فصل نهم : خاطرات حجت ‌الاسلام والمسلمین محمد رضا ناصری

نیت الهی امام خمینی در مبارزه سیاسی با رژیم پهلوی

‏به عنوان حُسن ختام عرض کنم من طی چندین سال که خدمت حضرت امام بودم نیت ‏‎ ‎‏ایشان را الهی ارزیابی کردم و برای این گفته دو خاطره عرض می‌کنم:‏

‏یکی در ابتدای نهضت بود که گروهی از مبارزان ـ که به علت پیروی از فرامین ‏‎ ‎‏حضرت امام مشکلاتی برای‏‏‌‏‏شان ایجاد شده بود ـ خدمت امام رسیدند صحبت از ‏‎ ‎‏سختی‏‏‌‏‏ها شد و یکی از دوستان صحبت کرد که بعضی از آقایان به سبب پیروی ‏‎ ‎‏از جنابعالی دچار مشکلاتی شدند که حضرت امام بلافاصله فرمودند برای من کاری ‏‎ ‎‏نکنید اگر اقدامی کنید همه برای خدا باشد. خاطره دیگر، هنگامی بود که اینجانب پس ‏‎ ‎‏از دو سال زندانی شدن ـ به جرم پخش اعلامیه‏‏‌‏‏های حضرت امام ـ خدمت ایشان ‏‎ ‎‏رسیدم. من سر و وضع نامناسبی داشتم و حضرت امام در نجف اقامت داشتند. یکی از ‏‎ ‎‏دوستان آقای سید اسدالله میبدی من را در حرم حضرت امیر(ع) دید و شتابان خدمت ‏‎ ‎‏امام در منزل‏‏‌‏‏شان رسیده بود که فلانی آزاد شده است. من که آمدم حاضران که من را با‏‎ ‎‏آن سر و وضع نمی‏‏‌‏‏شناختند از ورودم تعجب کردند. همه فکر می‏‏‌‏‏کردند که وضع ‏‎ ‎‏زندگی من به سرعت خوب خواهد شد. پس از این‏‏‌‏‏که سر و وضعم را مرتب کردم ‏‎ ‎‏صبح روز بعد خدمت حضرت امام رسیدم. ایشان احوالپرسی کردند و پرسیدند که ‏‎ ‎‏تعریف کن چه شد و چه کار کردی؟ من تا خواستم سختی‏‏‌‏‏های زندان و مشکلاتم را‏‎ ‎‏طرح کنم دیدم ایشان ناراحت شدند و من سریعا صرف‏‏‌‏‏نظر کردم و عرض کردم آقا‏‎ ‎‏چیزی نبود الحمدلله تمام شد. اما همین امام، بر خلاف نظر مردم، من را بر دیگر ‏‎ ‎‏دوستان برتری نداد، وضعیت ما مثل سابق بود و حتی موقعی که مدتی بعد قصد ازدواج ‏‎ ‎‏داشتم به توسط آقای رضوانی مبلغ 500 دینار برای دو ماه قرض گرفتم و آن را هم ‏‎ ‎‏به موقع پس دادم. آنجا بود که فهمیدم این مرد الهی است زیرا اگر مردی سیاسی بود ‏‎ ‎‏برای جلب آرا و تحبیب قلوب دست رد بر سینه هواداران خود در سال 1341 نمی‏‏‌‏‏زد و ‏‎ ‎‏آنان را به قیام الهی فرا نمی‏‏‌‏‏خواند، و یا در نجف من را به واسطه دو سال زندان بیش از ‏‎ ‎‏دیگران یاری می‏‏‌‏‏کرد، و یا برای همه مشتآقانش در فرانسه بلیط بازگشت به تهران فراهم ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کرد، و ایشان چنین نکرد.‏

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 225

‎ ‎

خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 226