فصل چهارم : خاطرات آیت الله سید محمد سجادی

سیاست در سیره عملی حضرت امام (س)

‏تفاوت عمده حضرت امام با اکثر علمای دوره غیبت، در مردود شمردن اندیشه «جدایی ‏‎ ‎‏دین از سیاست» بود که در تمام درس‌ها و سخنرانی‌ها و نیز در وصیت‌نامه الهی ـ ‏‎ ‎‏سیاسی خویش بدان پرداخته‌اند. امام می‌فرمودند این یک امر غلطی است که در ‏‎ ‎‏مغزهای ما فرو کرده‌اند که سیاست از دین جداست. بلکه سیاست ما، عین دیانت ‏‎ ‎‏ماست و اگر دین از سیاست جدا بود، زندگی پیامبر اکرم(ص) و زندگی حضرت ‏‎ ‎‏امیرالمومنین(ع) و سیدالشهداء(ع) و ائمه معصومین، همه زیر سوال می‌رفت. چون آن‌ها‏‎ ‎‏سیاسی بودند و البته به خاطر سیاست گرفتاری پیدا می‌کردند و اگر سیاسی نبودند که ‏‎ ‎‏کشته نمی‌شدند، زندان نمی‌رفتند، در به دری نمی‌کشیدند و کسی با آن‌ها‏‎ ‎‏کاری نداشت.‏

‏حضرت امام نقل می‏‏‌‏‏فرمودند که آن مردک انگلیسی وقتی صدای اذان را شنیده بود، ‏‎ ‎‏پرسیده بود: این چی می‏‏‌‏‏گه؟ گفته بودند که دارد اذان می‏‏‌‏‏گوید، پرسیده بود که این اذان ‏‎ ‎‏که به سیاست انگلیس کاری ندارد؟ گفته بودند: نه، کاری نداره. آن مردک هم گفته بود: ‏‎ ‎‏حالا که به سیاست انگلیس کاری نداره، آن قدر بگه تا خسته بشه.‏

‏حضرت امام مبنایشان این بود که اصلا دین با سیاست یکی است و سیاست همان ‏‎ ‎‏دین است، منتها سیاستی که بر مبنای صداقت و حقیقت و واقعیت باشد. ‏‎ ‎‏بر همین اساس در جواب آن فرد ساواکی که به خدمت امام رسیده و گفته بود سیاست ‏‎ ‎‏پدرسوختگی است، این پدرسوختگی را بگذارید برای ما. حضرت امام فرموده بودند ‏‎ ‎‏که باشد، سیاست شما این است، پدرسوختگی است، اما ما سیاستمان، عین دیانتمان و دیانتمان عین سیاستمان است.‏

‏شیوه تدریس امام هم همین طور بود. ضمن تدریس، درس ولایت فقیه را هم ‏‎ ‎‏مطرح و بیان می‏‏‌‏‏فرمودند که مبنای حکومتی در جمهوری اسلامی ایران شد. معمولا در ‏‎ ‎

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 99
‏مناسبت‏‏‌‏‏ها و حوادثی که پیش می‏‏‌‏‏آمد، حضرت امام اعلامیه‏‏‌‏‏ای صادر می‏‏‌‏‏کردند. مثلا در ‏‎ ‎‏جشن‏‏‌‏‏های دو هزار و پانصد ساله، سخنرانی کرده و خطاب به علما فرمودند که اقلا‏‎ ‎‏شماها یک تلگراف بکنید. یادم می‏‏‌‏‏آید تلگراف‏‏‌‏‏های زیادی از علما و فضلا و روسا و ‏‎ ‎‏اساتید نجف به شاه شد که: ما برای چه جشن بگیریم؟ با چه پولی جشن بگیریم؟ برای ‏‎ ‎‏چه کسانی جشن بگیریم؟‏

‏در همین راستا حضرت امام(س) سخنرانی مبسوطی ایراد کرده و اعلامیه آتشینی ‏‎ ‎‏هم صادر فرمودند که ما در آن سال، آن اعلامیه را با عده‏‏‌‏‏ای از دوستان از جمله آقایان ‏‎ ‎‏محتشمی، شریعتی، دکتر محمد صادقی، ناصری (امام جمعه فعلی شهرکرد) و... در ‏‎ ‎‏ظرف‏‏‌‏‏های آب جاسازی کرده، به مکه بردیم و در مراسم حج توزیع نمودیم. آقای ‏‎ ‎‏ناصری در ضمن پخش اعلامیه دستگیر شد و دو سالی را در زندان‏‏‌‏‏های عربستان و ‏‎ ‎‏تهران گرفتار بود و خیلی سختی کشید.‏

‏حضرت امام به آن‏‏‌‏‏چه که بیش از همه اهمیت می‏‏‌‏‏دادند، آگاهی مردم و حضور مردم ‏‎ ‎‏در صحنه بود و بنابراین در هر فرصتی خطاب به مردم اعلامیه‏‏‌‏‏ای صادر می‏‏‌‏‏کردند.‏

‏عده‏‏‌‏‏ای از رفقا تشکیلاتی تحت عنوان «روحانیون مبارز خارج از کشور» ‏‎ ‎‏درست کرده بودند که دوستان تشکیلاتی امام و در واقع بازوی سیاسی آن حضرت در ‏‎ ‎‏خارج از کشور به حساب می‏‏‌‏‏آمدند و در زمینه چاپ و نشر آثار امام و تکثیر و توزیع ‏‎ ‎‏اعلامیه‏‏‌‏‏های آن حضرت و توزیع آن‌ها در ایران و اروپا و امریکا کار می‏‏‌‏‏کردند و ‏‎ ‎‏فعالیت‏‏‌‏‏های سیاسی آن‌ها فقط در رابطه با امام بود. آقایان محتشمی، فردوسی‏‏‌‏‏پور، سید ‏‎ ‎‏حمید روحانی، دعایی، سید رضا برقعی، فاضل فردوسی (امام جمعه بوشهر)، رحمت ‏‎ ‎‏(امام جمعه تنکابن) و... به همراهی تعداد دیگری در حدود 20 نفر اعضاء این ‏‎ ‎‏تشکیلات بودند. فعالیت این عده خوب و قابل توجه بود اما متاسفانه در نجف مورد ‏‎ ‎‏بی‏‏‌‏‏مهری قرار می‏‏‌‏‏گرفتند و چون یاران امام بودند، به آن‌ها تهمت هم می‏‏‌‏‏زدند. مثلا‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏گفتند این‏‏‌‏‏ها کمونیست هستند و تا حدی که حتی جواب سلامشان را هم نمی‏‏‌‏‏دادند ‏‎ ‎‏و احترامی برایشان قائل نبودند. ولی این‏‏‌‏‏ها محو جمال حضرت امام بودند و با تحمل ‏‎ ‎‏این همه ناملایمات و سرزنش‏‏‌‏‏ها، مصداق این کلام قرآنی بودند که: ‏... یجاهدون فی ‎ ‎

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 100
سبیل‌الله ولا یخافون لومة لائم‎[1]‎‏. و طبیعی است که کسی به راه خدا می‏‏‌‏‏رود، ملامت ‏‎ ‎‏ملامتگرها نباید منصرفش کند.‏

‏خود حضرت امام هم در مقابل آن همه حرف‏‏‌‏‏های ناشایسته که در حضور و غیاب ‏‎ ‎‏و در نامه‏‏‌‏‏ها و غیره گفته می‏‏‌‏‏شد، حلم به خرج داده یک کلمه هم جواب نمی‏‏‌‏‏دادند. این ‏‎ ‎‏برخوردها و حرف‏‏‌‏‏ها و حرکت‏‏‌‏‏های زشت، بیشتر از طرف سفارت ایران در عراق و ‏‎ ‎‏ایادی آن‌ها در حوزه نجف سازماندهی می‏‏‌‏‏شد. آن‌ها ائتلافی را تشکیل داده بودند و ‏‎ ‎‏روی تمام جهاتی که به امام مربوط می‏‏‌‏‏شد، نقشه می‏‏‌‏‏کشیدند و بر اساس آن عمل ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کردند. به یاران امام تهمت می‏‏‌‏‏زدند، روی طلبه‏‏‌‏‏ها تبلیغ می‏‏‌‏‏کردند و آن‌ها را‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏ترساندند که در درس امام شرکت نکنند، یا در بعضی از مدارس به آن‌ها حجره ‏‎ ‎‏نمی‏‏‌‏‏دادند و... اما سیره عملی حضرت امام به صورتی بود که تقریبا همه را جذب ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کرد. هم اخلاق امام و هم رفتار و حرکاتشان در نجف برای طلبه‏‏‌‏‏ها، رفتار ‏‎ ‎‏پیغمبراکرم(ص) بعد از فتح مکه را تداعی می‏‏‌‏‏کرد. این روش طلبه‏‏‌‏‏ها را به امام نزدیک ‏‎ ‎‏کرده و علاقه آن‌ها به آن حضرت بیشتر می‏‏‌‏‏شد. شخصیت امام ابعاد گوناگونی داشت و ‏‎ ‎‏با طلبه‏‏‌‏‏ها خیلی متواضعانه برخورد کرده و آن‌ها را مجذوب خود می‏‏‌‏‏کردند و طلبه‏‏‌‏‏ها‏‎ ‎‏هرچه به امام نزدیک‏‏‌‏‏تر می‏‏‌‏‏شدند، علاقه آن‌ها به آن بزرگوار بیشتر می‏‏‌‏‏شد. و این از ‏‎ ‎‏نعمت‏‏‌‏‏های بزرگ خداوند بود که نصیب ما شده بود. در واقع باید گفت: ‏الحمدلله الذی ‎ ‎هدینا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدینا الله‎[2]‎‏. که در داستان موسی و خضر آمده که حضرت موسی می‏‏‌‏‏گوید: ‏او امضی حقبا و حقب‏ یعنی هفتاد هزار سال راه؛ می‏‏‌‏‏گوید حاضرم برای دیدن آدمی مثل حضرت خضر(ع)، هفتاد هزار سال راه بروم! و البته این نعمت کمی نیست که خدا نصیب کسی بکند و او با چنین آدمی حشر و نشر پیدا کرده و به حضور چنین انسانی برسد و از جمله نعمت‏‏‌‏‏هایی است که انسان هیچ وقت نمی‏‏‌‏‏تواند شکرش را به جای آورد.‏

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 101

  • . مائده / بخشی از آیه 54.
  • . اعراف/ بخشی از آیه 43.