کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی «نقش زمان و مکان در اجتهاد»

جاودانگی احکام و تغییر موضوعات

مصاحبه آیت الله آیت الله صالحی مازندرانی

جاودانگی احکام و تغییر موضوعات

 -  با تشکر از حضرت عالی، لطفاً در زمینۀ تاثیراتی که تحول زمان و مکان علوم و تکنولوژی، عرف و نظایر اینها می تواند در اجتهاد داشته باشد، کلیاتی را بیان فرمایید. 

استاد: ‏بهتر است ابتدا توضیح مختصری راجه به استنباط و اجتهاد بدهم، بعد‏‎ ‎‏ببینیم که نقش زمان و مکان در مسألۀ اجتهاد چیست، استنباط ـ که به آن اجتهاد هم‏‎ ‎‏می گویند ـ به همان معنای مصطلح است که معنای عرفی خاص رایج بین فضلا و‏‎ ‎‏علما در حوزه هاست، البته معنای مصطلحش هم ریشه در معنای لغوی دارد و با هم‏‎ ‎‏تناسب دارند. فرض کنیم کسی زمینی را شناسایی می کند، مکانی را ارزیابی می کند‏‎ ‎‏برای اینکه ببیند در عمق آن آب هست یا نه؛ پس از اطمینان، ابزاری را به کار‏‎ ‎‏می گیرد و زمین را حفر می کند و در نتیجه به آبی که در عمق زمین هست دست‏‎ ‎‏می یابد. استنباط در فقه هم همین است. اینجا آنچه در عمق و بطن حکم الهی است‏‎ ‎‏ـ اعم از الزامی، غیر الزامی، تکلیفی و وضعی ـ، به منزلۀ همان مادۀ حیاتی (آب)‏‎ ‎‏است و معمولا در عمق است و در باطن، آنطور نیست که در مرئی و منظر، در‏‎ ‎‏دسترس هر کس و لو اشخاص عادی باشد. لذا افراد فنی دست به کار می شوند، با‏‎ ‎‏تأمل و تعمق به عمق می رسند. زمین در اینجا معمولا منابع فقه است، منابع‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 167
‏استنباط است. عمدۀ آن، کتاب و سنت و گاهی هم عقل است. اجماع نیز به عنوان‏‎ ‎‏کاشف از رأی معصوم علیه السلام معتبر است. ‏

‏سرمایه های شخص فقیه و مجتهد، علوم ویژه ای است از جمله: ادبیات، رجال،‏‎ ‎‏فقه، اصول، مقدرای منطق و فقیه با استفاده از این وسایل، به استنباط احکام‏‎ ‎‏می پردازد مطلب مهم این است که آیا حکم تغییر می کند و تغییر آن با چه چیز تحقق‏‎ ‎‏پیدا می کند؟ آیا زمان و مکان در تغییر حکم نقش دارد یا اساسا تغییر حکم دایر‏‎ ‎‏مدار تغییر محور دیگری است؟ ‏

‏معمولا حکم دائر مدار موضوع یا متعلّق است. متعلّق، افعال مکلفّین است،‏‎ ‎‏مانند نماز، روزه، حج و ... موضوع عبارت است از اشخاص؛ حکم هم عبارت‏‎ ‎‏است از وجوب، حرمت و ... ‏

‏در هر حال، حکم یدور مدار الموضوع وجودا و عدما. موضوع که تحقق پیدا کرد‏‎ ‎‏حکم آن هم تحقق پیدا می کند، عدم حکم هم دایر مدار عدم موضوع است؛ گاهی‏‎ ‎‏موضوع معدوم می شود حکم خاص و ویژه ای که برای آن موضوع بود نیز معدوم‏‎ ‎‏می شود. اگر موضوع استمرار داشته باشد حکم هم استمرار و بقا پیدا می کند و اگر‏‎ ‎‏موضوع انقطاع پیدا کند حکم هم منقطع می شود. ‏

‏به تعبیر دیگر، با انحفاظ موضوع، با همۀ خصوصیات و ویژگیهایی که دارد ـ اعم‏‎ ‎‏از حیثیات تقییدیه و حیثیات تحلیلیه ـ و آسیبی که به حریم موضوع وارد نشود، حکم‏‎ ‎‏هم باقی می ماند. اما اگر موضوع نماند، یا از خصوصیّات موضوع چیزی کاسته‏‎ ‎‏بشود، حیثیّات تحلیلیه یا حیثیّات تقییدیه اش و شرط یا شطرش برود، قطعاً حکم‏‎ ‎‏هم آسیب می بیند. تا اینجا نه زمان در این مسأله نقش دارد و نه مکان. به عنوان مثال‏‎ ‎‏یکی از موضوعاتی که شرعاً بر آن حکمی مترتب هست، میته است. «المیتة حرامٌ»‏‎ ‎‏موضوع، میته است و حکم حرمت است، این حکم هم دایر مدار موضوع می‏‏ ‏‏شود‏‎ ‎‏که میته باشد. اگر موضوع که میته هست با همۀ جهاتش نه موضوع فقط بماهی میته،‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 168
‏منحفظ بماند، حکم حرمت الی یوم القیامه باقی است و خللی در این حکم ایجاد‏‎ ‎‏نمی‏‏ ‏‏شود. حال می رویم به سراغ جهات و حیثیّات حرمتش، چرا میته حرام شد، آیا‏‎ ‎‏همین طور بی دلیل حرمت پیدا کرده؟ این امکان ندارد؛ زیرغا ما عدلیه و امامیه.‏‎ ‎‏احکام را تابع ملاکات می دانیم، یعنی تابع مصالح و مفاسد یا منافع و مضارّ. ‏

‏وقتی بررسی می کنیم می بینیم که سبب حرمت میته این بوده ه در آن زمان‏‎ ‎‏مصرفی غیر از خوردن نداشته و در آن عصر اکل میته مطرح بوده است. به این علت‏‎ ‎‏گفتند که خوردن و خرید و فروش آن حرام است. بیع المیته حرام یعنی بیع المیته‏‎ ‎‏باطلٌ، حرمت، حرمتِ وضعی است اکل المیته حرامُ حرمتِ تکلیفی است و این‏‎ ‎‏حرمت تکلیفی منشا شد برای حرمت وضعی، بر این اساس حرمت وضعی که‏‎ ‎‏بطلان هست دائر مدار حرمت تکلیفی (حرمت اکل) است. علت بطلان این است که اکل مال به باطل هست: ‏«لا تأکلو اموالکم بینکم بالباطل الّا ان تکون تجارةَ‎ ‎عن تراض»‏ لذا بیعش در آن زمان باطل بود. ‏

‏اما در زمان حاضر، اگر چه میته جنبۀ غذایی ندارد امّا منافع محلّلۀ فراوانی دارد‏‎ ‎‏از جمله استفاده از آن در خوراک دام و طیور یا تبدیل آن به کود. می بینیم که در این‏‎ ‎‏فرض، بیع المیتة حلالٌ، آن حرامٌ جای خود را به حلالٌ می دهد، حرمت وضعیه‏‎ ‎‏می رود و جای آن حلیّت وضعیه می آید؛ بطلان می رود جای آن صحت می آید.‏‎ ‎‏خوب اینجا نمی‏‏ ‏‏شود گفت حکم تغییر کرده بلکه همان حکم باقی است و چهره‏‎ ‎‏موضوع عوض شد چون معنای تغییر، این است که موضوع بماند و چهره‏‏ ‏‏اش‏‎ ‎‏دگرگون نشود ولی سیمای حکم عوض بشود. پس حکم بطلان تغییر نکرده؛ حکم‏‎ ‎‏بطلان، حکم بطلان است الی یوم القیامه و حکم صحت هم تغییر حکم بطلان‏‎ ‎‏نیست حکم جدید دیگری است. هر چند موضوع که میته باشد با قطع نظر از‏‎ ‎‏جهات و حیثیاتش، عوض نشد، ولی حیثیات و جهات عوض شد، میته ای که‏‎ ‎‏دارای منافع محلّله باشد آن میته بیعش صحیح و حلال. میته‏‏ ‏‏ای که دارای‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 169
‏منافع محل‏‏ّ‏‏له نباشد ـ با این خصوصیات ـ بیعش باطل هست و غیر نافذ؛ موضوع در‏‎ ‎‏واقع دوتاست، میتۀ با آن خصوصیت حکمش الی یوم القیامه همین است. اینجا‏‎ ‎‏نقش زمان چیست؟ آیا در استنباط ـ در اجتهاد و استخراج حکم صحت یا فساد و‏‎ ‎‏بطلان ـ تأثیر داشته است؟ خیز، فقط موضوع به حسب ادوار و قرون ـ به حسب‏‎ ‎‏اعصار و ازمنه ـ یا به حسب امکنه مقداری جا به جا شده است. ممکن است، در یک‏‎ ‎‏مکانی در یک سرزمینی علم پیشرفت بکند و از میته دهها داروی مفید استخراج و‏‎ ‎‏استفاده بشود؛ یا مکان دیگر که علم پشرفت نکرده، نتوانند از میته استفادة دارویی‏‎ ‎‏یا استفاده های مفید دیگری بکنند. ‏

‏بنابراین، در صورت انحفاظ موضوع با همة خصوصیات و ویژگیهایی که دارد،‏‎ ‎‏حکم ‏ینحفظ الی یوم القیامه‏ و با بقا و استمرار موضوع با همة خصوصیاتش، حکم‏‎ ‎‏آن هم مستمر خواهد بود الی یوم القیامه. پس آنچه کاستی یا فزونی در آن پیدا‏‎ ‎‏می شود عنصر موضوع است. به تبع تبدل عنصر موضوع، حکم هم متبدّل می شود.‏‎ ‎‏موضوع قدیم رفته موضوع جدید آمده،  موضوع قدیم همان است که در قدیم بوده‏‎ ‎‏و حکمش همان است که در قدیم گرفته شده، موضوع جدید این است که جدیداً‏‎ ‎‏مطرح است، حکمش هم این حکم جدید است نه این حکم آن حکم است و نه این‏‎ ‎‏موضوع آن موضوع دو موضوع و دو حکم است. مسألۀ خرید و فروش خون هم‏‎ ‎‏همین طور است. ‏

‏مثال دیگر، بازی با شطرنج است. در روایات و متون فقهی آمده که بازی با‏‎ ‎‏شطرنج حرام است. البته این از باب تمثیل است نه انحصار؛ و الّا خیلی از ابزار‏‎ ‎‏همین طور هستند. عنوان جامع که در واقع عنوان قمار هست، موضوع است. قمار‏‎ ‎‏همان برد و باخت است، آلات قمار همه ابزارند و موضوعیت ندارند. آنچه‏‎ ‎‏موضوعیت دارد خود قمار و برد و باخت است و کسب مال به وسیلۀ آن. ممکن‏‎ ‎‏است یک روزی، یک عصری مسألۀ شطرنج آلت باشد برای قمار، آلت زور باشد،‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 170
‏رواج داشته باشد و وسیله تحصیل مال و برد و باخت بشود، خوب در آن زمان،‏‎ ‎‏شطرنج به خودی خود، حرمتی ندارد؛ بلکه قمار با آن ـ مانند هر نوع قمار دیگری‏‎ ‎‏ـ حرام است. ‏

‏حال اگر روزی شطرنج این خاصیت را از دست داد و فقط به عنوان سرگرمی و‏‎ ‎‏بازی فکری مورد استفاده قرار گرفت، اینجا نه قمار مطرح است و نه آلة قمار بودن؛‏‎ ‎‏و لذا وجهی ندارد که شطرنج حرمت داشته باشد. ‏

‏خلاصة کلام اینکه، حکم با انحفاظ موضوع با همۀ خصوصیات ‏یَنحَفِظ دائماً،‎ ‎یکون و یوجد دائماً‏ و با عدم انحفاظ موضوع لا ینحفظ، این موضوع است که گاهی‏‎ ‎‏در متن و بطنش تغییراتی پیدا می شود، کمی و کاستی پیدا می کند یا اصلا محو و‏‎ ‎‏منعدم می شود و در نتیجه حکم هم به تبع آن دگرگون می شود. در واقع شأن‏‎ ‎‏موضوع، شان علت است (البته نه به معنای علت فلسفی) شأن حکم هم شأن‏‎ ‎‏معلول است و به تعبیر دیگر، حکم تابع است و موضوع متبوع. ‏

‏مطلبی که باید توجه داشت این است که گاهی در محور واحد، حکم و فتوا تغییر‏‎ ‎‏می کند. یعنی مجتهدین در یک زمان اجتهاد می کنند، و طبق برداشتی که می کنند ،‏‎ ‎‏فتوایی می دهند.  مجتهدین دیگر در عصر دیگر، در همان محور برداشت دیگر‏‎ ‎‏می کنند مقابل برداشت قبلی و فتوای دیگر می دهند. بدین صورت که مجتهدین‏‎ ‎‏متأخر متوجه یک نکاتی شدند که آن نکات از نظر مجتهدین گذشته مغفول عنها بود‏‎ ‎‏لذا ایشان اینطور برداشت کردند وآنها این برداشت را نکردند. آیا اینجا واقعاً زمان یا‏‎ ‎‏مکان در استنباط و کیفیت برداشت نقش دارد؟ ‏

‏برای مثال، مسألۀ نجاست آب چاه را در نظر بگیرید ( در موردی  آب چاه‏‎ ‎‏قلیل  باشد) فقهای گذشته، در صورت ملاقات نجس، حکم به نجاست آن‏‎ ‎‏می کردند؛ اما فقهای متأخر، با بررسی بیشتری که در روایات انجام دادند، متوجه‏‎ ‎‏شدند که در چنین وضعی، آب چاه پاک خواهد بود. متقدمین، در این مسألۀ متوجه‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 171
‏بعضی از روایات نشده بودند. وقتی چنین مسائلی را تحلیل می کنیم، می بینیم زمان‏‎ ‎‏و مکان در این تغییر فتوا نقشی نداشته است؛ بلکه آنچه تأثیر داشته، اجتهاد و نحوۀ‏‎ ‎‏برداشتی است که شخص مجتهد دارد. حتی گاهی می شود در یک زمان و در یک‏‎ ‎‏شهر، فتاوا متفاوت است و اجتهاد و استنباط در بعضی از محورها فرق فاحش دارد،‏‎ ‎‏اصلاً مقال هم است. مساله ولایت فقیه، یک مسألۀ بسیار مهم، اساسی، اصولی و‏‎ ‎‏حیاتی است بخصوص نظام ما که نظام جمهوری اسلامی است حکومتمان، انقلاب‏‎ ‎‏و نهضتمان کلاً حول این محور من چرخد. مشروعیت این نظام، این نهضت، انقلاب‏‎ ‎‏و حرکت به برکت این اصل است اگر این اصل نبود، نظام مشروعیت نداشت. ـ‏‎ ‎‏اتفاقاً امروز هم روز ورود حضرت امام راحل (قدس الله نفسه الزکیه) به ایران است‏‎ ‎‏ایشان با اجتهاد بسیار قوی و پویایشان (البته تعبیر «پویا» و «زاینده» در مقابل عقیم‏‎ ‎‏تعابیر صحیحی هستند) . این اصل اصیل را برای عصر غیبت استخراج کردند، فتوا‏‎ ‎‏دادند و نظر دادند. رویش هم کار کردند و آن را جا انداختند. در همین زمان عده ای‏‎ ‎‏می گویند نه ولایت فقیه در عصر غیبت کبرا معنا ندارد اصلاً «فقیه» پسوندش نیست‏‎ ‎‏ولایتِ معصوم درست است. در عصر غیبت این ولایت می ماند تا زمان ظهور؛‏‎ ‎‏وقتی ایشان حضور پیدا کرد، حضرت  علیه السلام ظهور کرد این ولایت دوباره مطرح‏‎ ‎‏می شود؛ ولی، حضرت امام(ره) اصحابشان، اتباعشان، تلامذه‏‏ ‏‏شان و خودبنده‏‎ ‎‏رویش کار کردیم در کنار ایشان، در پناه ایشان، در ظل اجتهاد و استنباط ایشان و‏‎ ‎‏معتقدیم که ولایت همیشه بوده و هست نمی شود و کسی منکر اصل ولایت بشود. ‏

‏ ولایت گاهی ولایت حق است گاهی ولایت باطل، گاهی عدل است گاهی جور.‏‎ ‎‏امامت در طول قرون بوده و هست حتی در میان ملل وَفِرَق باطلۀ  الّا اینکه امامتِ‏‎ ‎‏جور است؛ ائمۀ نار و ائمۀ نور هر دو هستند. و در عصر غیبت کبرا می گوییم خوب‏‎ ‎‏معصوم نیست ولایت هست. غیبت، غیبتِ معصوم است نه غیبت ولایت. این دو تا‏‎ ‎‏باید از هم تفکیک بشود. حضور معصوم نیست اما حضورِ ولایت بله. ظهور، ظهور‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 172
‏معصوم است نه ظهورِ ولایت، ولایت که غیبت نمی‏‏ ‏‏کند. شخصیت حقوقی که‏‎ ‎‏ولایت باشد همیشه هست، شخصیت حقیقی که بار ولایت را حمل می کند گاهی‏‎ ‎‏معصوم هست، گاهی فقیه واجد شرایط. غرض در همین زمان و در همین مکان و‏‎ ‎‏شهر دو نظر هست. البته این مسائل مربوط به احکام اولیه است، در احکام‏‎ ‎‏حکومتی و احکام ولایی و سلطانی هم همین طور است. گاهی وضعیت و شرایط‏‎ ‎‏ایجاب می کند که حاکم حکم بدهد، حکم جهاد ابتدایی بدهد ـ حالا جهاد دفاعی‏‎ ‎‏جای خود دارد ـ حتی جهاد ابتدایی، چون دلیلی بر عدم جواز یا حرمت یا منع‏‎ ‎‏جهاد ابتدایی در عصر غیب نداریم (مگر اجماع که اجماع هم «فیه ما فیه» است؛ و‏‎ ‎‏الّا نص، کتابی و سنّتی نداریم) . اگر ولایت هست جهاد هم هست، هم دفاعی هم‏‎ ‎‏غیر دفاعی. زمانی اوضاع و شرایط ایجاب می کند که حاکم حکم ولایی و سلطانی‏‎ ‎‏به جهاد یا صلح بدهد، یا گاهی حکم منع حج و زیارت خانۀ خدا را صادر کند،‏‎ ‎‏البته به جهاتی که ایجاب می کند در یک مقطعی تعطیل بشود نه اینکه تشریع آسیب‏‎ ‎‏ببیند؛ تشریع سرجایش محفوظ است. ‏«و لله علی النّاس حج البیت من‎ ‎استطاع...»‏ آن تشریع را کسی کار ندارد الّا اینکه می گوید حالا این حکم موقتاً‏‎ ‎‏تعطیل باشد تا بعد. ‏

 -  لطفاً در خصوص تاثیر یا عدم تأثیر زمان و مکان در استنباط مجتهد توضیح بیشتری دهید. 

استاد: ‏اینکه تغییرات زمان و مکان در فهم و نظر مجتهد تأثیر دارد، چیزی است که‏‎ ‎‏به آن معتقدم. خوب امام هم ظاهراً فرمودند باز کردن آن، تفسیر و بسطش مجال‏‎ ‎‏واسعی می خواهد اما علما نباید در بیان آن کوتاهی بکنند. ‏

‏آنچه من در زمان خودم یافتم، این است که کسانی معمولاً در محیط بسته،‏‎ ‎‏راههای بسته و محدود کار کرده و می کنند و نوعاً بر متونی که از گذشته به دست ما‏‎ ‎‏رسیده جمود دارند و با شرایط، تحولات و تطورات زمانی یا مکانی چندان دَمخور‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 173
‏و آشنا نیستند، آنها اجتهادشان و استنباطشان با اوضاع و شرایط، با احوال و زمان و‏‎ ‎‏مکان و نسل معاصر خیل هماهنگی ندارد، و آنهایی که در مسیرهایی بودند که‏‎ ‎‏تحرّک و تلاشی داشتند، با افکاری اصطکاک داشتند و با شرایط و اوضاع دَمخور‏‎ ‎‏بودند، کیفیت برداشت و اجتهاد آنها کاملاً فرق دارد، فرض کنید کسی که عُمری در‏‎ ‎‏جایی نشسته و هیچ توجهی به اوضاع، شرایط، مصائب، مشکلات، حوادث واقعه‏‎ ‎‏و گرفتاریها نداشته و ندارد، سخنش، عبارتش، کیفیت اجتهاد و استنباطش، آرا و‏‎ ‎‏انظارش و فتاوا و افکارش با افکار کسی که دنیای امروز را با دید وسیع می بیند، با‏‎ ‎‏افکار و اوضاع آشناست، فکر زنده ای دارد اجتهاد زایا و پویایی دارد، فرق دارد‏‎ ‎‏خوب این برداشتش، برداشت دیگری خواهد بود. ‏

‏این را خودم هم لمس کردم که اگر انسان از یک محیط محدود بسته و بسیط  و‏‎ ‎‏جامد یا به تعبیر دیگر محیط تحجر آلود بیرون بیاید اصلاً افق فکرش، افق دیگری‏‎ ‎‏خواهد شد و برداشتش،  برداشت دیگری خواهد شد، و در عصر  غیبت کبرا هرگز‏‎ ‎‏راضی نمی‏‏ ‏‏شود که ظَلَمه، فَسَده، فَجَره، زنادقه و منحرفین، بر مؤمنان و مسلمانان‏‎ ‎‏حاکم شوند؛ و حتماً برای از بین بردن رژیمهای ظلم و استبداد، تلاش خواهد کرد،‏‎ ‎‏آنطور که امام تلاش کردند. البته فقهای شیعه فقهای خوبی هستند نوعاً کیفیت‏‎ ‎‏برداشت متفاوت است، عناد نیست؛ انحراف یا خصومت و دشمنی هم نیست. اما‏‎ ‎‏شخص در محیط بسته بار آمده و در حلقه های بحثی شرکت کرده و نشسته، از‏‎ ‎‏افکاری تغذیه کرده که آن افکار، افکار محدود، بسته، منقطع و گسته از دنیای‏‎ ‎‏خودش بوده؛ تقوا دارد، تعهد دارد، تخصص اجتهادی و فقهی هم دارد، اما اینطور‏‎ ‎‏بار آمده است. ‏

‏لذا می بینیم آنهایی که همگام با امام حرکت کردند دیدگاهشان یک دیدگاه‏‎ ‎‏دیگری است آنها که همگان با ایشان حرکت نکردند، دیدگاه متفاوتی دارند. زمان‏‎ ‎‏همین زمان است و مکان همین مکان است. حالا این زمان و مکان یعنی چه؟ چون‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 174
‏زمان و مکان متعددی دارد. ‏

 -  در واقع، مفهوم کنایی است. 

استاد: ‏بله، باید به این معنا باشد. زمان و مکان به این معنا. واقعا در برداشتهای‏‎ ‎‏انسان نقش دارد و لذا ‏«فلینظر الانسان الی طعامه»‏ من معتقدم که آدم این خوراک‏‎ ‎‏روح را که می خواهد به عنوان علم از کسی بگیرد باید خیلی دقّت کند که این‏‎ ‎‏خوراک را چه کسی دارد می گیرد از یک فکر بسته، فکر محدود که دور و بر خودش‏‎ ‎‏را به زحمت می بیند یا از یک فکر باز که جهان را به عنوان یک نظام هستی بیکران‏‎ ‎‏می بیند. این خیلی فرق می کند، عرض کردم همین مسائل زندان، تبعید، شکنجه و‏‎ ‎‏درگیری با حکومت جور و این مسائل، بر افکار خیلی از افراد تأثیر سازنده گذاشت.‏‎ ‎‏امام که جای خود دارد، صاحب فکر بوده و مؤسس بوده، آنها که دنبال ایشان‏‎ ‎‏حرکت کرده بودند، می بینم که برداشتهای زنده و زبده‏‏ ‏‏ای دارند، اجتهادی پویا‏‎ ‎‏دارند، اما جمعی ـ نمی‏‏ ‏‏خواهم متهمشان بکنم ـ اجتهادشان عقیم و ایستاست؛‏‎ ‎‏یعنی همان بوده که در سابق بوده؛ شطرنج گفتند حرام است می گویند خوب تا روز‏‎ ‎‏قیامت این شطرنج حرام است خوب این شطرنج چرا حرام است؟ علت حرمتش‏‎ ‎‏چه بوده است؟ مگر نمی‏‏ ‏‏گوییم احکام تابع ملاکات است مناطات، ملاکات،‏‎ ‎‏مایه هایی در بطن و متن اعمال و افعال مکلفین نهفته است. گاهی این ملاکات را ما‏‎ ‎‏می فهمیم و گاهی نمی‏‏ ‏‏فهمیم . تازه باید یک شعور بالایی باشد، شعور وحی که‏‎ ‎‏ملاکات را ببیند خوب باید نشست و بحث کرد. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 175

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 176