کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

مصاحبه با آیت الله امینی

‏آیةالله امینی‏

‏علم امام(ع) و جایگاه آن در تحلیل و تبیین نهضت‏

‏عده ای با توجه به اینکه امام، معصوم است و خطا نمی کند و با توجه به اینکه امام عالم به غیب است می گویند: امام حسین علم به کشته شدن خود نداشت، والّا نمی رفت تا جانش را به هلاکت بیندازد. امام اگر می دانست کشته می شود، نمی رفت زیرا درست نیست که انسان جان خویش را به خطر اندازد و لذا معتقدند که امام حسین علمی به این مسئله نداشته است، زیرا اگر با علم به کشته شدن حرکت کرده باشد دچار خطا شده است و عصمت امام اقتضا می کند که کار خطایی از او سر نزند.‏

‏البته بحث علم امام و عصمت امام بحث دشواری است که احتیاج به مقدماتی دارد ولی من به طور مختصر عرض می کنم که اگر امام علم هم داشته باشد، علم امام به حوادث از نوع علم متعارف و معمولی ما نیست. علوم ما از طریق حواس به دست می آید و علم به غیب نیست، اما علم غیب پیغمبر و امام از این طریق به دست نمی آید، بلکه نوعی دیگر است. آنها از طریق علل مافوق طبیعی درک می کنند که فلان حادثه حتماً به وقوع می پیوندد. چنین علمی در طریق تکلیف قرار نمی گیرد و نمی تواند در وقوع حادثه دخالت کند. بنابراین کسانی که برای امام حسین علم به غیب را اثبات می کنند و معتقدند که ایشان از طریق علم به غیب، همه حوادث کربلا را می دانسته است، می گویند چنین علمی در طریق تکلیف قرار نمی گیرد و نمی تواند از وقوع حادثه جلوگیری کند. در چنین دیدگاهی امام حسین می دانسته که به قصد انجام وظیفه و امر به معروف و نهی از منکر به کربلا می رود و در این راه کشته می شود. در اینجا علم به شئ ممکن الوقوع نیست، بلکه علم به امر حتمی الوقوع است. مسئله علم به غیب و توضیح و تبیین آن نیاز به بحث دقیقتر و مفصلتری دارد که از حوصله این گفتار کوتاه خارج است و در اینجا قصد من اشاره ای بیش نبود.‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 145

‏از مجموع بیانات شما چنین استنباط می شود که حضرت اباعبدالله هدف واحدی را دنبال می کردند، اما برای تحقق این هدف بسته به تفاوت شرایط، وظیفه ها نیز دگرگون می شده است و در هر شرایطی حضرت متناسب با آن ، موضع معینی را اتخاذ می نموده است. بنابراین به نظر می رسد نیازی نباشد که بحث علم امام را در تبیین این حرکت داخل کنیم و تنها با همان اصل انجام وظیفه می توانیم همه مراحل آن را توضیح دهیم.‏

‏من عیناً مطلب شما را تائید می کنم. ما فعلاً در این بحث با علم امام و عصمت امام کاری نداریم، آنها بعد دیگری است که نمی تواند برای ما موثر باشد. آنچه که اصل است، همان انجام وظیفه است و شکل انجام وظیفه در مراحل مختلف و شرایط مختلف تغییر می کند و در هر شرایطی انسان باید آنچه را وظیفه اوست انجام دهد.‏

‏علم امام(ع) و کیفیت آگاهی او از شهادت خویش‏

‏به نظر می رسد که حضرت عالی در بحث علم و عصمت امام نقطه نظر دیگری را مطرح می فرمایید و آن اینکه علم غیب امام از مقوله علمهای معمولی که مقدمه عمل قرار می گیرند نیست، بنابراین علم غیب امام را – ولو هم که معتقد باشیم که امام نسبت به عاقبت نهضت علم داشته- مطلقاً نمی توان در تبیین این ماجرا داخل نمود و باید آن را یک بحث کلامی صرف تلقی کرد. نکته دیگر اینکه در صحبت خود تعبیر احساس شهادت را به کار بردید، این تعبیر به شکل وزین و روشن کمتر در نوع مکتوبات موجود به چشم می خورد. این احساس شهادت را در همین ایام دفاع مقدس اکثر رزمندگان ما داشتند. آیا در واقع علم حضرت سیدالشهدا به مقوله شهادت را از این نوع ادراکات می دانید؛ یعنی احساسی که می توان در غیر معصوم هم مشاهده کرد و برخاسته از روشن بینی و درک سیاسی ایشان است؟‏

‏روح انسان طبعاً از عالم مجردات است که می تواند با ارتباط با عوالم دیگر حقایق را ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 146
‏دریافت و درک کند و آنچه که مانع از ادراک این حقایق می شود تعلقات دنیوی آدمی است؛ هر چه این تعلقات بیشتر باشد، درک معنوی انسان کمتر است؛ هر چه این تعلقات کمتر شود، درک معنوی او بیشتر می شود. کشف و شهود حقایق که بعضی به آن رسیده اند نیز از همین طریق حاصل می شود. هر چه تعلقات دنیوی کمتر شود و توجه به باطن و روح بیشتر گردد، امکان درک معنویات قویتر می شود. در بعضی احادیث نیز چنین آمده که اگر شیاطین و تعلقات مادی بر قلوب مردم تسلط نداشتند به ملکوت جهان راه پیدا می کردند و حقایق را دریافت می نمودند. مثلاً این مسئله هست که بعضی از افراد نزدیک مرگشان چیزهایی را کشف می کنند و می بینند. این برای این است که روح در زمان احتضار تعلقاتش به این بدن قدری کمتر شده است. وقتی انسان از دنیا ببرد و رشته تعلق خود به آن را قطع کند، این حالت برای او حاصل می شود. ما وقتی وصیتنامه های اکثر شهدا را می خوانیم، می بینیم آنها احساس خاصی داشته اند که حتی آینده خودشان را درک می کرده اند و این حالت نیست الا به خاطر اینکه از دنیا بریده و رها شده بودند. این امری است که برای همه امکان حصول آن وجود دارد و بسته به عمل انسان است.‏

‏من احساس امام حسین را از همین گونه ، بلکه عالیتر می دانم. زمانی که ولید والی مدینه خبر مرگ معاویه را به امام حسین داد و مصرّانه از او خواست که با یزید بیعت کند، امام در بحران روحی سختی قرار گرفت. سخنانی که به مروان و بعد از آن به هنگام وداع با قبر رسول خدا و با زنان بنی هاشم و با محمدبن حنفیه فرمود همه از آن بحرانی روحی حکایت می کند زیرا امام از مفاسد اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی دستگاه حکومت بنی امیه و مقاصد شوم و خطرناک آنان و بویژه از مفاسد اخلاقی و بی لیاقتی یزید کاملاً آگاه بود و آینده اسلام را در خطر می دید. در چنین وضعیتی از او که پسر پیغمبر است می خواهند که با یزید بیعت کند و بر سیره و رفتار غیر اسلامی او صحه بگذارد. در اینجاست که امام حسین سکوت و تسلیم خود را جایز نمی بیند و تصمیم به مبارزه می گیرد ولو اینکه به بهای کشته شدن او تمام شود زیرا این مبارزه وظیفه اوست. در چنین حالت بحرانی ای که از جهان ماده و تعلقات دنیوی بریده و برای انجام وظیفه آماده گشته است، پیامبر را به خواب ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 147
‏می بیند که امر به خروج از مدینه می کند و بدین گونه امام شهادت خویش را احساس می کند. این علم از علوم معمول و متعارف نیست تا گفته شود حضرت برای شهادت رفته است؛ این علم از نوع علوم «‏المومن ینظر بنور الله‏» است.‏

‏درباره روایت «‏شاء الله ان یراک قتیلاً‏» که هم در سند و هم در دلالت آن خدشه کرده اند، چه مطلبی دارید؟‏

‏ما اگر بخواهیم اسناد این روایات را بررسی کنیم مسئله ای است که به کار دقیقی نیازمند است. البته در بین این کلمات مسائل ضعیف و اسناد ضعیف وجود دارد. مطلب به نظر من تقریباً همان است که امام حسین پیغمبر را در خواب دید که به او فرمود: ‏اخرج الی العراق‏؛ برو وظیفه ات را انجام بده، ولو اینکه به کشته شدن بیانجامد، نه اینکه خدا خواسته است که تو برای کشته شدن بروی. در هر کاری مسیر طبیعی کار به نحوی است که از آن ابتدا وقوع مسائلی قابل پیش بینی است، اما این به معنای جبر نیست بلکه انسان از روی علم و اراده و اختیار نتایج هر کاری را می پذیرد و خود را برای آن مهیا می کند. این «‏ان الله شاء ان یراک قتیلاً‏» بیان همان احساس است که امام داشت و حدس می زد که در این سفر به شهادت می رسد.‏

‎ ‎

مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 148