کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

انسان کامل از نگاه امام خمینی(ره)

‏ ‏

‏ ‏

انسان کامل از نگاه امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

‏ ‏

دکتر عبّاس محمّدیان‎[1]‎

مقدمه

‏بحث از انسان و انسان شناسی همواره یکی از موضوعات مهم، با ارزش و دراز دامن‏‎ ‎‏همۀ مکاتب فکری بشری بوده، هست و خواهد بود. ادیان الهی نیز برای این موضوع‏‎ ‎‏ارزش زیادی قائل شده اند و پیام آوران وحی و پیشوایان معصوم ‏‏علیهم السلام‏‏ نیز علم خودشناسی‏‎ ‎‏ـ یعنی انسان شناسی ـ را از سودمندترین دانش ها دانسته‏‎[2]‎‏ و شناخت خداوند را از مسیر‏‎ ‎‏شناخت خود توصیه فرموده اند.‏‎[3]‎

‏ ‏

‏بهر آن پیغمبر این را شرح ساخت‏   ‎ ‎‏کان که خود بشناخت، یزدان را شناخت‏‎[4]‎

‏ ‏

‏در آیات زیادی از قرآن کریم موضوع آفرینش انسان، جایگاه او در میان آفریده ها،‏‎ ‎‏صفات مثبت و منفی او، خصایص انسان های کامل ـ یعنی انبیا و اولیا و مؤمنان ـ و سایر‏‎ ‎‏مباحث مرتبط با آن مطرح شده است. قرآن، پیامبران و مؤمنان واقعی را ـ که هر کدام‏‎ ‎‏مرتبه ای از کمال را دارا هستند ـ الگوهای بشر معرفی کرده‏‎[5]‎‏ و از میان همۀ آنان،‏‎ ‎‏پیامبر  اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ را به عنوان بهترین و پاک ترین نمونۀ کمال به انسان ها شناسانده‏‎[6]‎‏ و همه را‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 491
‏به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به فرمانبرداری از وی امر فرموده است.‏‎[7]‎

‏با استناد به عقل و نقل آشکار می شود که وجود انسانی، شاهکار آفرینش است و تا‏‎ ‎‏آن جا که  بشر  ادراک می کند، موجودی شگفت انگیزتر، بزرگ تر و ارزشمندتر از انسان پا به‏‎ ‎‏عرصۀ هستی  نگذاشته  است. او اشرف مخلوقات، مسجود فرشتگان عالم قدس، خلیفۀ‏‎ ‎‏خدا در همۀ مراتب  هستی، مثَل  اعلای حق، آینۀ تمام نمای اسماء و صفات الهی،‏‎[8]‎‏ جان‏‎ ‎‏جهان،‏‎[9]‎‏ اسم اعظم خداوند،‏‎[10]‎‏ غایت آفرینش،‏‎[11]‎‏ واسطۀ نزول فیض از مبدأ فیّاض به تمامی‏‎ ‎‏موجودات عوالم وجود،‏‎[12]‎‏ و واسطۀ هدایت خلق،‏‎[13]‎‏ صراط مستقیم حق‏‎[14]‎‏ و نوع اخیر و کون‏‎ ‎‏جامع‏‎[15]‎‏ و به تنهایی «کلّ الانواع» است.‏

‏اگر چه بحث از انسان کامل در بسیاری از مکاتب فکری مطرح بوده و هست، ولی‏‎ ‎‏دیدگاه آنان در این موضوع با یکدیگر متفاوت است و هر کدام معیار کمال انسان را در‏‎ ‎‏چیزی دیده اند که گاه در نقطۀ مقابل معیارهای دینی و الهی قرار می گیرد.‏

‏به عنوان مثال، عقل گرایان، گوهر انسان را عقل او می دانند و بر این باورند که انسان‏‎ ‎‏کامل یعنی «انسان حکیم»، و منظورشان از حکمت، حکمت نظری است نه عملی.‏‎[16]‎

‏در مکتب عشق، یعنی مکتب عرفان، کمال انسان در عشق به ذات حق نهفته است.‏‎ ‎‏حرکت کمالی در این مکتب، عمودی و صعودی است؛ یعنی پرواز به سوی عشق و مبدأ‏‎ ‎‏زیبایی و کمال.‏‎[17]‎‏ «انسان کامل» عارفان، انسانی است که به خدا می رسد و مظهر کامل همۀ‏‎ ‎‏نام ها و صفات حق می شود.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 492
‏گروهی از فیلسوفان قدیم یونان، مانند سوفسطاییان، کمال انسان را در قدرتمندی و‏‎ ‎‏زورمندی او دانسته اند و همین موضوع را در دو قرن اخیر نیچه، فیلسوف معروف آلمانی،‏‎ ‎‏دنبال کرده است.‏

‏بعضی از مکاتب هندی که بنای خود را بر محبت و معرفت گذاشته اند، انسان کامل را‏‎ ‎‏کسی می دانند که خود را شناخته و از این طریق، بر خود مسلّط شده باشد.‏‎[18]‎

‏تعبیر «انسان کامل» در قرآن و سنّت به کار نرفته و به جای آن از تعبیر «مسلمان کامل» و‏‎ ‎‏«مؤمن کامل» بهره گرفته است؛ یعنی انسانی که از مسیر دین و ایمان، به کمال رسیده است.‏

‏به نظر می رسد که این تعبیر برای نخستین بار در دنیای اسلام توسط محیی الدین بن‏‎ ‎‏عربی، معروف به شیخ اکبر و بنیان گذار عرفان نظری، در قرن هفتم هجری مطرح‏‎ ‎‏شده  باشد.‏

‏آنچه در این مقاله مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، صورت انسان کامل و جایگاه او‏‎ ‎‏در عالم آفرینش و ارتباطش با سایر موجودات و مباحث مرتبط با آن از دیدگاه مرحوم امام‏‎ ‎‏خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ است.‏

‏بدیهی است پرداختن به سیرت انسان کامل و صفات باطنی و معنوی او، خود بحث‏‎ ‎‏مستقلی است که نگارنده کوشیده تا به تفصیل بدان نپردازد و در حد لزوم و به اقتضای‏‎ ‎‏بحث، اشاره ای کوتاه به آن داشته  باشد.‏

انسان کامل؛ جلوۀ اسم «الله »

‏نخستین پرسشی که در حکمت و عرفان در مورد هستی شناسی مطرح می شود این‏‎ ‎‏است که اولین موجودی که از کتم عدم پا به عرصۀ هستی گذاشت که بود؟‏

‏در پاسخ به این پرسش، فیلسوفان، عقل اول و عارفان، حقیقت وجودی انسان کامل را‏‎ ‎‏نخستین آفریده می دانند.‏

‏مرحوم امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در تمامی آثارش، هر جا که سخن از انسان کامل به میان آمده،‏‎ ‎‏پاسخ عرفان را تأیید کرده و آن را با شرح و تفصیل بیان فرموده است. به نظر ایشان، اولین‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 493
‏نامی که از سوی حق تعالی از حضرت علمی و به فیض اقدس تجلّیِ بیرونی یافت، اسم‏‎ ‎‏اعظم «الله » است. این نام که مساوی با همۀ نام ها است و حقایق همۀ نام ها را به صورت‏‎ ‎‏احدیّت جمع دارا است، شرف سیادت و ربوبیت بر نام های دیگر حق دارد.‏

‏اسم اعظم در کاربرد عرفان، عبارت است از احدیّت جمع حقایق نام های جلال و‏‎ ‎‏جمال و لطف و قهر.‏

‏بعضی از اسماء حسنای پروردگار محیطند و بعضی محاط، بعضی شاملند و بعضی‏‎ ‎‏مشمول. از میان نام های حق، آن اسمی که سلطنت مطلق و احاطۀ تام بر سایر نام ها دارد،‏‎ ‎‏اسم اعظم «الله » است.‏

‏چون نام های حق تعالی عین ذات مقدّس او هستند، هر نامی عین نام دیگر و‏‎ ‎‏دربردارندۀ تمامی کمالات است. بنابراین، تجلّیات و کمالات در بعضی نام ها ظاهر است و‏‎ ‎‏در بعضی باطن؛ مانند اسم «رحمان» که رحمت در آن ظاهر و سخط و غضب در آن باطن‏‎ ‎‏است. بنابراین، اسم «الله » محیط و حاکم بر سایر نام ها و نخستین ظهور کثرت در عالم‏‎ ‎‏اسماء و حضرت واحدیت است و به واسطۀ او است که سایر نام ها و مظاهرشان آشکار‏‎ ‎‏می شود. این اسم در تمامی مراحل ظهور، ظاهر و در مراتب بطون، باطن است.‏

‏صورت اسم «الله » ـ که عین ثابت انسان کامل است ـ نخستین صورتی است که در‏‎ ‎‏حضرت علمیه به ظهور رسید و به واسطۀ او، سایر صورت ها، بلکه سایر نام ها و مظاهر و‏‎ ‎‏تجلّیاتشان ظاهر شدند. پس انسان کامل ـ که «کون جامع» نامیده می شود ـ اسم اعظم حق‏‎ ‎‏است؛ اوّلیت و آخریت و ظاهریت و باطنیت برای او است ‏‎[19]‎‏ و همان مشیّتی است که‏‎ ‎‏خداوند بی واسطه و به دست خویش آن را آفرید و سایر عوالم و مراتب وجود را به‏‎ ‎‏مشیّت خلق فرمود.‏‎[20]‎‏ همۀ وجودات خاصِ تعیّنات فعلی، در عین مشیّتْ مستهلک و فانی‏‎ ‎‏است. و این همان مقام «حقیقت محمّدیه» و نخستین مخلوق و مرتبۀ «تدلّی» است که در‏‎ ‎‏قرآن به آن اشاره شده است.‏‎[21]‎‏ این همان مقام فقر مطلق است که «مشیّت مطلق» نامیده‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 494
‏می شود و گاه از آن به «فیض مقدّس» و «رحمت واسعه» و «اسم اعظم» و «ولایت مطلق‏‎ ‎‏محمّدی» یا «مقام علوی» تعبیر می شود.‏‎[22]‎

‏اعیان ثابته به تجلّی ذاتی در مقام واحدیت، به پیروی از اسم جامع که به تجلّی فیض‏‎ ‎‏اقدس تعیّن پیدا کرده، تحقّق علمی پیدا کرده اند و مفهوم «ربوبیت»  در آن مقام مقدّس،‏‎ ‎‏تجلّی به مقام الوهیت است که بدان تجلّی، تمامی نام ها متعیّن می شوند و عین ثابت انسان‏‎ ‎‏کامل اوّلاً، و دیگر اعیان در سایۀ آن، متعیّن می گردند.‏‎[23]‎

‏بنابراین، عین ثابت انسانی بر سایر اعیان، حکومت و ربوبیت و سلطنت دارد و او‏‎ ‎‏ظهور جمیع حقایق در مقام واحدیت است. تجلّی اول این حقیقت در مقام خلق، وجود‏‎ ‎‏عقل اول است و از تجلّیات عقل اول، عقل دوم و لوح محفوظ و سایر حقایق، تحقّق‏‎ ‎‏خارجی پیدا می کنند.‏

‏به همین سبب، حقیقت کلی انسان، در هیچ حد معیّنی محصور نمی شود و هیچ‏‎ ‎‏موجودی از حیطۀ ربوبیت او خارج نمی باشد. به عبارتی، جمیع موجودات، از عقل اول تا‏‎ ‎‏هیولای اُولی، تعیّنات انسان کاملند.‏‎[24]‎

‏مرحوم امام خمینی می فرماید:‏

‏نخستین اسمی که اقتضای لازم کرد اسم اعظم «الله » بود که پروردگار و مربّی عین ثابت‏‎ ‎‏محمّدی در نشئۀ علمی بود. پس عین ثابت انسان کامل، نخستین ظهور در نشئۀ اعیان‏‎ ‎‏ثابت بود و به واسطۀ حبّ ذاتی که در حضرت اُلوهی بود، عین ثابت کامل، سر سلسلۀ‏‎ ‎‏کلیدهای دیگر خزاین الهی و گنجینه های پنهانی گردید.‏‎[25]‎

‏اعیان ثابتۀ دیگر به توسط عین ثابت انسان ظهور یافتند و فیض وجود را به واسطۀ او از‏‎ ‎‏مبدأ فیّاض دریافت کردند.‏

‏این حقیقت که از آن به «حقیقت محمّدیه» تعبیر می شود، حقیقتی بسیط و روحانی‏‎ ‎‏است که با وحدت خود، همگی کمال و جمال است و با خلقت این حقیقت واحد، هر‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 495
‏آنچه را که قلم تقدیر می بایست بنویسد، نوشت و قضای الهی پایان یافت. ولی با این‏‎ ‎‏وصف، چون نظام موجود در ذات و صفت و فعل خود در ذات الهی فانی است، حکومت‏‎ ‎‏«‏کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأنٍ‏»‏‎[26]‎‏ برقرار است.‏

‏اسم اعظم الهی به حسب مقام الوهیت، حقیقتی است؛ و به حسب مقام مألوهیت،‏‎ ‎‏حقیقتی دیگر؛ و به حسب مقام لفظ و عبارت، حقیقتی سوم.‏

‏اسم اعظم به حسب مقام الوهیت و واحدیت، اسمی است که جامع همۀ نام های حق‏‎ ‎‏است؛ جامعیتی که مبدأ اشیاء و اصل آن ها می باشد و به بیان دیگر، به منزلۀ هسته ای است‏‎ ‎‏برای درخت که تنه و شاخه ها و برگ ها همه از او است. این اسم به اعتبار اول و بلکه به‏‎ ‎‏اعتبار دوم نیز بر همۀ اسم ها حکومت دارد و همۀ اسم ها مظهر اویند و به حسب ذات، بر‏‎ ‎‏همۀ مراتب الهی مقدّم است. این اسم به تمام حقیقتِ خود تجلّی نمی کند مگر برای‏‎ ‎‏خودش و برای آن کس از بندگان خدا که جلب رضایت او کرده و مظهر تامّ او گردیده‏‎ ‎‏باشد؛ یعنی کسی که صورت حقیقت انسانیت باشد که صورت همۀ عوالم است.‏

‏در تمام نوع انسان، کسی که این اسم ـ چنان که هست ـ برای او تجلّی کرده باشد،‏‎ ‎‏نیست مگر «حقیقت محمّدیه» و اولیای پاک خدا که در روحانیت با آن حضرت متحدند.‏

‏اسم اعظم به حسب حقیقت عینی عبارت است از انسان کامل، که خلیفۀ خدا در همۀ‏‎ ‎‏عوالم است؛ به همین سبب، کریم ترین آیات الهی و بزرگ ترین حجّت های او است. از‏‎ ‎‏امام علی ‏‏علیه السلام‏‏ و امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ نقل شده که فرمودند:‏

إنَّ الصورةَ الإنسانیة هی أکبرُ حُجَجِ الله علی خلقِه، و هی الکتابُ الذی کتبَه بیَده، و هی‎ ‎الهیکلُ  الذی بناهُ بحکمتِه، و هی مجموعُ صورةِ العالمین، و هی المختصرُ من اللوحِ المحفوظ،‎ ‎و هی الشّاهدُ علی کلِّ غالب، و هی الطریق المستقیم إلی کلّ خیر، و الصراطُ الممدود بینَ‎ ‎الجنّةِ و النّار.‎[27]‎

‏پس حقیقت عقل مجرد و روحانیت بسیط ـ که در روایات از آن به نور پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‎ ‎‏یا فرشتۀ روحانی تعبیر شده است ـ بی واسطه از حق تعالی صدور یافت.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 496
‏بنابراین، صادر اول، عین تعلّق محض و ربط محض به پروردگار است و در این‏‎ ‎‏صورت، آنچه از او صادر می شود در حقیقت از خداوند صادر شده است؛ زیرا میان‏‎ ‎‏خداوند و او بینونت عزلی و جدایی نیست.‏‎[28]‎‏ این که عرفا می گویند فعل انسان کامل فعل‏‎ ‎‏خدا است و «نایب است و دست او دست خدا است‏‎[29]‎‏» اشاره به همین حقیقت دارد.‏

‏در بعضی از روایات معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏ صادر اول بودن حقیقت محمّدیه مورد تأیید قرار‏‎ ‎‏گرفته است؛ از جمله امام باقر ‏‏علیه السلام‏‏می فرماید:‏

«یا جابرُ! إنّ الله أوّلُ ما خلَقَ، خلَقَ محمّداً ‏صلی الله علیه و آله‏‏ و عترَتَه الهداة المُهتدین، فکانوا أشباحَ نورٍ‏‎ ‎‏بین یَدَی الله .»‏

‏قلتُ: و ما الأشباح؟‏

‏قال: «ظِلُّ النور، أبدانٌ نورانیةٌ بلا أرواحٍ، و کان مؤیَّداً بروح واحدةٍ؛ و هی روحُ القُدس؛ فبه‏‎ ‎‏کانَ یعبدُ الله و عترَته».‏‎[30]‎

‏پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ نیز فرمود:‏

«أوّلُ ما خَلَقَ الله ُ نوری».‎[31]‎

‏و در جای دیگر فرمود:‏

«أوّلُ ما خَلَقَ الله ُ العقلَ».‎[32]‎

‏این دو حدیث با یکدیگر منافات ندارند؛ زیرا عقل اول، روحانیت و جنبۀ معنوی‏‎ ‎‏حضرت خاتم  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏است و اخبار دیگری که می فرماید: ‏«أوّلُ ما خَلَقَ الله ُ روحی»‎[33]‎‏ و ‏«أوّلُ ما‎ ‎خُلق المشیّة‎[34]‎‏» و ‏«نحن الآخِرون السابقون»‎[35]‎‏ همگی به یک گوهر گران مایۀ بسیط مجرد اشاره‏‎ ‎‏دارد که عبارت از حقیقت محمّدیه و حقیقت اسم اعظم «الله » است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 497

عقل اول؛ تجلّی عین ثابت انسان کامل

‏نخستین ظهور حقیقت محمّدیه در صورت عقل اول است؛ چون عین ثابت عقل اول‏‎ ‎‏از تجلّی این حقیقت ظاهر شده است؛ پس عقل اول، حسنه ای از حسنات او است.‏

‏عقل اول صورت اجمالیۀ مرتبه و مقام «عماء» است؛ زیرا مرتبه و مقام «حضرت‏‎ ‎‏عمائیه»، مقام واحدیت است. حق در این مقام، تمامی حقایق را به نحو اَعلی و اَتمّ واجد‏‎ ‎‏می باشد و نخستین تنزّل به صورت امکانی و وجود خلقی، صورت عقل اول است.‏

‏این عقل، واسطۀ فیض به سایر موجودات و دربردارندۀ تمامی کمالات است و چون‏‎ ‎‏ظهوری از ظهورات خاتم انبیا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏است، حضرت فرمود: ‏«أوّلُ ما خلَقَ الله ُ نوری»‏؛ زیرا‏‎ ‎‏عقول، نور محض و فاقد جهات ظلمانیه می باشند.‏‎[36]‎

‏نخستین صادر از وجود واحد و نزدیک ترین موجود به حق، عقل کلی و صادر اول‏‎ ‎‏است که «وجهُ الله الکریم» و «اسم الله العظیم الأعظم» و «نور مُشرِق حق بر هیاکل‏‎ ‎‏ممکنات» و در اصطلاح حکما «نفَس رحمانی» و در زبان عرفا «حقّ مخلوقٌ به» و نزد‏‎ ‎‏شرع «رحمت واسعه» و «حقیقت محمّدیه» نامیده می شود. این حقیقت کلی مجرد، جامع‏‎ ‎‏جمیع عوالم جبروت و ملکوت و ناسوت است وبدون اندک انفصالی، به مبدأ خویش‏‎ ‎‏متصل می باشد. این که پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ فرمود:‏ «أنا اصغر مِن ربّی بسنَتین»‎[37]‎‏ به همین حقیقت‏‎ ‎‏اشاره دارد.‏

‏آفرینش عقل از نور منبسط و اضافۀ اشراقی است و با وجود آن که تمامی عالم وجود،‏‎ ‎‏ظهور فیض منبسط و تجلّی فیض اشراقی است، اختصاص عقل اول یا جملۀ عقول به آن،‏‎ ‎‏شاید به این معنی است که عالم عقلی، جلوۀ تام و نخستین تجلّی این فیض است و سایر‏‎ ‎‏عوالم وجود و موجودات آن عوالم، همگی به واسطۀ آن گوهر یگانه، فیض وجود را از‏‎ ‎‏مبدأ فیّاض دریافت می کنند.‏‎[38]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 498
‏مرحوم ملاّ صدرای شیرازی در همین معنی می گوید:‏

‏ ‏

‏عقل اول سایۀ نور خداست‏   ‎ ‎‏ذات او معنی روح مصطفاست‏

‏مرجع جان های هر یک ز انبیا‏   ‏هست تا حد یکی زین عقل ها‏

‏عقل باشد سایۀ نور احد‏   ‎   ‎‏پاک و بی غش باشد از نفس و جسد‏‎[39]‎

‏ ‏

‏این جوهر مجرد، عقل عالم کبیر، و در کاربرد بعضی از عرفا،‏‎[40]‎‏ «آدم اول» نامیده شده، و‏‎ ‎‏این، غیر از آدم ابوالبشر است؛ زیرا روحانیت آدم  ‏‏علیه السلام‏‏ ظهور آن حقیقت می باشد.‏‎[41]‎

‏به سبب آن که حقیقت محمّدیه جلوۀ اسم اعظم «الله » است و مقام باطن ولایت او مقام‏‎ ‎‏جامعیت اسم اعظم و متحد با آن است، حضرت ختمی مرتبت  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ به اعتبار باطن وجود،‏‎ ‎‏عین اسم اعظم و به اعتبار ظهور خلقی در مقام قوس نزول، نخستین تعیّنی که به خود‏‎ ‎‏می گیرد، تعیّن عقلی و ظهور به صورت عقل اول است؛ نه بدان مفهوم که عقل اول، تمام‏‎ ‎‏حقیقت آن مقام رفیع باشد. به بیان دیگر می توان گفت: عقل اول، حسنه ای از حسنات او‏‎ ‎‏است که متصف به مظهریت جمیع اسماء نیست‏‎[42]‎‏؛ در صورتی که عین ثابت حقیقت‏‎ ‎‏محمّدیه به سبب اتحاد با اسم «الله » قابلیت مظهریت تمامی اسماء را دارد. بنابراین، عقل‏‎ ‎‏اول، مرتبه ای از مراتب وجود او است.‏

‏فیض وجود عین ثابت انسان کامل، شامل عقل و سایر مراتب فروتر از آن می شود و به‏‎ ‎‏اعتبار اصل ذات، حد ماهوی ندارد؛ در حالی که عقل اول، حد ماهوی دارد. همین حقیقت‏‎ ‎‏است که گاهی به صورت عقل ظاهر می شود و گاه به صورت نقوش و مراتب عوالم‏‎ ‎‏برزخی متجلّی می گردد.‏

‏بنابراین، حقیقت محمّدیه به اعتبار وطن اصلی خویش، واسطۀ فیض به عالم هستی، و‏‎ ‎‏به اعتبار جنبۀ خلقی و وجود حادث مادی، عبد مربوب و مرزوق است و از این جهت با‏‎ ‎‏موجودات عالم اجسام تشابه دارد. ممکن است آیۀ ‏‏«‏أنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَیٰ إلَیَّ‏»‏‎[43]‎‏ به این‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 499
‏حقیقت اشاره داشته باشد. عین ثابت انسان کامل به حسب وجود با اسم اعظم متحد‏‎ ‎‏است، نظیر اتحاد وجود با ماهیت خاص آن وجود. در نتیجه، عقل اول همان گونه که از‏‎ ‎‏اسم «الله » صادر شده، از مظهر این اسم (حقیقت محمّدیه) نیز صادر شده است.‏

‏به این نکتۀ باریک نیز باید توجه داشت که حقیقت محمّدیه مظهر اسم «الله » ذاتی‏‎ ‎‏است، نه «الله » وصفی، که عقل اول مظهر آن می باشد. بنابراین عین ثابت این حقیقت در‏‎ ‎‏مقامِ واحدیت، صورت و مظهر اسم «الله » و متحد با آن؛ و در مقام احدیّت ـ که مقام تجلّی‏‎ ‎‏ذاتی است ـ متجلّی در اسماء الهیه است و عین ثابت او به این اعتبار بر کلیۀ اعیان ثابت،‏‎ ‎‏سِمت سیادت دارد.‏‎[44]‎

‏حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ بارها در آثار خود، همچون عرفای محقّق، باطن نبوّت رسول‏‎ ‎‏اکرم  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و حقیقت انسان کامل را مظهر اسم اعظم «الله » دانسته و دربارۀ این حقیقت بسیط‏‎ ‎‏مجرد، مطالب عمیقی فرموده است.‏‎[45]‎‏ به نظر ایشان، اسم اعظم دربردارندۀ احدیّت جمع‏‎ ‎‏حقایق اسماء جلال و جمال و لطف و قهر است و هیچ فرقی بین اسم اعظم و مقام غیبی و‏‎ ‎‏نور اَقرب نیست؛ جز این که این ظاهر است و آن باطن، و او با وحدت جمعی و بساطت‏‎ ‎‏احدیّت، همۀ نام ها را در خود پوشیده دارد، ولی منزّه از هر کثرت و مقدّس از هر گونه‏‎ ‎‏اعتبار و حیثیت.‏‎[46]‎

انسان کامل؛ آینۀ تمام نمای اسماء و صفات

‏انسان کامل چون مظهر تمامی نام ها و صفات و مربوب حق تعالی به اسم جامع است،‏‎ ‎‏هیچ یک از نام ها بر او غلبۀ تصرف ندارد و خود نیز چون ربِّ خود و «کون جامع» است،‏‎ ‎‏دارای مقام وسطیت و برزخیت کبرا است و سیرش بر طریق مستقیم اسم جامع است؛ در‏‎ ‎‏حالی که سایر موجودات، هر یک اسمی از اسماء محیط یا غیر محیط در آن ها تصرف دارد‏‎ ‎‏که مظهر همان اسم هستند و ابتدا و بازگشت آن ها به همان اسم است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 500
‏پس چون حق تعالی به مقام اسم جامع و ربّ انسان بر صراط مستقیم است ـ یعنی مقام‏‎ ‎‏وسطیّت و جامعیت، بدون برتری صفتی بر صفت دیگر و ظهور اسمی بر اسم دیگر را دارا‏‎ ‎‏است ـ مربوب آن ذات مقدّس نیز بدین صفت و بر صراط مستقیم است؛ در حالی که هیچ‏‎ ‎‏یک از موجودات دیگر بر صراط مستقیم نیستند و گرایش به جانب لطف و جمال یا قهر و‏‎ ‎‏جلال دارند.‏‎[47]‎

‏انسان کامل همچون حق جلوه گاه صفات قهر و لطف است؛ همان گونه که خداوند در‏‎ ‎‏عین ظهور، باطن است و رحمت او عین غضب و در غضبش رحمت پنهان است، انسان‏‎ ‎‏کامل نیز این گونه است؛ زیرا با دو دست لطف و قهر حضرت حق آفریده شده است.‏‎[48]‎

‏ ‏

‏همچو نی زهری و تریاقی که دید‏   ‎ ‎‏همچو نی دمساز و مشتاقی که دید‏‎[49]‎

‏ ‏

‏حدیث قدسی معروف که می فرماید: ‏«إنّ الله َ خَلَقَ آدمَ علی صورته»‎[50]‎‏ اشاره به همین‏‎ ‎‏مظهریت صفات جمال و جلال انسان کامل دارد.‏

ولایت حقیقت محمّدیه

‏برتری پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ بر تمامی فرشتگان و پیامبران و اولیا، برتری تشریفاتی نیست؛‏‎ ‎‏بلکه حقیقتی وجودی و کمالی است. برتری آن بزرگوار به شمول دایرۀ ولایت او بر تمامی‏‎ ‎‏مخلوقات بستگی دارد که آن را نیز از سیادت واحاطۀ اسم اعظم «الله » بر سایر نام ها‏‎ ‎‏گرفته  است.‏

‏یکی از دلایل برتری حضرت خاتم  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ بر فرشتگان این است که فرشته مقیّد به مقام‏‎ ‎‏تنزّه است و از اقسام شهوات مبرّا؛ در حالی که انسان کامل «هیکل توحید»‏‎[51]‎‏ و مظهر اسماء‏‎ ‎‏و صفات حق و آینۀ جمال نمای او است و وحدت او، وحدت جمعی است. آن حقیقت کامل،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 501
‏جمیع کمالاتی را که موجودات دارند دارا است، به علاوۀ کمالاتی که آن ها فاقد آن هستند.‏‎[52]‎

‏دلیل دیگر، تعلیم اسماء به انسان است. مرتبۀ عالی تعلیم اسماء، تحقّق به مقام‏‎ ‎‏اسماء الله است؛ همان گونه که مرتبۀ عالی از احصای نام ها، که در روایت شریف‏ «إنَّ لله‎ ‎تسعَ و تسعین اسماً، مَن أحصاها دخَلَ الجنّة»‎[53]‎‏ تحقّق به حقیقت آن ها است که انسان را به جنّت‏‎ ‎‏اسمائی نایل می کند.‏‎[54]‎

‏حضرت امام  ‏‏رحمه الله‏‏ مقام نبیّ اکرم  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ را مقام «مشیّت مطلق» و ولایت کلی اصلی‏‎ ‎‏هیولایی، و مقام سایر انبیا را مقام «مشیّت مقیّد» و ولایت جزئی تبعی و صورت هیولی‏‎ ‎‏می داند. مقیّدات، مظاهر مطلق و جزئیات، مشارق نور او و مظاهر ظهور او هستند؛ به‏‎ ‎‏همین سبب، نبوّت انبیا، ظهور نبوّت او و دعوت به سوی او است و نبوّت آن بزرگوار،‏‎ ‎‏روح نبوّات و باطن آن است.‏‎[55]‎‏ این که حضرت ختمی مرتبت  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏فرمود: ‏«کُنتُ نبیّاً و آدم بین‎ ‎الماء و الطین»‎[56]‎‏ به همین نبوّت دائمی و سرمدی اشاره دارد.‏

‏از حقیقت محمّدیه به «قلم» نیز تعبیر کرده اند؛‏‎[57]‎‏ زیرا او واسطۀ نگارش حق در صور‏‎ ‎‏مبدعات و مخترعات و کاینات است؛ همان گونه که قلم در دست نویسنده، کلمات را‏‎ ‎‏می نویسد و نقش ها را ترسیم می کند.‏

‏مرتبۀ حقیقت محمّدیه به تعبیر قرآن، مقام «أو أدنی» است‏‎[58]‎‏ و وجودش حد وقوف‏‎ ‎‏ندارد؛ چنان که در معراج، در حرکت قوس صعودی، آن حقیقت بی حد، به همراهی‏‎ ‎‏جبرئیل به مرتبه ای رسید که آن فرشتۀ مقرّب را یارای بالاتر پریدن نبود و فرمود:‏

«لَو دَنَوتُ أنمُلةً لاحترقتُ».‎[59]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 502
‏و پس از آن، حبیب خدا به تنهایی و به کشش محبوب تا نهایت سیر کمالی خویش ـ که‏‎ ‎‏مقام «قاب قوسین» و پس از آن «أوأدنی» است ـ پرواز کرد و به جایی رسید که از آن حالت‏‎ ‎‏این چنین خبر داد:‏

«لی مع الله ِ وقتٌ لا یَسعنی فیه مَلکٌ مُقرَّبٌ و لا نبیٌ مُرسَلٌ».‎[60]‎

‏به همین سبب، او «رحمت واسعه» و «وجود منبسط» است.‏

‏برتری نبوّت حضرت ختمی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ بر سایر انبیا، به برتری و سیادت اسمی بر می گردد که‏‎ ‎‏حقیقت محمّدیه جلوۀ آن است؛ زیرا هر اسمی که محیط تر و جامع تر است، دولت او نیز‏‎ ‎‏محیط تر و نبوّت تابعۀ او محیط تر و بادوام تر و کتاب نازل شده از او محیط تر و جامع تر‏‎ ‎‏است. چون نبوّت پیامبر ختمی  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و قرآن شریف و شریعت آن بزرگوار از مظاهر و‏‎ ‎‏مجالی یا از تجلّیات و ظهورات مقام جامع احدی و حضرت اسم «الله » الأعظم است، از‏‎ ‎‏این جهت محیط ترین نبوّات و کتب و شرایع و جامع ترین آن ها است و اکمل و اشرف از‏‎ ‎‏آن ها قابل تصوّر نیست و دیگر از عالم غیب به بسیط طبیعت، علمی بالاتر یا شبیه به آن‏‎ ‎‏تنزّل نخواهد کرد؛ یعنی آخرین ظهور کمال علمی که مربوط به شرایع است، همین است و‏‎ ‎‏بالاتر از این، امکان نزول در عالم ملک را ندارد. پس خود رسول ختمی  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ اشرف‏‎ ‎‏موجودات و مظهر تامّ اسم اعظم است و نبوّت او نیز تمام ترین نبوّت های ممکن و‏‎ ‎‏صورت دولت اسم اعظم است که ازلی و ابدی است.‏‎[61]‎

‏نبوّت پیامبر اکرم  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ اختصاص به عالم عین ندارد، بلکه در تمامی مراتب وجود، به‏‎ ‎‏اعتبار برتری مُظهر خود، نبوّت و ولایت و سیادت از آن او است. نخستین کسانی که به این‏‎ ‎‏رسول غیبی و ولیّ حقیقی ایمان آوردند، ساکنان عالم جبروت، یعنی انوار قاهر نوری و‏‎ ‎‏قلم های عالی الهی، بودند که نخستین ظهور بسط فیض و «مدّ ظلّ» می باشند. سپس به‏‎ ‎‏ترتیب نزول، از بالا به پست تا جهان ماده و مادیات، بدون آن که سرپیچی کنند، به او ایمان‏‎ ‎‏آوردند و این یکی از معانی روایتی است که از رسول خدا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ نقل شده که فرمود:‏

«آدمُ و مَن دونه تحتَ لوائی».‎[62]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 503
‏بنابراین، هر موجودی به اندازۀ وسعت وجودی خویش و قابلیتش، ولایت و خلافت‏‎ ‎‏باطنی را پذیرفته است و همین ولایت است که در تمامی اجزای عالم، همچون خون در‏‎ ‎‏رگ های انسان سریان دارد.‏‎[63]‎‏ با عنایت به این موضوع می توان گفت که مقام کثرت در‏‎ ‎‏وحدت و وحدت در کثرت برای هیچ یک از انبیا، به جز خاتم پیامبران  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ به اصالت و‏‎ ‎‏برای اوصیای آن بزرگوار به تبعیت او، میسّر نشده است.‏‎[64]‎

اتحاد نور وجودی پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام

‏هر مقامی که برای حضرت ختمی مرتبت  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ در مراتب گوناگون عالم آفرینش وجود‏‎ ‎‏دارد، برای اوصیای او نیز برقرار است؛ زیرا نور وجودی پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و امامان معصوم ‏‏علیهم السلام‏‏ با‏‎ ‎‏یکدیگر اتحاد ذاتی دارد.‏

‏مرحوم امام خمینی در کتاب ‏‏شرح دعاء السحر ‏‏(ص 39 ـ 40) برای اثبات همین موضوع‏‎ ‎‏به حدیثی از امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ استناد کرده اند که فرمود:‏

«إنّ الله کان إذ لا کان، فخلقَ الکانَ و المکانَ، و خلقَ نورَ الأنوارِ الذی نوّرت منه الأنوار، و‎ ‎أجری فیه مِن نوره الذی نوّرت منه الأنوار، و هو النورُ الذی خلقَ منهُ محمّداً و علیّاً، فلم‎ ‎یزالا نورین أوّلین؛ إذ لا شیء کوّن قبلهما. فلم یزالا یجریان طاهرین مطهّرین فیالأصلاب‎ ‎الطاهرة، حتّی افترقا فی أطهر طاهرین، فی عبدالله و أبیطالب»؛‎[65]‎

‏خدای تعالی بود هنگامی که بودی نبود، پس بود و مکان را آفرید و نورها را آفرید و‏‎ ‎‏نور الانوار را که همۀ نورها از آن نورانی شد، آفرید و از نور خودش که انوار از آن نورانی‏‎ ‎‏است، در آن جاری کرد و آن همان نوری است که از آن محمّد و علی را آفرید. پس آن دو‏‎ ‎‏بزرگوار همواره دو نور نخستین بودند؛ چون پیش از آن دو موجودی پا به عرصۀ وجود‏‎ ‎‏نگذاشته بود. پس آن دو نور در صلب های پاک در جریان بود تا آن که در پاک ترین‏‎ ‎‏صلب های پاک، که عبارت از عبدالله و أبی طالب بود، از هم جدا شدند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 504
‏در حدیث است که:‏

«أوّلنا محمّد، أوسطنا محمّد، آخرنا محمّد، کلّنا محمّد، کلّنا نورٌ واحدٌ».‎[66]‎

‏پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ فرمود:‏

«أنا و علیٌّ من شجرة واحدة».‎[67]‎‏ «أنا و علیٌّ من نورٍ واحد».‏‎[68]‎

‏احمد بن حنبل در کتاب ‏‏مسند‏‏ خود نقل کرده که پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ فرمود:‏

«کنتُ أنا و علیُّ بن أبی طالب نوراً بینَ یدی الله قبل أن یخلُقَ آدم».‎[69]‎

‏همچنین فرمود:‏

«أنا و علیٌّ أبوا هذه الاُمّة».‎[70]‎

‏تجلّی حقیقت محمّدیه در اولیای محمّدی، غیر از تجلّی در سایر انبیا است. تجلّی در‏‎ ‎‏اولیای محمّدی، تجلّی حق به تمام اسماء و صفات است و امامان معصوم ‏‏علیهم السلام‏‏همچون‏‎ ‎‏حضرت ختمی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏مظهر تجلّی ذاتی حقّند، نه اسمائی و صفاتی. صفاتی که در مهدی‏‎ ‎‏موعود ـ عجل الله فرجه الشریف ـ وجود دارد، در هیچ یک از انسان ها امکان تحقّق ندارد.‏‎ ‎‏مبدأ ظهور خاتم انبیا به صورت اولیا ‏‏علیهم السلام‏‏از حضرت علی ‏‏علیه السلام‏‏شروع و به حضرت مهدی‏‎ ‎‏ـ عجل الله فرجه الشریف ـ ختم می شود. ظهور این کمالات که خاص حضرت قائم‏‎ ‎‏ـ عجل الله فرجه الشریف ـ است، در زمان رسالت حضرت رسول ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ممکن نبوده و باید‏‎ ‎‏این کمالات و خصایص وجودی در مظهر خاتم الاولیا که یکی از حسنات حضرت‏‎ ‎‏ختمی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است، ظهور نماید.‏‎[71]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 505

وحدت قرآن تدوینی و انفسی

‏انسان دارای مراتبی از وجود است که بر طبق بطون قرآن، کلیات آن در هفت بطن‏‎ ‎‏محصور می باشد. این هفت بطن عبارت است از: نفس، عقل، قلب، روح، سرّ، خفیّ و‏‎ ‎‏اَخفی. همان گونه که بطون قرآن را کسی در نمی یابد مگر پایداران در علم و کسانی که از‏‎ ‎‏حدث های معنوی و اخلاق پست پاکیزه باشند و خود را به فضایل علمی و عملی بیارایند،‏‎ ‎‏حقیقت انسان کامل و بطون هفت گانه یا هفتادگانۀ نور نبوّت حضرت ختمی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و ولایت‏‎ ‎‏او و اهل بیت پاکیزه اش ‏‏علیهم السلام‏‏ را نیز به جز کاملان و وارستگان و به حق پیوستگان ـ البته به‏‎ ‎‏اندازۀ درجۀ کمال و ظرفیت خویش ـ ادراک نمی کنند.‏

‏همان گونه که قرآن تدوینی، مظهر جمیع شؤون اسمائی و صفاتی حق تعالی و صورت‏‎ ‎‏احدیّت جمع تمامی شئون و تجلیات است و به عبارت دیگر، صورت اسم اعظم است،‏‎ ‎‏انسان کامل نیز این گونه می باشد؛ بلکه می توان گفت که حقیقت این دو در حضرت غیب‏‎ ‎‏یکی است و در عالم کثرت به حسب صورت از یکدیگر جدا هستند.‏‎[72]‎‏ این حقیقت را‏‎ ‎‏می توان از حدیث «ثقلین» دریافت؛ آن جا که پیامبر اکرم  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ می فرماید:‏

«إنّی تارکٌ فیکم الثقلین: کتابَ الله و عترتی أهل بیتی؛ ما إن تمسّکتُم بهما لَن تضلّوا أبداً؛‎ ‎فإنّهما لن یَفترقا حتّی یَردا علیّ الحوض».‎[73]‎

‏این حدیث گهربار به روشنی می گوید که حقیقت انسان کامل ـ که کتاب انفسی است ـ‏‎ ‎‏از حقیقت قرآن ـ که کتاب تدوینی است ـ جدایی ناپذیر است. پس آن کس که حقیقت‏‎ ‎‏وجودی انسان کامل را ـ آن گونه که هست ـ بشناسد، حقیقت قرآن و بطون هفتگانۀ آن را‏‎ ‎‏شناخته است و چون شناخت انسان کامل ارتباط مستقیم با سیر در مراتب وجود در قوس‏‎ ‎‏صعودی دارد؛ به هر اندازه که عروج به مراتب وجود برای کسی میسّر شود، به همان‏‎ ‎‏اندازه حقیقت انسان کامل و قرآن را می شناسد. روشن است که هیچ موجودی در عالم‏‎ ‎‏آفرینش امکان رسیدن به مرتبۀ حقیقت محمّدی و علوی را ندارد؛ به همین سبب، ادراک‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 506
‏و شهود بطون قرآن برای کسی جز معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ امکان پذیر نیست و این حقیقت را‏‎ ‎‏پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و اوصیای پاک او ‏‏علیهم السلام‏‏ بارها فرموده اند.‏

‏امام باقر ‏‏علیه السلام‏‏ فرمود:‏

«ما یستطیعُ أحدٌ أن یدّعی أنّ عنده جمیع القرآن کلّه، ظاهره و باطنه، غیر الأوصیاء».‎[74]‎

‏و جابر می گوید: از امام باقر  ‏‏علیه السلام‏‏ شنیدم که می فرمود:‏

«ما ادّعی أحدٌ من النّاس أنّه جمع القُرآن کلّه کما اُنزل إلاّ کذّاب، و ما جمعه و حفظه کما أنزله‎ ‎الله تعالی إلاّ علیُّ بن أبیطالب و الأئمّة مِن بعده، ‏علیهم السلام‏‏».‏‎[75]‎

‏در ‏‏اصول کافی‏‏ از امام صادق  ‏‏علیه السلام‏‏ روایت شده که فرمود:‏

«و عندنا ـ والله ِ ـ علم الکتاب کلّه».‎[76]‎

‏بنابراین، همۀ اولیای خدا کتاب های آسمانی هستند و از نزد خدای حکیم نازل شده اند‏‎ ‎‏و حاملان قرآن تدوینی می باشند.‏

‏به استناد قرآن، حقیقت و باطن این کتاب آسمانی در شب قدر نازل شده است.‏‎[77]‎‎ ‎‏حکمای متألّه و عرفای محقّق بر این باورند که مقصود از «لیلة القدر» انسان کامل است که:‏

‏اُمّ الکتاب تکوینی در شب روشن وجود، روح مکرّمش بر مقام بشریتش نازل شده؛ «در بشر‏‎ ‎‏روپوش آمد آفتاب» و این است شب روشن میان روز تاریک؛ چه، بدن جسمانی مادی‏‎ ‎‏ظلمت است، ولی ظاهر بر مشاعر جزئیه و روح نور است، و اشراقی نور اسپهبدش گوید؛ ولی‏‎ ‎‏باطن و مخفی از آن ها. و تأویل ‏‏«‏خَیْرٌ مِنْ ألْفِ شَهْرٍ‏»‏‎[78]‎‏ جامعیّت او است همۀ اسماء را، که او‏‎ ‎‏مظهر اسم اعظم است و بواقی، مظاهر اسماء دیگرند، و این اسم اعظم است از هزار اسم‏‎ ‎‏«الله » و تعیین «ألف» به اعتبار مظهریت اسماء حسنی است.‏‎[79]‎

‏مرحوم امام خمینی نیز چنین اعتقادی دارد. از نظر ایشان، باطن «لیلة القدر» بنیه و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 507
‏صورت مُلکی یا عین ثابت محمّدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏است که جلوۀ اسم اعظم و تجلّی احدی جمعی‏‎ ‎‏است. اگر «لیلة القدر» اشاره به مظهر اسم اعظم باشد، مرآت تامّ محمّدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏است و «هزار‏‎ ‎‏ماه» عبارت است از مظهر نام های دیگر؛ و چون حق تعالی هزار و یک نام دارد و یک «اسم‏‎ ‎‏مستأثر» در علم غیب است، از این جهت «لیلة القدر» نیز مستأثر است و شب قدر بنیۀ‏‎ ‎‏محمّدی نیز اسم مستأثر می باشد. بدین سبب، هیچ موجودی به جز ذات مقدّس رسول‏‎ ‎‏اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ بر اسم مستأثر اطلاع پیدا نمی کند.‏‎[80]‎

‏از آن جا که عالم هستی و مراتب آن، جلوۀ انسان کامل است و به عبارتی «انسان کبیر»‏‎ ‎‏نامیده می شود، «کتاب تکوینی» است. این سه کتاب کاملاً بر یکدیگر منطبق هستند و‏‎ ‎‏مطالعه و اشراف بر هر یک از آن ها، اشراف و ادراک دیگری نیز هست. پس ادراک بطون‏‎ ‎‏هفتگانۀ کتاب تکوینی نیز در انحصار انسان های کامل و اولیای خدا است که مصداق اتمّ و‏‎ ‎‏اکمل آن ها، رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و اوصیای پاک او می باشند.‏‎[81]‎

‏با عنایت به مطالب گذشته می توان گفت که کتاب تدوینی و کتاب تکوینی، یعنی تمام دایرۀ‏‎ ‎‏وجود از عوالم غیب و شهود ـ تکویناً و تشریعاً، وجوداً و هدایتاً ـ ریزه خوار خوان نعمت‏‎ ‎‏وجودی سرور کاینات هستند و آن بزرگوار واسطۀ فیض حق و رابطۀ بین حق و خلق است:‏

‏و اگر مقام روحانیت و ولایت مطلقۀ او نبود، احدی از موجودات لایق استفاده از مقام غیب‏‎ ‎‏احدی نبود و فیض حق عبور به موجودی از موجودات نمی کرد و نور هدایت در هیچ یک از‏‎ ‎‏عوالم ظاهر و باطن نمی تابید.‏‎[82]‎

انسان کامل؛ واسطۀ فیض

‏چون انسان کامل واسطۀ فیض به عوالم غیب و شهادت است، ناگزیر عالم شهادت‏‎ ‎‏برای بقای خود نیازمند به یک انسان کامل است که در زبان شرع «ولیّ»، «حجّت» و «امام»‏‎ ‎‏و در زبان عرفان «قطب» نامیده می شود. تا زمانی که عالم مُلک پا بر جا است، نشانگر‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 508
‏وجود انسان کامل و حجّت خدا در روی زمین است و آن گاه که ذخیرۀ الهی و ولیّ کامل از‏‎ ‎‏عالم شهادت رخت به عالم باطن کشد، نظام ظاهر از هم می پاشد‏‎[83]‎‏ و قیامت ظاهر می شود.‏

‏انسان کاملی که بقای عالم به او بسته است از صفت ولایت حق برخوردار است و‏‎ ‎‏چون «ولایت» صفتی دائم و پایدار است، همواره مظهر خود را پایدار نگه می دارد. البته‏‎ ‎‏این مظهر، گاه در عالم شهادت است و گاه در عالم باطن.‏‎[84]‎

‏این که حکیم متألّه و عارف واصل، ملاهادی سبزواری می گوید:‏

‏ ‏

‏اختران پرتو مشکاتِ دل انور ما‏   ‏دل ما مظهر کل، کل همگی مظهر ما‏

‏نه همین اهل زمین را همه باب اللهیم‏   ‏نُه فلک در دورانند به دورِ سرِ ما‏

‏... ماه گر نور و ضیا کسب نمود از خورشید‏  ‏   ‏‏خود بود مکتسب از شعشعۀ اختر ما‏‎[85]‎

‏ ‏

‏اشاره به همین حقیقت دارد.‏

‏مرحوم امام خمینی نیز در قصیده ای که اختصاص به مدح آخرین حجّت خدا در روی‏‎ ‎‏زمین دارد، می فرماید:‏

‏ ‏

‏حضرت صاحب زمان مشکات انوار الهی‏   ‎       ‎‏مالک کوْن و مکان، مرآتِ ذات لامکانی‏

‏مظهر قدرت، ولیّ عصر، سلطان دو عالم‏  ‏    ‏  ‎ ‎‏قائم آل محمّد، مهدی آخر زمانی‏

‏با بقاء ذات مسعودش همه موجود باقی‏   ‏بی لحاظ اقدسش یک دم همه مخلوق فانی‏

‏خوشه چین خرمن فیضش همه عرشی وفرشی‏  ‎ ‎‏ریزه خوار خوان احسانش همه انسیّ و جانی‏

‏از طفیل هستی اش هستی موجودات عالم‏  ‏جوهری و عقلی و نامیّ و حیوانی و کانی‏‎[86]‎

‏ ‏

‏در جای دیگر نیز به همین موضوع اشاره کرده، می فرماید:‏

‏ ‏

‏ذاتش به امر دادگر، شد منبع فیض بشر‏   ‎ ‎‏خیل ملایک سر به سر در بند الطافش رهین‏‎[87]‎

‏ ‏

‏وساطت در فیض، صفت تمامی معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ است؛ زیرا که نور وجودی آن ها با نور‏‎ ‎‏وجودی رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ اتحاد ذاتی دارد. به همین سبب است که مرحوم امام در مدح‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 509
‏حضرت زهرا ‏‏علیهاالسلام‏‏ نیز به وساطت او در نزول فیض وجود اشاره کرده و فرموده است:‏

‏ ‏

‏ممکن اما چه ممکن علّتِ امکان‏    ‏واجب اما شعاعِ خالقِ اکبر‏

‏ممکن اما یگانه واسطۀ فیض‏   ‎ ‎‏فیض به مهتر رسد و زان پس کهتر‏‎[88]‎

‏ ‏

‏بنابراین می توان گفت که حقیقت انسان کامل نسبت به عوالم وجود، حکم نفس ناطقه‏‎ ‎‏را دارد نسبت به بدن مادی. او جانِ جهان و قلب تپندۀ هستی است. انسان کامل جهت‏‎ ‎‏فعلیت و صورت و تمامیت عالم وجود است و هستی بدون حقیقت انسان کامل، ناقص و‏‎ ‎‏بالقوّه، بلکه معدوم صرف است. همان گونه که تن مادی بدون روح باقی نمی ماند، نظام‏‎ ‎‏هستی نیز بدون وجود حجّت کامل و ولیّ مطلق از هم فرو می پاشد.‏

‏همان گونه که صدور موجودات از مبدأ به واسطۀ انسان کامل صورت می گیرد،‏‎ ‎‏بازگشت آن ها به سرچشمۀ وجود در قوس صعودی نیز بدون وساطت انسان کامل‏‎ ‎‏امکان پذیر نیست.‏‎[89]‎‏ بلکه می توان گفت که مرجع و معاد آنان به انسان کامل است. جهان‏‎ ‎‏هستی دارای مراتب و درجاتی است که این درجات از دو جهت مطرح هستند: یکی‏‎ ‎‏قوس نزول و دیگری قوس صعود. مبنای قوس صعود، حرکت بنیادی و جوهری جهان‏‎ ‎‏ماده است که ملاّ صدرا آن را مطرح و اثبات کرد.‏‎[90]‎

‏بنابر حرکت جوهری، جهان ماده یک پارچه در حال خروج از قوّه به فعل است.‏‎ ‎‏روشن است که فعلیت تام جز با رسیدن به مرتبۀ تجرد تام حاصل نمی شود. پس حرکت‏‎ ‎‏جهان ماده، جهان ماده را خود به خود در مسیر تجرد قرار می دهد.‏

‏تحوّل و تبدیل یک موجود مادی به موجود مجرد، بدون فرض و پذیرش کون‏‎ ‎‏جامع  بودن وجود انسان، امکان پذیر نیست؛ بدین معنی که هر موجودی در جهان‏‎ ‎‏هستی  حد معیّنی دارد، ولی یکی از موجودات جهان، به نام انسان، به تنهایی شامل‏‎ ‎‏همۀ  حدود هستی است. بنابراین، تنها او است که می تواند میان جهان ماده و جهان‏‎ ‎‏مجردات پیوند برقرار کند و همچون پلی بر سر راه عبور مادیات به عوالم تجرد قرار‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 510
‏گیرد.  مولوی در مورد همین حقیقت می گوید:‏

‏ ‏

‏اصل نعمت ها ز گردون تا به خاک‏    ‎ ‎‏زیر آمد شد غذای جان پاک‏

‏از تواضع چون ز گردون شد به زیر‏    ‏گشت جزو آدمی حیّ دلیر‏

‏پس صفات آدمی شد آن جماد‏    ‎ ‎‏بر فراز عرش پرّان گشت شاد‏

‏کز جهان زنده ز اول آمدیم‏     ‏باز از پستی سوی بالا شدیم‏‎[91]‎

‏ ‏

‏بنابراین، قوس صعود در محدودۀ وجود انسان، از پایین ترین درجۀ هستی تا بالاترین‏‎ ‎‏درجۀ آن قابل تحقّق است. در زیارت جامعه همین معنا آمده است که:‏

«و إیابُ الخلق إلیکم، و حسابُهم علیکم»؛‎[92]‎‏ «بکم فَتح الله ، و بکم یختم».‏‎[93]‎

‏و در قرآن است که:‏

‏«‏إنَّ إلَیْنا إیَابَهُمْ * ثُمَّ إنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ‏»‏‏.‏‎[94]‎

‏پس انسان کامل غایت خلقت است؛ چنانچه در حدیث قدسی وارد است:‏

«یابن آدمَ خَلَقْتُ الأشیاء لأجلک و خلقتُک لأجلی».‎[95]‎

‏غایت سیر انسان وصول به باب الله و فنای فی ذات الله است.‏‎[96]‎

انسان؛ عالم صغیر

‏عرفا به اعتبار این که عین ثابت انسان را نخستین مخلوق می دانند و سایر موجودات را‏‎ ‎‏جلوۀ انسان، می گویند: انسان خلاصۀ عالم هستی است و «دل» خلاصۀ وجود انسان. پس‏‎ ‎‏«دل» اصل است و «عالم» فرع.‏

‏ ‏

‎ ‎‏فلک دوران زند بر محور دل‏    ‎ ‎‏وجود هر دو عالم مظهر دل‏‎[97]‎

‏ ‏

‏دل از جهان بزرگ تر است و آنچه در عالم هست، در دل انسان نیز وجود دارد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 511

‏ای نسخۀ نامۀ الهی که تویی‏

‎ ‎‏وی آینۀ جمال شاهی که تویی‏

‏بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست‏

‎ ‎‏از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی‏‎[98]‎

‏ ‏

‏بنابراین، دل اصل است و عالم، تابع و سایۀ او. عالم مجردات ظلّ تجرد قلب انسان‏‎ ‎‏کامل و عالم حیوانات سایۀ حیوانیت او و عالم نباتات سایۀ نباتیت او هستند. پس غایت‏‎ ‎‏عالم، دل انسان کامل است، نه این که جزئی از عالم یا کل عالم، غرض و غایت او باشد.‏‎[99]‎‎ ‎‏مولوی می گوید:‏

‏ ‏

‏ای دلا منظور حق آنگه شوی‏    ‎        ‎‏که چو جزوی سوی کل خود روی‏

‏حق همی گوید نظرمان بر دل است‏   ‎ ‎‏نیست بر صورت که آن آب و گل است‏

‏تو همی گویی مرا دل نیز هست‏    ‎       ‎‏دل فراز عرش باشد نی به پست‏

‏ ... آن دلی کز آسمان ها برتر است‏    ‎    ‎‏آن دل ابدال یا پیغمبر است‏

‏پاک گشته آن ز گل صافی شده‏     ‎ ‎‏در فزونی آمده وافی شده‏‎[100]‎

‏ ‏

‏آن ها به عالم، «انسان صغیر» و به دل «عالم کبیر» می گویند و چون جهان و دل را یکی‏‎ ‎‏می دانند، اعتقاد دارند که این دو کتاب کاملاً بر یکدیگر منطبقند:‏

‏ ‏

‏چیست اندر خم که اندر نهر نیست‏   ‏چیست اندر خانه کاندر شهر نیست‏

‏این جهان خمّ است و دل چون جوی آب‏   ‎ ‎‏این جهان خانه است و دل شهر عجاب‏‎[101]‎

‏ ‏

‏آنچه به صورت مفصل در عالمْ وجود دارد، در انسان به طور مجمل نهفته است.‏‎ ‎‏بنابراین انسان، عالم صغیر مجمل است از روی صورت و عالم، انسان کبیر مفصل. اما از‏‎ ‎‏روی مرتبه، انسان، عالم کبیر است و عالم، انسان صغیر.‏

‏ ‏

‏پس به صورت عالم اصغر تویی‏    ‎ ‎‏پس به معنی عالم اکبر تویی‏

‏ظاهر آن شاخ اصل میوه است‏    ‎ ‎‏باطناً بهر ثمر شد شاخ هست‏

‏گر نبودی میل و امید ثمر‏     ‎ ‎‏کی نشاندی باغبان بیخ شجر‏

‏پس به معنی آن شجر از میوه زاد‏    ‏گر به صورت از شجر بودش ولاد‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 512
‏مصطفی زین گفت کآدم و انبیا‏   ‏خلف من باشند در زیر لوا‏‎[102]‎

‏ ‏

‏«هر چه در عالم هست، در نشأت انسان هست و در نشأت انسان امری هست که در عالم‏‎ ‎‏نیست و آن، دو چیز است: یکی آن که هر یک از شئون و صفات الهیّه در مرتبۀ انسان کامل‏‎ ‎‏به رنگ همه برآمده است و به احکام همه منصبغ گشته... و دیگر آن که شئون و صفات در‏‎ ‎‏مرتبۀ جمعیت الهیّه مجمل است و بالقوّه، و در مظاهر متفرقه عالم مفصل است و بالفعل؛ و‏‎ ‎‏نشأت انسان، جامع است بین الاجمال و التفصیل و القوّة و الفعل؛ زیرا که همه در وی دفعتاً‏‎ ‎‏مجمل است و بالقوّه، و علی السبیل التدریج مفصل است و بالفعل.‏‎[103]‎

‏حکمای محقّق، مانند ملاصدرا و شاگردان و پیروانش، انسان را «عالم صغیر» و عالم را‏‎ ‎‏«انسان کبیر» می دانند.‏‎[104]‎

‏ ‏

‏هست عالم جمله انسان کبیر‏   ‎ ‎‏نفس کلی فایض از عقل مُنیر‏

‏این همه صنعت که دانی بالتمام‏   ‏در بدن باشد مر انسان را مدام‏

‏زان که انسان عالمی باشد صغیر‏   ‎ ‎‏اندر آن هر صنف گشته جای گیر‏‎[105]‎

‏ ‏

‏اشعار منسوب به حضرت علی ‏‏علیه السلام‏‏ نیز باور حکمای محقّق را تأیید می کند؛ آن جا‏‎ ‎‏که  می فرماید:‏

‏ ‏

‏أتزعم أنّک جرمٌ صغیرٌ‏   ‎ ‎‏و فیک انطوی العالَمُ الأکبرُ‏

‏و أنتَ الکتابُ المُبین الذی‏    ‏بأحرفه یظهرُ المُضمرُ‏‎[106]‎

‏ ‏

‏مرحوم امام خمینی نیز، همچون حکمای محقّق، انسان کامل را به وحدت جمعی و‏‎ ‎‏بساطت ذاتی خود، صورت مجموع عوالم می داند و معتقد است که عوالم وجودی،‏‎ ‎‏صورت تفصیلی انسان کامل است. اگر انسان کامل مظهر اسم «رحمان» باشد، آن اسم برای‏‎ ‎‏بسط حقیقت وجود و دو سلسلۀ نزول و صعود است. اگر مربوب اسم «رحمان» جامع‏‎ ‎‏جمیع مراتب و واجد تمامی حقایق ذاتی و عرضی باشد، آن انسان کامل است که صورت‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 513
‏مجموع عوالم می باشد و حقایق عالم در انسان به نحو بساطت و وحدت محقّق است و در‏‎ ‎‏عوالم به نحو بسط و کثرت.‏‎[107]‎

‏به نظر ایشان انسان کامل حقیقة الحقائق و روح الارواح و صورت همۀ صورت ها و‏‎ ‎‏مادة المواد و جامع جمیع مراتب کمال است که صفات جمال و جلال در او به صورت‏‎ ‎‏کمون وجود دارد و عوالم غیب و شهادت در آن مضمر است.‏‎[108]‎

‏عالم از آن جهت «انسان کبیر» نامیده شده است که شامل وجود انسان نیز می شود.‏‎ ‎‏خداوند عالم را مانند یک جسم آفرید و روح آن را انسان قرار داد؛ روشن است که روح،‏‎ ‎‏مدبّر بدن و اشرف بر آن است؛ پس او بر مراتب وجود و منازل غیب و شهود احاطه دارد و‏‎ ‎‏به عبارتی می توان گفت که انسان کامل، مغز عالم وجود است؛ موجودات ظاهر هستند و‏‎ ‎‏او باطن آن ها.‏‎[109]‎

‏پس روح ولیّ، روح کل و نفس او، نفس کل و جسم او، جسم کل است؛ چنان که در‏‎ ‎‏زیارت جامعه آمده است:‏

«أرواحکم فی الأرواح، و نفوسکم فی النفوس، و أجسامکم فی الأجسام».‎[110]‎

‏مرحوم امام خمینی از طریق دیگر نیز اثبات کرده اند که انسان کامل، روح اعظم است‏‎ ‎‏و  عالم هستی جلوه و جسم او. به نظر ایشان ـ که نظر عرفای محقّق و حکمای متألّه‏‎ ‎‏نیز  هست ـ نخستین اسمی که به تجلّی احدیّت و فیض اقدس در حضرت علمیه‏‎ ‎‏واحدیّت  ظهور یافت و مرآت آن تجلّی گردید، اسم اعظم جامع الهی و مقام مسمّای‏‎ ‎‏«الله »  است‏‎[111]‎‏ که در وجهۀ غیبی عین تجلّی به فیض اقدس و در تجلّی ظهوری، عین‏‎ ‎‏مقام  جمع واحدیت به اعتباری و کثرت اسمائی به اعتباری است. تعیّن اسم جامع‏‎ ‎‏و  صورت آن، عین ثابت انسان کامل و حقیقت محمّدیه ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است؛ چنان که مظهر‏‎ ‎‏تجلّی  عینی فیض اقدس، فیض مقدّس و مظهر تجلّی مقام واحدیت، مقام الوهیّت و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 514
‏مظهر  تجلّی عین ثابت انسان کامل، روح اعظم است.‏‎[112]‎

‏به سبب آن که انسان کامل، روح هستی و باطن آن است، در قوس صعود قدرت بر‏‎ ‎‏دخول در عالم ملکوت و جبروت را به طور تروّح و رجوع از ظاهر به باطن دارد؛‏‎ ‎‏همان گونه که فرشتگان بلند مرتبۀ الهی که مجردند و جایگاه آن ها در عالم ملکوت است،‏‎ ‎‏بدون آن که از مقام خود تجافی کنند، گاه به تیسیر و تقدیر الهی، تمثّل ملکوتی یا ملکی‏‎ ‎‏دارند؛ مانند تمثّل جبرئیل به شکل یک بشر کامل بر حضرت مریم ‏‏علیهاالسلام‏‏.‏‎[113]‎

‏انسان به طور اجمال دارای سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است:‏

‏اول، نشئۀ آخرت و عالم غیب و مقام روحانیت و عقل.‏

‏دوم، نشئۀ برزخ و عالم متوسط بین دو عالم ملک و ملکوت و مقام خیال.‏

‏سوم، نشئۀ دنیا و مقام ملک و عالم شهادت.‏‎[114]‎

‏به اعتبار دیگر، انسان کامل دارای چهار مقام است که عبارت است از: مُلک، ملکوت،‏‎ ‎‏جبروت و لاهوت.‏

‏و به اعتباری دارای پنج مقام است: شهادت مطلق، غیب مطلق، شهادت مضاف، غیب‏‎ ‎‏مضاف و مقام کون جامع؛ مطابق حضرات خمس که در زبان عرفا متداول است.‏

‏به اعتبار دیگر، دارای هفت مقام، معروف به هفت شهر عشق و هفت اقلیم وجود.‏

‏و به اعتبار تفصیلی دارای صد منزل یا هزار منزل است.‏‎[115]‎

‏انسان با تربیت مخصوص و عمل مناسب با عالم غیب و مقام روحانیت می تواند تمثّل‏‎ ‎‏ملکوتی و جبروتی پیدا کند و در میان فرشتگان نیز صاحب مقام خلافت و ولایت شود.‏‎[116]‎

‏او صاحب تصرّف در بلاد الهی است و خلعت های اسماء و صفات خداوندی را‏‎ ‎‏می پوشد و در گنجینه های عالم ملک و ملکوت او نفوذ دارد. ظاهرش نسخه ای است از‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 515
‏ملک و ملکوت و باطنش در حکم گنجینه های الهی است. پس پروردگار انسان جامع‏‎ ‎‏کامل، حضرت خداوندی است و شایسته است که او خدا را به نامی که با مقام انسان جامع‏‎ ‎‏تناسب دارد و او را از اموری که با او سازگار نیست محافظت می کند، بخواند و آن نام، اسم‏‎ ‎‏اعظم «الله » است.‏‎[117]‎

‏کمال الدین عبدالرزاق کاشانی می گوید:‏

‏انسان همان وجود جامعی است که همۀ مراتب وجود را در انحصار خود قرار داده؛ پس ذات‏‎ ‎‏خداوندی همان پروردگاری است که او را ایجاد کرده و کمال انسانی را به او افاضه نموده، به‏‎ ‎‏اعتبار همۀ نام ها به حسب بدایت، که از آن به «الله » تعبیر می شود.‏‎[118]‎

نتیجه

‏انسان برترین موجود آفرینش و شگفت انگیزترین مخلوقی است که پا به عرصۀ‏‎ ‎‏حیات گذاشته است. عین ثابت انسان کامل ـ که از آن به «حقیقت محمّدیه» تعبیر می شود ـ‏‎ ‎‏صورت اسم اعظم «الله » است و به اعتبار اوّلیت و سیادتی که این نام در میان نام های الهی‏‎ ‎‏دارد، انسان کامل نخستین آفریده و جلوه گاه تمامی نام ها و صفات حق و آینۀ جمال نمای‏‎ ‎‏الهی و مَثل اعلای خداوند در تمامی مراتب وجود است. سایر موجودات ـ از فرشتگان‏‎ ‎‏عالم قدس گرفته تا موجودات عالم مُلک ـ هیچ کدام به تنهایی دارندۀ تمامی کمالات و‏‎ ‎‏مظهر همۀ نام های حق نیستند.‏

‏به همین سبب احدی از موجودات، به جز انسان، به صورت تکوینی نتوانست‏‎ ‎‏بار  سنگین امانت الهی را بر دوش کشد و ردای خلافت حق را در همۀ عوالم هستی‏‎ ‎‏بر تن  بپوشد.‏

‏بنابراین، عقول و نفوس و فرشتگان مقرّب الهی و همۀ موجودات در عوالم جبروت و‏‎ ‎‏ملکوت و برزخ و ناسوت، مظهر انسان کامل هستند و به طفیل وجود او پا به عرصۀ هستی‏‎ ‎‏گذاشته اند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 516
‏پس انسان به تنهایی، خود کتاب بزرگ الهی و باطن او کاملاً منطبق بر باطن قرآن است‏‎ ‎‏که در شب روشن وجود از عالم احدیّت بر آسمان عالم نازل شد.‏

‏از این رو است که شناخت باطن انسان کامل، شناخت باطن قرآن و شناخت تمامی‏‎ ‎‏حقایق و مراتب عالم وجود است. خلافت و ولایت انسان، به اعتبار ولایت اسم اعظم‏‎ ‎‏«الله » در همۀ عوالم و همیشگی و سرمدی است.‏

‏از آن جا که انسان کامل، واسطۀ فیض وجود از مبدأ فیّاض به سایر موجودات است، تا‏‎ ‎‏زمانی که حجّت خدا در زمین باشد، نظام ظاهر عالم پا برجا است و آن گاه که به عالم باطن‏‎ ‎‏رجوع کند، قیامت برپا خواهد شد و نظام هستی دگرگون خواهد گردید.‏

‏وساطت در فیض و ولایت سرمدی مخصوص به حضرت ختمی مرتبت ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ نیست،‏‎ ‎‏بلکه اولیای محمّدی ‏‏علیهم السلام‏‏ نیز که نور وجودشان با نور وجود پیامبر  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ اتحاد ذاتی دارد، از‏‎ ‎‏چنین صفتی برخوردارند.‏

‏به جهت آن که حضرت مهدی ـ عجّل الله فرجه الشریف ـ  آخرین حجّت خدا و‏‎ ‎‏آخرین ذخیرۀ الهی است، تمامی صفاتی را که انبیا و اولیا داشته اند، یک جا در خود دارد و‏‎ ‎‏دایرۀ ولایت او در عالم تکوین و تشریع ـ به تبع ولایت محمّدی ـ برترین و شامل ترین‏‎ ‎‏ولایت ها است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 517

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏آداب الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏2. ‏‏اسرار الحکم‏‏، ملاهادی سبزواری، کتابفروشی اسلامیه، 1362 ش.‏

‏3. ‏‏الاسفار الاربعه‏‏، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، قم، مکتبة المصطفوی.‏

‏4. ‏‏احادیث مثنوی‏‏، بدیع الزمان فروزانفر، تهران، انتشارات امیر کبیر.‏

‏5. ‏‏الله شناسی، ‏‏حسین حسینی طهرانی، مشهد، انتشارات علامه طباطبائی، 1418 ق.‏

‏6. ‏‏الانسان الکامل‏‏، عزیز الدین نسفی، تصحیح ماژیران موله، کتابخانۀ طهوری.‏

‏7. ‏‏انسان کامل‏‏، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، 1369 ش.‏

‏8. ‏‏بحار الانوار‏‏، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء.‏

‏9. ‏‏التعلیقة علی الفوائد الرضویه‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1378  ش.‏

‏10. ‏‏تفسیر سورۀ حمد‏‏، امام خمینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی.‏

‏11. ‏‏جامع الاسرار و منبع الانوار‏‏، سیدحیدر آملی، انتشارات علمی و فرهنگی، 1368 ش.‏

‏12. ‏‏دیوان اشعار‏‏، ملاهادی سبزواری، به کوشش احمد کرمی، انتشارات ما، 1370 ش.‏

‏13. ‏‏دیوان امام، ‏‏امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏14. ‏‏رسائل حکیم سبزواری‏‏، تصحیح و مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، تهران، انتشارات‏‎ ‎‏اسوه، 1376 ش.‏

‏15. ‏‏سرالصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 518
‏16. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مرکز نشر فرهنگی رجا، 1368 ش.‏

‏17. ‏‏شرح حدیث جنود عقل و جهل‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1378  ش.‏

‏18. ‏‏شرح دعاء السحر‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374 ش.‏

‏19. ‏‏شرح مثنوی،‏‏ ملا هادی سبزواری، انتشارات کتابخانه سنایی، چاپ سنگی.‏

‏20. ‏‏شرح مقدمه قیصری‏‏، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، تهران، انتشارات امیرکبیر،‏‎ ‎‏1370  ش.‏

‏21. ‏‏شرح المنظومه، ‏‏ملا هادی سبزواری، به کوشش مسعود طالبی، انتشارات نایب، 1413 ق.‏

‏22. ‏‏طلب و اراده‏‏، امام خمینی، ترجمۀ سید احمد فهری، انتشارات علمی فرهنگی،‏‎ ‎‏1362  ش.‏

‏23. ‏‏الکافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367 ش.‏

‏24. ‏‏مثنوی معنوی‏‏، جلال الدین بلخی، تصحیح نیکلسون، انتشارات مولی.‏

‏25. ‏‏مجموعه اشعار‏‏، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، تصحیح محمد خواجوی،‏‎ ‎‏انتشارات مولی، 1376 ش.‏

‏26. ‏‏مرصاد العباد‏‏، نجم الدین رازی، تصحیح محمدامین ریاحی، انتشارات علمی،‏‎ ‎‏1376  ش.‏

‏27. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ‏‏امام خمینی، ترجمه سید احمد فهری، انتشارات‏‎ ‎‏پیام آزادی، 1360 ش.‏

‏28. ‏‏مفاتیح الجنان، ‏‏شیخ عباس قمی، ترجمۀ الهی قمشه ای، انتشارات جهان.‏

‏29. ‏‏نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص‏‏، ملا عبدالرحمن جامی، تصحیح ویلیام چیتیک،‏‎ ‎‏تهران، انجمن فلسفۀ ایران، 1368 ق.‏

‏30. ‏‏هدایة الطالبین‏‏، ملا هادی سبزواری، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، انتشارات اسوه،‏‎ ‎‏1370 ش. ‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 519

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 520

  • )) عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت معلم سبزوار.
  • )) حضرت علی علیه السلام می فرماید: «أنفعُ المعارف معرفةُ النفس»، به نقل از مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص 285.
  • )) حضرت علی علیه السلام می فرماید: «من عرَف نفسه فقد عرفَ ربَّه»، به نقل از احادیث مثنوی، ص 167.
  • )) مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت 2114.
  • )) ر. ک: ممتحنه (60): 4 و 6.
  • )) خداوند در قرآن مجید می فرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ الله ِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ». احزاب: 21
  • )) خداوند در قرآن مجید می فرماید: «مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُواْ». (حشر: 7)
  • )) ر.ک: مصباح الهدایه، ص 90.
  • )) همان، ص 70 ـ 71.
  • )) ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 256.
  • )) در حدیث قدسی خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «لولاک لَما خلقتُ الأفلاک»، به نقل از احادیث مثنوی، ص  172.
  • )) ر.ک: التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص 109.
  • )) همان.
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 444؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 147 ـ 148.
  • )) ر.ک: التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص 47 ـ 48.
  • )) ر.ک: انسان کامل، ص 120 ـ 123.
  • )) همان، ص 124 ـ 126.
  • )) همان، ص 137 ـ 139.
  • )) ر.ک: التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص 47 ـ 49.
  • )) کافی، ج 1، ص 85.
  • )) نجم (53): 8.
  • )) ر. ک: شرح دعاء السحر، ص 17 ـ 18.
  • )) ر. ک: سرّ الصلاة، ص 90 ـ 91.
  • )) ر.ک: شرح مقدمه قیصری، ص 787 ـ 788.
  • )) مصباح الهدایه، ص 60.
  • )) الرحمن (55): 29.
  • )) جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 383، به نقل از شرح دعاء السحر، ص 7.
  • )) طلب و اراده، ص 25.
  • )) مولوی در بیت 226 دفتر اوّل مثنوی معنوی در مورد انسان کامل می گوید:آن که جان بخشد اگر بکشد رواست    نایب است و دست او دست خداست
  • )) کافی، ج 1، ص 442.
  • )) احادیث مثنوی، ص 113.
  • )) همان، ص 202.
  • )) هدایة الطالبین، مندرج در کتاب رسائل حکیم سبزواری، ص 255.
  • )) همان.
  • )) همان.
  • )) شرح مقدمه قیصری، ص 650 ـ 651، به اختصار و اندکی تصرّف.
  • )) الله شناسی، ج 3، ص 201.
  • )) برای اطلاع بیش تر، ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 31 ـ 32.
  • )) مجموعه اشعار، ص 7.
  • )) الانسان الکامل، ص 72.
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 23 و 25.
  • )) ر.ک: شرح مقدمه قیصری، ص 839؛ اسرار الحکم، ص 392.
  • )) کهف (18): 110.
  • )) نقد النصوص، پیش گفتار، ص 48.
  • )) ر.ک: مصباح الهدایه، ص 60 ـ 61، 88، 90، 178؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 31 ـ 32 ؛ التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص 47 ـ 49 و شرح دعاء السحر، ص 76 ـ 78.
  • )) ر.ک: مصباح الهدایه، ص 90.
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 444 ـ 445.
  • )) ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 26 ـ 27؛ شرح مقدمه قیصری، ص 743 ـ 744 و شرح مثنوی، ص 27.
  • )) مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 12. بعضی از شارحان مثنوی، «نی» را استعاره از انسان کامل و «زهر و تریاق» را استعاره از صفات قهر و لطف دانسته اند. (ر.ک: شرح جامع مثنوی، ص 60)
  • )) به نقل از احادیث مثنوی، ص 114.
  • )) به نظر می رسد عرفا و حکما اصطلاح «هیکل توحید» را برای انسان از این سخن گهربار حضرت علی  علیه السلامگرفته باشند که فرمود: «نورٌ یُشرقُ مِن صبح الأزل، فیَلوح علی هیاکل التوحید آثارُه». (به نقل از شرح مثنوی، ص 483)
  • )) مرحوم امام خمینی در مورد مرتبۀ کمالی رسول اکرم  صلی الله علیه و آله و اهل بیت مطهّرش علیهم السلام به حدیث مفصّلی از حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله استناد فرموده است. (ر.ک: مصباح الهدایه، ص 164 ـ 166)
  • )) بحار الانوار، ج 4، ص 186 و 187.
  • )) ر.ک: آداب الصلاة، ص 206 ـ 207.
  • )) ر.ک: التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص 75 ـ 76.
  • )) این حدیث به صورت «کنتُ نبیّاً و آدم بین الروح و الجسد» نیز نقل شده است. (ر.ک: احادیث مثنوی، ص 102)
  • )) ر.ک: اسرار الحکم، ص 393 ـ 394.
  • )) برای اطلاع بیش تر، ر.ک: طلب و اراده، ص 25.
  • )) به نقل از شرح مثنوی، ص 292.
  • )) به نقل از احادیث مثنوی، ص 39.
  • )) ر.ک: آداب الصلاة، ص 309، با اندکی تصرّف؛ مصباح الهدایه، ص 195.
  • )) به نقل از مصباح الهدایه، ص 118.
  • )) همان، ص 119.
  • )) ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 10.
  • )) کافی، ج1، ص 441 ـ 442.
  • )) بحار الانوار، ج 25، ص 363.
  • )) همان، ج 23، ص 230.
  • )) همان، ج 15، ص 11.
  • )) به نقل از شرح مقدمه قیصری، ص 731.
  • )) بحار الانوار، ج 36، ص 11.
  • )) شرح مقدمه قیصری، ص 733 ـ 734. حقیقت وجودی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را عقل کل و حقیقت وجودی علی علیه السلامرا نفس کل دانسته و گفته است: نفس کل همان عقل کل است که بی تجافی از مقام خود، در مرحلۀ فروتر به صورت نفس کل جلوه کرده است. بنابراین، نور وجودی پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام یعنی عقل کل و نفس کل، اتّحاد وجودی دارد. (ر.ک: هدایة الطالبین، مندرج در رسائل حکیم سبزواری، ص 286)
  • )) برای اطلاع بیش تر، ر.ک: آداب الصلاة، ص 321 و 333 ؛ التعلیقة علی الفوائد الرضویه،  ص 58.
  • )) بحار الانوار، ج 2، ص 100.
  • )) کافی، ج 1، ص 228.
  • )) همان، ص 228، به نقل از شرح دعاء السحر، ص 59.
  • )) همان، ص 59.
  • )) قدر (97): 1.
  • )) قدر (97): 3.
  • )) اسرار الحکم، ص 459 ـ 496.
  • )) ر.ک: آداب الصلاة، ص 335 ـ 338؛ مصباح الهدایه، ص 194.
  • )) امام خمینی می فرماید: برای کتاب های تکوینی نیز هفت بطن و یا هفتاد بطن است که تأویل و تفسیر آن ها را کسی نمی داند، مگر افرادی که از کثافت های عالم طبع و حدث های آن منزّه باشند؛ و آن را لمس نمی کنند مگر پاکیزگان ؛ زیرا آنان نیز از نزد پروردگار رحیم نازل شده اند. (شرح دعاء السحر، ص 59)
  • )) آداب الصلاة، ص 137.
  • )) امام رضا علیه السلام می فرماید: «لو خَلتِ الأرضُ طرفَةَ عینٍ مِن حُجَّةٍ، لساخَتْ بأهلها». (بحار الانوار، ج 23، ص 29)
  • )) برای اطلاع بیش تر، ر.ک: شرح مقدمه قیصری، ص 735 ـ 736.
  • )) دیوان اشعار، ص 59.
  • )) دیوان امام، ص 265.
  • )) همان، ص 260.
  • )) همان، ص 253 ـ 254.
  • )) برای اطلاع بیش تر، ر.ک: التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص 109.
  • )) ر.ک: اسفار اربعه، ج 3، ص 61 ـ 112.
  • )) مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 460 ـ 463.
  • )) مفاتیح الجنان، ص 711.
  • )) همان.
  • )) غاشیه (88): 25 و 26.
  • )) احادیث مثنوی، ص 181.
  • )) برای اطلاع بیش تر، ر.ک: آداب الصلاة، ص 263.
  • )) دیوان اشعار، ص 133.
  • )) مرصاد العباد، (گزیده)، ص 40.
  • )) ر.ک: شرح مثنوی، ص 217.
  • )) مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 2243 ـ 2249.
  • )) همان، دفتر چهارم، بیت 512 ـ 525.
  • )) همان،بیت 810 ـ 811.
  • )) نقد النصوص، ص 92.
  • )) برای اطلاع بیش تر، ر.ک: شرح منظومه، ج 2/2، ص 597.
  • )) مجموعۀ اشعار، ص 26.
  • )) دیوان امام علی علیه السلام، ص 57، به نقل از التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص 159.
  • )) ر.ک: همان، ص 51 ـ 52؛ تفسیر سورۀ حمد، ص 28.
  • )) ر.ک: التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص 159.
  • )) ر.ک: مصباح الهدایه، ص 70 ـ 71.
  • )) ر.ک: التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص 60 ـ 61.
  • )) ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 127 ـ 128.
  • )) ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 532 ـ 533؛ مصباح الهدایه، ص 67.
  • )) ر.ک: آداب الصلاة، ص 342.
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 326.
  • )) سرّ الصلاة، ص 3 ـ 4.
  • )) مرحوم امام در مورد این که انسان کامل در همۀ مراتب هستی، صاحب مقام خلافت است، مطالب عمیقی فرموده اند. (ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 149 ـ 151)
  • )) ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 8 ـ 9.
  • )) به نقل از: همان، ص 8 و نیز ر.ک: سرّ الصلاة، ص 57.