فصل اول : خاطرات آیت الله سید محمد بجنوردی

در شهادت حاج آقا مصطفی

‏من در جریان شهادت حاج آقا مصطفی، صبح زود به بیمارستان رفتم. رئیس بیمارستان ‏‎ ‎‏سه ـ چهار لکه سبز مایل به سیاه را در پای ایشان نشان داد و گفت: ایشان را مسموم ‏‎ ‎‏کرده اند. اگر آقا‏‎ ‎‏اجازه بفرمایند، جنازه را تشریح خواهیم کرد.‏


خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 6
‏درخواست دکتر را به امام عرض کردم، ولی ایشان اجازه کالبدشکافی نداده و ‏‎ ‎‏فرمودند، جنازه را به کربلا برده و در آنجا غسل و کفن کنید و سپس به این جا بیاورید.‏

‏امام بعد از دفن جنازه حاج آقا مصطفی، شب اول بر سر قبر آمدند و به من ‏‎ ‎‏فرمودند: ایشان کجا مدفون است؟‏

‏من هم قبر شهید بزرگوار را به ایشان نشان دادم. امام بر سر قبر رو به قبله و دو زانو ‏‎ ‎‏نشستند و هفت بار انا انزلنا و فاتحه خواندند. سپس رو به حاضرین کرده و فرمودند: ‏‎ ‎‏برای ایشان طلب مغفرت بکنید.‏

‏در آن مجلس یکی از آقایان بر بالای منبر روضه علی‏‏ ‏‏اکبر(ع) را خواند. آقا در این ‏‎ ‎‏هنگام دستمال را درآورده و شروع به گریه کردند. مداح در اثنای روضه از حاج آقا‏‎ ‎‏مصطفی یاد کرد و شیون حضار بلند شد اما در این لحظه امام ساکت شدند. ایشان فقط ‏‎ ‎‏برای ائمه گریه می‏‏ ‏‏کردند. جالب‏‏ ‏‏تر از این‏‏ ‏‏که آن حضرت بعد از چند روز در آغاز ‏‎ ‎‏درسشان فرمودند: فوت مصطفی از الطاف خفیه الهی است.‏

‏امام بااین سخنان دشمنان را مایوس و دوستان را متحول فرمودند. در آن ایام حوزه ‏‎ ‎‏نجف به خاطر شهادت حاج آقا مصطفی می‏‏ ‏‏خواست به مدت یک ماه درس‏‏ ‏‏ها را تعطیل ‏‎ ‎‏کند. اماآن بزرگوار به وسیله سید حسین ـ فرزند حاج آقا مصطفی ـ که در پیش من ‏‎ ‎‏کفایه می‏‏ ‏‏خواند، پیغام فرستادند که: شما باید از امروز درس‏‏ ‏‏هایتان را شروع کنید.‏

‏گفتم: من دهنم باز نمی‏‏ ‏‏شود، این چه امری است!‏

‏سید حسین گفت: به هر حال دستور آقاست و مایل نیستند درس حوزه تعطیل شود‏‏.‏

‏به هر حال خود امام درسشان را شروع کردند و همین کار باعث گردید که دروس ‏‎ ‎‏حوزه تعطیل نشود.‏

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 7