کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی «نقش زمان و مکان در اجتهاد»

قلمرو زمان و مکان در استنباط ملاکات احکام

مصاحبه با آیة الله جنّاتی

قلمرو نقش زمان و مکان در استنباط ملاکات احکام

 -  ضمن تشکر از حضرتعالی از اینکه در این مصاحبه شرکت نمودید

 لطفاً  بفرمایید که: در زمینۀ مسائل عبادی تا چه حد می توانیم از احکام مطرح شده در نصوص و از قالبها خارج شویم؛ به عبارت روشن تر، در معاملات و احکام معاملی یک مقدار کارآسان است چون تابع ملاکات و ضوابط عرفی هستیم، اما در احکام عبادی اگر تعلیل و قیدی نباشد که از آن استظهار بکنیم، تا چه حدّ می توانیم از آن قیود خارج شویم و اگر خارج شدیم چگونه می توانیم آن را کنترل کنیم، چون اگر ضابطه ایی برای کنترل نباشد، ممکن است از اصل احکام و شریعت هم خارج شویم. 

استاد: ‏مسائلی که در منابع و پایه های شناخت مطرح شده، دو گونه اند: ‏

‏1ـ مسائل عبادی. ‏

‏2ـ مسائل غیر عبادی، مانند مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی؛ یعنی‏‎ ‎‏چیزهایی که مربوط به نظام جامعه و روابط انسانهاست. مسائلی وجود دارد که به‏‎ ‎‏روابط بین انسانها و خالق مربوط است که از آن امور به مسائل عبادی تعبیر می کنند.‏‎ ‎‏به دست آوردن ملاک حکم و نقش زمان و مکان در مسائل عبادی خیلی مشکل‏‎ ‎‏است. من نمی‏‏ ‏‏توانم بگویم که زمان و مکان در مسائل عبادی نقش دارد، چون تعبد‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 141
‏محض بوده و ملاکشان بین انسان و خالق است. در این باره، ذکر این نکته لازم‏‎ ‎‏است که ما در ملاکات چهار اصطلاح داریم: تنقیح مناط، تحقیق مناط، تخریج‏‎ ‎‏مناط و استنباط علت. هر یک از اینها در موردی است. تنقیح مناط آن است که‏‎ ‎‏مناط حکم را به دست بیاوریم، به این نحوی که اگر مناط حکم را از موردی به‏‎ ‎‏دست آوردیم، در موارد دیگر هم تسرّی می دهیم. تنقیح مناط را از راه اوصاف‏‎ ‎‏موضوع حکم می توان به دست آورد. البته اکنون در مورد اِعتبار یا عدم اعتبار آن‏‎ ‎‏سخن نمی‏‏ ‏‏گوییم، مثلاً خمر حرام است (بدون توجه به لأنّه مسکر) سؤال می شود‏‎ ‎‏چرا؟ آیا چون روان است آب هم روان است؟ این دلیل نیست، چون اگر روان بودن مناط حرمت خمر‏‎ ‎‏باشد، خیلی چیزها روان است آب هم روان است پس آب هم باید حرام می شد.‏‎ ‎‏و این نمی‏‏ ‏‏شود. یا اینکه چون رنگش قرمز است، خوب خیلی چیزها قرمز هستند تا‏‎ ‎‏اینکه می رسیم به ملاک واقعی حکم که سُکر آور بودن آن است؛ یعین چون موجب‏‎ ‎‏مستی می شود حرام است. ملاک بدست آمده از راه اوصاف را البته اهل سنت چه‏‎ ‎‏ظنی و چه قطعی معتبر می دانند اما نزد شیعه اگر قطعی باشد معتبر می دانند و اگر‏‎ ‎‏ظنی باشد معتبر نمی‏‏ ‏‏دانند، این را می گویند تنقیح مناط که از راه اوصاف است. به‏‎ ‎‏وسیلۀ عقل هم می شود مناط را احراز کرد البته اگر مناط از راه مناسبت بین حکم و‏‎ ‎‏موضوع به دست بیاید، اهل سنت آن را تخریج مناط می گویند و تحقیق مناط آن‏‎ ‎‏است که بعد از به دست آوردن مناط حکم، دنبال مصادیق  می گردیم، که این مناط‏‎ ‎‏در کدام یک از مصادیق وجود دارد. علت حکم هم از راه عقل به دست می آید البته‏‎ ‎‏این مسائل در منابعی مطرح شده که مربوط به نظام جامعه است، چه در بُعد‏‎ ‎‏اقتصادی، سیاسی، روابط بین المللی و حکومتی. اما در عبادات، چون تعبد‏‎ ‎‏محض است نمی‏‏ ‏‏توان این راه را پذیرفت؛ مثلاً در مورد نماز نمی‏‏ ‏‏توان گفت که در آن‏‎ ‎‏زمان باید نماز می خواندند و حالا دیگر لازم نیست بخوانید، زیرا در زمانهای‏‎ ‎‏مختلف اصل نماز و احکام عبادی فرق نمی کند. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 142
 -  به عنوان مثال، آیا با گذشت زمان و تغییر راههای حجّ، می توان میقاتهای  جدیدی را برای احرام حجاج در نظر گرفت؟ 

استاد: ‏با توجه به این که مناط حکم احرام، دخول حرم است و با روایات زیادی که‏‎ ‎‏در این زمینه وارد شده به این مسأله یقین داریم. در زمان رسول خدا صلّی الله علیه و اله و سلّم در هر‏‎ ‎‏طریقی میقاتی معین شده بود؛ مثلاً برای مردم مدینه مسجد شجره، برای مردم‏‎ ‎‏عراق وادی عتیق، برای اهل طائف قرن المنازل، برای یمنی ها یَلَملَم و...، امّا از‏‎ ‎‏جدّه که سابقۀ رفت و آمدی نبوده و اکنون محلّ ورود بسیاری از حجّاج است و از‏‎ ‎‏آنجا به قصد خانۀ خدا حرکت می کنند، با توجه به مقدمات ذکر شده، می توان‏‎ ‎‏میقاتی در نظر گرفت. البته ما راههای زیادی داریم؛ مانند تنبیه الخطاب، دلیل‏‎ ‎‏الخطاب، لحن الخطاب و فحوی الخطاب که می توان از آنها در خارج شدن از‏‎ ‎‏احکام مطرح شده در نصوص و قالبها استفاده کنیم، که متأسفانه امروزه از آنها کمتر‏‎ ‎‏استفاده می شود و کارایی خود را از دست داده اند. ‏

 -  خوب مرز استفاده از اصطلاحاتی که فرمودید در خارج شدن از قیود و قالبها تا کجاست، مرحوم بروجردی در باب تنقیح مناط می فرمودند که در واقع یک نوع قیاس است. 

استاد: ‏البته قیاس هست، امّا قیاس تمثیل و تشبیه. ‏

 -  مرز اینها تا کجاست؛ یعنی چگونه و تا کجا می توان از آنها استفاده کرد؟ 

استاد: ‏قیاس همان تشبیه و تمثیل است. فقط مکتب رأی؛ یعنی مکتب ابو حنیفه‏‎ ‎‏از اهل سنّت آن را قبول دارد و همۀ اهل سنت قیاس تمثیل و تشبیه را قبول‏‎ ‎‏نداشتند؛ مثلاً شافعی و مالک به قیاس عمل نمی‏‏ ‏‏کردند. مقصود این است که قیاس‏‎ ‎‏الآن حد و مرز حسابی دارد، قیاس تشبیه و تمثیل است و ظاهراً حنبلی ها و وهابیها‏‎ ‎‏هم آن را قبول ندارند، مگر در موارد ضرورت. مالک و اهل حدیث عقیده داشتند‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 143
‏که عصر نصوص با وفات پیغمبر صلّی الله علیه و اله و سلّم تمام شده بعد دیدند رویدادها و مظاهر‏‎ ‎‏حیات زیاد شد و با این احادیث مختصر و محدود نمی‏‏ ‏‏توان در برابر رویدادها‏‎ ‎‏پاسخگو بود لذا به قیاس روی آوردند، البته شافعی که ابتدا، شاگرد آنان بود به قیاس‏‎ ‎‏عمل نکرد فقط ابو حنیفه قیاس را قبول کرد. البته قیاسی که حد و مرز بین ما و اهل‏‎ ‎‏سنت است، همان قیاس تمثیل و تشبیه است. ‏

 -  آیا این قیاس تنقیح مناط نیست؟ 

استاد: ‏چرا، همة اینها قیاس است. تنقیح مناط، تحقیق مناط و تخریج مناط قیاس‏‎ ‎‏مناط است. البته هر کدام با دیگری فرق می کند، به عبارت دیگر هم ما به الامتیاز دارند و‏‎ ‎‏هم ما به الاشتراک، ما به الاشتراکشان این است که همه قیاس هستند اما شیعه‏‎ ‎‏قیاس تشبیه و تمثیل را به طور مطلق قبول ندارند، ولی تنقیح مناط، تحقیق مناط و‏‎ ‎‏تخریج مناط، قیاس منصوص العله را توضیح می دهم. ‏

 -   منظور این است که به تنقیح مناط می گویند تشبیه و تمثیل، نه به قیاس منصوص العله. 

استاد: ‏ما یک قیاس داریم به نام قیاس اولویت. قیاس اولویت و قیاس منصوص‏‎ ‎‏العله این دو هم قیاس هستند. حتی سید مرتضی و شیخ مفید اینها را قبول ندارند،‏‎ ‎‏می گویند این دو هم مثل باقی اقسیه هستند و بعضی ها هم مثل امام خمینی رحمه‏‏ ‏‏الله و‏‎ ‎‏محقق (صاحب معتبر) می گویند قیاس منصوص العله و قیاس اولویت اصلا‏‏ً‏‏ قیاس‏‎ ‎‏نیست، چون ما در منصوص العله به عموم تعلیل می کنیم. ‏لا تشرب الخمر‎ ‎لأنّه مسکر‏، این تعلیل، عموم دارد، لأنّه مسکر یعنی هر چیزی که مسکر است و‏‎ ‎‏عموم تعلیل از ظواهر است و ظواهر به بنای عقلا اعتبار دارد و حجت است، پس‏‎ ‎‏عمل به منصوص العله و اولویت اصلاً عمل به قیاس نیست، عمل به ظاهر است.‏‎ ‎‏لذا اگر ما حکم ما تشرب را تسرّی دادیم به فقّاع، از باب قیاس نیست بلکه از باب‏‎ ‎‏عموم تعلیل است. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 144
‏بعضی از علمای شیعه، مثل سید مرتضی مطلقاً تنقیح مناط، تحقیق و تخریج‏‎ ‎‏آن را و منصوص العله ‏‏را قبول ندارند و می گویند قیاس است. قیاس اولویت را‏‎ ‎‏قیاس می داند، اما زدن را در (‏لا تقل لهما اُفًّ) ‏از باب فحوا، حرام می داند. ولی‏‎ ‎‏بجز یکی دو نفر، علمای شیعه قیاس منصوص العله و قیاس اولویت را قبول دارند.‏‎ ‎‏اکثراً تصور می کنند که قیاس را ابوحنیفه به وجود آورده، در حالی که قیاس را عمر‏‎ ‎‏تأسیس کرد. چون در نامه‏‏ ‏‏ای که به ابو موسی اشعری نوشته بود گفت تو بر طبق‏‎ ‎‏کتاب خدا حکم بکن، اگر نیافتی بر طبق سنت، اگر حکمی را در سنت نیافتی‏‎ ‎‏فقِس الاُمور بعضها ببعضٍ، ولی در زمان ابو حنیفه خیلی تطور و گسترش پیدا کرد.‏‎ ‎‏استحسان هم مال عبدالله بن عمر است و پس از عمر و پسرش به ابراهیم بن یزید نخعی که پیشوای مذهب نخعیها بود رسید، از او به حماد بن ابی سلیمان و از او به‏‎ ‎‏ابو حنیفه رسید و در زمان او گسترش یافت. امّا آن قیاس تنقیح مناط، تخریج مناط‏‎ ‎‏و تحقیق مناط اگر موجب اطمینان شود اعتبار دارد. ‏

 -  حضرت امام رحمةالله نقش و تأثیر زمان و مکان را در اجتهاد مطرح کردند که موافقت و مخالفتهایی را در پی داشت سؤال این است که منظور حضرت امام رحمةالله از نقش و تأثیر زمان و مکان در اجتهاد چیست؟ 

استاد: ‏کسانی که با این مسأله مخالفت کردند، به این دلیل بود که تصور می کردند،‏‎ ‎‏تأثیر زمان و مکان این است که حکم خدا تغییر کند و به واسطۀ تغییرهای پیاپی‏‎ ‎‏رنگ و بویی از آن باقی نماند، مانند ئاسماعیل شطی که می گوید: ‏‏اجتهاد توطئه‏‎ ‎‏علیه دین است. التبه اصل این مطلب مال مسیحیان است؛ مسیحیان پروتستانها،‏‎ ‎‏نه مال کاتولیکها و ارتدکسها، چون بیست سال است که پروتستانها مبارزه می کنند‏‎ ‎‏که باید شریعت را متحول دانست و مسائل دینی باید بر اساس اجتهاد و کتاب خدا‏‎ ‎‏حل شود در حالیکه کاتولیکها می گویند مرجع پاپ است و ارتدکسها می گویند‏‎ ‎‏مرجع سنّت است. پروتستانها در این جهت با ما نزدیک هستند چون اجتهاد را‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 145
‏قبول دارند، کتاب خدا را قبول دارند برای پاپ و سنت ارزشی قائل نیستند. به‏‎ ‎‏تدریج این فکر در یک عده روشنفکر مسلمان پیدا شد که اسلام مرونت دارد و‏‎ ‎‏انعطاف پذیر است و با مظاهر زندگی همگام است؛ یعنی هر رویدادی که رخ داد‏‎ ‎‏باید انسان خود را با آن همگام کند، حالا چه مطابق با ارزشها باشد چه نباشد این‏‎ ‎‏ذهنیت را بسیاری دارند، و بر این اساس می گویند این چه حرفی است که زمان و‏‎ ‎‏مکان در اجتهاد نقش دارد اولاً من این را عرض کنم که زمان، مکان، عرف، احوال‏‎ ‎‏و عادات اینها باید بررسی بشوند، همۀ اینها در تحول اجتهاد نقش دارد نه در‏‎ ‎‏تحول شریعت: زمان و مکان نه در تحول موازین اجتهادی نقش دارد نه در تحول‏‎ ‎‏مبانی اجتهادی؛ یعنی خبر ضعیف را قوی نمی‏‏ ‏‏کند همچنین خبر قوی را ضعیف‏‎ ‎‏نمی کند. اصلاً در اینها نقش ندارد، زمان و مکان در تحول موضوعات و ملاکات‏‎ ‎‏نقش دارد. البته در جایی که ملاک قابل درک باشد نه در همه جا؛ یعنی ممکن است‏‎ ‎‏یک موضوع در بستر زمان و مکان از نظر ویژگیهای داخلی و خارجی متحول شود،‏‎ ‎‏این است که امام رحمة الله می گوید زمان و مکان نقش دارد بعد قضیۀ شطرنج را مطرح‏‎ ‎‏می کنند. به نظر من، این که حضرت امام(ره) می فرمایند زمان و مکان در اجتهاد‏‎ ‎‏تأثیر دارد، نظرشان اجتهاد تطبیقی و تفریعی است، نه اجتهاد فقهی، اجتهاد‏‎ ‎‏اصولی، اجتهاد نظری و اجتهاد عملی، بنظر امام، زمان و مکان در اینها نقش‏‎ ‎‏ندارد؛ مثلاً می گویند دیروز با شطرنج برد و باخت می شد و قمار بود، این حرام‏‎ ‎‏بود. امروز شطرنج ورزش فکری است و برای تقویت بنیۀ فکری و پروراندن‏‎ ‎‏استعداد و اینهاست، شطرنج که همان شرنج است و تغییر نکرده. ولی ویژگیهای‏‎ ‎‏این موضوع تغییر کرده بنابراین از ناحیۀ حکم هم تغییر می کند. و این با ‏«حلال‎ ‎محمد صلّی الله علیه و اله و سلّم حلال إلی یوم القیامة، و حرام محمد صلّی الله علیه و اله حرام إلی یوم‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 146
القیامة»‎[1]‎‏ هیچ معارضه ای ندارد؛ ‏«یعنی حلال محمد صلّی الله علیه و اله و سلّم علی موضوعه‎ ‎حلال الی یوم القیامه و حرام محمد صلّی الله علیه و اله و سلّم علی موضوعه حرام الی یوم القیامة»،‎ ‎‏همۀ علما قائل به نقش زمان و مکان در اجتهاد هستند و این مطلب را با جملة کوتاه‏‎ ‎‏ثابت می کنم، همۀ کسانی که حساسیت دارند و با تأثیر زمان و مکان در اجتهاد‏‎ ‎‏مخالفند، معتقدند که خرید و فروش خون حرام بوده، حال اگر کسی بیاید و بگوید‏‎ ‎‏که مریضم در بیمارستان نیاز به خون دارم، چرا همه می گویند جایز است. آیا خون‏‎ ‎‏تغییر کرده، خون که تغییر نکرده، خون همان خون است چطور شده که حکم‏‎ ‎‏عوض شده است. چون در آن زمان خون را می خریدند برای آشامیدن که حرام‏‎ ‎‏بوده است و الآن شرایط زمان تغییر کرده با این ابزار وسایل پزشکی جان یک‏‎ ‎‏انسانی را حفظ می کند؛ یعنی می خرند برای حفظ حیات انسان لذا همه می گویند‏‎ ‎‏جایز است. ‏

 -  شما قلمرو تغییر را دو چیز بیان کردید: یکی موضوع و دیگری ملاک آیا 

 می توان فهم مجتهد را نیز به آنها افزود؟ 

استاد: ‏بله، می توان افزود، چون تا فهم تغییر نکند نمی‏‏ ‏‏شود حکم را تغییر داد. ‏

 -  پس در واقع سه محط داریم یکی موضوع، یکی ملاک یکی هم فهم مجتهد. 

استاد: ‏بله، ولی تذکر این مطلب لازم است که زمان و مکان به هیچ وجه در حکم‏‎ ‎‏نقشی ندارند پروتستانها قائلند به این که زمان و مکان در حکم نقش دارند. ما‏‎ ‎‏می گوییم نقش در حکم ندارد. این، دو تعیین کننده هستند، ولی در مقام تفریع و‏‎ ‎‏تطبیق و تأثیر قید می خواهد؛ یعنی در اجتهاد تفریعی و تطبیقی. حضرت امام رحمه الله‏‎ ‎‏قائل نبودند که این زمان، حتی در اجتهاد فقهی دخل دارد. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 147
 -  از بیانات حضرت عالی نتیجه می گیریم که تأثیر زمان و مکان یا در موضوع حکم است یا در ملاک حکم و یا در فهم مجتهد. خود شریعت ثابت است و به هیچ عنوان تغییر نمی کند. 

استاد: ‏حکم همیشه تابع موضوع است این یک قاعدۀ اصلی فقه ماست؛ یعنی‏‎ ‎‏حکم تابع موضوع است مثل عرض که تابع معروض است یا مثل معلول که تابع‏‎ ‎‏علت است، حکم هم تابع موضوع است، اگر موضوع تغییر کرد حکم باید تغییر‏‎ ‎‏کند و این تحول بر اساس منابع اجتهاد و ادلۀ ماست. احکام یک ماهیت ثابتی دارند‏‎ ‎‏و تغییر پذیر  نیستند. اگر با تحول زمان، موضوع متحول شد حکم باید تغییر بکند و‏‎ ‎‏اگر تغییر ندهیم خلاف شرع است و با توجه به موضوعات جدید، فقه نیز باید‏‎ ‎‏متحول شود و برای موضوعات جدید، یا تغییر شکل داده با شرایط جدید، فکری‏‎ ‎‏بکند و به نظر من فقه پویا و متحول می تواند تمامی مشکلات را حل کند و برای هر‏‎ ‎‏موضوعی، حکم متناسب بیابد. ‏

‏تا کنون نُه شیوه اجتهادی در فقه ما به کار گرفته شده است و این تأثیر زمان و‏‎ ‎‏مکان که حضرت امام رحمه الله مطرح کرده‏‏ ‏‏اند نهمین شیوه است. خود پیغمبرصلّی الله علیه و اله و سلّم‏‎ ‎‏هم شرایط زمان را رعایت می کرد. در زمانی حول کعبه طواف می کردند و 160 بت‏‎ ‎‏دور کعبه بود ایشان در همان حال طواف کرد و چیزی نگفت، ولی وقتی که خارج‏‎ ‎‏شد به مدینه و پس از آن، مکه را فتح کرد، تمام آن بتها را از بین برد. آیا پیامبر‏‎ ‎‏صلّی الله علیه و اله و سلّم از همان ابتدا وظیفه نداشت بتها را از بین ببرد، پیغمبر آن وقتی که زیارت‏‎ ‎‏و طواف می کرد و طواف می کرد و نماز می خواند نمی‏‏ ‏‏دانست نباید این بتها این جا باشد چرا‏‎ ‎‏می دانست ولی شرایط زمان را رعایت کردند، مورد دیگر: در یکی از غزوات،‏‎ ‎‏سربازی دزدی کرد که حکمش هم قطع دست بود امّا پیغمبر گفتند دستش را قطع‏‎ ‎‏نکنید، برای اینکه اگر دستش را قطع کنید ممکن است پناهنده بشود – به طرف‏‎ ‎‏دشمن برود -  و اسراری را فاش کند و آنها تقویت بشوند. در موارد دیگر نیز حضرت‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 148
‏رسول شرایط زمانی و مکانی را رعایت می کردند. ‏

‏البته اهل سنت بر اساس مصالح مرسله، قیاس و استسحان و بر اساس روش‏‎ ‎‏صحابه تحول اجتهاد را با تحول زمان در یک دامنۀ وسیع قبول دارند که ما آن طور‏‎ ‎‏قبول نداریم. ‏

‏در مسیحیت هم همین طور است؛ یعنی آنها هم به دنبال همگام کردن دین و‏‎ ‎‏شریعت خود با زمان هستند؛ در بحثی که آنجا شد گفتم چرا زن نمی تواند در‏‎ ‎‏کارهای کلیسا داخل شود؟ گفتند چون که حضرت عیسی فرموده است. گفتم‏‎ ‎‏حضرت عیسی زمانی این دستور داد که زن دارای کمال و مدارج عالی علمی نبود و‏‎ ‎‏طبق این که فاقد شیء نمی‏‏ ‏‏تواند معطی شیء باشد، نمی‏‏ ‏‏توانست به دیگران اصول‏‎ ‎‏مذهبی بیاموزد، اما امروزه وضع دگرگون شده و زنان نیز دارای فضل و کمالند. اگر‏‎ ‎‏عرف آن زمان به این حکم می کرد که زن نباید در این مورد دخالت‏‎ ‎‏کند، با تحول عرف حکم هم باید متحول شود؛ به عنوان مثال، زمان رسول خدا صلّی الله علیه و اله و سلّم‏‎ ‎‏هنگام عقد دختر و پسر، عرف این بود که اگر دختر سکوت می کرد دلیل رضایتش‏‎ ‎‏بود، همانگونه که پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلّم فرموده بود (اذنُها صمتها) . امّا امروزه عرف‏‎ ‎‏متحول شده و دختر حتماً باید بگوید بله، در غیر این صورت رضایت او احراز‏‎ ‎‏نمی شود، لذا با تحول عرف، حکم هم متحول شده است. ‏

‏به نظر من بزرگترین حرف حضرت امام رحمه الله مطرح کردند نقش زمان و مکان در‏‎ ‎‏اجتهاد بود که مصونیت فقه را به دنبال دارد و الآن وظیفۀ ماست که در جهت احیای‏‎ ‎‏این تفکر گام برداریم چه به صورت کنگره و چه به صورتهای دیگر. باید روش‏‎ ‎‏آموزشی حوزه دگرگون شود و با در نظر گرفتن موضوعات جدید و شرایط و اوضاع‏‎ ‎‏و احوال حاکم بر جامعه بشری و با توجه به اصول ثابت اسلام نسبت به صدور‏‎ ‎‏احکام اقدام شود تا – انشاء الله -  نظریات حضرت امام قدس سره (که ضامن صیانت اسلام‏‎ ‎‏و فقه اسلامی است) به اجرا درآید. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 149

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 150

  • . اصول کافی، ج1، باب االبدع و الرای و المقاییس، حدیث 19.