کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

مصاحبه با دکتر ابراهیمی دینانی

‏دکتر ابراهیمی دینانی‏

‏دیدگاه و الگوی مطلوب در تحلیل و تبیین نهضت عاشورا‏

‏در نگرش به حادثه عاشورا آیا منظر متافیزیکی و مابعدالطبیعی را بر می گزینید و یا منظر طبیعی و بشری را و اگر این دو منظر را با یکدیگر قابل جمع می دانید، کیفیت این جمع چگونه است؟‏

‏اولاً در عبارت شما یک تصحیح کنم: شاید بهتر بود کلمۀ متافیزیک را اصلاً به کار نمی بردید؛ همان دید الهی و دید بشری را بکار ببرید شاید مناسبتر باشد چون این مسئله خود قابل بحث است که آیا دیدالهی، دید متافیزیکی است یا نه. بنابراین اگر اجازه دهید دید الهی و دید بشری به کار ببریم و بگوییم یک منظر این است که از دیدالهی به مسئله نگاه کنیم و نظرگاه دیگر این است که از دید بشری به مسئله بنگریم.‏

‏نگرش الهی، روح و اساس دیانت‏

‏به نظر من جمع بین این دو خیلی مشکل است. من روح دیانت و اساس دیانت و بخصوص ادامۀ دیانت را که تشیع باشد، در بعد الهی آن می بینم؛ یعنی فکر می کنم که اگر بخواهیم با دید بشری به مسئله نگاه کنیم، از اصل انحرافی ایجاد شده است. دیدگاه من به مسئله الهی است و خود ائمه اطهار که جانشین انبیا هستند، آنها هم دیدشان الهی است؛ یعنی از دید خداوند به آدم نگاه می کنند؛ یعنی چشم پیغمبر و چشم امام، چشم الهی است؛ امام، عین الله است؛ عین الله یعنی چشم خداوند؛ خداست که به عالم نگاه می کند. امام با نظر عین اللّهی به عالم نگاه می کند و لسان پیغمبر لسان‏‏ ‏‏الله است یعنی با زبان خدایی با آن صحبت می کند و امام نیز چنین است و ثبوت دیانت هم به همین است. ما اگر نتوانیم به این دیدگاه برسیم و با دید بشری به مسئله نگاه کنیم در واقع یک نوع سکولاریزم به جای دیانت خواهد نشست. من فکر می کنم که اختلاف شیعه و تسنّن هم در همین جاست. به نظر ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 114
‏من شیعه و سنّی وجود دارد؛ یعنی دید الهی داشتن و با دید الهی به عالم نگاه کردن دید تشیّع است و با دید بشری به عالم نگریستن دید تسنّن است. اصلاً من خود تشیّع و تسنّن را در این ارتباط به این سبک معنی می کنم. البته موضوع تاریخی جای خودش را دارد، اما روح آن مسئله ای است که خاص میان امام و خداست و برای ما اصلاً قابل تحلیل نیست که علل و عوامل وقوع این نهضت را بفهمیم. با نگریستن به مسئله از دید الهی به این معنا که قصه عاشورا صرفاً امری است که از ناحیۀ خداوند به امام حکم شده بود و قضای الهی آن را اقتضا می کرد و فرمان خاصی بود که از جانب خداوند به امام رسیده بود و این طور نیست که دیگران غیر از امام بتوانند بفهمند که این جریان بر چه اساسی اتفاق افتاده است و علل و عوامل آن را کشف کنند، طبیعی است که قصه از دسترس ما دور می شود و دیگر قابل عبرت آموزی و پند آموزی نیست. قضیه این است که انسان با چه چشمی به عالم نگاه کند. اصلاً خود انبیا فرقشان با دیگران در نوع نگاهشان به عالم است وگرنه با دیگران چه تفاوتی دارند؟ تفاوت پیغمبران با دیگران چیست؟ در این است که با دید الهی به عالم نگاه می کنند و چرا نام این را خصوصی می گذارید؟ شما می گویید که اگر این گونه بیان کنیم مسئله خصوصی می شود. نه، این طور نیست، با دید الهی به کلّ جهان نگریستن خصوصی نیست. بله، آنکه الهی نیست نمی تواند این را بفهمد- اگر منظور از خصوصی شدن این است- ولی کسی که دیدالهی دارد، همه چیز را از منظر خدایی نگاه می کند. بنابراین من فکر می کنم که معنی امامت همین است. ما اگر این بعد را از امامت بگیریم فکر نمی کنم برای امامت چیز زیادی باقی بماند.‏

‏منظور از خصوصی این است که بر طبق تفاسیر صرفاً کلامی از حادثه عاشورا، عاشورا برای ما قابل تحلیل و فهم نخواهد بود و اصولاً نباید به این قصه نزدیک شد؟‏

‏حادثه عاشورا یک رویداد الهی‏‏ ‏

‏بله همین را می خواهم بگویم، همین که منظور شماست اصلاً مورد نظر من نیست. ما‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 115
‏ اصلاً نمی خواهیم از این قضیه پندآموزی کنیم. ما می توانیم از همۀ قضایا پندآموزی کنیم. اگر شما از نهضت کربلا می خواهید پند بیآموزید، صدها هزار قضیه مثل نهضت کربلا وجود دارد که شما می توانید از آنها پندآموزی کنید. اصلاً مسئلۀ کربلا پندآموزی نیست، یک واقعۀ الهی است که رخ داده و دقیقاً هم همین طور است که شما گفتید و بشر عادی هم با دید عادی نمی تواند آن واقعه را بفهمد. اگر می خواهید با دید بشری به قضیه نگاه کنید و به تعبیر خودتان عبرت آموزی کنید، چرا فقط به کربلا نگاه می کنید. صدها جریان مانند کربلا در عالم رخ داده و هم اکنون نیز در حال رخ دادن است؛ از آنها پند بیآموزید. قصۀ کربلا بیش از مسئلۀ پندآموزی است؛ تنها مسئلۀ پندآموزی نیست؛ چرا پند را از آنجا می خواهید بیآموزید؟‏

‏اسوه بودن منظور ماست.‏

‏ «الهی» بودن لازمه «اسوه» بودن امام(ع)‏

‏اسوه بودن همان الهی بودن است؛ تا الهی نباشد، اسوه نیست. دقیقاً اسوه بودن تائید مطلب بنده است. امام وقتی اسوه است که عملش عمل الهی باشد؛ دیدش، دید الهی باشد؛ اگر چنین نباشد اسوه نخواهد بود. ارسطو برای من اسوه نیست در عین اینکه استدلالی نیرومند دارد؛ ارسطو که سخن سطحی نمی گوید یا افلاطون خیلی حرفهای عمیقی دارد ولی هیچ وقت آنها اسوه نخواهند بود. من روی مطالب آنها فکر می کنم و می توانم به آن ایراد کنم. ولی وقتی امام مطلبی را بیان فرمود من بحثی روی کلام امام ندارم و برای من اسوه است و به این دلیل اسوه است که دید امام الهی است. اگر دیدش بشری باشد چرا برای من اسوه باشد؟ رای من در نظر شما ممکن است افراطی باشد و خیلی ها هم آن را نپسندند، ولی من این طور فکر می کنم. من دیانت را در جنبۀ الهی آن می بینم؛ کل دیانت و از جمله امامت را و معتقدم که اگر آن جنبه زیر سوال رود هیچ چیز برای دیانت باقی نمی ماند. مقداری حرفهای سطحی و یک مکتب فلسفی در ردیف سایر مکتبها خواهد بود و به همین دلیل قابل نقد و قابل بحث است. اسوه بودن از این لحاظ است که دید، الهی است و همواره از‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 116
‏ دید الهی باید نگاه کرد و اصلاً سرّ امام غیبت امام زمان و سرّ تعلیمات تشیّع و ائمّۀ ما همین است و اگر اینها نبود اصلاً لزومی نداشت که امام معصومی داشته باشیم؛ امام غایبی داشته باشیم. هیچ لزومی نداشت که به اهل ذکر مراجعه کنیم. چرا قرآن شما را به اهل ذکر ارجاع می دهد؟ چرا نگفته است سراغ اهل فلسفه بروید و از آنها مسئله خود را بخواهید؟ می گوید: ‏فاسئلوا اهل الذکر‏، نه اهل فلسفه، نه اهل استدلال، بلکه به «اهل ذکر» ارجاع می دهد؛ اهل ذکر یعنی کسانی که با دید الهی به انسان نگاه می کنند و واقعۀ کربلا هم واقعه ای است مثل تمام وقایعی که در زندگی امام اتفاق افتاده است؛ دقیقاً بر مبنای آن دید الهی است. بله می توانیم بگوییم که ما نمی توانیم بفهمیم مگر معبّداً و تقلیداً و تاسّیاً. تقلید را به کار نمی برند و تاسی می گویند؛ همان اسوه که شما فرمودید. تاسی از همان اسوه است یعنی اسوه قرار دادن؛ من تاسی می کنم چون اسوه است. اسوه است چون دید الهی دارد و به همین دلیل من می توانم پیرو او باشم و اگر آن دید الهی را نداشت شخصاً من نمی خواستم پیرو او باشم.‏

‏دیدگاههای مختلفی که در تحلیل نهضت عاشورا وجود دارد مانند نظریه تشکیل حکومت، خودداری از بیعت و مبارزه منفی با حاکمیت یزید، امر به معروف و نهی از منکر و... به نظر شما با الهی بودن این ماجرا تعارضی دارد؟‏

‏نه، ما هم تاسی می کنیم به دلیل اینکه الهی است. اگر فکر نمی کردیم که الهی است تاسی نمی کردیم. ما می توانیم تاسی کنیم و آن را اسوه قرار دهیم، ولی چون امر الهی است به آن تاسی می کنیم و اگر از دید الهی به آن مسئله نگاه نمی کردیم تاسی هم نمی کردیم و دلیل هم نداشت که تاسی کنیم؛ خودمان تصمیم می گرفتیم. به پیغمبر چرا تاسی می کنیم؟ نه از باب اینکه سخنان خوبی می گوید که دیگران هم می گویند، بلکه به جهت اینکه کلام خدا را می گوید و گویندۀ کلام خداوند است و امام هم همین طور است. من گفتار امام و کردار امام و تقریر امام را که تاسی می کنم برای این است که از همان واقع و دید الهی به عالم نگاه می کند و از دید الهی سخن می گوید و اگر آن دید را نداشته باشد تاسی من ظاهری و‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 117
‏ سطحی و قابل نقض است. قضایای تاریخی زیادی در جهان اتفاق افتاده و افراد زیادی مظلوم کشته شده اند؛ پس چرا باید به امام حسین تاسی نمود؟ برای اینکه الهی است، آن کس که کشته شده و مظلوم هم است ولی الهی نیست، برای من اسوه نیست.‏

‏طبیعی است که اسوه بودن فرع بر این است که جریان قابل فهم باشد، قابل تحلیل باشد و بتوان علل و عوامل آن را شناخت و در شرایط مشابه، شبیه آن عمل نمود.‏

‏اعتقاد به الهی بودن امام(ع)، علت تاسی به او‏

‏نه، نه، من موافق نیستم. اجمالاً من می فهمم که الهی است. یعنی اگر ما باور داریم امام حسین خلیفه است و از اوصیای خداوند است و امام منصوب از طرف ختمی مرتبت است، این خود علم است. با همین علم که او امام است و با همین علم که او دید الهی دارد، برای ما اسوه است. اما اگر همین علم را نداشتیم و این اعتقاد را نداشتیم، او نمی توانست برای ما اسوه باشد. علم به این معنی است نه به معنای کیفیت تحلیل که ما تمام خصوصیات و زیر و بم آن را بدانیم. نه، ما نمی توانیم. چنانکه خود پیغمبر را هم ما نمی توانیم به طور کامل دریابیم و وحی را نیز همچنین. ما به طور اجمال می دانیم که الهی است، هم کلام پیغمبر الهی است و هم عمل امام حسین الهی است و بر اساس این علم اجمالی به الهی بودن مسئله، تاسی می کنیم. اما اگر منظور شما تحلیل دقیق منطقی و دو دوتا چهارتاست، این کار را نه تنها من که فکر می کنم هیچ بشری قادر نیست و اینها فقط ادعا می کنند که قادرند؛ یعنی آنها از اذهان خودشان قضیۀ کربلا را تحلیل می کنند. کسی که می خواهد حادثه عاشورا را تحلیل ذهنی و منطقی کند و یا می خواهد با موازین جامعه شناسی، روانشناسی، تاریخی و یا سیاسی آن را تحلیل کند، ذهنیت خود را به واقعۀ کربلا تحمیل کرده است. آن کس می تواند کربلا را بفهمد که اعتقاد دارد این حرکت حرکتی الهی است و امام حسین دیدگاه الهی داشته و آن دیدگاه الهی در تاریخ ظاهر شده است. من به همین ظاهر هم اقتدا می کنم، ولی چون پشتوانۀ این رفتار ظاهری را یک امر الهی می دانم برای من اسوه است و اگر من چنین ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 118
‏اعتقادی نداشتم، عاشورا برای من الگویی مثل دیگر الگوهای تاریخی، جامعه شناسانه و یا مردم شناسانه بود.‏

‏آیا این رفتار را قابل تبعیت برای افراد عادی هم می دانید؟‏

‏نمی توانند تحلیل کنند؛ فقط می توانند تاسی کنند. تنها اگر این علم را دارند، اگر به امام معتقدند، می توانند تاسی کنند. ولی اینکه خودشان تحلیل کنند، من آن تحلیلها را قبول ندارم؛ یعنی برای بنده آن تحلیلها الگو نیست. از امام حسین پیروی می کنم تنها به دلیل اینکه عمل او الهی است. به همین دلیل هم با صلح امام حسن موافقم و هم با جنگ امام حسین و هیچ وقت میان آنها تعارض نمی بینم. اگر با دید ظاهری بخواهم به قضیه نگاه کنم دچار تعارض می شوم و بعد متکلفانه باید آن را حل کنم. اینها با تکلّف قابل حل است، اما من راحتم و هیچ وقت این تکلّف را ندارم. می گویم: ‏الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا‏. اگر امام حسن هم مثل امام حسین قیام کرده بود، برای من اسوه بود؛ و اگر امام حسین هم مثل امام حسن صلح کرده بود، باز هم برای من اسوه بود. چون امام است برای من اسوه است، نه برای اینکه چون تحلیل می کنم و می فهمم این کار مصلحت بوده است. در آن صورت که من تشخیص می دهم مصلحت بوده است، او الگوی من نیست بلکه در حقیقت ذهن خود من الگوی من خواهد بود.‏

‏بر این مبنا حرکت امام قابل تعمیم به جوامع دیگر نیست.‏

‏چرا، اگر کسی مومن باشد، هست.‏

‏به عنوان پیروی و به عنوان یک الگوی عملی و کاربردی؟‏

‏چرا الگوی عملی نیست؟ عمل امام به عنوان یک عمل الهی همواره تا قیامت الگو خواهد بود اما با این اعتقاد، نه با تحلیلهای تاریخی.‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 119

‏طبیعی است معنای این نحوۀ الگو بودن این است که ما امام معصوم را در میان خود حاضر داشته باشیم که بتوانیم تابع حرکتهای اجتماعی او در شرایط مختلف باشیم.‏

‏بله، داریم. اصلاً سرّ غیبت امام زمان همین است، والّا هیچ معنی دیگری ندارد. سرّ غیبت دقیقاً همین است.‏

‏در غیبت امام معصوم چگونه می توان حرکتهای اجتماعی نظیر حرکت سیدالشهدا داشت در حالی که برای ما قابل فهم نیست؟‏

‏بله، می توان داشت و کسانی هستند که برایشان قابل فهم است. اوّلاً برای خود ما قابل فهم است؛ حتی برای من عامی قابل فهم است. به علاوه کسانی هستند که ممکن است ارتباطاتی داشته باشند و ما هم که قائل نیستیم به اینکه زمین خالی از حجت است؛ ما که رابطه با امام را قطع نمی دانیم؛ ما که قائل به انسداد باب امامت نیستیم؛ ما باب امامت را مفتوح می دانیم و سرّ غیبت همین است، و گرنه غیبت معنی دیگری نمی توانست داشته باشد. سرّ اینکه امام غایت است و حضور دارد این است که باب ارتباط با امام مفتوح است و کسانی هستند که با امام ارتباط دارند. آنهایی که ارتباط دارند اگر مومن باشند، می توانند برای من اسوه باشند. توجه داشته باشید که شرط این مسئله ایمان است و حتی اگر من با شخصی در عصر حاضر نتوانم ارتباط برقرار کنم، خود عمل امام حسین و عمل ائمه به عنوان انسانهای الهی برای من اسوه است.‏

‏آیا شرایط سیاسی و اجتماعی وقت در عمل امام موثر بوده است و آیا در اسوه قرار دادن امام و تاسی به عمل او لحاظ کردن این شرایط ضرورت دارد؟‏

‏شرایط اجتماعی بستر تحقق امر خداوندی‏

‏این با سخن من منافات ندارد. شرایط اجتماعی تاثیر دارد، البته نه به معنای اینکه‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 120
‏ شرایط اجتماعی هستند که این نقش را ایفا می کنند. بلکه به این معنا که امر خداوند در شرایط اجتماعی نازل می شود. چنانکه در خود نبوت نیز همین طور است. چرا مثلاً حضرت ختمی مرتبت پانصد سال قبل از زمان بعثت مبعوث نشد یا چرا دو هزار سال پیش مبعوث نشد؟ مسلماً شرایطی است که امر خداوند در آن شرایط اجتماعی تحقق پیدا می کند، همان طور که وحی در شرایط خاصی نازل می شود، عمل امام هم در شرایط خاصی از جانب خداوند مصلحت پیدا می کند، چه قعودش و چه قیامش، فرق نمی کند. عمل امام به طور کلی در شرایط واقع می شود اما از ناحیۀ باطن نه ظاهر. اینجاست که ضمن قبول این حقیقت که تحقق امر خداوند چه در وحی حضرت ختمی مرتبت، چه در عمل امام، در شرایطی رخ می دهد و در خلاء واقع نمی شود، ولی من بشر عادی وقتی آن شرایط را تحلیل می کنم و ذهنم فقط روی شرایط متمرکز می شود و غافل از امر خداوند می شوم، دچار تاریخزدگی می شوم و آنگاه تحلیلم، تحلیل درستی نخواهد بود. بله ما شرایط را تحلیل می کنیم ولی باید این اعتقاد را داشته باشیم که آن امر خداوند است که در این شرایط تحقق یافته است. اگر آن نکته مورد غفلت قرار گرفت دچار تاریخزدگی وحشتناکی خواهیم شد و آن معنویت از میان پریده است؛ یعنی درست مثل یک مورخ تحلیل تاریخی می کنیم و هیچ تفاوتی با یک مورخ معمولی نخواهیم داشت.‏

‏به عقیده شما امر الهی از مجرایی هم عرض با مجاری طبیعی و علل تاریخی- اجتماعی جاری می شود؟‏

‏نه، در طول است. امر خداوند و علم امام و عمل امام از باطن می آید، ولی از باطن که جاری شد باصطلاح در زمین و زمان نازل می شود، هم زمین و هم زمان یک زمینه است برای نزول امر الهی. امر الهی در زمین، زمان و در شرایط، آن هم بنابر مصلحت الهی نازل می شود و در زندگی من وارد می شود. من با امر الهی زندگی می کنم ولی همواره باید متوجه آن باطن باشم. اگر روزی آن باطن را از دست دادم و تنها روی شرایط متمرکز شدم، دیگر با امر باطنی در ارتباط نیستم و تنها مورخ و تحلیلگر تاریخ هستم مانند همۀ تحلیلگران تاریخ. ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 121
‏این یک شیوه است، اما زمانی بر اساس معنویتی فکر می کنم که آن معنویت در این شرایط و در این زمین و زمان نازل شده و من هم چون آن امر الهی است، آن را اسوه قرار می دهم و همواره از آن پیروی می کنم. اگر امر خداوند نبود هیچگاه ملزم به پیروی نبودم من ملزم به پیروی امر خداوندی هستم و نه به پیروی تحلیلهای تاریخی یک مورخ و چه بسا خود بتوانم بهتر از او تحلیل کنم. من خود را موظف می بینم که از الگوی الهی پیروی کنم. الگوی الهی توجه به باطن است و به نظر من بدون باطن، دین تبدیل به یک امر سکولار شده و چیز وحشتناکی از کار در می آید و بسیاری شاید این گرفتاری را پیدا کرده اند بدون آنکه خود بدانند.‏

‏ابعاد مغفول و ناشناخته حادثه عاشورا‏

‏غفلت تنها در تاریخ نیست. به نظر من این چنین نیست که غفلت از بعد وجودی امام فقط در تاریخ اتفاق افتاده باشد. در همان زمان حضرت امیر، بسیاری از همعصران آن حضرت از معنی امامت ایشان غافل بودند. غفلت برای کسانی که اهل غفلت اند همیشه وجود داشته، ولی برای کسانی که اهل غفلت نیستند، نه آن زمان و نه اکنون، وجود ندارد. عرفان همواره وجود داشته است، اما کسانی که ولایت و امامت را نمی توانستند دریابند، در غفلت بوده اند. حجاب همیشه هست.‏

‏عاشورا و دیگر ادیان‏

‏آیا اصولاً واقعۀ مشابهی- ولو به چند مرتبه نازلتر- در ادیان دیگر وجود دارد و اگر هست آیا تفسیر و تعبیری که پیروان آن ادیان از آن واقعه داشته اند بر روی تفاسیر موجود و رایج در میان ما از حادثه عاشورا تاثیر داشته است؟ به عنوان نمونه شهید مطهری به مصلوب شدن حضرت عیسی و تفسیری که مسیحیت از آن دارد در باب اینکه اصولاً مصلوب شدن حضرت مسیح برای نجات و شفاعت پیروان او صورت گرفته است اشاره می کند و معتقد است که این تفسیر بعدها در بین ما هم رسوخ کرده ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 122
‏و منشا این نظریه رایج در میان ما شده که شهادت امام حسین برای شفاعت شیعیان بوده است.‏

‏جهاد در راه رسالت الهی، سیره مشترک اولیا‏

‏قضایای شبیه به واقعۀ کربلا که معصومی به عنوان پیغمبر و امام مظلومانه به شهادت برسد در همه ادیان وجود داشته است؛ مانند حضرت خلیل الرحمان که او را به آتش می افکنند و آتش به هر حال سرد می شود. در واقعۀ کربلا حضرت امام حسین و اهل بیتش شهید می شوند، ولی حضرت خلیل به آتش افکنده می شود یا حضرت موسی گرفتار ستم فرعونی است یا همان طور که اشاره کردید حضرت مسیح که در هر حال بنا به عقیدۀ آنها به صلیب کشیده می شود. اینها همه مردان الهی هستند که در راه رسالت الهی دچار مشکلات شده اند؛ یعنی در راه تبلیغ امر خداوند و رساندن دستورات خداوند به مردم دچار آن سختیها و آزارها شده اند و امام حسین نیز از جملۀ همین اولیا و اوصیای بزرگ است. اما تعبیری که درباره مصلوب شدن حضرت مسیح اشاره فرمودید در هر حال این مسئله در مسیحیت تاثیر زیادی داشته است چه در دنیای مسیحیان و چه در آخرت آنها. این خود یک تفسیر بشری است که ما بگوییم حضرت مسیح مصلوب شد برای اینکه پیروان او آمرزیده شوند؛ نه، آمرزش پیروان او هم هست اما او نه برای این امر بلکه در راه رسالت خود و تبلیغ امر خداوند مصلوب شد و به همین خاطر هم حضرت خلیل به آتش افکنده شد و یا به پیشانی حضرت رسول سنگ زدند و جنگها و مضیقه ها برای حضرت فراهم کردند و یا حضرت امام حسین کشته شد. در هر حال اینها هم برای رسالت امر خداوند با مشکلات مواجه شده اند و آن مشکلات در تربیت ما و حتی در آمرزش ما مسلماً موثر است. هم آنها در زندگی ما الگو هستند که ما آنها را اسوه قرار دهیم و راه خداوند را که آنها رفتند، برویم و هم پیروی از آنها و الگو قرار دادن آنها، موجب آمرزش ما هم باشد. اما اینکه بگوییم امام تنها به خاطر این کشته شد که ما آمرزیده شویم تحلیل بشری و تحلیل انسانی است؛ دید الهی نیست. دید الهی همان است که حضرت مسیح در راه رسالت خویش مصلوب شد و حضرت امام حسین در راه امامت خویش در کربلا به شهادت رسید. بنابراین، اینها الگو ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 123
‏هستند و ما به آنها تاسی می کنیم و بر این تاسی آثاری مترتب می شود از جمله آمرزش ما.‏

‏بین آن تفاسیر و تفاسیر میان مسلمین در رابطه با حادثه کربلا نسبتی می بینید؟‏

‏البته شباهتهایی وجود دارد ولی تفسیر یکسانی نیست. چون می دانیم تفسیری که مسیحیت از مصلوب شدن حضرت مسیح و حتی از خود مسیح دارد با تفاسیر ما تفاوت دارد و شباهتی با آنها ندارد. آنها گناه اولیه بشر را یک مسئله می دانند و بشر را با لذات گناهکار می دانند، خطیئه بالذات برایشان مطرح است، در حالی که در اسلام چنین مسئله ای وجود ندارد. ما بشر را بالذات و بالفطره پاک می دانیم مگر اینکه بالعرض منحرف گردد و گناه کار شود و به کفر کشیده شود. آنها بشر را بالذات گناهکار می دانند و به همین دلیل این طور تفسیر می کنند که مصلوب شدن حضرت مسیح برای این بوده است که آن گناه ذاتی بشر آمرزیده شود. بنابراین تفسیری که ما از واقعۀ کربلا داریم با تفسیری که مسیحیت از مصلوب شدن مسیح دارد کاملاً متفاوت است.‏

‏آیا مفسرین ما تاثیر و تاثراتی از آن تفسیر نداشته اند؟‏

‏البته نمی توان گفت تاثیر نبوده است؛ هر مکتبی از مکتب دیگر به نوعی تاثیرپذیری دارد ولی تفسیرهایی که غالب بزرگان ما کرده اند با تفسیری که در مسیحیت می شود تفاوت دارد.‏

‎ ‎

مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 124