کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی «نقش زمان و مکان در اجتهاد»

فقه و نیازهای جدید

مصاحبه با حجة الاسلام و المسلمین آقای صفایی 

«فقه و نیازهای جدید»

ـ اگر حضرت عالی برای شروع بحث مطلبی دارید، بفرمایید تا بعداً سؤالات رامطرح کنیم؟ 

استاد: ‏با تأسیس نظام مقدس اسلامی و به صحنه آمدن فقه غنی شیعه برای‏‎ ‎‏پاسخگویی به نیاز های جامعه در ابعاد مختلف مشکلاتی پدید آمد. از این رویارویی‏‎ ‎‏اجتهاد و نیازها بود که بنیانگذار و معمار بزرگ حکومت اسلامی حضرت امام‏‎ ‎‏خمینی رحمه‏‏ ‏‏الله توجه حوزه های علمی به‏‏ ‏‏ویژه مجتهدین را به تأثیر دو عنصر زمان ومکان‏‎ ‎‏جلت کردند نیازها و مشکلاتی که به وجود آمده مقداری به خاطر گستردگی و‏‎ ‎‏پچیدگی روابط است، یک مقدار به خاطر ظهور مسائل و موضوعات جدید‏‎ ‎‏است مقداری هم به خاطر شبهات و درگیری های بنیادی است که اساس دین و‏‎ ‎‏فرهنگ دینی را زیر سئوال برده است سخنی که در اینجا مطرح می شود این است که‏‎ ‎‏آیا برای پاسخگویی به نیازها و مشکلات. توجه به عنصر زمان و مکان کافی است؟ ‏

‏ ما علاوه بر عنصر زمان و مکان باید به  ملاکات، تنقیح مناط، عرف، سیره، بنای‏‎ ‎‏عقلاء سدّ ذرایع ضرورتها یا احکام ثانوی، عسر و حرج،  ضرر و مصلحت تسهیل‏‎ ‎‏توجه کرد تا به راه حل مناسبی برسیم و جوابگو باشیم، به عبارت دیگر آیا قید زمان‏‎ ‎‏و مکان برای حکم، موضوع یا برای متعلّق یا در حوزۀ عقد و قراردادها، مجموعه‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 177
‏این  چهار حوزه، آیا باعث خلاصی و فراغت موضوعی از حکم و رفع حکم در زمان‏‎ ‎‏و مکان خاص می شود که  اگر بخواهیم برای این موضوع در زمان و مکان دیگری‏‎ ‎‏حکمی داشته باشیم،  باید دنبال دلیل شرعی یا حکم حاکم باشیم؟ یا این که این‏‎ ‎‏قید بودن وقتی حکم سابق را نفی کرد می تواند حکم جاری را هم توجیه کند؟ به‏‎ ‎‏عبارت دیگر آیا تأثیر زمان و مکان در اجتهاد فقط نفی و رفع حکم می کند یا  حکم‏‎ ‎‏جدید را نیز اثبات می کند. ‏

ـ آیا به نظر شما عنصر زمان و مکان از عناصر دیگر جدا هستند یا با یکدیگر تداخل و ارتباط دارند؟ 

استاد: ‏طبیعتاً نه اگر ما آمدیم به عنصر زمان و مکان توجه کردیم یعنی زمان و مکان‏‎ ‎‏را هم به معنی تقیید گرفتیم، این فراغت را برای موضوع به وجود می آوریم که این‏‎ ‎‏در زمان دیگر نمی تواند آن حکم سابق را بر آن بار کند، حالا که آن حکم سابق بر‏‎ ‎‏آن بار نمی شود برای یافتن حکم جدید چه باید کرد؟ آیا به عرف رجوع کنیم یا به‏‎ ‎‏رأی و استحسان؟ ‏

‏به  عبارت دیگر مجتهدین به این توجه می کنند که احکامی که در یک مقطع‏‎ ‎‏مطره شده دارای حدود و خصوصیات بوده اکنون که وضعیت روابط اجتماعی‏‎ ‎‏دگرگون شده باید به شرایط و اوضاع کنونی توجه کرد، امّا حکم جدید را چگونه‏‎ ‎‏باید شناسایی بکنیم؟ در واقع عرضم این است که اگر ما بخواهیم تأثیر زمان و‏‎ ‎‏مکان را، چه به صورت نفی حکم سابق و  چه به صورت اثبات حکم جدید، در‏‎ ‎‏اجتهاد ( اعمّ از اجتهاد استحسانی ،که برادران اهل سنت آن را پذیرفته ‏‏ ‏‏اند، اجتهاد‏‎ ‎‏تفریعی و اجتهاد تطبیقی) بررسی کنیم، باید چه راهی را برگزینیم؟ آیا برای‏‎ ‎‏پاسخگویی به این نیازهای جدید باید به قواعد عامه، اصول کلی، اطلاقات و‏‎ ‎‏عمومات رجوع کنیم؟ یا اینکه باید ملاکات و مصالح مفاسد عمومی را مدّنظر‏‎ ‎‏داشت و طبیعتاً رأی، قیاس و استحسان سایر ادله را با کیفیت خاصی دنبال کرد، یا‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 178
‏اینکه باید به جریانهای عرفی و عقلایی توجه کرد؛ یعنی به قرارداها رود آورد آن را‏‎ ‎‏به صورت امضایی یا کیفیت دیگری تعقیب کرد تا جواب مسائل بیمه معاملات‏‎ ‎‏بانکی و سایر مسائل داده بشود، یا  اینکه باید به دنبال رهایی از ادله خاصه بود؛‏‎ ‎‏یعنی اولین کاری که می : نیم ادلۀ خاصه که در این موضوعات وارد شده‏‎ ‎‏مربوط به گذشته و مربوط به شرایط دیگری است؛ یعنی قیوداتی را در اینجا لحاظ‏‎ ‎‏کنیم، و وقتی که از محدوده آن» ادلۀ خاصه خارج شدیم، با توسل به قید بودن زمان‏‎ ‎‏و مکان دنبال ادلۀ جدیدی برویم، یا اینکه نظر خود را در این مورد روشن کنیم که‏‎ ‎‏آیا ما مخاطب همان کلمات و جملات که احکام و وظایف و  تکالیف را برای‏‎ ‎‏مسلمان اولیه مشخص کرده اند، هستیم یا نه؟ اگر ما معتقد به این نظریه باشیم که‏‎ ‎‏ما نیز موظف به انجام احکام مسلمانان اولیه هستیم، آن گاه هنگام برخورد با‏‎ ‎‏احکامی که به انحای گوناگون از ائمه نقل شده، با الغای خصوصیت آن حکم را اجرای می کنیم. ‏

‏انسان با آگاهی به این مسأله که علم و تجربه و عقل و... نمی تواند تمامی روابط‏‎ ‎‏او را توجیه کند، متوجه ضرورت وحی و رابطۀ خود با خالق می شود؛ به اندازه های‏‎ ‎‏وجودی خودش، به ارتباطهای پیچیده اش به حق و جمال و اجل در هستی واقف‏‎ ‎‏می شود می فهمد که هستی هدفمند و زبان بندی شده است. نظام خاصی بر آن‏‎ ‎‏حاکم  است و هر چیزی در نهایت حسن آفریده شده است. پس از اینکه این هدایتها‏‎ ‎‏و معارف به عقاید تبدیل شوند تلقی انسان از خودش عوض شده و آدمی به‏‎ ‎‏خودش ایمان می‏‏ ‏‏آورد و به خدای خویش گرایش می یابد. با این معارف و عقاید به‏‎ ‎‏نظامهایی راه پیدا می کنیم، نظام اول نظام تربیتی است ( که دین با ارسال رسول آغاز‏‎ ‎‏شده) و بعد نظام معرفتی است ( که رسول در ذهن و قلب آدمی تغییر و تحولهایی‏‎ ‎‏را به وجود آورده است و بعد از تحول در معارف، در اخلاق او هم تحول ایجاد‏‎ ‎‏کرده است، نظام اخلاقی اسلام ترکیبی است از معرفت و محبت و نیت عمل که‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 179
‏سبب تبدیل بدیها به یک وضعیت جدید می شود. این نظام اخلاقی تحقق نظام‏‎ ‎‏اجتماعی را در پی خود دارد و این نظام اجتماعی، نظام حکومتی، سیاسی،‏‎ ‎‏اقتصادی، حقوقی، قضایی و جزایی خاص خودش را می خواهد و وقتی این توجه‏‎ ‎‏در آنان به وجود آمد آن موقع من به احکام روی می آورم، حالا چه احکام عبادی‏‎ ‎‏باشد چه اخلاقی، چه اجتماعی، چه سیاسی، چه قضایی و حقوقی، در هر‏‎ ‎‏زمینه ای باشد. اگر او کارش را با این  توجه آغاز کرد، یعنی از آن مبانی معارف و‏‎ ‎‏عقاید و نظامها به احکام رسید، در این مقطع در هر زمینه ای حتی وقتی می خواهد‏‎ ‎‏مثلاً حکم  حجاب را بگوید، دارای مبانی و مقاصدی است که شرایطی که مدام‏‎ ‎‏متحول می شود قدرت پاسخگویی سئوالات ریز و برنامه ریزی جزیی قضایا را دارد.‏‎ ‎‏روی آوردن ما به مباحث کلی (قواعد عقلیه) و فقه عامه ( رو آوردن به مباحث رأی‏‎ ‎‏و استحسان و قیاس سد ذرایع و مصالح مرسله) از اینجا آغاز می شود که بگوییم‏‎ ‎‏فقه ما جوابگو نیست و چون فقه جوابگو نیست، برگردیم؛ در حالی که ما از جای‏‎ ‎‏دیگر آغاز کردیم، ما گفتیم علم و تجربه آدمی وعقل و اندیشۀ آدمی کفاف روابط او‏‎ ‎‏را نمی دهد پس به وحی احتیاج داریم؛ یعنی ما بعد از عبور از آن دو مقطع به وحی‏‎ ‎‏روی آوردیم و اکنون نمی توانیم نارسایی وحی را دلیلی برای بازگشت به گذشته‏‎ ‎‏بگیریم و به ادله ای همچون ضرورت، انسداد رأی و استحسان، تنقیح مناط،‏‎ ‎‏تحقیق مناط روی کنیم. در حالی که در فقه مبانی داده شده؛ یعنی برداشت مرا از‏‎ ‎‏خودم و رابطم را عوض کرده و مقاصدی هم مشخص کرده است، که این مبانی و آن‏‎ ‎‏مقاصد نظام جوابگویی را خواهد ساخت که در هر شرایطی جواب خواهند داد که‏‎ ‎‏مثلاً با چه صوت و لحنی صحبت کن، چه نوع غذایی بخور، چه نوع لباسی بپوش،‏‎ ‎‏یعنی به این مجموعه سؤالات جواب می دهد. این نظام جوابگویی سه مسأله را‏‎ ‎‏جواب می دهد: شکل، روش و دستور عمل را؛ یعنی بایدها و نبایدها را مشخص‏‎ ‎‏می کند و این جواب برخاسته از متن فقه است بر خلاف استحسان و قیاس یا عرف‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 180
‏با سایر قضایا که برخاسته از کناره هایی است که در مراحلی شارع آن را امضا کرده یا‏‎ ‎‏در مواردی بدان استناد کرده است. ‏

ـ آیا در این صورت دور پیش نمی آید، زیرا ممکن است، کسی که مدعی استحسان است، هر استحسانی را قبول ندارد، بلکه ادعایش این است که یک مجتهد می آید استحسان می کند کسی که معتقد است آگاه به آن نظامی است که شما می فرمایید، به عبارت دیگر، کسی که مبانی و مقاصد در دست اوست پر کردن جاهای خالی باید استحسان کند و آن موارد را با همان عقل و فکر خودش پر بکند؟ 

استاد: ‏دیگر جای خالی نیست. ‏

ـ منظور حوزه دلیل عقل ات و اینکه آیا جای خالی برای عقل در نظر گرفته شده که خودش بکند؟ 

استاد: ‏اگر ما مبانی و مقاصد را؛ یعنی اینکه کجا هستیم و کجا می خواهیم برویم،‏‎ ‎‏این دو نکته راحل و فصل کردیم جای خالی باقی نمی ماند، اصول برنامه‏‏ ‏‏ریزی این‏‎ ‎‏است شما وقتی می خواهید برنامه ریزی کنید، به عنوان یک سیاست گذار مقصد را‏‎ ‎‏مشخص می کنید و هیچ جای خالی باقی نمی گذارید، چون برنامه ریز تمامی‏‎ ‎‏مسائلی را که ممکن است مطرح شود؛ پیش بینی می کند. ‏

ـ آیا چیزی به عهدۀ برنامه ریز گذاشته نشده است؟ 

استاد: ‏برنامه ریز  فقط با توجه به لوازمی که شما برای او مشخص کردید، برنامه ریزی‏‎ ‎‏می کند. ‏

ـ دقیقاً سؤال همین جاست، زیر ممکن  است برنامه ریزی دو مدیر از یک برنامه متفاوت باشد. هر یک از آن برنامه، جزئیات خاصی را مطرح کنند؟

استاد: ‏گمان کنم شما فرق برنامه ریز و مدیر را در نظر نمی گیرید، چون ممکن است‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 181
‏در جریان اجرا یک برنامه مکتوب و مشخص با کفیفیهای متفاوت شکل بگیرد. به‏‎ ‎‏عبارت دیگر؛ برنامۀ اجرا  با برنامۀ سیاست گذاری فرق دارد. سیاست گذاری،‏‎ ‎‏مقاصد را مشخص می‏‏ ‏‏کند و کاری به جریان اجرایی قضیه ندارد. مدیریت جریان‏‎ ‎‏بعدی است؛ یعنی پس از سیاست گذاری. و مشخص کردن مقاصد و تنقیح شرایط‏‎ ‎‏برای مدیریت به کسی واگذار شده است که لازمۀ آن تفکیک بین تقدیر و تدبیر‏‎ ‎‏است؛ یعنی تفکیک بین مدیریت و برنامه ریزی، لذا با سیاست گذاری صحیح‏‎ ‎‏منطقه الفراغی باقی نمی ماند که بی حکم باشد و ما برای پیدا کردن حکم آن به‏‎ ‎‏استحسان و... متوسل شویم. ‏

ـ تأثیر زمان و مکان در اجتهاد تا چه حدّ است و آیا می توان زمان و مکان را تغییر معنا کرد، در این صورت متغیر چیست؟ آیا معرفت آدمی است، موضوعات فقهی است، ارزشهای اجتماعی است، و یا موضوعات دیگر؟ 

‏ ‏استاد: ‏اگرچه ممکن است تأثیر زمان و مکان فراغتی را به وجود بیاورد و با احتمال‏‎ ‎‏و اجمال، ادلۀ خاصه را از کار بیاندازد (در صورتی که اطلاق و عموم را آن قدر در‏‎ ‎‏نظر بگیریم که نتواند تمامی مسائل را حل کند و مفید واقع شود به نظر من توجه به‏‎ ‎‏عنصر زمان و مکان گرچه بتواند چنین خصوصیتی ایجاد کند، ولی برای پاسخ‏‎ ‎‏دینی و اصولاً برای اثبات حکم کارگشا نیست. ممکن است شما حکم را با عنوان‏‎ ‎‏قید بودن نفی کنید. اگر این قید تعدد موضوع را ایجاد کند؛ یعنی بالاتر از تغییر و‏‎ ‎‏تفاوت لذا اگر بخواهید حکم این موضوع را به موضوع دیگری منتقل کنید، باید‏‎ ‎‏دنباله ادلۀ جدیدی بگردید که این دلیل می تواند استحسان، قیاس، عرف یا ادلۀ‏‎ ‎‏عامه باشد در هر حال زمان و مکان کارگشا نیست، زیرا اثبات هر حکمی به ملاک و‏‎ ‎‏استحسان یا عرف و یا قراردادها یا ضرورتها یا احکام ثانویه ضرر و یا احکام حکومتی و یا احکام‏‎ ‎‏مصلحتی محتاج است. در اثبات حکم جیدد از عهده زمان و‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 182
‏مکان خارج است، زیرا اثبات هر حکمی خود زمینۀ دیگری را می خواهد. اگر ما‏‎ ‎‏زمان و مکان را به عنوان تغییر و قید مطرح کردیم سبب تعدد موضوع می شود، نه‏‎ ‎‏سبب تغییر معرفت. البته ممکن است در عنصر معرفت تأثیر بگذارد، امّا سبب‏‎ ‎‏تحول آن نمی شود. ‏

‏امّا موضوعات فقهی چیزی است که در زمان متغیر می شود، مرکبها متغیر‏‎ ‎‏می شوند، نه اینکه زمان و مکان قید باشد برای تغییر نه به عبارت روشن تر ما دو‏‎ ‎‏متحول مستمر داریم: یکی تحول در شرایط و امکانات آدمی است و یکی تحول در‏‎ ‎‏موضوعات و به اصطلاح متعلقات احکام کلی، دو امر ثابت داریم: یکی روابط‏‎ ‎‏ثابت در کنار پدیده های متغیر؛ یعنی ما در حوزۀ پدیده های متغیر، می توانیم روابط‏‎ ‎‏ثابت را بررسی کنیم و دومین امر ثابت سنتها و قانونمندیهاست؛ پس در فرض‏‎ ‎‏متغیرها، سنتها، قانونمندیها و  نظام مندیها بر اساس قدر و اندازه های ثابت، دارای‏‎ ‎‏حدود و حقوق مشخصی است، ما روابط ثابتی خواهیم داشت، این دو تا نکته‏‎ ‎‏باید بررسی بشود. ‏

‏مسألۀ بعدی تغییر ارزشهای اجتماعی است تغییر ارزشها تأثیر در اجتهاد ندارد‏‎ ‎‏بلکه سبب استغنای از دین است؛ یعنی قبل از اینکه اجتهاد فقیه را متحول کند؛ او‏‎ ‎‏را از دین بی نیاز می کند؛ یعنی مجتهدی که به تحول این چنین ارزشی می رسد قبلاً‏‎ ‎‏بی دین می شود، تا بعداً به اجتهاد خاص روی آورد. مرادم از بی دینی اهانت‏‎ ‎‏نیست؛ یعنی از آن دینی که به اصطلاح به ضرورتش رسیده بود که جامع و شامل‏‎ ‎‏الی یوم القیامة جامع و شامل، از این فارغ می شود حالا یا به حد مبدأ و معاد‏‎ ‎‏می رسد یا به اعتقاد و باور که می گوید مذهب در حد اعتقادات من است؛ یعنی‏‎ ‎‏بیش از این را نمی فهمم. ‏

ـ در نظامی مانند نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران که با روابط اجتماعی ـ  اقتصادی و تو شرایط خاص خود می خواهد ارزشهای اسلامی 

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 183
خود را حفظ کند و به نیازهای جامعه نیز پاسخ بدهد، این سئوال مطرح می شود که زمان و مکان به چه نحوی در اجتهاد مصطلح تأثیر می گذارد که آن مفاسد بازگشت به بی دینی را به دنبال نداشته باشد؟ 

استاد: ‏با توجه به اینکه نظر حضرت امام در مورد زمان و مکان هم در محدودۀ‏‎ ‎‏زمانی خاصی و هم در مورد موضوعات خاصی مطرح شده است؛ به عبارت دیگر‏‎ ‎‏خود این مسأله همه تحت تأثیر زمان و مکان است؛ یعنی نمی توان تمامی مشکلات‏‎ ‎‏نظام را با طرح تأثیر زمان و مکان حل کرد، زیرا حتی اگر اصل قضیۀ زمان و مکان‏‎ ‎‏تعمیم هم پیدا بکند فقط نفی حکم می کند، اما اثبات حکم جدید نیازمند مبانی‏‎ ‎‏جدید است، که در  این صورت ناچار باید به سراغ استحسان و قیاس و استقراء...‏‎ ‎‏رفت و بنای شما هم نیست که به مسائل حکومتی، احکم ثانویه اطلاقات و‏‎ ‎‏عمومات متمسک بشوید. کلاً من زمان و مکان را جوابگوی مشکلات کلی فقه‏‎ ‎‏نمی دانم. ‏

ـ منظور از زمان و مکان چیست؟

استاد: ‏با برداشتی که از مفهوم زمان و مکان در این جوامع وجود دارد، این مسأله‏‎ ‎‏مطرح شد که آیا می توان زمان و مکان را به تغییر و تعبیر ما تحول معنا کرد،‏‎ ‎‏دگرگون‏‏ ‏‏شدنی که عنصری را به وجود می آورد؛ یعنی  این غیر از آن موضوع سابق‏‎ ‎‏می شود، تعدد به وجود می آید. بعد هم شما سؤال کردید اگر زمان و مکان به‏‎ ‎‏معنای تغییر باشد متغیر، متغیر کدام است؟ ‏

ـ با توجه به مسائلی که مطرح شده، نظر شما در مورد زمان و مکان چیست؟ 

استاد: ‏من اصلاً زمان و مکان را جوابگوی مشکلات کلی فقهی خودمان نمی دانم و‏‎ ‎‏راه حل را منحصر در زمان و مکان نمی دانم و تحلیل من با نتایجی که در این بحث از‏‎ ‎‏آن سخن گفته شد هماهنگ نیست. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 184
ـ مسائلی که در اینجا مطرح شده فقط سؤال است و موضوعیت ندارد. عده ای زمان و مکان را به عنوان یک منبع پنجمی (در کنار قرآن، سنت، اجماع و عقل) در واقع برای اجتهاد فرض کردند که با زمان و مکان حکم دیگری را اثبات کنند، حالا بحث این است که تصور و تلقی شما از مسألۀ زمان و مکان چیست و اگر قائل به تأثیر زمان و مکان در اجتهاد هستید، این تأثیر به چه نحو است؟

‏ ‏استاد: ‏من خیلی راحت با این قضیه برخورد کردم، فرمایش امام و آن نکته ای که‏‎ ‎‏مربوط به برکات وجودی ایشان بوده و راه حلها و معالجه هایی که مطرح شده یک‏‎ ‎‏مسأله است و اینکه ما بیاییم مبحثی را که در مقطع خاصی مطرح شده یک مبنای‏‎ ‎‏کلی بگیریم و بگوییم که همۀ مشکلات ما برخاسته از این است مسأله دیگری است‏‎ ‎‏که من این مسأله را باطل می دانم، عنصر زمان و مکان به هر تحلیلی که بشود به هر‏‎ ‎‏نحو، به عنوان تغییر بگیریم، به عنوان تحول بگیریم، به عنوان قید خاصی برای‏‎ ‎‏یک چیزی بگیریم، به عنوان شرایط بگیریم، به عنوان زمینه های حکم بگیریم، به‏‎ ‎‏عنوان پوششهایی، ملابساتی بگیریم به هر عنوانی که اخذ شود ممکن است علاوه‏‎ ‎‏بر نفی و رفع حکم اثبات حکم را هم به دنبال داشته باشد یا اینکه ما محتاج به‏‎ ‎‏قواعد عامه یا ملاکات و استحسانات یا محتاج ادله حکومتی هستیم. ‏

ـ سؤال همین جاست که در همان حد امکان، چرا زمان و مکان حکمی را اثبات نکند، به این صورت که مصداقی که قبلاً موضوع یک حکم خاصی بوده، به سبب تحول زمان اکنون موضوع حکم دیگری شده است، آیا این اثبات حکم نیست ؟ 

استاد: ‏خیر، این تخلیۀ از حکم است؛ مثلاً مسأله خون. در واقع زمان و مکان به‏‎ ‎‏این حکم نداده بلکه تحول نافع به ضارّ یا تحول ضارّ به نافع این موضوع را ساخته‏‎ ‎‏است، و ادلۀ عامه اثبات حکم می‏‏ ‏‏کند، نه تحولی که به وجود آمده است؛ مثلاً اگر‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 185
‏سگ مِلح شد، تحول این سگ (حالا چه عنصر زمان و مکان را در آن ملحوظ بکنید‏‎ ‎‏یا نه) این انقلاب این تبدیل و این تحول موضوع باعث می شود که احکام ثانویه و‏‎ ‎‏احکام اولیه ای که روی موضوعات خاص آمده، روی موضوع مِلح آمده، آن را‏‎ ‎‏شامل می شود؛ یعنی در  واقع زمان و مکان حکم ایجاد نکرده، تخلیه کرده یک‏‎ ‎‏موضوعی را از یک حکم، فراغتی به وجود آمده تا حکم دیگری بر آن بار شود،‏‎ ‎‏ولی زمان و مکان جواب دینی به قضیۀ شما نداد که مسائل را حل و فصل کند. ‏

ـ آیا به نظر شما بین اجتهاد مجتهدی که آگاه به زمان و روابط اجتماعی، سیاسی و ... جامعه خویش است با اجتهاد مجتهدی که فاقد اینهاست، تفاوتی وجود دارد؟ 

استاد: ‏این بحث جدیدی است؛ یعنی بحث این است که حوادث تا چه حد بر‏‎ ‎‏حوزۀ معرفت آدمی، معرف دینی او تأثیر می گذارده که اگر بخواهیم پاسخ این‏‎ ‎‏سؤال را بدهیم از حوزۀ بحث فقهی خو خارج می شویم. نتیجه بحث این شد که‏‎ ‎‏زمان و مکان با همۀ تحلیلهای خوش بینانه ای که از آن می شود تنها می تواند رفع‏‎ ‎‏الحکم کند، امّا اثبات حکم به عهدۀ دلیل دیگری است، لذا عده ای به استحسان و‏‎ ‎‏قیاس و مصالح و ملاکات (اهل سنت) و عده ای نیز به ظنون (فیض) متوسل‏‎ ‎‏شده اند. ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 186