کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

ولایت عرفانی از دیدگاه حضرت امام خمینی رحمه‌الله

‏ ‏

‏ ‏

ولایت عرفانی از دیدگاه حضرت امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

حجة الاسلام والمسلمین دکتر محمدجواد رودگر

درآمد

‏بازاندیشی و بازپژوهی حوزه های متنوع ولایت و ساحت های متکثر آن، در حقیقت به‏‎ ‎‏نوعی، بازاندیشی و بازپژوهی ابعاد و حقایق و ابواب عمیق و انیق عرفان اسلامی، به ویژه‏‎ ‎‏عرفان شیعی است؛ چه این که مقولۀ ولایت روح و جان مایۀ عرفان ناب اسلامی و شاه کلید‏‎ ‎‏ورود به دار السلام معرفت های باطنی و داراللقای توحید شهودی و کشفی است که‏‎ ‎‏سرنوشت عرفان با ولایت و ولایت با توحید به هم گره خورده است و ولیّ و عارف و‏‎ ‎‏موحّد، همسفر و هم سُفره، و گوش و آغوش و هوش و نوش آن ها سخت درهم تنیده اند.‏

‏لذا ولایت شناسی ـ چه در قالب شناخت حصولی و نظری و علمی و چه در کسوت‏‎ ‎‏معرفت باطنی و سلوکی ـ در حقیقت، عرفان شناسی حصولی و شهودی و همانا‏‎ ‎‏موحّدشناسی است؛ چرا که عرفان دو عنصر محوری و بنیادین دارد: الف. توحید و‏‎ ‎‏ولایت؛ ب. موحّد و ولیّ. و همۀ هستی شناسی های عرفانی و سیر و سلوک های درونی و‏‎ ‎‏اَنفسی در غایت شناسی، به توحید و ولایت منتهی می شود. به بیان دیگر، ولایت ـ که به‏‎ ‎‏ولایت مطلقۀ الهیه، ولایت کلیه، ولایت محمّدیه ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و علویّه ‏‏علیه السلام‏‏ و مهدویّه ‏‏علیه السلام‏‏، با همۀ‏‎ ‎‏مراتب و تفاوتِ درجاتشان تفسیر و تبیین شده است ـ تمامی عوالم کلیه، یعنی عالم ذات‏‎ ‎‏(لاهوت، هویّت غیبیه، غیب مجهول، غیب الغیوب، عین الجمع، حقیقة الحقائق، مقام «أو‏‎ ‎‏أدنی»، غایة الغایات و احدیّت)؛ عالم صفات (جبروت، برزخ البرازخ، برزخیت اُولیٰ،‏‎ ‎‏مجمع البحرین، قاب قوسین، محیط الاعیان، واحدیّت و عماء)؛ عالم ملکوت (عالم‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 219
‏ارواح، عالم افعال، عالم امر، عالم ربوبیت، عالم غیب و باطن)؛ عالم مُلک (عالم شهادت،‏‎ ‎‏عالم ظاهر، عالم آثار و خلق و محسوس) و عالم ناسوت (کون جامع، علّت غائیه، آخر‏‎ ‎‏التنزّلات و مجلی الکلّ)‏‎[1]‎‏ را در برمی گیرد. و از خدای سبحان تا انسان کامل و از انسان‏‎ ‎‏کامل تا خدای سبحان، در دوقوس نزول و صعود و دو منحنی فراز و فرود در دایرۀ هستی،‏‎ ‎‏معنا و مبنا می یابد.‏

‏لذا ولیّ، اسمی است از اسماء الهیّه‏‎[2]‎‏ که در جمیع ادوار تقاضای مظهر می نماید و‏‎ ‎‏«ولایتِ باقی» است و «نبوّتِ فانی»؛ چرا که باب ولایت گشوده و انفتاح بردار و باب نبوّت‏‎ ‎‏بسته و اختتام پذیر است؛ چه این که ولایت اعمّ از نبوّت و رسالت، و نبوّت اعم از رسالت‏‎ ‎‏و اخصّ از ولایت است و ولایت، باطن نبوّت و رسالت است. ‏

‏بنابراین، احاطه و اشتمال ولایت روشن می گردد؛ چرا که ولایت سه نوع مظهر دارد:‏‎ ‎‏الف. ولیّ غیر نبیّ، مثل اولیای امّت اسلام؛ ب. نبیّ غیر رسول، چون انبیای بنی اسرائیل که‏‎ ‎‏بر دین و ملّت حضرت موسی بوده اند؛ ج. رسول، مانند ابراهیم خلیل، موسی، عیسی و‏‎ ‎‏خاتم الانبیا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏.‏‎[3]‎

‏لذا این بیت حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در دیوان اشعارش تفسیری عالی می پذیرد که: ‏

‏ ‏

‏تا ولایت بر ولیّ عصر می باشد مقرّر‏   ‎ ‎‏تا نبوّت را محمّد، تا خلافت راست حیدر‏‎[4]‎

‏ ‏

‏«ولایت» در دو محور مفهوم و مصداق، باطن نبوّت و رسالت است؛ و «نبوّت» مقام‏‎ ‎‏ظهور خلافت و ولایت است.‏‎[5]‎‏ این است که ولایت، بیت الغزل عرفان اصیل و ناب‏‎ ‎‏اسلامی و به تعبیر سید حیدر آملی ‏‏رحمه الله‏‏«ولایت، کمال اخیر حقیقی انسان است».‏‎[6]‎‏ و کامل‏‎ ‎‏بودن انسانِ کامل نیز به فصل اخیر، یعنی ولایت وابسته است‏‎[7]‎‏ و به تعبیر استاد علامه‏‎ ‎‏حسن زاده آملی:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 220
‏عرفان بی ولایت چنان است که گویی عقل بی درایت.‏‎[8]‎

‏حال چه زیبا و دلنشین و بصیرت زا و معرفت پرور است اگر گزارۀ «ولایت، باطن‏‎ ‎‏خلافت است و ولایت مطلقۀ کلیه، باطن خلافت مطلقۀ کلیه است»‏‎[9]‎‏ در اندیشه های‏‎ ‎‏تابناکِ عرفانی حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ را به گزارۀ دیگری از آن عارف کامل گره بزنیم که مرقوم‏‎ ‎‏داشته اند:‏

فإنّ الولایة التامّة إفناء رسوم العبودیة؛ فهی الربوبیة التی هی کنه العبودیة، إلاّ أنّ الظهور‎ ‎بالربوبیة التی هی من مختصّات الحقّ ـ جلّ وعلا ـ کان من أصعب الاُمور علیهم؛ فإنّ مقام‎ ‎العبد الکامل هو التذلّل بین یدی سیّده. و إظهار المعجزات فی بعض الأحیان فی الحقیقة‎ ‎إظهار ربوبیة الحقّ فی المظهر  الکامل.‎[10]‎

‏در می یابیم که حضرت امام نسبت عبد به رب را در مقام سیر و سلوک و عبودیت تا‏‎ ‎‏مرحلۀ فنا تبیین می کند و در حقیقت، راه وصول به مقام ولایت ـ که فناء فی الله و بقاء بالله ‏‎ ‎‏است و به تعبیر دقیق حِکمی و عرفانی استاد علامه حسن زاده آملی: «جزای فناء فی الله ‏‎ ‎‏بقاء بالله است»‏‎[11]‎‏ ـ را نشان داده و دو اصل زیر را ترویج و تبیین کرده اند:‏

‏1. راه ولایت باز است نه بسته و ولیّ شدن ممکن است نه ممتنع؛‏

‏2. راه نیل به مقام ولایت، عبودیت و فنای ذاتی و اسمائی و صفاتی است.‏

‏حال اگر دو گزارۀ پیشین را به گزارۀ تفسیری ـ عرفانی حضرتشان در تفسیر آیۀ‏‎ ‎‏«امانت» وصل کنیم که مرقوم داشته اند: «و امانت در مشرب اهل عرفان «ولایت مطلقه»‏‎ ‎‏است که غیر از انسان هیچ موجودی لایق آن نیست. و این ولایت مطلقه، همان مقام فیض‏‎ ‎‏مقدس است.»‏‎[12]‎‏ بیش تر و بهتر دیدگاه و تفسیر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ را نسبت به مقولۀ ولایت‏‎ ‎‏درمی یابیم.‏

‏به تعبیر استاد جلال الدین آشتیانی:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 221
‏مصنّف علامه ‏‏رحمه الله‏‏ در مصابیح متعدد به بیان نحوۀ تعیّن حقیقتِ ولایت و «نبوّت تعریفی» و‏‎ ‎‏نحوۀ ظهور آن حقیقت از مقام غیب (مرتبۀ احدیّت و واحدیّت) و سریان آن حقیقت در‏‎ ‎‏مراتب غیب و شهود و تقریر این اصل که حقیقت ولایت و نبوت در هر موطن و مقام حکم‏‎ ‎‏خاص دارد، و نحوۀ ظهور اسماء در این مظهر و تحقق آن که عین ثابتِ صاحبِ مقام جمع‏‎ ‎‏الجمعِ نبوت بمقامها الغیبیه سمت سیادت بر دیگر اعیان دارد، پرداخته اند و در عباراتی کوتاه‏‎ ‎‏مطالب عالیه ای را که درک آن مطالب اختصاص به بارعین در حکمت یمانیه و صاحبان‏‎ ‎‏احاطه به معارف حقیقیه دارد، تقریر فرموده اند و قسمت مهمی از مسائل خاص «علم‏‎ ‎‏الأسماء» را بیان کرده... .‏‎[13]‎

‏در این مقاله گزاره های محوری و مبنایی حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ را در مسأله «ولایت» بررسی‏‎ ‎‏می کنیم و ثابت می نماییم که چگونه امام ‏‏رحمه الله‏‏ با تکیه بر سنّت های عرفانی اسلاف به‏‎ ‎‏تقریرهای نوین و رویکردهای جدیدی دست یازیده اند و با رهیافتی عرفانی و راهبردی‏‎ ‎‏حِکمی و متدلوژی قرآنی ـ روایی یا مبتنی بر عرفان اهل بیتی، برون رفتی بسیار عمیق و‏‎ ‎‏منطقی از سنّت های سلف عرفانی و نقدهای ایجابی و سلبی عبارتی و اشارتی یا مستقیم و‏‎ ‎‏غیر مستقیم، نظام مند و حساب شده، مقولۀ نبوّت، خلافت و ولایت، نبوّت تشریعی و‏‎ ‎‏تعریفی، فیض اقدس و مقدس، عین ثابت و سرّ قَدَر، خلافت و ولایت مطلق و مقیّد، کلیه‏‎ ‎‏و جزئیه، عامه و خاصه را تفسیر و تصویر مفهومی و مصداقی کرده اند.‏

‏لذا در این فراز لازم است یادآور شویم که رویکرد امام به مقولۀ «ولایت» رویکردی‏‎ ‎‏ترکیبی و تلفیقی از نقل، عقل و کشف، یا قرآن و برهان و عرفان ـ شبیه به رویکرد و روش‏‎ ‎‏مرحوم سید حیدر آملی ‏‏رحمه الله‏‏ در «ولایت شناسی»‏‎[14]‎‏ و رویکرد و متد استاد علامه‏‎ ‎‏طباطبائی ‏‏رحمه الله‏‎[15]‎‏ ـ خواهد بود؛ چه این که در کل، چهار رویکرد در عرفان شناسی و‏‎ ‎‏ولایت شناسی دیده می شود:‏

‏1. رویکردی فلسفی ـ عقلانی؛‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 222
‏2. رویکردی عرفانی ـ کشفی؛ ‏

‏3. رویکردی ترکیبی از حکمت برهانی و معرفت شهودی و کشفی؛‏

‏4. رویکردی ترکیبی و تلفیقی از معرفت های وحیانی و حکمت برهانی و ذوقی که در‏‎ ‎‏واقع بُن مایه های اوّلی و اصلی آن، آیات قرآن و آموزه های روایی و حدیثی یا مجموعۀ‏‎ ‎‏معارف اسلامی است.‏

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ از این منظر و با این رویکرد مقولۀ بنیادین «ولایت» را که جامع غیب‏‎ ‎‏و  شهود است مورد شناخت و سنجش قرار داده اند و بحث های نظری بسیار مهم‏‎ ‎‏و  تحلیل های فراگیر و راهگشای حِکمی و معرفتی را انجام داده اند. چه این که از‏‎ ‎‏محیی الدین ابن عربی تا شارحین ‏‏فصوص الحکم ‏‏او، جامی، جندی، کاشانی، خوارزمی و... با‏‎ ‎‏نگرش و گرایش های فلسفی ـ عرفانی (برهانی ـ شهودی) و آقا محمدرضا قمشه ای‏‎ ‎‏و  میرزا احمد آشتیانی، عرفانی نزدیک به فلسفه و مرحوم سیدحیدر آملی با ترکیبی از‏‎ ‎‏روش های برهانی، عرفانی و قرآنی و استاد علامه طباطبائی ‏‏رحمه الله‏‏ در فصل اول و دوم ‏‏رسالة‏‎ ‎‏الولایه‏‏، فلسفی و برهانی و فصل سوم و چهارم، عرفانی و قرآنی و روایی و فصل پنجم،‏‎ ‎‏قرآنی و روایی.‏

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ نیز با جمع متدهای برهانی، عرفانی و وحیانی (قرآنی ـ روایی) یا‏‎ ‎‏ترکیب عقل، نقل و کشف، فرایند تفسیر خویش را نسبت به مقوله و موضوع ولایت بیان‏‎ ‎‏کرده اند؛ یعنی با استفاده از روش ابن عربی و شارحان اندیشه هایش مانند: قیصری، جامی‏‎ ‎‏و جندی، و بهره گیری از روش و نگرش مرحوم آقا محمدرضا قمشه ای، میرزا احمد‏‎ ‎‏آشتیانی، و الهام گیری از اساطین فن حکمت و عرفان و تفسیر، همچون سید حیدر آملی و‏‎ ‎‏میرزا محمدعلی شاه آبادی (آیة الله شاه آبادی، استاد عرفان امام ‏‏رحمه الله‏‏) و ابتکار و اجتهاد‏‎ ‎‏نگرشی، روشی و بینشی خاص به خود، توانست به خوبی از عهدۀ تبیین و تحلیل‏‎ ‎‏«ولایت» برآید؛ در حقیقت، سرچشمه های زلال اندیشه و شناخت امام، قرآن و احادیث و‏‎ ‎‏روایات یا معارف باطنی و انفسی اسلام بوده است.‏

‏به بیان دیگر، امام ‏‏رحمه الله‏‏ با بهره های عمیق و جامع از قرآن صامت، قرآن ناطق و قرآن‏‎ ‎‏صاعد ـ که همواره از آن ها سخن به میان می آورد ـ به ولایت شناسی پرداخته اند و این‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 223
‏مطلب، رویکرد حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ را با سایر رویکردها، گرایش ها، نگرش ها و بینش ها‏‎ ‎‏متمایز می سازد و این حقیقت از عمق اندیشه های اسلامی و استحکام بینش عرفانی‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ حکایت می کند.‏‎[16]‎

‏به هر حال این مقاله را در محورهایی چون: معناشناسی ولایت، اصول و مبانی‏‎ ‎‏ولایت شناسی، اقسام ولایت، حقیقت ولایت و مؤلفه های ذاتی و عَرَضی ولایت و‏‎ ‎‏امکان  راهیابی به مقام ولایت از افق اندیشه های حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ تنظیم و تقریر می نماییم.‏‎ ‎‏بمنّه و کَرَمه. ‏

بخش یکم: معناشناسی ولایت

‏ولایت را از «وَلی» به معنای قرب و نزدیکی گرفته اند، لذا حبیب را ولی گویند؛ زیرا که‏‎ ‎‏به محبتش نزدیک است و در اصطلاح، عبارت است از قرب و نزدیکی به خدای سبحان:‏

إعلم أنّ الولایة مأخوذةٌ من الوَلی و هو القرب، لذلک یسمّی الحبیبُ ولیّاً، لکونه قریباً من‎ ‎محبّةِ و فی الاصطلاح هی القرب من الحقّ سبحانه.‎[17]‎

‏قیام عبد است به حق در مقام فنا از نفس خود؛ ولایت دو قسم است: ولایت عامه، که‏‎ ‎‏مشترک است میان تمام مؤمنان و ولایت خاصه، که مخصوص است به سالکان واصل؛ که‏‎ ‎‏در حق فنا یافته و به او بقا یافته اند.‏‎[18]‎

معانی ولایت در نگاه عارفان

‏ولی کسی است که فانی از حال خود و باقی در مشاهده حق و خود از نفس خود خبر ندارد و‏‎ ‎‏با غیر حق عهد و قراری ندارد.‏‎[19]‎

‏باطن نبوت «ولایت» است و شمولش از نبوت بیش است؛ که شامل نبوت و ولایت هر‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 224
‏دو  شود و انبیا، خود  اولیایند.‏‎[20]‎

‏میان نبی و ولی عموم و خصوص مطلق است. هر نبیّی ولی نیز هست و هر ولیّی لازم‏‎ ‎‏نیست که نبی باشد؛ مانند اولیای امت محمّد ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و نبوت برزخی است میان ولایت و‏‎ ‎‏رسالت، زیرا نبوت اخبار است از حقایق الهی و بر دو گونه است: یکی اِخبار از معرفت ذات و‏‎ ‎‏صفات و اسماء و احکام که مخصوص ولایت است.‏

‏دوم، جمع آن اخبار است با تبلیغ احکام شرعیه...‏

‏مظاهر ولی سه نوعند: ولی غیر نبی، مثل اولیاء الله در امت پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و نبی غیر ولی الله و‏‎ ‎‏رسول، مانند انبیای بنی اسرائیل، و سوم نبیِ رسول مانند حضرت ابراهیم.‏

‏لذا در این جا خالی از لطف نیست که مقامات انبیا و اولیا را به شرح ذیل ذکر نماییم:‏

‏1.محدَّث؛ کسی که به او خبر رسد و الهام می گیرد.‏

‏2.نبی؛ کسی که به او خبر می رسد و الهام می گیرد و مأمور است به رساندن و ممکن است‏‎ ‎‏صاحب کتاب نباشد.‏

‏3. رسول؛ خبر می گیرد و باید برساند و صاحب کتاب هم هست.‏

‏4. اولواالعزم (عزم = جزم در امر، پافشاری)؛ تکلیفی سنگین تر از رسول دارند که امام‏‎ ‎‏نیز  هستند.‏

‏5. مقام ختم؛ که عصارۀ همه این ها است.‏‎[21]‎

‏و عارف کامل عزالدین محمود، در ‏‏شرح تائیه ابن فارض‏‏ گفته است:‏

النبوة بمعنی الإنباء و النبیّ هو المنبئ عن ذات الله و صفاته و أسمائه و أحکام مراداته.‎ ‎والإنباء الحقیقی الذاتی لیس إلاّ للروح الأعظم الذی بعثه الله إلی النفس الکلیة أولاً، ثم إلی‎ ‎النفوس الجزئیة ثانیاً. لینبئهم بلسانه العقلی عن الذات الأحدیة أو الصفات الأزلیة و الأسماء‎ ‎الإلهیة و الأحکام القدیمة و لاالمرادات الحسّیة.

‏که به تعبیر یکی از اولیای الهی و حکمای ربانی و عرفای نورانی:‏

‏ ‏

‏حرف اول از نبوت حرف نون‏   ‏قلب نون واو آمده ای ذوفنون ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 225
‏حرف اول از ولایت حرف واو‏   ‏قلب واو آمد الف ای کنجکاو‏

‏حرف اول از الوهیت الف‏    ‎ ‎‏مبدأ جمله حروف مؤتلف‏

‏پس ولی قلب نبی و جان اوست‏   ‎ ‎‏قلب قلبش ذات الله سِرّ اوست‏‎[22]‎

‏ ‏

‏هجویری گوید:‏

‏اساس طریقت تصوف و معرفت، جمله بر ولایت بود و‏‏«‏هُنَالِکَ الْوَلاَیَةُ لِلّٰهِ الْحَقِّ‏»‏‎[23]‎‏ و خدای‏‎ ‎‏را  دوستانی است که آن ها را به دوستی و ولایت خود مخصوص گردانید و آن ها والیان‏‎ ‎‏ملک  وی اند.‏‎[24]‎

‏و گفته اند:‏

‏ولایت بر چهار قسم است: ولایت عظما که خاتم انبیا را است و آن ولایت لاهوتی است؛ و‏‎ ‎‏ولایت کبرا که از آن سایر انبیای الهی است و آن ولایت جبروتی است؛ و ولایت وسطا که از‏‎ ‎‏آنِ اولیای الهی است و آن را ولایت ملکوتی گویند؛ و ولایت صغرا که مؤمنان و عارفان را‏‎ ‎‏باشد و آن را ولایت ناسوتی گویند.‏‎[25]‎

‏شبستری نیز گوید:‏

‏فلهذا علما در تعریف ولیّ فرموده اند:‏

الولیّ هو العارف بالله و صفاته حسب ما یمکن و المواظب علی الطاعات والمجتنب من‎ ‎المعاصی، المعرض عن الانهماک فی اللّذات والشهوات.‎[26]‎

‏چه این که ولی غیر نبی کمالات معنوی و مقام ولایت را در اثر مجاهدۀ با نفس و اجتهاد‏‎ ‎‏پویای اخلاقی و سیر و سلوک عرفانی و طی مدارج و معارج ملکوتی به دست می آورد، که‏‎ ‎‏دو وجه ایجابی و سلبی دارد: ایجابی آن مواظبت بر واجبات و طاعات الهی؛ و سلبی آن‏‎ ‎‏اجتناب و احتراز از محرمات و لذات مادی و شهوات و نفسانیات است. چه این که همواره‏‎ ‎‏در مقام عبودیت قرار دارد؛ که شیخ شبستری نیکو  سروده اند: ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 226

‏ولیّ آنگه رسد کارش به اتمام‏   ‏که باز آغاز گردد باز انجام‏

‏ ‏

‏و این شریعت محوری و اطاعت و تبعیت گرایی از اصول مهم نبوت تعریفی یا نیل و‏‎ ‎‏صیانت از مقام ولایت است؛ چه این که:‏

اللهم أرنی الحق حقّاً و ارزقنا اتباعه و أرنی الباطل باطلاً و ارزقنا اجتنابه.‎[27]‎

‏مرحوم استاد علامه طباطبائی ‏‏رحمه الله‏‏ در تبیین معنای «ولایت» می نویسد:‏

والولایة و إن ذکروا لها معانی کثیرة لکن الأصل فی معناها ارتفاع الواسطة الحائلة‎ ‎بین  الشیئین بحیث لایکون بینهما ما لیس منهما، ثم استعیرت لقرب الشیء من الشیء‎ ‎بوجه  من وجوه القرب کالقرب نسباً أو مکاناً أو منزلةً أو بصداقة أو غیر ذلک و لذلک‎ ‎یطلق  الولی علی کلّ من طرفی الولایة، و خاصّةً بالنظر إلی أنّ کلاًّ منهما یلی من الآخر‎ ‎ما  لایلیه غیره فالله سبحانه ولیّ عبده المؤمن لأنّه یلی أمره و یدبّر شأنه فیهدیه إلی‎ ‎صراطه  المستقیم و یأمره و ینهاه فیما ینبغی له أو لاینبغی و ینصره فی الحیاة الدنیا‎ ‎والآخرة.  و المؤمن حقاً ولیّ ربّه لأنّه یلی منه إطاعته فی أمره و نهیه ویلی منه عامّة‎ ‎البرکات  المعنویة من هدایة و توفیق و تأیید و تسدید و ما یعقّبها من الإکرام بالجنة‎ ‎و  الرضوان.‎[28]‎

‏و حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ می نویسند:‏

‏ولایت باطن خلافت است و ولایت مطلقه کلّیه، باطن خلافت مطلقه کلّیه است.‏‎[29]‎

‏و همچنین در تعریف ولیّ مطلق می نویسند:‏

فالولیّ المطلق من ظهر عن حضرة الذات بحسب المقام الجمعی والاسم الجامع الأعظم ربّ‎ ‎الأسماء و الأعیان فالولایة الأحمدیة الأحدیة الجمعیة مظهر الاسم الأحدی الجمعی و سائر‎ ‎الأولیاء مظاهر ولایته و محالّ تجلّیاته.‎[30]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 227

بخش دوم: ماهیت شناسی ولایت

‏پس از بحث از معناشناسی و تحلیل واژگانی ولایت، پنج نکته از بزرگان حکمت ذوقی‏‎ ‎‏و معرفت شهودی و علم کشفی را مزید اطلاع اصحاب نظر و بصر می آوریم: ‏

نکته اول: 

... و کذلک خاتم الأولیاء کان ولیّاً و آدم بین الماء و الطّین و غیره من الأولیاء ما کان ولیاً إلاّ‎ ‎بعد تحصیله شرائط الولایة من الأخلاق الإلهیة فی الاتّصاف بها من کون الله تعالی تسمّی‎ ‎بالولیّ الحمید. فخاتم الرُّسل من حیث ولایته، نسبته مع الخاتم للولایة، نسبة الأنبیاء و‎ ‎الرسل  معه؛ فإنّه الولیّ الرسول النبیّ و خاتم الأولیاء الولیّ الوارث الآخذ عن الأصل‎ ‎المشاهد  للمراتب و هو حسنةٌ من حسنات خاتم الرسل محمد ‏صلی الله علیه و آله‏‏ مقدّم الجماعة و سید‏‎ ‎‏ولد  آدم فی فتح باب الشفاعة فعیّن حالاً خاصّاً ما عمّم. و فی هذا الحال الخاصّ تقدم علی‏‎ ‎‏الأسماء الإلهیة... .‏‎[31]‎

‏هنوز آدم در میان آب و گل بود که خاتم اولیا، ولیِّ ولایت جان و دل بود و غیر او را‏‎ ‎‏از  اولیا حصول ولایت بعد از تحصیل شرایطش از اخلاق الهیه و اتّصاف بدان که حق‏‎ ‎‏سبحانه و تعالی به واسطۀ آن اخلاق و صفات مسمّا شد به ولیّ حمید و از جمله شرایط‏‎ ‎‏ولایت تحقق اولیات در وجود عینی و تطهّر ایشان از صفات نفسیه و تنزّه از خیالات‏‎ ‎‏وهمیه و تخلّق به اخلاق الهیه و تخلّص از قیود جزئیه، و ادای امانت وجودات افعال‏‎ ‎‏و  صفات و ذات به ملکی که مالک همه است بالذات، پس چون از خویش فانی شوند و‏‎ ‎‏به  بقای حق باقی گردند، به ولایت اتصاف یابند از آن که ولایت از صفات ذاتیه است‏‎ ‎‏لاجرم از وجود این شرایط به جمال کمال ولایت آراسته شوند. مرسلین از آن روی که‏‎ ‎‏اولیایند نمی بینند آنچه می بینند مگر از مشکات خاتم الاولیا و نسبت آن ها ‏‏علیهم السلام‏‏ به خاتم‏‎ ‎‏اولیا چون نسبت سایر اولیا و رسل است و چنان که ابن عربی در ‏‏فتوحات‏‏ باب چهاردهم‏‎ ‎‏آورده است:‏

‏روح محمدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ را در عالم مظاهر است و اکمل مظاهرش در قلب زمان و در افراد و در‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 228
‏ختم ولایت محمّدیه است و در ختم ولایت عامه که عیسی ‏‏علیه السلام‏‏ است و... .‏‎[32]‎

نکته دوم: ‏استاد حسن زادۀ آملی در قالب ابیات ژرف و شیرین و دلنشین لطایف‏‎ ‎‏منطوی در امتیازات مقام نبوت و رسالت و ولایت و تعامل و ترابط آن ها را چنین ترسیم و‏‎ ‎‏تفسیر نموده اند:‏

‏ ‏

‏ولیّ اسمی ز اسماء الهی است‏   ‏که او را دولت نامتناهی است‏

‏چه در دنیا و در عُقبیٰ ولیّ است ‏   ‎ ‎‏لسان صدق یوسف نبیّ است‏

‏نبی نبود ز اسماء الهی ‏     ‎ ‎‏لذا آمد نبوّت را تناهی‏

‏نبیّ است و ولیّ مشکات و مصباح‏  ‎ ‎‏ازین دو نور اشباح است و ارواح‏

‏چو در تو هست باطن اسم ظاهر‏   ‎ ‎‏یکایک را مقاماتی است باهر‏

‏به ظاهر تجلیت آمد دثارت‏    ‎ ‎‏به باطن تحلیت باشد شعارت‏

‏نبی را اسم ظاهر هست حاکم‏   ‎ ‎‏ولیّ را باطن حاکم هست دائم‏

‏نبی باید ولی باشد ولی نه‏   ‎ ‎‏که می شاید نبی باشد نبی نه‏

‏ز مشکات است و از نور ولایت‏   ‎ ‎‏هر آن فتحی که پیش آید برایت‏

‏جمال قلب تو از نور مشکات‏   ‎ ‎‏درخشد همچو از خورشید، مرآت‏

‏ولایت ساری اندرماسوایست‏   ‎ ‎‏که آن فیض نخستین خدایست‏‎[33]‎

‏ ‏

نکته سوم:‏ استاد علامه طباطبائی ‏‏رحمه الله‏‏ در تفسیر آیۀ کریمۀ: ‏‏«‏فَاطِرَ السَّمٰوَاتِ وَالْأرْضِ أنْتَ‎ ‎وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَ الآْخِرَةِ‏»‏‎[34]‎‏ در کتاب شریف ‏‏المیزان‏‏ نوشته اند:‏

و ولایته تعالی أعنی کونه قائماً کل شیء فی ذاته و صفاته و أفعاله. منشأها إیجاده تعالی إیّاها‎ ‎جمیعاً و إظهاره لها من کتم العدم، فهو فاطر السماوات والأرض و لذا یتوجه إلیه تعالیٰ قلوب‎ ‎أولیائه والمخلصین من عباده من طریق هذا الاسم الذی یفید وجوده تعالی لذاته و ایجاده‎ ‎لغیره. قال تعالیٰ: ‏«‏قَالَتْ رُسُلُهُمْ أفِی الله ِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمٰوَاتِ وَالأرْضِ‏»‏‏.‏‎[35]‎ و لذا بدأ به‎ ‎یوسف ‏علیه السلام‏‏و هو من المخلصین فی ذکر ولایته فقال: ‏‏«‏فَاطِرَ السَّمٰوَاتِ وَالْأرْضِ أنْتَ وَلِیِّی

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 229
فِی  الدُّنْیَا وَالاْخِرَةِ‏»‏. أی إنّی تحت ولایتک التامة من غیر أن یکون لی صنعٌ فی نفسی‎ ‎و  استقلال فی ذاتی و صفاتی و أفعالی أو أملک لنفسی شیئاً من نفع أوضرّ أو موت أو حیاة‎ ‎أو نشور.‎[36]‎

‏چنانچه مرحوم علامه طباطبائی ‏‏رحمه الله‏‏ در تفسیر آیۀ شریفه: ‏‏«‏فَوَجَدَا عَبْداً مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ‎ ‎رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا‏»‏‎[37]‎‏ مرقوم فرموده اند:‏

کلّ نعمة فإنها رحمة منه تعالی لخلقه، لکن منها ما تتوسط فیه الأسباب الکونیة و تعمل فیه‎ ‎کالنعم الظاهریة بأنواعها، و منها ما لایتوسط فیه شیء منها کالنعم الباطنیة من النبوة و الولایة‎ ‎بشعبها و مقاماتها، و تقیید الرحمة بقوله: ‏«‏مِنْ عِنْدِنَا‏»‏ الظاهر فی أنّها من موهبته لاصنع لغیره‎ ‎فیها یعطی أنها من القسم الثانی أعنی النعم الباطنیة ثم اختصاص الولایة بحقیقتها به تعالی کما‎ ‎قال: ‏«‏فَالله ُ هُوَ الْوَلِیُّ‏»‏‎[38]‎ و کون النبوّة مما للملائکة الکرام فیه عمل کالوحی و نحوه یؤیّد أن‎ ‎یکون المراد بقوله: ‏«‏رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا‏»‏ حیث جیء بنون العظمة و لم یقل: من عندی هو النبوّة‎ ‎دون الولایة، و بهذا یتأیّد تفسیر من فسّر الکلمة بالنبوّة و الله أعلم.‎[39]‎

‏آری چگونه است که استاد علامه ‏‏رحمه الله‏‏ اولیای الهی و مخلصین حضرت حق را شاهدان‏‎ ‎‏ولایت حقیقی الهی و مستعد برای وصول به معرفت ناب الهی و توحید ربوبی و به عبارت‏‎ ‎‏کامل تر؛ نیل به مقام ولایت الهی ـ که همان امانت خدای سبحان و نعیم الهی و در مراتب‏‎ ‎‏سه گانه توحید ذاتی، صفاتی وافعالی متجلی است ـ می داند که به مقام فنا بلکه فناء‏‎ ‎‏الفناء  بار یافتند و عالم و آدم را تحت تدبیر و ولایت مطلقه حقّ می بینند و نعمت های‏‎ ‎‏باطنی چون نعمت ولایت مقامی و تعریفی یا نبوت عامه شامل حال آن ها شده است و‏‎ ‎‏استاد راه رسیدن به مقام نبوت تعریفی و ولایت را همچنان باز و گسترده می دانند و‏‎ ‎‏اصحاب استعداد سلوکی در اثر معرفت، محبت، عبودیت، عمل صالح و اخلاص به آن‏‎ ‎‏دست می یازند.‏

نکته چهارم: ‏علامه جلیل القدر آیة الله آقا میرزا احمد آشتیانی ‏‏رحمه الله‏‏ در حواشی خود بر‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 230
‏شرح فصوص‏‏ و در ‏‏رسالة الولایه‏‎[40]‎‏ قول ابن عربی را که قائل به خاتمیت عیسی ‏‏علیه السلام‏‏ نسبت به‏‎ ‎‏ولایت محمّدیه دانسته است حمل بر ولایت عامه نموده و معتقدند که ابن عربی حضرت‏‎ ‎‏مهدی را خاتم ولایت مطلقه محمّدیه ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ می داند و عیسی تابع آن حضرت است و نیز‏‎ ‎‏عارف الهی و حکیم متأله جناب آیة الله میرزا محمدرضا قمشه ای در ‏‏رسالۀ ولایت‏‏ و‏‎ ‎‏حواشی اش بر فص شیثی ‏‏فصوص الحکم‏‏ تحقیقی دارد که خلاصه اش چنین است:‏

فالولایة الخاصة و هی الولایة المحمّدیة قد تکون مقیدة باسم من الأسماء و حدّ من حدودها‎ ‎و قد تکون مطلقة عن الحدود معراة عن القیود بأن تکون جامعة لظهور جمیع الأسماء‎ ‎والصفات واجدة لأنحاء تجلیات الذات، فالولایة المحمّدیة مطلقة و مقیّدة و لکلّ منها درجات؛‎ ‎للمقیّدة بالعدة و للمطلقة بالشدّة و لکلّ منهما خاتم و یمکن أن یکون عالم من علماء اُمته‎ ‎خاتماً للولایة المقیّدة و وصی من أوصیائه خاتماً للولایة المطلقة و قد تطلق الولایة المطلقة‎ ‎علی الولایة العامة و الولایة المقیدة علی الولایة الخاصة و بما قررناه یندفع التشویش‎ ‎والاضطراب فی کلماتهم و لاتناقض العبارات و لاتخالف الدیانات.

نکته پنجم:‏ در مجموعۀ بیانات و تقریرات عارفان و بزرگان وادی معرفت سلوکی که به‏‎ ‎‏برخی از آن ها اشاراتی شده است و نکات و اسراری لطیف نهفته است که به اجمال‏‎ ‎‏برمی شماریم:‏

‏1.نبوت از اشتداد جهت ولایت تحقق می یابد و هیچ نبیّی بدون جهت ولایت که‏‎ ‎‏رابطه  او با حق و باطن نبوت است، نخواهد بود؛ چه این که جنبۀ نبوت وجه ظاهری‏‎ ‎‏ولایت است.‏

‏2.هر نبیّی افضل از اولیای زمان خود است زیرا ولایت اولیای او به مقامی از استکمال‏‎ ‎‏نرسیده است که مستعد و قابل اکتساب نبوّت باشد بلکه هر نبیّی از اولیای غیر زمان خود‏‎ ‎‏که مقام ولایتشان به مرتبۀ ولایت او نرسیده است نیز افضل است.‏

‏3. ملاک تفاضل و برتری هر یک از پیامبران بر پیغمبر دیگر «سعه دایرۀ ولایت»‏‎ ‎‏او  است؛ زیرا ولایت جهت حقّی هر نبی است و هرچه کامل تر باشد مقام نبوتش نیز‏‎ ‎‏تمام تر است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 231
‏4. ممکن است ولیّ هر عصری از اعصار، افضل از بسیاری از انبیای غیر عصر و زمان‏‎ ‎‏خود باشد، بلکه امکان دارد که ولیّ، مبدأ ظهور و تحقق بسیاری از انبیا باشد؛ چه این که‏‎ ‎‏ملاک برتری سعۀ دایرۀ ولایت است که جهت حقّی است نه نبوت که جهت خلقی و‏‎ ‎‏بشری است.‏

‏پیامبران پیش از خاتم رسل، مقام نبوّتشان ازلی نیست و همچنین اولیا و تابعان آن ها نیز‏‎ ‎‏دارای مقام ولایت ازلی نیستند. مقام نبوّت حضرت ختمی مرتبت و ولایت امیر‏‎ ‎‏مؤمنان ‏‏علیه السلام‏‏ ازلی است: ‏«کنتُ نبیّاً و آدم بین الماء و الطّین»‏ و نیز‏ «کنت مع الأنبیاء سرّاً و مع‎ ‎محمّد جهراً»‏ و حدیث نبوی: ‏«أنا و علی من نور واحد»‏ اشاره به همین معنا است. ‏

‏5. هر یک از رسالت و نبوت و ولایت، دارای خاتمی است. خاتم باید کامل ترین انبیا و‏‎ ‎‏اولیا و رُسل باشد و تمام احکام و لوازم مربوط به ولایت یا نبوت را آشکار کند، و‏‎ ‎‏نزدیک تر از همه به حضرت حق باشد، بلکه بلاواسطه، مرتبط به حق و خلیفة الله باشد.‏‎ ‎‏مهدی موعود ‏‏علیه السلام‏‏ در آخرالزمان بلاواسطه خلیفۀ حق است. چنان که حضرت امیر مؤمنان‏‎ ‎‏علی ‏‏علیه السلام‏‏ خطاب به کمیل بن زیاد نخعی فرموده اند:‏

اللهم بلی! لاتخلو الأرض من قائم لله بحجة إمّا ظاهراً مشهوراً، و إمّا خائفاً مغموراً؛ لئلاّ تبطل‎ ‎حجج الله و بیّناته و کم ذا و أین اولئک؟ اولئک و الله الأقلّون عدداً والأعظمون عندالله قدراً.‎ ‎یحفظ الله بهم حججه و بیّناته حتّی یودعوها نُظراءَهم و یزرعوها فی قلوب أشباههم. هجم بهم‎ ‎العلم علی حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین و استلانوا ما استَعوَره المترفون و أنسوا بما‎ ‎استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنیا بأبدان أرواحها معلّقة بالمحل الأعلی. اولئک خلفاء الله ‎ ‎فی أرضه و الدعاة إلی دینه. آه آه شوقاً إلی رؤیتهم.‎[41]‎

ولایت و انسان کامل در عرفان امام خمینی رحمه الله

‏عرفان نظری دو بخش عمده دارد: الف. معرفت به خدا، معرفت توحیدی که «التوحید‏‎ ‎‏حیاة النفس»‏‎[42]‎‏ یعنی خداشناسی شهودی آنان به مرتبۀ توحید ناب و توحید صمدی راه‏‎ ‎‏یابد؛ ب. انسان کامل که مظهر «صمد» می شود یعنی در بُعد معرفت «لبیب» و در بُعد عمل‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 232
‏یا به مقام مُخلِص یا به مرتبۀ مُخلَص راه می یابد و مراتب صمدیت را هرچه بهتر و بیش تر‏‎ ‎‏به دست بیاورد، به مقام ولایت الهی شدید و سدید نایل شود؛ زیرا:‏

‏نفس انسان دارای مقام احدیت جمع حقایق خلقی و امری است، پس هیچ ماهیت مشخص‏‎ ‎‏و ثابتی ندارد.‏‎[43]‎

‏و مراد شیخ اشراق که می گوید «نفس انسانی ماهیت ندارد»‏‎[44]‎‏ همین نقطۀ پایان و حدّ‏‎ ‎‏یقف نداشتن کمالات وجودی آدمی است و انسان به اسرار وجودی خویش و لایه ها و‏‎ ‎‏ساحت های متنوع هستی خود راه یابد و معرفت شهودی و باطنی پیدا کند، این‏‎ ‎‏کمال گرایی لایتناهی را می یابد و از مرتبۀ هیولانی که قابل تجلّی رب است (منحنی فرود یا‏‎ ‎‏قوس نزول) تا افق اعلا و حضرت احدیت (منحنی فراز یا قوس صعود) را به هم وصل و‏‎ ‎‏مقام شهادت و مقام غیب را ادراک می نماید که ‏‏«‏ثُمَّ دَنَیٰ فَتَدَلَّیٰ* فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أوْ أدْنَیٰ‏»‏‎[45]‎‏ به‏‎ ‎‏بیان دیگر لُب اللباب عرفان دو عنصر است: 1.توحید؛ 2. موحد که همانا انسان کامل و‏‎ ‎‏خلیفة الله باشد. و انسان کامل که دارای ولایت مطلقه است، واسطۀ فیض در منحنی فراز و‏‎ ‎‏فرود یا قوس نزول و صعود است؛ که خلیفۀ اعظم حق، آدم حقیقی، انسان کبیر، مسجود‏‎ ‎‏فرشتگان، آفرینۀ اول، قلم اعلی و عقل و روح اعظم است.‏‎[46]‎‏ انسان کامل است که ولیّ الله ‏‎ ‎‏است و «سریان ولیّ در عالم چون سریان حق است»‏‎[47]‎‏ پس انسان کامل و ولایت حقیقت‏‎ ‎‏واحده ای هستند که مفهوم و مصداق همند و انسان کامل یکی از حضرات خمس عرفانی‏‎ ‎‏است که از آن ها با «کون جامع» تعبیر می شود که: ‏

‏ ‏

‏نظری کرد ببیند به جهان صورت خویش‏   ‏خیمه در آب و گِل مزرعه آدم زد‏

‏ ‏

‏و این است معنای ‏«إنّ الله خلق آدم علی صورته».‎[48]‎‏ در این جا قبل از ورود به طرح و تبیین‏‎ ‎‏سیمای انسان کاملِ عرفانی مراتب، یا حضرات خمس اهل عرفان را می آوریم:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 233
‏قیصری می گوید:‏

‏حضرات اصلی عبارتند از: 1. عالم اعیان ثابته که غیب مطلق است؛ 2. عالم جبروت؛ 3. عالم‏‎ ‎‏ملکوت؛ 4. عالم مُلک؛ 5. عالم انسان کامل.‏‎[49]‎

‏جامی مراتب را شش مرحله می داند:‏

‏1. غیب مغیّب یا غیب و تعیّن اول؛ 2. غیب ثانی یا تعیّن دوم که همان اعیان ثابته است؛‏‎ ‎‏3.  مرتبۀ ارواح؛ 4. مرتبۀ عالم مثال؛ 5. عالم اجسام یا شهادت مطلقه؛ 6. انسان کامل.‏

‏سپس می گوید:‏‎[50]‎

‏ممکن است که تعیّن اول و ثانی را یک مرتبه به حساب بیاوریم در این صورت حضرات‏‎ ‎‏منحصر به پنج مرتبه می شوند: 1.  حضرت و مرتبه غیب و معانی؛ 2.مرتبه شهادت و حس؛‏‎ ‎‏3.مرتبه متصل به غیب یا مرتبۀ ارواح؛ 4.مرتبه متصل به عالم حس یا عالم مثال و خیال‏‎ ‎‏منفصل؛ 5. کون جامع.‏‎[51]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ نیز همان روش عارفان را پذیرفته و فرموده است: انسان به یک اعتبار‏‎ ‎‏دارای دو مقام است: یکی شهادت و دیگری غیب. و به اعتباری دارای سه مقام است:‏‎ ‎‏یکی، مُلک؛ دوم، برزخ؛ سوم، عقل. و به عبارت دیگر مقام تعیّنات مظاهر و مقام مشیّت‏‎ ‎‏مطلقه یا برزخ البرازخ یا مقام عماء، و مقام احدیت جمع اسماء و به اعتباری چهار است:‏‎ ‎‏ملک وملکوت و جبروت و لاهوت؛ و به اعتباری دارای پنج مقام است: شهادت مطلقه‏‎ ‎‏و  غیب مطلق و شهادت مضافه و غیب مضاف و مقام کون جامع. مطابق حضرات خمس‏‎ ‎‏متداول در لسان عرفا. و به اعتباری دارای هفت مقام معروف به هفت شهر عشق و‏‎ ‎‏هفت  اقلیم وجود در السنه عرفا است و به اعتباری تفصیلی، دارای صد منزل یا هزار‏‎ ‎‏منزل  است.‏‎[52]‎

‏لکن امام ‏‏رحمه الله‏‏ در جای دیگری تفسیر جدیدی از حضرات خمس به دست می دهد. او‏‎ ‎‏می نویسد:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 234
‏[‏‏حضرات خمس عبارتند از:‏‏]‏‏ حضرت غیب مطلق؛ یعنی احدیت اسمائی ذاتی، و عالم آن سرّ‏‎ ‎‏وجودی است؛ حضرت شهادت مطلقه، و عالم آن عالم اعیان ثابته در حضرت علمیه و عینیه‏‎ ‎‏است؛ 3. حضرت غیب مضاف اقرب به غیب مطلق، و عالم آن عالم وجهه عینی اعیانی‏‎ ‎‏است؛ 4. حضرت غیب مضاف اقرب به شهادت و عالم آن وجهه ظاهر اعیانی است؛‏‎ ‎‏5.  احدیت جمع اسمائی غیبی و شهادت، و عالم آن کون جامع است.‏‎[53]‎

‏انسان کامل صاحب ولایت مطلقه است و ولایت به معنای قرب به حق ـ سبحانه و‏‎ ‎‏تعالی ـ است. به تعبیر سید حیدر آملی:‏

‏ولایت کمال اخیر حقیقی انسان است.‏‎[54]‎

‏پس ولایت فصل اخیر انسان، و انسانیت انسان بسته به آن است و کامل بودن انسان‏‎ ‎‏کامل نیز بسته به ولایت است.‏‎[55]‎‏ و ولایت بر دو قسم است: عامه و خاصه. خاصه به مطلقه‏‎ ‎‏و مقیده تقسیم پذیر است و چون نبوت، دارای ختم است؛ لذا ولایت اکتسابی است و با‏‎ ‎‏سیر و سلوک، معرفت، خلوص، فنای در خدا و بقای به او حاصل می شود. حضرت‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ نیز در نهایت لطف و رسایی چنین می نویسند:‏

‏وقتی کسی در تجلّی ظهوری استقامت داشته و عالَم نزد او فانی باشد؛ متخلّق به قرب نوافل‏‎ ‎‏گردیده و در این صورت صاحب ولایت می گردد، که این ولایت همان حق به صورت خلق‏‎ ‎‏است و باطن ربوبیت ـ که کنه عبودیت است ـ در او ظهور می کند و این اولین مرتبۀ ولایت‏‎ ‎‏است و اختلاف اولیا به حسب اختلاف اسماء متجلّی بر آنان است. پس ولیّ مطلق کسی‏‎ ‎‏است که به حسب مقام جمعی خود مظهر ذات باشد و اسم جامع اعظم ربّ، ربّ همه اسماء و‏‎ ‎‏اعیان است. پس ولایت احمدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ که احدیت جمعی داشته، مظهر اسم احدی جمعی است‏‎ ‎‏و سایر اولیا مظاهر ولایت آن حضرتند. همچنان که سایر انبیا نیز مظاهر نبوت او می باشند،‏‎ ‎‏پس تمام دعوت های انبیا دعوت به سوی او، بلکه دعوت خود او می باشند، و همچنان که ازلاً‏‎ ‎‏و ابداً هیچ تجلّی وجود ندارد مگر به اسم اعظم که محیط مطلق است، همچنین هیچ نبوت‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 235
‏و ولایت و امامتی جز نبوت و ولایت و امامت آن حضرت نیست و هر چیز دیگری رشحه ای‏‎ ‎‏از تجلّی او است. پس خداوند متعال هویت مطلقه و آن حضرت ولیّ مطلق است.‏‎[56]‎

‏لذا عارف معنوی چنین می سراید که:‏

‏ ‏

‏هیچ کس را تا نگردد او فنا‏    ‏نیست ره در بارگاه کبریا‏

‏گرچه آن وصلت، بقا اندر فناست‏    ‏لیک در اول فنا اندر بقاست‏

‏چیست مواج فلک؟ این نیستی‏   ‏عاشقان را مذهب و دین، نیستی‏

‏نیستی هستت کند، ای مرد راه‏   ‏نیست شو تا هست گردی از اله‏

‏تا تو پیدایی خدا باشد نهان‏   ‏تو نهان شو تا که حق گردد عیان‏

‏چون برافتد از جمال او نقاب‏    ‏از پس هر ذره تابد آفتاب‏‎[57]‎

‏ ‏

‏به هر تقدیر به تعبیر استاد حسن زاده آملی:‏

‏هر چیزی را علامت است و علامت سفرای الهی ولایت است.‏‎[58]‎

‏و هم ایشان نوشته اند:‏

‏و چون ولایت شامل رسالت و نبوت تشریعی و نبوت غیر تشریعی، یعنی نبوت عامه به‏‎ ‎‏اصطلاح اهل ولایت ـ که مرادشان از نبوت عامه، انباء و اِخبار معارف و حقایق الهیه است ـ‏‎ ‎‏می باشد، در فص عزیز عزیری به فلک محیط عام تعبیر گردید.‏

‏در نبوت عامه انباء مذکور از این رو است که؛ ولیّ در مقام فنای فی الله بر حقایق و معارف‏‎ ‎‏الهیه اطلاع می یابد، و چون از آن گلشن راز باز آمد، از آن حقایق انباء،  یعنی اِخبار می کند و‏‎ ‎‏اطلاع می دهد. چون این معنا برای اولیای الهی است و اختصاص به نبی و رسول ندارد، در‏‎ ‎‏لسان اهل ولایت گاهی به نبوت عامه و گاهی به نبوت مقامی و گاهی به نبوتِ تعریف در‏‎ ‎‏مقابل نبوت تشریع، تعبیر می گردد.‏

‏ ‏

‏هر کسی را اصطلاحی داده ایم‏   ‏هر کسی را سیرتی بنهاده ایم‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 236
‏هندیان را اصطلاح هند مدح‏   ‏سِندیان را اصطلاح سند مدح‏

‏ ‏

‏نبوت مقامی را که در حقیقت نیل به ولایت است، از این اشارت دریاب که مظاهر ولایتِ‏‎ ‎‏مطلقه و وسایط فیوضات الهیه، انسان ها را به سوی خود که در قلّۀ شامخ معرفت قرار‏‎ ‎‏گرفته اند، دعوت کرده اند و «تعالوا» گفته اند؛ یعنی بالا بیایید.‏

‏ ‏

‏بانگ می آید که ای طالب بیا‏   ‏جود محتاج گدایان چون گدا‏‎[59]‎

‏ ‏

‏لذا استاد حسن زاده آملی حدود یکصد و چهل مورد را در ‏‏نهج البلاغه‏‎[60]‎‏ در‏‎ ‎‏موضوع  انسان کامل از خطبه ها و کلمات قصار و نامه ها آورده اند و حضرت امام نیز ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏ده  صفت یا نشانه از نشانه های انسان کامل را در آثار مکتوب خویش برشمرده اند که‏‎ ‎‏عبارتند از:‏

‏1. مخاطب کلام خدا در مرتبه واحدیت؛‏‎[61]‎‏ 2. معجزه کردن؛‏‎[62]‎‏ 3. اسم اعظم داشتن؛‏‎[63]‎‎ ‎‏4.  نداشتن حدّ یقف؛‏‎[64]‎‏ 5. مقام عبودیت؛‏‎[65]‎‏ 6. عقل کل و روح کلی؛‏‎[66]‎‏ 7.مقام تدلّی را دارا‏‎ ‎‏است (مقام عند الربّ بودن)؛‏‎[67]‎‏ 8 . مقام قاب قوسین داشتن (فناء الفناء و نیل به حقیقت‏‎ ‎‏اطلاقی)؛‏‎[68]‎‏ 9. برخورداری از مقام «أوأدنی» یا قلب وسیع یا همان مرتبۀ فیض اقدس‏‎ ‎‏یا  تعین اول که اختصاص به حقیقت محمّدیه دارد؛‏‎[69]‎‏ 10. ظهور و تجلّی حق متعال در‏‎ ‎‏انسان کامل.‏‎[70]‎

‏پس «ولایت» و «انسان کامل» دو مفهوم در هم تنیده اند و در عالم مُلک و ملکوت‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 237
‏مفهوم و مصداقِ هم هستند که در این مقام، گزاره هایی از امام پیرامون انسان کامل‏‎ ‎‏و  ولایت را برمی شمریم:‏

گزارۀ اول:

‏انسان کامل به حسب این دو مقام، یعنی مقام شهادت و ظهور به رحمانیت و مقام غیب‏‎ ‎‏و  ظهور به رحیمیت، تمام دایرۀ وجود است ‏‏«‏ثُمَّ دَنَیٰ فَتَدَلَّیٰ * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أوْ أدْنَیٰ‏»‏‏...‏‎ ‎‏و  به اعتباری دارای سه مقام است: یکی مقام مُلک و دنیا؛ دوم مقام برزخ؛ سوم مقام عقل‏‎ ‎‏و  آخرت. و در انسان کامل این سه مقام یکی مقام تعیّنات مظاهر است و یکی مقام‏‎ ‎‏مشیّت  مطلقه که برزخ البرازخ است و به اعتباری مقام عماء است و یکی مقام احدیت جمع‏‎ ‎‏اسماء است.‏‎[71]‎

گزارۀ دوم:

‏انسان کامل مظهر اسم جامع و مرآت تجلّی اسم اعظم است.‏‎[72]‎

گزارۀ سوم:

‏انسان کامل اسم اعظم است، بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است و در عالم‏‎ ‎‏تفرقه از هم به حسب صورت متفرق ولی باز به حسب معنا از هم متفرق نشوند و این یکی‏‎ ‎‏از معانی ‏«لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض»‏ می باشد.‏‎[73]‎

گزارۀ چهارم:

‏انسان کامل فانی مطلق و باقی به بقاء الله است و از خود، تعین و اِنّیت و اَنانیتی ندارد.‏‎[74]‎

گزارۀ پنجم:

‏انسان کامل یعنی وجود مبارک علوی ـ علیه الصلوة والسلام ـ همان نقطه سرّ توحید است و‏‎ ‎‏در عالم آیه ای بزرگ تر از آن وجود مبارک نیست پس از رسول ختمی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ چنانچه در حدیث‏‎ ‎‏شریف وارد است.‏‎[75]‎‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 238
‏به هر تقدیر انسان کامل یکی از حضرات خمس عرفانی است که از آن به «کون جامع»‏‎ ‎‏تعبیر شده است. و حقیقت انسان چون جامع تمام تعیّنات است و همه احکام آن ها را‏‎ ‎‏دارا  است، می تواند مظهر فراگیر و گسترده و مرآت تامّه حق تعالی باشد و هیچ موجود‏‎ ‎‏دیگری این شایستگی و استعداد و صلاحیت ذاتی را ندارد. حضرت امام نیز به این معنا‏‎ ‎‏تصریح کرده اند:‏

‏انسان کامل مرآت اتمّ خداوند است.‏‎[76]‎

‏در افق بینش عرفانی حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ چند گزارۀ دیگر نیز پیرامون انسان کامل و راه‏‎ ‎‏رسیدن به مقام انسان کامل ظهور دارد که بدان ها اشاره می کنیم:‏

گزاره ششم:

‏نخستین حقیقتی که در عالم وجود ظاهر شده، انسان کامل است.‏‎[77]‎

گزارۀ هفتم:

‏انسان کامل صورت حق و جلوۀ تمام اسماء حسنا و امثال علیای الهی است.‏‎[78]‎

گزارۀ هشتم:

‏انسان کامل تام ترین کلمات الهی است.‏‎[79]‎

گزارۀ نهم:

‏به وسیله انسان کامل دایرۀ وجود به آخر می رسد.‏‎[80]‎

گزارۀ دهم:

‏انسان کامل دانای همۀ مراتب تأویل است. او همان لحظه ای که کتاب محسوس را که در‏‎ ‎‏اختیار او است می خواند از صحیفۀ عالم مثال و عالم الواح و عالم ارواح تا علم اعلی، حضرت‏‎ ‎‏تجلّی تا حضرت علم، تا اسم اعظم را می خواند و راسخ در علم است.‏‎[81]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 239
گزارۀ یازدهم:

‏انسان کامل چنان که آینه شهود ذات حق است آینه شهود همۀ اشیاء نیز هست.‏‎[82]‎

گزارۀ دوازدهم:

‏وظیفۀ هر ولیّ و نبیّ بیرون آوردن سالک است از تاریکی های عالم طبیعی و رساندن او به‏‎ ‎‏عین ولایت و مقام توحید حقیقی.‏‎[83]‎‏ و انسان های عادی وظیفه دارند از نور هدایت و معرفت‏‎ ‎‏او برخوردار شوند و قلب خود را از دست یازی شیطان ها و اِنّیت و اَنانیت دور نگه دارند و در‏‎ ‎‏صراط مستقیم قرار بگیرند و با او حشر یابند و همانند او عمل کنند.‏‎[84]‎

گزارۀ سیزدهم:

‏عبد پس از فنای ذاتی، صفتی و فعلی به جامۀ بقای بعد از فنا آراسته شده و به وجود حقّانی‏‎ ‎‏پس از رفض وجود خَلْقی دست می یابد. در این مقام است که عبد گوش حق، چشم حق و‏‎ ‎‏دست حق می شود.‏‎[85]‎

گزارۀ چهاردهم:

‏انسان کامل، کاری را از سر خود انجام نمی دهد. کار آنان کار خدا است، از این روی فعل آنان‏‎ ‎‏در کمند زمان و مکان قرار ندارد و می تواند همراه با طی مکان و بسط زمان باشد و همه‏‎ ‎‏عوالم در برابر ولیّ کامل خاشع و فروتن هستند؛ چون اسم اعظم در اختیار او است.‏‎[86]‎

شرحی کوتاه بر گزاره ها 

‏در تمام گفتارها و نگرش های عارفان، حضرت کون جامع یا انسان کامل در منحنی‏‎ ‎‏فرود آخرین مرتبت و در منحنی فراز اولین مرتبه جهت اکمال و تکمیل قرار گرفته است؛‏‎ ‎‏زیرا هم انسان، کامل است و هم مکمّل شریعت و طریقت و حقیقت ـ که در واقع‏‎ ‎‏ساحت های سه گانه یک حقیقتند،‏‎[87]‎‏ لکن دارای مراتب و شئون متنوع و متکثری می باشند ـ‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 240
‏و اولیای الهی و انسان کامل در سه مرتبۀ نبوت، رسالت و ولایت قرار گرفته اند تا انسان در‏‎ ‎‏سیر صعودی اش به مقام «أوأدنی» برسد و عالم اکبر شده، جامع جمیع حضرات شود.‏‎ ‎‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ نیز در مباحث فلسفی اش در دو بُعد حکمت علمی (نظری )و عملی‏‎ ‎‏(عینی) به استکمال انسان از عقل هیولایی، بالملکه، بالفعل وبالمستفاد تا مقام محو، طمس‏‎ ‎‏و محق ـ با توجه به مراتب استکمال وجودی انسان در سیر من الخلق الی الحق و اسفار‏‎ ‎‏دیگرِ تکاملی ـ اشارت های ظریفی داشته اند. بر پایه این که حقیقت و ماهیت نبوت و‏‎ ‎‏ولایت، کشف و بسط حقایق است، هرچه قلب انسان صاف و محکم تر باشد، درجه بسط‏‎ ‎‏حقایق و نبوت و ولایتش کامل تر است. یعنی نبوت و ولایت نیز تشکیک بردار و توسعه‏‎ ‎‏یافته اند که مثلاً پیامبران گذشته مقام کشف و بسط را داشتند لکن نه به طور اطلاق و‏‎ ‎‏پیامبران اولوا العزم کشف و بسط حقایق را بیش تر و وجود نازنینِ احمدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ کشف تام و‏‎ ‎‏بسط تمام داشت؛ لذا خاتم الانبیا شد و نبوت با او ختم گردید. و حضرت وصی، علی بن‏‎ ‎‏ابیطالب ‏‏علیه السلام‏‏ نیز جامع وحدت و کثرت گشت و فی حد ذاته کشف و بسط ممکن را دارا‏‎ ‎‏شد و این به خاطر این است که مقام نبوت و امامت یک مقام اعتباری و منصب جعلی‏‎ ‎‏اعتباری نیست، بلکه حقیقت نبوت کشف و بسط حقایق است.‏‎[88]‎

‏به تعبیر استاد جوادی آملی:‏

‏اساس عرفان بر دو رکن استوار است: 1.بیان توحید؛ 2. بیان موحد. و انسان کامل همانا‏‎ ‎‏موحدی است که نه تنها به وحدت شهود راه یافته بلکه به وحدت شخصی وجود نیز بار یافته‏‎ ‎‏است؛ یعنی از اول درجات مقام ولایت تا کامل ترین و آخرین درجات ولایت را دارا می شود.‏‎[89]‎

‏همچنین حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در مواضع مختلفی از آثار گفتاری و نوشتاری اش در صدد‏‎ ‎‏تبیین مقام نبوت و ولایت مطلقه و مقام انسان کامل برآمده است‏‎[90]‎‏ که در فرازی، انسان‏‎ ‎‏کامل را واسطۀ ظهور احدیت در واحدیت و سپس عینیت می داند؛ چنانچه می نویسند:‏

‏و«الله » اسم جامع اعظم ربّ مطلق خاتم است و با عین برزخی کثرت اسمائی به ظهور‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 241
‏واحدیت عین همان تجلّی غیبیِ خفائی به مقام واحدیت است. نه جنبۀ  احدیت در قلب‏‎ ‎‏چنین سالک بر واحدیت غلبه دارد و نه واحدیت بر احدیت.‏‎[91]‎

‏یا می نویسند:‏

‏انسان کامل اسم اعظم است؛ بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است و در عالم‏‎ ‎‏تفرقه از هم به حسب صورت متفرق، ولی باز به حسب معنا از هم متفرق نشوند و این یکی‏‎ ‎‏از معانی ‏«لن یفترقا حتّی یردا علیَّ الحوض»‏ می باشد.‏‎[92]‎

‏انسان کامل را فانی مطلق و باقی به بقاء الله دانسته‏‏[‏‏اند‏‏]‏‏ که از خود تعیّن و اِنّیت و‏‎ ‎‏اَنانیتی  ندارد.‏‎[93]‎

‏و در فرازی دیگر می نویسند:‏

‏انسان کامل یعنی وجود مبارک علوی ‏‏علیه السلام‏‏ همان نقطه سرّ توحید است و در عالم‏‎ ‎‏آیه ای  بزرگ تر از آن وجود مبارک نیست پس از رسول ختمی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏، چنانچه در حدیث شریف‏‎ ‎‏وارد است.‏‎[94]‎

‏و در پایان مناسب است به فرازی از بینش و گرایش حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در تفسیر انسان‏‎ ‎‏کامل و خلیفه مطلق الهی و مقام نبوت و ولایت مطلقه که اُسّ و اساس عرفان نظری ایشان‏‎ ‎‏را در مقوله ولایت تشکیل می دهد وفیض اقدس و مقدس نیز توأم با مقام احدیت و‏‎ ‎‏واحدیت با آن تفسیر و تبیین می گردد بیاوریم:‏

إعلم یا حبیبی أنّ العوالم الکلّیة الخمسة ظلّ الحضرات الخمس الإلهیة، فتجلّی الله تعالی‎ ‎باسمه الجامع للحضرات، فظهر فی مرآة الإنسان؛ «فإن الله خلق آدم علی صورته»... و هو‎ ‎الاسم الأعظم والظلّ الأرفع و خلیفة الله فی العالمین، و تجلّی بفیضه الأقدس و ظلّه الأرفع‎ ‎فظهر فی ملابس الأعیان الثابتة من الغیب المطلق و الحضرة العمائیة، ثم تجلّی بالفیض‎ ‎المقدس و الرحمة الواسعة و النفس الرحمانی من الغیب المضاف و الکنز المخفی و المرتبة‎ ‎العمائیة علی طریقة شیخنا العارف ـ مدّ ظلّه ـ فی مظاهر الأرواح الجبروتیة و الملکوتیة، أی

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 242
عالم العقولِ المجردة و النفوس الکلّیة، ثمّ فی مرائی عالم المثال و الخیال المطلق أی عالم‎ ‎المثل المعلّقة، ثم فی عالم الشهادة المطلقة أی عالم الملک و الطبیعة، فالإنسان الجامع لجمیع‎ ‎العوالم و ما فیها ظلّ الحضرة الجامعة الإلهیة و عالم الأعیان ظلّ حضرة الغیب المطلق، و عالم‎ ‎العقول و النفوس ظلّ حضرة الغیب المضاف الأقرب إلی المطلق، و عالم الخیال و المثال‎ ‎المطلق ظلّ حضرة الغیب المضاف الأقرب إلی الشهادة و عالم الملک ظلّ حضرة الشهادة‎ ‎المطلقة، الم تر الی ربّک کیف مدّ الظل فی الحضرة الأسمائیة و الأعیان الثابتة بالظلّ الأقدس و‎ ‎فی حضرة الشهادة و عالم الملک و الملکوت و الجبروت بالظلّ المقدس.‎[95]‎

‏و در تحلیل مقام «عماء»‏‎[96]‎‏ بر پایه این که خلق را حتی بر تعیّن های اسمائی گسترانده و‏‎ ‎‏عماء را بر آن مقدم داشته اند حضرت فیض اقدس را «عماء» نامیده اند. اگر چه احتمال‏‎ ‎‏ذات حق، احدیت ذات و فیض مقدس نیز داده شده است و تمام احتمال های نُه گانه را با‏‎ ‎‏اشراف کامل بر نگرش های عرفانی عارفان مطرح و تحلیل کرده اند مثل:‏

‏1. مقام واحدیت؛ 2. فیض منبسط؛ 3. فیض اقدس؛ 4. اسم اعظم؛ 5. ذاتی که در پردۀ‏‎ ‎‏اسماء ذاتی پنهان است؛ 6. احدیت ذات که در پس پردۀ فیض اقدس پنهان می ماند؛ 7.‏‎ ‎‏فیض اقدس از آن روی که در حجاب اسماء، در حضرت احدیت است؛ 8. حضرت‏‎ ‎‏واحدیت که در پس پردۀ اعیان ثابته است؛ 9. فیض مقدس از آن جهت که در حجاب‏‎ ‎‏تعیّن های آفریدگان پنهان است.‏‎[97]‎

‏در نهایت «فیض اقدس»را تفسیر عماء پذیرفته؛ چرا که «غیب ذات» فراتر از آن است‏‎ ‎‏و هیچ معرفتی بدان جا راه نمی یابد. ابن عربی در‏‏ فتوحات‏‎[98]‎‏ و کمال الدین عبدالرزاق کاشانی‏‎ ‎‏در ‏‏اصطلاحات‏‎[99]‎‏ نیز تفسیرهای ویژه ای از آن دارند و حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ با نگرش ویژۀ خود‏‎ ‎‏تفسیری را ارائه داده اند که مقام خلافت کبرا و ولایت کبرا را نیز بر اساس همان روش و‏‎ ‎‏اسلوب تحلیل نمایند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 243

ولایت و انسان کامل و جامعه 

‏جالب توجه است که حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ مفهوم انسان کامل را در عینیت جامعه نیز، با‏‎ ‎‏تعبیری روشن و فراگیر و راه گشا به کار برده اند. به گونه ای که در ‏‏صحیفۀ امام‏‏ حدود نوزده‏‎ ‎‏مورد از انسان کامل سخن گفته اند و حداقل دو تعبیر از آن شده است:‏

‏الف. انسان کامل به معنای انسان خودشناسِ خودساخته ای که مراتب و مراحل کمال‏‎ ‎‏را طی کرده و از فرامین انسان های الهی یا انسان کامل تمام عیار، تبعیت کرده است.‏

‏ب. انسان هایی که مقید به شریعت الهی و خِرد ناب دینی و بایدها و نبایدهای دینی و‏‎ ‎‏مذهبی اند و برای خود و جامعه و کشور و نظام مفید هستند و این معنایابی ها در حقیقت‏‎ ‎‏عینیت بخشیدن به انسان کامل و نقش و میزان تأثیرگذاری آن ها در هدایت بشر به سوی‏‎ ‎‏نور و خرد و جامعه سازی آن ها است که:‏

‏همه در خدمت انسان کامل که رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است قرار گیرند و همه به منزله اعضای‏‎ ‎‏او  باشند.‏‎[100]‎

‏نیز فرمود:‏

‏اگر قدرت در دست انسان کامل باشد، کمال برای ملت ها ایجاد می کند.‏‎[101]‎

‏پس نتیجه می گیریم که در اندیشه حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ این برجستگی های فکری و‏‎ ‎‏محورهای عرفانی نمود بیش تری دارند:‏

‏1. تمام دایرۀ وجود از عوالم غیب و شهود تکویناً و تشریعاً، وجوداً و هدایتاً ریزه خوار نعمت‏‎ ‎‏آن سرور هستند و آن بزرگوار ‏‏[‏‏حضرت رسول خاتم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏]‏‏ واسطه فیض حق و ربط بین حق‏‎ ‎‏و خلق است و اگر مقام روحانیت و ولایت مطلقه او نبود احدی از موجودات لایق استفاده از‏‎ ‎‏مقام غیب احدی نبود و فیض حق عبور به موجودی از موجودات نمی کرد و نور هدایت در‏‎ ‎‏هیچ یک از عوالم ظاهر و باطن نمی تابید.‏‎[102]‎

2. إنّ النبوّة الحقیقیة المطلقة، هی اظهار ما فی غیب الغیوب فی الحضرة الواحدیة حسب

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 244
استعدادات المظاهر، بحسب التعلیم الحقیقی و الإنباء الذاتی؛ فالنبوة مقام ظهور الخلافة، و‎ ‎الولایة مقام بطونها.‎[103]‎

‏3. ولایت قطع نمی شود:‏

‏زیرا حقیقت ولایت به وسیله قرب حاصل می شود و بلکه می توان گفت ولایت همان قرب‏‎ ‎‏است و قرب قطع شدنی نیست.‏‎[104]‎

‏4. از دیدگاه امام راه ورود به بزم ولایت بر روی همۀ انسان ها اعم از زن و مرد، پیر و‏‎ ‎‏جوان، فقیر و غنی و عالم و عامی باز است. و خداوند همه را به سعادت واقعی و کمال‏‎ ‎‏حقیقی دعوت کرده است. و این کمال خواهی و کمال گرایی در ذات و فطرت همۀ آدمیان‏‎ ‎‏نهفته است. و انسان ها بالفطره خواهان کمال مطلق در همه ابعاد هستند، و باید همه خود‏‎ ‎‏را بشناسند و بسازند و در فکر تهذیب نفس و جهاد با طاغوت درون باشند و جهاد با‏‎ ‎‏هواهای نفسانی و مکاید شیطانی پایان ناپذیر است و «من الأزل إلی الأبد» این راه ادامه‏‎ ‎‏دارد و باید از راه تفکّر و تذکّر، خدمت به خود و خلق، برای خدا و به یاری خدا انجام‏‎ ‎‏پذیرد؛ که امام ‏‏رحمه الله‏‏همواره بر یقظه به عنوان بیداری و حرکت و جهاد در راه خدا تکیه و‏‎ ‎‏تأکید می ورزیدند و دو گزارۀ عرفانی و سلوکی بسیار مفیدی در این خصوص دارند:‏

‏نه گوشه گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حقّ است و نه ورود در جامعه و تشکیل حکومت‏‎ ‎‏شاهد گسستن از حقّ؛ میزان در اعمال، انگیزه های آن ها است.‏‎[105]‎

‏و نیز می فرمایند:‏

‏«‏قُلْ إنَّمَا أعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَثْنَیٰ وَ فُرَادَیٰ‏»‏‏،‏‎[106]‎‏ میزان در اول سیر،قیام لِلّٰه است؛ هم‏‎ ‎‏در کارهای شخصی و انفرادی و هم در فعالیت های اجتماعی.‏‎[107]‎

‏لذا امام هم با درون گرایی صرف و درد خدا داشتن و هم با برون گرایی محض و درد‏‎ ‎‏خلق داشتن که افراط و تفریط از صراط مستقیم آن ها است، مخالفت کردند. عرفان امام‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 245
‏نه  عرفان انزواگرا و خلوت نشینی و درویش مسلکی یا خانقاه و صومعه و دیرگزینی بود و‏‎ ‎‏نه جامعه گرایی محض و خلق پرستی صرف و عمل زدگی اجتماعی؛ آنچه در اندیشه و‏‎ ‎‏عمل عرفانی امام متجلی بود عرفان قرآنی، عرفان نبوی و علوی بود و لاغیر. در این باره‏‎ ‎‏مرقوم داشته اند:‏

‏پسرم، خود را که به فطرت الله تخمیر شده ای دریاب و از گرداب ضلالت و امواج سهمگین‏‎ ‎‏خودبینی و خودخواهی نجات ده و به سفینۀ نوح که پرتو ولایت الله است رکوب کن که ‏«من‎ ‎رکبها نجی و من تخلّف عنها هلک»‏. فرزندم، کوشش کن که در صراط مستقیم، که صراط الله ‏‎ ‎‏است ولو لنگان لنگان حرکت کنی و حرکات و سکنات قلبی و قالبی را رنگ معنویت و‏‎ ‎‏الوهیت دهی و خدمت به خلق را برای آن که خلق خدا هستند، بنمایی.‏‎[108]‎

ولایت یابی و راه های دستیابی به آن

‏پس از تبیین اصول و مبادی و انواع و اقسام و مؤلفه ها و معانی ولایت در اندیشه های‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏؛ این سؤال مطرح می شود که، با توجه به رویکرد کاملاً دینی (قرآنی ـ روایی) و‏‎ ‎‏نگرش ناب شیعی امام ‏‏رحمه الله‏‏ به حقیقت ولایت و ولایت حقیقی، آیا راه ولایت باز است یا‏‎ ‎‏بسته؟ و نیل به مقام ولایت ممکن است یا محال؟ یعنی انسانِ سالک در استکمال‏‎ ‎‏وجودیش توان نیل به مقام ولایت را دارد یا نه؟ در پاسخ به این سؤال، باید مطرح کرد که‏‎ ‎‏ولایت به چه معنایی است؟ و امام ‏‏رحمه الله‏‏ چه تفسیری از ولایت داشته اند؟ ولایت در اندیشۀ‏‎ ‎‏امام به معنای قرب به حق سبحانه و تعالی است که دارای درجات و شئون مختلف؛ یعنی‏‎ ‎‏تشکیک پذیر است و بالاترین و والاترین درجه قرب به حق، ولایت باطنی انسان کامل‏‎ ‎‏است. ولایت به معنای نوعی معرفت قلبی و عبودیت حقیقی است که آدمی همۀ هستی و‏‎ ‎‏تمام عالم را تحت تدبیر و ربوبیت مطلق خدای متعال ببیند و حتی از این دیدن های‏‎ ‎‏شهودی و باطنی نیز خارج شود و به فنا برسد؛ یعنی سیر تکاملی در تمام مراحل و ادوار و‏‎ ‎‏منازل سیر و سلوک تا جایی که جز خدا نبیند. لذا انسان اگر به مقام ولایت هم برسد مَظْهر‏‎ ‎‏و مَجلیٰ می گردد و ولایتش بالمجاز و بالعرض و بالتبع است، نه بالحقیقه و بالذات و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 246
‏بالاصاله. پس ولایت به این معنا که انسان کاملاً الهی شود و مظهر اسماء جمال و جلال‏‎ ‎‏خداوندی گردد و از خودبینی و خودخواهی ها و انانیت ها به طور کلی به در آید و‏‎ ‎‏عبودیت  را به دست آرد، در اشعار امام ‏‏رحمه الله‏‏ نیز آمده است، که به عنوان نمونه به چند بیت‏‎ ‎‏اشاره می کنیم:‏

‏ ‏

‏ـ این ما و منی جمله ز عقل است و عقال است‏  ‏در خلوت مستان نه منی هست و نه مایی ‏‎[109]‎

‏ـ با هستی و هستی طلبان پشت به پشتیم‏   ‏ با نیستی از روز ازل گام به گامیم ‏‎[110]‎

‏ـ بگذر از خویش اگر عاشق دلباخته ای‏   ‏  که میان تو و او جز تو کسی حایل نیست‏‎[111]‎

‏ـ الا یا ایها الساقی ز می پرساز جامم را‏   ‏     که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را‏‎[112]‎

‏ ‏

‏به هر حال در افق اندیشۀ عرفانی امام ‏‏رحمه الله‏‏ انسان استعدادها و قابلیت هایی دارد که با‏‎ ‎‏راهنمایی انسان کامل و خردپروری و شریعت مرکزی و عشق و مهرورزی و خلوص و‏‎ ‎‏صلح مداری می تواند به مقام ولایت راه یابد چه این که امام فرمودند: ‏

‏وقتی کسی در تجلّی ظهوری استقامت داشته و عالَم نزد او فانی باشد؛ متخلّق به قرب نوافل‏‎ ‎‏گردیده و در این صورت صاحب ولایت می گردد، که این ولایت همان حق به صورت خلق‏‎ ‎‏است و باطن ربوبیت ـ که کُنه عبودیت است ـ در او ظهور می کند و این اولین مرتبۀ ولایت‏‎ ‎‏است و اختلاف اولیا به حسب اختلاف اسماء متجلّی بر آنان است. پس ولیّ مطلق کسی‏‎ ‎‏است که به حسب مقام جمعی خود مظهر ذات باشد. و اسم جامع اعظم ربّ، ربّ همه اسماء‏‎ ‎‏و اعیان است. پس ولایت احمدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ که احدیت جمعی داشته، مظهر اسم احدی جمعی‏‎ ‎‏است و سایر اولیا مظاهر ولایت آن حضرتند، همچنان که سایر انبیا نیز مظاهر نبوت او‏‎ ‎‏می باشند. پس تمام دعوت های انبیا دعوت به سوی او، بلکه دعوت خود او می باشند‏‎ ‎‏و  همچنان که ازلاً و ابداً هیچ تجلّی وجود ندارد مگر به اسم اعظم که محیط مطلق است،‏‎ ‎‏همچنین هیچ نبوت و ولایت و امامتی جز نبوت و ولایت و امامت آن حضرت نیست‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 247
‏و  هر چیز دیگری رشحه ای از تجلّی او است. پس خداوند متعال هویّت مطلقه و آن حضرت‏‎ ‎‏ولیّ مطلق است.‏‎[113]‎

‏یا حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ اگر چه در فص شیثی سخنی در موضوع ولایت ندارد لکن در فص‏‎ ‎‏عزیری چنین  نوشته اند:‏

‏مدار رسالت بر احتیاجات ملکی و سیاسات و معاملات و عبادات است، که این ها امور کَوْنی و‏‎ ‎‏منقطع به انقطاع کَوْن می باشند، بلکه با یک تشریع کامل و قانون جاویدان رسالت قطع‏‎ ‎‏می شود، به خلاف ولایت. زیرا حقیقت ولایت به وسیله قرب حاصل می شود و بلکه می توان‏‎ ‎‏گفت ولایت همان قرب است و قرب قطع شدنی نیست.‏‎[114]‎

‏در فرازی دیگر ضمن نقد اجمالی نظر استاد خود، مرحوم آیة الله شاه آبادی ‏‏رحمه الله‏‏ که‏‎ ‎‏حقیقت عبودیت را برای حضرت ابراهیم ‏‏علیه السلام‏‏ به صورت ذبح فرزند، که بهترین چیز نزد‏‎ ‎‏پدر است، ظاهر می داند، می نویسند:‏

‏عبودیت وقتی حاصل می شود که شخص کاملاً از اَنانیت خارج شده باشد. پس دو چیز داریم:‏‎ ‎‏اول، خروج از اَنانیت و فنای آن؛ دوم، حصول عبودیت. و حضرت ابراهیم که ذبح فرزند را در‏‎ ‎‏خواب دید، این همان امر اول بود نه دوم، و شاید بتوان گفت که امر اول سبب است و امر‏‎ ‎‏دوم مسبّبِ از آن؛ و حضرت مسبّب را دیده است و به سبب آن که خروج از اَنانیت است،‏‎ ‎‏منتقل شده باشد.‏‎[115]‎

‏و در موضعی دیگر در شرح مقام عبودیت یا مقام قدسی عبد مطلق بودن می نویسند:‏

‏از تقدّم مقام عبودیت بر رسالت در تشهد نماز متنبّه شود که قدم عبودیت مقدم همۀ‏‎ ‎‏مقامات  سالکین است، و رسالت شعبۀ عبودیت است و چون رسول ختمی، عبد حقیقی و‏‎ ‎‏فانی در حق است، اطاعت او اطاعت حق است و شهادت به رسالت موصول به شهادت به‏‎ ‎‏وحدانیت است.‏‎[116]‎

‏یا در روی آوردن به مقام عبودیت، تعلیل به اندکاک و فنای کوه «انّیت» در اثر تجلّی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 248
‏الهی، اشارات ظریف و لطیفی دارند که آدمی می تواند به مقام «موت حقیقی» برسد،‏‎[117]‎‏ یا به‏‎ ‎‏این شعر اشاره نموده اند که:‏‎[118]‎

‏ ‏

‏از عبادت می توان الله شد‏   ‏نی توان موسیٰ کلیم الله شد‏‎[119]‎

‏ ‏

‏نتیجه آن که امام ‏‏رحمه الله‏‏ مؤلفه های رسیدن به مقام ولایت را در آثار نوشتاری و گفتاری‏‎ ‎‏خویش چنین برشمرده اند:‏

‏1. معرفت به خدا؛ 2. عبودیت الهی؛ 3. هجرت از مَنْ و خروج از اَنانیت و سیر‏‎ ‎‏به  سوی تجلیات قدسی حضرت حقّ؛ 4. تحصیل مقام قُرب نوافل؛ 5. خلوص ذاتی و‏‎ ‎‏صلوح باطنی.‏

‏به همین جهت است که امام فرموده اند: ‏

‏انسان کامل، مقام به معنای منزلت و شأن را دارد، ‏‏[‏‏اما‏‏]‏‏ مقام به معنای حدّ را ندارد. به همین‏‎ ‎‏جهت به او ظلوم و جهول گفته می شود؛ و گرچه دارای شأن است، اما شأن او عبارت از‏‎ ‎‏تجاوز از حدود امکانی و مندک شدن در دریای وجوب وجود است.‏‎[120]‎

‏یا مرقوم داشته اند:‏

‏اهل یثرب انسانی مقام مشخصی ندارند و انسان کامل از هیولای قابل تجلّی گرفته و تا‏‎ ‎‏استهلاک در حضرت احدیت گسترده است.‏‎[121]‎

‏در این مقام بجا است که به دیدگاه مرحوم علامه طباطبائی ‏‏رحمه الله‏‏ نیز اشارتی شود. علامه‏‎ ‎‏پس از این که در فصل سوم ‏‏رسالة الولایه ‏‏این نکته را مطرح می کنند که انبیای الهی و اولیای‏‎ ‎‏حق از عالم کثرت و ماده به سوی عالم وحدت و معنا عبور می کنند و به مقامات معنوی‏‎ ‎‏می رسند و بر باطن عالم اشراف و به کراماتی نایل می شوند. و پس از پرداختن به اثبات‏‎ ‎‏براهین آن ها در فصل اول و دوم، این مسأله مهم را پیش می کشند که آیا این اطلاع بر امور‏‎ ‎‏باطنی و اسرار غیبی مخصوص انبیا است و دیگران در این عالم ماده به آن راه نمی یابند‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 249
‏مگر پس از مرگ حتمی و غیر اختیاری؟ یا خیر؛ این مقام اکتسابی است و برای دیگران نیز‏‎ ‎‏نیل به آن امکان پذیر است؟‏

‏مرحوم علامه اکتسابی بودن و امکان پذیر بودن مقام ولایت یا راهیابی به ماورای عالم‏‎ ‎‏طبیعت را درست می داند و آن را می پذیرد و به روش فلسفی بر آن اقامه برهان می کند و‏‎ ‎‏سپس شواهد قرآنی و روایی می آورد. و در همین زمینه می فرماید:‏

لا ریب عند أرباب الملل الإلهیة؛ أنّ الأنبیاء ‏علیهم السلام‏‏ لهم اتّصال بما وراء هذه النشأة و اطلاع‏‎ ‎‏علی الاُمور الباطنة، علی اختلاف مراتبهم. فهل هذا موقوفٌ علیهم ‏‏[‏و‏]‏ مقصور بهم هبة إلهیة‎ ‎أو أنّه ممکن فی غیرهم غیر موقوف علیهم؟ و بعبارة اُخری: هل هذا أثر اختصاصی بهم ‏[‏و‏]‏‎ ‎لا یوجد فی غیرهم فی هذه النشأة إلاّ بعد الموت أو أمر اکتسابی؟ و ‏[‏عندنا‎ ‎‏]‏الثانی هو‎ ‎الصحیح.‎[122]‎

‏آن گاه مرحوم علامه در فصل چهارم راه وصول به مقام ولایت را پس از اثبات امکان‏‎ ‎‏حصول و وصول به آن طرح و پاسخ داده اند که اجمال راه وصول به مقام ولایت را چنین‏‎ ‎‏بیان داشته اند:‏

‏1. خودشناسی یا عرفان به نفس که به عرفان الهی منتهی شود؛‏

‏2. خودسازی و مراقبت نفس و مجاهدۀ با امیال نفس؛‏

‏3. انقطاع از عالم دنیا و اتصال به ماورای جهان ماده؛‏

‏4. تبعیت از شریعت محمّدیه ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ با همۀ لایه ها و ظواهر و بواطنی که دارد؛‏

‏5. تمسّک به محبت و ولایت اولیای معصوم ‏‏علیهم السلام‏‏.‏

‏و به تعبیر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏:‏

‏ ‏

‏ ‏

‏گر تو آدم زاده هستی، عَلَّم الأسماء چه شد‏

‏ ‏‏قاب قَوْسَیْنَت کجا رفته است، أوٰ أدْنیٰ چه شد‏

‏بر فراز دار، فریاد أنا الْحَقّ می زنی‏

‏ ‏‏مُدّعیّ حق طلب، اِنّیت و اِنّا چه شد‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 250
‏صوفی صافی اگر هستی، بِکَن این خرقه را‏

‏ ‏‏دَم زدن از خویشتن، با بوق و با کرنا چه شد‏

‏زُهد مفروش ای قلندر، آبروی خود مریز‏

‏ ‏‏زاهد اَرْ هستی تو پس اقبال بر دنیا چه شد‏

‏این عبادت ها که ما کردیم خوبش کاسبی است‏

‏ ‏‏دعویِ اخلاص با این خودپرستی ها چه شد‏

‏مُرشد از دعوت به سوی خویشتن بردار دست‏

‏ ‏‏لا اِلٰهَت را شنیدستم ولی الاّ چه شد‏‎[123]‎

‏ ‏

جمع بندی و نتیجه گیری 

‏مجموع و برآیند کلی اندیشه های عرفانی حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در مقوله ولایت عرفانی،‏‎ ‎‏چنین است که آن فقید عارف، ولایت مطلقه را تجلّی و برگرفتۀ خلافت مطلقه، کلیه و کبرا‏‎ ‎‏دانسته و هویت غیبیه و عماء یا مرتبۀ غیب ذات و ظهور اسم اعظم الهی و مقام احدیت،‏‎ ‎‏واحدیت، فیض اقدس و مقدس را بر محور خلافت مطلقه و ولایت مطلقه به تفسیر‏‎ ‎‏می کشاند و «انسان کامل» را مظهر تام اسم اعظم الهی، و جامع کمالات در کشف و بسط‏‎ ‎‏حقایق می دانند و در این مسیر از شعاعِ فروزان اندیشه های ناب عرفانی اصحاب‏‎ ‎‏معرفت  و اربابان سلوک از ابن عربی گرفته تا شارحان بزرگی چون: قیصری، جامی،‏‎ ‎‏جندی، خوارزمی، کاشانی و... و از سید حیدر آملی، آقا محمدرضا قمشه ای، میرزا احمد‏‎ ‎‏آشتیانی تا دیگران بهره برده و نقدهای خویش را در اصلاح و بازسازی مقولۀ ولایت‏‎ ‎‏عرفانی و تکمیل و تکامل و توسعۀ بحث ولایت نیز با قاطعیت علمی از ساحت عرفان‏‎ ‎‏نظری مطرح نموده اند.‏

‏نکتۀ برجسته تر در تفسیر و تفصیل مقولۀ ولایتِ عرفانی در اندیشه و آراء حضرت‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ این است که، ایشان مقوله ولایت را تنها بر مشرب عرفان نظری صِرف و مباحث و‏‎ ‎‏اصطلاحات متداول مطرح نکرده اند، بلکه از سه روش نقل، عقل و کشف و شهود استفاده‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 251
‏کرده اند. چنان که سید حیدر آملی ‏‏رحمه الله‏‏ نیز از همین زاویه به نقّادی دیدگاه ابن عربی در مسأله‏‎ ‎‏«ختم ولایت» پرداخته اند.‏‎[124]‎‏ جالب این است که نقاط مشترک نظرگاه های حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ و‏‎ ‎‏سید حیدر آملی در مسائل محوری و مهم پیوند شریعت، طریقت و حقیقت ‏‎[125]‎‏ و ختم‏‎ ‎‏ولایت فراوان است. آنان بر این باورند که خاتم ولایت مطلقه، حضرت علی ‏‏علیه السلام‏‏ و خاتم‏‎ ‎‏ولایت مقیده، حضرت مهدی موعود ‏‏علیه السلام‏‏ است.‏‎[126]‎‏ و در مقوله اتحاد ولایت علوی با خلافت‏‎ ‎‏محمّدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‎[127]‎‏ و... اشتراک و اتحاد نظر دارند، اگرچه نوع تقریر بحث ها متفاوت است.‏

‏به هر حال، حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ از منبع آیات قرآنی، احادیث و روایات نبوی و علوی و‏‎ ‎‏اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ و متن ادعیه و نیایش ها به خوبی بهره برده و مسأله مهم و بنیادین «ولایت» را‏‎ ‎‏تبیین نموده و راه جدیدی در تحریر و تقریر چنین مقوله ای گشوده و در جهت تکامل،‏‎ ‎‏توسعه و تفصیل ولایت پژوهی، گامی نوین و محکم برداشته اند. ‏

‏حاصل سخن این که حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در برخی مباحث، روش جدید ـ روش ترکیبی‏‎ ‎‏نقلی، عقلی و شهودی ـ و در بعض مسائل بنیادین و ولایت عرفانی، نگرش و گرایش‏‎ ‎‏بدیعی دارند که اساس آن بر پایۀ انسان کامل و نبوت و ولایت مطلقه قرار دارد و عالَم و‏‎ ‎‏آدم را بر این صراط استوار و مستقیم الهی تفسیر نموده اند. به بیان دیگر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏حتی در عرفان نظری نیز اجتهاد کرده اند و از غنا، قوت و استحکام معرفتی و عنایت الهی‏‎ ‎‏در این زمینه برخوردار بوده اند؛ چنان که در حوزه های تفسیری، فقهی و حتی سیاسی نیز‏‎ ‎‏اجتهادهای پویا و پایائی داشتند و نیز گشایش باب اجتهاد در عرفان علمی و تأویل گرایی‏‎ ‎‏آیات و احادیث و ادعیه با ساز و کارها، اصول و قواعد مشخص خود، بسیار مهم است.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 252

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه‏‏، حسن حسن زاده آملی، بنیاد نهج البلاغه، 1361 ش.‏

‏2. ‏‏انسان کامل‏‏، عزیزالدین نسفی، تصحیح ماژیران موله، انجمن ایرانشناسی فرانسه،‏‎ ‎‏1371  ش.‏

‏3. ‏‏انسان و قرآن‏‏، حسن حسن زاده آملی، انتشارات الزهراء.‏

‏4. ‏‏تحریر تمهید القواعد‏‏، عبدالله جوادی آملی، انتشارات الزهراء، 1372 ش.‏

‏5. ‏‏تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس‏‏، امام خمینی، قم، مؤسسه پاسدار اسلام،‏‎ ‎‏1410 ق.‏

‏6. ‏‏تعلیقه بر شرح فصوص الحکم خوارزمی‏‏، حسن حسن زاده آملی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات‏‎ ‎‏اسلامی، 1377 ش.‏

‏7. ‏‏تقریرات فلسفه امام خمینی‏‏، سید عبدالغنی اردبیلی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1381 ش.‏

‏8. ‏‏جامع الاسرار و منبع الانوار‏‏، سیدحیدر آملی، تصحیح هانری کربن و عثمان اسماعیل‏‎ ‎‏یحیی، انتشارات علمی و فرهنگی، 1368 ش.‏

‏9. ‏‏چهار رسالۀ عرفانی و فلسفی‏‏، میرزا احمد آشتیانی، به کوشش رضا استادی، قم، انتشارات‏‎ ‎‏سلمان فارسی، 1406 ق.‏

‏10. ‏‏دیوان اشعار حافظ‏‏، شمس الدین محمد حافظ، نشر طلوع.‏

‏11. ‏‏دیوان اشعار‏‏، حسن حسن زاده آملی، نشر رجاء.‏

‏12. ‏‏دیوان امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 253
‏13. ‏‏دیوان امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏14. ‏‏رسائل قیصری‏‏، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، انتشارات دانشگاه فردوسی، 1394 ق.‏

‏15. ‏‏سرّ الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏16. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.‏

‏17. ‏‏شرح دعای سحر‏‏، امام خمینی، ترجمۀ سید احمد فهری، انتشارات فیض کاشانی،‏‎ ‎‏1380  ش.‏

‏18. ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏، محمد داود قیصری، به کوشش سید جلال الدین آشتیانی،‏‎ ‎‏انتشارات علمی و فرهنگی، 1375 ش.‏

‏19. ‏‏شرح قیصری بر تائیه ابن فارض‏‏، تصحیح صادق خورشا، نشر میراث مکتوب، 1376 ش.‏

‏20. ‏‏شرح گلشن راز‏‏، محمد لاهیجی، مقدمه کیوان سمیعی، انتشارات سعدی، 1371 ش.‏

‏21. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏22. ‏‏غرر الحکم و درر الکلم‏‏، عبدالواحد آمدی، تحقیق مصطفی درایتی، قم، مکتب الاعلام‏‎ ‎‏الاسلامی.‏

‏23. ‏‏الفتوحات المکّیه‏‏، محیی الدین عربی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.‏

‏24. ‏‏فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی‏‏، سیدجعفر سجادی، کتابخانۀ طهوری،‏‎ ‎‏1362  ش.‏

‏25. ‏‏فصوص الحکم‏‏، محیی الدین عربی، قم، انتشارات بیدار.‏

‏26. ‏‏کشف المحجوب‏‏، علی بن عثمان هجویری، تصحیح و.ژوکوفسکی، کتابخانۀ طهوری،‏‎ ‎‏1373 ش.‏

‏27. ‏‏مشارق الدراری‏‏، سعیدالدین سعید فرغانی، تعلیقات سید جلال الدین آشتیانی، قم، دفتر‏‎ ‎‏تبلیغات اسلامی، 1379 ش.‏

‏28. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه‏‏، امام خمینی، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی،‏‎ ‎‏مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376 ش.‏

‏29. ‏‏مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه‏‏، عزیزالدین محمود کاشانی، تصحیح جلال الدین همایی،‏‎ ‎‏نشر هما، 1372  ش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 254
‏30. ‏‏ممدّ الهمم در شرح فصوص الحکم‏‏، حسن حسن زاده آملی، تهران، انتشارات وزارت‏‎ ‎‏فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1378 ش.‏

‏31. ‏‏المیزان فی تفسیر القرآن‏‏، سید محمدحسین طباطبائی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1371 ش.‏

‏32. ‏‏نص النصوص‏‏، سیدحیدر آملی، تصحیح هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، انتشارات‏‎ ‎‏توس، 1367  ش.‏

‏33. ‏‏نفحات الانس‏‏، عبدالرحمان جامی، تصحیح محمود عابدی، انتشارات اطلاعات،‏‎ ‎‏1370  ش.‏

‏34. ‏‏نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص‏‏، عبدالرحمن جامی، تصحیح ویلیام چیتیک، مؤسسه‏‎ ‎‏مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1370 ش.‏

‏35. ‏‏نهج البلاغه‏‏، صبحی صالح، قم، انتشارات هجرت، 1395 ق.‏

‏36. ‏‏نهج الولایه‏‏، حسن حسن زاده آملی، قم، انتشارات قیام، 1370 ش.‏

‏37. ‏‏نیایش فیلسوف‏‏، غلامحسین ابراهیمی دینانی، انتشارات دانشگاه رضوی، 1377 ش.‏

‏38. ‏‏وعدۀ دیدار‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏39. ‏‏هزار و یک کلمه‏‏، حسن حسن زاده آملی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1380 ش.‏

‏40. ‏‏هزار و یک نکته‏‏، حسن حسن زاده آملی، نشر رجاء.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 255

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 256

  • )) شرح گلشن راز، ص 132.
  • )) انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص43؛ نهج الولایه، ص29 و 34؛ شرح فصوص الحکم، خوارزمی، ص 49 ـ 50.
  • )) ر.ک: انسان کامل، ص 320.
  • )) دیوان امام، ص 279.
  • )) مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ص 77.
  • )) نص النصوص، ص 167.
  • )) نیایش فیلسوف، ص 146 ـ 149.
  • )) تعلیقه بر شرح فصوص الحکم خوارزمی، ص 22.
  • )) مصباح الهدایه، ص 196.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 178 ـ 189.
  • )) هزار و یک کلمه، ج 5، کلمه 474، ص 151.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 635.
  • )) مصباح الهدایه، ص 48 ـ 49.
  • )) نص النصوص.
  • )) المیزان؛ رسالة الولایه.
  • )) این رویکرد و روش و آن بینش و دانش گستردۀ قرآنی و عرفانی را می توان در کتبی چون: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، شرح دعاء السحر، سرّ الصلاة، شرح چهل حدیث، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس و... دریافت که آبشخور و محور بحث های آینده ما نیز هستند.
  • )) شرح قیصری بر تائیه ابن فارض.
  • )) فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص 492.
  • )) نفحات الانس، ص 3.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، ص 45.
  • )) ممدُّ الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 93.
  • )) همان.
  • )) کهف (18): 44.
  • )) کشف المحجوب، ص 266.
  • )) فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص 492.
  • )) شرح گلشن راز، ص 279.
  • )) همان، ص 286.
  • )) المیزان، ج 10، ص 88 ـ 89، و نیز علامه موارد استعمال ولایت و ولایت تکوینی و تشریعی را بیان فرموده اند. (همان، ج 6، ص 9 و 10)
  • )) مصباح الهدایه، ص 196.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 40 ـ 41.
  • )) فصوص الحکم، ص 112 ـ 113.
  • )) شرح فصوص الحکم، خوارزمی، ص 208 ـ 209.
  • )) دیوان اشعار، بخش دفتر دل.
  • )) یوسف (12): 101.
  • )) ابراهیم (14): 10.
  • )) المیزان، ج 11، ص 249.
  • )) کهف (18): 65.
  • )) شوری (42): 9.
  • )) المیزان، ج 13، ص 341 ـ 342.
  • )) چهار رساله عرفانی و فلسفی، ص 57 - 61؛ رسالة الولایه، ص 12 ـ 13.
  • )) نهج البلاغه، ص 497.
  • )) غرر الحکم، ح 1345.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 78.
  • )) «النفس و مافوقها انّیاتٌ صرفة». (نیایش فیلسوف، ص 148)
  • )) نجم (53): 8 ـ 9.
  • )) استاد حسن زادۀ آملی برای صادر نخستین هشتاد و دو اسم برشمرده اند. ر.ک: هزار و یک کلمه، ج 2، کلمۀ 228، ص  77 ـ 78
  • )) انسان و قرآن، ص 47 ـ 48.
  • )) التوحید، ص 103 و 152 ـ 153.
  • )) رساله توحید و نبوت و ولایت.
  • )) نقد النصوص، ص 31.
  • )) استاد حسن زاده آملی در این زمینه بحث مبسوطی را طرح کرده اند. (هزار و یک نکته، ج 1، نکتۀ 73، ص 83)
  • )) ر.ک: سرّ الصلاة، ص 4.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 32.
  • )) نص النصوص، ص 167.
  • )) برای اطلاع بیش تر در این زمینه ر.ک: نیایش فیلسوف، ص 146 ـ 149.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 40. نیز استاد سید جلال الدین آشتیانی می نویسند: «نبوت جهت خلقی نبی و ولایت جهت حقّی او است و ولیّ از اسماء الهیّه است، بعد از انقطاع نبوت، ولایت منقطع نمی شود». (مشارق الدراری، مقدمه، ص 83)
  • )) مثنوی معنوی.
  • )) انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 47.
  • )) همان، ص 47 ـ 48.
  • )) همان، ص 30 ـ 104.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، ص 310.
  • )) مصباح الهدایه، ص 53.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 292 ـ 295.
  • )) همان، ص 121.
  • )) همان، ص 55 و 106؛ آداب الصلاة، ص 395.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 109 و 115.
  • )) شرح دعای سحر، ص 24.
  • )) مصباح الهدایه، ص 56.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 168.
  • )) شرح دعای سحر، ص 91؛ تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 252.
  • )) سرّ الصلاة، ص 4.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 637.
  • )) آداب الصلاة، ص 347.
  • )) همان، ص 281.
  • )) همان، ص 325.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 252.
  • )) همان، ص 138.
  • )) همان، ص 160.
  • )) شرح دعای سحر، ص 54.
  • )) همان، ص 55.
  • )) مصباح الهدایه، ص 50 ـ 51.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 59 ـ 60.
  • )) جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 382.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 531.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 89 ـ 90.
  • )) همان، ص 192.
  • )) جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 344؛ اسرار الشریعه، سیدحیدر آملی، ص 5.
  • )) ر.ک: تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3، اسفار، ص 351 ـ 354.
  • )) تحریر تمهید القواعد، ص 55. ( با اندکی دخل و تصرّف)
  • )) شرح چهل حدیث، ص 637.
  • )) همان، ص 654.
  • )) آداب الصلاة، ص 347.
  • )) همان، ص 289.
  • )) همان، ص 325.
  • )) شرح دعای سحر، ص 214؛ و نیز برای اطلاع از موارد مشابه ر.ک: مصباح الهدایه، ص 13، 17، 19، 20 و 30.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 18 ـ 19؛ مصباح الهدایه، ص 29.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 19.
  • )) فتوحات مکّیه، ج 1، ص 148.
  • )) اصطلاحات الصوفیه، ص 157 ـ 158.
  • )) صحیفۀ امام، ج 12، ص 351.
  • )) همان، ج 18، ص 206.
  • )) آداب الصلاة، ص 150.
  • )) مصباح الهدایه، ص 38.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 178.
  • )) وعدۀ دیدار، ص 106.
  • )) سبأ (34): 46.
  • )) وعدۀ دیدار، ص 107.
  • )) همان، ص 118.
  • )) دیوان امام، ص 187.
  • )) همان، ص 167.
  • )) همان، ص 67.
  • )) همان، ص 40.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 40.
  • )) همان، ص 178.
  • )) همان، ص 106.
  • )) آداب الصلاة، ص 395.
  • .تفسیر سورۀ حمد؛ تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 109.
  • )) سرّ الصلاة، ص 102.
  • )) مثنوی معنوی.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 121.
  • )) همان، ص 78.
  • )) رسالة الولایه، فصل سوم.
  • )) دیوان امام، ص 94.
  • )) نص النصوص، ص 186 به بعد. (یازده دلیل عقلی، سه دلیل نقلی، یک دلیل کشفی در اثبات بازگشت نبوت مطلقه و مقیّده به حقیقت محمّدیه صلی الله علیه و آله و آن گاه در نقد و رد نظریه ابن عربی در ختم ولایت مقیّده نیز چهار دلیل نقلی، یک دلیل عقلی و یک دلیل کشفی ذکر می کند که در نص النصوص، ص 192، 201 ـ 249 نیز آمده است)
  • )) جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 345 ـ 346؛ تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 201.
  • )) جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 346 ـ 395؛ شرح چهل حدیث، ص 151؛ تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 74؛ مصباح الهدایه، ص 77.
  • )) جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 394؛ مصباح الهدایه، ص 74 ـ 75 و 84.