فصل سوم : خاطرات آیت الله محمد رضا رحمت

بزرگواری امام

‏امام معمولا در تشییع جنازه و در مراسم ختم و خواندن فاتحه یکسان عمل می نمود. ‏‎ ‎‏در طول سالیان متمادی که در خدمت ایشان بودم فقط دو مورد مشاهده کردم که ‏‎ ‎‏بزرگواری بیش تری فرمود: یکی مجلس ختم مادر من بود. وقتی والده من در ایران ‏‎ ‎‏از دنیا رفت مجلس ختمی در مسجد شیخ انصاری برگزار کردم که امام هم تشریف ‏‎ ‎‏آورد و بعد از خواندن فاتحه تا آخر سخنرانی واعظی که روضه می خواند نشست. اما‏‎ ‎‏در بقیه مجالس قبلا گفته شد که امام وقتی تشریف می آورد فاتحه و یک حزب ‏‏قرآن‏‎ ‎‏می خواند می رفت و این یک مورد استثنایی بود. مورد دیگر در تشییع جنازه مرحومه ‏‎ ‎‏مادر آقای دعایی بود. چون مادر آقای دعایی زن محترمه ای بود که به خانم حاج آقا‏‎ ‎‏مصطفی پیغام داده بود که اگر من از دنیا رفتم آقا (امام خمینی) نماز مرا بخواند. خبر که ‏‎ ‎‏به امام رسیده بود به شوخی فرموده بود: به او بگویید لازم نیست از دنیا بروی و من ‏‎ ‎

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 37
‏نمازت را بخوانم. این زن به قدری رنج کشیده و با صفا بود که تقریبا همه ‏‎ ‎‏خواسته هایش عملی می شد. یکی از آن ها این بود که می خواست قبر او در نزدیکی قبر امیرالم‏‏و‏‏منین علیه السلام زیر ناودان طلا دفن شود. خواسته دیگرش این بود که امام ‏‎ ‎‏نمازش را بخواند. و خواسته های دیگرش تقریبا همگی عملی شد. وقتی جنازه او را به ‏‎ ‎‏مسجد شیخ انصاری بردیم امام از منزل تشریف آورد و در مسجد برای وی نماز ‏‎ ‎‏خواند. بعد خودشان گوشه تابوت را گرفت و بلند کرد.‏

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 38