کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)

احتکار از دیدگاه حضرت امام خمینی (س)

احتکار از دیدگاه حضرت امام خمینی(س) 

‏ ‏

 سیّد مهدی عاملیان 

‏ ‏

بسمه تعالی 

‏مقدمه: ‏

‏خداوند متعال، نعمتهای مادی را در اختیار انسان قرار داده است تا با استفادۀ صحیح‏‎ ‎‏از آنها، کرامت و شرافت حقیقی و واقعی خود را بیابد و در یک سیر متعالی به لقای‏‎ ‎‏پروردگارش نایل آید. ‏

‏در آیۀ شریفۀ 15 ازسوره مبارکۀ ملک چنین می فرماید: ‏

«هُوَالَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْاَرْضَ ذلولاً فَامْشُوا فی مَنٰاکِبهٰا وَ کُلُوا منْ رِزْقِهِ وَ اِلَیْهِ النُّشُور». 

‏«او کسی است که زمین را برای شما ذلیل (و مطیع) قرار داد. پس در پستی و بلندی‏‎ ‎‏آن حرکت کنید و از رزق آن بخورید و نشور و بازگشت به سوی اوست». ‏

‏ملاحظه می شود که بعد از ذکر این مطلب که زمین در اختیار انسانهاست، و بعد از‏‎ ‎‏امر به استفاده از رزق و روزی موجود در زمین، بازگشت انسان و نشور او را به سوی حق‏‎ ‎‏جلت عظمته، بیان می فرماید. ‏

‏شاید بتوان از آیۀ شریفه این نکته را استفاده نمود که هرگونه تصرف انسان در زمین، و‏‎ ‎‏استفاده از روزیهای آن باید در جهت بازگشت به سوی خداوند لطیف خبیر باشد، نه این‏‎ ‎‏که هرگونه تصرفی و با هر کیفیتی مجاز باشد. ‏

‏تصرف غیر صحیح انسان در اموالش می تواند دو جنبه داشته باشد. یکی اینکه به‏‎ ‎‏نحوی به اموال مشغول شود که خودش از یاد و ذکر خدای متعال غافل گردد، و همّش‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 243
‏تکاثر و جمع مال و شمارش و پرداختن به آن باشد، که همۀ اینها مورد نهی قرآن کریم‏‎ ‎‏است. ‏

‏در آیۀ شریفه 20 از سوره مبارکۀ حدید می فرماید: ‏

 «اِعْلمُوا انَّمٰا الْحَیوة الدُّنیٰا لَعب وَ لَهْو زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد...» 

‏«بدانید که حیات دنیا، بازی و لهو و زینت و افتخار به یکدیگر و تکاثر در اموال و‏‎ ‎‏اولاد است...» ‏

‏و در آیۀ شریفۀ 185 از سورۀ مبارکه آل عمران می فرماید: ‏

«وَ مَا الْحَیٰاة الدّنیٰا الامتاعُ الغرور...»

‏«و زندگانی دنیا جز متاعی فریبنده نمی باشد». ‏

‏و در آیه شریفه 33 از سورۀ مبارکۀ لقمان می فرماید: ‏

«فلا تَغُرّنَّکُم الْحَیٰاة الدّنیٰا و لا یَغُرَّنّکُم باللهِ الغُرور» 

‏«زندگانی دنیا شما را فریب ندهد، و شیطان شما را به خدا جری نکند». ‏

‏از مجموع آیات شاید بتوان چنین استفاده نمود که تکاثر در اموال از مکونات حیات‏‎ ‎‏دنیاست؛ و حیات دنیا چیزی غیر از متاع غرور و فریب نیست. و انسانها از فریفته شدن‏‎ ‎‏توسط حیات دنیا و مغرور شدن به واسطۀ چهرۀ فریبای دنیا، صریحاً نهی شده اند. (البته‏‎ ‎‏باید توجه داشت که طبیعت و نعمتهای مادی جهان خلقت مورد ذم نیست. آنچه مذموم‏‎ ‎‏است تعلق و ذلبستگی قلبی انسان به این نعمتهاست که موجب توقف اوست). ‏

‏در آیۀ شریفۀ 2 از سورۀ مبارکۀ همزه می فرماید: ‏

وَیْلٌ لِکلَّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * اَلَّذی جَمَعَ مٰالاً وَ عَدَّده * یَحْسب اَنَّ مٰالَهُ اَخْلَدَه... 

‏«وای بر هر عیبجو هرزه زبان * کسی که مال جمع کرده و به حساب و شماره اش‏‎ ‎‏مشغول است * می پندارد که مالش او را جاودانه و ابدی خواهد کرد...» ‏

‏و در آیۀ شریفه 9 از سورۀ مبارکه منافقون می فرماید: ‏

یا اَیُّها الذی آمَنُوا لا تُلْهِکم اَموالُکم و لا اولادکم عَنْ ذکر الله»

‏«ای اهل ایمان، مبادا اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازد» ‏

‏ملاحظه می شود که جمع و شمارش مال و ارزش دادن بی‏‏ ‏‏اندازه به آن و خلود و‏‎ ‎‏جاودانگی را به آن دانستن، موجب فرو رفتن در آتش است؛ و نیز مؤمنین امر شده اند به‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 244
‏اینکه اموال و اولاد آنها موجب فراموشی و غفلت از ذکر و یاد خدا نگردد. ‏

‏آیات و روایات در این زمینه زیاد است. ولی خلاصه اینکه، از جهت فردی و‏‎ ‎‏شخصی، مال و فرزند و امکانات مادی دنیا، نباید انسان را از حقیقت خویش و خدای‏‎ ‎‏متعال و زندگانی آخرت غافل نماید. ‏

‏و اصولاً در تعالیم اسلام، مادیات به تبع معنویات و در خدمت معنویات و تکامل‏‎ ‎‏روحی انسان و رشد اخلاقی و اعتقادی او مطرح است. ‏

‏توجه صرف و مطلق به مادیات موجب تنزل مقام انسان و باعث ظلمها و‏‎ ‎‏بی‏‏ ‏‏عدالتیهای است که در جهان واقع می شود. ‏

‏حضرت امام خمینی، رحمة‏‏ ‏‏الله علیه، در این زمینه می فرمایند: ‏

‏«اسلام، مادیت را تبع معنویت می کند، و می خواهد مادیت را مهار کند – معنوی –‏‎ ‎‏صورت معنوی به آن بدهد. لشکر اسلام قبل از اینکه توجه به مادیت بکنند، به معنویات‏‎ ‎‏توجه می کردند، روی معنویات شمشیر می کشیدند، اشخاص فاسد را جلویش را‏‎ ‎‏می گرفتند... اصلاً مادیت مطرح نیست در اسلام، خوب زندگی پیغمبر اسلام را، زندگی‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین، سلام الله علیه، را مطالعه کنند، ببینند اینها... چه جور حکومت کردند، چه‏‎ ‎‏وضعی داشته حکومتشان. آنی که اسلام است توجهش به مادیت توجه تبعی است، همه‏‎ ‎‏توجه معنویات است...»‏‎[1]‎

‏2 / 2 / 1358‏

‏و باز در همین مورد می فرمایند: ‏

‏«مردمی می توانند کشور خودشان را حفظ کنند، مردمی می توانند مملکت و ملت‏‎ ‎‏خودشان را نجات بدهند که معنویت داشته باشند. اگر معنویت در کار نباشد و همه‏‎ ‎‏مربوط به مادیت باشد؛ هر جا آخور بهتر است سر آن آخور می روند؛ ولو اینکه آن آخور را‏‎ ‎‏امریکا برایش درست کند... انسان اگر چنانچه، آن جهت روحانیت اسلام را، آن جهت‏‎ ‎‏معنویت اسلام را حفظ بکند، یک آدم می شود صد تا، یک آدم می شود هزار تا، مالک اشتر‏‎ ‎‏یک نفر نبود، مالک اشتر یک آدمی بود که یک لشکر بود و بیشتر. حضرت امیر، سلام الله‏‎ ‎‏علیه یک نفر نبود همۀ عالم بود، همه چیز بود روی آن جهات معنویت و واقعیتی که داشت.‏‎ ‎‏انسان مادامی که توجهش به همین مادیات دنیا و جهات پایین است، یک نفر است،‏‎ ‎‏آن هم یک نفر حیوان، ما با حیوانات در این معنا شرکت داریم که همه می خوریم و‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 245
‏می‏‏ ‏‏خوابیم، این کارهای حیوانی را می کنیم، آنی که امتیاز می دهد شما را و همۀ ما را از‏‎ ‎‏حیوانات، آن معانی است که در انسان موجود است، بالقوه موجود است و باید بالفعل‏‎ ‎‏بشود، آن حظ الهی و روحانی است که در انسان موجود است و باید رشد بدهد».‏‎[2]‎‏ ‏

‏3 / 3 / 1358 ‏

‏«آقایان محترم، خانمهای محترمات ،ندای اسلام را لبیک بگویند. اسلام برای تأمین‏‎ ‎‏علف نیامده، اسلام برای تأمین معنویات آمده است، همه اش فریاد از مادیات نباشد،‏‎ ‎‏برخلاف مسلک اسلام است. معنویات اگر تحقق پیدا کرد، مادیات معنوی می شود و به‏‎ ‎‏دنبالش هست. اسلام مادیات را به تبع معنویات قبول دارد، مادیات را مستقلاً قبول ندارد.‏‎ ‎‏اساس، معنویات است. یک کشور با معنویاتش کشور است».‏‎[3]‎‏ ‏

‏8 / 3 / 1358 ‏

‏و باز می فرمایند: ‏

‏«اولیای خدا، آن چیزی که پیششان مهم بود تهذیب نفس بود و دل کندن از غیر خدا و‏‎ ‎‏توجه به خدا. تمام مفاسدی که در عالم واقع می شود از این توجه به خود است در مقابل‏‎ ‎‏توجه به خدا. تمام کمالاتی که برای اولیای خدا و انبیای خدا حاصل شده است از این دل‏‎ ‎‏کندن از غیر و بستن به اوست».‏‎[4]‎‏ ‏

‏21 / 3 / 1362 ‏

‏حضرت امام(ره) در کتاب آداب الصلوة نیز چنین می فرمایند: ‏

‏«آنهایی که گمان کردند نبی ختمی و رسول هاشمی، صلی الله علیه و آله و سلم،‏‎ ‎‏دعوتش دارای دو جنبه است؛ دنیایی و آخرتی و این را مایۀ سرافرازی صاحب شریعت و‏‎ ‎‏کمال نبوت فرض کرده اند، از دیانت بیخبر و از  دعوت و مقصد نبوت عاری و بری هستند.‏‎ ‎‏دعوت به دنیا از مقصد انبیای عظام بکلی خارج و حس شهوت و غضب و شیطان باطن و‏‎ ‎‏ظاهر برای دعوت به دنیا کفایت می کند، محتاج به بعث رسل نیست. ادارۀ شهوت و‏‎ ‎‏غضب، قرآن و نبی لازم ندارد، بلکه انبیا آمدند مردم را از دنیا باز دارند و تقیید اطلاق‏‎ ‎‏شهوت و غضب کنند و تحدید موارد منافع نمایند؛ غافل گمان کند و دعوت به دنیا کنند. آنها‏‎ ‎‏می فرمایند مال  را از هر راه تحصیل مکن و شهوت را به هر طریق فرو ننشان. نکاح باید‏‎ ‎‏باشد، تجارت و صناعت و زراعت باید باشد، با انکه در کانون شهوت و غضب، اطلاق‏‎ ‎‏است. پس آنها جلوگیر اطلاق هستند نه داعی به دنیا. روح دعوت به تجارت تقیید و‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 246
‏بازداری از به دست آورد باطل است، و روح دعوت به نکاح تحدید طبیعت و جلوگیری از‏‎ ‎‏فجور و اطلاق قوۀ شهوت است، بلی آنها مخالف مطلق نیستند چه که آن مخالف نظام اتم‏‎ ‎‏است».‏‎[5]‎‏ و در ادامه می فرمایند: ‏

 «فی الکافی عن ابی عبدالله» (علیه السلام) قال: 

«رأس کل خطیئه حب الدنیا».‏ سرآمد همۀ گناهان حب دنیاست. و روایات کثیرۀ‏‎ ‎‏دیگر نیز به این مضمون با اختلاف تعبیر وارد است. و بس است برای انسان بیدار همین‏‎ ‎‏حدیث شریف، و کفایت می کند برای خطیئۀ بزرگ مهلک همین که سرچشمۀ تمام‏‎ ‎‏خطاها و ریشه و پایۀ جمیع مفاسد است. با قدری تأمل معلوم می شود که تقریباً تمام مفاسد‏‎ ‎‏اخلاقی و اعمالی، از ثمرات این شجره خبیثه است هیچ دین و مذهب باطلی، تأسیس در‏‎ ‎‏عالم نشده؛ و هیچ فسادی در دنیا رخ نداده، مگر به واسطۀ این موبقه عظیمه. قتل و غارت و ظلم و تعدی، نتایج این خطیئه است.فجور و فحشا و دزدی و سایر فجایع زاییدۀ این‏‎ ‎‏جرثومۀ فساد است. ‏

‏انسان دارای این حب، از جمیع فضایل معنویه بر کنار است. شجاعت، عفت،‏‎ ‎‏سخاوت، عدالت که مبدا تمام فضایل نفسانیه است، با حب دنیا جمع نمی شود. معارف‏‎ ‎‏الهیۀ توحید در اسما و صفات و افعال و ذات، و حق‏‏ ‏‏جویی و حق‏‏ ‏‏بینی، با حب دنیا‏‎ ‎‏متضادند. طمأنینۀ نفس و سکونت خاطر و استراحت قلب که روح سعادت در دنیاست با‏‎ ‎‏حب دنیا مجتمع نشود. غنای قلب و بزرگواری و عزت نفس و حریت و آزادمردی از لوازم‏‎ ‎‏بی‏‏ ‏‏اعتنایی به دنیاست، چنانچه فقر و ذلت و طمع و حرص و رقیت و چاپلوسی از لوازم‏‎ ‎‏حب دنیاست، عطوفت، رحمت، مواصلت، مودت، محبت با حب دنیا متخالف اند. بغض‏‎ ‎‏و کینه و جور و قطع رحم و نفاق و دیگر اخلاق فاسده از ولیده های این ام‏‏ ‏‏الامراض است».‏

‏جنبۀ دوم از تصرف غیر صحیح انسان در اموال و امکانات مادی، تصرفی است که‏‎ ‎‏حرکت متعالی تکاملی سایر انسانها را کند و یا دچار اشکال و مانع نماید. این گونه تصرف‏‎ ‎‏که حالت عامی است، تصرف ناصواب نوع اول را نیز در بردارد. و مسلم است که عقوبت و‏‎ ‎‏اثر دنیایی و آخرتی آن هم بیشتر خواهد بود. ‏

‏توضیح این مطلب از کلام حضرت امام خمینی(ره) اینکه: ‏

‏«یکی از مقاصد بزرگ شرایع  و انبیای عظام، سلام الله علیهم، که علاوه بر آن که خود‏‎ ‎‏مقصود مستقل است، وسیله پیشرفت مقاصد بزرگ، و دخیل تام در تشکیل مدینۀ فاضله‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 247
‏می‏‏ ‏‏باشد، توحید کلمه و توحید عقیده است، و اجتماع در مهام امور و جلوگیری از تعدیات‏‎ ‎‏ظالمانۀ ارباب تعدی است، که مستلزم فساد بنی‏‏ ‏‏الانسان و خراب مدینۀ فاضله است. و‏‎ ‎‏این مقصد بزرگ که مصلح اجتماعی و فردی است، انجام نگیرد مگر در سایۀ وحدت‏‎ ‎‏نفوس و اتحاد و الفت و اخوت و صداقت قلبی و صفای باطنی و ظاهری، و افراد جامعه‏‎ ‎‏به طوری شوند که نوع بنی آدم تشکیل یک شخص دهند، و جمعیت به منزلۀ یک شخص‏‎ ‎‏باشد، و افراد به منزلۀ اعضا و اجزای آن باشد، و تمام کوششها و سعیها، حول یک مقصد‏‎ ‎‏بزرگ الهی و یک مهم عظیم عقلی که صلاح جمعیت و فرد است چرخ زند. ‏

‏و اگر چنین مودت و اخوتی در بین یک نوع با یک طایفه پیدا شد، غلبه کنند بر تمام‏‎ ‎‏طوایف و مللی که بر این طریقه نباشند. چنانچه از مراجعه به تواریخ، خصوصاً تاریخ‏‎ ‎‏جنگهای اسلام و فتوحات عظیمۀ آن، مطلب خوب روشن می شود، که در اوایل طلوع این‏‎ ‎‏قانون الهی، چون شمه ای از این اتحاد و وحدت در بین مسلمین بوده و مساعی آنها مشفوع‏‎ ‎‏به تلخیص نیات نوعاً بوده، در مدت کمی چه فتوحات بزرگی کردند و در اندک زمانی به‏‎ ‎‏سلطنتهای بزرگ آن زمان که عمدۀ آن ایران و روم بود غلبه کردند، و با عدۀ کم بر‏‎ ‎‏لشکرهای گران و جمعیتهای بی‏‏ ‏‏پایان غالب شدند. و پیغمبر اسلام، عقد اخوت بین‏‎ ‎‏مسلمین در صدر اول اجرا فرمود؛ و به نص ‏«انما المؤمنون اخوه»‎[6]‎‏ اخوت بین تمام مؤمنین‏‎ ‎‏برقرار شد. ‏

‏و در کافی شریف است: ‏

عن العقر قوفی قال: سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول لاصحابه: 

اتقو الله و کونوا اخوة بررة متحابین فی الله متواصلین تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا امرنا و احیوه».[7] 

و عن ابی عبدالله علیه السلام قال: 

«یحق علی المسلمین الاجتهاد فی التواصل و التعاون علی التعاطف و المواساه لاهل الحاجه و تعاطف بعضهم علی بعض حتی تکونوا کما امرکم الله عزوجل «رحما بینهم...»[8]

و عنه علیه السلام: 

«تواصلوا و تباروا و تراحموا و کونوا اخوه برره کما امرکم الله عزوجل»[9] 

‏مسلمین مأمورند به دوستی و مواصلت و نیکویی به یکدیگر و مودت و اخوت. و‏‎ ‎‏معلوم است آنچه موجب ازدیاد این معانی شود، محبوب و مرغوب است، و آنچه این عقد‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 248
‏مواصلت و اخوت را بگسلد و تفرقه در بین جمعیت اندازد، مبغوض صاحب شرع و‏‎ ‎‏مخالف مقاصد بزرگ اوست...»‏‎[10]‎‏. ‏

‏از این بیان جامع و پرمحتوای امام(ره) استفاده می شود که اگر کسی حتی در‏‎ ‎‏اموال شخصی خود به گونه ای تصرف کند که ضررهای اجتماعی و گروهی برای مسلمین‏‎ ‎‏داشته باشد، به طوری که آنها را از وصول به هدف اصلی – ولو به میزان کم – منحرف نماید،‏‎ ‎‏و یا مودت و اخوت و الفت و وحدت نفوس را خدشه‏‏ ‏‏دار سازد، مبغوض صاحب شرع و‏‎ ‎‏مخالف مقاصد  بزرگ اوست؛ و در نتیجه مستحق عقوبت دنیوی و طرد از وحدت مسلمین‏‎ ‎‏و نیز عقوبت اخروی و عواقب آن است. ‏

‏نکته بعدی در این رابطه، شناخت تصرفات ناصحیح در اموال و امکانات مادی است؛‏‎ ‎‏که آن را شرع مقدس با تکیه و الهام بر  وحی به ما معرفی می نماید. بعلاوه روایات شریفه از‏‎ ‎‏اهل بیت عصمت و طهارت، صلوات الله علیهم، راهنمای علمی و عملی ما در این‏‎ ‎‏زمینه‏‏ ‏‏هاست. ‏

‏یکی از تصرفات مردم در اموال خود، که از دیرباز همراه با جریان داد و ستد و بیع و‏‎ ‎‏شرا، در جوامع بشری رواج یافته است، «پدیده احتکار» است. ‏

‏ ‏

‏احتکار چیست؟ محتکر کیست؟ ‏

‏مفهوم احتکار به لحاظ اصطلاح، واضح و روشن است و آن ذخیره و جمع کالا، به‏‎ ‎‏امید افزایش قیمت در زمان نیاز مردم و عدم وجود عرضه کننده به حد کافی است. و این‏‎ ‎‏معنا به سبب کثرت استعمال، بی نیاز از توضیح و تبیین است. ‏

‏حضرت امیر علیه‏‏ ‏‏السلام  می فرمایند: ‏

«المحتکر محروم من نعمته»[11]

‏«محتکر، از نعمتی که در دست اوست محروم است». ‏

‏و باز حضرت امیر علیه السلام می فرمایند: ‏

«الاحتکار داعیة الحرمان»‎[12]‎‏ «احتکار دعوت کننده به حرمان و محرومیت است». ‏

‏محرومیت و حرمان، خواه مخصوص شخص مبتکر باشد، و خواه به اجتماع سرایت‏‎ ‎‏نماید، و خواه تنها در امور مادی باشد و یا در امور معنوی، در هر حال نوعی تعدی و‏‎ ‎‏تجاوز و ظلم است که باعث خرابی مدینۀ فاضلۀ اسلامی و برهم زدن الفت افراد جامعه‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 249
‏می‏‏ ‏‏گردد و بنابراین، کاری قبیح و تصرفی ناشایست است. ‏

‏سلب بعضی از امکانات مادی و غذایی جامعه؛ و در تنگنا قرار دادن مردم و دامن‏‎ ‎‏زدن به گرانی قیمتها، همه از مواردی است که روح وحدت و انسجام حرکت را، دستخوش‏‎ ‎‏درگیری با محرومیت می نماید، و انرژی و تلاش و همّ مردم را - که باید در عینیت بخشیدن‏‎ ‎‏به توحید و رهایی از شرک صرف شود – از مسیر خود منحرف می کند، و محرومیتی بالاتر از‏‎ ‎‏شرک برای انسان متصور نیست. ‏

‏حضرت امام خمینی(ره) در این باره می فرمایند: ‏

‏«... بازار ما باید یک بازار اسلامی باشد، از قراری که مکرر به من گفته اند، الان یک‏‎ ‎‏دسته ای سودجو در بازار هستند که اینها قیمتهای بسیار گران روی اجناس گذاشته اند این‏‎ ‎‏یک مطلب غیر انسانی است، یک مطلبی است که باید فکر کنند اینهایی که می خواهند‏‎ ‎‏حالا سود ببرند باید توجه داشته باشند که این ملت که اکثرشان عبارت از این طبقه پایینی‏‎ ‎‏است که نمی توانند خودشان را اداره کنند، اینها بودند ک ما را رساندند به این پیروزی، حالا‏‎ ‎‏نباید آن تاجر معتبری که دخالت در این امور نداشته باشد برای اینها ایجاد زحمت‏‎ ‎‏بکند،... باید با انصاف رفتار کرد، باید با اینها با برادری رفتار کرد. گرانفروشی را کنار‏‎ ‎‏بگذارند و احتکار نکنند، نگهداری نکنند برای یک وقتی که جنس گران بشود و بفروشند،‏‎ ‎‏احتکار در غذاها جایز نیست. و همین طور باید با برادری با برادران خودشان رفتار کنند و‏‎ ‎‏این پیروزی را از آنها بدانند، ترس از خدا باید داشته باشید. ترس از اسلام باید داشته‏‎ ‎‏باشید. باید مراعات بکنید اشخاص ضعیف را. باید همراهی بکنید با اشخاص ضعیف؛ نه‏‎ ‎‏اینکه گرانفروشی بکنید و کالاهای خودتان را بالا ببرید و مردم را در زحمت چیز بکنید».‏‎[13]‎‏ ‏

‏ملاحظه می شود که حضرت امام(ره) پیروزی انقلاب اسلامی را مرهون همتهای طبقۀ‏‎ ‎‏پایین جامعه می دانند، و ایجاد فشار و تنگنا بر این قشر را مطلبی غیر انسانی و خلاف‏‎ ‎‏انصاف و برادری می دانند. و طبعاً احتکار به عنوان یکی از عوامل فشار و زحمت برای‏‎ ‎‏اقشار ضعیف جامعه از این حکم مستثنی نیست، بلکه از موارد بارز آن است که محتکر با‏‎ ‎‏عمل غیرانسانی خود در زمرۀ فجار قرار می گیرد. ‏

‏حضرت امیر، سلام الله علیه، می فرمایند: ‏

«الاحتکار شیمة الفجار»[14]

‏احتکار خصلت فاجران است. ‏


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 250
‏فشار احتکار بر کیست؟ ‏

‏روشن است که احتکار یک جنس، موجب کمبود عرضۀ آن در بازار و بالطبع افزایش‏‎ ‎‏قیمت آن می شود. در این شرایط، اقشاری از جامعه که از نظر وضع مالی و درآمد در سطح‏‎ ‎‏پایینتری هستند، قدرت خرید نخواهند داشت، و لذا در تنگنا قرار می گیرند، در عوض،‏‎ ‎‏قشری که از لحاظ مادی و درآمد و ثروت در سطح بالاتری است، توان خرید کالا با‏‎ ‎‏قیمتهای بالا را خواهد داشت و متحمل فشار زیادی نمی شود. بنابراین، عمدۀ فشار و‏‎ ‎‏سنگینی احتکار، بر دوش مستضعفین جامعه خواهد بود. ‏

‏حضرت امام(ره) در این مورد چنین می فرمایند: ‏

‏... کراراً گفته شده است به اینکه اینهایی که گرانفروشی می کنند، اینهایی که احتکار‏‎ ‎‏می کنند، اینها انصاف داشته باشند که این ملتی که با خون خودش و با زحمت خودش،‏‎ ‎‏شما را - به – از آن اختناق بیرون  آورد و مسألۀ آن ناامنی به صورت قانونی را از بین برد، هیچ‏‎ ‎‏انصاف نیست که شما با این ملت و – این – با این مستضعفین این طور کنید. می‏‏ ‏‏دانید که‏‎ ‎‏گرانی و احتکار، تلخی اش به ذایقۀ مستضعفین و عامۀ مردم محروم است. مشکل برای‏‎ ‎‏اینهاست والا آنهایی که بالانشین اند و از طبقات مستکبر هستند و بالانشین، آنها برایشان‏‎ ‎‏این امور خیلی مطرح نیست؛ هم ذخیره ها دارند و هم اموال زیاد، هر قیمتی هم باشد‏‎ ‎‏می توانند تهیه کنند. این مستضعفین هستند که بار این زحمت به دوش آنهاست و بار‏‎ ‎‏انقلاب هم به دوش قوی محترم آنها بود و هست و امیدواریم که این مسأله هم حل بشود‏‎ ‎‏با انصاف فروشندگان و ثروتمندان و با توجه به اولیای امور».‏‎[15]‎‏ ‏

‏ملاحظه می شود که حضرت امام(ره)  معتقدند که فشار و تلخی احتکار بر مستضعفین‏‎ ‎‏جامعه تحمیل می شود، همان گروهی که بار انقلاب را بر دوش داشته و دارد، بار جنگ را‏‎ ‎‏بر دوش داشته و از هرگونه فداکاری و سرمایه گذاری دریغ ننموده است، ولی هیچ فشاری‏‎ ‎‏بر مستکبرین و بالانشینها ندارد. ‏

‏ایشان در جای دیگر می فرمایند: ‏

‏«از قراری که گفته می شود، اشخاصی خیلی گرانفروشی و بی‏‏ ‏‏انصافی می کنند. بدانند‏‎ ‎‏اینها که ملت ما، الان بسیاری از آنها ضعیف هستند؛ بسیاری از آنها در این قضایا ضرر‏‎ ‎‏دیدند، بسیاری از آنها از پای درآمدند، اگر بنا باشد که کاسبها باز گرانفروشی را راه بیندازند و‏‎ ‎‏بی‏‏ ‏‏انصافی بکنند، ممکن است که اینها صدمۀ زیاد بخورند. من خواهش می کنم از تمام‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 251
‏اقشار ملت که انصاف را نصب‏‏ ‏‏العین خودشان قرار بدهند، رضای خدا را نصب العین‏‎ ‎‏خودشان قرار بدهند، خداوند به آنها برکت خواهد داد. خداوند ان شاءالله شما را سعادتمند‏‎ ‎‏و در دنیا و آخرت روسفید کند».‏‎[16]‎‏ ‏

‏28 / 12 / 1357 ‏

‏بزرگی گناه احتکار و تضعیف اسلام ‏

‏احتکار در زمان نیاز مردم در هر شرایط و هر جامعه ای گناهی بزرگ است، و محتکر‏‎ ‎‏خطاکار، گناهکار، عصیانگر و ملعون است. ‏

‏پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: ‏

 «لا یحتکر الطعام الاخاطیء»[17] 

‏«طعام را احتکار نمی کند، مگر فرد خطاکار».‏

‏و نیز می فرمایند: ‏

«الجالب مرزوق و المحتکر ملعون»[18]

‏«پیشه ور و کاسب روزی داده می شود و محتکر مورد لعن است.» ‏

‏و حضرت امیر(ع) می فرمایند: ‏

«المحتکر اثم و عاصی»[19]

‏«محتکر گناهکار و عصیانگر است.» ‏

‏این توصیفات در مورد احتکار و محتکر مربوط به شرایط عادی و عمومی جامعه‏‎ ‎‏است؛ ولی اگر چنانچه، وضع جامعه و نظام اسلامی به گونه ای باشد که فشارهایی از قبیل‏‎ ‎‏احتکار و گرانفروشی و ایجاد کمبود، خطر اقتصادی تضعیف و یا شکست نظام اسلامی را‏‎ ‎‏به همراه داشته باشد، در این حال، گناه احتکار یک گناه عادی نخواهد بود، بلکه گناهی‏‎ ‎‏است بسیار عظیم؛ و چه بسا غضب الهی را در برداشته باشد. بنابراین، باید دقت داشت‏‎ ‎‏که این گناه بزرگ چه تبعاتی دارد، و ثمره اش در کجا و چگونه ظاهر خواهد شد. اگر نتیجۀ‏‎ ‎‏این عمل غیر منصفانه صرفاً سود شخصی یک فرد می بود، در همین حد نیز گناهی بزرگ به‏‎ ‎‏شمار می آمد، چه رسد به اینکه فشاری بر محرومین و مستضعفین و ضربه ای بر پیکر‏‎ ‎‏اقتصادی نظام اسلامی و شکستی برای مکتب باشد، که در این صورت این گناه بسیار‏‎ ‎‏عظیم است. ‏


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 252
‏حضرت امام خمینی(ره) در این مورد می فرمایند: ‏

‏«... گرانفروشان و محتکران بی‏‏ ‏‏انصاف گمان نکنند که این ظلم در حال حاضر چون‏‎ ‎‏سایر احوال است. امروز این نحو جنایات که ممکن است به شکست جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏منتهی شود، کوشش در تضعیف اسلام است اینجانب خوف آن دارم که خداوند قهار بر‏‎ ‎‏شما غضب فرماید و خدای ناخواسته تر و خشک با هم بسوزند و راه گریزی در کار نباشد.‏‎ ‎اعوذبالله من غضب الحلیم...»‎[20]‎‏ ‏

‏و در جای دیگر می فرمایند: ‏

‏«در زمانی که حضور و کمک ملت شریف ایران به دولت و جبهه های جنگ هر روز‏‎ ‎‏بیشتر می گردد، عده ای از محتکران و گرانفروشان خدانشناس دست از این حرفۀ کثیف‏‎ ‎‏برنمی‏‏ ‏‏دارند؛ و به حال خود و کشور خود دلسوز نیستند. اینان باید از غضب الهی بترسند و‏‎ ‎‏بیش از این خود را در پیشگاه خدا و خلق خدا رسوا نکنند.»‏‎[21]‎‏ ‏

‏و در جای دیگر می فرمایند: ‏

‏«امروز می گویند روحانی است دارد که این کار را می کند، دیروز ساواکی این کار را‏‎ ‎‏می کرد، امروز روحانی این کار را می کند و همین طور شماها. دیروز بازار طاغوت بود،‏‎ ‎‏امروز بازار اسلام است. محتوایش فرق کرد؟ نه، رباخوار همان رباخوار، گرانفروش همان‏‎ ‎‏گرانفروش، اجحاف کن همان اجحاف کن، و همین طور در هرجای مملکت که برویم‏‎ ‎‏اگر محتوا تغییر نکند خوف این است که مکتب ما مورد اهانت واقع بشود؛ مردم از مکتب‏‎ ‎‏ما برگردند و این بالاترین شکستی است که ممکن است بر ما وارد بشود...»‏‎[22]‎‏ ‏

‏4 / 4 / 1358 ‏

‏و در پیامی به ملت ایران می فرمایند: ‏

‏«فروشندگان مواد غذایی که از گرانفروشی خودداری کنند که این عمل مخالف رضای‏‎ ‎‏حق تعالی است؛ و در این موقع حساس و گرفتاری مردم ضربه ای بر پیکر نهضت‏‎ ‎‏اسلامی».‏‎[23]‎‏ ‏

‏ ‏

‏مقابله با احتکار ‏

‏یکی از راههای مؤثر مقابله با احتکار، دخالت دولت و استفاده از امکانات و‏

‏اختیارات دولتی و حکومتی در جلوگیری از مفاسد اقتصادی است. ولی قبل از این برخورد‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 253
‏و شاید مؤثرتر از آن، دخالت خود مردم و بازاریان و اصناف مخلص و دلسوز و متعهد‏‎ ‎‏است. دخالت اصناف و بازاریان به دو گونه مستقیم و غیر مستقیم ممکن است.‏‎ ‎‏غیرمستقیم به این گونه که با عرضۀ کالاهای بیشتر و قیمتهای ارزانتر با محتکرین و‏‎ ‎‏گرانفروشان مقابله کنند، و عملاً دسیسۀ آنها را باطل نمایند. و دخالت مستقیم آنکه افراد‏‎ ‎‏خاطی هر صنف از طرف متعهدین و دلسوزان همان صنف شناسایی شده و به آنها تذکر‏‎ ‎‏داده شود، و از آنها خواسته شود که احتکار و گرانفروشی نکند، و در صورت عدم تأثیر‏‎ ‎‏تذکرات، با استفاده از سیاستهای صنفی، آنها را طرد و منزوی نمایند. این نحو مقابله با‏‎ ‎‏محتکرین بسیار ضروری و لازم است، چرا که اگر این مهم به طور کلی بر دوش دولت قرار‏‎ ‎‏گیرد و از کسبه و بازاریان در حل مشکلات کمک گرفته نشود، هم هزینۀ گزافی بر دوش‏‎ ‎‏دولت قرار می گیرد و هم نتایج آن‏‏ ‏‏گونه که باید، حاصل نمی شود. ‏

‏حضرت امام(ره) در مورد نحوۀ برخورد و مقابله با محتکرین در مواردی، خودشان زبان‏‎ ‎‏نصیحت و موعظه و ارشاد گشوده اند؛ و در مواردی هم از بازاریان و اصناف مختلف‏‎ ‎‏دعوت به دخالت و رفع مشکل نموده اند. و اصولاً بازار را بازوی قدرتمندی برای اسلام و‏‎ ‎‏خدمت به مردم دانسته اند. ‏

‏لکن همه مکلفیم که احکام  اسلام را مراعات کنیم. باید بازار ما بازار اسلامی باشد.‏‎ ‎‏بازار ما از بی‏‏ ‏‏انصافی باید شستشو بشود. باید دولت و همه دولتهایی که بعدها می آیند،‏‎ ‎‏هم روی موازین اسلامی باشد...»‏‎[24]‎‏ ‏

‏«اجتماع بازار یک اجتماعی است که اگر در یک مسیر اسلامی حرکت بکند – و‏‎ ‎‏بحمدالله حرکت کند – مملکت را از آسیب نگه می دارد. همین بازار است که پشتوانۀ‏‎ ‎‏ارتش است، و همین بازار است که در این زمان پشتوانۀ کشور است، و دولت است و اگر‏‎ ‎‏چنانچه تفرقه در بازار باشد و بعضی از اشخاصی که تفرقه افکن هستند گذاشته بشود که فعالیت بکنند، خدای نخواسته این ستون ستبر اسلام را یک وقت از بین می‏‏ ‏‏برند؛ باید توجه‏‎ ‎‏داشته باشید...»‏‎[25]‎‏ ‏

‏«و همینطور بازار ما باید یک بازار اسلامی باشد. از قراری که مکرر به من گفته اند،‏‎ ‎‏الان یک دسته‏‏ ‏‏ ای سودجو در بازار هستند که اینها قیمتهای بسیار گران روی اجناس‏‎ ‎‏گذاشته اند. این مطلب غیر انسانی است، یک مطلبی  است که باید فکر کنند اینهایی‏‎ ‎‏که می خواهند حالا سود ببرند، باید توجه داشته باشند که این ملت که اکثرشان عبارت از‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 254
‏این طبقۀ پایینی است که نمی توانند خودشان را اداره کنند، اینها بودند که ما را رساندند‏‎ ‎‏به این پیروزی، حالا نباید آن تاجر معتبری که دخالت در این امور نداشته است، برای اینها‏‎ ‎‏ایجاد زحمت بکند... باید با انصاف رفتار کرد، باید با اینها با برادری رفتار کرد، گرانفروشی‏‎ ‎‏را کنار بگذارند و احتکار نکنند، نگهداری نکند برای یک وقتی که جنس گران بشود و‏‎ ‎‏بفروشند. احتکار در غذاها جایز نیست، و همین‏‏ ‏‏طور باید با برادری با برادران خودشان‏‎ ‎‏رفتار کنند، و این پیروزی را از آنها بدانند. شما حالا از قید آزاد شدید. از قید و بندها آزاد‏‎ ‎‏شدید، شما حالا ترس اینکه مثلاً سازمان امنیت بیاید شما را چه بکند و اینها ندارید، لکن‏‎ ‎‏ترس از خدا باید داشته باشید، ترس از اسلام باید داشته باشید باید مراعات بکنید‏‎ ‎‏اشخاص ضعیف را، باید همراهی بکنید با اشخاص ضعیف، نه اینکه گرانفروشی بکنید و‏‎ ‎‏کالاهای خودتان را بالا ببرید و مردم را در زحمت چیز بکنید.»‏‎[26]‎‏ ‏

‏«اینهایی که گرانفروشی می کنند، اینهایی که احتکار می کنند، اینها انصاف داشته‏‎ ‎‏باشند که این ملتی که با خون خودش و با زحمت خودش شما را – به – از آن اختناق بیرون‏‎ ‎‏آورد و مسأله آن ناامنی به صورت قانونی را از بین برد، هیچ انصاف نیست که شما با این‏‎ ‎‏ملت و – این – با این مستضعفین این طور کنید... امیدواریم که این مسأله هم حل بشود با‏‎ ‎‏انصاف فروشندگان و ثروتمندان و با توجه اولیای امور. این مسائل داخلی یک مسائلی است‏‎ ‎‏که ولو به دراز مدت حل می شود.‏‎[27]‎‏ ‏

‏«... در زمانی که حضور و کمک ملت شریف ایران به دولت و جبهه های جنگ هر‏‎ ‎‏روز بیشتر میگردد، عده ای از محتکران و گرانفروشان خدانشناس دست از این حرفۀ کثیف‏‎ ‎‏برنمی دارند و حال خود و کشور خود دلسوز نیستند. اینان باید از غضب الهی بترسند و‏‎ ‎‏بیش از این خود را در پیشگاه خدا و خلق خدا رسوا نکنند.»‏‎[28]‎

‏«من امیدوارم که همۀ اقشار مملکت فعالیت داشته باشند و کشاورزها در کشاورزی‏‎ ‎‏جدیت داشته باشند و خصوصاً مواد غذایی را بیشتر تهیه کنند. دامدارها دامداری کنند و‏‎ ‎‏تجار و کسبه، کسب صحیح کنند، گرانفروشی نکنند. . من خواهش می کنم از تمام اقشار‏‎ ‎‏ملت که را انصاف را نصف العین خودشان قرار بدهند، رضای خدا از نصب‏‏ ‏‏العین خودشان‏‎ ‎‏قرار بدهند، خداوند به آنها برکت خواهد داد. خداوند ان‏‏ ‏‏ شاءالله شما را سعادتمند، و در‏‎ ‎‏دنیا و آخرت روسفید کند.»‏‎[29]‎‏ ‏

‏پیام امام خمینی در مورد اخطار به گرانفروشان: ‏


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 255
‏ «بسم الله الرحمن الرحیم. من با کمال تأسف هر روز مواجه هستم با مشکلات‏‎ ‎‏جانفرسا که گاهی ناچار می شوم تذکراتی به ملت شریف بدهم. از آن جمله قضیۀ اجحاف‏‎ ‎‏و گرانفروشی است که کراراً شکایت از آن دارند، و حتی گفته می شود که برخلاف موازین‏‎ ‎‏شرعیه اجناس را که از طرف دولت مبنی بر اینکه به قیمت معین بفروشند، به قیمتهای‏‎ ‎‏گزاف به مردم مستمند می فروشند و موجبات ناراحتی و مضیقه برای برادران و خواهران خود‏‎ ‎‏فراهم می کنند. من از فروشندگان، خصوصاً آنچه مربوط است به ارتزاق مردم، تقاضا‏‎ ‎‏می کنم... که با این ملتی که خون خود را در راه اسلام داد و جوانان عزیز خود را از دست‏‎ ‎‏داد با عدل و انصاف رفتار کنند. من خوف آن دارم که خدای ناخواسته به غضب خداوند‏‎ ‎‏قهار مبتلا گردیم و تر و خشک با هم بسوزد. من اخطار می کنم که اگر دست از اجحافات‏‎ ‎‏و مخالفت با اسلام برندارند، طبق عدل الهی و حکومت شرعیه و سیاسات شرعیۀ اسلامیه‏‎ ‎‏با آنان رفتار می شود. برادران! قبل از آمدن آن تازیانۀ الهی به خود آیید و دست از ستم‏‎ ‎‏بردارید. خداوند شما را اصلاح کند.»‏‎[30]‎‏ ‏

‏«... امروز روزی نیست که استفاده‏‏ ‏‏چیها راه بیفتند و بخواهند استفاده کنند، روز‏‎ ‎‏حمایت است امروز. از برادرانشان باید حمایت کنند، نه اینکه یک جنسی را که به ده تومان‏‎ ‎‏می خرند به صد تومان بفروشند. گرانفروشی امروز خیانت است به یک مملکت اسلامی،‏‎ ‎‏این خیانت را نکنند اینها، یک قدری با مردم ملایمت کنند. برادران خودتان هستند؛ با این‏‎ ‎‏برادرهایی که خون داده اند،... حالا انصاف است که یک تاجر معتبری که دارای یک‏‎ ‎‏کارخانه کذاست، دارای کذا و کذا است و آن بالاها نشسته و تماشا کرده و اینها خون‏‎ ‎‏خودشان را داده اند و پیش برده اند حالا همراهی نمی کند، اجحاف کند با این طایفه؟ یک‏‎ ‎‏قیمت اجناس را همچو بالا ببرد که این ضعفا نتوانند بخرند، زندگیشان مختل بشود؟ ‏

‏خوب، باید با برادرهای خودشان، با آنهایی که در این راه زحمت کشیده اند، اهل‏‎ ‎‏وطنشان هست، اهل دینشان هست، با اینها باید همراهی کنند، گرانفروشی نکنند. نگذارند‏‎ ‎‏یک وقتی ما روی تکلیفهای الهی باهاشان عمل بکنیم، خودشان جلوگیری کنند از مسائل.‏‎ ‎‏یک روز اگر ما [به] یک تکلیف الهی عمل بکنیم، کارشان زار است، نگذارند این طور‏‎ ‎‏بشود...»‏‎[31]‎‏ ‏

‏«اجحاف در معاملات بی‏‏ ‏‏انصافی در معاملات یک امری نیست که عقل انسان بپذیرد‏‎ ‎‏و خدای تبارک و تعالی راضی باشد به این معنا، باید بازارها را یک بازارهای اسلامی‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 256
‏بکنید».‏‎[32]‎‏ ‏

‏«بازار باید بازار اسلامی باشد، نه بازار چپاولگری، نه بازار قاچاق، بازار اسلامی‏‎ ‎‏باشد. به حال مردم رسیدگی بکنند. این مردم دارند از بی‏‏ ‏‏بضاعتی چه می شوند. آنهایی که‏‎ ‎‏فرصت طلبند حالا اجناس را چند مقابل بالا می برند. اینها با وضع اسلام موافق نیست.‏‎ ‎‏مخالف است.»‏‎[33]‎‏ ‏

‏ ‏

‏قدرت بازار ‏

‏فرازهایی که ذکر شد، از جمله مواردی بود که حضرت امام خمینی(ره)، با موعظه،‏‎ ‎‏توصیه، نصیحت اخطار و گاه تهدید، خطاکاران را مورد خطاب قرار داده و از آنها‏‎ ‎‏خواسته اند که دست از کارهای خلاف خود از جمله احتکار و گرانفروشی و بی‏‏ ‏‏انصافی‏‎ ‎‏بردارند. در ادامه فرازهایی را از اشارات حضرت امام در مورد قدرت بازار در حل مشکلات‏‎ ‎‏و یاری مردم و دعوت از بازاریان و اصناف جهت همکاری و همیاری در رفع مشکلات و‏‎ ‎‏مبارزه با خطاکاران، نقل می کنیم: ‏

‏«بازار ایران خوشنام است و همیشه پشتیبان کشور و ملت و اسلام بوده است، و در هر‏‎ ‎‏مشکلی بازار در حل آن مشکلها دخالت داشته است و جزء ملت بوده است و همان ملت‏‎ ‎‏است و همان مردم است که در بازارها مجتمع هستند و مشغول اقتصاد ملت هستند و‏‎ ‎‏مشغول کارهای صحیح هستند.»‏‎[34]‎‏ ‏

‏«بازار در طول تاریخ، بازارهای تمام کشور و خصوصاً بازار تهران یک بازوی قوی ای‏‎ ‎‏از برای اسلام و از برای کشور بوده است و ان شاءالله خواهد بود.»‏‎[35]‎‏ ‏

‏«بازار و بازاریان همیشه از احترام خاصی در جامعۀ ایرانی برخوردارند؛ و تصمیمات‏‎ ‎‏آنان در مبارزات سیاسی نقش بسیار مؤثر و گاهی تعیین کننده ای داشته است و نیز، همیشه‏‎ ‎‏منشأ خدمات اجتماعی فراوان بوده است و در حوادث همیشه از بهترین کمک‏‏ ‏‏کنندگان به‏‎ ‎‏مردم ضعیف و محروم بوده اند.»‏‎[36]‎‏ ‏

‏«رژیم سابق (شاید زمان رضاشاه بود) اینها در صدد برآمدند که اصل بازار نباشد در‏‎ ‎‏ایران؛ از این مجتمع زیر سقف می ترسیدند. از مجتمعاتی که حصار داشت و زیر سقف‏‎ ‎‏بود مجمع مؤمنین و متدینین و جوانهای متعهد بود  می ترسیدند. از مساجد که محل‏‎ ‎‏اجتماع همین بازاریان بود و از خود بازار که مجمع ملت بود خوف داشتند. و همیشه بازار‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 257
‏دنبالۀ مقاصد اسلامی و برای پیشرفت اسلام و برای پیشرفت اقتصاد اسلامی، یک بازوی‏‎ ‎‏ستبر قدرتمندی بوده است و الان هم همین طور است.»‏‎[37]‎‏ ‏

‏«در طول تاریخ هر مشکلی که پیدا می شد برای اسلام و برای علمای بزرگ اسلام،‏‎ ‎‏کافی بود که نصف روز بازار برای یک همچو امری بسته بشود. و مشکل حل بشود یک‏‎ ‎‏پشتوانۀ عظیمی است بازار برای اسلام، و بازاریها باید با کمال دقت این مسأله را حفظ‏‎ ‎‏کنند».‏‎[38]‎‏ ‏

‏«این بازار است که از اول پشتوانۀ احکام اسلام بوده است و حال هم هست و‏‎ ‎‏ان‏‏ ‏‏شاءالله بعد ها هم خواهد بود و امیدوارم که دولت توجه عمیق خاص بکند به بازار و آنچه‏‎ ‎‏که از دست او برمی آید به این قشر متعهد خدمت بکند».‏‎[39]‎‏ ‏

‏«اگر بنا باشد که بازارها همراه جمهوری اسلامی نباشند جمهوری شکست می خورد.‏‎ ‎‏امروز ما احتیاج به اتحاد داریم؛ امروز باید همه با هم باشیم، اگر چنین نباشیم ما را از بین‏‎ ‎‏خواهند برد. همۀ قدرتها احساس کرده اند که اسلام برایشان ضرر دارد و بعضی از آنها‏‎ ‎‏صراحتاً می گویند که با این اسلامی که در دنیا ما مطرح کرده ایم، مخالفند».‏‎[40]‎‏ ‏

‏«گرانفروشان و محتکران بی‏‏ ‏‏انصاف گمان نکنند که این ظلم در حال حاضر چون‏‎ ‎‏سایر احوال است؛ امروز این نحو جنایات که ممکن است به شکست جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏منتهی شود کوشش در تضعیف اسلام است. اینجانب خوف آن دارم که خداوند قهار بر شما غضب فرماید و خدای نخواسته تر و خشک با هم بسوزند و راه گریزی در کار نباشد،‏‎ ‎‏«اعوذبالله من غضب الحلیم» بهتر است بازاریان محترم که استوانۀ فعال جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏می باشند، توطئه این بی‏‏ ‏‏انصافها را که لکه ننگی بر دامان آنان هستند، با تدبیرات عاقلانه‏‎ ‎‏خنثی نمایند».‏‎[41]‎‏ ‏

‏این اصناف محترم، این بازاریهای محترم، اینها می توانند مبارزه کنند با گرانفروشی،‏‎ ‎‏با اینکه اجناس را به قیمت ارزانتر بفروشند، آن مقدار که گیرشان آمده، اگر اجناس را به‏‎ ‎‏قیمت ارزان بفروشند، محتکرین کنار می روند، نمی توانند نگه دارند یا محتکرین را بروند‏‎ ‎‏خود اصناف بروند آنجا به آنها بگویند آقا چرا این کار می کنید در یک همچو وقتی که همه‏‎ ‎‏چیز ما در معرض خطر است، ما حق داریم که بنشینیم هی گله کنیم از اینکه مثلاً فلان چیز‏‎ ‎‏کم است فلان چیز زیاد است؟...»‏‎[42]‎‏ ‏

‏10 / 11 / 1361‏


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 258
‏از مجموع آنچه گذشت، روشن می شود که به طور کلی، حضرت امام خمینی(ره)،‏‎ ‎‏بازار را در صحنه های اقتصادی و سیاسی کشور، صاحب نقشی بزرگ و حساس، و در رفع‏‎ ‎‏مشکلات و نیازهای جامعه، صاحب قدرت و توانی زیادی برای همکاری با دولت و مردم‏‎ ‎‏می دانند. ‏

‏درمسألۀ احتکار نیز خود بازار و کسبه می توانند نقش بسیار مؤثری در مشکل‏‏ ‏‏گشایی‏‎ ‎‏ایفا نمایند. ‏

‏ ‏

‏بحث فقهی ‏

‏اکنون که بعضی از مسائل در مورد محتکر و احتکار و اثرات و فشارهای حاصل از آن‏‎ ‎‏و راه مقابله با آن شروع شد، با توجه به اینکه اوامر و نواهی در مکتب غنی اسلام، از مجرای‏‎ ‎‏شرع مقدس و به صورت احکام متکی بر وحی، به میدان اجرا می آیند و برهر مسلمان‏‎ ‎‏است ک افعال خود را در هر زمینه، با احکام شرع مقدس وفق دهد، لذا در مورد احتکار نیز‏‎ ‎‏باید احکام فقهی این مسأله با دقت مورد ملاحظه قرار گیرد. حضرت امام خمینی، رضوان‏‎ ‎‏الله تعالی علیه، در آخرین صفحات از جلد سوم کتاب البیع، بحث فقهی مستدلی در مورد‏‎ ‎‏احتکار مطرح نموده اند که ادامۀ این مقال را به ترجمه آن بحث مزین می نماییم. ‏

‏ ‏

‏احتکار ‏

‏احتکار که ذخیره و حبس طعام است به انتظار گرانی قیمت آن و نبودن عرضه کننده‏‎ ‎‏به حد کافی، علی الاقویٰ حرام است فی‏‏ ‏‏الجمله. ‏

‏این نظر، با نظری که قاضی و حلبی – در یکی از اقوالش – والمقنع، الفقیه، هدایه شیخ‏‎ ‎‏صدوق، استبصار، سرائر، تحریر، تذکره، دروس، جامع‏‏ ‏‏المقاصد، مسالک، و روضه حکایت‏‎ ‎‏شده موافق است. ‏

‏جمع زیادی از فقها نیز، قول به کراهت احتکار را اختیار نموده اند.‏‎[43]‎‏ ‏

‏صحیحۀ حناط، بر حرمت احتکار دلالت می کند. ‏

قال: «قال لی ابوعبدالله علیه السلام: ما عملک؟ قلت: حناط، و ربما قدمت علی نفاق و ربما قدمت علی کساد فحبسته قال: فما یقول من قبلک فیه؟ قلت:  یقولون محتکر، قال: یبیعه احد غیرک؟ قلت: ما ابیع انا من الف جزء جزء قال: لاباس، انما کان ذلک رجل من 


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 259
قریش یقال له حکیم ابن حزام و کان اذا دخل الطعام المدینه اشتراه کله فمر علیه النبی صلی الله علیه و آله، فقال: یا حکیم بن حزام ایاک آن تحتکر».[44] 

‏می‏‏ ‏‏گوید: «امام صادق علیه‏‏ ‏‏السلام فرمودند: شغل تو چیست؟ گفتم گندم فروش، و‏‎ ‎‏گاهی با رواج بازار مواجه می شوم، گاهی با کساد روبرو  می شوم که گندم را ذخیره می کنم.‏‎ ‎‏فرمودند: اطرافیان تو در این باره چه می گویند؟ عرض کردم: به من محتکر می‏‏ ‏‏گویند.‏‎ ‎‏فرمودند: آیا کس دیگر غیر از تو این کالا را می فروشد؟ گفتم من یک هزارم آن را هم‏‎ ‎‏نمی فروشم، فرمودند اشکالی ندارد، آن محتکری که مورد ذم است مردی از قریش بود به نام‏‎ ‎‏حکیم بن حزام و هرگاه طعام به مدینه می آمد، همۀ آن را می خرید، پس پیامبر(ص) بر او‏‎ ‎‏گذشتند و فرمودند ای حکیم ابن حزام، بر حذر باش از اینکه احتکار کنی!»‏

‏با توجه به این حدیث، اشکالی نیست که قول پیامبر، صلی الله علیه و آله، که فرمودند:‏‎ ‎‏«ایاک ان تحتکر»، ظهور در تحذیر و منع شدید از احتکار دارد.‏

‏و اینکه امام صادق علیه‏‏ ‏‏السلام، به قول پیامبر(ص) استشهاد فرمودند، موجب ظهور‏‎ ‎‏نحوه دلالتی در حکم به حرمت می شود، اگر فرض شود که فرمودۀ شخص ایشان(ع) چنین‏‎ ‎‏ظهوری نداشته باشد. و مجرد استعمال این جمله (ایاک الله) در مستحبات نیز، موجب‏‎ ‎‏نمی‏‏ ‏‏شود که از ظاهر دست برداریم. چون اوامر و نواهی نیز، در موارد زیادی در مستحب و‏‎ ‎‏مکروه استعمال می شوند؛ حتی گاهی گفته شده است که بیشتر استعمال اوامر و نواهی در‏‎ ‎‏مستحبات و مکروهات است. با این حال اگر امری و یا نهیی وارد شد. یا بر عبد حجت‏‎ ‎‏است، و یا ظاهر در حرمت و وجوب است، بنابر اختلافی که بین دو مسلک در این مورد‏‎ ‎‏هست.‏‎[45]‎‏ ‏

‏روایت دیگری که بر حرمت احتکار دلالت می کند صحیحه حذیفه‏‏ ‏‏بن منصور از امام‏‎ ‎‏صادق علیه‏‏ ‏‏السلام است. - بنا بر اینکه محمد بن سنان از موثقین باشد، چنانکه بعید هم‏‎ ‎‏نیست. ‏

قال: «نقد الطعام علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله فاتاه المسلمون فقالوا: یا رسول الله قد نفد الطعام و لم یبق منه شیء الا عند فلان، فمره یبیعه الناس، قال: فحمدالله و اثنی علیه، ثم قال: یا فلان، ان المسلمین ذکروا ان الطعام قد نفذ الاشیئا عندک فاخرجه و بعه کیف شئت و لا تحبسه»[46] 

‏می‏‏ ‏‏گوید: «در زمان رسول‏‏ ‏‏الله(ص) طعام تمام شده بود، مردم به نزد حضرت آمدند و‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 260
‏گفتند: یا رسول الله طعام تمام شده و چیزی از آن نمانده است، مگر در نزد فلان شخص،‏‎ ‎‏پس امر فرمایید که آن مقدار طعام که نزد اوست به مردم بفروشد. حضرت محمد و ثنای‏‎ ‎‏خداوند را گفت و پس فرمود: یا فلان، مسلمین گفتند که طعام تمام شده مگر مقداری که‏‎ ‎‏نزد توست، پس آن را خارج کن، و به هر کیفیت که خواستی آن را بفروش و آن را حبس‏‎ ‎‏مکن». ‏

‏ظاهر آن است که امر آن حضرت به اخراج و نهی از حبس، حکم الهی شرعی است،‏‎ ‎‏نه حکم مولوی سلطانی. و هماگونه که روشن است، این حکم مخصوص یک فرد خاص‏‎ ‎‏در مدینه نمی باشد؛ بلکه حکمی است کلی، که از آن عدم جواز حبس طعام در زمان نیاز‏‎ ‎‏مردم، و فقدان آن، ظاهراً می شود. بلکه اگر حکم سلطانی از طرف آن حضرت(ص) نیز‏‎ ‎‏بود، باز هم الی الابد برای امت نافذ می بود. و احکام آن حضرت مانند احکام دیگر‏‎ ‎‏سلاطین نیست، بلکه احکام سایر ائمه، علیهم‏‏ ‏‏السلام، هم به همین صورت است،‏‎ ‎‏همانگونه که بعضی از ائمه، علیهم السلام در روایات این باب و بابهای دیگر به احکام‏‎ ‎‏رسول خدا صلی الله علیه و آله استشهاد فرموده اند. ‏

‏و حکم آن حضرت(ص) به «لاتحبسه» خواه منع شرعی باشد و خواه سلطانی ظهور‏‎ ‎‏در حرمت دارد. و حکم ایشان در مورد مسلمین صدر اسلام، همانند حکم شرعی، در مورد‏‎ ‎‏سایر مسلمین نیز نافذ و حاکم است، همانگونه که از صحیحه حناط‏‎[47]‎‏ و نامۀ حضرت‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین، علیه السلام، در نهج‏‏ ‏‏البلاغه به مالک اشتر، که دلالت بر حرمت احتکار دارد،‏‎ ‎‏نیز ظاهر می شود. ‏

‏حضرت(ع) به مالک فرمود: ‏

«فامنع من الاحتکار فان رسول الله منع منه – الی ان قال: فمن قارف حکرة بعد نهیک ایاه، فنکل به و عاقب فی غیر اسراف»[48]

‏«از احتکار منع کن که رسول‏‏ ‏‏الله(ص) از آن منع نمود، تا آنجا که فرمود: پس کسی که‏‎ ‎‏بعد از نهی تو به احتکار اقدام نمود، او را تنبیه شدید بنما و عادلانه و بدون اسراف عقاب‏‎ ‎‏کن» ‏

‏ظاهر این حدیث امر به منع از احتکار است، با تکیه بر منع رسول الله صلی الله علیه و‏‎ ‎‏آله، پس اگر منع آن حضرت شرعی بوده باشد که بحثی نیست، و اگر سلطانی بوده باشد،‏‎ ‎‏از کلام حضرت امیر، علیه‏‏ ‏‏السلام، روشن می شود که منع ایشان، به قوت خود باقی و بعد از‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 261
‏رحلت نیز متبع خواهد بود. ‏

‏بنابراین، در استفادۀ عدم جواز احتکار از این حدیث، اشکالی نیست، خصوصاً اینکه‏‎ ‎‏امر به عقوبت و تنبیه محتکر نیز فرموده اند. ‏

‏و این نامه، اضافه بر شهرتی که دارد، متنش دلالت بر صدقش می کند و مناقشۀ بعضی‏‎ ‎‏از اهل نظر به تبع افراد ما قبل خود، در دلالت این نامه وارد نیست. ‏

‏از آنچه ذکر نمودیم، دلالت مرسله صدوق(قده) بر حرمت احتکار نیز روشن می شود: ‏

قال: «ومر رسول الله صلی الله علیه و آله، بالمحتکرین فامر بحکرتهم ان تخرج الی بطون الاسواق و حیث ینظر الناس الیها»[49]

‏«پیامبر اکرم(ص) بر محتکرین گذشت و امر فرمود که کالاهای احتکار شدۀ آنها به‏‎ ‎‏داخل بازار آورده شود و در معرض دید مردم قرار گیرد». ‏

‏مرسله زیر نیز دلالت بر حرمت دارد یا آن را تأیید می کند: ‏

قال: «و قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لا یحتکر الطعام الاخاطی»[50] 

‏«طعام را احتکار نمی‏‏ ‏‏کند مگر فرد خطاکار» ‏

‏این حدیث را شیخ طوسی(قده) با سند خوبی نقل نموده است، و بدیهی است که به‏‎ ‎‏فاعل مکروه خاطی گفته نمی شود. ‏

‏مرسله سومی نیز در این باب هست: ‏

«و نهی امیر المؤمنین علیه السلام عن الحکرة فی الامصار» [51]

‏«حضرت امیرالمؤمنین علیه‏‏ ‏‏السلام از احتکار در شهرها نهی فرمودند» ‏

‏و اگر این حکم، حکم سلطانی از طرف حضرت باشد، همانند احکام حکومتی‏‎ ‎‏رسول اکرم(ص) الی الابد متبع است. ‏

‏و مرسله چهارم: ‏

« قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الجالب مرزوق و المحتکر ملعون»[52] 

‏پیشه‏‏ ‏‏ور و کاسب روزی داده می شود، و محتکر مورد لعن است» ‏

‏در کافی این حدیث را مسندة نقل فرموده است. ‏

‏همچنین حکم به حرمت احتکار را روایت ورام بن ابی فراس در نامه اش (کتابش) از‏‎ ‎‏رسول اکرم صلوات الله علیه و آله از جبرئیل تأیید می کند: ‏

قال: « اطلعت فی النار، فرایت وادیا فی جهنم یغلی فقلت: یا مالک لمن هذا؟ فقال: 


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 262
لثلاثة؛ المحتکرین و المدمنین الخمر و القوادین»[53]

‏«بر آتش مطلع شدم، پس دیدم وادیی را در جهنم که می جوشید، پس گفتم: ای‏‎ ‎‏مالک، این برای کیست؟ گفت: برای سه گروه محتکرین، افراد دایم الخمر، و افرادی که زن‏‎ ‎‏و مرد نامحرم را به هم می رسانند» ‏

‏در حدائق گفته است که ورام (راوی حدیث فوق) جد مادری سید رضی الدین بن‏‎ ‎‏طاووس است، و سید او را ثنای زیاد می گفته است و کتابش مورد اعتماد است. ‏

‏روایت دیگری نیز در این زمینه هست، مانند روایت سکونی از حضرت صادق‏‎ ‎‏علیه السلام، ‏قال: «قال رسول الله‏ ‏صلی الله علیه و آله طرق طائفة من بنی اسرائیل لیلا‎ ‎عذاب و اصبحوا و قد فقدوا و اربعة اصناف الطبالین، و المغنین، و المحتکرین للطعام و‎ ‎الصیارفه اکلة الربا منهم»‎[54]‎‏ ‏

‏«حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: شبی عذابی بر طایفه‏‏ ‏‏ای از بنی‏‏ ‏‏اسرائیل نازل شد،‏‎ ‎‏و صبح کردند در حالی که چهار صنف از آنها از بین رفته بودند، مطربان طبل نواز،‏‎ ‎‏خوانندگان (آوازخوانان)، محتکرین طعام، و صرافانی که ربا می خوردند». ‏

‏و از دعائم الاسلام: قال امیر المؤمنین علیه السلام: ‏

« المحتکر اثم و عاصی»[55] 

‏«محتکر گناهکار و عصیانگر است» ‏

‏و از رسول اکرم(ص)، ‏

«نهی عن الاحتکار»[56] 

‏از احتکار نهی فرمودند.‏

‏و باز از ایشان(ص): ‏

«من حبس طعاما یتربص به الغلاء اربعین یوما فقد برا من الله و برامنه»[57] 

‏«کسی که چهل روز طعامی را به انتظار گران شدن، حبس و ذخیره نماید، به تحقیق‏‎ ‎‏که از خدا برائت جسته است، و خداوند هم از او برائت می جوید.» ‏

‏و از امیرالمؤمنین علیه‏‏ ‏‏السلام: ‏« الاحتکار شیمة الفجار»‎[58]‎‏ ‏

‏«احتکار از خصلتهای فاجران است» ‏

‏پس اشکالی در ظهور این روایات در حرمت احتکار نیست، و آنچه در بعض از‏‎ ‎‏روایات، بالفظ «یکره» وجود دارد، مقصود از آن کراهت مصطلح بعد از عصر ائمه،‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 263
‏علیهم السلام، نمی باشد؛ بلکه در همان روایت، شاهدی بر این مطلب موجود است. ‏

‏عن دعائم الاسلام، عن ابی عبدالله علیه‏‏ ‏‏السلام، انه قال: ‏

 «انما الحکره ان یشتری طعاما لیس فی المصر غیره فیحتکره فان کان فی المصر طعام اومتاع غیره او کان کثیرا یجد الناس ما یشترون فلا باس به و ان لم یوجد فانه یکره ان یحتکرو انما النهی من رسول الله صلی الله علیه و آله عن الحکرة ان رجلا من قریش یقال له حکیم بن حزام کان اذا دخل علی المدینة بطعام اشتراه کله فمر علیه النبی صلی الله علیه و آله، فقال له یا حکیم ایاک ان تحتکر»[59] 

‏«امام صادق فرمودند: «احتکار آن است که کسی طعامی را که در شهر منحصر به‏‎ ‎‏فرد است، خریداری نماید و آن را احتکار نماید. پس اگر در شهر طعامی یا متاعی غیر از‏‎ ‎‏آن موجود باشد، یا مقدار آن زیاد باشد به طوری که مردم بتوانند آن را خریداری نمایند،‏‎ ‎‏اشکالی ندارد. و اگر این شرط نباشد احتکار ناپسند (مکروه) است، و پیامبر اکرم(ص)‏‎ ‎‏نیز از احتکار نهی نموده اند که مردی از قریش که او را حکیم بن حزام می گفتند، هرگاه‏‎ ‎‏طعامی داخل شهر می شد، تمامی آن را می خرید، پس پیامبر اکرم(ص) بر او گذشتند و‏‎ ‎‏فرمودند: یا حکیم بر حذر باش از احتکار». ‏

‏و ظاهر آن است که مقصود از «کراهت» در اینجا حرمت است، خصوصاً با نهی‏‎ ‎‏رسول‏‏ ‏‏الله ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و قول آن حضرت که فرمودند ‏«ایاک ان تحتکر»‏ به صورت‏‎ ‎‏مؤکد دلالت بر تحریم احتکار دارد. ‏

‏و از اینجا مفهوم کلام (و لفظ یکره) در صحیحۀ حلبی از امام صادق علیه‏‏ ‏‏السلام روشن‏‎ ‎‏می شود. ‏

قال: «سألته عن الرجل یحتکر الطعام و یتربص به هل یصلح ذلک؟ فقال: ان کان الطعام کثیرا یسع الناس فلا باس  به و ان کان الطعام قلیلا لا یسع الناس فانه یکره ان یحتکر الطعام و یترک الناس لیس لهم طعام»[60] 

‏می‏‏ ‏‏گوید: «از حضرت(ع) سؤال کردم: مردی طعام را احتکار می کند و به انتظار‏‎ ‎‏می نشیند، آیا این کار صحیح است؟ حضرت فرمودند: اگر طعام زیاد است و به مردم‏‎ ‎‏می رسد، اشکالی ندارد، و اگر طعام کم است و به مردم نمی رسد، پس احتکار بس ناپسند‏‎ ‎‏و (مکروه) است که طعام را احتکار نماید و مردم را بدون طعام رها نماید». ‏

‏معلوم است که مقصود حضرت(ع) از «لاباس به» در جواب «هل یصلح؟» جواز بوده‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 264
‏است ، و مفهوم این مطلب، عدم جواز احتکار در صورت عدم شرط است، و فرمایش‏‎ ‎‏«ایکره» بیان آن مفهوم است. بعلاوه اینکه از مذاق شارع بسیار بعید است که احتکاری را‏‎ ‎‏که موجب می شود مردم بدون طعام بمانند، جایز ولی مرجوح بداند. ‏

‏باقی می ماند بحث در مورد موثقه سکونی از امام صادق، علیه السلام، ‏

قال: «الحکرة فی الخصب اربعون یوما و فی الشدة و البلاء ثلاثة ایام، فما زاد علی اربعین یوما فی الخصب، فصاحبه ملعون، و مازاد علی ثلاثة ایام فی العسرة فصاحبه ملعون».[61] 

‏«احتکار در فراوانی چهل روز و در شدت و بلا سه روز است. پس اگر احتکار در‏‎ ‎‏فراوانی بیش از چهل روز باشد، پس صاحب آن معلون است و اگر در سختی و تنگی،‏‎ ‎‏بیش از سه روز طول بکشد، صاحب آن معلون است.» ‏

‏ممکن است در برداشت از این روایت چنین گفته شود: این روایت بر روایاتی که‏‎ ‎‏احتکار را نهی می‏‏ ‏‏کنند و آن را منع می نمایند حاکم است. بنابراین، بر عدم کراهت احتکار‏‎ ‎‏قبل از چهل روز در فراوانی، و عدم حرمت قبل از سه روز در شدت و سختی، دلالت دارد.‏‎ ‎‏بلکه می توان حتی در حال شدت و بلا نیز استفادۀ کراهت احتکار را از روایت نمود، چون‏‎ ‎‏اضافه بر چهل روز در حال فراوانی مکروه است و با این حال فرمود «فصاحبه ملعون» و این‏‎ ‎‏قرینه ای است که جملۀ بعد هم که فرمود در بیش از سه روز صاحب احتکار ملعون است‏‎ ‎‏نیز بیه همین معناست. ‏

‏(یعنی مکروه است).‏

‏لیکن صحیحۀ حلبی از امام صادق، علیه‏‏ ‏‏السلام، با چنین استفاده ای از موثقۀ مذکور،‏‎ ‎‏منافات دارد: ‏

قال: «انما الحکره ان تشتری طعاما و لیس فی المصر غیره فتحتکره» الخ[62]

‏«احتکار در موردی است که طعامی را بخری و در شهر غیر از آن طعام نباشد پس آن‏‎ ‎‏را احتکار نمایی...» ‏

‏آنچه در این حدیث است، موافق عقل و مناسب حکم و موضوع است. همچنانکه‏‎ ‎‏رضایت شارع به اینکه مردم سه روز در شدت و سختی و بلا به سر برند، بسیار بعید است.‏

‏ بنابراین، ناچاریم موثقه سکونی را، حمل بر غالب کنیم، یعنی اینکه مردم معمولاً نیاز‏‎ ‎‏سه روز خود را حتی در حال شدت و سختی به صورت ذخیره دارند، و معمولاً حتی در‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 265
‏حال فراوانی قوت و غذا و نیاز پیش از چهل روز خود را ندارند، مخصوصاً در آن زمانها. ‏

‏از این بخث روشن می شود که آنچه به عنوان قرینه‏‏ ‏‏ای برای حکم به کراهت ذکر شد،‏‎ ‎‏اصلاً قرینه برای این حکم نیست، نه در مورد چهل روز و نه در مورد سه روز، پس همان‏‏ ‏‏گونه‏‎ ‎‏که از صحیحۀ حلبی روشن می‏‏ ‏‏شود، معیار و میزان در حرمت احتکار دو امر است: احتیاج‏‎ ‎‏مردم، و عدم وجود عرضه کنندۀ کالا، به اضافه اینکه حمل بر کراهت با کیفیت مذکور، اولی‏‎ ‎‏از عکس آن نیست؛ یعنی اینکه بگوییم حرمت در پیش از سه روز در حال شدت قرینه ای‏‎ ‎‏است بر اینکه در حال فراوانی هم، احتکار بیش از چهل روز حرام است. ‏

‏با توجه به این مطلب که تفکیک بین جمله های یک روایت کار محکم و متقنی نیست. ‏

‏پس اگر دلیلی، بر عدم حرمت احتکار به طور مطلق، در زمان فراوانی دلالت داشته باشد‏‎ ‎‏از ظهور روایت سکونی فقط در همین مورد دست برمی داریم، ولی نمی توانیم از ظهور‏‎ ‎‏روایت در قرین آن، یعنی در زمان شدت و سختی دست برداریم. و اگر چنانچه، اجمالاً‏‎ ‎‏به این نتیجه برسیم که ترجیحی بین این دو مطلب نیست. باید به سایر روایاتی که دلالت‏‎ ‎‏بر حرمت احتکار دارد مراجعه شود. ‏

‏و در هر حال اشکالی باقی نمی ماند که احتکار در حال ضرورت و نیاز مردم در حال‏‎ ‎‏شدت و سختی و کمبود حرام است. ‏

‏مطلب دیگر اینکه، مقتضی صحیحه یا موثقه غیاث بن ابراهیم‏‎[63]‎‏ و روایت قرب‏‎ ‎‏الاسناد‏‎[64]‎‏ این است که احتکار فقط در غلات چهار گانه و روغن می باشد (و در سایر کالاها‏‎ ‎‏احتکار به معنای فقهی نیست). ‏

‏و مقتضای روایت سکونی‏‎[65]‎‏ و صحیحه حلبی‏‎[66]‎‏ این است که روغن زیتون نیز، جزو‏‎ ‎‏موارد احتکار است در موارد فوق غیر از روغن زیتون ادعای اجماع، و عدم خلاف‏‎ ‎‏شده است. ‏

‏و اما در مورد روغن زیتون، در کتابهای مقنع و خصال و دروس و لعمه، آن را مشمول‏‎ ‎‏احتکار می دانند. در ایضاح النافع گفته است که فتوایی بر این مطلب هست. ‏

‏در مسالک الحاق روغن زیتون، به موارد احتکار را مستحسن و نیکو دانسته است. ‏

‏در جامعه المقاصد از این الحاق، رفع اشکال نموده است، و این نظر صحیح است،‏‎ ‎‏یعنی الحاق روغن زیتون، به موارد پنجگانه فوق بلااشکال است. ‏

‏و اما در مورد الحاق نمک، به موارد فوق، دلیلی در دست نیست، گرچه این قول از‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 266
‏جمعی از فقها حکایت شده است. ‏

‏مطلب دیگر اینکه مقتضی اطلاق اکثر روایتهای این باب، این است که احتکار طعام‏‎ ‎‏در هر صورت حرام است، خواه محتکر طعام را خریداری نموده باشد و احتکار کند، و‏‎ ‎‏خواه آن را از طرق دیگر، مانند زراعت و هبه و ارث و مانند آن به دست آورده باشد. ‏

‏و آنچه در صحیحه حلبی است که ‏«انما الحکرة ان تشتری طعاما...»‏ «احتکار آن‏‎ ‎‏است که طعامی را بخری...» دلالت بر منحصر شدن احتکار از طریق خریدن طعام‏‎ ‎‏نمی نماید چون در دلالت کلمه «انما» بر حصر اشکال (جای بحث و) هست و‏‎ ‎‏(ثانیا) اگر دلالت (انما) بر حصر را هم بپذیریم، سیاق کلام در آن روایت چنان است که‏‎ ‎‏حصر را در مقابل «وجود طعام» قرار می دهد نه در مقابل «عدم خریدن طعام» همان گونه‏‎ ‎‏که ظاهر مقابله در آن روایت چنین است. ‏

‏و اگر مراد حصر در اشترا بود، می فرمود: ‏«فان کان بغیر اشتراء او فی المصر طعام‎ ‎فلاباس»‏ یعنی «اگر از طریقی غیر خریدن باشد، و یا در شهر طعام وجود داشته باشد پس‏‎ ‎‏اشکالی در احتکار آن نیست». ‏

‏اضافه بر این، واضح است که نهی از احتکار تنها به دلیل رفع سختی و نیاز مردم در‏‎ ‎‏طعامشان است و خصوصیت خریدن طعام دخالتی در نهی از احتکار ندارد. همان گونه که‏‎ ‎‏در صحیحۀ حلبی، حضرت اشاره فرموده اند ‏«و یترک الناس لیس لهم طعام»، ‏مردم را‏‎ ‎‏در حالی که طعامی ندارند رها نماید.» ‏

‏بنابراین، مطلبی که در کتابهای نهایة‏‏ ‏‏الاحکام و منتهی ذکر نموده اند و خریدن را در‏‎ ‎‏این امر شرط دانسته اند، و نیز در جامع المقاصد به این نظر اظهار تمایل نموده اند، یا قایل‏‎ ‎‏به آن شده اند، مورد رضایت نیست. ‏

‏مطلب دیگر اینکه اگر شخص محتکر از فروختن کالا امتناع نمود، اشکالی نیست که‏‎ ‎‏می توان او را مجبور به فروش نمود. و در این مطلب ادعای اجماع، و عدم خلاف، و عدم‏‎ ‎‏کلام شده است. ‏

‏و نامۀ حضرت امیرالمؤمنین، علیه السلام، به مالک اشتر نیز دلالت بر این مطلب دارد. ‏

‏این‏‏ ‏‏که حضرت فرمود:‏

«فمن قارف حکرة بعد نهیک ایاه فنکل به وعاقب»‎[67]‎‏ ‏

‏ « پس کسی که بعد از نهی تو مرتکب احتکار شد او را عقاب بنما» ‏


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 267
‏دلالت بر عقوبت و تنبیه، به خاطر ترک فروش کالا دارد. بنابراین، بیع محتکر در‏‎ ‎‏صورت الزام و اکراه وی صحیح است. ‏

‏اما این‏‏ ‏‏که برای کالای احتکار شده قیمت تعیین شود، این امر ابتداءً جایز نیست. ولی‏‎ ‎‏اگر محکمتر با وضع قیمت نامناسب به مردم اجحاف نماید، او را به پایین آوردن قیمت ملزم‏‎ ‎‏می کنند. و اگر قیمت را خود پایین نیاورد، حاکم او را به قیمت رایج در شهر یا به قیمتی که‏‎ ‎‏مصلحت می داند ملزم می نماید. ‏

‏و اما دلایلی که دلالت بر عدم قیمت گذاری دارد، مورد فوق را شامل نمی شود، چون‏‎ ‎‏عدم تعیین قیمت در این گونه موارد، گاهی به ادامۀ احتکار منجر می شود مانند این‏‏ ‏‏که‏‎ ‎‏محتکر برای کالای خود، قیمتی را قرار دهد که کسی توان خرید کالا را، با آن قیمت‏‎ ‎‏نداشته باشد، و بدین ترتیب از فروش کالا فرار نموده و به احتکار ادامه دهد. ‏

‏بنابراین، اشکالی نیست که امثال این موارد در اختیار والی قرار می‏‏ ‏‏گیرد. و اخبار و‏‎ ‎‏روایات منع قیمت گذاری، این موارد را شامل نمی شود. ‏

‏از جمله روایتی کهاز حضرت علی‏‏ ‏‏بن ابی‏‏ ‏‏طالب، علیه السلام، به صورت زیر نقل‏‎ ‎‏شده است: ‏

‏قال: ‏«رفع الحدیث الی رسول الله صلی الله علیه و آله، انه مر بالمحتکرین فامر‎ ‎بحکرتهم ان تخرج الی بطون الاسواق و حیث تنظر الابصار الیها، فقیل لرسول الله لوقومت‎ ‎علیهم، فغضب رسول الله صلی الله علیه و آله، حتی عرف الغضب فی وجهه، فقال: انا اقوم‎ ‎علیهم؟ انما السعر الی الله یرفعه اذا شاء و یخفضه اذا شاء»‎[68]‎‏ ‏

‏«رسول اکرم(ص) بر محتکرین گذشتند، پس امر فرمودند که کالاهای احتکار شده‏‎ ‎‏آنها داخل بازار و در معرض دید مردم قرار داده شود. پس به ایشان گفته شد که کاش برای‏‎ ‎‏آنها قیمت تعیین می فرمودید، پس پیامبر(ص) ناراحت شدند، به طوری که آثار ناراحتی در‏‎ ‎‏چهرۀ ایشان مشخص شد، پس فرمودند: آیا من قمیت گذاری نمایم؟ قیمت مخصوص‏‎ ‎‏خداوند است، هرگاه بخواهد آن را بالا می برد و هرگاه بخواهد آن را پایین می آورد».‏

‏ظاهر این روایت این است که مقصود همراهان پیامبر اکرم در مورد تعیین قیمت این‏‎ ‎‏بوده است که قیمتی پایین تر از قیمت متعارف بازار وضع شود. و حضرت جواب‏‎ ‎‏فرمودند که قیمت با خداست، و آن قیمتی که با خداست، قیمت متعارف بازار است، نه آن‏‎ ‎‏قیمتی که موجب اجحاف به فروشنده یا مردم خریدار باشد. و از روایتهای دیگر نیز غیر از‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 268
‏این مطلب، ظاهر نیست. ‏

‏بنابراین، حاکم فقط حق دارد که محتکر را به فروش کالا ملزم نماید، و حق تعیین‏‎ ‎‏قیمتی غیر از قیمت بازار ندارد. مگر اینکه مصلحت ملزمه ای را تشخیص دهد. ‏

‏و فروشنده هم حق ندارد قیمتی برای کالا وضع نماید که موجب احجاف شود، بلکه‏‎ ‎‏باید قیمت متعارف یا چیزی نزدیک به آن را تعیین نماید. ‏

‏بنابراین، این توهم که روایات به‏‏ ‏‏طور مطلق دلالت بر عدم جواز قیمت گذاری دارد،‏‎ ‎‏مورد رضایت نیست. ‏

‏ختم متن عربی این مقال توسط حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در صبح‏‎ ‎‏جمعه یازدهم جمادی الاولی سال 1392، صورت گرفته است. (کتاب البیع – ج 3 - ص 410 الیٰ 417) ‏

‏خلاصه بحث حضرت امام(قده)، در مجموع آنچه مطرح شد، این است که: ‏

‏1 – احتکار، حبس و ذخیرۀ طعام به امید گران شدن قیمت آن است، در زمانی که‏‎ ‎‏عرضه کننده به حد کافی وجود نداشته باشد. ‏

‏2 - عده ای از فقها احتکار را حرام، و عده ای آن را مکروه می دانند. ‏

‏3 - نظر حضرت امام(ره) این است که، احتکار علی الاقوی حرام است. ‏

‏برای تبیین این حکم، صحیحۀ حناط از حضرت امام صادق(ع) صحیحۀ حذیفة بن‏‎ ‎‏منصور، از امام صادق(ع)، قسمتی از نامۀ حضرت امیر(ع) به مالک اشتر، مرسلۀ مرحوم‏‎ ‎‏صدوق(قده) از پیامبر اکرم(ص)، روایت سکونی از حضرت صادق علیه السلام، و بعضی‏‎ ‎‏روایات شریفه دیگر را نقل فرموده و در کیفیت استفاده حکم حرمت از آنها بحث نموده اند. ‏

‏4 - حکم پیامبر اکرم(ص) مبنی بر نهی از احتکار و اخراج و عرضۀ کالا به مردم، حکم‏‎ ‎‏الهی شرعی بوده است، نه حکم حکومتی. و حتی اگر حکم حکومتی و سلطانی هم بوده‏‎ ‎‏باشد، مخصوص زمان آن حضرت، و شهر مدینه نبوده است، و در همۀ زمانها و مکانها‏‎ ‎‏نافذ است، و به همین صورت است احکام ائمه، علیهم السلام. ‏

‏5 - موثقۀ سکونی از امام صادق(ع) که مورد استشهاد قایلین به کراهت احتکار است‏‎ ‎‏را مطرح و آن را بررسی نموده، با صحیحه حلبی از امام صادق(ع) مقایسه فرمودند و‏‎ ‎‏این‏‏ ‏‏گونه نتیجه گرفتند که این روایت نمی تواند قرینه ای بر حکم به کراهت احتکار باشد، و‏‎ ‎‏ناچار باید موثقه را حمل بر غالب نمود، و از مجموع، این نتیجه را اخذ فرمودند که معیار و‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 269
‏میزان در حرمت احتکار، دو امر است: ‏

‏الف - نیاز و احتیاج مردم. ‏

‏ب - عدم وجود عرضه کنندۀ کالا در بازار، به حد کفایت. ‏

‏6 – در مورد اقلامی که حکم احتکار در آنها جاری است، غلات چهارگانه (گندم و‏‎ ‎‏جو و خرما و کشمش) و روغن را برشمردند و ادعای اجماع و عدم خلاف در این موارد را،‏‎ ‎‏نقل فرمودند. و بعضی از نظرات در مورد الحاق روغن زیتون به اقلام پنجگانه فوق را برشمرده‏‎ ‎‏و در پایان قول جامع المقاصد که گفته است در الحاق روغن زیتون به آن اقلام اشکالی‏‎ ‎‏نیست را صحیح دانسته و آن را پذیرفته اند. ‏

‏و در مورد الحاق نمک به موارد فوق فرموده اند که دلیلی برای این امر در دست نیست. ‏

‏7 -  احتکار طعام مطلقاً حرام است و در این حکم بین کسی که آن را خریده باشد و‏‎ ‎‏بین کسی که از راههای دیگر مانند هبه و ارث و زراعت، به دست آورده باشد، تفاوتی‏‎ ‎‏نیست. ‏

‏8 - اگر محتکر از فروختن کالا امتناع ورزید حاکم میتواند او را مجبور به فروش نماید‏

‏9 - تعیین قیمت برای کالای احتکار شده ابتداءً جایز نیست، ولی اگر محتکر بخواهد‏‎ ‎‏بر مردم اجحاف نماید، حاکم او را ملزم به پایین آوردن قیمت می کند. و اگر این الزام مؤثر‏‎ ‎‏واقع نشد در مرحلۀ بعد، خود تعیین قیمت می کند. و روایاتی که دلالت بر عدم‏‎ ‎‏قیمت‏‏ ‏‏گذاری دارد، و قیمت کالاها و گرانی و ارزانی را به دست خداوند متعال می‏‏ ‏‏داند،‏‎ ‎‏شامل مواردی است که بخواهند قیمتی غیر از قیمت متعارف بازار برای کالا وضع کنند که‏‎ ‎‏موجب اجحاف به فروشنده یا خریدار شود، ولی مواردی از قبیل احتکار، از شمول این‏‎ ‎‏روایات خارج است. چون در این موارد، قمیت تعیین شده از سوی حاکم، مطابق قیمت‏‎ ‎‏متعارف بازار است، و بعلاوه اگر قیمت تعیین نشود، در بعضی موارد به ادامۀ احتکار منجر‏‎ ‎‏می شود. البته همان‏‏ ‏‏گونه که ذکر شد، حاکم فقط حق‏‏ ‏‏ الزام محتکر به فروش کالا را دارد. و‏‎ ‎‏حق تعیین قیمتی مخالف قیمت بازار ندارد، مگر اینکه مصلحت ملزمه ای در کار باشد. ‏

‏مجموعه مطالب مطرح شده را حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، در تحریر‏‏ ‏‏الوسیله‏‎ ‎‏در یک مسأله بیان فرمودند. ‏

مسألۀ 23 - «یحرم الاحتکار، و هو حبس الطعام و جمعه یتربص به الغلاء مع ضرورة 


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 270
المسلمین و حاجتهم و عدم وجود من بیذلهم قدر کفایتهم، نعم مجرد حبس الطعام انتظار علوّ السعر مع عدم ضرورة الناس و وجود الباذل لیس بحرام و ان کان مکروها، ولو حبسه فی زمان الغلاء لصرفه فی حوائجه لا للبیع فلا حرمة فیه و لا کراهه، والا قوی عدم تحققه الا فی الغلات الاربع و السمن و الزیت، نعم هو امر مرغوب عنه فی مطلق  ما یحتاج الیه الناس لکن لا یثبت لغیر ما ذکر احکام احتکار و یجبر المحتکر علی البیع، و لا یعین علیه السعر علی الاحوط، بل له ان یبیع بماشاء الا اذا اجحف، فیجبر علی النزول من دون تسعیر علیه، و مع عدم تعیینه یعین الحاکم بمایری المصلحة»[69]

‏ «احتکار حرام است، و آن حبس و جمع طعام به انتظار بالا رفتن قیمت، همراه با‏‎ ‎‏ضرورت و حاجت مسلمین، و عدم وجود عرضه کننده به حد کافی است، البته در حالت‏‎ ‎‏عدم ضرورت و نیاز مردم و وجود عرضه کنندگان دیگر، صرف ذخیرۀ کالا به انتظار افزایش‏‎ ‎‏قمیت حرام نمی باشد. گر چه مکروه است. ‏

‏اگر در زمان گرانی، کالایی را برای مصرف خود، نه برای فروش، ذخیره نماید این‏‎ ‎‏حالت نه حرام است و نه مکروه. ‏

‏و اقوی این است که احتکار در غیر از غلات چهارگانه (گندم و جو خرما و‏‎ ‎‏کشمش) روغن و روغن زیتون متحقق نمی شود. البته ذخیره کردن هر چیزی که جزو‏‎ ‎‏مایحتاج مردم است کار شایسته ای نیست. ولی احکام احتکار فقط در همان موارد مذکور‏‎ ‎‏ثابت است. ‏

‏محتکر را می توان مجبور به فروختن کالا نمود، ولی علی الاحوط نمی‏‏ ‏‏توان قمیت برای‏‎ ‎‏کالای او تعیین کرد. بنابراین، به هر قیمتی که بخواهد می‏‏ ‏‏تواند کالایش را بفروشد، مگر‏‎ ‎‏اینکه اجحاف و ظلم نماید که در این صورت باید او را به پایین آوردن قیمت، و نه تعیین‏‎ ‎‏قمیت، مجبور نمود. و اگر خود محتکر قیمت مناسبی برای کالا معین ننماید، حاکم قیمتی‏‎ ‎‏را که مصلحت می داند وضع می نماید». ‏

 

فهرست منابع و مآخذ 

‏1 . قرآن کریم (ترجمه مهدی الهی قمشه ای).‏

‏2 . نهج‏‏ ‏‏البلاغه صبحی صالح و فیض الاسلام.‏

‏3 . بیدارفر، محسن ترتیب المعجم المفهرس لالفاظ القرآن کریم، قم، انتشارات بیدار، 1366.‏

‏4 . شیخ حرّ عاملی، محمدبن الحسن، وسائل الشیعه، تهران، المکتبة الاسلامیه.‏

‏5 . حکیمی محمدرضا، محمد، علی، الحیاة تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1408 – 1367.‏

‏6 . امام خمینی(ره) - تحریرالوسیله – بیروت - دارالانوار – 1403 – 1982.‏

‏7 . امام خمینی(ره) - چهل حدیث – تهران – مرکز نشر فرهنگی رجا – 1368.‏

‏8 . امام خمینی(ره) - کتاب البیع – قم – مؤسسه اسماعیلیان.‏

‏9 . دشتی، محمد و محمدی، کاظم، المعجم المفهرس لالفاظ نهج‏‏ ‏‏البلاغه – قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1406 – 1364.‏

‏10 . صدر – کاظم – احتکار از دیدگاه فقه و اقتصاد – قم – انتشارات 22 بهمن 1362.‏

‏11 . طبیبی – سید حسن - المعجم للمفهرس لالفاظ وسائل الشیعه – تهران – منشورات الاعلمی.‏

‏12 . العاملی – السید جعفر مرتضی – السوق فی ضل الدولة الاسلامیه – بیروت - الدارالاسلامیه- 1408 – 1988.‏

‏13 . قریشی – سید علی اکبر - قاموس قرآن – دارالکتب الاسلامیه - چاپ هشتم – .1361‏

‏14 . محمدی ری شهری – محمد، میزان الحکمه – مکتب الاعلام الاسلامی – .1367‏

‏15 . امام خمینی(ره) – آداب الصلاة – بی جا - سید احمد فهری – بی تا.‏

‏16 . صحیفۀ امام – مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).‏

‏17 . مجله پاسدار اسلام – دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیه قم.‏

‎ ‎

 

کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 271

کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 272
پاورقی:


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 273

کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 274

  • - به نقل از مجلۀ پاسدار اسلام، شماره 123، ص 2.
  • - به نقل از مجلۀ پاسدار اسلام – شماره 123 – ص 2.
  • - به نقل از مجلۀ پاسدار اسلام – شماره 123 – ص 2.
  • - به نقل از مجلۀ پاسدار اسلام – شماره 123 – ص 2.
  • - امام خمینی – آداب الصلوة، بی جا – سید احمد فهری. بی تا، ص 53.
  • - سورۀ حجرات، آیۀ 10.
  • - کافی ج 2، کتاب الایمان والکفر، باب التراحم و التعاطف – حدیث 1.
  • - همان مدرک، حدیث 4.
  • - همان مدرک، حدیث 3.
  • - چهل حدیث – حضرت امام خمینی(ره) – حدیث 19 – ص 264.
  • - غرر الحکم / 31 - نقل از ج 5 الحیاة - ص 413.
  • - غرر الحکم / 15 - نقل از ج 5 الحیاة - ص 413.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 395.
  • - غررالحکم / 17 - به نقل از الحیاة - ج 5 - ص 415.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، صص 516 - 517.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 388.
  • - وسائل الشیعه – باب 27 از ابواب آداب تجارت – حدیث 8.
  • - وسائل الشیعه – باب 27 از ابواب آداب تجارت – حدیث 3.
  • - مستدرک وسائل الشیعه. باب 21 از ابواب آداب – تجارت – حدیث 5.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، صص 391 - 392.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 322.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 275.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 351
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 351.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، صص 526 - 527.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 395.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، صص 516 - 517.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 322.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 388.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 510.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 317.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 120.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، صص 6 - 7.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 526.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 525.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 421.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 525.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 525.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 271.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 274.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، صص 391 - 392.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 275.
  • - امام خمینی(س)، کتاب البیع، قم. مؤسسه اسماعلیان، ج 3، صص 410 – 417.
  • - وسائل، باب 28 از ابواب آداب تجارت - حدیث 3.
  • - در مورد اوامر و نواهی دو مسلک است، مسلک اول قایل به این است که اوامر و نواهی ظهور در حرمت و وجوب ندارد؛ ولی مادام که دلیلی بر اتسحباب و کراهت یافت نشود امر و نهی حجتی از مولا بر عبد است و مسلک دوم که اوامر و نواهی ظهور در وجوب و حرمت دارد.
  • - وسائل - ، باب 29، از ابواب آداب تجارت - حدیث 1.
  • - وسائل – باب 28، از ابواب آداب تجارت - حدیث 3.
  • - وسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت - حدیث 13.
  • - وسائل – باب 30 از ابواب آداب تجارت - حدیث 1.
  • - الوسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت حدیث 8 و 9 و 3 و 11.
  • - الوسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت حدیث 8 و 9 و 3 و 11.
  • - الوسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت حدیث 8 و 9 و 3 و 11.
  • - الوسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت حدیث 8 و 9 و 3 و 11.
  • - مستدرک الوسائل - باب 21 از ابواب آداب تجارت - حدیث 2 و 5 و 4 و 10.
  • - مستدرک الوسائل - باب 21 از ابواب آداب تجارت - حدیث 2 و 5 و 4 و 10.
  • - مستدرک الوسائل - باب 21 از ابواب آداب تجارت - حدیث 2 و 5 و 4 و 10.
  • - مستدرک الوسائل - باب 21 از ابواب آداب تجارت - حدیث 2 و 5 و 4 و 10.
  • - المستدرک - باب 21 از ابواب آداب تجارت – حدیث 11.
  • - المستدرک – باب 22 از ابواب آداب تجارت – حدیث 2.
  • - وسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت – حدیث 1.
  • - وسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت – حیدث 2.
  • - وسائل – باب 28 از ابواب آداب تجارت – حدیث 1.
  • - وسائل باب 27 از ابواب آداب تجارت - حدیث 4 و 7.
  • - وسائل باب 27 از ابواب آداب تجارت - حدیث 4 و 7.
  • - وسائل - باب 27 از ابواب آداب تجارت – حدیث 10.
  • - وسائل – باب 28 از ابواب آداب تجارت – حدیث 2.
  • - وسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت – حدیث 13.
  • - وسائل – باب 30 از ابواب آداب تجارت – حدیث 1.
  • - تحریر الوسیله – ج 1 - کتاب المکاسب و المتاجر – ص 501 - مساله 23.