کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی «نقش زمان و مکان در اجتهاد»

قلمرو نقش زمان و مکان در احکام

مصاحبه با آیت الله علوی گرگانی 

«قلمرو نقش زمان و مکان در احکام»

 

 -  با تشکر از اینکه قبول زحمت فرمودید، این فرمایش حضرت امام که زمان و مکان در اجتهاد نقش دارد و تعیین کننده است، در تبیین این مطلب و استدلالها یا ادلّه و شواهدی که می شود برای آن ذکر کرد، در خدمتتان هستیم تا استفاده بکنیم. 

استاد: ‏به نظر حقیر می رسد که این جملۀ ایشان که فرمودند: زمان و مکان دو‏‎ ‎‏عنصری هستند که نقش مهمی در اجتهاد دارد، یک اصل و یک رکن اساسی دین‏‎ ‎‏مقدس ما، مخصوصاً مذهب تشیع است. ما می توانیم مطلب ایشان را از جهات‏‎ ‎‏مختلف از مدارک شرعی به دست بیاوریم. چنانچه عقل هر عاقلی هم شهادت بر‏‎ ‎‏این مطلب می دهد. عنایت دارید که احکام همیشه یک مرکزی و یک متعلّقی‏‎ ‎‏می خواهد و متعلّق احکام نیز همیشه فعل مکلفین است. و از آنجا که فعل مکلف‏‎ ‎‏هم از اموری است که وابستگی به خود انسان دارد و انسان هم خودش یک فرد‏‎ ‎‏زمانی و مکانی است (یعنی در ظرف زمان قرار گرفته و دارای یک جسمی است که‏‎ ‎‏احتیاج به تحیّز و مکان دارد)، پس فعل و افعال انسان هم قهراً زمانی و مکانی اند،‏‎ ‎‏یعنی احتیاج به زمان و مکان دارند. بنابراین هر حکمی نیز احتیاج به زمان و مکان‏‎ ‎‏دارد. امّا اینکه زمان و مکان چگونه و چطور می تواند در زمینۀ اجتهاد و حکم تعیین‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 197
‏کننده باشد و مؤثر واقع بشود، در اینجا ما سه مرحله را فرض می کنیم. این سه‏‎ ‎‏مرحله عبارت است از اینکه یک موقع حیثیتِ مقامِ جعل و تشریع ملاحظه می شود‏‎ ‎‏(مرحلۀ اول)، یک موقع هم مقام، مقام استکشاف است (مرحلۀ دوم)، (مرحلۀ‏‎ ‎‏سوم) مقام اجراست. امّا مرحلۀ اول مربوط به شارع مقدس است؛ زیرا جعل و‏‎ ‎‏تشریع به دست او است. مرحلۀ دوم که مقام استکشاف است و مقام استکشاف نیز‏‎ ‎‏همان مقام اجتهاد است، مربوط به بزرگان و مجتهدین است. مرحلۀ سوم، یعنی‏‎ ‎‏مقام اجرا بستگی به خود مکلفین دارد که خارجاً این احکام را پیاده می کنند.‏‎ ‎‏اما اینکه چطور مسألۀ زمان و مکان در این سه مرحله نقش دارد، باید گفت: در مقام‏‎ ‎‏جعل و تشریع در عصر خود رسول الله صلّی الله علیه و اله و سلّم چه بسا حکمی در یک زمانی جعل‏‎ ‎‏شد و زمانی دیگر آن حکم برداشته شد. در آیۀ شریفۀ «نجوا» در سورۀ مبارکۀ‏‎ ‎‏مجادله، این مطلب به چشم می خورد و حیثیت زمان در این آیه تأثیر کرده است. ‏

‏خدای تبارک و تعالی با نازل کردن آیۀ نجوا چند کار انجام داد. یکی از حکمتهای‏‎ ‎‏این آیۀ شریفه این است که خدای متعال با فرستادن این آیه وجود مقدس رسول‏‎ ‎‏الله صلّی الله علیه و اله و سلّم را از شرم و حیا راحت کرد و فرمود که از این به بعد اگر بناست رازی با‏‎ ‎‏حضرت داشته باشید، اوّل باید صدقه بدهید. با این حال بعد از گذشتن مدت‏‎ ‎‏زمانی آیۀ شریفه نسخ شد. در اینجا کیفیت زمان و خصوصیت زمان نسبت به وجود‏‎ ‎‏مقدس رسول الله صلّی الله علیه و اله و سلّم در جعل این حکم و رفع این حکم تأثیر گذاشته است. ‏

‏بهترن شاهد برای این مدّعا (تأثیر زمان و مکان در جعل احکام) بیان تدریجی‏‎ ‎‏خود احکام اولیه است که در ابتدا (‏قُولُو لا إله إلّا الله تُفلِحُوا) ‎[1]‎‏ بود، و بعد‏‎ ‎‏نوبت به نماز و روزه و خمس و... رسید. با گذشت زمان دین صورت تکاملی‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 198
‏خودش را طی کرد و این می رساند که زمان و مکان در جعل احکام دخالت‏‎ ‎‏داشته است. ‏

‏امّا مرحلۀ دوم که مقام استکشاف است، در مرحلۀ جعل گفتیم که جاعل‏‎ ‎‏حکمی را جعل می کند. وقتی که جاعل، جعل حکم کرد، مجتهد به وسیلۀ ادلّۀ‏‎ ‎‏اربعه این حکم را استکشاف می کند. در این مرحله باز می بینیم زمان و مکان نقش‏‎ ‎‏مؤثری دارند. برای اینکه مجتهدی که می خواهد حکمی را بیان کند، فرض این‏‎ ‎‏است که دسترسی به واقع ندارد، بلکه طریق استکشاف دارد و طریق استکشاف او‏‎ ‎‏همین ادلّه است که به وسیلۀ آن حکمی را استخراج می کند و برای او مشخص‏‎ ‎‏می کنند که در اینجا مصلحت چیست و مفسده چیست. حالا چه بسا ممکن است‏‎ ‎‏که این ادلّۀ او را به واقع برساند و یک موقع هم ممکن است که او را به واقع نرساند.‏‎ ‎‏اما حکم را (به لحاظ حکم اوّلی) که ملاحظه بفرمایید، آن حکم به لحاظ مصلحت‏‎ ‎‏واقعیه و مفسدۀ واقعیه، که وجود مقدس رسول الله صلّی الله علیه و اله و سلّم آورده، تغییر نمی کند. و‏‎ ‎‏این همان مضمون روایت مشهور از امام باقرعلیه السلام است که حضرت فرمود: ‏«قال جدّی رسول الله‏ ‏صلّی الله علیه و اله و سلّم: «حلالی حلالٌ إلی یَومِ‎ ‎القیامةِ و حَرامی حرامٌ إلی یَومِ القیامة»‎[2]‎‏ ولی منِ مجتهد فرضاً ممکن است که به همان حکم واقعی برخورد‏‎ ‎‏بکنم و گاهی هم ممکن است برخوردنکنم، اما این دید من نسبت به اینکه به حکم‏‎ ‎‏واقعی برخورد بکنم، باز روی همین فرد زمان و افعال مکلفین در زمان می رود؛ زیرا‏‎ ‎‏مقتضیات زمان می گوید که این زمان و این وقت اقتضا می کند که چنین حکمی‏‎ ‎‏مطابق این ادلّه بیان بشود. ‏

‏اما مرحلۀ سوم که مقام اجرا است، مربوط به شخص است؛ مانند ضرر‏‎ ‎‏شخصی، حرج شخصی، اهم و مهم شخصی. البته ممکن است مجتهد موضوع‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 199
‏مستنبطه را بگوید، اما پیاده کردنش به دست خودِ شخص است که آیا من اینجا این‏‎ ‎‏حکم را پیاده بکنم یا نه؟ این دیگر ربطی به مسألۀ اجتهاد ندارد. ‏

 -  تأثیر شرایط زمانی و مکانی در حکم به این صورت، سرانجام به چه چیزی بر می گردد؟ یعنی چه چیز حکم عوض می شود که حکم دگرگون می شود؟ 

استاد: ‏جعل حکم به مصالح و مفاسد بستگی دارد. چون عقیدۀ ما امامیه این است‏‎ ‎‏که احکام همیشه تابع مصالح و مفاسدند. خود جاعل و قانونگذار هم قدرت دیدِ‏‎ ‎‏آن مصالح و مفاسد را دارد و قهراً حکم را به همان مناسبت جعل می کند. در عین‏‎ ‎‏حال که مراد از مصادیق همان خصوصیتِ فعلیتِ حکم است. ‏

 -  یعنی بدون اینکه موضوع دگرگون بشود، حکم عوض می شود؟ به عبارت دیگر آیا قدر جامع همۀ این مصادیقی که فرمودید یک چیز نیست، که عبارت باشد از تبدّل موضوع؟ 

استاد: ‏موضوع بستگی به خودِ قانونگذار دارد. من در ابتدا عرض کردم که احکام‏‎ ‎‏متعلق و موضوعی می خواهد و موضوع احکام هم فعل مکلفین است. آن وقت‏‎ ‎‏قانونگذار به حسب مقتضای واقعیِ فعل مکلف (از نظر مصلحت و مفسده) حکمی‏‎ ‎‏را متناسب با آن جعل می کند و مثلاً می گوید الآن این موضوع فعل مکلف اثباتاً این‏‎ ‎‏اقتضا را و یا نفیاً این اقتضا را دارد. پس قهراً حکم عوض می شود، ولی عوض شدن‏‎ ‎‏حکم در اینجا چون به دست قانونگذار است، دیگر نمی گویند تغیّر العنوان، بلکه‏‎ ‎‏تعبیر می شود به این که حکم را برداشتند و حکم را اثبات کردند. ‏

 -  زمان و مکان در خطا و صواب مجتهد چه نقشی دارد؟ 

استاد: ‏زمان و مکان وسیله است برای مجتهد، یعنی زمان در پیشگاه مجتهد قرار‏‎ ‎‏دارد و موضوع هم فعل مکلف در زمان است، حالا مجتهد می آید می گوید خوب‏‎ ‎‏من در مقابل این مرحلۀ فعل چه وظیفه ای دارم. و مجتهد بر اساس روایات و ادلّه‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 200
‏حکم را در دو مرحله به دست می آورد: یک مرحله حکم اولی است که شارع‏‎ ‎‏مقدس آورده و می خواهد آن را پیاده بکند. خوب به لحاظ آن حکم اولی می گوید‏‎ ‎«الصلاة واجبة»، «الخمس واجب»‏ و... اما گاهی به حساب حکم اولی‏‎ ‎‏نمی خواهد بیان بکند‏‎.‎‏ الآن تشخیص می دهد که اینجا جایی است که خصوصیت‏‎ ‎‏زمان به گونه ای است که نمی تواند حکم اولی را در اینجا پیاده بکند و یک جنبۀ‏‎ ‎‏عنوان ثانوی پیدا کرده است. خوب در این صورت مجتهد دستش باز است؛ برای‏‎ ‎‏اینکه شارع مقدس ادلّه ای مانند قاعدۀ لاضرر، قاعدۀ نفی حرج و امثال آن را در‏‎ ‎‏دست مجتهد قرار داده و به او می گوید آن حکم اوّلی را که من به دست تو دادم و تو‏‎ ‎‏به وسیلۀ ادلّه به دست آوردی و زمان و مکان هم برای آن، موضوعیت ظرفی‏‎ ‎‏داشت، آن حکم خودش باقی است؛ ولی شما چون مجتهد هستی اگر تشخیص‏‎ ‎‏بدهی که در این عصر بخواهد فلان حکم پیاده بشود، اساس دین در خطر است و‏‎ ‎‏یک چیز مهمتری از بین می رود، می توانید حکم را تغییر بدهید. لذا گاهی می بینیم‏‎ ‎‏که در بعضی موارد شارع مقدس دست از حکم اوّلی اش برداشته است. ‏

‏عنوان ثانوی معلول زمان است. معلول علت مکان است و مکان و زمان هم‏‎ ‎‏فرقشان در این موارد معلوم می شود که گاهی نگاه می کنیم می بینیم همزمان با‏‎ ‎‏وجود جنابعالی بنده مشمول نفی این قضیه هستم و شما مشمول عنایت اثباتی‏‏ ‏‏اش‏‎ ‎‏هستید، با اینکه در یک زمان هستیم، اما حیثیت و خصوصیت مکانی شما ایجاب‏‎ ‎‏می کند که شما مشمول عنایت اثباتی اش باشید و حیثیت و خصوصیت مکانی من‏‎ ‎‏ایجاب می کند که من مشمول نفی این قضیه بشوم. بنابراین ملاحظه می کنید که‏‎ ‎‏مقام استکشاف و اجتهاد، مقامی است به لحاظ حکم الواقع و واقعیات الهی هم‏‎ ‎‏سرجای خودش محفوظ است. اما اینکه مجتهد می تواند حکمی را تغییر بدهد،‏‎ ‎‏این کار مجتهد منافاتی با این ندارد که بگوییم، (‏حلالُ محمّدٍ حلالٌ إلی یَومِ القیامةِ‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 201
و حرامُ محمدٍ حرامٌ إلی یومِ القیامةِ) ‎[3]‎‏. به خاطر اینکه مجتهد با توجه به قواعدی‏‎ ‎‏که شارع مقدس به دستش داده و با ملاحظۀ «الأهم فالأهم» چنین اقدامی می کند. ‏

‏البته این اقدام مجتهد نه تنها شرعی است، بلکه مترادف با حکم عقل فطری هم‏‎ ‎‏هست. ولی در هرجا که حکم عقل مستقل باشد، قهراً حکم شرع ارشادی است،‏‎ ‎‏و هرجا که عقل نتوانست زیاد نزدیک بشود، آنجا حکم مولوی است. بنابر این با‏‎ ‎‏توجه به ادلّۀ شرعیه مجتهد می تواند مقتضیات زمان و مکان را برای جهات‏‎ ‎‏حکمش (حالا یا اثباتاً و یا نفیاً) موضوع قرار بدهد. ‏

 -  این مطلبی که فرمودید آیا به مقام اجرا نزدیک نیست؟ چون اهم و مهم کردن مربوط به مرحلۀ اجراست، نه مرحلۀ اجتهاد. 

استاد: ‏البته از نظر حکمی اش مربوط به حاکم و مجتهد است، اما مقام اجرایی اش‏‎ ‎‏خصوصیت فردی است و این مربوط به مقام اجرا و مکلف است. ‏

 -  با این حال مطلبی که فرمودید ظاهراً یا به مقام اول بر می گردد یا به مقام سوم؛ چون اگر از جهت اهم و مهم باشد، ظاهراً برگشت به مقام اجرا می کند، ولی اگر قسمت اول کلامتان را (که نسبت به اینها «حلالُ محمّدٍ...» جاری نمی شود و در مورد احکام اولیه است) در نظر بگیریم ممکن است کسی بگوید «حلالُ محمدٍ...» در مورد همینها هم جاری می شود؟ 

استاد: ‏نه، ناظر به آن ادلّه است. ببینید این حکمی که الآن داده می شود مقطعی‏‎ ‎‏است. مثلاً امام بزرگوار -  رضوان الله تعالی علیه -  تشخیص داده بودند که فلان روز‏‎ ‎‏باید شما مغازه ها را ببندید، به نمازهای جماعت نروید. حالا اینجا این حکم امام‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 202
‏را که فرمود به نمازهای جماعت نروید، وقتی با حکم اوّلی نماز جماعت می ‏‎ ‎‏سنجیم، جماعت دیگر استحباب و موضوعیت ندارد. خوب اینکه امام این‏‏ ‏‏گونه‏‎ ‎‏حکم می کند و تشخیص می دهد و می گوید در اینجا نظر من این است  که این‏‎ ‎‏حرکت و قیام باید صورت بگیرد و نمازها تعطیل بشود، خوب اینکه مقام اجرای‏‎ ‎‏شخص مکلف بماهو مکلف کلّ واحدٍ نیست؛ یعنی اگر خودِ امام تنها بخواهد نماز‏‎ ‎‏نرود که موضوعیت ندارد، امام می خواست همۀ ائمۀ جماعات را در این حکم زیر‏‎ ‎‏پوشش بیاورند. یعنی من شخص مکلف اینجا موضوعیت ندارد. اینجا نظر شخص‏‎ ‎‏حاکم و مجتهد است و بما انه مجتهدٌ و حاکمٌ علی الاجتماع، از باب اهم و مهم‏‎ ‎‏می گوید باید نمازهای جماعت تعطیل شود. ‏

 -  حرمت خمر هم مقطعی است؟ به این معنا که هرجا موضوعش باشد حکم حرمت هم هست؟ 

استاد: ‏موضوع غیر از مقتضیات موضوع است. اصل موضوع در اینجا وجود دارد،‏‎ ‎‏ولی زمان جهت دهندۀ موضوع است و موضوع در اینجا فعل مکلف است. آنچه‏‎ ‎‏شما می فرمایید از اعیان است، شمار روی اعیان نروید، فعل غیر از اعیان است.‏‎ ‎‏فعل من که موضوع است، یک موقع آن را شخصی در نظر می گیریم، این مربوط به‏‎ ‎‏مقام اجراست، و یک موقع آن را فعل مکلف بما هو مکلف در نظر می گیریم. در‏‎ ‎‏این صورت مربوط به مقام حکم و استکشاف و اجتهاد است. اینکه امام می فرماید‏‎ ‎‏زمان و مکان در احکام نقش دارند، یعنی اینکه زمان و مکان نقش مؤثری در اجتهاد‏‎ ‎‏مجتهد دارند. یعنی اینکه مجتهد در هر عصری و هر زمانی باید بتواند تشخیص‏‎ ‎‏بدهد که الآن این حکم آیا سزاواراست گفته بشود یا سزاوار نیست؟ مجتهد که فقط‏‎ ‎‏کارش این نیست که بگوید این روایت چه دلالت می کند و والسلام؛ باید زمان و‏‎ ‎‏مکان را هم کنار این فهم روایی قرار بدهد. بنابراین در مقام استکشاف و اجتهاد‏‎ ‎‏می بینیم که همانند حکم اوّلیه مقام جعل، مسأله زمان و مکان در موضوع اجتهاد‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 203
‏تأثیر دارد. ‏

 -  در تقسیم بندی حضرتعالی مقام اجرا خیلی روشن نشد، اگر مقام اجرا را به اشخاص مربوط بدانیم، خوب اشخاص بعد از اینکه فتوای فقیه را یافتند آن را مقام عمل پیاده می کنند. دیگر مقتضیات زمان و مکان در آن چه تأثیری دارد؟ تأثیر مقتضیات زمان و مکان در اصل اجتهاد و استکشاف و مرحلۀ جعل است، اما تأثیر آن در چه چیزی از مقام اجراست؟ این یک مقداری مبهم است. 

استاد: ‏الآن خود جنابعالی یک مکلفی هستید که در این عصر و زمان و مکانتان‏‎ ‎‏می خواهید احکام را پیاده بکنید. حالا در این مراحل، گاهی تقیه برایتان پیش‏‎ ‎‏می آید. مثلاً در یک موقعیتی قرار می گیرد که نمی توانید نماز را به حساب حکم‏‎ ‎‏اوّلی بجا بیاورید. اینجا قهراً چه کار می کنید؟ اینجا حکم ثانوی را به تشخیص‏‎ ‎‏خودتان پیاده می کنید. یعنی مجتهد نمی آید بگوید اینجا تقیه است. لذا می گویند‏‎ ‎‏که مجتهد در موضوعات دخالت نمی کند، چون موضوعات به دست شماست.‏‎ ‎‏مجتهد فقط حکم را می گوید، می گوید هر جایی که شما میان مخالفین قرار گرفتید،‏‎ ‎‏می توانید تقیه بکنید؛ اما حالا کجا جای تقیه است، این مربوط به مکلفین است و‏‎ ‎‏پیاده کردن حکم مجتهد بر موضوعات خارجی و تشخیص آن از نظر زمان و مکان به‏‎ ‎‏عهدۀ خود مکلف است. بنابراین مرحوم امام آن را اصلاً موضوع قرار نمی دهد، نه‏‎ ‎‏مقام اجرا را در نظر داشت و نه مقام جعل را. چون مقام جعل مربوط به حکم‏‎ ‎‏واقعی است. آنچه منظور امام بود و می خواستند بگویند، این بود که مجتهدی‏‎ ‎‏می تواند در جامعه اجتهاد خودش را پیاده بکند که دو دید داشته باشد: یکی،‏‎ ‎‏دیدی که با آن همۀ احکام را به دست بیاورد، دوم اینکه در کنار این دید بتواند‏‎ ‎‏مقتضیات زمان و مکان را درک کند. ‏

 -  طبق فرمایشی که حضرتعالی داشتید پس نقش زمان و مکان منحصر 


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 204
می شود به قواعد ثانویه و اهم و مهم در مرحلۀ اجتهاد، یا نه چیز دیگری غیر از اینها هم مورد نظر شماست؟ 

استاد: ‏اهم و مهمی که ایشان فرمودند یک موقع در مقام خارج است، خوب این‏‎ ‎‏مربوط به مقلدین است؛ یک موقع هم مربوط به اصل استکشاف حکم است، که‏‎ ‎‏این دیگر تشخیصش به دست مبارک مجتهد است. یعنی مجتهد ابتدا حکم اولی را‏‎ ‎‏به دست می آورد، بعد نظر می دهد که کدام اهم است و کدام مهم. اگر اهم را‏‎ ‎‏تشخیص داده است، از آن حکم اوّلی دست بر می دارد و اگر تشخیص نداد طبق‏‎ ‎‏حکم اوّلی فتوا می دهد. ‏

 -  یعنی در واقع قلمرو تأثیر زمان و مکان در اجتهاد، همان قلمرو تطبیق قواعد ثانویه بر قواعد اولیه است؟ 

استاد: ‏بله، ولی قواعد اولیه بِمالَه قاعده، نه بِمالَه اجرا. برای اینکه قواعد اولیه که‏‎ ‎‏می خواهد پیاده بشود دو مرحله دارد: یک موقع مقام خارجش است که آن مربوط‏‎ ‎‏به مجتهد نیست، و یک موقع تطبیق عنوان کلی است به موضوعات کلّی که این به‏‎ ‎‏دست مبارک مجتهد است. ‏

 -  بنابراین قلمرو فرمایش امام در احکام اولیه نیست؟ 

استاد: ‏بله، عرض کردم که «احکام اولیه» مربوط به جعل جاعل و قانونگذار است، و‏‎ ‎‏بیشتر نظر مبارک مجتهدین در پیاده کردن احکام است. به عبارت دیگر مجتهد‏‎ ‎‏کاری به «اوّلی» ندارد، آن مربوط به شارع مقدس است؛ به این کیفیت که هرجا‏‎ ‎‏مصلحت واقعیه را می بیند، حکم را هم می آورد و هرجا که نبیند، حکم را‏‎ ‎‏نمی آورد. آنچه به دست مجتهد است، همان «تطبیق» است که بیان شد. ‏

 -  حضرتعالی دربارۀ نقش زمان و مکان در اجتهاد با ذکر چند نمونه مطالبی بیان فرمودید، حالا ما هم می توانیم سؤالهای دیگری را مطرح کنیم همچنین اگر چیزی در همین مورد، خصوصاً موارد خاص که در ابواب 


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 205
مختلف فقه دربارۀ زمان و مکان و نقش آنها در کیفیت اجتهاد به نظر حضرتعالی می رسد بیان بفرمایید، استفاده کنیم.

‏استاد: شما سؤال بفرمایید شاید مطلب خاصی منظور نظر باشد.‏

 -  سؤالی که اینجا مطرح است کاوشی در معنای مقتضیات زمان است که مراد آن چیست؟ و آیا با موارد قبل متفاوت است یا نه؟ و چگونه می توان از متقضیات زمان آگاه شد؟

‏استاد: به نظر می‏‏ ‏‏رسد همانطور که خود مسألۀ زمان و مکان در دیدگاه مجتهد برای‏‎ ‎‏جهت دادن در بیان حکم و امثال اینها موضوعیت دارد، کیفیت اقتضا هم بستگی به‏‎ ‎‏دید مجتهد دارد؛ یعنی مجتهد است که کیفیت اقتضا را درک می‏‏ ‏‏کند و شرایط را‏‎ ‎‏می‏‏ ‏‏بیند و قهراً حکم متناسب را روی موضوع پیاده می کند اینها یک سلسله مطالبی‏‎ ‎‏است که در برخورد با امور خارجی و شرایط بیرونی قضیه یک سلسله آگاهی برای‏‎ ‎‏مجتهد بوجود می‏‏ ‏‏آید. به دین معنا که خارجیّت یک شیئی هنگامی که در پیشگاه‏‎ ‎‏مجتهد قرار گرفت، او می‏‏ ‏‏تواند بگوید این زمان اقتضای چنین حکمی را دارد، پس‏‎ ‎‏مجتهد در واقع اینجا دوکار انجام می دهد: اول: تشخیص مقتضی، دوم: پیاده کردن‏‎ ‎‏حکم، در این حال مجتهد می‏‏ ‏‏گوید: حکم این مسأله این است. بنابراین به نظر بنده‏‎ ‎‏درک کیفیت اقتضای مقتضی به دید مجتهد بستگی دارد که او کیفیت را چگونه‏‎ ‎‏می‏‏ ‏‏بیند، منتهااصل وقوع این کیفیت یک امر طبیعی و خارجی است؛ یعنی چه بسا‏‎ ‎‏که امژی خارجی و طبیعی است که آن کیفیت را در منظراو قرار می‏‏ ‏‏دهد، اما‏‎ ‎‏تشخیص اینکه اقتضا تا چه اندازه است و خصوصیاتش چقدر است تا حکم را هم‏‎ ‎‏بر همان قرار بد‏‏ه‏‏د، به نظر مجتهد بستگی دارد؛ مثلاً خود حضرت امام(ره) هر‏‎ ‎‏حکمی را که قبل از پیروزی انقلاب صادر می‏‏ ‏‏کردند دید ایشان در اقتضای زمانی آن‏‎ ‎‏موقع نشأت گرفته بود. مثل این فرمایش ایشان که پول آب و برق را ندهید. قهراَ‏‎ ‎‏می‏‏ ‏‏بینید شرایط و مقتضیات آن زمان این بوده که دستگاه رژیم سابق را از کار‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 206
‏بیندازد. پس شرایط محیط و تشخیص اقتضای زمان، آن طور است که کیفیتش هم‏‎ ‎‏به دست مبارک خود مجتهدین است. بنابراین آقایان می گویند هم تشخیص‏‎ ‎‏الموضوع به دست مجتهد است، هم وضع الحکم علی الموضوع و مجتهد فقط‏‎ ‎‏حکم را بیان نمی کند، بلکه مجتهد باید ببیند که آیا موضوع حکم الآن موضوعیت‏‎ ‎‏دارد یا خیر؟ ‏

 -  ممکن است جنبۀ دیگری از همین سؤال را این طور مطرح کنیم، این که می فرمایید کیفیتش به دست مجتهد است، در واقع مجتهد برای اینکهآن مقتضیات را به دست بیاورد باید برود چه چیزهایی را مطالعه کند؛ به عبارت دیگر سؤال این است که فرض کنید بعضیها پیشنهاد می کنند که مجتهد باید علوم اجتماعی رایج را بیشتر بداند بعضیها می گویند اگر بخواهد در زمینه های پزشکی فتوا بدهد، باید موضوعات پزشکی را مطالعه بکند یا از این قبیل چیزها، منظور این است که اگر چه کیفیت اقتضا دست او است ولی باید به چه مطالب یا علوم خاصی یا چه زمینه هایی مراجعه بکند. 

استاد: ‏اگر منظور از مراجعه، مراجعه به این مسائل هست، البته خود امام(ره)‏‎ ‎‏روششان همین بود. در این مدتی که در نجف اشرف تبعید بودند مطالعات عمیقی‏‎ ‎‏در این مسائل داشتند، من چون هر سال محضرشان می رفتم این را متوجه شدم.‏‎ ‎‏ایشان دربارۀ انقلابهایی که در جهان رخ داده و رهبران آن انقلابها و نحوۀ رهبری آنها‏‎ ‎‏و چگونگی تصمیم گیری آنان مطالعات بسیار مفصلی کردند. اینها زمینه های آگاهی‏‎ ‎‏مجتهد هستند و قابل انکار نیست؛ یعنی مجتهدی که اینها را بررسی کند قهراً به این‏‎ ‎‏جهت آگاهتر می شود، این یک چیز طبیعی است. ‏

 -  این نمی تواند یک شکل منطقی پیدا بکند؛ یعنی فرض کنید امروزه در اوایل کتاب القضاء ذکر می کنند، برای اینکه مجتهد بتواند استنباط کند چه 


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 207
علومی را باید مطالعه کند آیا نمی توان به این مطالبی که فرمودید شکل منطقی تری داد و به آن مطالبی که آنجا فرموده اند اضافه کرد؟ 

استاد: ‏عرض کردم به عنوان کلی قضیه می شود گفت، اما باید دید چه اندازه در‏‎ ‎‏مسأله دخیل است؛ یعنی به این معنا که اگر مجتهدی این جور مطالعه نداشت‏‎ ‎‏نمی تواند حکم بدهد؟ یا اینکه می تواند نظر بدهد. زیرا آنچه که به نظرش رسیده‏‎ ‎‏برای او حجت است، تشخیص اینکه آیا رجوع به این معنا برای او ضروری هست یا‏‎ ‎‏نه؟ به دست خودِ مجتهد است؛ یعنی تشخیص حضرت امام(ره) که من کتبی را‏‎ ‎‏مطالعه کنم تا در آیندۀ در نظر دادن دخیل باشد، آن هم باز به دست مبارک خود‏‎ ‎‏ایشان است. آن توجهی که به این مسأله پیدا کنیم باز جنبۀ منفی قضیه را نمی توانیم‏‎ ‎‏بگویم که اگر مجتهدی مراجعه نکرد، پس این در واقع مقصر است و دیگر حق ندارد‏‎ ‎‏نظر بدهد این را هم نمی توان اثبات کرد چون ما مرهون آن مسألۀ عدل و عدالت و‏‎ ‎‏امثال ذالک هستیم. در رابطه با همین مسأله بنده بین حضرت امام(ره) و مرحوم‏‎ ‎‏آیت‏‏ ‏‏الله خوانساری(ره) یک مقایسه ای کردم، مرحوم امام -  رضوان الله تعالی علیه -‏‎ ‎‏می فرمود به نظر من یک مجتهد یک مفتی که می خواهد جامعه ای را رهبری کند‏‎ ‎‏کفایت نمی کند که تنها در فقه و مسائل دینی اطلاع داشته باشد، در کنار این باید از‏‎ ‎‏یک سلسله امور اجتماعی هم آگاه باشد. امام مرحوم آیت الله خوانساری(ره)‏‎ ‎‏می فرماید: ما در موازین فقهی آنچه در محدودۀ روایات و اینها هست که یک سلسله‏‎ ‎‏احتیاج و نیاز جامعه را بیان کرده اند؛ و با آن حجت بر ما تمام می شود. لذا ایشان نظر‏‎ ‎‏مرحوم امام(ره) را نظر مبارک و مصاب می دانستند و به من فرمودند: چون آقا نظر‏‎ ‎‏مبارکش به این است که حتماً باید با حرکت و انقلاب پیش برویم و به هدف برسیم و به هدف برسیم‏‎ ‎‏ایشان غیر از این نمی تواند انجام بدهد. ولی بنده که تشخیصم این است که نه،‏‎ ‎‏اجتماع را در غیر این راه می شود به دست آورد، بنده باز نمی توانم مثل ایشان‏‎ ‎‏حرکت کنم، ولی نمی توانم ایشان را هم خدای ناخواسته رد بکنم، چون رسم‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 208
‏حکومت به دست مبارک ایشان است، مردم باید تابع حکومت رسمی اجتماعی‏‎ ‎‏باشند، این مطالب ما را به این جا می رساند (همان طور که فرمودید درست است)‏‎ ‎‏که مجتهد باید مراجعه کند به سلسله چیزهایی در امور پزشکی، اجتماعی و... البته‏‎ ‎‏اطلاعات اجتماعی، سیاسی همۀ اینها خوب است، اما حالا اگر مراجعه نکرد‏‎ ‎‏بیاییم بگوییم این مجتهد حق فتوا ندارد، این محل اشکال است، این است که ما‏‎ ‎‏نظرات سایر مجتهدین در جامعه را هم قبول می کنیم، در حالی که می دانیم‏‎ ‎‏صددرصد آنها دید آقا را نداشتند، این، از این باب است. ‏

 -  عرض کنم خدمتتان که بعضی از بزرگان از جملۀ مرحوم شهید صدر در بعضی از کتابهایشان اصطلاحی را بکار بردند به نام منطقة الفراغ آیا منظور شهید صدر همین مطالب است یا منظور مرحوم شهید صدر از منطقة الفراغ چیز دیگری است که نمی دانیم و آیا حاکم شرع و مرجع تقلید در زمان غیبت، علاوه بر اجتهاد و استنباط و به دست آوردن احکامی که شارع جعل کرده جایی برای اینکه خود جعل حکم کند و منطقة الفراغی داشته باشیم که بعضی از موضوعات حکمش به دست ولی امر یا مرجع تقلید باشد، هست یا نه؟ با توجه به آن روایاتی که تمام احکام مورد نیاز مردم را در قرآن و احادیث ائمه مندرج می دانند. 

استاد: ‏در کل قضیه نمی توان گفت که مجتهد جعل حکمی بکند، به نحوی که در‏‎ ‎‏اسلام و قانونگذاری هیچ اثری از آن ولو به نحو کلی نباشد، ما چنین چیزی نداریم.‏‎ ‎‏شما هر موردی را در نظر بگیرید، نسبت به حکم آن مورد فی الجمله به نحوِ کلی‏‎ ‎‏حکمی بیان شده، اما تشخیص موضوعات به عهدۀ مجتهد است و شاید منظور‏‎ ‎‏شهید صدر هم از منطقة الفراغ همین باشد. ‏

 -  بدون شک مرحوم شهید صدر یا کسانی که به منطقةالفراغ به نحو استقلال قائل هستند این چنین چیزی مدّ نظرشان باشد، لابد در این 


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 209
حد همان جوری که شارع آمده برای پدر ولایتی را جعل کرده و گفته نسبت به پسرت در یک محدودۀ خاصی، می توانی امر و نهی کنی پدر در حقیقت جعل حکم می کند. 

استاد: ‏باز هم اصل قضیه را در این جعل حکم، شارع قرار داده است. ‏

 -  نه به عنوان حکم ثانوی از باب حرج، ضرر، بلکه از باب حکم اولیه. 

استاد: ‏نه، این حکم ثانوی نیست، تطبیق حکم اولی بر حکم ثانوی است به مناسبت‏‎ ‎‏عوارض نظیر ضرر، حرج، عسر، بنابراین مسأله حکم ثانوی نیست، بلکه همان‏‎ ‎‏مصداق حکم اولی است که با تشخیص موضوع این حکم به وجود آمده، همچنان‏‎ ‎‏که شارع خودش به شکل کلی فرموده: ‏«لا طاعة للمخلوق فی معصیة الخالق»‎[4]‎‏، از‏‎ ‎‏آن طرف همان شارع فرموده: «اطاعت والدین واجب است»، البته با توجه به آن نظر‏‎ ‎‏که ما اطاعت را مصداق واجب نمی دانیم. نظر خود امام و نظر ما هم یکی است؛‏‎ ‎‏یعنی با امر پدر که می گوید برو نماز جماعت بخوان، نماز واجب نمی شود ما این را‏‎ ‎‏قبول نداریم. ما در رساله و حاشیۀ عروه هم نوشتیم وفای به نذر واجب است نه‏‎ ‎‏خودِ منذور. (اگر نماز شب را شما برای خودتان نذر کردید نماز شب که واجب‏‎ ‎‏نمی شود، اگر هم نیت وجوب بکنی اصلاً برئُ الذمّه نمی شوید. نیت نماز شب را‏‎ ‎‏شما باید به نحو استحباب بکنید؛ ‏وفاءً لِنَذرِِک‏)، عنوان واجب الوَفا اطاعت است نه‏‎ ‎‏جماعت. بنابراین خود شارع فرموده: اگر پدر و مادری یا ولی فقیهی حکم کرد یا‏‎ ‎‏مجتهد امر کرد که باید مردم نماز جماعت بروند، این از باب «اطاعة واجب» است و‏‎ ‎‏از ‏«اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم»‏ اطاعت را استفاده می کنیم، پس‏‎ ‎‏این ‏«اطاعة واجبة»‏ را حاکم شرع نیاورده و همان حکم اولی است، اگر چه مصداقش‏‎ ‎‏را الآن ایشان پیاده کرده باشد. و علت این موضوع ممکن است امر خارجی باشد که‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 210
‏در این صورت اشکالی ندارد و ضرری به ما نمی رساند. اما خود اینکه تشخیص‏‎ ‎‏بدهد الآن جایی است که ‏«اطاعة الفقیه واجب»‏ دیگر تطبیق از باب عنوان ثانوی‏‎ ‎‏نمی شود و همان عنوان اوّلی است، منتها مصداقش را ولی فقیه بیان می کنند. ‏

 -  بنابر فرمایش حضرتعالی محدودۀ ولایت فقیه همان تطبیق کلیاتی است که شارع جعل کرده و بر موارد جزئی صدق می کند؟ 

استاد: ‏فقط تشخیص موضوعاتش به دست مبارک حاکم شرع است و او‏‎ ‎‏حکم را جعل نمی کند، بر مبنای اینکه شارع هم فرموده ‏«اطیعوا... . اولی‎ ‎الامر منکم»‏؛ مثلاً، بنده اگر مصداق اولی الامر هستم و از اخبار استفاده‏‎ ‎‏می کنم که ما اُمَناءُ الرسل هستیم، الان بنده امری می‏‏ ‏‏کنم که ‏«صلّوامع‎ ‎الجماعة»‏ تا گفتم صلّوا به معنای امر نیست که من فقط این را ایجادش‏‎ ‎‏کردم، زیرا شارع خودش گفته ‏«اذاَمَرَ اِمامُکُم»‏ بر شما امر کرد یا عالمتان‏‎ ‎‏امر کرد، اینها حجة‏‏ ‏‏الله علیکم هستند، باید از اینها اطاعت بکنید. ‏

 -  سؤال دیگر این است که صرف نظر از تطبیق کلیات بر موارد و مصادیق که مسألۀ روشنی است، آیا موضوعاتی که در زمان غیبت جعل حکمش غیر از باب اضطرار و از باب عناوین ثانویه است، آیا ولی فقیه می تواند در صدد نفی آن برآید یا موضوعیاتی که در صدد اثبات حکمی برآید که نه از باب تطبیق کل بر جزئی و نه از باب عنوان ثانوی صادر نشده است؟ البته تحت این عنوان که فرمودۀ خداوند «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر» را توسعه داده است و یا حتی در موضوعاتی می خواهد قانونگذاری کند. 

استاد: ‏خوب شخص ولی فقیه باید این موضوع را تشخیص بدهد که آیا این مطلبی‏‎ ‎‏که می خواهد بگوید، بر خلاف سنت نیست... ‏

 -  یعنی تشخیص بدهد که این موضوع، حکمش این است. 


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 211
استاد: ‏بله این هم باید حساب بشود، و حالا که ما در بیان فرض و تئوری هستیم،‏‎ ‎‏می گوییم هیچ مجتهدی سنت را عوض نمی کند. در مباحث قبلی هم گفتم ممکن‏‎ ‎‏است یک دید مقطعی داشته باشد؛ یعنی شرایط محیط مملکتی و وضع خاصی‏‎ ‎‏ایجاب بکند و مجتهد بگوید چنین کاری نکنید در این جا نمی خواهد اساس سنت‏‎ ‎‏عوض بشود یا اساس تَناکُح عوض بشود و قهراً می رود تحت همین عناوین؛ یعنی‏‎ ‎‏عنوان خاص می آید روی حکم، این به معنای آن نیست که مجتهدی اینجا نشسته‏‎ ‎‏بگوید: آقا بنده می خواهم ابتداءاً حکمی را بگویم که شارع نگفته است بلکه‏‎ ‎‏می گوید من نظریه ای از خود ندارم و سنت نبوی را قبول دارم که نصّ است، ولی‏‎ ‎‏الآن در یک شرایطی واقع شده ایم؛ مثلاً در مسألۀ کنترل جمعیت شرایط فعلی‏‎ ‎‏ایجاب می کند که فرزندان و نفوس کمتری داشته باشیم، اگر این طور باشد دیگر‏‎ ‎‏ضرری به سنت نبوی هم نمی رساند. این است که به نظر من نقطۀ ابهامی در این‏‎ ‎‏مسأله که آیا فقیه می تواند مستقلاً درباره چیزی نظر بدهد باقی نمی ماند. ‏

 -  بعضیها در توضیح تأثیر زمان و مکان در اجتهاد تقسیم معروف احکام به عبادی و معاملات را بیان می کنند و می گویند: بیشترین تأثیر زمان و مکان در معاملات هست، به این معنا که شارع مقدس در معاملات فقط نظر امضایی داشته نظر تأسیس ندارد؛ مثلاً می توان با این تقسیم بندی و با این دید تأثیر زمان و مکان را در پاسخگویی فقه به خیلی از

مسائل اجتماعی روشن کرد در این زمینۀ نظر حضرتعالی چیست؟ 

استاد: ‏به نظر بنده عنصر زمان و مکان نه تنها در مسائل معاملات دخالت دارد، بلکه‏‎ ‎‏بالمعنی الاعم در تمام جهات فقهی نقش مؤثر دارد. و معاملات امضایی ربطی به‏‎ ‎‏نقش زمان و مکان ندارد. لازم است برای روشن شدن مطلب به این نکته توجه شود‏‎ ‎‏که روشهای سنت دین اسلام به این شکل است: بعضی از آنها تأسیس است و‏‎ ‎‏بعضی دیگر تقریری و امضایی. یعنی شارع مقدس از دو روش استفاده کرده است‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 212
‏که در این مرحله کار به زمان و مکان ندارد، یعنی دید اسلام در جامعه به دو صورت‏‎ ‎‏است. یکی صورت مسائلی که تأسیس دارد، مثل اکثر عبادات که برای حفظ نظام‏‎ ‎‏جامعه به وجود آمده اند، آن هم برای مصلحت جامعه بوده، مثلاً در باب بیع غَرَر‏‎ ‎‏اگر یادتان باشد آقایان می گویند در بعضی جاها شارع دست برده و فرموده اینجا‏‎ ‎‏مُنابذه قبول نیست؛ یعنی در اینجا حکمی را امضا نکرده، ولی در بعضی معاملات‏‎ ‎‏امضا کرده و می گوید داعی بر ردّ نیست هنگامی که این معامله را با این کیفیت عقلا‏‎ ‎‏(‏بَماهُم عقلا) ‏هم قبول دارند، بنابراین نقش زمان و مکان فقط در معاملات نیست.‏‎ ‎‏علی کل حالٍ، شارع مقدس دو بُعد قضیه در دست مبارکش است: اول تأسیسات،‏‎ ‎‏یکی هم عنوان تَقریری، یعنی در بعضی جاها شارع تأسیساً جعل حکم می کند و‏‎ ‎‏می گوید باید این کار را بکنی و حتی در تعبّدی هم اندکی تقریری هستند امّا در‏‎ ‎‏معاملات احکام تأسیسی کمتر وجود دارد، چون مواردی بوده که رواج کشوری و‏‎ ‎‏مردمی داشته و عام البلوای مردم بوده، ولی در امور عبادی چیزهایی بوده که شارع‏‎ ‎‏در آن دست برده به نظر حقیر این طور است. بنابراین در غالب معاملات تأسیس‏‎ ‎‏نیست بلکه تقریر است، ولی در عبادات غالباً تأسیس است که ناشی از نقش زمان و‏‎ ‎‏مکان بوده و لذا مقام معظم رهبری تعبیر جالبی داشتند اجتهاد مجتهد؛ و آن را‏‎ ‎‏محدود به معاملات نکردند. حضرت امام(ره) هم فرمود: زمان و مکان دو عنصری‏‎ ‎‏هستند که در اجتهاد مؤثر هستند و درست هم هست من به نظرم این طور می آید‏‎ ‎‏حالا دیگر و الله العالم. ‏

 -  یک تقسیمی آقایان دارند در رابطه با حکم، که آن را به حکمِ اولی و ثانوی تقسیم می کنند و یک تقسیم دیگری هم دارند که یک شق آن حکم حکومتی است، به نظر حضرتعالی تعریف حکم حکومتی که جامع افراد باشد و مانع اغیار چیست؟ 

استاد: ‏حکم حکومتی ورای حکم اولی و ثانوی است و به معنای ولایت است. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 213
 -  یعنی در مقابل احکام اولی و ثانوی قرار می گیرد؟ 

استاد: ‏نه، مقابل هم نفرمایید، اینها متخالِفِین هستند نه متضادّ، تقابلشان تَخالفی‏‎ ‎‏است، یعنی دوتا موضوع است و با هم برخورد ندارند بلکه برخورد بینشان در‏‎ ‎‏کمال ملایمت است، حکم حکومتی از این باب است که کانَّه اعمال‏‎ ‎‏ولایت است، در حالی که حکم اولی و حکم ثانوی مربوط به جعل است، اما در‏‎ ‎‏حکم حکومتی جعل نیست اعمال نظر و اعمال ولایت است. من‏‎ ‎‏تصورم این است که برخوردی با هم چندان ندارند. ‏

 -  می شود گفت حکم حکومتی در طول احکام اولی و ثانوی است. 

استاد: ‏در واقع همین طور است البته مراد از طول به آن معنا نیست. که هم زمان با‏‎ ‎‏همان جعل باشد، یعنی تا حکم اولی و حکم ثانوی نباشد جایی برای حکم‏‎ ‎‏حکومتی باقی نمی ماند، اما بعد از جعل شارع دیگر در طول قرار نمی گیرد و از افراد‏‎ ‎‏حکم اولی یا ثانوی است. ‏

 -  از مصادیق ثانوی هم نیست؟ 

استاد: ‏نه، حکم حکومتی اصلاً مربوط به حکم ثانوی نیست. ‏

 -  داخل آن تقسیم هم نیست. 

استاد: ‏حکم حکومتی هر دو را می تواند در بَربگیرد، هم حکم اولی را می توان در‏‎ ‎‏صداق پیاده کند، هم حکم ثانوی را اصلاً نباید شما حکم حکومتی را در قبال آنها‏‎ ‎‏قرار بدهید. حکم حکومتی یک چیز است و رای حکم اولی و حکم ثانوی و‏‎ ‎‏کاری به آن ندارد؛ یعنی از باب اعمال است، مثل اجرایی است که شخص پیاده‏‎ ‎‏می کند، این اجرای مجتهد است؛ یعنی کانَّه مجتهد می خواهد خودش حکم را در‏‎ ‎‏موضوعاتی پیاده کند. ‏

 -  با این بیان حضرتعالی می خواهید بفرمایید که حکم حکومتی عبارت است از دستور مجتهد نسبت به اجرای حکم اولی و ثانوی (در اجرا 


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 214
به ید مجتهد) . 

استاد: ‏اجرای در مقام مجتهد حکم حکومتی است و اجرای مکلفین در مقام پیاده‏‎ ‎‏کردن از مقام امتثال و بقول آقایان حکم حکومتی اجرای مجتهدین است به معنایی‏‎ ‎‏که تشخیص می دهد این حکم اولی یا حکم ثانوی اینجا این است و باید بشود و اگر‏‎ ‎‏شخصی فرمود: ‏«اجرا بیدِ المجتهدین علی الموضوعات»‏ این همان حکم حکومتی‏‎ ‎‏است که در واقع اعمال نظر می کنده با این حال اجرا از نظر خارجی مقام امتثال‏‎ ‎‏است که آقایان اجرای می کنند و به نظرم این است که حکم حکومتی را نباید‏‎ ‎‏بگوییم ‏«مِن اقسامِ الحکم الاولی»‏ چون اصلاً ربطی به آن ندارد و لذا می توان گفت‏‎ ‎‏حکم حکومتی چیزی است که هر دو حکم اولی و ثانوی را در بر می گیرد. ‏

 -  یعنی در بیانات رسول الله صلّی الله علیه و اله و سلّم و ائمه علیهم السلام مواردی که دیده می شود و آقایان حمل می کنند بر اینکه این نه حکم اولی است نه ثانوی، بلکه حکم حکومتی است، مثلاً در بعضی از غزوات مواردی پیش می آمد یا مثلاً نسبت به گوشت الاغ که وارد شده مکروه است یا در بعضی موارد پیغمبر یا ائمه می فرمودند این چیز حلال است یا آن چیز حرام است یا اینکه حکم اولی اش حرمت نبوده، این را حمل می کنند، بر اینکه، حکم حکومتی است. 

استاد: ‏این هم جزء همان تشخیص عنوان است دیگر چه فرقی می کند شما از این‏‎ ‎‏دو تا دایره نمی توانید بیرون بروید. ‏

 -  به نظر حضرتعالی این اجرای حکم اولی نیست؟ 

استاد: ‏خیر، چون در اجرا هم باز تعبیری که می کنند از باب ضیق خِناق است عرض‏‎ ‎‏کردم از اینکه تشخیص می دهد اجرا، به وجود می آید. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 215

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 216

  • - بحار الانوار، ج18، 202. «طارق المحاربی: رأیت النبیّ فی سویقة ذی المجاز علیه حلة حمراء و هو یقول: ایها الناس قولوا لا اله الا الله تفلحوا».
  • - بحار الانوار، ج2، ص260. حدیث7.
  • - اصول کافی، ج1، چاپ اسلامیه، ص47، باب الدع والمقاییس حدیث 19، عبارت حدیث چنین است: (عن زراره قال: سألت ابا عبدالله علیه السلام عن الحلال و الحرام فقال: حلال محمدٍ حلال ابداً الی یوم القیامه و حرامه حرامٌ ابداً الی یوم القیامة) .
  • - نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 165.