کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی «نقش زمان و مکان در اجتهاد»

تأثیر زمان و مکان در احکام حکومتی

مصاحبه با جناب آقای دکتر گرجی

نقش زمان و مکان در احکام

‏ ‏

 -  برای شروع بحث، لطفاً دربارۀ فرمایش حضرت امام(ره) در مورد تأثیر زمان و مکان در اجتهاد توضیح بفرمایید. 

استاد: ‏در حقیقت تأثیر زمان و مکان در اجتهاد، خود نوعی اجتهاد و طریق دستیابی‏‎ ‎‏به احکام است، و آشنایی به مسائل روز و آگاهی از آنها در نحوۀ استنباط احکام‏‎ ‎‏شرعی تأثیر بسزایی دارد، امّا آنچه به نظر من مهمتر است، تأثیر زمان و مکان در‏‎ ‎‏خود احکام است، نه درِ اجتهاد و نحوۀ استنباط احکام. ‏

 -  آیا تأثیر زمان و مکان در احکام به این باز می گردد که چگونه اجتهاد کنیم تا به احکام جدیدی دست پیدا کنیم؟ 

استاد: ‏خیر، از این هم بالاتر است؛ یعنی احکام خدا که مجتهد در مقام استنباط آن‏‎ ‎‏است دچار تغییر و تحول می شود. مناسب است ابتدا دربارۀ تأثیر زمان و مکان در‏‎ ‎‏احکام بحث کنیم و پس از آن به بحث دربارۀ تأثیر زمان و مکان در اجتهاد بپردازیم.‏‎ ‎‏اما قبل از بحث در مورد تأثیر زمان و مکان در احکام، باید دانست که احکام چیست‏‎ ‎‏؟ و به برخی از اقسام  آن اشاره کنیم به نظر بنده احکام، مجموعه ای از مجعولات‏‎ ‎‏شرعی است که برای موضوعات مختلف اعم از عمل مکلف و غیره قرار داده شده‏‎ ‎‏است. فقها می گویند موضوع فقه عمل مکلف است. بنظر اینجانب چنانچه مقصود‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 277
‏فقها این باشد که موضوع مسائل فقهی  ولو بطور غیر مستقیم عمل مکلف است این‏‎ ‎‏مطلب درست است، اما اگر مقصود این باشد که موضوعِ همۀ مسائل فقهی بطور‏‎ ‎‏مستقیم عمل مکلف است. این، درست نیست؛ یعنی فقط عمل مکلف نیست که‏‎ ‎‏موضوعِ مسائل فقهی قرار می گیرد بلکه چنانکه ممکن است موضوع مسأله فقهی‏‎ ‎‏عمل مکلف باشد مانند وجوب نماز و حلیّت بیع، ممکن است خود مکلف یا چیزهایی‏‎ ‎‏دیگر نیز باشد مانند زوجیّتِ زوج و زوجه، طهارت اشیاء پاک مثلاً آب و خاک و‏‎ ‎‏غیره و نجاست اشیا، ناپاک مثلاً خون و بول و غیره. بنابراین موضوع فقه تنها عمل‏‎ ‎‏مکلف نیست ممکن است موضوع، انسان و یا اشیاء دیگر باشد. آری موضوع احکام‏‎ ‎‏تکلیفیه تنها عمل مکلف است امّا موضوع احکام وضعیه می تواند چیزهای دیگر باشد. ‏

 -  ببخشید به نظر این چیزی غیر از اضافه کردن احکام وضعیه به احکام تکلیفیه نیست؟ 

استاد: ‏این طور که شما می فرمایید نیست، ممکن است موضوعِ احکام وضعیه عمل‏‎ ‎‏باشد؛ مثل خواندن نماز ظهر که شرط صحت نماز عصر است؛ نماز عصر هنگامی‏‎ ‎‏درست است که نماز ظهر صحیحاً خوانده شود در اینجا عمل مکلّف شرط صحت‏‎ ‎‏عمل دیگر او واقع شده است؛ یعنی این امکان وجود دارد که عمل مکلّف موضوع‏‎ ‎‏احکام وضعی قرار گیرد چنانکه موضوع احکام تکلیفی قرار می گیرد. ‏

 -  ولی غیر از فعل مکلّف، همه آنها که منظورتان است تحت پوشش احکام وضعی نیستند. 

استاد: ‏چرا، همۀ آنها زیر پوشش احکام وضعیه قرار دارند، مقصود این است،‏‎ ‎‏چنانکه عرض کردم و توجه فرمودید، همانطور که عمل مکلّف موضوع حکم‏‎ ‎‏تکلیفی قرار می گیرد می تواند موضوع حکم وضعی -  مثلاً شرطیّت -  واقع شود. ‏

 -  منافاتی ندارد بالاخره این هم یکی از احکام وضعی است. 

استاد: ‏بسیار خوب، منظور این است که عمل مکلّف اعم است؛ می تواند موضوع‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 278
‏حکم تکلیفی باشد یا حکم وضعی. بنده می خواهم عرض کنم به صرف اینکه غالباً‏‎ ‎‏موضوع حکم تکلیفی عمل مکلف است و موضوع حکم وضعی چیز دیگر ما‏‎ ‎‏نمی توانیم بگوییم بطور کلی موضوعات احکام تکلیفی، عمل مکلّف است و‏‎ ‎‏موضوعات احکام وضعی چیزهای دیگر در هر حال قسمت مهم احکام شرعی،‏‎ ‎‏همان احکام وضعی است. از این چند حکم نماز، روزه، خمس و زکات و غیر ذلک‏‎ ‎‏که بگذریم همه، موضوع احکام وضعیه هستند؛ مثل احکام بیع، اجاره، صلح،‏‎ ‎‏قرض، و ...، در حالی که موضوعات بیشتر اینها عمل مکلف نیست، گرچه گاهی‏‎ ‎‏هم عمل مکلّف است. بنابراین صحیح نیست بطور مطلق گفته شود: موضوع فقه‏‎ ‎‏عمل مکلف است. علی ای حال منظور این است که احکام در هر تقسیم دارای‏‎ ‎‏اقسامی است که در اینجا مورد نظر یکی از آن تقسیمات است که تقسیم احکام به‏‎ ‎‏احکام خصوصی و احکام اجتماعی است؛ احکام خصوصی احکامی است که‏‎ ‎‏مربوط به عمل افراد است؛ مثلاً در مورد عبادات و حتی عقود، بدیهی است در هر‏‎ ‎‏عقد خاصی طرفین آن، دو نفر هستند یا گاهی هم بیشتر و در هر حال بطور مستقیم‏‎ ‎‏فقط برای همان عده خاص اثر دارد ولی قسم دیگر احکام که خیلی مهم است و‏‎ ‎‏فقهای شیعه در مورد آن خیلی کم بحث کرده اند و اساساً به آن عنایت‏‎ ‎‏کمی شده است، احکام اجتماعی است، احکام اجتماعی؛ یعنی احکامی که موضوع‏‎ ‎‏آن جامعه است؛ مثل احکام مربوط به جنگ، صلح، بهداشت، فرهنگ، آموزش و‏‎ ‎‏پرورش و ... بدون شک شارع مقدس در اینها ساکت نیست و احکامی دارد. ‏

 -  آیا منظورتان این است که در روایات از این قبیل احکام بحث شده؛ ولی مورد توجه فقها قرار نگرفته و در متون فقهی از آن بحث نشده است؟ 

استاد: ‏بله در روایات داریم، منتها روایات هم کلی است؛ علت آن این است که اصلاً‏‎ ‎‏این نوع احکام را به حکومتهای اسلامی واگذار کرده اند که در جعل آنها هم زمان و‏‎ ‎‏مکان و بطور کلی اوضاع و شرایط دخالت دارد، بنده می خواستم به اینجا برسم که‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 279
‏احکام حکومتی در حقیقت همان احکام عمومی است که فوق‏‏ ‏‏العاده مهم است.‏‎ ‎‏زمان و مکان و سایر شرایط و اوضاع بر این احکام خیلی تأثیر دارد و همانطور که‏‎ ‎‏خودش مسائل جعلی و اعتباری است، موضوعات آن هم همین طور است.‏‎ ‎‏بنابراین، ممکن است در بسیاری از مواقع زمان و مکان و غیره روی آن اثر بگذارد؛‏‎ ‎‏مثلاً می توان در این مورد به سواد و تحصیل علم اشاره کرد؛ این که معصوم‏‎ ‎‏می فرماید: ‏«طلب العلم فریضة»‏ شاید حکم حکومتی باشد و امروزه با توجه به‏‎ ‎‏پیشرفت علم و صنعت بر هر مسلمانی (چه ایرانی چه غیر ایرانی) آموختن آن‏‎ ‎‏واجب است و این یکی از مصادیق تأثیر زمان و مکان در احکام است. موضوع این‏‎ ‎‏نوع احکام تابع زمان و مکان، شروط و ظروف مختلف است؛ همچنان که‏‎ ‎‏در موضوعات احکام خصوصی هم احیاناً زمان و مکان تأثیر دارد؛ یعنی اگر این‏‎ ‎‏شروط و ظروفی که امروز وجود دارد، ثابت باشد حکم ثابت است و اگر عوض‏‎ ‎‏شود، خوب قهراً موضوع هم عرض می شود و در نتیجه حکم تغییر می کند؛ یعنی‏‎ ‎‏ممکن است چیزی که در گذشته حکمی داشته؛ مثلاً اباحه، امروز حرام شود یا‏‎ ‎‏حکم کراهت بر آن بار شود و شاید در آینده مستحب یا واجب شود. علت تغییر‏‎ ‎‏احکام این است که ویژگیها، شروط و قیود موضوعات این احکام در آنها تأثیر‏‎ ‎‏داشته، با توجه به اجتماع آن روز و خصوصیات موجود آن زمان، احکام هم موجود‏‎ ‎‏بوده، اما با دگرگون شدن اجتماع، خصوصیات موضوع حکم هم دچار تغییر شده و‏‎ ‎‏در نتیجه حکم هم عوض شده است. فرض بفرمایید یک وقت پوشش یا آرایشی‏‎ ‎‏عنوان تشبُه به قومی را داشته لذا به این عنوان حرام بوده است، اما اکنون که‏‎ ‎‏این عنوان از بین رفته و یا عنوان تشبه به قوم دیگری پیدا شده، قهراً موضوع عوض‏‎ ‎‏شده و بالنتیجه حکم هم عوض می شود. همینطور در موارد عناوینی از قبیل عقد،‏‎ ‎‏قمار، نقاشی، مجسمه سازی، موسیقی ربا و غیره. بنابراین حکم ابتداً تغییر نمی کند‏‎ ‎‏بلکه با تغییر قیود و شروط، موضوع عوض می شود. و بالتبع حکم هم عوض می شود. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 280
 -  ظاهراً تقسیمی که بیان فرمودید غیر از تقسیم بندی رایج در مورد احکام نیست که احکام را یا اولیه می گیرند یا ثانویه و احکام حکومتی؟ منتها مقصود حضرت عالی این است که در احکام حکومتی با تغییر موضوع، حکم در زمانهای مختلف فرق می کند، ولی در احکام اولیه تغییر فقط در قیود و شروط موضوعات است. 

استاد: ‏تقسیم به این صورتی که فرمودید ثلاثی یعنی سه قسمتی نیست (اولی،‏‎ ‎‏ثانوی و حکومتی) بلکه ثنائی یعنی دو قسمتی است اولی و ثانوی، لیکن حکم‏‎ ‎‏اولی خود بر دو قسم است: خصوصی و عمومی موضوع احکام اولیه ذوات‏‎ ‎‏مکلفین با عناوین خاصّه آنان است و موضوع احکام ثانویه همان موضوع است به‏‎ ‎‏قید عروض عناوین ثانویه از قبیل اضطرار و اکراه و غیره بر آن، موضوع احکام‏‎ ‎‏خصوصی همان موضوع است از این جهت که فرد یا موضوعی است خاص. اما‏‎ ‎‏موضوع احکام عمومی موضوع مذکور است. از این جهت که جامعه ایی را بوجود‏‎ ‎‏آورده است. احکام خصوصی تابع مصالح خصوصی افراد است و احکام عمومی‏‎ ‎‏تابع مصالح جامعه از این روی ممکن است احکام عمومی که همان احکام‏‎ ‎‏حکومتی است سریعاً در زمانها یا مکانهای مختلف عوض شود. یک وقت‏‎ ‎‏مصلحت جامه اقتضاء جنگ می کند یک وقت اقتضاء صلح یک وقت اقتضا کند‏‎ ‎‏همۀ مردم با سواد باشند؛ یک وقت چنین اقتضا  را نداشته باشد. شرایط مختلفی که‏‎ ‎‏برای اجتماع در زمانهای مختلف به وجود می آید در این احکام تأثیر دارد. اما در‏‎ ‎‏حکم اولی خصوصی تأثیر آن بیشتر در اختلاف و در تغیُّر موضوعات است.‏‎ ‎‏بنابراین، اگر موضوعات همیشه یکسان باشند، حکم هم عوض نمی شود. ‏

 -  آیا در احکام عمومی خود حکم عوض می شود ولی در احکام خصوصی این موضوع است که تغییر می کند؟ 

استاد: ‏بله احکام عمومی که تابع مصالح جامعه است ممکن و مکان و زمانهای مختلف است در شروط و‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 281
‏ظروف مختلف تغییر کند اما در احکام خصوصی غالباً موضوع تغییر می کند مثلاً‏‎ ‎‏مسألۀ محاسن که بر فرض جعل مطلوبیّت برای آن، از احکام خصوصی است و‏‎ ‎‏مبنای آن چه بسا عرف اجتماعی مسلمین در آن ازمنه بوده است ممکن است با‏‎ ‎‏زوال آن روش و تبدیل آن به روش اجتماعی دیگر حکم تغییر کند. ‏

 -  آیا اینجا هم قید موضوع عوض شده یا اینکه این هم شبیه احکام عمومی است؟ 

استاد: ‏بله: این هم قید موضوع است و تحت تأثیر جوامع مختلف و  مکان و زمانهای‏‎ ‎‏مختلف است و همه جا یک جور نیست. ‏

 -  محط تغییر در احکام خصوصی مشخص شد که فرمودید موضوع است، امّا سؤال بیشتر روی احکام عمومی است آیا محط تغییر هم موضوع است هم حکم؟ یا آنجا هم فقط موضوع تغییر می کند؟ 

استاد: ‏آنجا چنانکه قبلاً اشاره شد حتی اختیار حکم هم به دست حُکّام است حُکّام‏‎ ‎‏هر چه را مصلحت جامعه به بینند. می توانند به آن حکم کنند و همان، حکم شرعی‏‎ ‎‏و حکم شارع است، پس حاکم هر چه را مطابق مصلحت عموم باشد یا مفسدۀعمومی‏‎ ‎‏در آن باشد، می تواند واجب یا تحریم کند. یعنی، ممکن است یک وقت مصلحت‏‎ ‎‏عمومی اقتضا کند که این عمل خاص انجام شود و یک وقت اقتضا کند که انجام نشود،‏‎ ‎‏بنابراین حکم یک موضوع خاص با تمام شرایط و ضوابط ممکن است تغییر کند. ‏

 -  ظاهراً در این مورد دو نظر هست، بعضیها می گویند در جایی هم که حکم تغییر می کند، در واقع منوط به تغییر موضوع است و علت این است که شارع برای جامعه آن موقع کلیاتی فرموده، حاکم فقط می آید موضوعات آن کلی را تشخیص می دهد. بعضی دیگر می گویند که شارع این قسمت را کلاً به دست حاکم سپرده است. 

استاد: ‏بنده می خواستم همین را عرض کنم، شارع مقدس در این باب تنها به ذکر‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 282
‏ضوابط کلّی قناعت کرده است از قبیل رعایت عدل، داد، حقوق رعیت، مواساة و‏‎ ‎‏مسائل دیگری از این قبیل، شکل خاصی از حکومت را پیشنهاد نکرده است معلوم‏‎ ‎‏می شود که به هر نوع از حکومت یعنی جعل و اجراء احکام عمومی اجازه داده‏‎ ‎‏است در صورتی که ضوابط کلّی شرع مقدس را تأمین نماید. بنابراین جعل و اجراء‏‎ ‎‏احکام عمومی ( حکومتی) که وظیفۀ حاکمان است مشروط به‏‎ ‎‏سه امر است: 1 -  رعایت مصالح عامۀ 2 -  تأمین قسط و عدل3 -  عدم تضییع اهداف و‏‎ ‎‏مقاصد شرع مقدس. بدیهی است این نوع احکام در شرائط و ازمنه بلکه امکنۀ‏‎ ‎‏مختلف متغیر می شود. ‏

 -  با این حال آیا همۀ احکام عمومی که زمان شارع وجود داشته است جزو احکام حکومتی در نظر می گیریم؟ 

استاد: ‏همه را خیر. بلکه آنچه با شرائط و ضوابط روز سازگار باشد، طبق مصالح‏‎ ‎‏عمومی مردم باشد، قسط و عدل را هم تأمین کند و با اهداف و مقاصد شرع هم‏‎ ‎‏منافات نداشته باشد. ‏

 -  آیا می توان با توجه به بیانی که شما فرمودید یک ملاک کلی درست کنیم و بگوئیم که هر حکمی در زمان شارع دربارۀ مصالح عمومی -  نه خصوصی -  مثل وجوب یا مقدار زکات و یا خمس و موضوعات دیگر که به جامعه  مربوط بود، اینها حکم حکومتی است؟ 

استاد: ‏همه اش که خیر، ولی قسمتی از آن احکام به ضمیمۀ قسمت دیگری که بعداً‏‎ ‎‏به وجود آمده همه احکام حکومتی است. احکام حکومتی خیلی زیاد است که بر‏‎ ‎‏حسب ظاهر نه فقها متعرض آن شده اند و نه حتی خودِ شارع همه را جعل کرده‏‎ ‎‏است، همۀ آنچه که حکومتها متصدی آن هستند و قوانینی که وضع می کنند، اگر‏‎ ‎‏ضوابطی که شارع فرموده رعایت شود و مصلحت عموم در جعل آنها ملاحظه‏‎ ‎‏شود، قوانین مصوّب مجلسها -  نه خصوص مجلس ایران -  همه می تواند احکام‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 283
‏عمومی شرع باشد. اما احکام خصوصی این طور نیست، در اینجا بیشتر تغییر‏‎ ‎‏موضوع و خصوصیات موضوع است که به دنبال خود، حکم را هم تغییر می دهد. ‏

 -  خوب است در این بخش توضیحی در مورد مکانیزم و نقش و تأثیر زمان و مکان در احکام خصوصی بفرمایید. 

استاد: ‏چنانکه قبلاً اشاره شد نقش زمان و مکان و همچنین سایر قیود و شروط در‏‎ ‎‏وجدان و فقدان و تغییر موضوع جای هیچگونه خدشه و اشکال نیست بدیهی‏‎ ‎‏است در این صورت احکام خصوصی آن موضوعات نیز به تبع موضوعات بوجود‏‎ ‎‏آمده یا از بین رفته و یا دگرگون خواهد شد. آنچه اهمیّت دارد نقش این امور و سایر‏‎ ‎‏اموری که قبلاً ذکر آنها به میان آمد در احکام عمومی است اگر چه فقها خودشان را از‏‎ ‎‏این گونه امور کنار کشیده اند، ولی معنای آن این نیست که احکام اعم از خصوصی و‏‎ ‎‏عمومی در حیطۀ اقتدار و نظارت فقها نیست، تمامی مواردی که شورای نگهبان یا‏‎ ‎‏مجمع تشخیص مصلحت نظام یا حتی مجلس شواری اسلامی تصویب یا رد‏‎ ‎‏می کند، همه در حوزۀ نظارت و وظیفۀ فقهاست. به عبارت دیگر فقها باید در تمامی‏‎ ‎‏موارد که ادله لفظیه و یا عقل حاکم است و مجال فعالیت دارد نظارت داشته باشند‏‎ ‎‏و اگر امروزه فقها در مسائلی که عقل حکومت دارد کمتر دخالت می کنند و نظر‏‎ ‎‏می دهند، دلیل بر این نیست که از حیطۀ نظارت و وظیفۀ آنان خارج است. حالا اگر‏‎ ‎‏شرایط وجودداشته باشد همۀ قوانین: قانون تجارت (تجارت غیر از کتاب‏‎ ‎‏التجارة «المتاجر» است)، حقوق معنوی و هنر، حقوق مدنی، حقوق جزا، حقوق‏‎ ‎‏عمومی و خصوصی، بین الملل و غیره، اینها تمام کار فقیه است و فقیه واجد‏‎ ‎‏الشرایط می تواند همۀ اینها را استنباط کند. ‏

 -  آیا این مکانیزم خاص در تغییر موضوع مانند شطرنج، مجسمه سازی و موسیقی؛ غیر از آن چیزی است که همۀ فقها می گفتند؟ چون قبلاً فقها می گفتند موضوع باید یا خودش برداشته می شود یا قیدش عوض شود، در 


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 284
حالی که به ظاهر این موضوعات باقی است؟ 

استاد: ‏برای آنکه مسائلی نظیر مجمسه سازی، شطرنج و یا بعضی انواع هنر، در‏‎ ‎‏ازمنه قبلی عنوان دیگری داشت، بدون شک آن عنوانها در حکم حرمت دخالت‏‎ ‎‏داشتند؛ مثلاً مجسمه را عبادت می کردند خصوصاً در صدر اول که خیلی شایع بود،‏‎ ‎‏اما الآن بدون شک مجسمه سازی آن جنبه را ندارد یا فرض بفرمایید در گذشته‏‎ ‎‏بعضی از انواع هنر صرفاً جنبۀ لهوی داشت و دارای هیچ جنبۀ خاص و مشروع نبود‏‎ ‎‏حتّی شرع مقدس حکم به حرمت این موضوعات کرده است. و منصرف علیه آن‏‎ ‎‏هم همان چیزی بود که در آن جوّ وجود داشته و غالب بوده است. ولی امروز انواع‏‎ ‎‏و اقسام نقاشی، مجمسه سازی و موسیقی زبان گویایی است. چه بسا آن کسانی که‏‎ ‎‏امروز به این کارها می پردازند، چه خود تعلیم می دهند و یا به ان عمل می کنند اصلاً‏‎ ‎‏آن حرفها منظورشان نیست. با این وسائل چیزهایی ارائه می دهند و حقایقی را بیان‏‎ ‎‏می کنند که ابداً در آن ایام مطرح نبوده است به نظر بنده موضوع عوض شده است،‏‎ ‎‏بنابراین در حال حاضر ما نمی توانیم بطور عام بگوییم فلان چیز که آن وقت حرام‏‎ ‎‏بوده است حالا هم حرام است آری اگر امروز هم کسی این امور را در همان جهت‏‎ ‎‏بکار برد حرام است، ولی در حال حاضر معمولاً بدان نحو نیست بنابراین باید گفت‏‎ ‎‏موضوع عوض شده است و به تبع آن حکم تغییر کرده است، در حقیقت نه حکم‏‎ ‎‏عوض شده و نه موضوع آن، بلکه به مرور ایام موضوع دگرگون شده لذا حکم هم‏‎ ‎‏تغییر کرده است. امروزه بسیاری از انواع هنر در وادی دیگر و به شکل دیگر عمل‏‎ ‎‏می شود، هیچ مسألۀ لهو و لعب و مسائل دیگر مطرح نیست و اکنون غلبه بر این نحو‏‎ ‎‏است، اما در گذشته بدان نحو که ذکر آن رفت بوده است، در این صورت آیا‏‎ ‎‏می توانیم بگوییم این امور باز منصرف به گذشته است. اگر جهات مورد توجه واقع‏‎ ‎‏شود همیشه همین طور است، با توجه به آن حرام است، اما وقتی جهت عوض‏‎ ‎‏شد، بدیهی است حکم هم تغییر می کند. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 285
 -  از سخنان حضرت عالی این طور استنباط می شود که قائل به تجزی اجتهاد هستید؟ 

استاد: ‏بله بنده قائل به هیچ نوع ملکه بسیطی که (بِه وَحدَتِها) در اجتهاد کلّ احکام‏‎ ‎‏جریان داشته باشد نیستم، تجزی را واجب می دانم و تقلید متجزی اعلم را هم‏‎ ‎‏واجب می دانم؛ یعنی ممکن است کسی در یک باب اعلم باشد و همۀ چیزهایی که‏‎ ‎‏در آن باب دخالت دارد می داند، اما چیزهائی دیگر را نمی داند در این باب باید از او‏‎ ‎‏تقلید کرد. امروز توسعۀ علوم به حدی است که حتّی این علومی که ما خیال می کنیم‏‎ ‎‏محدود است و مثلاًفقه همین سی، چهل جلد جواهر است اینطور نیست، یقیناً‏‎ ‎‏بسیار و سیعتر از آن است. منتها حالا اهل استنباط چه کسانی هستند و چه شرایطی‏‎ ‎‏باید داشته باشند باید در این باره دقت شود. بنده معتقدم که تجزی واجب است و‏‎ ‎‏حتی تقلید متجزی اعلم هم واجب است (البته برای غیر مجتهد و غیر محتاط)؛ مثل‏‎ ‎‏اینکه امروزه در پزشکی هر کس، در بخشی از بدن متخصص است. در باب اجتهاد‏‎ ‎‏من تصور می کنم که روی مسألۀ تجزی بحث و بررسی کافی نشده است امروزه‏‎ ‎‏مسائل مستحدثه زیاد است و حتی بعضیها هم راجع به آن چیزهایی نوشته اند. قبلاً‏‎ ‎‏هم گفتیم: حتی قوانین و مقررات موضوعه هم از جمله وظائف فقیه است که احکام‏‎ ‎‏آنها را استنباط کند یقیناً اینکه شما اشاره کردید درست است، حتی در احکام‏‎ ‎‏خصوصی هم همینطور است. بنده اضافه کنم که احکام  منحصربه  عمومی و‏‎ ‎‏خصوصی محض نیست، بلکه احکام ذوجنبتین هم داریم بعضی احکام خصوصی‏‎ ‎‏محض است، مثل قسمت مهم احکام عبادات، اطعمه، اشربه، بعضی از آنها‏‎ ‎‏عمومی محض است. مثل همان کشورداری و مسائلی که مربوط به کشورداری‏‎ ‎‏است، بعضی هم هر دو جنبه را دارا است، مانند عقود و ایقاعات. ‏

 -  در پایان برخود لازم می دانیم از استاد گرامی که وقت پر ارزش خود را در اختیار ما قرار دادند کمال تشکر را داشته باشیم. 

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 286