کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین معادیخواه

‏حجةالاسلام والمسلمین معادیخواه‏

‏ ‏

‏ماهیت حرکت امام حسین(ع)‏

‏ ‏

‏در مورد اینکه اصلاً حرکت امام حسین قیام بوده یا ماهیت تدافعی داشته با توجه به تئوریهای موجود، تحلیل خود را بیان فرمایید.‏

‏مناقشه در اسطوره ها- مخصوصاً اسطوره های مقدس- فتنه ساز است. حرکت امام حسین در هر مقطعی توجیهی دارد. با قراردادی که امام حسن با معاویه بسته بود، مشروعیت حکومت بنی امیه پس از معاویه دیگر از بین رفته بود. طبعاً مبارزه با حکومتی که مشروعیتش را از دست داده آسانتر از مبارزه با حکومتی است که مشروعیت دارد. به هیچ وجه امام حسین حاضر نبود بعد از اینکه حکومت یزید مشروعیتش را از دست داده، زیربار بیعت با یزید برود. این خلاف کرامت انسانی و خلاف همه ارزشهای معتقد او بود. از طرفی فرصتی هم پیش آمد و جمعیتی امام را برای قیام دعوت کردند. بعضی حرکتها گرچه در ظاهر به شکست می انجامد اما فعل و انفعالهایی را در تاریخ بر می انگیزد که به این حرکت در کلیت تاریخ معنا می دهد؛ یعنی در برابر این پرسش که امام حسین تا کجای تاریخ را نگاه کرده، باید گفت که حضرت با نگاهی که مرزها را در می نوردد، به آینده نگریسته است. اصل قیام در برابر حکومت جور یزیدی یک حرکت ارزشی است. مبارزه علیه ظلم که به صورت کامل و یکباره تحقق پیدا نمی کند. مبارزه ها آغاز می شود؛ شکست می خورد؛ دوباره از تجربۀ پیشین مبارزه کاملتری پیدا می شود و این فعل و انفعالها در تاریخ ادامه پیدا می کند. مثلاً در تاریخ معاصر ما نهضت مشروطیت نهضتی نیست که به آرمانهای واقعیش رسیده باشد، اما به هر حال این نهضت مردم ما را از هر نظر یک گام به جلو آورده است. از نظر بینش سیاسی، از نظر تجربه ها و... . اگر آن نهضت اتفاق نمی افتاد، انقلاب اسلامی رخ نمی داد.‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 62

‏به هر حال مسلم است که امام حسین امیدی به تشکیل حکومت نداشته است. شکی در این جهت وجود ندارد. حق دارند افرادی که در مرحله ای غیر از این تصور کنند، اما مجموع حرکت امام حسین خلاف این تصور را نشان می دهد. منتها امام حسینی که نمی خواهد زیر بار بیعت یزید برود چه اشکالی دارد که مبارزه ای را هم رهبری کند و اگر مبارزه شکست بخورد از آن، مبارزۀ دیگر متولد می شود؛ قیامهای دیگر شکل می گیرد؛ پس چرا از این فرصت استفاده نکند. اگر امام حسین در میدان مبارزه به شهادت برسد طنین فریاد اعتراض او رساتر می شود تا اینکه بتنهایی و در خانه اش کشته شود. مردمی اعلام آمادگی کرده اند و امام به این اعلام آمادگی پاسخ مثبت می دهد. مردمی ادعا می کنند ما حاضر نیستیم زیر بار بیعت یزید برویم. این خود، یک ارزش است و شخصیتی مانند امام حسین این ارزش را نادیده نمی گیرد. اکنون که امام حسین تصمیم گرفته است زیر بار این بیعت نرود و این باصطلاح خط قرمزی است که پایان راه است، طبیعی است که در چنین شرایطی پاسخ مثبت دادن به دعوت مردمی که در راه مبارزه برای ایجاد یک نظام اسلامی اعلام آمادگی نموده اند و رهبری آنها را پذیرفتن با هر منطقی که سنجیده شود، درست و معقول است. حرکت امام در هر مقطعی دارای توجیه سیاسی و اجتماعی است ولی نمی توان این مراحل و کلیت حرکت امام را از آن بعد ماورایی قضیه منقطع نمود.‏

‏عاشورا حرکتی به انگیزه تحقق آرمانهای بعثت و ریشه کنی فتنه بنی امیه‏

‏در نهایت عاشورا مبارزه ای در راه تحقق اساسیترین آرمانهای بعثت و خنثی نمودن فتنه بنی امیه است؛ فتنه ای که پیغمبر را نگران کرده بود. طرح بعثت این بود که بعد از پیامبر تا نسلها معصومین جامعه را اداره کنند. در تاریخ ما یک رگه شیطانی نفوذ کرد. اینکه کیفیت نفوذ چه بود، خود موضوع بحث دیگری است، اما به هر حال جریانی دقیقاً ضد بعثت حاکم شد و این جریان همان فتنه ای بود که پیغمبر از آن بیمناک بود. فتنه بنی امیه فتنه بسیار ریشه داری بود و خلفا برای راضی نگهداشتن این حزب سیاسی قوی به آن باج می دادند و تجزیه سرزمینهای اسلامی نیز از همان زمان آغاز شد که این باج به بنی امیه داده شد. واقعاً باید فتنۀ بنی امیه را خیلی خوب ترسیم کرد تا بتوان عاشورا را فهمید؛ یعنی زمینۀ درخشش ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 63
‏عاشورا، این فتنۀ سیاه است. صلح امام حسن و حماسۀ جاوید امام حسین با یکدیگر این فتنه را ریشه کن کردند؛ یعنی این دو مانند دو مصرع از یک بیت اند. امام حسن می بایست معاویه را تحمل می کرد تا زمینه حرکتی چون نهضت عاشورا فراهم شود. ریشه کن شدن یک حکومت در این است که تمام جنبه هایی که به آن مشروعیت می بخشد و وجهه منطقی می دهد از آن گرفته می شود، هم در نزد عقلا و هم در احساسات و عواطف توده مردم. مجموعه صلح امام حسن و قیام امام حسین به ضمیمۀ پیام رسانی حضرت زینب آن جریان حساب شده را به وجود آورد و این مجموعه، بنی امیه را به وضعی انداخت که دیگر در جامعۀ اسلامی هیچ جایگاهی برای آنها باقی نماند. فتنه بنی امیه بر اساس یک سیاست حساب شده و برنامه ریزی شده شکل گرفت. برنامه بنی امیه این بود که در شام جای پای خود را محکم کنند، منطقه ای که بعثت را تجربه نکرده بود و شعارهای آن را نمی شناخت. وقتی عثمان بر سر کار آمد اینها از یک طرف از فرصت برای مهره سازی و مهره چینی هر چه گسترده تر استفاده کردند و از سوی دیگر عثمان را واداشتند که در مقابل مردم قرار گیرد و مقدمات قتل عثمان را در حقیقت خود معاویه فراهم کرد و عناصر نفوذی چون اشعث به دستور معاویه خود را در صف کشندگان عثمان قرار دادند تا چهره ای انقلابی به خود گیرند و سلسله جنبان موجهای آینده شوند.‏

‏حضرت امیر با وجود همه فتنه هایی که در زمان حکومتش رخ داد و در حقیقت در همه آنها دست معاویه در کار بود، توانست اوضاع را جمع و جور کرده و کار را به آستانه پیروزی برساند. اینجا بود که اشعث نقش خود را بخوبی ایفا کرد و بعد هم فتنه خوارج پیش آمد. در چنین شرایطی فلسفه صلح امام حسن روشن می شود زیرا دیگر ادامه رویارویی با معاویه جز هدر دادن نیروها نتیجه ای نداشت و صلح امام حسن خود زمینه قیام امام حسین را فراهم آورد.‏

‎ ‎

مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 64