شرح «اللهم انی أسئلک من مشیتک...»

اللهم انی اسئلک من مشیّتک بامضاها و کلّ مشیّتک ماضیه.

 اللهم انّی أسئلک بمشیّتک کلّها...

‏پروردگارا، از تو درخواست می‌کنم به نافذترین مشیّتت حال آن که همه مشیّت تو نافذ ‏‎ ‎‏است. بار الها، از تو به همه مشیّتت درخواست می‌کنم. ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏گمان نمی‌کنم پس از مراجعه به آنچه پیش‌تر آمد و تدبّر شایسته در مطالبی که گذشت، ‏‎ ‎‏دیگر نیازی به توضیح یا تشریح بیشتر مقام مشیت وجود داشته باشد. در عین حال، شنیدن ‏‎ ‎‏جای دیدن را نمی‌گیرد، زیرا عبارت کوتاه و بیان قاصر و اشاره ناتوان و زبان الکن است. ‏‎ ‎‏رسیدن به این حقایق نیز جز با عبور از پوشش‌های رقیقی که روی آن‌هاست ممکن نیست ‏‎ ‎‏و درک آن‌ها جز با طرد علاقه‌های دنیایی و بستن بار سفر به باب ابواب انسانیت و خروج ‏‎ ‎‏از همه مراتب خودپرستی و ترک شهوت‌های نفسانی میسر نمی‌شود؛ زیرا شهود مقام اطلاق ‏‎ ‎‏جز با ترک قید و بندها امکان نمی‌یابد و رسیدن به دروازه رهایی فقط با القای خداوند ‏‎ ‎‏آسان می‌شود. پس ای دوست، بکوش تا به مقام شهود برسی، چرا که شهید سعادتمند ‏‎ ‎‏است. و کوشش کن تا عاشق روی دلدار شوی، زیرا هر که از عشق بمیرد شهید از دنیا ‏‎ ‎‏رفته است.‏

‏به راستی، آیا رسیدن به کوه طور قرب بدون کندن پاافزارهای شهوت و غضب و ترک ‏‎ ‎‏هواهای نفسانی و جز با دل بستن به حضرت مولا امکان دارد؟ چرا که آن‌جا وادی مقدس ‏‎ ‎‏و مقام رفیع اقدس است و کسی که لباس جسمانیت به تن و ردای ظلمانی هیولا بر دوش ‏‎ ‎‏دارد ممکن نیست مقام مشیّت الهی و کیفیت جاری شدن و نفوذ و بسط و اطلاق آن را ‏‎ ‎‏ببیند.‏


کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 97
‏پس، سالک باید به توفیق الهی بداند که تمامی سلسله وجود، اعم از عوالم غیب یا ‏‎ ‎‏شهود، از تعیّنات و مظاهر مشیّت هستند و نسبت مشیّت به همه تعیّن‌ها یکی است؛ اگر چه ‏‎ ‎‏نسبت تعیّن‌ها به مشیّت متفاوت است. مشیّت بنا به طریقه عرفای شامخین، رضوان الله ‏‎ ‎‏علیهم، نخستین صادر است و دیگر مراتب وجود توسط آن موجود شده‌اند؛ همان طور که ‏‎ ‎‏در روایت ‏‏کافی‏‏ از امام صادق، علیه السلام، نقل شده است: «‏خلق الله المشیئة بنفسها ثمّ ‎ ‎خلق الاشیاء بالمشیئة‏».‏‏ تدقیق در مضمون این روایت و تحقیق مطلب از نظر اصحاب سرّ و ‏‎ ‎‏حقیقت و بزرگان سلوک و طریقت این است که اساساً، در مراتب خلقی، هیچ موجودی جز ‏‎ ‎‏مشیّت مطلقه الهیه وجود ندارد و اوست که بالذات موجود و از همه تعیّنات و تعلقات مجرد ‏‎ ‎‏است، و اوست که صاحب وحدت حقه ظلیّه است که ظلّ وحدت حقه حقیقیه می‌باشد. اما ‏‎ ‎‏تعیّنات رایحه وجود را نیز نبوییده‌اند و مانند سرابی هستند که فرد تشنه آن را آب ‏‎ ‎‏می‌پندارد: ‏‏«‏ان هی الّا اسماء سمّیتموها أنتم و آبائکم ما انزل الله بها من سلطان‏»‏‎[1]‎‏ و «‏کل ‎ ‎شیء هالک الاّ وجهه‎[2]‎‏؛ ‏‏هر چیزی جز وجه الهی هالک و نابود است‏‏»‏‏. ‏

‏پس، این کاغذی که روی آن می‌نویسم و قلمی که سطرها را با آن می‌نگارم و عضله‌ای ‏‎ ‎‏که این دو را تحت کنترل دارد و نیرویی که در عضله هست و اراده‌ای که از شوق سرچشمه ‏‎ ‎‏می‌گیرد و شوقی که از علم سرچشمه گرفته (همان علمی که قائم به نفس انسان است)، ‏‎ ‎‏همه و همه از شئون مشیّت الهی و از مظاهر آن است و تعیّن‌ها اعتبار و خیالی بیش ‏‎ ‎‏نیستند؛ چنان که شیخ کبیر گفته است: «‏‏العالم خیال فی خیال‏‏؛ ‏‏عالم خیال اندر خیال است.‏‏» ‏‎ ‎‏از این رو، جز ظهور او ظهوری و جز شأن او شأنی وجود ندارد و معنای شمول مشیّت و ‏‎ ‎‏سریان وجود و اطلاق هویّت الهی و بسط رحمت و مقام الهیّت نیز همین است.‏


کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 98
راهی به حقیقت

‏پس از این که ثابت شد یک حقیقت واحد الهی (مشیّت مطلقه الهی) همه موجودات را با ‏‎ ‎‏وجود مراتب عالی و دانی‌ و تفاوتشان در شرافت و دنائت و در افعال و ذوات و تباینشان ‏‎ ‎‏در آثار و صفات در خود گرد آورده است و موجودات با درجات مختلف و طبقات ‏‎ ‎‏متفاوتشان در آن مستهلک‌اند و روشن شد که مشیّت با وجود بساطت تام و وحدت کامل ‏‎ ‎‏و احدیتش، در حقیقت، همه اشیاست و وحدتش با این تکثرات اعتباری لطمه‌ای نمی‌بیند ‏‎ ‎‏بلکه موکّد آن خواهد بود، و معلوم گردید که نور مشیّت از زمین‌های پست تا آسمان‌های ‏‎ ‎‏بلند نفوذ کرده و هیچ یک از حقایق جز شأن او شأنی و جز گونه و طور او گونه و طوری ‏‎ ‎‏ندارند، و پس از این که دانستی امور تکوینی قدرت عصیان ندارند و هیچ موجودی نیست ‏‎ ‎‏جز این که در تسخیر کبریای اوست و چون خداوند اراده چیزی نماید به او فرماید: باش، ‏‎ ‎‏پس او موجود می‌شود، بدون این که بتواند از پذیرش وجود خودداری کند یا توان تخطی ‏‎ ‎‏و عصیان داشته باشد، و همه ماهیت‌ها فرمانبر امر او هستند و تحت سلطه حاکمیت اویند ‏‎ ‎‏«‏ما من دابّة الا هو آخذ بناصیتها‎[3]‎‏؛ ‏‏زمام اختیار هر جنبده‌ای به دست مشیت اوست»،‏‏ و ‏‎ ‎‏بالاخره، پس از آن که در آفرینش آسمان‌ها و زمین اندیشیدی و به صنف‌ها و صف‌های ‏‎ ‎‏مختلف فرشتگان آسمانی و زمینی و طایفه‌های گوناگون سپاهیان خداوند ایمان پیدا کردی ‏‎ ‎‏( البته، شرط رسیدن به این مرتبه خلوص تام از انانیت و شکستن بت‌های کعبه دل است با ‏‎ ‎‏متجلی ساختن نور ولایت علوی و پاره کردن حجاب‌های ظلمانی؛ چنان که حافظ گفته ‏‎ ‎‏است: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز)، در این صورت، حقیقت نفوذ مشیّت ‏‎ ‎‏الهی و حتمیت و بسط و احاطه‌اش بر تو فاش می‌شود و حقیقت خلقت اشیاء به واسطه ‏‎ ‎‏مشیّت به دست خداوند بر تو روشن می‌شود. همچنین روشن می‌شود که میان مخلوقات و ‏‎ ‎‏خالقشان واسطه‌ای وجود ندارد و فعل خداوند عین مشیّت اوست و قول و قدرت و ‏‎ ‎

کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 99
‏اراده‌اش عین ایجاد نمودنش است. نیز بر تو معلوم می‌گردد که وجود به سبب مشیّت ظاهر ‏‎ ‎‏شده و مشیّت اسم اعظم الله است؛ چنان که محی‌الدین گفته است: «‏‏ظهر الوجود ببسم الله ‏‎ ‎‏الرحمان الرحیم‏‏؛ ‏‏وجود به بسم الله الرحمن الرحیم ظاهر شد».‏‏ نیز، روشن می‌شود که مشیّت ‏‎ ‎‏رشته‌ای استوار میان آسمان الهی و زمین‌های خلقی و دستاویزی محکم است که از آسمان ‏‎ ‎‏واحدیت آویخته شده است.‏

‏تنها کسی که مقام مشیّت در او تحقق یافته و افقش با افق مشیّت یکی است و راه و ‏‎ ‎‏وسیله اتصال آسمان و زمین است، کسی است که خدا خلقت را به او شروع فرموده و به او ‏‎ ‎‏نیز ختم خواهد فرمود که این همان حقیقت محمدی و علوی، صلوات الله علیهما، است. او ‏‎ ‎‏خلیفه خداوند بر اعیان ماهیت‌ها و مقام ولایت مطلقه و اضافه اشراقی‌ای است که منوّر ‏‎ ‎‏شدن سرزمین‌های تاریک از اوست، و او همان فیض مقدسی است که افاضه وجود بر ‏‎ ‎‏مستعدانی که در تاریکی فرو رفته‌اند به وسیله اوست و آب جاری حیات است: «‏وجعلنا ‎ ‎من الماء کل شیء حیّ‎[4]‎‏، ‏‏از آب هر چیزی را زنده گرداندیم‏‏». ‏

‏او آب بسیار پاکی است که هیچ یک از آلودگی‌های طبیعی و ناپاکی‌های ظلمانی و ‏‎ ‎‏زشتی‌های امکانی آلوده‌اش نمی‌کند و او نور آسمان‌ها و زمین: «‏الله نور السموات ‎ ‎والارض‏»‏‎[5]‎‏؛ و سزاوار مقام الهیت است: «‏هو الذی فی السماء اله وفی الارض اله‏»‏‎[6]‎‏ اوست ‏‎ ‎‏هیولای اولی که با آسمان آسمان است و با زمین زمین و مقام قیومیّت مطلق بر اشیاء را ‏‎ ‎‏دارا است: «‏ما من دابّة الّا هو آخذ بناصیتها‏»‏‎[7]‎‏. او نفس رحمانی است: «‏ونفخت فیه من ‎ ‎روحی‎[8]‎‏؛ ‏‏و از روح خود در او دمیدم‏‏». او فیض منبسط، وجود مطلق، مقام قاب قوسین، ‏‎ ‎‏مقام تدلّی، افق اعلی، تجلی ساری، نور منتشر، صفحه گسترده، سخن یاد شده، کتاب ‏‎ ‎

کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 100
‏نگاشته، کلمه کن وجودی، و وجه باقی خداوند است: «‏کلّ من علیها فان و یبقی وجه ‎ ‎ربّک ذوالجلال والاکرام‎[9]‎‏؛ ‏‏و هرکس بر روی آن ‏‎]‎‏زمین‏‎[‎‏ است فناپذیر است و وجه ‏‎ ‎‏پروردگارت که دارای جمال و جلال است باقی است‏‏»‏‏. ‏‏و القاب و اشارات فراوان دیگر. ‏

عبارتنـا شتّـی وحسنـک واحـد         وکـل الی ذاک الجـمـال یشـیر 

‏عبارات ما مختلف است و حسن تو واحد و همه آن‌ها به جمال‏‎ ‎‏تو اشاره می‌کنند.‏

‏چه خوب گفته‌اند:‏

الا ان ثوباً خیط من نسج تسعه       وعشرین حرفا من مطالبه قاصر

‏لباسی که از نخ بیست و نه حرف بافته شده بر تن بزرگی‌های او کوتاه است.‏

 

نور مشرقی

‏ای که خداوند به راه راست هدایتت کند و از مؤمنین و اهل یقین قرارت دهد، بدان که ‏‎ ‎‏مشیّت، اگر چه مقام ظهور حقیقت وجود است و مشهود هر دیده و بصیرت و هر مُدرِکی ‏‎ ‎‏است (و اساساً هیچ مدرک و مشهودی جز او نیست و هیچ ظهوری جز ظهور او نیست)، ‏‎ ‎‏با این همه، از لباس تعین تعینات نهان است و کنهش ناشناخته و حقیقتش پنهان است. ‏‎ ‎‏ظهور حقایق علمی در مدرک‌های علما به واسطه اوست، در حالی که خود او برای ایشان ‏‎ ‎‏ناشناخته است و حقیقت و کنهش برای ایشان ناشناس مانده است. گرچه مشیت از حیث ‏‎ ‎‏هویت و وجود مشهود است، ولی به اطلاق و سریان و بسط و فیضانش برای هیچ کس ‏‎ ‎‏مشهود نیست، چرا که شهود به قدر وجود و معرفت به اندازه مقام عارف است.‏

‏بنابراین، تا سالک از علاقه به هوس‌های دنیایی و زندان طبیعت وحشتناک هیولایی ‏‎ ‎‏بیرون نرفته و قلبش را با آب حیات علوم روحانی پاکیزه نکرده و تا زمانی که اثری از ‏‎ ‎‏انانیت در او هست، ممکن نیست جمال محبوب را بدون حجاب و تا سر حد اطلاق ‏‎ ‎‏مشاهده کند. لذا، حق بر آنان که ساکن این سرای پست و درک اسفل و پست‌ترین زمین ‏‎ ‎

کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 101
‏هستند و در این خانه ستمگران و دیار مردگان منزل گزیده‌اند جلوه‌گر نخواهد شد، مگر از ‏‎ ‎‏پشت هزار پرده از جنس ظلمت و نور که بعضی روی بعض دیگر قرار گرفته‌اند؛ زیرا ‏‎ ‎‏خدای متعال هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفریده که ما در پایان آن عالم‌ها و در ‏‎ ‎‏پایین‌ترین آن‌ها جای داریم‏‎[10]‎‏ و خداوند هفتاد هزار حجاب و پرده از نور و هفتاد هزار ‏‎ ‎‏حجاب از تاریکی دارد.‏‎[11]‎

‏اما کسانی که از این قید و بندها و زندان‌ها و طبیعت و حدود آن رهایی یافته‌ و از ‏‎ ‎‏آلودگی هیولای جسمانیت و هیات‌های آن و تاریکی عالم ماده و طبقات آن منزه شده و به ‏‎ ‎‏عالم ملکوت رسیده‌اند، وجه و جمال و زیبایی او را مشاهده می‌کنند، لیکن باز در ‏‎ ‎‏حجاب‌های نورانی و ظلمانی گرفتارند.‏

‏اما آن‌هایی که از هیات‌های عالم ملکوت و تعلقات آن و تنگنای عالم‌های مثال و ‏‎ ‎‏خیال تجرد یافته‌ و در بلد طیّب و مقام قدس و طهارت اقامت گزیده‌اند، در اسرار و انوار و ‏‎ ‎‏تجلیات و کرامات، از نور و زیبایی و وجه باقی صاحب جلال چیزی را مشاهده می‌کنند ‏‎ ‎‏که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و هیچ خیالی بر آن احاطه نکرده و ‏‎ ‎‏هیچ فکری پیرامون آن نگردیده و هیچ عقلی به آن نرسیده است. با این حال، آن‌ها هم در ‏‎ ‎‏حجاب‌ تعینات و ماهیت‌ها گرفتار هستند.‏

‏و اما آنان که به باب الابواب رسیده و جمال محبوب را بدون حجاب مشاهده کرده و ‏‎ ‎‏به مقام ولایت مطلقه محقق گشته‌اند، کسانی‌اند که از دنیا و آخرت بیرون رفته‌ و از غیب و ‏‎ ‎‏شهادت مجردند و عمل نیکشان با گناه آلوده نشده است.‏

چون دم وحدت زنی، حافظ شوریده‌حال       خــامه توحید کش بر ورق انس و جان


کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 102
بیـنی و بینـک انی ینـازعـنـی             فــارفع بلطفـک انّی من البـین[12]

بین من و تو، من در منازعه است      منیت را به لطفت از میان بردار

‏و این مقامی است که جهت خلقی در وجه پروردگار مستهلک می‌شود و پای‌افزار کنده ‏‎ ‎‏می‌شود و دیگر مقامی بالاتر از این مقام نیست مگر مقام استقرار و تمکین و رجوع به ‏‎ ‎‏کثرت با حفظ وحدت که آن آخرین منازل انسانیت است و «‏‏لیس وراء عبادان قریة‏‏» و ‏‎ ‎‏برای اشاره به این مقام در روایت آمده است: «‏انّ لنا مع الله حالات هو نحن ونحن هو وهو ‎ ‎هو ونحن نحن‎[13]‎‏؛ ‏‏همانا ما را با خدا حالاتی است؛ او ماییم و ما اوییم و او اوست و ما ما ‏‎ ‎‏هستیم‏‏».‏

‏در این مقام، وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت جاری است و به پیغمبر، ‏‎ ‎‏صلی الله علیه و آله و سلم، منسوب است که فرمود: «‏کان اخی موسی عینه الیمنی عمیاء ‎ ‎وکان اخی عیسی عینه الیسری عمیاء وأنا ذوالعینین‏؛ ‏‏چشم راست برادرم موسی (ع) و ‏‎ ‎‏چشم چپ برادرم عیسی(ع) نابینا بود، در حالی که من صاحب دو چشم‏‎ ‎‏بینا‏‎ ‎‏هستم‏‏».‏

 

دستاوردی از دانش نور

‏وقتی سالک الی الله و مجاهد راه حق به این مقام می‌رسد و حق در مظاهر خلق برایش به ‏‎ ‎‏نحو وحدت در لباس کثرت و کثرت در عین وحدت تجلی می‌کند، بدون این که از حق یا ‏‎ ‎‏خلق محجوب بماند، از وراء حدود و رسوم، درهایی از معرفت و علوم و اسرار الهی به ‏‎ ‎‏روی او باز می‌شود که از جمله آن‌ها شناخت حقیقت «‏‏امر بین الامرین‏‏» است که از ناحیه ‏‎ ‎‏«‏‏حکیم علیم»‏‏ بر زبان رسول مکرم و خاندان بزرگوارش، علیهم السلام، جاری شده و از ‏‎ ‎‏سوی «‏‏ربّ رحیم»‏‏ وارد شده است. البته، فهم این مطلب و ادراک سرّ و حقیقتش جز برای ‏‎ ‎

کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 103
‏«‏لمن کان له قلب أو ألقی السمع و هو شهید‏»‏‎[14]‎‏؛ ‏‏آن را که قلب هوشیاری باشد یا گوش دل ‏‎ ‎‏به کلام من دهد و به حقانیتش توجه کامل کند و گواهی دهد‏‏، میسور نیست.‏

‏چنین انسانی به چشم بصیرت و تحقیق و بدون گرفتاری در پرده تقلید و حجاب ‏‎ ‎‏تعصّب می‌ببند که هر یک از موجودات با ذات و قوای ظاهری و باطنی‌شان از شئون و ‏‎ ‎‏جلوه‌های ظهور و تجلیّ حق‌اند و خداوند تعالی و تقدس با وجود والایی مقام، دور بودن ‏‎ ‎‏از همجنسی با آفریدگان، و منزه بودنش از پوشیدن لباس تعیّنات، در مظاهر خلقیه و آینه ‏‎ ‎‏آیندگان ظاهر گردیده است و او اوّل و آخر و ظاهر و باطن است و تجلی افعال و حرکات ‏‎ ‎‏و تأثیرات در مظاهر خلق همه از اوست. پس حق، فاعل به فعل بنده است و نیروی بنده ‏‎ ‎‏ظهور نیروی اوست: «‏وما رمیت اذ رمیت ولکنّ الله رمی‎[15]‎‏؛‏‏ ‏‏(ای رسول) چون تو تیر ‏‎ ‎‏افکندی نه تو، بلکه خدا افکند‏‏». پس، تمامی ذات موجودات و خواست‌ها و اراده‌ها و آثار ‏‎ ‎‏و حرکات از شئون ذات حق و صفت او و سایه مشیّت و اراده او و همگی بروز نور و ‏‎ ‎‏تجلی او و لشکریان او و درجات قدرتش هستند. در عین حال، حق حق است و خلق ‏‎ ‎‏خلق و حق تعالی در آن‌ها ظاهر و آنان مرتبه ظهور اویند:‏

ظهور تو به من است و وجود من از تو       ولسـت تظهـر لولای لم اکن لولاک

‏پس، هر کس افعال را به گمان تنزیه و تقدیس پروردگار به خلق نسبت دهد و خداوند ‏‎ ‎‏را از آن برکنار بداند قاصر است و در حق خود و خدا ستم کرده از حق محجوب و از ‏‎ ‎‏درگاه پروردگار رانده شده است. تنزیه و تقدیس او نیز، در حقیقت، تحدید و تقلید و ‏‎ ‎‏تقصیر است، لذا او در «‏‏مغضوب علیهم‏‏» داخل و در کثرت بدون توحید ماندگار است.‏

‏اما کسی که افعال را بدون حفظ کثرت به حق نسبت دهد گمراه است و از اعتدال ‏‎ ‎‏خارج گشته و در «‏‏الضالین‏‏» داخل گردیده است.‏

‏صراط مستقیم و راه روشن خروج از تعطیل و تشبیه و حفظ مقام توحید و تکثیر و ‏‎ ‎

کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 104
‏دادن حقِّ حق و حقّ بنده، هر دو، است. در این مقام برای بنده آشکار می‌شود که هر ‏‎ ‎‏خوبی‌ای که به او می‌رسد از خداوند است و هر بدی از خود اوست‏‎[16]‎‏؛ زیرا بدی از بدی ‏‎ ‎‏استعداد و کاستی وجود است که هر دو سهم بنده‌اند و خوبی از خیرات و جهات وجودی ‏‎ ‎‏است که سهم پروردگار است. آن گاه راز سخن خدای تعالی برای او گشوده می‌شود: «‏‏قل ‏‎ ‎‏کل من عندالله‏‎[17]‎‏؛ ‏‏بگو (هرچه در جهان پدید آید و هر چه از نیک و بد به شما رسد) همه از ‏‎ ‎‏جانب خداست‏‏»، زیرا قبول کننده خیر از تجلی غیبی است، همان‌طور که محی‌الدین گفته ‏‎ ‎‏است: «‏والقابل لایکون الّا من فیضه الأقدس‎[18]‎‏؛ ‏‏وجود قابل جز از فیض اقدس او نیست‏‏».‏‏ و ‏‎ ‎‏با روایات بسیاری که در این باب آمده بصیرت می‌یابد که این مختصر را مقام شرح و ‏‎ ‎‏تفصیل آن نیست و هر کس که می‌خواهد مساله برایش به تفصیل روشن شود باید به ‏‎ ‎‏نوشته‌های استوانه‌های حکمت و بزرگان معرفت مراجعه کند؛ خصوصا به کتاب‌های سید ‏‎ ‎‏بزرگوار محقق داماد و شاگرد بزرگش صدر الحکمای متالهین. رضوان الله علیهما.‏

 

تتمیم و تنویر

‏در گذشته روشن شد که مشیّت مقام ظهور حقیقت وجود و اطلاق و سریان آن و بسط نور ‏‎ ‎‏و گستردگی رحمت اوست و این که مشیّت اراده آن حقیقت در مقام ظهور و تجلی است؛ ‏‎ ‎‏چنان که ثابت شد که مراتب تعینات از عقول مقدس و ملائک مقرّب گرفته تا قوای طبیعت ‏‎ ‎‏و ملائکه تدبیر‌کننده زمینی همگی از مراتب مشیّت و از حدود اراده او در مقام تجلی و فعل ‏‎ ‎‏هستند.‏

‏و این مطلب با این که خداوند متعال اراده‌ای عین ذات داشته باشد که صفت قدیمش ‏‎ ‎‏هم باشد منافاتی ندارد. اراده در مقام فعل، به اعتبار تعینات، امری حادث و زایل‌شونده ‏‎ ‎

کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 105
‏است، اگر چه با توجه به مقام اطلاقش قدیم است، این به سبب اتحّاد ظاهر و مظهر است و ‏‎ ‎‏با توجه به این نکته، گره فرمایشاتی که از جانب ائمه معصومین، علیهم صلوات الله رب ‏‎ ‎‏العالمین، وارد شده باز می‌شود که فرموده‌اند: اراده حادث و از صفات فعل است نه از ‏‎ ‎‏صفات ذات.‏

‏در ‏‏کافی‏‏، از طریق شیخ بزرگوار محمّد بن یعقوب کلینی از عاصم بن حمید از امام ‏‎ ‎‏صادق علیه السّلام، روایت شده است که «‏قلت: لم یزل الله تعالی مریداً؟ قال: انّ المرید ‎ ‎لایکون الّا المراد معه ولم یزل الله تعالی قادراً عالماً ثمّ أراد‎[19]‎‏؛ ‏‏گفتم: آیا خداوند متعال ‏‎ ‎‏همواره مرید و دارای اراده بوده است؟ فرمود: مرید مرید نیست مگر این که مراد با او باشد ‏‎ ‎‏و خداوند تعالی همیشه قادر عالم بوده. پس تنها اراده نموده است‏‏». و نیز در همین باره از ‏‎ ‎‏امام صادق، علیه السّلام، روایت شده: «‏المشیئة محدثة‎[20]‎‏؛ ‏‏مشیّت حادث است‏‏».‏

‏روشن است که مراد از این اراده و مشیّت اراده و مشیّت در مقام ظهور و فعل است؛ ‏‎ ‎‏چنان که فرموده حضرتش در روایتی دیگر شاهد این معناست: «‏خلق الله المشیئة بنفسها ثم ‎ ‎خلق الاشیاء بالمشیئة‏؛ ‏‏خداوند مشیّت را به خود مشیّت و دیگر اشیاء را به واسطه مشیّت ‏‎ ‎‏خلق فرمود‏‏»‏‏. ‏‏در روایت دیگری از امام کاظم، علیه السّلام، آمده است: «‏الارادة من الخلق ‎ ‎الضمیر و ما یبدوا لهم بعد ذلک من الفعل. وأما من الله فارادته إحداثه‎[21]‎‏؛ ‏‏اراده خلق در ‏‎ ‎‏درون آن‌ها و از ایشان ظاهر می‌شود، امّا در مورد خداوند اراده عبارت است از اِحداث ‏‎ ‎‏او‏‏».‏

‏پس، همان‌طور که علم دارای مراتبی است، یعنی مرتبه‌ای از آن مفهوم مصدری و مرتبه ‏‎ ‎‏جوهر و مرتبه دیگر عرض و مرتبه‌ای واجبِ قائم به ذاتِ و موجود به ذات خویش است، ‏‎ ‎‏اراده نیز همین‌طور است. ‏


کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 106
‏امّا تخصیص مشیّت به این که محدث و از صفات فعل است و تخصیص علم و قدرت ‏‎ ‎‏به این که قدیم و از صفات ذات است، با این که بعضی از مراتب مشیّت و علم و قدرت ‏‎ ‎‏حادث و بعضی دیگر قدیم و از یک سنخ‌اند، به اعتبار فهم سائل و مخاطب بوده است.‏

‏پس، پرسش راجع به این که علم و قدرت از صفات ذاتی است برای توجه دادن اذهان ‏‎ ‎‏به صفت ذاتی در علم و قدرت است برخلاف اراده. و سوال از این که مشیّت متعلّق به ‏‎ ‎‏اشیاء خارجی است و جواب آن به فهم مخاطب و میزان معرفت او بستگی دارد.‏

‎ ‎


کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 107

‎ ‎

کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 108

  • . نجم / 23.
  • . قصص / 88.
  • . هود / 56.
  • . انبیاء / 30.
  • . نور / 35.
  • . زخرف / 84.
  • . هود / 56.
  • . حجر / 29 و ص / 72.
  • . الرحمن / 26 و 27.
  • . برگرفته از روایت امام باقر، علیه السلام، به نقل از جابر بن یزید: گویا گمان می کنی خدا تنها این عالم را آفریده و  گمان می کنی بشری غیر از شما نیافریده است؟ به خدا سوگند، خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفریده که  تو در پایان آن عوالم و آن آدم هایی. (توحید؛ ص 277، باب «ذکر عظمة الله جل جلاله»، حدیث 2).
  • . برگرفته از روایاتی به این مضمون. بحارالانوار؛ ج55، ص45، کتاب السماء والعالم، باب الحجب والاستار  والسرادقات، ح13 ؛ وافی؛ ج5، ص614، کتاب الایمان والکفر، باب المصافحه، ح270.
  • . دیوان حسین بن منصور حلاج؛ جزء اول، ص 299.
  • . کلمات مکنون؛ ص114، از امام صادق(ع).
  • . ق / 37.
  • . انفال / 17.
  • . اشاره به آیه 79 سوره نساء.
  • . نساء / 78.
  • . فصوص الحکم؛ ص49، فص حکمة الهیه فی کلمة آدمیة.
  • . اصول کافی؛ ج1، ص109، ح1.
  • . همان؛ ص 110، ح 7.
  • . همان؛ ص 109 و 110، ح 3.