کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

مصاحبه با آیت الله محمودی

‏آیةالله محمودی‏

‏فعل معصوم مانند قول معصوم حجت است. این امر نزد مسلمین مسلم است، منتها عامه فقط راجع به پیامبر این معنا را قبول دارند و ما به نحو عموم؛ یعنی به اعتقاد ما این مطلب اختصاصی به پیامبر ندارد، بلکه اوصیای پیامبر نیز معصوم هستند و همان هدفی که پیامبر به دنبال آن بود اوصیای او هم- که نخستین آنها حضرت علی باشد و آخرینشان امام مهدی(عج)- همان هدف را تعقیب می کنند. هدف پیامبر هم هدف خداست؛ یعنی تلاش همه اینها در مسیر تحقق برنامه ها و اهداف الهی است.‏

‏خروج امام حسین بر طاغوتیان عصرش امری است متواتر و هیچ شکی در آن نیست و نه تنها اصل خروج بلکه کثیری از اقوال و اعمال ایشان از روزی که از او طلب بیعت با یزید کردند تا هنگام شهادت در حد استفاضه به ما رسیده است؛ یعنی موجب اطمینان و قطع به وقوع آنهاست.‏

‏ضرورت تحلیل و نقد تاریخ معصومین(ع)‏

‏متکفل این معنا کتابهای تاریخ و حدیث است، ولی کتابهای تاریخی نوعاً دستخوش تحریف و زیادت و نقصان شده، کما اینکه در مورد اخبار هم داستان از همین قرار است. بنابراین ما بایستی برای تشخیص حقایق از اباطیل، منقولاتی را که به ما رسیده (چه از طریق شیعه و چه از طریق اهل سنت) مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم. تاریخ معصومین بدقّت تمام باید بررسی شود تا روشن شود چه مقدار از اعمال یا اقوالی که به معصوم نسبت می دهند واقعیت دارد. این کار، کار هر کسی نیست؛ کار کسی است که متوقّل در تاریخ باشد و با مسائل مذهبی هم آشنا باشد. اگر انسان به مسائل مذهبی از جمله مقام ائمه معصومین و عصمت آنها آگاه نباشد در برداشتش از قضایای تاریخی که از متقدّمین به ما رسیده است دچار اشتباه می شود. لذا باید شخص جامعی باشد تا بتواند از این مجموعه مشحون به اباطیل‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 57
‏ و امور خلاف واقع، حقایق را به دست آورد.‏

‏دو فرض در تحلیل حرکت امام(ع)‏

‏بر مبنای دو فرض می توان مطلب را عنوان کرد. 1- اینکه امام حسین به اختیار (اختیار در مقابل اکراه نه در مقابل جبر) قیام کرد؛ یعنی مواجه با هیچ مشکلی نبود و با این وجود قیام کرد. در این صورت این پرسش مطرح می شود که انگیزه این قیام چه بوده است. 2- قیام امام حسین از روی اختیار نبود به این معنی که اگر ایشان با یزید بیعت نمی کرد، در هر جا که بود ولو در جوف کعبه، او را می کشتند.‏

‏سازگاری فرض دوم با شواهد تاریخی‏

‏آنچه از تاریخ استفاده می شود، این فرض دوم است. امام حسین اگر از مدینه بیرون نمی رفت، یا ایشان را در همان مدینه شهید می کردند و یا به زندان می افکندند. در مکه نیز حضرت مامون نبود و شواهد زیادی از قول امام حسین وجود دارد که سنی ها هم آن را نقل کرده اند که امام حسین فرمود: اگر من از مکه بیرون نروم به واسطه کشتن من حرمت کعبه را هتک می کنند. نظر بنده درباره قیام امام حسین فرض دوم است؛ یعنی امام حسین به اختیار قیام نکرد. ایشان قطعاً نمی خواست با یزید بیعت کند و با بیعت نکردن هم ایشان را به حال خود رها نمی کردند و ایشان را یا دستگیر می کردند و یا به شهادت می رساندند. پس اصل قیام امام حسین، از روزی که او را به بیعت با یزید فراخواندند تا خاتمه شهادت، قیام اختیاری نبود. هنگامی که حضرت از مدینه به طرف مکه متوجه بود مکرراً این آیه را می خواند: ‏و خرج منها خائفاً یترقب‏ و روزی که می خواستند از مکه خارج شوند بر طبق برخی از روایات از ایشان سوالی کردند که چرا شما حج را بدل به عمره کردید و حج را تمام نکرده از مکه خارج می شوید، جواب داد که اگر بیرون نروم مرا خواهند کشت و حرمت مکه هتک خواهد شد.‏

‏اهل سنت روایتی را به حد استفاضه نقل می کنند که حضرت رسول فرمود: ‏یذبح کبش بمکة علیه نصف عذاب اهل الارض‏. اگر حضرت در مکه می ماند و در آنجا به شهادت می رسید علاوه بر اینکه هتک خانه خدا می شد، مدلول این حدیث را بر حضرت تطبیق‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 58
‏ می کردند.‏

‏علت عزیمت امام به سوی کوفه‏

‏اینکه امام به کوفه توجه کردند و به سمت دیگر نرفتند، وجه آن روشن است. اولاً کوفه شیعه زیاد داشت و محبت و طرفداری از اهل بیت در آنجا از سایر بلاد بیشتر بود و امام حسین هم آنطور که در کوفه شناخته شده بود در دیگر بلاد شناخته نبود. ثانیاً کوفیان به امام نامه نوشتند و او را به سوی خود دعوت کردند و به او وعده یاری و پشتیبانی دادند.‏

‏احقاق حق و ابطال باطل انگیزه شامل حرکت امام(ع)‏

‏از خطبه ها و کلمات امام حسین در طول حرکت و در مسیر کوفه انگیزه های دیگر همچون امر به معروف و نهی از منکر آشکار است و همه این انگیزه ها را می توان در یک عبارت خلاصه نمود: احقاق حق و ابطال باطل. احقاق حق در این بود که سرپرستی اداره امور مسلمین در دست فرزند پیامبر- امام حسین- باشد و ابطال باطل نیز از میان بردن حکومت باطل یزید بود.‏

‏در تحلیل خود از حرکت امام حسین آن را یک حرکت تدافعی دانستید. آیا همه مراحل حرکت را به همین صورت تحلیل می کنید و یا برای مراحل مختلف، تحلیلهای متفاوتی دارید و از مرحله ای به بعد آن را تهاجمی می دانید؟‏

‏بدون تردید خود بیعت نکردن امام حسین به همین انگیزه بود که باطل رسوا شده و از میان برود و حق برپا شود. معنای بیعت نکردن اصلاً همین است. انگیزه اصلی از بیعت نکردن همین احقاق حق و ابطال باطل بود و آگاه کردن جامعه از اینکه کسانی که زمام امور مسلمانها را در دست دارند برای این کار اهلیّت ندارند. تا آخر حرکت حضرت انگیزه همان احقاق حق و ابطال باطل بود، ولی در عین حال حرکتی تدافعی بود و قصد اولیه حضرت رویارویی و درگیری با لشکر یزید نبود.‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 59

‏آیا امام به شهادتشان در این حرکت علم داشتند؟ در این صورت چگونه تدافعی بودن حرکت را با علم به این که این حرکت به شهادتشان منتهی خواهد شد جمع می کنید؟‏

‏آگاهی امام(ع) از شهادت خویش‏

‏تنافی ای میان خروج حضرت به سوی کوفه و علم ایشان به اینکه در این راه شهید خواهد شد وجود ندارد و کلمات متعددی از حضرت داریم که پیش از رسیدن به کربلا، بلکه از روزی که از مکه خارج شد اعلام کرد که: ‏کانی باوصالی تقطعها عسلان الفلوات بین النواویس و کربلا...‏ حضرت با علم به شهادت و با همان انگیزه احقاق حق و نابودی باطل به سوی کوفه حرکت کرد.‏

‏طبعاً نمی توانیم بگوییم که علم امام یا نبی مثل علم حضرت واجب است. اینها علم دارند ولی اولاً علم غیب آنها متناهی است و ثانیاً در علوم بشری، حتی در مورد معصوم، گاهی ممکن است غفلت و انصرافی از علم پیدا شود که این با علم داشتن ایشان هیچ منافات ندارد. بر حسب عقیده نوع شیعه- که ادله هم موافق با آن است و از خود کلمات امام حسین نیز برمی آید- ایشان از روزی که از مکه به طرف کوفه روان شدند، سرانجام کار را می دانستند؛ حال اینکه ما از مکه گفتیم به ملاحظه این است که روایات متعددی از توقف حضرت در مکه و در مسیر داریم، والّا می توانیم بالاتر از این را بگوییم که از همان روزی که از مدینه خارج شدند می دانستند، بلکه بالاتر در اخبار متعدد حضرت رسول شهادت امام حسین را از قبل خبر داده بود و در این باره از حضرت امیر و امام حسن نیز خبر در دست است.‏

‏بر طبق نظر شما امام حسین به انگیزه احقاق حق و ابطال باطل حرکت کردند و به شهادت خود نیز علم داشتند. پس می توان چنین برداشت کرد که امام احقاق حق را در شهادت خود می دیدند؟‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 60

‏رسواسازی باطل شیوه ای از احقاق حق‏

‏بله،احقاق حق گاهی به این صورت است که سلطه حق تحقق خارجی پیدا کند و والی حقیقی زمام امور را در دست گیرد که این در نهضت عاشورا محقق نشد، ولی احقاق حق منحصر در این معنای خاص نیست؛ رسوا نمودن باطل و نشان دادن چهره واقعی آن به مردم خود یک نوع احقاق حق است و قیام امام حسین چه در صورت پیروزی ظاهری و برقراری حکومت حق و چه در صورت شکست ظاهری و شهادت، به مطلوب و هدفی که به دنبال آن بود رسیده بود. شق اول برای امام حسین حاصل نشد و امام خود نیز این را می دانست که پیروزی ظاهری محقق نمی شود اما صورت دوّم که به شهادت ایشان حق از باطل متمایز شود، این هدف حاصل شد. این هم یک نحوه احقاق حق است که: ‏تبیّن الرشد من الغی‏. با شهادت ایشان رشد از غیّ متمیّز شد و بهترین دلیل برای اثبات حقانیت اهل بیت و باطل بودن دشمنان آنان همین شهادت امام حسین است؛ یعنی اگر ما دستمان از همه وسائل و ادله برای اثبات باطل بودن مخالفان اهل بیت و بر حق بودن اهل بیت کوتاه شود، شهادت امام حسین به تنهایی کفایت می کند؛ چرا که شخصیت بی نظیری مانند امام حسین را که جدش رسول خدا و جده اش خدیجه کبری و پدرش علی بن ابیطالب و مادرش فاطمه زهرا و برادرش امام حسن است با آن شجاعت و جسارت و مردانگی، در چنان وضع سبعانه و فجیعی به شهادت می رسانند.‏

‎ ‎

مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 61