کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

مصاحبه با دکتر بیات

‏دکتر بیات‏

‏ ‏

‏ ‏

‏حق و باطل دو جریان مستمر تاریخ بشر در دیدگاه قرآنی‏

‏ اگر انسان بر اساس دیدگاه و تفکر تاریخی قرآن به تاریخ بنگرد در می یابد که بر تاریخ آدمی از آغاز دو جریان حاکم بوده است. قرآن این دو جریان را راز و رمز وحدت تاریخ بشری دانسته است: یکی جریان حق است که از زمان آدم شروع شده و انبیا و اولیای الهی در این جبهه جای داشته اند و دیگری جریان باطل. قرآن کریم وجود این دو جریان را در سراسر تاریخ بشر، از آغاز تا ظهور اسلام و از ظهور اسلام تا فرجام تاریخ، مسلم دانسته و پیروزی نهایی را از آن حق و حق پرستان اعلام نموده است.‏

‏تاریخ اسلام هم ماهیتی جدای از این جبهه بندی ندارد. حق و باطل در حقیقت مرزبندی عقیدتی اسلام است که قرآن کریم به روشنی آن را بیان داشته است. عرب تا پیش از اسلام به تعبیر قرآن در جاهلیت به سر می برد. البته عناصر مثبتی هم در فرهنگ شان بوده مانند آیین حنافت ابراهیمی که میان آنان رواج داشته است، اما به طور کلی اعراب پیش از اسلام دور از فرهنگ و تمدن بودند و از علم و دانش بهره ای نداشتند. فکرشان کوته، اخلاقشان فاسد، اجتماعشان بدوی و عقب مانده و... بود. اعراب معتقد و پایبند به این سنتها و ارزشها که در قالب تفکر و نظام فکری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قبیله ای تشکل یافته بودند، پیروان باطل بودند. در برابر این گروه یا جریان، گروه حق جویان و حق گرایان بود که با ظهور اسلام از دل جامعۀ عرب پدیدار شد و در قالب ملت و امت اسلام سازمان یافت.‏

‏رحلت پیامبر(ص) سرآغاز تفسیرها و تحریفها‏

‏پیامبر اسلام پس از بیست و سه سال توانست پایه اندیشه و نظام اعتقادی، سیاسی و اجتماعی اسلام را پی ریزی کند اما پس از رسول اکرم تفسیرها و تحریفها شروع شد. هر‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 4
‏ یک از گروهها و شخصیتها و نیروهای اجتماعی آن عصر بنابر دیدگاه و تفسیر خاص خود به جانشینی رسول اکرم چشم دوختند. آنچه مسلم است اینکه دیدگاه این گروهها و شخصیتها مایه و پایۀ دینی نداشت بلکه نظرگاه خود را با دستاویزها و توجیهات دینی ابراز می کردند. همین امر سبب شد حجم زیادی از احادیث پیامبر چون حدیث یوم الدار، حدیث منزلت، حدیث طیر، حدیث غدیر و... از دایرۀ مباحث و کشمکشهای فکری، سیاسی و اجتماعی مسلمانان در آن عصر خارج شود. برای اکثریت مسلمانان حاضر در سقیفه جانشینی پیامبر نتیجه مهم قدرت و قدرتمندی قومی و قبیله ای بود. از این رو تمایلات خاندانی و قبیله ای اجزای موتلفه امت اسلامی نقش مهم و تعیین کننده ای در امر جانشینی پیامبر(ص) داشت.‏

‏استقرار «خلافت» به جای «امامت» و شکل گیری دو گرایش در تاریخ اسلام‏

‏به هر حال نتیجه این شد که در سقیفه بنابر واقعیتهای سیاسی و اجتماعی آن روز امام علی کنار گذاشته شد و بدین سان خلافت جایگزین امامت گردید و خلیفه ای که مسلمانان خود بنابر خودخواهیشان برگزیدند، به جای امامی که خدا و رسول و عقل سلیم او را تایید می کردند نشست و تاریخ اسلام رقم خورد و دو نحله و دو مشرب فکری - سیاسی در مسیر تاریخ اسلام پدید آمد. یکی اهل سنت و دیگری شیعه. هر یک از این دو نحله و مکتب به گونۀ خاص خود به اسلام، سیاست، اجتماع و... می نگریستند. به همان اندازه که اهل سنت به توجیه و تبیین دنیوی از دین دست یازیدند، شیعیان به تبیین و تشریح ذاتاً دینی از دین معتقد بودند. این نه بدان معناست که توجیه شیعه از دین صرفاً دینی و اخروی است و دنیایی نیست، بلکه بدان معنی است که شیعه جوهرۀ اصلی دین را که حقیقت سیال و همیشه جاوید و ثابت شریعت است از تفسیرها و تحلیلهای صرفاً دنیوی و جزمی به دور داشت. به عبارت دیگر شیعه ضمن توجه به کار برد و کار کرد دنیوی دین که در برگیرندۀ متغیرات دینی است بر خصلت ذاتاً وحیانی دین که مشتمل بر ثوابت دینی است اصرار و تاکید داشت تا دین و تفکر دینی را از جزمیت در امان دارد.‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 5

‏تبدیل «خلافت» به «نظام پادشاهی» در عصر اموی‏

‏به هر حال تاریخ سیاسی و به تبع تاریخ فکری اسلام عملاً بر حول محور خلافت به گردش در آمد. عصر اول خلافت را مورخین سنی عصر خلفای راشدین گفته اند زیرا روش و آداب فکری - سیاسی آنان به عصر نبوت نزدیکتر بود، اما پس از خلفای راشدین، خلافت به دست خلفای اموی افتاد و آن را به ملوکیت (پادشاهی) تبدیل کردند و بر همین نهج در عصر عباسیان و عثمانیها ادامه یافت. همین مطلب در نگرش شیعیان به قضاوتها و داوریهای متفاوت با نگرش اهل سنت انجامید. شیعیان از همان روز سقیفه اصل موضوعۀ‏ «الائمة‏ ‏من قریش»‏ را نپذیرفتند. حضرت علی به آسانی با ابوبکر بیعت نکرد. او نخست به احقاق حق خویش پرداخت، اما عملاً و در کوتاه مدت راه به جایی نبرد. سپس به کناره گیری کامل و عدم مداخله در امور روی آورد. در عین حال حضرت میان این دو موضع (مخالفت و کناره گیری کامل)، موضع سومی را اتخاذ نمود و آن مشارکت و مشورت با خلفا در اموری بود که به مصالح اسلام و مسلمین مربوط می شد؛ چنانکه در منابع صحاح اهل سنت این جمله از عمر که‏ «لو لا علی لهلک عمر»‏ بکرات نقل و ضبط شده است.‏

‏آشفتگی جامعه اسلامی در عصر خلافت حضرت امیر(ع)‏

‏بیست و پنج سال، یعنی عصر سه خلیفه سپری شد و با قیام مردم عثمان کشته شد و حضرت علی به خلافت رسید. در این هنگام زمان آبستن حوادث بیشماری بود. یک ربع قرن از رحلت پیامبر گذشته بود و افکار، تفسیرها، تردیدها و رقابتهای بسیاری در جامعۀ اسلامی بروز کرده بود. انحراف از اصول اولیه، آشفتگیهای فکری، تبعیض اقتصادی، سلطۀ آل سفیان بر دستگاه خلافت، قیام مردم و کشته شدن عثمان و به خلافت رسیدن حضرت علی نه براساس مبانی اعتقادی امامت، بلکه بر اساس نظریۀ خلافت، همه و همه وضع به ظاهر ساده را سخت پیچیده کرده بود.‏

‏دو جناح رویاروی حضرت علی(ع)‏

‏حضرت علی با توجه به این همه تغییرات و رخدادها بنابر رسالتی که بر دوش داشت سعی کرد تفکر صحیح و بینش اصیل دینی را از نو در جامعه احیا کند، ولی به هر حال آن‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 6
‏ حضرت در این امر موفق نشد زیرا در دو جبهه مواجه با مخالفتها و اعتراضات بود: یکی در جبهه خارجی با اشراف و تفکر اشرافی عرب که معاویه در شام و دمشق نماینده آن بود. این جناح از سال هیجدهم هجری پایه های قدرت خود را مستحکم کرده بودند. جبهه دوم، جبهه داخلی و مشکلاتی بود که آن حضرت با شهروندان تحت قلمرو خود داشت. شهروندانی که به دلایل بسیار قادر نبودند مقاصد و اهداف و انگیزه های حضرت را بفهمند و با آن حضرت همیاری و همکاری خالصانه داشته باشند و در اثر همین عدم همیاریها حضرت علی در دو سال پایان حکومتش با ناکامی فراوان مواجه شد.‏

‏مصالحه اجباری امام حسن(ع) با معاویه‏

‏با شهادت آن حضرت فرزندشان امام حسن با بیعت همگانی جانشین وی شد و آن حضرت هم سرانجام به آن وضعی که روشن است مجبور شد با معاویه بیعت و مصالحه کند. معاهده و صلحی که امام حسن با معاویه منعقد کرد، یکی از اساسی ترین مبانی حرکت امام حسین است. امام حسن خود را ملتزم می دانست بر اساس معاهده با معاویه برخورد کند، زیرا بناگزیر خلافت معاویه را پذیرفته بود و تا زنده بود از هرگونه واکنش سیاسی در برابر معاویه پرهیز می کرد.‏

‏پایبندی امام حسین(ع) به پیمان در زمان حیات معاویه‏

‏امام حسین هم با اینکه ده سال با معاویه هم عصر بود بنابر مفاد پیمان از دست زدن به هر واکنشی در برابر معاویه خودداری می کرد. حتی روایت داریم که وقتی امام حسن از دنیا رفت مردم کوفه نامه ای به امام حسین نوشتند و از ایشان درخواست کردند که به کوفه بیاید (تقریباً سال 50 یا 51 هجری) که آن حضرت فرمود پیمانی را که برادرم با معاویه به امضا رساند، نقض نمی کنم. از طرف دیگر هم می بینیم که معاویه در طول 20 سال از سال 41 هجری تا رجب سال 60 هجری، موفق شده بود سلطه مستبدانه هولناک خویش را بر جامعه بگستراند و تمام نیروها و جریانها و تفکرات مخالف حکومت و سلطه خود را از بین ببرد. در این مدت تمام شخصیتهایی هم که صاحب ادعا یا حرف و نفوذی بودند مانند امام حسن و حجربن عدی از دنیا رفته بودند، تا اینکه مسئله ولایت عهدی یزید پیش آمد و امام‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 7
‏ حسین بنابر مفاد عهدنامه امام حسن و معاویه از قبول بیعت با یزید خودداری نمود. این امر خواه به جهت نظر شخصی ایشان بود که این مسئله را قبول نداشت و یا به این سبب که در صلحنامه تصریح شده بود که معاویه تا زمانی که زنده است خلیفه باشد و به سیره خلفای راشدین عمل کند و پس از خود کسی را به جانشینی انتخاب نکند، حق شخصی یا حقوقی و قانونی امام حسین بود که با ولایت عهدی یزید موافقت نکند؛ یعنی ریشه های قیام امام حسین را از زمان معاویه باید پی گرفت. مسئله، شخص یزید نبود، بلکه مسئله این بود که این تصمیم معاویه ضمن اینکه مخالف پیمان نامه بود، به انحصار قدرت در دست امویان می انجامید. پس تا معاویه زنده بود امام حسین به رغم اینکه اعتمادی به معاویه نداشت جهت وفای به عهد برادرش امام حسن واکنشی در برابر معاویه از خود نشان نداد و جز این کار (وفای به عهد) از امام حسین انتظار نمی رفت.‏

‏بیعت تحمیلی یزید زمینه ساز شکل گیری قیام امام(ع)‏

‏هر چند تمامی زمینه های قیام امام از قبل (پیش از خلافت یزید) فراهم شده بود، اما قیام امام با مرگ معاویه آغاز شد. بنابراین اگر حتی یزید امام حسین را مجبور به بیعت نکرده بود، آن حضرت خویش را محق می دانست که بر اساس همان صلحنامه امام حسن با معاویه خلافت یزید را مشروع نداند و به مخالفت برخیزد. اما چنین هم نشد و یزید از سر جهالت با وارد آوردن فشار سیاسی بر امام بیش از پیش زمینۀ شکل گیری قیام آن حضرت را مهیا ساخت.‏

‏به جز مسئله انحصار قدرت در دست امویان و موروثی شدن خلافت که به آن اشاره کردید، عناصر برجسته دیگری از حکومت یزیدی که جهت گیری امام متوجه آنها بود کدام اند؟‏

‏تحریف و انحراف در تفکر دینی و سیره نبوی‏

‏مسئله موروثی شدن خلافت و به حکومت رسیدن یزید در واقع پیامد و نتیجه منطقی مسائل دیگری بود. اساساً شخص یزید و خلافت یزید برای امام حسین مسئله نبود، البته‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 8
‏ اهمیت داشت ولی مسئله اصلی این بود که تفکر دینی و آیین اسلام و سنت جدشان از سقیفه تا سال 60 هجری دستخوش تاویل و تحریف و انحراف گشته بود. این انحراف از آن هنگام شروع شد و هر چه زمان پیش می رفت شکاف و فاصله بیشتر و بیشتر می شد. تمام مصائب امام حسین(ع) و تمام تلخکامیهای امام حسن و تمام رنجهای حضرت علی نه به لحاظ نیل به قدرت و تاسیس حکومت بود زیرا به دست آوردن حکومت مانند زیدی مذهبها، ادریسیان مغرب یا زیدیه یمن، یا زیدیه طبرستان یا حتی خود عباسیان که ابتدا از خود شیعیان و از دل بنی هاشم در آمدند، فاطمیان و ... برای اهل بیت بسیار آسان و ساده بود؛ یعنی با اندکی توجه به مردم می توانستند آنها را گرد خود جمع کنند، پس چرا چنین نکردند؟ آیا حضرت علی نمی توانست با گفتن یک بله در برابر پیشنهاد عبدالرحمن بن عوف که گفت با تو بر خلافت بیعت می کنم مشروط بر آنکه بر اساس کتاب خدا و سنت رسول و روش شیخین عمل کنی، به حکومت رسد و با اتخاذ هر اسباب و وسیله ای قدرت را برای خود و فرزندانش نگاه دارد؟ قطعاً پاسخ مثبت است. اما می بینیم که حضرت علی چنین نکرد، چرا؟ زیرا نفس قدرت و حکومت برای علی و فرزندان علی مسئله اصلی نبود. مسئله اصلی برای آنان دین و حکومت دینی بود و نه دین و حکومت غیر دینی تا مجاز باشند به هر طریقی به حکومت رسند و به هر وسیله ای حکومت را نگه دارند.‏

‏احیای عناصر اصیل تفکر دینی ، انگیزه اصلی حرکت امام(ع)‏

‏بنابراین غرض امام حسین از قیام صرفاً نابودی دولت اموی و تامین حکومت نبود. مسئله بالاتر و مهمتر از این بود. هدف اصلی قیام امام حسین(ع) مسدود کردن رخنه و پر کردن شکاف انحرافی بود که در تفکر دینی از سقیفه به بعد پدید آمده بود و اگر این رخنه و شکاف مسدود نمی شد و عناصر خالص دینی چون اصل امامت که به بوته فراموشی سپرده شده بود احیا نمی شد، نه تنها زمینۀ لازم برای تشکیل حکومت فراهم نمی آمد، که اسلام و قرآن و سنت رسول هم با خطر تحریف و نابودی کامل مواجه می شد. در این راستا قیام امام حسین برغم همۀ استبعادها و ناباوریها و سرانجام کشته شدن وی به اثبات عدم مشروعیت فکر و دولت حاکم و همۀ تفکرات و دولتهایی که برآمده از اسلام ناب محمدی‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 9
‏ نیستند انجامید و این براستی دستاورد بزرگ و پایداری در تاریخ و اندیشۀ اسلامی از قیام حضرت بود.‏

‏احیای تفکر دینی و اصلاح طلبی که به تعبیر حضرت عالی محور حرکت امام بود، دقیقاً متوجه چه شاخصها و عناصر مشخصی در عرصه جامعه آن روز بود؟‏

‏چند نکته را باید توجه کنیم:‏

‏اهل بیت(ع) مرجع فهم دینی در تشیع‏

‏ما در فهم شریعت (شریعت به مفهوم حقیقی کلمه نه فعل) به معصومین مراجعه می کنیم؛ یعنی ما شیعیان در واقع فهم دینی را از مراجع دینی خود می گیریم. مراجع اطمینان بخش ما، اهل بیت بوده اند و هستند؛ یعنی در واقع مفسران حقیقی و راسخان در علم و مبینان مطمئن و سابقان و ذاکران در قرآن ‏(فاسئلوا اهل الذکر)‏ بنابر جهتگیری فکری شیعه، در اهل بیت تجلی کرده است. مذهب اهل سنت این ویژگی را ندارد؛ این مرجعیت را ندارد. پس از رسول اکرم شیعیان متوجه اهل بیت و اهل سنت متوجه صحابه یعنی کلیه صحابه شدند و این یکی از اصیلترین تفاوتهای شیعه و سنی است. نتیجه آنکه شیعیان مشرب و نحله تفکر دینی خود را از اهل بیت که دهها آیه و حدیث در منزلت دینی آنان موجود است اخذ نمودند و اهل سنت با تلاش جهت اثبات عدالت صحابه و حق اجتهاد آنان، جز قرآن و سنت رسول، فهم دینی خود را از صحابه نیز دریافت کردند، صحابه ای که تعداد آنان از سی هزار تن هم تجاوز می کند، اما از حدود سه هزار تن از آنان حدیث نقل شده است. نتیجه این تفاوت باجمال آن شد که از نظر فکر و فهم شریعت دینی و اسلامی، شیعه به نسبت اهل سنت از یک منطق و مکتب و مدرسه منظمتر و منسجم تری برخوردار شود. جهت روشن شدن اذهان کافی است که در این نکته تنها به زندگانی امام باقر رجوع کنیم. مجلسی در ‏بحار الانوار‏ از امام محمد باقر نقل کرده که می فرماید: ‏لکل شئ‏ ‏حد‏؛ بعد مجلسی می گوید یکی از مخالفین آن حضرت در مکه بر امام باقر وارد شد و دید سفره ای جلو ایشان پهن ‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 10
‏است. کنار سفره نشست و به امام گفت: ‏انت الباقر تقول لکل شئ حد‏؛ آیا تو همان باقری هستی که می گویی هر چیزی حدی دارد؟ امام فرمود‏: نعم انا الباقر الذی اقول لکل شئ حد بل اقول لدین الله حد‏؛ فرمود بله، نه تنها می گویم هر چیزی حدی دارد بلکه می گویم دین خدا هم حدی دارد. آن سائل پرسید: (از صحبت سائل معلوم می شود که آدم کم خردی است زیرا این پرسش را نکرد که شما که می گویید دین خدا حدی دارد، حد دین خدا کجاست.) حد این سفره که پیش شما گسترده است، چیست؟ امام فرمود: وقتی سفره را باز می کنی، بگو بسم الله و وقتی غذا خوردی، بگو الحمدلله؛ کوزه ای هم سر سفره بود. پرسید حد این کوزه چیست؟ امام فرمود:حد این کوزه این است که دیگران هم شاید بخواهند از این کوزه آب بنوشند، پس کوزه را بر دهانت نگذار، بلکه آب را از آن در کاسه ای بریز و بنوش.‏

‏شناخت قلمرو معرفت و حیانی و معرفت بشری، شرط بهره مندی از وحی و عقل‏

‏بنابراین اگر فهم دین از اهل بیت دریافت می شد و تفسیر دین بر اساس اصل امامت استوار می گردید بسیاری از کج اندیشیهایی که بین مسلمانان در آن زمان به وجود آمد، به وجود نمی آمد. حتی اگر امروز ما بتوانیم به معارف نابی که اهل بیت به ما آموزش داده اند رجوع کنیم، می توانیم از دین خدا آنچنان که شایسته است بهره مند و برخوردار شویم؛ یعنی بدانیم حدّ دین خدا و معرفت وحیانی کجاست و حدّ عقل و معرفت بشری کجاست، تا هم از وحی برخوردار شویم و هم از عقل. نه اینکه بر اثر کج فهمی عقل و معارف عقلی را نفی کنیم و تنها به وحی و معارف دینی بسنده کنیم. پس این درس را اهل بیت به ما آموختند که لدین الله حد، دین خدا حدی دارد، عقل هم پیامبر درونی انسان است؛ بنابراین بشر حق این را دارد که به مدد نیروی عقل خویش بیندیشد و تا آنجا که در مرز وافق ادراکش می گنجد پیش رود. همین یک نکته را اگر می توانستیم از اهل بیت بیاموزیم که عقل را لگدکوب فهم دینی خود نکنیم این همه گرفتار کج اندیشی و انحطاط نمی شدیم و عقل و معارف عقلی از همان حرمت و احترامی برخوردار می شدند که وحی و معارف وحیانی. اما می دانیم که چنین نشد و از قرن پنجم هجری انحطاط فکری - فرهنگی ما مسلمانان شروع شد و به دنبال آن در همۀ مظاهر علمی، سیاسی، اجتماعی و خصوصاً علوم تجربی رو به قهقرا‏


مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 11
‏ گذاشتیم. علوم عقلی محض و علوم تجربی که اساساً قداست و حرمت لازم دینی را نتوانست به دست آورد از مراکز علوم اسلامی خارج گردید و تنها در خانه ها و مدارس و رصدخانه ها و محافلی که زیاد با مجامع دینی سر و کار نداشتند ترویج یافت. پس چنانچه رهنمودهای اهل بیت از آن زمان در جامعه جایگیر می شد، هرگز جامعه اسلامی و جهان اسلام به این فجایع و مصیبتهایی که گرفتار آمد، گرفتار نمی شد. این تازه از جنبه فکری و از نظر فهم شریعت بود.‏

‏مهجور ماندن اندیشه سیاسی و اجتماعی اهل بیت(ع) و پیامدهای آن‏

‏از جنبه سیاسی و اجتماعی نیز اگر اندیشه سیاسی و اجتماعی اهل بیت در مسیر تاریخ اسلام تحقق یافته بود، هرگز این جنگ قدرتها و برخوردهای داخلی که بین ملل اسلامی پدید آمد، رخ نمی داد. ولی مسئله این بود که تفکر سیاسی و اجتماعی بنی امیه که بر اساس اصل تبعیض شدید استوار بود زمینه درگیری داخلی و هدر رفتن نیروهای سیاسی - اجتماعی را در داخل جهان اسلام فراهم کرد. قوم ایرانی نتوانست جایگاه حقیقی خود را در دوران حکومت بنی امیه به دست آورد و چون نتوانست، تمام نیروی خود را در از میدان به در کردن بنی امیه و عنصر عرب به کار بست. ترکها از طرفی، بربرها از طرف دیگر و... . بنابراین جهان اسلام از قرن دوم هجری به بعد و نهایتاً قرن سوم، آن نشاط سیاسی- اجتماعی خود را از دست داد و اینها معلول شرایط پیشین تاریخی یعنی معلول دوره حکومت اموی بود که در نتیجه آن امت اسلامی در مفهوم حقیقی خود نتوانست در جهان اسلام تحقق پیدا کند. بنابراین جهان اسلام از نظر دورنمای سیاسی و اجتماعی در قالب ملتهای مسلمان باقی ماند و تحقق آن امت اسلامی که تمام مرزبندیهای قومی و نژادی و فرهنگی در آن هضم و جذب شده باشد عملاً ممکن نشد. امت اسلامی در قوۀ امکان باقی ماند و ملل مسلمان در مقام فعل تحقق یافتند. بروز تمایلات قومی ملل مسلمان از قرن سوم هجری زمینه ساز تجزیه سیاسی و تجزیۀ قومی جهان اسلام را فراهم کرد و تا به امروز همان وضع ادامه دارد.‏

 

‎ ‎

مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورااندیشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها) ـ دفتر 2صفحه 12