فصل سوم : خاطرات آیت الله محمد رضا رحمت

سرگذشت پدرم

‏پدرم تحصیلات دوره ی سطح را در مشهد نزد اساتید بزرگی چون حاج شیخ حسنعلی ‏‎ ‎‏اصفهانی معروف به «نخودکی» می گذراند. او در سن 17 سالگی به نجف اشرف می رود و بعضی از دروس را نزد اساتیدی مانند آیت الله حاج شیخ مرتضی طالقانی که از اوتاد ‏‎ ‎‏آن زمان بود تلمذ می نماید و دروس خارج را نزد مراجع گرانقدری همچون آیت الله آقا‏‎ ‎‏سید ابوالحسن اصفهانی‏‎[1]‎‏ و آقا میرزا حسین نائینی‏‎[2]‎‏ و آقا ضیاءالدین عراقی و ‏‎ ‎‏دیگر بزرگان طی نموده و اجازه اجتهاد می گیرد. علاوه بر این بزرگان از محضر آیت الله ‏‎ ‎‏غروی اصفهانی معروف به «کمپانی» و آیت الله سید هبة الدین شهرستانی و آیت الله ‏‎ ‎‏اصطهباناتی و بزرگان دیگر فیض می برد.‏


خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 22
‏وی در سال 1313 ﻫ .ش از نجف اشرف به کرمان هجرت نموده و در این شهر با‏‎ ‎‏دختر ناظم التجار ازدواج می کند. ناظم التجار از مبارزین علیه انگلیسی ها بود. وقتی وی ‏‎ ‎‏را به واسطه خیانت باغبانش دستگیر نمودند بلا تشبیه همچون امام سجاد علیه السلام ‏‎ ‎‏پاهای او را از زیر شکم با زنجیر بسته و او را به زندان کرمان منتقل کردند حتی در ‏‎ ‎‏زندان هم او را غل و زنجیر کردند. در عین حال دایی ما آقا مهدی که همراه ناظم بوده ‏‎ ‎‏می گفت: «دستگیری ناظم آن قدر برای آن ها اهمیت داشت که فرمانده نیروهای ‏‎ ‎‏انگلیسی برای دیدن او به زندان آمد و در کنار تختی که ناظم را غل و زنجیر کرده ‏‎ ‎‏بودند ایستاد و سوال کرد: ناظم همین است؟! ناظم با جسارت و با فحاشی به او خطاب ‏‎ ‎‏کرد: بله ناظم همین است.»‏

‏پدرم با دختر وی ازدواج نمود که ثمره آن شش پسر و یک دختر است که بنده ‏‎ ‎‏پنجمین پسر هستم. اخوی بزرگتر از من در کودکی فوت نمود و بزرگترین برادرم ‏‎ ‎‏پرفسور رحمت، جراح مغز و اعصاب از افتخارات جامعه پزشکی ایران و جهان است. ‏‎ ‎‏دو برادر بزرگتر از من هم یکی در سال 1365 ﻫ.ش فوت کرد و دیگری در ‏‎ ‎‏خرداد 1368 ﻫ.ش هنگامی که برای شرکت در تشییع جنازه امام رضوان الله تعالی علیه ‏‎ ‎‏از مشهد به تهران می آمد، نزدیکی سبزوار در اثر سانحه رانندگی، دار فانی را وداع ‏‎ ‎‏گفت. این مطلب هم بد نیست گفته شود که خانم برادرم می گفت: «صبح روز 13 ‏‎ ‎‏خرداد خانم همسایه به در منزل آمد و گفت: آقای رحمت خیلی آدم خوبی است ‏‎ ‎‏پرسیدم: اتفاقی افتاده؟ گفت: دیشب خواب دیدم منزل شما مراسم روضه خوانی است ‏‎ ‎‏و جمعیت بسیار زیادی حضور داشت، بعد دیدم امام تشریف آورد و در مراسم شرکت ‏‎ ‎‏نمود و بعد از مراسم هم تشریف برد.» روز بعد که خبر سانحه و درگذشت آقای ‏‎ ‎‏رحمت را متوجه شد، به منزل ما آمد و گفت: «حقیقت این است که من در خواب ‏‎ ‎‏دیدم که امام وقت رفتن دست آقای رحمت را هم گرفت و با خود برد.» البته مرحوم ‏‎ ‎‏برادرم علاقه زیادی به امام داشت.‏

‏تقریبا بعد از کودتای 28 مرداد 1332 که چهارده ساله بودم به مشهد مشرف شدیم.‏

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 23

  • . فقیه بزرگ و مرجع عالیقدر عصر خویش آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی در سال 1277 ﻫ .ق در قریه «مدیسه»  از قراء لنجان اصفهان به دنیا آمد و تحصیلات اولیه را در اصفهان در مدرسه «نیماورد» سپری کرد. سپس در  سال 1307 هجری به قصد ادامه تحصیلات عازم حوزه علمیه نجف گردید و در محضر درس بزرگان و فضلا  شرکت کرد و پس از رحلت شیخ عبدالکریم حائری در سال 1355 هجری مرجعیت وی محرز گردید. این  عالم برجسته سرانجام پس از عمری تلاش و کوشش در نهم ذی الحجه 1365 هجری مطابق با سیزدهم آبانماه  1325 در کاظمین دار فانی را وداع گفت. (عقیقی بخشایشی؛ صص 433ـ 429)
  • . آیت الله العظمی آقا میرزا حسین نائینی بن شیخ عبدالرحیم ملقب به (شیخ الاسلام) متولد 1273 قمری و متوفی  1355 قمری از بزرگان فقهاء و اساتید بزرگ مخصوصاً در علم اصول فقه و از مراجع تقلید و زعماء درسی و  سیاسی نجف اشرف بوده است. از آثار وی کتب زیر است: 1. تنبیه الامۀ و تنزیه الملۀ؛ 2. حواشی عروة؛  3. رساله ای در لباس مشکوک؛ 4. رساله در تعبدی و توصلی؛ 5. حاشیه بر نجاة العباد (شریف رازی؛ ص266).