فصل پنجم : خاطرات حجت ‌الاسلام و المسلمین اسماعیل فردوسی پور

ارتباط با دیگر گروه ها

‏در آن دوره کسانی چون بنی‌صدر، قطب‌زاده‏‎[1]‎‏، دکتر یزدی، صادق طباطبایی و دیگران ‏‎ ‎‏با روحانیت مبارز خارج از کشور در تماس بودند و اگر به نجف می‌آمدند در منزل ‏‎ ‎‏دوستان اقامت می‌کردند. باید گفت که ما در آن موقع حتی با کسانی چون ‏‎ ‎‏حسن ماسالی و سنایی که از رهبران کمونیست و توده‌ای بودند، ارتباط داشتیم. آن‌ها به ‏‎ ‎‏منزل ما و دیگر دوستان و حتی به منزل حاج آقا مصطفی رفت و آمد می‌کردند. البته ‏‎ ‎‏نکات شرعی را رعایت می‌کردیم و ظرف‌ها و استکان‌های آن‌ها را آب می‌کشیدیم. ‏‎ ‎

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 118
‏در واقع ما دنبال کسانی می‌گشتیم که بگویند «مرگ بر شاه» و به ایدئولوژی و اعتقاد ‏‎ ‎‏آن‌ها کاری نداشتیم و این رابطه بالعکس نیز بود. همکاری ما با آن‌ها تاکتیکی بود. چنان ‏‎ ‎‏که روزی، یکی از دوستان به ماسالی و سنایی گفت که همکاری ما با شما تاکتیکی ‏‎ ‎‏است و همکاری ایدئولوژیک نیست و آن‌ها بسیار ناراحت شدند.‏

‏در مورد مجاهدین خلق قضیه فرق می‏‏‌‏‏کرد. چنان که من هم به خدمت امام رسیده و ‏‎ ‎‏عرض کردم که: «آقا» این‏‏‌‏‏ها جوان‏‏‌‏‏های فداکار و مبارزی هستند، شما این‏‏‌‏‏ها را تایید ‏‎ ‎‏بفرمایید.‏

‏امام فرمودند: نه تنها دوستان بلکه دیگران نیز مرا تحت فشار قرار داده‏‏‌‏‏اند تا این‏‏‌‏‏ها را‏‎ ‎‏تایید بکنم. اما من تایید نخواهم کرد.‏

‏از این جریان خیلی از دوستان ناراحت شدند تا این‏‏‌‏‏که مجاهدین خلق طی ‏‎ ‎‏اعلامیه‏‏‌‏‏ای تغییر مواضع ایدئولوژیک خود را اعلان کردند و کاملا مشخص شد که به ‏‎ ‎‏مبدا و معاد اعتقاد ندارند. آن وقت بود که ارزش کار و شناخت امام برای ما روشن شد ‏‎ ‎‏و اگر آن حضرت مجاهدین را تایید می‏‏‌‏‏فرمودند، نجفی‏‏‌‏‏ها همه ما را به اتهام ‏‎ ‎‏«کمونیست بودن» هو می‏‏‌‏‏کردند.‏

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 119

  • . صادق قطب زاده به منزل حاج آقا مصطفی رفت و آمد داشت. تا این که حاج آقا متوجه می شوند که ایشان به  نماز اهمیت نمی دهد و آخر وقت، یک نماز سبکی را می خواند و اهل دروغ و بلوف نیز می باشد. این بود که  حاج آقا مصطفی به صغری خانم (خدمتکار منزل) می گویند: ساک قطب زاده را دم در بگذار و وقتی آمد بهش  بده که بردارد و برود و داخل نشود.