فصل نهم : خاطرات حجت ‌الاسلام والمسلمین محمد رضا ناصری

امام و نگارش اعلامیه و رساله و انتشار آن ها

‏امام اعلامیه‌ها را خودشان می‌نوشتند و گاهی می‌دادند ما پاکنویس می‌کردیم. خاطره‌ای ‏‎ ‎‏هم از این موضوع دارم. در بهمن سال 1349 هم‌زمان با جشن‌های 2500 ساله، امام ‏‎ ‎‏اعلامیه‌ای خطاب به زائرین بیت‌الله الحرام نوشتند‏‎[1]‎‏ و بنا بود که چاپ و تکثیر و در مکه ‏‎ ‎‏پخش شود. ساعت 11 شب مشهدی حسین آن را به خانه ما آورد. دوستان را صدا‏‎ ‎‏کردیم که بیایید آن را پاکنویس کنیم چون امام پس از رونوشت و پاکنویس ما امضا‏‎ ‎‏می‌کردند و آن را که با موم امضا شده بود را همیشه نگه می‌داشتیم. صبح حضرت امام ‏‎ ‎‏اعلامیه پاکنویس شده را خواست و دو سطر آن را خط زدند و آن دو سطر مربوط به ‏‎ ‎‏این بود که، رژیم شاهنشاهی منفورترین رژیم‌هاست نزد رسول خدا(ص) و از این ‏‎ ‎‏حرف‌ها که البته بعدها در سخنرانی‌شان گفتند ولی در آن اعلامیه خط زدند. یکی از ‏‎ ‎‏دوستان سوال کرده بود که چرا این دو سطر را خط زدید؟ امام پاسخ داده بودند که در ‏‎ ‎‏عربستان با دیدن این دو سطر دوستان ما را گردن خواهند زد. ما اعلامیه را دوباره ‏‎ ‎‏نوشتیم و بعد در 40 هزار نسخه (20 هزار عربی و 20 هزار فارسی) چاپ شد.‏

‏در مورد نگارش و انتشار رساله و کتاب بایستی عرض کنم که امام رساله نوشت ‏‎ ‎‏ولی چاپ نکرد. در قم، دوستان اصرار داشتند رساله ایشان چاپ شود ولی امام ‏‎ ‎‏مخالفت می‏‏‌‏‏کردند. در نجف امام مکاسب را درس می‏‏‌‏‏گفتند و ما می‏‏‌‏‏نوشتیم. خود ایشان ‏‎ ‎‏هم می‏‏‌‏‏نوشتند. ما اصرار داشتیم که نوشته‏‏‌‏‏ها چاپ شود ولی ایشان می‏‏‌‏‏گفتند نه. من ‏‎ ‎‏فهمیدم که ایشان با پول سهم امام نمی‏‏‌‏‏خواهند چاپ کنند. هنگامی که ما در کربلا بودیم ‏‎ ‎‏یکی از این دوستان من به نام آقای جامی علمدار آمده بود نزد ما و من او را نزد امام ‏‎ ‎

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 212
‏بردم و گفتم که این آقا می‏‏‌‏‏خواهد کتاب شما را با پول خودش چاپ کند و علمدار هم ‏‎ ‎‏تصدیق کرد و گفت پول من هم نه سهم امام است و نه چیز دیگر. امام ظهر را در کربلا‏‎ ‎‏نماز خوانده بودند و داشتیم می‏‏‌‏‏رفتیم که مشغول صحبت شدیم. حاج آقا مجتبی تهرانی ‏‎ ‎‏را که آنجا بود فرستادم جلو که به امام عرض نماید مکاسب را بدهید که می‏‏‌‏‏خواهیم ‏‎ ‎‏بررسی و تایپ و چاپ کنیم. باز هم امام رد کرده بود. این بار حاج آقا مصطفی را‏‎ ‎‏تشویق کردیم که خودش هم بپذیرد و چند وقتی هم برای چاپ آن کار بکند؛ اتفاقا‏‎ ‎‏شروع کردیم و مکاسب هنگامی که من رفتم زندان یک دوره چاپ شد و بعد هم آقای ‏‎ ‎‏رضوانی تلاش کرده بود که چاپ شده بود.‏

‏در مورد نوشتن القابی برای ایشان در پشت ‏‏تحریرالوسیله‏‏ ـ که طی یک سال تبعید ‏‎ ‎‏در ترکیه نوشته بودند ـ امام در نجف مخالفت کردند. من یادم هست عبارتی را که امام ‏‎ ‎‏نمی‏‏‌‏‏خواست چاپ بشود این بود «زعیم الحوزات و...» امام می‏‏‌‏‏گفتند چه کسی دستور ‏‎ ‎‏داده این را پشت کتاب بنویسند؟ و پس از این‏‏‌‏‏که فهمیدند، پرسیدند که چرا این کار را‏‎ ‎‏کرده است؟ سپس فرمودند اگر همه این‏‏‌‏‏ها را از پشت جلد کتاب محو نکنید همه را‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏ریزم توی شط. ایشان تا این حد مراعات مراجع نجف را می‏‏‌‏‏کردند و نمی‏‏‌‏‏خواستند ‏‎ ‎‏خودشان مطرح بشوند.‏

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 213

  • . ر.ک: صحیفه امام؛ ج2، ص 326ـ322.