کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

مصاحبه با دکتر قادری

‏دکتر قادری‏

‏نقش توجیه گرانه اندیشه سیاسی اهل سنت‏

‏در مورد اهل سنت من فکر می کنم مشکل اساسی آنها که به این وضعیت مبتلا شدند- حداقل از زاویه ای که من نگاه می کنم- این بود که اندیشه خلافتی آنها یک اندیشه ماتقدم نبود. این اندیشه از سویی این حسن را برای اهل سنت داشت که می توانستند خود را با مقتضیات روز هماهنگ کنند ولی به نوبۀ خود این آسیب و لطمه را هم به آنها وارد کرد. در حقیقت یک حالت پارادوکس (‏‎Paradox‎‏) برای آنها ایجاد کرد که حسن آن قدرت انطباق و انعطاف اندیشه شان بود و عیب آن استخدام اندیشه برای توجیه واقعیت بود و حتی اندیشه برای توجیه غلبه و سلطه به کار گرفته می شد. درست است که بعضاً فقها و مجتهدین اهل سنت با خلفا و زمامداران عصر خودشان سرسازگاری نداشتند، ولی در نهایت چارچوب اندیشه شان این بود. چرا؟ چون در دیدگاه آنها خلافت جزء مصالح و امور عامه است و باید عامه به آن بپردازند.‏

‏در رابطه با عناصر نظام سیاسی مطلوب غزالی اگر نکاتی را مدنظر دارید بفرمایید.‏

‏دیدگاه عمومی غزالی را باید به عنوان یک اشعری مسلک و یک شافعی مذهب ارزیابی کرد. یکی از نکات برجسته در آرای غزالی مسئله لعن یزید است که او به گونه خاص خود با آن برخورد می کند. به عقیده من غزالی هم مثل خیلی از متفکرین دیگر در عالم اسلام، میان حاکمان و عامۀ تمایز قائل می شد. در مورد عامۀ مردم یک مشی محافظه کارانه در پیش می گرفت (حداقل در اواخر عمرش) ولی نسبت به حکومت گران برخورد ابتدایی و اعتراض آمیز و پرسشگرانه با قضایا داشت. ابن رشد در اندلس هم به همین ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 100
‏تفاوت یعنی لایه های مختلف انسانها و تناسبی که ساخت سیاسی می تواند نسبت به انسانهای مختلف داشته باشد، قائل بود. مشکل اهل سنت به زعم من در این است که در نزد آنها اندیشه خادم امر واقع شد؛ یعنی صرفاً به کار انعطاف پذیری نسبت به واقعیت نیامد بلکه خدمتکار و توجیه گر آن شد. امروز در فردی مثل مودودی که راجع به خلافت بحث می کند و کتاب می نویسد (خلافت و ملوکیت) شما می توانید آن جهات انقلابی و آن روحیه اعتراض به حکومت را هم ببینید، ولی این قبیل گامهایی که مودودی و امثال ایشان برمی دارند در چارچوب تفکر اهل سنت باز هم جریان غالب و یک قاعده نیست. در چارچوب عمومی تفکر اهل سنت اندیشه تابع وقایع است و برای توجیه آنها به کار گرفته می شود.‏

‏آیا این شیوه تحلیل در بین علمای اهل سنت همچنان ادامه دارد؟‏

‏من فکر می کنم که قاعده و قالب خودشان را حفظ کرده اند. البته هستند کسانی مثل مودودی که در حال فاصله گرفتن از تفکر رایج اند و پاره ای نکات را مطرح می کنند. می دانید که در نزد اهل سنت، شورش علیه حاکم مربوط به موارد خیلی خاصی بوده و یک جریان عام نیست، ولی اکنون چنین فتوا می دهند و پشتوانه اش هم این است که مثلاً شخصی چون سادات دیگر در زمرۀ مسلمین نیست، بلکه به یک معنا آلت دست و مهره ای در خدمت بیگانگان و دشمنان است؛ یعنی باز پشتوانه نظری خویش را به این ترتیب در فتوایشان حفظ می کنند.‏

‏تاثیر حادثه عاشورا بر دیدگاه کلامی و فقهی اهل سنت‏

‏آیا نهضت امام حسین و خروجشان علیه یزید هیچ تاثیری از جهت کلامی و فقهی در مباحثی همچون جواز خروج علیه نظام و فرد حاکم بر روی فقه و کلام سیاسی اهل سنت نداشته است که با تمسک به عمل فردی چون امام حسین که از دید علمای اهل سنت نیز یک فرد عادی‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 101
‏ نیست به قیام علیه نظام جور و ظلم مشروعیت ببخشند؟‏

‏من فکر نمی کنم. به جهت کلامی عموم بحثهایی که در میان اهل سنت صورت گرفته به حول و حوش قتل عثمان باز می گردد. بحثهای راجع به امام حسین در نزد اهل سنت، موارد خیلی اندکی است؛ مثل نظر غزالی درباره لعن یزید.... تاثیرات، خیلی خاص و بسزا نبوده است. یک آدم بسیار برجسته مثل ابن خلدون درباره تاریخ اسلام یک کار تعلیلی می کند نه یک کار توصیفی؛ می خواهد علت یابی کند. می گوید که معاویه ناگزیر بود به خاطر عصبیّت خلافت را به یزید واگذار کند؛ یعنی آنها به یک معنی جریان عادی خلافت را مورد تاسی و اقتباس قرار می دهند و از اینکه برای امام حسین که سبط پیامبر بود چنین واقعه ای پیش آمد، ابراز تاسف می کنند اما اینکه خود این حادثه تحولی در اذهان عامه به وجود آورده باشد، تا آنجا که من دیده ام- جز در موارد نادری- چنین نبوده است و در مواردی هم که از سوی آنها از قیام امام حسین طرفداری شده باز هم بر مبنای افضلیتی که شیعه به آن معتقد است نبوده است.‏

‏بعضی از دانشمندان همچون دکتر کلیم صدیقی و افرادی مانند ایشان ظاهراً به خاطر گرایش به انقلاب اسلامی در صدد برآمدند که تحولی در کلام خودشان ایجاد کنند؛ حال نمی دانم تا چه حد در این راه موفق شده اند.‏

‏تداخل جامعه مسلمین با وضعیت بیرونی، باز شدن مناظر جدیدی بر این قضایا و این کلام را می طلبید. تا زمانی که جامعۀ مسلمین یعنی در واقع جامعۀ اهل سنت به عنوان بخش اصلی و پیکره اصلی مسلمین بود و از سوی غرب هم با خطر روبرو نشده بود، اصلاحات حداکثر، اصلاحات داخلی بود. حال که دیگر بدنه اصلی نیست یعنی با این نفوذها؛ کرانه هایش مرتباً فرسایش می شود و تمدن خیزیش هم مورد تردید و سوال قرار گرفته و عملاً تحت الشعاع تمدن غرب واقع شده است، طبعاً کلامشان از این قضایا متاثر گردیده است. ولی من فکر می کنم اینها چندان راه زیادی نرفته اند؛ به این معنی که در میان آنها‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 102
‏ تبدیل به قاعده ای شود و عامه متفکرینشان به این مسائل بیندیشند و اختلافاتشان در چارچوب این قاعده ها و مناظر جدید باشد، بلکه جسته و گریخته هستند افرادی که می خواهند از یک زاویه نو به مسئله نزدیک شوند، اما تا وقتی که این مسائل به عنوان موضوع اصلی بحث طیف روشنفکران و اندیشمندان جامعه قرار نگیرد، مشکلات بر جای خود باقی است.‏

‎ ‎

مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 103