کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

مصاحبه با دکتر توسلی

‏دکتر توسلی‏

‏عاشورا در نگاه جامعه شناختی‏

‏دیدگاهی را که از موضع جامعه شناسی به مسئله عاشورا دارید، بیان بفرمایید.‏

‏قصه عاشورا از دیدگاههای مختلف قابل بحث و بررسی است: از دیدگاه اجتماعی، از دیدگاه سیاسی، از دیدگاه تاریخی... و هم به طور خاص از دیدگاه دینی یعنی فکر محض دینی و مسائل دیگری که می توان از جنبه های مختلف مورد بررسی قرار داد. به نظر من هم کدام از این دیدگاهها از اهمیت خاص خود برخوردار است و جایگاه مهمی دارد.‏

‏عاشورا الگوی آزادگی، ایثار و جهاد در راه عقیده‏

‏به اعتقاد من از لحاظ اجتماعی، دو مسئله در عاشورا خیلی مهم است: یکی اینکه داستان کربلا و اتفاقی که در آنجا رخ داده چگونه در تاریخ تبدیل به یک الگوی خاص انسانیت، آزادگی، رشادت و شجاعت برای مسلمانان شده است، بویژه اینکه این الگو در اندیشۀ تشیع اثر بسیار دیرپا و عمیقی بر جای گذاشته که شاید هیچ واقعۀ دیگری در این حدّ اثر نداشته است و شبیه چنین تاثیری را ما در تاریخ سراغ نداریم. در تاریخ جهان شاید تا حدودی بتوان تاثیر عاشورا را مثلاً با مصلوب شدن حضرت عیسی یا رویدادهایی از این قبیل که در واقع هاله ای از تقدس به دور آنها تنیده شده است مقایسه نمود. حادثه عاشورا در تاریخ تشیع الگوی دفاع از آزادی و آزادگی، حرّیت، فداکاری و شجاعت و شهامت و جهاد در راه عقیده شده است.‏

‏تاثیر و بازتاب حادثه عاشورا در تاریخ تشیع‏

‏این حادثه در تاریخ تشیع، در طی این هزار و اندی سال، هم در عمیقتر شدن تفکر شیعی تاثیر داشته است و هم در شکل گیری یک ملت مستقل شیعی؛ یعنی حکومتهایی که ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 227
‏بتدریج در ایران به وجود آمدند چون دیلمیه، صفاریه و دیگران، عمدتاً بر محور فکر تشیع و شعارهایی بود که همان طور که پیش می آییم می بینیم این شعارها در جامعه ظهور و بروز خاصّی پیدا می کند و تبدیل به شعائری می شود که حالت عام و همگانی می یابد و وجهه مردمی پیدا می کند و بنابراین یک نحوه ارتباطی بین دولتها و مردم ایجاد می کند و مناسک و مراسمی که به وجود می آید در حقیقت صورت یک نوع فستیوال و یک نوع حرکت اجتماعی عمومی به خود می گیرد و این خود در شکل گیری جامعه اسلامی شیعی بخصوص در ایران و در جاهای دیگر مثل عراق و لبنان و پاکستان تاثیر فوق العاده ای بر جای گذارده است.‏

‏عاشورا یک نهاد اجتماعی در جامعه شیعی‏

‏حادثه عاشورا محور تحرک و محور تاریخ شیعه قرار می گیرد و با تذکر این داستان روح تشیع، روح شهادت در طول تاریخ زنده می ماند و شاید در هیچ ملت و هیچ قوم دیگری در این حدّ بین واقعیات زندگیش و آنچه که باصطلاح الگوهای دینیش را تشکیل می دهد، این ارتباط زنده برقرار نشده باشد و این مسئله اهمیت بسیار زیادی دارد زیرا بتدریج تبدیل به یک نهاد اجتماعی می شود و مسائل مختلفی در اطرافش پدید می آید: مسئله ذکر و ذاکرین، مسئله روضات، کتابهای متعدد، اشعار متعدد و... و در هر حال بخشی از حیات اجتماعی- تاریخی جامعه اسلامی شیعه را تشکیل می دهد و در جهان شیعه همان طور که فرضاً ماه رمضان ایامی است که همه به عنوان یک امر مذهبی در انتظار آن هستند و برایش تقدّسی قائل اند، همان طور هم در انتظار ده روز ماه محرم و تغییر و تحولاتی که در آن رخ می دهد هستند و در حقیقت بقیۀ زندگیشان را بر محور این جریان تنظیم می کنند. بله، در هر حال قصه عاشورا علاوه بر اینکه جنبۀ دینی دارد، یک جنبۀ اجتماعی نیز دارد که به صورت یک نهاد اجتماعی درآمده و ابعاد مختلفی به خود گرفته و در حقیقت در روند و آهنگ زندگی اجتماعی مردم تاثیر خاصی بر جای نهاده است که این تاثیر در حرکتهای اجتماعی، در نهضتهای مختلفی که به وجود آمده نقش داشته است. این یک مسئله است.‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 228

‏وجهه مردمی عاشورا: غلبه احساسات و مکتوم ماندن معنای واقعی آن‏

‏یک مسئله هم آن جنبۀ مردمی عاشوراست که به نظر من از این جهت جای بحث و گفتگو زیاد است. در این زمینه شاید بتوان گفت مقداری آسیبهای اجتماعی هم به وجود آمده است. عاشورا معنای عمیقی دارد و اساسش جهاد و آزادگی است و هم چنین مبتنی بر تعقل و اندیشه است؛ اما وقتی وارد جامعه شده، گاهی انسان احساس می کند که حقیقتش مقداری ناشناخته مانده و زیر گرد و غباری از احساسات پنهان شده است؛ به عبارت دیگر عاشورا از صورت یک واقعه تاریخی درآمده و اجتماعی شده و بعد در طول تاریخ به صورت یک نهاد در آمده است. به اعتقاد من مردم در این قصه جنبه های احساسی را بر جنبه هایی که می توانست در اطرافش تعقل و اندیشه و تفکر به وجود آید، به عبارت دیگر فرم را بر معنا ترجیح دادند و در تعداد زیادی از مردم، آن تامّلی که باید عاشورا در آنها برانگیزاند، کمتر دیده می شود و شاید اصولاً معنای واقعی عاشورا درک نشده باشد و به عکس فوران احساسات و هیجانات و حالاتی را می بینیم که خواه ناخواه در همۀ مراسم مذهبی کمابیش دیده می شود و این احساسات و هیجانات همه مسائل دیگر را تحت الشعاع خود قرار داده و در طول تاریخ رفتارهایی به وجود آوردده است که شاید اصلاً با خود اسلام هم موافقتی نداشته باشد؛ مانند قمه زنی یا مسائل دیگری که در جامعۀ ما بتدریج حالت عادی به خود گرفته است و اگر بزرگانی نبودند که نسبت به بعضی از این حرکات هشدار دهند، شاید از آن جادۀ صواب و صحت و سلامت یک فکر که عمقی دارد و هدفی را دنبال می کند مقداری خارج می شد. منتها در قضیۀ عاشورا اکثراً حاضر نیستند باصطلاح صاف و پوست کنده بگویند چه کاری باید کرد و چه کاری نباید کرد. آیا عاشورا و محرم مناسک و مراسمی است که یکپارچه ابراز احساسات و گریه و زدن خود و قمه زدن و مسائلی از این قبیل است؟ حال که چنین مراسمی در طول تاریخ مردمی شده و صورت نهادی به خود گرفته و در جامعه ما اثر گذاشته است آیا این صورت، همان صورت واقعی عاشوراست و باید به همین شکل حفظ شود یا نه؟ به هر حال همۀ مناسک و مراسم مذهبی وقتی که در اختیار تودۀ مردم قرار می گیرد، وضعیتی که ما آن را مناسک پرستی می نامیم ایجاد ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 229
‏می شود؛ یعنی معنا و مفهوم و عمق فراموش می شود و مراسم و فرم و ظاهر قضیه- که به جای خود لازم هم هست و نمی شود آن را نفی کرد- آن اندیشه و ریشه را تحت الشعاع قرار می دهد و به نظر من در جامعۀ ما مقداری در این زمینه افراط شده است؛ البته اثرات خاصی نیز داشته است. در همین انقلاب اسلامی دیدیم که چطور این تاسوعا و عاشورا و اربعین با آن جایگاه خاصی که در قلب مردم دارد، مردم را با آن ابهت و با آن جماعت به میدان آورد و وادار به مبارزه کرد؛ ولی اگر ما مثلاً همان تظاهرات روزهای تاسوعا و عاشورا را در نظر بگیریم می بینیم که مردم عزاداری تاسوعا و عاشورا را در حقیقت در یک قالب اجتماعی و سیاسی و باصطلاح به صورت عقلانی تری برگزار کردند و این مراسم را به سمت تحول و تغییر بنیانی سیاسی جامعه هدایت کردند و ما در آن روزها می بینیم که شعار الله اکبر داده می شود، شعارهای دیگری داده می شود ولی آن اشکال معمول عزاداری کمتر ملاحظه می شود. بنابراین، این مراسم می تواند در کانالهایی هدایت شود که از لحاظ اجتماعی اثرات عقلانی تر و منطقی تری داشته باشد؛ یعنی جامعه ما از برکات عاشورا، از آن آرمانهایی که عاشورا به خاطر آن به وجود آمد، بهره بیشتری بگیرد.‏

‏به نظر من فعلاً ما مسئله عاشورا را کم و بیش از آن معنا و مفهوم واقعیش تهی کرده ایم و بیشتر به فرم و شکل و در حقیقت مناسک پرداخته ایم. این چیزی است که یک اندیشۀ انتقادی جامعه شناسانه به ما القا می کند. در هر چیزی همین مسئله وجود دارد؛ نماز یک فرم دارد و یک معنا، روزه هم یک فرم دارد و یک معنا و عاشورا هم یک فرم دارد و یک معنا و در هر کدام از اینها اگر ما افراط کنیم و فقط به فرم بپردازیم، خودبه خود بتدریج معانی کمرنگ می شود، محو می شود و دیگر جایی برای تعقل باقی نمی ماند و شور احساسات بر هر نوع منطقی فایق می آید و در نهایت آن تاثیری را که باید در زندگی ما داشته باشد، در جامعۀ ما داشته باشد، در آینده ما داشته باشد، در توسعۀ اندیشۀ دینی ما داشته باشد، در اخلاق ما داشته باشد و خلاصه به طور کلی در اصلاح کار ما داشته باشد، ندارد.‏

‏به هر حال این پدیده یک پدیدۀ بسیار مهم مذهبی تاریخی، اجتماعی است و در طول تاریخ صورت های خاصی به خود گرفته که این صورتها قابل تامل است و باید در آنها مطالعه ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 230
‏شود و با سایر ادیان و مذاهب و مناسکی که در سایر ادیان هست مقایسه شود و در عین حال مقداری باید با دید بازتر مورد بررسی قرار گیرد. آیا این تاریخ به همین ترتیب که ما از مسئله دریافته ایم، درست است و همین راهی که ما در این قضیه می رویم بجا و صحیح است یا نه؟ این قابل پرسش است که ما واقعاً به چه ترتیب باید عمل کنیم. آنچه که به نظر می آید این است که جامعه، خود این معنا را به طرف یک نوع بروز و ظهور احساسات سوق داده است که چون همه جامعه ها خیلی به ابراز احساسات نیاز دارند، مسئله در این بعد عمق پیدا کرده و ریشه دوانده و واقعاً امکان جلوگیری از آن وجود ندارد و تنها هدایتش به سوی آن معنای واقعی و در دراز مدت مطرح است، زیرا این مراسم چیزی است که در دراز مدت شکل گرفته و در جامعه ما نهادی شده است و حتی ما می بینیم که در بعضی جامعه ها که بیشتر هم از ایران تقلید می کنند مثل هند و پاکستان و حتی آنهایی که اهل تسنّن هم هستند این مراسم را بر پا می کنند.‏

‏می توان عاشورا را به عنوان یک جریان روشنفکرانه و یک حرکت باصلاح مدبّرانه و یک جریان تاریخی مهم پذیرفت و شناخت و می توان هم در بروز احساسات خلاصه اش کرد. به نظر من واقعۀ عاشورا در همین جنبه های احساسی و روضه ها خلاصه شده و این مسائل وقتی به توده بی سواد می رسد، بکلی جنبه های منطقی و عقلایی خود را از دست می دهد.‏

‏آیا می توان  از سخنان و سیره امام حسین(ع) و یارانش یک الگوی کلان از حیات اجتماعی استنباط کرد؛ یعنی به مدد این مجموعه تعالیم به یک الگو و یک نظریه کلان در باب اندیشه اجتماعی دست یافت؟‏

‏ضرورت بازسازی در ساخت فکری عاشورا‏‏ ‏

‏ما در واقع همیشه با دو نوع ساخت سر و کار داریم: یک نوع ساختی است که وجود دارد و تاریخی است و همان طور که هست، باید آن را بپذیریم و آن فرهنگ عاشوراست و برخی معتقدند که از ناخود آگاه جمع سرچشمه می گیرد؛ حالت اسطوره ای پیدا می کند؛ ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 231
‏حالت ماورایی به خود می گیرد و از زندگی روزمرّه مقداری دور می شود. یکی هم در حقیقت برگشت به معنا و عمق این ساختار و شالوده های اساسی آن دارد که این جنبه به نظر من باید در اهداف و آرمان هایی که عاشورا داشته است جستجو کرد. بنابراین آن ساخت به یک بازسازی فکری نیاز دارد. نیازمند یک فکر آزاد و انتقادی است که بتواند آن را از خلال حوادث تاریخی فراتر ببرد؛ به سرچشمه ها برسد؛ به اصالت ها دست یابد و آن را در واقع یک ساخت مبتنی بر مبانی معنوی و فکری بفهمد و تفسیر کند. این بحث، بحث بسیار مهمی است زیرا جنبه جهانی دارد بدین معنا که همین الگو شهادت کم کم یک حالت جهانی پیدا می کند و یک الگوی جهانی می شود. از آن معنا این مسئله استنباط شد و خود تبدیل به یک تئوری به نام تئوری شهادت شد که چطور انسان می تواند مبارزه را نه تنها از طریق کشتن بلکه هم چنین با کشته شدن، از طریق ایستادگی و مقاومت تحقق بخشد و در حقیقت اهداف متعالی و آرمان های خویش را از این راه پیش ببرد.‏

‏فراتر رفتن از «شهادت» و تامل در «اهداف» شهادت‏

‏این بازسازی فکری مستلزم این است که این حادثه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. کسانی هستند که خودشان ایمان و اعتقاد ندارند، ولی این حادثه را بسیار مهم می شمارند و از لحاظ اجتماعی، تاریخی و سیاسی آن را قابل تامل می دانند و از سوی دیگر کسانی که با ایمان و اعتقاد به این جریان می نگرند، باید در ابعاد سیاسی، فرهنگی و دینی این رویداد غور و بررسی کنند. منتها همان بحثی که دکتر شریعتی مطرح می کرد که ما باید فکر کنیم در واقع آنچه بالاتر از خود شهادت بود که به خاطر آن شهادت صورت گرفت چه بود؛ یعنی در واقع ما اکنون خود شهادت را تقدس بخشیده ایم و در این معنا اگر بخواهیم افراط کنیم به شهادت پرستی می انجامد. به جای آنکه شهادت را وسیله ای برای نیل به اهداف متعالیتری چون شرک زدایی، کفرزدایی، برپایی جامعه سالم انسانی، تحقق بخشیدن به ارزشهای اخلاقی و خلاصه آن هدفهایی که اسلام به خاطر آنها آمده و امام حسین برای آنها شهید شده است بدانیم، آن را اصل و هدف تلقی کرده ایم. امام حسین به خاطر اهداف بزرگی شهادت را برگزیده است، اهدافی که آنچنان والا بوده است که امام حاضر شده خود و ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 232
‏فرزندان و اصحاب و یارانش به خاطر آن به آن طرز فجیع کشته شوند و باز هم اظهار شکر و رضایت کند و برای شیعه هم افتخار بزرگی است که چنین امامان و چنین پیشوایانی در تاریخ شیعه بوده اند که به خاطر اهدافشان از همه چیز زندگی خود حتی از فرزندان و خانواده خود گذشتند. بنابراین ما باید از موضوع شهادت کمی فراتر رویم و آن اهدافی را که در حقیقت شهادت وسیله ای برای رسیدن به آنها بوده بشناسیم که کمتر افراد این کار را می کنند؛ یعنی در خود شهادت باقی می مانند. بنابراین، ساختار فکری، در حقیقت به ساختار فکری توحیدی باز می گردد، آنچه که امام حسین(ع) به خاطر آن شهادت را پذیرفته است؛ البته خود حضرت رسول و دیگران هم آمادگی داشتند به خاطر آن هدف متعالی که برتر از انسانهاست و برتر از افراد است جانبازی کنند، حتی پیامبران همه گونه آزار را پذیرفتند برای اینکه آن اهداف تحقق یابد.‏

‏هدایت ساختار فکری جامعه از «مراسم گرایی» به «مضمون و جوهره» عاشورا‏

‏حال اگر چنین دیدگاه و چنین اندیشه ای را بتوانیم بپرورانیم و ساختار فکری را از مراسم گرایی، سنت پرستی، تقدس مآبی- چیزهایی که ظاهر قضیه را خیلی خوب حفظ می کند ولی ما را به آن هدفی که به خاطر آن امام به شهادت رسیده  نمی رساند- به جوهره و مضمون قضیه هدایت کنیم، در جهت این بازسازی فکری حرکت کرده ایم و دیده شده که این کار شدنی است. دوره هایی ما شاهد بوده ایم که مثلاً معنای واقعی الله اکبر در جامعه ظهور و بروز پیدا کرده ؛ معنای واقعی عاشورا در جامعه ظهور و بروز پیدا کرده و کارساز شده و تحول در اندیشه ها ایجاد کرده و ارزشهای تازه ای آفریده است؛ ارزشهایی که به صورت سنتی اصلاً هیچکس به دنبال آن نبوده است.‏

‏بنابراین ما با دو مسئله سر و کار داریم: یکی ساخت موجود؛ آنچه که هست؛ آن چه که تاریخی است؛ آنچه که فرهنگ عامه را به وجود آورده است؛ آنچه که در حقیقت فرهنگ موجود را  در تمام ابعادش: صورت ظاهری، باطنی، اعتقادات، انحرافات و ... شکل می دهد؛ و یکی ساخت مطلوب و یا ساخت ایده آل یا آرمانی که دقیقاً به معنا و مضمون مسئله و به شالوده های معنایی آن باز می گردد. حال مسئله سوم، خود بخود این خواهد بود که چگونه ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 233
‏می توان از یک ساخت به طرف ساخت دیگر حرکت کرد و جامعه را به سوی معنای واقعی عاشورا که با آن اهداف متعالی اسلامی و توحیدی هماهنگ است سوق داده و هدایت کرد. خود جامعه بیشتر به ابراز احساسات و باقی ماندن بر همان ساختارهای تاریخی، همان ساختارهای موجود، گرایش دارد. روح اعجاز، روح باصطلاح مسائل خارق العاده و خلاصه چیزهایی که انسان را از فکر و از فعالیت، از اندیشه، از حرکت باز می دارد و بیشتر به سوی اموری که تنها باید تسلیم آنها باشد سوق می دهد، در یک جامعه سنتی خیلی جا باز می کند. عاشورا هر این دو جنبه را می تواند داشته باشد و در تاریخ هم کم و بیش داشته است.‏

‏زمینه سازی رشد خردورزی درباره عاشورا‏

‏ما باید از ساختار موجود به طرف ساختار مطلوب حرکت کنیم و برای این کار حتّی مراحل را در نظر بگیریم. مثلاً فرض کنید در کنار این مراسم سنتی که در محرم برپا می شود برای سمینارها و بحثهای علمی، مطالب انتقادی، بحثهای نظری و یک سلسله خردورزی هم جا باز کنیم. آیا اینجا جای خردورزی هست یا نیست؟ بنظر من از آنجا که خود اسلام اساساً از ما می خواهد که در هر امری تعقّل کنیم، تفکّر کنیم، تدبّر کنیم و دچار احساسات بی پایه نشویم، مجال تفکّر و تعقّل در اینجا نیز وجود دارد و بتدریج از این ساختار موجود می توان شروع کرد و کمابیش شروع هم شده است. قبل از انقلاب مرحوم مطهری، مرحوم شریعتی و دیگران در این جهت کار کردند که عاشورا را وسیله ای برای درک بهتر بنیانهای تفکر اسلامی و تحول ذهنی و روحی افراد قرار دهند.‏

‏مطالبی که بیان داشتید ناظر به وضعیت موجود فرهنگ اجتماعی در موضوع عاشورا بود و اینکه برای حرکت از این ساخت عامیانه به سمت ساخت مطلوب به یک بازسازی فکری نیازمندیم که از عواطف بکاهیم و بر اندیشه و خردورزی بیفزاییم. اینها همه ناظر به رویکرد جامعه نسبت به مسئله عاشورا بود. حال سوال این است که در راستای بحث تفسیر ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 234
‏ایدئولوژیک از دین آیا این امکان وجود دارد که ما از مجموعۀ تعالیم امام حسین(ع)، بویژه سخنان ایشان مدل فکر اجتماعی را استنباط کنیم به این معنا که برخی از فرازهای سخنان امام حسین ناظر به مباحث فلسفۀ اجتماعی است آنجا که از ویژگیهای امام و در واقع رهبری اجتماعی سخن می گوید؛ آنجا که از مبانی مشروعیت سخن می گوید و ... و آنجا که از اصل عدالت اجتماعی و عناصر مربوط به آن سخن می گوید، در واقع به شاخصه ها یا قانونمندیهای عمومی الگوی مطلوب اجتماعی اشاره دارد؛ یعنی آیا می توان مجموعۀ عناصر زبانی این رخداد را در قالب یک مدل و یک الگو سیستماتیزه و تئوریزه نمود؟‏

‏من فکر می کنم که این کار شدنی است منتها به شرط اینکه ما مقدمات آن را فراهم کنیم و مقدمات آن این است که بیشتر از آنچه که تا کنون در این زمینه اندیشیده ایم بیندیشیم؛ بیشتر از آنچه کار کرده ایم کار کنیم؛ بیشتر از آن چه که تا به حال غلبۀ احساسات نگذاشته آن طور که باید و شاید در این مورد خردورزی کنیم، خردورزی کنیم. در اصل، خردورزی خود وسیله ای است برای رسیدن به همان نتیجه ای که مورد نظر شماست. تا در اطراف این مسئله به اندازۀ کافی کنکاش نکنیم، کار نکنیم، نمی توانیم فکر سیستماتیکی را در این زمینه ارائه دهیم؛ بنابراین قدم اول به عقیده من همین جابجایی و تغییر از این مسیر به مسیر درستی است که ما را به سر منزل مقصود برساند. راه دیگری وجود ندارد. یک الگو هیچ وقت خود بخود ساخته نمی شود، بلکه در مجموعه ای از بحثها، اظهار نظرها و نقدها، میزگردها و در جریان تعقل و تفکر شکل می گیرد. البته اینجا بیان نکته ای لازم است و آن اینکه عاشورا مسئلۀ بسیار زنده ای است و به هیچ کتاب، به هیچ قلم و نوشتار و به هیچ مقاله ای قابل تقلیل نیست و شاید هم از جهاتی اگر انسان بخواهد چنین کاری کند تا حدودی دچار تقلیل گرایی می شود و به اصالت آن قدری لطمه می خورد، بلکه حسن واقعۀ عاشورا این است که حالت زندۀ خودش را حفظ کرده است. در واقع بسیاری از مسائل مثلاً در مسیحیت یا در خود اسلام حالت یک نوع مناسک مرده را به خود گرفته، مناسکی که افراد معنای آن ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 235
‏را درک نمی کنند، در آن از نظر روحی شرکت فعال ندارند، عمل می کنند ولی آن حیات بخشی و زندگی در آن نیست. حادثه عاشورا از آن رویدادهایی است که توانسته در جامعه روح بدمد و خود را زنده نگهدارد و افرادی هم که در این مراسم شرکت کنند دارند مسئله را طوری مطرح می کنند که گویی همین امروز این حادثه روی داده و با تمام روح و جان و قوا در آن شرکت می کنند. بله، عاشورا خود یک زبان خاص اجتماعی پیدا کرده و حقیقتاً یک واقعۀ اجتماعی است. عاشورا برای ما از یک طرف یک وجهه دینی، مقدس، متعالی و ذهنی دارد و یک ساختار فکری را برای ما به وجود آورده است؛ از سوی دیگر هم واقعاً یک حادثه بوده، یک واقعۀ تاریخی بوده که در تاریخ اسلام و در روند حوادثی که در اسلام به وجود آمده، رخ داده است و شناخت جایگاه واقعی تاریخی این مسئله برای پی بردن به معانی واقعیش، شناخت اهدافی که در طول تاریخ به دنبال آن بوده است و تاثیراتی که بر جامعه نهاده است اهمیت دارد.‏

‏شناخت عاشورا در همه ابعاد آن‏

‏کمتر حادثه ای در تاریخ جامعه ها وجود دارد که چنین حالت زنده و در عین حال حیات بخشی داشته باشد و جامعه را به سوی قبول ارزشها، به کرسی نشاندن ارزشها، ارزشهای مشترک اجتماعی، ارزشهای متعالی اسلامی سوق دهد و افراد را از دل و جان پذیرای هر نوع فداکاری و هر نوع موعظۀ اخلاقی و هر نوع شیوه و روشی که به آنها القا شود و از معنای آن دریابند کند؛ ولی آیا عاشورا فقط در همین مسئله شهادت خلاصه می شود؟ به نظر من نه، خیلی چیزهای دیگر همراه آن است و جنبۀ ارزشی دارد، جنبه اخلاقی دارد و... و شناخت همه این ابعاد مستلزم همان تعقل و تفکر پیرامون این مسئله و خارج نمودن آن از هاله تقدّس عامیانه ای که آن را فرا گرفته و قرار دادن آن در یک جریان و مسیر اساسیتر و عقلانیتری است که با مبانی تفکر دینی ما مرتبط و هماهنگ باشد. چنان که می دانید حج از قدیم وجود داشته و در اسلام مسئلۀ تازه ای نبوده است؛ منتها حالت عامیانه و خرافی پیدا کرده بود و از معنای درست خود خارج شده بود و دین اسلام حج را از آن چارچوب به اصطلاح تاریخیش که به انحراف گراییده و با شرک و کفر و ضلالت و ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 236
‏گمراهی آلوده شده بود، خارج کرد و آن را در مسیر معنای حقیقیش که توحید و نفی هرگونه شرک و خرافه گرایی و بت پرستی بود، هدایت کرد. این حوادث و وقایع تاریخی همیشه وجود داشته است. الآن چرا ما مثلاً مسیحیت را قبول نداریم و معتقدیم انحراف پیدا کرده است؟ برای اینکه در طول تاریخ مسیر اصلی خود را گم کرده است. ما وقتی به جوامع نگاه کنیم، می بینیم همه آنها چنین مراسمی دارند؛ چنین مناسکی دارند؛ چنین جشن ها و سوگواریهایی دارند و این مراسم و مناسک به یک سلسله حوادث و وقایع تاریخی باز می گردد، ولی اینها اکثراً معانی اولیه خودشان را کم و بیش از دست داده و در جریان و روند دیگری قرار گرفته اند.‏

‏از یک سو حادثه عاشورا در تاریخ جهان کم نظیر بوده است- اگر نگوییم کاملاً بی نظیر بوده است- و هر چند که وقایع مشابهی در تاریخ اکثر جوامع و ادیان به صورتهای مختلف رخ داده و هر جامعه ای قهرمانانی دارد و مدلها و الگوهایی دارد ولی این مسئله، یک مسئله خیلی واقعگرایانه است؛ یعنی یک رئالیسم اجتماعی عجیبی در پس این حرکت نهفته است که از آن درسها می توان گرفت.‏

‏انتخاب امام در برابر دو گزینه دین و دنیا، پیام اصلی عاشورا‏

‏مسئله مهم این است که امام یا باید تسلیم شود و وضع موجود را بپذیرد و یا در برابر آن بایستد. قرار گرفتن امام بر سر این دوراهی اصل قصه است و کل دین هم به نظر من در همین خلاصه می شود که انسان وقتی در سر دوراهی قرار گرفت کدام راه را انتخاب کند؛ راهی که در این دنیا او را به متاعی می رساند؛ زندگیش را تامین می کند؛ او را در این دنیا نجات می دهد؛ یا فلاح و رستگاری در آن جهان را، و این دوراهی نقطه عطف ارزشهای واقعی دین است و ارزشهای حقیقی دین در اینجا آشکار می شود. بارها هم گفته می شود- ولی کمتر مردم به آن توجه دارند- که هر سرزمینی کربلاست و هر روزی عاشوراست؛ یعنی ما همیشه در معرض همین دوراهی قرار داریم و در این دوراهیها اول آنکه آیا می توانیم حق و صواب را تشخیص دهیم و دوم اینکه اگر حق را تشخیص دادیم آیا می توانیم به آن عمل کنیم و بر سر آن پایداری بورزیم؟ این نکته، نکته اجتماعی خیلی مهمی است؛ ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 237
‏اخلاقی است که اساس دین است. آن کس که می خواهد از عاشورا تبعیت کند، در حقیقت این نکته از لحاظ عملی در او مهم است که در این دوراهیها چگونه تصمیم می گیرد و این تصمیم او بر اساس چه نوع ارزشهایی است، ارزشهای دنیوی است یا ارزشهای دینی و اخروی. اینها درسهایی است که به نظر من  باید آنها را زنده کرد. باید تامّل کرد که چه چیز این عاشوراست که مهم است. آیا خود کشته شدن است؟ بالاخره افراد زیادی در طول تاریخ کشته شده اند، ولی کجای این واقعه است که از لحاظ دینی مهم است و آن نکته در روح افراد و در جامعه چه معنایی پیدا می کند و چگونه حلول می کند و ما امروز چطور می توانیم ساختار فکری خویش را برای بهسازی محیط دینی و محیط اجتماعی خود تغییر دهیم و در مسیر صحیح و سالمی قرار دهیم؟‏

‏تحول در رویکرد به عاشورا‏

‏ما در دو سه دهۀ اخیر شاهد گرایش آرام آرام نگرش ها در تحلیل عاشورا از یک موضع صرف کلامی به یک موضع اجتماعی- تاریخی هستیم(برای نمونه همین نظریه حکومت خواهی که مطرح شده است). تحلیل شما از این تغییر و تحول در رویکرد به مسئله عاشورا چیست؟‏

‏ضرورت همگانی شدن رویکرد معرفتی به عاشورا‏

‏در عصر جدید به خاطر اینکه رویکرد به نهضت عاشورا مقداری به سمت واقعگرایانه تری سیر کرده، پاره ای مسایل از جمله مسئله حکومت خواهی مطرح شده و بحث انگیز هم شده و درباره آن اظهار نظر شده است و از این لحاظ قدمهایی برداشته شده است، ولی به عقیده من نباید در اینجا توقف کرد. در واقع این نوع بحثها باید قدری همگانی تر شود و بتواند به عامه منتقل شود؛ یعنی به حرکت اجتماعی پیوند خورد. چون تردیدی نیست که اصل بحث عاشورا بین روشنفکران مذهبی و نخبگان معانی خودش را داشته و دارد و در هر دو قشر هم ما کسانی را داشته ایم- حال سنّی یا شیعه- که این بحثها را به نحوی مطرح کرده اند ولی ما اینجا با دو مسئله روبرو هستیم. نهضت عاشورا از آن ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 238
‏دسته موضوعاتی است که از سطح خواصّ فراتر رفته و در سطح عوام انتشار یافته و توده گیر و همگانی شده و اصلاً تبدیل به یک منش و رفتار و روحیه در بین مردم گردیده است. بنابراین خود بخود باید این نوع افکار و اندیشه ها را نیز در سطح عموم بسط داد. من فکر می کنم حرکتی که قبل از انقلاب ایجاد شد، اگر به همان ترتیب ادامه پیدا می کرد می توانست خیلی راه خود را باز کند. الآن به نظر من خوب جای خودش را باز نکرده برای اینکه اساساً بعد از انقلاب متاسفانه تفکر و اندیشه مقداری دچار رکود شده و عمل زدگی و سیاست مداری و... جای تفکر و اندیشه را تا حدود زیادی گرفته و پر کرده است و در حال حاضر در دانشگاهها که حرکت خیلی کم است؛ در حوزه هم اگر هست بسیار محدود است و همه از آن اطلاعی ندارند و در معرض آگاهی جامعه قرار نمی گیرد. اگر ما می خواهیم این جریان اجتماعی در همان حدی که جریان عاشورا در تاریخ موثر و راهگشا بوده، کارآمد باشد، اندیشیدنها و تفکرها باید استمرار پیدا کند؛ باید عمومیت بیشتری پیدا کند و در جامعه باید جا بازکند و این جریان حالت یک جزیره که محدود به عدۀ خاص و اندکی است را نداشته باشد. واقعاً شاید ما مذهب و ملّیتمان را در عمل مقداری مدیون حرکت عاشورا باشیم و این مسئله کوچکی نیست. بنابراین آینده ما هم در گرو این است که ما از سمبلهایی که داریم، از این حرکتی که داریم، از ساختارهای فکری ای که داریم، به چه نحو استفاده کنیم. کمبودها هنوز زیاد است؛ درکی که عامه مردم از دین دارند خاص خودشان است  و تا اینها هدایت نشوند خود بخود تاسوعا، عاشورا، محرم... در همان مسائل احساسی و مناسک خلاصه می شود.‏

‏نیاز به رشد تفکر انتقادی در جامعه‏

‏بنابراین در حوزه هر چه در این زمینه کار شود گسترش پیدا کند بجاست. به نظر من حرکتی که شما در کنگره می خواهید انجام دهید، می تواند حرکت خیلی مفید و موثری باشد؛ آغاز یک تحول و حرکت فکری باشد، ولی جامعه ما واقعاً به یک مقدار فکر انتقادی هم نیاز دارد، یک مقدار باز شدن بیشتر فضای فکری که افراد از رکود خارج شوند؛ جوانها، تحصیلکرده ها و... ما مقداری از حرکاتی را که قبل از انقلاب رخ داد و اکنون نیز هست، ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 239
‏مدیون تضادهایی هستیم که در جامعه ما به وجود آمد؛ می خواهم صریح بگویم، مدیون مارکسیستها هستیم، مدیون ناسیونالیستها هستیم. اینها ما را برانگیختند که در این زمینه ها بیشتر فکر کنیم و اگر این تضادها نبود، شاید اصلاً در همین حدّ هم اندیشه و تفکر رشد پیدا نمی کرد. بنابراین، محیط باز و انتقادی فوق العاده به رشد فکر و اندیشه کمک می کند و آن را وسعت می بخشد و در نتیجه افراد، جوانها، دانشجویان، روشنفکران با جان و دل شرکت می کنند و از این رکود فکری که ما متاسفانه به آن دچار شده ایم، مقداری بیرون می آییم. موضوعات مختلفی درباره عاشورا قابل بررسی است: جنبه های هنری، جنبه های مناسکی و... همه اینها قابل بررسی و قابل مطالعه است، منتها حوزه باید واقعاً این محیط را ایجاد کند، محیطی که افراد از اینکه روی این مسائل کار کنند و نظر بدهند، هراسی نداشته باشند؛ یعنی فکر نکنند این موضوعی است که آنها را گرفتار مسائل جزمی می کند. ما دوره خاصی داشتیم که در آن مقداری افکار نو مطرح شد که ممکن بود به مذاق بعضیها هم خوش نیاید (مثلاً دکتر شریعتی در سال 51 و 52) که برداشتهای این دوره فکر آفرید، اندیشه آفرید، حرکت آفرید و یک «ترمولوژی» جدید ایجاد شد، «ایدئولوژی» تازه ای شکل گرفت و واقعاً همه اینها بر محور عاشورا بود؛ یک ایدئولوژی حرکت و جهاد و شهادت و عدالت طلبی و مبارزه با ظلم و... را رو آورد و به آن اهمیت داد. به نظر من این گونه برخوردها با مسئله عاشورا باید ادامه پیدا کند.‏

‎ ‎

مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 240