فصل سوم : خاطرات آیت الله محمد رضا رحمت

دوران کودکی و نوجوانی

rahmat‏بنده ی حقیر محمدرضا رحمت فرزند احمد، در سال 1319 ﻫ.ش در شهر بم به دنیا‏‎ ‎‏آمدم و تقریبا تا سن چهارده سالگی در بم رشد کردم؛ البته مدتی را نیز در کرمان و ‏‎ ‎‏مشهد بودم. دوران تحصیلات ابتدایی را در دبستان فردوسی بم تمام کردم و از آنجا که ‏‎ ‎‏جزو شاگردان ممتاز بودم در ایام امتحانات مدیر دبستان حاج آقای نقیب زاده (که معلم ‏‎ ‎‏ریاضیات ما هم بود) عصرها بعد از کلاس از من می خواست بمانم و در تصحیح اوراق ‏‎ ‎‏امتحانی به وی کمک کنم.‏

‏کلاس اول و دوم متوسطه در دبیرستان فردوسی درس می خواندم؛ حاج آقای ‏‎ ‎‏نقیب زاده معلم درس هندسه و جبر ما بود؛ وی وقتی برای تدریس وارد کلاس می شد ‏‎ ‎‏می گفت: رحمت برو پای تخته و قضایای هندسه را توضیح بده. در حالی که هنوز ‏‎ ‎‏درس را نداده بود؛ لذا من مجبور بودم از قبل اماده باشم. کلاس سوم دبیرستان را در ‏‎ ‎‏دبیرستان عاملی که در خیابان دریا دل مشهد قرار داشت گذراندم. آنجا نیز دبیران ‏‎ ‎‏نسبت به من لطف داشتند. برادر معلم شیمی همکلاسی من بود، موقع امتحان شیمی ‏‎ ‎‏با هم به جلسه امتحان رفتیم. آقای بینش، معلم شیمی به برادرش گفت: «می دانی فرق تو با رحمت چیه؟ رحمت در حالی که مریض و مبتلا به گلو درد بود، در هوای سرد ‏‎ ‎‏در کلاس درس حاضر می شد اما تو هیچ مشکلی نداشتی و غیبت می نمودی ‏‎ ‎

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 21
‏به همین دلیل من دو نمره به او اضافه می دهم.» این بود که نمره 16 من را 18 داد.‏

‏این دوران کودکی و نوجوانی من بود. البته من از همان دبیرستان علاقه خاصی به ‏‎ ‎‏درس عربی داشتم و آرزو می کردم روزی بتوانم عبارت عربی را که می خوانم بدون ‏‎ ‎‏مراجعه به لغت نامه معانی آن را بفهمم. از آنجا که مدارس آن زمان دو شیفته بود یعنی ‏‎ ‎‏هم صبح مدرسه می رفتیم هم عصر، لذا بعد از آن که از دبیرستان به منزل بر می گشتم ‏‎ ‎‏به اتفاق یکی از دوستان بسیار صمیمی به در منزل آقای عسگری که از روحانیون ‏‎ ‎‏خوب شهر بود، می رفتیم و برای بالا بردن سطح معلومات عربی از وی استفاده ‏‎ ‎‏می کردیم.‏

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 22