مصاحبه با آیة الله محمد تقی جعفری
«چگونگی تأثیر زمان و مکان در اجتهاد»
- نحوۀ تأثیر زمان و مکان در احکام را چگونه تفسیر و ارزیابی
می کنید؟
استاد: مطلبی که نخست باید روشن شود این است که آیا واقعاً و ذاتاً زمان و مکان در ارزشها، اخلاقیات، تکالیف و عقاید تأثیر می گذارد؟ یا اینکه تأثیر و تأثّرها، به علل و معلولات زمان و مکان منتسب است که آنها موضوعاتی هستند که در جویبار زمان قرار می گیرد؛ چون زمان و مکان جنبه ظرفیت محض دارند، (زمانی که از رویارویی ما می گذرد و به گذشته می خَزَد یا آنچه که به طور نسبی با ما رویارو می شود و بدون توقف حرکت می کند که ما از آن مفهوم حال یا آینده را انتزاع می کنیم) این تأثیرات عینی و تغییرات، مالِ خود زمان نیست، بلکه تغیّرات به این دلیل است که دگرگونیها و بروز علل و معلولات در هستی تدریجی است همچنان که خود حرکت تدریجی است و زمان مانند یک نخ است که برای آن تغیّرات و حوادث در آن خط ذهنی نقطه هایی به نام گذشته حال و یا آینده می کند و الّا زمان نه جنبۀ عینیت دارد و نه از قبیل جوهر است، حتی از نظر مقوله بودن هم ما می توانیم در آن بحث کینم که آیا واقعاً مقوله است؛ یعنی یک چیز معینی است یا آن که منشأ انتزاع چه درونی و چه برونی دارد که آن هم حرکت است. به هر حال، خود زمان بما هو زمان، به هیچ وجه نمی تواند جزو علل باشد؛ لذا وقتی که اجزای یک
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 131
سیب را تحلیل می کنید؛ مدت زمانی را که روی درخت بوده جزو اجزای آن نمی دانید. نمودهای طبیعت و ساخته های دست انسان که مسلماً برای آنها زمانی صرف شده تا دگرگون و کامل شده اند، زمان جزو آنها نیست که در موقع تحدید، به عنوان یک جزء عینی و حقیقی مطرح شود. مکان هم همین طور است؛ مادامی که از خودِ آنچه که مکان تلقی شده است - چه به تعریف قدما و چه به تعریف متأخرین - تشکیل دهندۀ مکان است؛ یعنی اگر از کم و کیف اجزای مادی که اجتماع آن یک سطح است، (که سطح اقلیدسی یا غیر اقلیدسی را به وجود می آورد)، اثری به وجود نیاید، مکان محض هیچ اثری ندارد. زمان نیست آنچه که ما با آن مربوط هستیم حقایق در حال جریان است اگر شما هم از جریان زمان صد بعد انتزاع کنید اصلاً واقعیت و حقیقت نیست؛ ملاحظه فرمودید، جریان اینجاست، مثلاً در گذشته، در آیین دادرسی، شاید قبل از زمان فراعنه در زمان بعضی از فراعنه مصر باشد که می گوید: اگر از متهم سؤال کنید و او جواب بدهد، آیا زبان او با وجدانش یکی است خیر؟
آرمانی ترین دادرسی این است که متهم آن چه را که می گوید درست بگوید و زبانش با وجدانش یکی باشد اگر چه سه هزار سال یا بیشتر هم بگذرد این حقیقت جریان دارد، ثابت است در حالی که همزمان با جریانش میلیونها انسانها مرده اند، ولی این حقیقت ثابت است. ما برای اینکه بخواهیم به واقع حکم نکنیم، آنچه که در مقابل ما قرار گرفته است این متهم است و آرمان ثابت ما نیز این حقیقت است، مخصوصاً جایی باشد که «لا یُعلَمُ الّا مِن قِبَلها» باشد و بینه ای در کار نباشد و راه منحصر باشد در اقرار و گفتگوی خود متهم این آرمانی ترین مثَل است حتی اگر صدهزار سال پیش از این باشد. آنچه در گذشته واقع شده هست، حقیقتی که نمود پیدا کرده، تحقق پیدا کرده، چیست؟ باید دید آن حقیقت ذاتاً مقتضی بقا دارد یا ندارد؟ مقتضی ثبات دارد یا ندارد. همانگونه که نباید چیزی که گذشته است به جهت صدق عنوان گذشته بر آن یک اصالتی به آن بدهیم و یک امتیاز به آن بدهیم
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 132
که چون گذشته است . گذشته بدانجهت که گذشته است، نه داخل در منطقه ارزشهاست نه خارج از منطقه ارزشها، بلکه به این بستگی دارد که ما ببینیم آنچه در گذشته واقع شده است چیست؟ به عنوان مثال، وجوب دفاع از نفس یک احساس ضرورت درونی است که جانداران از آغاز زندگی بر روی زمین آن را داشته اند. ما هم این احساس را از مجرای فقه و حقوق می نگریم و می گوییم حفظ نفس محترمه واجب است کار زمان در اینجا چیست؟ این سطحی نگری است که بگوییم چون تَجدُّد و استمرار تحولات در ستون زمان واقع می شود پس زمان خودش این کار را کرده است. زمان در اینجا دخیل نیست و لذا این مسأله هنوز برای مکتب زَروانیها که برای زمان یک اصالت عجیبی قائل هستند بی جواب مانده است. اگر فلسفه ای داشتند به هر حال این اولین سؤال است که هستة حقیقی زمان در کاربرد متغیّرات و ثابتات چیست؟ تا کار ما روشن شود. اگر ما این مسأله را کنار بگذاریم و زمان را ارزیابی کنیم، آن وقت دید تمرکز روی خود حقایق می رود و سؤال می کنیم قضیه چه بوده؟ حقیقت چه بوده اگر این معلول است علّت آن چیست؟
این یکی از اساسی ترین مطالب است که انشاءالله در این بحثها باید در نظر گرفته بشود و خود سهم زمان و مکان را دقیق مشخص کنیم.
- بحث ما درباره تأثیر زمان و مکان در اجتهاد است و اینطور که شما می فرمایید مراد از زمان و مکان در این بحث مفهوم حقیقی آنها نیست؛ یعنی ما تأثیر را نه به زمان (بما هو زمان) و نه به مکان (بما هو مکان) نسبت نمی دهیم؛ پس مراد از مسأله فراگیر تأثیر زمان و مکان در اجتهاد، چیست؟ چند احتمال وجود دارد: آیا مقصود تغییر معرفت است که سبب تغییر اجتهاد می شود، یا تغییر ایده آلها و آرمانهاست، یا اینکه تغییر موضوعات فقهی و متعلقات آنها و ارزشهای اجتماعی و اخلاقی، است و یا مقصود تغییر نمادها و نشانه های ارزشی است، تغییر روابط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تحول در علوم، تحول در بینش فلسفی (در حوزه های فلسفه اولی و
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 133
فلسفه های مجاز)، یا اینکه مجموعه ای از اینهاست. کدام یک از اینها مراد حقیقی زمان و مکان در این بحث هستند؟
استاد: این تقسیم بندی بسیار خوب است. عرض شود اگر مقصود از این تغییر، تغییر معرفت باشد. معرفت دو گونه است یک دسته از معارف ما به یک اصول ثابت و لا یتغیر مستند است و دستۀ دیگر هم به موضوعات گذرا و در حال تحول مستند است. بدیهی است آن قسم از معرفت که پایه های اصیل معرفت ما را تشکیل می دهند تغییر نمی کنند و جایی که معرفت و ذهن ما معتقد به تغییر موضوعاتی است که قابل موضع گیریهای مختلف هستند، متحول می شوند.
از دیدگاه معرفت گرایان بین موضع گیری شخصی که از مسأله اطلاع دارد و کسی که از مسأله بی اطلاع است، فرق است؛ یعنی معرفت به موضوع در موضع گیری تأثیر دارد لذا، اگر قبل از اطلاع نسبت به مسأله ای تصمیم گرفتیم و معرفتی پیدا کردیم که پس از اطلاع آن معرفت تغییر کرد به این دلیل است که یا قبلاً معرفت ما، معرفتِ بجا نبوده و جهل بوده و موضوع هیچ تغییری نکرده است. همۀ تغییر معرفتها به دلیل بروز تغییر در خارج نیست؛ زیرا در بسیاری از اوقات به این جهت است که دید و بینش انسان نسبت به یک موضوع عوض شده است و در واقع هیچ تغییری در خارج حاصل نشده است. و یا اینکه معرفت ما انعکاسی از واقعیات جاریه است که در مجرای تحول هست و به آن دلیل معرفت هم تغییر پیدا می کند که نسبت به موضوع سابق، معرفت سابق ملاک است.
مثالی که در این مورد می توان زد این است که شعرا از ماه چهرة زیبایی ترسیم می کنند، امّا وقتی آپولو بر ماه فرود آمد و مقداری از خاک آنجا را آورد، این دید عوض شد و همه فهمیدند که جرم ماه چیست؟ این معرفت دوم، معرفت اول را ردّ نمی کند؛ یعنی با آن ابزار سابق و با آن تشخیص موضوع، همان معرفت درست است و جهل نیست، امّا با تغییر ابزار شناخت که به دنبال خود شناخت عمیق تری از موضوع می دهد، معرفت نیز به فراخور حال تغییرمی کند.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 134
دوم: تغییر ایده آلها و آرمانها، آرمانهای اجتماعی، فردی و انتظار از دین که این هم دو قسم است. اینجا ثابتهایی داریم که به جای خود هستند؛ مثلاً در آیین دادرسی حالتی در تمام محاکم دنیا وجود بیاید که متهم واقعیت را بگوید خوب این آرمان است. هیچ وقت آرمان چیز واقعی نخواهد شد، آرمان وفا به پیمانها، شما فکر می کنید روزی مسأله پیمان برای حیات بشر ضرورتی داشته باشد؟ بالاخره وفا به پیمان هرگز قابل تغییر نیست و آرمان و ثابتِ ثابت است. البته موضوع و کیفیت آرمانها فرق می کند. که آن مسألۀ دیگری است. اما معنای اینکه من ملتزم می شوم این کار را برای تو انجام بدهم، ملتزم می شوم این را به عنوان حق برای شما در نظر بگیرم، این شخصیت جلو رفته و پایبند شده است. اینها آرمانهای ثابت هستند. اما آرمانهای نسبی هم داریم؛ مثلاً می گوییم چون معنای متغیّر نسبی است، خودش باردار نسبیّت است. آرمان نسبی است و همۀ اینها بر مبانی آن آرمانهای اعلاست، اصل قضیه اینجاست. چون اگر آرمانهای اعلا نباشد، ما باید در پوچ گرایی غوطه ور شویم؛ مادامی که جوان هستیم در زندگی لذت می بریم، همین که لذت از ما روی گردان شد، راه ما آسایشگاه است و آسایشگاه یا قهوه خانه های پوچ گرایی جای دیگری هم نداریم.
با داشتن آرمانهای ثابت حیات برای خودش تکیهگاه دارد. اگر حیات تکیه گاه نداشته باشد باید با او امر جبری آن را حرکت داد و به جلو برد آن هُل جبری است. لذا گاهی آرمانها نسبی است و گاهی هم اصیل است و هم آرمانهای ثابت داریم، هم آرمانهای متغیر و نسبی ولی اصل این است که اگر منکر آرمانهای اصیل بشویم؛ حیات تکیه گاه ندارد؛ حیات ما، حیات بینه نیست. مَن حَیَّ عَن بَیّنَةٍ نیست، حیات طیبه نیست حیات یحییکم ( اذا دَعاکُم لما یحییکم) ابه انسانها می گفت در حالی که آنها زنده بودند لِما یُحییکم؛ یعنی این مرده های متحرک حیات
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 135
حقیقی این است که پیغمبر به شما می گوید این آرمان می خواهد. لذا روشن شد که هم آرمانهای ثابت داریم و هم آرمانهای متغیّّر البته در این تغییرها نه تنها فقط بلکه علمای اقتصاد هم باید تلکیف خود را روشن کنند. حقوقدانها اهل ادب و فرهنگ، سیاستمداران و هر کسی که با انسان سر و کار دارد و توجه دارند باید در مقابل جویبار تغیّرات موضع گیری کند. این یک چیزی نیست که فقط فقیه با آن سر و کار داشته باشد همه با این مسأله مرتبط هستند. چون این به عقل مربوط است و عقل باید آن را بفهمد و در موقع تطبیق مسلم این است که خواهد گفت امروز این طور تطبیق بشود و معنای تطبیق در متغیرات این نیست که عقل از کار افتاده است.
درباره معرفت هم نظرم همین است. خوب گاهی تغییر ایده آل و آرمانها، آرمانهای اجتماعی، فردی، انتظار از دین - اگر تفسیر و تعریف شده باشد - این است که مسائل محدود و معینی دارد و برای زندگی افرادی است که در حال عادی زندگی می کنند. و بیانگر مسائل روزمره زندگی معمولی آنهاست مسائل مستحدثه ای به وجود می آید که فقه جواب می دهد. اگر اکنون مسائل بسیاری به وجود بیاید شما مایۀ آن را دارید، سرمایۀ آن را دارید، قواعد کلی آن را دارید که هرگز نخواهد گذاشت که دین کهنه شود. باید دید چه دینی مقصود است آیا دینی است که با تغییر انتظارات از دین، تغییر می کند یا نه؟ گاهی دین یک مسائل و عقاید محدودی است که البته اسلام این طور نیست و همه جا چشم ما را در سیستم بازی قرار داده است . در افزایش روز افزون معارف می فرماید: فَیتَّبِعُونَ أَحسَنَهُ، فَبَشِّر عِبادِ فرمولی است که می گوید در معرفت، سیستم خود را باز بگیر. منتها گاهی قضیه از اصل و ابتدا غلط است که در آنجا معرفت نیست بلکه جهل است؛ پس باید دید دین چه معنا دارد لذا اگر دین خوب تعریف بشود، جامع افراد و مانع اغیار تفسیر بشود، خیلی از اشکالات و شاید همین اشکال نیز برطرف بشود. انتظار از دین مسأله ای
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 136
است که می توان با گسترش علوم، معارف آن را انتظار از پرچمداران دین دانست؛ که اگر دینِ تو ظرفیت گسترش دارد؛ گسترش بده، جوابگوی مسائل باش وگرنه دین همان است... . إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللهِ هیچ تغییری نمی کند. این مسأله که دین باید به متغیرات جواب بدهد، خودِ این ثابت است. در دین چرا حلال محمدٍ صلّی الله علیه و اله و سلّم حلال الی یوم القیامه و حرام محمدٍ صلّی الله علیه و اله و سلّم حرامٌ الی یوم القیامة. این تز یکی از ثابتهاست . «و امّا الحوادث الواقعه» ثابت نیست، قانون است اصل است؛ یعنی این یک قانون کلی است، باید عمل بکنید، این یکی از ثابتهاست یکی از اصول ثابت اسلام است و باید دقت کرد که سؤال انتظار از دین درست مطرح بشود. منظور از انتظار از دین این است که بگویید انتظار از ریاصیات، انتظار از ریاضیات نیست انتظار از ریاضیدان است که بتواند مسأله را خوب حل کند و انتظار ما از عقل هم انتظار از عاقل است. انتظار از پول هم، انتظار از پول نیست، بلکه از دارندۀ پول است؛ پول شاخص قیمتها و وسیلۀ مبادله است؛ شاخصُ القیم و وسیلۀ المبادله. در بحث انتظار از دین انتظار از خود دین نیست؛ دین مجموعه ای از عقاید بسیار بالا، منطقی و ضروری است. که مالک اشتر ساخت، اویس قرنی ساخت، علی ابن ابیطالب علیه السلام ساخت. آن دین امروز هم وجود دارد . این پرچمدار دین است که باید از دین دفاع کنند، انتظار از دین یعنی چه؟ می بینید سؤال سطحی است . علی ابن ابیطالب علیه السلام ایستاده بود، مسیحی نابینایی می گذشت (وسائل از تهذیب شیخ نقل می کرد که ) حضرت فرمود: این چیست؟ ] به علت کهولت سن و سخیف بودنش] گفتند یا امیرالمؤمنین مرد مسیحی است. فرمود: این مرد در جوانی در جامعۀ شما
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 137
کار کرده؛ حالا که پیر شده او را به حال خود رها کرده اید، زندگی او را از بیت المال تأمین کنید. لذا این پرچمدار دین است که آن را حفظ میکند و انتظار از رهبر دین است نه از خود دین. لذا با عنایت به این مسأله که انتظار از دین، انتظار از پرچمدار آن است؛ باید فقیه و پرچمدار دین خود را مسلح به تمامی علوم کند و از تمام علوم به عنوان ابزار استفاده کند. آن که می فرماید علم عبادت است، با توجه به این غایت است که می فرماید؛ یعنی این علمها هم به گونه ای به آن ذات لا یزال منتهی بشود؛ چون همه چیز و تمام هستی به او وابسته است.
- بعد از هم تغییر موضوعات فقهی یا متعلقات آنها
استاد: موضوعات فقهی دایماً در تغییر است. عرض کردم مَرکب در صدر اسلام الاغ بوده، شتر بوده، الان شما هواپیماهای 767 دارید این کشتیهای غول پیکر و قطار؛ مسلماً موضوعات فرق می کنند. آن وقت موضوعات هم اسلام به کلی تابع حقوق آن است. ما سه قسم داریم: 1 - حقوق تابع، 2 - حقوق پیشرو 3 - حقوق پیرو و حقوقی که دارای دو جنبه است. حقوق پیرو آقایان آنگلوساکسونها می گویند حقوق ما پیرو است، یعنی ما کاری از خودمان نداریم، مردم برومند کار بکنند آنچه از زندگی اصیل می شده ما روی آن قانون حساب می کنیم. قضات ما روی آنها قضاوت می کنند [ رویه و عرف]. این را حقوق پیرو می گویند. یک قسم حقوق پیشرو است که مانند حقوقی که سوسیالیستها ادعا می کردند که پیشرو است و ما باید برای اینکه جامعه پیش برود، مسلماً خواست همه را مشروحاً در نظر نمی گیریم، خواست کلی جامعه را در نظر می گیریم اما در اسلام، از نظر موضوع، اسلام کلاً پیرو است؛هر کجا گفته بود ما یُسَّمی عرفاً هذا فهو موضوع که فقط دو جا استثنا شده است و معلوم می شود که عمومیت این قدر بوده که استثناء فقط دوتاست: 1 - معنای کُر که در عرف یک مقدار معینی بوده ولی در اسلام به مقدار سه وجب و نیم در سه وجب و نیم شد 2 - رضاع که نََشرِ حرمت می کند. بقیه را همه شارع بهعهدۀ خودش گذاشته است. اینکه ما چگونه بیل را به زمین بزنیم؟ اسلام می گوید به من چه مربوط است،
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 138
عقل دارید، حجت باطن دارید، آن زور و بازو را هم روی آن بگذارید زراعت بکنید، تجارت بکنید اگر تجارت به سود شماست تجارت بکنید آنچه به صلاح است منتها اسلام وِتوهای عجیبی به سود بشریت دارد؛ احتکار را ممنوع می سازد و می گوید با اسلحۀ الناس مسلطون جلو نیا که تخصیص می زنم و بیرون می آورم و می فروشم، احتکار ممنوع. این مسأله فقه ما را عقلانی می کند یا فرض کنید ممنوعیت مواد مخدر. اینها در حقیقت به سود بشر است که اسلام در موضوعات تصرّف کند برای فقیه تمامی موضوعات پیرو است، اسلام در کجا گفته است که درخت را در آنجا بکارید در آنجا نکارید، عقل هر چه گفت آن را انجام بدهید. در احکام اولیه پیشرو است؛ باید نماز بخوانید، بشر یک روز می آید که تغییرات چنین باشد که نماز نخواند بعد آقا مغز و روان او عوض بشود دیگر آن انسان نیست تا بخواند یا نخواند اگر انسانی مختصات توجه او به خدا، توجه او به کل هستی، توجه به سرگذشت است توجه به آیندۀ اوست، اگر این است یک میلیارد سال دیگر هم باید عبادت خود را بجا بیاورد منتها. لِکُلِّ جَعَلنا مَنسَکًا برای هر کسی مَنسَکی است عبادتی است. پس انتظار از دین را تحقیق کنید که مقصود از انتظار از دین چی است. اگر انتظار از دین این است که آیا این دین ذاتاً کشش دارد یا نه؟ بله، این خوب است.
- همین سؤال مطرح است که آیا دین ذاتاً کشش دارد؟
استاد: احسن، آیا خود این دین البته هر دین جعلی و ساختگی؛ که در امتداد تاریخ به وجود می آید کشش ندارد و از بین می رود. چون خودش مقتضی ندارد و چون ندارد، چراغش به زودی خاموش می شود، اما گاهی ذاتاً بقا دارد، آن وقت نشان دادن اینکه آیا این قابلیت قدرت جوابگویی دارد، این مالِ دانشمندان و فضلاست. پس بحث ما دو مرحله دارد یکی این که آیا خودِ دین ظرفیت جوابگویی دارد؟ این
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 139
یک بحث خوب است این تحقیق می خواهد از نظر عقاید. از نظر تکالیف، از نظر معارف، از نظر فرهنگ، یکی دیگر هم این که مسلم است که دین جوابگوست، منتها آن را چکار بکنیم تا جوابگو باشد آن دیگر انتظار از دین نیست، انتظار از شماست، انتظار از آنهایی است که پرچمدار دین هستند.
سؤال طرق موضوعات فقهی و متعلقات آن به این نحو جواب داده شده که چون در موضوعات فقه، اسلام تابع است ولی روش ساکسونی نیست که بگوییم که هم در احکام هم همۀ آن. اسلام در موضوعات تابع است، می گوید تشخیص موضوعات به عهدۀ خودِ بشر است، تشخیص بدهید و بروید به کارتان برسید.
می گوییم احکام عرفی و این مسائل غالباً تأسیسی نیست، بلکه امضایی است، وقتی عقلایی شد اسلام پای آن را امضا می کند مگر در موارد خاصی که حق وِِتو دارد، احتکار را ممنوع می کند مواد مخدر را هم ممنوع می کند اگرهزار تا الناس مسلطون علی اموالِهم باشد. به این دلیل که حیات بشری را شما به خطر می اندازید اسلام ممنوع می کند این موارد محدود است و به اصطلاح شبیه حق وِتو است و الّا بشر زندگی خودش را انتخاب می کند. اسلام بر این است که حیات بشر را در کرۀ زمین تضمین کند؛ جَعَل لَکم ما فی الارضِ جمیعا یعنی چه؛ یعنی سیستم حیات شما سیستم باز است.
اگر این را به اصطلاح آکادمیک بخواهیم بگوییم، می گوییم این سیستم باز است، منتها جاهایی که به مانع بخورید، دستتان را می گیرد.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 140