کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

مصاحبه با دکتر قائدان

‏دکتر قائدان‏

‏ ‏

‏نارسایی دو دیدگاه «حکومت خواهی» و «شهادت طلبی» در تبیین نهضت امام(ع)‏

‏به عقیده من دیدگاهی که فلسفه و هدف اصلی قیام امام حسین را تشکیل حکومت دانسته و دیدگاه مقابل آن که شهادت طلبی را به عنوان هدف اصلی مطرح ساخته است هیچیک نمی تواند بواقع هدف اصلی نهضت امام را روشن سازد، بلکه به نظر می رسد که این دو دیدگاه با یکدیگر قابل جمع هم نیستند چرا که جمع بین نقیضین عقلاً و استناداً محال است. مطلبی که باید در این رابطه متذکر شد این است که دو دیدگاه فوق قبل از آنکه بخواهد پاسخگوی هدف و فلسفه نهضت عاشورا باشد، به نظر می رسد پاسخگوی اهداف و سلایق فکری و سیاسی صاحبان این دیدگاههاست و این دو نگرش و بینش از قیام عاشورا یک نوع پیشداوری و انطباق دیدگاههای فردی این دو گروه با نهضت امام حسین است؛ به عبارتی دیگر آنها می کوشند تا برای تزها و فلسفه های مذهبی و سیاسی خویش نقطۀ مشروعیتی در قیام امام بیابند.‏

‏گروهی که در جهان چیزی جز تشکیل حکومت و رسیدن به قدرت و سلطه برای او معنایی ندارد، از قیام امام یک نوع برداشت خاص می کند که آن حضرت صرفاً برای تشکیل حکومت دست به قیام زد و از ابتدا برای دستیابی به آن برنامه ریزی کرد. این ها- ‏نعوذ بالله‏- امام را همانند یک فرد عادی و عامی و عاری از طرح و تدبر و دوراندیشی به تصویر می کشانند که از همه چیز غافل است، با غیب ارتباطی ندارد و او نیز مانند یکی از ماست. این بینش نسبت به مقام شامخ امامت و ولایت یک بینش سطحی نگر و متاثر از روشنفکری غیر متعهدانه است و حتی اگر پا را از این فراتر بگذاریم، رد پای آن را در پیروان متعصب اهل سنت و حتی وابستگان به مکتب وهابیت می یابیم که آنان برای امام و حتی‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 48
‏ پیامبر هیچ مقامی ورای مقام و مرتبۀ انسانی قائل نیستند و آنها را افرادی چون مردم عادی می پندارند که هیچ وجه تمایزی با عوام ندارند. این طرز تفکر آسیب و خطر بسیار جدی به حوزه و قلمرو اسلام و شیعه وارد خواهد ساخت. البته باید این را هم اضافه کرد که به نظر نمی رسد معتقدان به این دیدگاه خدای ناکرده از روی عمد خواسته اند مقام امامت و ولایت را تنزل دهند. از دیدگاه این افراد امام فردی بسیار معمولی است که هیچ ارتباطی با غیب ندارد، از اسرار چیزی نمی داند؛ برای تشکیل حکومت اسلامی دست به یک قیام نافرجام زده است و طرح و نقشه ای واقع بینانه و دوراندیشانه نداشته و با عقل و درک خویش نمی توانسته است عاقبت کار را ارزیابی کند و تصور می کرده که می تواند با اندکی نیرو، حکومت اموی را که تا بن دندان مسلح و مجهز بوده و از پشتیبانی نیرومند مردم شام و حتی عراق (در بعضی شرایط) برخوردار بوده است سرنگون ساخته و خود حکومت را به دست گیرد. بدیهی است چنین تصویری می تواند از امام فردی- ‏نعوذ بالله‏- بی درک، عاجز، احساساتی و... در اذهان ترسیم نماید.‏

‏و اما دیدگاه دوم نیز همانند دیدگاه اول محکوم به کج سلیقگی و عدم درک واقعی قیام امام حسین است. این دیدگاه در تقابل با نظر اول چنین مطرح می کند که امام به هیچ روی تصور تشکیل حکومت اسلامی را در سر نمی پروراند. او صرفاً به خاطر ارتباطی که با عالم غیب داشت مامور شده بود تا شهید شود. امام حسین در این دیدگاه فردی است که از همه چیز و همۀ هستی و غیب خبر دارد. برای ام سلمه زمین کربلا را می شکافد و قتلگاه خود و یارانش را به او نشان می دهد و اینکه چگونه لشگریان کفار به فرماندهی عمربن سعد، شمربن ذی الجوشن و... او و یارانش را شهید می کنند؛ نام افرادی که او و دیگران را می کشند یک یک می برد و آباء و اجداد آنان را هم معرفی می کند و تمام اموری که به نظر می رسد جز خدا کسی نمی تواند بداند او از آنها آگاه است. مقامی که این گروه برای امام در نظر می گیرند یک مقام فوق انسانی و نیمه خدایی است و حتی اگر دقیقتر بنگریم رد پای غالیگری را نیز دقیقاً در این طرز تفکر می یابیم. این امام که تمام اعمالش از غیب کنترل می شود و همه چیز را می داند، بدیهی است که نخواهد توانست الگوی کسی باشد. او خود را‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 49
‏ به کشتن داد ولی معلوم نیست برای چه کشته شد؛ صرفاً برای این دست به قیام زد که شهید شود و روز قیامت شفاعت امت جدش را کند، همانند مسیح که خود را قربانی ساخت.‏

‏پرهیز از درآمیختن علم کلام با تاریخ‏

‏این دو دیدگاه هر دو به افراط و تفریط رفته اند و تاریخ و وقایع تاریخی را با کلام آمیخته اند. مطلبی که باید ما بدان توجه داشته باشیم این است که تاریخ را نمی توان با علم کلام تفسیر کرد. این دو دیدگاه متاسفانه برداشتی کلامی از حادثۀ عاشورا دارند؛ لذا هر دو راه خطا می پیمایند و بر خلاف بسیاری که معتقدند این دو دیدگاه می توانند با هم جمع شوند، به نظر می رسد چنین نیست و اصلاً قابل جمع نیستند. باید حادثۀ عاشورا را همان گونه که به طور حقیقی و واقعی رخ داده نگریست. البته اینکه می گوییم این دو نگرش قابل جمع نیستند بدین جهت است که این دو بشدت به افراط و تفریط افتاده اند و تنها بعضی از موارد و مسائلی که در این دو طرز فکر مطرح شده اند را می توان با اندکی تعدیل با یکدیگر جمع نمود.‏

‏سخنان امام(ع) و منابع اصیل تاریخی، گویاترین مرجع در تبیین نهضت عاشورا‏

‏برای روشن شدن هدف واقعی و حقیقی نهضت امام حسین باید به منابع اصیل و غنی تاریخی رجوع کرد؛ البته هم منابع مورخان شیعی و هم مورخان اهل سنت. به نظر می رسد هیچ چیزی بهتر از سخنان خود امام، فلسفه و اهداف نهضت او را نتواند بیان کند. امام از هنگام مرگ معاویه و تلاش یزید برای گرفتن بیعت از ایشان تا هنگام شهادت خویش در مواضع مختلفی چه در مذاکرات خصوصی و عمومی، چه در بیانات و خطبه ها، چه در نامه ها و ... دقیقاً اهداف و فلسفه نهضت خویش را روشن ساخته است. اگر آن دو دیدگاه یاد شده به سخنان امام نیز استناد جسته باشند متاسفانه دست به انتخاب زده اند؛ به عبارتی دیگر آنان برای اثبات عقیدۀ خویش تنها به ذکر سخنان و بیاناتی از امام پرداخته اند که یا مسئله شهادت طلبی را مطرح ساخته و یا احقاق حق خویش که به وسیلۀ یزید غصب شده را بیان داشته است و چنین نگرشی علمی، منطقی و تاریخی نیست و باید سلسله حوادث نهضت را از ابتدا تا انتها و سخنان آن حضرت را از اول تا آخر و روند کلی نهضت را مورد‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 50
‏ بررسی بیطرفانه قرار داد و از پیش داوریها و تعصبهای بی مورد خودداری کرد تا به حقیقت تاریخی و واقعی این نهضت دست یافت.‏

‏ «ادای تکلیف» محور اساسی حرکت امام(ع)‏

‏ در یک کلام اینکه امام صرفاً نرفت تا شهید شود و برای امت خویش راه شفاعت را باز کند. از همۀ امور غیبی جهان خبر نداشت و برای تشکیل حکومت به طور اخص و ویژه نیز حرکت نکرد، بلکه امام حرکت کرد تا تکلیف خویش را به انجام رساند. او مامور به وظیفه و تکلیف خویش بود. هر امامی در جامعه وظیفه و تکلیفی دارد که باید بدان عمل کند. امامی تکلیف خویش را صلح و کناره گیری از امور می داند و امامی دیگر تکلیف خویش را غرق شدن در بطن حوادث می داند. او باید امامت خویش را تحقق بخشد. امام حسین مامور انجام تکلیف الهی خویش بود و آن حضرت در جای جای سخنان خویش تکلیف و وظیفه الهی خویش را بر این محورها مطرح ساخته بود: امر به معروف و نهی از منکر، مبارزه با ظلم و فساد، اصلاح جامعه و هدایت مردم، عدم پذیرش ذلت و خواری و سازش با خط غیر توحیدی و آلوده به کفر و ... حال انجام این تکالیف و وظایف دو نتیجه می توانست داشته باشد، 1- پیروزی ظاهری که در این صورت آن حضرت می توانست حاکمیت الله را بر زمین تحقق بخشد که هدفی بسیار والا و عالی بود. 2- و یا فلاح و رستگاری جاودانی که همان شهادت در راه هدف بود و این امر نهایت آرزوی هر فرد مسلمانی است و خواهد بود.‏

‎ ‎

مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 51