کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

معرفت الهی از دیدگاه امام خمینی رحمه‌الله

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

معرفت الهی از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

جناب آقای عباس احمدی سعدی‎[1]‎

تمهید

‏عرفان نظری، وجوداً و منطقاً، متأخر از عرفان عملی است، زیرا باورها، رفتار و سلوک‏‎ ‎‏عارفان حقیقی، خاصه بینش ایشان راجع به هستی و انسان، نوعی جهان نگری به وجود‏‎ ‎‏می آورد که عرفان نظری متکفل شرح و بیان آن است. به عبارت دیگر، سالک پس از‏‎ ‎‏تحمل ریاضت های جوارحی و جوانحی به مقاماتی می رسد که از جمله آن، مقام شهود‏‎ ‎‏است. در این مقام، حقایق غیبی به نحو صوری و معنوی بر وی منکشف می شود. آن گاه‏‎ ‎‏در حالت عادی زبان به بیان گشوده و دیگران را از مواجید و مشهودات خود، تا حدی،‏‎ ‎‏آگاه می سازد. ‏

‏عرفان نظری، محصول تعابیر و تفاسیر عارف از سوانح باطنی و معنوی خویش است.‏‎ ‎‏گاهی هم ممکن است این کار ـ تفسیر تجارب عرفانی و بیان مسائل مربوط به آن ـ توسط‏‎ ‎‏دیگران انجام پذیرد؛ بنابراین مبانی تصوری و تصدیقی در عرفان نظری، همان مشاهدات‏‎ ‎‏و مکاشفات عرفای الهی است.‏

‏طبعاً وقتی سخن از جهان نگری می رود، شامل انسان شناسی هم می شود؛ ولی به ویژه‏‎ ‎‏در عرفان نظری اسلامی، مبحث انسان و احوال او از جهت مبدأ و معاد و سیر به سوی‏‎ ‎‏کمال ابدی، اهمیت خاصی دارد و این از آن رو است که نزد اولیا و اهل الله ، انسان، عالم‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 11
‏صغیر است‏‎[2]‎‏ و همان مخلوق منحصر به فردی است که خداوند وی را به صورت خویش‏‎ ‎‏آفریده است.‏‎[3]‎‏ مقام اختصاصی انسان در دایره هستی، سبب موقعیت ممتاز وی در دایره‏‎ ‎‏مباحثات نظری است. اهتمام به انسان شناسی در عرفان شیخ اکبر، محیی الدین ابن عربی،‏‎ ‎‏(م 638 ق) به اوج خود می رسد تا آن جا که به گفته بعضی صاحب نظران، علی رغم‏‎ ‎‏شهرت عرفان ابن عربی به «وحدت وجودی» باید آن را عرفان «انسان کامل» نامید.‏‎[4]‎‏ اگر‏‎ ‎‏عرفان نظری اصولاً متأخر از عرفان عملی و سیر و سلوک عارف است، پس حق آن است‏‎ ‎‏که برای شناخت آراء و نظریات ناب عرفانی، باید به سراغ کسی رفت که خود قبلاً با قدم‏‎ ‎‏صدق و معرفت در مملکت وجود و هستی جهان صغیر خودش سفری کرده و گرم و سرد‏‎ ‎‏طریق را چشیده و پس از آن اسفار طاقت فرسا، دیگران را از آنچه که یافته و چشیده‏‎ ‎‏سیراب کند.‏

‏خداوند حکمت را بر زبان هر کسی جاری نمی سازد و بنابر حدیث شریف نبوی،‏‎ ‎‏جاری زلال حکمت از قلب کسی سرازیر می شود که اهل اربعین و اخلاص باشد‏‎[5]‎‏ و در‏‎ ‎‏این سپهر بلند، چهرۀ تابناک حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ ستاره ای درخشان است. عرفان نظری‏‎ ‎‏او، محصول مطالعات نظری صرف نیست، بلکه ارمغان سیر و سفر روحانی او است. آنچه‏‎ ‎‏که عرفان نظری امام ‏‏رحمه الله‏‏را از جهتی متمایز می سازد، احاطه بلامنازع حضرتش بر دیگر‏‎ ‎‏علوم اسلامی و از جمله فقه اصغر  است.‏‎[6]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 12
‏در این مقاله، نظری اجمالی داریم بر آراء و دیدگاه های حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ راجع به یکی‏‎ ‎‏از مسائل اساسی عرفان اسلامی؛ یعنی مراتب کشف و معرفتی که از حق تعالی نصیب‏‎ ‎‏عارف می گردد. همنشینی دو واژۀ کشف و معرفت از آن رو است که ـ همان طور که‏‎ ‎‏خواهد آمد ـ معرفت حقیقی نزد عارفان الهی از طریق کشف و شهود حاصل می شود. نظر‏‎ ‎‏حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ نیز همین است، ولی با این وجود، ایشان متذکر شده اند که طریقه‏‎ ‎‏خداجویی و معرفة الله آن است که انسان در ابتدای امر وقتش را صرف مذاکره حق کند‏‎ ‎‏و  علم به خداوند و اسماء و صفات آن ذات مقدس را از راه معمولی آن، در خدمت‏‎ ‎‏مشایخ  آن علم، تحصیل نماید و پس از آن به وسیله ریاضت علمی و عملی معارف را وارد‏‎ ‎‏قلب خود کند.‏‎[7]‎‏ از آن جا که این موضوع از دیدگاه امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏مورد نظر است، لذا‏‎ ‎‏شایسته می نمود که همه ارجاعات و منابع به آثار حضرت ایشان باشد، اما بعضاً برای‏‎ ‎‏ایضاح سابقه بحث و تحکیم آن، به آراء و آثار متقدمین از عرفا و حکمای الهی هم ارجاع‏‎ ‎‏داده شده است.‏

1. علم و معرفت و اقسام آن

‏علم و معرفتی که در این جا مورد بحث است، معرفتی است که پس از مراحل و‏‎ ‎‏مقدمات خاصی از آن، انسان سالک می شود. دو اصطلاح «معرفة الله » و «علم الهی»‏‎ ‎‏می تواند مبین مقصود  باشد.‏‎[8]‎

‏بنابر تقسیم مهمی که بین حکمای مسلمان درباره علم، مقبول واقع شده، علم در‏‎ ‎‏تقسیم اولی به دو قسم حصولی و حضوری تقسیم می شود؛ علمی که معرفت معتبر و‏‎ ‎‏محل اعتنای عارف است، علم حضوری است و این از آن رو است که در واقع مکاشفات‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 13
‏و مشاهدات باطنی از سنخ علم حضوری است. فصل ممیّزه و شاخص علوم حضوری‏‎ ‎‏همانا اتحاد عالم و معلوم و نفی واسطه است؛ در حالی که در علوم حصولی، مفاهیم ذهنی‏‎ ‎‏واسطۀ علم و ادراک محسوب می شوند.‏‎[9]‎‏ با این همه، باید توجه داشت که وقتی در عرفان‏‎ ‎‏نظری درباره علم حضوری سخن می گوییم قاعدتاً با علم حصولی مواجهیم؛ یعنی مراتبی‏‎ ‎‏از علم حضوری به حمل شایع همان است که عاید و نصیب عارف می شود، اما علم‏‎ ‎‏حضوری به حمل ذاتی اولی، خود یک مفهوم ذهنی است و بحث راجع به آن خواه در‏‎ ‎‏فلسفه و حکمت باشد خواه در عرفان نظری، ناگزیر جنبه حصولی خواهد داشت.‏

‏و اما حقیقت علم ـ اعم از حضوری و حصولی ـ از نظر امام ‏‏رحمه الله‏‏، آن گونه که از امام‏‎ ‎‏صادق ‏‏علیه السلام‏‏نقل کرده اند از سنخ نور است. القای علوم و معارف از عوالم غیبیه و تابع نفوس‏‎ ‎‏است. چنان که در حدیث است: ‏

‏«‏لیس العلمُ بکثرةِ التعلم و التعلیم، بل هو نورٌ یَقذفه الله فی قلب من یشاء‏»؛‏‎[10]‎‏ ‏

‏علم از طریق بسیار آموختن نیست، بلکه آن نوری است که خدا در دل هر کس که می خواهد‏‎ ‎‏قرار می دهد.‏

‏آنچه که به عنوان طرح مقدمات و تشکیل قیاس انجام گیرد، تنها مهیا کننده نفس برای‏‎ ‎‏پذیرش همان نور الهی است. علم حاصله، برای هر فرد یا عالمی که او با آن مرتبط شده‏‎ ‎‏است سنخیت دارد؛ یعنی نفسی که با عالم ملکوت و فرشتگان ارتباط یافته، واجد علوم‏‎ ‎‏حقیقی و صاحب القاء ملکی می شود و کسی که با جهان ملکوت اسفل و عالم شیطان‏‎ ‎‏ارتباط یابد، چیزی جز القائات شیطانی و جهل مرکب و حجب مَظلمه عایدش نمی شود.‏‎[11]‎

‏از این رو تأکید صاحبدلان و عرفای الهی این بوده است که شرط اساسی تحصیل علم،‏‎ ‎‏تصفیه نفس است که باید مقدم بر آن صورت پذیرد، ابن عربی با استناد به آیات قرآن،‏‎ ‎‏خداوند را معلم انسان در معارف حقیقی می داند.‏‎[12]‎‏ این اندیشه، به طور جدی در سنت‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 14
‏عرفان اسلامی و از جمله مورد تأکید حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ قرار گرفته است و رمز این که‏‎ ‎‏خداوند در آیۀ ‏‏«‏وَ اتَّقُوا الله َ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله ُ وَ الله ُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ‏»‏‎[13]‎‏ تعلیم الهی را منوط به تقوا‏‎ ‎‏فرموده است، این است که تقوا به واسطه صفایی که برای نفس ایجاد می کند، آن را مستعد‏‎ ‎‏قبول القائات رحمانی می نماید.‏‎[14]‎

‏برای علم به اعتبارات مختلف، تقسیمات دیگری وجود دارد. حضرت امام ذیل شرح‏‎ ‎‏خود در باب احادیث وارده راجع به علم، تقسیم دوگانه ای بیان می کنند:‏

‏علم دنیوی و علم اخروی و گاهی از آن به عنوان علم الهی و علم نفسانی تعبیر می کنند، اما‏‎ ‎‏غایت علم نفسانی جهل است، زیرا صور علمیه ای که برای طالبان این علم حاصل می شود‏‎ ‎‏در حقیقت جهالات مرکبه و حجب ملکوتیه است.‏‎[15]‎

‏آنچه که از دیده تیزبین امام ‏‏رحمه الله‏‏پنهان نمانده و ذکر آن بسیار تأمل برانگیز است، این‏‎ ‎‏است که بعضاً حتی علوم عرفانی و فقهی در زمره علوم دنیوی و نفسانی قرار می گیرد؛‏‎ ‎‏ملاک و معیاری که ایشان برای تمییز علم الهی و حقیقی از علم نفسانی قائلند، عبارت‏‎ ‎‏است از رفع حجب، گشایش چشم بصیرت آدمی و فتح باب معرفت خداوند. هر علمی‏‎ ‎‏که چنین ویژگی و اثری را در پی نداشته باشد، ناگزیر معطوف به دنیا  است.‏

‏میزان در علم، حصول مفهومات کلیه و اصطلاحات علمیه نیست؛ بلکه... علم حقیقی آن‏‎ ‎‏است که چراغ هدایت ملکوت و صراط مستقیم تقرب حق و دار کرامت او باشد و هرچه جز‏‎ ‎‏این است، گرچه در عالم ملک و قبل از رفع حجب طبیعت به صورت علوم است و اصحاب‏‎ ‎‏آن پیش ارباب محاورات و مجادلات از علما و عرفا و فقها به شمار آیند، ولی پس از رفع‏‎ ‎‏حجاب از چشم قلب... معلوم شود که... این علوم رسمیه سرتاسر حجب غلیظۀ ملکوتیه بوده‏‎ ‎‏[‏‏است‏‏]‏‏.‏‎[16]‎

‏تقسیم بعدی درباره هر یک از این دو قسم است، علم حقیقی و الهی یا علم اخروی‏‎ ‎‏خود سه قسم است؛ اول علمی که راجع به کمالات عقلی و وظایف روحی آدمی است.‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 15
‏دوم، علمی که راجع به اعمال قلبی و باطنی آدمی است و سوم، علمی که مربوط به رفتار‏‎ ‎‏قالبی و ظاهری انسان است. این تقسیم را در شرح این حدیث نبوی ذکر فرموده اند: ‏«إنّما‎ ‎العلم ثلاثة آیة محکمة أو فریضة عادلة أو سنة قائمة و ما خلاهنّ فهو فضل»‎[17]‎‏ نحوه ورود‏‎ ‎‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در شرح این حدیث، بر اساس انسان شناسی خاص عرفانی ایشان است؛‏‎ ‎‏بدین معنا که انسان دارای عوالم سه گانه یا نشآت ثلاثه  است.‏‎[18]‎

‏1. عالم آخرت یا غیب و مقام روحانیت و عقل؛‏

‏2. عالم برزخ و مقام خیال؛‏

‏3. عالم دنیا و مقام ملک و شهادت.‏

‏مقصود از آیه محکمه در حدیث مذکور، بنا بر تفسیر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏، علم به ذات‏‎ ‎‏مقدس حق، معرفت اوصاف جمال و جلال، علم به عوالم غیبی و مجرد و علم به مبدأ‏‎ ‎‏وجود و رجوع به آن است. متکفل این علم، پس از انبیای الهی و اولیا ‏‏علیهم السلام‏‏، حکما و‏‎ ‎‏اصحاب معرفت و عرفان هستند.‏‎[19]‎‏ و مقصود از فریضه عادله، علم و عمل به منجیات‏‎ ‎‏اخلاق است، خاصه عدالت که سرسلسله فضایل است و دیگر فضایل همچون شجاعت،‏‎ ‎‏سخاوت، عفت و... هر کدام تعدیل یافته حالاتی بین افراط و تفریط اخلاقی است‏‎[20]‎‏ و‏‎ ‎‏مقصود از سنت پابرجا (قائمه)، علوم راجع به تربیت ظاهر و وارستگی آن است مانند؛‏‎ ‎‏علم فقه، تدبیر منزل و سیاست مدن که علمای این علوم پس از انبیا و اوصیا ‏‏علیهم السلام‏‏ متکفل‏‎ ‎‏آن ها هستند.‏‎[21]‎

‏از دیدگاه امام ‏‏رحمه الله‏‏، علوم شریعت منحصر به این سه قسم است و بر طبق احتیاجات بشر‏‎ ‎‏هر سه ضروری است و هیچ یک از علمای یکی از این علوم، حق اعتراض بر دیگری‏‎ ‎‏ندارد. از این رهگذر از نظر حضرت امام، نزاع دیرینه عرفا و فقها نمی تواند مبنای محکمی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 16
‏داشته باشد.‏‎[22]‎‏ آنچه که مشخصاً مربوط به بحث ما است، همان قسم اول از این علوم‏‎ ‎‏سه گانه است؛ معرفتی که حکمای الهی و صاحبدلان عارف متکفل آن هستند، اما کمال‏‎ ‎‏آدمی در گرو آن است که در هر سه وادی علم وارد شده و تنها به یک قسم از آن ها اکتفا‏‎ ‎‏نکند. به نظر امام ‏‏رحمه الله‏‏ بر خلاف رأی شیخ اشراق، کاملِ در علم و ناقص در عمل، امری‏‎ ‎‏متناقض است.‏‎[23]‎‏ تمامیت و کمال چنین علمی در گرو آن است که کاشف از حقایق عالیه‏‎ ‎‏جهان هستی بوده و آلوده به شائبۀ جهل و حجاب نباشد.‏

فتمامیة العلم بأن یکون کشفه للحقائق تاماً لا یخلطه الجهل و السترة و الحجاب.‎[24]‎

2. مراتب علم و معرفت

‏در حکمت متعالیه، صدر المتألهین به اثبات رسانده است که علم از مقولات ماهوی‏‎ ‎‏همچون نسبت یا کیف نفسانی نبوده، بلکه از سنخ وجود است و چون وجود امری‏‎ ‎‏مشکک و ذومراتب است، لذا علم هم امری متدرّج و ذومراتب خواهد بود. در این‏‎ ‎‏قسمت پس از تعریف کشف و شهود به ذکر مراتب آن از دیدگاه حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏می پردازیم.‏

‏واژه کشف و شهود در عرفان غالباً مترادف به کار می رود؛‏‎[25]‎‏ و آن عبارت است از رفع‏‎ ‎‏حجاب و اصطلاحاً، یعنی آگاهی و اطلاع از معانی غیبی و امور حقیقی به نحو حضوری و‏‎ ‎‏شهودی.‏

‏کشف و شهود دارای تقسیمات متعددی است که این خود بسته به ملاک و معیاری‏‎ ‎‏است که لحاظ می شود گاهی اقسام کشف به حسب مراتب و گاهی به حسب حقانیت آن‏‎ ‎‏مورد بحث قرار  می گیرد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 17
‏مشاهدات و مکاشفات قلبی، فوق علوم حصولی و رسمی هستند که از دیدگاه‏‎ ‎‏حضرت امام  خمینی ‏‏رحمه الله‏‏:‏‎[26]‎

‏گاهی نتایج علوم حقیقیه است و گاهی نتایج اعمال قلبیه بالجمله، مشاهدات و مکاشفات و‏‎ ‎‏تحقق به حقایق اسماء و صفات در تقسیمات علوم نباید داخل شوند، بلکه ‏‏[‏‏مکاشفه‏‎ ‎‏]‏‏وادی‏‎ ‎‏دیگر و علوم وادی دیگرند.‏‎[27]‎

‏و اما مراتب معرفت به شرح ذیل است:‏

الف . معرفت به عجز معرفت

‏اولین مرتبه و از جهتی مهم ترین مرتبه معرفت از نظر حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏، علم به جهل‏‎ ‎‏و آگاهی از عجز خود نسبت به معرفت ذات حق تعالی است . این عجز مربوط به علم به‏‎ ‎‏مرتبه ذات است، مرتبه ای که اصطلاحاً آن را هویت غیبیه یا عنقای مغرب خوانند. در آن‏‎ ‎‏مرتبه نه اسمی هست و نه رسمی و اثری از آن در عوالم ملک و ملکوت نیست این مرتبه‏‎ ‎‏حتی برای اولیاء و کاملین و انبیای مرسل نیز ناشناخته است.‏‎[28]‎

إنّ الهویة الغیبیة الأحدیة... منقطع عنها آمال العارفین... محجوب عن ساحة قدسها قلوب‎ ‎الأولیاء و الکاملین غیر معروفة لِأحد من الأنبیاء و المرسلین.

‏فهم و کشف عجز آدمی با همه امکانات عقلی، روحی و قلبی که برای او است، خود معرفتی‏‎ ‎‏ارجمند است تا آن جا که بعضی از صاحبدلان گفته اند ‏«إنّ العجز عن المعرفة غایة معرفة أهل‎ ‎المکاشفة».‎[29]‎

‏این مطلب در لسان عرفا و حکمای الهی به عنوان «امتناع اکتناه» مطرح می باشد‏‎[30]‎‏ و‏‎ ‎‏مقصود آن است که هیچ موجودی قادر نیست تا به کُنه ذات مقدس اله، احاطه علمی پیدا‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 18
‏کند، اما به یک معنا نظر و تفکر در ذات، مجاز و ممکن است. به نظر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏تفکر  ممنوع، تفکر در اکتناه ذات و کیفیت آن است که استحاله آن در کتب حکما مبرهن‏‎ ‎‏است، اما نظر در ذات برای اثبات وجود و توحید و تنزیه و تقدیس آن، ممکن و غایت‏‎ ‎‏ارسال انبیا و آمال عرفا است.‏‎[31]‎‏ پس از این مرتبه از علم می توان به مراتب ممکن معرفت‏‎ ‎‏الهی اشاره کرد.‏

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ این مطلب را ذیل حدیثی از امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ شرح داده اند.‏

قال الصادق ‏علیه السلام‏‏:‏ «کان أمیرالمؤمنین ‏علیه السلام‏‏ یقول: نبِّه بالتفکر قلبک، و جاف عن اللیل جنبک، و‏‎ ‎‏اتّق الله ربّک».‏‎[32]‎

‏مراتب معرفت که بعضاً از طریق تفکر و استدلال است و بعضاً از طریق مکاشفات‏‎ ‎‏باطنی در شرح و تفسیر این حدیث مورد تحقیق قرار گرفته است.‏

ب . معرفت عقلی

‏معرفت و آگاهی، دست کم در یکی از اصناف خود، محصول تفکر است. تفکر و‏‎ ‎‏اندیشیدن در جوامع روایی از اهمیت والایی برخوردار است به نحوی که قسمی از آن‏‎ ‎‏برتر از سال ها عبادت است. چنان که از رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ رسیده است که «یک ساعت‏‎ ‎‏اندیشیدن برتر از شصت سال عبادت است»،‏‎[33]‎‏ اما همان طور که محققین دین شناس متذکر‏‎ ‎‏شده اند و از جمع احادیث استفاده می شود، حق آن است که تفکر به معنای خاص و یا‏‎ ‎‏تفکر با غایتی معین و ویژه، دارای چنین عظمت و اهمیتی است. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ تفکری‏‎ ‎‏را برتر از عبادت می شناسد که به نحوی مستقیم و یا با واسطه به معرفت حق تعالی منتهی‏‎ ‎‏شود.‏‎[34]‎‏ از این رو تحقیق در مراتب تفکر به دلالت التزامی، مبین مراتب معرفت است. پس‏‎ ‎‏از معرفت به جهل و عجز از معرفت ذات خداوند، طریق عام معرفت، عبارت است از‏‎ ‎‏معرفت به اسماء و صفات حق تعالی از طریق تفکر در لطایف صنع و اتقان و دقایق‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 19
‏خلقت. نتیجه چنین تفکری، علم و معرفت به مبدأ کامل و صانع حکیم است. این برهان‏‎ ‎‏برای عامه مردم است که آن ها را حظّی از برهان صدیقین نیست. مبدأ این تفکر و‏‎ ‎‏برهان،  مخلوقات هستند، لذا معرفت حاصله از آن، مع الواسطه، به حق تعالی تعلق‏‎ ‎‏می گیرد. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏، تفکر در ظرایف و دقایق فاصله خورشید و زمین و یا دقت در‏‎ ‎‏عملکرد شگفت انگیز خلقت جسمی و روانی آدمی را از مصادیق چنین معرفت و تفکری‏‎ ‎‏ذکر می کنند.‏‎[35]‎

‏براهینی که فیلسوفان الهی در اثبات ذات و صفات اقامه کرده اند (همچون برهان‏‎ ‎‏نظم،  برهان امکان و وجوب) ذیل همین نوع تفکر قرار می گیرد. معرفت در این‏‎ ‎‏وادی  ناشی از تلاش های عقلی انسان است و از سنخ علوم حصولی، اما در نهایت به‏‎ ‎‏علت  این که نتیجه آن اقرار و اعتراف به وجود حق متعال و عظمت او است، معرفتی است‏‎ ‎‏بس شریف.‏

‏این همه صنعت منظم که عقول بشر از فهم کلیات آن عاجز است، بی ربط و خود به خود پیدا‏‎ ‎‏نشده است. کور باد چشم دلی که حق را نبیند، نابود باد کسی که با این همه آیات و آثار باز در‏‎ ‎‏شک و تردید باشد، ولی چه کند انسان بیچاره که گرفتار اوهام است؟‏‎[36]‎

‏این مرتبه از معرفت را بعضاً معرفت آیوی‏‎[37]‎‏ (منسوب به آیه به معنی نشانه) و گاهی با‏‎ ‎‏اقتباس از قرآن کریم، معرفت آفاقی هم می خوانند.‏‎[38]‎

ج . معرفت قلبی

‏مرتبه سوم از مراتب علم و معرفت که از دو مرتبه سابق عالی تر است، معرفت قلبی‏‎ ‎‏است. چنین معرفتی، از دیدگاه حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏، نتیجه تفکر در خصوص حق تعالی و‏‎ ‎‏اسماء و صفات او است. صاحب چنین تفکری با قلب خود به تأمل در باب حق تعالی‏‎ ‎‏می پردازد. قلب، نزد حکما و فلاسفه به معنای بعضی از مقامات نفس است و نزد اصحاب‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 20
‏عرفان، دارای مراتب متفاوتی است،‏‎[39]‎‏ اما ظاهراً قلبی که متوجه تفکر و تأمل در حق تعالی‏‎ ‎‏است و صاحب معرفت و شهودی است، قلب الهی است که به علت سلامت از اصناف‏‎ ‎‏آلودگی ها، مهبط و محل ابوابی از معارف شده است.‏‎[40]‎

‏از دیدگاه عرفا، قلب، محل معرفت حقیقی است که از آن با تعابیر خاصی همچون‏‎ ‎‏معدن ایمان، بیت حق، سرّ ازلی، آینۀ نور الهی و... یاد می کنند.‏‎[41]‎‏ نیز همین قلب یا دل است‏‎ ‎‏که آتشکده عشق و محبت الهی است. بخش عظیم و مهم توصیه ها و دستورات اخلاقی ـ‏‎ ‎‏عرفانی برای مراقبت از قلب و مصونیت آن از لوث معاصی است.‏‎[42]‎

‏در معرفت قلبی، مبدأ برهان، ذات حق تعالی است و نظر سالک متأمل، از مخلوقات و‏‎ ‎‏وسایط منصرف شده و متوجه خود ذات منزه الهی است، این اعلی مرتبه علوم و‏‎ ‎‏محکم ترین مراتب برهان است، زیرا که از نظر به ذات علت و تفکر در سبب مطلق، علم به‏‎ ‎‏او، مسببات و معلولات پیدا می شود. این نقشه تجلیات قلوب صدیقین است و از این‏‎ ‎‏جهت آن را برهان صدیقین گویند،زیرا صدیقین از مشاهده ذات به شهود اسماء و صفات،‏‎ ‎‏نایل می آیند و در آینه اسماء و صفات، اعیان و مظاهر را شهود می کنند.‏

‏این که این قسم برهان را برهان صدیقین می گوییم، برای آن است که اگر صدیقی‏‎ ‎‏بخواهد مشاهدات خود را به صورت برهان درآورد و آنچه ذوقاً و شهوداً یافته است در‏‎ ‎‏قالب الفاظ بریزد، این چنین شود نه این که معارف صدیقین از سنخ براهین باشد. هیهات‏‎ ‎‏که علوم آن ها از جنس تفکر باشد و یا مشاهدات آن ها را با برهان و مقدمات آن شباهتی‏‎ ‎‏باشد، زیرا تا قلب در حجاب برهان است و قدم او قدم تفکر است، به مرتبه اول صدیقین‏‎ ‎‏نمی رسد و چون وارسته از حجاب ضخیم علم و برهان است، بی واسطه برهان، بلکهبی واسطه موجودی به مشاهده جمال جمیل مطلق نایل می گردد.‏‎[43]‎‏ از این بیانات حضرت‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 21
‏امام ‏‏رحمه الله‏‏در باب معرفت قلبی و شهودی و برهان صدیقین مطالب زیر استفاده می شود:‏

‏الف. در این قسم از معرفت، مبدأ برهان، ذات حق تعالی است به خلاف قسم اول،‏‎ ‎‏یعنی معرفت عقلی که مخلوقات مبدأ و واسطه معرفت بودند.‏

‏ب. این نوع علم و معرفت، حاصل تفکر به معنای چینش مقدمات و تشکیل قیاس و‏‎ ‎‏برهان نیست، بلکه نحوه ای مشاهده است که مقدمات آن را نه شیوه های استنتاج، بلکه‏‎ ‎‏مراقبت های باطنی و قلبی فراهم  می آورد.‏

‏ج. در بیان مذکور، اصطلاح برهان صدیقین به کار رفته است، اما از دیگر سو،‏‎ ‎‏برهان،  مورد انکار قرار گرفته است. حل و فصل این مسأله مطلب قسمت بعدی را‏‎ ‎‏تشکیل  می دهد.‏

3. تقریر امام رحمه الله از برهان صدیقین

‏با توجه به بیانات امام خمینی و تصریح مکرر ایشان بر برهان صدیقین، معلوم‏‎ ‎‏می شود  که اساساً در این خصوص نظری نو و خاص خود دارند که با اصطلاح متقدمین‏‎ ‎‏متفاوت است.‏

‏برهان صدیقین را اول بار ابن سینا مطرح کرده است‏‎[44]‎‏ و ضمن آن تلاش نموده تا‏‎ ‎‏واجب الوجود را بدون تمسک به واسطه ای از مخلوقات اثبات نماید و در نهایت مدعی‏‎ ‎‏است که آیه سی و پنج سوره فصلت ناظر به همین برهان است.‏‎[45]‎

‏از دیدگاه امام ‏‏رحمه الله‏‏، حقیقت برهان صدیقین، سلوکی قلبی و شهودی است و واژه برهان‏‎ ‎‏نباید ما را به خطا اندازد و آن را از سنخ علم رسمی و تفکر با واسطه تلقی کنیم. به نظر‏‎ ‎‏می رسد «برهان» در اصطلاح «برهان صدیقین» بنابر کلمات صریح امام ‏‏رحمه الله‏‏، همان معنایی‏‎ ‎‏را دارد که این واژه در قرآن کریم در خصوص حضرت یوسف به کار رفته است. خداوند‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 22
‏درباره واقعه فتنۀ همسر عزیز مصر و واکنش یوسف می فرماید:‏

‏«‏وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْلاَ أنْ رَءَا بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ إنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا‎ ‎الْمُخْلَصِینَ‏»‏‏؛‏‎[46]‎

‏آن زن در وصل یوسف اصرار و اهتمام کرد و اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، او هم به آن‏‎ ‎‏زن اهتمام می نمود و این چنین بدی و پلیدی را از یوسف باز گرداندیم. همانا او از بندگان‏‎ ‎‏پاکیزه ما است.‏

‏حضرت علامه طباطبائی، پس از نقل و ردّ وجوه مختلفی که بعضی مفسرین درباره‏‎ ‎‏برهان پروردگار در آیه مذکور گفته اند، خود در تفسیر آن می فرماید:‏

‏آن برهان که به او ارائه شد و یوسف آن را دید و آن چیزی که خداوند به بندگان خالص‏‎ ‎‏خویش نشان می دهد، یک نوع علم کشفی و یقین مشهود است.‏‎[47]‎

‏با توجه به این که برهان مکشوف بر حضرت یوسف از سنخ علم رسمی و فلسفی‏‎ ‎‏نبوده، بلکه معرفتی شهودی و حالتی ربانی بوده است، می توان دریافت که مراد حضرت‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ از برهان صدیقین نیز همین معنا یا بسیار نزدیک به همین معنا است. از دیدگاه‏‎ ‎‏ایشان، این برهان را از آن جهت برهان صدیقین گویند که صدیقین از مشاهده ذات، اسماء‏‎ ‎‏و صفات را شهود می کنند و سپس در آینۀ اسماء، اعیان و مظاهر را شهود می کنند... هیهات‏‎ ‎‏که علوم و معارف صدیقین از سنخ براهین باشد.‏‎[48]‎

‏بنابراین امام ‏‏رحمه الله‏‏ از «برهان صدیقین» معنایی را فهم می نماید که کاملاً در افق عرفان و‏‎ ‎‏مشاهدات روحانی قرار می گیرد و در استنباط چنین معنایی از قرآن کریم و اصطلاح‏‎ ‎‏«برهان ربه» بهره مند است؛ در حالی که برهان صدیقین نزد فلاسفه الهی ـ با وجود‏‎ ‎‏تفاوت های قابل توجه ـ از سنخ علوم کسبی و حصولی است. برهان شهودی که صدیقینو مخلصین از آن بهره مند می باشند، همان مشاهده بی حجاب جمال جمیل حق تعالی‏‎ ‎‏است، زیرا از چشم ایشان:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 23

‏آفتاب آمد دلیل آفتاب‏    ‎ ‎‏گر دلیلت باید از وی رو متاب‏

‏از وی ار سایه نشانی می دهد ‏   ‎ ‎‏شمس هر دم نور جانی می دهد‏

‏سایه خواب آرد تو را همچون سمر ‏  ‎ ‎‏چون برآید شمس انشق القمر‏

‏ ‏

4. مراتب معرفت شهودی

‏پس از ذکر معنای معرفت قلبی و شهودی، اینک به بیان درجات آن از دیدگاه‏‎ ‎‏حضرت   امام ‏‏رحمه الله‏‏می پردازیم. ایشان در تفسیر عرفانی خود از آیه اول سوره فتح، ابتدا‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏فتح در مشرب اصحاب قلوب (عرفا)، عبارت است از گشایش ابواب معارف و علوم و‏‎ ‎‏مکاشفات از جانب حق، بعد از آن که آن ابواب بر او مغلق و بسته است. مادامی که انسان در‏‎ ‎‏بیت مظلم نفس است، جمیع ابواب مکاشفات به روی او مغلق است.‏‎[49]‎

‏همچنین در کتاب عبدالرزاق کاشانی آمده است:‏

‏فتح، یعنی هر چه که بر بنده از جانب خداوند ـ پس از آن که بر او بسته بود ـ از‏‎ ‎‏نعمت های  ظاهری و باطنی مانند ارزاق و عبادات و علوم و معارف و مکاشفات و غیر این ها‏‎ ‎‏گشاده گردد.‏‎[50]‎

‏ظاهراً در این مطلب تأکید حضرت امام درباره فتح بر علوم و مکاشفات معنوی تعلق‏‎ ‎‏گرفته و لذا، اخص از معنایی است که عبدالرزاق کاشانی بیان کرده است.‏

‏برای چنین معرفتی سه مرتبه بیان شده است:‏

الف . فتح قریب

‏وقتی آدمی در اثر سلوک و ریاضت از تاریک خانه نفس خود خلاص یافت، واجد‏‎ ‎‏مقام قلب می شود و معارف کشفی حق، بر قلب او فیضان می کند؛ چنین فتحی با یاری ونصرت خداوند و نور هدایت و جذبه‏‎[51]‎‏ آن ذات مقدس است. مادام که سالک در همین‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 24
‏مقام قلب باقی است و رسوم‏‎[52]‎‏ و تعینات قلبیه بر او حکم فرما است، باب اسماء و صفات بر‏‎ ‎‏او بسته و منسد است. ‏‎[53]‎‏ عرفا ـ همچنان که شیوه رایج و مؤکد آن ها است ـ اصطلاح فتح‏‎ ‎‏قریب را از قرآن اقتباس کرده اند: ‏‏«‏إذَا جَاءَ نَصْرُ الله ِ وَ الْفَتْحُ‏»‏‎[54]‎‏ و نیز ‏‏«‏وَ اُخْرَی تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ الله ِ وَ‎ ‎فَتْحٌ قَرِیبٌ‏»‏‏.‏‎[55]‎

ب . فتح مبین

‏در این مرتبه، نفس سالک استعداد و قابلیت بیش تری یافته و از رسومات قلبی رهایی‏‎ ‎‏یافته است، لذا می تواند اسماء و صفات حق را که بر وی گشایش یافته، شهود کند. هدم و‏‎ ‎‏محو رسومات قلبی ـ همان طور که امام ‏‏رحمه الله‏‏ تصریح می نماید ـ به واسطه تجلیات اسمائی و‏‎ ‎‏صفاتی حق است. در اثر چنین تجلیاتی، عادات و رسوم نفسی و قلبی فانی می شود و فتح‏‎ ‎‏مبین، مذکور در آیه اول سوره فتح، ناظر به همین معنا است: ‏‏«‏إنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً‏»‏‎[56]‎‏ و‏‎ ‎‏چون مخاطب رسول گرامی اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏است، آن را فتح مبین «باب ولایت» می نامند.‏‎[57]‎

ج . فتح مطلق

‏تا زمانی که سالک در حجاب کثرت اسمائی و تعینات صفاتی است، ابواب تجلیات‏‎ ‎‏ذاتیه بر او بسته است. مقصود از کثرت اسمائی این است که سالک، اسماء حق تعالی‏‎ ‎‏همچون رحیم، غفار،کریم، علیم، قادر، حی و... را به نحو متکثر و متفاوت در می یابد‏‎ ‎‏و  هنوز بدان حد از معرفت نرسیده که فراتر از تعینات اسمائی و صفاتی و تکثراعتباری  آن ها ـ که حجاب های نوری ذات احدیت هستند ـ نظر به وحدت و استهلاک‏‎ ‎‏آن ها در ذات کند، اما در فتح مطلق، تمام رسوم خلقی و امری به برکت تجلی ذات‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 25
‏احدیت  فانی شده و عبد، در عین جمع، مستغرق می گردد.‏‎[58]‎

‏مقصود از «عین جمع» مقام جمعی حق تعالی است که در آن مقام خبری از تفرقه‏‎ ‎‏اسمائی و صفاتی نیست، بلکه همه اسماء، صفات و تجلیات آن ها در آن مقام، مندک و‏‎ ‎‏مستهلک است.‏

‏عین الشی ء نزد عرفا، حقیقتاً به حق تعالی اطلاق می شود و باقی اعیان، اظلال و‏‎ ‎‏تجلیات همان عین حقیقی هستند.‏‎[59]‎‏ با فتح مطلق، ذنب مطلق مغفور گردد و با تجلی‏‎ ‎‏احدی، ذنب ذاتی که مبدأ همۀ ذنوب است ستر شود؛‏ «وجودک ذنب لا یقاس به ذنب».‎[60]‎

‏ ‏

‏میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست ‏   ‎ ‎‏تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز‏

‏ ‏

‏از نظر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏:‏

‏فتح قریب و فتح مبین نسبت به اولیا، انبیا و اهل معارف از مکاشفات عام است، اما فتح‏‎ ‎‏مطلق از مقامات خاصه ختمیه است. فتح مبین که نصیب سالک می گردد از برکت مقام‏‎ ‎‏ولایت است و اگر فرضاً برای کسی به جز حضرت ختمی مرتبت، فتح مطلق حاصل شود، آن‏‎ ‎‏نیز با شفاعت آن بزرگوار است.‏‎[61]‎

‏از این بیانات معلوم می شود که درجات معرفت الهی، تماماً به مدد اولیای دین است‏‎ ‎‏و  اگر دستگیری آن واصلان مطلق نباشد، قدم از قدم نمی توان برداشت و این مطلب‏‎ ‎‏همان  عرصه بیکران «خلافت و ولایت» است که در عرفان اسلامی و خاصه در عرفان‏‎ ‎‏شیعی به برکت تولاّی ائمه و نبی اکرم ‏‏علیهم السلام‏‏ از ژرف ترین و مهم ترین مباحث سلوک عرفانی‏‎ ‎‏به شمار می رود.‏‎[62]‎

‏از آن جا که مراتب گوناگون معرفت الهی از طریق تولاّ و عنایت اولیای معصوم دین‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 26
‏تحقق می پذیرد، شایسته است که درباره کیفیت این وساطت و اهمیت آن، به اختصار، به‏‎ ‎‏نقل دیدگاه حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در این مسأله بپردازیم.‏

5. ابواب معرفت

‏یکی از سیره های عملی حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏، تداوم بر زیارت جامعه کبیره بوده است، به‏‎ ‎‏لحاظ نظری نیز آثار ایشان به روشنی حاکی از آن است که تمسک به ولایت اهل بیت‏‎ ‎‏و  خاندان نبوت ‏‏علیهم السلام‏‏ را طریق موثق و مطمئن سیر و سلوک هر صاحب دلی می دانند.‏‎ ‎‏سنت  سرسپردگی نزد مرشدی کامل و مربی واصل از سنن اجتناب ناپذیر عرفان اسلامی‏‎ ‎‏است؛‏‎[63]‎‏ آن گونه که بدون آن، سالک از صراط مستقیم انحراف یافته و در ورطۀ ضلالت‏‎ ‎‏فرو  می غلطد.‏

‏سرسلسله اولیا و قطب الاقطاب، حضرت ختمی مرتبت ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است، چنان که قیصری‏‎ ‎‏گوید:‏

‏این که نبی گرامی اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ یاری رسان و ممد ارواح جمیع انبیای سابق است، از آن جهت‏‎ ‎‏است که او ازلاً و ابداً قطب الاقطاب است.‏‎ ‎‏همین طور اولیایی که پس از نبی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ می آیند، مورد عنایت و امداد غیبی حضرت رسول‏‎ ‎‏اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ هستند.‏‎[64]‎

‏حضرت امام خمینی نیز در این باره می فرماید:‏

فالولایة الأحمدیة الأحدیة الجمعیة مظهر الاسم الأحدی الجمعی و سائر الأولیاء مظاهر ولایتهو محالّ تجلّیاته، کما أنّ النبوات کلّها مظاهر نبوّته... فکما أن لا تجلّی أزلاً و أبداً إلاّ التجلّی‎ ‎بالاسم الأعظم... کذلک لا نبوّة و لا ولایة و لا إمامة إلاّ نبوّته و ولایته و إمامته؛‎[65]‎

‏ولایت جمعی احمدی (محمّدیه) مظهر اسم احدی جمعی، یعنی اسم الله الاعظم است و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 27
‏دیگر اولیا ـ خواه انبیای سابق که در روزگار خود صاحب ولایت و خلافت الهیه بودند و خواه‏‎ ‎‏اولیا و اوصیای معصوم نبی مکرم اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ ـ همگی مظاهر ولایت تامه و مطلقه نبوی و‏‎ ‎‏محل ظهور و بروز تجلی او هستند. همان گونه که از ازل تا ابد هیچ ظهوری جز تجلی و‏‎ ‎‏ظهور به اسم اعظم (الله تعالی که مستجمع جمیع اسماء جلال و جمال است) نیست، هیچ‏‎ ‎‏نبوت و ولایت و امامتی جز برای حضرت ختمی مرتبت نیست.‏

‏نبوت و امامت و ولایت دیگران ـ هر چه باشد ـ رشحاتی از مقام ولوی جمعی‏‎ ‎‏محمدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏است؛ لذا باب عظیم معرفت به حق و اسماء و صفات او تمسک به رسول‏‎ ‎‏الله  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏است.‏‎[66]‎‏ مقام انسان کامل و ولایت کلیه پس از پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ به اوصیای معصوم او‏‎ ‎‏انتقال یافته است. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏در موارد کثیری به جانشینی و خلافت ائمه‏‎ ‎‏معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏از رسول خدا در مقامات و مناصب ملکوتی تصریح کرده اند از جمله در‏‎ ‎‏حفظ مقام رؤیت کثرت در وحدت و وحدت در کثرت، که برای احدی از انبیای‏‎ ‎‏مرسل ‏‏علیهم السلام‏‏میسر نشد مگر برای خاتم الانبیاء ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ بالاصاله و برای اوصیای آن حضرت به‏‎ ‎‏تبعیت از آن حضرت.‏‎[67]‎

‏در خصوص معرفت خداوند، نیز ایشان تصریح می فرمایند که:‏

‏به واسطه شناخت اولیای دین و اوصیای نبی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏می توان خدا را شناخت چه ایشان کلید‏‎ ‎‏وجودند و خداوند به واسطه ایشان ابواب معارف و حقایق را به روی بندگان می گشاید و به‏‎ ‎‏وسیله شناخت ایشان، خدا شناخته می شود. اینان باطن رسالت و نبوت و نشانه های تام و‏‎ ‎‏کامل حقند.‏‎[68]‎

‏یکی از اوصاف نبی مکرم و اوصیای معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏، اختصاص شهود جمعی اسماء‏‎ ‎‏جلال و جمال الهی است؛ بدین معنا که قلب هر عارف و نبی یا ولی به گونه ای است که‏‎ ‎‏محل تجلی بعضی از اسماء حسنای الهی است و قلوب اولیا و سالکین از جهت بروز‏‎ ‎‏تجلیات در آن، مختلفند. گاهی قلبی عشقی و ذوقی است و لذا خداوند در آن به اسم‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 28
‏جمال و حسن، تجلی می کند و قلبی که خوفی است تجلی خداوند در آن به اسم جلال و‏‎ ‎‏عظیم در آن ظهور می یابد، ولی قلوب ذوجهتین، آن قلوبی است که خداوند در آن با‏‎ ‎‏صفات متقابل جلال و جمال و یا حتی با اسم جامع اعظم در آن قلوب تجلی می کند و این‏‎ ‎‏مختص به خاتم الانبیاء و اوصیای ایشان است؛ لذا ابن عربی یکی از حکمت ها را به عنوان‏‎ ‎‏«فصّ کلمة فردیة فی کلمة محمّدیة» قرار داده تا بدین وسیله فردیت و انفراد حضرت‏‎ ‎‏ختمی مرتبت را در شهود تجلی تام حق تعالی بر قلب آن حضرت به اسم اعظم جامع،‏‎ ‎‏بیان کند.‏‎[69]‎

‏اوصاف و مضامینی که در زیارت جامعه کبیره وارد شده، همه حاکی از آن است که‏‎ ‎‏رسول گرامی اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و اهل بیت او ‏‏علیهم السلام‏‏ ابواب معارف آسمانی هستند؛ عباراتی نظیر:‏‎ ‎القادة الهداة‏؛ پیشوایان هدایت، ‏عیبة علمه‏؛ مخزن علم خداوند، ‏و ارتضاکم لغیبه و اختارکم لسرّه‏؛‏‎ ‎‏خداوند راضی شد تا شما را از غیب خود باخبر سازد و برای سرّ خود برگزیند، ‏خزنة لعلمه‏؛‏‎ ‎‏گنجینه های علم الهی، ‏ارکاناً لتوحیده‏؛ ارکان توحید الهی، ‏ادلاء علی صراطه‏؛ راهنمایان بر راه‏‎ ‎‏مستقیم خودش، و... گویای حقیقت مذکور است.‏

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ ذیل شرح حدیث رضوی در باب ولایت، نیز به این حقیقت عرفانی‏‎ ‎‏تصریح می فرمایند که:‏

‏این قول نبوی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ خطاب به علی ‏‏علیه السلام‏‏: ‏«الفضل بعدی لک و للأئمّة من بعدک»‏ اشاره است‏‎ ‎‏به این که مرتبه وجودی پیامبر اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏و وجود سایر ائمه همچون نسبت مرتبه روح با‏‎ ‎‏نفس ناطقه انسانی است، چنان که نسبت سایر انبیا به آن حضرت بسان دیگر قوای نازل تراست.‏‎[70]‎

‏احادیث فراوانی که همین معنا و مضمون را افاده می کند همگی دلالت بر این دارد‏‎ ‎‏که  معرفت کامل و عاری از اعوجاج از طریق خزاین علم الهی، یعنی اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‎ ‎‏میسور  است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 29

6. تکمله

‏از منظر حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏، چنانچه معرفت و آگاهی به اشرف امور، یعنی خداوند‏‎ ‎‏تعلق گیرد، مبارک ترین و ضروری ترین معرفت است. رویکرد ایشان به اقسام معرفت و‏‎ ‎‏مراتب آن مأخوذ از آیات قرآن و روایات ناب معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏است. معرفتی که راه به خدا‏‎ ‎‏آگاهی و عبودیت نبرد، یا مضر است و یا فضل، البته فضلی که اتلاف عمر برای آن، خود‏‎ ‎‏خسارت عظیم است.‏‎[71]‎

‏معرفت عقلی و قلبی از معارف ممدوح است، اگر چه برای معارف قلبی، خود سه‏‎ ‎‏مرتبه فتح قریب، مبین و مطلق است. موضوع معرفت حقیقی، حق تعالی است و اگر بر‏‎ ‎‏معرفت نفس هم تأکید می شود، نهایتاً برای نیل به معرفت رب است چه‏ «من عرف نفسه‎ ‎فقد عرف ربّه»‏ نیل به معرفت حقیقی که جایگاه آن قلب است، به وسیلۀ ریاضت نفس و‏‎ ‎‏مراقبت از دل و تزکیه باطن امکان پذیر است و در مراتب مختلف آن، امداد و هدایت‏‎ ‎‏اولیای دین به عنوان ابواب مدینه علم اجتناب ناپذیر است.‏

‏از مطالعۀ آثار ایشان در باب معرفت حق و لوازم آن، معلوم می شود که شیوۀ آن‏‎ ‎‏حضرت در طرح و بیان مسائل عرفانی در مقام تألیف، بیش از آن که ناظر به اظهار صرف‏‎ ‎‏مطالب فنی عرفان نظری باشد، متوجه نجات مخاطبین و سیراب کردن تشنگان است.‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در عرصه عرفان، رهبری مشفق است که از تباهی عمر خود و دیگران سخت‏‎ ‎‏نگران است و لذا مرتب زبان توصیه، تذکر و وعظ را به کار می گیرد.‏

‏ ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته  ‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 30

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏آداب الصلاة‏‏، امام خمینی، تهران، انتشارات نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.‏

‏2. ‏‏الاسفار الاربعه‏‏، محمد بن ابراهیم صدر الدین شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی،‏‎ ‎‏1410 ق.‏

‏3. ‏‏الاشارات و التنبیهات‏‏، حسین بن عبدالله ابوعلی سینا، تهران، نشر البلاغه، 1375 ش.‏

‏4. ‏‏اصطلاحات الصوفیه‏‏، عبدالرزاق کاشانی، ترجمه محمد خواجوی، تهران، انتشارات‏‎ ‎‏مولی، 1372 ش.‏

‏5. ‏‏اصول فلسفه و روش رئالیسم‏‏، با پاورقی مرتضی مطهری، قم، مؤسسه نشر اسلامی.‏

‏6. ‏‏الالهیات‏‏، جعفر سبحانی، قم، نشر المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، 1413 ق.‏

‏7. ‏‏الانسان الکامل‏‏، محمود محمودغراب، ترجمۀ گل بابا سعیدی، تهران، نشر مؤسسه‏‎ ‎‏فرهنگی هنری دکتر داود سلمانی، 1381 ش.‏

‏8. ‏‏بحار الانوار‏‏، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.‏

‏9. ‏‏رسالۀ لقاء الله ‏‏، (ضمیمه رسالۀ لقاء الله مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی) مقدمۀ سید‏‎ ‎‏احمد فهری، تهران، انتشارات نهضت زنان مسلمان، 1360 ش.‏

‏10. ‏‏شاه آبادی بزرگ آسمان عرفان‏‏، محمدعلی محمدی، تهران، انتشارات سازمان تبلیغات‏‎ ‎‏اسلامی، 1374 ش.‏

‏11. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.‏

‏12. ‏‏شرح دعای سحر‏‏، امام خمینی، تهران، انتشارات فیض کاشانی، 1376 ش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 31
‏13. ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏، محمدداود قیصری، به کوشش سید جلال الدین آشتیانی، تهران،‏‎ ‎‏انتشارات علمی فرهنگی، 1375 ش.‏

‏14. ‏‏فصوص الحکم‏‏، محیی الدین عربی، با تعلیقه ابوالعلاء عفیفی، نشر الزهراء، 1370 ش.‏

‏15. ‏‏مرصاد العباد‏‏، نجم الدین رازی، به اهتمام محمدامین ریاحی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر‏‎ ‎‏کتاب، 1352 ش.‏

‏16. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه‏‏، امام خمینی، ترجمۀ سید احمد فهری، تهران،‏‎ ‎‏انتشارات پیام آزادی، 1360  ش.‏

‏17. ‏‏مفاتیح الجنان‏‏، شیخ عباس قمی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369 ش.‏

‏18. ‏‏المیزان فی تفسیر القرآن‏‏، سید محمدحسین طباطبائی، تهران، انتشارات دارالکتب‏‎ ‎‏الاسلامیه، 1372 ش.‏

‏19. ‏‏نهایة الحکمه‏‏، سید محمدحسین طباطبائی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1416 ق.‏

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 6مقالات عرفانی (3)صفحه 32

  • )) کارشناس ارشد فلسفه و کلام.
  • )) در اصطلاح عرفا از «عالم» به عنوان «انسان کبیر» یاد می شود و انسان که مرتبه اجمال عالم هستی است «عالم صغیر» است. به نظر ابن عربی، عالم آینه ای حق نما است و انسان، روح این آینه است. (فصوص الحکم، فص آدمی، ص 49)
  • )) عیون اخبار الرضا، ج 1، باب 11، ص 119، به نقل: شرح چهل حدیث، ص 637.
  • . ویلیام چیتیک براین عقیده است که: اگر از ابن عربی سؤال می شدکه اساس مکتب شماچیست؟ وی نمی گفت «وحدت وجود»، بلکه اصطلاح خاص و مهم تری را مطرح می کرد و آن «انسان کامل» بود . مجلۀ پژوهشگران، ش 11، ص 20     البته در میان آثار ابن عربی، رسالۀ مستقلی تحت عنوان انسان کامل یافت نشده است، ولی در دو اثر مهم تر خود، یعنی فتوحات مکّیه و فصوص الحکم به تفصیل دربارۀ انسان کامل سخن گفته است. محقق معاصر دکتر محمود، محمود غراب با استفاده از آثار شیخ اکبر، رساله ای به عنوان، الانسان الکامل، نگاشته است.
  • )) هر که چهل روز خود را برای خدا خالص گرداند، چشمه های حکمت از دل بر زبانش جاری می شود. (بحار الانوار، ج 67، ص 242)
  • )) در مقابل علم اخلاق که فقه اکبر نامیده می شود این درجه تمایز از آن رو است که طی قرون گذشته بین فقها و عرفانزاع شدیدی وجود داشته است تا آن جا که برخی از عرفا و صوفیه همچون حلاج، به فتوای فقیه و مفتی زمان خود تکفیر شده اند، امام طعن و تکفیر اصحاب فقه و عرفان را نسبت به یکدیگر اخلاقاً و شرعاً امری مذموم می شمارند. (ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 39)
  • )) رسالۀ لقاء الله ، ص 259.
  • )) علم الهی و اقسام آن همچون علم به ذات، علم به اشیا قبل الایجاد و بعد از آن، نسبت علم حق با قضا و قدر و جبر و اختیار از اهم مسائل عرفانی است که از زمان ابن عربی به بعد با جعل اصطلاح «اعیان ثابته» توسط وی بخش وسیعی از مباحث عرفان نظری را به خود اختصاص داده است. (ر.ک: شرح فصوص الحکم، ص 159)
  • )) و انقسام العلم إلی القسمین قسمة حاصرة؛ فحضور العلوم للعالم إمّا بماهیته و هو العلم الحصولی أو بوجوده و هو العلم الحضوری. (نهایة الحکمه، ص  237)
  • )) لمعة البیضاء، ص 380.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 372.
  • )) فتوحات مکّیه، ج 2، ص 138. (همین مضمون در آیه 29 سوره انفال نیز بیان شده است)
  • )) بقره (2): 282.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 373.
  • )) همان، ص 374.
  • )) همان، ص 373.
  • )) کافی، ج 1، ص 32؛ و نیز ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 379 ـ 385.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 386.
  • )) ر.ک: همان، ص 387.
  • )) ردّ پای اخلاق ارسطو و فلسفه اخلاق وی در این تفسیر پیدا است. به نظر ارسطو اخلاق خوب، یعنی اخلاق متعادل و حفظ تعادل در هر رفتار، ضامن سلامت و سعادت نفس است. (ر.ک: اخلاق نیکوماخس، ص 44 ـ 64)
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 387.
  • )) همان، ص 389.
  • )) کسی گمان نکند که بدون اعمال ظاهری و عبادات قالبیه می تواند دارای ایمان کامل یا خلق مهذب شود. علت این عقیده باطل آن است که کسانی چون شیخ اشراق عوالم مختلف انسان و ارتباط آن ها بر یکدیگر را در نظر نگرفتند. (همان، ص 388)
  • )) شرح دعای سحر، ص 245.
  • )) با وجود استعمال مترادف کشف و شهود و نیز مکاشفه و مشاهده، برخی همچون ابن عربی تفاوت های ظریفی بین آن دو قائلند. متعلق مشاهده، ذات و متعلق مکاشفه معنا است. (ر.ک: تجربه دینی و مکاشفه عرفانی، ص 200 و 218)
  • )) نباید تصور شود که بین صدر و ذیل سخن امام تهافتی است؛ آن جا که مکاشفه را نتیجه علوم حقیقی می داند، یعنی علوم وهبی که پس از ارتیاض ظاهری و باطنی از مبادی عالی عالم و بلکه از خداوند برای نفس آدمی حاصل شده است و آن جا که ذیل سخن خود، مکاشفه را خارج از وادی علوم می دانند، مقصود علوم حصولی و کسبی است.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 396.
  • )) مصباح الهدایه، ص 21.
  • )) همان، ص 22.
  • )) از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «تکلّموا فی خلق الله و لا تتکلّموا فی الله فإنّ الکلام فی الله لا یزداد صاحبه إلاّ تحیّراً». (کافی، ج 1، ص 92؛ و نیز برای اطلاع از روایات دیگر ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 194)
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 192.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 189.
  • )) مجمع البحرین، ص 210؛ و نیز ر.ک: شرح مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقه، باب 26، ص 171.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 191.
  • )) همان، ص 196.
  • )) همان، ص 197.
  • )) الالهیات، ج 1، ص 39.
  • )) «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الاْفَاقِ وَ فِی أنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أنَّهُ الْحَقُّ...». (فصلت: 53)
  • )) این که امام برای قلب از نظر اصحاب عرفان مراتبی قائلند با مراجعه به آثار مختلف ایشان وضوح بیش تری می یابد از جمله در کتاب شرح چهل حدیث حدود بیست اصطلاح مختلف که مضاف در آن قلب یا قلوب است بیان شده است. مانند: قلب حقیقی، قلب سالم، قلب مفتوح، قلب منافق، قلب سائر، قلوب قاسیه، قلوب عشقی و شوقی و... .
  • )) شرح چهل حدیث، ص 561.
  • )) برای اطلاع بیش تر ر.ک: مرصاد العباد، ص 120 ـ 125؛ و نیز ر.ک: آداب الصلاة، ص 73 ـ 101.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 525 ـ 536.
  • )) همان، ص 191.
  • )) استاد مطهری می گوید شیخ بر این برهان که خود ابداع کرده مفتخر می باشد. (اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، ص  91)     ابن سینا در ضمن تنبیهی در نمط چهارم اشارات می نویسد: «تأمل کیف لم یحتج بیاننا لثبوت الأول و وحدانیة... لغیر نفس الوجود... هذا الباب اوثق و اشرف اذا اعتبرنا حال الوجود فشهد به الوجود من حیث هو وجود و هو یشهد بعد ذلک علی سائر ما بعده فی الواجب...».
  • )) اشارات، ج3، ص 66.
  • )) یوسف (12): 24.
  • )) المیزان، ج 11، ص 141.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 191.
  • )) همان، ص 341.
  • )) اصطلاحات الصوفیه، ص 105.
  • )) جذبه از اصطلاحات عرفانی است و آن عبارت است از نزدیک شدن بنده به حق تعالی به مقتضای عنایت الهی، بدون رنج و کوشش از جانب بنده این جذبات ممکن است در طی منازل مختلف رخ دهد. (همان، ص 20)
  • )) رسم یعنی خلق و صفات آن رسوم همان آثارند و هرچه که غیر خدا است آثارش ناشی از افعالش است پس رسومات قلبی یعنی آثاری که هنوز در قلب سالک از انّیت (خودبینی) باقی مانده است و همچنان افعال و احوال را ناشی از خودش می داند. (همان، ص 41)
  • )) شرح چهل حدیث، ص 241.
  • )) نصر (110): 1.
  • )) صف (61): 13.
  • )) فتح (48): 1.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 342.
  • )) همان.
  • )) اصطلاحات الصوفیه، ص 101.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 342.
  • )) همان.
  • )) در میان آثار عرفانی حضرت امام کتاب قویم و جلیل مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، مستقلاً به همین موضوعاختصاص یافته است. این کتاب جایگاهی بسیار ویژه در عرفان نظری شیعی داشته و حضرت امام با کمال تواضع عملی که خاص عارفان کامل است گاهی به خواننده آن کتاب هشدار می دهد که «گمان نمی کنم این مطالب را در غیر این کتاب ببینی». ر.ک: مصباح الهدایه، ص 13
  • )) کسی که حضرت امام از او به عنوان شیخ عارف کامل نام برده و وی را مرشد و مربی خود در عرصه عرفان علمی و عملی می شناسد، مرحوم آیة الله میرزا محمدعلی شاه آبادی (1292 ـ 1369 ق) است حضرت امام مدت هفت سال در قم نزد آن مرحوم به تحصیل آثار مهم عرفانی همچون: فصوص الحکم، منازل السائرین و مفاتیح الغیب پرداختند. (برای اطلاع بیش تر ر.ک: آسمان عرفان)
  • )) شرح فصوص الحکم، ص 306.
  • )) همان، ص 166.
  • )) شخصیت الهی پیامبر اسلام که مظهر تام اسم اعظم است گاهی با عناوین دیگری چون حقیقت محمدیه، نفس رحمانی، یاد می شود. (ر.ک: فصوص الحکم، فصّ 27)
  • )) شرح دعای سحر، ص 211.
  • )) همان، ص 206.
  • )) همان، ص 227.
  • )) مصباح الهدایه، ص 173.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 396.