کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

جهاد اکبر و مراتب تحقّق آن از دیدگاه امام خمینی رحمه‌الله

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

جهاد اکبر و مراتب تحقّق آن از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

جناب آقای جمشید مطهّری طشی‎[1]‎

پیش گفتار

‏عالمان ربّانی، چلچراغ های پرفروغی هستند که در هر عصری، در آسمان علم و عمل‏‎ ‎‏می درخشند و با کسب نور و گرما از خورشید رسالت و امامت، بر زمینیان تجلّی می کنند و‏‎ ‎‏آنان را به سوی منبع نور و برکت دودمان وحی رهنمون می سازند و بر بال عرفان ناب‏‎ ‎‏محمّدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ می نشانند و به مشکات ملکوت، عروج می دهند. قرآن مجید در وصف آنان‏‎ ‎‏فرموده است:‏

‏«‏وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُرَیً ظَاهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ وَ‎ ‎أیَّامَاً آمِنِینَ‏»‏‏؛‏‎[2]‎

‏و میان آن ها و شهرهایی که برکت داده بودیم، آبادی های آشکاری قرار دادیم و سفر در میان‏‎ ‎‏آن ها را به طور متناسب (با فاصلۀ نزدیک) مقرّر داشتیم. (و به آنان گفتیم:) شب ها و روزها در‏‎ ‎‏این آبادی ها با ایمنی (کامل) سفر کنید.‏

‏امام باقر ‏‏علیه السلام‏‏ در تفسیر این آیۀ شریفه فرمودند:‏

‏آن شهرهای مبارک، ما هستیم و آبادی های آشکار، فرستادگان، راویان و فقهای شیعه اند که‏‎ ‎‏علم و دانش دین را از ما می گیرند و به شیعیانمان می رسانند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 411
‏در میان آن دین باوران کفرستیز، چهرۀ محبوب قرن، فقیه تیزبین، سیاستمدار خداجو،‏‎ ‎‏فیلسوف عارف، مفسّر ژرف اندیش، عالم متخلّق، رهبر دوراندیش و بنیان گذار جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی ایران، حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏، از موقعیتی والا و ویژه برخوردار است. او با‏‎ ‎‏عمری که روزها و ساعت ها و لحظه هایش با مراقبه و محاسبه سپری شد، صدها آیۀ قرآن‏‎ ‎‏را که در توصیف مخلصین و متّقین است، مجسّم ساخت و عینیت بخشید؛ او قرآن را نه‏‎ ‎‏فقط در محیط زندگی و با تشکیل جامعۀ اسلامی، بلکه در نفس خود و در زندگی خود،‏‎ ‎‏تحقق بخشید.‏

‏آنچه پیش رو دارید، اندکی از بسیار است که برای فتح باب و تذکار سیرۀ آن سفر کرده‏‎ ‎‏که صد قافله دل همره او است، تقدیم می شود. باشد که عاشقان خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ شب و روزشان‏‎ ‎‏را با عطر دل انگیز آن امام عزیز راحل، در راه حق سپری کنند.‏

‏ ‏

‏شبم به روی تو روز است و دیده ام به تو روشن‏   ‏و إنْ هَجرْتَ سواءٌ عَشِیَّتی و غَداتی‏

‏شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد‏    ‎ ‎‏و قد تُفتَّشُ عینُ الحیاة فی الظلمات‏

‏ ‏

مقدمه

‏خدا، انسان و جهان، سه محور اساسی اندیشۀ بشری است که در طول تاریخ و در همۀ‏‎ ‎‏جوامع، پرسش های مهم، اساسی، اندیشه سوز و اندیشه ساز، همواره دربارۀ آن ها مطرح‏‎ ‎‏شده و می شود و تمام تلاش فکری بشر، متوجه این سه کانون و یافتن پاسخ های درست و‏‎ ‎‏مناسب برای پرسش های مربوط به آن ها است.‏

‏در این میان، شناخت انسان و حل معماها و رازهای نهفتۀ آن از اهمیت ویژه ای‏‎ ‎‏برخوردار می باشد و دانشمندان فراوانی را در رشته های علمی مختلف به خود مشغول‏‎ ‎‏ساخته است.‏

‏در تعالیم ادیان آسمانی ـ به ویژه اسلام ـ پس از مسأله خدا، انسان، محوری ترین‏‎ ‎‏مسأله  به شمار آمده و آفرینش جهان، فرستادن پیامبران و نزول کتاب های آسمانی،‏‎ ‎‏برای  رسیدن او به سعادت نهایی اش صورت گرفته است.‏‎[3]‎‏ بر این اساس است که‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 412
‏حضرت  امام ‏‏رحمه الله‏‏فرموده اند:‏

‏هر اصلاحی نقطۀ اوّلش خود انسان است.‏‎[4]‎

‏بنابراین، ناگزیر باید انسان شناسی را مقدم بر سایر بحث ها قرار دهیم. انسان شناسی‏‎ ‎‏انواع مختلف و متنوعی دارد که به لحاظ روش یا نوع نگرش، از یکدیگر متمایز می شوند.‏‎ ‎‏این مقوله را می توان از لحاظ روش، به انسان شناسی تجربی، عرفانی، فلسفی و دینی؛ و با‏‎ ‎‏توجه به نوع نگرش، به انسان شناسی کلان یا کل نگر و انسان شناسی خُرد یا جزءنگر‏‎ ‎‏تقسیم کرد. آنچه در این مقاله مدّ نظر ما است، شناسایی انسان با استفاده از روش عرفانی‏‎ ‎‏می باشد؛ یعنی روشی که راه درست شناخت انسان را سیر و سلوک عرفانی و دریافت‏‎ ‎‏شهودی می داند و با تلاش هایی که از این طریق انجام گرفته، به نوعی شناخت از انسان ـ‏‎ ‎‏که می توان آن را «انسان شناسی عرفانی» نامید ـ دست می یابد.‏‎[5]‎

بخش اول: انسان شناسی امام خمینی رحمه الله

‏دیدگاه انسان شناسی حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ که مأخوذ از اسلام عزیز است، بسیار‏‎ ‎‏وسیع  و  بلند مرتبه است. ایشان در وسعت و عظمت انسان در ‏‏شرح دعای سحر‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

واعلم: أنّ الإنسان هو الکون الجامع لجمیع المراتب العینیة والمثالیة والحسّیة، منطوٍ فیه‎ ‎العوالم الغیبیة والشهادتیة و ما فیها، کما قال الله تعالی: ‏«‏وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأسْمَاءَ کُلَّهَا‏»‏‎[6]‎ و قال‎ ‎مولانا و مولی الموحّدین ـ صلوات الله علیه ـ علی ما نقل:

‏ ‏

‏أتزعم أنّک جرمٌ صغیرٌ‏   ‎ ‎‏و فیک انطوی العالم الأکبر‏

‏ ‏

فهو مع المُلک ملکٌ، و مع الملکوت ملکوتٌ، و مع الجبروت جبروتٌ. و روی عنه و عن‎ ‎الصادق ‏علیهماالسلام‏‏: ‏«اعلم: أنّ الصورة الإنسانیة هی أکبر حُجَج الله علی خَلقه، و هی الکتاب الّذی‎ ‎کتبه بیده، و هی الهیکل الذی بناه بحکمته، و هی مجموعُ صورة العالمین، و هی المختصر‎ ‎من اللوح المحفوظ، و هی الشاهد علی کلّ غائب، و هی الطریقُ المستقیم إلی کلّ خیر، و‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 413
الصراط الممدود بین الجنّة والنار»؛‎[7]‎

‏بدان که انسان تنها وجودی است که جامع همۀ مراتب عینی، مثالی و حسّی است و تمام‏‎ ‎‏عوالم غیب و شهادت و هرچه در آن ها هست در وجود انسان، پیچیده و نهان است؛ چنانچه‏‎ ‎‏خدای تعالی می فرماید: «خداوند همۀ نام ها را به آدم آموخت» و مولای ما و همۀ توحیدیان ـ‏‎ ‎‏صلوات الله علیه ـ بنابر نقل بعضی، شعری بدین مضمون فرموده است:‏

‏ ‏

‏تو پنداری همین جرم صغیری‏   ‏جهانی در نهاد تو نهان است‏

‏ ‏

‏بنابراین، آدمی با مُلْکیان، مُلْکی است و با ملکوتیان ملکوتی و با جبروتیان جبروتی. و روایت‏‎ ‎‏شده از آن حضرت و حضرت صادق ‏‏علیهماالسلام‏‏که فرمودند: «بدان که صورت انسانی بزرگ ترین‏‎ ‎‏حجّت های الهی است بر خلقش، و او همان کتابی است که خدای تعالی آن را با دست خود‏‎ ‎‏نوشته است، و او همان هیکلی است که آن را با حکمت خود بنایش نموده، و او است‏‎ ‎‏مجموعۀ صورت جهانیان، و او است مختصری از لوح محفوظ، و او بر هر غایبی شاهد است‏‎ ‎‏و او است راه راست به هر گونه خیر و نیکی؛ همان راهی که در میان بهشت و دوزخ کشیده‏‎ ‎‏شده است».‏

‏به دنبال این نظر و دید وسیع نسبت به آدمی، حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ فرموده اند:‏

‏انسان این هیکل موجود، این جثّۀ موجود و این حواس موجود که احساسش می کنیم،‏‎ ‎‏نیست؛  به این معنا، حیوانات و انسان مثل هم هستند، همه مادی هستند، همه این نحو‏‎ ‎‏ادراکات را دارند، یک قدری کم و زیاد. یک بُعد انسان عبارت از این موجود فعلی که دارای‏‎ ‎‏این حواس و دارای این خواص هست، می باشد؛ بُعدهای دیگرش اصلاً به آن توجه نشده یا‏‎ ‎‏کم توجه شده است.‏‎[8]‎

‏در انسان شناسی حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ آدمی در بدو تولد، چیزی بالفعل ندارد و فقط توانایی‏‎ ‎‏و استعداد حرکت به سوی کمال در او به ودیعت نهاده شده است. در این زمینه ایشان‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

‏نفس در بدو فطرت، خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است؛ چنانچه خالی از‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 414
‏مقابلات آن ها نیز هست؛ گویی صفحه ای است خالی از مطلق نقوش؛ نه دارای کمالات‏‎ ‎‏روحانی، و نه متصف به اَضداد آن است. ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در‏‎ ‎‏او ودیعه گذاشته شده است و فطرت او بر استقامت و خمیرۀ او مخمّر به انوار ذاتیه است... .‏‎[9]‎

‏اگر کسی تمام این مطالب حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ را با هم نبیند و مثلاً به جملۀ «گویی‏‎ ‎‏صفحه ای است خالی از مطلق نقوش؛ نه دارای کمالات روحانی و نه متصف به اَضداد‏‎ ‎‏آن  است» توجه نماید، گمان می کند نظر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ همان نظر "جان لاک" (‏‎J.Lock‎‏)‏‎ ‎‏و  کسانی است که قائل به فطرت و امکانات درونی انسان نیستند. اما بیانات بعدی‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏  مشخص می کند که ایشان آدمی را دارای نور استعداد و لیاقت رسیدن به هر‏‎ ‎‏مقامی  می داند.‏

‏در توضیح فطرت آدمی، جملات زیادی از حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ نقل شده است که به ذکر‏‎ ‎‏بعضی از آن ها می پردازیم:‏

‏فطرت خداجویی در همه هست؛ کافر هم که دارد می رود دنبال این که یک چیزی پیدا بکند،‏‎ ‎‏خودش ملتفت نیست که دنبال کمال مطلق است؛ این را کمال خیال کرده. هر کسی هر‏‎ ‎‏عملی انجام می دهد برای این است که آن را یک خیر و خوبی می داند، یک کمال می داند.‏‎ ‎‏این دزدهای سر گردنه هم این را یک کمال می دانند که بروند دزدی بکنند، به هم فخر کنند.‏‎ ‎‏همه دنبال کمالند، همه دنبال خدا هستند.‏‎[10]‎

‏اگر درنگ کنیم و بخواهیم ببینیم روان شناسان تا چه اندازه با نظریات حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏هماهنگی دارند، باید سری به ‏‏روان شناسی کمال‏‏ بزنیم. شاید این جملۀ‏‎ ‎‏"آلپورت"‏‎(G.Allport)‎‏ بیانی دیگر از فطرت کمال خواهی انسان باشد که گفته است:‏

‏رستگاری تنها از آنِ کسی است که پیوسته در پی هدف هایی باشد که سرانجام به طور کامل‏‎ ‎‏به دست نمی آیند.‏

‏همو گفته است:‏

‏"اموندسن" پس از هر اکتشاف تازه، بی درنگ برنامۀ اکتشاف تازه ای را می ریخت. انگیزه و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 415
‏رهنمون او هدف کلی اکتشاف دائمی بود؛ اما تا زمانی که منطقۀ کشف نشده ای در عالم وجود‏‎ ‎‏داشت این هدف هیچ گاه کاملاً ارضا نمی شد. ضرب المثل «هرچه بیش تر داشته باشی،‏‎ ‎‏بیش تر می خواهی» بیان همین کمال خواهی و سیری ناپذیری انسان است.‏‎[11]‎

‏گذشته از آلپورت، "مزلو"‏‎(A.Maslow)‎‏ هم در بیان شخصیت سالم، نکاتی را بیان کرده‏‎ ‎‏است که کاملاً با مطالب حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏در مورد فطرت آدمی سازگار است. او در توضیح‏‎ ‎‏خصوصیات انسانِ خواستار تحقّق خود، نکاتی را مطرح کرده است که بعضی از آن ها‏‎ ‎‏عبارتند از:‏

‏1. ادراک صحیح واقعیت؛‏

‏2. پذیرش کلی طبیعت، دیگران و خویشتن؛‏

‏3. خود انگیختگی، سادگی و طبیعی بودن؛‏

‏4. توجه به مسائل بیرون از خویشتن؛‏

‏5. نیاز به خلوت و استقلال؛‏

‏6. تازگی مداوم تجربه های زندگی؛‏

‏7. و بالاخره تجربه های عارفانه یا تجربه های استعلایی و اوج.‏

‏در مورد نکتۀ آخر می گوید: خواستاران تحقّق خود، گاه وجد و سرور و حیرتی عمیق‏‎ ‎‏و چیره گر نظیر تجربه های ژرف دینی را تجربه می کنند. خود از این تجربه های اوج استعلا‏‎ ‎‏می یابند. متعالیان، بیش تر در قلمرو هستی زندگی می کنند. به وضوح از انگیزش والاتری‏‎ ‎‏برخوردارند و تجربه های اوجی را دارا هستند که بصیرتی روشنگرانه نسبت به خودشان و‏‎ ‎‏جهانشان به آن ها می بخشد، گرایششان بیش تر عارفانه، شاعرانه و دینی است.‏‎[12]‎

‏اما آیا این تازگی مداوم تجربه های زندگی و تجربه های عارفانۀ استعلایی، بیانی دیگر‏‎ ‎‏از همان فطرت کمال خواهی انسان نیست؟ البته یک تفاوت اساسی در نظریۀ حضرت‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ از کمال، با این گونه روان شناسان وجود دارد؛ و آن این است که امام بزرگوار، کمال‏‎ ‎‏اعلای مطلوب انسان را حضرت حق ـ جلّ جلاله ـ می دانند که علم و قدرت کامل و همۀ‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 416
‏صفات دیگر از آن او است. شاید این تعبیر حافظ شیرازی، بیان شاعرانۀ نظر حضرت‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ از کمال طلبی یا خداجویی انسان باشد که:‏

‏ ‏

‏همه کس طالب یار است چه هشیار و چه مست‏  ‎ ‎‏همه جا خانۀ عشق است چه مسجد چه کنشت‏

‏ ‏

‏به طور خلاصه می توان گفت انسان از نظر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ دارای ویژگی های‏‎ ‎‏زیر  است:‏

‏1. موجودی است که هیچ موجود دیگری به پای او نمی رسد؛‏

‏2. ادراکات و قابلیت های او برای تربیت، غیر متناهی است؛‏

‏3. ابعاد زیادی دارد که مورد توجه واقع نشده است؛‏

‏4. در آغاز خلقت از کمالات و نقایص خالی است؛‏

‏5. در آغاز آفرینش، نور استعداد و لیاقت برای هر مقامی را دارد؛‏

‏6. فطرتی کمال جو دارد؛ آن هم کمال بی نقص؛ که البته چنین وجود کاملی حضرت‏‎ ‎‏حق ـ سبحانه و تعالی ـ است.‏

بخش دوم: ویژگی های ذاتی انسان از دیدگاه حضرت امام رحمه الله

‏تصویری که حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ از انسان برای ما ترسیم می کند، از ویژگی هایی برخوردار‏‎ ‎‏است که سایر جانداران فاقد چنین ویژگی هایی هستند. از نظر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ انسان‏‎ ‎‏موجود عجیبی است؛ زیرا:‏

‏از مختصات انسان ـ که حق تعالی او را با جمیع اوصاف و صفات مقدس خودش ایجاد کرده‏‎ ‎‏است ـ همه چیز در او هست؛ اُعجوبه ای است که از او یک موجود الهی ملکوتی مثل پیامبر‏‎ ‎‏اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و سایر پیامبران ساخته می شود، و یک موجود جهنمی شیطانی... کارهایی که از‏‎ ‎‏انسان صادر می شود، حُسن و قبح و صلاح و فسادش به جهات روحی انسان بستگی دارد.‏‎[13]‎

‏این ویژگی ها عبارتند از:‏

1. انسان موجودی دو بُعدی‏: از نظر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ انسان موجودی است که مرکب از‏‎ ‎‏روح و بدن است؛ ولی انسانیت او به روح است:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 417
‏این معنا را باید بدانیم که انسان به روح است؛ انسان به بصیرت قلبی انسان است. و این‏‎ ‎‏آلات ظاهری، آلاتی است که وسیله است و این ها از بین رفتنی است. آن که باقی می ماند‏‎ ‎‏روح انسان است و آنچه در انسان سعادت ایجاد می کند بصیرت انسان است.‏‎[14]‎

‏از نظر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ گرچه انسان مرکب از روح و جسم است، ولی این طور نیست‏‎ ‎‏که این دو با هم مغایر و مباین باشند، بلکه با هم وحدت دارند:‏

‏روح، باطن جسم است و جسم، ظلّ روح است. جسم، ظاهر روح است. این ها با هم یکی‏‎ ‎‏هستند؛ از هم جدایی ندارند. همان طوری که جسم انسان و روح انسان وحدت دارند، باید‏‎ ‎‏طبیعت جسمی و طبیعت روحی وحدت داشته باشند.‏‎[15]‎

‏از سوی دیگر، از دیدگاه امام ‏‏رحمه الله‏‏ تکیۀ صرف بر یکی از این ابعاد و نادیده گرفتن‏‎ ‎‏دیگری، صحیح نیست و باید هر دو بُعد را اَبعادی ضروری و جدایی ناپذیر دانست؛ یعنی‏‎ ‎‏از نظر ایشان، شخصیت بهنجار، شخصیتی است که جسم و روح او متعادل باشد و‏‎ ‎‏نیازهای هر کدام ارضا شود.‏

‏انسانی که دارای شخصیت بهنجار است به جسم و سلامت و نیرومندی آن اهمیت‏‎ ‎‏می دهد و نیازهای آن را در حدی که شرع مقدس روا می داند، برآورده می سازد؛ و‏‎ ‎‏هم زمان با آن، به خدا ایمان می آورد، عبادات و اموری را که موجب رضایت خدا هستند‏‎ ‎‏انجام می دهد و از اعمالی که موجب خشم خدا می شود، اجتناب می کند. در این زمینه‏‎ ‎‏ایشان می فرمایند:‏

‏این طور نیست که انسان فقط خودش باشد و همین طبیعت و مرتبه ای نداشته باشد؛ انسان‏‎ ‎‏مراتب دارد. آن کسی که رفته سراغ آن مرتبۀ بالای انسان و از این مراتب غافل شده است،‏‎ ‎‏اشتباه کرده است؛ و آن کسی که چسبیده است به عالم ماده و مرتبۀ طبیعت را دیده و غافل‏‎ ‎‏از ماوراء الطبیعه است، این هم اشتباه کرده است.‏‎[16]‎

2. انسان موجودی کمال طلب و غیر محدود‏: یکی دیگر از ویژگی های مهم انسان،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 418
‏کمال جویی و میل به رسیدن به کمال مطلق در زمینه های مادی و معنوی است. امام ‏‏رحمه الله‏‏ این‏‎ ‎‏ویژگی را جزو فطرت بشر می داند و می فرماید:‏

‏این بشر یک خاصیت هایی دارد که در هیچ موجودی نیست. من جمله این است که در فطرت‏‎ ‎‏بشر، طلب قدرت مطلق است، نه قدرت محدود؛ طلب کمال مطلق است، نه کمال محدود؛‏‎ ‎‏علم مطلق را می خواهد؛ قدرت مطلقه را می خواهد. و چون قدرت مطلق در غیر حق تعالی‏‎ ‎‏تحقّق ندارد، بشر به فطرت، حق را می خواهد و خودش نمی فهمد.‏‎[17]‎

‏بنابراین، اوج کمال انسان، رسیدن به قرب الهی و مقام خلیفة اللهی و مظهر اسماء و‏‎ ‎‏صفات الهی شدن است؛ که این هم در سایۀ مقام عبودیت تحقّق می یابد.‏

3. برخورداری از فطرت نورانی و الهی‏: از جمله ویژگی های انسان، برخورداری او از‏‎ ‎‏فطرت پاک و الهی است. همۀ انسان ها بر فطرت خوب و الهی خلق می شوند و هیچ‏‎ ‎‏انسانی در اصل خلقت، فاسد نیست. انسان در صورتی در مسیر فطرت و خیر گام‏‎ ‎‏برمی دارد که تربیت او هماهنگ با فطرت او باشد؛ در غیر این صورت در مسیر انحطاط و‏‎ ‎‏تباهی قرار می گیرد:‏

‏فطرت همه بر نورانیت است؛ فطرت شما، فطرت نورانی است، فطرت توحید است.‏‎[18]‎

‏انسان از اول این طور نیست که فاسد به دنیا آمده باشد؛ از اول با فطرت خوب به دنیا آمده، با‏‎ ‎‏فطرت الهی به دنیا آمده؛ که همان فطرت انسانیت، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام و‏‎ ‎‏فطرت توحید است. این تربیت ها است که یا این فطرت را شکوفا می کند، و یا جلوی‏‎ ‎‏شکوفایی این فطرت را می گیرد.‏‎[19]‎

4. برخورداری از آزادی، اراده و مسئول و مکلّف بودن‏: گرچه بعضی از مکتب های‏‎ ‎‏روان شناسی، ارادۀ انسان را در تعلیم و تربیت، چندان دخیل نمی دانند و نقش اصلی را به‏‎ ‎‏عامل وراثت و محیط اجتماعی و طبیعی می دهند، ولی حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ نقش اصلی را در‏‎ ‎‏تعلیم و تربیت به اراده و تصمیم خود انسان می دهد و بر این باور است که انسان با ارادۀ‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 419
‏قوی می تواند در بُعد معنوی و مادی به موفقیت های فوق العاده ای نایل شود؛ و بلکه همۀ‏‎ ‎‏موفقیت های انسان در گرو ارادۀ او است، مشروط بر این که آگاهی وجود داشته باشد:‏

‏هیچ پیروزی ای بالاتر از تصمیم و عزم و ارادۀ استوار برای رسیدن به حق نیست.‏‎[20]‎

‏از حجم کار زیاد نترسید؛ که کار هر قدر هم زیاد باشد، در مقابل ارادۀ انسان ناچیز است و اگر‏‎ ‎‏انسان بخواهد می تواند همۀ کارهای عظیم را با حجم هر قدر هم زیاد، به انجام برساند.‏‎[21]‎

‏و از آن جایی که انسان پیوسته تحت تأثیر هواهای نفسانی است و با تأثّر از آلودگی های‏‎ ‎‏معنوی، قلب او کدر می شود و زمینۀ رشد اخلاق فاسد در قلب او فراهم می شود و ریشۀ‏‎ ‎‏آن در قلب، قوی می گردد، باید در دوران جوانی با اراده و تصمیم، از آلوده شدن نفس و‏‎ ‎‏ابتلا به وسوسه های شیطان، خود را حفظ کند و در طریق صالحان گام بردارد. در این زمینه‏‎ ‎‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ به فرزندش می فرماید:‏

‏چون تو نعمت جوانی داری و قدرت اراده، امید است بتوانی راهیِ طریق صالحان شوی.‏‎[22]‎

‏ایشان در زمینۀ مسئول بودن انسان هم می فرماید:‏

‏هر کاری که انسان عهده دار شد، مسئول آن کار است، مسئول است در این که به راستی و‏‎ ‎‏امانت عمل کند، و مسئول است در این که با جدّیت و فعالیت عمل کند.‏‎[23]‎

‏بنابراین، یکی از ویژگی های اساسی انسان که او را از سایر موجودات متمایز می سازد،‏‎ ‎‏برخورداری از آزادی و توانایی انتخاب او است؛ چرا که شخص مجبور، هرگز مسئول و‏‎ ‎‏مکلّف نخواهد بود.‏

5. برخورداری از قدرت شناخت و معرفت‏: انسان به دلیل داشتن قدرت تفکر و تعقّل،‏‎ ‎‏توان شناخت حقایق را دارد و می تواند جهان و انسان را بشناسد. اگر چه انسان در آغاز‏‎ ‎‏خلقت، فاقد هر گونه شناخت و آگاهی است، ولی هم استعداد شناخت را دارد و هم‏‎ ‎‏خداوند ابزار شناخت را به او عنایت فرموده تا به ابعاد هستی آگاهی پیدا کند. اما‏‎ ‎‏ظرفیت  انسان، محدود است و توان شناخت همۀ آنچه که هست را ندارد و یا اگر توان‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 420
‏آن  را داشته باشد، فقط ظواهر را می شناسد.‏

‏تمام برداشت ها و دیدهایی که در انسان های ناقص هست محدود است؛ از خود انسان‏‎ ‎‏ـ به طوری که هست ـ نمی توانند برداشت صحیح کنند. محدود نمی تواند غیر محدود را‏‎ ‎‏در حیطه بیاورد. و اگر عالَم را بشناسد، در یک سطح محدود است.‏‎[24]‎

‏حتی انسان توان شناخت عالم طبیعت را ندارد:‏

‏شما اجسام را نمی توانید درک کنید و ما هم نمی توانیم جواهر را ادراک کنیم؛ هرچه‏‎ ‎‏ادراک  می کنیم اَعراض است... و اگر می خواهد تعریفی از این ها ارائه دهد، فقط او را به‏‎ ‎‏ظواهر  و اَعراض تعریف می کند؛ به رنگ و شکل و بُعد داشتن و اوصاف و اَعراض‏‎ ‎‏تعریف  می کند.‏‎[25]‎

‏به دلیل این که انسان تنها ظواهر را می تواند بشناسد، در حالی که عالم، دارای غیب و‏‎ ‎‏شهادت است، خداوند انبیا را برای تعلیم آنچه که انسان نمی تواند ادراک کند، مبعوث کرد،‏‎ ‎‏تا کتاب و حکمت را تعلیم کنند و آنچه را که انسان نمی داند و نمی تواند ادراک کند، به او‏‎ ‎‏آموزش دهند:‏

‏«‏وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ‏»‏‏.‏‎[26]‎

‏از جمله ویژگی های انسان در بُعد شناخت این است که هیچ مطلبی را بدون دلیل‏‎ ‎‏نمی پذیرد:‏

‏انسان موجودی است که اگر بخواهد با حقایق آشنایی پیدا کند، باید با استدلال آن را‏‎ ‎‏بپذیرد و برای آن اقامۀ استدلال کند؛ در غیر این صورت از فطرت انسانی خارج است.‏‎[27]‎

‏فطرت انسانی برای هر مطلبی که واضح نیست، دلیل طلب می کند؛ همین طوری قبول‏‎ ‎‏نمی کند.‏‎[28]‎

6. ویژگی عاطفی انسان‏: انسان موجود همه جانبه ای است که باید در همۀ ابعاد رشد‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 421
‏کند؛ هم بُعد عقلی و هم بُعد عاطفی. از آن جایی که اساس بُعد عاطفی انسان، محبّت و‏‎ ‎‏عداوت است، تربیت باید به گونه ای باشد که به بُعد عاطفی انسان جهت بدهد:‏

‏دشمنی، یک فطرت ثانوی است که در انسان پیدا می شود. دوستی، یک فطرت ابتدایی در‏‎ ‎‏وجود انسان است. بچۀ کوچکی که متولد شده است، رحمت و دوستی در او ظاهر است.‏‎[29]‎

‏محبت و دوستی، فطری انسان است، اما باید با تربیت صحیح آن را در جهت مثبت و‏‎ ‎‏آگاهانه هدایت کرد، تا از کورکورانه بودن خارج شود.‏

7. تربیت پذیری انسان‏: از جمله ویژگی های انسان، تربیت پذیری او است. با توجه به‏‎ ‎‏برخورداری انسان از اراده و اختیار، قابلیت تربیت دارد. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ با توجه به این‏‎ ‎‏قابلیت، می فرمایند:‏

‏انسان قابلیت این را دارد که تربیت بشود.‏‎[30]‎

‏انسان در ابتدا موجودی است مثل سایر حیوانات؛ اگر رشد بکند یک موجود روحانی می شود‏‎ ‎‏که بالاتر از ملائکة الله می شود؛ و اگر طرف فساد برود یک موجودی است که از همۀ‏‎ ‎‏حیوانات پست تر است.‏‎[31]‎

‏اگرچه همیشه امکان تربیت انسان وجود دارد؛ اما کودکان و جوانان به دلیل‏‎ ‎‏جدید العهد بودن و پاک بودن فطرتشان، قابلیت تربیت بیش تری دارند:‏

‏... و لهذا تربیت باید از اول باشد، از همان کودکی تحت تربیت، انسان قرار گیرد؛ و بعد هم در‏‎ ‎‏هرجا که هست یک مربی هایی باشند که تربیت کنند انسان را. و تا آخر هم انسان محتاج به‏‎ ‎‏این است که تربیت شود.‏‎[32]‎

‏به لحاظ این که انسان تربیت پذیر است و مجبور آفریده نشده است، خداوند، انبیا را مأمور‏‎ ‎‏کرده که بیایند انسان ها را تربیت کنند، تا انسان به مراتب مافوق طبیعت و هر چیزی که در او‏‎ ‎‏قابلیت آن هست، فعلیت پیدا کند و تربیت، یک تربیت الهی بشود.‏‎[33]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 422

بخش سوم: از کجا آغاز کنیم؟

‏برای هر انسانی که تصمیم دارد در مسیر سازندگی و پاکی نفس گام بردارد و در جهت‏‎ ‎‏سیر تکاملی خویش قرار گیرد و با نفس خود مجاهده کند، این پرسش مطرح می شود که‏‎ ‎‏باید از کجا آغاز کند و چه شیوه ها و روش هایی را برگزیند؟‏

الف. مراحل سیر و سلوک

‏پاسخی که عرفای اسلامی و علمای اخلاق و تربیت اسلامی به این سؤال داده اند این‏‎ ‎‏است که نقطۀ آغازین حرکت و اولین مرحلۀ سیر و سلوک انسان به سوی کمال و قرب‏‎ ‎‏الهی که قلّۀ رفیعِ انسانیت است، گذر از چهار مرحله می باشد: ‏

1. مرحلۀ تحلیه‏؛ یعنی مرحلۀ آراستن ظاهر به شریعت اسلامی و انجام واجبات و ترک‏‎ ‎‏محرّمات. بنابراین، کسی که آلوده به گناه است، هنوز اولین گام را در سیر تکاملی‏‎ ‎‏برنداشته  است.‏

2. مرحلۀ تخلیه‏؛ یعنی دور ریختن صفات ناپسندِ جاگرفته در باطن انسان. به تعبیر‏‎ ‎‏دیگر، پیراستن خویش از اوصاف نکوهیده و ناستوده و مذموم. این صفات ناپسند همانند‏‎ ‎‏مردابی هستند که اگر انسان مواظب نباشد، بوی تعفّن آن، تمام وجود او را در بر می گیرد.‏

3. مرحلۀ تجلیه‏؛ یعنی مرحلۀ آراستن باطن و درون، به صفات خوب، پسندیده و‏‎ ‎‏ستوده. باید توجه داشت که صفات پسندیدۀ باطنی دو دسته اند: الف. صفات انسانی، مانند‏‎ ‎‏خوش خُلق بودن، با ادب بودن، غضب نداشتن و... . ب. صفات سیر و سلوکی، مانند‏‎ ‎‏ایمان، معرفت پروردگار، عزم بر بندگی، توکّل، تقوا و... .‏

4. مرحلۀ فنا‏؛ یعنی مرحلۀ فانی شدن در خدا و نابود شدن غیر خدا در وجود انسان،‏‎ ‎‏مرحلۀ مخاطبه و مکالمۀ انسان با خدا و مرحلۀ حضور بی حجاب؛ یعنی مرحله ای که‏‎ ‎‏حجاب بین بنده و پروردگار برداشته می شود و او چنان جذب پروردگارش می شود که‏‎ ‎‏جمیع ماسویٰ به چشم او نمی آید. این مرحله، مرحلۀ «انسان کامل» شدن است. حضرت‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در همین زمینه می فرمایند:‏

‏پس مادامی که شخص سالک از حبّ شهوت های دنیوی بیرون نرفته و از زندان وحشتناک‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 423
‏هیولانی طبیعت آزاد نشده و دل خود را با آب زندگی از چشمۀ علوم روحانی شست و شو‏‎ ‎‏نداده و ذرّه ای از اَنانیّت در نفس او باقی مانده، امکان ندارد که جمال محبوب را بدون حجاب‏‎ ‎‏و در سرحدّ اطلاق مشاهده کند. و آنان که در این پست ترین منزل... منزل گزیده اند، حق‏‎ ‎‏برای آنان جلوه گر نخواهد شد... و آنان که به باب الابواب رسیده و جمال محبوب را بی حجاب‏‎ ‎‏مشاهده می کنند... و این مقام، مقامی است که جهت خلقی در وَجه الربّ مستهلک می گردد‏‎ ‎‏و نعلین امکان و تعیّن، خَلع می شود؛ و مقامی بالاتر از این مقام نیست... که آن آخرین منزل‏‎ ‎‏انسانیت است.‏‎[34]‎

‏سالکی که با قدم معرفت، سلوک الی الله می کند، مانند مسافری است که در راه‏‎ ‎‏وحشتناک تاریکی، بار سفر به سوی حبیب خود بسته است و با راهزن ها و موانع مختلفی‏‎ ‎‏نظیر وسوسه های شیطانی، هواهای نفسانی، تجمّلات دنیایی و... مواجه است؛ که اگر از‏‎ ‎‏شیوه های صحیح استفاده نکند و به مبارزه با آن ها نپردازد، ممکن است در راه‏‎ ‎‏سیر و سلوک به موفقیت چندانی نرسد؛ و حتی ممکن است در این راه شکست بخورد.‏‎ ‎‏بنابراین، لازم است سالک الی الحق، شیوه های مجاهده با نفس و روش های نظارت بر‏‎ ‎‏خود و مراتب تحقّق آن ها را بشناسد و بعد از شناخت آن ها، به آن ها عمل کند.‏

ب. روش های مجاهده با نفس و مراتب تحقّق آن ها

‏یکی از اصول اساسی تربیت اخلاقی در اسلام، روش نظارت و مراقبت از خود یا‏‎ ‎‏مجاهده با نفس می باشد. این روش کاملاً به صورت «خود تربیتی» انجام می شود؛ که بر‏‎ ‎‏اساس آن، انسان با تقویت نیروی درونی خود، بر اعمال، گفتار و تفکر خود نظارت می کند‏‎ ‎‏و در صدد اصلاح و بهبود فعالیت های خود بر می آید. این روش ها از دیدگاه امام‏‎ ‎‏خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ عبارتند از:‏

1. تفکر‏: حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در این زمینه می فرمایند:‏

‏بدان که اول شرط مجاهدۀ با نفس و حرکت به جانب حق تعالی، تفکر است. و تفکر در این‏‎ ‎‏مقام عبارت است از آن که انسان لااقل در هر شب و روزی، مقداری ـ و لو کم هم باشد ـ فکر‏‎ ‎‏کند در این که آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 424
‏او فراهم کرده، و بدن سالم و قوای صحیحه به او عنایت کرده، و این همه بسطِ بساط نعمت‏‎ ‎‏و رحمت کرده، و از طرفی هم این همه انبیا فرستاده، و کتاب ها نازل کرده و راهنمایی ها‏‎ ‎‏نموده و دعوت کرده، آیا وظیفۀ ما با این مولای مالک الملوک چیست؟‏‎[35]‎

‏از دیدگاه حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ تفکر دارای مراتب و درجاتی می باشد:‏

‏[‏‏درجۀ‏‏]‏‏ اول ‏‏[‏‏آن‏‏]‏‏ تفکر در حق و اسماء و صفات و کمالات او است. و نتیجۀ آن، علم به‏‎ ‎‏وجود حق و انواع تجلیات است. و از آن، علم به اعیان و مظاهر رُخ دهد.‏‎[36]‎

‏درجۀ دوم تفکر، تفکر در آفرینش و فکرت در لطایف صُنع و دقایق خلقت، به قدری که در‏‎ ‎‏طاقت بشر است. و نتیجۀ آن، علم به مبدأ کامل و صانع حکیم است. به تعبیر دیگر، کشف‏‎ ‎‏عالم خلقت برای معرفت و شناخت خداوند حکیم.‏‎[37]‎

‏[‏‏درجۀ سوم تفکر‏‎ ‎‏]‏‏فکر در احوال نفس است که از آن، نتایج بسیار و معارف بی شمار حاصل‏‎ ‎‏شود... یکی علم به یوم معاد و دیگر، علم به بعث رسل و انزال کتب.‏‎[38]‎

‏استاد شهید مرتضی مطهری در توضیح این قسمت می فرمایند:‏

‏تفکر در احوال نفس، یعنی خود انسان موضوع تفکر خویش باشد؛ که این هم دو جور است:‏

‏الف. یک وقت خود انسان به عنوان یک مبحث علمی، موضوع تفکر است که این قسم،‏‎ ‎‏داخل مرتبۀ دوم تفکر می شود.‏

‏ب. یک وقت تفکر انسان دربارۀ کارهای خودش است، دربارۀ این که چگونه تصمیم بگیرد،‏‎ ‎‏چگونه کار کند، چه کارهایی را انجام دهد، با چه نیت و انگیزه ای آن کار را انجام دهد و... این‏‎ ‎‏قسم در مرتبۀ سوم تفکر، مقصود ما می باشد.‏‎[39]‎

‏البته در این جا باید متذکّر شویم که حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در کتاب ‏‏جهاد اکبر یا مبارزه با نفس‏‏،‏‎ ‎‏قدم اول سیر و سلوک را یَقظه و بیدارشدن از خواب غفلت بیان می کند.‏‎[40]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 425
2. عزم‏: حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در این زمینه می فرمایند:‏

‏منزل دیگر که بعد از تفکر از برای انسان مجاهد پیش می آید، منزل عزم است. و آن عبارت‏‎ ‎‏است از بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی و فعل واجبات و جبران آنچه از او فوت شده در‏‎ ‎‏ایّام حیات، و بالاخره عزم بر این که ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید، که‏‎ ‎‏شرع و عقل به حسب ظاهر، حکم کنند که این شخص، انسان است. و انسان شرعی عبارت‏‎ ‎‏از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش ظاهر رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ باشد و تأسی‏‎ ‎‏به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک.‏‎[41]‎

3. توبه‏: البته این روش، مستفاد از کلام حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ می باشد؛ اما ایشان در این جا‏‎ ‎‏صراحتاً این روش را بیان نمی کنند.‏

‏در روش نظارت بر خود و مجاهدۀ با نفس، هر گاه انسان به خود نظر می افکند، معمولاً‏‎ ‎‏صحیفۀ اعمال خود را آلوده و مشوب به رذایل اخلاقی می بیند. در این حال اگر راهی و‏‎ ‎‏روزنه ای برای پالایش و جدا شدن از بدی ها نباشد، انسان در سراشیبی سیه روزی و‏‎ ‎‏شقاوت کامل قرار می گیرد و به سمت نومیدی و غرقه شدن در مرداب رذایل فرو می رود.‏

‏افزون بر این، از جنبۀ روحی و روانی، گناه و خطا در انسان حالتی پدید می آورد که اگر‏‎ ‎‏زایل نشود، آمادگی بیش تری برای ارتکاب خلاف در فرصت های آینده خواهد داشت.‏

‏از این رو، توجه به ریشه های ناخود آگاه اعمال از جهت بُعد انگیزشی و انتخاب های‏‎ ‎‏بعدی، ضرورت دارد. چنان که پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ فرمودند:‏

‏هنگامی که گناهی از فرد سر می زند، در قلب او نقطۀ سیاهی ایجاد می شود؛ پس اگر توبه‏‎ ‎‏کرد محو می گردد و اگر ادامه داد، سیاهی تمام قلب او را فرا می گیرد و راه رستگاری مسدود‏‎ ‎‏می گردد.‏‎[42]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در زمینۀ توبه می فرمایند:‏

‏توبه عبارت است از رجوع از طبیعت به سوی روحانیت نفس، بعد از آن که به واسطۀ معاصی‏‎ ‎‏و کدورتِ نافرمانی، نور فطرت و روحانیت، محجوب به ظلمت طبیعت شده.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 426
‏و تفصیل این اجمال این است که نفس در بدو فطرت، خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و‏‎ ‎‏بهجت است؛ چنانچه خالی از مقابلات آن ها نیز هست. گویی صفحه ای است خالی از مطلق‏‎ ‎‏نقوش؛ نه دارای کمالات روحانی و نه متصف به اضداد آن است. ولی نور استعداد و لیاقت‏‎ ‎‏برای حصول هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده است و فطرت او بر استقامت و خمیرۀ او‏‎ ‎‏مُخمّر به انوار ذاتیه است. و چون ارتکاب معاصی کند، به واسطۀ آن، در دل او کدورتی‏‎ ‎‏حاصل شود؛ و هرچه معاصی بیش تر شود، کدورت و ظلمت افزون گردد؛ تا آن که یک سره‏‎ ‎‏قلب، تاریک و ظلمانی شود و نور فطرت خاموش گردد و به شقاوت ابدی رسد. اگر در بین‏‎ ‎‏این حالات، قبل از فرا گرفتن ظلمت تمام صفحۀ قلب را، از خواب غفلت بیدار شود و پس از‏‎ ‎‏منزل یَقظه به منزل توبه وارد شود و حظوظ این منزل را با شرایطی که ذکر می شود استیفا‏‎ ‎‏کرد، از حالات ظلمانیه و کدورت طبیعیه برگشت می نماید به حال نور فطرت اصلی و‏‎ ‎‏روحانیت ذاتیۀ خود. گویی صفحه ای می شود باز خالی از کمالات و اضداد آن. چنانچه در‏‎ ‎‏حدیث شریف مشهور است: «‏التائِبُ من الذّنبِ کَمَنْ لا ذنبَ له‏».‏‎[43]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ برای توبه شرایطی را ذکر می کنند که عبارتند از:‏

‏الف. ندامت و پشیمانی از گناهان و تقصیرات گذشته؛‏

‏ب. عزم و تصمیم قاطع بر برگشت ننمودن بر آن گناهان؛‏

‏ج. ردّ و جبران حق الناس، حق النفس و حق الله ، و در هر حال، جلب کردن رضایت‏‎ ‎‏آن ها.‏‎[44]‎

‏آثار وجودی خاصی برای توبه، ذکر شده که به بعضی از آن ها اشاره می شود:‏

‏الف. تبدیل بدی ها به نیکی (فرقان: 70)؛‏

‏ب. دوستی خداوند (بقره: 222)؛‏

‏ج. بشارت پذیرش توبه و گذشت از بدی ها (شوری: 25)؛‏

‏د. پیام رستگاری از سوی خدا (نور: 31).‏

4. مشارطه‏: «مشارطه آن است که انسان پیش از شروع در کار، با خویشتن شرط و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 427
‏عهد  کند که از جادۀ مستقیم شرع خارج نشود؛ خواسته های حق تعالی را عمل کند؛‏‎ ‎‏بلکه  بر  خواسته های خود مقدّم دارد و هیچ گاه از طلب رضای خداوند و آخرت جویی‏‎ ‎‏غفلت نورزد».‏‎[45]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ هم در این زمینه می فرمایند:‏

‏مشارطه آن است که در اول روز با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرمودۀ خداوند تبارک‏‎ ‎‏و  تعالی رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد. و معلوم است که یک روز خلاف نکردن،‏‎ ‎‏امری است خیلی سهل؛ انسان می تواند به آسانی از عهده برآید. تو عازم شو و شرط کن‏‎ ‎‏و  تجربه نما و ببین چقدر سهل است.‏

‏ممکن است شیطان و جنود آن ملعون، بر تو این امر را بزرگ نمایش دهند؛ ولی این از‏‎ ‎‏تلبیسات آن ملعون است؛ او را از روی واقع و قلب لعن کن و اوهام باطله را از قلب بیرون کن‏‎ ‎‏و یک روز تجربه کن، آن وقت تصدیق خواهی کرد.‏‎[46]‎

‏ملاّ مهدی نراقی ‏‏رحمه الله‏‏ تمثیل زیبایی در این زمینه دارد و می فرماید:‏

‏بدان که عقل به مانند تاجری است در مسیر آخرت که سرمایه اش عمر است و با کمک‏‎ ‎‏نَفْس،  آن را به کار می گیرد. بنابراین نفس به مانند شریک عقل است که در مال او به‏‎ ‎‏تجارت  می پردازد. و سود این تجارت، به دست آوردن اخلاق فاضله و اعمال صالح است‏‎ ‎‏که  انسان را به سوی سعادت و نعمت ابدی رهنمون شود. ضرر آن در صورتی است که‏‎ ‎‏گناهان و خطاها از او سرزند که منتهی به عذاب دردناک دوزخ گردد... و مدت این تجارت،‏‎ ‎‏طول عمر است.‏

‏همان طوری که تاجر با شریکش در ابتدا مشارطه و معاهده می بندد و بعد، مراقب او خواهد‏‎ ‎‏بود، و در آخر هم به محاسبه با او می پردازد، و اگر با خیانت و ضرر و تضییع سرمایه مواجه‏‎ ‎‏شود، به مؤاخذه و معاقبۀ او می پردازد و چه بسا از او غرامت می طلبد، همچنین عقل در‏‎ ‎‏مشارکت خود با نفس باید این امور را رعایت کند.‏‎[47]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 428
5. مراقبه‏: مراقبه یعنی این که سالک، در طول فعالیت های روزمرّه، مدام مراقب حال و‏‎ ‎‏وضع خود باشد، تا مطابق عهد و پیمانی که با خود بسته، عمل کند و ـ به اصطلاح ـ خود را‏‎ ‎‏به دست امواج هوا و هوس نسپارد؛ بلکه از حالت انفعالی خارج شود و موضعی فعّال پیدا‏‎ ‎‏کند؛ تا به تدریج، بتواند نقشی را که شایسته است، در هدایت سرنوشت خود و دیگران بر‏‎ ‎‏عهده بگیرد. چنین فردی لازم است در زندگی، فردی هدفمند باشد و اهداف الهی را‏‎ ‎‏ماورای سایر اهداف زندگی خود قرار دهد. البته میزان موفقیت انسان در جهت مهار و‏‎ ‎‏تعدیل و مواظبت از اعمال خود، علاوه بر سعی و تلاش و دقت او، با مراتب ایمان و تقوا و‏‎ ‎‏توجه او به خدا متناسب است.‏

‏حضرت علاّمه طباطبائی ‏‏رحمه الله‏‏ تعریف زیبایی از مراقبه دارند:‏

‏مراقبه آن است که بنده به هنگام عمل، حق تعالی را در نظر بگیرد و خود را در محضر‏‎ ‎‏خداوند بیند و کشیک نفس کشد که مبادا از فرمان و خواستۀ مولیٰ سر باز زند و راه دگر گیرد‏‎ ‎‏و عصیان ورزد و به لهو و لعب پردازد.‏

‏ ‏

‏یک چشم زدن غافل از آن ماه مباشید‏   ‏شاید که نگاهی کند آگاه نباشید‏‎[48]‎

‏ ‏

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در توضیح مراقبه می فرمایند:‏

‏[‏‏مراقبه‏‏]‏‏ و آن چنان است که در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشی و خود را ملزم‏‎ ‎‏بدانی به عمل کردن به آن. و اگر خدای نخواسته در دلت افتاد که امری را مرتکب شوی که‏‎ ‎‏خلاف فرمودۀ خدا است، بدان که این از شیطان و جنود او است که می خواهند تو را از شرطی‏‎ ‎‏که کردی باز دارند. به آن ها لعنت کن و از شرّ آن ها به خداوند پناه ببر، و آن خیال باطل را از‏‎ ‎‏دل بیرون نما، و به شیطان بگو که من یک امروز با خود شرط کردم که خلاف فرمان خداوند‏‎ ‎‏تعالی نکنم، ولیّ نعمت من سال های دراز است به من نعمت داده، صحّت و سلامت و‏‎ ‎‏امنیت مرحمت فرموده و مرحمت هایی کرده که اگر تا ابد خدمت او کنم از عهدۀ یکی از آن ها‏‎ ‎‏بر نمی آیم، سزاوار نیست یک شرط جزئی را وفا نکنم. امید است ـ ان شاء الله ـ شیطان طرد‏‎ ‎‏شود و منصرف گردد و جنود رحمان غالب آید.‏

‏و این مراقبه با هیچ یک از کارهای تو ـ از قبیل کسب و سفر و تحصیل و غیرها ـ منافات‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 429
‏ندارد. و به همین حال باشی تا شب که موقع محاسبه است... .‏‎[49]‎

6. محاسبه‏: یکی از لوازم موفقیت در امر مراقبه این است که سالک در آخر هر روز،‏‎ ‎‏زمان مناسبی را برای رسیدگی به اعمال روزانۀ خود اختصاص دهد و از خود حساب‏‎ ‎‏بکشد که آیا مطابق عهد و پیمانی که بسته است عمل کرده یا نه؟ علمای سیر و سلوک و‏‎ ‎‏اخلاق، این کار را از آیات و روایات استفاده کرده اند. از جمله آیاتی که ناظر به این دستور‏‎ ‎‏است، آیۀ شریفۀ سورۀ حشر است که می فرماید:‏

‏«‏یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا الله َ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ‏»‏‏؛‏‎[50]‎

‏ای کسانی که ایمان آورده اید! از (مخالفت) خدا بپرهیزید؛ و هر کس باید بنگرد تا برای‏‎ ‎‏فردایش چه چیز از پیش فرستاده.‏

‏مرحوم مجلسی در ‏‏بحار‏‏ از امام موسی بن جعفر ‏‏علیهماالسلام‏‏ روایت می کند که فرمودند:‏

«لیس منّا مَنْ لم یُحاسب نفسَه فی کلّ یَوم»؛‎[51]‎

‏از ما نیست کسی که هر روز به حساب خود رسیدگی نکند.‏

‏هدف از محاسبه عبارت است از کاهش تدریجی عادات رذیله و زشتی چون حسد،‏‎ ‎‏غیبت، تهمت، دروغ، ریا و... و افزایش تدریجی عادات نیکو و پسندیده ای همچون‏‎ ‎‏اخلاص، راست گویی، نوع دوستی، ایثار و... در این مرحله اگر سالک، مطابق عهد و پیمان‏‎ ‎‏عمل کرده باشد، باید شکر و سپاس الهی به جای آورد و سجدۀ شکر انجام دهد.‏

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در توضیح محاسبه می فرمایند:‏

‏[‏‏محاسبه‏‏]‏‏ و آن عبارت است از این که حساب نفس را بکشی در این شرطی که با خدای خود‏‎ ‎‏کردی که آیا به جا آورد و با ولیّ نعمت خود در این معامله جزئی خیانت نکردی؟ اگر درست‏‎ ‎‏وفا کردی، شکر خدا کن در این توفیق و بدان که یک قدم پیش رفتی و مورد نظر الهی‏‎ ‎‏شدی، و خداوند ـ ان شاء الله ـ تو را راهنمایی می کند در پیشرفت امور دنیا و آخرت، و کار‏‎ ‎‏فردا آسان تر خواهد شد.‏‎[52]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 430
‏قابل ذکر است که محاسبۀ نفس، آثار و ثمرات بسیاری در تربیت اخلاقی دارد؛ که‏‎ ‎‏وقوف بر عیوب و صفات ناپسند خویشتن، سبک بار شدن از گناهان، و فراهم شدن زمینۀ‏‎ ‎‏اصلاح و سعادت، شماری از آن ها می باشند.‏

‏همچنین باید متذکر شویم که شیوه های دیگری برای نظارت بر خود و جهاد با نفس‏‎ ‎‏در کتاب های اخلاقی و سیر و سلوکی، نظیر ‏‏رسالۀ لقاءالله  ‏‏میرزا جواد ملکی تبریزی ‏‏رحمه الله‏‏مطرح‏‎ ‎‏شده است که حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ صراحتاً به آن ها نپرداخته اند؛ که ما برای تکمیل بحث،‏‎ ‎‏اشاره ای به آن ها می کنیم.‏

7. مُعاتبه‏: معاتبه عبارت از آن است که سالک پس از محاسبه، اگر مشاهده کرد‏‎ ‎‏که  مطابق عهد و پیمانی که بسته، عمل نکرده است، باید به مجرّد مشاهدۀ خلاف،‏‎ ‎‏نفس  خود را بازخواست کند و او را مورد سرزنش و عتاب قرار دهد که چرا‏‎ ‎‏پیمان شکنی  کرده و مشارطۀ اول صبح را به یاد او آورد و بگوید: «ای نفس سرکش!‏‎ ‎‏مگر  امروز با من عهد نکردی که قدم در راه خلاف نگذاری؟! چرا خلاف عهد کردی‏‎ ‎‏و  از  خدای تعالی شرم نکردی و خود را در ملکوت و در محضر ملائکة الله بی آبرو و‏‎ ‎‏رسوا  کردی؟! اکنون من باید چقدر زحمت بکشم تا ظلمت این گناهی که تو کرده ای از‏‎ ‎‏آینۀ قلبم پاک کنم».‏‎[53]‎‏ پس توبه و استغفار نماید که دیگر پیمان شکنی نکند و وفای به‏‎ ‎‏عهد  نماید.‏

8 . مُعاقبه‏: اگر سالک مطابق قول و قراری که بسته، عمل کرده، اما مقدار کمی هم‏‎ ‎‏تخلّف داشته باشد، مسأله معاقبه مطرح می شود؛‏‎[54]‎‏ یعنی فرد باید برای خود مجازاتی‏‎ ‎‏مناسب و متوازن در نظر بگیرد و خود را عقاب نماید؛ مثل این که خود را موقّتاً از بعضی‏‎ ‎‏مواهب و لذایذ محروم کند. در این موارد می توان تشابه با عمل خلاف را هم لحاظ کرد؛‏‎ ‎‏مثلاً در مورد عدم مراعات، نسبت به غذای حرام، به خود گرسنگی دهد؛ در مورد نگاه به‏‎ ‎‏نامحرم، چشم خود را از دیدن بعضی امور محبوب و دوست داشتنی اش (مثلاً دیدن یک‏‎ ‎‏فیلم جذّاب) محروم کند؛ اگر مربوط به زبان باشد، آن را با سکوت مجازات کند؛ و اگر‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 431
‏کسی را رنجانده است، نزد او برود و با عذرخواهی نفس خود را خوار کند و... .‏‎[55]‎

9. مجاهده‏: اگر سالک مطابق عهد و پیمانی که بسته، عمل کرده، اما مقدار تخلّف زیاد‏‎ ‎‏باشد، یعنی در عین انجام کارهای خوب و شایسته، کار ناشایست زیادی نیز مرتکب شده،‏‎ ‎‏در این جا مسأله مجاهده پیش می آید. در این مرحله، مجازات و تنبیه شدیدتر است؛ به‏‎ ‎‏این معنا که عقوبت ها با انجام کارهای سخت، مانند نمازها و روزه های مستحبی، انفاق در‏‎ ‎‏راه خدا، احسان بر ضعیفان، صدقۀ پنهانی و برخی دیگر از عبادت ها، همراه است؛ تا فرد‏‎ ‎‏خود را بسازد و تلاش نماید تا دوباره از برنامه و عهد و پیمانش تخلّف نکند. بدین سان، به‏‎ ‎‏تدریج، شخص مهار نفس خود را در دست می گیرد و آن را در مسیر مطلوب ـ که همان‏‎ ‎‏مسیر الهی شدنِ تدریجی است ـ هدایت می نماید.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 432

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏اخلاق اسلامی‏‏، احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی، انتشارات معارف، 1380 ش.‏

‏2. ‏‏بحار الانوار‏‏، محمدباقر مجلسی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.‏

‏3. ‏‏تعلیم و تربیت در اسلام‏‏، مرتضی مطهری، قم، انتشارات صدرا، 1373 ش.‏

‏4. ‏‏تفسیر سورۀ حمد‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.‏

‏5. ‏‏جامع السعادات‏‏، محمدمهدی نراقی، تحقیق سیدمحمد کلانتر، بیروت، دارالنعمان.‏

‏6. ‏‏جهاد اکبر یا مبارزه با نفس‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.‏

‏7. ‏‏رسالۀ لقاءالله ‏‏، جواد ملکی تبریزی، ترجمه سیداحمد فهری، انتشارات فیض کاشانی،‏‎ ‎‏1375 ش.‏

‏8. ‏‏روان شناسی کمال‏‏، دوآن شولتس، ترجمۀ گیتی خوشدل.‏

‏9. ‏‏روانکاوی و دین‏‏، اریک فروم، ترجمۀ آرسن نظریان.‏

‏10. ‏‏سه دستور برای خودسازی‏‏، سید محمدحسین طباطبائی.‏

‏11. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏12. ‏‏شرح دعای سحر‏‏، امام خمینی، ترجمه سیداحمد فهری، انتشارات فیض کاشانی،‏‎ ‎‏1380  ش.‏

‏13. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379 ش.‏

‏14. ‏‏الکافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، انتشارات اسلامیه، 1368 ش.‏

‏15. ‏‏نقطۀ عطف‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376 ش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 433

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 434

  • )) کارشناس ارشد روان شناسی.
  • )) سبأ (34): 18.
  • )) انسان شناسی، ص 15.
  • )) صحیفۀ امام، ج 15، ص 491.
  • )) انسان شناسی، ص 16.
  • )) بقره (2): 31.
  • )) شرح دعای سحر، ص 34 و 35.
  • )) صحیفۀ امام، ج 11، ص 216.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 272.
  • )) همان، ص 433.
  • )) روان شناسی کمال، ص 23.
  • )) ر.ک: همان، ص 128 ـ 139.
  • )) صحیفۀ امام، ج 13، ص 285.
  • )) همان، ج 10، ص 302.
  • )) همان، ج 6، ص 344.
  • )) همان، ج 4، ص 9.
  • )) همان، ج 14، ص 205.
  • )) همان، ج 12، ص 358.
  • )) همان، ج 14، ص 33.
  • )) همان، ج 21، ص 52.
  • )) همان، ج 17، ص 110.
  • )) نقطۀ عطف، ص 13.
  • )) صحیفۀ امام، ج 17، ص 237.
  • )) ر.ک: همان، ج 12، ص 420.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 66.
  • )) بقره (2): 151.
  • )) ر.ک: صحیفۀ امام، ج 13، ص 539.
  • )) صحیفۀ امام، ج 4، ص 318.
  • )) همان، ج 7، ص 500.
  • )) همان، ج 4، ص 176.
  • )) همان، ج 10، ص 446.
  • )) همان، ج 14، ص 153.
  • )) همان، ج 4، ص 176.
  • )) شرح دعای سحر، ص 144 ـ 146.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 6.
  • )) همان، ص 191.
  • )) ر.ک: همان، ص 195.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 198.
  • )) تعلیم و تربیت در اسلام، ص 241.
  • )) جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، ص 55.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 7.
  • )) کافی، ج 2، ص 271.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 272.
  • )) ر.ک: همان، ص 278.
  • )) سه دستورالعمل برای خودسازی، ص 34.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 9.
  • )) جامع السعادات، ج 3، ص 93.
  • )) سه دستورالعمل برای خودسازی، ص 34.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 9.
  • )) حشر (59): 18.
  • )) بحار الانوار، ج 70، ص 72.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 9 ـ 10.
  • )) رسالۀ لقاءالله ، ص 104.
  • )) تعلیم و تربیت در اسلام، ص 237.
  • )) اخلاق اسلامی، ص 335.