کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

مصاحبه با دکتر سروش

‏دکتر سروش‏

‏درسها و آموزه های نهضت عاشورا‏

‏یکی از مسائل خیلی مهم که همیشه، خصوصاً در سطح کلان باید به آن توجه کرد، گرفتن تصمیمات کلان است و اصولاً علم سیاست را علم تصمیمات کلان تعریف می کنند و فکر می کنم اگر از این مدخل وارد شویم بتوانیم نکته تازه ای را کشف کنیم و گره تازه ای را بگشاییم. گاهی گفته می شود سیاست یعنی سر و کار داشتن با قدرت، سر و کار داشتن با حکومت. درست، اینها درست است؛ سیاست علم قدرت ورزیدن است. وقتی که مجموعه بزرگی مثل جامعه را در اختیار شما قرار می دهند تا آن را اداره کنید، تدبیر کنید، این می شود علم سیاست؛ منتها نکته ای در اینجا نهفته است که باید آن را آشکار کرد. ما در زندگی فردیمان هم با قدرت و با تصمیم گیری سر و کار داریم، البته قدرتهای محدودتر، کوچک تر. بالاخره هر شخصی در حیطه کار خودش، اگر مدیر جایی است، اگر مدیر خانواده است، حتی اگر امور شخصی خود را می خواهد تدبیر بکند، به هر حال با یک نیمه قدرتی باید وارد کار شود، تواناییهای خودش را بسنجد، تصمیماتی بگیرد؛ اما نکته اساسی که در اینجا مطرح است این است که قدرتهای کوچک و تصمیمهای کوچک قابل برگشت هستند؛ یعنی بنده تصمیم می گیرم امروز به منزل شما بیایم. خوب تصمیمی است؛ برای اجرای آن هم تواناییهای مختصری لازم است، اما قابل برگشت هم هست به این معنا که هر وقت من اراده کنم و تشخیص بدهم که نباید بیایم، بالاخره به نحوی این برنامه را قطع خواهم کرد. از میان راه ممکن است برگردم، اصلاً ممکن است نیایم و... این تصمیمات کوچک قابل برگشت است، نه به معنای اینکه زیانی نداشته باشد، گاهی هم اگر برنامه ای را لغو کند زیان می کند، ولی کما بیش زیان های قابل تحملی است؛ اما سیاست علم تصمیمات بزرگ است، یعنی به منزله یک حاکم- حال حکومت دمکراتیک باشد یا استبدادی- وقتی قدرت بزرگی را به‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 88
‏ دست شما سپردند و شما در مقام گرفتن تصمیمات بزرگ قرار گرفتید، این تصمیمات قابل برگشت نیست؛ یعنی فرض کنید شما فرمان جنگی را صادر کردید؛ جنگی بین کشور خودتان و کشوری دیگر، حق یا باطل فرق نمی کند. دیگر شما براحتی وسط جنگ نمی توانید بگویید جنگ را تعطیل می کنم، الزام دارید که به پیش بروید. برنامه کلانی مثلاً برای کشورتان می ریزید، دیگر در اثنای کار براحتی نمی توانید بگویید این برنامه را بر هم می زنیم و... . در تصمیمات کلان همیشه خصوصیاتی هست یا به تعبیر ساده تر تصمیمات کلان اخلاقی دارد که تصمیمات کوچک آن اخلاق را ندارد. این اواخر مقاله ای از شهید آیت الله محمد باقر صدر راجع به احتیاط در مجله فقه چاپ شده بود که این مقاله نکته ای داشت که با این بحث مناسبت دارد. ایشان خلاصه حرفشان در این مقاله این است که احتیاط مربوط به کارهای فردی است. در کارهای جمعی و بزرگ دیگر نمی توانیم فتواهای احتیاطی بدهیم و نظر ایشان این است که فقه چون خیلی صبغه فردی داشته، این فتواهای توام با احتیاط در آن بسیار زیاد است والّا شما وقتی می خواهید فتوای کلان حکومتی بدهید، نمی توانید بگویید احتیاطاً این کار را بکنید. لذا باید بگویید این کار را بکن یا این کار را نکن و احتیاط ممکن نیست. در واقع این نکته ای که ایشان در آنجا متذکر شدند موید این سخن بنده است که اصلاً در مقام کارهای بزرگ و تصمیمات کلان خیلی از ویژگیهای کارهای فردی کنار گذاشته می شود. آنجا شما ممکن است احتیاط کنید و از تصمیمتان برگردید و آن را لغو کنید و... ولی در اینجا ناممکن است. حال پرسش بسیار مهم این است که ما در تصمیمات کلان اصولاً از کدام مقدمات و مجاری باید وارد شویم چون نمی توان گفت که تصمیم کلان نگیریم. پاره ای از فیلسوفان سیاست گفته اند که علی العموم و علی القاعده نباید کاری کرد که به تصمیمات برگشت ناپذیر احتیاج افتد. این یک توصیه است، حال شدنی است یا نه سخنی است که عده ای در مقام تخفیف مشکل گفته اند. ولی گاهی پیش می آید که چنین چیزی اجتناب ناپذیر می شود. در چنین مواردی است که کار بسیار مشکل می شود؛ یعنی حکومت کردن و تصمیمات بزرگ گرفتن اهمیت و خطیر بودنش را در این موارد نشان می دهد.‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 89

‏تصور من این است که تصمیم مهمی از جنس تصمیم امام حسین در نهضت عاشورا، یکی از تصمیمات کلان بوده که ایشان گرفته است. امام در یک راه بی بازگشت گام نهاد و اقدام او لوازم و مقتضیات زیادی هم داشت که به هر حال تا به امروز دامنه اش امتداد یافته است. به عقیده من آنها که گفته اند امام بر اساس علم غیب این کار را کرد، در حقیقت در مقام تخفیف مشکل بوده اند؛ یعنی احساسشان این بوده که مگر کسی می تواند درباره چنین کار بزرگی تصمیم بگیرد و دست به چنین اقدام بزرگی بزند؛ کوشیده اند تا آن را به علم غیب و وحی و یا الهام امام مستند کنند و چنین نشان دهند که از آنجا نموده و آموخته شد که این کار نیکوست و مورد پسند خداوند است و خوش عاقبت است و... والّا امام خود و خانواده اش را در معرض چنین خطر بزرگی قرار نمی داد. نمی توانستند بپذیرند که کسی دست به چنین کاری بزند و چنین شجاعتی بورزد، ولی همان طور که قبلاً بیان شد نیازی نیست که ما مسئله را این گونه برای خودمان حل کنیم و در ابهامی آن را رها کنیم. در تمام این موارد ما باید همان شیوه را در پیش بگیریم که گفته اند تقسیم کن تا پیروز شوی؛ یعنی باید بزرگ را به اجزای کوچکترش تقسیم نموده و تک تک این اجزاء را مورد بررسی قرار دهیم.‏

‏عاشورا مدرسه عشق و ایثار‏

‏نکته ای را می خواهم تذکر دهم و آن اینکه عاشورا فقط هم یک اقدام سیاسی عاقلانه نبوده است، یک کار عاشقانه هم بوده است. این جنبه کار واقعاً قابل توجه است؛ یعنی این اقدامات بزرگ را هیچگاه عقل انجام نمی دهد، عشق باید انجام دهد و از همین جاست که عرفا خیلی سخنان نیکو و شنیدنی به ما گفته اند.‏

‏مولوی از کسانی است که به امام حسین و به نهضت او خیلی عشق می ورزد و این در اهل سنت از نوادر و غرایب است. مولوی خیلی چیزها از غزالی آموخته است، اما در یک مورد با او مخالفت صریح کرده و آن مسئله یزید است. غزالی در مورد یزید سخنان گزنده ای گفته است، سخنانی که برای ما به هیچ وجه خوشایند نیست، گر چه او دلایل خودش را داشته است؛ یعنی می شود فهمید چرا او در باب این که یزید را نباید لعن کرد چنین‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 90
‏ حرفی زده است. خوب حرف او این است که در هر صورت لعن یزید مستحب است، واجب که نیست، ولی چون مسلم نیست که یزید ملعون باشد، اگر ما لعن هم نکنیم خداوند ما را برای لعن نکردن مواخذه نخواهد کرد، ولی اگر لعن کردیم و یزید مستحق لعن نبود، در آن صورت ما را مواخذه خواهد فرمود. مرحوم فیض کاشانی در محجة البیضاء به این سخنان غزالی که رسیده گفته است: ‏ینبغی ان یتلی و لا یروی‏؛ اصلاً فکر نکنید و بحث آن را رها کنید. دلیل غزالی این بود که مسلم نشده است که یزید دستور قتل امام حسین را داده است (در احیاء العلوم نقل شده است).‏

‏مولوی که روحی عاشق داشت اصولاً متعرض این مسائل نشده است، نفس ایثارگری و فداکاری و عشقبازی امام حسین دلش را ربوده بود و این حادثه برای او تجّسم و جلوۀ یک حرکت خالص و عاشقانه بود که او نمی توانست در برابر آن سکوت کند. برخورد مولوی با واقعه کربلا برخورد فوق العاده جذاب و آموزنده ای است. این غزل که بعضاً در رادیو خوانده می شود و غزل خیلی لطیفی هم هست، از مولوی است:‏

‏کجایید ای شهیدان خدایی‏ ‏بلاجویان دشت کربلایی‏

‏کجایید ای سبکروحان عاشق‏ ‏پرنده تر ز مرغان هوایی‏

‏کجایید ای ز جان و جا رهیده‏ ‏کسی مر عقل را گوید: «کجایی؟»‏

‏کجایید ای در مخزن گشاده‏ ‏کجایید ای نوای بی نوایی‏

‏در آن بحرید کاین عالم کف اوست‏ ‏زمانی بیش دارید آشنایی‏

‏کف دریاست صورتهای عالم‏ ‏ز کف بگذر اگر اهل صفایی‏

‏مولوی در مثنوی راجع به عشق سخنان زیادی دارد، یکی از سخنانش این است:‏

‏لا ابالی عشق باشد نی خرد‏ ‏عقل آن گوید کز آن سودی برد‏

‏یکه تاز و دلگداز و بی حیا‏ ‏در بلا چون سنگ زیرین آسیا‏

‏نی در سود و زیانی می زند‏ ‏نی خدا را امتحانی می کند‏

‏عقل خدا را امتحان می کند و اهل محاسبه است. اصولاً محاسبه سود و زیان، چقدر می دهیم و چقدر می گیریم، کار عقل است و خوب اصلاً عقل ترازوست و برای همین هم ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 91
‏ ساخته شده است، ولی ما در جاهایی باید لا ابالی وارد شویم؛ یعنی بدون پروای سود و زیان. آن را دیگر عقل به ما نمی آموزد و عنصر دیگری در آنجا هست؛ همان جاها که شما به هر حال باید دل به دریا بزنید و خودتان را به آتش بیاندازید. مواردی وجود دارد که جای گذشت است، جای ایثار و احسان است نه جای عقل. عقل با عدل کار می کند؛ موازنه می کند. اعتدال و محاسبه سود و زیان و سنجش کار عقل است، اما جایی شما باید پا روی اینها بگذارید و دیگر زمام امر را به دست هدایتگر دیگری بسپارید که نامش عشق است. ما در صحبت خود گفتیم که باید حرکت امام حسین و نهضت عاشورا را محاسبه عقلانی کرد و این درست هم هست به این معنا که کار امام ‏العیاذ بالله‏ کار بی خردانه و ناسنجیده ای نبوده است؛ اینها به جای خودش، اما وقتی همین سنجشها هم انجام شد و نوبت اقدام رسید، در هر حال این اقدام به گونه ای است که تنها با قوه عشق می توان بر انواع وسوسه ها پیروز شد والّا در عین حال هزار توجیه برای گریز از عمل وجود دارد. لذا به تعبیر مولوی در اینجا یک نوع لا ابالیگری یعنی بی پروایی وجود دارد که این کار عشق است، یعنی در برابر عمل توقع هیچ پاداشی وجود نداشته باشد و نفس موفق شدن به انجام این کار عاشقانه پاداش باشد. این دیگر چیزی نیست که هر کسی اهل آن باشد. گفتنش آسان است ولی انجام دادنش نه.‏

‏در مورد امام حسین و نهضت عاشورا یک چنین وضعیتی وجود دارد؛ یعنی یک بخش آن را به دست عقلا و تحلیلگران و زیرکان می سپاریم و روشن نمودن قصه را از آنها می خواهیم که بسیار هم نیکوست، اما در آنجا عنصر دیگری نیز حضور قطعی دارد و آن همان عنصر ایثار و فداکاری است که به تعبیر مولوی به هر حال جلوه وهابیّت خداوندی است. مولوی معتقد است که عاشقی همان جلوه کرم باری است، خداوند بدون توقع پاداش و به قول او بدون علت، بدون رشوت می بخشد و مردان خدا هم محض مهر و رحمت هستند، همچو حق بی علت و بی رشوت اند؛ خودشان را می بازند و نفس اینکه خود را فدای دیگران کنند و برای آنها قربانی شوند برایشان مطلوب است و مطلوبیت ذاتی دارد و این کار، البته کار عقل نیست و کار عشق است که بر وسوسه های آدمی و بر تعلقات وجودی او فایق می آید. در حادثه کربلا، یاران امام حسین که این رشادتها و فداکاریها را در رکاب او کردند ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 92
‏و جان خویش را باختند متوقع پیامدهای دنیوی امر به معنای عاقلانه کلمه نبودند و سنجشهای وسوسه گر را بر وجودشان حاکم نکردند و اقدامات دلیرانه و عاشقانه شان بر سنجشهای عاقلانه شان برتر آمد. چنین اموری هم در حادثه عاشورا دیده می شود که برای هر انسان ناظری واقعاً جذاب است؛ یعنی ما چون آدم هستیم، همه این ابعاد در وجود ما هست و لذا باید به همه جوانب هم توجه کنیم و این جنبه اخلاقی- عرفانی حادثه کربلاست. آدمی وقتی که گذشت بر وجودش چیره شد، دنیا را از چشم دیگری می بیند و خدا را به نحو دیگری می شناسد و از نظر مولوی اصلاً عاشقانه به خدا نگاه کردن نه فقط مشکلات روحی، بلکه مشکلات کلامی را هم حل می کند. یک آدم عاقل با خدا وارد چون و چرا می شود که چرا به من ندادی، به دیگران دادی، چرا تبعیض کردی، ولی آدم عاشق فعل معشوق خود را می پسندد و در آن تبعیض نمی بیند. شعری منسوب است به یکی از همین عرفا که مفهوم آن چنین است: دیگری که این کار را می کند نزد من زشت است اما تو که می کنی زیبا و شیرین است. نگاه عاشقانه به رفتار الهی، به خلقت خداوندی و به تمام عالم، چهره این جهان را نیز عوض می کند. امام حسین را آموزگار این مکتب هم باید دانست و نهضت عاشورا را مدرس درس عشق هم باید دید. این هم از درسهایی است که از آنجا می شود گرفت و ما به منزله یک انسان نیازمندیم که همه این جنبه ها را در وجود خود بیدار کنیم.‏

‏دعای عرفه امام حسین یکی از تجلیگاههای بسیار بسیار عالی از روح این بزرگوار و معاشقه عارفانه ای است که با خدای خود کرده است. انسان وقتی این دعا را می خواند می فهمد که این روح چگونه آمادگی داشته تا آن فداکاری بی نظیر را در صحنه کربلا از خود نشان دهد و این چنین جان خویش را در طبق اخلاص بگذارد و عاشقانه به درگاه خداوند نثار کند. اینها دو سر یک طیف اند و امام حسین را باید در همه این چیزها با هم دید.‏

‏دستاورد و کارکرد عاشورا در جامعه امروز ما‏

‏فرهنگ عاشورا و اصل نهضت عاشورا را برای جامعه امروز ما دارای‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 93
‏ چه کاربردی می بینید و چه بهره هایی امروز می توان از نهضت عاشورا گرفت؟‏

‏نهضت عاشورا در میان ما شیعیان همواره زنده بوده و عمدتاً هم به صورت حادثه ای که یادآوری آن برانگیزاننده عاطفه و شور عاطفی انسانهای محب و عاشق است ذکر آن تداوم یافته است. آنچه در عمل وجود داشته است بیشتر به این صورت بوده است. دست کم در ادبیات ما این نکته مورد تاکید اکید قرار گرفته است که عاشورا حادثه فوق العاده ناگواری بود که برای پسر فرزند پیامبر رخ داد و جفای بسیار عظیمی بر او و خانواده او رفت و با این حادثه لکه سیاهی در تاریخ اسلام و تاریخ بشریت به وجود آمد که برای همیشه جانهای انسانهای مشتاق را داغدار و سوگوار کرد. این زمینه عاطفی بحق از زمینه هایی بود که انقلاب ما به آن مدیون است و شیعیان و ایرانیان خصوصاً از این حیث بسیار متاثر شدند و در نهضت اسلامی، امام حسین را الگوی حرکت و شهادت طلبی خودشان می دیدند. این به لحاظ وامداری نهضت نسبت به قیام امام حسین است؛ البته همواره هم مردم ما در قصه امام حسین نوعی ستم ستیزی را می دیدند.‏

‏وجهه کلامی تفسیر عامه از نهضت عاشورا‏

‏منتها مایلم نکته ای را توضیح دهم: شاید آنچه که برای عامه مردم مطرح بود این بود که امام حسین در برابر یک غاصب ایستاد و این نکته بسیار مهمی است که بعد باید بیشتر به آن بپردازیم. عامه مردم تحلیل تاریخی از مسئله ندارند؛ تحلیل کلامی دارند و تحلیل کلامی آنها البته تحلیل ساده ای است. عمدتاً تحلیل و برداشت آنها از حادثه عاشورا چنین است که امام حسین فردی بود که حق امامت داشت. امامت و خلافت و منصب ریاست از آن او بود؛ متعلق به او و حق الهی او بود و یک شخص شرابخوار، فاسد، غاصب و مفسد در برابر ایشان بود بنام یزید که از هیچ نظر شایستگی نداشت که به منصب زعامت و ولایت مسلمین تکیه زند و آنچه واقع شد این بود که یک امام بر حق در برابر یک والی ناحق ایستاد و این درست است و یک چهره از مسئله همین است؛ یک ناحق در برابر حق (در اصطلاح حقوقی کلمه به معنای کسی که واجد حقی است) صف آرایی کرد و حادثه عاشورا، ستیز میان این دو بود.‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 94
‏ تحلیل اینکه یزید چه ویژگیهایی داشت و در زمان او چه ظلمی بر مردم می رفت و احوال مردم در آن حکومت چگونه بود و اگر امام زمانی بر سر کار می آمد چه نظامی را می خواست جایگزین آن کند و بعد احوال مردم تحت آن نظام چگونه می شد، اینها معمولاً از صحنه توجه و تحلیل غایب بود و کمتر به این مسائل پرداخته می شد و همان طور که اشاره کردم چون بر جنبه های عاطفی مسئله تاکید می رفت، بیشتر سعی می شد عاطفه ها را برانگیزانند و دلها را بسوزانند و خاطره ها را به این مسئله معطوف سازند. بعد از انقلاب اسلامی ما دو کار باید بکنیم یا باید می کردیم و اگر نکردیم از این به بعد بکنیم:‏

‏1- توجه به وجهه انسانی نهضت عاشورا‏

‏یکی اینکه مسئله را از صورت کلامی محض خارج کنیم؛ البته نه اینکه بعد کلامی آن را انکار کنیم، ولی آن را تنها چهره مسئله ندانیم. درست است که امام واجد حقیقی حق بود و یزید ناحق تام و تمام بود و این به امام حق می داد که در برابر او بایستد و قیام کند و حق خود را طالب شود، ولی ما می توانیم به این حادثه چهره انسانی هم بدهیم؛ یعنی فرض کنیم اصلاً بحث امامت نیست و اینکه کسی واجد یک منصب الهی است، بحث از این است که یک نفر انسان مصلح عادل نیکخواه برای خلق، در برابر یک موجود شرور بدخواه ستمگری که هیچ حقی را برای مردم مراعات نمی کند و به هیچ عنوان تابع موازین عدالت و انسانیت نیست قیام کرده است. این هم چهره دیگری از مسئله است که کاملاً می تواند قابل بررسی باشد و از این دیدگاه، قصه از اینکه تنها دارای وجهه شیعی باشد خارج می شود و سطح بسیار وسیعتری پیدا می کند و با این تحلیل، مخاطب این حادثه اقشار بسیار وسیعتری خواهند بود، حتی غیر مسلمانان هم می توانند در بهره بردن از این نهضت شریک باشند و مخاطب این ماجرا واقع شوند. به هر حال از این دیدگاه، عاشورا رخدادی بوده انسانی و خیلی هم غم انگیز و یک تحلیل خیلی روشن و صریح انسانی هم پیدا می کند. این چهره ای است که به نظر من اکنون باید بر آن تاکید بورزیم و این بعد از مسئله را باز کنیم. لابد در این کنگره هم یکی از اهداف دوستان به هر حال همین است که این جنبه از قضیه بررسی شود.‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 95

‏2-رویکرد عقلانی به رخداد عاشورا‏

‏نکته دوم اینکه به هر حال تاکید بر جنبه های عاطفی، گاهی آدمی را از توجه به ابعاد عقلانی مسئله باز می دارد و گاهی عاطفه حجاب عقل می شود، یعنی تحلیل را از انسان می ستاند یا اصلاً حاجت به تحلیل را مغفول نگه می دارد و عقلانیت مسئله در آن وجوه عاطفی رنگ می بازد و کمرنگ می شود. این هم مطلبی است که باید مورد توجه قرار گیرد. در گذشته یکی از اهداف ائمه و بزرگان این بود که اصل حادثه از یاد نرود و زنده بماند و تبدیل به یک حادثه مهجور تاریخی که تنها در کتابها از آن ذکری هست، نشود. به همین سبب تاکید بر جنبه های عاطفی آن خیلی مهم بود و این نقش را به خوبی بازی کرد که حادثه را زنده نگهداشت. بنابراین، روی این جنبه به حد کافی تاکید شد و این حادثه هم زنده مانده است و همان طور که گفته شد زمینه انقلاب اسلامی هم واقع شده است. ما دیگر از زنده بودن حادثه تقریباً مطمئن هستیم؛ یعنی عاشورا چیزی نیست که غروب کند و بمیرد و فراموش شود؛ بدین روی از اینجا به بعد ما دین دیگری را باید به این حادثه ادا کنیم و آن همان توجه به جنبه های عقلانی مسئله و تحلیل عقلی آن است و اکنون دیگر وقت آن فرا رسیده است و وقتی که این چهره مورد بررسی قرار گیرد، البته برای همه ما هم روشن خواهد کرد که به هر حال سیره و عملکرد صحیح چیست و معنای شهادت طلبی کدام است و قیام در برابر ظالم چه معنایی دارد و حاکم مسلمین عملکردش چه حریمی دارد و مردم در برابر او چه وظایفی دارند. معنای امر به معروف و محدوده آن روشن می شود، مفهوم اصلاحگری دینی معلوم می شود، خلاصه این نکات از شکل سربسته و اجمالی بیرون می آید و این مسائل دیگر بحثهایی نیست که با عاطفه سر و کار داشته باشد و در روضه خوانیها بشود آنها را مطرح کرد؛ خیر، باید کاملاً مورد تحلیل و بررسی عقلی قرار گیرد. حرکت امام از یک نظر از جنس امر به معروف و نهی از منکر بوده و از یک منظر اصلاح دینی یا اصلاح سیاسی بوده است و از یک چهره، قیام در مقابل حاکم وقت بوده است. این یکی از مشکلاتی است که برادران اهل سنت ما دارند. زمانی که انگلستان بودم، یکی از علمای اهل سنت آنجا بود. در کنفرانسی که شرکت داشتیم با من صحبت که می کرد‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 96
‏ همه حرف او این بود که شما دغدغه های ما را ندارید. شما خیلی راحت می گویید در مقابل حاکم وقت می شود قیام کرد، ولی ما نمی توانیم این را بگوییم و این برای ما یک عقبه و گردنه است و باید ابتدا آن را صاف و هموار کنیم تا بعد. نفس اینکه کسی حاکم شد اطاعتش را الزامی می سازد و دیگر نمی شود در مقابل او کاری کرد و این جزء فتاوای پاره ای از فقهای اهل سنت بوده است؛ کسانی که حتی گاهی قیام امام را محکوم هم می کردند و می گفتند ایشان خلاف هم کرده است و در برابر حاکم اسلامی ایستاده است. غرضم این است که نفس اینکه این قیام، قیام در مقابل حاکم وقت بوده، مقوله ای است که خود موضوعیت برای بررسی دارد و باید در آن بحث شود. اصلاح یعنی چه، امر به معروف یعنی چه، و شرایط اینها چیست و بسیاری از این امور که در انگیزشهای عاطفی نمی گنجد، جوانب دیگری است که باید مورد بررسی قرار گیرد. اکنون اینها مسائلی است که باید روشن شود و مورد بهره برداری قرار گیرد.‏

‏بعضی از محققین اصولاً حرکت حضرت را حرکتی در مسیر بازگرداندن خلافت به نص (امامت) آن گونه که ما معتقدیم، نمی دانند بلکه آن را حرکتی می دانند که در فضای مورد پذیرش عامه مسلمین آن زمان و برای تصحیح انحراف معاویه از مبنای مجمع علیه مسلمانان صورت گرفته است و معتقدند در آن زمان تشیع به معنای عام مطرح بوده است و با توجه به این نکته ما امروز باید این آموزه را بگیریم که حرکت امام را یک حرکت شیعی صرف معرفی نکنیم بلکه آن را در قلمرو وسیعتری- در وسعت عموم مسلمین- مطرح کنیم تا که این حادثه منحصر به شیعه نشود و نتایج منفی ناشی از این انحصار به وجود نیاید.‏

‏همان طور که گذشت یک جنبه قضیه، جنبه کلامی است که در واقع مربوط به کلام شیعی می شود و این دیدی بوده که عامه شیعیان داشته اند و ما باید جنبه انسانی به مسئله بدهیم و آن چهره اش را هم مطرح کنیم و آن چهره سطح وسیعتری را می پوشاند و مخاطب‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 97
‏ بزرگتری را برای این حادثه فراهم می آورد. بله، در واقع امام به منزله یک انسان مسلم که برای خودش وظایفی قائل بوده- هم به لحاظ مسلمان بودن و هم انسان بودن- و در شرایط تلخ و تیره تاریخی قرار داشته، وظیفه خود را ایفا کرده است. حال اینها منافاتی ندارد با اینکه ما قائل باشیم که اگر می توانست همان اموری را که ما در دیدگاه تشیع بدان معتقد هستیم نیز محقق می ساخت. به هرحال ‏ما لا یدرک کلّه لا یترک جلّه‏؛ هر چقدر که ممکن بود امام بدان عمل می کرد. این نکته را من نیز توجه داشتم و بیان کردم که در شرایط حاضر، جنبه انسانی- اسلامی قیام امام برای ما شاید خیلی مهمتر از ویژگی شیعی آن باشد، گرچه آن هم در جای خود حق است و باید هم گفته شود.‏

‏تاثیر و بازتاب حادثه عاشورا در اهل سنت‏

‏دیدگاه اهل سنت درباره حادثه عاشورا چیست و این رویداد چه تاثیری بر آنان داشته است؟‏

‏این سوال تاریخی مشکلی است، چون من محیط به این مسئله نیستم. در حد اطلاعاتی که دارم اصلاً تاثیر عاشورا بر اهل سنت قابل قیاس با شیعه نبوده است. به لحاظ عاطفی اصلاً مسئله این چنین مطرح نشده است. روزه گرفتن در روز عاشورا بر شیعه تحریم شده است اما اهل سنت در این روز روزه می گیرند و روزه آن را مستحب می دانند. کسانی مانند ابن خلدون قیام امام حسین را محکوم کردند و معتقد بودند که امام کار صحیحی انجام نداده است. پاره ای از مورخان کنونی مصر همین رای را دارند که قیام امام حسین کار درستی نبوده و اقدام پخته ای صورت نگرفته است. به دلیل اینکه آنها این مبانی کلامی را نداشتند و معتقد به عصمت امام نبودند و در مورد حکومت یزید و ولایت او هم به هر حال عقاید دیگری داشتند، لذا اصولاً به نحو دیگری در این مسئله داوری کردند و طبعاً جایگاهی که این حادثه نزد ما داشته برای آنها نداشته است مگر پاره ای از بزرگان و نوادر مثل مولوی که اینها در قالبهای تنگ نمی گنجیدند و از منظر دیگر و ارتفاع دیگری به این مسائل نظر می کردند و لزوماً تابع فرهنگ زمانه و عصر خویش نبودند. بنابراین در وجود‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 98
‏ امام حسین عاشقی را می دیدند که به هر حال دلربا بود و به او دل می باختند، اما حرکت توده ای در میان آنها ایجاد نمی کرد. در این 50 سال اخیر و دوران مبارزات، قصه امام حسین برای پاره ای از روشنفکران و مبارزان اهل سنت واقعه قابل تاملی شده است. برخی از نوشته های پاره ای از نویسندگان اخیر عرب را دیدم که این واقعه را با چشم دیگری نگاه می کنند؛ از این دید که راهگشای مبارزات سیاسیشان باشد که چرا، می شود در مقابل حاکم ایستاد و می شود قیام خونین کرد، پس اعتراض جایز است و می توان تا آن جا پیش رفت حتی در مقام براندازی حکومت قرار گرفت یا خود را به کشتن داد.‏

‏این تحول در دیدگاه اهل سنت، تحول مهمی است ولی باید آن را یک حادثه اخیر بدانیم و در حد اطلاع من تاکنون به این قضیه اهتمام چندانی صورت نگرفته است؛ بله به منزله یک واقعه در کتابهای تاریخی اهل سنت ذکر شده است اما اینکه مورد تامل و تحلیل قرار گیرد و تاثیر توده ای داشته باشد، ظاهراً چنین چیزی نبوده است.‏

‏تحولی که در دیدگاه اهل سنت نسبت به حادثه عاشورا اشاره کردید مربوط به حل شدن مشکلات کلامی آنها بوده است یا در عمل به آن رسیدند؟‏

‏به نظر من در عمل به اینجا رسیدند. بعید می دانم ابتدا مشکلات کلامی را حل کرده باشند. البته وقتی در عمل انسان به جایی رسید، چون نمی تواند در تعارض زندگی کند، نهایتاً باید نظر را هم با عمل سازگار کند و این دو را یکی کند.‏

‎ ‎

مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 99