کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

تفسیر قرآن در اندیشۀ امام خمینی رحمه‌الله

‏ ‏

‏ ‏

تفسیر قرآن در اندیشۀ امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

دکتر حسن شکوهیان‎[1]‎

مقدمه

‏از سپیده دم آفرینش آدم در بامداد ازل، تا شام ابدیت، انسان همواره نیازمند آگاهی و‏‎ ‎‏شناخت بوده است. خداوند منّان با بعثت انبیا و رسولان خویش، در هر برهه ای و به‏‎ ‎‏تناسب موقعیت و شأن انسانی، صحیفه ای از نور هدایت برای او فرستاده است و اعظم و‏‎ ‎‏اجمع آن ها را اگر چه در همان آغازین آفرینش جامۀ خلقت پوشاند، اما تا بعثت حبیب‏‎ ‎‏خود، محمّد خاتم  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏در خزانۀ غیب خود نگه داشت و تنها زمانی که شور بعثت حرا را‏‎ ‎‏در بر گرفت، آن را به ظهور نشانید و همۀ عالم و آدم را از نور خویش منوّر  ساخت.‏

‏پیامبر عظیم الشأن، هر روز به مناسبتی، پرده ای از روی این آیت های نور برمی داشت و‏‎ ‎‏پیروان خویش را به میهمانی مائده های آسمانی دعوت می کرد. چه شورها که آفریده نشد!‏‎ ‎‏چه قلب هایی که عصیان را به هدایت بدل نکردند! چه صلح هایی که محقق نشد! چه‏‎ ‎‏شمشیرهایی که به یُمن وجود این آیت های عشق به رقص در نیامد! چه انسان هایی که با‏‎ ‎‏یاد آن آیه ها از همه چیز خود نگذشتند و هجرت را برنگزیدند! و چه یارانی که بر یاوری‏‎ ‎‏محمّد و یارانش پای نفشردند! آری، قرآن مدنیّتی را بنیان گذاشت که قرن ها بر تارک‏‎ ‎‏مدنیت بشر درخشیده و تلألؤ آن تا بی نهایت رهنما و راه گشا است.‏

‏گر چه قرآن از همان آغاز نزول خود، همچون دریایی شفابخش و اقیانوسی بی کران،‏‎ ‎‏دانش و حکمت را هدیه می کرد و پیامبر به عنوان اولین معلم، گاه بنا به ضرورت، به شرح‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 257
‏و توضیح می پرداختند، اما گویی پیامبر با همۀ عظمت و بزرگی خویش، به عنوان بهترین‏‎ ‎‏شاگرد مکتب وحی، می خواهد ادب خویش را در مقابل معلم و پروردگار خود به تمامی‏‎ ‎‏به ظهور رساند؛ از این رو، شرح او بر آیات بیست و سه سالۀ قرآن کریم، در نهایت ایجاز‏‎ ‎‏و اختصار جلوه می کند؛ در حالی که پیروان و باورمندان این کتاب آسمانی، هر روز از‏‎ ‎‏منظری تازه بدان می نگرند و هر بار، ورقی تازه از طبقات نور را به جهان عرضه می دارند.‏‎ ‎‏آنان از آموزه های پیامبری که با واژگان، انقلاب می کند و با سخنانش قلب های قسی‏‎ ‎‏و  خشن را رام و مطیع می نماید و بر سرزمین دل ها حکومت می کند، پیامبری که دیگران را‏‎ ‎‏به گفت و گو فرا می خواند و برای کسری و قیصر نامه می نویسد، پیامبری که مداد علما  را‏‎ ‎‏از خون شهیدان جاری بر مانایی تاریخ گرامی تر می داند، درس ها آموخته اند و پیرو دینی‏‎ ‎‏شده اند که پیروان خویش را «اهل کتاب» معرفی می نماید. آری، دینی که بیان، قلم، خواندن،‏‎ ‎‏کتاب، علم و عالمان را در کانون مرکزی و اصلی تعلیماتش قرار می دهد، باید که کتاب را‏‎ ‎‏میدان بحث و نقد قرار دهد تا پایه های گران سنگ تمدّن اسلامی را شالوده ریزی نماید.‏

‏و عالمان و متفکران این دین چنین کردند؛ به برکت قرآن کریم، هر روز شعبه ای از‏‎ ‎‏علوم جدید پایه گذاری می شد و مسلمین از قرائت تا تفسیر، ادبیات، فقه، تاریخ و ... را به‏‎ ‎‏همت رادمردانی، از آن استخراج و به بحث و گفت و گو می گذاشتند.‏

‏در این جا بود که فرقه های گوناگون و نحله های متفاوت پدیدار شد؛ جریانی که در‏‎ ‎‏عین تشتّت، می تواند منشأ خیر و برکت های فراوان شود. آزادی اندیشه و حیات تفکر و‏‎ ‎‏حرمت نهادن به آزاد اندیشان و فرزانگان، زمینه های مساعدی بود تا این نقطۀ مرکزی و‏‎ ‎‏کانون اصلی آموزه های اسلامی نیز از زوایای گوناگون دیده شود و بر آن، شرح و تفاسیری‏‎ ‎‏متنوع و گوناگون به رشتۀ تحریر در آید.‏

‏گاه ادیبی غرق در فصاحت و بلاغت و اعجاز قرآن، بدان نظر افکنده است و‏‎ ‎‏زیبایی های ادبی و موسیقی دلنواز این سروش آسمانی را کشف و عرضه کرده است و از‏‎ ‎‏اعجاز معنایی و لفظی آن به نشاط و سرور در آمده است. گاه فیلسوفی عقل گرا، پُر راز و‏‎ ‎‏رمزترین آموزه های فلسفی قرآن را به شرح و بسط پرداخته. و زمانی مبانی هیئت و نجوم‏‎ ‎‏مطرح شده در آن، آسمان ذهن منجّمان و هیئت شناسان را تسخیر کرده. و در برهه ای‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 258
‏عالمانی دین مند و متکلمانی معتقد، جان بدان سپرده اند و هستی خویش را بر نوک‏‎ ‎‏قلمشان جاری کرده و تفسیری کلامی ارائه داده اند. روزگاری نیز عارفان، این مردان از‏‎ ‎‏خود رهیده و به آسمان رسیده، پله پله تا ملاقات خدا رفته و از مائده های این سفرۀ‏‎ ‎‏بی نهایت، ما را به طعامی دعوت نموده اند و تفاسیر پرلطف و لطیفی را از سر ذوق و‏‎ ‎‏مواجید روح، بر صفحات کاغذ نگاشته و تفاسیر عظیم عرفانی را پدید آورده اند. همان‏‎ ‎‏گونه که عالمان اخلاق و ساکنان دریای خضوع و خشوع، شرح های اخلاقی نوشته اند. و‏‎ ‎‏البته دیرزمانی نیست که مصلحان و دین گرایان صحنه های اجتماع و سیاست نیز بر این‏‎ ‎‏الماس تابناک، از منظر نگرش و بینش خویش نگریسته، سخن ها گفته اند.‏

‏اما به راستی، کدام یک از این مجموعه های متنوع و گسترده، شرح آن آیه های نور‏‎ ‎‏است؟ و کدام یک از این مفسّران توانسته اند مقصد اصلی این صحیفۀ نور را به ما‏‎ ‎‏آدمیان  بشناسانند؟‏

‏بدون شک، همۀ این مفسران برای فهم قرآن کریم تلاش های فراوانی را مبذول داشته‏‎ ‎‏و به اندازۀ توان خویش، به علاقه مندان و باورمندان دین و کتاب الهی عرضه داشته اند؛‏‎ ‎‏ولی شرح و بسط آنان، هر یک از نگرش خاص آن ها و حوزۀ تخصص و معرفتشان متأثّر‏‎ ‎‏بوده است. در این نوشته، برآنیم تا اندیشه های تفسیری امام خمینی را به بحث بگذاریم و‏‎ ‎‏از خرمن دانش او بهره گیریم. از این رو، لازم است قبل از پرداختن به بحث، پیشینۀ‏‎ ‎‏معرفت شناسی امام را مرور کنیم.‏

‏هر چند امام خمینی آثار و تألیفات تفسیری قابل توجهی به نگارش در نیاورده است،‏‎ ‎‏اما از میراث عرفانی او و تحلیل نظریاتش ـ که در مجموعۀ آثار فلسفی و عرفانی ایشان‏‎ ‎‏تجلّی نموده است ـ می توان مباحث و نکات دقیقی را در این زمینه یافت.‏

پیشینۀ معرفت شناسی امام

‏امام که در شهر خمین و در یک خانوادۀ روحانی در نزد برادر بزرگ تر خود، علوم‏‎ ‎‏دینی را آغاز کرد، به زودی به حوزۀ درس حاج شیخ عبدالکریم حائری (م 1355 ق)‏‎ ‎‏پیوست و به دنبال وی رهسپار قم گردید. در آن جا با میرزا محمّد علی شاه آبادی، جامع‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 259
‏علوم معقول و منقول آشنا شد. این استاد عارف، به همراه متفکر دینی دیگری همچون‏‎ ‎‏آیة الله میرزا علی اکبر حکیم و احتمالاً برخی از علمای دیگر، خط سیر مطالعات عرفانی او‏‎ ‎‏را پایه ریزی کرد و ایشان را به سنّت دیرپای تعلیم و تربیت اسلام ایرانی پیوند داد؛ سنّتی‏‎ ‎‏که گرایش های عرفانی و حِکمی را با هم تلفیق می کند و سابقۀ آن به تعالیم شخصیت های‏‎ ‎‏مؤثری در تاریخ فکر شیعی، مانند میرداماد (م 1040 ق) و ملاصدرا (م 1050 ق) می رسد.‏‎ ‎‏این دو تن نیز مُلْهم از اسلاف خود، همچون سیّد حیدر آملی (م حدود 787 ق)، ابن عربی‏‎ ‎‏(560 ـ 638 ق) و شهاب الدین سهروردی (کشته شده به سال 587 ق) بوده اند.‏

‏ظاهراً ‏‏اسفار‏‏ صدرا اولین اثر حِکمی باشد که ایشان در نزد مرحوم شاه آبادی فرا گرفتند؛‏‎ ‎‏که آموزه های آن به تصوّف و از جمله نظرات ابن عربی بر می گردد. او همچنین ‏‏شرح‏‎ ‎‏فصوص الحکم‏‏ قیصری را ـ که شرحی است بر شاهکار ابن عربی ـ مطالعه کرده و عمیق ترین‏‎ ‎‏و ماناترین تأثیرات را، خصوصاً در بخش آراء ما بعد الطبیعه خود، پذیرفته است. شرح‏‎ ‎‏فناری بر ‏‏مفتاح الغیب ‏‏قونوی، او را به سرچشمه و منبع اصلی سنّت تفسیر عقلی و استدلالی‏‎ ‎‏میراث ابن عربی رهنمون کرده است.‏

‏بر اساس آنچه که تذکره نویسان در شرح اوصاف و احوال امام اشاره دارند، ایشان در‏‎ ‎‏همین ایام، بعضی از ریاضت های عملی مراحل اولیه، همچون اِعراض از لذات و تمنّیات‏‎ ‎‏دنیوی، زهد ورزی و قناعت و دقت و وسواس در رعایت حلال و حرام را به کار بسته‏‎ ‎‏است؛ و بدین شکل، نتیجۀ مطالعات فلسفی و ریاضت های معنوی به مرور، اولین رسالۀ‏‎ ‎‏مستقل عرفانی او، یعنی ‏‏مصباح الهدایه‏‏ را شکل داده است؛ اثری که بیانگر بیش ترین‏‎ ‎‏شیفتگی او به تعالیم ابن عربی است. حتی ویژگی های سبک شناختی و اصطلاحات متن‏‎ ‎‏مصباح الهدایه ‏‏به روشنی گرایش او را به مکتب ابن عربی نشان می دهد. البته او از بزرگان‏‎ ‎‏دیگری همچون خواجه عبدالله انصاری (م 481 ق) صوفی حنبلی مشهور هرات، جلال‏‎ ‎‏الدین محمّد بلخی (604 ـ 672 ق)، ابن سینا (370 ـ 428)، ارسطو (385 ـ 322 ق.م) و‏‎ ‎‏البته در جای جای آن، روایات و احادیثی از  امامان شیعه و منابع معتبر و موثّقی همچون‏‎ ‎‏کلینی (م 329 ق) و ابن بابویه صدوق (م 38 ق) نقل قول  می کند.‏

‏امام در طی این جریان، دریافت که جهان نگری فکری این متفکران، بر پاره ای از‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 260
‏انگاره های قدیمی تر، از جمله انگاره های پیش از اسلام مبتنی است. از این رو، به متون‏‎ ‎‏نوافلاطونیان روی آورد و سعی نمود تا در چهارچوب سنّت اسلامی، ترکیبی از صدرا‏‎ ‎‏گرایی فلسفی و وحی دینی خلق نماید.‏‎[2]‎

‏مجموعۀ این تعالیم، اندیشه های تفسیری او را به مرور شکل می دهند و نوعی نگاه‏‎ ‎‏خاص را نسبت به تفسیر جهان خلقت و کتاب شریعت، یعنی قرآن، پدید می آورند. کانون‏‎ ‎‏اصلی این نگاه، حول محور نظریۀ اسماء و صفات خداوند، مقولۀ تنزیه و تشبیه، اعیان‏‎ ‎‏ثابته، فیض اقدس و فیض مقدّس، و انسان کامل می چرخد.‏

‏سعی ما بر این است تا در ادامۀ این بحث، به برخی از این مقولات بپردازیم؛ زیرا‏‎ ‎‏معتقدیم که همۀ نگاه ها و گفتارها و شرح و تفاسیری که بعدها تجلّی می یابد، منبعث از‏‎ ‎‏همین سرچشمه ها است.‏

‏امام با چنین نگاهی، تجلّی غیبی احدی را به واسطۀ فیض اقدس ـ که در برگیرندۀ‏‎ ‎‏تمامی حقایق صفات و اسماء، یعنی مقام اسم اعظم است ـ می داند؛ چنانچه می فرماید:‏

‏این صحیفۀ نورانیه، صورت اسم اعظم است؛ چنانچه انسان کامل نیز صورت اسم اعظم‏‎ ‎‏است. بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب، یکی است و در عالم تفرقه از هم به حسب‏‎ ‎‏صورت متفرق گردند. ولی باز به حسب معنا از هم متفرق نشوند؛ و این یکی از معانی ‏«لن‎ ‎یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض»‏ می باشد. و چنانچه حق تعالی «بِیَدی الجلال و الجمال»‏‎ ‎‏تخمیر طینت آدم اول و انسان کامل فرموده، «بیدی الجمال و الجلال» تنزیل کتاب کامل‏‎ ‎‏و  قرآن جامع فرموده. و شاید به همین جهت آن را «قرآن» نیز گویند؛ چه که مقام احدیّت‏‎ ‎‏جمع، وحدت و کثرت است و از این جهت این کتاب، قابل نسخ و انقطاع نیست؛ زیرا که اسم‏‎ ‎‏اعظم و مظاهر او ازلی و ابدی است و تمام شرایع، دعوت به همین شریعت و ولایت‏‎ ‎‏محمّدیه است.‏‎[3]‎

‏ایشان این معنا را در جایی دیگر چنین بیان می کنند:‏

‏رسول خدا  ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ انسان کاملی است که در رأس مخروطه این عالم واقع است. ذات مقدّس‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 261
‏حق تعالی که غیب است و در عین حال ظاهر است، مستجمع همۀ کمال به طور غیر‏‎ ‎‏متناهی است، در رسول اکرم متجلی است به تمام اسماء و صفات.‏‎[4]‎

‏آری در این نگاه، «انسان کامل» تمام سلسلۀ وجود است؛ او اول و آخر و ظاهر و باطن‏‎ ‎‏است؛ دایرۀ وجود با او تمام می شود و خود، قرآنی است که فرقان است و در عین بسیط‏‎ ‎‏بودن، جامع همۀ کتاب های الهی است؛ همان گونه که کتاب الهی پروردگار ـ قرآن کریم ـ‏‎ ‎‏چنین است؛ «سرّ است، سرّ سرّ است، سرّ مستسرّ به سرّ است، سرّی است که بین حق و‏‎ ‎‏ولیّ الله اعظم است که رسول خدا است؛ و البته که صورت نازل شدۀ آن، حروف و کتاب‏‎ ‎‏است؛ یعنی اگر بخواهیم فهم این کتاب کنیم، باید که آن کتاب ـ انسان کامل ـ شویم». به‏‎ ‎‏همین دلیل ایشان فرمود:‏

‏این حقیقت برای احدی حاصل نشود؛ به علوم رسمیه، و نه به معارف قلبیه، و نه به مکاشفه‏‎ ‎‏غیبیه؛ مگر به مکاشفۀ تامّۀ الهیه برای ذات مبارک نبیّ ختمی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ در محفل اُنس ‏‏«‏قَابَ‎ ‎قَوْسَیْن‏»‏‏، بلکه در خلوتگاه سرّ مقام ‏‏«‏أوْ أدْنَی‏»‏‏. و دست آمال عائلۀ بشریه از آن کوتاه است،‏‎ ‎‏مگر خُلّص از اولیاء الله که به حسب انوار معنویه و حقایق الهیه با روحانیت آن ذات مقدس،‏‎ ‎‏مشترک و به واسطۀ تبعیت تامّه، فانی در آن حضرت شدند؛ که علوم مکاشفه را بالوراثه از آن‏‎ ‎‏حضرت تلقّی کنند.‏

‏و حقیقت قرآن به همان نورانیت و کمال، که در قلب مبارک آن حضرت تجلّی کند، به قلوب‏‎ ‎‏آن ها منعکس شود، بدون تنزّل به منازل و تطوّر به اطوار. و آن قرآن بی تحریف و تغییر است‏‎ ‎‏و از کتاب وحی الهی کسی که تحمل این قرآن را می تواند کند وجود شریف ولیّ  الله مطلق،‏‎ ‎‏علی بن ابی طالب  ‏‏علیه السلام‏‏ ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏؛ و سایرین نتوانند اخذ این حقیقت کنند، مگر با تنزّل از مقام‏‎ ‎‏غیب به موطن شهادت و تطوّر به اطوار ملکیه و تکسّی به کسوۀ الفاظ و حروف دنیاویه.‏‎[5]‎

‏اکنون که هم نفسی قرآن با کتاب کامل خلقت آشکار گردید، باید به این پرسش پاسخ‏‎ ‎‏گفت که هدف از آفرینش این انسان کامل و آن کتاب نازل چه بوده است؟ و این دو، راهبر‏‎ ‎‏چه راهی و هدهد راهنمای چه سیمرغ به قاف نشسته ای هستند؟‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 262

اهداف کتاب تشریع

‏در بررسی متونی که به این پرسش پاسخ داده اند، مجموعه ای از مقاصد و اهداف ذکر‏‎ ‎‏شده است؛ از آن جمله برخی دستیابی به جهان بینی کامل و به کار بستن اصول اخلاقی و‏‎ ‎‏قوانین علمی را مطرح کرده اند؛‏‎[6]‎‏ و برخی به صورت طبقه بندی شده تری این مقاصد را‏‎ ‎‏بیان کرده اند و شناخت مبدأ و معاد و راه بین این دو را مورد توجه قرار داده اند.‏‎[7]‎‏ امام نیز در‏‎ ‎‏بیان رمز حقیقت نزول قرآن، اهدافی را بر می شمارند که می توان آن ها را در ذیل یک‏‎ ‎‏هدف اصلی تدوین، و بقیه را تهیۀ مقدمات و تمهیدات لازم برای رسیدن سالک و مسافر‏‎ ‎‏به آن مقصد عالی دانست:‏

‏آن مقصد عالی، چیزی جز رساندن انسان به مقام قرب ربوبی و وصول مرتبۀ لقاء الله نیست؛‏‎ ‎‏که خداوند از باب رحمت بر بندگان، زمینه و شرایط نزول آن را فراهم نموده است.‏‎[8]‎

‏بالجمله، خدای تبارک و تعالی به واسطۀ سعۀ رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام‏‎ ‎‏قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم تنزّل داده؛ تا به این عالم ظلمانی و‏‎ ‎‏سجن طبیعت رسیده و به کسوۀ الفاظ و صورت حروف در آمده برای استخلاص مسجونین‏‎ ‎‏در این زندان تاریک دنیا و رهایی مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی، و رساندن آن ها را از‏‎ ‎‏حضیض نقص و ضعف و حیوانیت، به اوج کمال و قوّت و انسانیت و از مجاورت شیطان به‏‎ ‎‏مرافقت ملکوتیین، بلکه به وصول به مقام قرب و حصول مرتبۀ لقاء الله که اعظم مقاصد و‏‎ ‎‏مطالب اهل الله است. و از این جهت، این کتاب، کتاب دعوت به حق و سعادت است و بیان‏‎ ‎‏کیفیت وصول بدین مقام است و مندرجات آن، اجمالاً آن چیزی است که در این سیر و‏‎ ‎‏سلوک الهی مدخلیت دارد و یا اعانت می کند سالک و مسافر الی الله را.‏‎[9]‎

‏ماهیت این «لقاء» چیست؟ آیا وعده ای است که وقوعش در یوم البعث است، یا از‏‎ ‎‏خود فانی شدن و در دریای عشق الهی مستغرق شدن است و ظهور تجلیات حق را پذیرا‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 263
‏شدن؟ امام در این باب، اندیشۀ خاصی را عرضه می دارند:‏‎[10]‎

‏پس از تقوای تام تمام و اِعراض کلی قلب از جمیع عوالم و رفض نشأتین و قدم بر فرق اِنّیت‏‎ ‎‏و انانیت گذاشتن و توجه تام و اقبال کلی به حق و اسماء و صفات آن ذات مقدس کردن و‏‎ ‎‏مستغرق عشق و حب ذات مقدس شدن و ارتیاضات قلبیه کشیدن، یک صفای قلبی از برای‏‎ ‎‏سالک پیدا شود که مورد تجلیات اسمائیه و صفاتیه گردد و حجاب های غلیظی که بین عبد و‏‎ ‎‏اسماء و صفات بود، خرق شود و فانی در اسماء و صفات گردد؛ و متعلّق به عزّ قدس و جلال‏‎ ‎‏شود و تدلّی تام ذاتی پیدا کند. و در این حال بین روح مقدس سالک و حق، حجابی جز‏‎ ‎‏اسماء و صفات نیست... و در کتاب شریف الهی در حکایات معراج رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ چنین‏‎ ‎‏می فرماید: ‏‏«‏ثُمَّ دَنَی فَتَدَلَّی * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أوْ أدْنَی‏»‏‏.‏‎[11]‎

‏کدامین راه است که آن را بدون شناخت و معرفت می توان پیمود؟ و کدامین مقصد‏‎ ‎‏عالی را می توان در جهل و نادانی جست و جو کرد؟ و کدامین معشوق را بی رنج و آگاهی‏‎ ‎‏و درد معرفت می توان در آغوش کشید؟ تا چه رسد به ورود در دریای بی کران لقای‏‎ ‎‏پروردگار؛ که لازم تام آن، معرفت و شناخت، و فکر و تهذیب و خودسازی است. باید از‏‎ ‎‏مسیر معرفت به محبّت رسید؛ از این رو امام می فرمایند:‏

‏یکی از مقاصد مهمّۀ آن ‏‏[‏‏قرآن‏‏]‏‏ دعوت به معرفت الله و بیان معارف الهیه است از‏‎ ‎‏شئون  ذاتیه و اسمائیه و صفاتیه و افعالیه، و از همه بیش تر در این مقصود، توحید‏‎ ‎‏ذات  و  اسماء و افعال است که بعضی از آن، به صراحت و بعضی به اشارت مستقصی‏‎ ‎‏مذکور  است.‏‎[12]‎

‏عمدۀ بعثت رسل و انزال کتب برای مقصد شریف معرفة الله بوده که تمام سعادات دنیاویه و‏‎ ‎‏اخراویه در سایۀ آن حاصل آید.‏‎[13]‎

‏اگر قرآن نبود، باب معرفت الله بسته بود الی الابد.‏‎[14]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 264
‏حال که عطش فکر و اندیشه، در پرتو معرفتش جرعه ها نوشیده است، باید که دریای‏‎ ‎‏جان را تهذیب نمود؛ قلب آرام و زلال و صاف، آینۀ تجلّی حق و معرفتی شود که در‏‎ ‎‏اندیشۀ او جاری شده است:‏

‏دیگر از مقاصد و مطالب آن ‏‏[‏‏قرآن‏‏]‏‏ دعوت به تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس‏‎ ‎‏طبیعت و تحصیل سعادت و بالجمله کیفیت سیر و سلوک الی الله  ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏.‏‎[15]‎

‏انگیزه، تزکیه است برای فهم کتاب و حکمت. هر کس نمی تواند این نوری را که از غیب‏‎ ‎‏متجلی شده است و متنزّل شده است و به شهادت رسیده است، هر نفسی نمی تواند آن را‏‎ ‎‏ادراک کند. تا تزکیه نباشد، تعلیم کتاب حکمت میسور نیست. باید تزکیه بشود نفوس از‏‎ ‎‏همۀ  آلودگی ها، که بزرگ ترین آلودگی عبارت است از آلودگی نفس انسان و هواهای‏‎ ‎‏نفسانیه  که دارد.‏‎[16]‎

‏مادامی که انسان، در حجاب خود هست، نمی تواند این قرآن را که نور است و به حسب‏‎ ‎‏فرمایش خود قرآن نور است، نور را کسانی که در حجاب هستند و پشت حجاب های زیاد‏‎ ‎‏هستند، نمی توانند ادراک کنند. گمان می کنند که می توانند، لکن نمی توانند. تا انسان از حجاب‏‎ ‎‏بسیار ظلمانی خود خارج نشود، تا گرفتار هواهای نفسانی است، تا گرفتار خودبینی ها است، تا‏‎ ‎‏گرفتار چیزهایی است که در باطن نفس خود ایجاد کرده است، از ظلماتی که بعضی ها فوق‏‎ ‎‏بعض است، لیاقت پیدا نمی کند انسان که این نور الهی در قلب او منعکس بشود. کسانی که‏‎ ‎‏بخواهند قرآن را بفهمند و محتوای قرآن را ـ نه صورت نازل کوچکش را ـ محتوای قرآن را‏‎ ‎‏بفهمند و طوری باشد که هر چه قرائت کنند، بالا بروند و هر چه قرائت کنند، به مبدأ نور و‏‎ ‎‏مبدأ اعلی نزدیک شوند، این نمی شود الاّ این که حجاب ها برداشته بشود و «تو خود حجاب‏‎ ‎‏خودی» باید از میان برداری این حجاب را تا بتوانی این نور را به آن طور که هست و انسان‏‎ ‎‏لایق است برای ادراک او، ادراک کند. پس یکی از انگیزه ها این است که تعلیم بشود کتاب‏‎ ‎‏بعد از تزکیه، و تعلیم بشود حکمت بعد از تزکیه.‏‎[17]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 265

نزول قرآن؛ تجلّی وحی بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله

‏یکی از مباحث کانونی قرآن کریم که اذهان متکلمان و مفسران فراوانی را در طول‏‎ ‎‏تاریخ چهارده قرن اسلام به خود مشغول داشته چگونگی کیفیت نزول قرآن در جریان‏‎ ‎‏بعثت نبی اکرم  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است. هر یک از اینان بنا به شکل خاص معرفت شناسی و منظر نگاهی‏‎ ‎‏که به حادثۀ عظیم بعثت و نزول وحی داشته اند، به شرح و توضیح آن پرداخته اند. به طور‏‎ ‎‏کلی در این واقعۀ بزرگ، چند عنصر اساسی وجود دارد؛ که از آن جمله است: اصل بعثت،‏‎ ‎‏کیفیت نزول وحی، واسطۀ وحی، مخاطب وحی، و زمان وحی.‏

‏اندیشه های امام در این مقوله، بیش تر متأثّر از جهان بینی ایشان در حوزۀ عرفان و‏‎ ‎‏خصوصاً میراث عرفانی وی در باب «انسان کامل» و انطباق درجۀ تعالی او با درک متعالی‏‎ ‎‏این مفاهیم است.‏

‏ایشان به این اصل کلی معتقدند که اصولاً اصل و اساس این امور، سربسته و در بسته‏‎ ‎‏باقی مانده است و جز شخص پیامبر و یا اولیایی را که او یاری و دستگیری نماید،‏‎ ‎‏نمی توانند به فهم و درک حقیقی آن نایل آیند؛ بلکه تنها باید به همان برکات و نتایجی که از‏‎ ‎‏این پدیده حاصل شده است، اکتفا نماییم:‏

‏این از لطایف معارف الهیه و از اسرار حقایق دینیه است که کم کسی می تواند به شمّه ای از آن‏‎ ‎‏اطلاع پیدا کند به طریق علمی. و جز کمّل از اولیا ـ که اول آن ها خود وجود مبارک رسول‏‎ ‎‏ختمی است، و پس از آن به دستگیری آن سرور، دیگر از اولیا و اهل معارفند ـ کسی دیگر‏‎ ‎‏نتواند به طریق کشف و شهود از این لطیفۀ الهیه مطلع شود: زیرا که مشاهدۀ این حقیقت‏‎ ‎‏نشود جز به وصول به عالم وحی و خروج از حدود عوالم امکانی.‏‎[18]‎

‏در باب نزول قرآن می فرمایند:‏

‏در ماه مبارک رمضان قضیه ای اتفاق افتاد که ابعاد آن قضیه و ماهیت آن قضیه در ابهام الی‏‎ ‎‏الابد مانده است، برای امثال ماها؛ و آن نزول قرآن است. نزول قرآن بر قلب رسول الله در‏‎ ‎‏لیلة القدر، کیفیت نزول قرآن و قضیه چه بوده است و روح الامین ‏‏[‏‏چگونه‏‏]‏‏ در قلب آن‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 266
‏حضرت قرآن را نازل کرده است؟ و از طرفی‏‏«‏إنَّا أنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ‏»‏‏ این نزول قرآن در‏‎ ‎‏قلب پیغمبر در لیلة القدر کیفیتش چیست؟‏

‏باید بگویم: غیر از خود رسول اکرم و آن هایی که در دامن رسول اکرم بزرگ شدند و مورد‏‎ ‎‏عنایت خدای تبارک و تعالی، عنایات خاص او بودند، برای دیگران مطلقاً در حجاب ابهام‏‎ ‎‏است که مسأله تنزّل چی است؛ نزول در قلب چی است؛ روح الامین چی است؛ کیفیت وارد‏‎ ‎‏شدن روح الامین با قرآن در قلب رسول الله چی است؛ «لیلة القدر» چی است؟ این ها‏‎ ‎‏مسائلی است که به نظر سطحی، یک مطالب آسانی است و گاهی هم یک حرف هایی گفته‏‎ ‎‏شده است؛ لکن به شما عرض کنم، کیفیت نزول قرآن در ابهام باقی مانده است برای امثال‏‎ ‎‏ما و کیفیت نزول ملائکة الله در لیلة القدر و ماهیت لیلة القدر.‏‎[19]‎

‏نکتۀ ظریف دیگری را که ایشان در این برداشت به آن اشاره می نمایند و شاید کانون‏‎ ‎‏مرکزی اندیشۀ دینی نیز باشد، تأکید مجدد وی بر ‏«لایعرفه إلاّ من خوطب به»‏ است؛ یعنی این‏‎ ‎‏که جز وجود مبارک رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ ـ که کامل ترین وجود انسانی در خلقت است و‏‎ ‎‏مخاطب اصلی این جریان ـ بقیه، حتی واسطه و امین وحی، یعنی جبرئیل، هم نتوانسته‏‎ ‎‏است درک این معنا کند که ماهیت مسأله چیست، تا چه رسد به بشر عادی. ‏

‏یعنی واسطه هم نمی تواند بفهمد؛ جبرئیل هم نتوانسته است؛ جبرئیل امین هم یک‏‎ ‎‏واسطه ای بوده است که خوانده است بر حضرت این آیاتی که از غیب بر او وارد شده است، و‏‎ ‎‏مأمور شده است که برساند؛ امّا آن هم ‏«من خوطب به»‏ نیست.‏‎[20]‎

‏یعنی به همان اندازه که مرتبت ما نسبت به رسول اکرم تنزّل می یابد، در حقیقت قرآن‏‎ ‎‏هم به همان نسبت نازل می شود و آنچه که ما امروز در دست داریم، تنزّل یافتۀ هفت باره‏‎ ‎‏از مقام غیب است و این کتاب موجود، نازلۀ هفتم آن است. از این رو، ایشان معتقدند که‏‎ ‎‏اصل قرآن، قبل از تنزّل، از مقولۀ مادیات، اَعراض و الفاظ و به عبارت دیگر، از مقولۀ سمع‏‎ ‎‏و بصر نبوده، بلکه پس از تنزّل، به مقولۀ مسموعات و الفاظ در آمده است و الاّ نخستین‏‎ ‎‏مرتبۀ قرآن، حضرت علمیه بوده که همان مرتبۀ الوهیت و مربوط به علم ذاتی خداوند‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 267
‏است؛ همان گونه که مرتبۀ دوم، مرتبۀ اعیان یا مرتبۀ حقایق ممکنات است که از آن به‏‎ ‎‏«اعیان ثابته» تعبیر شده؛ و مرتبۀ سوم، حضرت اقلام است که همان علم تفصیلی یا عقل‏‎ ‎‏اول است که از آن به «قلم» تعبیر شده است؛ مرتبۀ بعدی، حضرت الواح است که محل‏‎ ‎‏ارتسام صور اشیاء است؛ یعنی همان طور که به واسطۀ قلم در لوح و صحیفۀ حسی،‏‎ ‎‏نقوش حسی ترسیم می شود، از عالم عقل نیز صور معلوم و مضبوط به صورت کلی در‏‎ ‎‏نفوس کلی مرتسم می شود. این لطیفه، با عبور از مرتبۀ پنجم ـ که حضرت مثال است ـ به‏‎ ‎‏مرتبۀ ششم که حس مشترک است می رسد و در این مرحله است که قرآن، از عالم مثال به‏‎ ‎‏قلب آن حضرت متجلی شده، تا رسیده است به هفتمین و آخرین و پایین ترین مرتبۀ نزول‏‎ ‎‏قرآن که شهادت مطلق است؛ که مقصود، همان الفاظ قرآن است که مربوط به عالم مادیات‏‎ ‎‏و اجسام می باشد.‏‎[21]‎‏ تا ما ضعیفان هم بتوانیم در این دعوت و ضیافت الهی راه یابیم و از‏‎ ‎‏سفرۀ ازلی و ابدی آن بی کرانۀ معنوی، جامی برگیریم.‏

‏نزول قرآن همواره با یک حادثۀ زمانی نیز همراه بوده که ظرف آن، ماه مبارک رمضان و‏‎ ‎‏نقطۀ اوجش لیلة القدر است که همۀ سعادت عالم در آن شب، به قلب مبارک نبیّ خاتم‏‎ ‎‏وارد می شود و از آن جا متنزل می شود؛ تا جایی که با زبان گفته می شود، و در قالب الفاظ و‏‎ ‎‏کلمات در می آید. یعنی شب قدر، شب وصال حضرت است؛ وصالی که جلوه هایی بر او‏‎ ‎‏پدید آورده که حیفش آمده است بشر خاکی، بهره ای از نسیم عطر دل انگیز آن را استشمام‏‎ ‎‏نکند، ولو به صورت جزئی و گذرا؛ لذا به تعبیر حضرت امام، پس از وصول:‏

‏ملائکه را و قرآن را نازل کرده است؛ به قدرت او ملائکه نازل می شوند. به قدرت ولیّ اعظم‏‎ ‎‏است که قرآن نازل می شود؛ و ملائک نازل می شود. ولیّ اعظم به حقیقت قرآن می رسد در‏‎ ‎‏ماه مبارک و شب قدر؛ و پس از رسیدن، متنزّل می کند به وسیلۀ ملائکه ـ که همه تابع او‏‎ ‎‏هستند ـ قرآن شریف را تا به حدی که برای مردم بگوید.‏‎[22]‎

‏لذا می توان گفت: لیلة القدر، شب مکاشفۀ رسول خدا و ائمۀ هدی است. از این جهت‏‎ ‎‏امام می فرمایند:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 268
‏کشف جمیع امور ملکیه، از غیب ملکوت برای آن ها می شود، و ملائکۀ موکّله بر هر امری از‏‎ ‎‏امور برای آن حضرات در نشئه غیب و عالم قلب ظاهر شود و جمیع اموری که در مدت سال‏‎ ‎‏برای خلایق تقدیر شده و در الواح عالیه و سافله مکتوب گردیده، به طور کتب ملکوتی و‏‎ ‎‏استجنان وجودی، بر آن ها مکشوف و معلوم گردد. و این مکاشفه، مکاشفۀ ملکوتیه است که‏‎ ‎‏محیط بر جمیع ذرات عالم طبیعت است؛ و هیچ امری بر ولیّ امر از امور رعیت مخفی‏‎ ‎‏نخواهد بود. و منافات ندارد که برای آن ها در یک شب، امر یک سال، و در یک حال نیز‏‎ ‎‏جمیع امور دهر، و در یک لحظه جمیع مقدّرات ملکیه و ملکوتیه، و به تدریج در ایام سنه نیز‏‎ ‎‏جمیع امور یومیه منکشف شود به طریق اجمال و تفصیل.‏‎[23]‎

تفسیر و تأویل

‏ ‏

‏مدح تو حیف است با زندانیان‏   ‏گویم اندر مجمع روحانیان‏

‏شرح تو غبن است با اهل جهان‏   ‏همچو راز عشق می دارم نهان‏‎[24]‎

‏ ‏

‏ ‏

‏دین، وادی حیرت و پر رمز و رازی است که با زبان اشارت و لطایف، در الفاظ و‏‎ ‎‏کلمات تجلّی نموده است و این معنا در کتب آسمانی و حتی بشری، ریشه ای کهن دارد، تا‏‎ ‎‏جایی که آن را به میراث دار موسی ‏‏علیه السلام‏‏، یوشع بن نون، منسوب می دارند:‏‎[25]‎

‏ ‏

‏تأویل را طلب، که جهودان را‏   ‏این قول پند یوشع بن نون است‏‎[26]‎

‏ ‏

‏معجزۀ جاودان ختمی مرتبت، شگفت انگیزترین حیرت ها و عمیق ترین رازها را در‏‎ ‎‏خود جای داده است؛ چنان که صادق آل محمّد، آن مفسر کلام سرمد، فرمود:‏

«کتاب الله علی أربعة أشیاء: العبارة و الإشارة و اللطائف و الحقائق.»‎[27]‎

‏سفره ای که به تشنگی و عطش تشنگان این وادی پاسخی شایسته می دهد؛‏‎ ‎‏هم  عامۀ  مردمان را با عبارات راه می برد، هم خواص را با اشارات، سالک راه‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 269
‏می گرداند،  اولیا  را نیز در دریای لطایف غوطه ور می گرداند، و حقایق را در سینۀ انبیا‏‎ ‎‏می ریزد:‏

«العبارة للعوامّ، و الإشارة للخواصّ، و اللطائف للأولیاء، و الحقائق للأنبیاء.»‎[28]‎

‏هیچ دینی از ادیان و سخن هیچ عارفی از عارفان، خالی از اشارات و مستغنی از تأویل‏‎ ‎‏نبوده است. در مقام تأویل است که معانی، عبارات نهفته و نانوشتۀ خود را آشکار می کنند‏‎ ‎‏و شخص، از مقام «مفسّر» به مقام «معبّر» صعود می کند و دست به کشف المحجوب‏‎ ‎‏می زند و در واقع، چنان عمل می کند که گویی در حال تأویل و خواب گزاری است؛ یعنی‏‎ ‎‏می کوشد آن عبارات را همانند نمادهایی که در خواب بر شخص او آشکار می شود، تأویل‏‎ ‎‏و معنا کند.‏

‏به عبارت دیگر، تفسیر در این معنا، سفری است باطنی که مفسر برای دریافت حقایق،‏‎ ‎‏راه به آسمان جان می گشاید و پله پله بالا می رود تا به بیکرانۀ دریای حقایق وارد شود و در‏‎ ‎‏خنکای نسیم جان بخشش، روح را نوازش می دهد و چند جامی به میهمانی می نشیند؛ آن‏‎ ‎‏گاه چون میل به بازگشت می کند، دگرگون و سرمست از مکاشفه و مشاهدۀ سراپردۀ‏‎ ‎‏اسرار، الواحی را با خود سوغات می آورد و شرح این سفر روحانی را در قالب الفاظ و‏‎ ‎‏عبارات، در نهایت زیبایی و کمال هنرمندی، به خاکیان هدیه می کند.‏

‏پس این همه رمز و راز که در هستی پرده ها می گشایند و حیرت ها می افکنند، همه‏‎ ‎‏وام دار آن ذات بی همتایند که به سبب وجود او، جهان راز آلود شده و باورمندان، در کوچه‏‎ ‎‏باغ های آن به دنبال گم شدۀ خود در جست و جویند.‏

‏بر اساس آنچه گذشت، می توان گفت که متن منعزل و فارغ از زمینه وجود ندارد؛ متن‏‎ ‎‏معنای خود را بر دوش نمی کشد، بلکه متن را باید در زمینه قرار داد؛ زیرا متن، مصبوغ و‏‎ ‎‏مسبوق به نظریه است، و اندیشۀ مفسران، زمینه ای است که شرح متن بر آن استوار‏‎ ‎‏می گردد و معرفت آنان، نظریه ای است که فهم متن را تحت تأثیر قرار می دهد و به آن‏‎ ‎‏شکل و جهت می بخشد.‏‎[29]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 270

ناکامی مفسران در تفسیر قرآن

‏از مجموعۀ بررسی های انجام شده در اندیشه های تفسیری امام، این نکته استنباط‏‎ ‎‏می شود که وی با توجه به پیشینۀ فکری و معرفت شناسی خویش، گرایشی آشکار و‏‎ ‎‏روشن به برداشت های عرفانی از متن قرآن کریم دارد و این مطلب را با عبارات و بیانات‏‎ ‎‏مختلفی ابراز کرده اند. گاه اصولاً این باور را ابراز می دارند که تاکنون هیچ تفسیری بر قرآن‏‎ ‎‏کریم نوشته نشده است؛ زیرا هیچ یک از مفسران به بیان مقصد نزول نپرداخته اند؛ و گاه‏‎ ‎‏کتاب خدا را کتاب اخلاق و معرفت و دعوت به سعادت و کمال می دانند و تفسیر را نیز‏‎ ‎‏کتابی عرفانی و اخلاقی که سالکان را به سعادت دعوت می کند، تبیین می نمایند:‏‎[30]‎

‏به عقیده نویسنده، تاکنون «تفسیر» برای کتاب خدا نوشته نشده. به طور کلی معنای «تفسیر‏‎ ‎‏کتاب» آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید؛ و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب‏‎ ‎‏کتاب باشد. این کتاب شریف، که به شهادت خدای تعالی کتاب هدایت و تعلیم است و نور‏‎ ‎‏طریق سلوک انسانیت است، باید مفسر در هر قصه از قصص آن، بلکه هر آیه از آیات آن،‏‎ ‎‏جهت اهتدای به عالم غیب و حیث راهنمایی به طرق سعادت و سلوک طریق معرفت و‏‎ ‎‏انسانیت را به متعلّم بفهماند. مفسر وقتی «مقصد» از نزول را به ما فهماند، مفسر است نه‏‎ ‎‏«سبب» نزول به آن طور که در تفاسیر وارد است. در همین قصۀ آدم و حوا و قضایای آن ها‏‎ ‎‏با ابلیس، از اول خلقت آن ها تا ورود آن ها در ارض که حق تعالی مکرّر در کتاب خود ذکر‏‎ ‎‏فرموده، چقدر معارف و مواعظ، مذکور و مرموز است و ما را به چقدر از معایب نفس و اخلاق‏‎ ‎‏ابلیسی و کمالات آن و معارف آدمی آشنا می کند و ما از آن غافل هستیم.‏

‏بالجمله، کتاب خدا، کتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و کمال است؛ کتاب تفسیر‏‎ ‎‏نیز  باید کتاب عرفانی اخلاقی و مبیّن جهات عرفانی و اخلاقی و دیگر جهات دعوت‏‎ ‎‏به  سعادت آن باشد. مفسری که از این جهت غفلت کرده یا صرف نظر نموده یا اهمیت‏‎ ‎‏به  آن  نداده، از مقصود قرآن و منظور اصلی انزال کتب و ارسال رسل غفلت ورزیده.‏‎ ‎‏و  این  یک خطایی است که قرن ها است این ملت را از استفاده ازقرآن شریف محروم‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 271
‏نموده  و  راه هدایت را به روی مردم مسدود کرده.‏

‏ما باید مقصود از تنزیل این کتاب را قطع نظر از جهات عقلی برهانی ـ که خود به ما مقصد را‏‎ ‎‏می فهماند ـ از خود کتاب خدا اخذ کنیم. مصنّف کتاب،مقصد خود را بهتر می داند.‏

‏اکنون به فرموده های این مصنّف‏‎ ‎‏راجع به شئون قرآن نظر کنیم، می بینیم خود می فرماید:‏‎ ‎‏«‏ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَرَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ‏»‏‏؛‏‎[31]‎‏ این کتاب را کتاب هدایت خوانده؛ می بینیم در یک‏‎ ‎‏سورۀ کوچک چندین مرتبه می فرماید: ‏‏«‏وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ‏»‏‏؛‏‎[32]‎‏ می بینیم‏‎ ‎‏می فرماید: ‏‏«‏وَ أنْزَلْنَا إلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ‏»‏‏؛‏‎[33]‎‏ می فرماید:‏‎ ‎‏«‏کِتَابٌ أنْزَلْنَاهُ إلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ اُولُوا الْألْبَابِ‏»‏‏؛‏‎[34]‎‏ الی غیر ذلک از آیات شریفه‏‎ ‎‏که ذکرش به طول انجامد.‏

‏بالجمله مقصود ما از این بیان نه انتقاد در اطراف تفاسیر است، چه که هر یک از مفسرین‏‎ ‎‏زحمت های فراوان کشیده و رنج های بی پایان برده، تا کتابی شریف فراهم آورده «فلِلّٰه درّ هم‏‎ ‎‏و علی الله أجرهم»؛ بلکه مقصود ما آن است که راه استفاده از این کتاب شریف را ـ که تنها‏‎ ‎‏کتاب سلوک الی الله و یکتا کتاب تهذیب نفوس و آداب و سنن الهیه است و بزرگ تر وسیلۀ‏‎ ‎‏رابطۀ بین خالق و خلق و عروة الوثقی و حبل المتین تمسک به عزّ ربوبیت است ـ باید‏‎ ‎‏به  روی مردم مفتوح نمود؛ علما و مفسرین، تفاسیر فارسی و عربی بنویسند و مقصود آن ها‏‎ ‎‏بیان تعالیم و دستورات عرفانی و اخلاقی و بیان کیفیت ربط مخلوق به خالق و بیان‏‎ ‎‏هجرت  از دارالغرور به دارالسرور و الخلود باشد، به طوری که در این کتاب شریف به ودیعت‏‎ ‎‏گذاشته شده.‏

‏صاحب این کتاب، سکّاکی و شیخ نیست که مقصدش جهات بلاغت و فصاحت باشد؛ سیبویه‏‎ ‎‏و خلیل نیست تا منظورش جهات نحو و صرف باشد؛ مسعودی و ابن خلّکان نیست تا در‏‎ ‎‏اطراف تاریخ عالم بحث کند؛ این کتاب چون عصای موسی و ید بیضای آن سرور یا دم‏‎ ‎‏عیسی که احیای اموات می کرد، نیست که فقط برای اعجاز و دلالت بر صدق نبیّ اکرم آمده‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 272
‏باشد؛ بلکه این صحیفۀ الهیه کتاب احیای قلوب به حیات ابدی علم و معارف الهیه است؛ این‏‎ ‎‏کتاب خدا است و به شئون الهیه ـ جلّ و علا ـ دعوت می کند. مفسر باید شئون الهیه را به‏‎ ‎‏مردم تعلیم کند. و مردم باید برای تعلم شئون الهیه به آن رجوع کنند تا استفادت از آن‏‎ ‎‏حاصل شود: ‏‏«‏وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُو شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لاَیَزِیدُ الظَّالِمِینَ إلاَّ خَسَاراً‏»‏‏؛‏‎[35]‎‎ ‎‏چه خسارتی بالاتر از این که سی ـ چهل سال کتاب الهی را قرائت کنیم و به تفاسیر رجوع‏‎ ‎‏کنیم؛ و از مقاصد آن باز مانیم؛ ‏‏«‏رَبَّنَا ظَلَمْنَا أنْفُسَنَا وَ إنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ‎ ‎الْخَاسِرِینَ‏»‏‏.‏‎[36]‎

‏ایشان حتی تفاسیر عرفانی نوشته شده در این دوران طولانی را معطوف به هدف‏‎ ‎‏قرآن  نمی دانند. و شگفت انگیزتر این که آن جایی هم که تفسیری را خوب و جامع اقوال‏‎ ‎‏عامّه و خاصّه معرفی می نمایند، باز هم نسبت به آن، رضایت کامل خویش را ابراز‏‎ ‎‏نمی دارند؛ بلکه آن ها را ترجمه ها و عطرهایی از قرآن می دانند. و در بیان سبب و علت آن‏‎ ‎‏اشاره دارند که عظمت قرآن فراتر از آن است که حتی عالمان نیز بتوانند به مقصود اصلی‏‎ ‎‏دست یابند.‏

‏در عین حال ایشان، خود در مواضع گوناگون ـ از جمله کتاب های ‏‏آداب الصلاة‏‏،‏‎ ‎‏سرّ  الصلاة ‏‏و ‏‏چهل حدیث‏‏ ـ به تفسیر و تأویل می نشیند؛ که ذیلاً نمونه هایی را همراه با‏‎ ‎‏بیان  ریشه ها و مبانی آن نقل می نماییم. ایشان مقدمتاً به این نکته اشاره می نماید که‏‎ ‎‏شرح  تفسیری را که بیان می کنند، در حقیقت نوعی ادای دین و به قصد اشاعۀ معارف‏‎ ‎‏الهی  است:‏

‏شگفتا! که شب پره ای می خواهد به ثنای خورشید خورشیدهای تابان بپردازد، یا حربایی‏‎ ‎‏می خواهد آفتاب پر نور درخشان را توصیف نماید. وه! که چه عاجزند خامه و بیان، و چه گنگ‏‎ ‎‏ولالند دل و زبان: «بگو که اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکّب شود قبل از آن که کلمات‏‎ ‎‏پروردگار من پایان پذیرد، آب دریا به پایان می رسد» (قرآن کریم) این آیۀ شریفه دربارۀ‏‎ ‎‏کلمات است، تا چه رسد به مبدأ کلمات و مصدر آیات؛ که دریای وجود و خامه های عالم غیب‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 273
‏و شهود از توصیف یک جلوه از جلوه هایش عاجزند. خدایی که برهانش استوار و سلطنتش پر‏‎ ‎‏شکوه است.‏‎[37]‎

‏بالجمله، مطلب از دست خارج شد و قلم طغیان نمود و نویسنده، خداوند تبارک و تعالی‏‎ ‎‏را  شاهد می گیرد که مقصودی در این کلام ندارم جز آن که برادران ایمانی را آشنا کنم به‏‎ ‎‏معارف الهیه.‏‎[38]‎

‏قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبه ای که عرفان آن بر تمام دایرۀ وجود، از مُلک تا‏‎ ‎‏ملکوت اعلی، و از آن جا تا لاهوت و آنچه در فهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق‏‎ ‎‏طاقت، اگر نگویم ممتنع است؛ و نه از آنچه بر بشریت گذشته است، از مهجور بودن از حقایق‏‎ ‎‏مقام والای ثقل اکبر و ثقل کبیر، که از هر چیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است، و‏‎ ‎‏نه از آنچه گذشته است بر این دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن‏‎ ‎‏برای مثل منی میسّر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود.‏‎[39]‎

‏اندیشۀ تفسیری امام و سبک شرح ایشان، اگر چه همراه با شرح الفاظ و عبارات است‏‎ ‎‏و در نقل اقوال رسول اکرم  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و ائمۀ اطهار ‏‏علیهم السلام‏‏ سنّت جاری مفسران روایی را معمول‏‎ ‎‏می دارد و در مواضعی، برای شناخت آیات، از آیه های خود قرآن استمداد می طلبد و آن‏‎ ‎‏جایی که لازم است، از قوّت استدلال و برهان، حظّ وافی می برد و در وادی درمان گری‏‎ ‎‏دردهای دل و زدودن زنگارهای قلب، بر مدار موعظه و پندهای اخلاقی گام برمی دارد؛‏‎ ‎‏ولی غالب تألیفات و تفاسیر، از رنگ و بوی حکمت و عرفان برخوردارند؛ عمیق ترین و‏‎ ‎‏ژرف ترین دریافت های عرفانی را در بلندترین مضامین حِکمی، به تشنگان این وادی‏‎ ‎‏هدیه نموده اند و آن اندیشه های اشراقی و لطیفه های شهودی را با زبان اهل معرفت، در‏‎ ‎‏عالم شهادت بیان داشته اند و ترکیب موزونی از عشق و عرفان و عقل و حکمت و قرآن و‏‎ ‎‏عترت را پدید آورده اند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 274

نمونه هایی از تفسیر امام خمینی رحمه الله

‏در مقام تفسیر آیۀ ‏‏«‏بِسْمِ الله ِ الرَّحمٰنِ الرَّحِیمِ‏»‏‏ که قرآن با آن آغاز می شود، این توضیح را‏‎ ‎‏برای دو صفتی که ذکر شده است ارائه می کند:‏

‏بدان که اسم ‏‏«‏الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ‏»‏‏یکی از اسامی جامع و شامل ‏‏[‏‏خداوند‏‎ ‎‏]‏‏است. در واقع،‏‎ ‎‏«رحمن» مقامی است که در آن سعۀ ‏‏[‏‏بالقوّه‏‏]‏‏ وجود خارجی به ظهور رسیده و بنابراین، به‏‎ ‎‏محض ظهور از غیب ‏‏[‏‏الهی ‏‎ ‎‏]‏‏شهود مطلق قابل رؤیت است. و این همان تجلّی رحمت‏‎ ‎‏رحمانی است. و صفت «رحیم» از طرف دیگر، مقامی است که در آن وجود، از طریق قبض‏‎ ‎‏واحد، جمع می شود؛ و لذا به قلمرو عالم غیب باز می گردد. پس هر گاه وجود به مرحلۀ بطون‏‎ ‎‏رسد و به پیشگاه خدا برسد، این رحمت رحیمی است. و اما اسم اعظم خدا، مقامی است که‏‎ ‎‏در آن قبض و بسط جمع می شوند. این مقام جمع الجمع است. و به همین جهت است که در‏‎ ‎‏عبارت ‏‏«‏بِسْمِ الله ِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ‏»‏‏ این دو صفت بعد از اسم اعظم خداوند (الله ) واقع شده اند.‏‎[40]‎

‏تقریباً قطعی است که حضرت امام با پرداختن به دو نوع رحمت الهی، فکر مهمی را که‏‎ ‎‏در ‏‏فصوص الحکم‏‏ ابن عربی مورد بحث قرار گرفته، در ذهن داشته است. ابن عربی در‏‎ ‎‏فصوص‏‏، رحمت الهی را بدین گونه ترسیم می کند که در دو جهت عمل می نماید:‏

‏به لحاظ بیرونی با خلق متعلق ضروری حبّ الهی (رحمن) و به لحاظ درونی در اعادۀ ترکیب‏‎ ‎‏اصلی و اولیه عالم واقع (رحیم).‏

‏به نظر می رسد که هر دو نویسنده به دنبال یک هدفند؛ از این نظر که هر دو سعی بلیغی‏‎ ‎‏می نمایند تا ضرورت مضاعف و اجتناب ناپذیر غیریّت و هویّت را در حبّ ـ خواه حبّ‏‎ ‎‏خدا باشد، خواه حبّ انسان، که کشاکش لازم برای تجربه و آگاهی از خودآگاهی را پدید‏‎ ‎‏می آورد ـ ترسیم کنند.‏

‏امام پس از نمایاندن آگاهی عمیق خود از مشکل ابن عربی، اقدام به آشتی دادن تنزیه به‏‎ ‎‏تشبیه  می نماید؛ «تنزیه» یعنی تصور و تصویری از خدا که بر طبق آن، خدا مطلقاً «غیرقابل‏‎ ‎‏مقایسه» با  جهان و مغایر با آن است؛ و «تشبیه» یعنی تصور و تصویری از خدا که طبق آن،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 275
‏خداـ کما بیش ـ «شبیه  عالم خلقت و ساری و جاری در آن» است. و این «تشبیه»، نظری‏‎ ‎‏است که به نظر متون مقدس دینی  و مذهبی نزدیک تر است.‏

‏به این قصد، امام به شیوه ای متوسل می شود که به تعبیر یکی از دانشمندان معاصر،‏‎ ‎‏دیالکتیک عرفانی است؛ چنین دیالکتیکی حایز موقعیت مهمی در گفتار ابن عربی‏‎ ‎‏می باشد؛ و سپس توسط پیروان وی در به عقد هم در آوردن فلسفه و عرفان دنبال‏‎ ‎‏شده  است.‏

‏در بحث مسألۀ تنزیه و تشبیه، امام خیلی صریح و روشن، با حکمای متصوّف هم‏‎ ‎‏مرامی می کند و راه حل های مدرسی (مرسوم در گذشته) را که توسط الهی دانان نظری‏‎ ‎‏مسلمان مورد دفاع واقع شده، مردود  می داند.‏

‏خواهی دید که این قوم ‏‏[‏‏الهی دانان نظری و متفکران عقلی‏‏]‏‏ ممکن است هر گونه رابطه ای‏‎ ‎‏[‏‏میان جهان و خالقش‏‏]‏‏ را انکار کنند و یک نوع تمایز و تغایر ‏‏[‏‏میان این دو‏‏]‏‏ فرض نمایند و‏‎ ‎‏بنابراین حق را از خلق جدا کنند. این ها از این حقیقت غفلت کرده اند که این ‏‏[‏‏تمایز حق از‏‎ ‎‏خلق‏‏]‏‏ به طور ناگزیر منجر به تعطیل ‏‏[‏‏خلق صفات از خداوند‏‏]‏‏ و بستن دست های او با‏‎ ‎‏ریسمان های نظام علّت و معلولی می گردد؛ ‏‏«‏غُلَّتْ أیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا‏»‏‏.‏‎[41]‎‏ گاهی اوقات‏‎ ‎‏اینان تمایل دارند که قایل به امتزاج ‏‏[‏‏خدا و خلقت‏‎ ‎‏]‏‏شوند که این امر منجر به این می شود که‏‎ ‎‏به نوعی شباهت میان این دو، قایل شوند و آن ها به حقیقتِ تنزیه خدا جاهلند.‏

‏بر خلاف اینان، عارف، که کاشف ‏‏[‏‏اسرار الهی ‏‏]‏‏، رجل الهی، و سالک سبیلی است که او را به‏‎ ‎‏معارف عرفانی می رساند، صاحب دو چشم است؛ با چشم راستش ارتباط و فنا، یا به عبارت‏‎ ‎‏دیگر، نفی غیریّت و کثرت را مشاهده می کند، و در عین حال، با چشم دیگرش نفی نفی‏‎ ‎‏[‏‏سابق‏‏]‏‏ و ظهور آثار و خواص حال در کثرت را می بیند. نیز می بیند که به هر موجودی به‏‎ ‎‏اندازۀ استحقاقش داده اند. به یُمن این امر، در آنچه به ‏‏[‏‏فهم درست‏‎ ‎‏]‏‏توحید مربوط‏‎ ‎‏می شود،  هرگز پایش نمی لغزد و آخر الامر به مقام کسانی نایل می آید که به مشاهدۀ وحدت‏‎ ‎‏دست یافته اند.‏‎[42]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 276
‏در تفسیر مفهوم «حمد» ضمن برخورداری هر یک از ارباب معرفت از اندیشۀ خاص‏‎ ‎‏خود، آنان را رهروان وادی یک حقیقت معرفی می نماید:‏

‏و بدان که از برای جمیع موجودات، حظّ، بلکه حظوظی از عالم غیب ـ که حیات محض‏‎ ‎‏است  ـ می باشد و حیات،  ساری در تمام دار وجود است. و این مطلب نزد ارباب فلسفۀ‏‎ ‎‏عالیه  با برهان، و نزد اصحاب قلوب و معرفت به مشاهده و عیان ثابت است، و آیات شریفۀ‏‎ ‎‏الهیه و اخبار اولیای وحی ـ علیهم الصلاة و السلام ـ دلالت تام تمام بر آن دارد. و محجوبین‏‎ ‎‏از اهل فلسفۀ عامیه و اهل ظاهر، که نطق موجودات را نیافته اند، به تأویل و توجیه‏‎ ‎‏پرداخته اند.‏

‏و عجب آن است که اهل ظاهر که به اهل فلسفه طعن زنند که تأویل کتاب خدا کنند، به‏‎ ‎‏حسب عقل خود در این موارد، خود تأویل این همه آیات صریحه و احادیث صحیحه کنند! به‏‎ ‎‏مجرد آن که نطق موجودات را نیافته اند ـ با آن که برهانی در دست ندارند ـ پس تأویل قرآن‏‎ ‎‏را، بی برهان و به مجرد استبعاد، کنند.‏

‏بالجمله، دار وجود، اصل حیات و حقیقت علم و شعور است. و تسبیح موجودات، تسبیح‏‎ ‎‏نطقی شعوری ارادی است، نه تکوینی ذاتی که محجوبان گویند و تمام آن ها به حسب حظّی‏‎ ‎‏که از وجود دارند، به مقام باری ـ جلّت عظمته ـ معرفت دارند.‏

‏و چون اشتغال به طبیعت و انغمار در کثرت، هیچ موجودی چون انسان ندارد، از این جهت از‏‎ ‎‏همۀ موجودات محجوب تر است؛ مگر آن که از جلباب بشریت خارج شده و خرق حجب‏‎ ‎‏کثرت و غیریت کرده باشد، که بی حجاب، به مشاهدۀ جمال جمیل پردازد؛ پس حمد و مدح او‏‎ ‎‏از تمام حمدها و مدح ها جامع تر است، و او حق را به تمام شئون الهیه و تمام اسماء و صفات،‏‎ ‎‏ستایش و عبادت کند.‏‎[43]‎

‏همان گونه که در بیان مالکیت ذاتیۀ ذات مقدّس اشاره می کنند:‏

‏تا نور وجود و شمس حقیقت در سیر تنزّلی و نزول از مکامن غیب به سوی عالم‏‎ ‎‏شهادت  است، رو به احتجاب و غیبت است؛ و به عبارت دیگر، در هر تنزّلی، تعیّنی است‏‎ ‎‏و  در هر تعیّن و تقیّدی، حجابی است. و چون انسان، مجمع جمیع تعیّنات و تقیّدات‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 277
‏است،  محتجب به تمام حجب هفت گانۀ ظلمانیه و حجب هفت گانۀ نوریه ـ که آن ارضین‏‎ ‎‏سبع و سماوات سبع به حسب تأویل است ـ می باشد. و شاید رد به «اسفل السافلین»‏‎ ‎‏نیز  عبارت از احتجاب به جمیع انواع حجب باشد. و از این احتجاب شمس وجود و صرف‏‎ ‎‏نور  در افق تعیّنات، به «لیل» و «لیلة القدر» تعبیر می توان نمود. و مادامی که انسان‏‎ ‎‏در  این  حجب محتجب است، از مشاهدۀ جمال ازل و معاینۀ نور اول، محجوب است. و‏‎ ‎‏چون  در سیر صعودی، جمیع موجودات از منازل سافلۀ عالم طبیعت به حرکات طبیعیه‏‎ ‎‏که  در  جبلّۀ ذات آن ها از نور جاذبۀ فطرت اللهی به حسب تقدیر «فیض اقدس» در‏‎ ‎‏حضرت  علمیه به ودیعت نهاده شده، رجوع به وطن اصلی و میعاد حقیقی نمودند ـ چنانچه‏‎ ‎‏در آیات شریفه، اشاره به این معنا بسیار است ـ از حجب نورانیه و ظلمانیه دوباره‏‎ ‎‏مستخلص  شوند، و مالکیت و قاهریت حق تعالی جلوه کند، و حق به وحدت و قهّاریت‏‎ ‎‏تجلّی  فرماید. و در این جا که رجوع آخر به اول و اتصال ظاهر به باطن شد، و حکم‏‎ ‎‏ظهورْ  ساقط و حکومت باطن جلوه نمود، خطاب از حضرت مالک علی الاطلاق آید ـ و‏‎ ‎‏مخاطبی جز ذات مقدس نیست ـ : ‏‏«‏لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ‏»‏‏ و چون مجیبی نیست، خود فرماید:‏‎ ‎‏«‏لِلّٰهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ‏»‏‏.‏‎[44]‎

‏و این «یوم» مطلق که یوم خروج شمس حقیقت از حجاب افق تعیّنات ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ «یوم دین»‏‎ ‎‏است به یک معنا؛ زیرا که هر موجودی از موجودات، در ظلّ اسم مناسب خود، فانی در حق‏‎ ‎‏شود؛ و چون نفخۀ صور دمد از آن اسم ظهور کند و با توابع آن اسم قرین گردد؛ ‏‏«‏فَرِیقٌ فِی‎ ‎الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ‏»‏‏.‏‎[45]‎

‏و انسان کامل در این عالم، به حسب سلوک الی الله و هجرت به سوی او، از این حجب خارج‏‎ ‎‏شود و احکام قیامت و ساعت و یوم الدین برای او ظاهر و ثابت شود. پس حق با مالکیت‏‎ ‎‏خود بر قلب او ظهور کند، در این معراج صلاتی؛ و لسان او ترجمان قلبش باشد؛ و ظاهر او‏‎ ‎‏لسان مشاهدات باطنش گردد. و این است یکی از اسرار اختصاص مالکیت به «یوم الدین».‏‎[46]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 278
‏در باب ‏‏«‏إیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إیَّاکَ نَسْتَعِینُ‏»‏‏ توضیح می دهند:‏

‏از بیانات این رساله معلوم شده است نکتۀ عدول از غیبت به خطاب، و این گر چه خود،‏‎ ‎‏یکی  از محسّنات کلام و مزیت های بلاغت است ـ که در کلام فصحا و بلغا، بسیار و‏‎ ‎‏موجب  حسن کلام ـ و خود التفات از حالی به حالی رفع سئامت از مخاطب کند و نشاطی‏‎ ‎‏تازه به روح او بخشد، ولی چون نماز، معراج وصول به حضرت قدس و مرقاة حصول‏‎ ‎‏مقام  اُنس است، در این سورۀ شریفه دستور این ترقّی روحانی و مسافرت عرفانی را می دهد.‏‎ ‎‏و چون بنده در اول سلوک الی الله در حجب ظلمانیۀ عالم طبع و نورانیۀ عالم غیب محبوس‏‎ ‎‏و محجوب است، و سفر الی الله خروج از این حجب است به قدم سلوک معنوی و در‏‎ ‎‏حقیقت، مهاجرت الی الله رجوع از بیت نفس و بیت خلق است الی الله و ترک کثرات و‏‎ ‎‏رفض  غبار غیریّت و حصول توحیدات و غیبت از خلق و حضور لدی الربّ است، و چون‏‎ ‎‏در  آیۀ شریفۀ ‏‏«‏مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ‏»‏‏کثرات را منطوی در تحت سطوع نور مالکیت و قاهریت‏‎ ‎‏دید، حالت محو از کثرت و حضور در حضرت دست دهد و با مخاطبۀ حضوریه و مشاهدۀ‏‎ ‎‏جمال و جلال، تقدیم عبودیت کند و خداخواهی و خدابینی خود را به محضر قدس و محفل‏‎ ‎‏اُنس برساند.‏

‏و شاید نکتۀ این که با ضمیر «إیَّاکَ» تأدیۀ این مقصد را می کند، برای آن باشد که این ضمیر،‏‎ ‎‏راجع به ذات است «مضمحلاً فیه الکثرات»؛ پس سالک را ممکن است در این مقام، حالت‏‎ ‎‏توحید ذاتی دست دهد و از کثرت اسماء و صفات نیز منصرف و وجهۀ قلب حضرت ذات،‏‎ ‎‏بی حجب کثرات شود و این، آن کمال توحید است که امام موحدان و سر حلقۀ عارفان‏‎ ‎‏و  پیشوای عاشقان و سر سلسلۀ مجذوبان و محبوبان، امیرالمؤمنین ـ صلوات الله علیه و‏‎ ‎‏اولاده المعصومین ـ فرماید: ‏«و کمال التوحید نفی الصفات عنه»‏؛ زیرا که صفت را وجهۀ‏‎ ‎‏غیریّت و کثرت است، و این توجه به کثرت ـ و لو کثرت اسمائی ـ از سرایر توحید و حقایق‏‎ ‎‏تجرید بعید است؛ و لهذا شاید سرّ خطیئۀ آدم  ‏‏علیه السلام‏‏ توجه به کثرت اسمائی است که روح‏‎ ‎‏شجرۀ منهیه است.‏‎[47]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 279

خاتمه

‏طرح کلی اندیشه های تفسیری امام، بر محور تجلّی کمال عالم خلقت در انسان کامل‏‎ ‎‏می چرخد؛ که برخاسته از سنّت تعالیم دیرپای عرفان اسلامی و خصوصاً درون مایه های‏‎ ‎‏اصلی آموزه های ابن عربی است که با تفاوت های ظریف و لطیفی همراه شده است.‏

‏مطالعۀ این آثار نشان می دهد که ایشان تا پایان عمر، همواره مدافع نیرومند عرفان و‏‎ ‎‏شهود مستقیم حقایقی بوده که تنها معدودی از برگزیدگان از آن می توانند برخوردار باشند‏‎ ‎‏و از چشم نامحرمان و اغیار مخفی مانده است. وی حتی در کوران فعالیت های سیاسی،‏‎ ‎‏همیشه نگهبان این میراث گران قدر بوده و مبنای تلاش های سیاسی را بر تهذیب اخلاق و‏‎ ‎‏سیر و سلوک معنوی و تحت الشعاع تفکر عرفان قرار داده بود. بارزترین شاهد بر این‏‎ ‎‏حقیقت، نامۀ سرگشادۀ امام به رئیس جمهور شوروی سابق، میخائیل گورباچف است که‏‎ ‎‏در آن، با استفاده از فلسفۀ باطنی بهره برداری از تعالیم فلسفی و ارزش های اخلاقی‏‎ ‎‏جاودانه ای که توسط اندیشمندان مسلمان طی قرون، ساخته و پرداخته شده است را‏‎ ‎‏پیشنهاد می کند. وی حتی از ابن عربی و چند تن دیگر از پیروان او در این نامه یاد می کند؛‏‎ ‎‏که بیانگر تمایل قلبی ایشان به عرفان است.‏

‏به هر حال، تجزیه و تحلیل آثار تفسیری امام نشان می دهد که اندیشه های کانونی وی‏‎ ‎‏برخاسته از میراث گران سنگ عرفان اسلامی است که ابن عربی آن را پایه گذاری و شالوده‏‎ ‎‏ریزی نموده و ایشان آن را در ادامۀ کار شارحان، به شرح نشسته است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 280

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏آداب الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.‏

‏2. ‏‏بسط تجربۀ نبوی‏‏، عبدالکریم سروش، تهران، مؤسسه فرهنگی صراط، 1378 ش.‏

‏3. ‏‏تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس‏‏، امام خمینی، مؤسسه پاسدار اسلام،‏‎ ‎‏1410  ق.‏

‏4. ‏‏دیوان اشعار ناصر خسرو‏‏، ناصر بن خسرو، تصحیح مجتبی مینوی.‏

‏5. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏6. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏7. ‏‏قرآن در اسلام‏‏، سید محمدحسین طباطبائی، قم، انتشارات هجرت.‏

‏8. ‏‏کلیات مثنوی معنوی‏‏، جلال الدین بلخی، تصحیح نیکلسون، تهران، انتشارات امیرکبیر،‏‎ ‎‏1373 ش.‏

‏9. ‏‏مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی‏‏، نصرالله پورجوادی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی،‏‎ ‎‏1369  ش.‏

‏10. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه‏‏، ترجمۀ سید احمد فهری، تهران، انتشارات پیام‏‎ ‎‏آزادی، 1360 ش.‏

‏11. ‏‏مفاتیح الغیب یا کلید رازهای قرآن‏‏، صدرالدین شیرازی، ترجمه محمد خواجوی، تهران،‏‎ ‎‏انتشارات مولا، 1371 ش.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 281

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 282

  • )) استاد دانشگاه سبزوار.
  • نشریه نقد و نظر ش 21 ـ 22، ص 1 ـ 29 «بازنگری عرفان: خمینی و میراث حکمت عرفان اسلام».
  • )) آداب الصلاة، ص 321.
  • )) صحیفه امام، ج 12، ص 421.
  • )) آداب الصلاة، ص 181.
  • )) قرآن در اسلام، ص 16.
  • )) مفاتیح الغیب یا کلید رازهای قرآن، ص 206 ـ 207.
  • )) مجموعه آثار ابو عبدالرحمن سلمی.
  • )) آداب الصلاة، ص 184 ـ 185.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 454.
  • )) نجم (53): 8 ـ 9.
  • )) آداب الصلاة، ص 185.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 660.
  • )) صحیفه امام، ج 17، ص 433.
  • )) آداب الصلاة، ص 186.
  • )) صحیفه امام، ج 14، ص 388.
  • )) همان، ص 389.
  • )) آداب الصلاة، ص 321.
  • )) صحیفه امام، ج 17، ص 489.
  • )) همان، ج 18، ص 262..
  • )) نشریۀ صحیفه مبین، ش 21، ص 1 ـ 5، «حروف هفت گانۀ قرآن از نگاه امام خمینی»، سید رضا مؤدب.
  • )) صحیفه امام، ج 19، ص 285.
  • )) آداب الصلاة، ص 343.
  • )) کلّیات مثنوی.
  • )) نشریه گلستان قرآن، ش 111، ص 1 ـ 6، «درآمدی بر تفسیر و تفاسیر عرفانی».
  • )) دیوان اشعار ناصر خسرو.
  • )) مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی.
  • )) همان.
  • )) بسط تجربۀ نبوی.
  • )) آداب الصلاة، ص 192 ـ 195.
  • )) بقره (2): 2.
  • )) قمر (54): 17، 22، 32، 40.
  • )) نحل (16): 44.
  • )) ص (38): 29.
  • )) اسراء (17): 82.
  • )) اعراف (7): 23.
  • )) مصباح الهدایه، ص 52.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 627.
  • )) صحیفه امام، ج 21، ص 393.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 15 ـ 16.
  • )) مائده (5): 64.
  • )) نشریه نقد و نظر، ش 21 ـ 22، ص 1 ـ 29، «بازنگری عرفان: خمینی و میراث حکمت عرفان اسلام».
  • )) آداب الصلاة، ص 255.
  • )) غافر (40): 16.
  • )) شوری (42): 7.
  • )) آداب الصلاة، ص 271 ـ 272.
  • )) همان، ص 277 ـ 278.