فصل سوم : خاطرات آیت الله محمد رضا رحمت

توقف در صفوان

‏وقت اذان ظهر به زبیر رسیدیم. وقتی خواستیم برای نماز آماده شویم امام فرمود: اگر ‏‎ ‎‏می خواهید این جا نماز بخوانید باید در نماز جماعت شرکت کنید. لذا نماز نخواندیم ‏‎ ‎‏چون آن ها اهل سنت بودند. سپس بطرف صفوان حرکت کردیم و نماز جماعت را در ‏‎ ‎‏آنجا با امام خواندیم. مدتی در خدمت امام بودیم تا این که موضوع گذرنامه درست ‏‎ ‎‏شد. امام به اتفاق حاج احمد آقا و آقای فردوسی پور و آقای املایی (این دو نفر ویزای ‏‎ ‎‏ورود به کویت داشتند) به طرف مرز کویت حرکت کردند. ما هم در صفوان که بسیار ‏‎ ‎‏گرم بود ماندیم. هر چند که هجرت امام در روز هفتم مهر 1357 بود، ولی هوای آنجا‏‎ ‎‏بسیار گرم بود. تا ساعت سه و سی دقیقه بعد از ظهر آنجا ماندیم تا مطمئن شویم امام ‏‎ ‎‏وارد کویت شده اند. چون هیچ کس از آن طرف نمی آمد که ما خبری بگیریم که امام ‏‎ ‎‏وارد شده اند یا نه؟ بعد از ساعت سه و سی دقیقه آقایان گفتند که حتما وارد شده اند. ‏‎ ‎‏تصمیم گرفتیم که حرکت کنیم. آمدیم ولی در عین حال من خیلی نگران بودم. گفتم به ‏‎ ‎‏بصره برویم و به نجف تلفن بزنیم و خبری بگیریم. آقایان گفتند: نه دیگر دیر شده. البته ‏‎ ‎‏همه خسته بودند، هوا هم گرم بود و راه بازگشت هم طولانی، بنابراین بصره نرفتیم و ‏‎ ‎‏مستقیما به طرف نجف آمدیم. وقتی به نجف رسیدیم خبر گرفتیم، گفتند؛ آقای املایی ‏‎ ‎‏زنگ زده و گفته ما را به کویت راه نداده اند، به بصره برگشته ایم و به بغداد خواهیم ‏‎ ‎‏رفت. من به یاد فرمایش امام که فرموده بود «اگر بگذارند که ما وارد کویت بشویم» ‏‎ ‎‏افتادم. بعد امام از بغداد تصمیم گرفت که به پاریس برود و هیچ کس هم در این تصمیم ‏‎ ‎‏دخالت نداشت؛ چون بعضی مطرح کرده بودند که ماها امام را به پاریس بردیم یا‏‎ ‎‏دعوت کردیم، که همه آن مطالب دروغ بود، امام هم تکذیب فرمود. این که چرا بنده در ‏‎ ‎‏خدمت امام به پاریس نرفتم قبلا عرض کردم که در آن زمان من حتی گذرنامه هم ‏‎ ‎‏نداشتم و من آخرین نفری بودم که بین رفقا از سفارت ایران گذرنامه گرفتم. دقیقا روز ‏‎ ‎

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 70
‏هفتم بهمن 1357 گذرنامه گرفتم. ‏‏روز دوازده بهمن که امام وارد ایران شد، پنج روز قبل ‏‎ ‎‏از آن گذرنامه گرفتم. البته قبل از آن به چند کشور مسافرت داشتم ولی با گذرنامه های ‏‎ ‎‏غیر قانونی.‏

‏ بعد از این که امام به مرز کویت رسید به بغداد بازگشت یا به نجف؟‏

‏ نه خیر، به بصره بازگشت. چون صفوان با بصره فاصله دارد و از طرف کویت ‏‎ ‎‏حدود سی و چند کیلومتر فاصله دارد. از آنجا می خواستند زمینی به بغداد تشریف ‏‎ ‎‏بیاورند که آقایان فردوسی پور، املایی و حاج احمدآقا تلاش کردند که هوایی از بصره ‏‎ ‎‏به بغداد منتقل شوند.‏

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 71