شرح «اللهم انی أسئلک من قدرتک...»

اللهم انّی اسئلک من قدرتک بالقدره التی استطلت بها علی کلّ شیء و  کلّ قدرتک مستطیله. اللهم انّی اسئلک بقدرتک کلّها....

‏بارالها، از تو درخواست می‌کنم به آن قدرتی که با آن بر همه چیز غلبه یافته‌ای حال آن ‏‎ ‎‏که همه قدرت تو فراگیر است. بارالها، از تو به همه قدرتت درخواست می‌کنم.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏قدرت از امهات صفت‌های خداوند و در زمره ائمه سبعه است که عبارتند از: حیات، علم، ‏‎ ‎‏اراده، قدرت، سمع، بصر و تکلم. این صفت احاطه تام و شمول کلی دارد، اگر چه برای ‏‎ ‎‏تحقق یافتن به حیات و علم نیاز دارد.‏

‏قدرت مذکور در این بخش از دعا یکی از مراتب تسلط و سعه قدرت است، چنانچه ‏‎ ‎‏مقصود از شیء شیئیت تعیّنات صفاتی و اسمائی، یعنی اعیان ثابته، در حضرت علمیه است.‏

‏و قدرت در بیان حکیمان عبارت است از این که فاعل در مقام ذات به گونه‌ای باشد که ‏‎ ‎‏اگر خواست انجام دهد و اگر نخواست انجام ندهد. مشیّتی نیز که در قدرت الهی اخذ ‏‎ ‎‏می‌شود چیزی است که، به حسب حقیقت، عین ذات مقدس است و یکی بودن مشیّت در ‏‎ ‎‏حضرت ربوبیّت با آن منافاتی ندارد، زیرا قضیه شرطیه هم از دو قضیه واجب و هم از دو ‏‎ ‎‏قضیه ممتنع و هم از دو قضیه ممکن ساخته می‌شود: «‏ألم تر الی ربّک کیف مدّ الظلّ و لو ‎ ‎شاء لجعله ساکناً‏»‏‎[1]‎‏.‏

‏خدای متعال به سبب مشیّت ازلی ذاتی واجبش که عدم آن ممتنع است خواست تا سایه ‏‎ ‎‏وجود را بگستراند و رحمت خود را در عوالم غیب و شهود بسط دهد، زیرا واجب الوجود ‏‎ ‎

کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 109
‏بالذّات واجب الوجود از جمیع جهات و حیثیات است، ولی اگر می‌خواست که فیض ‏‎ ‎‏خویش را مقبوض و سایه وجود را ساکن قرار دهد، قطعاً آن را ساکن و مقبوض می‌کرد؛ ‏‎ ‎‏اما چنین نخواست و محال است که بخواهد.‏

‏قدرت در اصطلاح متکلّمان یعنی صحت فعل و ترک؛ [که این تعریف] به سبب توهم ‏‎ ‎‏لزوم موجَب و مجبور شدن خداوند بوده، در حالی که خداوند از مجبور بودن منزّه است. و ‏‎ ‎‏این چنین تنزیهی خود تشبیه است و چنین تقدیسی تنقیص، زیرا مستلزم ترکیب در ذات ‏‎ ‎‏حق و امکان در صفت ذاتی خداوند است که خداوند بسیار بسیار برتر از این‌هاست. و ‏‎ ‎‏ایشان دقّت نکرده‌اند که فاعل موجَب کسی است که فعلش بدون علم و اراده انجام شود و ‏‎ ‎‏یا فعلش مخالف با ذاتش باشد و حال آن که علم و قدرت و اراده خداوند عین ذاتش ‏‎ ‎‏هستند و ذات و صفات او متّحدند و همه چیزهایی که جعل می‌کند هماهنگ و ملائم با ‏‎ ‎‏ذاتش است.‏

‏پس، وقتی که فعل صادر از فاعل ممکن ـ با وجود علم ناقص ممکن و از بین رونده او ‏‎ ‎‏و اراده تحت تأثیر انگیزه‌های زاید بر ذات خارجی و هدف‌هایی که برای ذات حاصل ‏‎ ‎‏نیست ـ از سر اختیار باشد، در مورد فاعل واجب از حیث ذات و صفات چگونه است؟!‏

‏حال آیا به نظر تو وجوب ذات و تمام بودن صفات و بسیط بودن حقیقت و شدت ‏‎ ‎‏احاطه و علم سرمدی و اراده ازلی موجَب و مجبور بودن را لازم می‌آورد؛ یا امکان و لا ‏‎ ‎‏شیء بودن و زوال و بطلان حقیقت نابود شدن ذات و صفات و حدوث و تجدد و دگرگونی ‏‎ ‎‏و تغیّر از شرایط اختیار است؛ و یا امکانِ انجام ندادن منجر به جهل می‌شود، و یا امکان ‏‎ ‎‏ذات فاعل از جمله امور تحقق حقیقتِ اختیار به شمار می‌رود؟‏

‏پس ای دوست، از خواب بیدار شو و با چشم حقیقت و بصیرت به پروردگارت بنگر، ‏‎ ‎‏مباد که از زمره نادانان باشی.‏

‏ ‏


کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 110
هشدار به بینش‌طلبان و بیدار باش به خواب‌آلودگان

‏ای که خدا به راه اسمای خود هدایتت کند و به صفات و اسمائش بر قلب تو تجلی فرماید، ‏‎ ‎‏بدان که اعیان موجوده خارجیه ظل اعیان ثابته در حضرت علمیه هستند که خود آن‌ها ظل ‏‎ ‎‏اسماء الهی‌اند که به سبب حب ذاتی از ناحیه حضرت جمع، و به سبب طلب ظهور کلیدهای ‏‎ ‎‏غیب توسط فیض اقدس در حضرت علمی، و توسط فیض مقدس در نشئه عینی حاصل ‏‎ ‎‏آمده‌اند. و فیض اقدس به سبب تعلقش به ممکنات و ممتنعات فراگیرتر از فیض مقدس ‏‎ ‎‏است، زیرا اعیان، بعضی ممکن و بعضی ممتنع‌اند و در میان ممتنع‌ها نیز برخی فرضی ‏‎ ‎‏هستند (مانند شریک الباری و اجتماع نقیضین)، و بعضی حقیقی هستند (مانند صورت ‏‎ ‎‏اسم‌هایی که او تنها برای خود برگزیده است)؛ چنان که شیخ در ‏‏فتوحات‏‏ گفته است: ‏

‏«‏‏وامّا الاسماء الخارجة عن الخلق و النسب فلایعلمها الاّ هو لأنّه لاتعلق لها ‏‎ ‎‏بالاکوان‏‏؛ ‏‏اما اسم‌های بیرون از [حوزه] خلق و نسب را هیچ کس جز خود او ‏‎ ‎‏نمی‌داند، زیرا این اسماء هیچ نوع پیوند و تعلقی با اکوان ندارند‏‏»‏‏.‏

‏پس، فیض مقدس به هر چیزی که در حضرت علمی قابلیّت پذیرش وجود خارجی ‏‎ ‎‏داشته باشد تعلق می‌گیرد و به هر چیزی که قابل نباشد تعلق نمی‌گیرد، یا به خاطر علوّ آن ‏‎ ‎‏امر ممتنع و وارد نشدنش در ذیل اسم ظاهر و یا به سبب قصور و بطلان ذات و عدم ‏‎ ‎‏قابلیتش. زیرا که نفس قابل از سوی حضرت جمع است، لذا تعلّق نگرفتن قدرت به ‏‎ ‎‏ممتنع‌های فرضی و به ذات‌های باطل به سبب عدم قابلیت آن‌هاست نه به دلیل نداشتن ‏‎ ‎‏قدرت برای [انجام] آن‌ها و ناتوان بودن فاعل از ایجاد نمودشان، که خداوند بسیار بسیار ‏‎ ‎‏برتر از این‌هاست.‏

‏استاد کل، جامع علوم نقلی و عقلی سید بزرگوار جناب محقق داماد، رضوان الله تعالی ‏‎ ‎‏علیه، در ‏‏قبسات‏‏ می‌فرماید: ‏

‏مصحح مقدوریت و ملاک صحت این که موجودی تحت سلطه تعلق قدرت ‏‎ ‎‏وجوبی ربوبی قرار گیرد عبارت است از داشتن طبیعت امکان ذاتی. پس هر ممکن ‏‎ ‎

کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 111
‏بالذاتی در سلسله استنادش به موجودات مختلف به خالق قیوم واجب الوجود، ‏‎ ‎‏جلّ سلطانه، منتهی می‌شود. در سلسله طولی نیز، او و تمامی ممکناتی که ‏‎ ‎‏وجودشان بر او متوقف است به خداوند سبحان مستند می‌‌گردند‏‏.‏

‏سپس می‌گوید:‏

‏ او خلاّقِ علی الاطلاقِ است برای هر امری که وجودش نیازمند سببی باشد که ‏‎ ‎‏خداوند خالق آن چیز و جمیع علل و اسباب مربوط به آن است، زیرا هیچ یک از ‏‎ ‎‏اموری که این شیء در سلسله سراپا نیاز امکانی بدان نیازمند است از حیطه علم و ‏‎ ‎‏اراده و صنع و قدرت او خارج نیست.‏

‏بنابراین، روشن شد که تعلّق نگرفتن قدرت حقه وجوبیه بر اموری که ذاتا ‏‎ ‎‏ممتنع‌اند از ناحیه خود آن امور است که قدرت در آن‌ها فرض شده است، زیرا این ‏‎ ‎‏امور خودشان به هیچ وجه من الوجوه حقیقت و شیئتی ندارند، نه این که قدرت ‏‎ ‎‏دارای نقصان یا عجزی باشد. و این است سر آنچه که از ایشان شنیده‌ای که ‏‎ ‎‏می‌گویند: امکان مصحح مقدوریت است نه مصحح قادر بودن.‏

‏بنابراین، محال به سبب نفس باطل خود متعلقِ قدرت قرار نمی‌گیرد، نه این ‏‎ ‎‏که قدرت حق تعالی از آن‌ها عاجز است؛ که میان این دو تعبیر و دو مفهومی که به ‏‎ ‎‏دو عبارت از آن‌ها تعبیر شد، تفاوت بسیار و تباینی آشکار وجود دارد.‏‎[2]‎

‏پایان سخن محقق داماد ـ خداوند خوابگاه او را نورانی و در بهشت خویش او را جای ‏‎ ‎‏دهد ـ که در مقام تحقیق آن را به کمال رسانده و در نهایت درستی و هماهنگی به رشته ‏‎ ‎‏تحریر درآورده است، چگونه چنین نباشد با این که او پیشوای فلسفه و فرزند حقیقی آن و ‏‎ ‎‏بزرگ اصحاب معرفت و سید آنان است.‏

 

تابشی از عرش

‏بدان، ای مسکین، گاه برای کسی که در راه خدا به قدم معرفت گام بر می‌دارد، در بعضی ‏‎ ‎

کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 112
‏حالات، روشن می‌شود که سلسله وجود و منازل و مراحل شهود از تجلیات قدرت حق ‏‎ ‎‏تعالی و از درجات گسترش سلطنت و مالکیّت او هستند و نیرویی جز نیروی او ظهور ‏‎ ‎‏ندارد و اراده‌ای جز اراده او به ظهور نمی‌رسد، بلکه اساساً وجودی جز وجود او نیست. ‏‎ ‎‏پس، عالم همان گونه که سایه وجود و نسیم جود اوست، سایه کمال وجود او نیز هست. به ‏‎ ‎‏همین سبب است که قدرتش همه چیز را در برگرفته و بر همه موجودات غلبه دارد و ‏‎ ‎‏موجودات از حیث ذات خود شیئیت و وجودی ندارند، چه رسد به این که کمالات وجود ‏‎ ‎‏(نظیر علم و قدرت) را دارا باشند، ولی از جهت انتساب به خالق قیوّمشان، همگی درجاتِ ‏‎ ‎‏قدرت و حیثیت‌های کمال ذات او و ظهور اسماء و صفاتش هستند. و از این‌جاست که ‏‎ ‎‏وجه سخن حضرت، علیه السّلام، آشکار می‌شود: «‏‏بالقدرة التی استطلت بها علی کلّ شیء‏‏؛‏‏ ‏‎ ‎‏به همان قدرتی که به وسیله آن بر همه چیز برتری یافتی‏‏». استطاله عبارت است از گستره ‏‎ ‎‏قدرت و بسط حاکمیت بر اشیاء. و خدای تعالی به واسطه ظهور و قدرتش همه چیز را فرا ‏‎ ‎‏گرفته است: «‏ما من دابة الّا هو آخذ بناصیتها‏؛ ‏‏هیچ جنبده‌ای نیست مگر این که زمامش را ‏‎ ‎‏او گرفته است‏‏»‏‏.‏

‏و خداوند متعال به واسطه فیض مقدس بر اعیان موجود و ماهیاتی که در عوالم شهادتِ ‏‎ ‎‏مضاف و مطلق محقّق شده‌اند استیلا و بسط قدرت داشته و در حضرت علمی جمعی به ‏‎ ‎‏واسطه فیض اقدس بر اعیان ثابته و ماهیات مقدره استیلا و سلطنت دارد.‏

‏مطلب بعد این که «قدیر» طبق تحقیق شیخ عارف کامل ما، ادام الله تاییداته، از اسماء ‏‎ ‎‏ذاتی است و «قادر» طبق آنچه شیخ کبیر در ‏‏انشاء الدوائر‏‎[3]‎‏ تصریح کرده از اسماء صفات ‏‎ ‎‏است و «مقتدر» به اسماء افعال شبیه‌تر است، اگر چه شیخ آن را از اسماء صفات قرار داده است.‏‎[4]‎‏ والله العالم.‏


کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 113

‎ ‎

کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 114

  • . فرقان / 45.
  • . قبسات؛ ص 317 و 318، قبس هشتم.
  • . انشاء الدوائر؛ ص 28.
  • . همان.