از دیگر اموری که در ایران اتفاق افتاد ولی تصمیمگیری حضرت امام هم در آن مهم بود بحث فعالیتهای حسینیه ارشاد، کتاب حجاب شهید مطهری، سخنرانیهای دکتر علی شریعتی، کتاب شهید جاوید بود.
در مورد حسینیه ارشاد، ما در نجف که بودیم با کانونهای مختلفی روبهرو بودیم. یکی حسینیه ارشاد و آقای شریعتی و دوستانشان با کانون دیگری که آقای فخرالدین حجازی در آن فعالیت میکرد؛ شهید مطهری نیز برنامههایی داشتند و جزو موسسین حسینیه ارشاد نیز بودند؛ پس از آن مساله کتاب شهید جاوید هم مطرح شد. البته من حدس میزدم دولت و شاه و دار و دستهاش کارهایی میکردند تا اموری در جامعه مطرح شود و مردم مشغول شوند و از انقلاب منصرف گردند. آن ها حاضر بودند که برای انصراف مردم و ایجاد اختلاف میان آنان هر کاری بکنند. مساله شهید جاوید که مطرح شد در جلسهای در مدرسه آیتالله بروجردی نجف آقایی شروع کرد به بدگفتن، آقایی دیگر از دوستان ما به حمایت از کتاب برخاست، منتهی امام هیچ موضع خاصی نگرفتند و هیچ وقت مسالهای را ابراز نکردند و ما هم این امور را سوال نمیکردیم تا ایشان ناچار نشود پاسخ دهد و در جامعه پخش شود.
مرحوم شهید مطهری خودشان به نجف آمد. نامههایی داشت که برای امام آورده بود و با ایشان به طور مفصل راجع به آقای شریعتی صحبت کرد. پس از آن مساله کتاب حجابایشان مطرح گشت. امام این کتاب را مطالعه کردند و آن را تایید کردند. این موضوع تنها موردی بود که امام صریح و روشن نظر دادند. مساله کتاب علمی بود و امام به آن پاسخ گفتند. در مورد مسائل شریعتی پاسخ خاصی ندادند و هیچ وقت اظهار نظر نکردند. اما آن چیزی که فصلالخطاب این جریان ها شد و امام واقعا زود به داد انقلاب رسید و دوستان را متوجه کرد آن سخنرانی 14 شعبان سال 56 بود که اینطور شروع شد: «بعضیها نسبت به اسلام افراط و تفریط دارند. بعضیها به عنوان صوفیه و درویشبازی معنویات اسلام را گرفتند و همهاش از این طریق پیش میروند و سیاسیات و اقتصادیات و اجتماعیات اسلام را اصلا نگرفتند. اینها پیش نمیروند بلکه
خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 207
به انحراف کشیده شدند. بعضیها هم دیدشان را نسبت به اسلام مادی کردند و تعبیر آیات را در مسائل مادی کردند. اینها هم راه انحراف را میروند و اشتباه است، حد وسط را باید گرفت. من نصیحت میکنم که به این اختلافات دامن نزنید». من این نوار را دارم و فکر میکنم حتی در آن مساله حضور علامه مجلسی در دربار صفوی را هم مطرح کردند که اگر علامه در دربار حضور داشت برای این بود که میخواست دربار را اصلاح کند.
این نوار را ما فورا به تهران فرستادیم که مساله شریعتی در آن اوج گرفته بود و قضایای شریعتی همهاش آرام گرفت و فکر میکنم بعد از این کمکم شریعتی به فکر افتاد. کم و بیش بعضی مسائلش را اصلاح کرد و حتی خارج که رفته بود بعضی از کتابهایش را بازخوانی کرده بود و در وصیتنامهاش هم به آقای حکیمی اجازه داده بود که به مطالب کتابهایش رسیدگی بکند و بالاخره تغییرات در او نیز پیدا شده بود.
بنا به خاطرات آقای دعایی، امام در نجف کتابهای شریعتی را مطالعه میکردهاند، از طرف دیگر آقای سید حمید روحانی میگوید حرف آقای دعایی صحیح نیست!
ما هر کتابی را که منتشر میشد میدادیم به امام و ایشان هم میخواندند، به ویژه کتابهای مربوط به ایران که تازه منتشر شده بود. معمولا امام کتابها را طرد نمیکرد بلکه حساس بود و آن ها را با دقت مطالعه میکرد. از سخنرانی 14 شعبان ایشان من یادم هست که ایشان با همه بحثها موافق نبود. حتی در مورد مساله فوت شریعتی، من نامه امام به دکتر یزدی در این مورد را داشتم و آن را به آقای انصاری دادم. امام به طور عادی پاسخ نامه تسلیت افراد مختلف ـ در مورد درگذشت شریعتی ـ را دادند و آقای یزدی گفته بود نه این طوری نباشد. امام پاسخ داده بودند که پس من جواب تسلیت شما را میدهم.
خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 208
شنیده شده است که امام گفتهاند من شریعتی را مسلمان نمیدانم و گرنه...
از آن نامه که دادم به آقای انصاری این برداشت را نمیشد کرد. نباید احساساتی بود. برخورد امام برخورد بسیار خوبی بود. به موقع حرفهایشان را زدند، تذکر دادند. در آن نوار هست و مسائلشان را گفتند و شنیدم به آقای مطهری پیغام داده بودند که بگویید و پیغام بدهید به فلانی. تایید هیچ وقت نبوده و در آن سخنرانی هم مشخص است. اما آن که امام ابراز کنند که من ایشان را مسلمان نمیدانم اینها را از امام نشنیدم تا کسی بخواهد از آن این مسائل را استنباط کند.
احساس اطرافیان امام نسبت به فعالیت حسینیه ارشاد چه بود؟
در آغاز چون بحبوحه نهضت بود هر اجتماع و هر بخشی را که راجع به امام و مسائل انقلاب بود پذیرش داشت. دکتر شریعتی هم مثل بقیه یک مقداری پذیرش داشت. وقتی دکتر مطالبی راجع به علما و بزرگان مطرح کرد یک دفعه جو عوض شد البته بعضی از دوستان مثل آقای دعایی ارادتی نسبت به او داشتند.
خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 209