کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

مصاحبه با آیت الله حائری

‏آیةالله حائری‏

‏ ‏

‏دیدگاههای موجود در تحلیل نهضت عاشورا و ارزیابی آنها‏

‏تا آنجا که من مطلع هستم نسبت به نهضت امام حسین سه دیدگاه وجود دارد که هر کدام نیز پیروانی دارد. دیدگاه اول که قاعدتاً باید در این زمان و بخصوص بعد از پیروزی انقلاب ضعیف شده باشد ولی قبلاً شایع بود، معتقد است که امام حسین اصلاً به قصد کشته شدن حرکت کرد تا شیعیان برایشان گریه کنند و گناهانشان آمرزیده شود.‏

‏نظریه دوم منقول از آقای صالحی نجف آبادی بر آن است که امام حسین تنها به هدف اقامه حکومت اسلامی قیام کرد و نه به خاطر شهادت و اگر می دانست که شهید می شود، این کار را نمی کرد، چون شهادت ایشان به سود اسلام نبود، بلکه به زیان اسلام بود. نهضتی را که ایشان شروع کرد با این دید بود که حکومت اسلامی برقرار کند. حالا یا علم امامت را انکار کنیم یا علم امامت را بپذیریم و بگوییم تکلیف الهی ائمه این نبوده که بر اساس علم امامت عمل کنند، بلکه تکلیفشان این بوده که طبق ظاهر رفتار کنند، ظاهر نشان نمی داد که ایشان شهید می شود، بلکه ظاهر چنین می نمود که ایشان پیروز می شود و حکومت اسلامی برپا می کند.‏

‏دیدگاه سوم، دیدگاه شهید صدر است. ایشان معتقد بود که نه این است که امام حسین قیام کرد تا کشته شود و شیعیان گریه کنند و گناهانشان آمرزیده شود؛ این نتیجه ای است که در حاشیۀ ممکن است حاصل شود اما هدف این نبوده بلکه هدف یاری دین اسلام بوده است؛ منتهی این چنین هم نیست که شهادت ایشان به زیان اسلام بوده است. نه، شهادت ایشان به سود اسلام بوده و درخت تنومند اسلام را آبیاری کرده و نتایج بزرگی به بار آورده است. یکی از نتایج شهادت این بود که بنی امیه نابود شدند و دیگر اینکه اصل اسلام تا امروز پابرجا ماند و به دست ما رسید و اکنون که حکومت اسلامی در ایران برپا شده، این هم یکی ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 42
‏از ثمرات همان شهادت امام حسین است.‏

‏هر یک از این دیدگاهها از دو جنبه قابل بررسی است: یکی از نظر صحیح بودن و یا نبودن و دیگر از نظر آثار و نتایجی که به دنبال دارد. از نظر آثار و نتایج دیدگاه اوّل بدترین نتیجه را دارد زیرا در این دیدگاه حرکت امام حسین تنها یک کار تعبدّی محض که به دستور خدا انجام شده است، تلقی می شود. در این صورت عمل امام حسین نمی تواند الهام بخش و سرمشق ما باشد، زیرا تنها عملی مخصوص ایشان بوده است و این بدترین نتیجه است چون اسوه بودن و قابل اقتدا بودن اقدامی با این عظمت را از آن سلب می کند و آن را در بوته مهملات فرو می برد و اما از نظر درستی و نادرستی این رای، تمام شواهد تاریخی نادرستی آن را نشان می دهد زیرا حدّاقل این است که امام حسین شعارش اقامه حکومت اسلامی بوده است؛ حال یا سخن آقای صالحی نجف آبادی درست باشد که ایشان واقعاً چنین تصور می کرده که حکومت برپا می کند و یا مطلب شهید صدر درست باشد که حضرت می دانست شهید می شود و آثار و نتایج شهادت را در نظر داشت. هر کدام از این دو رای درست باشد حدّاقل این است که امام با این شعار حرکت کرد که می خواهم دین جدّم را احیا کنم و باطل را نابود سازم.‏

‏دیدگاه اوّل را که کنار بگذاریم خواه ناخواه باید یکی از دو نظریه دوم و سوم را انتخاب کنیم. دیدگاه دوّم رای آقای نجف آبادی است؛ حال نمی دانم قبل از ایشان هم کسی قائل به چنین رایی شده است یا نه، معروف از ایشان و کتاب ایشان است. من یادم نیست که قبل از ایشان این نظریه را در جایی دیده باشم. این نظریه از جهت آثار و نتایج اشکال رای اوّل را ندارد، بلکه عمل امام حسین را الهام بخش ما قرار می دهد و از آن این درس را می آموزیم که ما هم وظیفه داریم در هر کجا که هستیم اگر حکومت، یک حکومت اسلامی و صالح است، پشتیبان و مدافع آن باشیم و در غیر این صورت وظیفه داریم تا آنجا که بتوانیم مقدمات تغییر حکومت را فراهم آوریم. دیدگاه دوم و سوم در این نکته مشترک اند که عمل امام حسین را از یک کار تعبّدی محض، از یک کار غیبی محض خارج کرده و آن را سرمشق و راهنمای ما قرار می دهند، اما باید دید کدام یک از این دو نظر با شواهد تاریخی بیشتر سازگار است.‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 43

‏من فکر می کنم که دید شهید صدر قویتر به نظر می رسد و بیشتر می تواند شواهد تاریخی را تفسیر کند؛ در صورتی که دیدگاه آقای صالحی نجف آبادی هر چند برخی از نصوص و شواهد تاریخی را تفسیر می کند، ولی بعضی از شواهد دیگر بدون تفسیر باقی می ماند و این مطلب را از دو راه می توان بیان نمود:‏

‏1- نتایج و ثمراتی که قیام امام حسین به بار آورد بر خلاف نظر ایشان است؛ یعنی ایشان معتقد است امام می خواست حکومت اسلامی برپا کند، متاسفانه نتوانست و حرکت ایشان جز خسارت نتیجه ای نداشت، اما می بینیم واقعیت خارج خلاف این را نشان می دهد و شهادت امام حسین دستاوردهای پربار زیادی برای اسلام داشته است. یکی از این دستاوردهای نابودی بنی امیه بود که اگر باقی می ماندند اصل و بنیان اسلام را از میان برمی داشتند و شهادت امام حسین بقای اسلام را تضمین نمود. هر چند حکومتی که بعد از بنی امیه بر سر کار آمد، حکومت عباسیان بود که آن هم حکومت منحرفی بود و بنی عباس هم از نظر خباثت و دشمنی با اسلام کم از بنی امیه نبودند، اما وضع طوری شد که بنی عباس نمی توانستند برنامه ای را که بنی امیه برایش نقشه کشیده بودند، یعنی نابودی اصل اسلام، به اجرا درآورند چون آنها با شعار وا اسلاما بر سرکار آمدند.‏

‏ثمره دیگر شهادت امام حسین پیشرفت اسلام بود. البته این بدیهی است که در طول تاریخ اسلام مانند هر مکتب دیگری افت و خیزها و نشیب و فرازهایی به چشم می خورد، ولی به طور عموم پیشرفتهای شایانی وجود داشته است و نمونه زنده اش هم وضع امروز ماست. جمهوری اسلامی که در ایران برپا شد نمونه گویایی از دستاوردهای قیام امام حسین است. اصلاً یکی از راه هایی که مرحوم امام(س) برای به هیجان آوردن ملت داشت نام امام حسین و عمل ایشان بود. این بهره ها نشان می دهد که شهادت امام حسین برای اسلام زیان و خسارت نبوده است.‏

‏2- راه دیگر هم بررسی روش امام حسین است که رای سوّم را تقویت می کند. آقای نجف آبادی چنین عقیده دارد که امام حسین وقتی متوجه شد کارش به نتیجه نخواهد رسید که کار از کار گذشته بود، لذا تن به شهادت داد زیرا اگر شهادت را انتخاب نمی کرد، او را‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 44
‏ ذلیلانه می کشتند. در صورتی که خط سیر امام حسین نشان می دهد در وقتی که هنوز می توانست مسیر خود را تغییر دهد، این کار را نکرد و به راه خود ادامه داد و به کربلا رفت.‏

‏علاوه بر این دو نکته، با دیدگاه سوم می توان بین دو دسته از اخبار جمع نمود: اخباری که بر شهادت امام حسین تصریح دارند و اخباری که حرکت امام را به منظور اقامه حق و احیای سیره پیامبر معرفی می کنند. آقای نجف آبادی سعی می کند اخبار گروه اول را به عنوان ضعف سند کنار بگذارد و اخبار دسته دوم را تقویت کند. واقع مطلب این است که اگر ما بخواهیم در مسائل تاریخی حادثه عاشورا زیاد روی سند تکیه کنیم هیچ چیز باقی نمی ماند. در اسناد تاریخی نمی توان دقتی را که در مورد سندهای فقهی اعمال می شود به کار بست. رای سوم بهتر می تواند میان دو دسته از نصوص جمع کند و آنها را با هم آشتی دهد.‏

‏چه عواملی در زمان حکومت یزید زمینه ساز اعتراض و قیام امام حسین(ع) گردید؟‏

‏تقابل بنیادین و آشکار حکومت یزیدی با اسلام‏

‏یزید بنای نابود کردن اسلام را به طور کامل داشت؛ معاویه هم همین بنا را داشت ولی شیوه او با مکر و حیله و ظاهرسازی همراه بود و ظاهر را تا حدودی حفظ می کرد، اما فساد یزید و دشمنی او با اسلام آشکارا بود و این از سویی برای اسلام ناهنجارتر بود و از سوی دیگر اجازه قیام می داد و از این جهت آشکاری فساد یزید به نفع امام بود. یزید صریحاً اعلام کرد که ‏لعبت هاشم بالملک... . ‏من به یاد ندارم که چنین صراحتی از معاویه نقل شده باشد. نظام اجتماعی معاویه و یزید اصلاً نظام اسلامی نبود. حکومت ابوبکر و عمر تا حدودی رنگ اسلامی داشت. حکومت عثمان که پیش آمد این رنگ کم رنگتر شد. به همین خاطر هم مسلمانان قیام کردند و او را کشتند. بعد از عثمان که نوبت به معاویه رسید، این رنگ خیلی کمتر شد و روشنتر شد که مسئله، اسلام  نیست و حکومت، شبیه حکومتهای پادشاهان، کسری و قیصر است نه حکومت الهی و خدایی. یزید که بر سر کار آمد وضع‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 45
‏ بدتر شد و تفاوتی که میان زمان معاویه و زمان یزید بود سبب شد که امام حسین دست به قیام بزند، در صورتی که زمان معاویه را وقت قیام نمی دید. وضع معاویه نیز پیش از صلح با امام حسن با پس از آن در نظر مسلمانها تفاوت داشت؛ قبل از صلح امام حسن چهره معاویه برای مسلمانان کمتر شناخته شده بود و آنها نزاع میان حضرت علی و معاویه را نزاع میان اسلام و کفر نمی دیدند و تنها علی را بهتر از معاویه می دانستند. بعد از صلح بتدریج معاویه برای مسلمانان شناخته شد ولی به دلیل پیمانی که میان امام حسن و معاویه بود، تا زمان حیات معاویه، امام حسین حرکتی را آغاز نکرد. مسلمانان فهمیده بودند که قصه، قصه اینکه این امیر باشد یا آن نیست بلکه مسئله رویارویی دو مکتب است. زمانی که یزید به حکومت رسید، هم چهره یزید رسواتر بود و هم یزید داخل در پیمان نبود، بلکه بعکس عهد بسته شده بود که معاویه بعد از خود کسی را تعیین نکند. مجموعه این تفاوتها میان زمان معاویه و زمان یزید بود که سبب شد امام حسین در برابر یزید قیام کند.‏

‏شاخصه های نظام یزیدی‏

‏در توصیف نظام حاکم که حضرت امام حسین با آن به مقابله برخاستند، محققین عناصر مختلفی را طرح می کنند از جمله بازگشت به اشرافیت گذشته و شکل گیری نظام پادشاهی، ظلم و جور در برابر قسط و عدالت خواهی و... در تحلیل شما این نظام با چه عناصری قابل تبیین است و جدّیترین جلوه های آن کدام است؟  ‏

‏من همه ویژگیهای یاد شده را معتقدم و طرح تنها یکی از این ابعاد به عنوان مشخصه نظام یزیدی صحیح است اما تبیینی همه جانبه نیست. 1- اسلام مکتبی است آسمانی و هدف، پیاده کردن این مکتب است. نظام یزید اساساً بر مکتب دیگری تکیه دارد و هدف آن پیاده کردن مکتب اسلام نیست و عملکرد آن نیز در این خط نیست. 2-هدف اسلام عدالت است و نظام یزید نظامی است مبتنی بر جور و ستم در ابعاد گوناگون آن. 3- شکل حکومت یزید اشرافی و سلطنتی است و حکومتی نیست که خادم ملت باشد بلکه عامل‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 46
‏سلطه و زور بر مردم است. همه این عناصر در نظام یزیدی وجود دارند و نمی توان آنها را از یکدیگر جدا نمود.‏

‎ ‎

مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 47