کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

تفسیر عرفانی امام خمینی رحمه‌الله از حروف مقطعۀ قرآن

‏ ‏

‏ ‏

تفسیر عرفانی امام خمینی رحمه الله از حروف مقطعۀ قرآن

‏ ‏

جناب آقای کمال صحرائی اردکانی

مقدمه

‏کلام الهی چون جامۀ الفاظ به تن کرد، از آن حقیقت متعالی و دور از دسترس، تنزّل‏‎ ‎‏نمود تا قرین فهم انسانی گردد که جز با محسوسات الفتی نداشت. انسان خاکی از‏‎ ‎‏این  پس، این لیاقت را یافت که به فراخور منزلت خویش، از این خوان نعمت الهی‏‎ ‎‏توشه  برگیرد.‏

‏قرآن به تصریح راسخان در علم، ظاهری دارد و باطنی؛ فهم کامل آن به انسان عادی‏‎ ‎‏داده نشده است و تنها آنان که مورد خطاب این کتابند به حقیقت آن دست یافته اند و‏‎ ‎‏دیگران به اندازۀ قرب و بُعد خویش، بهره ای از آن برده اند. ‏

‏اندیشمندانی که هر یک با بضاعت ناچیز خود، به قرآن نظر افکنده اند و از منظر دانشی‏‎ ‎‏خاص آن را کاویده اند، تنها به گوشه ای از حقایق والای آن دست یازیده اند و حاصل‏‎ ‎‏تلاش فکری آنان، تفاسیری است که هر یک از وجهه ای خاص به قرآن نگریسته و بعضی‏‎ ‎‏از گوهرهای ناب آن را به معرض تماشا گذاشته است.‏

‏قرآن از لایه های متعدد معنایی برخوردار است و گذار از لایه های بیرونی، لازمۀ‏‎ ‎‏وقوف بر معانی درونی است؛ که البته جز خدا و راسخان در علم، آن را نمی دانند و جز‏‎ ‎‏پاک شدگان از رِجس و پلیدی، آن را در نمی یابند و هر کس که پاکی و بی آلایشی او‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 283
‏فزون تر باشد، تجلّی قرآن بر وی بیش تر می باشد.‏

‏اهل ذوق و عرفان و تصوّف نیز به نوبۀ خود، به قرآن توجه کرده و تمنّای دل را در‏‎ ‎‏رویکرد عرفانی و ذوقی به قرآن پی جسته اند. از دید این گروه، الفاظ قرآن همچون‏‎ ‎‏پوسته ای بر جان معانی تنیده شده است و بر اهل ذوق و بصیرت است که پوسته را‏‎ ‎‏بشکافند و به عمق معنا برسند و چون اهل ظاهر به ظواهر آن بسنده ننمایند. تفاسیر‏‎ ‎‏عرفانی آیات قرآن، آکنده از لطایف و نکاتی است که با زبانی خاص بیان شده است و‏‎ ‎‏بدون آشنایی با این زبان، به فهم کلمات آنان نمی توان نایل آمد.‏

‏در این گفتار مختصر، تفسیر عرفانی حروف مقطّعه و آراء مختلف پیرامون آن ها را پی‏‎ ‎‏می جوییم و ویژگی های تفسیر و چگونگی مفاد این حروف را از منظر امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏ملاحظه می نماییم.‏

تفسیر و ویژگی های آن از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏«تفسیر» از مادۀ «فسر» گرفته شده است و به معنای کشف آنچه پوشیده شده است و‏‎ ‎‏کشف مراد از لفظ مشکل به کار می رود؛‏‎[1]‎‏ چنان که در ‏‏لغت نامۀ دهخدا‏‏ نیز آشکار ساختن و‏‎ ‎‏هویدا کردن معنا شده است.‏‎[2]‎‏ و آن علمی است که به وسیلۀ آن، کتاب خداوند متعال‏‎ ‎‏فهمیده می شود و بیان معانی و استخراج احکام آن صورت می پذیرد.‏‎[3]‎‏ به تعبیر دیگر،‏‎ ‎‏علمی است که از کیفیت نطق به وسیلۀ الفاظ و مدلولات و احکام فردی و ترکیبی آن و نیز‏‎ ‎‏معانی آن ـ که در حالت ترکیب بر آن حمل می شود ـ بحث می کند.‏‎[4]‎‏ و باز به بیانی دیگر،‏‎ ‎‏اظهار معانی آیات قرآن و کشف از مقاصد و مدلول های آن، تفسیر نامیده می شود.‏‎[5]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ معنای تفسیر را شرح مقاصد کتاب الهی می داند و از مفسّر انتظار دارد‏‎ ‎‏که در هر یک از آیات قرآن، به عالم غیب هدایت کند و به طرق سعادت و سلوک طریق‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 284
‏معرفت راهنمایی نماید. بدین ترتیب، مفسّر باید مقصود از نزول قرآن را بفهماند و کتاب‏‎ ‎‏تفسیر بایستی مبیّن جهات عرفانی و اخلاقی و دیگر جهات دعوت به سعادت باشد و‏‎ ‎‏مفسّری که از این جهت غفلت نماید، از مقصود قرآن و منظور اصلی انزال کتب و ارسال‏‎ ‎‏رسل غفلت ورزیده است. و در همین راستا چنین آورده است:‏

‏صاحب این کتاب، سکّاکی و شیخ نیست که مقصدش جهات بلاغت و فصاحت باشد؛ سیبویه‏‎ ‎‏و خلیل نیست تا منظورش جهات نحو و صرف باشد؛ مسعودی و ابن خلکان نیست تا در‏‎ ‎‏اطراف تاریخ عالم بحث کند؛ این کتاب چون عصای موسی ‏‏علیه السلام‏‏ و ید بیضای آن سرور یا دم‏‎ ‎‏عیسی ‏‏علیه السلام‏‏ که احیای اموات می کرد، نیست که فقط برای اعجاز و دلالت بر صدق نبیّ‏‎ ‎‏اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ آمده باشد؛ بلکه این صحیفۀ الهیّه، کتاب احیای قلوب به حیات ابدی علم و معارف‏‎ ‎‏الهیّه است. این کتاب خدا است و به شئون الهیّه ـ جلّ و علا ـ دعوت می کند. مفسّر باید‏‎ ‎‏شئون الهیّه را به مردم تعلیم کند و مردم باید برای تعلّم شئون الهیّه به آن رجوع کنند تا‏‎ ‎‏استفادت از آن حاصل شود.‏‎[6]‎

‏از دیدگاه امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏:‏

‏فهم عظمت هر چیز به فهم حقیقت آن است؛ و حقیقت قرآن شریف الهی قبل از تنزّل به‏‎ ‎‏منازل خلقیه و تطوّر به اَطوار فعلیه، از شئون ذاتیه و حقایق علمیه در حضرت واحدیّت‏‎ ‎‏است... و این حقیقت برای احدی حاصل نشود به علوم رسمیّه، و نه به معارف قلبیه، و نه به‏‎ ‎‏مکاشفۀ غیبیه، مگر به مکاشفۀ تامّۀ الهیّه برای ذات مبارک نبیّ ختمی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ در محفل انس‏‎ ‎‏«‏قَابَ قَوْسَیْنِ‏»‏‏؛ بلکه در خلوتگاه سرّ مقام ‏‏«‏أوْ أدْنیٰ‏»‏‏.‏‎[7]‎‏ و دست آمال عایلۀ بشریه از آن کوتاه‏‎ ‎‏است؛ مگر خلّص از اولیاء الله که به حسب انوار معنویه و حقایق الهیّه، با روحانیت آن ذات‏‎ ‎‏مقدس مشترک و به واسطۀ تبعیت تامّه، فانی در آن حضرت شدند؛ که علوم مکاشفه را‏‎ ‎‏بالوراثه از آن حضرت تلقّی کنند و حقیقت قرآن به همان نورانیت و کمال که در قلب مبارک‏‎ ‎‏آن حضرت تجلّی کند، به قلوب آن ها منعکس شود.‏‎[8]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 285
‏از منظر امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ مفسران قرآن هر یک بنا بر مشرب تفسیری خود، به تفسیر و‏‎ ‎‏تبیین کلام الهی مبادرت ورزیده و به بعضی از پرده های قرآن پرداخته اند و هر چند‏‎ ‎‏مساعی آنان پرثمر بوده است، اما عظمت قرآن به اندازه ای است که از فهم مفسران برتر و‏‎ ‎‏بالاتر است. به همین مناسبت می گوید:‏

‏چه بسا مسائل عرفانی که در قرآن و این مناجات های ائمّه اطهار ‏‏علیهم السلام‏‏ و همین مناجات‏‎ ‎‏شعبانیه مسائل عرفانی هست که اشخاص، فلاسفه، عرفا تا حدودی ممکن است ادراک‏‎ ‎‏کنند، بفهمند عناوین را؛ لکن آن ذوق عرفانی چون حاصل نشده است، نمی توانند وجدان‏‎ ‎‏کنند. آیۀ شریفۀ در قرآن ‏‏«‏ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّیٰ * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أوْ أدْنَیٰ‏»‏‎[9]‎‏ خوب، مفسرین،‏‎ ‎‏فلاسفه در این باب صحبت ها کردند، لکن آن ذوق عرفانی کم شده است.‏‎[10]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ با اشاره به روایات معصومان که برای قرآن تا هفتاد بطن قایل‏‎ ‎‏شده اند،  معتقد است که حقایق قرآن به زبانی بیان شده است که کسانی که به آن روی‏‎ ‎‏آورند، به میزان معرفت و خلوصی که اندوخته اند، از آن بهره مند می گردند؛ اما فهم‏‎ ‎‏حقیقی  قرآن از آنِ کسانی است که مورد خطاب قرآن قرار گرفته اند؛ ‏«إنَّما یعرف القرآن من‎ ‎خوطب به».‎[11]‎

‏حتی جبرئیل امین ‏‏علیه السلام‏‏ نیز واسطه ای است که این آیات را از غیب بر حضرت ختمی‏‎ ‎‏مرتبت رسانده است و خود به فهم آن نایل نشده است و ‏«من خوطب به» ‏فقط رسول اکرم‏‎ ‎‏است و دیگران هم به واسطۀ تعلیم آن حضرت ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است که فهمیده اند. بنابراین، دست‏‎ ‎‏بشر عادی از فهم واقعی آن کوتاه است.‏‎[12]‎

‏بدین جهت است که امام خمینی چون به تفسیر قرآن می پردازد، گفتار خود‏‎ ‎‏را  جز  احتمالی در تفسیر نمی داند و بر تبیین خویش از قرآن به طور جزم پای‏‎ ‎‏نمی فشرد.‏‎[13]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 286

حروف مقطّعه در قرآن

‏افتتاح بیست و نه سوره از سوره های قرآن با حروفی است که به آن ها «حروف مقطّعه»‏‎ ‎‏می گویند. این حروف تهجّی که به صورت جداجدا تلفّظ می شوند، به نام های «فواتح‏‎ ‎‏سور» یا «اوایل سور» نیز خوانده شده اند و غالباً در آغاز سوره های مکّی واقع شده اند.‏

‏آراء و نظرات دانشمندان در تبیین این حروف و مفاد آن ها گوناگون و فراوان است:‏

‏جلال الدین سیوطی حروف مقطّعۀ قرآن را از متشابهات قرآن می داند و رأی خویش‏‎ ‎‏را در معنای این حروف چنین اظهار داشته است:‏

‏حروف مقطّعه از اسراری است که جز خداوند، کسی بر آن آگاه نیست؛ چنان که از شعبی‏‎ ‎‏روایت شده است که چون از فواتح سور سؤال شد، گفت: «برای هر کتابی سرّی است و سرّ‏‎ ‎‏این قرآن، فواتح سور است».‏‎[14]‎

‏وی سپس آراء دیگران را در این موضوع شرح می دهد و در مجموع به یازده نظریه در‏‎ ‎‏تفسیر این حروف اشاره می کند.‏

‏علاّمه طباطبائی در تفسیر گران قدر ‏‏المیزان‏‏ پس از نقل عبارات طبرسی در ‏‏مجمع البیان‏‎ ‎‏پیرامون حروف مقطّعۀ قرآن، به نارسایی این اقوال می پردازد و می نویسد:‏

‏و به هیچ یک از این اقوال نمی توان اطمینان پیدا کرد... و این حروف، رموزی است بین‏‎ ‎‏خداوند سبحان و رسول او که بر ما پنهان است و فهم عادی ما، راهی به سوی آن ندارد؛‏‎ ‎‏جز  این که احساس می کنیم مابین حروف و مضامین سوره های آن ها یک ارتباط خاصی‏‎ ‎‏برقرار است.‏‎[15]‎

حروف مقطّعه در دیدگاه عرفا

‏عرفا و متصوّفه همواره سخن در لفّافه می گویند و کلام خویش را با الفاظی بیان‏‎ ‎‏می کنند که معنای ظاهری آن را اراده نکرده اند و غالباً سخن را با محسّنات ادبی چنان‏‎ ‎‏آمیخته می سازند که فهم آن در بادی امر دشوار می آید.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 287
‏ادیبان پارسی گوی عارف، در نگارش نظم و نثر خویش از این شیوه سود جسته اند.‏‎ ‎‏برخی از اینان که در باب حروف مقطّعۀ قرآن سخن گفته اند، به تفسیر ذوقی این حروف‏‎ ‎‏پرداخته اند؛ چنان که جملگی به رمزی بودن این حروف حکم کرده اند.‏

‏عین القضات همدانی در این مورد می نویسد:‏

‏در این که اول بیست و نه سورت حروف است و کم نیست و بیش نیست هم اسرار است؛ و‏‎ ‎‏در این که جملۀ حروف مقطّع هفتاد و اند حروف است هم اسرار بسیار است؛ و در معانی این‏‎ ‎‏حروف خوض کردن اگر خواهم مگر بتوانم، ولیکن نتوانم؛ لمعانٍ جمّه.‏‎[16]‎

‏عین القضات فهم قرآن را منوط به فهم و درک حروف آن می داند و شناخت فواتح‏‎ ‎‏سور را شرطِ دانستن نهایت آن معرفی می کند:‏

‏پنداری قرآن دانسته ای؟ بدایت قرآن دانستن به نزدیک، مرد آن است که تا «کهیعص»،‏‎ ‎‏«الم»، «طه»، «یس» بدانی. چون بدایتش ندانی، نهایتش چه دانی که چه بود؟ ‏

‏به جلال و قدر لم یزل و لایزال! که این فصل که نوشتم ذوق است؛ هرچه پیش از این حروف‏‎ ‎‏دانستن بود، آن ندانستن بود و تو را خبر نه؛ چه گویی؟! تا حروف بندانی، کلمه چوان بدانی؟!‏‎[17]‎

‏و در بیان حکمت وجود این حروف در آغاز بعضی از سوره ها می گوید:‏‎[18]‎

‏جوان مردا ! هیچ خواهی که بدانی این حروف در قرآن چرا است؟ بدان که حدیث عشق چون‏‎ ‎‏به سرحدّ زبان و مکان آمد، ‏‏«‏إنَّا عَرَضْنَا الْأمَانَةَ عَلَی السَّمٰوَاتِ وَ الْأرْضِ وَ الْجِبَالِ‏»‏‏،‏‎[19]‎‏ ‏‏«‏‏وَ لِلّٰهِ‏‎ ‎الْمَثَلُ الْأعْلَیٰ‏»‏‎[20]‎‏ خطبۀ سور و آیات و کلمات و حروف کرد، همه پای واپس نهادند؛ دانستند که‏‎ ‎‏«‏لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی‏»‏‏؛‏‎[21]‎‏ چه جای سورتی بود یا‏‎ ‎‏آیتی یا کلمه. حروف بی معنی پای فراپیش نهادند ‏‏«‏وَ حَمَلَهَا الإنْسَانُ إنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً‏»‏‏،‏‎[22]‎‎ ‎‏گفت این را چه گویند؟ عجبا از این حدیث!‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 288

‏سبو سوراخ بد و دیک ازو بیرون شد‏   ‏بدره دیک گذشتن بندانم چون شد‏

‏از حسرت این سخن دلم پرخون شد‏   ‏  ‏‏کاندر یلۀ کمی، کمی افزون شد‏

‏ ‏

‏گفت: آن نه ‏‏«‏حَمَلَهَا الإنْسَانُ‏»‏‎[23]‎‏ بود؛ که ‏‏«‏وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ‏»‏‎[24]‎‏ بود. چه جای ‏‏«‏خُلِقَ‎ ‎الإنْسَانُ ضَعِیفاً‏»‏‎[25]‎‏ بود؟ این جا قوّت ‏‏«‏هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ‏»‏‎[26]‎‏ است.‏

‏پیدا است به قَدم بشریت راه تا کجا توان برد! اما اگر ‏‏«‏إنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَی‏»‏‎[27]‎‏ راست است، هر کجا‏‎ ‎‏خواهی رو و اگر آدمی «کفور» است، ‏‏«‏قُتِلَ الإنْسَانُ مَا أکْفَرَهُ‏»‏‏،‏‎[28]‎‏ او «شکور» است؛ بدلاً عنه:‏‎ ‎‏«‏إنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ‏»‏‏.‏‎[29]‎

‏عین القضات این حروف را معنادار می داند و بر این باور است که قدرت درک این‏‎ ‎‏معانی را ارباب بصیرت دارا می باشند. در همین زمینه آورده است:‏

‏این جا طریق دیگر است، «هو أقرب» که چیزی بگویند که هیچ معنا ندارد. و من حیث‏‎ ‎‏التحقیق، همۀ معانی در زیر آن بود؛ چنان که گوید: «‏کهیعص‏»، «‏حمعسق‏»، «‏المص‏»،‏‎ ‎‏«‏طسم‏»،  «‏طه‏»، «‏یس‏». و ‏‏«‏الله ُ أعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ‏»‏‎[30]‎‏ اگر تو را بیان نیست، باشد که‏‎ ‎‏دیگری را بود.‏

‏و در ذکر این حروف، انواع تنبیهات است ارباب بصائر را؛ و آن تنبیهات را حصر محال است.‏‎[31]‎

‏و در مقامی دیگر، این حروف را رمزی برای بعضی از صفات خدا محسوب می نماید:‏

‏خدا را صفاتی است؛ آن صفات گاهی با الفاظی نظیر «قدرت» و «ارادت» و «علم» و «حیات»‏‎ ‎‏بیان می شود؛ و گاه الفاظ مناسبت با آن صفات ندارند؛ بنابراین به جای الفاظ و کلمه ها‏‎ ‎‏حروف مقطّعه می آید.‏‎[32]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 289
‏از آنچه گذشت می توان دریافت که حروف مقطّعه در دیدگاه عین القضات، از اسراری‏‎ ‎‏است که رمز آن بر نامحرمان هرگز گشوده نخواهد شد. وی بر همین نکته تصریح می نماید‏‎ ‎‏و می نویسد:‏

‏ای عزیز! او خواست که محبّان را از اسرار مُلک و ملکوت خود خبری دهد، در کسوت حروف؛‏‎ ‎‏تا نامحرمان بر آن مطّلع نشوند؛ گوید: «الم»، «المر»، «الر»، «کهیعص»، «یس»، «ق»،‏‎ ‎‏«ص»، «حم»، «عسق»، «ن»، «طه»، «المص»، «طسم»، «طس». ‏

‏دریغا! مگر که این خبر از مصطفی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ نشنیده ای که گفت: ‏«إنّ لکلّ شیء قلباً، و إنّ‎ ‎قلب  القرآن یس».‎[33]‎‏ این جمله نشان سرّ احدست با احمد ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ که کسی جز ایشان بر آن‏‎ ‎‏واقف  نشود.‏‎[34]‎

‏شیخ روزبهان شیرازی در تشریح حروف مقطّعه معتقد است که این حروف، رمزی از‏‎ ‎‏صفات خداوند است و بندگان خاص او قادر به فهم آن ها می باشند:‏

‏بدان که حق سبحانه و تعالی با عموم بندگان به زبان شریعت گوید، و با خصوص به زبان‏‎ ‎‏حقیقت... آن ها که به غرایب علم قِدَم و حکم قَدَر، سابق در ازل شاهدند. اگر نه ایشان‏‎ ‎‏بودندی در ملک ربوبیت، با عموم خلق خطاب متشابهات نکردی... و اظهار صفات خاص و‏‎ ‎‏حروف گزیده که بدان قاطبۀ قوم خطاب کند، چون «الم»، «المص»، و جملۀ حروف تهجّی که‏‎ ‎‏معادن اسرار صفات و نعوت و اسامی قِدَمی است، از حق اشارت است مر پرندگان مزار‏‎ ‎‏بساتین غیب عرش و ملازمان دار الملک کرسی حق، بدان خبر داد ایشان را از اسرار صفات‏‎ ‎‏و حقیقت ذات و انقلاب منازل عشق و شوق عین محبت و معرفت و توحید و عین سرمدیت‏‎ ‎‏و عین ازلیّت و سرّ فردانیّت در لباس جلال و جمال عیسی و جبرئیل... و خواص صدیقان،‏‎ ‎‏مثل صحابه و تابعین و اولیای مقرّب و مشایخ متصوّفه و عارفان محبّ و سابقان موحّد، که‏‎ ‎‏به اَجنحۀ صفات حول سُرادق کبریا می پرند، ملتبسان نور محبتند، لابسان سرّ قدم در خزاین‏‎ ‎‏غیب و سنای مکتوم.‏‎[35]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 290
‏رشیدالدین میبدی این حروف را دلیل فضل و کرم و اشاره به لطف و بشارت به مهر و‏‎ ‎‏کفّارۀ جرم و موجب غارت دل های دوستان و پیرایۀ سخن گویان می داند و فهم آن را نشان‏‎ ‎‏موافقان برمی شمرد و باری بر گردن دشمنان و خاری در چشم مبتدعان به حساب‏‎ ‎‏می آورد.‏‎[36]‎‏ وی با اشاره به این که این حروف، رمزی بین عاشق و معشوق است، می نویسد:‏

التخاطب بالحروف المفردة سنّة الأحباب فی سنن المحابّ؛ فهو سرّ الحبیب مع الحبیب؛ بحیث‎ ‎لایطّلع علیه الرقیب... ‏در صحیفۀ دوستی نقش خطی است که جز عاشقان، ترجمۀ آن‏‎ ‎‏نخوانند؛ در خلوت خانۀ دوستی، میان دوستان رازی است که جز عارفان دَندَنۀ آن ندانند. در‏‎ ‎‏نگارخانۀ دوستی، رنگی است از بی رنگی که جز والهان از بی چشمی نبینند.‏‎[37]‎

حروف مقطّعه از منظر امام خمینی رحمه الله

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ بر این باور است که:‏

‏این کتاب شریف از حق تعالی به مبدئیّت جمیع شئون ذاتیه و صفاتیه و فعلیه و به جمیع‏‎ ‎‏تجلیات جمالیه و جلالیه، صادر شده و دیگر کتب سماویه را این مرتبت و منزلت نیست.‏‎[38]‎

‏این صحیفه نورانی، صورت اسم اعظم خدا است و در حقیقت، سرّی است بین حق و‏‎ ‎‏رسول گرامی اش و صورت نازل شدۀ آن است که به شکل حروف و کتاب درآمده است.‏

‏قرآن سرّ است، سرّ سرّ است، سرّ مُستسرّ به سرّ است، سرّ مقنع به سرّ است، و باید تنزّل‏‎ ‎‏کند... تا این که برسد به این مراتب نازله.‏‎[39]‎

‏امام خمینی بر این عقیده است که حروف مقطّعه ـ علی رغم تفاسیر مختلفی که از آن‏‎ ‎‏شده است ـ از قبیل رمز بین محبّ و محبوب است و کسی را از علم آن بهره ای نیست و‏‎ ‎‏هر آنچه که بعضی از مفسران به حسب حدس و تخمین خود بیان کرده اند، مبنای‏‎ ‎‏صحیحی ندارد و هیچ بعید نیست که فهم آن از حوصلۀ بشر خارج، و مخصوص به‏‎ ‎‏خواص از اولیای خداوند باشد؛ همان ها که به خطاب قرآن اختصاص یافته اند. همان طور‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 291
‏که وجود متشابهات برای همه نیست و تأویل آن ها را همان ها درمی یابند.‏‎[40]‎

‏رمزی بودن حروف مقطّعۀ قرآن از حکمت الهی سرچشمه می گیرد و اسرار آن بر ما‏‎ ‎‏پوشیده است. از دیدگاه امام خمینی، تنها پیامبر اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و هر کس را که وی تعلیم نماید،‏‎ ‎‏بر اسرار آن واقفند:‏

‏قرآن و حدیث نیز قانون های علمی را که توده آوردند، طوری بیان کردند که مردم می فهمند،‏‎ ‎‏لکن علوم قرآن و حدیث را همه کس نمی تواند بفهمند و برای همه کس هم نیامده است؛‏‎ ‎‏بلکه بعضی از آن ها رمز است میان گوینده و یک دستۀ خاص؛ چنان که دولت، بعضی‏‎ ‎‏تلگرافات رمزی دارد که صلاح کشور نیست که آن ها را کشف کنند؛ تلگراف خانه هم از آن‏‎ ‎‏تلگرافات چیزی نمی فهمد. در قرآن از این گونه رمزها است که حتی به حسب روایات،‏‎ ‎‏جبرئیل هم که قرآن را آورد، خود نمی دانست معنی آن را؛ فقط پیغمبر اسلام و هر کس‏‎ ‎‏را  او  تعلیم کرده، کشف این رمزها را می توانست بنماید؛ مانند همان حروفی که در اول‏‎ ‎‏سوره ها است.‏‎[41]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ همین موضوع را در جایی دیگر، به این ترتیب گزارش می نماید:‏

‏در این مخاطبۀ بین حبیب و محبوب و مناجات بین عاشق و معشوق، اسراری است که جز او‏‎ ‎‏و حبیبش، کسی را بر آن راه نیست و امکان راه یافتن نیز نمی باشد. ‏

‏شاید حروف مقطّع در بعض سور مثل «الم»، «ص»، «یس» از این قبیل باشد و بسیاری‏‎ ‎‏از  آیات کریمه که اهل ظاهر و فلسفه و عرفان و تصوّف، هر یک برای خود تفسیر یا‏‎ ‎‏تأویلی  کنند نیز از همان قبیل است؛ گرچه هر طایفه به قدر ظرفیت خود، حظّی دارد‏‎ ‎‏یا  خیالی.‏‎[42]‎

نتیجه گیری

‏از منظر امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏:‏

‏الف. قرآن منزلتی بس والا و حقیقتی برتر از فهم انسان ها دارد و آنچه در اختیار‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 292
‏ما  است، مرتبۀ نازل شدۀ آن است که به جهت تقریب به ذهن ما، به صورت الفاظ بیان‏‎ ‎‏شده است.‏

‏ب. قرآن ذو وجوه است و هر کس به حسب قرب و بُعد و میزان دانش و بینش خود،‏‎ ‎‏به بخشی از مراتب عمیق معنایی آن پی می برد؛ اما فهم کامل آن مخصوص پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و‏‎ ‎‏ائمّۀ اطهار ‏‏علیهم السلام‏‏ است که از سوی آن حضرت به این فهم نایل آمدند.‏

‏ج. حروف مقطّعۀ قرآن ـ علی رغم تفاسیر متعدّد ـ از اسرار الهی است و نامحرمان را به‏‎ ‎‏فهم آن راهی  نیست.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 293

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏آداب الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380 ش.‏

‏2. ‏‏البحر المحیط‏‏، ابوحیان اندلسی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1411 ق.‏

‏3. ‏‏الاتقان فی علوم القرآن‏‏، جلال الدین سیوطی، بیروت.‏

‏4. ‏‏تفسیر سورۀ حمد‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.‏

‏5. ‏‏تمهیدات‏‏، عین القضاة همدانی، انتشارات منوچهری.‏

‏6. ‏‏ره عشق‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏7. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏8. ‏‏شرح شطحیات‏‏، شیخ روزبهان بقلی شیرازی، تهران، کتابخانۀ طهوری، 1360 ش.‏

‏9. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏10. ‏‏الکافی‏‏، محمدبن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367 ش.‏

‏11. ‏‏کشف الاسرار‏‏، امام خمینی، قم، انتشارات مصطفوی.‏

‏12. ‏‏کشف الاسرار و عدّة الابرار‏‏، ابوالفضل رشید الدین میبدی، تهران، انتشارات امیرکبیر،‏‎ ‎‏1361 ش.‏

‏13. ‏‏لسان العرب‏‏، جمال الدین محمدبن مکرم بن منظور، قم، نشر أدب الحوزه، 1405 ق.‏

‏14. ‏‏لغت نامۀ دهخدا‏‏، علی اکبر دهخدا، کتابخانۀ مجلس شورای ملی.‏

‏15. ‏‏المیزان فی تفسیر القرآن‏‏، سیدمحمد حسین طباطبائی، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1371 ش.‏

‏16. ‏‏نامه های عین القضاة همدانی‏‏، به اهتمام علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، بنیاد‏‎ ‎‏فرهنگ ایران، 1351 ش.‏

‏17. ‏‏وسائل الشیعه‏‏، شیخ محمد حر عاملی، قم، مؤسسة آل البیت ‏‏علیهم السلام‏‏ لاحیاء التراث، 1411 ق.‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 294

  • )) لسان العرب، ج 6، ص 361.
  • )) لغت نامۀ دهخدا، حرف ف، ص 814.
  • )) الاتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 174.
  • )) بحر المحیط، ج 1، ص 13.
  • )) المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 2.
  • )) آداب الصلاة، ص 194.
  • )) نجم (53): 9.
  • )) آداب الصلاة، ص 181.
  • )) نجم (53): 8 ـ 9.
  • )) صحیفۀ امام، ج 17، ص 457.
  • )) کافی، ج 8، ص 312، ح 485.
  • )) ر.ک: صحیفۀ امام، ج 18، ص 262.
  • )) ر.ک: تفسیر سورۀ حمد، ص 12.
  • )) الاتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 16.
  • )) المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 6.
  • )) نامه های عین القضاة همدانی، ج 2، ص 290.
  • )) همان، ج 1، ص 42.
  • )) نامه های عین القضاة همدانی، ج 1، ص 334.
  • )) احزاب (33): 72.
  • )) نحل (16): 60.
  • )) کهف (18): 109.
  • )) احزاب (33): 72.
  • )) احزاب (33): 72.
  • )) اسراء (17): 70.
  • )) نساء (4): 28.
  • )) یونس (10): 22.
  • )) لیل (92): 12.
  • )) عبس (80): 17.
  • )) فاطر (35): 34.
  • )) انعام (6): 124.
  • )) نامه های عین القضاة همدانی، ج 2، ص 289.
  • )) همان، ج 2، ص 291.
  • )) وسائل الشیعه، ج 6، ص 247، ح 1.
  • )) تمهیدات، ص 175.
  • )) شرح شطحیات، ص 58.
  • )) کشف الاسرار، ج 10، ص 201.
  • )) همان، ج 1، ص 52.
  • )) آداب الصلاة، ص 183.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 165.
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 351.
  • )) کشف الاسرار، ص 322.
  • )) ره عشق، ص 29.