اللهم انی اسئلک من مشیّتک بامضاها و کلّ مشیّتک ماضیه.
اللهم انّی أسئلک بمشیّتک کلّها...
پروردگارا، از تو درخواست میکنم به نافذترین مشیّتت حال آن که همه مشیّت تو نافذ است. بار الها، از تو به همه مشیّتت درخواست میکنم.
گمان نمیکنم پس از مراجعه به آنچه پیشتر آمد و تدبّر شایسته در مطالبی که گذشت، دیگر نیازی به توضیح یا تشریح بیشتر مقام مشیت وجود داشته باشد. در عین حال، شنیدن جای دیدن را نمیگیرد، زیرا عبارت کوتاه و بیان قاصر و اشاره ناتوان و زبان الکن است. رسیدن به این حقایق نیز جز با عبور از پوششهای رقیقی که روی آنهاست ممکن نیست و درک آنها جز با طرد علاقههای دنیایی و بستن بار سفر به باب ابواب انسانیت و خروج از همه مراتب خودپرستی و ترک شهوتهای نفسانی میسر نمیشود؛ زیرا شهود مقام اطلاق جز با ترک قید و بندها امکان نمییابد و رسیدن به دروازه رهایی فقط با القای خداوند آسان میشود. پس ای دوست، بکوش تا به مقام شهود برسی، چرا که شهید سعادتمند است. و کوشش کن تا عاشق روی دلدار شوی، زیرا هر که از عشق بمیرد شهید از دنیا رفته است.
به راستی، آیا رسیدن به کوه طور قرب بدون کندن پاافزارهای شهوت و غضب و ترک هواهای نفسانی و جز با دل بستن به حضرت مولا امکان دارد؟ چرا که آنجا وادی مقدس و مقام رفیع اقدس است و کسی که لباس جسمانیت به تن و ردای ظلمانی هیولا بر دوش دارد ممکن نیست مقام مشیّت الهی و کیفیت جاری شدن و نفوذ و بسط و اطلاق آن را ببیند.
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 97
پس، سالک باید به توفیق الهی بداند که تمامی سلسله وجود، اعم از عوالم غیب یا شهود، از تعیّنات و مظاهر مشیّت هستند و نسبت مشیّت به همه تعیّنها یکی است؛ اگر چه نسبت تعیّنها به مشیّت متفاوت است. مشیّت بنا به طریقه عرفای شامخین، رضوان الله علیهم، نخستین صادر است و دیگر مراتب وجود توسط آن موجود شدهاند؛ همان طور که در روایت کافی از امام صادق، علیه السلام، نقل شده است: «خلق الله المشیئة بنفسها ثمّ خلق الاشیاء بالمشیئة». تدقیق در مضمون این روایت و تحقیق مطلب از نظر اصحاب سرّ و حقیقت و بزرگان سلوک و طریقت این است که اساساً، در مراتب خلقی، هیچ موجودی جز مشیّت مطلقه الهیه وجود ندارد و اوست که بالذات موجود و از همه تعیّنات و تعلقات مجرد است، و اوست که صاحب وحدت حقه ظلیّه است که ظلّ وحدت حقه حقیقیه میباشد. اما تعیّنات رایحه وجود را نیز نبوییدهاند و مانند سرابی هستند که فرد تشنه آن را آب میپندارد: «ان هی الّا اسماء سمّیتموها أنتم و آبائکم ما انزل الله بها من سلطان» و «کل شیء هالک الاّ وجهه؛ هر چیزی جز وجه الهی هالک و نابود است».
پس، این کاغذی که روی آن مینویسم و قلمی که سطرها را با آن مینگارم و عضلهای که این دو را تحت کنترل دارد و نیرویی که در عضله هست و ارادهای که از شوق سرچشمه میگیرد و شوقی که از علم سرچشمه گرفته (همان علمی که قائم به نفس انسان است)، همه و همه از شئون مشیّت الهی و از مظاهر آن است و تعیّنها اعتبار و خیالی بیش نیستند؛ چنان که شیخ کبیر گفته است: «العالم خیال فی خیال؛ عالم خیال اندر خیال است.» از این رو، جز ظهور او ظهوری و جز شأن او شأنی وجود ندارد و معنای شمول مشیّت و سریان وجود و اطلاق هویّت الهی و بسط رحمت و مقام الهیّت نیز همین است.
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 98
راهی به حقیقت
پس از این که ثابت شد یک حقیقت واحد الهی (مشیّت مطلقه الهی) همه موجودات را با وجود مراتب عالی و دانی و تفاوتشان در شرافت و دنائت و در افعال و ذوات و تباینشان در آثار و صفات در خود گرد آورده است و موجودات با درجات مختلف و طبقات متفاوتشان در آن مستهلکاند و روشن شد که مشیّت با وجود بساطت تام و وحدت کامل و احدیتش، در حقیقت، همه اشیاست و وحدتش با این تکثرات اعتباری لطمهای نمیبیند بلکه موکّد آن خواهد بود، و معلوم گردید که نور مشیّت از زمینهای پست تا آسمانهای بلند نفوذ کرده و هیچ یک از حقایق جز شأن او شأنی و جز گونه و طور او گونه و طوری ندارند، و پس از این که دانستی امور تکوینی قدرت عصیان ندارند و هیچ موجودی نیست جز این که در تسخیر کبریای اوست و چون خداوند اراده چیزی نماید به او فرماید: باش، پس او موجود میشود، بدون این که بتواند از پذیرش وجود خودداری کند یا توان تخطی و عصیان داشته باشد، و همه ماهیتها فرمانبر امر او هستند و تحت سلطه حاکمیت اویند «ما من دابّة الا هو آخذ بناصیتها؛ زمام اختیار هر جنبدهای به دست مشیت اوست»، و بالاخره، پس از آن که در آفرینش آسمانها و زمین اندیشیدی و به صنفها و صفهای مختلف فرشتگان آسمانی و زمینی و طایفههای گوناگون سپاهیان خداوند ایمان پیدا کردی ( البته، شرط رسیدن به این مرتبه خلوص تام از انانیت و شکستن بتهای کعبه دل است با متجلی ساختن نور ولایت علوی و پاره کردن حجابهای ظلمانی؛ چنان که حافظ گفته است: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز)، در این صورت، حقیقت نفوذ مشیّت الهی و حتمیت و بسط و احاطهاش بر تو فاش میشود و حقیقت خلقت اشیاء به واسطه مشیّت به دست خداوند بر تو روشن میشود. همچنین روشن میشود که میان مخلوقات و خالقشان واسطهای وجود ندارد و فعل خداوند عین مشیّت اوست و قول و قدرت و
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 99
ارادهاش عین ایجاد نمودنش است. نیز بر تو معلوم میگردد که وجود به سبب مشیّت ظاهر شده و مشیّت اسم اعظم الله است؛ چنان که محیالدین گفته است: «ظهر الوجود ببسم الله الرحمان الرحیم؛ وجود به بسم الله الرحمن الرحیم ظاهر شد». نیز، روشن میشود که مشیّت رشتهای استوار میان آسمان الهی و زمینهای خلقی و دستاویزی محکم است که از آسمان واحدیت آویخته شده است.
تنها کسی که مقام مشیّت در او تحقق یافته و افقش با افق مشیّت یکی است و راه و وسیله اتصال آسمان و زمین است، کسی است که خدا خلقت را به او شروع فرموده و به او نیز ختم خواهد فرمود که این همان حقیقت محمدی و علوی، صلوات الله علیهما، است. او خلیفه خداوند بر اعیان ماهیتها و مقام ولایت مطلقه و اضافه اشراقیای است که منوّر شدن سرزمینهای تاریک از اوست، و او همان فیض مقدسی است که افاضه وجود بر مستعدانی که در تاریکی فرو رفتهاند به وسیله اوست و آب جاری حیات است: «وجعلنا من الماء کل شیء حیّ، از آب هر چیزی را زنده گرداندیم».
او آب بسیار پاکی است که هیچ یک از آلودگیهای طبیعی و ناپاکیهای ظلمانی و زشتیهای امکانی آلودهاش نمیکند و او نور آسمانها و زمین: «الله نور السموات والارض»؛ و سزاوار مقام الهیت است: «هو الذی فی السماء اله وفی الارض اله» اوست هیولای اولی که با آسمان آسمان است و با زمین زمین و مقام قیومیّت مطلق بر اشیاء را دارا است: «ما من دابّة الّا هو آخذ بناصیتها». او نفس رحمانی است: «ونفخت فیه من روحی؛ و از روح خود در او دمیدم». او فیض منبسط، وجود مطلق، مقام قاب قوسین، مقام تدلّی، افق اعلی، تجلی ساری، نور منتشر، صفحه گسترده، سخن یاد شده، کتاب
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 100
نگاشته، کلمه کن وجودی، و وجه باقی خداوند است: «کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذوالجلال والاکرام؛ و هرکس بر روی آن ]زمین[ است فناپذیر است و وجه پروردگارت که دارای جمال و جلال است باقی است». و القاب و اشارات فراوان دیگر.
عبارتنـا شتّـی وحسنـک واحـد وکـل الی ذاک الجـمـال یشـیر
عبارات ما مختلف است و حسن تو واحد و همه آنها به جمال تو اشاره میکنند.
چه خوب گفتهاند:
الا ان ثوباً خیط من نسج تسعه وعشرین حرفا من مطالبه قاصر
لباسی که از نخ بیست و نه حرف بافته شده بر تن بزرگیهای او کوتاه است.
نور مشرقی
ای که خداوند به راه راست هدایتت کند و از مؤمنین و اهل یقین قرارت دهد، بدان که مشیّت، اگر چه مقام ظهور حقیقت وجود است و مشهود هر دیده و بصیرت و هر مُدرِکی است (و اساساً هیچ مدرک و مشهودی جز او نیست و هیچ ظهوری جز ظهور او نیست)، با این همه، از لباس تعین تعینات نهان است و کنهش ناشناخته و حقیقتش پنهان است. ظهور حقایق علمی در مدرکهای علما به واسطه اوست، در حالی که خود او برای ایشان ناشناخته است و حقیقت و کنهش برای ایشان ناشناس مانده است. گرچه مشیت از حیث هویت و وجود مشهود است، ولی به اطلاق و سریان و بسط و فیضانش برای هیچ کس مشهود نیست، چرا که شهود به قدر وجود و معرفت به اندازه مقام عارف است.
بنابراین، تا سالک از علاقه به هوسهای دنیایی و زندان طبیعت وحشتناک هیولایی بیرون نرفته و قلبش را با آب حیات علوم روحانی پاکیزه نکرده و تا زمانی که اثری از انانیت در او هست، ممکن نیست جمال محبوب را بدون حجاب و تا سر حد اطلاق مشاهده کند. لذا، حق بر آنان که ساکن این سرای پست و درک اسفل و پستترین زمین
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 101
هستند و در این خانه ستمگران و دیار مردگان منزل گزیدهاند جلوهگر نخواهد شد، مگر از پشت هزار پرده از جنس ظلمت و نور که بعضی روی بعض دیگر قرار گرفتهاند؛ زیرا خدای متعال هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفریده که ما در پایان آن عالمها و در پایینترین آنها جای داریم و خداوند هفتاد هزار حجاب و پرده از نور و هفتاد هزار حجاب از تاریکی دارد.
اما کسانی که از این قید و بندها و زندانها و طبیعت و حدود آن رهایی یافته و از آلودگی هیولای جسمانیت و هیاتهای آن و تاریکی عالم ماده و طبقات آن منزه شده و به عالم ملکوت رسیدهاند، وجه و جمال و زیبایی او را مشاهده میکنند، لیکن باز در حجابهای نورانی و ظلمانی گرفتارند.
اما آنهایی که از هیاتهای عالم ملکوت و تعلقات آن و تنگنای عالمهای مثال و خیال تجرد یافته و در بلد طیّب و مقام قدس و طهارت اقامت گزیدهاند، در اسرار و انوار و تجلیات و کرامات، از نور و زیبایی و وجه باقی صاحب جلال چیزی را مشاهده میکنند که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و هیچ خیالی بر آن احاطه نکرده و هیچ فکری پیرامون آن نگردیده و هیچ عقلی به آن نرسیده است. با این حال، آنها هم در حجاب تعینات و ماهیتها گرفتار هستند.
و اما آنان که به باب الابواب رسیده و جمال محبوب را بدون حجاب مشاهده کرده و به مقام ولایت مطلقه محقق گشتهاند، کسانیاند که از دنیا و آخرت بیرون رفته و از غیب و شهادت مجردند و عمل نیکشان با گناه آلوده نشده است.
چون دم وحدت زنی، حافظ شوریدهحال خــامه توحید کش بر ورق انس و جان
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 102
بیـنی و بینـک انی ینـازعـنـی فــارفع بلطفـک انّی من البـین
بین من و تو، من در منازعه است منیت را به لطفت از میان بردار
و این مقامی است که جهت خلقی در وجه پروردگار مستهلک میشود و پایافزار کنده میشود و دیگر مقامی بالاتر از این مقام نیست مگر مقام استقرار و تمکین و رجوع به کثرت با حفظ وحدت که آن آخرین منازل انسانیت است و «لیس وراء عبادان قریة» و برای اشاره به این مقام در روایت آمده است: «انّ لنا مع الله حالات هو نحن ونحن هو وهو هو ونحن نحن؛ همانا ما را با خدا حالاتی است؛ او ماییم و ما اوییم و او اوست و ما ما هستیم».
در این مقام، وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت جاری است و به پیغمبر، صلی الله علیه و آله و سلم، منسوب است که فرمود: «کان اخی موسی عینه الیمنی عمیاء وکان اخی عیسی عینه الیسری عمیاء وأنا ذوالعینین؛ چشم راست برادرم موسی (ع) و چشم چپ برادرم عیسی(ع) نابینا بود، در حالی که من صاحب دو چشم بینا هستم».
دستاوردی از دانش نور
وقتی سالک الی الله و مجاهد راه حق به این مقام میرسد و حق در مظاهر خلق برایش به نحو وحدت در لباس کثرت و کثرت در عین وحدت تجلی میکند، بدون این که از حق یا خلق محجوب بماند، از وراء حدود و رسوم، درهایی از معرفت و علوم و اسرار الهی به روی او باز میشود که از جمله آنها شناخت حقیقت «امر بین الامرین» است که از ناحیه «حکیم علیم» بر زبان رسول مکرم و خاندان بزرگوارش، علیهم السلام، جاری شده و از سوی «ربّ رحیم» وارد شده است. البته، فهم این مطلب و ادراک سرّ و حقیقتش جز برای
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 103
«لمن کان له قلب أو ألقی السمع و هو شهید»؛ آن را که قلب هوشیاری باشد یا گوش دل به کلام من دهد و به حقانیتش توجه کامل کند و گواهی دهد، میسور نیست.
چنین انسانی به چشم بصیرت و تحقیق و بدون گرفتاری در پرده تقلید و حجاب تعصّب میببند که هر یک از موجودات با ذات و قوای ظاهری و باطنیشان از شئون و جلوههای ظهور و تجلیّ حقاند و خداوند تعالی و تقدس با وجود والایی مقام، دور بودن از همجنسی با آفریدگان، و منزه بودنش از پوشیدن لباس تعیّنات، در مظاهر خلقیه و آینه آیندگان ظاهر گردیده است و او اوّل و آخر و ظاهر و باطن است و تجلی افعال و حرکات و تأثیرات در مظاهر خلق همه از اوست. پس حق، فاعل به فعل بنده است و نیروی بنده ظهور نیروی اوست: «وما رمیت اذ رمیت ولکنّ الله رمی؛ (ای رسول) چون تو تیر افکندی نه تو، بلکه خدا افکند». پس، تمامی ذات موجودات و خواستها و ارادهها و آثار و حرکات از شئون ذات حق و صفت او و سایه مشیّت و اراده او و همگی بروز نور و تجلی او و لشکریان او و درجات قدرتش هستند. در عین حال، حق حق است و خلق خلق و حق تعالی در آنها ظاهر و آنان مرتبه ظهور اویند:
ولسـت تظهـر لولای لم اکن لولاک
پس، هر کس افعال را به گمان تنزیه و تقدیس پروردگار به خلق نسبت دهد و خداوند را از آن برکنار بداند قاصر است و در حق خود و خدا ستم کرده از حق محجوب و از درگاه پروردگار رانده شده است. تنزیه و تقدیس او نیز، در حقیقت، تحدید و تقلید و تقصیر است، لذا او در «مغضوب علیهم» داخل و در کثرت بدون توحید ماندگار است.
اما کسی که افعال را بدون حفظ کثرت به حق نسبت دهد گمراه است و از اعتدال خارج گشته و در «الضالین» داخل گردیده است.
صراط مستقیم و راه روشن خروج از تعطیل و تشبیه و حفظ مقام توحید و تکثیر و
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 104
دادن حقِّ حق و حقّ بنده، هر دو، است. در این مقام برای بنده آشکار میشود که هر خوبیای که به او میرسد از خداوند است و هر بدی از خود اوست؛ زیرا بدی از بدی استعداد و کاستی وجود است که هر دو سهم بندهاند و خوبی از خیرات و جهات وجودی است که سهم پروردگار است. آن گاه راز سخن خدای تعالی برای او گشوده میشود: «قل کل من عندالله؛ بگو (هرچه در جهان پدید آید و هر چه از نیک و بد به شما رسد) همه از جانب خداست»، زیرا قبول کننده خیر از تجلی غیبی است، همانطور که محیالدین گفته است: «والقابل لایکون الّا من فیضه الأقدس؛ وجود قابل جز از فیض اقدس او نیست». و با روایات بسیاری که در این باب آمده بصیرت مییابد که این مختصر را مقام شرح و تفصیل آن نیست و هر کس که میخواهد مساله برایش به تفصیل روشن شود باید به نوشتههای استوانههای حکمت و بزرگان معرفت مراجعه کند؛ خصوصا به کتابهای سید بزرگوار محقق داماد و شاگرد بزرگش صدر الحکمای متالهین. رضوان الله علیهما.
تتمیم و تنویر
در گذشته روشن شد که مشیّت مقام ظهور حقیقت وجود و اطلاق و سریان آن و بسط نور و گستردگی رحمت اوست و این که مشیّت اراده آن حقیقت در مقام ظهور و تجلی است؛ چنان که ثابت شد که مراتب تعینات از عقول مقدس و ملائک مقرّب گرفته تا قوای طبیعت و ملائکه تدبیرکننده زمینی همگی از مراتب مشیّت و از حدود اراده او در مقام تجلی و فعل هستند.
و این مطلب با این که خداوند متعال ارادهای عین ذات داشته باشد که صفت قدیمش هم باشد منافاتی ندارد. اراده در مقام فعل، به اعتبار تعینات، امری حادث و زایلشونده
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 105
است، اگر چه با توجه به مقام اطلاقش قدیم است، این به سبب اتحّاد ظاهر و مظهر است و با توجه به این نکته، گره فرمایشاتی که از جانب ائمه معصومین، علیهم صلوات الله رب العالمین، وارد شده باز میشود که فرمودهاند: اراده حادث و از صفات فعل است نه از صفات ذات.
در کافی، از طریق شیخ بزرگوار محمّد بن یعقوب کلینی از عاصم بن حمید از امام صادق علیه السّلام، روایت شده است که «قلت: لم یزل الله تعالی مریداً؟ قال: انّ المرید لایکون الّا المراد معه ولم یزل الله تعالی قادراً عالماً ثمّ أراد؛ گفتم: آیا خداوند متعال همواره مرید و دارای اراده بوده است؟ فرمود: مرید مرید نیست مگر این که مراد با او باشد و خداوند تعالی همیشه قادر عالم بوده. پس تنها اراده نموده است». و نیز در همین باره از امام صادق، علیه السّلام، روایت شده: «المشیئة محدثة؛ مشیّت حادث است».
روشن است که مراد از این اراده و مشیّت اراده و مشیّت در مقام ظهور و فعل است؛ چنان که فرموده حضرتش در روایتی دیگر شاهد این معناست: «خلق الله المشیئة بنفسها ثم خلق الاشیاء بالمشیئة؛ خداوند مشیّت را به خود مشیّت و دیگر اشیاء را به واسطه مشیّت خلق فرمود». در روایت دیگری از امام کاظم، علیه السّلام، آمده است: «الارادة من الخلق الضمیر و ما یبدوا لهم بعد ذلک من الفعل. وأما من الله فارادته إحداثه؛ اراده خلق در درون آنها و از ایشان ظاهر میشود، امّا در مورد خداوند اراده عبارت است از اِحداث او».
پس، همانطور که علم دارای مراتبی است، یعنی مرتبهای از آن مفهوم مصدری و مرتبه جوهر و مرتبه دیگر عرض و مرتبهای واجبِ قائم به ذاتِ و موجود به ذات خویش است، اراده نیز همینطور است.
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 106
امّا تخصیص مشیّت به این که محدث و از صفات فعل است و تخصیص علم و قدرت به این که قدیم و از صفات ذات است، با این که بعضی از مراتب مشیّت و علم و قدرت حادث و بعضی دیگر قدیم و از یک سنخاند، به اعتبار فهم سائل و مخاطب بوده است.
پس، پرسش راجع به این که علم و قدرت از صفات ذاتی است برای توجه دادن اذهان به صفت ذاتی در علم و قدرت است برخلاف اراده. و سوال از این که مشیّت متعلّق به اشیاء خارجی است و جواب آن به فهم مخاطب و میزان معرفت او بستگی دارد.
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 107
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 108