فصل ششم : خاطرات آقای محمد تقی متقی

رفتار امام با اعضای خانواده و بیت

‏امام با اعضای خانواده شان خیلی مهربان بودند، بخصوص بچه ها را خیلی دوست ‏‎ ‎‏داشتند. علی ما به منزل آقا می آمد و دست حسن آقا‏‎[1]‎‏ را گرفته و با خود به مدرسه ‏‎ ‎‏می برد. آن بزرگوار با حوصله تمام به آن ها خط یاد می دادند و پول تو جیبی و شیرینی ‏‎ ‎‏را نیز فراموش نمی کردند.‏

‏آقا در مورد اعضای بیت با بزرگواری و دقت و مراقبت بیشتر برخورد می‏‏ ‏‏نمودند. ‏‎ ‎‏اگر اشتباهی رخ می‏‏ ‏‏داد، اول تذکر می‏‏ ‏‏دادند. یک بار موی سر یکی از رفقا خیلی بلند ‏‎ ‎‏بود، امام موقعی که از مجلس خارج می‏‏ ‏‏شدند، فرمودند: موی سرت را کوتاه کن! ‏‎ ‎‏فردا شب آن شخص در حالی که موی سرش را تیغ زده بود در مجلس آمد و آن ‏‎ ‎‏بزرگوار با دیدن او تبسمی فرمودند.‏

‏برق در عراق بسیار ارزان بود. شبی در بیرونی منزل، دوستان مشغول صحبت بودند ‏‎ ‎‏و موقع رفتن فراموش می‏‏ ‏‏کنند که چراغ‏‏ ‏‏ها را خاموش بنمایند. امام نصف شب بیدار ‏‎ ‎‏شده و می‏‏ ‏‏بینند که چراغ‏‏ ‏‏ها روشن است. آن روز صبح وقتی که من و آقای رضوانی به ‏‎ ‎‏بیت آمدیم، دیدیم که آقا عصبانی هستند و فرمودند: مگر مال پدرتان است!؟ چرا مدارا‏‎ ‎‏نمی‏‏ ‏‏کنید؟ بیت‏‏ ‏‏المال است.‏

‏گفتیم: آقا ما اطلاع نداریم! فرمودند: قضیه برق است، چراغ‏‏ ‏‏ها را چرا دیشب روشن ‏‎ ‎‏گذاشته بودید؟ عرض کردیم: دوستان بحث می‏‏ ‏‏کردند و ما به خیال این‏‏ ‏‏که آن ها بعد از ‏‎ ‎

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 147
‏اتمام بحث‏‏ ‏‏شان چراغ‏‏ ‏‏ها را خاموش می‏‏ ‏‏کنند، رفتیم و خوابیدیم. لابد آن ها نیز فکر ‏‎ ‎‏کرده‏‏ ‏‏اند که ما بیداریم و موقع رفتن چراغ‏‏ ‏‏ها را خاموش خواهیم کرد. آن بزرگوار وقتی ‏‎ ‎‏که متوجه شدند کسی مقصر نیست، ما را دلداری دادند. پس از شنیدن این جریان آقای ‏‎ ‎‏فریدونی و رفقای دیگر بر سر همین موضوع جر و بحث می‏‏ ‏‏کنند. امام آن ها را خواسته ‏‎ ‎‏و نصیحت می‏‏ ‏‏فرمایند که: این‏‏ ‏‏جا بیت امام زمان است و شما برای ایشان کار می‏‏ ‏‏کنید.‏

‏خلاصه آن حضرت با احترام زیاد، کدورت‏‏ ‏‏ها را به دوستی بدل می‏‏ ‏‏کردند.‏

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 148

  • . منظور حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی می باشد.