کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

دستور العمل های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه‌الله

‏ ‏

‏ ‏

دستور العمل های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

حجة الاسلام علی غفّار زاده‎[1]‎

مقدمه

‏انسان به اقتضای فطرت اصلی، عاشق کمال و طالب حقیقت است و جهان را تنگ و‏‎ ‎‏محدود می یابد و روح بی نهایت جوی او را مقتضیات جهان مادّی نمی تواند ارضا کند؛ از‏‎ ‎‏این رو پیوسته از اسارت در محنت آباد دنیا و زندانی بودن در قفس تن، ملول و دردمند‏‎ ‎‏است و طایر روحش آرزومند شکستن این قفس و مشتاق پرواز به سوی کوی دوست و‏‎ ‎‏دیار عشق و تشنۀ لقاء الله می باشد؛ تا در جوار قرب یار به فیض عظمای وصل دلدار نایل‏‎ ‎‏آید و در وطن اصلی خویش، با آرامش سکنا گزیند.‏

‏مسافران مُلک سعادت و صفا و رفیقان راه خلوص و وفا باید هشیار باشند و بدانند که: ‏

‏اولاً: هدف و مقصد، بلند و عالی است؛ مسافرتی است از عالم خاک که دورترین نقطۀ‏‎ ‎‏عالم هستی است به سوی عالم پاک؛ یعنی لقاء الله . طبیعی است که این راه، راهی طولانی‏‎ ‎‏است و مسیر رسیدن به مقصد، با سختی های فراوانی، همراه است، که: ‏

‏ ‏

‏ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست‏   ‏عاشقی شیوۀ رندان بلاکش باشد‏

‏ ‏

‏ثانیاً: وادی سلوک و عرفان، پرفراز و نشیب؛ و رهزن های فراوان فراسوی راه در کمین‏‎ ‎‏نشسته اند و کوچک ترین غفلت باعث ماندن در حضیض جهل و شهوت و آن گاه سر به‏‎ ‎‏زانوی غم نهادن و بر گذشتۀ اندوه بار خویش تأسف خوردن است.‏

‏ثالثاً: اکثر جویندگان و تشنگان وادی حقیقت ـ به ویژه نوجوانان و جوانان عزیز ـ‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 375
‏نمی توانند به طور مستقیم از سرچشمۀ زلال قرآن و عترت ‏‏علیهم السلام‏‏ استفاده کنند و ره توشۀ‏‎ ‎‏خویش را مهیّا سازند و با اطمینان خاطر به راه خویش ادامه دهند؛ لذا باید با احتیاط،‏‎ ‎‏بصیرت و بینایی گام برداشت تا بتوان به سعادت جاودانۀ اخروی نایل آمد.‏

‏سالک الی الله ، علی رغم مشکلات فراوانی که پیش روی او هست، اگر بخواهد به‏‎ ‎‏سلامت به مقصد برسد، باید از ره یافتگان واصل، سراغ ره مقصود را بگیرد و یافته های‏‎ ‎‏عرفای دل سوخته و ره یافته را بشناسد و از تجارب عارفانۀ آن ها مدد جوید؛ زیرا که‏‎ ‎‏سالک، دو عمر ندارد که با یکی تجربه کسب کند و با دیگری آن را به کار بندد؛ پس لازم و‏‎ ‎‏ضروری است که از تجارب عارفان حقیقی استفاده شود.‏

‏ ‏

‏مرد هنرمند هنر پیشه را‏    ‎ ‎‏عمر دو بایست در این روزگار‏

‏تا به یکی تجربه آرد به دست‏   ‎ ‎‏با دگری تجربه بندد به کار‏‎[2]‎

‏ ‏

‏و چون انسان، عملاً نمی تواند دو عمر داشته باشد تا با یکی تجربه به دست آورد و با‏‎ ‎‏دیگری به کار بندد، استفاده از تجربۀ دیگران ضروری به نظر می رسد.‏

‏و از طرف دیگر، عارفان، این ستارگان فروزان هدایت، به ویژه امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏، چون با‏‎ ‎‏حقایق قرآن و عترت آشنایی کامل دارند، عصارۀ یک عمر تلاش علمی و عملی و تجارب‏‎ ‎‏ناب عارفانۀ خویش را در چند نکتۀ ارزشمند و گران بها به ره پویان وادی عشق عرضه‏‎ ‎‏کرده اند؛ که هر نکته، گنجی است از ذخایر غنی ادب و عرفان و معرفت، و مشعلی است‏‎ ‎‏فروزان فرا روی عاشقان تشنه؛ لذا استخراج دستورالعمل ها و رهنمودهای اخلاقی ـ‏‎ ‎‏عرفانی آنان و قرار دادن آن ها در دسترس جویندگان حقیقت، کمک شایانی جهت وصول‏‎ ‎‏به مقامات عالی عرفانی می نماید و الگو قرار دادن و استفاده از این دستورالعمل ها،‏‎ ‎‏کوتاه ترین و آسان ترین راه رسیدن به لقاء الله می باشد.‏

‏نگارنده در این مقاله به بررسی پنج موضوع می پردازد که عبارتند از:‏

‏1. اساتید اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏؛‏

‏2. تألیفات اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏؛‏

‏3. نگاهی گذرا به سابقۀ نگارش دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی؛‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 376
‏4. ویژگی های دستورالعمل های امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ و تفاوت آن با دستورالعمل های‏‎ ‎‏سایر  عرفا؛‏

‏5. دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏.‏

‏چهار موضوع اول جنبۀ مقدماتی دارد و مدخل بحث محسوب می شوند و همچنان که‏‎ ‎‏از عنوان مقاله پیدا است، شاکلۀ اصلی مقاله «دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی امام ‏‏رحمه الله‏‏»‏‎ ‎‏می باشد و نگارنده نهایت سعی و تلاش خویش را در این جهت مصروف داشته و از هیچ‏‎ ‎‏کوششی دریغ ننموده است.‏

‏امید است این تلاش ناچیز در روز رستاخیز، مقبول درگاه خداوند منّان قرار گیرد و‏‎ ‎‏روح بلند و ملکوتی امام راحل شاد و خشنود گردد.‏

1. اساتید اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ با این که جامع علوم نظری و عملی بودند و در تمام علوم، روش و‏‎ ‎‏مشرب خاصی داشتند، در عین حال در هر علمی به روش شخص خاصی علاقمند بودند‏‎ ‎‏و آن را می پسندیدند. استاد جعفر سبحانی در این زمینه می فرماید:‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در تفسیر، روش مرحوم فیض را می پسندیدند. در میان علما، از نظر فلسفه به‏‎ ‎‏صدر المتألهین خیلی معتقد بودند؛ و از نظر عرفان به قاضی سعید قمی؛ تا آن جا که کتاب‏‎ ‎‏شرح توحید‏‏ قاضی را حتی پاک نویس و استنساخ کرد. و در فقه، حاج شیخ‏‎[3]‎‏ را.‏‎[4]‎

‏اساتید و مشایخ امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در طول دوران تحصیل تا چهارده نفر ذکر شده که از‏‎ ‎‏میان آن ها دو نفر به خاطر ویژگی های معنوی و مقام علمی، بسیار بالا و از نظر طول مدت‏‎ ‎‏استفادۀ امام ‏‏رحمه الله‏‏ از محضر آنان، بیش از دیگران مورد توجه و عنایت بوده اند؛ یکی مرحوم‏‎ ‎‏حضرت آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (1276 ـ 1355 ق) و دیگری‏‎ ‎‏حضرت آیة الله حاج شیخ محمدعلی شاه آبادی (1292 ـ 1373 ق).‏‎[5]‎

‏از چهارده استادی که از بزرگواران و رجال الهی و فحول علم و دانش شمرده‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 377
‏می شوند، دو شخصیت علمی و عملی، از اساتید اخلاق و عرفان امام ‏‏رحمه الله‏‏ به شمار می روند‏‎ ‎‏که به طور مختصر به معرفی آنان می پردازیم:‏

1. مرحوم آیة الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی

‏این عارف بزرگ و حکیم فرزانه، از برجستگانِ عرصۀ عرفان نظری و عملی قرن اخیر‏‎ ‎‏است. او عارفی کامل و عالمی عامل و سالکی واصل و فقیهی گران قدر بود. ایشان در‏‎ ‎‏گسترش اخلاق و عرفان در میان اهل علم و ایمان، سهم بسزایی داشته اند و با نگارش سه‏‎ ‎‏کتاب مهم و سرنوشت ساز در اخلاق و عرفان ـ یعنی ‏‏المراقبات‏‏، ‏‏اسرار الصلاة‏‏ و ‏‏رساله لقاء الله ‏‏ ـ‏‎ ‎‏گام مهمی در راستای تهذیب اخلاق برداشتند. مؤلف، با طرح و سبک ساده و روشن؛‏‎ ‎‏مطالب سیر و سلوک را بیان کرده اند، به گونه ای که برای همگان قابل درک است. مرحوم‏‎ ‎‏ملکی، به تمام معنا اهل عبادت و تهجّد بود و از بکّائین زمان خویش محسوب می شد؛ سه‏‎ ‎‏ماه رجب، شعبان و رمضان را به طور متوالی روزه می گرفت؛ و در قنوت نمازهای نافله،‏‎ ‎‏مکرّراً این بیت را می خواند:‏

‏ ‏

‏زان پیش تر که عالم فانی شود خراب‏   ‎ ‎‏ما را ز جام بادۀ گلگون خراب کن‏‎[6]‎

‏ ‏

‏مرحوم ملکی، در اخلاق و سیر و سلوک از شاگردان عارف نامی، آخوند ملا حسینقلی‏‎ ‎‏همدانی (م 1329 ق) و از اساتید اخلاق امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ می باشد.‏‎[7]‎‏ از سال 1340 که حوزۀ‏‎ ‎‏علمیۀ قم تأسیس شد، تا سال 1343 که ایشان رحلت کردند، از جمله کسانی که از درس‏‎ ‎‏اخلاق ایشان استفاده کرده اند، امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ بوده است. البته مرحوم ملکی دو درس‏‎ ‎‏اخلاق داشته است: یکی در مدرسۀ فیضیه برای عموم، و دیگری در منزل برای خواصّ؛ و‏‎ ‎‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در درس اخلاق منزل شرکت می کردند.‏‎[8]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ برای این استاد بزرگوار خود، احترام و ارزش خاصی قائل بودند و در‏‎ ‎‏نوشته هایش از ایشان با احترام یاد می کنند و خواندن کتاب های ایشان را سفارش‏‎ ‎‏می نمایند و می فرمایند:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 378
‏از علمای معاصر، کتب شیخ جلیل القدر، عارف بالله ، حاج میرزا جواد تبریزی ‏‏رحمه الله‏‏ را مطالعه‏‎ ‎‏کن؛ شاید ـ ان شاء الله ـ از این تأبّی‏‎[9]‎‏ و تعسّف‏‎[10]‎‏ خارج شوی.‏‎[11]‎

‏مرحوم ملکی در سال 1343 قمری وفات یافت و در شیخان قم ـ که مقبرۀ بسیاری‏‎ ‎‏از  علما است ـ مدفون است.‏‎[12]‎‏ و قبر ایشان در قبرستان شیخان قم مورد توجه‏‎ ‎‏خواص  می باشد.‏

2. مرحوم حضرت آیة الله آقا میرزا محمدعلی شاه آبادی

‏مرحوم شاه آبادی فرزند آیة الله بزرگوار میرزا محمدجواد اصفهانی، در سال 1292‏‎ ‎‏قمری در اصفهان چشم به جهان گشود. این فیلسوف و عارف بزرگوار از شاگردان حاج‏‎ ‎‏میرزا هاشم خوانساری، صاحب ‏‏مبانی الاصول‏‏ و حاج میرزا حسن آشتیانی، صاحب ‏‏حاشیۀ‏‎ ‎‏رسائل‏‏ و فیلسوف بزرگ میرزا هاشم گیلانی و عارف بزرگوار میرزا ابوالحسن جلوه و‏‎ ‎‏آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی و میرزا محمد تقی شیرازی بوده است.‏‎[13]‎

‏مرحوم شاه آبادی حقیقتاً فقیه، اصولی، فیلسوف، عالمی عامل، عارفی کامل و‏‎ ‎‏شخصیتی مبارز و مجاهد بود. در وصف مقام و منزلت آن عارف کامل همین بس که روح‏‎ ‎‏خدا ‏‏رحمه الله‏‏، حیات روحانی خویش را مرهون وجود او می دانست؛ و برای پی بردن به‏‎ ‎‏شخصیت و عظمت مقام ایشان همین بس که توانست رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ را‏‎ ‎‏در دامن خویش پرورش دهد و تحویل جامعه نماید.‏

‏مرحوم شاه آبادی در سال 1373 قمری به حوزۀ علمیۀ قم آمد و مشغول تدریس و‏‎ ‎‏تربیت دانشجویان علوم دینی شد و مدت هفت سال در قم اقامت داشت. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏در زمان اقامت مرحوم شاه آبادی در قم با ایشان آشنا شد و بیش از همۀ فضلا، از انفاس‏‎ ‎‏قدسیۀ این عارف بالله بهره مند شد و کتاب های ‏‏فصوص‏‏، ‏‏مفاتیح الغیب‏‏، ‏‏منازل السائرین‏‏ را ـ که‏‎ ‎‏هر سه از کتاب های مهم عرفان است ـ نزد ایشان خواند. ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 379
‏سید احمد خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ دربارۀ چگونگی آشنایی امام ‏‏رحمه الله‏‏ و شاگردی ایشان نزد آن عارف‏‎ ‎‏بزرگ چنین نقل می کند:‏

‏یک روز امام با مرحوم آقای الهی، از شخصیت های عارف مسلک قزوین، در قم ملاقات‏‎ ‎‏می کنند. در جریان این ملاقات، مرحوم آقای شاه آبادی بزرگ (استاد حضرت امام) هم حضور‏‎ ‎‏داشتند. امام می فرمودند: «در مدرسۀ فیضیه ایشان را ملاقات کردم و یک مسأله عرفانی از‏‎ ‎‏ایشان پرسیدم. شروع کردند به گفتن. فهمیدم اهل کار است. گفتم: می خواهم درس بخوانم.‏‎ ‎‏ایشان قبول نمی کردند. اصرار کردم؛ تا قبول کردند فلسفه بگویند؛ چون خیال کردند که من‏‎ ‎‏طالب فلسفه هستم. وقتی قبول کردند، گفتم: فلسفه خوانده ام و برای فلسفه نزد شما‏‎ ‎‏نیامده ام؛ می خواهم عرفان و ‏‏شرح فصوص‏‏ بخوانم. ایشان اِبا کردند ولی از بس اصرار کردم،‏‎ ‎‏قبول کردند».‏‎[14]‎

‏همچنین سید احمد ‏‏رحمه الله‏‏ از امام نقل می کند که: ‏

‏ایّام تعطیل و روزهای پنج شنبه و جمعه نزد ایشان ‏‏مفاتیح الغیب‏‏ را خواندم و در همان موقع‏‎ ‎‏که ‏‏شرح فصوص‏‏ و ‏‏مفاتیح الغیب‏‏ را خواندم، بر ‏‏مفاتیح الغیب‏‏ حاشیه زدم.‏

‏همچنین امام فرمودند:‏

‏کتاب ‏‏منازل السائرین ‏‏را نزد ایشان خواندم.‏‎[15]‎

‏مدت شاگردی امام ‏‏رحمه الله‏‏ نزد مرحوم شاه آبادی زیاد بوده و به گفتۀ خود امام حدود پنج ـ‏‎ ‎‏شش سال نزد ایشان عرفان خوانده اند.‏‎[16]‎‏ امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ شیفتۀ مرحوم شاه آبادی بود و‏‎ ‎‏هنگامی که از این استاد نام می برد، معمولاً از تعبیر «عارف کامل روحی فداه» استفاده‏‎ ‎‏می کردند و به این وسیله، مراتب علاقه، مودّت و شیفتگی خود را نسبت به آن مرحوم‏‎ ‎‏ابراز می داشتند.‏‎[17]‎‏ همچنین امام ‏‏رحمه الله‏‏ در اطلاعیه ای که به مناسبت شهادت فرزند استاد صادر‏‎ ‎‏کردند، فرمودند:‏

‏این شهید عزیز... فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود که حقّاً، حق حیات روحانی به این جانب‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 380
‏داشت؛ که با دست و زبان از عهدۀ شکرش بر نمی آیم.‏‎[18]‎

‏این عالم عامل و سالک کامل، در روز پنج شنبه سوم صفر 1369 قمری بدرود حیات‏‎ ‎‏گفت و در مقبرۀ شیخ ابوالفتوح رازی در زاویۀ مرقد حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر‏‎ ‎‏ری، به خاک سپرده شد.‏‎[19]‎

2. تألیفات اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله

‏اگر کسی بخواهد تسلط کامل بر مشرب عرفانی امام ‏‏رحمه الله‏‏ و سفارش ها و رهنمودهای‏‎ ‎‏اخلاقی ـ عرفانی آن بزرگوار داشته باشد، حداقل باید آشنایی اجمالی با کتاب های عرفانی‏‎ ‎‏ایشان داشته باشد و آن ها را مطالعه کند؛ لذا معرفی آثار اخلاقی ـ عرفانی آن حضرت‏‎ ‎‏ضروری به نظر می رسد.‏

‏1.‏‏ شرح دعای سحر‏‏: این کتاب حاوی نکات عمیق عرفانی، فلسفی و کلامی است و با‏‎ ‎‏تکیه بر آیات قرآن و روایات اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏در شرح دعای مباهله، معروف به «دعای‏‎ ‎‏سحر»، در سال 1347 قمری (1307 ش) نوشته شده است. اصل کتاب به زبان عربی است‏‎ ‎‏که توسط آقای سید احمد فهری ترجمه شده است.‏‎[20]‎

‏آن حضرت این کتاب را در 27 سالگی تألیف کرده اند.‏‎[21]‎‏ برخی معتقدند این کتاب اولین‏‎ ‎‏تألیف حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ بوده است؛‏‎[22]‎‏ اما سید احمد خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ معتقد بود ‏‏مصباح الهدایه‏‏ اولین‏‎ ‎‏کتاب امام ‏‏رحمه الله‏‏ و ‏‏شرح دعای سحر‏‏ دومین تألیف آن حضرت بوده است.‏‎[23]‎

‏2. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه‏‏: این کتاب یکی از عمیق ترین و درخشان ترین آثار‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در عرفان اسلامی می باشد. این کتاب، تنها برای کسانی که با عرفان و اصطلاحات‏‎ ‎‏آن آشنایی دارند قابل استفاده است. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ این کتاب را در سال 1349 قمری و‏‎ ‎‏در 29 سالگی نوشته است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 381
‏3. ‏‏التعلیقة علی الفوائد الرضویه‏‏: در این اثر عرفانی، امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ آراء خویش را به‏‎ ‎‏صورت تعلیقه بر کتاب ‏‏فوائد الرضویه‏‏ مرحوم قاضی سعید نگاشته است.‏‎[24]‎

‏4. ‏‏شرح حدیث جنود عقل و جهل‏‏: اثری است گران سنگ و کتابی است اخلاقی ـ عرفانی‏‎ ‎‏مشتمل بر مباحث ارزشمند عرفان نظری، فلسفۀ اسلامی، اخلاق، انسان شناسی، همراه با‏‎ ‎‏نصایح اخلاقی. این کتاب در سیر اندیشه های امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ جایگاه ویژه ای دارد و‏‎ ‎‏آخرین کتابی است که مؤلّف در اخلاق نوشته است.‏

‏5. حاشیه بر ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏: ‏‏فصوص الحکم‏‏، تألیف شیخ اکبر محیی الدین عربی، از‏‎ ‎‏عرفای نامدار جهان اسلام است که شرح های زیادی بر آن نوشته شده و ‏‏شرح قیصری‏‏ از‏‎ ‎‏بهترین شرح ها شناخته شده است. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در سال 1355 قمری، تعلیقۀ خود را به‏‎ ‎‏زبان عربی بر ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏ قیصری به اتمام رسانیده است.‏

‏6. حاشیه بر ‏‏مصباح الانس‏‏: کتاب ‏‏مصباح الانس بین المعقول و المشهود‏‏، تألیف محمّد بن‏‎ ‎‏حمزة بن محمد عثمانی، معروف به ابن فنّاری، شرحی است بر کتابِ ‏‏مفتاح الغیب‏‏ اثر‏‎ ‎‏ابوالمعالی محمّد بن اسحاق قونوی که از شاگردان نامدار محیی الدین عربی است.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در سال 1355 قمری، آراء و نقد علمی خویش را به صورت حاشیه، بر بیش از‏‎ ‎‏یک سوم کتاب مذکور نوشته است. لازم به یادآوری است که دو کتاب اخیر تحت عنوان‏‎ ‎‏تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس‏‏ دریک مجلّد چاپ شده است.‏

‏7. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏: این کتاب یکی از آثار گران بهای اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏است که در سال 1358 قمری به زبان فارسی نوشته شده است. این کتاب ظاهراً سومین‏‎ ‎‏کتاب آن حضرت است که هفت حدیث آن دربارۀ مسائل عقلی است و سی و سه  حدیث‏‎ ‎‏آن پیرامون مسائل اخلاقی می باشد.‏‎[25]‎‏ این کتاب در اصل، تقریرات امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ بوده‏‎ ‎‏است که مضامین آن را در مدرسۀ فیضیه و ملاّ صادق قم، برای شاگردان خود بیان کرده‏‎ ‎‏بودند؛ سپس تصمیم گرفتند آن مطالب را به صورت کتابی تألیف کنند.‏‎[26]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 382
‏8. ‏‏سرّ الصلاة ‏‏یا‏‏ معراج السالکین و صلاة العارفین‏‏: کتابی است عرفانی که پیرامون اسرار معنوی‏‎ ‎‏و عرفانی نماز بحث می کند. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ این کتاب را برای خواص تدوین کرده بود. تاریخ‏‎ ‎‏تدوین این کتاب 21 ربیع الثانی 1358 قمری مطابق با 19 خرداد 1318 شمسی می باشد.‏

‏9.‏‏آداب الصلاة‏‏ یا ‏‏آداب نماز‏‏: شرحی است مبسوط بر آداب و اسرار معنوی نماز، و‏‎ ‎‏سرشار از نکات اخلاقی و عرفانی. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏دربارۀ این کتاب چنین می نویسد:‏

‏ایامی چند پیش از این، رساله ای فراهم آوردم که به قدر میسور از اسرار صلاة در آن‏‎ ‎‏گنجانیدم. و چون آن را با حال عامّه تناسبی نیست، در نظر گرفتم که شطری از آداب قلبیۀ‏‎ ‎‏این معراج روحانی را در سلک تحریر در آورم؛ شاید برادران ایمانی را از آن تذکری و قلب‏‎ ‎‏قاسی خود را تأثّری حاصل آید.‏‎[27]‎

‏10. ‏‏رسالۀ لقاء الله ‏‏: رساله ای است فارسی و مختصر از امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در مسائل عرفانی‏‎ ‎‏که به عنوان ضمیمه، در انتهای ‏‏رسالۀ لقاءالله ‏‏، تألیف آیة الله میرزا جواد آقا ملکی ‏‏رحمه الله‏‏ به چاپ‏‎ ‎‏رسیده است.‏

‏11. ‏‏طلب و اراده‏‏: اصل این کتاب به زبان عربی است که توسط آقای سید احمد فهری‏‎ ‎‏ترجمه و شرح شده است. بحث «اتحاد طلب و اراده» یکی از موضوعات علم اصول است‏‎ ‎‏و بسیاری از بزرگان علم اصول در این باره مطالب زیادی نوشته اند. امام ‏‏رحمه الله‏‏ با نگاهی بس‏‎ ‎‏ژرف به این مسأله نگریسته و اندیشه های فلسفی و عرفانی و روایی آن را دقیقاً پی گیری‏‎ ‎‏کرده و ارتباط مسأله را با جبر و تفویض و سعادت و شقاوت ذاتی و موجبات آن دو،‏‎ ‎‏عمیقاً تجزیه و تحلیل کرده اند.‏

‏12. ‏‏جهاد اکبر یا مبارزه با نفس‏‏: این کتاب، متن پیاده شدۀ درس های امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ دربارۀ‏‎ ‎‏اهمیت و لزوم تهذیب نفس می باشد که در نجف اشرف ایراد شده است. این کتاب در‏‎ ‎‏عین اختصار، نکات اخلاقی، تربیتی و سیاسی فراوانی را مشتمل است.‏

‏13. ‏‏تفسیر سورۀ حمد‏‏: تفسیری است عرفانی از سورۀ مبارکۀ حمد که حضرت امام‏‎ ‎‏خمینی ‏‏رحمه الله‏‏در سال 1358 در حسینیۀ جماران، در ضمن چند جلسه مطرح نموده است  و به‏‎ ‎‏صورت کتاب مستقلی چاپ شده است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 383
‏14. ‏‏دیوان شعر‏‏: امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ از دوران جوانی اشعاری عرفانی و گاهی سیاسی و‏‎ ‎‏اجتماعی سروده است که متأسفانه بخش اعظم اشعار آن حضرت در جریان جا به جایی ها‏‎ ‎‏و یورش مأموران ساواک به منزل و کتابخانۀ ایشان و به علل دیگر، مفقود گردیده است.‏‎ ‎‏ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی سروده هایی در قالب غزل، رباعی، دو بیتی و...‏‎ ‎‏داشته اند. مجموعۀ سروده های اخیر آن حضرت به همراه تعدادی از اشعار برجای مانده،‏‎ ‎‏در کتابی تحت عنوان ‏‏دیوان امام‏‏ منتشر شده است.‏‎[28]‎

‏15. نامه های عرفانی: امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ نامه هایی، حاوی تذکرات اخلاقی و تربیتی و‏‎ ‎‏نکات دقیق عرفانی، خطاب به شاگردان و منسوبین خویش به ویژه سید احمد خمینی ‏‏رحمه الله‏‏و‏‎ ‎‏فاطمه طباطبائی نوشته اند که نمونه هایی از آن ها در کتاب هایی همچون ‏‏محرم راز‏‏، ‏‏ره عشق‏‏،‏‎ ‎‏نقطۀ عطف، جلوه های رحمانی‏‏، ‏‏وعدۀ دیدار‏‏ و... چاپ شده است. اخیراً همۀ نامه های اخلاقی ـ‏‎ ‎‏عرفانی امام ‏‏رحمه الله‏‏ در کتابی تحت عنوان ‏‏لطایف ربّانی ‏‏جمع آوری شده و در اختیار علاقه مندان‏‎ ‎‏قرار گرفته است.‏

3. نگاهی گذرا به سابقۀ نگارش دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی[29]

‏این کار ارزشمند، ریشه در قرآن و سنّت پیامبر گرامی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ دارد. همان طور که حضرت‏‎ ‎‏استاد علاّمه حسن زادۀ آملی، در مقدمه یکی از کتاب هایشان، بدان تصریح کرده اند،‏‎[30]‎‏ قرآن‏‎ ‎‏همه اش دستورالعمل سیر الی الله و برنامۀ انسان سازی و هدایت است که: ‏

‏«‏إنَّ هٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أقْوَمُ‏»‏‏؛‏‎[31]‎

‏به درستی که این قرآن، بشریت را به بهترین راه و آیین هدایت می کند.‏

‏و هم کتاب پند و موعظه است که: ‏

‏«‏هٰذَا بَیـَانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدًی وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ‏»‏‏؛‏‎[32]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 384
‏این قرآن بهترین راهنما برای عموم مردم و برترین برنامۀ هدایت و موعظت برای‏‎ ‎‏متّقین  است.‏

‏در این زمینه استاد حسن زادۀ آملی تعبیر زیبایی دارد:‏

‏ما در عرفان عملی، دستورالعملی جز قرآن نداریم و روایات و ادعیه که از اهل بیت‏‎ ‎‏عصمت ‏‏علیهم السلام‏‏ صادر شده، همه رشته هایی هستند که از دریای بیکران قرآن منشعب شده؛‏‎ ‎‏همه مرتبۀ نازلۀ قرآنند.‏‎[33]‎

‏و در جای دیگر، قرآن را «دستور استوار الهی» می دانند و می نویسند:‏

‏قرآن، معارف است؛ هر کس از این دستور استوار الهی، از این منطق وحی، از این مأدبۀ الهی،‏‎ ‎‏به هر اندازه بهره برده است... به همان اندازه انسان است، و به همان اندازه بهشتی است؛‏‎ ‎‏بلکه بهشت است.‏‎[34]‎

‏خداوند نه تنها در قرآن، بلکه در سایر کتاب های آسمانی و حتی در قالب احادیث‏‎ ‎‏قدسی، مواعظ و رهنمودهایی برای سالکان بیان فرموده است.‏‎[35]‎

‏پس از قرآن، رسول خدا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ از این شیوه پیروی فرموده است و دستورالعمل های‏‎ ‎‏زیبا  و انسان سازی، نه تنها به یاران و مخاطبان و اصحابش، بلکه برای تمام جامعۀ‏‎ ‎‏بشری  بیان داشته اند؛ مثل آنچه آن حضرت به امیرالمؤمنین علی ‏‏علیه السلام‏‏ در قالب وصایا‏‎ ‎‏و  سفارشات فرموده است؛‏‎[36]‎‏ یا آنچه پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ خطاب به ابوذر و ابن مسعود بیان‏‎ ‎‏کرده است؛‏‎[37]‎‏ و آنچه از آن حضرت ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ به عنوان دستورالعمل های جامع، روایت شده‏‎ ‎‏است؛ همچون سفارش های آن حضرت به قیس بن عاصم؛‏‎[38]‎‏ یا آنچه از آن حضرت‏‎ ‎‏دربارۀ  صفات بهترین انسان نقل شده است؛‏‎[39]‎‏ یا آنچه آن حضرت به معاذ بن جبل‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 385
‏فرمودند، که در آن، بیش از چهل دستورالعمل زیبای فردی، اجتماعی، اخلاقی و عبادی را‏‎ ‎‏بیان فرموده اند.‏‎[40]‎

‏بعد از پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏، ائمّه اطهار ‏‏علیهم السلام‏‏ که خود قرآن ناطق و زبان گویای حق می باشند ـ‏‎ ‎‏تشنگان و شیفتگان وادی عشق و معرفت را از کوثر زلال معارف قرآنی و نبوی، با بیانات‏‎ ‎‏زیبای خویش سیراب نموده اند؛ که مجموعۀ گران بهای احادیث شیعه شاهد صدقی بر این‏‎ ‎‏مدعا است؛ به ویژه دو جلد از ‏‏بحار الانوار‏‎[41]‎‏ که بعضی از سخنان نغز و رهنمودهای ویژه و‏‎ ‎‏جامع اخلاقی، عبادی و عرفانی معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏را جمع آوری نموده است؛ که ره توشه ای‏‎ ‎‏جاودان و ارزشمند، و بهترین راهنما در صراط سلوک الی الله است.‏

‏پس از ائمّه ‏‏علیهم السلام‏‏ عالمان وارسته و فرزانگان فرهیخته، به حکم ‏‏«‏لَکُمْ فِی رَسُولِ الله ِ اُسْوَةٌ‎ ‎حَسَنَةٌ‏»‏‏؛‏‎[42]‎‏ رسول خدا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ برای شما بهترین الگو است، پیامبر اکرم و ائمّه ‏‏علیهم السلام‏‏ را اسوه قرار‏‎ ‎‏داده و یافته های خویش را بر سخنان معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ عرضه داشته و با نمطی زیبا، بافته و از‏‎ ‎‏عرش جان به فرش قلم تنزّل داده و از حال به قال آورده و بدین طریق، خار انکار را از‏‎ ‎‏صحرای دلِ عاشقان برکنده و لوح دلشان را از خاطرِ نقشِ غیر فرو شسته و آن ها را به‏‎ ‎‏پاسبانی حریم دل فرا خوانده اند؛ تا جانشان را از کدورات و پراکندگی ها صاف گردانند و‏‎ ‎‏لایق دیدار یارشان نمایند، و از خاک پستی به اوج هستی ببرند؛ لذا از دیرباز تا به امروز،‏‎ ‎‏یکی از سنّت های حسنه ای که در حوزه های علمیه رواج داشته، سیرۀ پسندیدۀ‏‎ ‎‏دستورالعمل یا رهنمود نوشتن علما و بزرگان دین، برای دانش پژوهان و سالکان کوی یار‏‎ ‎‏می باشد؛ که این دستورالعمل ها به شکل های مختلف و با عناوینی چون وصایای‏‎ ‎‏اخلاقی،‏‎[43]‎‏ موعظۀ حسنه،‏‎[44]‎‏ تذکرة المتّقین،‏‎[45]‎‏ رسالۀ سیر و سلوک،‏‎[46]‎‏ نامه های اخلاقی و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 386
‏عرفانی،‏‎[47]‎‏ قانون الریاضه،‏‎[48]‎‏ دستور العمل سالکان کوی حق،‏‎[49]‎‏ از آنان به یادگار مانده است.‏

4. ویژگی های دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله

‏شخصیت امام ‏‏رحمه الله‏‏ شخصیتی کم نظیر و استثنایی و متفاوت با دیگر شخصیت های جهان‏‎ ‎‏اسلام است و نسبت به دیگران امتیازاتی دارد؛ زیرا او عارفی فرزانه، حکیمی خداجوی،‏‎ ‎‏فقیهی درد آشنا، و دین محوری سیاستمدار بود؛ همچنان که عرفان امام ‏‏رحمه الله‏‏ با سایر عرفا‏‎ ‎‏تفاوت اساسی دارد؛ زیرا دیگران پیروان را به مرادهای بیرونی ـ و شاید ارادت به خویش ـ‏‎ ‎‏و به کتب بیرونی و راهنمایان بیرونی فرا می خوانند؛ و روشن است که اکثر راهنمایان‏‎ ‎‏بیرونی، راهزن و دام گستر هستند؛ ولی امام ‏‏رحمه الله‏‏ انسان را به مراد درونی و کتاب فطرت، آن‏‎ ‎‏لطیفۀ ربّانی، ارجاع می دهد؛ که خطاپذیر نیست، گرچه غفلت پذیر است. ‏

‏عارفان دیگر، انسان را به عزلت، انزوا، خمودی، کسالت، یأس و ناامیدی، بی تعهدی‏‎ ‎‏در برابر مردم، فرا می خوانند؛ در حالی که امام ‏‏رحمه الله‏‏، انسان ها را به شریعت، طریقت و‏‎ ‎‏حقیقت، همراه با سیاست و همچنین به عزّت، پویایی، امید، شجاعت، مبارزه و جهاد‏‎ ‎‏دعوت می نماید.‏

‏لذا دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی چنین شخصیتی و صاحب مشربی این چنین،‏‎ ‎‏یکی از بهترین و کم نظیرترین دستورالعمل ها است که دارای امتیازات ویژه ای می باشد؛ به‏‎ ‎‏برخی از این امتیازات اشاره می شود:‏

‏1. محور دستورالعمل های آن بزرگوار، قرآن، احادیث و ادعیه می باشد. امام ‏‏رحمه الله‏‏، قرآن‏‎ ‎‏را نازلۀ غیبی و مظهر رحمت مطلقۀ الهی می دانند که جامع کمالات و صورت اعظم و‏‎ ‎‏همتای انسان کامل است و معتقد است که قرآن در بردارندۀ برترین معارف می باشد و هیچ‏‎ ‎‏حکیم و عارفی بهتر و بیش تر از آن، نه سخنی گفته و نه می تواند بگوید. از نظر ایشان‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 387
‏قرآن، کتاب عرفان و رسانندۀ انسان به مقام قرب و عامل تحوّل معنوی و عرفانی است؛‏‎ ‎‏قرآن، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت و مربّی نفوس و شفای امراض قلبیه و‏‎ ‎‏نوربخش سیر الی الله است.‏‎[50]‎‏ امام ‏‏رحمه الله‏‏ قرآن را کتاب نازل و ادعیه را قرآن صاعد‏‎ ‎‏می دانستند.‏‎[51]‎

‏می توان گفت که امام امت ‏‏رحمه الله‏‏ به مشرب یا مشرب های عرفانی مصطلح وابسته نبودند،‏‎ ‎‏بلکه با مشرب عرفانی ائمه ‏‏علیهم السلام‏‏مأنوس بودند و از آن ها الهام می گرفتند.‏‎[52]‎‏ ‏

‏2. مطالعۀ دستورالعمل های آن حضرت بینش عرفانی خواننده را بالا می برد و بسیاری‏‎ ‎‏از حقایق و مسائل علم اخلاق و عرفان را برای مخاطب روشن می سازد ـ از نظر عملی نیز‏‎ ‎‏کلمات دلنشین و مسیحایی ایشان طایر روح انسان را به سوی ملکوت به پرواز‏‎ ‎‏در می آورد.‏

‏امام راحل ‏‏رحمه الله‏‏ هم در جمع صاحب نظران حضور دارد و هم در صحنۀ صاحب دلان؛ او‏‎ ‎‏در صحنۀ صاحب نظران، یک اندیشمند فایق است؛ و در میدان صاحب دلان، یک صاحب‏‎ ‎‏بصر صایب.‏

‏این مدعا نشانۀ آن است که هم در براهین فکری بر بزرگان، نقدی قابل توجه دارد و‏‎ ‎‏هم در مسائل عرفانی بر ره آورد صاحب بصران نقدی عمیق و عارفانه دارد. مثلاً بر «اسفار‏‎ ‎‏اربعه» آن گونه که عارف نامدار، میرزا محمدرضا قمشه ای ‏‏رحمه الله‏‏ بیان می کند، نقد دارد و آن را‏‎ ‎‏به سبک خاص خود تبیین می کند. و سرّ مطلب این است که هرچه «بَصَر» قوی تر باشد،‏‎ ‎‏ره آورد آن بیش تر و بهتر خواهد بود.‏‎[53]‎

‏3. دستورالعمل های امام ‏‏رحمه الله‏‏ چون بر اساس شریعت است، لذا سهل و آسان است؛ زیرا‏‎ ‎‏که شریعت، شریعت «سهله» و «سمحه» می باشد.‏

‏گرچه امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ اهل دعا و مناجات، ریاضت، ذکر، تهجّد و شب زنده داری و...‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 388
‏بودند، آیة الله توسلی در این زمینه می فرماید:‏

‏به جرأت می توانم بگویم که تهجّد امام به مدت شصت سال، یعنی تا آخرین لحظه های‏‎ ‎‏حیاتشان، ترک نشد. نمازشان همیشه اول وقت بود؛ چه در دوران جوانی و چه پس از آن؛ دو‏‎ ‎‏ساعت مانده به اذان صبح بیدار می شدند و در این مدت، قرآن قرائت می کردند.‏‎[54]‎

‏در عین حال، در دستورالعمل های امام ‏‏رحمه الله‏‏ توصیه به این گونه اعمال مستحبی عبادی‏‎ ‎‏دیده نمی شود.‏

‏اگر دستورالعمل های عرفانی عارفان را مطالعه کنیم مشاهده می کنیم که با‏‎ ‎‏دستورالعمل های امام ‏‏رحمه الله‏‏تفاوت ماهوی دارند؛ در دستورالعمل های آنان آن چیزی که‏‎ ‎‏بیش تر به چشم می خورد ریاضت، ذکر، دعا، نمازهای مستحبی، روزه های مستحبی،‏‎ ‎‏تهجّد، تقلیل غذا و خواب، استغفار، دائم الوضو بودن، توبه، سجده های طولانی و مسائلی‏‎ ‎‏از این قبیل به چشم می خورد؛ لیکن در نامه های امام به سید احمد ‏‏رحمه الله‏‏ و فاطمه طباطبائی‏‎ ‎‏هیچ کدام از این توصیه ها دیده نمی شود. البته لازم به یادآوری است که امام ‏‏رحمه الله‏‏همۀ‏‎ ‎‏این گونه مباحث را در کتاب های اخلاقی ـ عرفانی بحث کرده و توصیه های لازم را بیان‏‎ ‎‏نموده اند؛ ولی در نامه های مستقیم خویش به مخاطبان، ذکری از آن ها به میان نیاورده اند؛‏‎ ‎‏بلکه در نامه های خویش روی فطرت، قرآن، همّت، خدمت به خلق، اخلاص و... تأکید‏‎ ‎‏فرموده اند که بیش تر، اعمال قلبی است نه قالبی.‏

‏4. اکثر دستورالعمل های عارفان بزرگ یا به طور کلی در آن ها از «خدمت به خلق»‏‎ ‎‏خبری نیست؛ و اگر هم باشد، خیلی کم رنگ است؛ اما یکی از برجسته ترین فرازها در‏‎ ‎‏توصیه های اخلاقی ـ عرفانی امام ‏‏رحمه الله‏‏خدمت، محبت و عشق به مردم است. خدمت به‏‎ ‎‏بندگان خدا از منظر ایشان یک نوع عبادت محسوب می شود و خدمت به بندگان خدا را‏‎ ‎‏خدمت به حق می داند؛‏‎[55]‎‏ و لذا معتقد است که چون ما عاجز از شکر او و نعمت های‏‎ ‎‏بی منتهای او هستیم، لااقلّ از این رهگذر به حق خدمت کنیم.‏

‏او گرچه در سلسلۀ عارفان جای داشت، اما با همۀ آن ها متفاوت بود؛ آنان در سیر به‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 389
‏سوی خدا و تقرّب به او، در «سیر من الخلق الی الحقّ» متوقف گشته بودند؛ و او برای‏‎ ‎‏اصلاح زندگی انسان و حاکمیت قانون خدا به «سیر بالحقّ فی الخلق» رسیده بود. او از‏‎ ‎‏وارثان انبیا بود و همچون انبیا بازگشتش به سوی خلق جنبۀ خلاقیت و ثمربخشی داشت؛‏‎ ‎‏زیرا باز می گردد و در جریان زمان وارد می شود تا جریان تاریخ را به دست گیرد و جهان‏‎ ‎‏تازه ای از کمال های مطلوب را خلق کند.‏‎[56]‎

‏5. عرفان امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ از یک سو عرفان بندگی و عرفان اشک و راز و نیاز است و از‏‎ ‎‏سوی دیگر، عرفان، حماسه و رزم و خروش است؛ عرفان سیاست پیشگی و آزادی است؛‏‎ ‎‏عرفان خشم و به آتش کشیدن خرمن منافع جبّاران و قلدران و سرمایه داران عالم است؛‏‎ ‎‏عرفانی است شاداب، جوانانه و جوانمردانه و فتوّت آمیز و پرشکوه؛ و در یک کلام،‏‎ ‎‏«عرفان زندگی» است. صوفیگری و خانقاه نشینی و درویشی نیست.‏

‏امام در عرفان حماسی خود، سیاست و معنویت را با یکدیگر مطرح می کند؛ یعنی اگر‏‎ ‎‏حماسه سرا، حماسه می سراید تا جامعه را تقویت کند، امام با معنویت، حماسه می آفریند و‏‎ ‎‏رابطۀ تنگاتنگ میان این دو را بیان می کند. تبلور این جامعیت و به هم پیوستگی، در زندگی‏‎ ‎‏ایشان به خوبی هویدا است.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ روح شجاعت و دلاوری را در دین داران احیا نمود؛ چرا که عارف واقعی، ترس‏‎ ‎‏در دل او نباید راه پیدا کند؛ او مکتب ‏‏«‏ألاَ إنَّ أوْلِیَاءَ الله ِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ‏»‏‎[57]‎‏ را با سیرۀ‏‎ ‎‏عرفانی و برهانی خود پیاده کرد. او هرگز نمی ترسید و نمی ترساند و به دیگران نیز توصیه‏‎ ‎‏می کرد که نترسید. او می فرمود: «والله تا حالا نترسیده ام».‏‎[58]‎

‏همین ویژگی های عرفانی ایشان در دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی آن بزرگوار،‏‎ ‎‏تبلور عینی یافته است؛ و لذا بر خلاف اکثر عرفا، در هیچ جای دستورالعمل های اخلاقی ـ‏‎ ‎‏عرفانی ایشان دعوت به عزلت، انزوا، گوشه گیری، انفصال و تسلیم مشاهده نمی گردد.‏‎ ‎‏ایشان خطاب به سید احمد ‏‏رحمه الله‏‏ می فرماید:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 390
‏کنار کشیدن از خدمت به جامعه و گوشه گیری و کلّ بر خلق الله بودن از صفات‏‎ ‎‏جاهلان متنسّک است یا درویشان دکّان دار... گوشه گیری صوفیانه دلیل پیوستن به‏‎ ‎‏حق  نیست.‏‎[59]‎

5. دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله

‏در نظام هستی که اساس آن بر حق و صدق استوار است، گفتار و نوشتاری از تأثیر‏‎ ‎‏راستین برخوردار است که از حق و صدق بهره مند باشد. مقدار بهره وری هر چیز از حق و‏‎ ‎‏صدق، به اندازۀ پیوند وجودی آن شی ء با حق محض و صدقِ صرف است؛ که همان‏‎ ‎‏خدای سبحان باشد. لذا وحی الهی از هر گفتاری صادق تر می باشد؛ ‏‏«‏وَ مَنْ أصْدَقُ مِنَ الله ِ‎ ‎قِیلاً‏»‏‎[60]‎‏ و چون امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏قرآن را کتاب عرفان می دانند،‏‎[61]‎‏ لذا عرفان او و رهنمودهای‏‎ ‎‏اخلاقی ـ عرفانی او برگرفته از قرآن می باشد؛ از این رو گفتاری مورد اعتماد و صادق‏‎ ‎‏خواهد بود.‏

‏در این نوشتار، به شمّه ای از گفتارها و دستورالعمل های این بزرگ مرد الهی و ملکوتی‏‎ ‎‏اشاره می شود؛ کسی که احاطۀ کامل بر علوم مختلف داشت و جامع علوم انسانی بود.‏‎[62]‎

‏او حکیمی عارف، عارفی حکیم، فقیهی سیاستمدار بود و در عرصه های مختلف‏‎ ‎‏علمی، اعتقادی، سیاسی و عرفانی سرآمد بود و در همۀ عرصه ها خدمات بزرگی را انجام‏‎ ‎‏داد؛ خدماتی که بی نظیر و فراموش ناشدنی است. از جملۀ این خدمت ها، خدمتی است که‏‎ ‎‏به عرفان اسلامی کردند که حقیقتاً می توان ایشان را احیاگر اندیشۀ عرفانی و عرفای‏‎ ‎‏اسلامی دانست. او عارف و عاشق دلسوخته ای بود که دارای «روح لطیف» و «عشق‏‎ ‎‏عفیف» و «ذوق ظریف» بود. آینه دار معرفت و مشعل دار طریقت بود که عشق از دفتر‏‎ ‎‏حضرتش می جوشید و عقل در جوار محضرش کمال می گرفت .‏

‏اینک بر ما بازماندگان کاروان سفر عشق است که با قلبی مطمئن، در عصر فراق آن‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 391
‏چشمۀ زلال و باصفای معنویت و در زمان غروب آن خورشید بی همتای امت،‏‎ ‎‏دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی آن عالِم عامل را مطالعه کنیم و در همۀ ابعاد زندگی‏‎ ‎‏فردی و اجتماعی خود به کار بندیم؛ چرا که کسب مقامات انسانی و وصول به حقایق‏‎ ‎‏عرفانی، پیمودنی است نه گفتنی، و چشیدنی است نه خواندنی.‏

‏نگارنده باید اعتراف کند آنچه دراین مقاله آورده شده است مصداق سخن مولانا است که:‏

‏ ‏

‏گر بریزی بحر را در کوزه ای ‏   ‏چند گنجد قسمت یک روزه ای‏

‏من چه گویم یک رگم هشیار نیست‏  ‎ ‎‏مدح آن یاری که او را یار نیست‏

‏مدح تعریف است و تخریق حجاب‏   ‎ ‎‏فارغ است از مدح و تعریف آفتاب‏

‏ ‏

هجرت به سوی کتاب فطرت

‏«فطرت» از جمله مباحث ارزشمند و پراهمیتی است که در قلمرو اندیشه های دینی و‏‎ ‎‏غیر دینی مورد بحث و گفت و گو است و در عصر جدید، برخی از اندیشمندان شرقی و‏‎ ‎‏غربی از جنبه های مختلفِ علمی، فلسفی و روان شناختی، در مورد آن به تحقیق و‏‎ ‎‏پژوهش پرداخته اند.‏‎[63]‎

‏اندیشمندان و متفکران بزرگ اسلامی، نکات دقیق و قابل توجهی را در مورد فطرت‏‎ ‎‏بیان کرده اند که از جملۀ آنان می توان از امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ یاد کرد. ایشان در کتاب های‏‎ ‎‏عرفانی خود ـ از جمله ‏‏شرح حدیث جنود عقل و جهل ‏‏و ‏‏شرح چهل حدیث‏‏ ـ و همچنین در‏‎ ‎‏نامه های عرفانی ـ اخلاقی خویش، به بررسی این موضوع پرداخته اند.‏

‏گزافه نیست اگر ادعا شود، ـ چه در باب معارف دینی و چه در رهنمودهای عرفانی ـ‏‎ ‎‏اخلاقی ـ تنها موضوعی که بیش ترین تکیه و تکرار در آن مشاهده می شود، همین موضوع‏‎ ‎‏است. امام ‏‏رحمه الله‏‏ اکثر نامه های عرفانی خود را با «فطرت» آغاز می کند:‏

‏از کجا شروع کنم؟ بهتر آن است از فطرت باشد؛‏‎[64]‎‏ ‏‏«‏فِطْرَتَ الله ِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ‎ ‎لِخَلْقِ الله ِ‏»‏‏.‏‎[65]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 392
‏ما نیز بحث را با تعریف واژۀ «فطرت» آغاز می کنیم. «فطرت» مشتق از «فطر» است که‏‎ ‎‏در لغت به معنای آغاز کردن و شکافتن، و در قرآن کریم به معنای آفریدن و خلق کردن به‏‎ ‎‏کار رفته است. امام در توجیه این معنا می فرمایند: ‏

‏خلقت، گویی پاره نمودن پردۀ عدم و حجاب غیب است.‏‎[66]‎

‏برخی گفته اند: «الفطرة: أی الخلقة»؛‏‎[67]‎‏ فطرت دلالت بر خلقت ابتدایی موجودات دارد‏‎ ‎‏و شکل و هیأت خاصی است که خداوند در ابتدای آفرینش به مخلوقات عطا می کند؛ و از‏‎ ‎‏آن جا که انسان یکی از مخلوقات است، می توان چنین نتیجه گرفت که فطرت انسانی،‏‎ ‎‏حقیقتی است که با اعطای آن، انسان، انسان می شود و از سایر پدیده ها ممتاز می گردد؛‏‎ ‎‏همچنان که هر یک از مخلوقات نیز با فطرت خاص خود، از دیگر موجودات متمایز‏‎ ‎‏می شوند.‏‎[68]‎‏ البته فطرت انسان ویژگی هایی دارد که مخصوص او است و سایر موجودات یا‏‎ ‎‏از آن بهره ندارند یا حظّ کمی دارند.‏‎[69]‎

‏آن حضرت دربارۀ تمایز انسان از سایر موجودات با فطرت الهی می فرمایند:‏

‏و بعد، آدمی را از دیگر موجودات به واسطۀ یک لطیفۀ ربّانی و فطرت الهی متمایز کرده اند؛‏‎ ‎‏فطرتی خدایی که آدمیان را بر آن طینت آفرید. و این فطرت ـ به وجهی ـ همان امانتی است‏‎ ‎‏که در کتاب عزیز الهی مورد اشاره ‏‏[‏‏واقع‏‏]‏‏ شده: ‏‏«‏إنَّا عَرَضْنَا الْأمَانَةَ عَلَی السَّمٰوَاتِ وَ الْأرْضِ وَ‎ ‎الْجِبَالِ فَأبَیْنَ أنْ یَحْمِلْنَهَا وَ أشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الإنْسَانُ‏»‏‏؛‏‎[70]‎‏ ما امانت را بر آسمان ها و زمین و‏‎ ‎‏کوه ها عرضه داشتیم، از تحمّل آن سر باز زدند و از آن ترسیدند؛ و انسان آن را بر دوش گرفت.‏‎ ‎‏و این فطرت، همان فطرت توحید خدا در مقامات سه گانه (ذات و صفات و افعال)... است.‏‎[71]‎

‏و بعد، در حقیقت، انسان میان سایر موجودات به لطیفۀ ربّانی و نفخۀ روحی الهی و فطرت‏‎ ‎‏سلیم روحانی، ممتاز است.‏‎[72]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 393
‏برخی فطرت را مختص انسان و گروهی مشترک در همۀ موجودات می دانند؛ اما از‏‎ ‎‏کلام امام ‏‏رحمه الله‏‏ در یکی از نامه های عرفانی برمی آید که فطرت را خاصۀ همۀ موجودات‏‎ ‎‏می دانند: ‏

‏... در این جا‏‎[73]‎‏ به فطرت انسان ها بسنده کرده؛ گرچه این خاصّۀ خلقت است.‏‎[74]‎

‏از نظر علامه طباطبائی نیز فطرت، مختص انسان نیست. ایشان می فرمایند:‏

‏بنابراین، انسان نیز مانند سایر انواع مخلوقات، مفطور فطرتی است که او را به سوی تکمیل‏‎ ‎‏نواقص و رفع حوایجش هدایت نموده و به آنچه که نافع برای او است، و به آنچه که برایش‏‎ ‎‏ضرر دارد، مُلْهم کرده.‏‎[75]‎

‏از دیدگاه امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏، خداوند به ید قدرت خود، طینت آدم را به دو فطرت و‏‎ ‎‏جبلّت، مخمّر کرد که این دو فطرت، مَرْکب راهوار سیر و سلوک و عروج ملکوتی انسان‏‎ ‎‏به سوی مقصد و مقصود اصلی است:‏

‏الف. فطرت اصلی؛ و آن فطرت عشق به کمال مطلق و خیر و سعادت مطلقه است که‏‎ ‎‏در کانون جمیع سلسلۀ بشر، از سعید وشقی و عالم و جاهل و عالی و دانی، مخُمّر و‏‎ ‎‏مطبوع  است؛‏

‏ب. فطرت فرعی؛ و آن فطرت تنفّر از نقص و انزجار از شرّ و شقاوت است. به تبعِ‏‎ ‎‏فطرت عشق به کمال، تنفّر از نقص نیز در نهاد و سرشت انسان نهاده شده است.‏‎[76]‎‏ پس‏‎ ‎‏انسان از منظر آن حضرت، ذاتاً در جست و جوی کمال است؛ آن هم کمالی پیراسته از هر‏‎ ‎‏نقص؛ یعنی «کمال مطلق». و اگر هم به کمالی توأم با نقص دست می یازد و چندی به آن‏‎ ‎‏رضایت می دهد، صرفاً جنبۀ کمالی آن است که او را راضی و جذب کرده، وگرنه در همان‏‎ ‎‏حالی که مجذوب کمال می باشد، از نقصِ همراه و توأم با آن، تنفّر دارد:‏

‏ما به فطرت الهی، عشق به کمال مطلق داریم و از این عشق، عشق به مطلق کمال که آثار‏‎ ‎‏کمال مطلق است ـ خواهی نخواهی ـ داریم.و لازمۀ این فطرت، گریز از نقص مطلق که‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 394
‏لازمه اش گریز از مطلق نقص است، نیز داریم. پس ما خود هر چند ندانیم و نفهمیم، عاشق‏‎ ‎‏حق تعالی ـ که کمال مطلق است ـ و عاشق آثار او ـ که جلوۀ کمال مطلق است ـ می باشیم و‏‎ ‎‏با هر کس و هر چه دشمنی داریم و از هرچه و هر کس گریز داریم، نه کمال مطلق است و نه‏‎ ‎‏مطلق کمال، بلکه نقص مطلق است یا مطلق نقص، که در طرف مقابل است.‏‎[77]‎

‏و در جای دیگر می فرماید:‏

‏آن که کمال هرچه باشد می طلبد، عشق به کمال مطلق دارد، نه کمال ناقص. هر کمال ناقص،‏‎ ‎‏محدود به عدم است؛ و فطرت از عدم تنفّر دارد.‏‎[78]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در نامه ای به سید احمد خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ چنین بیان می کند:‏

‏هر انسانی، بلکه هر موجودی، بالفطره عاشق کمال است و متنفّر از نقص. شما اگر علم‏‎ ‎‏می جویید، چون کمال است می جویید؛ و از این جهت ممکن نیست که فطرت شما به هر علم‏‎ ‎‏که دست یابد، به آن قانع شود، و اگر توجّه کند که مراتب بالاتری است در این علم، بالفطره‏‎ ‎‏آن را می جوید و می خواهد، و از این علم که دارد، به واسطۀ محدودیت و نقصش متنفر است‏‎ ‎‏و آنچه به آن دل باخته، حیث کمال آن است نه نقص...‏

‏و اگر به قدم وجدان همین مقدار را درک کنی و بیابی، ممکن نیست که به جز موجود مطلق،‏‎ ‎‏به چیزی توجه کنی. و این گنجینه ای است که انسان را بی نیاز کند از غیر او؛ و هرچه به او‏‎ ‎‏برسد، از محبوب مطلق رسیده و هرچه از او سلب شود، محبوب مطلق از او سلب کرده است.‏‎ ‎‏در این حال که از عیب جویی ها و هرزه درایی های دشمنان لذت می بری؛ چه که از محبوب‏‎ ‎‏است نه از اینان؛ و دل به هیچ مقامی نمی بندی جز به مقام کمال مطلق.‏‎[79]‎

‏از دیدگاه ایشان، دستیابی به کمال مطلق و وصول به نیکی و خوبی محض، ایده آل و‏‎ ‎‏آرمان انسان را تشکیل می دهد؛ و از آن جا که این آرمان، جوشیده از درون و به دور از‏‎ ‎‏تحمیلات و تلقینات خارجی است، زوال ناپذیر است و حیات بشری لحظه ای از آن خالی‏‎ ‎‏نیست. و این عشق ذاتی به آرمان در وجود انسان، بسان مادۀ سوخت زایی است که منشأ‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 395
‏حرکت و پویایی می شود و نور امید را برای همیشه در قلب و جان وی بر افروخته می دارد‏‎ ‎‏و نافیِ هرگونه سکون، رکود و جمود است. از این رو، از دیدگاه ایشان، هر حرکتی که از‏‎ ‎‏جانب انسان صادر می شود ناشی از این خواستِ فطری است:‏

‏بلکه در تمام حرکات و سکنات و زحمات و جدّیت های طاقت فرسا که هر یک از افراد این‏‎ ‎‏نوع ـ در هر رشته ای واردند ـ مشغولند، عشق به کمال، آن ها را به آن وا داشته.‏‎[80]‎

‏یکی از نکات مهمی که در کلام امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ دربارۀ فطرت به چشم می خورد، این‏‎ ‎‏است که انسان گاهی ـ و شاید غالباً ـ در تشخیص نیاز اصلی فطرت دچار اشتباه می شود و‏‎ ‎‏ندای درون را به خوبی نمی شنود و جهت پاسخ گویی به نیاز فطری خود، دستِ طلب به‏‎ ‎‏سوی بیگانه دراز می کند. و این از باب «خطاپذیری مصداقی فطرت» و «خطا در تطبیق»‏‎ ‎‏می باشد. همگان کمال خواه و آرمان طلب هستند؛ اما در تشخیص این که کمال چیست،‏‎ ‎‏دچار اشتباه می شوند. علامه طباطبائی در این زمینه می فرماید:‏

‏و اما انحرافاتی که در مسیر انسانی به سوی هدفش و نیز در سیر به سوی رسیدن به اوج‏‎ ‎‏کمال واقع می شود، از ناحیۀ خطای در تطبیق است، نه از جهت بطلان پذیری حکم فطرت.‏‎[81]‎

‏از منظر امام ‏‏رحمه الله‏‏ علت اصلی خطا در تشخیص و انحراف از مسیر و عدم سلوک بر طبق‏‎ ‎‏فطرت اصلی، عروض و غلبۀ احتجابات و ظلمات و کدورات، بر نفس انسانی است و آیۀ‏‎ ‎‏شریفۀ ‏‏«‏ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أسْفَلَ سَافِلِینَ‏»‏‎[82]‎‏ اشاره به محجوب شدن فطرت در غلاف طبیعت است.‏‎[83]‎‎ ‎‏آن حضرت در زمینۀ حجاب های ضخیم و غلیظ نفس می فرماید:‏

‏اَنانیت و اِنیت ما است که ما را محجوب نموده؛ «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز».‏‎[84]‎

‏و چون در حجاب هستیم در تشخیص، گمراهیم و اگر حجاب برخیزد، آنچه از او ـ جلّ و علا‏‎ ‎‏ـ است محبوب است، و آنچه مبغوض است از او نیست.‏‎[85]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 396
‏و تا انسان در حجاب خود است و به خود سرگرم است و خَرق حُجُب ـ حتی حجب نوری ـ را‏‎ ‎‏نکرده، فطرتش محجوب است.‏‎[86]‎

‏و تا این حُجب باقی است، راهی به معدن عظمت نیست و ارواح، تعلّق به عزّ قدس را در‏‎ ‎‏نیابند و مرتبت تدلّی حاصل نیاید.‏‎[87]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در فرازهای مختلف کتاب های عرفانی و نامه های خویش، با ندای‏‎ ‎‏ربّانی و ملکوتی خویش به عاشقان راه حقیقت و محبّان انوار فضیلت گوشزد می کند که:‏‎ ‎‏«ای عزیز!»، «ای انسان!»، «پسرم!»، «دخترم!» به سوی عرفان فطری و لطیفه ربّانی و کتاب‏‎ ‎‏فطرت هجرت کن. و از این طریق، راهیان طریقت را برای بازگشت به فطرت راهنمایی‏‎ ‎‏می کند و معتقد است که: ‏

‏1. پیامبران، مربیان شایسته ای جهت معرفی مصادیق واقعی فطریات اصیل انسانی و‏‎ ‎‏آشنایی انسان ها با فطرت و رهانیدن آنان از حجاب ها می باشند:‏

‏دخترم! پیامبران مبعوث شدند تا رشد معنوی به بشر دهند و آنان را از حجاب ها برهانند.‏‎[88]‎

‏بنابراین، ما باید جهت بازگشت به فطرت، در درجۀ اول به مربیان آسمانی که همراه با‏‎ ‎‏کتب آسمانی آمده اند، مراجعه کنیم و آنان را الگو و اسوۀ راه خویش قرار دهیم و از‏‎ ‎‏پیام های قدسی آنان بهره گیریم.‏

‏2. بیدار شدن از خواب:‏

‏و ای کاش که ما از خواب برخیزیم و در اول منزل که یقظه است وارد شویم! و ای کاش که او‏‎ ‎‏ـ جلّ و علا ـ با عنایات خفیّۀ خود از ما دستگیری فرماید و به خود و جمال جمیلش رهنمود‏‎ ‎‏فرماید... و ای کاش که یک گام به قدم فطرت بر می داشتیم و این قدر پای به فرق فطرت‏‎ ‎‏نمی گذاشتیم.‏‎[89]‎

‏3. ریاضت های عقلی و روحی و پالودن اندیشه های قلبی. البته حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ بر این‏‎ ‎‏باورند که قبل از آن، باید جان آدمی از پلیدی های عالم طبیعت، پاک و پاکیزه شود؛ چرا که‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 397
‏فطرتِ رها کردن همۀ تعیّنات و فانی شدن در او، مقامی است که ‏‏«‏لاَ یَمَسُّهُ إلاَّ الْمُطَهَّرُونَ‏»‏‎[90]‎‏ و‏‎ ‎‏جز پاکان را به آن دسترسی نیست.‏‎[91]‎

‏4. علاوه بر مجاهدات و پالودن نفس و ریاضت های عقلی، باید به او پناه ببریم و‏‎ ‎‏بدانیم که محتاج هدایت او هستیم و از او با تضرّع و ابتهال بخواهیم که ما را از حجاب ها‏‎ ‎‏نجات دهد:‏‎[92]‎‏ ‏

‏در مناجات شعبانیه می خوانیم: ‏«إلهی هب لی کمال الانقطاع إلیک، و أنر أبصار قلوبنا بضیاء‎ ‎نظرها إلیک؛ حتّی تخرق أبصار القلوب حجب النور، فتصل إلی معدن العظمة و تصیر أرواحنا‎ ‎معلّقةً بعزّ قدسک. إلهی واجعلنی ممّن نادیته فأجابک، و لاحظتَه فصعق لجلالک».‎[93]‎

‏این کمال انقطاع، خروج از منزل خود و خودی و هرچه و هر کس، و پیوستن به او است و‏‎ ‎‏گسستن از غیر؛ و انسان حتی باید این حُجُب نور را خرق کند تا بتواند به فنای مطلق و‏‎ ‎‏وصول مطلق برسد.‏‎[94]‎

‏ ‏

‏صوفی! ز ره عشق صفا باید کرد‏   ‎ ‎‏عهدی که نموده ای وفا باید کرد‏

‏تا خویشتنی به وصل جانان نرسی‏  ‎ ‎‏خود را به ره دوست فنا باید کرد‏‎[95]‎

‏ ‏

‏پس ای نفس تابع هوا که بر خاکدان زمین جاودانه گرفتاری! از خانۀ تاریک حیرت انگیز‏‎ ‎‏هیولانی بیرون آی و به سوی «الله » که مقام جمع است و رسولش که مظهر احدیّت جمع‏‎ ‎‏است، هجرت کن.‏‎[96]‎

‏همچنین ایشان می فرمایند:‏‎[97]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 398
‏پس ای نفس که در سراچۀ خاک مخلّد گشته ای! از خانۀ تاریک و دهشتناک طبیعت به در‏‎ ‎‏آی و به سوی تعالی ـ مقام جمع احدی ـ و رسول او ـ آن صاحب قلب احدی احمدی ـ‏‎ ‎‏هجرت کن؛ تا گاهی که مرگ دریابدت؛ مرگی که همانا نیستی تعیّنات است. در آن صورت،‏‎ ‎‏اجر توبه عهدۀ خداوند است. و در سیر الی الله ، به پدر روحانی خویش ابراهیم خلیل تأسّی‏‎ ‎‏جوی و بگو: ‏‏«‏إنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمٰوَاتِ وَ الْأرْضَ...‏»‏‎[98]‎‏ و این همان فوز عظیم و‏‎ ‎‏جنّت ذاتی لقایی است که (به فرمودۀ رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏): ‏«لا عینٌ رأت، و لا اُذُنٌ سمعت، و لا‎ ‎خطر علی قلب بشر‏».‏‎[99]‎

قرآن؛ کتاب عرفان

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ یکی از شیفتگان و دلباختگان قرآن کریم بود که سالیان درازی را‏‎ ‎‏معتکف آستان این رشحۀ الهی بود و با تطهیر باطن و خروج از بیت مُظْلم نفس، با این‏‎ ‎‏گنجینۀ الهی انس گرفته و از سرچشمۀ زلال آن خوشه ها چیده و بهره ها اندوخته بود؛ و‏‎ ‎‏توانست برخی از یافته ها و فهمیده های خویش را در آثار مکتوب و غیر مکتوب، برای‏‎ ‎‏طالبان و تشنگان معارف قرآنی عرضه دارد.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ قرآن را نازلۀ غیبی، مظهر رحمت مطلقۀ الهی، جامع کمالات، صورت اعظم و‏‎ ‎‏همتای انسان کامل می دانست. به اعتقاد او، این کتاب عظیم از این مرتبه، نازل شد و در‏‎ ‎‏کسوت الفاظ و حروف درآمد تا بشر را از ملک عالم به ملکوت و ماورای آن سیر دهد.‏‎[100]‎

‏قرآن کتاب نور، برهان، فرقان و هادی است که در بردارندۀ برترین معارف الهی،‏‎ ‎‏اسماء، صفات و افعال او است؛ و هیچ حکیم و عارف و سالکی بهتر و بیش تر از آن، نه‏‎ ‎‏سخنی گفته و نه می تواند بگوید.‏

‏گرچه دسترسی به حد نهایی معارف قرآن، ویژۀ «‏من خوطب به‏» و فهم حقیقت قرآن‏‎ ‎‏مخصوص اولیا است و از دسترس همگان خارج می باشد،‏‎[101]‎‏ اما قرآن در مرتبۀ نازلۀ خود،‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 399
‏در خور فهم همگان است.‏‎[102]‎‏ به تعبیر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ قرآن سفرۀ گستردۀ الهی است از ازل‏‎ ‎‏تا ابد که همۀ قشرهای بشر می توانند از آن استفاده کنند؛‏‎[103]‎‏ ولی شرط بهره وری از آن، پاکی‏‎ ‎‏درون و رفع موانع فهم و شاگردی عالمان حقیقی قرآن و اهل بیت پیامبر گرامی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است.‏‎ ‎‏خداوند متعال پس از قسم عظیم می فرماید: ‏‏«‏إنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ * لاَ یَمَسُّهُ إلاَّ‎ ‎الْمُطَهَّرُونَ‏»‏‏.‏‎[104]‎

‏فهم عظمت قرآن خارج از قدرت ادراک بشر است:‏‎[105]‎

‏بدان ای عزیز! که عظمت هر کلام و کتابی، یا به عظمت متکلم و کاتب آن است، و یا به‏‎ ‎‏عظمت مطالب و مقاصد آن است، و یا به عظمت مُرسَلٌ الیه و حامل آن است، و یا به‏‎ ‎‏عظمت وقت ارسال و کیفیت آن است... و جمیع این امور که ذکر شد در این صحیفۀ نورانیه‏‎ ‎‏به وجه اَعلی و اَوفی موجود، بلکه از مختصات آن است.‏‎[106]‎

‏قرآن رسانندۀ انسان به مقام قرب و عامل تحوّل معنوی و عرفانی است: ‏

‏بدان که این کتاب شریف ـ چنانچه خود بدان تصریح فرموده ـ کتاب هدایت و راهنمای‏‎ ‎‏سلوک انسانیت و مربّی نفوس و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی الله است. بالجمله‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی به واسطۀ سعۀ رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و‏‎ ‎‏قدس خود نازل فرموده تا... برای استخلاص مسجونین در این زندان تاریک دنیا و رهایی‏‎ ‎‏مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی، و رساندن آن ها را از حضیض نقص و ضعف و حیوانیت،‏‎ ‎‏به اوج کمال و قوّت و انسانیت و... به مرافقت ملکوتیین، بلکه به وصول به مقام قرب و‏‎ ‎‏حصول مرتبۀ لقاء الله ـ که اعظم مقاصد است... ـ ‏‏[‏‏برساند‏‏]‏‏.‏‎[107]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ قرآن را نسخۀ تربیت بشر معرفی می کند‏‎[108]‎‏ و عرفان را بزرگ ترین معجزۀ قرآن‏‎ ‎‏می داند:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 400
‏آن مسائل بزرگ عرفانی که در یونان و نزد فلاسفۀ آن سابقه نداشت و کتب ارسطو و‏‎ ‎‏افلاطون بزرگ ترین فلاسفۀ آن عصرها از رسیدن به آن عاجز بودند... و عرفای بزرگ اسلام‏‎ ‎‏که از آن (زنده بودن موجودات جهان و مسائل عرفانی) ذکر می کنند، همه از اسلام اخذ نموده‏‎ ‎‏و از قرآن کریم گرفته اند. و مسائل عرفانی به آن نحو که در قرآن کریم است در کتاب دیگر‏‎ ‎‏نیست؛ و این ها معجزۀ رسول اکرم است.‏‎[109]‎

‏ایشان در مرحلۀ اول، آشنایی با قرآن را ـ ولو در حد قرائت هم باشد ـ لازم می دانند‏‎ ‎‏و  معتقدند این که می گویند، قرائت بدون معرفت اثری ندارد، از وسوسه های شیطان‏‎ ‎‏است  و می فرماید:‏

‏این کتاب از طرف محبوب است و نامۀ محبوب، محبوب است؛ گرچه عاشق و محبّ، مفاد‏‎ ‎‏آن را نداند.‏‎[110]‎

‏اگر کسی بخواهد به مقامات عالی هدایت شود باید در قرآن تدبّر کند:‏

‏به دخترم می گویم: در قرآن کریم، این سرچشمۀ فیض الهی، تدبّر کن؛ هر چند صرف‏‎ ‎‏خواندن  آن ـ که نامۀ محبوب است به شنوندۀ محجوب ـ آثار دل پذیر دارد، لکن تدبّر در آن،‏‎ ‎‏انسان را به مقامات بالاتر و والاتر هدایت می کند؛ ‏‏«‏أفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أمْ عَلَی قُلُوبٍ‎ ‎أقْفَالُهَا‏»‏‏.‏‎[111]‎‏ و تا این قفل و بندها باز نگردد و به هم نریزد، از تدبّر هم آنچه نتیجه است،‏‎ ‎‏حاصل نگردد.‏‎[112]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ به فرزند خویش چنین سفارش می کنند: ‏

‏پسرم! سورۀ مبارکۀ حشر را مطالعه کن که گنجینه هایی از معارف و تربیت در آن است و‏‎ ‎‏ارزش دارد که انسان، یک عمر در آن ها تفکر کند و از آن ها به مدد الهی توشه ها بردارد؛‏‎ ‎‏خصوصاً آیات اواخر آن ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏.‏‎[113]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 401

عرضۀ خود بر قرآن

‏همچنان که میزان در صحّت و عدم صحّت احادیث، عرضۀ آن ها بر قرآن است و اگر‏‎ ‎‏مخالف قرآن باشند از درجۀ اعتبار ساقط هستند، معیار سعادت و شقاوت انسان نیز‏‎ ‎‏قرآن  است: ‏

‏انسان باید اعمال و رفتار ظاهری و خلق و خوی باطنی خود را بر قرآن عرضه بدارد و با‏‎ ‎‏کتاب خدا تطبیق کند تا به صورت کامل مطابق قرآن گردد.‏‎[114]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ پیرامون اتصال به دریای قرآن و استفاده از نور قرآن می فرمایند:‏

‏ای قطره ها! به دریا متصل شوید تا محفوظ باشید، والاّ مستهلک می شوید و از بین می روید؛‏‎ ‎‏ای افکار کوتاه! بیدار بشوید، خودتان را متصل کنید به این دریا؛ دریای الوهیت، دریای نبوّت،‏‎ ‎‏دریای قرآن.‏‎[115]‎

‏عزیزا! از خواب گران برخیز، و این امراض گوناگون را با قرآن و حدیث علاج کن، و دست‏‎ ‎‏تمسک به حبل الله متین الهی و دامن اولیای خدا زن!‏‎[116]‎

پرهیز از حجاب ظلمانی خود بزرگ بینی

‏اولین حجاب و مانع رسیدن به حقیقت مطلق، «خود» و اِنّیت انسان است و تمام‏‎ ‎‏گرفتاری های بنی آدم از این ارث شیطانی و اصل اصول فتنه است. و هر کس برای رفع این‏‎ ‎‏فتنه، از درون و برون خویش باید مجاهده نماید و این جهادی است که اگر کسی در آن‏‎ ‎‏پیروز شود، همه چیز و همه کس اصلاح می گردد.‏‎[117]‎‏ عجب و خود بزرگ بینی یکی از‏‎ ‎‏حجاب های ظلمانی است که باعث گردید شیطان در مقابل فرمان خدا گردن کشی کند و به‏‎ ‎‏آدم خضوع نکند و ‏‏«‏خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ...‏»‏‏ و ‏‏«‏‏أنَا خَیْرٌ مِنْهُ‏‏»‏‎[118]‎‏ گویان از ساحت ربوبی مردود شود.‏‎[119]‎‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ از لسان علما، عجب را چنین تعریف می کند:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 402
‏عُجب بنا به فرمودۀ علما ـ رضوان الله علیهم ـ عبارت است از بزرگ شمردن عمل صالح و‏‎ ‎‏کثیر شمردن آن، و مسرور شدن و ابتهاج نمودن به آن، و غنج و دلال‏‎[120]‎‏ کردن است به‏‎ ‎‏واسطۀ آن، و خود را از حدّ تقصیر خارج دانستن است. و اما مسرور شدن به آن، با تواضع و‏‎ ‎‏فروتنی کردن از برای خدای تعالی، و شکر ذات مقدّس حق کردن بر این توفیق، و طلب‏‎ ‎‏زیاده کردن، عجب نیست و ممدوح است.‏‎[121]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در ادامه می فرماید:‏

‏تفسیر عجب به طوری که ‏‏[‏‏علما‏‏]‏‏ ذکر فرموده اند، صحیح است؛ ولی باید عمل را اعمّ از عمل‏‎ ‎‏قلبی و قالبی و اعمّ از حَسَن و قبیح دانست.‏‎[122]‎

‏خود بزرگ بینی درجات و مراتب مختلف و متفاوتی دارد که امام ‏‏رحمه الله‏‏ در کتاب شریف‏‎ ‎‏چهل حدیث‏‏ به طور مفصل بیان کرده است و ما در این مقاله جهت روشن شدن موضوع به‏‎ ‎‏یک حدیث بسنده می کنیم:‏

عن علیّ بن سوید، عن أبیالحسن ‏علیه السلام‏‏ قال: سألتُه عن العُجب الذی یُفسد العمل، فقال:‏‎ ‎‏«العُجب درجاتٌ: منها أن یُزیّن للعبد سوءُ عمله، فیراه حَسناً فیُعجبَه و یحسب أنّه یُحسن‏‎ ‎‏صنعاً؛ و منها أن یُؤمن العبد بربّه فیمنّ علی الله تعالی، و لله علیه فیه المنّ»؛‏

‏علی بن سوید گوید: از حضرت موسی بن جعفر ‏‏علیهماالسلام‏‏ پرسیدم از عُجبی که فاسد می نماید‏‎ ‎‏عمل را. پس گفت: عجب را درجاتی است: از آن ها این است که زینت پیدا کند از برای بنده،‏‎ ‎‏بدی عمل او، پس ببیند او را نیکو، پس به عجب آورد او را و گمان کند او نیکو عملی کرده‏‎ ‎‏است؛ و از آن ها است که ایمان آورده بنده به پروردگارِ خود، پس منّت گذارد بر خدا، و حال‏‎ ‎‏آن که از برای خدا است بر او در آن ایمان، منّت.‏‎[123]‎

‏از نظر قرآن نیز یکی از علایم روشن خودبینی آن است که انسان عمل بد خویش را‏‎ ‎‏نیکو می پندارد و گمان می کند که نیکو عمل می کند:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 403
‏«‏أفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً‏»‏‏؛‏‎[124]‎

‏«‏وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً‏»‏‏.‏‎[125]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ دربارۀ مفاسد عجب می فرماید: بدان خودبینی و خودخواهی ایمان و اعمال‏‎ ‎‏انسان را نابود و فاسد می کند. امیرالمؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏ می فرماید: «‏مَن دخله العجب، هلک؛‏ کسی که‏‎ ‎‏خود بزرگ بینی در او راه پیدا کند، هلاک می شود.»‏‎[126]‎‏ خداوند به داود ‏‏علیه السلام‏‏ می فرماید: «ای‏‎ ‎‏داود! به گناهکاران بشارت بده و صدّیقان را بترسان. عرض کرد: چگونه آنان را بشارت‏‎ ‎‏دهم و این ها را بترسانم؟! فرمود: بشارت ده گناهکاران را که همانا من قبول می کنم توبه را‏‎ ‎‏و می گذرم از گناه؛ و بترسان صدّیقان را که عُجب نکنند به اعمال خودشان؛ زیرا هیچ‏‎ ‎‏بنده ای نیست که من از آن حساب بکشم مگر آن که هلاک شود.»‏‎[127]‎

‏پناه می برم به خدای تعالی از مناقشه در حساب که صدّیقین و بزرگ تر از آن ها را‏‎ ‎‏هلاک می کند.‏‎[128]‎

‏اگر عجب در دل ریشه کند، کار انسان را به کفر و شرک و بالاتر منتهی می کند؛ و‏‎ ‎‏چنان که حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ متذکر می شوند:‏

‏کفر، مراتب بسیار دارد؛ خودبینی و جهان بینی و نظر به جز او نیز از مراتب آن است.‏‎[129]‎

‏خودخواهی و خودپسندی موجب می شود که انسان، مقامات عارفان و منازل سالکان‏‎ ‎‏را انکار کند.‏‎[130]‎

‏علاوه بر مفاسدی که بر عجب مترتب است و بعضی از آن ها ذکر گردید، برخی مفاسد‏‎ ‎‏دیگر عجب عبارتند از:‏

‏1. کوچک شمردن معاصی؛‏

‏2. اعتماد بر اعمال و خود را از خدا مستغنی دیدن؛ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 404
‏3. ریاکاری و نفاق؛‏

‏4. تکبّر.‏

‏پس شخص خودخواه بداند که خود بزرگ بینی، تخم رذایل دیگر و منشأ اموری است‏‎ ‎‏که هر یک، برای هلاکت ابدی و خلود در عذاب، سببی مستقل است.‏‎[131]‎

‏از نظر امام ‏‏رحمه الله‏‏ منشأ عجب، حبّ نفس و جهل به عظمت خالق می باشد:‏

‏دخترم! عجب و خودپسندی، از غایت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است. اگر اندکی‏‎ ‎‏به عظمت خلقت ـ به اندازه ای که تاکنون بشر با همۀ پیشرفت علم، به شمّه ای از آن آگاه‏‎ ‎‏شده است ـ تفکر شود، حقارت خود و همۀ منظومه های شمسی و کهکشان ها را ادراک‏‎ ‎‏می کند و عظمت خالق آن ها را اندکی می فهمد و از عُجب و خودبینی و خودپسندی خود،‏‎ ‎‏اظهار خجلت و احساس جهالت می نماید.‏‎[132]‎

‏از این کلام امام ‏‏رحمه الله‏‏ فهمیده می شود که یکی از راه های ترک خودخواهی و خودبینی،‏‎ ‎‏تفکر است.‏‎[133]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ می فرماید: اگر می خواهی به محبوب و دوست برسی باید با آب حیات،‏‎ ‎‏قلب را شست و شو دهی و از بیت مُظلم خودخواهی و خودپسندی بیرون بیایی:‏

‏امید است در این معراج انسانی و معجون رحمانی، دل از غیر، خالی کنی و با آب حیات قلب‏‎ ‎‏را شست و شو دهی و چهار تکبیر زده، خود را از خودی برهانی تا به دوست برسی؛ ‏‏«‏وَ مَنْ‎ ‎یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِراً إلَی الله ِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی الله ِ‏»‏‏.‏‎[134]‎‏ بار الها! ما را‏‎ ‎‏مهاجر الی الله و رسوله قرار ده و به فنا برسان.‏‎[135]‎

خدا محور بودن و خلق مدار نبودن

‏اگر کتاب های عرفانی ـ اخلاقی، سخنرانی ها، پیام ها و به ویژه نامه های عرفانی امام‏‎ ‎‏خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ را به دقت مورد مطالعه قرار دهیم، یک موضوع بیش تر از بقیه جلب توجه‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 405
‏می کند و آن، خدامحوری و حق مداری ایشان می باشد. ایشان همۀ امور را ـ از ازل تا ابد و‏‎ ‎‏همچنین در ظاهر و باطن ـ در قبضۀ قدرت لایزال خدا می دانست و همۀ موجودات را‏‎ ‎‏جلوه و ظهور وی می شمرد؛ لذا در نامه های خویش به سید احمد و فاطمه طباطبائی‏‎ ‎‏می نویسد:‏‎[136]‎

‏پسر عزیزم! او ـ جلّ و علا ـ اول و آخر و ظاهر و باطن است؛ ‏‏«‏هُوَ اْلأوَّلُ وَ الاْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ‎ ‎الْبَاطِنُ‏»‏‏.‏‎[137]‎

‏افسوس که عمر این شکسته قلم گذشت و:‏

‏ ‏

‏از قیل و قال مدرسه ام حاصلی نشد‏   ‏جز حرف دلخراش، پس از این همه خروش‏

‏ ‏

‏و امروز از جوانی که بهار یافتن است، خبری نیست و بافته های سابق را جز مشتی الفاظ‏‎ ‎‏نمی بینم و به تو ‏‏[‏‏فاطمۀ طباطبائی‏‏]‏‏ و سایر جوان ها که طالب معرفتند وصیت می کنم که‏‎ ‎‏شما و همۀ موجودات، جلوۀ اویند و ظهور وی اند؛ کوشش و مجاهدت کنید تا بارقه ای از آن را‏‎ ‎‏بیابید و در آن محو شوید و از نیستی به هستی مطلق رسید.‏

‏ ‏

‏پس عدم گردم عدم چون ارغنون‏   ‏گویدم کانّا الیه راجعون.‏‎[138]‎

‏ ‏

‏مولوی ‏

‏ایشان «انگیزه» را میزان اعمال، کارها و فعالیت ها ـ چه کارهای شخصی و انفرادی و‏‎ ‎‏چه فعالیت های اجتماعی، سیاسی و... ـ می داند و قدم اول موفقیت را «قیام لله » می شمارد؛‏‎ ‎‏چرا که رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ فرمود:‏

«من أصبح من اُمّتی و همّته غیر الله ، فلیس من الله »؛‎[139]‎

‏هر فردی از امت اسلامی اگر همّت روزانه و اهتمام هر بامدادش غیر خداوند باشد، از خدا‏‎ ‎‏بیگانه است.‏

‏حضرت امام می فرمایند:‏

‏پسرم! نه گوشه گیری صوفیانه، دلیل پیوستن به حق است؛ و نه ورود در جامعه و تشکیل‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 406
‏حکومت، شاهد گسستن از حق. میزان در اعمال، انگیزه های آن ها است؛ چه بسا عابد و‏‎ ‎‏زاهدی که گرفتار دام ابلیس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب او است ـ چون خودبینی و‏‎ ‎‏خودخواهی و غرور و عُجب و بزرگ بینی و تحقیر خلق الله و شرک خفی و امثال آن ها ـ او را‏‎ ‎‏از حق دور و به شرک می کشاند؛ و چه بسا متصدی امور حکومت که با انگیزۀ الهی به معدن‏‎ ‎‏قرب حق نایل می شود؛ چون داود نبیّ و سلیمان پیامبر ‏‏علیهماالسلام‏‏ و بالاتر و والاتر، چون‏‎ ‎‏نبیّ اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏و خلیفۀ بر حقش علی بن ابی طالب ‏‏علیه السلام‏‏ و چون حضرت مهدی ـ ارواحنا‏‎ ‎‏لمقدمه الفداء ـ در عصر حکومت جهانی اش.‏

‏پس میزان عرفان و حرمان، انگیزه است؛ هر قدر انگیزه ها به نور فطرت نزدیک تر؛ باشند و از‏‎ ‎‏حُجب ـ حتی حُجب نور ـ وارسته تر، به مبدأ نور وابسته ترند؛ تا آن جا که سخن از وابستگی‏‎ ‎‏نیز کفر است.‏‎[140]‎

‏و در ادامۀ همین نامه به پسرش سید احمد خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ چنین می فرماید:‏

‏یکتا موعظۀ خدا را با دل و جان بشنو، با تمام توان بپذیر و در آن خط، سیر نما: ‏‏«‏قُلْ إنَّمَا‎ ‎أعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَثْنَیٰ وَ فُرَادیٰ‏»‏‏.‏‎[141]‎

‏میزان در اول سیر، قیام لله است؛ هم در کارهای شخصی و انفرادی، و هم در فعالیت های‏‎ ‎‏اجتماعی. سعی کن در این قدمِ اول موفق شوی؛ که در روزگار جوانی آسان تر و‏‎ ‎‏موفقیت آمیزتر است. مگذار مثل پدرت پیر شوی؛ که یا در جا زنی، و یا به عقب برگردی. و‏‎ ‎‏این محتاج به مراقبه و محاسبه است. اگر با انگیزۀ الهی مُلک جنّ و انس کسی را باشد، بلکه‏‎ ‎‏اگر به دست آورد، عارف بالله و زاهد در دنیا است؛ و اگر انگیزه، نفسانی و شیطانی باشد،‏‎ ‎‏هرچه به دست آورد ـ اگر چه یک تسبیح باشد ـ به همان اندازه از خداوند تعالی دور است و‏‎ ‎‏فاصله گرفته.‏‎[142]‎

‏از منظر امام ‏‏رحمه الله‏‏ همۀ اعمال جوانحی و جوارحی انسان باید رنگ الوهیت و معنویت‏‎ ‎‏داشته باشد و صراط او «صراط الله » باشد. در این صورت است که انسان می تواند بگوید:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 407
‏«‏إنَّ صَلٰوتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ‏»‏‏؛‏‎[143]‎

‏بگو ای پیامبر! نماز و عبادت (و کلیۀ اعمال من) و زندگی و مرگ من، همه از آن خدا است که‏‎ ‎‏پروردگار جهانیان است.‏

‏حضرت امام به فرزند خویش می فرماید:‏

‏فرزندم! کوشش کن که در صراط مستقیم که صراط الله است، ولو لنگان لنگان، حرکت کنی و‏‎ ‎‏حرکات و سکنات قلبی و قالبی را رنگ معنویت و الوهیت دهی و خدمت به خلق را برای‏‎ ‎‏این که خلق خدا هستند، بنمایی.‏‎[144]‎

‏خداوند، عالمان عامل را با دو صفت از دیگران متمایز می سازد و این دو وصف را‏‎ ‎‏مخصوص آنان می داند:‏

‏اول این که تنها عالمان راستین هستند که از خدای متعال هراسناک می باشند؛ ‏‏«‏إنَّمَا‎ ‎یَخْشَی الله َ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ‏»‏‏.‏‎[145]‎

‏دوم این که عالمان عامل تنها از خدا می ترسند؛ ‏‏«‏اَلَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ الله ِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لاَ‎ ‎یَخْشَوْنَ أحَداً إلاَّ الله َ وَ کَفَی بِالله ِ حَسِیباً‏»‏‏.‏‎[146]‎

‏گرچه رسالت اصلی تبلیغ، بر عهدۀ پیام آوران الهی است و وصف ممتاز «فقط از خدا‏‎ ‎‏ترسیدن» از آنِ ایشان می باشد، ولی عالمان راستین، همان رسالت را بالتبع دارا هستند و لذا‏‎ ‎‏همین وصف برجسته را خواهند داشت که «فقط از خدا می هراسند».‏‎[147]‎

‏منشأ این دو حصر (یکی آن که فقط این گروه از خدا می ترسند، و دیگر آن که این گروه،‏‎ ‎‏فقط از خدا می ترسند) نشانگر کمال توحید آنان است. اثر توحید آن است که انسان از‏‎ ‎‏خدای عالم و آدم هراسناک باشد و طبق وظیفه عمل کند. مقتضای توحید تام آن است که‏‎ ‎‏موحد در همۀ شئون هستی خویش، جز به خدا نیندیشد و از غیر خدا نهراسد و به غیر‏‎ ‎‏خدا امیدوار نباشد؛ و در غیر این صورت موحّد نیست.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 408
‏لذا امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در عین حال که خدمت به خلق و مردم را عبادت می داند، اما انجام‏‎ ‎‏دادن کار را جهت جلب قلوب مردم، منافی با توحید می شمارد و معتقد است که قلوب‏‎ ‎‏مردم در اختیار خدا است:‏

‏تمام ریاهای افعالیه و اکثر ریاهای قلبیه از نقصان توحید افعالی است. آن که مردم ضعیف‏‎ ‎‏بیچارۀ بیکاره را مؤثّر در دار تحقّق می داند و متصرّف در مملکت حق می شمارد، از کجا‏‎ ‎‏می تواند خود را از جلب قلوب آن ها بی نیاز داند و عمل خود را از شرّ شیطان تصفیه و‏‎ ‎‏تخلیص کند...‏

‏تو اگر قلوب بندگان خدا را در تحت تصرف حق بدانی و معنای «یا مقلّب القلوب» را به ذایقۀ‏‎ ‎‏قلب بچشانی و به سامعۀ قلب برسانی، خود با این همه ضعف و بیچارگی، در صدد صید‏‎ ‎‏قلوب بر نیایی. و اگر حقیقتِ ‏‏«‏بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ‏»‏‎[148]‎‏ و‏‏«‏لَهُ الْمُلْکُ‏»‏‎[149]‎‏ و ‏‏«‏بِیَدِهِ الْمُلْکُ‏»‏‎[150]‎‏ را به‏‎ ‎‏قلب بفهمانی، از جلب قلوب، بی نیاز شوی و به قلوب ضعیفۀ این مخلوق ضعیف، خود را‏‎ ‎‏محتاج ندانی، و غنای قلبی برای تو رخ دهد...‏

‏ای مشرک مدّعی توحید! و ای ابلیس در صورت آدم زاده! تو این ارث را از شیطان لعین بردی‏‎ ‎‏که خود را متصرف می بیند و فریاد ‏‏«‏لاَُغْوِیَنَّهُمْ‏»‏‎[151]‎‏ می زند.‏‎[152]‎

‏سالکان کوی حقیقت، تنها خدا را بزرگ می بینند و غیر او را ـ هرچه و هرکه باشد ـ‏‎ ‎‏کوچک می دانند؛ ‏«عَظُمَ الخالق فی أنفسهم، فصغر مادونه فی أعینهم‏؛ خداوند در نظر آنان‏‎ ‎‏بزرگ است و بقیۀ مخلوقات در چشم آنان کوچک می باشند.»‏‎[153]‎‏ و امیر مؤمنان علی ‏‏علیه السلام‏‏ به‏‎ ‎‏سایر سالکان توصیه می کنند:‏

«عظم الخالق عندک، یُصغّر المخلوق فی عینک»؛‎[154]‎

‏اگر خدا در نزد شما بزرگ جلوه کرد، مخلوق در پیش شما کوچک می گردد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 409
‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ نیز یکی از پیروان حقیقی کوی ولایت و امامت است که با اقتدا به مولای‏‎ ‎‏خویش، معتقد است که امید به غیر خدا شرک است و انسان نباید محبّت خدا را به‏‎ ‎‏محبوبیت خلق بفروشد. در نامه ای به سید احمد خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ چنین می نگارد:‏

‏ای پسر عزیزم احمد! ... بدان که هیچ موجودی از موجودات ـ از غیب عوالم جبروت و بالاتر و‏‎ ‎‏پایین تر ـ چیزی ندارد و قدرتی و علمی و فضیلتی را دارا نیست و هرچه هست از او ـ جلّ و‏‎ ‎‏علا ـ است. او است که از ازل تا ابد، زمام امور را به دست دارد و احد و صمد است. از این‏‎ ‎‏مخلوقات میان تهیِ پوچ و هیچ، با کی نداشته باش و چشم امیدی هرگز به آن ها مبند، که‏‎ ‎‏چشم داشتن به غیر او شرک است و باک از غیر او ـ جلّ و علا ـ کفر.‏‎[155]‎

‏پس ای عزیز! برای یک خیال باطل، یک محبوبیت جزئی بندگان ضعیف، یک توجه قلبی مردم‏‎ ‎‏بیچاره، خود را مورد سخط و غضب الهی قرار مده، و مفروش آن محبت های الهی و آن‏‎ ‎‏کرامت های غیر متناهی، آن الطاف و مراحم ربوبیت را، به یک محبوبیت پیش خلق که مورد‏‎ ‎‏هیچ اثری نیست، و از او هیچ ثمری نبری جز ندامت و حسرت. وقتی دستت از این عالَم کوتاه‏‎ ‎‏شدکه عالم کسب است و عملت منقطع گردید، دیگر پشیمانی نتیجه ندارد و رجوع بی فایده است.‏‎[156]‎

‏آن سالک فرزانه، طلب دنیا از مخلوق ضعیف و تملّق گویی جهت جلب رضایت مردم‏‎ ‎‏و رسیدن به قدرت و ثروت را خارج شدن از عبودیت خالق و وارد شدن در بند اسارت‏‎ ‎‏دنیا و شهوات موقت می داند. انسان باید در هیچ حالی از خدا غافل نباشد و حرّیت و‏‎ ‎‏آزادگی خود را حفظ کند؛ در حدیث شریف آمده است: ‏

«إنّ الحرَّ حُرٌّ علی جمیع أحواله».

‏بدترین فقر، فقر قلبی و ذلّت روحی است و بهترین غنا، غنای قلبی و عزّت روحی‏‎ ‎‏است. از حضرت علی بن الحسین ‏‏علیه السلام‏‏منقول است: ‏

«إنّی لاَنَفُ أن أطلب الدنیا من خالقها؛ فکیف مِن مخلوقٍ مثلی؟!»؛

‏همانا من ننگ می دانم که از خدا، دنیا طلب کنم؛ چگونه از مخلوقی مثل خود طالب دنیا‏‎ ‎‏باشم؟!‏‎[157]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 410
‏سلسله های پیچ در پیچ شهوات و هواها را پاره کن و کند قلب را بشکن، و از اسارت بیرون بیا‏‎ ‎‏و در این عالم، آزادانه زیست کن.‏‎[158]‎

‏از نظر ایشان، شهرت در نزد مردم ارزشی ندارد؛ زیرا قدرت و فاعل علی الاطلاق و‏‎ ‎‏مسبّب الاسباب، فقط ذات مقدس خداوند است، و انجام عمل جهت مشهور شدن، ریشه‏‎ ‎‏در شرک، نفاق و کفر دارد و مخالف توحید افعالی است:‏

‏حال ای عزیز، فکری کن و چاره ای برای خود پیدا کن و بدان که شهرت پیش این مردم‏‎ ‎‏ناچیز، چیزی نیست. و قلوب این مردم که اگر گنجشکی بخورد، سیر نمی شود، قدر و‏‎ ‎‏قابلیتی  ندارد و این مخلوق ضعیف را قدرتی نیست. قدرت فقط در دستگاه قدس ربوبیت‏‎ ‎‏پیدا  می شود و فاعل علی الاطلاق و مسبّب الاسباب، آن ذات مقدس است. تمام‏‎ ‎‏مخلوقات،  اگر پشت در پشت هم دهند که یک پشه خلق کنند، نتوانند. و اگر پشه ای از‏‎ ‎‏آن ها  چیزی برباید، نتوانند پس بگیرند. قدرت پیش حق تعالی است. او است مؤثّر در‏‎ ‎‏تمام  موجودات.‏

‏با هر زحمت و ریاضتی شده، در قلب خود با قلم عقل نگارش ده که ‏«لا مؤثّر فی الوجود إلاّ‎ ‎الله »‏؛ نیست کار کنی در دار تحقّق جز خدا.‏

‏توحید فعلی را ـ که اول درجۀ توحید است ـ در قلب، با هر وسیله ای هست، جایگزین کن و‏‎ ‎‏قلب را مؤمن و مسلم نما به این کلمۀ مبارکه، و مهر شریف ‏«لا اله الاّ الله »‏ را بر قلب بزن، و‏‎ ‎‏صورت قلب را صورت کلمۀ توحید کن و به مقام اطمینان برسان و به او بفهمان که مردم،‏‎ ‎‏نفع و ضرر نمی توانند برسانند. نافع و ضارّ خدا است. این کوری و نابینایی را از چشم خود‏‎ ‎‏برطرف کن که بیم آن است مشمول ‏‏«‏رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أعْمَیٰ‏»‏‎[159]‎‏ گردی، و در روز بروز سرایر،‏‎ ‎‏کور محشور گردی.‏‎[160]‎

‏در آثار امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ پیرامون خدامحوری، اخلاص و انگیزۀ الهی داشتن، مطالب‏‎ ‎‏ارزشمند زیادی وجود دارد که فرصت پرداختن به همۀ آن ها در این مقاله نیست؛‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 411
‏بنابراین  نشانی مطالب مرتبط با این موضوع، جهت مطالعۀ خوانندگان محترم، در پاورقی‏‎ ‎‏معرفی می گردد.‏‎[161]‎

عبادت بودن خدمت به خلق خدا

‏یکی از برجسته ترین فرازها در توصیه ها و دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی امام‏‎ ‎‏خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ رعایت حقوق مردم و خدمت، محبت و عشق به بندگان خدا است. مطالعۀ‏‎ ‎‏دستورالعمل های عارفان بزرگوار، ما را به این حقیقت رهنمون می سازد که به این‏‎ ‎‏موضوع، اهمیت چندانی نمی دادند و لذا در توصیه های اخلاقی آنان نیز خبری از این‏‎ ‎‏مطلب نیست. و یکی از تفاوت های مشرب عرفانی امام ‏‏رحمه الله‏‏ با سایر عرفا در همین جا‏‎ ‎‏آشکار می گردد.‏

‏اهتمام به امور خلق خدا و مسلمین، یکی از مهم ترین مشاغل فکری آن حضرت بود؛‏‎ ‎‏زیرا رسول گرامی اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏می فرماید:‏

«من أصبح و لم یهتمّ باُمور المسلمین فلیس منهم»؛‎[162]‎

‏هر کس صبح کند و به فکر مسلمانان نباشد؛ از قلمرو مسلمین بیرون است.‏

‏و همچنین حضرت فرمود:‏

«من سمع رجلاً ینادی للمسلمین، و لَم یُجبه، فلیس بمسلم»؛‎[163]‎

‏هر کس ندای مظلومیت فردی را بشنود (خواه مسلمان باشد یا غیر مسلمان) و جواب مثبت‏‎ ‎‏ندهد، مسلمان نیست.‏

‏لذا امام ‏‏رحمه الله‏‏ به امور جامعۀ انسانی ـ اعم از مسلمان و غیر مسلمان ـ اهتمام ویژه داشت.‏

‏در مرحلۀ نخست، آن حضرت به پسرش سفارش می کند که حقوق مردم را رعایت‏‎ ‎‏کند تا حقی، از کسی پایمال نگردد:‏

‏پسرم! سعی کن که با حقّ الناس از این جهان رخت نبندی؛ که کار بسیار مشکل می شود.‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 412
‏سر و کار انسان با خدای تعالی که ارحم الراحمین است، بسیار سهل تر است تا سر و کار با‏‎ ‎‏انسان ها. به خداوند تعالی پناه می برم از گرفتاری خود و تو و مؤمنین در حقوق مردم و‏‎ ‎‏سر و کار با انسان های گرفتار. و این نه به آن معنا است که در حقوق الله و معاصی،‏‎ ‎‏سهل انگاری کنی.‏‎[164]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در مرحلۀ دوم، روی خدمت و اعانت به خلق تأکید می ورزد. ‏

‏... و از امور مهمی که لازم است وصیت نمایم، اعانت نمودن به بندگان خدا، خصوصاً‏‎ ‎‏محرومان و مستمندان که در جامعه ها مظلوم و بی پناهند و هرچه توان داری در خدمت اینان‏‎ ‎‏که بهترین زادِ راه تو است و از بهترین خدمت ها به خدای تعالی و اسلام عزیز است.‏‎[165]‎

‏پسرم! از زیر بار مسئولیت انسانی ـ  که خدمت به حق، در صورت خدمت به خلق است ـ‏‎ ‎‏شانه خالی مکن.‏‎[166]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ خدمت به بندگان خدا را خدمت به حق می داند‏‎[167]‎‏ و معتقد است که چون‏‎ ‎‏ما عاجز از شکر او و نعمت های بی منتهای او هستیم، لااقلّ از این رهگذر، به حق خدمت‏‎ ‎‏کنیم. حضرت امام سفارش می کند که هیچ گاه در خدمت به خلق، خود را طلبکار ندانیم و‏‎ ‎‏بر آنان منّت نگذاریم؛ و در این راه، آنچه برای آنان ـ نه برای خود و خویشاوندان خود ـ‏‎ ‎‏منفعت بیش تری دارد را انتخاب کنیم.‏

‏در مرحلۀ سوم، محبت به مردم را مورد سفارش قرار می دهد:‏

‏پسرم! به همۀ موجودات، به ویژه با نظر رحمت و محبت بنگر؛ چرا که همۀ موجودات، مورد‏‎ ‎‏رحمت پروردگار عالمیان می باشند. آنچه و آن کس که مورد عنایات و الطاف و محبت های‏‎ ‎‏الهی است، چرا مورد محبت ما نباشد؟! اگر چنین باشد، حاکی از نقص، کوتاه بینی و کوتاه‏‎ ‎‏نظری است.‏‎[168]‎

‏عزیزم! با بندگان خدا که مورد رحمت و نعمت او هستند و مخلّع به خلعت اسلام و ایمانند،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 413
‏دوستی پیدا کن و محبت قلبی داشته باش. مبادا به محبوب حق دشمنی داشته باشی، که‏‎ ‎‏حق تعالی دشمن دشمن محبوب خود است، و تو را از ساحت رحمت خود طرد می کند. و‏‎ ‎‏بندگان خاص خدا در بین بندگان، مخفی هستند و معلوم نیست این دشمنی تو و هتک ستر‏‎ ‎‏و کشف عورت این مؤمن، برگشت به هتک ستر خدا نکند.‏‎[169]‎

‏آن حضرت در آخرین مرحله، ما را به عشق ورزیدن به بندگان خدا دعوت می کند:‏

‏... راستی چرا پیامبر خاتم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ از ایمان نیاوردن مشرکان، آن گونه تأسّف و تأثّر جان فرسا‏‎ ‎‏داشت که مخاطب شد به خطاب ‏‏«‏فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَی آثَارِهِمْ إنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهٰذَا الْحَدِیثِ‎ ‎أسَفاً‏»‏‏،‏‎[170]‎‏ جز آن که به همۀ بندگان عشق می ورزید؛ و عشق به خدا، عشق به جلوه های او‏‎ ‎‏است... ما و تو اگر توفیق یابیم که بارقه ای از این عشق به جلوه های حق که در اولیای او‏‎ ‎‏است، در خود ایجاد کنیم و خیر همه را بخواهیم، به یک مرتبه از کمال مطلوب رسیده ایم.‏‎[171]‎

علم؛ حجاب اکبر

‏ارزش و فضیلت علم بر کسی پوشیده نیست. فرا گرفتن علم و دانش نه تنها از نظر‏‎ ‎‏علمی، بلکه از جهت روحی و معنوی نیز انسان را به مراتب عالی کمال می رساند. خداوند‏‎ ‎‏در قرآن کریم، علم و دانش را از وسایل ارتقا به درجات عالی و وسیلۀ راه یافتن به مراتب‏‎ ‎‏بزرگ معنوی می شمارد. و کسانی را که علم و آگاهی به آنان داده شده است، صاحبان‏‎ ‎‏درجات عالی می داند و می فرماید: ‏

‏«‏یَرْفَعِ الله ُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ‏»‏‏؛‏‎[172]‎

‏خدا درجات آن کسانی را از شما که ایمان آورده اند و آنان که دارای علم و دانش شده اند، بالا‏‎ ‎‏می برد.‏

‏همچنین در فرازهای مختلف قرآن کریم، عالمان و دانشمندان را در مقایسه با‏‎ ‎‏ناآگاهان، می ستاید و می فرماید: ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 414
‏«‏قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ‏»‏‏؛‏‎[173]‎

‏بگو آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند، همسان هستند؟!‏

‏از نظر امام ‏‏رحمه الله‏‏ علم از همۀ کمالات افضل است؛ از اشرف اسماء الهیه و از صفات‏‎ ‎‏«موجود بما هُوَ موجود» است و نظام هستی از برکت علم، منتظم شده و هر موجودی که‏‎ ‎‏به این حقیقت نزدیک تر باشد، به مقام قدس ربوبی نزدیک تر است.‏‎[174]‎‏ آن حضرت در کتاب‏‎ ‎‏شریف ‏‏چهل حدیث‏‏، روایتی از امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏در فضیلت جست و جوگران دانش بدین‏‎ ‎‏مضمون نقل می کند که: فرشتگان بال های خویش را برای طالب علم می گسترانند؛ تمام‏‎ ‎‏ساکنان آسمان و زمین برای آنان استغفار می کنند.‏‎[175]‎

‏بنابراین، از دیدگاه امام ‏‏رحمه الله‏‏ عقل و علم در جایگاه خود مقدّس و برای انسان سالک،‏‎ ‎‏لازم و ضروری می باشند؛ زیرا پیش زمینه و بستر وصول سالک را فراهم می سازند. و لذا از‏‎ ‎‏نظر ایشان، بدون استثنا، همۀ علوم سِمَت مقدّمیت دارند:‏

‏پس این که نزد علما مشهور است که یک قسم از علوم که خودش منظور است فی نفسه ـ که‏‎ ‎‏در مقابل علوم عملیه است ـ‏‏  ‏‎[176]‎‏ در نظر قاصر درست نیاید، بلکه جمیع علوم معتبره را سِمَت‏‎ ‎‏مقدّمیت است؛ منتها هر یک برای چیزی و به طوری مقدّمه است... ای عزیز! جمیع علوم‏‎ ‎‏شرعیه، مقدمۀ معرفة الله و حصول حقیقت توحید است.‏‎[177]‎

‏از دیدگاه ایشان علم، مرتبۀ اول از مراتب‏‎[178]‎‏ چهارگانۀ مقامات اهل سلوک است. سلوک‏‎ ‎‏علمی و برهان فلسفی، ذلّت عبودیت و عزّت ربوبیت را ثابت می نماید.‏

‏طبق حکمت متعالیه، جمیع دار تحقّق و تمام دایرۀ وجود، صرف ربط و تعلّق و محض‏‎ ‎‏فقر است. و عزّت و مُلک و سلطنت، مختص به ذات مقدس کبریا است و احدی را از‏‎ ‎‏حظوظ عزّت و کبریا نصیبی نیست، و ذلّت عبودیت در پیشانی همۀ موجودات ثبت شده‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 415
‏است. اگر سالک راه حقیقت، با قدم سلوک علمی و مرکب سیر فکری، این منزل را طی‏‎ ‎‏کند، به مقام اول انسانیت نایل می گردد؛ لیکن در حجاب علم واقع می شود؛ و این حجاب‏‎ ‎‏از حجاب غلیظه است که گفته اند «العلم هوالحجاب الاکبر».‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ معتقد است که سالک باید در این مرحله و در حجاب باقی نماند و از آن گذر‏‎ ‎‏کند؛ زیرا در این مقام، ذلّت عبودیت و عزّت ربوبیت را با براهین عقلی ثابت می کند ولی‏‎ ‎‏مشاهده نمی کند؛ و انسان باید در اثر ریاضت و سلوک، حجاب را از صورت حقیقت‏‎ ‎‏بردارد و حقیقت را مشاهده و رؤیت کند. و اگر از مرحلۀ «علم» عبور نکند، از وصول به‏‎ ‎‏فنا غافل می شود و صرف عمر در حجاب برهان و شعب آن، حجاب را بزرگ تر و‏‎ ‎‏احتجاب از حقیقت را افزون می سازد.‏‎[179]‎

‏اگرچه، در صورتی که انگیزۀ ما از علم، حقیقت جویی و عشق به خدا باشد، علم، چراغ‏‎ ‎‏راه و نور هدایت است، اما امام ‏‏رحمه الله‏‏در کتاب های عرفانی و نامه های اخلاقی خویش روی‏‎ ‎‏«حجاب بودن» علم تأکید فراوانی دارند. از دیدگاه ایشان، اولین حجاب و مانع رسیدن به‏‎ ‎‏حقیقت مطلق، «خود» و اِنّیت انسان است؛ و دومین حجاب و مانعی که می تواند انسان را‏‎ ‎‏از مسیر کمال حقیقی دور نگاه دارد، علم است؛ زیرا در عین حال که مقدّس است و نور‏‎ ‎‏می باشد، ولی حجاب است.‏

‏علت پافشاری امام ‏‏رحمه الله‏‏ بر «حجاب بودن» علم این است که اکثر جویندگان علوم، آن را‏‎ ‎‏ابزار و وسیله ای برای حق جویی و وصول به مقصد اعلی قرار نمی دهند، بلکه مرادشان‏‎ ‎‏انباشتن این اصطلاحات و یادگیری علوم، برای خود علوم است.‏‎[180]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در نامه های عرفانی ـ اخلاقی خویش به سید احمد خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ و فاطمه‏‎ ‎‏طباطبائی رهنمودهای لازم را برای جلوگیری از افراط و تفریط در باب علم یادآور‏‎ ‎‏می شود و به ما گوشزد می کند که علم از جهتی «چراغ راه» است، لذا نباید از آن گریزان‏‎ ‎‏شد؛ و از طرف دیگر، «حجاب» است و راه خروج از این حجاب را نیز متذکّر می شود. در‏‎ ‎‏یک جمع بندی کلی، این توصیه ها عبارتند از:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 416
‏1. از انباشتن اصطلاحات علم رسمی ـ حتی اگر علم عرفان و توحید باشد ـ پرهیز‏‎ ‎‏شود؛ که حجاب اکبر است؛ و در رفع این حجاب باید کوشش نمود:‏

‏دخترم! سرگرمی به علوم ـ حتی عرفان و توحید ـ اگر برای انباشتن اصطلاحات است ـ که‏‎ ‎‏هست ـ و برای خود این علوم است، سالک را به مقصد نزدیک نمی کند، که دور می کند؛‏‎ ‎«العلم هو الحجاب الأکبر»‏. و اگر حق جویی و عشق به او انگیزه است ـ که بسیار نادر است ـ‏‎ ‎‏چراغ راه است و نور هدایت.‏‎[181]‎

‏و در فرازهایی از نامۀ خویش به فاطمۀ طباطبائی می نویسد:‏

‏دخترم! در رفع حُجب کوش نه در جمع کتب... خداوند ـ عزّ و جلّ ـ برای بیداری علما آیۀ‏‎ ‎‏شریفۀ ‏‏«‏مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ‏»‏‎[182]‎‏ را آورده تا بدانند انباشتن علوم ـ گرچه علم شرایع و‏‎ ‎‏توحید باشد ـ از حُجب نمی کاهد، بلکه افزایش دهد؛ و از حُجب صِغار او را به حُجب کِبار‏‎ ‎‏می کشاند.‏‎[183]‎

‏آن حضرت از این که در دوران جوانی، سرگرم مفاهیم و اصطلاحات پرزرق و برق‏‎ ‎‏بوده و در صدد به دست آوردن روح مفاهیم و بر گرداندن آن ها به باطن و ملک آن ها به‏‎ ‎‏ملکوت نبوده است، تأسف می خورد و می گوید:‏

‏ ‏

‏از قیل و قال مدرسه ام حاصلی نشد‏   ‏جز حرف دلخراش پس از این همه خروش‏

‏ ‏

‏و اشتغال به کتب فلسفی و عرفانی را فرو رفتن در حجاب می داند و می گوید:‏

‏نه از ‏‏فتوحات‏‏، فتحی حاصل و نه از ‏‏فصوص الحکم‏‏، حکمتی دست داد؛ چه رسد به غیر آن ها‏‎ ‎‏که خود، داستان غم انگیز دارد.‏‎[184]‎

‏2 و 3. حجاب بودن به معنای گریز از علم و عرفان و فلسفه و قدم گذاشتن در وادی‏‎ ‎‏جهل نیست، بلکه به معنای تصحیح انگیزه در فراگیری علم و گذرگاه قرار دادن آن جهت‏‎ ‎‏رسیدن به مقصد اصلی است:‏

‏... و آنچه گفتم به آن معنا نیست که به فلسفه و علوم برهانی و عقلی نپرداز و از علوم‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 417
‏استدلالی روی گردان؛ که این خیانت به عقل و استدلال و فلسفه است؛ بلکه به آن‏‎ ‎‏معنا  است که فلسفه و استدلال، راهی است برای وصول به مقصد اصلی و نباید تو را‏‎ ‎‏از  مقصد و مقصود و محبوب، محجوب کند. یا بگو این علوم، عبورگاه به سوی مقصد‏‎ ‎‏هستند  و خود، مقصد نیستند؛ و دنیا مزرعۀ آخرت است و علوم رسمی مزرعۀ وصول به‏‎ ‎‏مقصودند.‏‎[185]‎

‏نمی گویم از علم و عرفان و فلسفه بگریز و با جهل، عمر بگذران؛ که این انحراف است؛‏‎ ‎‏می گویم کوشش و مجاهده کن که انگیزه، الهی و برای دوست باشد و اگر عرضه کنی، برای‏‎ ‎‏خدا و تربیت بندگان او باشد، نه برای ریا و خودنمایی؛ که خدای نخواسته جزو علمای سوء‏‎ ‎‏شوی که بوی تعفّنشان اهل جهنم را بیازارد. آنان که او را یافتند و عشق او دارند، انگیزه ای‏‎ ‎‏جز او ندارند و با این انگیزه همۀ اعمالشان الهی است.‏‎[186]‎

‏ای عزیز! علاج و کلّ العلاج در این است که انسان که می خواهد علمش الهی باشد، وارد هر‏‎ ‎‏علمی که شد، مجاهده کند و با هر ریاضت و جدّیتی شده قصد خود را تخلیص کند. سرمایۀ‏‎ ‎‏نجات و سرچشمۀ فیوضات، تخلیص نیت و نیت خالص است؛ ‏«من أخلص لله أربعین صباحاً،‎ ‎جرتْ ینابیعُ الحکمة من قلبه علی لسانه».‎[187]‎

‏از بیانات فوق معلوم می شود که علم، نور است؛ و در این حقیقت، تردیدی نیست که‏‎ ‎‏برای عالم، فهم و درک و دریافتی حاصل می شود که هرگز غیر عالم، از آن بهره مند نیست؛‏‎ ‎‏و تا زمانی که این حقایق بر قلب وارد نگشته، علم مبدّل به ایمان و یقین نمی گردد و این‏‎ ‎‏حجاب است. اما انسان می تواند قلبش را با ریاضت های قلبی مستعد گرداند تا خداوند آن‏‎ ‎‏نور را در قلب بیفکند و این جا است که معنای واقعی حدیث شریف ‏«العلم نور یقذفه الله ‎ ‎فی قلب من یشاء»‎[188]‎‏ روشن می شود؛ یعنی علم، نوری است که خداوند پس از ریاضات‏‎ ‎‏قلبی، آن را در قلب سالک الی الله می افکند.‏‎[189]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 418

پرهیز از انکار مقامات عارفان

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در نامه های عرفانی خود، بر عدم انکار مقامات عارفان و حقایق‏‎ ‎‏عرفانی تأکید فراوانی می کنند؛ همچنین در برخی از کتاب های اخلاقی ـ عرفانی خویش‏‎ ‎‏نیز این موضوع را یادآوری می کنند و بر آن اصرار می ورزند. و کم ترین هدف ایشان از‏‎ ‎‏پافشاری بر این موضوع این است که مقامات اهل الله و معارف حقّه، انکار و استهزا نشود.‏

‏مقصود بنده از تأکید بر این مطالب، بیدار کردن دیگران است که لااقل، مقامات اهل الله را‏‎ ‎‏منکر نشوند؛ که این انکار، منشأ تمام بدبختی ها و شقاوت ها است.‏‎[190]‎

‏می خواهم اصل معنا و معنویت را انکار نکنی؛ همان معنویتی که کتاب و سنّت نیز از آن یاد‏‎ ‎‏کرده اند و مخالفان، آن یا آن ها را نادیده گرفته و یا به توجیه عامیانه پرداخته اند. و من به تو‏‎ ‎‏توصیه می کنم که اول قدم، بیرون آمدن از حجاب ضخیم انکار است؛ که مانع هر رشد و هر‏‎ ‎‏قدم مثبت است.‏‎[191]‎

‏و از سوی دیگر، خطر متظاهران به عرفان را ـ که بهره ای از مقامات روحانی و حالات‏‎ ‎‏عرفانی ندارند و در حقیقت، تمام سرمایۀ باطنی ایشان مشتی الفاظ و اصطلاحات‏‎ ‎‏بی محتوا می باشد ـ گوشزد می کنند. امام ‏‏رحمه الله‏‏ نمی خواهند با اصرار بر مقامات عارفان، همۀ‏‎ ‎‏مدعیان را تطهیر نمایند و مُهر تأیید بر اعمال و رفتار آن ها بزنند؛ بلکه یادآور می شوند که‏‎ ‎‏عرفان، طریقی بس دشوار است و شناختن عارفان واقعی، از آن دشوارتر:‏

‏... من نمی خواهم تطهیر مدعیان را بکنم؛ که «ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد»‏‎[192]‎‎ ‎‏می خواهم اصل معنا و معنویت را انکار نکنی.‏‎[193]‎

‏این یک حقیقت تلخ است که در طول تاریخ، در کنار عارفان و سالکان راستین طریق‏‎ ‎‏حق، متظاهرانِ به عرفان نیز بوده اند که نه تنها بهره ای از مقامات روحانی و حالات عرفانی‏‎ ‎‏نداشته اند، بلکه برخی از آن ها از هر تاریک دلِ در حجاب فرو رفته ای گرفتارتر بوده اند و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 419
‏در حقیقت، تمام سرمایۀ باطنی ایشان جز تظاهر و تفوّه به چند اصطلاح بی محتوا و خرقه‏‎ ‎‏و کشکول، چیز دیگری نیست. چنین عارف نمایانی، مورد تهاجم عارفان حقیقی ـ چون‏‎ ‎‏حکیم صدرالمتألهین شیرازی ـ قرار گرفته اند.‏‎[194]‎‏ این افراد برای توجیه جهل خود، نابخردانه‏‎ ‎‏کلام بلند «العلم هو الحجاب الأکبر» را حربۀ خویش ساخته و بی محابا بر عالمان و‏‎ ‎‏حکیمان تاخته اند. و از آن طرف نیز شعار انحرافی «اسقاط تکالیف» را سرلوحۀ عمل! قرار‏‎ ‎‏داده و بدین سان، خود را از هر عملی منفصل نموده اند؛ غافل از آن که عبادت ـ که نفس‏‎ ‎‏اطاعت است ـ لازمۀ عبودیت می باشد. و بدین ترتیب، آسان ترین راه را برای کسب و‏‎ ‎‏تحصیل معاش دنیوی انتخاب کرده اند؛ چرا که از سویی ریاضت عمل، و از سوی دیگر،‏‎ ‎‏زحمت علم را بر خود هموار نساخته اند.‏

‏و دقیقاً یکی از جهات عمده ای که حکیمان و عارفان راستین، اکیداً توصیه بر حفظ‏‎ ‎‏اسرار معارف الهی کرده و می کنند و غالباً در قالب های خاص و اصطلاحات مخصوص‏‎ ‎‏خویش سخن گفته اند، سدّ کردن باب انتفاع نامحرمانِ محرم نما از این الفاظ و اصطلاحات‏‎ ‎‏بوده است. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در یکی از نامه های خویش به یکی از شاگردان خود چنین‏‎ ‎‏می نویسد:‏

‏و اکیداً وصیت می کنم او را (آقا میرزا جواد همدانی) به آنچه اعاظم حکمت و اساتید بزرگوار‏‎ ‎‏اهل معرفت ما را به آن وصیت کرده اند که نسبت به عرضۀ اسرار این معارف بر غیر اهلش ـ‏‎ ‎‏منکران و بی تدبیران و آنان که از راه حق و انصاف گم گشته اند ـ کاملاً بخل بورزد؛ که آن‏‎ ‎‏کوته نظران، ذوقی تار و عقلی کدر دارند و علم و حکمت، جز جهالت و گمراهی بر ایشان‏‎ ‎‏نیفزاید و معارف حقّه، جز زیان و حیرت نیندوزد؛ که خداوند عالی مرتبه فرموده: ‏‏«‏وَ نُنَزِّلُ مِنَ‎ ‎الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إلاَّ خَسَاراً‏»‏‏؛‏‎[195]‎‏ و ما از قرآن آنچه را رحمت‏‎ ‎‏و شفای مؤمنین است فرو فرستادیم، و بر ستمگران جز زیان نیفزاید.‏‎[196]‎

‏و مکرّر می گردانم وصیت خود را به آنچه که مشایخ عظام به ما سفارش کردند و آن، فاش‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 420
‏نساختن اسرار معارف است مگر به اهلش، و دهان نگشودن به حقایق معارف مگر در‏‎ ‎‏محلّش.‏‎[197]‎

‏لذا نباید به بهانۀ وجود عارف نمایان و دزدان مفاهیم و خرقه پوشان و تاریک دلان،‏‎ ‎‏عارفان راستین و حقیقی و مقامات آنان مورد هجمه قرار گیرد. بله شناخت عارفان‏‎ ‎‏صاحب دل و عرفان حقیقی، کاری بس دشوار است، ولی این موضوع نباید موجب انکار‏‎ ‎‏عرفان و مقامات بلند عرفانی گردد:‏

‏مقصود ما آن نیست که اهل الله کیانند، بلکه مقصود آن است که مقامات انکار نشود؛ اما‏‎ ‎‏صاحب این مقامات کیست، خدا می داند. و این امری است که کسی را بر آن اطلاعی نیست.‏

‏ ‏

‏این مدّعیان در طلبش بی خبرانند‏   ‎ ‎‏آن را که خبر شد خبری باز نیامد‏‎[198]‎

‏ ‏

‏درست است که شناختن چنین عارفانی، صعوبت خاص خود را دارد، اما مراجعه به‏‎ ‎‏قرآن و روایات می تواند در شناساندن عارفان حقیقی و تفاوت آنان با عارفان رسمی و‏‎ ‎‏اسمی کمک قابل توجهی به ما نماید. قرآن در وصف چنین عارفانی می فرماید:‏

‏«‏ألاَ إنَّ أوْلِیَاءَ الله ِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ * الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَی فِی‎ ‎الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الاْخِرَةِ لاَ تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ الله ِ ذٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ‏»‏‏؛‏‎[199]‎

‏آگاه باشید که دوستان خدا هیچ ترس و هیچ اندوهی در دل آنان نیست. آنان ایمان آورده و‏‎ ‎‏پرهیزکارند. در زندگانی دنیا و هم در آخرت، برای آنان بشارت است. سخنان خدا را تغییر و‏‎ ‎‏تبدیلی نیست؛ و این پیروزی بزرگی است.‏

‏و نیز می فرماید:‏

‏«‏یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاْصَالِ * رِجَالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ الله ِ وَ إقَامِ الصَّلَوٰةِ وَ إیتَاءِ‎ ‎الزَّکَوٰةِ یَخَافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأبْصَارُ‏»‏‏؛‏‎[200]‎

‏صبحگاهان و شامگاهان در آن خانه ها، خدا را تسبیح می کنند. مردانی که هیچ تجارت و داد‏‎ ‎‏و ستدی آنان را از یاد خدا و به پا داشتن نماز و دادن زکات، غافل نمی کند؛ و از روزی که‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 421
‏دل ها و دیده ها در آن روز حیران و مضطربند ترسان و هراسان هستند.‏

‏حضرت علی ‏‏علیه السلام‏‏ در مورد آنان می فرماید:‏

«هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة، و باشروا روح الیقین، و استلانوا ما استعوَرَه المترفون، و‎ ‎أنسوا بما استوحش منه الجاهلون، و صحبوا الدنیا بأبدان، أرواحها معلّقةً بالمحلّ الأعلی.‎ ‎اُولئک خلفاء الله فی أرضه و الدعاة الی دینه. آه آه شوقاً إلی رُؤیتهم!»‎[201]‎

‏علم و دانش، با حقیقت و بصیرت به آن ها روی آورده، و روح یقین را لمس کرده اند و آنچه‏‎ ‎‏ناز پرورده ها و بهره مندان، سخت می شمرند، بر آنان آسان است؛ آنان به آنچه جاهلان از آن‏‎ ‎‏وحشت دارند خو گرفته اند، و در دنیا با بدن هایی به سر می برند که ارواحشان با جهان بالا‏‎ ‎‏پیوند دارد. آنان خلفای الهی و دعوت کنندگان به دین خدا در روی زمین هستند. آه آه چقدر‏‎ ‎‏مشتاق دیدار آنان هستم!‏

‏پرداختن به این موضوع، مجالی بس وسیع می طلبد که در نوشتار مستقلی باید بدان‏‎ ‎‏پرداخت.‏

‏از دیدگاه امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ منکران مقامات و مدارج معنوی به سه دسته تقسیم می شوند:‏

1. بی خبران از سفر روحانی: ‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ دربارۀ این دسته می فرماید:‏

‏این دسته به طور کلی منکر مقامات می باشند و اهل آن را خطاکار و عاطل و باطل می دانند،‏‎ ‎‏و کسی را که ذکری از آنان کند یا دعوتی به مقامات آنان نماید، متّهم به کذب و شطح‏‎ ‎‏می کنند. دل این بیچاره ها، زنده به حیات معرفت و محبت الهی نیست؛ مردگانی هستند که‏‎ ‎‏غبار تن و تنگنای بدنِ مُظلم، آنان را از همۀ عوالم نور محروم نموده است: ‏‏«‏وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ‎ ‎الله ُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ‏»‏‏؛‏‎[202]‎‏ کسی که خدا برای او نوری قرار ندهد، او نوری نخواهد داشت.‏

‏هرچه از حدیث و قرآن پیرامون محبت و عشق الهی و حبّ لقا و انقطاع به حق، برای این‏‎ ‎‏طایفه خوانده شود، به تأویل و توجیه آن می پردازند و مطابق آراء خود، تفسیر می کنند؛ همۀ‏‎ ‎‏آیات لقاء الله و حبّ الله را به ملاقات درخت های بهشتی و زن های زیبا توجیه می نمایند.‏‎[203]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 422
‏امیدی به اصلاح و بیدار شدن این گروه از خواب گران و سنگین نیست؛‏

‏«‏إنَّکَ لاَ تَهْدِی مَنْ أحْبَبْتَ‏»‏‏؛‏‎[204]‎

‏ای پیامبر! تو هر کسی را دوست داری، نمی توانی هدایت بکنی.‏

‏«‏وَ مَا أنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ‏»‏‏؛‏

‏و تو به کسانی که در گور هستند نمی توانی (پیام خود را) بشنوانی.‏‎[205]‎

‏از منظر امام ‏‏رحمه الله‏‏ حجاب های ضخیم و جهل مرکّب، یکی از علل انکار مقامات اهل الله و‏‎ ‎‏ارباب معرفت است:‏

‏و ما در پشت سورها و حجاب های ضخیم واقعیم و آن شهرها و شهریارها را جزو بافته ها‏‎ ‎‏گمان می کنیم. من با شیخ عطّار یا میثم تمّار کار ندارم، ولی اصل مقامات را انکار نمی کنم و‏‎ ‎‏صاحب آن ها را از جان و دل طلبکارم و در این محبّت امید فرج دارم؛ تو خود هرچه خواهی‏‎ ‎‏باش و با هر که خواهی پیوند.‏

‏ ‏

‏مدّعی خواست که آید به تماشاگه دوست‏   ‎ ‎‏دست غیب آمد و بر سینۀ نامحرم زد‏‎[206]‎‎ ‎

‏ولی در اخوّت ایمانی و خُلّت روحانی، با احبّاء عرفانی خیانت روا ندارم و از نصیحت ـ که از‏‎ ‎‏حقوق مؤمنین است به یکدیگر ـ خودداری ننمایم.‏

‏بالاترین قذارات معنویه ـ که تطهیر آن را با هفت دریا نتوان نمود و انبیای عظام ‏‏علیهم السلام‏‏ را‏‎ ‎‏عاجز نمود ـ قذارات جهل مرکّب است؛ که منشأ داء عضال انکار مقامات اهل الله و ارباب‏‎ ‎‏معرفت است، و مبدأ سوء ظن به اصحاب قلوب است.‏‎[207]‎

‏پسرم! آنچه در درجۀ اول به تو وصیت می کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی؛‏‎ ‎‏که این شیوۀ جهّال است. و از معاشرت با منکرین مقامات اولیا بپرهیزی؛ که اینان قطّاع‏‎ ‎‏طریق حق هستند.‏‎[208]‎

2. علاقه مندان به دنیا و لذّات دنیوی: ‏این گروه، مقامات اهل معرفت را منکر نیستند و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 423
‏عناد با اهل الله ندارند، ولی اشتغال به دنیا و تحصیل آن و غوطه ور بودن در لذّات‏‎ ‎‏جسمانی، آنان را از آموختن مباحث علمی و کسب مقامات روحانی باز داشته است. اینان‏‎ ‎‏مانند بیمارانی هستند که بیماری خود را می دانند، ولی شکم پروری شان مانع از معالجۀ‏‎ ‎‏خویش گشته است؛ بر خلاف دستۀ اول که از اصل وجود بیماری بی خبرند.‏

3. اصحاب اصطلاحات و دزدان مفاهیم: ‏اینان به تحصیل معارف اشتغال داشته و‏‎ ‎‏مراحل علمی را طی کرده اند، اما از حقایق معارف و مقامات اهل الله ، به اصطلاحات و‏‎ ‎‏الفاظ و عبارات اکتفا نموده و عده ای بیچاره را در بند الفاظ و اصطلاحات به زنجیر کشیده‏‎ ‎‏و به گفتار قناعت نموده اند.‏

‏برخی از این اشخاص، علوم بی مغز خویش را ابزار کسب معیشت قرار داده اند، و با‏‎ ‎‏الفاظ فریبنده و نقل اقوال، درصدد جلب قلوب بندگان خدا می باشند؛ غافل از آن که قلوب‏‎ ‎‏بندگان خدا منزلگاه خدا است و کسی را حق تصرف در آن نیست. اینان بیمارانی هستند‏‎ ‎‏که خویش را به شکل طبیب وا نمود می کنند و مردم را به امراض مهلک گرفتار می سازند.‏

‏علامت اساسی این گروه آن است که علاقه مند به ارشاد اغنیا، ثروتمندان و اشراف‏‎ ‎‏هستند و به ارشاد فقرا و درویشان توجهی ندارند. بیش تر مریدان این گروه، صاحبان جاه‏‎ ‎‏و جلال و مال و منال می باشند.‏‎[209]‎‏ امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ دربارۀ این دسته از علما می فرماید:‏

«... و من العلماء من یری أن یضع العلم عند ذوی الثروة و الشرف، و لا یری فی المساکین‎ ‎وضعاً؛ فذاک فی الدرک الثالث من النار»؛‎[210]‎

‏و گروهی از دانشمندان کسانی هستند که علم را در اختیار اشراف و ثروتمندان قرار می دهند و‏‎ ‎‏در میان بینوایان برای علم، جایگاهی قائل نیستند؛ اینان در طبقۀ سوم آتش هستند.‏

‏بنابراین، امام ‏‏رحمه الله‏‏ در نامه های عرفانی ـ اخلاقی خود، در درجۀ اول تأکید می کند که از‏‎ ‎‏انکار مقامات عارفان به شدت پرهیز کنند؛ و نه تنها انکار نکنند، بلکه توصیه می کنند که‏‎ ‎‏دوستدار عارفان و صالحان باشند:‏

‏پسرم! سعی کن اگر از اهل مقامات معنوی نیستی، انکار مقامات روحانی و عرفانی را نکنی؛‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 424
‏که از بزرگ ترین حیله های شیطان و نفس امّاره ـ که انسان را از تمام مدارج انسانی و مقامات‏‎ ‎‏روحانی باز می دارد ـ واداریِ او است به انکار و احیاناً به استهزای سلوک الی الله ، که منجر به‏‎ ‎‏خصومت و ضدّیت با آن شود و...‏‎[211]‎

‏دخترم! سعی کن اگر اهلش نیستی و نشدی، انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنی و‏‎ ‎‏معاندت با آنان را از وظایف دینی نشمری. بسیاری از آنچه آنان گفته اند، در قرآن کریم به‏‎ ‎‏طور مرموز و سربسته، و در ادعیه و مناجات اهل عصمت، بازتر، آمده است و چون ما‏‎ ‎‏جاهلان از آن ها محرومیم، با آن به معارضه برخاستیم.‏

‏گویند صدرالمتألهین دید در جوار حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ شخصی او را لعن‏‎ ‎‏می کند. پرسید: چرا صدرا را لعن می کنی؟ جواب داد: قائل به وحدت واجب الوجود است.‏‎ ‎‏گفت: پس او را لعن کن!‏

‏این امر اگر قصّه هم باشد، حکایت از یک واقعیت دارد؛ واقعیت دردناکی که من خود‏‎ ‎‏قصه هایی را دیده یا شنیده ام که در زمان ما بوده است.‏‎[212]‎

‏از سوی دیگر، امام ‏‏رحمه الله‏‏ به اهل عرفان و تصوّف توصیه می کند که دم فرو بندند و به‏‎ ‎‏راحتی، ادعای معارف، محبت، فناء فی الله ، بقاء بالله و ولایت امر نکنند؛ که اگر هر طایفه ای‏‎ ‎‏از ما به زبان قال و ظهور حال، دعوی مرتبه ای کند و این ظاهر با باطن و این علن با سرّ‏‎ ‎‏مطابق و موافق نباشد و از صداقت به دور باشد، از زمرۀ منافقان خواهد بود؛ از این رو‏‎ ‎‏انسان باید به معالجۀ خود بپردازد و تا فرصت از دست نرفته، برای حال بدبختی و روز‏‎ ‎‏ذلّت و ظلمت خود فکری نماید.‏‎[213]‎

‏همچنین حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ به عارفان توصیه می کند که نباید به علم عرفان قانع بود و با‏‎ ‎‏این علم، نسبت به دیگران فخرفروشی و تکبر نمود و قلب خود را منزلگاه شیطان قرار داد‏‎ ‎‏و بندگان خدا و خاصان درگاه را به نظر تحقیر نگریست زیرا دانستن مفاهیم و بافتن‏‎ ‎‏اصطلاحات، افتخار نیست. عرفان باید قلب را محل تجلیات اسماء و صفات و جلوۀ ذات‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 425
‏و محل ورود سلطان حقیقی باشد که آثار را محو و تلوین و تعیّنات را بزداید.‏‎[214]‎

‏از نظر امام ‏‏رحمه الله‏‏، با این که طیّ مقامات عارفان، سخت و طاقت فرسا است، اما انسان نباید‏‎ ‎‏از دخول در مقامات، ترس و وحشتی داشته باشد. در مرحلۀ اول، ورود در هر یک از‏‎ ‎‏مقامات و پیمودن هر مرحله از مراحل سلوک، مشکل به نظر می آید و شیطان و نفس نیز‏‎ ‎‏سعی می کنند، نگذارند انسان وارد سیر و سلوک گردد، ولی پس از ورود کم کم راه، آسان و‏‎ ‎‏پیمودن آن سهل می شود. انسان هر قدمی در راه حق بردارد، برای قدم دیگر، نور هدایت‏‎ ‎‏الهی، راه را روشن و سلوک را برای وی آسان می سازد.‏‎[215]‎

جوانی بهترین دوران خودسازی

‏دوران جوانی دوران تجلّی روح عرفان، اخلاق و معنویت است. جوانان در این‏‎ ‎‏دوران، آمادگی بیش تری جهت پذیرش فضیلت ها و ارزش های الهی و کمال طلبی دارند.‏‎ ‎‏عشق و شور، طراوت و پاکی، شجاعت و سرسختی، استقلال طلبی و عدالت خواهی، ایثار‏‎ ‎‏و از خود گذشتگی، استعداد و توانایی، قدرت و غرور، تربیت و سازندگی روحی،‏‎ ‎‏انعطاف پذیری و لطافت روح، قرب به ملکوت و دوری از دنیا و... از ویژگی های خاص‏‎ ‎‏جوان می باشد.‏

‏جوانی، حساس ترین دوران زندگی، و جوانان امیدبخشان فرداهای جامعۀ بشری‏‎ ‎‏هستند. اگر بذر نیکی و پاکی در سرزمین قلب و روح اینان افشانده شود، ثمرات پربهایی‏‎ ‎‏را در زندگی آیندۀ خویش و همنوعان خویش به بار خواهند آورد.‏

‏در همین راستا از بزرگان و هادیان طریقت، به ویژه انبیا و اولیای خدا، سخنان‏‎ ‎‏ارزشمندی به ما رسیده است.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ به پیروی از اولیای الهی، از سر سوز و گداز و شوق و محبّت پدرانه،‏‎ ‎‏همۀ اقشار جامعه، به ویژه جوانان عزیز را مورد توجه قرار دادند و همواره بر این موضوع‏‎ ‎‏پافشاری داشتند. از این رو بخش قابل توجهی از سخنرانی ها و نامه های اخلاقی ـ عرفانی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 426
‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ متوجه این قشر عظیم می باشد. درک و شناخت درست حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ از مراتب‏‎ ‎‏و کمالات انسان و نیازهای واقعی جوانان، سبب عنایت و تذکر نکات مورد لزوم به‏‎ ‎‏نوجوانان و جوانان جامعه شد.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ اصرار و تأکید داشتند که جوانان، فرصت جوانی را غنیمت شمرند؛ چرا که‏‎ ‎‏جوانی فقط یک بار در آسمان عمر انسان می درخشد و بهاری است که در گذرگاه دوران‏‎ ‎‏زندگی انسان، بیش از یک بار مورد تجربه قرار نمی گیرد؛ هشیار و هوشمند کسی است‏‎ ‎‏که  نگذارد این بهترین دوران عمر و طلایی ترین مراحل زندگی، به سهولت از کف او‏‎ ‎‏بیرون رود و قبل از محروم شدن از این دُرّ گران بها، قدر و منزلت آن را بداند و آن را‏‎ ‎‏غنیمت بشمارد:‏

‏هان ای عزیز! از خواب بیدار شو؛ از غفلت تنبّه پیدا کن و دامن همّت به کمر زن و تا وقت‏‎ ‎‏است، فرصت را غنیمت بشمار، و تا عمر باقی است و قوای تو در تحت تصرف تو است و‏‎ ‎‏جوانی برقرار است و اخلاق فاسده بر تو غالب نشده و ملکات رذیله بر تو چیره نگردیده،‏‎ ‎‏چاره ای کن و دوایی برای رفع اخلاق فاسده و قبیحه پیدا کن و راهی برای اِطفای نایرۀ‏‎ ‎‏شهوت و غضب پیدا نما.‏‎[216]‎

‏و چه زیبا فرموده است امیرالمؤمنین علی ‏‏علیه السلام‏‏:‏

«شیئان لا یعرف فضلهما إلاّ مَن فقدهما: الشباب و العافیة»؛‎[217]‎

‏دو چیز است که ارزش آن شناخته نمی گردد، مگر وقتی که از دست رود: یکی جوانی و‏‎ ‎‏دیگری تندرستی.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در نامه های اخلاقی ـ عرفانی و همچنین در کتاب های عرفانی خویش،‏‎ ‎‏دلیل تأکید و اصرار بر تهذیب، اصلاح و سازندگی در دوران جوانی را ـ که فصل شعر و‏‎ ‎‏شعور است ـ به روشنی بیان کرده است. ایشان معتقد است که جوان، خصلت ها و‏‎ ‎‏ویژگی های خاصی دارد که دیگران این خصوصیات را ندارند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 427

ویژگی های جوانان از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

قرب جوانان به ملکوت: ‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ جوانان را جلوه و ظهور خدا می داند؛ لذا توصیه‏‎ ‎‏می کند که جوانان در خدا محو شوند و از نیستی به هستی مطلق برسند:‏‎[218]‎

‏... تو نیز مأیوس نباش، که یأس از اَقفال بزرگ است. به قدر میسور در رفع حُجب و شکستن‏‎ ‎‏اَقفال برای رسیدن به آب زلال و سرچشمۀ نور، کوشش کن. تا جوانی در دست تو است،‏‎ ‎‏کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن اقفال و رفع حُجب؛ که هزاران جوان‏‎ ‎‏که  به افق ملکوت نزدیک ترند، موفق می شوند و یک پیر موفق نمی شود.قید و بندها‏‎ ‎‏و  اقفال  شیطانی اگر در جوانی غفلت از آن ها شود، هر روز که از عمر بگذرد، ریشه دارتر‏‎ ‎‏و  قوی تر شوند.‏‎[219]‎

‏ ‏

‏درختی که اکنون گرفته است پای‏   ‎ ‎‏به نیروی شخصی برآید ز جای‏

‏گرش همچنان روزگاری هلی‏   ‎ ‎‏به گردونش از بیخ بر نگسلی‏‎[220]‎‎ ‎

‏    ‏سرعت اصلاح قلب جوان: ‏از نظر ایشان، اصلاح نفس و تربیت باطن در جوانان،‏‎ ‎‏سریع تر صورت می گیرد؛ زیرا در پیران، هواهای نفسانی، جاه طلبی، مال دوستی‏‎ ‎‏و  خودبزرگ بینی، بسیار افزون تر از جوانان است و لذا جوان می تواند به آسانی، خود را از‏‎ ‎‏شرّ نفس امّاره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند:‏‎[221]‎

‏شما جوان ها بهتر می توانید تهذیب نفس کنید... در شما آن ریشه های فساد، کم تر است؛‏‎ ‎‏رشدش کم تر است؛ آن طور رشد نکرده. هر روز بماند رشدش زیادتر می شود؛ هر روز تأخیر‏‎ ‎‏و  تعویق بیندازید مشکل تر می شود؛ یک پیر بخواهد اصلاح بشود بسیار مشکل است؛ جوان‏‎ ‎‏زودتر اصلاح می شود. هزاران جوان اصلاح می شوند و یک پیر نمی شود.‏‎[222]‎

‏همچنین امام ‏‏رحمه الله‏‏ معتقدند که توبه در جوانی آسان تر است. ایام جوانی بهار توبه است‏‎ ‎‏و  شرایط توبه، سهل تر و آسان تر؛ زیرا بار گناهان کم تر و کدورت قلب و ظلمت باطنی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 428
‏ناقص تر می باشد. تجربه شده که در پیری، حرص و طمع و حبّ جاه و مال و آرزوها‏‎ ‎‏بیش تر است؛ لذا پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ می فرماید:‏

«یهرم ابن آدم و یبقی معه اثنتان: الحرص و الأمل»؛‎[223]‎‏ انسان پیر می شود و دو چیز با او‏‎ ‎‏می ماند: حرص و آرزو.‏

‏معلوم نیست که انسان به مرحلۀ پیری برسد و بتواند توبه کند؛ پس باید در جوانی اقدام‏‎ ‎‏به توبه کرد:‏

‏پس ای عزیز! هرچه زودتر دامن ‏‏[‏‏همّت‏‏]‏‏ به کمر بزن و عزم را محکم و اراده را قوی کن، و از‏‎ ‎‏گناهان، تا در سنّ جوانی هستی یا در حیات دنیایی می باشی، توبه کن.‏‎[224]‎

انعطاف پذیری و تأثیرپذیری روح جوان: ‏تأثّر قلبی انسان در ایام جوانی بیش تر است؛‏‎ ‎‏زیرا قلب جوان، لطیف تر و ملکوتی تر و صفای باطنی او بیش تر است و واردات و‏‎ ‎‏تزاحمات و تراکمات در آن کم تر است؛ پس شدید الانفعال و کثیر القبول است؛ به طوری‏‎ ‎‏که بسیار اتفاق می افتد حق یا باطل، زیبایی یا زشتی را به مجرد معاشرت با اهل آن، بدون‏‎ ‎‏دلیل و برهان، می پذیرد.‏‎[225]‎

قوی بودن ارادۀ جوان: ‏در جوانی، ارادۀ انسان قوی تر و محکم تر است و ریشۀ گناه و‏‎ ‎‏آلودگی ضعیف می باشد؛ عکس پیری که اراده و همّت انسان ضعیف و ریشه های فساد،‏‎ ‎‏ثابت و استوار می باشند. انسان در جوانی بر قوای خود مسلّط است؛ ولی در پیری، ضعف،‏‎ ‎‏سستی، رخوت و سردی بر جسم و جان انسان مستولی می شود.‏

‏تا نیروی جوانی دارید، می توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را‏‎ ‎‏از خود دور سازید. انگیزه های فساد در جوان ضعیف است، لیکن هرچه سنّ بالاتر رود، ریشۀ‏‎ ‎‏گناه در قلب قوی تر و محکم تر می گردد، تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست.‏‎[226]‎

‏الآن قوای شما قوی است و شیطان در شما ضعیف. وقتی سنّ شما زیاد شد، قوای شما‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 429
‏ضعیف می شود، شیطان در شما قوی؛ آن وقت دیگر نمی توانید، شکست می خورید.‏‎[227]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ به عنوان پیر طریقت و عارف دل سوخته ای که همۀ جوانان جامعه را فرزندان‏‎ ‎‏خویش می دانست توصیه هایی به عزیزان خود دارد که به صورت فهرست، ذکر می گردد: ‏

‏1. معاشران و دوستان خویش را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجه به معنویات‏‎ ‎‏انتخاب کنید.‏‎[228]‎

‏2. از قدرت جوانی استفاده کرده و در ملکوت پرواز کنید:‏

‏عزیزم! از جوانی به اندازۀ کافی استفاده کن؛ که در پیری همه چیز از دست می رود.‏‎[229]‎

‏3. از نشاط جوانی بهره گیرید:‏

‏شیخ جلیل ما و عارف بزرگوار، آقای شاه آبادی فرمودند که تا قوای جوانی و نشاط آن باقی‏‎ ‎‏است، بهتر می توان در مقابل مفاسد اخلاقی مقاومت کرد.‏‎[230]‎

‏4. از غرور جوانی بپرهیزید.‏‎[231]‎

‏5. جوانی را جدّی بگیرید.‏‎[232]‎

‏6. جوانی را غنیمت بشمارید.‏‎[233]‎

‏7. کاری کنید که از گذشت ایام جوانی تأسف نخورید.‏‎[234]‎

‏8. جوان باید از دنیا دوری جوید:‏

‏پسرم! هیچ گاه دنبال تحصیل دنیا ـ اگرچه حلال او باشد ـ مباش، که حبّ دنیا ـ گرچه‏‎ ‎‏حلالش باشد ـ رأس همۀ خطاها است؛ چه خود، حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به‏‎ ‎‏دنیای حرام می کشد.‏‎[235]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 430

همّت بلند

‏در فضای عالم معنا باید با همّت بلند و مردانه به فکر پرواز بود. همان گونه که پرندگان‏‎ ‎‏با بال های خود به پرواز می آیند، مردان بزرگ نیز با نیروی همّت عالی به سوی آسمان‏‎ ‎‏نورانیِ معنویت پرواز می نمایند واز خلق جدا می شوند و به خالق می پیوندند. ‏

«المرءُ یطیر بهمّته»؛‎[236]‎‏ مرد با همّت خود پرواز می کند.‏

‏در سیر و سلوک الی الله همّت و استقامت، سرنوشت ساز و ارزشمند است. قرآن‏‎ ‎‏مجید می فرماید:‏

‏«‏إنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبٌّنَا الله ُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ‏»‏‏؛‏‎[237]‎

‏آنان که گفتند خدای ما الله است و استقامت به خرج دادند، ملائکه بر آنان نازل می شوند.‏

‏ارزش وجودی هر سالکی را همّت او تعیین می کند؛ ‏«قدر الرجل علی قدر همّته».‎[238]‎‎ ‎‏مؤمنان راستین، همّت های بلندی را در دل می پرورانند؛ ‏«بعیدٌ همّه، کثیرٌ صمته».‎[239]‎

‏مؤمنان بلند همّت، گذشته از آن که توجهی به آیندۀ دور دارند، مقام های بس منیع را نیز‏‎ ‎‏در نظر دارند و هرگز به کم تر از «جنّة اللقاء» بسنده نمی کنند و هنگامی که دیگران به خلق‏‎ ‎‏وابسته اند، آنان به حق پیوسته اند و جز او را نمی طلبند و برای رسیدن به این مقام رفیع،‏‎ ‎‏چون فرشتگان، هیچ نیرنگی را به همت والای خویش راه نمی دهند و پروردگار صاحب‏‎ ‎‏عرش را ذخیرۀ روز نیاز قرار می دهند؛ که آن روز همواره حضور داشته و هرگز به روز‏‎ ‎‏بی نیازی مبدل نمی گردد.‏‎[240]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏، این عارف فرزانه، همچنان که خودش دارای اراده، قدرت و همّت‏‎ ‎‏وصف ناپذیری بود، شاگردان و پیروان خویش و راهیان الی الله را توصیه می کردند که‏‎ ‎‏همّتشان خداوند متعال و ملکوت او باشد و از صرف کوشش در به دست آوردن برخی‏‎ ‎‏مقامات حیوانی و شیطانی و ظاهری شدیداً پرهیز کنند. ایشان در نامه ای عرفانی به یکی از‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 431
‏شاگردان، سفارش می کنند که بپرهیز و بر حذر باش از صرف همّت خویش در امور ذیل:‏

‏1. لذّات و شهوات حیوانی که شأن چهار پایان است؛‏

‏2. غلبه بر نزدیکان و همنوعان ـ اگرچه غلبه در علوم و معارف باشد ـ که این، منزلتِ‏‎ ‎‏درندگان است؛‏

‏3. به ریاست های ظاهری دنیایی قانع نباش که مقام شیاطین است؛‏

‏4. به عبادات و طاعات ظاهری خرسند مباش؛‏

‏5. به حکمت رسمی و شبهات کلامی راضی مباش؛‏

‏6. به دعاوی و طامات پر سر و صدای اهل خرقه راه مسپار؛‏

‏7. به شیوایی گفتار ارباب تصوّف و عرفان ظاهری و نظم کلام آنان خشنود مباش.‏

‏زیرا که صرف همّت در همۀ این ها و تکیه بر آن ها، مرگ و هلاکت است؛ و چنین‏‎ ‎‏کاری، زیان آشکار و محرومیت ابدی و ظلمتی است بی پایان.‏‎[241]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در ادامه می فرماید:‏

‏همّت شما باید در همۀ حرکات و سکنات و اندیشه و فکرتان، توجه به خداوند متعال و‏‎ ‎‏ملکوت او باشد؛ چرا که به سوی خدا مسافر هستید و با قدم نفس، راه پیمودن در این سفر،‏‎ ‎‏ممکن نیست. پس چاره ای نیست جز آن که با قدم خدا و رسول سفر کنی.‏‎[242]‎

‏و ای نفس!... همت تو در تمامی حرکات و سکنات و افکار و انظار و رهپویی ها باید به سوی‏‎ ‎‏الله تعالی، آفریننده و پدید آورنده و بازگرداننده ات، باشد.‏‎[243]‎

‏حبیبا! همّت بلند دار و از کمال اخلاص بگو:‏

‏ ‏

‏دوست بگو، دوست بگو، دوست دوست‏   ‏تا نگری هر چه بود اوست اوست‏‎[244]‎

‏ ‏

بی اعتنایی به ثنای ثناگویان و استقبال از عیب جویان

‏تعریف و تمجید از انسان، آغاز حملۀ شیطان است؛ گرچه شیطان هیچ گاه انسان را رها‏‎ ‎‏نمی کند، ولی زمانی که از تو به بزرگی یاد کرده و القابی به تو دادند و در مجلسی، از تو‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 432
‏تمجید و تجلیل به عمل آمد، در آن هنگام و در این مجلس، حملۀ شیطان از خطوط مقدّم‏‎ ‎‏جبهه آغاز شده است و او به طور مرتب در حال حمله است؛ لذا کاملاً باید مواظب بود.‏‎ ‎‏حضرت امیرالمؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏می فرماید:‏

‏مبادا هرگز دچار خودپسندی گردی و به خوبی های خود اطمینان کنی، و ستایش را دوست‏‎ ‎‏داشته باشی! که این ها همه از بهترین فرصت های شیطان برای هجوم آوردن به تو است؛ و‏‎ ‎‏کردار نیک، نیکوکاران را نابود سازد.‏‎[245]‎

‏همچنین حضرت در وصف متقیان راستین می فرماید:‏

‏هنگامی که از یکی از آن ها تعریف و تمجید می شود، از آنچه در باره اش گفته شده، ترسیده و‏‎ ‎‏می گوید: من نسبت به خود از دیگری آگاه ترم؛ و خداوند نسبت به من از من داناتر است.‏‎ ‎‏پروردگارا! مرا به خاطر آنچه درباره ام می گویند مؤاخذه مکن؛ و مرا برتر از آنچه آنان‏‎ ‎‏می پندارند قرار بده و آنچه از اعمال من که آن ها نمی دانند (گناهان) بپوشان و مشمول غفران‏‎ ‎‏خود قرار بده.‏‎[246]‎

‏ثنایِ ثناگویان، آثار کشنده و آفات هلاکت باری برای انسان به بار می آورد؛ از جمله‏‎ ‎‏این که باعث کبر و خودبینی می گردد. کسی که زبان ها به مدح او گشوده می شوند،‏‎ ‎‏خودپسند می گردد و می پندارد به اوج کمال رسیده؛ و این، موجب سستی در عمل‏‎ ‎‏می شود. لذا رسول خدا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ به شخصی که در محضر حضرتش دیگری را مدح کرد، فرمود:‏

‏وای بر تو! گردن دوستت را شکستی؛ اگر به آن گوش دهد و باورش آید، رستگار‏‎ ‎‏نخواهد  شد.‏‎[247]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ معتقد است که: ‏

‏اولاً: مدح و ثنا و همچنین عیب جویی، تهمت و افترا در زندگی انسان اجتناب ناپذیر‏‎ ‎‏است؛ لذا به فرزندش سید احمد خمینی توصیه می کند که:‏

‏از تهمت های ناروا و شایعه پراکنی های دروغین اظهار ناراحتی و نگرانی نکن. تا زنده هستی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 433
‏و حرکت می کنی و منشأ اثر هستی، انتقاد، تهمت و شایعه سازی علیه تو اجتناب ناپذیر است.‏‎ ‎‏آن کس که فعالیت دارد، هرگز از گزند بدخواهان نمی تواند به دور باشد.‏‎[248]‎

‏ثانیاً: استقبال از ثناها و مدح ها، و ناراحت شدن از انتقادها و شایعه افکنی ها، ناشی از‏‎ ‎‏حبّ نفس است که بزرگ ترین دام ابلیس لعین می باشد.‏‎[249]‎

‏ثالثاً: مدّاحان و ثناگویان، دشمن ما هستند:‏

‏پسرم! چه خوب است به خود تلقین کنی و به باور خود بیاوری یک واقعیت را که مدح‏‎ ‎‏مدّاحان و ثنای ثناجویان چه بسا که انسان را به هلاکت برساند و از تهذیب دور و دورتر‏‎ ‎‏سازد... آنان که با ثناهای خود، ما را از جوار حق دور می کنند، دوستانی هستند که با دوستی‏‎ ‎‏خود به ما دشمنی می کنند.‏‎[250]‎

‏رابعاً: عیب جویان و انتقاد کنندگان، دوستان ما هستند:‏

‏و شاید عیب جویی ها و شایعه پراکنی ها برای علاج معایب نفسانی ما سودمند باشد ـ که‏‎ ‎‏هست ـ همچون عمل جرّاحی دردناکی که موجب سلامت مریض می شود... و آنان که‏‎ ‎‏پندارند با عیب گویی و فحّاشی و شایعه سازی به ما دشمنی می کنند، دشمنانی هستند که با‏‎ ‎‏عمل خود، ما را ـ اگر لایق باشیم ـ اصلاح می کنند و در صورت دشمنی، به ما دوستی‏‎ ‎‏می نمایند.‏‎[251]‎

نجات انسان در وارستگی و گسستگی از دنیا

‏یکی از موانع فهم کمال آدمی، وابستگی و دل بستگی به دنیا است. این حالت اگر بر‏‎ ‎‏روح انسان حاکم گردد، تمام ارزش ها را تحت الشعاع قرار می دهد و از فروغ آن می کاهد.‏

‏برای رهایی از جلوه های فریبندۀ دنیا و مظاهر مادی، راهی بهتر از زهد و ساده زیستی‏‎ ‎‏نیست. نظر به این که جهت گیری اصلی هدف بعثت انبیا، دعوت انسان به عالم آخرت و‏‎ ‎‏سوق دادن جامعۀ بشری به سوی سعادت جاودانی است؛ و رسیدن به این هدف،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 434
‏ممکن  نیست مگر با اِعراض از دنیا و قطع علایق و بیرون کردن محبّت آن از دل؛ لذا به‏‎ ‎‏اعتقاد امام ‏‏رحمه الله‏‏:‏

‏آنچه مایۀ نجات انسان ها و آرامش قلوب است، وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن‏‎ ‎‏است که با ذکر و یاد دایمی خدای تعالی حاصل شود.‏‎[252]‎

دنیا در چشم انداز اولیای خدا

‏هیچ کس به اندازۀ حضرت علی ‏‏علیه السلام‏‏ حقایق جهان و ماهیت دنیا را نشناخته و آن را به‏‎ ‎‏مردم معرفی نکرده است؛ و هیچ کس همانند امیرالمؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏ دنیا را تحقیر و توبیخ و‏‎ ‎‏تصغیر ننموده است. آن حضرت دربارۀ دنیا می فرماید:‏

«فلتکن الدنیا فی أعینکم أصغر من حُثالة القرط و قراضة الجلم»؛‎[253]‎

‏دنیا در نظر شما باید کوچک تر و کم تر از بریدۀ پوست میوه و بریدۀ پشم جدا شده با قیچی باشد.‏

«و إنّ دنیاکم عندی لأهون من ورقةٍ فی فم جرادةٍ تقضمها»؛‎[254]‎

‏همانا دنیای شما در نزد من از برگی بر دهان ملخ، کم ارزش تر است.‏

«و الله ِ لدنیاکم هذه أهونُ فی عینی من عراقِ خنزیر فی ید مجذوم»؛‎[255]‎

‏به خدا قسم دنیای شما در نزد من، از استخوان خوک در دست مبتلا به بیماری جذام کم‏‎ ‎‏ارزش تر است.‏

«عباد الله ! اُوصیکم بالرفض لهذه الدنیا التارکة لکم، و إن لم تحبّوا ترکها»؛‎[256]‎

‏شما را وصیت می کنم به ترک این دنیا؛ که شما را ترک خواهد کرد ولو دوست نداشته باشید.‏

‏در پستی و فرومایگی دنیا همین بس که در هیچ نشئه ای از نشئات‏‎[257]‎‏ عالم وجود،‏‎ ‎‏خداوند متعال معصیت نمی شود، مگر در دنیا؛ و به قدری پست و بی ارزش است که تا‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 435
‏انسان آن را رها نکند، به چیز ماندنی و پایداری نمی رسد؛ چون آنچه که انسان در این عالم‏‎ ‎‏به آن می رسد، پایدار و ماندگار نیست؛ ‏‏«‏مَا عِنْدَ کُمْ یَنْفَدُ وَ مَا عِنْدَ الله ِ بَاقٍ‏»‏‏.‏‎[258]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ که وارث حقیقی انبیا و اولیای خدا است، به پیروی از آن بزرگواران، دنیا‏‎ ‎‏و وابستگی به دنیا را به شدت مذمّت می کند و به اِعراض از دنیا توصیه می کند و حبّ دنیا‏‎ ‎‏را «اُمّ الامراض» معرّفی می نماید:‏

‏حبّ دنیا اُمّ الامراض است؛ که اکثر یا جمیع امراض نفسانیه از آن تولید می شود.‏‎[259]‎

‏چنانچه در روایات شریفه نیز آن را اساس تمام هلاکت ها و بدبختی ها و شقاوت ها‏‎ ‎‏دانسته اند.‏‎[260]‎

‏... ولی باید اول، این امر را بداند که خار طریق انسان در هر مقصد و مقصود دینی، حبّ دنیا‏‎ ‎‏و نفس است. اگر از اهل معارف و جذبه و جذوه است، حبّ دنیا و نفس، بزرگ ترین‏‎ ‎‏حجاب های رخسار محبوب است.‏‎[261]‎

‏همچنین امام ‏‏رحمه الله‏‏ در یکی از نامه های خود چنین می نویسد:‏

‏انسان در این عالم در معرض تحولات است؛ گاهی مصیبت هایی بر او وارد می شود؛ و گاهی‏‎ ‎‏دنیا به او رو می آورد و به مقام و جاه و مال و منال و قدرت و نعمت می رسد. و این هر دو‏‎ ‎‏پایدار نیست؛ نه آن کم و کاستی ها و مصیبت ها تو را محزون کند که عنان صبر از دستت‏‎ ‎‏برود، که گاه شود آنچه مصیبت و کمبود است، برای تو خیر و صلاح باشد؛ ‏‏«‏عَسَی أنْ تَکْرَهُوا‎ ‎شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ‏»‏‏.‏‎[262]‎‏ و در اِقبال دنیا و رسیدن به آنچه شهوات اقتضا می کند خود را مباز و‏‎ ‎‏تکبّر و فخر بر بندگان خدا مکن؛ که بسا باشد که آنچه خیر می دانی، شرّ باشد برای تو.‏‎[263]‎

تبیین معنای دنیا

‏یکی از ابتکارات و نوآوری های امام بزرگوار ‏‏رحمه الله‏‏ آن است که تبیین درست و صحیحی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 436
‏از دنیا ارائه داده اند. ایشان دربارۀ دنیا معتقدند:‏

‏دنیا خود شما هستید، انسان بد، خود دنیا است؛ وگرنه آسمان، زمین، درخت، کوه، صحرا و‏‎ ‎‏دریا هیچ کدام دنیا نیست؛ بلکه از «آیات الهی» هستند و خدای سبحان از همۀ آن ها با‏‎ ‎‏تجلیل یاد کرده است.‏‎[264]‎

‏در آیات و روایات، هرگز از آسمان و زمین، کوه ها، معادن دل زمین، دریا و موجودات دریایی،‏‎ ‎‏بدگویی نشده است؛ زیرا که این ها دنیا نیستند، بلکه دنیا مجموعه ای از «عناوین اعتباری»‏‎ ‎‏است که انسان تبهکار را به خود سرگرم و مشغول کرده است. مجموعۀ خودخواهی ها است‏‎ ‎‏که دنیا را تشکیل داده و به جهنّم تبدیل خواهد شد. گاهی انسان، خود هیزم جهنّم است و‏‎ ‎‏نمی داند که چه می کند: ‏‏«‏وَ أمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً‏»‏‏.‏‎[265]‎‏ کسی که ظالم است، هیزم‏‎ ‎‏افروختۀ جهنّم است؛ وگرنه شما به آسمان و زمین بروید، دنیا را پیدا نمی کنید؛ زیرا همۀ‏‎ ‎‏این ها «آیات الهی» هستند؛ موجوداتی که تسبیح گوی حقّند و مستقیماً برای عبادت خدای‏‎ ‎‏سبحان و به طور غیر مستقیم برای نفع ما خلق شده اند.‏‎[266]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در یکی از نامه های خود به سید احمد خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ می نویسد:‏

‏عالم ملک مورد نکوهش نیست، بلکه مظهر حق و مقام ربوبیت او است، و مهبط ملائکة الله ‏‎ ‎‏و مسجد و تربیت گاه انبیا و اولیا ‏‏علیهم السلام‏‏ است، و عبادت گاه صلحا و محل جلوۀ حق بر قلوب‏‎ ‎‏شیفتگان محبوب حقیقی. و حبّ به آن اگر ناشی از حبّ به خدا باشد و به عنوان جلوۀ او‏‎ ‎‏ـ جلّ و علا ـ باشد ، مطلوب و موجب کمال است؛ و اگر ناشی از حبّ به نفس باشد، رأس‏‎ ‎‏همۀ خطیئه ها است. پس دنیای مذموم در خود تو است، علاقه ها و دلبستگی ها به غیر‏‎ ‎‏صاحب دل، موجب سقوط است.‏‎[267]‎

‏از دیدگاه امام ‏‏رحمه الله‏‏، دنیا به طور مطلق، مذموم نیست؛ بلکه دنیای ممدوح داریم و دنیای‏‎ ‎‏مذموم. ایشان در کتاب ‏‏چهل حدیث ‏‏می فرماید:‏

‏این عالم که محل تغییر و تحوّل است، گرچه ذاتاً ناقص و نازل ترین مرتبۀ وجود به شمار‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 437
‏می رود، ولی چون مهد تربیت و پرورش نفوس قدسیه و محل تحصیل مقامات عالیه و‏‎ ‎‏مزرعۀ آخرت است، پیش اولیا و اهل سلوک، دارای عزّت و از مغتنم ترین عوالم به شمار‏‎ ‎‏می رود. اگر خداوند این عالم را خلق نمی کرد، احدی از نفوس ناطقه به حد کمال موعود خود‏‎ ‎‏نمی رسید و نقص کلی در ملک و ملکوت وارد می شد.‏

‏و آنچه در لسان قرآن و احادیث از مذمّت این عالَم وارد شده، در حقیقت به خود او رجوع‏‎ ‎‏نمی کند به حسب نوع و اکثریت، بلکه به توجه به آن و به علاقۀ قلبیه و محبت به آن‏‎ ‎‏برمی گردد. پس معلوم شد: برای انسان دو دنیا است: یکی ممدوح، و دیگری مذموم.‏‎[268]‎

تأثیرات منفی حبّ دنیا و مفاسد آن

‏هر لذتی که انسان از این عالم می برد، تأثیری در قلب او می گذارد و سبب تعلّق قلب به‏‎ ‎‏دنیا می شود. التذاذات هرچه بیش تر باشند، قلب تأثیر بیش تری می پذیرد و تعلّق و حبّش‏‎ ‎‏بیش تر می شود؛ تا آن که قلب به دنیا و زخارف آن متمایل می گردد؛ و این منشأ مفاسد‏‎ ‎‏بسیاری است‏‎[269]‎‏ که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود:‏

‏1. حبّ دنیا منشأ تشتّت خیال و مانع از حضور قلب است:‏

‏آنان که حبّ مال و ریاست و شرف در دل آن ها است، در خواب نیز مطلوب خود را می بینند‏‎ ‎‏و در بیداری به فکر محبوب خود به سر می برند. و مادامی که در اشتغال به دنیا به سر‏‎ ‎‏می برند، با محبوب خود هم آغوشند؛ و چون وقت نماز شود دل، حالت فراغتی می یابد و فوراً‏‎ ‎‏متعلق به محبوب خود می شود؛ گویی تکبیرة الاحرام؛ کلیدِ درِ دکّان یا رافع حجاب بین او و‏‎ ‎‏محبوب او است.‏

‏و بالجمله، دل ما چون با حبّ دنیا آمیخته شده و مقصد و مقصودی جز تعمیر آن ندارد، ناچار‏‎ ‎‏این حبّ، مانع از فراغت قلب و حضور آن در محضر قدس شود.‏‎[270]‎

‏2. انسان دارای این حبّ، از جمیع فضایل معنویه به دور است:‏

‏الف. سخاوت و عدالت که مبدأ تمام فضایل نفسانیه است، با حبّ دنیا جمع نمی شود.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 438
‏ب. معارف الهیه، توحید در اسماء و صفات و افعال و ذات، و حق جویی و حق بینی با‏‎ ‎‏حبّ دنیا متضادند.‏

‏ج. طمأنینۀ نفس، سکونت خاطر و استراحت قلب ـ که روح سعادت دو دنیا است ـ با‏‎ ‎‏حبّ دنیا سازگار نیست.‏

‏د. غنای قلب و بزرگواری و عزّت نفس و حرّیت و آزادمردی، از لوازم بی اعتنایی به‏‎ ‎‏دنیا است.‏

‏ه . عطوفت، رحمت، مواصلت، مودّت، محبّت، با حبّ دنیا متخالفند.‏

‏و. بغض، کینه، جور، قطع رحم، نفاق و دیگر اخلاق فاسده، از ولیده های این امّ‏‎ ‎‏الامراض می باشد.‏‎[271]‎

‏3. محبت دنیا باعث می شود که عاقبت انسان به خیر ختم نشود و او را منتهی به‏‎ ‎‏هلاکت ابدی کند.‏‎[272]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در نامه ای خطاب به سید احمد خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ می نویسد:‏

‏و هان! آن خطر که در لحظات آخر جدایی از این عالم و کوچ به سوی جایگاه ابدی است، آن‏‎ ‎‏است که آن کس که مبتلا به حبّ نفس و دنبال آن حبّ دنیا ـ با ابعاد مختلف آن ـ است که‏‎ ‎‏در حال احتضار و کوچ، بعض امور بر انسان ممکن است کشف شود و دریابد که مأمور خداوند‏‎ ‎‏او را از محبوب و معشوق او جدا می کند، با دشمنی خدا و غضب و نفرت از او ـ جلّ و علا ـ‏‎ ‎‏کوچ کند. و این عاقبت و پی آمد حبّ نفس و دنیا است؛ و در روایات اشارت به آن شده است.‏‎[273]‎

‏4. از مفاسد حبّ دنیا و تعلق به آن، این است که انسان از مردن بترسد. و این خوف و‏‎ ‎‏ترس که از محبّت دنیا و علاقۀ قلبی به آن پیدا می شود، بسیار مذموم است.‏‎[274]‎

‏5. از مفاسد بزرگ دیگر حبّ دنیا آن است که انسان را از ریاضات شرعیه و عبادات و‏‎ ‎‏مناسک باز می دارد و انسان را وادار به انجام محرّمات و ترک واجبات می کند.‏‎[275]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 439
‏6. رغبت به دنیا موجب احتجاب از حق و باز ماندن از سلوک الی الله است.‏‎[276]‎

معالجه و درمان حبّ دنیا

‏از بین بردن و مبارزه با این مرض مهلک کار آسانی نیست؛ از این رو نباید انسان انتظار‏‎ ‎‏داشته باشد که یک باره این مادۀ فساد را از مملکت وجود خویش بیرون کند؛ بلکه این کار‏‎ ‎‏باید به تدریج و با صرف کردن وقت و به کار بردن فکر و اندیشه صورت گیرد.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در کتب اخلاقی ـ عرفانی خویش راه هایی را جهت تطهیر نفس از حبّ دنیا‏‎ ‎‏پیشنهاد کرده اند که به برخی از آن ها اشاره می شود:‏

‏1. طریق درمان عملی حبّ دنیا آن است که معامله به ضد کند؛ پس اگر به مال و منال‏‎ ‎‏علاقه دارد، با بسط ید و صدقات واجبه و مستحبّه، ریشۀ آن را از دل بکند.‏‎[277]‎

‏2. یکی از راه های مبارزه با حبّ دنیا، زهد در دنیا است. امام ‏‏رحمه الله‏‏ معتقد است که با زهد‏‎ ‎‏در دنیا سلامت نفس حاصل می شود و انسان می تواند از دار دنیا سالم خارج شود.‏‎[278]‎

‏3. برای بیرون کردن حبّ دنیا از قلب، تفکر در احوال گذشتگان و تفکر در قصص‏‎ ‎‏قرآن، بهترین درمان است؛ عبرت گرفتن از احوال اشخاصی که دارای سلطنت ها و‏‎ ‎‏عظمت ها و مال و منال ها بودند و... .‏‎[279]‎

‏4. یکی از راه های سریع العلاج این بیماری خطرناک، تذکر مرگ است. محمّد بن‏‎ ‎‏یعقوب کلینی ‏‏رحمه الله‏‏ در ‏‏کافی ‏‏از ابی عبیده روایت می کند که به حضرت باقر ‏‏علیه السلام‏‏ عرض کردم:‏

‏حدیثی برای من بفرمایید که به حال من سودمند باشد.‏

‏فرمود: ای ابو عبیده! مرگ را فراوان یاد کن که به تحقیق، هیچ انسانی مرگ را زیاد یاد نکند‏‎ ‎‏مگر آن که نسبت به دنیا زاهد و بی رغبت می شود.‏‎[280]‎

‏5. از جمله اعمالی که باعث دل سردی از لذایذ دنیا و ضعف علاقه به آن و احیاناً‏‎ ‎‏موجب قطع رشتۀ دوستی با دنیا است، رفتن به زیارت اهل قبور می باشد؛ و این از آن‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 440
‏جهت است که رفتن به گورستان، در تذکر مرگ اثری عمیق دارد.‏‎[281]‎

‏حضرت امام می فرماید:‏‎[282]‎

‏پس ای عزیز! اکنون که مفاسد این علقه و محبّت را متذکر شدی و دانستی که انسان را این‏‎ ‎‏محبت، به هلاکت دچار می کند و ایمان انسان را از دست او می گیرد و دنیا و آخرت انسان را‏‎ ‎‏در هم و آشفته می کند، دامن همّت به کمر زن. و هر قدر توانی بستگی دل را از این دنیا کم‏‎ ‎‏کن و ریشۀ محبت را سست کن و این زندگی چند روزه را ناچیز شمار و این نعمت های‏‎ ‎‏مشوب به نقمت و رنج و الم را حقیر دان و از خدای تعالی توفیق بخواه که تو را کمک کند و‏‎ ‎‏از این رنج و محنت خلاصی دهد و دل تو را مأنوس به دار کرامت خود کند؛ ‏‏«‏وَ مَا عِنْدَ الله ِ‎ ‎خَیْرٌ وَ أبْقَی‏»‏‏.‏‎[283]‎

مشارطه، مراقبه و محاسبه

‏از اموری که لازم است از برای مجاهد، مشارطه و مراقبه و محاسبه است. مشارطه آن است‏‎ ‎‏که در اول روز ـ مثلاً ـ با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرمودۀ خداوند تبارک و تعالی‏‎ ‎‏رفتار نکند. و این مطلب را تصمیم بگیرد. و معلوم است که یک روز خلاف نکردن، امری‏‎ ‎‏است خیلی سهل؛ انسان می تواند به آسانی از عهده برآید؛ تو عازم شو و شرط کن و تجربه‏‎ ‎‏نما ببین چقدر سهل است...‏

‏و پس از این مشارطه، باید وارد مراقبه شوی؛ و آن چنان است که در تمام مدت شرط، متوجه‏‎ ‎‏عمل به آن باشی و خود را ملزم بدانی به عمل کردن به آن. و اگر خدای نخواسته در دلت‏‎ ‎‏افتاد که امری را مرتکب شوی که خلاف فرمودۀ خدا است، بدان که این از شیطان و جنود او‏‎ ‎‏است که می خواهند تو را از شرطی که کردی باز دارند... و این مراقبه، با هیچ یک از کارهای‏‎ ‎‏تو ـ از قبیل کسب و سفر و تحصیل و غیرها ـ منافات ندارد.‏

‏و به همین حال باش تا شب که موقع محاسبه است؛ و آن عبارت است از این که حساب‏‎ ‎‏نفس را بکشی در این شرطی که با خدای خود کردی که آیا به جا آورد و با ولیّ نعمت خود در‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 441
‏این معاملۀ جزئی، خیانت نکردی؟‏

‏اگر درست وفا کردی، شکر خدا کن در این توفیق، و بدان که یک قدم پیش رفتی و مورد نظر‏‎ ‎‏الهی شدی و خداوند ـ ان شاء الله ـ تو را راهنمایی می کند در پیشرفت امور دنیا و آخرت، و‏‎ ‎‏کار فردا آسان تر خواهد شد. چندی به این عمل مواظبت کن؛ امید است ملکه گردد از برای‏‎ ‎‏تو؛ به طوری که از برای تو کار خیلی سهل و آسان شود. بلکه آن وقت لذت می بری از آن‏‎ ‎‏اطاعت فرمان خدا و ترک معاصی در همین عالم؛ با این که این جا عالم جزا نیست لذت‏‎ ‎‏می برد، و جزای الهی اثر می کند و تو را ملتذّ می نماید...‏

‏و اگر خدای نخواسته در وقت محاسبه دیدی سستی و فتوری شده در شرطی که کردی، از‏‎ ‎‏خدای تعالی معذرت بخواه و بنا بگذار که فردا مردانه به عمل شرط قیام کنی. و به این حال‏‎ ‎‏باشی تا خدای تعالی ابواب توفیق و سعادت را بر روی تو باز کند و تو را به صراط مستقیم‏‎ ‎‏انسانیت برساند.‏‎[284]‎

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 442

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏آداب الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380 ش.‏

‏2. ‏‏آینۀ دانشوران‏‏، سیدعلیرضا ریحان یزدی، به اهتمام ناصر باقری بیدهندی، انتشارات‏‎ ‎‏کتابخانۀ آیة الله العظمی مرعشی نجفی، 1372 ش.‏

‏3. ‏‏انسان و قرآن‏‏، حسن حسن زادۀ آملی، قم، نشر قیام، 1381 ش.‏

‏4. ‏‏بادۀ عشق‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1368 ش.‏

‏5. ‏‏بحار الانوار‏‏، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.‏

‏6. ‏‏بنیان مرصوص‏‏ (امام خمینی در بیان و بنان آیة الله جوادی آملی)، گردآوری محمدامین‏‎ ‎‏شاهجویی، قم، مرکز نشر إسراء، 1378 ش.‏

‏7. ‏‏پا به پای آفتاب‏‏، امیر رضا ستوده، نشر پنجره، 1374 ش.‏

‏8. ‏‏پرواز در ملکوت‏‏، سید احمد فهری، انتشارات فیض کاشانی.‏

‏9. ‏‏ترجمۀ المیزان‏‏، سید محمدحسین طباطبائی، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی،‏‎ ‎‏دفتر انتشارات اسلامی.‏

‏10. ‏‏تفسیر سورۀ حمد‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.‏

‏11. ‏‏جوانان از دیدگاه امام خمینی‏‏، تبیان، دفتر شانزدهم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.‏

‏12. ‏‏جهاد اکبر یا مبارزه با نفس‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.‏

‏13.‏‏ چهل مقاله‏‏، رضا استادی، کتابخانه آیة الله العظمی مرعشی نجفی.‏

‏14. ‏‏حدیث بیداری‏‏، حمید انصاری، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.‏

‏15.‏‏ الخصال‏‏، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، انتشارات علمیه اسلامیه.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 443
‏16.‏‏ دیوان استاد حسن زاده آملی‏‏، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء.‏

‏17. ‏‏دیوان امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377 ش.‏

‏18. ‏‏رسالۀ لقاء الله ‏‏، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، به کوشش صادق حسن زاده آملی،‏‎ ‎‏انتشارات آل علی ‏‏علیه السلام‏‏، 1380 ش.‏

‏19. ‏‏ره عشق‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏20.‏‏ ریحانة الادب‏‏، محمد علی مدرّس، کتابفروشی خیام، 1369 ش.‏

‏21.‏‏ سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام‏‎ ‎‏خمینی، 1378 ش.‏

‏22. ‏‏سیری در آثار و تألیفات امام خمینی‏‏، محمدحسن احمدی فقیه، تهران، مرکز نشر مدرّس.‏

‏23.‏‏ سیمای جوانان در کلام امام خمینی‏‏، ابوالقاسم علیزاده حسن آبادی، قم، انتشارات دارالقلم.‏

‏24. ‏‏سیمای فرزانگان‏‏، رضا مختاری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.‏

‏25. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1368 ش.‏

‏26. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380 ش.‏

‏27. ‏‏شرح حدیث جنود عقل و جهل‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1380  ش.‏

‏28. ‏‏شرح دعای سحر‏‏، امام خمینی، ترجمۀ سید احمد فهری، انتشارات اطلاعات.‏

‏29.‏‏ صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏30. ‏‏عارف کامل‏‏، معاونت فرهنگی شهید شاه آبادی، ستاد بزرگداشت مقام عرفان و شهادت،‏‎ ‎‏1380 ش.‏

‏31.‏‏ عرفان و حماسه‏‏، عبدالله جوادی آملی، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1372 ش.‏

‏32. ‏‏علم اخلاق اسلامی‏‏ (ترجمۀ کتاب جامع السعادات)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی،‏‎ ‎‏انتشارات حکمت.‏

‏33. ‏‏فرهنگ دیوان امام خمینی‏‏، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.‏

‏34. ‏‏الکافی‏‏، محمّد بن یعقوب کلینی، مکتبة الصدوق.‏

‏35.‏‏ گلستان سعدی‏‏، تهران، کتابفروشی اسلامیه.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 444
‏36. ‏‏گنجینۀ دانشمندان‏‏، محمد شریف رازی، تهران، کتابفروشی اسلامیه.‏

‏37. ‏‏لطایف ربّانی‏‏، امام خمینی، گرد آوری امیررضا ستوده، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر،‏‎ ‎‏1379 ش.‏

‏38. ‏‏مثنوی معنوی‏‏، جلال الدین محمد بلخی، تصحیح نیکلسون، انتشارات امیرکبیر،‏‎ ‎‏1362  ش.‏

‏39. ‏‏محرم راز‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.‏

‏40.‏‏ موسوعة اطراف الحدیث النبوی الشریف‏‏، محمد سعید بن بیسونی زغلول، بیروت،‏‎ ‎‏دارالفکر.‏

‏41. ‏‏نامه ها و برنامه ها،‏‏ حسن حسن زادۀ آملی، قم، انتشارات قیام، 1381 ش.‏

‏42. ‏‏نقطۀ عطف‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376 ش.‏

‏43. ‏‏نهج البلاغه‏‏، ترجمه و شرح سید علینقی فیض الاسلام، تهران، انتشارات فیض الاسلام،‏‎ ‎‏1368 ش.‏

‏44.‏‏ المیزان فی تفسیر القرآن‏‏، سید محمدحسین طباطبائی، قم، انتشارات اسماعیلیان.‏

‏45. ‏‏وسائل الشیعه‏‏، محمد بن حسن حرّ عاملی، تهران، مکتبة الاسلامیه، 1403 ق.‏

‏46. ‏‏وعدۀ دیدار‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376 ش.‏

‏47. ‏‏یک ساغر از هزار‏‏، فاطمه طباطبائی، تهران، نشر عروج، 1379 ش.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 445

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 446

  • )) عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان.
  • )) سیمای فرزانگان، ج 3، ص 22.
  • )) حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی.
  • )) کیهان فرهنگی، سال ششم، ش 3،  خرداد ماه 68، جعفر سبحانی.
  • )) زندگی نامۀ سیاسی امام خمینی، به نقل از: همان.
  • )) سیمای فرزانگان، ج 3، ص 64، به نقل از: آینۀ دانشوران، ص 351.
  • )) رسالۀ لقاء الله ، پیش گفتار، ص 8، به نقل از: طبیب دل ها. (گفته ها و ناگفته ها دربارۀ میرزا جوادآقا ملکی)
  • )) کیهان فرهنگی، سال ششم، خردادماه 68، رضا استادی؛ سیمای فرزانگان، ج 3، ص 64.
  • )) سرپیچی و نافرمانی.
  • )) بدرفتاری و گمراهی.
  • )) سرّ الصلاة، ص 40.
  • )) آینۀ دانشوران، ص 141.
  • )) کیهان فرهنگی، سال ششم، خرداد ماه 68، رضا استادی.
  • )) پا به پای آفتاب، ج 1، ص 58 ؛ عارف کامل، ص 6.
  • )) پا به پای آفتاب، ج 1، ص 58.
  • )) همان، ص 59.
  • )) سرّ الصلاة، ص 29.
  • )) صحیفۀ امام، ج 18، ص 407.
  • )) نقباء البشر، ج 4، ص 137؛ گنجینۀ دانشوران، ج 4، ص 488؛ ریحانة الادب، ج 3، ص 167.
  • )) حدیث بیداری، ص 216.
  • )) یک ساغر از هزار، ص 12؛ سیری در آثار و تألیفات امام خمینی، ص 20؛ چهل مقاله، ص 305.
  • )) سیری در آثار و تألیفات امام خمینی، ص 21؛ یک ساغر از هزار، ص 12.
  • )) پا به پای آفتاب، ج 1، ص 59.
  • )) حدیث بیداری، ص 217.
  • )) کیهان فرهنگی، سال ششم، خرداد ماه 68، مهدی فهیمی.
  • )) شرح چهل حدیث، مقدّمه ناشر.
  • )) آداب الصلاة، ص 6.
  • )) حدیث بیداری، ص 238.
  • )) بیش تر مطالب این قسمت برگرفته از کتاب صراط سلوک، نوشتۀ علی محیطی می باشد.
  • )) نامه ها، برنامه ها، مقدمه.
  • )) اسراء (17): 9.
  • )) آل عمران (3): 138.
  • )) در آسمان معرفت، ص 48 ـ 49.
  • )) انسان و قرآن، ص 98.
  • )) برای آگاهی بیش تر از این دستورالعمل ر.ک: بحار الانوار، ج 77، ص 18 ـ 44.
  • )) همان، ص 44 ـ 69.
  • )) همان، ص 72 ـ 112.
  • )) همان، ص 112 ـ 113.
  • )) همان، ج 2، ص 114.
  • )) همان، ج 77، ص 128، ح 33.
  • )) جلدهای 77 و 78.
  • )) احزاب (33): 21.
  • )) مثل وصیت نامه شهید اول و از متأخرین، مانند مرحوم آیة الله مرعشی نجفی.
  • )) مثل آنچه از مرحوم حاج سید احمد کربلایی نقل شده است.
  • )) همچون تذکرة المتّقین عارف سالک، حاج شیخ محمد بهاری همدانی.
  • )) مثل رسالۀ منسوب به بحر العلوم، یا رسالۀ لب اللباب، اثر علاّمه طهرانی.
  • )) همچون نامه های حاج آقا محمّد بیدآبادی که ضمیمۀ تذکرة المتقین می باشد، یا نامه های ملاّ حسینقلی همدانی که در سیمای فرزانگان، ج 3، ص 59 آمده است، یا نامه ها و برنامه ها، اثر حضرت استاد حسن زادۀ آملی، یا نامۀ میرزا جواد آقاملکی تبریزی به علاّمه کمپانی که ضمیمۀ رسالۀ لقاء الله می باشد، و مانند نامه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی به برخی از شاگردان، سید احمد خمینی و فاطمه طباطبائی.
  • )) مثل دستورالعمل مرحوم علاّمه مجلسی اول در روضة المتقین، ج 13، ص 126.
  • )) مثل رساله لقاءالله ، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی.
  • )) آداب الصلاة، ص 184 ـ 185. جهت اطلاعات بیش تر در این زمینه به قسمت دستورالعمل ها، تحت عنوان «قرآن کتاب عرفان» ص 21 مراجعه شود.
  • )) چهل مقاله، ص 701.
  • )) همان؛ پا به پای آفتاب، ج 2، ص 233.
  • )) بنیان مرصوص، ص 75.
  • )) پا به پای آفتاب، ج 1، ص 270.
  • )) صحیفۀ امام، ج 19، ص 439، و ج 20، ص 395.
  • )) بنیان مرصوص، ص 73.
  • )) یونس (10): 62.
  • )) صحیفۀ امام، ج 1، ص 293.
  • )) ر.ک: نقطۀ عطف، ص 14 ـ 15.
  • )) نساء (4): 122.
  • )) آداب الصلاة، ص 184 ـ 185.
  • )) بنیان مرصوص، ص 182.
  • )) ر.ک: المیزان، ج 8، ص 404 ـ 407.
  • )) ره عشق، ص 23.
  • )) روم (30): 30.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 179.
  • )) همان.
  • )) ر.ک: یک ساغر از هزار، ص 66.
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 180.
  • )) احزاب (33): 72.
  • )) لطایف ربّانی، ص 9.
  • )) همان، ص 17.
  • )) اشاره است به آیۀ (روم: 30).
  • )) ره عشق، ص 23.
  • )) ترجمۀ المیزان، ج 16، ص 268.
  • )) ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 76 ـ 77.
  • )) وعدۀ دیدار، ص 91.
  • )) لطایف ربّانی، ص 53.
  • )) محرم راز، ص 13 ـ 14.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 182.
  • )) المیزان، ج 4، ص 131.
  • )) تین (95): 5.
  • )) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 78.
  • )) وعدۀ دیدار، ص 81.
  • )) لطایف ربّانی، ص 39.
  • )) ره عشق، ص 24.
  • )) همان، ص 25.
  • )) همان، ص 27.
  • )) لطایف ربّانی، ص 41.
  • )) واقعه (56): 79.
  • )) لطایف ربّانی، ص 10.
  • )) ر.ک: وعدۀ دیدار، ص 81.
  • )) بار الها! انقطاع کامل (از متعلّقات) را برای توجه به خودت، ارزانی ام فرما و چشم دل های مان را به فروغ نظر کردن به خودت روشن گردان؛ تا دیدگان دل، پرده های نور را بدرد و به معدن عظمت و جلال برسد و جان های مان به عزّ قدس تو تعلق یابند. الها! مرا در شمار آنان قرار ده که ندایشان دادی، اجابتت کردند و نیم نگاهی به آنان افکندی، در برابر جلال تو مدهوش گشتند. (بحار الانوار، ج 91، ص 99)
  • )) ره عشق، ص 25.
  • )) همان، ص 25.
  • )) لطایف ربّانی، ص 10.
  • )) همان، ص 18.
  • )) انعام (6): 79.
  • )) «هیچ چشمی ندیده، و هیچ گوشی نشنیده و از قلب و ذهن هیچ انسانی نگذشته است».
  • )) آداب الصلاة، ص 184 ـ 185.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 138 ـ 139؛ آداب الصلاة، ص 181.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 173.
  • )) صحیفۀ امام، ج 19، ص 112.
  • )) واقعه (56): 77 ـ 79.
  • )) جهت اطلاع بیش تر ر.ک: تدبر در قرآن، ص 23 ـ 28.
  • )) آداب الصلاة، ص 182.
  • )) آداب الصلاة، ص 184 ـ 185.
  • )) صحیفۀ امام، ج 12، ص 422.
  • )) وعدۀ دیدار، ص 82.
  • )) همان، ص 83 ـ 84.
  • )) محمد (47): 24.
  • )) ره عشق، ص 27 ـ 28.
  • )) نقطۀ عطف، ص 18 ـ 19.
  • )) آداب الصلاة، ص 208 ـ 209.
  • )) صحیفۀ امام، ج 9، ص 536.
  • )) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 343.
  • )) لطایف ربّانی، ص 105.
  • )) آیه چنین است: «أنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ». (اعراف: 12)
  • )) ر.ک: لطایف ربّانی، ص 32.
  • )) یعنی خود را محبوب خدا پنداشتن و خود را در سلک مقرّبین و سابقین شمردن.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 61.
  • )) همان، ص 62.
  • )) همان، ص 61.
  • )) فاطر (35): 8.
  • )) کهف (18): 104.
  • )) وسائل الشیعه، ج 1، ص 78، ح 18.
  • )) کافی، ج 1، ص 314، ح 8.
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 68.
  • )) ره عشق، ص 27.
  • )) همان، ص 36.
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 69.
  • )) لطایف ربّانی، ص 55.
  • )) همان، ص 35.
  • )) نساء (4): 100.
  • )) لطایف ربّانی، ص 94.
  • )) وعدۀ دیدار، ص 80.
  • )) حدید (57): 3.
  • )) ره عشق، ص 30.
  • )) بحار الانوار، ج 74، ص 162، ح 181.
  • )) نقطۀ عطف، ص 15 ـ 16.
  • )) «بگو: به یک سخن پندتان دهم (و آن) این که دو تن دو تن و تک تک برای خدا قیام کنید». (سبأ: 46)
  • )) نقطۀ عطف، ص 17 ـ 18.
  • )) انعام (6): 162.
  • )) لطایف ربّانی، ص 96.
  • )) فاطر (35): 28.
  • )) احزاب (33): 39.
  • )) بنیان مرصوص، ص 58.
  • )) یس (36): 83.
  • )) بقره (2): 247.
  • )) ملک (67): 1.
  • )) اشاره است به آیۀ «فَبِعِزَّتِکَ لاَُغْوِیَنَّهُمْ أجْمَعِینَ * إلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ». (ص: 82 ـ 83)
  • )) آداب الصلاة، ص 172.
  • )) نهج البلاغه، خطبۀ 184، ص 612.
  • )) همان، خطبه 108، ص 325.
  • )) محرم راز، ص 8 ـ 9.
  • . شرح چهل حدیث، ص 39.
  • )) ر.ک: علل الشرائع، ص 203.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 257.
  • )) طه (20): 125.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 53.
  • )) آداب الصلاة، ص 160 ـ 173 و 224؛ پرواز در ملکوت، ج 2، ص 68 و 80؛ شرح چهل حدیث، ص 328 و 332؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 280؛ شرح دعای سحر، ص 43.
  • )) بحار الانوار، ج 74، ص 162، ح 181.
  • )) کافی، ج 2، ص 164.
  • )) وعدۀ دیدار، ص 96.
  • )) همان، ص 96 ـ 97.
  • )) نقطۀ عطف، ص 16.
  • )) صحیفۀ امام، ج 19، ص 439.
  • )) لطایف ربّانی، ص 38.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 312.
  • )) کهف (18): 6.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 36.
  • )) مجادله (58): 11.
  • )) زمر (39): 9.
  • )) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 87.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 414.
  • )) اشاره است به سخن بوعلی سینا. (شفا، ج 1، ص 12)
  • )) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 8 ـ 9.
  • )) مقامات چهارگانه عبارتند از: علم، ایمان، اطمینان و طمأنینه، مشاهده.
  • )) آداب الصلاة، ص 11 و 12.
  • )) ره عشق، ص 25 ـ 26.
  • )) همان، ص 25.
  • )) جمعه (62): 5.
  • )) ره عشق، ص 32.
  • )) بادۀ عشق، ص 11.
  • )) لطایف ربّانی، ص 40 ـ 41.
  • )) ره عشق، ص 32 ـ 33.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 394.
  • )) به نقل از: موسوعة اطراف الحدیث النبوی الشریف، ج 5، ص 518.
  • )) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 89.
  • )) آداب الصلاة، ص 168.
  • )) ره عشق، ص 36.
  • )) حافظ شیرازی می فرماید:نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد    ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
  • )) ره عشق، ص 35 ـ 36.
  • )) ر.ک: کسر اصنام الجاهلیه.
  • )) اسراء (17): 82.
  • )) لطایف ربّانی، ص 12.
  • )) همان، ص 19.
  • )) آداب الصلاة، ص 168.
  • )) یونس (10): 62 ـ 64.
  • )) نور (24): 36 ـ 37.
  • )) نهج البلاغه، خطبۀ 147.
  • )) نور (24): 40.
  • )) آداب الصلاة، ص 166 ـ 167.
  • )) قصص (28): 56.
  • )) فاطر (35): 22.
  • )) دیوان حافظ .
  • )) آداب الصلاة، ص 58.
  • )) لطایف ربّانی، ص 104.
  • )) آداب الصلاة، ص 166 ـ 170.
  • )) الخصال، ج 2، ص 352، ح 33؛ آداب الصلاة، ص 169.
  • )) وعدۀ دیدار، ص 81 ـ 82.
  • )) ره عشق، ص 35.
  • )) ر. ک: شرح چهل حدیث، ص 160.
  • )) همان، ص 90.
  • )) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 274.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 24 ـ 25.
  • )) غرر الحکم، ص 449.
  • )) ر.ک: ره عشق، ص 30.
  • )) ره عشق، ص 28.
  • )) گلستان سعدی، باب اول، حکایت چهارم.
  • )) لطایف ربّانی، ص 43.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 129 ـ 130.
  • )) خصال، ج 1، ص 73.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 274.
  • )) همان، ص 499.
  • )) جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، ص 57 ـ 60.
  • )) صحیفۀ امام، ج 6، ص 286.
  • )) لطایف ربّانی، ص 28؛ شرح چهل حدیث، ص 499.
  • )) لطایف ربّانی، ص 106.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 111.
  • )) صحیفۀ امام، ج 18، ص 334.
  • )) همان، ج 20، ص 437.
  • )) محرم راز، ص 9؛ شرح چهل حدیث، ص 24 ـ 25.
  • )) صحیفۀ امام، ج 18، ص 521.
  • )) نقطۀ عطف، ص 42.
  • )) بحار الانوار، ج 18، ص 380.
  • )) فصلت (41): 30.
  • )) ر. ک: نهج البلاغه، حکمت 44، ص 1110.
  • )) همان، حکمت 325.
  • )) همان، خطبۀ 91.
  • )) ر. ک: لطایف ربّانی، ص 11 و 18.
  • )) لطایف ربّانی، ص 11.
  • )) همان، ص 18.
  • )) دیوان استاد حسن زادۀ آملی، ص 26.
  • )) نهج البلاغه، نامۀ 53، ص 1030.
  • )) همان، خطبۀ 184، ص 613.
  • )) ر. ک: علم اخلاق اسلامی، ج 2، ص 42.
  • )) نقطۀ عطف، ص 22.
  • )) ر. ک: همان، ص 29.
  • )) نقطۀ عطف، ص 31.
  • )) همان، ص 31 ـ 32.
  • )) همان، ص 11.
  • )) نهج البلاغه، خطبۀ 32، ص 108.
  • )) همان، خطبۀ 215، ص 714.
  • )) همان، حکمت 228، ص 1192.
  • )) همان، خطبۀ 98، ص 292.
  • )) حکما عوالم وجود را به چهار مرحلۀ طولی تقسیم کرده اند به نحوی که هر یک از عوالم بالاتر، محیط بر عالم پایین تر است: 1. عالم ناسوت که از آن به عالم ملک و ماده نیز تعبیر می کنند؛ 2. عالم ملکوت؛ 3. عالم جبروت؛ 4. عالم لاهوت. جهت توضیحات بیش تر ر. ک: حماسه و عرفان، ص 184.
  • )) نحل (16): 96.
  • )) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 253.
  • )) کافی، ج 2، باب حبّ دنیا و حرص بر آن، ح 1.
  • )) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 254.
  • )) بقره (2): 216.
  • )) لطایف ربّانی، ص 31.
  • )) فصّلت (41): 11.
  • )) جنّ (72): 15.
  • )) بنیان مرصوص، ص 44 ـ 45؛ حماسه و عرفان، ص 186 ـ 187.
  • )) وعدۀ دیدار، ص 86.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 121.
  • )) همان، ص 123.
  • )) آداب الصلاة، ص 48.
  • )) همان، ص 49.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 124.
  • )) وعدۀ دیدار، ص 88.
  • )) ر. ک: شرح چهل حدیث، ص 124.
  • )) همان، ص 107؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 255.
  • )) ر. ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 300.
  • )) آداب الصلاة، ص 50.
  • )) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 308 ـ 309.
  • )) همان، ص 378.
  • )) پرواز در ملکوت، ج 1، ص 122 ـ 123.
  • )) همان، ص 199.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 129.
  • )) قصص (28): 60.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 9.