کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر

تماشای زخمهای متبرک نگاهی به تحول سبک شعر در انقلاب اسلامی

تماشای زخمهای متبرک نگاهی به تحول سبک شعر در انقلاب اسلامی

□ غلامرضا کافی

خلاصه ی مقاله

این نوشتار نظر به اهمیت تحولات اجتماعی و شکل گیری جریان های ادبی، ابتدا به مرور تحولات اجتماعی و پدیده های ادبی ادوار مختلف شعر فارسی تا قبل از انقلاب اسلامی پرداخته و سپس با ذکر نمونه هایی، تأثیر انقلاب اسلامی در تغییر سبک شعر و شکل گیری جریان ادبی خاص این پدیده ی اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است. 

یک امشبی که در آغوش ماه تابانم

        ز هر چه در دو جهان است روی گردانم

بگیر دامن خورشید را دمی ای صبح

        که مه نهاده سر خویش را به دامانم

هزار ساغر آب حیات خوردم از آن

        لبان و همچو سکندر هنوز عطشانم

خدای را که چه سری نهفته اندر عشق

        که یار در بر من خفته، من پریشانم

ندانم از شب وصل است یا ز صبح فراق

        که همچو مرغ سحرگاه من غزلخوانم

هزار سال اگر بگذرد از این شب وصال

       ز داستان لطیفش هزار دستانم[1]

‏بخش اول:‏

‏مروری بر پدیده های اجتماعی و جریانهای ادبی از قرن چهارم تا انقلاب اسلامی‏

‏همیشه کاوشهای ادبی بدان جهت که دقیقتر و بهتر صورت گیرد و نقد و بررسی و ارزیابی‏‎ ‎‏آثار آفرینشی آن به صلاح و صحت نزدیکتر باشد با بررسی احوالات اجتماعی روزگار‏‎ ‎

مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 189
‏صاحب اثر همراه بوده است. ‏

‏پیرامون تأثیر و تأثر متقابل تحولات اجتماعی و جریانهای ادبی سه نظر وجود دارد: ‏

‏اول: اینکه تحولات اجتماعی و جریانهای ادبی دارای تأثیر و تأثر متقابل هستند. غرض این‏‎ ‎‏است که برخی تحولات اجتماعی یک جریان ادبی خاص را به دنبال دارند و گاهی اوقات،‏‎ ‎‏جریانهای ادبی البته حاد، سبب تحول اجتماعی می شوند. ‏

‏دوم: یک نظر افراطی در باب جریان های ادبی معتقد است که جریان های ادبی، تحولهای‏‎ ‎‏اجتماعی را در پی داشته اند و در این باره حکم به اکثر و اغلب آنها داده می شود. ‏

‏سوم: نکته ‍ای که از نظر نگارنده ی این سطور معقول و پذیرفته است و اندک استقرایی در‏‎ ‎‏حوزه ی ادبیات، آن را اثبات می کند این است که پدیده های اجتماعی و تحولات سیاسی،‏‎ ‎‏سازنده ی جریان های ادبی اند. یا شاید بتوان گفت که پدیده های اجتماعی همیشه یک جریان‏‎ ‎‏ادبی را در پی دارند که مضمون و محتوای این تحول سیاسی یا اجتماعی را در خود دارند. ‏

‏البته بیان این نکته به معنی انکار یا نادیده گرفته کارکرد ادبیات نیست. چرا که انتظاری که‏‎ ‎‏از ادبیات می رود، رواج و تبیین کار آمد یک اندیشه یا تحول اجتماعی می باشد، نه خلق آن از‏‎ ‎‏ابتدا. کما اینکه در این خصوص نیز – اگر چه بسیار اندک - نمونه هایی داریم. به عنوان مثال‏‎ ‎‏جریان سیاسی حزب توده در «ایران» که مدت زمان زیادی نیز از آن نمی گذرد، اگر چه خلقاً‏‎ ‎‏کار شاعران و نویسندگان نبود، اما تبیین و رواج آن توسط ادبایِ نشان شده آنچنان با توانایی‏‎ ‎‏و سرعت انجام گرفت که آن را به آفرینش از سوی ایشان نزدیک کرد!‏

‏اینک با توجه به حکمی که در بند «نکته سوم» صادر شده سیری مجمل در ادوار‏‎ ‎‏گذشته ی ادب پارسی را پی می گیریم، تا هر چه بهتر به اثبات آن برسیم و از همین رو‏‎ ‎‏جریان های ادبی را در تأثیر از پدیده های اجتماعی نشان دهیم: ‏

یک -‏ ادب پارسی که آغازش به زحمت به قرن سوم می رسد، در قرن چهارم و پنجم، دوران‏‎ ‎‏طفولیت خود را با کامروایی تمام، در بارگاه پادشاهان مقتدر می گذراند. پس شعر شاعران‏‎ ‎‏نواخور و برخوردار، شعری فرحناک و شادمانه خواهد بود و این طرب و طراوت تا‏‎ ‎‏بدانجاست که شاعر «عاشق» بر معشوق حکم می راند و برتری می جوید و گاه به تهدید و‏‎ ‎‏ارعاب او نیز بر می خیزد: ‏

ای پسر گر دل من کرد همی خواهی شاد  از پس باده مرا بوسه هم باید داد[2]

فرخی سیستانی


مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 190
‏و شعر طربناک و شادمانه طبعاً نازش شاعر را نیز مضمون خواهد داشت: ‏

ای آنکه همی قصه ی من پرسی هموار

        گویی که چگونست بر شاه ترا کار

چیزی که همی دانی بیهوده چه پرسی

        گفتار چه باید که همی دانی کردار

کاری است مرا نیکو و حالی ست مرا خوب

        با لهو و طرب جفتم و با کام و هوا یار

از فضل خداوند و خداوندی سلطان

        امروز من از دی به و امسال من از پار 

با ضیعت بسیارم و با خانه ی آباد

       با نعمت بسیارم و با آلت بسیار

هم با رمه ی اسبم و هم با گله ی میش

       هم با صنم چینم و هم با بت تاتار

میران و بزرگان جهان را حسد آید

        زین نعمت و زین آلت و زین کار و ازین بار[3]

دو -‏ با پایان گرفتن دوران اقتدار پادشاهی چون «سلطان محمود» که خواسته یا ناخواسته‏‎ ‎‏شاعر پروری می کرد و تقسیم دولت و تشکیل حکومتهای کوچک و دون آوازه در سالهای‏‎ ‎‏پایانی قرن پنجم و نیز راهیابی تفکرات صوفیانه و عرفانی و حالات و اصطلاحات خاص این‏‎ ‎‏قوم به حوزه ی ادب فارسی که از قرن دوم و سوم و به طور اغلب در «آنسوی دجله» پدید‏‎ ‎‏آمده بود؛ دو اثر نمایان در جریان ادبی قرن ششم برجای گذاشت: ‏

‏اول اینکه فقدان دربار مقتدر تا حدودی شعر را از دربار جدا کرد و عدم پذیرش این نوع‏‎ ‎‏شعر کم کم به کوتاه شدن قالب نیز انجامید و دوم اینکه رویکرد شاعران به عرفان و تصوف،‏‎ ‎‏روحیه ی انزوا را نیز در آنان به وجود آورد و رقت قلب و گرایش به مضمون های درون گرایانه‏‎ ‎‏و انتزاعی، قالب غزل را فراوانی بخشید و لطائف تجرد اندیشی تا میزان قابل توجهی جان‏‎ ‎‏مایه ی این قالب شد. ‏

‏توبه ی شاعرانی همچون «ناصر خسرو» و «سنایی» دلیل خوبی بر مدعای رویکرد‏‎ ‎‏شاعران به درون گرایی در این عصر است. در راستای همین مطلب است که «سنایی»، شاعر‏‎ ‎

مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 191
‏تائب، سروده است: ‏

ای دل مولای عشقی یاد سلطانی مکن  در ره آزادگان بسیار ویرانی مکن

همره موسی و هارون باش در میدان عشق  فرش فروعنی مساز و فعل هامانی مکن

پیش یأجوح هوی سد سکندر وار باش ور جناب جویی غلو اندر جهانبانی مکن[4]

سه -‏ در دو قرن هفتم و هشتم که آوازه ی جهانسوز دارد، با حمله ی سهمناک ترکهای مغولی‏‎ ‎‏که از فرهنگ و تمدن بی بهره بودند و چندین سال نوری با روشنایی فرهنگ و ادب فاصله‏‎ ‎‏داشتند بنیان اجتماعی ایران قدیم بسیار سست گردید و روحیه ی مردم چنان در هم شکست‏‎ ‎‏که تا قرنها پس از آن به حالت اول خویش برنگشت و آثار آن خرد شدن غرور ملی و مذهبی‏‎ ‎‏تا امروز روزگار باقی است. قتل عام مردم که دامن شاعران، ادبا و اندیشمندان را نیز گرفت،‏‎ ‎‏بنیان ادب را بسیار سست کرد و اندک شاعرانی نیز که از این مهلکه جان بدر برده بودند با‏‎ ‎‏توجه به پیش زمینه ی قبلی در لاک انزوا خزیدند و به خانقاه خلسه و عزلت پناه بردند. ‏

‏این عصر اگر چه عصر طلایی ادب فارسی است و سه قطب بزرگ ادب یعنی حضرت‏‎ ‎‏مولانا، سعدی و حافظ را در خود دارد، اما چنان است که گویی با پس از خود پیوند نخورده‏‎ ‎‏است. فرهنگ سوزی این عصر آنچنان دوره ی پس از خود را تحت تأثیر قرار داده است که‏‎ ‎‏عنوان غم انگیز «خاتم العرفا» یا «خاتم الشعرا» با گذشت کمتر از یک قرن در ادب فارسی‏‎ ‎‏خاطر آزار اهل تحقیق ودوستداران شعر و عرفان می شود. ‏

چهار -‏ در قرن نهم با از بین رفتن آثار و کتب، بی توجهی به ادب فارسی و تشتت خاطر‏‎ ‎‏فرزانگان و بهت و حیرت حاصل از حمله ی «تموچین» تا غارت «تیمور لنگ»، حیات مفتخر‏‎ ‎‏و فرزانه ی شعر پایان یافت و شأن آن تا عوام زیستی محض نزول کرد و رفته رفته طبقات‏‎ ‎‏پایین جامعه ضمن انجام حرفه و کسب خویش به فن شاعری نیز دل دادند  و ادب فارسی از‏‎ ‎‏جامعه ی فاخر ادیبا نه عریان شد. گاه به کارگاه نمدمالی درآمد و گاه ذهن چاقو سازی را تیز کرد. گهگاه بغض استخوان در گلوی «قصاب» شکست و پاره ای اوقات با درزی و سوزنی و‏‎ ‎‏سقا هم نشین شد و بازار ادب سخت بی اعتبار افتاد. و به قول شاعری، شاید در همین عصر؛ ‏

بسکه اهل حرفه در فکر سخن افتاده اند

«آبکش» سقا تخلص کرد و درزی، سوزنی

پنج -‏ این وضعیت در قرن دهم نیز ادامه دارد و با فاصله گرفتن از عصر طلایی شدیدتر نیز‏‎ ‎‏می شود. اما یک تحول اجتماعی دیگر وجه تمایز این قرن با دوره ی قبل و بلکه با دوره های‏‎ ‎

مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 192
‏قبل از خود است و آن، تشکیل حکومت شیعی صفویه است. نوادگان عارف فرزانه‏‎ ‎‏«صفی الدین اردبیلی» که از اقبال عمومی مردم برخوردار بود، با تفکر خاص شیعه گری،‏‎ ‎‏دولت مقتدری را پدید آوردند که این تفکر خاص سبب دو پدیده ی ادبی بود: ‏

‏اول اینکه این پادشاهان مذهبی اگر چه به هنر و علم خصوصاً هنر معماری و علوم شرعی‏‎ ‎‏عنایت داشتند اما شاعران و مدیحه سرایی ایشان را نمی پسندیدند و تنها به شعر مذهبی و‏‎ ‎‏مرثیه و منقبت ائمه اطهار و معصومین(علیهم السلام) اقبال نشان می دادند و همین امر سبب‏‎ ‎‏شد تا «مرثیه سرایی» که پیش از این به طور اتفاقی در ادبیات پیدا می شد، حضوری قابل‏‎ ‎‏توجه یابد و به عنوان یک «نوع ادبی» نام و نشانی به خود گیرد و شاعر قهار مرثیه، «محتشم‏‎ ‎‏کاشانی» از این موهبت به حشمت و جلال جاودانگی برسد. ‏

‏و اما دیگر نکته؛ ناکامی شاعران از راهیابی به دربار صفویه از یک سو و اقبال پادشاهان‏‎ ‎‏«هندی»، حتی آن ها که مالک یک ایالت کوچک بودند از سوی دیگر، خیل شاعران پارسی‏‎ ‎‏گو را به دیار «ادویه و جادو» گسیل داشت. طبعاً تفاوت زبانی و مکانی و همچنین حضور‏‎ ‎‏اندیشه ها و تفکرهای متعدد و متفاوت در آن سرزمین باید سبک معمول شعر را تغییر‏‎ ‎‏می داد که چنین نیز شد و «سبک هندی» با ویژگی های خاص خود در ادب فارسی شکل‏‎ ‎‏گرفت. ‏

شش -‏ حضور شاعران طراز اول در هند، عرصه را بر شاعران نا فرهیخته و عوام پرداز در‏‎ ‎‏ایران فراخ کرد و تفریط ایشان، شعر را ملعبه کوچه و بازار و قدری معتبر تر از این دو،‏‎ ‎‏قهوه خانه، کرد. بنابراین افراط در تجرد پردازی، کشف معنی بیگانه، انتزاعی گویی و پرواز‏‎ ‎‏در کران های دور دست خیال در قرن یازدهم پاسخی به این «وقوع گرایی» عوامانه بود. و‏‎ ‎‏عکس العمل آن تفریط دویست ساله! و این افراط چنان بالا گرفت که شعر را از درک فضلای‏‎ ‎‏ادب نیز دور ساخت و سبب شد تا نه بر بنیان های زمانی و مکانی و تحولات اجتماعی بلکه‏‎ ‎‏در نشستی از سر آگاهی و در واقع برای مبارزه با افراط مغلق گویی، تصمیم بر تغییر سبک‏‎ ‎‏گرفته شود که موفق هم نبود. ‏

هفت -‏ سرانجام با پیدایش جریان های روشنفکری در جامعه ی خاوری و حضور‏‎ ‎‏سلطه جویانه ی استعمارگران در کشورهای بازمانده از صنعت، از جمله ایران، و همچنین‏‎ ‎‏ناتوانی پادشاهان این عصر (قاجاریه) سبب شد تا متفکران شاعر و شاعران مبارز‏‎ ‎‏خونین ترین دوران مبارزه ی شعر را رقم بزنند و کارسازی تیغ شعر به وضوح تمام برسد که از‏‎ ‎

مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 193
‏آن به دوران شعر مشروطیت تعبیر می شود. ‏

هشت -‏ بالاخره اینکه تبادل فرهنگی ایران با کشورهای غربی که زاییده ی یک تحول‏‎ ‎‏اجتماعی بود و آشنایی اندیشمندان و ادبای ایران با ادبیات غرب سبب شد تا بزرگترین‏‎ ‎‏تحول ادبی قرن در شعر فارسی صورت پذیرد. و آن چیزی جز پیدایش سبک و سیاق جدید‏‎ ‎‏شعر که بعداً عنوان «شعر نو» را یافت، نبود. ‏

‏البته در کنار این قالب جدید که بحث و جدلهای فراوان را سبب شد و دوستان و دشمنان‏‎ ‎‏زیاد یافت، جریان معمول شعر به همراه پیدایش یک قالب جدید به نام چهارپاره که پیش از‏‎ ‎‏شعر نو متولد شده بود همچنان ادامه یافت که در بخش دوم این مقال به دلیل اهمیت ارزیابی‏‎ ‎‏پنج دهه ی قبل از انقلاب از سال هزار و سیصد به بعد، پیرامون آن سخن خواهد رفت. ‏

‏بخش دوم‏

‏انقلاب اسلامی و تحول سبک شعر‏

یک -‏ در چهار دهه ی قبل از انقلاب اسلامی دو جریان شعری وجود دارد که در موازات‏‎ ‎‏یکدیگر حرکت می کنند. یکی «نوگرایی» که تازه متولد شده است و با آن برخوردی دوگانه‏‎ ‎‏می شود. برخی آن را تنها راه تنفس شعر و ادامه حیات ادب فارسی می دانند و بعضی نیز آنرا‏‎ ‎‏خصم سابقه ی ازل شعر می دانند و از در ستیزش درآمده اند. در کنار این، شعر با رعایت‏‎ ‎‏موازین کهن و اکثراً در قالب غزل، دوستداران و جانبداران خاص خود را دارد. قالب‏‎ ‎‏«چهار پاره» یا «دو بیتی پیوسته» که در پایان دوره ی شعر مشروطیت ظهور کرده است به‏‎ ‎‏عنوان حلقه و پیوندی در میان این دو جریان حضوری نسبتاً خوب دارد. سایر قالبهای شعری‏‎ ‎‏کم و بیش منسوخ شده اند و از «مثنوی» طرح کم رنگی باقی مانده است. ‏

دو -‏ در جریان «کهن گرایی» این چند دهه، اگر چه گهگاه به غزلهای دل انگیزی تحت تأثیر‏‎ ‎‏نوگرایی های آغاز شده بر می خوریم و شاعرانی همچون «رهی معیری» و «شهریار» شهرتی‏‎ ‎‏نسبی کسب کرده اند، اما کهنگی و تکرار مضامین و گهگاه افراط در نفسا نیات، اهمیت ادبی‏‎ ‎‏آن را به شدت تحت تأثیر قرار داده است و اهل تحقق از آن روی تافته اند. ‏

‏از شاعران نام آشنا تر این جریان می توان به کسانی همچون: بهادر یگانه، اکبر دلفی، نیاز‏‎ ‎‏کرمانی، غلامحسین وجد ی، پژمان بختیاری، علی اشتری، علی اطهری کرمانی، معینی‏‎ ‎‏کرمانشا هی، مهرداد اوستا، مشفق کاشانی، عماد خراسانی، امیری فیروزکوهی، هوشنگ‏


مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 194
‏ابتهاج، حمیدی شیرازی، مهدی سهیلی و ... اشاره کرد. ‏

‏پرداخت حسی زمینی و ملاحظه ی نفسانیات یکی از مضمونهای فراگیر این جریان‏‎ ‎‏است: ‏

آن فتنه که چون جلوه ی مهتاب تنی داشت

نازکتر از اندیشه ی من پیرهنی داشت[5]

«سعید نیاز کرمانی»

شبی همرهت گذر به سوی چمن کنم

زتن جامه برکنم زگل پیرهن کنم

به قهرم گذاشتی، مرا با تو آشتی

به تقدیم جان نشد به تسلیم تن کنم

برو دوش و سینه را به لبهات بسپرم

سپید شکوفه را کبود سمن کنم[6]

«سیمین بهبهانی»

‏تکرار مضمون و استفاده از واژه ها، ترکیبات، اصطلاحات و حتی حس عاریتی شاعران پیشین‏‎ ‎‏ویژگی ناخوشایند این جریان است: ‏

شب این سر گیسوی ندارد که تو داری

آغوش گل این بوی ندارد که تو داری

نرگس که فریبد دل صاحب نظران را

این چشم سخنگوی ندارد که تو داری[7]

«رهی معیری»

گویند مخور باده که در شرع حرام است

چیزی که در این شهر حلال است کدام است؟

خوانند کرم خانه خراب از چه نرنجم

عمری است مرا، کنج خرابات مقام است

در گریه بود شیشه و در خنده بود جام

وین گریۀ شیشه سبب خنده ی جام است[8]

«محمد علی مصباحی عبرت»


مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 195
خراب بادۀ نابیم و مست بانگ رباب

خراب تر ز دل ما کسی ندیده به خواب

خرابی دل عشاق عین آبادی است

مباد میکده خالی ز رهروان خراب

اگر زمن نشنیدی بخوان ز دور قدح

نوشته است که برخیز و عمر را دریاب[9]

«حامد کرمانی»

سه -‏ با طرز نویی که علی اسفندیاری (نیما یوشیج) بینان نهاد، در موازات کهن گرایی که‏‎ ‎‏شرحش رفت یک جریان شعری دیگر به حرکت درآمد. ‏

‏در آغاز کار با این طرح در انداخته، مخالفت ها شد، اما رفته رفته مخاطبان و طرفدارانی‏‎ ‎‏یافت و به دلیل تازگی طرز که طراوت زبان و تازگی مضمون و فضا را نیز با خود داشت از‏‎ ‎‏یک سو و نیز حضور تکرار مکررات و ضعف عمومی پرداختها در جریان کهن گرایی از سوی‏‎ ‎‏دیگر سبب شد تا این شیوه، شایع گردد و توجه شایان یابد. ‏

‏باید اذعان داشت که اعتبار ملی شعر با حضور برخی شاعران اندیشمند و مبارز در این‏‎ ‎‏سیاق، در دهه های سی تا پنجاه بر دوش همین طرز تازه بود و می توان در دوران خفقان قبل‏‎ ‎‏از انقلاب حداقل دو شاعر را در میان نو سرایان نشان کرد که تیغ شعر برکشیده بودند و بدین‏‎ ‎‏سبب در حصر و زندان به سر می بردند. البته با نوع تفکر خود که وطن پرستی افراطی و یا‏‎ ‎‏روشنفکری به دور از تشرع بود. ‏

‏البته این توضیح ضروری می نماید که در باب خصوصیاتی که در بندهای دو و سه این‏‎ ‎‏بخش برای این دو جریان بیان شد به طور معمول استثناءهایی وجود دارد که به دلیل مؤثر‏‎ ‎‏نبودن، حکم کلی خلاف این مفترقات داده شده است. به عنوان مثال علی رغم رخوت‏‎ ‎‏رمانتیک حاصل از حس زمینی و نیز کهنگی زبان و دور بودن از مدار اندیشه که برای «کهن‏‎ ‎‏گرایی» بیان کردیم، بودند شاعرانی همچون «محمد علی بهمنی» که ضمن حفظ قالب و‏‎ ‎‏سیاق عاشقانه ی غزل، زبان به اعتراض می گشودند و بانگ بر بیداد می زدند و یا در جریان‏‎ ‎‏«شعر نو» بر خلاف تازگی و اندیشه مداری این شیوه، شعر شاعرانی همچون «مشرف آزاد» و‏‎ ‎‏«فریدون مشیری» از کهنگی زبان رنج می برد. ‏


مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 196
‏ویژگی های شعر انقلاب‏

‏بر اساس این باور که هر پدیده ی اجتماعی یک جریان ادبی را در پی دارد؛ و با عنایت به‏‎ ‎‏اینکه خوانندگان این جستار از «انقلاب» و جوانب آن آگاهند، تنها جریان ادبی این پدیده ی‏‎ ‎‏اجتماعی را نه از باب تحقیق و تدقیق، که از سر ارادت نگاه می کنیم. ‏

‏در واقع با بیان ویژگی های شعر انقلاب، تفاوت شعر این مقطع با دهه های قبل به خوبی‏‎ ‎‏نشان داده می شود و همین ویژگی‏‏‎‏‏ هاست که سبک شعر انقلاب را شکل می دهد و نیز همین‏‎ ‎‏خصوصیات، تحول سبک شعر را بعد از انقلاب سبب شده است. ‏

‏الف) ویژگی های زبانی و ساختاری‏

‏1 - الف) تازگی زبان و گستره ی واژگانی: ‏

‏تلاش برای تازگی زبان، همزاد تغییر فرد در جریان «نوگرایی نیمایی» است که یکی از دلایل‏‎ ‎‏موفقیت آن رویکرد مردم به این شیوه می باشد. اما در شعر انقلاب این طراوت و تازگی زبان‏‎ ‎‏را در حالی مشاهده می کنیم که قالب همان قالب کهن است و این، وجه موجه و بارز شعر‏‎ ‎‏پس از انقلاب است. ‏

‏به این نمونه ها دقت کنید: ‏

رقص گل دوش چنان برد ز سر هوش نسیم

که دریده ست در این معرکه تن پوش نسیم

به زیارتگه خاک آمده زوار بهار

تنگه ی دهکده آکنده ز چاووش نسیم

خفته در دره ی انبوه علف سایه ی کوه

می چرد آهوی مهتاب در آغوش نسیم[10]

«نصرالله مردانی»

شب است و باغچه های تهی ز میخک من

و بوی خاطره ها در حیاط کوچک من

حیاط خلوت من از سکوت سرشار است

کجاست نغمه ی غمگینت ای چکاوک من؟

به سکه سکۀ اشکم تو را خریدارم

تویی بهای پس اندازهای قلک من[11]

«سعید بیابانکی»


مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 197
آنکه با پای نسیم از شب این خانه گذشت

مهربان آمد و آرام و صمیمانه گذشت

با تن سبز سپیدار چه پیوندی داشت

آنکه با قامت سبز از بر گلخانه گذشت

پشت این پنجره شطی است ز آیینه و نور

از دل اینهمه خورشید که بر شانه گذشت[12]

«حمدالله رجایی بهبهانی»

‏2 - الف) افزونی قالب غزل: ‏

‏قالب زیبای غزل در طول ادوار مختلف شعر رونق چشمگیری داشته است و در دو سه‏‎ ‎‏دهه ی قبل از انقلاب اگر چه ملول تکرار مضامین و کهنگی زبان بود اما همچنان به حیات‏‎ ‎‏خود ادامه داد تا به انقلاب پیوست و روحی تازه در آن دمیده شد. ‏

‏از فراوانی قالب غزل همین بس که از میان ده تن از شاعران طراز اول انقلاب (به لحاظ‏‎ ‎‏سابقه در شعر انقلاب) تنها یک نفر به قالب «مثنوی» و یک نفر به «شعر نو» التفات نشان‏‎ ‎‏داده اند. شاعران جوان نیز به طور عمده در این قالب شعر سروده اند و باید گفت اصولاً‏‎ ‎‏شاعران انقلاب به قالب های «کلاسیک» بیشتر عنایت داشته اند. ‏

‏3 - الف) تجدید حیات «مثنوی»: ‏

‏یکی از ویژگی های بارز شعر انقلاب که در واقع باید آن را خدمت این سبک به ادبیات‏‎ ‎‏فارسی نامید، زنده کردن قالب مثنوی است. ‏

‏این قالب در دهه های بلافصل قبل از انقلاب به کلی فراموش شده بود و ادبا نیز کمتر فکر‏‎ ‎‏می کردند که بتوان دیگر بار زندگانی سرشار «مثنوی» را به چشم دید!‏

‏در این رابطه اگر تمام سهم را به شاعر سترگ و توانمند انقلاب، یعنی «علی معلم‏‎ ‎‏دامغانی» بدهیم به اغراق نرفته ایم و گزاف نگفته ایم! البته سعی دیگرانی همچون «حمید‏‎ ‎‏سبزواری» و «احمد عزیزی» نیز در این راه ستودنی است. اما شیوه ی «معلم» به لحاظ قوت‏‎ ‎‏زبان و بکر بودن فضا، جوانتر ها را نیز به این پرداخت، تحریض کرد که به عنوان مثال به‏‎ ‎‏کارهای نسبتاً موفق «محمد کاظم کاظمی» می توان اشاره کرد. ‏

‏رویکرد شعر انقلاب به «مثنوی» تا بدانجاست که پس از گذشت سه - چهار قرن از اتمام‏‎ ‎‏منظومه پردازی، یکی از شاعران انقلاب (حسین لاهوتی صفا)، منظومه ی عاشقانه ای را به‏‎ ‎

مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 198
‏نام «ساغر و سامان» پرداخت. ‏

‏و اما چند نمونه از مثنوی سرایان انقلاب: ‏

گریان به آب زهر بشور خنجر مرا

زین کن برادر اسب گران پیکر مرا

دستار من به شیوه ی مرد سفر ببند

چون غنچه ام به صبح شهادت کمر ببند

تیغ تموز بیخ گل راغ میزند

محنت هنوز بر دل گل داغ می زند

گاه عزیمت است چو گل دل به مرگ نه

فرمان رسید اسب مرا زین و برگ نه[13]

«علی معلم»

وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم

دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم

از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم

بانگ از جرس برخاست، وای من خموشم

دریا دلان راه سفر در پیش دارند

پا در رکاب راهوار خویش دارند

گاه سفر آمد نه هنگام درنگ است

چاووش می گوید که ما را وقت تنگ است[14]

«حمید زبزواری»

ای به امید کسان خفته ز خود یاد آرید

تشنه کامان غنیمت! ز احد یاد آرید

سر به سر بادیه بازار هیاهو شده است

سنگ گور شهدا سنگ ترازو شده است

گر چه مرحب سپر انداخته خیبر باقی است

بت مگویید شکستیم که بتگر باقی است

ره دراز است مگویید که منزل دیدیم


مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 199
نیست، این پشت نهنگ است که ساحل دیدیم[15]

«محمد کاظم کاظمی»

‏4 - الف) تجربه هایی موفق در رباعی‏

‏وزن مطنطن و ایجاز کلام در رباعی، قالب خوبی برای احساس های غلیانی انقلاب و پس از‏‎ ‎‏آن حماسه ی دفاع مقدس و خاطره ی خونبار شهیدان بود؛ به همین سبب رباعی در شعر پس‏‎ ‎‏از انقلاب خصوصاً در دهه ی شصت رونق چشمگیری یافت و حقاً در موضوع جنگ و‏‎ ‎‏خصم ستیزی بسیار کار آمد بود. ‏

‏مجموعه ی فراهم آمده ی «رباعی امروز» گواه خوبی بر تجربه های موفق شاعران انقلاب‏‎ ‎‏در این قالب ادبی است. تعداد زیادی از شاعران کهن و جوان انقلاب در این شیوه چالش‏‎ ‎‏کرده اند که از میان آنها می توان به: حسن حسینی، قیصر امین پور، وحید امیری، سلمان‏‎ ‎‏هراتی، و میرهاشم میری اشاره کرد: ‏

کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت

با زخم نشان سرفرازی نگرفت

زین پیش دلاورا کسی چون تو شگفت

حیثیت مرگ را به بازی نگرفت[16]

«حسن حسینی»

نوشیدن نور ناب کاری ست شگفت

این پرسش را جواب کاری ست شگفت

تو گونه ی یک شهید را بوسیدی

بوسیدن آفتاب کاری ست شگفت[17]

«قیصر امین پور»

مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت

هنگام که می رفت سفر هیچ نداشت

گمنام ترین شهید را آوردند

جز پاره ای از عشق دگر هیچ نداشت[18]

«وحید امیری»

‏5 - الف) آفرینش قالب «غزل مثنوی» و «مثنوی چهار لختی»: ‏


مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 200
‏«غزل مثنوی» عبارت است از یک مثنوی بلند که گهگاه به ضرورت محتوا، قالب به غزل‏‎ ‎‏تغییر می کند و دوباره به مثنوی باز می گردد. ‏

‏البته واژه ی «آفرینش» شاید برای قالب «غزل - مثنوی» صحیح نباشد و منظور رواج آن‏‎ ‎‏در شعر انقلاب است، چرا که در منظومه های عاشقانه ی پیشین نیز ردپایی از آن دیده شده‏‎ ‎‏است. به عنوان نمونه در منظومه «شیرین و فرهاد» (وحشی بافقی) ؛ آنجا که «فرهاد» زبان به‏‎ ‎‏غزل می گشاید، تا وصف دلبری «شیرین» کند، با حفظ وزن، قالب به غزل تبدیل می شود و‏‎ ‎‏پس از پایان غزل به مثنوی بر می گردد. همچنین در منظومه «جمشید و خورشید» چنین آمده‏‎ ‎‏است: ‏

نهاد آن صورت دلبند در پیش

به زاری این غزل می خواند با خویش: 

گوییا این نقش بی جان صورت جان من است

نقش بیجانش مخوان کان نقش جانان من است

می دمد جانی و هر دم بلبل جان در قفس

می کند فریاد کاین بوی گلستان من است

صورتی در پیش دارم خوب و می دانم کنون

صورت جمعیت حال پریشان من است

ملک بگشاد راز صورت خواب

یکایک باز گفت آن شب به مهراب[19]

«سلمان ساوجی»

‏اما پس از انقلاب این «قالب» افزونی یافت و قطعاً باید آن را از ویژگی های ساختاری‏‎ ‎‏شعر انقلاب شناخت چرا که اندک نمونه هایی مانند آنچه در بالا آمد، هرگز این قالب را‏‎ ‎‏مبرهن نکرده بود و در ذهن ادیبان جا نداده بود. شاعران مثنوی سرای انقلاب از جمله «علی‏‎ ‎‏معلم» و «محمد کاظم کاظمی» در این خصوص تجربه هایی دارند که موفق بوده است.‏‎ ‎‏همچنین شاعران جوان به فراوانی آن را دنبال کرده اند که با انتشار آثارشان به صورت‏‎ ‎‏مجموعه بهتر می توان سند داد: ‏

... سفره باید کرد اما علم رفتن را

روضه باید خواند تا آب بر دشمن را


مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 201
الغرض در همه ی قافله یک مرد نبود

یا اگر هم بود شایسته ی ناورد نبود

همه یخهای جهان را همه را سنجیدیم

مثل دلهای فرو مرده ی ما سرد نبود

رنج اگر هست نه از جاده که از ماندن هاست

ورنه سرباخته را زحمت سردرد نبود

آه از آن پیکار کز هیبت دشمن ما را

طبل و سرنا  و رجز بود و هماورد نبود

یادگار - آن علم سوخته را - گم کردیم

آخرین آتش افروخته را گم کردیم ... [20]

«محمد کاظم کاظمی»

‏اما «مثنوی چهار لختی» چنان است که شاعر به جای آنکه دو مصراع را قافیه کند چهار‏‎ ‎‏مصراع را با یک قافیه می آورد و تأثیر گذاری شعر بدین سبب بیشتر می شود: ‏

من از بی باوران شبهه دورم

شکوه باورم ایمان - غرورم

تغافل در تغافل در حضورم

مرید سیدی از آن نورم

من آن صیدم که در دستش اسیرم

مرید آن شکوه دلپذیرم

اطاعت را چنان در می پذیرم

که گر تیغم زند دستش نگیرم... [21]

«غلامرضا کافی»

باز بوی بهار می آید

عطر گیسوی یار می آید

سایه ای در غبار می آید

بوی آن تکسوار می آید

فتنه هر چند خصم تحریک است


مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 202
جاده هر چند موی باریک است

آسمان گرچه فتنه تاریک است

صیحه آمد که صبح نزدیک است...[22]

‏نکته: البته این قالب در جایی دیده نشده است و این شاید بهانه ای شد تا به نام نگارنده ی‏‎ ‎‏مقاله ثبت افتد. ‏

‏6 - الف) تسامح در برخی سنت ها‏

‏با توجه به نوآوریهای متعدد در ساخت شعر و قالبهای آن، برخی از شاعران انقلاب تسامح‏‎ ‎‏در سنت را پیشه کردند که از جمله ی آن می توان به عدم رعایت نوشتار در قافیه و بسنده‏‎ ‎‏کردن به آوا «مثلاً قافیه کردن باز با اعتراض یا حیات با انضباط) و تجربه ی اوزان غیر معمول‏‎ ‎‏اشاره کرد: ‏

پر از غروب شدم واکنید پنجره ها را

که آفتاب بروبد غبار آینه ها را

چه سرنوشت غریبی: بهار و فاصله و باغ

دلم گرفته برایت، دلم گرفته بهارا!

در این سکوت لبالب به من پناه ده ای عشق

به من که باختم امشب تمام قافیه ها را[23]

«سید علی میرافضلی»

‏7 - الف) عدم توجه به موجهای نو: ‏

‏این بند در واقع ویژگی شاعران انقلاب است نه شعر پس از انقلاب و جای کاوش فراوان‏‎ ‎‏دارد تا علل عدم توجه این سخن پردازان به شعر نیمایی و سپید و موجهای مختلف آن‏‎ ‎‏بازشکافته گردد. در این مجال چند دلیل، آن هم نه چندان شکافته، بیان می شود: ‏

‏1 - از آنجا که پدیده‏‏‎‏‏ ی اجتماعی انقلاب خود ریشه در سنت داشت بسیار طبیعی بود تا‏‎ ‎‏شاعرانی که به جریان ادبی این تحول منسوب اند گرایش به سنت در شعر داشته باشند. ‏

‏2 - بزرگان شعر نیمایی و سپید عموماً روشنفکرانی رفاه زده و نامتعهد بودند که شاعر‏‎ ‎‏دردمند متعهد و محروم انقلاب، نزدیک شدن به آنان و مشی هنری شان را اکراه داشت. ‏

‏3 - پدیده ی شورانگیز انقلاب آن هم در بدو امر، زبانی سترگ و حماسی را می خواست‏‎ ‎‏تا حضور روشنگرانه خود را با صلابت تمام فریاد کند و این از قالب نوپا و گسیخته ی «شعر‏‎ ‎

مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 203
‏به اصطلاح روز» بر نمی آمد. ‏

‏البته عرصه چندان هم از «نوگرایی قالب»، تهی نیست و اگر چه شاعری از سخن سرایان‏‎ ‎‏انقلاب را نمی توان یافت که به طور مطلق «نوگرایی» کرده باشد اما هستند کسانی که در کنار‏‎ ‎‏پایبندی به سنت، در این شیوه نیز طبع آزموده اند و آثار شایان توجهی ارائه داده‏‏‎‏‏ اند که از آن‏‎ ‎‏میان می توان به آثار «علی موسوی گرمارودی»، «قیصر امین پور»، «حسن حسینی» و‏‎ ‎‏«محمدرضا عبدالملکیان» اشاره کرد.‏‎[24]‎

‏ب - ویژگی های درونی (مضمون و جان مایه) ‏

‏1 - ب) رجز و حماسه: ‏

‏آشوب فراگیر، مردمی، دین مدارانه و شور انگیز انقلاب چنان بود که قفل سکوت از زبان‏‎ ‎‏همگان گشود. خاصه شاعران که زبان همگانند. پس بی شک یکی از جان مایه های شعر‏‎ ‎‏انقلاب خصوصاً در سالهای آغازین باید رجز و حماسه می بود. از دیگر سو آغاز جنگ و‏‎ ‎‏مقاومت جانانه ی مردم، حضور این مضمون را بسیار تشدید کرد: ‏

من واژگون من واژگون من واژگون رقصیده ام

می بی سر و بی دست و بی پا در خواب خون رقصیده ام

میلاد بی آغاز من هرگز نمی داند کسی

من پیر تاریخم که بر بام قرون رقصیده ام[25]

«نصرالله مردانی»

باز می خواند کسی در شیهه ی اسبان مرا

منتظر استاده در خون چشم این میدان مرا

رنگ آرامش ندارد این دل دریایی ام

می برد سیلابها تا شورش طوفان مرا[26]

«حسین اسرافیلی»

‏2 - ب) ستم ستیزی‏

‏با توجه به روح ظلم ستیز انقلاب که از اندیشه والای حضرت امام(س) در مبارزه با هر گونه‏‎ ‎‏ستم و تعدی نشأت می گرفت، شاعر انقلاب نیز به این دریافت نزدیک شده و با تیغ شعر هر‏‎ ‎‏گونه ستم و ستمگری را نشانه می رود. حمایت از مردم مظلوم فلسطین شاید اولین مدار‏‎ ‎‏چرخش ذهن شاعر ستم ستیز انقلاب به حساب بیابد: ‏


مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 204
آه ای قدس

پشت تریبونها گنجشکها نشسته اند

و من تنها می توانم بگریم

گاه برای تو

گاه عراق، گاه سریناگار، گاه افغانستان ... 

باد در میان نی ها می پیچد

و صدای «حسام الدین» در رگهایم جاری می شود

ای قدس عزیز... [27]

«محمد حسین جعفریان»

ای هر کجا دام

وی هر زمان کین

بشکوه ای خاک فلسطین

از سرزمین چشم هر سو برگشاده

افسوس افسوس

در پنجه ی مهمان ناخوانده فتاده

کابوس کابوس ... [28]

«مهرداد اوستا»

‏3 - ب) صبح و سحر و بیداری:‏

‏انقلاب، یک صبح خونین بود که از پس شبی دیجور چهره گشاده و این سحر بیداری، بسیار‏‎ ‎‏ارزشمند و مغتنم است بر شاعر دردمندی که تمام شب را در زنجیر مویه کرده است! پس‏‎ ‎‏سزاست که صبح و سحر و بیداری، حضوری چشمگیر با الفاظ و معنا در شعر انقلاب داشته‏‎ ‎‏باشد: ‏

شکفته بر لب مشتاق من ترانه ی صبح

که مرغ جان برسانم به آشیانه ی صبح

به سینه بسته گل انتظار حجله ی شوق

که سر زند زکبود افق جوانه ی صبح ... [29]

«سمیندخت وحیدی»


مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 205
از شرق عشق آمد برون پیری به سیمای سحر

جوشیده با نور یقین، پوشیده شولای سحر

خم ولا پرجوش از او، دیوانه عقل و هوش از او 

ما مست نوش و نوش از او، او مست صهبای سحر[30]

«محمد خلیل جمالی»

بخوان سرود شهادت به نام بیداری

که میر قافله دارد پیام بیداری

طلایه دار فلق آمد از کرانه ی نور

کشید تیغ ظفر از نیام بیداری[31]

«نصرالله مردانی»

‏4 - ب) حضور مذهب و نمادهای آن: ‏

‏از آنجا که انقلاب اسلامی ایران بر شالوده ی استوار مذهب بنا شد و بانی آن عالم‏‎ ‎‏جامع الاطراف شریعت بود و از اقبال مردم و جایگاه خاص مذهب برخوردار بود؛ جریان‏‎ ‎‏ادبی این دوره، جان مایه و مضمون غالب را از دریای بی کران شریعت حقه و مذهب شریف،‏‎ ‎‏آریه ی خود کرد. ‏

‏واژگان، اصطلاحات و معناهای بلند درج شده در قرآن، حدیث معصومین، دعاها و‏‎ ‎‏زیارات و سخنان عالمان دین به فراوانی در شعر این دوره حضور دارد. مناقب و مراثی‏‎ ‎‏خاندان حضرت رسول (ص) به طور پرداخته و فرهیخته در شعر شاعران پدیدار گشت. این‏‎ ‎‏حضور، که با فخامت و فراوانی همراه است چنان است که کمتر شاعری از شاعران انقلاب‏‎ ‎‏را می توان یافت که در منقبت سروده ای نداشته باشد، و این در حالی است که پیش از این‏‎ ‎‏مرثیه و منقبت سرایی به شاعرانی خاص که توفیق نصیب بودند منحصر می شد و دیگران‏‎ ‎‏یکی دو اثر به جهت درج در طلیعه ی دیوان، در توحید یا توصیف حضرت رسول (ص) و‏‎ ‎‏امیر مؤمنان (ص) و یا نیایش می سرودند!‏

‏در میان موضوعات مختلف و نمادهای متعدد، نماز و احکام دین، فرهنگ عظیم‏‎ ‎‏عاشورا، توصیف ائمه خصوصاً حضرت حجت (عج)، وصف قرآن، مقام حضرت امام(س)،‏‎ ‎‏رهبری و ولایت و شهید و شهادت از بسامد بالاتری برخوردارند. ‏

‏انتشار مجموعه های متعدد با مضمون شخصیتهای مذهب به عنوان نمونه ویژه نامه های‏‎ ‎

مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 206
‏شب شعر عاشورا در چهارده جلد، خود دلیل دیگری بر پرداختن به این مضمون و موضوع‏‎ ‎‏گرانسنگ است: ‏

گل سرخ و سپید کوچک ما

اصغر ما، شهید کوچک ما

ارتفاع حماسه را تیغ است

جنگنجوی رشد کوچک ما[32]

«فرید طهماسبی»

دوست دارم صدات کنم، تو هم منو نگا کنی

من تو رو نیگات کنم، تو هم منو صدا کنی

می شه کنج حرمت گوشه ی قلب من باشه

می شه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی[33]

«سهیل محمودی»

کرده پیوند تو مستغنی از افلاک مرا

نیست با عشق تو از درد جهان باک مرا

در گلستان وجود از خط زیبایی تو

افتخاری است گل آیه ی «لولاک» مرا[34]

«خلیل عمرانی»

به آرزو، به تصور به خواب می ماند

به پرسشی که ندارد جواب می ماند

به روح عاصی آتش، به طبع سرکش عشق

به قلب پر طپش انقلاب می ماند[35]

«فاطمه راکعی»

‏5 - ب) شعر مقاومت‏

‏هشت سال قصه ی خونین جنگ و مقاومت مقدس ایران تازه از انقلاب برآمده، مدت زمان‏‎ ‎‏زیادی بود تا شعر مقاومت در ادبیات انقلاب شکل گیرد. ‏

‏تشجیع بر مقاومت، شهید و شهادت، فرماندهی حضرت امام(س)، بسیجیا ن عاشق و‏‎ ‎‏بی باک، جانبازان عزیز، غمگنانگی فرزندان شهدا، آزادگان سرافراز، قصه ی جنگ و‏‎ ‎

مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 207
‏خونریزی، آوارگی مرزنشینان، ویرانی شهرها، صلابت رزمندگان، آرزوی شیرین شهادت و‏‎ ‎‏سرانجام بازگشت پلاک و جامه ای از شهیدان شعله ور از آتش عشق، دستمایه های خوبی‏‎ ‎‏برای مضمون پروری بود که شاعران انقلاب از آن بهره ی تمام بردند و آثار بسیار موفقی ارائه‏‎ ‎‏دادند. حضور این اشعار چنان در جامعه ی ما گسترده است که این نوشتار را از شاهد آوردن‏‎ ‎‏بی نیاز می کند اما طبق سنت معمول چند مورد ذکر می شود: ‏

آهسته از غبار گذشتند

یاران بردبار گذشتند

مثل نسیم بی خود و سرمست

از سیم خاردار گذشتند[36]

«عبد الجبار کاکایی»

یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا

شعله از تست اگر گرم زبانی است مرا

به تماشای تن سوخته ات آمده ام

مرگ من باد که اینگونه توانی است مرا[37]

«ساعد باقری»

ای تبسم آبی، سبز پوش علیین

از بهشت می آیی، پیش ما کمی بنشین

بعد از این در این بازار، ضرب عشق باید زد

هم به نام «خرازی» هم به نام «زین الدین»[38]

«علیرضا قزوه»

پسر م این بسیجی کوچک دوست دارد بزرگتر باشد

چفیه ای و پلاک و تسبیحی، دوست دارد که چون پدر باشد

پشت پشتی پناه می گیرد گاه هم ایست می دهد ما را

اسم شب «کاروان خورشید» است رد شود هر که با خبر باشد[39]

«پروانه نجاتی»

هر کس که عزیزی به سفر داشته باشد از حال دلم خوب خبر داشته باشد

از آن که اسیرش شده آزاد بپرسید کز حال اسیرم چه خبر داشته باشد[40]

«کیومرث عباسی»


مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 208
‏6 - ب) تعبیرات و اصطلاحات عرفانی: ‏

‏همخوانی و همجواری و شاید تلفیق مذهب و عرفان، با توجه به بنیان انقلاب که مذهب‏‎ ‎‏است و نیز نزدیک بودن به شعر و شاعران با مفهوم گسترده ی عرفان سبب شد تا شعر انقلاب‏‎ ‎‏با تعبیرات و اصطلاحات عرفانی گره بخورد و پیوند عمیق برقرار کند. ‏

‏توجه به نام برخی از مجموعه شعرهای شاعران انقلاب از جمله «شبلی و آتش»،‏‎ ‎‏«تبسم های شرقی»، «کفشهای مکاشفه» و یا تخلص بعضی از شاعران (کامل - احمد عزیزی)‏‎ ‎‏نشان از حضور تعبیرات و اصطلاحات عرفانی در شعر این دوره دارد. ‏

‏واژگان و اصطلاحاتی همچون نام عرفای مشهور، خانقاه، خلسه، اشراق، جذبه، حال و‏‎ ‎‏مقام تهجد، عزلت، معراج، ملکوت، ذکر، قبض و بسط که بسامد قابل توجهی دارند، همه و‏‎ ‎‏همه اثبات این مدعاست: ‏

ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست

گشت و گذار در ملکوتی که پیش روست

تجریدی از طراوت گلهای مریم است

این سفره ی معطر قوتی که پیش روست

بگذار با ترنم مستانه بگذرد

این چند کوچه تا جبروتی که پیش روست[41]

«زکریا اخلاقی»

ای بلوغ شاخه ها در اشتهای ما تصرف کن

از میان سبزه ها سیب تجلی را تعارف کن

چون شقایقهای صحرایی پریم از روشن اسرار

ای اشارتهای نرگس باز هم ما را تصرف کن

روزه دار مذهب ذوقیم اگر افطار نزدیک است

انبساط سفره ی نانهای قدسی را تعارف کن[42]

«زکریا اخلاقی»

‏7 - ب) گرایش به سبک هندی‏

‏گرایش به سبک هندی در شعر معاصر که به دلیل تازگی های این شیوه خصوصاً در زبان‏‎ ‎‏«بیدل» صورت گرفت، اندکی به قبل از انقلاب بر می گردد که شاعرانی همچون «رهی‏‎ ‎

مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 209
‏معیری»، «امیری فیروزکوهی» و «سهراب سپهری» به طور تلفیقی از آن بهره جستند و این‏‎ ‎‏گرایش نزد برخی از شاعران انقلاب شایع تر گشت و «علی معلم» شاعر نام آشنای انقلاب که‏‎ ‎‏خود به شدت تحت تأثیر شعر هندی از نوع «بیدل»، است در مطلع مجموعه ی شعرش‏‎ ‎‏(رجعت سرخ ستاره) آورده است: ‏

بر سخن قالب نشد چون ما معلم تا کسی

ریزه خوار خوان «عبدالقادر بیدل» نشد 

‏«احمد عزیزی» و برخی شاعران شرق ایران (خراسان) به بهره گرفتن از تعابیر، واژگان و‏‎ ‎‏ترکیبها ی خاص آن شیوه، علاقه ی خود را به این طرز شگفت و زیبا نشان داده اند. ‏

‏در کنار آنچه به عنوان نشانه های تحول سبک شعر پس از انقلاب اسلامی ذکر شد باید‏‎ ‎‏کثرت شاعران را نیز، که حضور اندیشه های متعدد و تحولهای ساختی و درونی گوناگون را‏‎ ‎‏سبب می شود، در نظر داشت. ‏

‏برخی از مطالب این نوشته جای باز شکافی و شرح بیشتر دارد که باشد برای مجالی‏‎ ‎‏بیشتر و قلمی قابل. والسلام‏

‏* * *‏

‏ ‏


مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 210

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

 

مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 211

مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 212
پی نوشتها

مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ـ جلد 1ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 213

  • - دیوان حضرت امام(س)، ص 156، مؤسسه ی نشر آثار امام، چاپ دهم، زمستان 76
  • - دیوان فرخی سیستانی، ص 45، دکتر دبیر سیاقی، زوار 63
  • - همان، ص81
  • - سیر غزل در شعر فارسی، ص 77، دکتر شمیسا، فردوس تهران 69
  • - بزم شاعران، ص 278، مهدی سهیلی، کتابخانه سنایی، تهران 65، (چاپ دوم)
  • - گزیده اشعار سیمین بهبهانی، ص 169، مروارید، تهران 67
  • - جاودانه ی رهی، ص 223، حسین نمینی، گلی، تهران 68
  • - غزل در قلمرو شعر معاصر، ص 219، جلیل وفا، تهران 66
  • - دیوان حامد کرمانی، ص 12، انتشارات قدس، قم 70، (حامد کرمانی: دکتر احمد مصطفوی)
  • - قانون عشق، ص 101، نصرالله مردانی، نشر صدا، تهران 76
  • - نیمی از خورشید، ص 39، سعید بیابانکی، همسایه، قم 76
  • - زیر باران عشق، ص 43، رجایی بهبهانی، برگ، تهران 76
  • - زیتون و سنگ، ص 105، مرتضی صداقتگو، حوزه هنری، تهران 72
  • - مجموعه شعر جنگ، ص 144، شاهرخی و مشفق، امیر کبیر، تهران 67
  • - پیاده آمده بودم، ص 55، محمد کاظم کاظمی، حوزه هنری، تهران 75
  • - رباعی امروز، ص 42، محمد رضا عبدالملکیان، برگ، تهران 66
  • - همان، ص 48
  • - همان، ص 38
  • - جمشید و خورشید، ص 29، سلمان ساوجی، ج. پ. آسموسن و فریدون وهمن، بنگاه نشر، تهران48
  • - پیاده آمده بودم، ص 80 و 81، محمد کاظم کاظمی، حوزه هنری، تهران 75 (چاپ دوم)
  • - روزنامه اطلاعات، چهارشنبه 6 خرداد ماه 77
  • - از مجموعه زیر چاپ (بهار در برهوت)، اثر نگارنده مقاله
  • - تقویم برگهای خزان، ص 101، سید علی میر افضلی، زمستان 73
  • - گرمارودی (دفتر خط خون)، امین پور (دفتر آینه های ناگهان)، حسن حسینی (دفتر گنجشک و جبرییل)، عبد الملکیان (دفتر ریشه در ابر)
  • - خون نامۀ خاک، ص 9، مردانی، کیهان، تهران، 64
  • - تولد در میدان، ص 83، حسین اسرافیلی، حوزه هنری، تهران 72
  • - زیتون و سنگ، ص 60، مرتضی صداقتگو، حوزه هنری، تهران 72
  • - همان، ص 15
  • - حس می کنم زندگی را، ص 33، سیمیندخت وحیدی، حوزه هنرِی، تهران 75
  • - مرزعه نور، ص 15، محمد خلیل جمالی، نوید، شیراز 64
  • - خون نامه خاک، ص 21، نصرالله مردانی، کیهان، تهران 64
  • - عشق بی غروب، ص 73، قادر طهماسبی، حوزه هنری، تهران 75
  • - فصلی از عاشقانه ها، ص 186، ثابت محمودی، همراه، تهران 69
  • - یادواره دومین شب شعر عاشورا، ص 85، انتشارات طور، تابستان 67
  • - آواز گلسنگ، ص 71، فاطمه راکعی، اطلاعات، تهران 73
  • - مرثیه روح، ص 7، جبار کاکایی، حوزه هنری، تهران 69
  • - نجوای جنون، ص 9، ساعد باقری، برگ، تهران 66
  • - شقایقها ی اروند، ص 225، مجموعه شعر دفاع مقدس، تهران 75
  • - روزنامه عصر شیراز، شنبه 8 آذرماه 76، صفحه شعر
  • - آیه های زمینی آواز، ص 15، کیومرث عباسی، حوزه هنری، تهران 74
  • - تبسم های شرقی، ص 11، زکریا اخلاقی، محراب اندیشه، قم 72
  • - همان، ص 23