در دفتر امام در نجف یکی ـ دو نفر بیشتر حضور نداشتند. یک مدتی آقای قرهی و سپس آقای رضوانی فعالیت داشتند که ایشان کارهای داخلی دفتر ـ مثل پاسخ به سوالات و پرداخت وجوهات ـ را انجام میداد.
دوستان ما در نجف دو گروه بودند: بعضی نظرشان این بود که ما کارهایی را که برای انقلاب مفید و موثر میدانیم انجام میدهیم و گاهی اوقات ضرورتی ندارد که امام
خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 201
در جریان باشد، به طور مثال در مورد اطلاعات و اخبار و مقالاتی که در رادیو، با کمک حجتالاسلام سید محمد دعایی خوانده میشد. ما به امام مطلبی عرض نمیکردیم و لزومی هم نداشت. ایشان از کلیات جریان مطلع بودند.
گروه دوم دفتر معتقد بودند که امام سمبل مبارزه است و ما باید مبارزه را از دید ایشان انجام بدهیم و هر کاری را که میکنیم بایستی با جزئیاتش به اطلاع ایشان رسیده باشد. گاهی اختلاف بین دو دیدگاه و پیروانش پیش میآمد که جدا از اختلافاتی بودکه در میان گروههای مختلف نجف بود و اگر یادتان باشد حضرت امام طی یک سخنرانی نیز به جناحهای مختلف نجف ـ و نه خطاب به ما ـ فرمودند که سر چی با هم دعوا دارید؟ در میان دوستان ما در دفتر امام دو دیدگاه نسبت به مبارزان ضد حکومت پهلوی ـ از جمله کمونیستها ـ وجود داشت. گروهی میگفتند میشود از نیروهای ضد شاه استفاده کرد و کمونیستها نیز همین اعتقاد را داشتند که تا رسیدن به مقصد میشود همکاری کرد و بعد جدا شد، دسته دیگر چنین اعتقادی نداشتند.
خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 202