کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی «نقش زمان و مکان در اجتهاد»

قلمرو تأثیر زمان و مکان در اجتهاد

مصاحبه با آیت الله کریمی طبرسی

قلمرو تأثیر زمان و مکان در اجتهاد

‏ ‏

 -  با تشکر از جنابعالی که مصاحبۀ با ما را پذیرفتید برای شروع بفرمایید چه تفسیری از فرموده حضرت امام (رضوان الله علیه) که «زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند» دارید؟ 

استاد: ‏امام راحل که به تحقیق در میان علمای محققین دوره های اخیر فردی ممتاز‏‎ ‎‏بود به جرأت می توان گفت که وحیدِ عصر و فریدِ دهر بود، شناخت خاصی از‏‎ ‎‏ره آورد رسالت رسول الله ‏‏صلّی الله علیه و اله و سلّم‏‏ داشت. این شناخت ایشان، حاصل بیش‏‎ ‎‏از هفتاد سال غور و بررسی در علوم آل محمد(ص) بود. به جرأت می توانیم‏‎ ‎‏بگوییم فرهنگ و فقه ائمۀ معصومین -  صلوات الله علیهم اجمعین -  را درک کرده بود‏‎ ‎‏و از آن دیدگاه، گاهی به مناسبتهایی، کلماتی به صورت قصار از زبان مبارک ایشان به‏‎ ‎‏گوش شنوندگان می رسید که متأسفانه و با هزار با تأسف، مجال پیدا نکرداند‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏مکنونات خودشان را بیان و تحلیل کنند؛ به گونه ای که در ذهن شنوندگان جابگیرد‏‎ ‎‏و باورشان شود.  ‏

‏کلمات قصار امام -  قدس سره -  در رابطه با مسائل فقهی، فقط به جملۀ معروف‏‎ ‎‏ایشان، یعنی دخل زمان و مکان در اجتهاد، خلاصه نمی شود، بلکه به مسائل زیادی‏‎ ‎‏در ابواب فقه اشاره فرمودند که در بوتۀ اجمال و ابهام باقی ماند. نه ایشان مجال‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 257
‏توضیح داشتند و نه کسی در فکر تدبر و تعمّق و درخواست توضیح برآمد. ‏

‏ما در زمان غیبت کبرا، برای رسیدن به احکام الهی ناگزیریم با کوشش و جدّ و‏‎ ‎‏جهد به قرآن کریم و روایات اهل بیت مراجعه کنیم و وظیفۀ شرعی خودمان را در‏‎ ‎‏روابط فردی و اجتماعی و در امر معاش و معاد بیابیم. کاوش و کوشش در یافتن‏‎ ‎‏وظیفۀ شرعی از طریق غور در مبانی اجتهاد، تعبیر دیگری است برای اجتهاد در‏‎ ‎‏احکام شرعی و شأن مجتهد، تلاش برای پیدا کردن آن حکم و وظیفه است. احکام‏‎ ‎‏از این لحاظ -  به یک اعتبار -  به دو دسته تقسیم می شوند: دستۀ اول، عبارت است از‏‎ ‎‏احکام ضروری اسلام، که این نوع احکام نیازی به زحمت و اجتهاد ندارند و جزو‏‎ ‎‏بدیهیاتند و همه آن را می دانند و قابل تغیّر و تبدّل نیست. در این گروه از احکام،‏‎ ‎‏نیازی به اجتهاد مجتهدین نیست و حتّی در باب تقلید هم فقهای عالیقدر  که عنوان‏‎ ‎‏می فرمایند بر هر مکلفی واجب است در اعمال خودش، یا مجتهد باشد یا مقلد یا‏‎ ‎‏محتاط، احکام ضروری را استثنا می کنند؛ زیرا اینها اجتهادی نیست که کسی در آنها‏‎ ‎‏اجتهاد کند یا از دیگری تقلید کند و یا احتیاط. دستۀ دوم، احکام نظری است.‏‎ ‎‏مشکل بزرگ مسلمین در رسیدن صحیح و درست به این نوع از احکام است.‏‎ ‎‏اختلاف آرا و نظرات، در این نوع از احکام زیاد است؛ که ناشی از اختلاف در درک‏‎ ‎‏مطلب از منابع اجتهاد وگاهی هم براساس اختلاف در مبنا، مخصوصاً در اصول و‏‎ ‎‏حتی در روایات آحاد؛ زیرا حجیت روایات باید قبلاً ثابت بشود تا مبنای استنباط‏‎ ‎‏قرار گیرد. که از این جهت اختلاف، مبنای در حجیت اخبار آحاد قهراً منتهی به‏‎ ‎‏اختلاف آراء در استنباط احکام از روایات خواهد شد، و در حجیت عقل در بعضی‏‎ ‎‏از احکام هم اختلاف مبانی وجود دارد که اختلاف آرای مجتهدین، از آن نشأت‏‎ ‎‏می گیرد. و در اکثر موارد، اختلاف آرا، از اختلاف در نحوۀ درک و استظهار، ناشی‏‎ ‎‏می شود، که اکثر این اختلافات در استنباط احکام از ظواهر کتاب و سنّت است؛ و‏‎ ‎‏گاهی هم اختلاف در ارزیابی موضوعات احکام است؛ مخصوصاً موضوعات‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 258
‏مستنبطه و یا موضوعات عرفی و عقلایی که موضوع احکام هستند. و اختلاف نظر‏‎ ‎‏در موضوعات هم، اختلاف نظر در حکم شرعی را در پی دارد. این مشکلی است که‏‎ ‎‏شیعه در طول تاریخ بدان مبتلا بوده است؛ زیرا به سبب محروم ماندن از درک‏‎ ‎‏حضور ائمه معصومین علیه السلام، ناگزیر است که به فهم و درک خودش تکیه کند، البته‏‎ ‎‏براساس ضوابط و مقرراتی که ائمه معصومین علیه السلام اساسش را پی ریزی فرموده اند.‏‎ ‎‏مجتهد گاهی در برهه ای از زمان، بر معتبر بودن روایاتی که در دسترسش هست‏‎ ‎‏معتقد می شود و از آن روایات، حکمی را استنباط می کند و بعد در سند آن روایات‏‎ ‎‏یا در دلالت آنها -  به – لحاظ ابتلا به معارض -  به اشکالاتی برخورد می کند و تغییر‏‎ ‎‏رأی می دهد. چنین وضعی، در دوران قبل بسیار رواج داشت. برای مثال، در‏‎ ‎‏تألیفات مرحوم شیخ طوسی، محقّق، علامه، شهیدین و دیگران به موارد متعددی‏‎ ‎‏برخورد می کنیم که در یک کتاب، یک جور فتوا می دهند و در کتاب دیگر جور‏‎ ‎‏دیگری. این اختلاف نظر شخص، به اضافۀ اختلاف نظر اشخصاص دیگر، گاهی از‏‎ ‎‏این جهت نشأت می گیرد که تبدّل رأی در مبنا پیدا می شود یا تجدید نظر در‏‎ ‎‏استظهار، این گونه امور هیچ ارتباطی به دخالت زمان ومکان در اجتهاد ندارد. در این‏‎ ‎‏درک جدید، اموری غیر از زمان و مکان دخالت دارد. و یا اختلاف نظر یک فقیه با‏‎ ‎‏فقیه دیگر، هیچ ارتباطی با زمان و مکان ندارد؛ اختلاف در نحوۀ درک است، یا‏‎ ‎‏اختلاف در مبنای اصولی بالمعنی العام. ‏

‏یک عنوان دیگر هم در فقه وجود دارد که از آن به عناوین ثانویه تعبیر می کنیم.‏

‏حکمی را که از حالت ثانویۀ موضوعات نشأت می گیرد حکم ثانوی می نامیم که‏‎ ‎‏همان حکم الهیِ اوّلی است، نظیر موارد اضطرار، اکراه و غیر اینها، این معنا هم هیچ‏‎ ‎‏ربطی به دخالت زمان و مکان در اجتهاد ندارد. صدق و عدم صدق عنوان ثانوی بر‏‎ ‎‏یک حکم، دائر مدار طروّ عنوانی از عناوین طاریه مانند اضطرار است؛ البته از آنجا‏‎ ‎‏که امور زمانی، نیاز به زمان دارند ممکن است «اضطرار» در فردا محقق شود بدون‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 259
‏اینکه فردائیت فردا، در مؤثر بودن اضطرار، دخیل؛ باشد همچنین ممکن است،‏‎ ‎‏اضطرار در منطقه ای خاص به وجود آید، بدون اینکه آن شهر خاص در مؤثریت‏‎ ‎‏اضطرار دخالت داشته باشد. بنابراین، هرجا و در هر زمان که عنوان اضطرار مثلاً‏‎ ‎‏طاری شود براکل میته، اکل میته می شود جایز، البته به مقدار ضرورت. این اضطرار‏‎ ‎‏در فلان زمان پیدا می شود یا در فلان مکان حاصل می شود، بدون اینکه زمان و‏‎ ‎‏مکان در این دخالت داشته باشد. اما اینکه می گوییم «دخالت زمان و مکان»، با‏‎ ‎‏مطلب بالا تفاوت دارد. در اینجا خود زمان و مکان دخالت دارد؛ به نحوی که اگر آن‏‎ ‎‏مکان را تغییر دهیم دیگر «آن مکان» نیست و یا این زمان را در زمان متأخر ببریم‏‎ ‎‏دیگر  «این زمان» نیست. این زمان با حفظ ظرف خودش و این مکان با حفظ ظرف‏‎ ‎‏خودش این اثر را دارد که اگر این را ببرید در جای دیگر -  مثلاً عمل خاصی در یک‏‎ ‎‏شهر فلان قبح را دارد که اگر این عمل را از این شهر ببریم بیرون، این قبح را ندارد و‏‎ ‎‏اگر این عمل را با همین شهر، به جای دیگر منتقل کنیم هر جا می رود این عمل با‏‎ ‎‏این شهر باشد دیگر آن را بیرون نبرده اید -  یک چنین معنایی که عملی را در راستای‏‎ ‎‏زمانی خاص در نظر بگیریم، این عمل در آن ظرف خاص دارای حُسن باشد یا‏‎ ‎‏دارای قبح باشد، یک امر معقولی است؛ و بنابر تبعیت احکام از مصالح و مفاسد،‏‎ ‎‏اگر در اثر تقارن با زمانی یا در اثر تقارن با مکانی این حُسن در آن پیدا شد، زمینۀ‏‎ ‎‏ثبوت این حکم هم محقّق خواهد بود. به عبارت دیگر براساس مبنای صحیح قابل‏‎ ‎‏تصدیق و اثر براینکه واجبات شریعت اسلام از جهت اینکه مصلحت است واجب‏‎ ‎‏است و محرمات از جهت اینکه مفسده است حرام است و با توجه به اینکه‏‎ ‎‏مصلحت یا مفسده بودن عموماً یا اکثراً بالوجه و الاعتبار است، ممکن است عملی‏‎ ‎‏در زمانی یا در مکانی به ملاحظۀ آن زمان یا مکان مصلحت یا مفسده باشد که در‏‎ ‎‏زمان یا مکان دیگر این چنین نباشد، و این بدان معنا نیست که اجتهاد مجتهد، به‏‎ ‎‏سبب دستیابی به چیز جدید، تغییر پیدا کرده است و یا سطح درک مجتهد بالا رفته‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 260
‏است؛ نه، بلکه درک همان درک و اجتهاد همان اجتهاد است، اما ظرف زمانی یا‏‎ ‎‏مکانی که مجتهد  در آن قرار گرفته است، تغییر پیدا کرده است. شواهد و قرائن‏‎ ‎‏زیادی هم در مسائل فقهی از زمان رسول‏‎ ‎‏ ‏‏الله ‏‏صلّی ‏‏ ‏‎ ‎‏الله علیه و اله و سلّم‏‏ تا زمانی کنونی وجود دارد که این‏‎ ‎‏مطلب را تأیید می کند. البته این حقیقت، منافاتی با ابدیت رسالت رسول الله ‏‏صلّی الله علیه و اله و سلّم‏‎ ‎‏ندارد. مثلاً حج که جز و ارکان دین است، رسول الله ‏‏صلّی الله علیه و اله و سلّم‏‏ مُحرم شد برای انجام‏‎ ‎‏آن، اما در بین راه مسدود شدند و برگشتند و حج را هم چند سال تحریم فرمودند.‏‎ ‎‏این معنایش این نیست که حلیّت حج و یا وجوب حج را برداشته باشد؛ نه، بلکه‏‎ ‎‏معنایش این است که واجب در حالتی قرار گرفت که آن حُسن را ندارد و اگر آن‏‎ ‎‏حُسن را نداشت، وجوب آن هم ساقط می شود. نظیر آن فرمان منقول از امام موسی‏‎ ‎‏بن جعفر علیه السلام به یکی از اصحاب آن بزرگوار است که امر فرمود خود دستور داده بود‏‎ ‎‏که از این به بعد اینجور وضو بگیرد، وضو گرفت تا از آن شرّی که در کمین او بود،‏‎ ‎‏رفع شد، بعد فرمود از این به بعد دیگر مثل همان سابق وضع بگیر، سؤال کرد چرا؟‏‎ ‎‏حضرت فرمود: «برای دفع شرّ». چنین وضویی که جان مسلمانی را با این کیفیت در‏‎ ‎‏خطر قرار دهد، دارای «حُسن» نیست؛ و زمانی حُسن دارد که جان او محفوظ بماند‏‎ ‎‏و مشکلی در بین نباشد. یک جمله را همین جا اضافه کنم؛ این معنا را که ما‏‎ ‎‏می گوییم زمان و مکان در حُسن و قُبح اشیا دخالت دارد؛ این یک واقعیت است و‏‎ ‎‏یک فعلیّت؛ واقعیتش سرجای خودش محفوظ و اما درک آن مثلاً این نماز جماعت‏‎ ‎‏نه تنها مصلحت ندارد بلکه مفسده دارد، و یا شرب خمر نه تنها مفسده ندارد که‏‎ ‎‏مصلحت دارد، درک این مطلب که در راستای آن بتوان به حکم شرعی آن دست‏‎ ‎‏یافت، برای هر کس میسّر نیست؛ بلکه درک آن منوط و موقوف است به اطلاع دقیق‏‎ ‎‏از طرز تفکر ائمه معصومین علیه السلام و فهم احکام از کتاب و سنت. مرحوم شیخ‏‎ ‎‏یوسف بحرانی در اشتباه و نظائر مقام تعبیر لطیفی دارند که می فرمایند «این را درک‏‎ ‎‏نمی کند مگر کسی که حلاوت علوم آل محمد ‏‏صلّی الله علیه و اله و سلّم‏‏ را چشیده باشد». و این، همان‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 261
‏آشنایی با فرهنگ فقاهت شیعه و فرهنگ قرآن و روایات است. این غیر از فهم‏‎ ‎‏روایات و آیات است که آدم با یک کتاب لغتی در یک جلسه ای بنشیند تک تک‏‎ ‎‏کتابها را بازکند، لغتها را با کمک کتاب لغت تفسیر نماید و با ترکیب مفردات مطلبی‏‎ ‎‏را درک و بیان کند. نظیر این را همۀ ملل دارند. اینکه آدم فرهنگ قرآن، فرهنگ‏‎ ‎‏روایات آل محمد ‏‏صلّی الله علیه و اله و سلّم‏‏ و فرهنگ فقه شیعه را درک بکند، این نیاز دارد به اینکه‏‎ ‎‏آدم در اعلا درجۀ قدرت استنباط و اجتهاد باشد و غورِ زیادی کرده باشد در روایات‏‎ ‎‏آل محمد ‏‏صلّی الله علیه و اله و سلّم‏‏ و در فقه آل محمد ‏‏صلّی الله علیه و اله و سلّم‏‏ . شاید اینکه فرموده اند: ‏«العلم نور‎ ‎یقذفه الله فی قلب من یشاء»‎[1]‎‏ ناظر به همین معناست. این علمِ به معنای تبدیل‏‎ ‎‏جهل و نادانی به دانایی، چیز مهمی نیست؛ هر کسی می تواند هر لغتی را یاد بگیرد،‏‎ ‎‏هر مطلبی را یاد بگیرد، اگر کند ذهن باشد ممارست زیاد می خواهد و اگر ذهن‏‎ ‎‏خوبی داشته باشد زود یاد می گیرد، هر چه را بخواهد حفظ بکند می تواند حفظ‏‎ ‎‏کند، ولی این معنای ‏«نور، یقذفه الله فی قلب من یشاء»‏ نیست. دخالت وجوه و‏‎ ‎‏اعتبار در حُسن و قبح اشیا، یک چنین معنایی است که گاهی فقیه این را درک می کند‏‎ ‎‏و گاهی درک نمی کند؛ اگر فقیه، چنین شی طاری را درک نکرده باشد، رأی او‏‎ ‎‏براساس موازین اولیه، بر همان حکمی که قبلاً روی این موضوع بود و ملتزم به آن‏‎ ‎‏بود، می ماند؛ زیرا درک نکرده است که زمان و شرایط، سبب تغییر در موضوع شده‏‎ ‎‏است. اما اگر درک کند. و فقیه شجاعی مثل امام(ره) باشد، با صراحت لهجه فتوای‏‎ ‎‏می دهد؛ مانند قضیۀ تعطیل حج برای چند سال، که چون امام درک کرد که آن حج‏‎ ‎‏برای جامعۀ ایران دارای مفسده است، آن را تحریم نمود و یا قضیۀ شطرنج که البته‏‎ ‎‏تحت این عنوان نیست؛ آن زوال عنوان موضوع است از دیدگاه امام(ره)، که روی فرضِ‏‎ ‎‏زوال عنوان موضوع، حکم آن تغییر می کند. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 262
 -  دربارۀ شطرنج، بعضی از آقایان نقل می کردند که نظر امام -  در زمانی که نجف بودند -  این بود که نهی تعلق گرفته به خود شطرنج، نه از باب اینکه قمار است؛ ولی ظاهراً در ایران تبدل رأی برای ایشان پیدا شده که نهی، نهی ذاتی نیست، از ذات شطرنج نیست، بلکه بما هو قمارٌ است و الان تبدیل موضوع پیدا کرده است. حتی آن آقا می فرمود که امام وقتی این مسأله را بیان می کرد به دست مبارکشان می زند که این نهی به خود شطرنج می خورد. 

استاد: ‏العهدة علیه. نظر امام(ره) ممکن است که در دخل زمان و مکان در اجتهاد یک‏‎ ‎‏چنین معنایی که بدان اشاره رفت باشد که این معنا از چندین قواعد کلامی و اصولی‏‎ ‎‏قابل استنتاج است -  که بحث آن در سابق رایج بود و فعلاً بساط آن برچیده شد -  و‏‎ ‎‏التزام به این هم، بر نمی گردد به انکار اصالت احکام. برای تقریب به ذهن عرض‏‎ ‎‏می کنم همان گونه که ما در کثیری از محرمات به حرمت قائل هستیم، نسبت به همۀ‏‎ ‎‏احکام ملتزم به بقای آن هستیم، مادام که بر حال خودش باقی است. اما اگر در‏‎ ‎‏موردی درک کردیم که این چیز را که تا کنون غیر قبیح تلقی می کردیم، الآن دیگر قبیح‏‎ ‎‏است، قهراً آن حکم تغییر می کند؛ منتها رفع ید از حکم اولی موقوف بر درک قبح‏‎ ‎‏این عمل در این ظرف زمان خاص است و تا این درک پیدا نشده، از حکم اولی رفع‏‎ ‎‏ید نمی کنیم و آن حکم اولی کانّما یک اصل مسلم است که رفع ید از آن احتیاج دارد‏‎ ‎‏به دلیل و دلیل آن عبارت است از احراز و اثبات اینکه زمان، مؤثر بوده در قبح آن.‏‎ ‎‏پیدا کردن شواهد برای این مطلب نیاز دارد به یک بازنگری در ارتباطات‏‎ ‎‏رسول الله ‏‏صلّی الله علیه و اله و سلّم‏‏ در زمان حیات ایشان پس از بعثت، و نحوۀ برخورد ائمه‏‎ ‎‏معصومین علیه السلام در طول 250 سال حیات ظاهری آنان. همۀ این مسائل اینچنین‏‎ ‎‏نیست که مواردی را که خلاف آنچه را که قبلاً فرمودند عمل می کردند، حمل بر تقیه‏‎ ‎‏یا اضطرار بشود که البته موارد تقیه و اضطرار هم وجود داشته؛ با این حال، مواردی‏‎ ‎‏هم پیدا می شود که در این زمان بخصوص این عمل که فعل مکلّف و موضوع‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 263
‏حکم است، آن جهت محسّنه یا جهت مقبّحه را ندارد. بنابراین دخالت زمان و مکان‏‎ ‎‏در زشتی و زیبایی بعضی از امور، به آسانی درک می شود و در بعضی موارد هم‏‎ ‎‏مشکل درک می شود، و نسبت به حریم احکام الهی درک آن موکول به توانمندی‏‎ ‎‏مجتهد است، به آشنایی دقیق به فرهنگ ائمۀ معصومین علیه‏‏ ‏‏السلام. یک چنین معنایی را‏‎ ‎‏من معتقدم که همۀ فقها بدان ملتزم هستند و قبول دارند، منتها شجاعتی که لازم‏‎ ‎‏است تا فقیه به آن تصریح کند را هر کسی ندارد؛ زیرا این حرف باعث می شود زود آدم را هو بکنند. ‏

‏البته نباید فقهای ما جوان زده بشوند؛ که به دنبال فقه پویا بروند. این یک خطر‏‎ ‎‏بزرگی است که اساس اسلام را تهدید می کند؛ یعنی آدم ببیند که جوانها چه‏‎ ‎‏می پسندند و آن را بگوید؛ و نباید دنبال فقه سنتیِ محض بروند، بلکه فقه سنتی ای‏‎ ‎‏که مذاق ائمۀ معصومین علیه السلام را بتواند درک کند. یکی از اموری که در حال حاضر‏‎ ‎‏مطرح است، این است که از یک طرف، در فقه می خوانیم که برای قاضی اجتهاد‏‎ ‎‏شرط لازم است. و می گوییم قضاوت غیر مجتهد باطل است؛ این را اکثر فقها از‏‎ ‎‏جمله امام(ره) قائل هستند. اما در زمان تشکیل نظام جمهوری اسلامی، امام‏‎ ‎‏می دانستند؛ که اکثر قضات، مجتهد نیستند؛ در عین حال بر قضاتِ آنان صحه‏‎ ‎‏گذاشتند، زیرا در این زمان که ما حکومتی تشکیل دادیم و مجتهد به تعداد کافی‏‎ ‎‏نداریم، قضاوت اینها درست است. صاحب «جواهر» که کسی در فقاهت او شکی‏‎ ‎‏ندارد، می فرماید: مگر در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام همۀ قضاوتِ ایشان مجتهد‏‎ ‎‏بودند؟ و مگر زمان ظهور حضرت بقیةالله -  ارواحناله الفدا -  همۀ دنیای اسلام قاضی مجتهد‏‎ ‎‏دارند؟ چه کسی گفته است قاضی حتماً باید مجتهد مسلم باشد؟ ‏

‏بنده یک مساله ای را خدمت مقام معظم رهبری -  حفظه الله تعالی -  عرض کردم‏‎ ‎‏که چه لزومی دارد شما یک مطلبی را که ذهن بعضی آن را نمی پذیرد بفرمایید؟‏‎ ‎‏ایشان با تبسّم فرمودند: «اگر یک چیزی را خدا حلال کرد و ما به این نتیجه رسیدیم‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 264
‏که حلال است؛ به چه مجوزی برای خاطر حفظ حیثیت شخصی خودمان یا برای‏‎ ‎‏حفظ رفاقت با چند نفر، مردم را نسبت به این حلال، ناآگاه باقی بگذاریم؟ پس چه‏‎ ‎‏وقت باید مردم مطلع شوند؟» بله، یک وقتی است که اصلاً حلیّت را درک‏‎ ‎‏نکرده ایم؛ اما اگر حلیّت چیزی را درک کردیم، چرا به این بهانه که مبادا به یک‏‎ ‎‏عده ای بر بخورد، مبادا دوستان از ما برنجند و ... حکم خدا را نگوییم و مردم را در‏‎ ‎‏خواب غفلت و ناآگاهی باقی نگه داریم؟ بنابراین، مرحلۀ اول، درک صحیح حکم‏‎ ‎‏است که البته کار مشکلی است، و مرحلۀ دوم، بیان حکم و ابراز نظر و اعلام‏‎ ‎‏فتواست که این مرحله، مشکلتر از مرحله اول است و باید فقیه، از شجاعت کافی‏‎ ‎‏برخوردار باشد تا از ابزار حکم، واهمه ای نداشته باشد. در این بحث مختصر،‏‎ ‎‏نمی توان حق مطلب را دربارۀ «دخالت زمان و مکان در اجتهاد» ادا کرد و نیاز به‏‎ ‎‏بحثهای مستوفی -  در چند باب مجزا -  دارد. ‏«رحمة الله علی قائل هذه الکلمة و وفّقنا‎ ‎الله و ایّاکم». 


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 265

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 266

  • - بحار الانوار، چاپ احیاء التراث العربی، ج1، ص 225.