کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

مصاحبه با دکتر قادری

‏دکتر قادری‏‏ ‏

‏به نظر می رسد که امام حسین(ع) هنگامی که علیه نظام موجود آن زمان قیام کرد، یک نظام سیاسی را به عنوان نظام مطلوب مد نظر داشت. عناصر این نظام سیاسی مطلوب از دیدگاه شما چیست؟‏

‏فاصله گیری شدید جامعه از وضعیت مطلوب و آرمانی‏

‏من می خواهم تفسیری را مطرح کنم که شاید قدری عجیب به نظر برسد. نمی دانم تا چه حد درست می گویم؛ نیاز به بحث و گفتگو دارد. من فکر می کنم بعد از فوت پیامبر و با گذشت زمان، در آن فاصله و فترتی که تا خلافت امام علی ایجاد شد، زمانه به گونه ای متحول شده بود که دیگر کسی با عدالت علی نمی توانست حاکم بالفعل باشد. من در تز دکترای خود نه به عنوان امر تجویزی، بلکه به عنوان نکته تحلیلی گفته ام که اگر به جای امام علی فردی مثل ابن عباس می خواست با معاویه رقابت و هماوردی کند، به احتمال بسیار زیاد ابن عباس موفق می شد و کل تاریخ مسلمین هم مسیر متفاوتی به خود می گرفت. امام علی آن قدر از زمانه اش و از وضعیتهایی که ایجاد شده بود و در واقع استحاله ای که جامعه اسلامی به آن مبتلا شده بود، ثروت انبوهی که از فتوحات به دست آمده بود، آن فاصله گرفتن از صدر اسلام و خیلی قضایای دیگری که وجود داشت دور بود و چنان فاصله عظیمی ایجاد شده بود که اجازه نمی داد یک حکومت آرمانی با واقعیت موجود نسبتی برقرار کند و بر اساس آن، جامعه ایده آلی را شکل دهد. البته این اصلاً به این معنا نیست که انسانها نباید به دنبال جامعه ایده آل باشند. تفسیر من جنبه تجویزی ندارد، تحلیلی است؛ یعنی من به دنبال این هستم که اگر چگونه می شد، چه وضعیتهای دیگری پیش می آمد (به عنوان مدلهای ممکن). در دورانی که مثلاً ابوبکر یا عمر در قید حیات هستند هیچ کس چنین چیزی را عنوان نمی کند که فرزند ابوبکر یا فرزند عمر خلیفه شود زیرا تمام صحابی ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 52
‏درجه اول و مهم پیامبر وجود دارند. حتی کسی مثل خالدبن ولید با آن ارزش نظامی که داشت نمی تواند مدعی قضیه باشد.‏

‏گسترش کمی و جغرافیایی و انحطاط کیفی جامعه اسلامی‏

‏به تدریج فاصله هر چه بیشتر می شود؛ از یک طرف گسترش سطحی و از طرف دیگر انحطاط کیفی در اصول و مبانی رخ می دهد. با قتل عثمان آن آشوبها و آن مصائب و آن قضایای خیلی مهم واقع شد. معاویه وقتی که می خواست خلافت را از آن خود کند، درست است که در باور ما شیعیان اصلاً قابلیت مقایسه با امام را ندارد، ولی بالاخره الگوی اعتقادی زمانه خود را به عنوان یک فرد سیاسی می پذیرد. مهمتر از همه به عنوان یکی از صحابه پیامبر مطرح است. پس از شهادت حضرت امیر و بعد از آن حکومت 20 ساله معاویه، نسل دومی از فرزندان آنها که بودند، به وجود می آید که رقابت و داعیه داری خلافت دارد. یزید پسر معاویه، عبدالله فرزند عمر، عبدالرحمن پسر ابوبکر و عبدالله پسر زبیر و امام حسین فرزند امام علی. حال چرا امام حسین نمی تواند موفق شود؟ به زعم من به همان دلیل که حضرت امیر نتوانست در زمانۀ خودش موفق باشد. درست است که ما می توانیم یک حکومت آرمانی و ایده آل را تجویز کنیم، ولی شانس موفقیت امام کم بود به خاطر اینکه جامعه پی در پی از اصول اولیه فاصله گرفته بود. اینجا بود که اگر نیروهای واسطی بودند، می توانستند قدرت را از آن خود کنند. مثلاً ابن زبیر از نظر من شخصیت مطلوب و محبوبی نیست، ولی اگر می توانست مقداری با کیاست و سیاست بیشتری وارد عمل شود، چه بسا می توانست خلافت را از آن خود کند.‏

‏انگیزه قیام امام(ع): جلوگیری از انحطاط رو به رشد جامعه اسلامی و احیای آرمانها و اصول آغازین‏

‏حال امام حسین به دنبال چه بود؟ به عقیده من امام حسین می خواست جامعه ای را که به جهت کمّی کاملاً گسترده شده و ثروت بسیار زیادی در آن گرد آمده، ولی از نظر کیفی مرتب رو به تنزل و انحطاط می رود نجات داده و انحطاط آن را سد کند و آرمانهای اولیه را در آن احیا کند؛ آن آرمانهایی که در زمان پدر ایشان یا در زمان پیامبر وجود داشته است؛‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 53
‏ مثل امر به معروف و نهی از منکر، مسئله عدالت، مسئله صلاحیت و شایستگی زمامدار در جامعه اسلامی. دست کم این است که فسادی که به معاویه نسبت داده می شود، خیلی با فسادی که به یزید نسبت می دهند متفاوت است. یزید آشکارا شرابخواری می کرده و ... . امام می خواهد جامعه را که از جهت کیفی تنزل یافته به وضعیت نخست برگرداند و آن را تعالی بخشد. مشکل کار هم همین جاست، در عین حال آنقدر آگاه و بخرد است که بدون اینکه از آرمانهایش صرفنظر کند، به بسیار سرهای متعارف روز هم روی نمی آورد و این خود، معضل را دو چندان می کند.‏

‏ویژگیهای جامعه عصر امام(ع)‏

‏به نظر شما چه عناصری بیانگر ویژگیها و تمایزات خاص جامعه در زمان امام حسین می باشد که انگیزه قیام عاشورا گردید؟‏

‏یکی از این ویژگیها که قبلاً هم به آن اشاره شد تنزل و انحطاط کیفی جامعه اسلامی بود که ابتدا مرکز ثقل آن در شام بود، ولی بتدریج در حال گسترش و سرایت به مناطق دیگر بود.‏

‏بدعت گذاری در شیوه تعیین زمامدار (به کارگیری روشی نامشروع برای مشروعیت بخشیدن به حکومت)‏

‏نکته دیگر اینکه یزید اولین خلیفه ای است که پسر خلیفه قبلی است و این خود نوعی بدعت است. خود امام حسین دعوی خلافت داشت، و قبل از ایشان امام حسن دعوی خلافت داشت و حتی شش ماه نیز خلافت را عهده دار بود. پس اینکه فرزند یک خلیفه بخواهد خلافت را در دست بگیرد، خود این فی نفسه بدعت نبود، بلکه از لحاظ نوع روشی که معاویه جهت بیعت گرفتن برای یزید به کار گرفت و در واقع یزید را بر دیگران تحمیل کرد، بدعت شمرده می شد؛ ولی وقتی ما امروز برمی گردیم و به قضایا نگاه می کنیم چون می بینیم یزید اولین فرزند خلیفه ای است که به خلافت می رسد گمان می کنیم که در خود فرزند بودن بدعت نهفته است. به زعم من آنها چنین دیدی نداشتند و در نظر آنان خود این‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 54
‏ امر بدعت نبود بلکه نوع روشی که اعمال شد، بدعت بود. بعد از فوت پیامبر، شورای سقیفه خلیفه اول را تعیین می کند (از دیدگاه اهل سنت) ولی بعد از استقرار اولین خلیفه، اینکه خلیفه بتواند زمامدار پس از خود را معرفی کند، عادی تلقی شده و پذیرفته می شود. حال این معرفی گاه به صراحت و گاه تلویحی بوده است. در زمان معاویه نیز نفس معرفی یزید به عنوان خلیفه به علت فرزند خلیفه بودن بدعت نبود؛ یعنی افکار عمومی این را بدعت نمی دانست، بلکه از جهت روش به خلافت رسیدن و نیز خلیفه شدن شخصی چون یزید بدعت محسوب می شد و از زمان یزید به بعد این بحث در اندیشه اهل سنت جای خود را باز کرد که آیا فرزند خلیفه می تواند خلیفه شود؟‏

‏انحطاط فراگیر جامعه و فساد و تبهکاری آشکار حکومت‏

‏شیوه ها دائماً به سمت دنیایی شدن، زور، سیطره، فساد و... در حال گسترش است و این انحطاط عمومی است که امام را به شدت برافروخته و نگران می کند. معاویه آنقدر سیاست و کیاست داشت که بتواند ظاهر را حفظ کند، ولی پس از او دیگر فساد و خلافکاری صورت آشکار به خود گرفت و دستگاه جور اموی می رفت که به یک نظام موروثی تبدیل شود.‏

‏چرایی عدم آغاز خیزش امام(ع) در زمان معاویه‏

‏بعضی از محققان معتقدند که در واقع تنها مانع امام حسین(ع) از مقابله با معاویه پیمانی بود که برادرشان با معاویه داشت و چون معاویه این پیمان را می شکند و پسرش را به جانشینی خویش منصوب می کند، این مانع برداشته می شود و امام(ع) حرکت معترضانه خود را آغاز می کند.‏

‏این در باور شیعه است که ما می گوییم امام حسین این خیزش را به خاطر وفاداری به پیمانی که امام حسن با معاویه منعقد کرده بود، در زمان حیات معاویه آغاز نکرد. چنانکه اگر اشتباه نکنم مرحوم مطهری نیز بر این نکته تاکید می کند که اساس خودداری امام حسین از واکنش در برابر معاویه بیعت امام حسن بود، و چون امام حسن این پیمان را پذیرفته ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 55
‏بود، ایشان هم تمکین نمود. این تحلیل مربوط به این طرف قضیه است؛ توضیح من مربوط به آن سوی قضیه بود. به هر حال من چنین نظری ندارم و فکر می کنم اگر جزء مندرجات پیمانی که میان امام حسن و معاویه منعقد گردید، چنان ماده ای هم قید نشده بود، به این معنا نبود که برای خیزش امام حسین زمینه ای و بهانه ای وجود نداشته باشد. نوع زمامداری معاویه با یزید فرق می کرد؛ نوع روشی که به کار می بردند متفاوت بود. به نظر من شیوه انتخاب یزید و عدم شایستگی وی زمینه شروع خیزش را فراهم آورد نه صرفاً نقص ماده ای که در پیمان گنجانیده شده بود. البته این تنها یک حدس است و نمی توان روی آن قسم خورد.‏

‏آیا شواهدی وجود دارد که قبل از آن هم، موادی از پیمان نقض شده باشد ولی امام حسین آن را بهانه ای برای قیام علیه معاویه قرار نداده باشد؟ اگر پاسخ مثبت است آیا این خود شاهدی نیست بر اینکه حرکت امام حسین در واقع قیام نبوده بلکه جنبۀ تدافعی داشته است؛ یعنی اگر یزید بیعت نمی خواست امام دست به کاری نمی زد؟‏

‏بله موارد نقض دیگری هم وجود داشته است، علاوه بر اینکه خیلی از مواد آن پیمان برای ما چندان روشن نیست. حداقل از نظر تاریخی یک متن خیلی مضبوط و منسجم و یکدستی در اختیار نداریم و مواد آن پیمان به طور پراکنده و جا به جا جمع شده است.‏

‏اما در مورد اینکه اگر یزید بیعت نمی خواست، امام اقدام به کاری نمی کرد من چنین احتمالی را نمی دهم. درست است که در واقعۀ عاشورا بعضی مذاکرات کربلا پیرامون مسائلی بود که به زبان امروز می توان آن را منجمد کردن قضایا نامید؛ یعنی نه طلب بیعت و نه پذیرش بیعت. ولی این مربوط به شرایط کربلاست. قبل از آن و در ابتدا به دلایلی از جمله شخصیت یزید و نکته ای که در قبل گفتم و مهم بود یعنی تبدیل دوران معاویه از حالت موقت و پرانتز به یک قاعدۀ موروثی و شرایط بحرانی جامعه آن روزگار اجازه نمی داد که امام و در مراتب بعد افرادی چون ابن زبیر، آرام بمانند و دست به کاری نزنند.‏

‎ ‎

مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 56