اللهم انّی اسئلک من قدرتک بالقدره التی استطلت بها علی کلّ شیء و کلّ قدرتک مستطیله. اللهم انّی اسئلک بقدرتک کلّها....
بارالها، از تو درخواست میکنم به آن قدرتی که با آن بر همه چیز غلبه یافتهای حال آن که همه قدرت تو فراگیر است. بارالها، از تو به همه قدرتت درخواست میکنم.
قدرت از امهات صفتهای خداوند و در زمره ائمه سبعه است که عبارتند از: حیات، علم، اراده، قدرت، سمع، بصر و تکلم. این صفت احاطه تام و شمول کلی دارد، اگر چه برای تحقق یافتن به حیات و علم نیاز دارد.
قدرت مذکور در این بخش از دعا یکی از مراتب تسلط و سعه قدرت است، چنانچه مقصود از شیء شیئیت تعیّنات صفاتی و اسمائی، یعنی اعیان ثابته، در حضرت علمیه است.
و قدرت در بیان حکیمان عبارت است از این که فاعل در مقام ذات به گونهای باشد که اگر خواست انجام دهد و اگر نخواست انجام ندهد. مشیّتی نیز که در قدرت الهی اخذ میشود چیزی است که، به حسب حقیقت، عین ذات مقدس است و یکی بودن مشیّت در حضرت ربوبیّت با آن منافاتی ندارد، زیرا قضیه شرطیه هم از دو قضیه واجب و هم از دو قضیه ممتنع و هم از دو قضیه ممکن ساخته میشود: «ألم تر الی ربّک کیف مدّ الظلّ و لو شاء لجعله ساکناً».
خدای متعال به سبب مشیّت ازلی ذاتی واجبش که عدم آن ممتنع است خواست تا سایه وجود را بگستراند و رحمت خود را در عوالم غیب و شهود بسط دهد، زیرا واجب الوجود
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 109
بالذّات واجب الوجود از جمیع جهات و حیثیات است، ولی اگر میخواست که فیض خویش را مقبوض و سایه وجود را ساکن قرار دهد، قطعاً آن را ساکن و مقبوض میکرد؛ اما چنین نخواست و محال است که بخواهد.
قدرت در اصطلاح متکلّمان یعنی صحت فعل و ترک؛ [که این تعریف] به سبب توهم لزوم موجَب و مجبور شدن خداوند بوده، در حالی که خداوند از مجبور بودن منزّه است. و این چنین تنزیهی خود تشبیه است و چنین تقدیسی تنقیص، زیرا مستلزم ترکیب در ذات حق و امکان در صفت ذاتی خداوند است که خداوند بسیار بسیار برتر از اینهاست. و ایشان دقّت نکردهاند که فاعل موجَب کسی است که فعلش بدون علم و اراده انجام شود و یا فعلش مخالف با ذاتش باشد و حال آن که علم و قدرت و اراده خداوند عین ذاتش هستند و ذات و صفات او متّحدند و همه چیزهایی که جعل میکند هماهنگ و ملائم با ذاتش است.
پس، وقتی که فعل صادر از فاعل ممکن ـ با وجود علم ناقص ممکن و از بین رونده او و اراده تحت تأثیر انگیزههای زاید بر ذات خارجی و هدفهایی که برای ذات حاصل نیست ـ از سر اختیار باشد، در مورد فاعل واجب از حیث ذات و صفات چگونه است؟!
حال آیا به نظر تو وجوب ذات و تمام بودن صفات و بسیط بودن حقیقت و شدت احاطه و علم سرمدی و اراده ازلی موجَب و مجبور بودن را لازم میآورد؛ یا امکان و لا شیء بودن و زوال و بطلان حقیقت نابود شدن ذات و صفات و حدوث و تجدد و دگرگونی و تغیّر از شرایط اختیار است؛ و یا امکانِ انجام ندادن منجر به جهل میشود، و یا امکان ذات فاعل از جمله امور تحقق حقیقتِ اختیار به شمار میرود؟
پس ای دوست، از خواب بیدار شو و با چشم حقیقت و بصیرت به پروردگارت بنگر، مباد که از زمره نادانان باشی.
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 110
هشدار به بینشطلبان و بیدار باش به خوابآلودگان
ای که خدا به راه اسمای خود هدایتت کند و به صفات و اسمائش بر قلب تو تجلی فرماید، بدان که اعیان موجوده خارجیه ظل اعیان ثابته در حضرت علمیه هستند که خود آنها ظل اسماء الهیاند که به سبب حب ذاتی از ناحیه حضرت جمع، و به سبب طلب ظهور کلیدهای غیب توسط فیض اقدس در حضرت علمی، و توسط فیض مقدس در نشئه عینی حاصل آمدهاند. و فیض اقدس به سبب تعلقش به ممکنات و ممتنعات فراگیرتر از فیض مقدس است، زیرا اعیان، بعضی ممکن و بعضی ممتنعاند و در میان ممتنعها نیز برخی فرضی هستند (مانند شریک الباری و اجتماع نقیضین)، و بعضی حقیقی هستند (مانند صورت اسمهایی که او تنها برای خود برگزیده است)؛ چنان که شیخ در فتوحات گفته است:
«وامّا الاسماء الخارجة عن الخلق و النسب فلایعلمها الاّ هو لأنّه لاتعلق لها بالاکوان؛ اما اسمهای بیرون از [حوزه] خلق و نسب را هیچ کس جز خود او نمیداند، زیرا این اسماء هیچ نوع پیوند و تعلقی با اکوان ندارند».
پس، فیض مقدس به هر چیزی که در حضرت علمی قابلیّت پذیرش وجود خارجی داشته باشد تعلق میگیرد و به هر چیزی که قابل نباشد تعلق نمیگیرد، یا به خاطر علوّ آن امر ممتنع و وارد نشدنش در ذیل اسم ظاهر و یا به سبب قصور و بطلان ذات و عدم قابلیتش. زیرا که نفس قابل از سوی حضرت جمع است، لذا تعلّق نگرفتن قدرت به ممتنعهای فرضی و به ذاتهای باطل به سبب عدم قابلیت آنهاست نه به دلیل نداشتن قدرت برای [انجام] آنها و ناتوان بودن فاعل از ایجاد نمودشان، که خداوند بسیار بسیار برتر از اینهاست.
استاد کل، جامع علوم نقلی و عقلی سید بزرگوار جناب محقق داماد، رضوان الله تعالی علیه، در قبسات میفرماید:
مصحح مقدوریت و ملاک صحت این که موجودی تحت سلطه تعلق قدرت وجوبی ربوبی قرار گیرد عبارت است از داشتن طبیعت امکان ذاتی. پس هر ممکن
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 111
بالذاتی در سلسله استنادش به موجودات مختلف به خالق قیوم واجب الوجود، جلّ سلطانه، منتهی میشود. در سلسله طولی نیز، او و تمامی ممکناتی که وجودشان بر او متوقف است به خداوند سبحان مستند میگردند.
سپس میگوید:
او خلاّقِ علی الاطلاقِ است برای هر امری که وجودش نیازمند سببی باشد که خداوند خالق آن چیز و جمیع علل و اسباب مربوط به آن است، زیرا هیچ یک از اموری که این شیء در سلسله سراپا نیاز امکانی بدان نیازمند است از حیطه علم و اراده و صنع و قدرت او خارج نیست.
بنابراین، روشن شد که تعلّق نگرفتن قدرت حقه وجوبیه بر اموری که ذاتا ممتنعاند از ناحیه خود آن امور است که قدرت در آنها فرض شده است، زیرا این امور خودشان به هیچ وجه من الوجوه حقیقت و شیئتی ندارند، نه این که قدرت دارای نقصان یا عجزی باشد. و این است سر آنچه که از ایشان شنیدهای که میگویند: امکان مصحح مقدوریت است نه مصحح قادر بودن.
بنابراین، محال به سبب نفس باطل خود متعلقِ قدرت قرار نمیگیرد، نه این که قدرت حق تعالی از آنها عاجز است؛ که میان این دو تعبیر و دو مفهومی که به دو عبارت از آنها تعبیر شد، تفاوت بسیار و تباینی آشکار وجود دارد.
پایان سخن محقق داماد ـ خداوند خوابگاه او را نورانی و در بهشت خویش او را جای دهد ـ که در مقام تحقیق آن را به کمال رسانده و در نهایت درستی و هماهنگی به رشته تحریر درآورده است، چگونه چنین نباشد با این که او پیشوای فلسفه و فرزند حقیقی آن و بزرگ اصحاب معرفت و سید آنان است.
تابشی از عرش
بدان، ای مسکین، گاه برای کسی که در راه خدا به قدم معرفت گام بر میدارد، در بعضی
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 112
حالات، روشن میشود که سلسله وجود و منازل و مراحل شهود از تجلیات قدرت حق تعالی و از درجات گسترش سلطنت و مالکیّت او هستند و نیرویی جز نیروی او ظهور ندارد و ارادهای جز اراده او به ظهور نمیرسد، بلکه اساساً وجودی جز وجود او نیست. پس، عالم همان گونه که سایه وجود و نسیم جود اوست، سایه کمال وجود او نیز هست. به همین سبب است که قدرتش همه چیز را در برگرفته و بر همه موجودات غلبه دارد و موجودات از حیث ذات خود شیئیت و وجودی ندارند، چه رسد به این که کمالات وجود (نظیر علم و قدرت) را دارا باشند، ولی از جهت انتساب به خالق قیوّمشان، همگی درجاتِ قدرت و حیثیتهای کمال ذات او و ظهور اسماء و صفاتش هستند. و از اینجاست که وجه سخن حضرت، علیه السّلام، آشکار میشود: «بالقدرة التی استطلت بها علی کلّ شیء؛ به همان قدرتی که به وسیله آن بر همه چیز برتری یافتی». استطاله عبارت است از گستره قدرت و بسط حاکمیت بر اشیاء. و خدای تعالی به واسطه ظهور و قدرتش همه چیز را فرا گرفته است: «ما من دابة الّا هو آخذ بناصیتها؛ هیچ جنبدهای نیست مگر این که زمامش را او گرفته است».
و خداوند متعال به واسطه فیض مقدس بر اعیان موجود و ماهیاتی که در عوالم شهادتِ مضاف و مطلق محقّق شدهاند استیلا و بسط قدرت داشته و در حضرت علمی جمعی به واسطه فیض اقدس بر اعیان ثابته و ماهیات مقدره استیلا و سلطنت دارد.
مطلب بعد این که «قدیر» طبق تحقیق شیخ عارف کامل ما، ادام الله تاییداته، از اسماء ذاتی است و «قادر» طبق آنچه شیخ کبیر در انشاء الدوائر تصریح کرده از اسماء صفات است و «مقتدر» به اسماء افعال شبیهتر است، اگر چه شیخ آن را از اسماء صفات قرار داده است. والله العالم.
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 113
کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 114