کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

سیمای انسان کامل از منظر عرفان با تکیه بر دیدگاه امام خمینی(ره)

‏ ‏

‏ ‏

سیمای انسان کامل از منظر عرفان با تکیه بر دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

محمد امین صادقی اُرزگانی

‏ ‏

‏حق چو سیما را معرّف خوانده است‏   ‏چشم عارف سوی سیما مانده است‏‎[1]‎

‏ ‏

مقدمه

‏1. بر اهل تحقیق پوشیده نیست که در عرفان اسلامی پس از توحید، اساسی ترین‏‎ ‎‏مسأله، بحث «انسان کامل» است؛ می توان گفت: زیربنای اصلی مسائل عرفانی را این دو‏‎ ‎‏مسأله (بحث توحید و انسان کامل) شکل می دهد و سایر مباحث عرفان، از مقدمات یا‏‎ ‎‏لوازم این دو مسأله محسوب می شوند.‏

‏لذا به نظر می رسد که شناخت انسان کامل، از ضروری ترین نیازهای فکری و رفتاری‏‎ ‎‏(علمی و عملی) برای هر فرد مؤمن و مسلمان، بلکه هر انسان است؛ زیرا شناخت انسان‏‎ ‎‏کامل، گذشته از آن که تغذیۀ فکری و علمی انسان را در بُعد هستی شناسی تأمین می کند و‏‎ ‎‏پس از توحید، نقش مهمی در جهان بینی انسان دارد، نتیجۀ این شناخت، در حقیقت یافتن‏‎ ‎‏یک نمونه و سرمشق کامل و اسوۀ حسنه در بُعد عملی و تربیتی می باشد.‏

‏به همین دلیل، در متون دینی شناخت انسان کامل از یک سو به عنوان یک نیاز اساسی‏‎ ‎‏جامعۀ انسانی مطرح شده‏‎[2]‎‏ و از سوی دیگر، از انسان کامل به عنوان اسوۀ حسنه و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 283
‏سرمشقی تأثیرگذار بر سرنوشت انسان یاد گردیده است.‏‎[3]‎

‏از آنچه گفته شد به دست می آید که الگوشناسی و الگوپذیری، از آموزه هایی است که‏‎ ‎‏نقشی انکارناپذیر در سرنوشت انسان دارد و همگان باید در جهت شناخت و اقتدا به‏‎ ‎‏انسان کامل به عنوان یک نمونۀ برتر، تلاش نمایند و از انوار وجودی او تمام زوایا و شئون‏‎ ‎‏هستی خویش را نورانی کنند.‏

‏از آن جا که افکار و اندیشه های احیاگر و معارف دینی حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در نشر‏‎ ‎‏و شناخت معارف زلال اسلامی نقش مهم و عمیقی دارد و مسأله «انسان کامل» نیز در‏‎ ‎‏ره آورد عرفانی آن عارف سترگ جلوه های بدیع و روشنی داشته است، شناخت سیمای‏‎ ‎‏انسان کامل در آینۀ اندیشۀ الهی او ضرورت خاصی می یابد. بدیهی است که پیرامون بحث‏‎ ‎‏«انسان کامل» پرسش های متعدد و فراوانی وجود دارد که به خواست خدای حکیم در‏‎ ‎‏پاسخ به این پرسش ها، به اندازۀ ظرفیت این مقاله، دیدگاه های عارف حماسه ساز و حکیم‏‎ ‎‏ژرف نگر، حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ و سایر بزرگان اهل معرفت، طرح و تشریح خواهد شد.‏

‏گفتنی است که در این مقاله به آن دسته از مباحث دربارۀ انسان کامل پرداخته می شود‏‎ ‎‏که در ره آورد فکری حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ مورد توجه بوده است.‏

‏2. یکی از مباحثی که از نظر تحقیقی، ارزش فراوانی دارد و باید مورد اشاره قرار گیرد،‏‎ ‎‏تبیین سیر تاریخی و آغاز پیدایش اصطلاح «انسان کامل» است.‏

‏آنچه از مجموع تحقیقات و کاوش های متون عرفانی به دست می آید این است که‏‎ ‎‏تعبیر عمیق و پرجاذبۀ «انسان کامل» اولین بار در قرن هفتم توسط عارف نامدار،‏‎ ‎‏محیی الدین عربی و عطار نیشابوری مطرح گردیده است‏‎[4]‎‏ و پیش از آن دو عارف، گرچه‏‎ ‎‏مباحث مربوط به انسان کامل در ادبیات اسلامی وجود داشته است و بزرگانی از عرفای‏‎ ‎‏مسلمان دربارۀ انسان و نقش او در جهان هستی و رابطۀ انسان با مبدأ هستی و نمونۀ برتر‏‎ ‎‏انسانی بحث های فراوانی مطرح کرده اند، اما از چنین لفظی استفاده نکرده اند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 284
‏عارف عربی مباحث شگفت انسان شناسی را تحت عنوان «انسان کامل» طرح نمود و‏‎ ‎‏او را فَصّ (نگین) انگشتر هستی معرفی کرد و دربارۀ او چنین گفت: ‏

‏انسان کامل نگین انگشتر عالم آفرینش است که خدای متعال او را خلیفه و جانشین خود در‏‎ ‎‏حفظ عالم قرار داده و نظام آفرینش در پرتو وجود انسان کامل حفظ و نگاه داری می شود.‏‎[5]‎

‏همچنین عطار نیشابوری با طرح اصطلاح «انسان کامل»، چنین می گوید:‏

‏ ‏

‏ـ بدان کانسان کامل انبیا بود‏   ‏ولی بهتر ز جمله مصطفی بود‏‎[6]‎

‏ـ شناس انسان کامل مصطفی را‏    ‏بدانی مظهر نور خدا را‏

‏شود او را شناسایی چو حاصل‏   ‏بدانی در جهان انسان کامل‏‎[7]‎

‏ ‏

‏بدین ترتیب، پس از طرح این اصطلاح توسط این دو عارف بزرگ، این مسأله در آثار‏‎ ‎‏عرفانی به صورت بسیار گسترده و از جهات مختلف مورد بحث قرار گرفت و کتاب های‏‎ ‎‏متعددی در این زمینه نگاشته شد که از آن میان، برخی در ره آورد عرفانی حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏دربارۀ اوصاف و کمالات وجودی انسان کامل عنوان شده است و به خواست خدای‏‎ ‎‏سبحان جلوه هایی از آن در این نوشتار طرح و تشریح خواهد شد.‏

ضرورت وجود انسان کامل در نظام هستی

‏یکی از مسائل مهم، بحث ضرورت وجود انسان کامل در نظام هستی است. این بحث‏‎ ‎‏که در ابعاد مختلف و از دیدگاه های متعدد قابل طرح و تبیین است، از اساسی ترین مباحث‏‎ ‎‏عرفانی و متون دینی (قرآن و روایات) محسوب می شود؛ به گونه ای که بسیاری از معارف‏‎ ‎‏اعتقادی و ره آورد شهودی اهل معرفت بر این مسأله مبتنی و از فروع و پی آمدهای این‏‎ ‎‏بحث می باشد؛ لذا در علوم مختلف اسلامی ـ مانند کلام، فلسفه و عرفان ـ در این زمینه‏‎ ‎‏مباحث عمیقی عنوان شده و هر کدام از زوایای فکری و مبنای علمی و اصطلاح خاص‏‎ ‎‏خود به تشریح این بحث پرداخته اند.‏

‏اما باید توجه داشت که گرچه هر یک از دیدگاه های یاد شده بر اساس مبانی مربوط به‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 285
‏خود، ضرورت وجود انسان کامل را در عالم هستی مطرح نموده است، اما مراتب عنوان‏‎ ‎‏شده در هر یک از دیدگاه ها ـ همانند سایر معارف کلامی، فلسفی و عرفانی ـ دارای‏‎ ‎‏درجات متفاوتی می باشد؛ یعنی حلاوتی که مشرب عرفانی در این زمینه دارا است، برای‏‎ ‎‏دیدگاه فلسفی وجود ندارد؛ چه این که اوجی که برای نظر فلسفی هست در دیدگاه کلامی‏‎ ‎‏موجود نمی باشد.‏

دلایل ضرورت وجود انسان کامل از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏از آن جا که هدف اصلی این نوشتار، تبیین دیدگاه عرفانی امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در مورد‏‎ ‎‏زوایای وجودی انسان کامل است، به دو مورد عمده از دلایل ضرورت وجود انسان کامل‏‎ ‎‏در نظام هستی از منظر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ اشاره می شود.‏

دلیل نخست: انسان کامل و مظهریت اسم اعظم

‏از تحقیق در آثار عرفانی و ره آورد فکری حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ به دست می آید که ایشان،‏‎ ‎‏همچون سایر بزرگان اهل معرفت، ضرورت وجود انسان کامل را در افق بالاتر از دید‏‎ ‎‏حکما و متکلمان مطرح نموده اند. یکی از راه هایی که در این باره پیموده اند، جریان تجلّی‏‎ ‎‏و ظهور اسم اعظم الهی در مظهر کامل انسانی است. در این زمینه چنین نوشته اند:‏

‏عین ثابت انسان کامل در مقام ظهور به مرتبۀ جامع و در مقام اظهار صور اسمائی در نشئۀ‏‎ ‎‏علمی، خلیفۀ اعظم الهی است؛ زیرا از آن جا که اسم اعظم، جامع جلال و جمال و ظهور و‏‎ ‎‏بطون می باشد، امکان ندارد که با مقام جمعی خود در هیچ مظهری تجلّی نماید ـ چون او‏‎ ‎‏بزرگ است در آینۀ کوچک ننماید ـ بنابراین باید مظهر و آینه ای وجود داشته باشد که بتواند‏‎ ‎‏جلوه گاه رُخ او گردیده و انوار قدسی حق در آن منعکس شود تا زمینۀ ظهور عالم قضای الهی‏‎ ‎‏فراهم گردد.‏‎[8]‎

‏از این بیان به خوبی معلوم می شود که حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ جریان ضرورت وجود انسان‏‎ ‎‏کامل را در نظام هستی، پیش از هر چیز دیگر، از جهت نشان دادن اسماء و صفات الهی و‏‎ ‎‏ظهور اسم اعظم حق سبحانه جست وجو نموده و معتقد بوده است که در میان پدیده های‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 286
‏هستی، تنها او است که می تواند مظهر اعظم الهی باشد؛ چرا که از دیدگاه عرفا، در هویّت‏‎ ‎‏واحده که متصف به وحدت حقیقی است، احکام وحدت به طور کامل بر احکام کثرت‏‎ ‎‏غلبه دارد؛ بلکه بر اساس قهّاریت احدی، احکام کثرت به صورت کلی محو و فانی در‏‎ ‎‏وحدت قاهره است.‏

‏بنابراین هنگامی که این هویّت واحده، اراده نمود که ذات او در مظهر کامل ظاهر گردد‏‎ ‎‏و تمامی مظاهر نوری و مجال ظلّی را داشته باشد و همۀ حقایق آشکار و نهان را شامل‏‎ ‎‏باشد، و نیز همۀ رقایق باطنی و ظاهری او را همراهی کند، این حقیقت، تنها در مظهر تام و‏‎ ‎‏کَوْن جامع، یعنی انسان کامل، تحقق پیدا می کند؛ زیرا فقط او است که می تواند بین‏‎ ‎‏مظهریت ذاتی مطلقه و مظهریت اسماء و صفات و افعال جمع نماید؛ زیرا نشئۀ او از‏‎ ‎‏جامعیت و اعتدال کمالات گسترده برخوردار است. چه این که تنها انسان کامل است که‏‎ ‎‏می تواند میان حقایق وجوبی و نسبت های اسماء الهی از یک سو، و حقایق امکانی و‏‎ ‎‏صفات خلقی از جانب دیگر جمع نماید.‏

‏بنابراین، انسان کامل جامع مرتبۀ جمع و تفصیل و محیط بر همۀ اموری است که در‏‎ ‎‏سلسلۀ نظام هستی تحقق دارد؛ لذا هویّت احدی حق سبحانه در چنین مظهری تجلّی‏‎ ‎‏نموده و ذات خویش را در آن مشاهده کرده است؛ چنان که عندلیب گلستان توحید‏‎ ‎‏گفته  است:‏

‏ ‏

‏نظری کرد ببیند به جهان قامت خویش‏   ‏خیمه در مزرعۀ آب و گلِ آدم زد‏

‏ ‏

دلیل دوم: واسطۀ فیض بودن انسان کامل

‏دیگر از دلایل ضرورت وجود انسان کامل در نظام هستی که در ره آورد شهودی اهل‏‎ ‎‏معرفت، به ویژه امام خمینی، بدان توجه شده این است که انسان کامل واسطۀ فیض به عالم‏‎ ‎‏و آدم می باشد و همۀ نظام هستی از مجرای وجود انسان کامل، فیض الهی را دریافت‏‎ ‎‏می کند؛ بنابراین وجود او در نظام عالم ضروری خواهد بود.‏

‏بیان مطلب آن که حق سبحانه در آینۀ دل انسان کامل تجلّی می کند و عکس انوار‏‎ ‎‏تجلّیات، از این آینه بر عالم می تابد و همگان با دریافت آن فیض، حفظ می گردند. مادامی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 287
‏که انسان کامل در عالمْ وجود داشته باشد از تجلّیات ذاتی و رحمت رحمانی و رحیمی‏‎ ‎‏حق سبحانه برای عالم استمداد می کند و عالمْ به واسطۀ این استمداد و فیضان تجلّی،‏‎ ‎‏محفوظ می ماند.‏

‏به همین دلیل، در زیارت جامعۀ کبیره پیرامون ائمّه معصوم ‏‏علیهم السلام‏‏ چنین آمده است:‏

«بکم فتح الله ، و بکم یختم، و بکم ینزّل الغیث، و بکم یُمسک السماءَ أن تقع علی الأرض، و‎ ‎بکم ینفّس الهمّ و یکشف الضرّ».‎[9]‎

‏و پیام این کلمات در غزل حافظ شیرازی چنین جلوه کرده است:‏

‏ ‏

‏از رهگذرِ خاک سر کوی شما بود‏    ‏هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد‏

‏ ‏

‏و حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در تبیین واسطۀ فیض بودن انسان کامل چنین اظهار داشته است:‏

‏اگر عین ثابت انسان کامل نباشد، هیچ عینی از اعیان ثابته ظاهر نمی گردد؛ و اگر ظهور اعیان‏‎ ‎‏ثابته نباشد، هیچ یکی از موجودات عینی خارجی ظاهر نشده و فیض وجود را دریافت‏‎ ‎‏نمی تواند کرد. بنابراین با عین ثابت انسان کامل است که اول به آخر متصل شده و آخر به‏‎ ‎‏اول مرتبط می گردد؛ و همین عین ثابت انسان کامل است که با همۀ موجودات معیّت‏‎ ‎‏قیّومی  دارد.‏‎[10]‎

‏بر اساس این دیدگاه، برای تحقّق هستی و جریان فیض در عالم، نه تنها مبدأ فیّاض و‏‎ ‎‏خدای هستی بخش واجب است، بلکه وجود مجرای فیض نیز ضرورت انکارناپذیری دارد.‏

‏از این رو، در روایات اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ اصرار شده که «اگر حجّت حق نباشد، زمین از هم‏‎ ‎‏متلاشی می گردید و از هستی ساقط می شود»‏‎[11]‎‏ و در بعضی از دعاها بعد از یادآوری نام‏‎ ‎‏مبارک پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و هر یک از ائمّه ‏‏علیهم السلام‏‏، خطاب به مهدی منتظر (عج) چنین آمده:‏

«المهدیّ المرجیٰ الذی ببقائه بقیت الدنیا، و بِیُمنِه رُزِق الوریٰ، و بوجوده ثبت الأرض‎ ‎و  السماء».‎[12]‎

‏و این مسأله در ره آورد عرفانی بزرگان اهل معرفت مورد توجه خاصی قرار گرفته‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 288
‏است و دربارۀ آن، حقایق مبسوطی را عنوان نموده اند؛ از جمله این که:‏

‏چندین گاه است که می شنوی که در دریای محیط آینۀ گیتی نما نهاده اند و آن آینۀ دل انسان‏‎ ‎‏کامل است. هر چیز که از دریای عالم غیبی غیب روانه می شود تا به ساحل وجود رسد،‏‎ ‎‏عکس آن بر دل انسان کامل پیدا می آید و انسان کامل از آن حال خبر می شود.‏‎[13]‎

جایگاه انسان کامل در نظام هستی

‏یکی از مباحث مهم پیرامون انسان کامل، تبیین و تعیین جایگاه او در نظام عالم است.‏‎ ‎‏در این باره زمینه های گوناگونی برای بحث وجود دارد، اما به تناسب موضوع این مقاله،‏‎ ‎‏تنها به بخش هایی پرداخته می شود که در آثار عرفانی حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ مورد توجه‏‎ ‎‏قرار گرفته است.‏

1. انسان کامل آینه تمام نمای خداوند

‏اساسی ترین مسأله در رابطه با جایگاه انسان کامل در نظام هستی آن است که در تمام‏‎ ‎‏عالم هستی و نشئۀ امکانی، تنها انسان کامل است که می تواند آینۀ کامل حق سبحانه باشد؛‏‎ ‎‏زیرا گرچه حقیقت وجود دارای مظاهر و مرایای متعددی است، اما هیچ یک از آن ها‏‎ ‎‏نمی تواند آینۀ تمام نمای اسماء و صفات حق سبحانه قرار گیرد؛ زیرا مظهر کامل اسماء و‏‎ ‎‏صفات الهی، تنها وجود مبارک انسان کامل است.‏

‏حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در وصیت نامۀ خود در این زمینه گفته است:‏

‏درود خداوند بر محمّد و آل محمّد که مظاهر جمال و جلال و گنجینه های اسرار کتاب حق‏‎ ‎‏هستند؛ آن کتابی که احدیّتْ به تمام اسماء و صفات، حتی اسماء مستأثره که جز حق سبحانه‏‎ ‎‏کسی از آن خبری ندارد، در آن تجلّی کرده است.‏‎[14]‎

‏معنای این کلام حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ تنها بر اساس باورهای بلند اهل معرفت معلوم خواهد‏‎ ‎‏شد؛ چرا که آن ها بر این باورند که حقیقت محمّدی عبارت است از ذات احدیّت به لحاظ‏‎ ‎‏تعیّن اول. (هرچند حقیقت محمّدی نزد امام، عبارت است از فیض اقدس که تجلّی اول‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 289
‏است، نه تعیّن اول.) و او مظهر اسم جامع یعنی اسم «الله » می باشد؛ و «الله » اسم ذات‏‎ ‎‏می باشد و همۀ اسماء و صفات، در تحت اسم «الله » مندرج  است.‏

‏پس همان طور که اسم «الله »  در مرتبۀ وجودی بر همۀ اسماء مقدم است و بر جمیع‏‎ ‎‏اسماء تجلّی می نماید، انسان کامل نیز ـ که مظهر این اسم است ـ بر مظاهر دیگر مقدم است‏‎ ‎‏و تنها او است که می تواند به طور کامل، مرآت حق نما باشد.‏‎[15]‎

‏یکی از مباحثی که درک این مسأله (آینۀ خدانما بودن انسان کامل) را آسان خواهد‏‎ ‎‏نمود، بحث «کمال جلاء و استجلاء» است که در آثار عرفانی مورد توجه عمیق قرار گرفته‏‎ ‎‏است و یکی از بزرگان اهل معرفت در تبیین آن گفته است:‏

‏«جلاء کامل» عبارت است از ظهور حق سبحانه در مرآت انسان کامل. و «استجلاء کامل»‏‎ ‎‏عبارت است از جمع نمودن حق سبحانه بین شهود ذات خود، در ذات خویش و در آنچه‏‎ ‎‏متمایز از او است.‏‎[16]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ با نقد این دیدگاه، دربارۀ کمال جلاء و استجلاء، نظریۀ خاصی اظهار‏‎ ‎‏نموده و دربارۀ آن گفته است:‏

‏صِرف آن که حق سبحانه خود را در ذات خود با آینۀ ذات خویش مشاهده نماید و در عین‏‎ ‎‏حال، خود را در غیر ذات خودش نیز شهود کند، استجلاء کامل محسوب نمی شود؛ بلکه‏‎ ‎‏استجلاء کامل آن است که حق سبحانه خود را با اسم جامع و در آینۀ تمام نما، یعنی انسان‏‎ ‎‏کامل، مشاهده کند. بنابراین، ظهور حق در آینۀ کامل و تمام نما، جلاء کامل خوانده می شود و‏‎ ‎‏شهود حق خودش را در آن آینه، استجلاء کامل گفته می شود.‏‎[17]‎

‏از کلام حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ و مجموع گفته های عرفای دیگر به خوبی معلوم می شود که در‏‎ ‎‏تمام نظام آفرینش، از مُلک تا ملکوت هستی، کامل ترین مظهر و جامع ترین آیت، وجود‏‎ ‎‏مبارک انسان کامل است و او است که می تواند آینۀ تمام نما، آیت ظهور و اظهار، و آینۀ‏‎ ‎‏شهود حق سبحانه باشد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 290

2. انسان کامل هدف آفرینش

‏انسان کامل، جامع ترین موجود عالم و مقصد و مقصود آفرینش است. بزرگان اهل‏‎ ‎‏معرفت بر این باورند که خداوند سبحان، انسان کامل را هدف آفرینش و عین مقصود از‏‎ ‎‏ایجاد عالم هستی می داند؛ همان گونه که هدف از خلقت جسد انسانی، نفس ناطقۀ او‏‎ ‎‏است. و به همین دلیل، پس از زوال و انتقال انسان کامل از دنیا، عالَم دنیا متلاشی می گردد،‏‎ ‎‏همچنان که بدن انسانی با مفارقت نفس او از میان می رود و می میرد.‏‎[18]‎

‏این مسأله (هدف آفرینش بودن انسان کامل) در اشعار عرفانی حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ دربارۀ‏‎ ‎‏مهدی موعود ‏‏علیه السلام‏‏چنین جلوه نموده است:‏

‏ ‏

‏خاصه کنون کاندر جهان گردیده مولودی عیان‏   ‏کز بهر ذات پاک آن شد امتزاج ماء و طین‏

‏مهدی امام منتظر نو باوۀ خیرالبشر‏   ‏خلق دو عالم سر به سر بر خوان احسانش نگین‏

‏مرآت ذات کبریا مشکاة انوار هدا‏     ‎   ‎‏منظور بعث انبیا مقصود خلق عالمین‏‎[19]‎

‏ ‏

‏در این اشعار از حضرت مهدی موعود (عج) به عنوان مصداق بارز انسان کامل و‏‎ ‎‏غایت آفرینش یاد گردیده است و مقصد و مقصود خلقت عالم و آدم، وجود نورانی انسان‏‎ ‎‏کامل دانسته شده و برای پدیدآمدن وجود مبارک او «امتزاج آب و خاک» صورت پذیرفته‏‎ ‎‏و نظام آفرینش شکل گرفته و عالم امکانی خلق شده است.‏

‏تحلیل و معنای این کلام حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ بر اساس این مبنای عرفا است که انسان کامل،‏‎ ‎‏جان و روح همۀ موجودات عالم است و تمام پدیده های هستی، در حقیقت مظهر انسان‏‎ ‎‏کامل هستند ؛ چرا که جان جمیع موجودات، پرتو خورشید او است و حیات، علم، شعور،‏‎ ‎‏ادراک، همه و همه به واسطۀ او افاضه می شود و بدون انسان کامل، تمام موجودات عالم‏‎ ‎‏مانند جسد بدون روح هستند و به همین دلیل، اشیاء تحت تسخیر انسان کامل قرار دارند.‏

‏عارف شبستری خطاب به انسان کامل چنین گفته است:‏

‏ ‏

‏جهان عقل و جان سرمایۀ توست‏    ‎ ‎‏زمین و آسمان پیرایۀ توست‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 291

‏یعنی عالَم عقلِ کل ـ که حقیقت و اصل انسان است ـ و نفس کل ـ که جان همۀ‏‎ ‎‏موجودات می باشد و حیات اشیاء از او است ـ سرمایۀ انسان کامل است و همه در پرتو او‏‎ ‎‏ظهور یافته اند و به سبب این سرمایه است که انسان کامل، خلاصه و مقصود آفرینش شده‏‎ ‎‏و آسمان و زمین، پیرایه و زیور و زینت جمال و کمال و مطیع او گردیده است.‏‎[20]‎

3. انسان کامل؛ حقیقت عینی اسم اعظم

‏یکی از حقایق بسیار عمیق که در ره آورد عرفانی حضرت امام دربارۀ جایگاه انسان‏‎ ‎‏کامل در نظام هستی عنوان گردیده آن است که ایشان انسان کامل را نه تنها مظهر اسم‏‎ ‎‏اعظم، بلکه حقیقت عینی آن دانسته است.‏

‏پیش از طرح دیدگاه امام، لازم است یادآوری شود که بزرگان اهل معنا بر این عقیده اند‏‎ ‎‏که اسماء لفظی الهی در واقع، اسم اسماء و سایۀ آن ها هستند و خود اسماء، حقایق نوری و‏‎ ‎‏عینی هستی اند. در این زمینه  گفته اند:‏

‏اُلوهیت، ظلّ و سایۀ ذات است و امّهات اسماء الوهیت که عبارت از حیّ، عالم، مرید و قادر‏‎ ‎‏هستند به منزلۀ پرتو و سایه های اسماء ذات می باشند. بنابراین بزرگ ترین اسم حقیقت‏‎ ‎‏الوهیت (اسم اعظم) اسم مبارک «الله » است؛ چه این که اسم اعظم در مرتبۀ فعل، اسم‏‎ ‎‏شریف قادر و قدیر است که اصل سایر اسماء در مقام فعل، مانند خالق، رازق، باری، مصوّر،‏‎ ‎‏قابض، باسط و امثال آن ها است.‏

‏پس هر اسمی که در تعریف حق سبحانه کامل تر از اسم دیگر باشد، آن را اسم اعظم گویند؛‏‎ ‎‏خواه آن تعریف در مرتبۀ لفظ و کتابت باشد، خواه در مرتبۀ حقیقت عینی و خارجی. و این‏‎ ‎‏مربوط به مسأله سرّ و حصّۀ وجودی است که در آثار عرفانی به طور مبسوط مورد بحث‏‎ ‎‏بوده  است.‏

‏پس وجود خاتم انبیا، اعظم اسماء الهی است؛ زیرا اسم اعظم اختصاص به انسان کامل دارد‏‎ ‎‏و کسی دیگر، بهره و نصیبی از آن نخواهد داشت؛ مگر کسانی که به حقیقت عینی و اوصاف‏‎ ‎‏وجودی آن حضرت تقرّب جسته و خود را به اسم اعظم حق سبحانه نزدیک کرده اند.‏‎[21]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 292
‏این حقیقت، در کلمات عرفانی حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ به طور گویاتر و روشن تری عنوان‏‎ ‎‏شده؛ در این باره گفته اند:‏

‏اسم اعظم به لحاظ حقیقت عینی انسان کامل است که عبارت از حقیقت محمّدی است؛‏‎ ‎‏چون عین ثابت آن حضرت در مقام الوهیت با اسم اعظم متحد می باشد و اعیان ثابتۀ دیگر،‏‎ ‎‏بلکه اسماء الهی، از تجلّیات آن حقیقت است؛ زیرا اعیان ثابته، تعیّن های اسماء الهی بوده و‏‎ ‎‏چون در واقع تعیّن، عین متعیّن است، پس عین ثابت محمّدی عین اسم اعظم و سایر اسماء‏‎ ‎‏و صفات و اعیان، از مظاهر و جلوه های آن می باشد.‏‎[22]‎

‏در حالی که در غالب آثار عرفانی بزرگان اهل معنا تنها تعبیر «مظهریت» مطرح است،‏‎ ‎‏در کلام حضرت امام سخن از «عینیّت» حقیقت انسان کامل با اسم اعظم به میان آمده است‏‎ ‎‏و این، حکایت از عمق معرفت و ابتکار فکری آن مرد الهی دارد و گویای ظرافت علمی و‏‎ ‎‏عرفانی آن بزرگوار است.‏

4. هم افقی انسان کامل با مشیّت الهی

‏یکی از مباحث اساسی عرفان اسلامی جریان مشیّت الهی است. این بحث در متون‏‎ ‎‏دینی نیز مورد توجه خاصی قرار گرفته و از جهات مختلفی به آن پرداخته شده است. امام‏‎ ‎‏صادق ‏‏علیه السلام‏‏ دربارۀ مشیّت فرمود:‏

«خلق الله المشیّة قبل الأشیاء، ثمّ خلق الأشیاء بالمشیّة»؛‎[23]‎

‏خداوند مشیّت را قبل از همۀ اشیاء آفرید، سپس اشیاء را به واسطۀ مشیّت آفریده است.‏

‏پیام این حدیث از منظر اصحاب سرّ و راهیان کوی طریقت و حقیقت آن است که در‏‎ ‎‏تمام مراتب عالم آفرینش، غیر از مشیّت الهی موجودی نیست و همین مشیّت است که‏‎ ‎‏دارای وحدت حقّۀ ظلی ـ که جلوۀ وحدت حقّۀ حقیقی خدای سبحان است ـ می باشد.‏

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ پس از طرح بحث مشیّت، در مورد ارتباط آن با انسان کامل می گوید:‏

‏بعد از آن که نفوذ مشیّت الهی و بسط و احاطۀ آن معلوم گردید، درک این حقیقت برای شما‏‎ ‎‏آسان خواهد شد که هستی با مشیّتْ ظاهر گردیده و مشیّت، همان ریسمان محکمی است‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 293
‏که بین آسمان و زمین آفرینش قرار دارد و کسی که هم افق با مشیّت الهی گردیده و آغاز و‏‎ ‎‏انجام عالم آفرینش به او است، عبارت از حقیقت محمّدی و علوی ـ صلوات الله علیهما ـ‏‎ ‎‏می باشد.‏‎[24]‎

‏در این کلام حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ جریان اتحاد و هم افقی انسان کامل با مشیّت الهی مطرح‏‎ ‎‏است و با توجه به روش بحث امام ‏‏رحمه الله‏‏ در این زمینه، می توان گفت که طرح این مسأله بدین‏‎ ‎‏صورت از نوآوری های عرفانی آن بزرگ مرد الهی به حساب آمده و روزنۀ جدیدی در‏‎ ‎‏این بحث به روی اهل تحقیق و معرفت گشوده است.‏

5. تجلّی ولایت و خلافت الهی در انسان کامل

‏یکی از مسائل مهمی که پیرامون جایگاه انسان کامل در نظام هستی مطرح است، مسألۀ‏‎ ‎‏خلافت الهی او است. از تحقیق در آثار عرفانی به خوبی به دست می آید که محور مباحث‏‎ ‎‏عرفانی انسان کامل را بحث خلافت و ولایت او شکل می دهد و سایر مسائل، به نحوی به‏‎ ‎‏خلافت الهی او برمی گردد؛ زیرا بزرگان اهل معرفت، به ویژه امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏معتقدند که‏‎ ‎‏سرآغاز پیدایش خلافت، ظهور هویّت غیبی است و این خلافت از بزرگ ترین شئون الهی‏‎ ‎‏و کریم ترین مقامات ربوبی و کلید غیب و شهود و باب ظهور و وجود است؛ و این‏‎ ‎‏خلافت، روح خلافت انسان کامل و ریشه و مبدأ آن است؛ و از این خلافت است که‏‎ ‎‏جریان خلافت در عوالم هستی آغاز می گردد.‏

‏حضرت امام پس از طرح این بحث می گوید:‏

‏این خلافت، نه تنها روح، ریشه و سرآغاز خلافت محمّدی بوده، بلکه اساس خلافت در‏‎ ‎‏همۀ  عوالم هستی و اصل جریان خلافت و خلیفه و استخلاف از همین خلافت سرچشمه‏‎ ‎‏می گیرد.‏‎[25]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در خصوص تجلّی ولایت و خلافت الهی در انسان کامل، گویاتر و‏‎ ‎‏صریح تر و جامع تر از دیگران سخن گفته و در این زمینه اظهار داشته است:‏

‏خدای سبحان با همۀ شئون خود تنها بر انسان کامل تجلّی می کند؛ زیرا سایر موجودات‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 294
‏هستی هر کدام مظهر اسم خاصی است؛ اما یثرب انسانی و مدینۀ نبوّت چون در هیچ مقام‏‎ ‎‏خاصی توقف ندارد، لذا حامل ولایت مطلقۀ علوی گردیده که تمام شئون الهی است و سزاوار‏‎ ‎‏خلافت کبرای حق است.‏‎[26]‎

‏و در جای دیگر گفته است:‏

‏ ... این خلافت که با مقام و منزلت آن آشنا شدید، حقیقت همان ولایتی است که ربّ ولایت‏‎ ‎‏علوی است که ولایت علوی با حقیقت خلافت محمّدی در هر دو عالم امر و خلق متحد‏‎ ‎‏می باشد.‏‎[27]‎

‏آنچه از مجموع ره آورد فکری حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ به خصوص این دو فراز از کلام ایشان‏‎ ‎‏به خوبی معلوم می شود آن است که:‏

‏اولاً: نه تنها منبع و سرچشمۀ خلافت و ولایت انسان کامل، اسماء و صفات حق‏‎ ‎‏سبحانه است، بلکه ریشۀ آن در اسماء مستأثرۀ الهی است.‏

‏ثانیاً: همان طور که میان حقیقت محمّدی و علوی اتحاد وجودی برقرار است، میان‏‎ ‎‏ولایت و خلافت آن دو نیز این هماهنگی وجود دارد و تفاوت آن ها تنها در ظاهریت و‏‎ ‎‏مظهریت است؛ یعنی ولایت و خلافت علوی، چه در نشئۀ تکوین و چه در عالم تشریع،‏‎ ‎‏جلوه و مظهری از خلافت و ولایت محمّدی است و این حقیقتی است که در جای خود با‏‎ ‎‏دلایل و براهین متعدد به ثبوت رسیده است.‏

‏به دلیل اهمیت بحث خلافت انسان کامل خوب است بدین باور عرفانی نیز اشاره‏‎ ‎‏گردد که از منظر بزرگان اهل معرفت، خلیفۀ الهی باید به همۀ صفات حق، به غیر از‏‎ ‎‏وجوب ذاتی حق سبحانه، متصف و تمام کمالات اسماء او را داشته باشد تا بتواند نیازهای‏‎ ‎‏وجودی مظاهر اسماء الهی را به آن ها افاضه نماید و هر کدام را به کمال مطلوبشان برساند.‏‎ ‎‏بدین جهت عرفا، خلیفۀ حق سبحانه را «عبدالله » و ربّ عالم آفرینش دانسته اند.‏‎[28]‎‏ ‏

‏در راستای همین مسأله است که برخی دیگر از عرفا گفته اند که همۀ کمالات الهی، به‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 295
‏غیر از وجوب وجود، با ازلیت و احاطه در انسان کامل ظهور پیدا می کند.‏‎[29]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در مورد اتصاف انسان کامل به صفات الهی به این سطح قناعت نکرده‏‎ ‎‏و دیدگاه شگفت انگیزی را در این زمینه اظهار داشته و چنین گفته است:‏

‏از نظر من، وجوب وجود و سایر موارد یاد شده، همه برای انسان کامل که مظهر اتمّ الهی‏‎ ‎‏است ثابت می باشد؛ تنها تفاوت آنچه برای انسان کامل است با آنچه برای خداوند در مقام‏‎ ‎‏احدیّت ذات وجود دارد، همان تفاوت بین ظاهر و مظهر، جمع و فرق، و غیب و شهادت‏‎ ‎‏است. پس همۀ اسماء، چه ذاتی و چه غیر آن، در مظهر اتمّ ـ انسان کامل ـ ظاهر خواهد شد.‏‎[30]‎

‏در پایان این بخش، لازم است یادآوری شود که گر چه در آثار اهل معرفت، کلمات و‏‎ ‎‏تعبیرات تا حدّی تشبیه آمیز، در مسألۀ خلافت انسان کامل و اتصاف او به صفات حق‏‎ ‎‏سبحانه عنوان شده، اما تعبیر «مظهریت» به خوبی توانسته است آن کلمات و واژه ها را‏‎ ‎‏تعدیل نماید؛ چرا که خلافت هر چه باشد به معنای «مظهریت» انسان کامل از اسماء و‏‎ ‎‏صفات حق سبحانه خواهد بود و خلافت به معنای «جانشینی» دربارۀ خداوند راه ندارد؛‏‎ ‎‏زیرا او وجودی است که همۀ هستی، ظهور و آیت آن حقیقت نامتناهی بوده و زمان و‏‎ ‎‏مکانی نیست که از حضور او خالی باشد تا خلیفه ای به جای او عمل نماید. به همین دلیل،‏‎ ‎‏در دعای نورانی سالار شهیدان در روز عرفه، به رقیب بودن خداوند نسبت به عالم هستی‏‎ ‎‏اشاره شده و فرموده اند:‏

«عَمِیَتْ عینٌ لا تراک علیها رقیباً»؛‎[31]‎

‏کور است چشمی که تو را رقیب و مراقب عالم هستی نمی بیند.‏

هماهنگی وجودی انسان کامل با حقیقت قرآن کریم

‏مسألۀ دیگری که در ره آورد عرفانی امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ دربارۀ انسان کامل، جلوۀ بسیار‏‎ ‎‏پرفروغی دارد، مسألۀ هماهنگی و تطابق وجودی انسان کامل با قرآن کریم است. نکته ای‏‎ ‎‏که پیش از هر چیز در این زمینه باید مورد توجه قرار داده شود آن است که اگر گفته‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 296
‏می شود «حقیقت کلام خداوند، بر حقیقت انسان کامل برتری ندارد» منظور آن است که‏‎ ‎‏درجۀ وجود خارجی کلام خدا بر درجۀ وجودی خلیفۀ خداوند برتری ندارد و هر کدام از‏‎ ‎‏آن دو، از غیب هستی، مراحل و منازلی را طی نموده تا به نشئۀ طبیعت  رسیده اند.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در این باره فرمود:‏

‏همان طوری که من راجع به قرآن عرض کردم که قرآن ـ و در روایات است این ـ نازل شده‏‎ ‎‏است به منازل مختلف، کلیاتش سبع و الی سبعین و الی زیادتر، تا حالا رسیده است به دست‏‎ ‎‏ماها به صورت یک مکتوب؛ حضرت امیر ‏‏علیه السلام‏‏ هم، این طور است؛ رسول خدا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ هم،‏‎ ‎‏این طور است. مراحل طی شده است، تنزّل پیدا کرده است، از وجود مطلق تنزّل پیدا کرده‏‎ ‎‏است، از وجود جامع تنزّل پیدا کرده است و آمده است پایین تا رسیده است به عالم طبیعت.‏‎[32]‎

‏این کلام حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در حقیقت، مفهوم و محتوای آن حدیث نورانی را بازگو‏‎ ‎‏نموده است که پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏فرمود:‏

‏خدای سبحان به من خبر داد که قرآن و عترت هرگز از همدیگر جدا نمی شوند.‏

‏بعد حضرت برای تبیین و تفهیم این هماهنگی وجودی میان انسان کامل و قرآن کریم،‏‎ ‎‏دو انگشت سبابۀ خود را کنار هم قرار داده و فرمود:‏

‏قرآن و عترت همانند این دو انگشت من هستند که با هم مساویند؛ نه همانند انگشت سبابه‏‎ ‎‏و انگشت وسط که یکی بر دیگری برتری و فضیلت داشته باشد.‏‎[33]‎

‏یکی از موارد هماهنگی انسان کامل با قرآن کریم، آن است که در کلام بعضی از بزرگان‏‎ ‎‏حکمت بدان اشاره شده که قرآن کریم از جانب حق سبحانه با هزار حجاب به سوی مردم‏‎ ‎‏نازل شده است و اگر به فرض، تنها حرف باء «بسم الله » آن با همان عظمتی که در لوحِ‏‎ ‎‏محفوظ دارد بر عرش نازل می گردید، از پرتو حقیقت وجودی آن، عرش ذوب می گردید‏‎ ‎‏و مضمحل می شد؛ چه رسد به آسمان دنیا.‏‎[34]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ پس از طرح این سخن، از حقیقت و ملکوت چهرۀ قرآن کریم بیش تر‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 297
‏پرده برداشته و سیمای انسان کامل را نیز مکشوف تر نموده، چنین اظهار کرده است:‏

‏کتاب تکوین الهی و قرآن ناطق ـ انسان کامل ـ نیز از عالم غیب، با هفتاد هزار حجاب نازل‏‎ ‎‏شده و کتاب تدوین حق را با خود همراه داشته و برای هدایت و نجات بشر و تأمین سعادت‏‎ ‎‏آن، قیام کرده اند و اگر این کتاب ـ انسان کامل ـ حجاب نوری از رخسار وجود بیفکند، بدون‏‎ ‎‏تردید، ارکان آسمان و زمین فرو پاشیده و هستی فرشتگان الهی متلاشی خواهد شد؛ لذا‏‎ ‎‏مولانا گفته است:‏

‏ ‏

‏احمد ار بگشاید آن پرّ جلیل‏   ‎ ‎‏تا ابد مدهوش ماند جبرئیل‏‎[35]‎

‏ ‏

‏بر اهل اندیشه پوشیده نیست که نتایج فراوان علمی ـ مستقیم و غیر مستقیم ـ از‏‎ ‎‏این  دیدگاه عمیق حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏پیرامون هماهنگی وجودی قرآن و انسان کامل‏‎ ‎‏به دست  می آید.‏

‏از جملۀ این نتایج این است که قرآن کریم و انسان کامل به عنوان دو جلوۀ تام الهی در‏‎ ‎‏نظام هستی، نه تنها از لحاظ وجودی همسنگ هستند، بلکه هر کدام مفسّر و مبیّن حقیقت‏‎ ‎‏دیگری است؛ یعنی اگر قلب انسان کامل نمی بود، زمینۀ ظهور و محل نزول حقایق وحی‏‎ ‎‏وجود نداشت ؛ زیرا سنخیت وجودی میان فرشته و محل تجلّی و فرود آمدن او، شرط‏‎ ‎‏نزول وحی و آمدن فرشتۀ الهی است و هر قلبی نمی تواند محل نزول فرشته و دریافت‏‎ ‎‏حقایق وحی باشد؛ چه این که اگر انسان کامل نباشد، پیام وحی به خوبی دریافت نمی شود.‏‎ ‎‏از این رو امیرمؤمنان ‏‏علیه السلام‏‏ فرمود:‏

«ذلک القرآن، فاستنطقوه؛ ولن ینطق و لکن اُخبرکم عنه»؛‎[36]‎

‏آن قرآن است ؛ پس آن را به سخن آورید؛ اما سخن نخواهد گفت، اما من از آن به شما خبر‏‎ ‎‏می دهم و شما را از عمق پیام آن آگاه می کنم.‏

‏هدف آن است که حقیقت احکام و معارف وحی با بیان انسان کامل روشن تر دریافت‏‎ ‎‏می شود و تنها با تمسّک به حبل ولایت است که می توان به عمق دریای بی کران معارف‏‎ ‎‏آسمانی راه پیدا نمود و از زمزم زلال وحی سیراب شد. یکی از بزرگان اهل حکمت در‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 298
‏کلامی نغز گفته است:‏

‏ای برادران ایمانی که عاشق درک حقایق شگفت انگیز قرآنی هستید! بدانید که فهم آن‏‎ ‎‏حقایق امکان پذیر نیست مگر برای کسی که معرفت یقینی را فرا گرفته و در مدرسۀ آل یس‏‎ ‎‏آموزش دیده باشد.‏‎[37]‎

‏و از جانب دیگر، به گفتۀ عرفا قرآن کریم صورت کتبیۀ انسان کامل است و اگر قرار‏‎ ‎‏باشد اوصاف و کمالات وجودی انسان کامل به نگارش در آید، به صورت قرآن خواهد‏‎ ‎‏شد. به همین دلیل دربارۀ پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ گفته شده است: «کان خُلقه القرآنی» و در راستای‏‎ ‎‏جریان هماهنگی قرآن و انسان کامل است که خدای سبحان فرمود:‏

‏«‏لَوْ أَنْزَلْنَا هٰذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً‏»‏‏.‏‎[38]‎

‏عین همین تعبیر در ‏‏نهج البلاغه‏‏ دربارۀ انسان کامل آمده است؛ حضرت امیرمؤمنان ‏‏علیه السلام‏‎ ‎‏فرمود:‏

«لو أحبّنی جبلٌ لتهافت».‎[39]‎

‏بنابراین، نه تنها از منظر حکمت و معرفت، بلکه از دیدگاه وحی و معارف اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‎ ‎‏نیز بین قرآن و انسان کامل هماهنگی و تطابق وجودی برقرار است و هر یک مؤیّد و مفسّر‏‎ ‎‏دیگری است.‏

‏از همین رو حضرت امام، انسان کامل را کتاب کلّی الهی نامیده و از آن چنین یاد‏‎ ‎‏کرده  است:‏

‏پس انسان کامل، کتاب کلی الهی است و اگر او را به صورت یک کتاب لحاظ کنیم، عقل،‏‎ ‎‏نفس، خیال و طبیعت او هر کدام ابواب و سور، و مراتب هر یکی از آن ها آیات و کلمات الهی‏‎ ‎‏است و اگر او را به عنوان کتاب های متعدد  در نظر بگیریم، هر یکی از آنان کتاب جداگانه ای‏‎ ‎‏است که دارای ابواب و فصول می باشد. و اگر به طور جامع بین دو صورت یاد شده، او را‏‎ ‎‏ملاحظه نماییم، کتابی خواهد بود که دارای چندین جلد بوده و قرآنی خواهد  شد که صاحب‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 299
‏سوره ها و آیات متعدد است. بنابراین انسان کامل به اعتبار کثرت و وجود تفریقی خود، فرقان‏‎ ‎‏است؛ چنان که دربارۀ مولی علی ‏‏علیه السلام‏‏ آمده: «‏فیصل بین الحقّ و الباطل‏» و به لحاظ وجود‏‎ ‎‏جمعی خویش قرآن است.‏‎[40]‎

‏پس یکی از جلوه های هماهنگی و تطابق بین کلام الهی و خلیفۀ الهی آن است که اگر‏‎ ‎‏قرآن به صورت سوره ها و آیات تنظیم و تنزیل، و مقام بسط آن «فرقان» و مقام جمعی آن‏‎ ‎‏«قرآن» نامیده شده، انسان کامل را نیز از لحاظ شئون وجودی می توان دارای سوره ها و‏‎ ‎‏آیات متعدد دانست و وجود جمعی او را «قرآن» و مقام تفصیلی او را «فرقان» نامید.‏

راه رسیدن به مقام انسان کامل

‏یکی از عالی ترین مباحثی که به مناسبت های مختلف در آثار بزرگان اهل معنا عنوان‏‎ ‎‏شده، جریان سفرهای معنوی و سیر و سلوک انسان کامل است. اهل معرفت بر این باورند‏‎ ‎‏که انسان کامل باید مراحل و سفرهایی را که از آن به «اسفار اربعه» یاد می شود، با قدم‏‎ ‎‏شهود و براق معرفت طی نماید. اگرچه همۀ آنان که به مقام انسان کامل رسیده اند (انبیا و‏‎ ‎‏اولیای الهی) در طیّ این مراحل یکسان نیستند و هر کدام درجه و مقام خاصی دارند، اما‏‎ ‎‏اصل سفر برای همۀ آن ها مطرح است.‏

‏سالک در مرحلۀ اول، از خلق به سوی حق؛ و در قدم دوم، از حق به سوی حق با حق؛‏‎ ‎‏و در نوبت سوم، از حق به سوی خلق با حق؛ و بالاخره در سفر چهارم، از خلق به سوی‏‎ ‎‏خلق با حق سفر می کند.‏

‏این سفرها، در آثار اهل معرفت با روش های گوناگون طرح و تبیین شده است.‏

‏حضرت امام سفرهای چهارگانه را چنین مطرح می فرمایند:‏

‏سفر اول از خلق به سوی حق مقیّد ـ که همان فیض مقدس و تجلّی فعلی حق است ـ‏‎ ‎‏می باشد که برای سالک پس از رفع حجاب های امکانی، رؤیت جمال حق حاصل‏‎ ‎‏می گردد.‏

‏سفر دوم از حق مقیّد آغاز می شود و به حق مطلق «الله سبحانه» می رسد که در این‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 300
‏مرحله، تمام هویّات وجودی در نزد او نابود می گردد و همۀ تعیّنات امکانی مستهلک‏‎ ‎‏می شود و حق برای او با مقام وحدانیت تجلّی می نماید. سالک در این مرحله، عالم هستی‏‎ ‎‏را نمی بیند و ذات، صفات و افعال او در حق فانی می شود.‏

‏سپس اگر توفیق و عنایت الهی شامل او شد، سفر سوم را آغاز می کند که از حق به‏‎ ‎‏سوی خلق با حق  است.‏

‏بعد از آن، سفر چهارم را شروع می کند که سفر از خلق ـ یعنی اعیان ثابته ـ به سوی‏‎ ‎‏اعیان خارجی می باشد. سالک در این سفر، جمال حق را در همه چیز مشاهده می کند و در‏‎ ‎‏این مرحله است که انسان کامل، صاحب شریعت می گردد و احکام شرعی را برای‏‎ ‎‏هدایت  مردم بازگو می نماید و از حق سبحانه و اسماء و صفات او و دیگر معارف به مردم‏‎ ‎‏خبر می دهد.‏

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ پس از طرح اسفار اربعه و تبیین تفاوت مقامات انبیا و اولیای الهی در‏‎ ‎‏پیمودن این سفرها، به مقام و منزلت خاتم انبیا اشاره نموده، آن گاه گفته است:‏

‏همۀ این سفرهای چهارگانه که برای خاتم انبیا حاصل شده است و تمام مقاماتی را که آن‏‎ ‎‏حضرت دارا بوده است، در حقیقتِ خاتم ولایت مطلقۀ محمّدی، یعنی علی بن ابی طالب ‏‏علیه السلام‏‎ ‎‏و اولاد معصوم او ‏‏علیهم السلام‏‏ موجود است؛ لیکن با این تفاوت که مقامات یاد شده برای حقیقت‏‎ ‎‏محمّدی به نحو اصالت، و برای اوصیای معصوم او به صورت تبعیت و وراثت تحقق دارد.‏‎[41]‎

‏از نکته های اساسی دربارۀ سفرهای یاد شده آن است که گر چه سیر در مراحل ابتدایی‏‎ ‎‏این مسیر برای همۀ سالکان کوی توحید میسور و مقدور می باشد، اما رسیدن به مراتب و‏‎ ‎‏مراحل نهایی آن، تنها برای مقام ختمی مرتبت و اوصیای معصوم آن حضرت امکان پذیر‏‎ ‎‏است و بر این اساس، حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در تبیین این حقیقت می گوید:‏

‏هنگامی که پروردگار هستی با اسماء خویش بر سالک کوی توحید جلوه نمود، زمینۀ تجلّی‏‎ ‎‏اسم جامع که دارای همۀ شئونات است، در قلب او پیدا می شود و با رسیدن به این مرتبه،‏‎ ‎‏مراحل سیر و ترقّی پایان می پذیرد. و این آخرین مرتبۀ سیر الی الله و سفر چهارم و بقای بعد‏‎ ‎‏از فنا محسوب می گردد؛ زیرا حفظ همۀ حضرات و تمکّن یافتن در مقام جمع و تفصیل،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 301
‏وحدت و کثرت، از بالاترین مراتب انسانی و از کامل ترین مراحل سیر و سلوک  است.‏

‏و حقیقت این مقام، غیر از پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و اولیای آن حضرت که از مشکاة جان او علم و‏‎ ‎‏معرفت اقتباس نموده، برای هیچ کسی امکان تحقق ندارد.‏‎[42]‎

‏بنابراین اگر در کلمات بعضی از اهل عرفان، مسألۀ اسفار اربعه به صورت گسترده‏‎ ‎‏عنوان گردیده، و بیان شده است که عارفان سالک نیز از راهیان این مسیر هستند، مراد،‏‎ ‎‏مراحل ابتدایی این سفرها (نظیر سفر اول و مراحل آغازین سفر دوم) خواهد بود؛ و یا همۀ‏‎ ‎‏اسفار اربعه، اما نسبت به برخی اسماء الهی، نه نسبت به ذات کامل؛ اما پرواز بر قلّه های‏‎ ‎‏بلند مراتب نهایی این سفر، برای افراد غیر معصوم میسور  نیست.‏

‏به همین جهت حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ علت «شطحیات» برخی از اهل سلوک را ناشی از‏‎ ‎‏نقص سلوک و ناپختگی سالک دانسته و چنین گفته است:‏

‏در دو سفر اول است که اگر از انانیّت سالک، چیزی باقی مانده باشد، شیطانی که در نفس او‏‎ ‎‏است به صفت ربوبیت ظهور نموده و شطح از او سر می زند، و شطحیاتی که احیاناً از دیگران‏‎ ‎‏صادر شده است، همه از نقصان سالک و سلوک آن ها بوده است.‏‎[43]‎

‏نتیجه ای که از مجموع مطالب یاد شده در مورد سفرهای معنوی انسان به دست می آید‏‎ ‎‏در دو نکته خلاصه می شود:‏

‏نکتۀ اول این که با توجه به هدف و غایت آفرینش، سیر و سلوک معنوی از اهداف‏‎ ‎‏اساسی خلقت انسان می باشد و همگان باید در سفر به سوی کمال مطلق سعی و تلاش‏‎ ‎‏نمایند و از کثرت اعتبار به سوی وحدت حقیقی هجرت نمایند؛ چرا که غرض اصلی‏‎ ‎‏بعثت انبیای الهی نیز همین بوده است.‏

‏نکتۀ دوم این که قافله سالار این سفر، پیامبران الهی و اوصیای آن ها هستند و تنها آنان‏‎ ‎‏می توانند کامل ترین شکل این سفر را با براق سلوک و رفرف عروج به خوبی تکمیل‏‎ ‎‏نمایند و در کوی وصال بار یابند و پس از آن، از حقایق ذات و معارف صفات حق سبحانه‏‎ ‎‏برای بشر خبر آورند و همگان را به سوی آن وجود مطلق رهنمون سازند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 302

مصداق انسان کامل

‏یکی از مباحث مهم در زمینۀ شناخت انسان کامل، بحث مصداقی آن است؛ زیرا‏‎ ‎‏با  توجه به این که اصطلاح «انسان کامل» نخستین بار توسط عرفا وارد فرهنگ و‏‎ ‎‏ادبیات  اسلامی گردیده، برخی گمان کرده اند که مراد آن ها از «انسان کامل» همان عرفا‏‎ ‎‏هستند و حال آن که بزرگان اهل معرفت، خود مصداق انسان کامل را مشخص نموده و‏‎ ‎‏چنین گفته اند:‏

‏«انسان کامل» وجود حضرت محمّد ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است؛ و از آن جا که هیچ کسی مانند آن حضرت،‏‎ ‎‏تعیّن نیافته، پس او انسان کامل است و سایر انبیا و اولیا ملحق به او هستند. و اگر‏‎ ‎‏لفظ  «انسان کامل» به طور مطلق گفته می شود، مراد حضرت محمّد ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است؛ چون در‏‎ ‎‏این  تعبیر، لطایف و اشاراتی نهفته است که نسبت دادن آن ها به غیر مقام ختمی مرتبت‏‎ ‎‏جایز  نیست.‏‎[44]‎

‏و همچنین عارف بزرگ، محیی الدین عربی که نظریه پرداز اصلی مسألۀ «انسان کامل»‏‎ ‎‏است، دربارۀ مصداق «انسان کامل» گفته است:‏

‏انسان کامل کسی است که کامل تر از او وجود ندارد و او عبارت از حضرت محمّد ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است‏‎ ‎‏که غایت آفرینش می باشد.‏‎[45]‎

‏بنابراین، آنچه از مجموع سخنان عرفا دربارۀ انسان کامل به دست می آید آن است که‏‎ ‎‏انسان کامل، در واقع حقیقت محمّدیه می باشد که در زمین، صورت کامل خود را در‏‎ ‎‏«حضرت محمّد بن عبدالله  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏» آشکار ساخته است و پس از او، اولیای بزرگ الهی هر‏‎ ‎‏کدام جلوه و شأنی از شئون آن حقیقت هستند.‏

‏بدین جهت حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در ضمن بیانی مبسوط دربارۀ مقام معنوی پیامبر اکرم و‏‎ ‎‏اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏چنین می گوید:‏

‏اصولاً رسول اکرم و ائمّه ‏‏علیهم السلام‏‏ طبق روایاتی که داریم، قبل از این عالم، انواری بوده اند در ظلّ‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 303
‏عرش... و مقاماتی دارند الی ما شاء الله ... و این مقامات معنوی برای حضرت زهرا ـ سلام الله ‏‎ ‎‏علیها ـ هم هست.‏‎[46]‎

‏در این کلام حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ به همان حقیقتی اشاره گردیده که عرفا از آن به «حقیقت‏‎ ‎‏محمّدیه» یاد نموده اند.‏

‏ایشان در جای دیگر از پیامبر اکرم و اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ به عنوان مصادیق انسان کامل یاد‏‎ ‎‏کرده و می گوید:‏

‏این خاندان، هر یکشان مثل یک انسان کامل، بلکه بالاتر، یک انسان الهی، روحانی برای‏‎ ‎‏ملت ها و مستضعفین قیام کردند.‏‎[47]‎

‏و از آن جا که انسان کامل غایت و هدف آفرینش و واسطۀ فیض به عالم و آدم است، در‏‎ ‎‏حال حاضر مصداق آن در عالم، وجود نورانی بقیة الله ، حضرت حجّة بن الحسن‏‎ ‎‏العسکری، امام زمان ـ عجّل الله تعالی فرجه ـ می باشد و به واسطۀ وجود مبارک‏‎ ‎‏ایشان،  فیض الهی نصیب هستی می شود. از این رو در بعضی از ادعیه در مورد آن حضرت‏‎ ‎‏آمده است:‏

«المهدیّ المرجیٰ الذی ببقائه بقیت الدنیا، و بیمنه رُزق الوریٰ، و بوجوده ثبتت الأرض‎ ‎و  السماء».‎[48]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 304

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏الاسفار الاربعه، ‏‏محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، منشورات مصطفوی.‏

‏2. ‏‏الانسان الکامل‏‏، عزیزالدین نسفی، تهران، کتابخانه طهوری، 1377 ش.‏

‏3. ‏‏الانسان الکامل فی معرفة الاوائل والاواخر‏‏، عبدالکریم جیلی، مصر.‏

‏4. ‏‏بحار الانوار‏‏، محمد باقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.‏

‏5. ‏‏پندنامه بی سرنامه‏‏، عطار نیشابوری، تصحیح و مقدمه احمد خوشنویس.‏

‏6. ‏‏تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس‏‏، امام خمینی، مؤسسه پاسدار اسلام،‏‎ ‎‏1410  ق.‏

‏7. ‏‏التوحید‏‏، شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی،‏‎ ‎‏1416 ق.‏

‏8. ‏‏دیوان امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏9. ‏‏رسائل قیصری‏‏، محمد داود قیصری، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، 1357 ش.‏

‏10. ‏‏سیمای معصومین در اندیشه امام خمینی، ‏‏تبیان، دفتر دوازدهم، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و‏‎ ‎‏نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏11. ‏‏شرح دعاء السحر‏‏، امام خمینی، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374 ش.‏

‏12. ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏، محمد داود قیصری، چاپ سنگی.‏

‏13. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏14. ‏‏فتوحات مکّیه‏‏، محیی الدین عربی، بیروت، دار صادر.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 305
‏15. ‏‏الکافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیه، 1364 ش.‏

‏16. ‏‏مصباح الانس‏‏، محمد بن حمزة الفناری، انتشارات فجر، 1363 ش.‏

‏17. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة والولایه‏‏، امام خمینی، مقدمه سیدجلال الدین آشتیانی، مؤسسه‏‎ ‎‏تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376 ش.‏

‏18. ‏‏مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز‏‏، محمد لاهیجی، انتشارات سعدی، 1371 ش.‏

‏19. ‏‏مفاتیح الغیب‏‏، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، تهران، انجمن اسلامی حکمت و‏‎ ‎‏فلسفۀ ایران، 1363 ش.‏

‏20. ‏‏نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص‏‏، ملاعبدالرحمن جامی، تهران، مؤسسه مطالعات و‏‎ ‎‏تحقیقات فرهنگی.‏

‏21. ‏‏نهج البلاغه‏‏، صبحی صالح، انتشارات هجرت، 1395 ق.‏

‏22. ‏‏هزار و یک نکته‏‏، حسن زاده آملی، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1377 ش.‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 306

  • )) مثنوی معنوی، دفتر اول.
  • )) به همین دلیل در زیارت جامعۀ کبیره دربارۀ شناخت ائمّه علیهم السلام آمده است: «... فبحقّهم الذی أوجبت لهم علیک أسألک أن تدخلنی فی جملة العارفین بهم و بحقّهم».
  • )) در سورۀ احزاب، آیۀ 20، دربارۀ پیامبر اکرم فرمود: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ الله ِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ».
  • )) پوشیده نماند که شرایط اقلیمی و زمانی این دو عارف به گونه ای بوده است که احتمال تأثیر آن دو بر افکار همدیگر کاملاً منتفی است؛ و این مطلبی است که باید در جای خود تحقیق و تثبیت شود.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، فصّ آدمی، ص 73.
  • )) پندنامه بی سرنامه، ص 11.
  • )) همان، ص 114.
  • )) مصباح الهدایه، ص 35.
  • )) مفاتیح الجنان، زیارت جامعۀ کبیره.
  • )) مصباح الهدایه، ص 35.
  • )) ر.ک: کافی، ج 1، ص 179.
  • )) مفاتیح الجنان، دعای عدیله.
  • )) انسان کامل، ص 257.
  • )) صحیفۀ امام، ج 21، ص 393.
  • )) شرح گلشن راز، ص 23.
  • )) مصباح الانس، ص 150.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 252.
  • )) نقد النصوص، ص 96.
  • )) دیوان امام، ص 259 و 260.
  • )) شرح گلشن راز، ص 203.
  • )) هزار و یک نکته، نکتۀ 479.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 77.
  • )) توحید صدوق، ص 339.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 100.
  • )) مصباح الهدایه، ص 27.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 149.
  • )) مصباح الهدایه، ص 36.
  • )) رسائل قیصری، ص 38.
  • )) مصباح الانس، ص 51.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 259.
  • )) مفاتیح الجنان، دعای عرفه.
  • )) سیمای معصومین در اندیشه امام خمینی، تبیان، دفتر دوازدهم، ص 210.
  • )) بحار الانوار، ج 13، ص 103.
  • )) ر.ک: اسفار اربعه، ج 7، ص 30.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 58.
  • )) نهج البلاغه، خطبۀ 158.
  • )) مفاتیح الغیب، ص 497.
  • )) حشر (59): 21.
  • )) نهج البلاغه، حکمت 111.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 55.
  • )) مصباح الهدایه، ص 89.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 150.
  • )) مصباح الهدایه، ص 88.
  • )) الانسان الکامل، ج 2، ص 71 ـ 72.
  • )) فتوحات مکّیه، ص 186.
  • )) سیمای معصومین در اندیشه امام خمینی، تبیان، دفتر دوازدهم، ص 177.
  • )) همان، ص 182.
  • )) مفاتیح الجنان، دعای عدیله.