دستور العمل های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله
حجة الاسلام علی غفّار زاده
مقدمه
انسان به اقتضای فطرت اصلی، عاشق کمال و طالب حقیقت است و جهان را تنگ و محدود می یابد و روح بی نهایت جوی او را مقتضیات جهان مادّی نمی تواند ارضا کند؛ از این رو پیوسته از اسارت در محنت آباد دنیا و زندانی بودن در قفس تن، ملول و دردمند است و طایر روحش آرزومند شکستن این قفس و مشتاق پرواز به سوی کوی دوست و دیار عشق و تشنۀ لقاء الله می باشد؛ تا در جوار قرب یار به فیض عظمای وصل دلدار نایل آید و در وطن اصلی خویش، با آرامش سکنا گزیند.
مسافران مُلک سعادت و صفا و رفیقان راه خلوص و وفا باید هشیار باشند و بدانند که:
اولاً: هدف و مقصد، بلند و عالی است؛ مسافرتی است از عالم خاک که دورترین نقطۀ عالم هستی است به سوی عالم پاک؛ یعنی لقاء الله . طبیعی است که این راه، راهی طولانی است و مسیر رسیدن به مقصد، با سختی های فراوانی، همراه است، که:
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوۀ رندان بلاکش باشد
ثانیاً: وادی سلوک و عرفان، پرفراز و نشیب؛ و رهزن های فراوان فراسوی راه در کمین نشسته اند و کوچک ترین غفلت باعث ماندن در حضیض جهل و شهوت و آن گاه سر به زانوی غم نهادن و بر گذشتۀ اندوه بار خویش تأسف خوردن است.
ثالثاً: اکثر جویندگان و تشنگان وادی حقیقت ـ به ویژه نوجوانان و جوانان عزیز ـ
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 375
نمی توانند به طور مستقیم از سرچشمۀ زلال قرآن و عترت علیهم السلام استفاده کنند و ره توشۀ خویش را مهیّا سازند و با اطمینان خاطر به راه خویش ادامه دهند؛ لذا باید با احتیاط، بصیرت و بینایی گام برداشت تا بتوان به سعادت جاودانۀ اخروی نایل آمد.
سالک الی الله ، علی رغم مشکلات فراوانی که پیش روی او هست، اگر بخواهد به سلامت به مقصد برسد، باید از ره یافتگان واصل، سراغ ره مقصود را بگیرد و یافته های عرفای دل سوخته و ره یافته را بشناسد و از تجارب عارفانۀ آن ها مدد جوید؛ زیرا که سالک، دو عمر ندارد که با یکی تجربه کسب کند و با دیگری آن را به کار بندد؛ پس لازم و ضروری است که از تجارب عارفان حقیقی استفاده شود.
مرد هنرمند هنر پیشه را عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه آرد به دست با دگری تجربه بندد به کار
و چون انسان، عملاً نمی تواند دو عمر داشته باشد تا با یکی تجربه به دست آورد و با دیگری به کار بندد، استفاده از تجربۀ دیگران ضروری به نظر می رسد.
و از طرف دیگر، عارفان، این ستارگان فروزان هدایت، به ویژه امام خمینی رحمه الله، چون با حقایق قرآن و عترت آشنایی کامل دارند، عصارۀ یک عمر تلاش علمی و عملی و تجارب ناب عارفانۀ خویش را در چند نکتۀ ارزشمند و گران بها به ره پویان وادی عشق عرضه کرده اند؛ که هر نکته، گنجی است از ذخایر غنی ادب و عرفان و معرفت، و مشعلی است فروزان فرا روی عاشقان تشنه؛ لذا استخراج دستورالعمل ها و رهنمودهای اخلاقی ـ عرفانی آنان و قرار دادن آن ها در دسترس جویندگان حقیقت، کمک شایانی جهت وصول به مقامات عالی عرفانی می نماید و الگو قرار دادن و استفاده از این دستورالعمل ها، کوتاه ترین و آسان ترین راه رسیدن به لقاء الله می باشد.
نگارنده در این مقاله به بررسی پنج موضوع می پردازد که عبارتند از:
1. اساتید اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله؛
2. تألیفات اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله؛
3. نگاهی گذرا به سابقۀ نگارش دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی؛
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 376
4. ویژگی های دستورالعمل های امام خمینی رحمه الله و تفاوت آن با دستورالعمل های سایر عرفا؛
5. دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله.
چهار موضوع اول جنبۀ مقدماتی دارد و مدخل بحث محسوب می شوند و همچنان که از عنوان مقاله پیدا است، شاکلۀ اصلی مقاله «دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی امام رحمه الله» می باشد و نگارنده نهایت سعی و تلاش خویش را در این جهت مصروف داشته و از هیچ کوششی دریغ ننموده است.
امید است این تلاش ناچیز در روز رستاخیز، مقبول درگاه خداوند منّان قرار گیرد و روح بلند و ملکوتی امام راحل شاد و خشنود گردد.
1. اساتید اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله
امام خمینی رحمه الله با این که جامع علوم نظری و عملی بودند و در تمام علوم، روش و مشرب خاصی داشتند، در عین حال در هر علمی به روش شخص خاصی علاقمند بودند و آن را می پسندیدند. استاد جعفر سبحانی در این زمینه می فرماید:
امام خمینی رحمه الله در تفسیر، روش مرحوم فیض را می پسندیدند. در میان علما، از نظر فلسفه به صدر المتألهین خیلی معتقد بودند؛ و از نظر عرفان به قاضی سعید قمی؛ تا آن جا که کتاب شرح توحید قاضی را حتی پاک نویس و استنساخ کرد. و در فقه، حاج شیخ را.
اساتید و مشایخ امام خمینی رحمه الله در طول دوران تحصیل تا چهارده نفر ذکر شده که از میان آن ها دو نفر به خاطر ویژگی های معنوی و مقام علمی، بسیار بالا و از نظر طول مدت استفادۀ امام رحمه الله از محضر آنان، بیش از دیگران مورد توجه و عنایت بوده اند؛ یکی مرحوم حضرت آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (1276 ـ 1355 ق) و دیگری حضرت آیة الله حاج شیخ محمدعلی شاه آبادی (1292 ـ 1373 ق).
از چهارده استادی که از بزرگواران و رجال الهی و فحول علم و دانش شمرده
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 377
می شوند، دو شخصیت علمی و عملی، از اساتید اخلاق و عرفان امام رحمه الله به شمار می روند که به طور مختصر به معرفی آنان می پردازیم:
1. مرحوم آیة الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی
این عارف بزرگ و حکیم فرزانه، از برجستگانِ عرصۀ عرفان نظری و عملی قرن اخیر است. او عارفی کامل و عالمی عامل و سالکی واصل و فقیهی گران قدر بود. ایشان در گسترش اخلاق و عرفان در میان اهل علم و ایمان، سهم بسزایی داشته اند و با نگارش سه کتاب مهم و سرنوشت ساز در اخلاق و عرفان ـ یعنی المراقبات، اسرار الصلاة و رساله لقاء الله ـ گام مهمی در راستای تهذیب اخلاق برداشتند. مؤلف، با طرح و سبک ساده و روشن؛ مطالب سیر و سلوک را بیان کرده اند، به گونه ای که برای همگان قابل درک است. مرحوم ملکی، به تمام معنا اهل عبادت و تهجّد بود و از بکّائین زمان خویش محسوب می شد؛ سه ماه رجب، شعبان و رمضان را به طور متوالی روزه می گرفت؛ و در قنوت نمازهای نافله، مکرّراً این بیت را می خواند:
زان پیش تر که عالم فانی شود خراب ما را ز جام بادۀ گلگون خراب کن
مرحوم ملکی، در اخلاق و سیر و سلوک از شاگردان عارف نامی، آخوند ملا حسینقلی همدانی (م 1329 ق) و از اساتید اخلاق امام خمینی رحمه الله می باشد. از سال 1340 که حوزۀ علمیۀ قم تأسیس شد، تا سال 1343 که ایشان رحلت کردند، از جمله کسانی که از درس اخلاق ایشان استفاده کرده اند، امام خمینی رحمه الله بوده است. البته مرحوم ملکی دو درس اخلاق داشته است: یکی در مدرسۀ فیضیه برای عموم، و دیگری در منزل برای خواصّ؛ و حضرت امام رحمه الله در درس اخلاق منزل شرکت می کردند.
حضرت امام رحمه الله برای این استاد بزرگوار خود، احترام و ارزش خاصی قائل بودند و در نوشته هایش از ایشان با احترام یاد می کنند و خواندن کتاب های ایشان را سفارش می نمایند و می فرمایند:
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 378
از علمای معاصر، کتب شیخ جلیل القدر، عارف بالله ، حاج میرزا جواد تبریزی رحمه الله را مطالعه کن؛ شاید ـ ان شاء الله ـ از این تأبّی و تعسّف خارج شوی.
مرحوم ملکی در سال 1343 قمری وفات یافت و در شیخان قم ـ که مقبرۀ بسیاری از علما است ـ مدفون است. و قبر ایشان در قبرستان شیخان قم مورد توجه خواص می باشد.
2. مرحوم حضرت آیة الله آقا میرزا محمدعلی شاه آبادی
مرحوم شاه آبادی فرزند آیة الله بزرگوار میرزا محمدجواد اصفهانی، در سال 1292 قمری در اصفهان چشم به جهان گشود. این فیلسوف و عارف بزرگوار از شاگردان حاج میرزا هاشم خوانساری، صاحب مبانی الاصول و حاج میرزا حسن آشتیانی، صاحب حاشیۀ رسائل و فیلسوف بزرگ میرزا هاشم گیلانی و عارف بزرگوار میرزا ابوالحسن جلوه و آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی و میرزا محمد تقی شیرازی بوده است.
مرحوم شاه آبادی حقیقتاً فقیه، اصولی، فیلسوف، عالمی عامل، عارفی کامل و شخصیتی مبارز و مجاهد بود. در وصف مقام و منزلت آن عارف کامل همین بس که روح خدا رحمه الله، حیات روحانی خویش را مرهون وجود او می دانست؛ و برای پی بردن به شخصیت و عظمت مقام ایشان همین بس که توانست رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی رحمه الله را در دامن خویش پرورش دهد و تحویل جامعه نماید.
مرحوم شاه آبادی در سال 1373 قمری به حوزۀ علمیۀ قم آمد و مشغول تدریس و تربیت دانشجویان علوم دینی شد و مدت هفت سال در قم اقامت داشت. حضرت امام رحمه الله در زمان اقامت مرحوم شاه آبادی در قم با ایشان آشنا شد و بیش از همۀ فضلا، از انفاس قدسیۀ این عارف بالله بهره مند شد و کتاب های فصوص، مفاتیح الغیب، منازل السائرین را ـ که هر سه از کتاب های مهم عرفان است ـ نزد ایشان خواند.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 379
سید احمد خمینی رحمه الله دربارۀ چگونگی آشنایی امام رحمه الله و شاگردی ایشان نزد آن عارف بزرگ چنین نقل می کند:
یک روز امام با مرحوم آقای الهی، از شخصیت های عارف مسلک قزوین، در قم ملاقات می کنند. در جریان این ملاقات، مرحوم آقای شاه آبادی بزرگ (استاد حضرت امام) هم حضور داشتند. امام می فرمودند: «در مدرسۀ فیضیه ایشان را ملاقات کردم و یک مسأله عرفانی از ایشان پرسیدم. شروع کردند به گفتن. فهمیدم اهل کار است. گفتم: می خواهم درس بخوانم. ایشان قبول نمی کردند. اصرار کردم؛ تا قبول کردند فلسفه بگویند؛ چون خیال کردند که من طالب فلسفه هستم. وقتی قبول کردند، گفتم: فلسفه خوانده ام و برای فلسفه نزد شما نیامده ام؛ می خواهم عرفان و شرح فصوص بخوانم. ایشان اِبا کردند ولی از بس اصرار کردم، قبول کردند».
همچنین سید احمد رحمه الله از امام نقل می کند که:
ایّام تعطیل و روزهای پنج شنبه و جمعه نزد ایشان مفاتیح الغیب را خواندم و در همان موقع که شرح فصوص و مفاتیح الغیب را خواندم، بر مفاتیح الغیب حاشیه زدم.
همچنین امام فرمودند:
کتاب منازل السائرین را نزد ایشان خواندم.
مدت شاگردی امام رحمه الله نزد مرحوم شاه آبادی زیاد بوده و به گفتۀ خود امام حدود پنج ـ شش سال نزد ایشان عرفان خوانده اند. امام خمینی رحمه الله شیفتۀ مرحوم شاه آبادی بود و هنگامی که از این استاد نام می برد، معمولاً از تعبیر «عارف کامل روحی فداه» استفاده می کردند و به این وسیله، مراتب علاقه، مودّت و شیفتگی خود را نسبت به آن مرحوم ابراز می داشتند. همچنین امام رحمه الله در اطلاعیه ای که به مناسبت شهادت فرزند استاد صادر کردند، فرمودند:
این شهید عزیز... فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود که حقّاً، حق حیات روحانی به این جانب
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 380
داشت؛ که با دست و زبان از عهدۀ شکرش بر نمی آیم.
این عالم عامل و سالک کامل، در روز پنج شنبه سوم صفر 1369 قمری بدرود حیات گفت و در مقبرۀ شیخ ابوالفتوح رازی در زاویۀ مرقد حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری، به خاک سپرده شد.
2. تألیفات اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله
اگر کسی بخواهد تسلط کامل بر مشرب عرفانی امام رحمه الله و سفارش ها و رهنمودهای اخلاقی ـ عرفانی آن بزرگوار داشته باشد، حداقل باید آشنایی اجمالی با کتاب های عرفانی ایشان داشته باشد و آن ها را مطالعه کند؛ لذا معرفی آثار اخلاقی ـ عرفانی آن حضرت ضروری به نظر می رسد.
1. شرح دعای سحر: این کتاب حاوی نکات عمیق عرفانی، فلسفی و کلامی است و با تکیه بر آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلامدر شرح دعای مباهله، معروف به «دعای سحر»، در سال 1347 قمری (1307 ش) نوشته شده است. اصل کتاب به زبان عربی است که توسط آقای سید احمد فهری ترجمه شده است.
آن حضرت این کتاب را در 27 سالگی تألیف کرده اند. برخی معتقدند این کتاب اولین تألیف حضرت امام رحمه الله بوده است؛ اما سید احمد خمینی رحمه الله معتقد بود مصباح الهدایه اولین کتاب امام رحمه الله و شرح دعای سحر دومین تألیف آن حضرت بوده است.
2. مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه: این کتاب یکی از عمیق ترین و درخشان ترین آثار امام رحمه الله در عرفان اسلامی می باشد. این کتاب، تنها برای کسانی که با عرفان و اصطلاحات آن آشنایی دارند قابل استفاده است. حضرت امام رحمه الله این کتاب را در سال 1349 قمری و در 29 سالگی نوشته است.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 381
3. التعلیقة علی الفوائد الرضویه: در این اثر عرفانی، امام خمینی رحمه الله آراء خویش را به صورت تعلیقه بر کتاب فوائد الرضویه مرحوم قاضی سعید نگاشته است.
4. شرح حدیث جنود عقل و جهل: اثری است گران سنگ و کتابی است اخلاقی ـ عرفانی مشتمل بر مباحث ارزشمند عرفان نظری، فلسفۀ اسلامی، اخلاق، انسان شناسی، همراه با نصایح اخلاقی. این کتاب در سیر اندیشه های امام خمینی رحمه الله جایگاه ویژه ای دارد و آخرین کتابی است که مؤلّف در اخلاق نوشته است.
5. حاشیه بر شرح فصوص الحکم: فصوص الحکم، تألیف شیخ اکبر محیی الدین عربی، از عرفای نامدار جهان اسلام است که شرح های زیادی بر آن نوشته شده و شرح قیصری از بهترین شرح ها شناخته شده است. امام خمینی رحمه الله در سال 1355 قمری، تعلیقۀ خود را به زبان عربی بر شرح فصوص الحکم قیصری به اتمام رسانیده است.
6. حاشیه بر مصباح الانس: کتاب مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تألیف محمّد بن حمزة بن محمد عثمانی، معروف به ابن فنّاری، شرحی است بر کتابِ مفتاح الغیب اثر ابوالمعالی محمّد بن اسحاق قونوی که از شاگردان نامدار محیی الدین عربی است.
امام رحمه الله در سال 1355 قمری، آراء و نقد علمی خویش را به صورت حاشیه، بر بیش از یک سوم کتاب مذکور نوشته است. لازم به یادآوری است که دو کتاب اخیر تحت عنوان تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس دریک مجلّد چاپ شده است.
7. شرح چهل حدیث: این کتاب یکی از آثار گران بهای اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله است که در سال 1358 قمری به زبان فارسی نوشته شده است. این کتاب ظاهراً سومین کتاب آن حضرت است که هفت حدیث آن دربارۀ مسائل عقلی است و سی و سه حدیث آن پیرامون مسائل اخلاقی می باشد. این کتاب در اصل، تقریرات امام خمینی رحمه الله بوده است که مضامین آن را در مدرسۀ فیضیه و ملاّ صادق قم، برای شاگردان خود بیان کرده بودند؛ سپس تصمیم گرفتند آن مطالب را به صورت کتابی تألیف کنند.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 382
8. سرّ الصلاة یا معراج السالکین و صلاة العارفین: کتابی است عرفانی که پیرامون اسرار معنوی و عرفانی نماز بحث می کند. امام خمینی رحمه الله این کتاب را برای خواص تدوین کرده بود. تاریخ تدوین این کتاب 21 ربیع الثانی 1358 قمری مطابق با 19 خرداد 1318 شمسی می باشد.
9.آداب الصلاة یا آداب نماز: شرحی است مبسوط بر آداب و اسرار معنوی نماز، و سرشار از نکات اخلاقی و عرفانی. امام خمینی رحمه اللهدربارۀ این کتاب چنین می نویسد:
ایامی چند پیش از این، رساله ای فراهم آوردم که به قدر میسور از اسرار صلاة در آن گنجانیدم. و چون آن را با حال عامّه تناسبی نیست، در نظر گرفتم که شطری از آداب قلبیۀ این معراج روحانی را در سلک تحریر در آورم؛ شاید برادران ایمانی را از آن تذکری و قلب قاسی خود را تأثّری حاصل آید.
10. رسالۀ لقاء الله : رساله ای است فارسی و مختصر از امام خمینی رحمه الله در مسائل عرفانی که به عنوان ضمیمه، در انتهای رسالۀ لقاءالله ، تألیف آیة الله میرزا جواد آقا ملکی رحمه الله به چاپ رسیده است.
11. طلب و اراده: اصل این کتاب به زبان عربی است که توسط آقای سید احمد فهری ترجمه و شرح شده است. بحث «اتحاد طلب و اراده» یکی از موضوعات علم اصول است و بسیاری از بزرگان علم اصول در این باره مطالب زیادی نوشته اند. امام رحمه الله با نگاهی بس ژرف به این مسأله نگریسته و اندیشه های فلسفی و عرفانی و روایی آن را دقیقاً پی گیری کرده و ارتباط مسأله را با جبر و تفویض و سعادت و شقاوت ذاتی و موجبات آن دو، عمیقاً تجزیه و تحلیل کرده اند.
12. جهاد اکبر یا مبارزه با نفس: این کتاب، متن پیاده شدۀ درس های امام خمینی رحمه الله دربارۀ اهمیت و لزوم تهذیب نفس می باشد که در نجف اشرف ایراد شده است. این کتاب در عین اختصار، نکات اخلاقی، تربیتی و سیاسی فراوانی را مشتمل است.
13. تفسیر سورۀ حمد: تفسیری است عرفانی از سورۀ مبارکۀ حمد که حضرت امام خمینی رحمه اللهدر سال 1358 در حسینیۀ جماران، در ضمن چند جلسه مطرح نموده است و به صورت کتاب مستقلی چاپ شده است.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 383
14. دیوان شعر: امام خمینی رحمه الله از دوران جوانی اشعاری عرفانی و گاهی سیاسی و اجتماعی سروده است که متأسفانه بخش اعظم اشعار آن حضرت در جریان جا به جایی ها و یورش مأموران ساواک به منزل و کتابخانۀ ایشان و به علل دیگر، مفقود گردیده است. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی سروده هایی در قالب غزل، رباعی، دو بیتی و... داشته اند. مجموعۀ سروده های اخیر آن حضرت به همراه تعدادی از اشعار برجای مانده، در کتابی تحت عنوان دیوان امام منتشر شده است.
15. نامه های عرفانی: امام خمینی رحمه الله نامه هایی، حاوی تذکرات اخلاقی و تربیتی و نکات دقیق عرفانی، خطاب به شاگردان و منسوبین خویش به ویژه سید احمد خمینی رحمه اللهو فاطمه طباطبائی نوشته اند که نمونه هایی از آن ها در کتاب هایی همچون محرم راز، ره عشق، نقطۀ عطف، جلوه های رحمانی، وعدۀ دیدار و... چاپ شده است. اخیراً همۀ نامه های اخلاقی ـ عرفانی امام رحمه الله در کتابی تحت عنوان لطایف ربّانی جمع آوری شده و در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.
3. نگاهی گذرا به سابقۀ نگارش دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی
این کار ارزشمند، ریشه در قرآن و سنّت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله دارد. همان طور که حضرت استاد علاّمه حسن زادۀ آملی، در مقدمه یکی از کتاب هایشان، بدان تصریح کرده اند، قرآن همه اش دستورالعمل سیر الی الله و برنامۀ انسان سازی و هدایت است که:
«إنَّ هٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أقْوَمُ»؛
به درستی که این قرآن، بشریت را به بهترین راه و آیین هدایت می کند.
و هم کتاب پند و موعظه است که:
«هٰذَا بَیـَانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدًی وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ»؛
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 384
این قرآن بهترین راهنما برای عموم مردم و برترین برنامۀ هدایت و موعظت برای متّقین است.
در این زمینه استاد حسن زادۀ آملی تعبیر زیبایی دارد:
ما در عرفان عملی، دستورالعملی جز قرآن نداریم و روایات و ادعیه که از اهل بیت عصمت علیهم السلام صادر شده، همه رشته هایی هستند که از دریای بیکران قرآن منشعب شده؛ همه مرتبۀ نازلۀ قرآنند.
و در جای دیگر، قرآن را «دستور استوار الهی» می دانند و می نویسند:
قرآن، معارف است؛ هر کس از این دستور استوار الهی، از این منطق وحی، از این مأدبۀ الهی، به هر اندازه بهره برده است... به همان اندازه انسان است، و به همان اندازه بهشتی است؛ بلکه بهشت است.
خداوند نه تنها در قرآن، بلکه در سایر کتاب های آسمانی و حتی در قالب احادیث قدسی، مواعظ و رهنمودهایی برای سالکان بیان فرموده است.
پس از قرآن، رسول خدا صلی الله علیه و آله از این شیوه پیروی فرموده است و دستورالعمل های زیبا و انسان سازی، نه تنها به یاران و مخاطبان و اصحابش، بلکه برای تمام جامعۀ بشری بیان داشته اند؛ مثل آنچه آن حضرت به امیرالمؤمنین علی علیه السلام در قالب وصایا و سفارشات فرموده است؛ یا آنچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به ابوذر و ابن مسعود بیان کرده است؛ و آنچه از آن حضرت صلی الله علیه و آله به عنوان دستورالعمل های جامع، روایت شده است؛ همچون سفارش های آن حضرت به قیس بن عاصم؛ یا آنچه از آن حضرت دربارۀ صفات بهترین انسان نقل شده است؛ یا آنچه آن حضرت به معاذ بن جبل
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 385
فرمودند، که در آن، بیش از چهل دستورالعمل زیبای فردی، اجتماعی، اخلاقی و عبادی را بیان فرموده اند.
بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، ائمّه اطهار علیهم السلام که خود قرآن ناطق و زبان گویای حق می باشند ـ تشنگان و شیفتگان وادی عشق و معرفت را از کوثر زلال معارف قرآنی و نبوی، با بیانات زیبای خویش سیراب نموده اند؛ که مجموعۀ گران بهای احادیث شیعه شاهد صدقی بر این مدعا است؛ به ویژه دو جلد از بحار الانوار که بعضی از سخنان نغز و رهنمودهای ویژه و جامع اخلاقی، عبادی و عرفانی معصومین علیهم السلامرا جمع آوری نموده است؛ که ره توشه ای جاودان و ارزشمند، و بهترین راهنما در صراط سلوک الی الله است.
پس از ائمّه علیهم السلام عالمان وارسته و فرزانگان فرهیخته، به حکم «لَکُمْ فِی رَسُولِ الله ِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله برای شما بهترین الگو است، پیامبر اکرم و ائمّه علیهم السلام را اسوه قرار داده و یافته های خویش را بر سخنان معصومان علیهم السلام عرضه داشته و با نمطی زیبا، بافته و از عرش جان به فرش قلم تنزّل داده و از حال به قال آورده و بدین طریق، خار انکار را از صحرای دلِ عاشقان برکنده و لوح دلشان را از خاطرِ نقشِ غیر فرو شسته و آن ها را به پاسبانی حریم دل فرا خوانده اند؛ تا جانشان را از کدورات و پراکندگی ها صاف گردانند و لایق دیدار یارشان نمایند، و از خاک پستی به اوج هستی ببرند؛ لذا از دیرباز تا به امروز، یکی از سنّت های حسنه ای که در حوزه های علمیه رواج داشته، سیرۀ پسندیدۀ دستورالعمل یا رهنمود نوشتن علما و بزرگان دین، برای دانش پژوهان و سالکان کوی یار می باشد؛ که این دستورالعمل ها به شکل های مختلف و با عناوینی چون وصایای اخلاقی، موعظۀ حسنه، تذکرة المتّقین، رسالۀ سیر و سلوک، نامه های اخلاقی و
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 386
عرفانی، قانون الریاضه، دستور العمل سالکان کوی حق، از آنان به یادگار مانده است.
4. ویژگی های دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله
شخصیت امام رحمه الله شخصیتی کم نظیر و استثنایی و متفاوت با دیگر شخصیت های جهان اسلام است و نسبت به دیگران امتیازاتی دارد؛ زیرا او عارفی فرزانه، حکیمی خداجوی، فقیهی درد آشنا، و دین محوری سیاستمدار بود؛ همچنان که عرفان امام رحمه الله با سایر عرفا تفاوت اساسی دارد؛ زیرا دیگران پیروان را به مرادهای بیرونی ـ و شاید ارادت به خویش ـ و به کتب بیرونی و راهنمایان بیرونی فرا می خوانند؛ و روشن است که اکثر راهنمایان بیرونی، راهزن و دام گستر هستند؛ ولی امام رحمه الله انسان را به مراد درونی و کتاب فطرت، آن لطیفۀ ربّانی، ارجاع می دهد؛ که خطاپذیر نیست، گرچه غفلت پذیر است.
عارفان دیگر، انسان را به عزلت، انزوا، خمودی، کسالت، یأس و ناامیدی، بی تعهدی در برابر مردم، فرا می خوانند؛ در حالی که امام رحمه الله، انسان ها را به شریعت، طریقت و حقیقت، همراه با سیاست و همچنین به عزّت، پویایی، امید، شجاعت، مبارزه و جهاد دعوت می نماید.
لذا دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی چنین شخصیتی و صاحب مشربی این چنین، یکی از بهترین و کم نظیرترین دستورالعمل ها است که دارای امتیازات ویژه ای می باشد؛ به برخی از این امتیازات اشاره می شود:
1. محور دستورالعمل های آن بزرگوار، قرآن، احادیث و ادعیه می باشد. امام رحمه الله، قرآن را نازلۀ غیبی و مظهر رحمت مطلقۀ الهی می دانند که جامع کمالات و صورت اعظم و همتای انسان کامل است و معتقد است که قرآن در بردارندۀ برترین معارف می باشد و هیچ حکیم و عارفی بهتر و بیش تر از آن، نه سخنی گفته و نه می تواند بگوید. از نظر ایشان
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 387
قرآن، کتاب عرفان و رسانندۀ انسان به مقام قرب و عامل تحوّل معنوی و عرفانی است؛ قرآن، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت و مربّی نفوس و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی الله است. امام رحمه الله قرآن را کتاب نازل و ادعیه را قرآن صاعد می دانستند.
می توان گفت که امام امت رحمه الله به مشرب یا مشرب های عرفانی مصطلح وابسته نبودند، بلکه با مشرب عرفانی ائمه علیهم السلاممأنوس بودند و از آن ها الهام می گرفتند.
2. مطالعۀ دستورالعمل های آن حضرت بینش عرفانی خواننده را بالا می برد و بسیاری از حقایق و مسائل علم اخلاق و عرفان را برای مخاطب روشن می سازد ـ از نظر عملی نیز کلمات دلنشین و مسیحایی ایشان طایر روح انسان را به سوی ملکوت به پرواز در می آورد.
امام راحل رحمه الله هم در جمع صاحب نظران حضور دارد و هم در صحنۀ صاحب دلان؛ او در صحنۀ صاحب نظران، یک اندیشمند فایق است؛ و در میدان صاحب دلان، یک صاحب بصر صایب.
این مدعا نشانۀ آن است که هم در براهین فکری بر بزرگان، نقدی قابل توجه دارد و هم در مسائل عرفانی بر ره آورد صاحب بصران نقدی عمیق و عارفانه دارد. مثلاً بر «اسفار اربعه» آن گونه که عارف نامدار، میرزا محمدرضا قمشه ای رحمه الله بیان می کند، نقد دارد و آن را به سبک خاص خود تبیین می کند. و سرّ مطلب این است که هرچه «بَصَر» قوی تر باشد، ره آورد آن بیش تر و بهتر خواهد بود.
3. دستورالعمل های امام رحمه الله چون بر اساس شریعت است، لذا سهل و آسان است؛ زیرا که شریعت، شریعت «سهله» و «سمحه» می باشد.
گرچه امام خمینی رحمه الله اهل دعا و مناجات، ریاضت، ذکر، تهجّد و شب زنده داری و...
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 388
بودند، آیة الله توسلی در این زمینه می فرماید:
به جرأت می توانم بگویم که تهجّد امام به مدت شصت سال، یعنی تا آخرین لحظه های حیاتشان، ترک نشد. نمازشان همیشه اول وقت بود؛ چه در دوران جوانی و چه پس از آن؛ دو ساعت مانده به اذان صبح بیدار می شدند و در این مدت، قرآن قرائت می کردند.
در عین حال، در دستورالعمل های امام رحمه الله توصیه به این گونه اعمال مستحبی عبادی دیده نمی شود.
اگر دستورالعمل های عرفانی عارفان را مطالعه کنیم مشاهده می کنیم که با دستورالعمل های امام رحمه اللهتفاوت ماهوی دارند؛ در دستورالعمل های آنان آن چیزی که بیش تر به چشم می خورد ریاضت، ذکر، دعا، نمازهای مستحبی، روزه های مستحبی، تهجّد، تقلیل غذا و خواب، استغفار، دائم الوضو بودن، توبه، سجده های طولانی و مسائلی از این قبیل به چشم می خورد؛ لیکن در نامه های امام به سید احمد رحمه الله و فاطمه طباطبائی هیچ کدام از این توصیه ها دیده نمی شود. البته لازم به یادآوری است که امام رحمه اللههمۀ این گونه مباحث را در کتاب های اخلاقی ـ عرفانی بحث کرده و توصیه های لازم را بیان نموده اند؛ ولی در نامه های مستقیم خویش به مخاطبان، ذکری از آن ها به میان نیاورده اند؛ بلکه در نامه های خویش روی فطرت، قرآن، همّت، خدمت به خلق، اخلاص و... تأکید فرموده اند که بیش تر، اعمال قلبی است نه قالبی.
4. اکثر دستورالعمل های عارفان بزرگ یا به طور کلی در آن ها از «خدمت به خلق» خبری نیست؛ و اگر هم باشد، خیلی کم رنگ است؛ اما یکی از برجسته ترین فرازها در توصیه های اخلاقی ـ عرفانی امام رحمه اللهخدمت، محبت و عشق به مردم است. خدمت به بندگان خدا از منظر ایشان یک نوع عبادت محسوب می شود و خدمت به بندگان خدا را خدمت به حق می داند؛ و لذا معتقد است که چون ما عاجز از شکر او و نعمت های بی منتهای او هستیم، لااقلّ از این رهگذر به حق خدمت کنیم.
او گرچه در سلسلۀ عارفان جای داشت، اما با همۀ آن ها متفاوت بود؛ آنان در سیر به
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 389
سوی خدا و تقرّب به او، در «سیر من الخلق الی الحقّ» متوقف گشته بودند؛ و او برای اصلاح زندگی انسان و حاکمیت قانون خدا به «سیر بالحقّ فی الخلق» رسیده بود. او از وارثان انبیا بود و همچون انبیا بازگشتش به سوی خلق جنبۀ خلاقیت و ثمربخشی داشت؛ زیرا باز می گردد و در جریان زمان وارد می شود تا جریان تاریخ را به دست گیرد و جهان تازه ای از کمال های مطلوب را خلق کند.
5. عرفان امام خمینی رحمه الله از یک سو عرفان بندگی و عرفان اشک و راز و نیاز است و از سوی دیگر، عرفان، حماسه و رزم و خروش است؛ عرفان سیاست پیشگی و آزادی است؛ عرفان خشم و به آتش کشیدن خرمن منافع جبّاران و قلدران و سرمایه داران عالم است؛ عرفانی است شاداب، جوانانه و جوانمردانه و فتوّت آمیز و پرشکوه؛ و در یک کلام، «عرفان زندگی» است. صوفیگری و خانقاه نشینی و درویشی نیست.
امام در عرفان حماسی خود، سیاست و معنویت را با یکدیگر مطرح می کند؛ یعنی اگر حماسه سرا، حماسه می سراید تا جامعه را تقویت کند، امام با معنویت، حماسه می آفریند و رابطۀ تنگاتنگ میان این دو را بیان می کند. تبلور این جامعیت و به هم پیوستگی، در زندگی ایشان به خوبی هویدا است.
امام رحمه الله روح شجاعت و دلاوری را در دین داران احیا نمود؛ چرا که عارف واقعی، ترس در دل او نباید راه پیدا کند؛ او مکتب «ألاَ إنَّ أوْلِیَاءَ الله ِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» را با سیرۀ عرفانی و برهانی خود پیاده کرد. او هرگز نمی ترسید و نمی ترساند و به دیگران نیز توصیه می کرد که نترسید. او می فرمود: «والله تا حالا نترسیده ام».
همین ویژگی های عرفانی ایشان در دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی آن بزرگوار، تبلور عینی یافته است؛ و لذا بر خلاف اکثر عرفا، در هیچ جای دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی ایشان دعوت به عزلت، انزوا، گوشه گیری، انفصال و تسلیم مشاهده نمی گردد. ایشان خطاب به سید احمد رحمه الله می فرماید:
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 390
کنار کشیدن از خدمت به جامعه و گوشه گیری و کلّ بر خلق الله بودن از صفات جاهلان متنسّک است یا درویشان دکّان دار... گوشه گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق نیست.
5. دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله
در نظام هستی که اساس آن بر حق و صدق استوار است، گفتار و نوشتاری از تأثیر راستین برخوردار است که از حق و صدق بهره مند باشد. مقدار بهره وری هر چیز از حق و صدق، به اندازۀ پیوند وجودی آن شی ء با حق محض و صدقِ صرف است؛ که همان خدای سبحان باشد. لذا وحی الهی از هر گفتاری صادق تر می باشد؛ «وَ مَنْ أصْدَقُ مِنَ الله ِ قِیلاً» و چون امام خمینی رحمه اللهقرآن را کتاب عرفان می دانند، لذا عرفان او و رهنمودهای اخلاقی ـ عرفانی او برگرفته از قرآن می باشد؛ از این رو گفتاری مورد اعتماد و صادق خواهد بود.
در این نوشتار، به شمّه ای از گفتارها و دستورالعمل های این بزرگ مرد الهی و ملکوتی اشاره می شود؛ کسی که احاطۀ کامل بر علوم مختلف داشت و جامع علوم انسانی بود.
او حکیمی عارف، عارفی حکیم، فقیهی سیاستمدار بود و در عرصه های مختلف علمی، اعتقادی، سیاسی و عرفانی سرآمد بود و در همۀ عرصه ها خدمات بزرگی را انجام داد؛ خدماتی که بی نظیر و فراموش ناشدنی است. از جملۀ این خدمت ها، خدمتی است که به عرفان اسلامی کردند که حقیقتاً می توان ایشان را احیاگر اندیشۀ عرفانی و عرفای اسلامی دانست. او عارف و عاشق دلسوخته ای بود که دارای «روح لطیف» و «عشق عفیف» و «ذوق ظریف» بود. آینه دار معرفت و مشعل دار طریقت بود که عشق از دفتر حضرتش می جوشید و عقل در جوار محضرش کمال می گرفت .
اینک بر ما بازماندگان کاروان سفر عشق است که با قلبی مطمئن، در عصر فراق آن
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 391
چشمۀ زلال و باصفای معنویت و در زمان غروب آن خورشید بی همتای امت، دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی آن عالِم عامل را مطالعه کنیم و در همۀ ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خود به کار بندیم؛ چرا که کسب مقامات انسانی و وصول به حقایق عرفانی، پیمودنی است نه گفتنی، و چشیدنی است نه خواندنی.
نگارنده باید اعتراف کند آنچه دراین مقاله آورده شده است مصداق سخن مولانا است که:
گر بریزی بحر را در کوزه ای چند گنجد قسمت یک روزه ای
من چه گویم یک رگم هشیار نیست مدح آن یاری که او را یار نیست
مدح تعریف است و تخریق حجاب فارغ است از مدح و تعریف آفتاب
هجرت به سوی کتاب فطرت
«فطرت» از جمله مباحث ارزشمند و پراهمیتی است که در قلمرو اندیشه های دینی و غیر دینی مورد بحث و گفت و گو است و در عصر جدید، برخی از اندیشمندان شرقی و غربی از جنبه های مختلفِ علمی، فلسفی و روان شناختی، در مورد آن به تحقیق و پژوهش پرداخته اند.
اندیشمندان و متفکران بزرگ اسلامی، نکات دقیق و قابل توجهی را در مورد فطرت بیان کرده اند که از جملۀ آنان می توان از امام خمینی رحمه الله یاد کرد. ایشان در کتاب های عرفانی خود ـ از جمله شرح حدیث جنود عقل و جهل و شرح چهل حدیث ـ و همچنین در نامه های عرفانی ـ اخلاقی خویش، به بررسی این موضوع پرداخته اند.
گزافه نیست اگر ادعا شود، ـ چه در باب معارف دینی و چه در رهنمودهای عرفانی ـ اخلاقی ـ تنها موضوعی که بیش ترین تکیه و تکرار در آن مشاهده می شود، همین موضوع است. امام رحمه الله اکثر نامه های عرفانی خود را با «فطرت» آغاز می کند:
از کجا شروع کنم؟ بهتر آن است از فطرت باشد؛ «فِطْرَتَ الله ِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ الله ِ».
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 392
ما نیز بحث را با تعریف واژۀ «فطرت» آغاز می کنیم. «فطرت» مشتق از «فطر» است که در لغت به معنای آغاز کردن و شکافتن، و در قرآن کریم به معنای آفریدن و خلق کردن به کار رفته است. امام در توجیه این معنا می فرمایند:
خلقت، گویی پاره نمودن پردۀ عدم و حجاب غیب است.
برخی گفته اند: «الفطرة: أی الخلقة»؛ فطرت دلالت بر خلقت ابتدایی موجودات دارد و شکل و هیأت خاصی است که خداوند در ابتدای آفرینش به مخلوقات عطا می کند؛ و از آن جا که انسان یکی از مخلوقات است، می توان چنین نتیجه گرفت که فطرت انسانی، حقیقتی است که با اعطای آن، انسان، انسان می شود و از سایر پدیده ها ممتاز می گردد؛ همچنان که هر یک از مخلوقات نیز با فطرت خاص خود، از دیگر موجودات متمایز می شوند. البته فطرت انسان ویژگی هایی دارد که مخصوص او است و سایر موجودات یا از آن بهره ندارند یا حظّ کمی دارند.
آن حضرت دربارۀ تمایز انسان از سایر موجودات با فطرت الهی می فرمایند:
و بعد، آدمی را از دیگر موجودات به واسطۀ یک لطیفۀ ربّانی و فطرت الهی متمایز کرده اند؛ فطرتی خدایی که آدمیان را بر آن طینت آفرید. و این فطرت ـ به وجهی ـ همان امانتی است که در کتاب عزیز الهی مورد اشاره [واقع] شده: «إنَّا عَرَضْنَا الْأمَانَةَ عَلَی السَّمٰوَاتِ وَ الْأرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأبَیْنَ أنْ یَحْمِلْنَهَا وَ أشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الإنْسَانُ»؛ ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، از تحمّل آن سر باز زدند و از آن ترسیدند؛ و انسان آن را بر دوش گرفت. و این فطرت، همان فطرت توحید خدا در مقامات سه گانه (ذات و صفات و افعال)... است.
و بعد، در حقیقت، انسان میان سایر موجودات به لطیفۀ ربّانی و نفخۀ روحی الهی و فطرت سلیم روحانی، ممتاز است.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 393
برخی فطرت را مختص انسان و گروهی مشترک در همۀ موجودات می دانند؛ اما از کلام امام رحمه الله در یکی از نامه های عرفانی برمی آید که فطرت را خاصۀ همۀ موجودات می دانند:
... در این جا به فطرت انسان ها بسنده کرده؛ گرچه این خاصّۀ خلقت است.
از نظر علامه طباطبائی نیز فطرت، مختص انسان نیست. ایشان می فرمایند:
بنابراین، انسان نیز مانند سایر انواع مخلوقات، مفطور فطرتی است که او را به سوی تکمیل نواقص و رفع حوایجش هدایت نموده و به آنچه که نافع برای او است، و به آنچه که برایش ضرر دارد، مُلْهم کرده.
از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، خداوند به ید قدرت خود، طینت آدم را به دو فطرت و جبلّت، مخمّر کرد که این دو فطرت، مَرْکب راهوار سیر و سلوک و عروج ملکوتی انسان به سوی مقصد و مقصود اصلی است:
الف. فطرت اصلی؛ و آن فطرت عشق به کمال مطلق و خیر و سعادت مطلقه است که در کانون جمیع سلسلۀ بشر، از سعید وشقی و عالم و جاهل و عالی و دانی، مخُمّر و مطبوع است؛
ب. فطرت فرعی؛ و آن فطرت تنفّر از نقص و انزجار از شرّ و شقاوت است. به تبعِ فطرت عشق به کمال، تنفّر از نقص نیز در نهاد و سرشت انسان نهاده شده است. پس انسان از منظر آن حضرت، ذاتاً در جست و جوی کمال است؛ آن هم کمالی پیراسته از هر نقص؛ یعنی «کمال مطلق». و اگر هم به کمالی توأم با نقص دست می یازد و چندی به آن رضایت می دهد، صرفاً جنبۀ کمالی آن است که او را راضی و جذب کرده، وگرنه در همان حالی که مجذوب کمال می باشد، از نقصِ همراه و توأم با آن، تنفّر دارد:
ما به فطرت الهی، عشق به کمال مطلق داریم و از این عشق، عشق به مطلق کمال که آثار کمال مطلق است ـ خواهی نخواهی ـ داریم.و لازمۀ این فطرت، گریز از نقص مطلق که
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 394
لازمه اش گریز از مطلق نقص است، نیز داریم. پس ما خود هر چند ندانیم و نفهمیم، عاشق حق تعالی ـ که کمال مطلق است ـ و عاشق آثار او ـ که جلوۀ کمال مطلق است ـ می باشیم و با هر کس و هر چه دشمنی داریم و از هرچه و هر کس گریز داریم، نه کمال مطلق است و نه مطلق کمال، بلکه نقص مطلق است یا مطلق نقص، که در طرف مقابل است.
و در جای دیگر می فرماید:
آن که کمال هرچه باشد می طلبد، عشق به کمال مطلق دارد، نه کمال ناقص. هر کمال ناقص، محدود به عدم است؛ و فطرت از عدم تنفّر دارد.
امام رحمه الله در نامه ای به سید احمد خمینی رحمه الله چنین بیان می کند:
هر انسانی، بلکه هر موجودی، بالفطره عاشق کمال است و متنفّر از نقص. شما اگر علم می جویید، چون کمال است می جویید؛ و از این جهت ممکن نیست که فطرت شما به هر علم که دست یابد، به آن قانع شود، و اگر توجّه کند که مراتب بالاتری است در این علم، بالفطره آن را می جوید و می خواهد، و از این علم که دارد، به واسطۀ محدودیت و نقصش متنفر است و آنچه به آن دل باخته، حیث کمال آن است نه نقص...
و اگر به قدم وجدان همین مقدار را درک کنی و بیابی، ممکن نیست که به جز موجود مطلق، به چیزی توجه کنی. و این گنجینه ای است که انسان را بی نیاز کند از غیر او؛ و هرچه به او برسد، از محبوب مطلق رسیده و هرچه از او سلب شود، محبوب مطلق از او سلب کرده است. در این حال که از عیب جویی ها و هرزه درایی های دشمنان لذت می بری؛ چه که از محبوب است نه از اینان؛ و دل به هیچ مقامی نمی بندی جز به مقام کمال مطلق.
از دیدگاه ایشان، دستیابی به کمال مطلق و وصول به نیکی و خوبی محض، ایده آل و آرمان انسان را تشکیل می دهد؛ و از آن جا که این آرمان، جوشیده از درون و به دور از تحمیلات و تلقینات خارجی است، زوال ناپذیر است و حیات بشری لحظه ای از آن خالی نیست. و این عشق ذاتی به آرمان در وجود انسان، بسان مادۀ سوخت زایی است که منشأ
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 395
حرکت و پویایی می شود و نور امید را برای همیشه در قلب و جان وی بر افروخته می دارد و نافیِ هرگونه سکون، رکود و جمود است. از این رو، از دیدگاه ایشان، هر حرکتی که از جانب انسان صادر می شود ناشی از این خواستِ فطری است:
بلکه در تمام حرکات و سکنات و زحمات و جدّیت های طاقت فرسا که هر یک از افراد این نوع ـ در هر رشته ای واردند ـ مشغولند، عشق به کمال، آن ها را به آن وا داشته.
یکی از نکات مهمی که در کلام امام خمینی رحمه الله دربارۀ فطرت به چشم می خورد، این است که انسان گاهی ـ و شاید غالباً ـ در تشخیص نیاز اصلی فطرت دچار اشتباه می شود و ندای درون را به خوبی نمی شنود و جهت پاسخ گویی به نیاز فطری خود، دستِ طلب به سوی بیگانه دراز می کند. و این از باب «خطاپذیری مصداقی فطرت» و «خطا در تطبیق» می باشد. همگان کمال خواه و آرمان طلب هستند؛ اما در تشخیص این که کمال چیست، دچار اشتباه می شوند. علامه طباطبائی در این زمینه می فرماید:
و اما انحرافاتی که در مسیر انسانی به سوی هدفش و نیز در سیر به سوی رسیدن به اوج کمال واقع می شود، از ناحیۀ خطای در تطبیق است، نه از جهت بطلان پذیری حکم فطرت.
از منظر امام رحمه الله علت اصلی خطا در تشخیص و انحراف از مسیر و عدم سلوک بر طبق فطرت اصلی، عروض و غلبۀ احتجابات و ظلمات و کدورات، بر نفس انسانی است و آیۀ شریفۀ «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أسْفَلَ سَافِلِینَ» اشاره به محجوب شدن فطرت در غلاف طبیعت است. آن حضرت در زمینۀ حجاب های ضخیم و غلیظ نفس می فرماید:
اَنانیت و اِنیت ما است که ما را محجوب نموده؛ «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز».
و چون در حجاب هستیم در تشخیص، گمراهیم و اگر حجاب برخیزد، آنچه از او ـ جلّ و علا ـ است محبوب است، و آنچه مبغوض است از او نیست.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 396
و تا انسان در حجاب خود است و به خود سرگرم است و خَرق حُجُب ـ حتی حجب نوری ـ را نکرده، فطرتش محجوب است.
و تا این حُجب باقی است، راهی به معدن عظمت نیست و ارواح، تعلّق به عزّ قدس را در نیابند و مرتبت تدلّی حاصل نیاید.
حضرت امام رحمه الله در فرازهای مختلف کتاب های عرفانی و نامه های خویش، با ندای ربّانی و ملکوتی خویش به عاشقان راه حقیقت و محبّان انوار فضیلت گوشزد می کند که: «ای عزیز!»، «ای انسان!»، «پسرم!»، «دخترم!» به سوی عرفان فطری و لطیفه ربّانی و کتاب فطرت هجرت کن. و از این طریق، راهیان طریقت را برای بازگشت به فطرت راهنمایی می کند و معتقد است که:
1. پیامبران، مربیان شایسته ای جهت معرفی مصادیق واقعی فطریات اصیل انسانی و آشنایی انسان ها با فطرت و رهانیدن آنان از حجاب ها می باشند:
دخترم! پیامبران مبعوث شدند تا رشد معنوی به بشر دهند و آنان را از حجاب ها برهانند.
بنابراین، ما باید جهت بازگشت به فطرت، در درجۀ اول به مربیان آسمانی که همراه با کتب آسمانی آمده اند، مراجعه کنیم و آنان را الگو و اسوۀ راه خویش قرار دهیم و از پیام های قدسی آنان بهره گیریم.
2. بیدار شدن از خواب:
و ای کاش که ما از خواب برخیزیم و در اول منزل که یقظه است وارد شویم! و ای کاش که او ـ جلّ و علا ـ با عنایات خفیّۀ خود از ما دستگیری فرماید و به خود و جمال جمیلش رهنمود فرماید... و ای کاش که یک گام به قدم فطرت بر می داشتیم و این قدر پای به فرق فطرت نمی گذاشتیم.
3. ریاضت های عقلی و روحی و پالودن اندیشه های قلبی. البته حضرت امام رحمه الله بر این باورند که قبل از آن، باید جان آدمی از پلیدی های عالم طبیعت، پاک و پاکیزه شود؛ چرا که
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 397
فطرتِ رها کردن همۀ تعیّنات و فانی شدن در او، مقامی است که «لاَ یَمَسُّهُ إلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» و جز پاکان را به آن دسترسی نیست.
4. علاوه بر مجاهدات و پالودن نفس و ریاضت های عقلی، باید به او پناه ببریم و بدانیم که محتاج هدایت او هستیم و از او با تضرّع و ابتهال بخواهیم که ما را از حجاب ها نجات دهد:
در مناجات شعبانیه می خوانیم: «إلهی هب لی کمال الانقطاع إلیک، و أنر أبصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک؛ حتّی تخرق أبصار القلوب حجب النور، فتصل إلی معدن العظمة و تصیر أرواحنا معلّقةً بعزّ قدسک. إلهی واجعلنی ممّن نادیته فأجابک، و لاحظتَه فصعق لجلالک».
این کمال انقطاع، خروج از منزل خود و خودی و هرچه و هر کس، و پیوستن به او است و گسستن از غیر؛ و انسان حتی باید این حُجُب نور را خرق کند تا بتواند به فنای مطلق و وصول مطلق برسد.
صوفی! ز ره عشق صفا باید کرد عهدی که نموده ای وفا باید کرد
تا خویشتنی به وصل جانان نرسی خود را به ره دوست فنا باید کرد
پس ای نفس تابع هوا که بر خاکدان زمین جاودانه گرفتاری! از خانۀ تاریک حیرت انگیز هیولانی بیرون آی و به سوی «الله » که مقام جمع است و رسولش که مظهر احدیّت جمع است، هجرت کن.
همچنین ایشان می فرمایند:
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 398
پس ای نفس که در سراچۀ خاک مخلّد گشته ای! از خانۀ تاریک و دهشتناک طبیعت به در آی و به سوی تعالی ـ مقام جمع احدی ـ و رسول او ـ آن صاحب قلب احدی احمدی ـ هجرت کن؛ تا گاهی که مرگ دریابدت؛ مرگی که همانا نیستی تعیّنات است. در آن صورت، اجر توبه عهدۀ خداوند است. و در سیر الی الله ، به پدر روحانی خویش ابراهیم خلیل تأسّی جوی و بگو: «إنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمٰوَاتِ وَ الْأرْضَ...» و این همان فوز عظیم و جنّت ذاتی لقایی است که (به فرمودۀ رسول اکرم صلی الله علیه و آله): «لا عینٌ رأت، و لا اُذُنٌ سمعت، و لا خطر علی قلب بشر».
قرآن؛ کتاب عرفان
امام خمینی رحمه الله یکی از شیفتگان و دلباختگان قرآن کریم بود که سالیان درازی را معتکف آستان این رشحۀ الهی بود و با تطهیر باطن و خروج از بیت مُظْلم نفس، با این گنجینۀ الهی انس گرفته و از سرچشمۀ زلال آن خوشه ها چیده و بهره ها اندوخته بود؛ و توانست برخی از یافته ها و فهمیده های خویش را در آثار مکتوب و غیر مکتوب، برای طالبان و تشنگان معارف قرآنی عرضه دارد.
امام رحمه الله قرآن را نازلۀ غیبی، مظهر رحمت مطلقۀ الهی، جامع کمالات، صورت اعظم و همتای انسان کامل می دانست. به اعتقاد او، این کتاب عظیم از این مرتبه، نازل شد و در کسوت الفاظ و حروف درآمد تا بشر را از ملک عالم به ملکوت و ماورای آن سیر دهد.
قرآن کتاب نور، برهان، فرقان و هادی است که در بردارندۀ برترین معارف الهی، اسماء، صفات و افعال او است؛ و هیچ حکیم و عارف و سالکی بهتر و بیش تر از آن، نه سخنی گفته و نه می تواند بگوید.
گرچه دسترسی به حد نهایی معارف قرآن، ویژۀ «من خوطب به» و فهم حقیقت قرآن مخصوص اولیا است و از دسترس همگان خارج می باشد، اما قرآن در مرتبۀ نازلۀ خود،
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 399
در خور فهم همگان است. به تعبیر حضرت امام رحمه الله قرآن سفرۀ گستردۀ الهی است از ازل تا ابد که همۀ قشرهای بشر می توانند از آن استفاده کنند؛ ولی شرط بهره وری از آن، پاکی درون و رفع موانع فهم و شاگردی عالمان حقیقی قرآن و اهل بیت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله است. خداوند متعال پس از قسم عظیم می فرماید: «إنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ * لاَ یَمَسُّهُ إلاَّ الْمُطَهَّرُونَ».
فهم عظمت قرآن خارج از قدرت ادراک بشر است:
بدان ای عزیز! که عظمت هر کلام و کتابی، یا به عظمت متکلم و کاتب آن است، و یا به عظمت مطالب و مقاصد آن است، و یا به عظمت مُرسَلٌ الیه و حامل آن است، و یا به عظمت وقت ارسال و کیفیت آن است... و جمیع این امور که ذکر شد در این صحیفۀ نورانیه به وجه اَعلی و اَوفی موجود، بلکه از مختصات آن است.
قرآن رسانندۀ انسان به مقام قرب و عامل تحوّل معنوی و عرفانی است:
بدان که این کتاب شریف ـ چنانچه خود بدان تصریح فرموده ـ کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت و مربّی نفوس و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی الله است. بالجمله خدای تبارک و تعالی به واسطۀ سعۀ رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده تا... برای استخلاص مسجونین در این زندان تاریک دنیا و رهایی مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی، و رساندن آن ها را از حضیض نقص و ضعف و حیوانیت، به اوج کمال و قوّت و انسانیت و... به مرافقت ملکوتیین، بلکه به وصول به مقام قرب و حصول مرتبۀ لقاء الله ـ که اعظم مقاصد است... ـ [برساند].
امام رحمه الله قرآن را نسخۀ تربیت بشر معرفی می کند و عرفان را بزرگ ترین معجزۀ قرآن می داند:
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 400
آن مسائل بزرگ عرفانی که در یونان و نزد فلاسفۀ آن سابقه نداشت و کتب ارسطو و افلاطون بزرگ ترین فلاسفۀ آن عصرها از رسیدن به آن عاجز بودند... و عرفای بزرگ اسلام که از آن (زنده بودن موجودات جهان و مسائل عرفانی) ذکر می کنند، همه از اسلام اخذ نموده و از قرآن کریم گرفته اند. و مسائل عرفانی به آن نحو که در قرآن کریم است در کتاب دیگر نیست؛ و این ها معجزۀ رسول اکرم است.
ایشان در مرحلۀ اول، آشنایی با قرآن را ـ ولو در حد قرائت هم باشد ـ لازم می دانند و معتقدند این که می گویند، قرائت بدون معرفت اثری ندارد، از وسوسه های شیطان است و می فرماید:
این کتاب از طرف محبوب است و نامۀ محبوب، محبوب است؛ گرچه عاشق و محبّ، مفاد آن را نداند.
اگر کسی بخواهد به مقامات عالی هدایت شود باید در قرآن تدبّر کند:
به دخترم می گویم: در قرآن کریم، این سرچشمۀ فیض الهی، تدبّر کن؛ هر چند صرف خواندن آن ـ که نامۀ محبوب است به شنوندۀ محجوب ـ آثار دل پذیر دارد، لکن تدبّر در آن، انسان را به مقامات بالاتر و والاتر هدایت می کند؛ «أفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أمْ عَلَی قُلُوبٍ أقْفَالُهَا». و تا این قفل و بندها باز نگردد و به هم نریزد، از تدبّر هم آنچه نتیجه است، حاصل نگردد.
حضرت امام رحمه الله به فرزند خویش چنین سفارش می کنند:
پسرم! سورۀ مبارکۀ حشر را مطالعه کن که گنجینه هایی از معارف و تربیت در آن است و ارزش دارد که انسان، یک عمر در آن ها تفکر کند و از آن ها به مدد الهی توشه ها بردارد؛ خصوصاً آیات اواخر آن [را].
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 401
عرضۀ خود بر قرآن
همچنان که میزان در صحّت و عدم صحّت احادیث، عرضۀ آن ها بر قرآن است و اگر مخالف قرآن باشند از درجۀ اعتبار ساقط هستند، معیار سعادت و شقاوت انسان نیز قرآن است:
انسان باید اعمال و رفتار ظاهری و خلق و خوی باطنی خود را بر قرآن عرضه بدارد و با کتاب خدا تطبیق کند تا به صورت کامل مطابق قرآن گردد.
حضرت امام رحمه الله پیرامون اتصال به دریای قرآن و استفاده از نور قرآن می فرمایند:
ای قطره ها! به دریا متصل شوید تا محفوظ باشید، والاّ مستهلک می شوید و از بین می روید؛ ای افکار کوتاه! بیدار بشوید، خودتان را متصل کنید به این دریا؛ دریای الوهیت، دریای نبوّت، دریای قرآن.
عزیزا! از خواب گران برخیز، و این امراض گوناگون را با قرآن و حدیث علاج کن، و دست تمسک به حبل الله متین الهی و دامن اولیای خدا زن!
پرهیز از حجاب ظلمانی خود بزرگ بینی
اولین حجاب و مانع رسیدن به حقیقت مطلق، «خود» و اِنّیت انسان است و تمام گرفتاری های بنی آدم از این ارث شیطانی و اصل اصول فتنه است. و هر کس برای رفع این فتنه، از درون و برون خویش باید مجاهده نماید و این جهادی است که اگر کسی در آن پیروز شود، همه چیز و همه کس اصلاح می گردد. عجب و خود بزرگ بینی یکی از حجاب های ظلمانی است که باعث گردید شیطان در مقابل فرمان خدا گردن کشی کند و به آدم خضوع نکند و «خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ...» و «أنَا خَیْرٌ مِنْهُ» گویان از ساحت ربوبی مردود شود. امام رحمه الله از لسان علما، عجب را چنین تعریف می کند:
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 402
عُجب بنا به فرمودۀ علما ـ رضوان الله علیهم ـ عبارت است از بزرگ شمردن عمل صالح و کثیر شمردن آن، و مسرور شدن و ابتهاج نمودن به آن، و غنج و دلال کردن است به واسطۀ آن، و خود را از حدّ تقصیر خارج دانستن است. و اما مسرور شدن به آن، با تواضع و فروتنی کردن از برای خدای تعالی، و شکر ذات مقدّس حق کردن بر این توفیق، و طلب زیاده کردن، عجب نیست و ممدوح است.
امام رحمه الله در ادامه می فرماید:
تفسیر عجب به طوری که [علما] ذکر فرموده اند، صحیح است؛ ولی باید عمل را اعمّ از عمل قلبی و قالبی و اعمّ از حَسَن و قبیح دانست.
خود بزرگ بینی درجات و مراتب مختلف و متفاوتی دارد که امام رحمه الله در کتاب شریف چهل حدیث به طور مفصل بیان کرده است و ما در این مقاله جهت روشن شدن موضوع به یک حدیث بسنده می کنیم:
عن علیّ بن سوید، عن أبیالحسن علیه السلام قال: سألتُه عن العُجب الذی یُفسد العمل، فقال: «العُجب درجاتٌ: منها أن یُزیّن للعبد سوءُ عمله، فیراه حَسناً فیُعجبَه و یحسب أنّه یُحسن صنعاً؛ و منها أن یُؤمن العبد بربّه فیمنّ علی الله تعالی، و لله علیه فیه المنّ»؛
علی بن سوید گوید: از حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام پرسیدم از عُجبی که فاسد می نماید عمل را. پس گفت: عجب را درجاتی است: از آن ها این است که زینت پیدا کند از برای بنده، بدی عمل او، پس ببیند او را نیکو، پس به عجب آورد او را و گمان کند او نیکو عملی کرده است؛ و از آن ها است که ایمان آورده بنده به پروردگارِ خود، پس منّت گذارد بر خدا، و حال آن که از برای خدا است بر او در آن ایمان، منّت.
از نظر قرآن نیز یکی از علایم روشن خودبینی آن است که انسان عمل بد خویش را نیکو می پندارد و گمان می کند که نیکو عمل می کند:
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 403
«أفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً»؛
«وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً».
امام رحمه الله دربارۀ مفاسد عجب می فرماید: بدان خودبینی و خودخواهی ایمان و اعمال انسان را نابود و فاسد می کند. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «مَن دخله العجب، هلک؛ کسی که خود بزرگ بینی در او راه پیدا کند، هلاک می شود.» خداوند به داود علیه السلام می فرماید: «ای داود! به گناهکاران بشارت بده و صدّیقان را بترسان. عرض کرد: چگونه آنان را بشارت دهم و این ها را بترسانم؟! فرمود: بشارت ده گناهکاران را که همانا من قبول می کنم توبه را و می گذرم از گناه؛ و بترسان صدّیقان را که عُجب نکنند به اعمال خودشان؛ زیرا هیچ بنده ای نیست که من از آن حساب بکشم مگر آن که هلاک شود.»
پناه می برم به خدای تعالی از مناقشه در حساب که صدّیقین و بزرگ تر از آن ها را هلاک می کند.
اگر عجب در دل ریشه کند، کار انسان را به کفر و شرک و بالاتر منتهی می کند؛ و چنان که حضرت امام رحمه الله متذکر می شوند:
کفر، مراتب بسیار دارد؛ خودبینی و جهان بینی و نظر به جز او نیز از مراتب آن است.
خودخواهی و خودپسندی موجب می شود که انسان، مقامات عارفان و منازل سالکان را انکار کند.
علاوه بر مفاسدی که بر عجب مترتب است و بعضی از آن ها ذکر گردید، برخی مفاسد دیگر عجب عبارتند از:
1. کوچک شمردن معاصی؛
2. اعتماد بر اعمال و خود را از خدا مستغنی دیدن؛
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 404
3. ریاکاری و نفاق؛
4. تکبّر.
پس شخص خودخواه بداند که خود بزرگ بینی، تخم رذایل دیگر و منشأ اموری است که هر یک، برای هلاکت ابدی و خلود در عذاب، سببی مستقل است.
از نظر امام رحمه الله منشأ عجب، حبّ نفس و جهل به عظمت خالق می باشد:
دخترم! عجب و خودپسندی، از غایت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است. اگر اندکی به عظمت خلقت ـ به اندازه ای که تاکنون بشر با همۀ پیشرفت علم، به شمّه ای از آن آگاه شده است ـ تفکر شود، حقارت خود و همۀ منظومه های شمسی و کهکشان ها را ادراک می کند و عظمت خالق آن ها را اندکی می فهمد و از عُجب و خودبینی و خودپسندی خود، اظهار خجلت و احساس جهالت می نماید.
از این کلام امام رحمه الله فهمیده می شود که یکی از راه های ترک خودخواهی و خودبینی، تفکر است.
امام خمینی رحمه الله می فرماید: اگر می خواهی به محبوب و دوست برسی باید با آب حیات، قلب را شست و شو دهی و از بیت مُظلم خودخواهی و خودپسندی بیرون بیایی:
امید است در این معراج انسانی و معجون رحمانی، دل از غیر، خالی کنی و با آب حیات قلب را شست و شو دهی و چهار تکبیر زده، خود را از خودی برهانی تا به دوست برسی؛ «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِراً إلَی الله ِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی الله ِ». بار الها! ما را مهاجر الی الله و رسوله قرار ده و به فنا برسان.
خدا محور بودن و خلق مدار نبودن
اگر کتاب های عرفانی ـ اخلاقی، سخنرانی ها، پیام ها و به ویژه نامه های عرفانی امام خمینی رحمه الله را به دقت مورد مطالعه قرار دهیم، یک موضوع بیش تر از بقیه جلب توجه
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 405
می کند و آن، خدامحوری و حق مداری ایشان می باشد. ایشان همۀ امور را ـ از ازل تا ابد و همچنین در ظاهر و باطن ـ در قبضۀ قدرت لایزال خدا می دانست و همۀ موجودات را جلوه و ظهور وی می شمرد؛ لذا در نامه های خویش به سید احمد و فاطمه طباطبائی می نویسد:
پسر عزیزم! او ـ جلّ و علا ـ اول و آخر و ظاهر و باطن است؛ «هُوَ اْلأوَّلُ وَ الاْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ».
افسوس که عمر این شکسته قلم گذشت و:
از قیل و قال مدرسه ام حاصلی نشد جز حرف دلخراش، پس از این همه خروش
و امروز از جوانی که بهار یافتن است، خبری نیست و بافته های سابق را جز مشتی الفاظ نمی بینم و به تو [فاطمۀ طباطبائی] و سایر جوان ها که طالب معرفتند وصیت می کنم که شما و همۀ موجودات، جلوۀ اویند و ظهور وی اند؛ کوشش و مجاهدت کنید تا بارقه ای از آن را بیابید و در آن محو شوید و از نیستی به هستی مطلق رسید.
پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم کانّا الیه راجعون.
مولوی
ایشان «انگیزه» را میزان اعمال، کارها و فعالیت ها ـ چه کارهای شخصی و انفرادی و چه فعالیت های اجتماعی، سیاسی و... ـ می داند و قدم اول موفقیت را «قیام لله » می شمارد؛ چرا که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«من أصبح من اُمّتی و همّته غیر الله ، فلیس من الله »؛
هر فردی از امت اسلامی اگر همّت روزانه و اهتمام هر بامدادش غیر خداوند باشد، از خدا بیگانه است.
حضرت امام می فرمایند:
پسرم! نه گوشه گیری صوفیانه، دلیل پیوستن به حق است؛ و نه ورود در جامعه و تشکیل
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 406
حکومت، شاهد گسستن از حق. میزان در اعمال، انگیزه های آن ها است؛ چه بسا عابد و زاهدی که گرفتار دام ابلیس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب او است ـ چون خودبینی و خودخواهی و غرور و عُجب و بزرگ بینی و تحقیر خلق الله و شرک خفی و امثال آن ها ـ او را از حق دور و به شرک می کشاند؛ و چه بسا متصدی امور حکومت که با انگیزۀ الهی به معدن قرب حق نایل می شود؛ چون داود نبیّ و سلیمان پیامبر علیهماالسلام و بالاتر و والاتر، چون نبیّ اکرم صلی الله علیه و آلهو خلیفۀ بر حقش علی بن ابی طالب علیه السلام و چون حضرت مهدی ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ در عصر حکومت جهانی اش.
پس میزان عرفان و حرمان، انگیزه است؛ هر قدر انگیزه ها به نور فطرت نزدیک تر؛ باشند و از حُجب ـ حتی حُجب نور ـ وارسته تر، به مبدأ نور وابسته ترند؛ تا آن جا که سخن از وابستگی نیز کفر است.
و در ادامۀ همین نامه به پسرش سید احمد خمینی رحمه الله چنین می فرماید:
یکتا موعظۀ خدا را با دل و جان بشنو، با تمام توان بپذیر و در آن خط، سیر نما: «قُلْ إنَّمَا أعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَثْنَیٰ وَ فُرَادیٰ».
میزان در اول سیر، قیام لله است؛ هم در کارهای شخصی و انفرادی، و هم در فعالیت های اجتماعی. سعی کن در این قدمِ اول موفق شوی؛ که در روزگار جوانی آسان تر و موفقیت آمیزتر است. مگذار مثل پدرت پیر شوی؛ که یا در جا زنی، و یا به عقب برگردی. و این محتاج به مراقبه و محاسبه است. اگر با انگیزۀ الهی مُلک جنّ و انس کسی را باشد، بلکه اگر به دست آورد، عارف بالله و زاهد در دنیا است؛ و اگر انگیزه، نفسانی و شیطانی باشد، هرچه به دست آورد ـ اگر چه یک تسبیح باشد ـ به همان اندازه از خداوند تعالی دور است و فاصله گرفته.
از منظر امام رحمه الله همۀ اعمال جوانحی و جوارحی انسان باید رنگ الوهیت و معنویت داشته باشد و صراط او «صراط الله » باشد. در این صورت است که انسان می تواند بگوید:
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 407
«إنَّ صَلٰوتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»؛
بگو ای پیامبر! نماز و عبادت (و کلیۀ اعمال من) و زندگی و مرگ من، همه از آن خدا است که پروردگار جهانیان است.
حضرت امام به فرزند خویش می فرماید:
فرزندم! کوشش کن که در صراط مستقیم که صراط الله است، ولو لنگان لنگان، حرکت کنی و حرکات و سکنات قلبی و قالبی را رنگ معنویت و الوهیت دهی و خدمت به خلق را برای این که خلق خدا هستند، بنمایی.
خداوند، عالمان عامل را با دو صفت از دیگران متمایز می سازد و این دو وصف را مخصوص آنان می داند:
اول این که تنها عالمان راستین هستند که از خدای متعال هراسناک می باشند؛ «إنَّمَا یَخْشَی الله َ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ».
دوم این که عالمان عامل تنها از خدا می ترسند؛ «اَلَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ الله ِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لاَ یَخْشَوْنَ أحَداً إلاَّ الله َ وَ کَفَی بِالله ِ حَسِیباً».
گرچه رسالت اصلی تبلیغ، بر عهدۀ پیام آوران الهی است و وصف ممتاز «فقط از خدا ترسیدن» از آنِ ایشان می باشد، ولی عالمان راستین، همان رسالت را بالتبع دارا هستند و لذا همین وصف برجسته را خواهند داشت که «فقط از خدا می هراسند».
منشأ این دو حصر (یکی آن که فقط این گروه از خدا می ترسند، و دیگر آن که این گروه، فقط از خدا می ترسند) نشانگر کمال توحید آنان است. اثر توحید آن است که انسان از خدای عالم و آدم هراسناک باشد و طبق وظیفه عمل کند. مقتضای توحید تام آن است که موحد در همۀ شئون هستی خویش، جز به خدا نیندیشد و از غیر خدا نهراسد و به غیر خدا امیدوار نباشد؛ و در غیر این صورت موحّد نیست.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 408
لذا امام خمینی رحمه الله در عین حال که خدمت به خلق و مردم را عبادت می داند، اما انجام دادن کار را جهت جلب قلوب مردم، منافی با توحید می شمارد و معتقد است که قلوب مردم در اختیار خدا است:
تمام ریاهای افعالیه و اکثر ریاهای قلبیه از نقصان توحید افعالی است. آن که مردم ضعیف بیچارۀ بیکاره را مؤثّر در دار تحقّق می داند و متصرّف در مملکت حق می شمارد، از کجا می تواند خود را از جلب قلوب آن ها بی نیاز داند و عمل خود را از شرّ شیطان تصفیه و تخلیص کند...
تو اگر قلوب بندگان خدا را در تحت تصرف حق بدانی و معنای «یا مقلّب القلوب» را به ذایقۀ قلب بچشانی و به سامعۀ قلب برسانی، خود با این همه ضعف و بیچارگی، در صدد صید قلوب بر نیایی. و اگر حقیقتِ «بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ» و«لَهُ الْمُلْکُ» و «بِیَدِهِ الْمُلْکُ» را به قلب بفهمانی، از جلب قلوب، بی نیاز شوی و به قلوب ضعیفۀ این مخلوق ضعیف، خود را محتاج ندانی، و غنای قلبی برای تو رخ دهد...
ای مشرک مدّعی توحید! و ای ابلیس در صورت آدم زاده! تو این ارث را از شیطان لعین بردی که خود را متصرف می بیند و فریاد «لاَُغْوِیَنَّهُمْ» می زند.
سالکان کوی حقیقت، تنها خدا را بزرگ می بینند و غیر او را ـ هرچه و هرکه باشد ـ کوچک می دانند؛ «عَظُمَ الخالق فی أنفسهم، فصغر مادونه فی أعینهم؛ خداوند در نظر آنان بزرگ است و بقیۀ مخلوقات در چشم آنان کوچک می باشند.» و امیر مؤمنان علی علیه السلام به سایر سالکان توصیه می کنند:
«عظم الخالق عندک، یُصغّر المخلوق فی عینک»؛
اگر خدا در نزد شما بزرگ جلوه کرد، مخلوق در پیش شما کوچک می گردد.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 409
امام رحمه الله نیز یکی از پیروان حقیقی کوی ولایت و امامت است که با اقتدا به مولای خویش، معتقد است که امید به غیر خدا شرک است و انسان نباید محبّت خدا را به محبوبیت خلق بفروشد. در نامه ای به سید احمد خمینی رحمه الله چنین می نگارد:
ای پسر عزیزم احمد! ... بدان که هیچ موجودی از موجودات ـ از غیب عوالم جبروت و بالاتر و پایین تر ـ چیزی ندارد و قدرتی و علمی و فضیلتی را دارا نیست و هرچه هست از او ـ جلّ و علا ـ است. او است که از ازل تا ابد، زمام امور را به دست دارد و احد و صمد است. از این مخلوقات میان تهیِ پوچ و هیچ، با کی نداشته باش و چشم امیدی هرگز به آن ها مبند، که چشم داشتن به غیر او شرک است و باک از غیر او ـ جلّ و علا ـ کفر.
پس ای عزیز! برای یک خیال باطل، یک محبوبیت جزئی بندگان ضعیف، یک توجه قلبی مردم بیچاره، خود را مورد سخط و غضب الهی قرار مده، و مفروش آن محبت های الهی و آن کرامت های غیر متناهی، آن الطاف و مراحم ربوبیت را، به یک محبوبیت پیش خلق که مورد هیچ اثری نیست، و از او هیچ ثمری نبری جز ندامت و حسرت. وقتی دستت از این عالَم کوتاه شدکه عالم کسب است و عملت منقطع گردید، دیگر پشیمانی نتیجه ندارد و رجوع بی فایده است.
آن سالک فرزانه، طلب دنیا از مخلوق ضعیف و تملّق گویی جهت جلب رضایت مردم و رسیدن به قدرت و ثروت را خارج شدن از عبودیت خالق و وارد شدن در بند اسارت دنیا و شهوات موقت می داند. انسان باید در هیچ حالی از خدا غافل نباشد و حرّیت و آزادگی خود را حفظ کند؛ در حدیث شریف آمده است:
«إنّ الحرَّ حُرٌّ علی جمیع أحواله».
بدترین فقر، فقر قلبی و ذلّت روحی است و بهترین غنا، غنای قلبی و عزّت روحی است. از حضرت علی بن الحسین علیه السلاممنقول است:
«إنّی لاَنَفُ أن أطلب الدنیا من خالقها؛ فکیف مِن مخلوقٍ مثلی؟!»؛
همانا من ننگ می دانم که از خدا، دنیا طلب کنم؛ چگونه از مخلوقی مثل خود طالب دنیا باشم؟!
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 410
سلسله های پیچ در پیچ شهوات و هواها را پاره کن و کند قلب را بشکن، و از اسارت بیرون بیا و در این عالم، آزادانه زیست کن.
از نظر ایشان، شهرت در نزد مردم ارزشی ندارد؛ زیرا قدرت و فاعل علی الاطلاق و مسبّب الاسباب، فقط ذات مقدس خداوند است، و انجام عمل جهت مشهور شدن، ریشه در شرک، نفاق و کفر دارد و مخالف توحید افعالی است:
حال ای عزیز، فکری کن و چاره ای برای خود پیدا کن و بدان که شهرت پیش این مردم ناچیز، چیزی نیست. و قلوب این مردم که اگر گنجشکی بخورد، سیر نمی شود، قدر و قابلیتی ندارد و این مخلوق ضعیف را قدرتی نیست. قدرت فقط در دستگاه قدس ربوبیت پیدا می شود و فاعل علی الاطلاق و مسبّب الاسباب، آن ذات مقدس است. تمام مخلوقات، اگر پشت در پشت هم دهند که یک پشه خلق کنند، نتوانند. و اگر پشه ای از آن ها چیزی برباید، نتوانند پس بگیرند. قدرت پیش حق تعالی است. او است مؤثّر در تمام موجودات.
با هر زحمت و ریاضتی شده، در قلب خود با قلم عقل نگارش ده که «لا مؤثّر فی الوجود إلاّ الله »؛ نیست کار کنی در دار تحقّق جز خدا.
توحید فعلی را ـ که اول درجۀ توحید است ـ در قلب، با هر وسیله ای هست، جایگزین کن و قلب را مؤمن و مسلم نما به این کلمۀ مبارکه، و مهر شریف «لا اله الاّ الله » را بر قلب بزن، و صورت قلب را صورت کلمۀ توحید کن و به مقام اطمینان برسان و به او بفهمان که مردم، نفع و ضرر نمی توانند برسانند. نافع و ضارّ خدا است. این کوری و نابینایی را از چشم خود برطرف کن که بیم آن است مشمول «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أعْمَیٰ» گردی، و در روز بروز سرایر، کور محشور گردی.
در آثار امام خمینی رحمه الله پیرامون خدامحوری، اخلاص و انگیزۀ الهی داشتن، مطالب ارزشمند زیادی وجود دارد که فرصت پرداختن به همۀ آن ها در این مقاله نیست؛
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 411
بنابراین نشانی مطالب مرتبط با این موضوع، جهت مطالعۀ خوانندگان محترم، در پاورقی معرفی می گردد.
عبادت بودن خدمت به خلق خدا
یکی از برجسته ترین فرازها در توصیه ها و دستورالعمل های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی رحمه الله رعایت حقوق مردم و خدمت، محبت و عشق به بندگان خدا است. مطالعۀ دستورالعمل های عارفان بزرگوار، ما را به این حقیقت رهنمون می سازد که به این موضوع، اهمیت چندانی نمی دادند و لذا در توصیه های اخلاقی آنان نیز خبری از این مطلب نیست. و یکی از تفاوت های مشرب عرفانی امام رحمه الله با سایر عرفا در همین جا آشکار می گردد.
اهتمام به امور خلق خدا و مسلمین، یکی از مهم ترین مشاغل فکری آن حضرت بود؛ زیرا رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آلهمی فرماید:
«من أصبح و لم یهتمّ باُمور المسلمین فلیس منهم»؛
هر کس صبح کند و به فکر مسلمانان نباشد؛ از قلمرو مسلمین بیرون است.
و همچنین حضرت فرمود:
«من سمع رجلاً ینادی للمسلمین، و لَم یُجبه، فلیس بمسلم»؛
هر کس ندای مظلومیت فردی را بشنود (خواه مسلمان باشد یا غیر مسلمان) و جواب مثبت ندهد، مسلمان نیست.
لذا امام رحمه الله به امور جامعۀ انسانی ـ اعم از مسلمان و غیر مسلمان ـ اهتمام ویژه داشت.
در مرحلۀ نخست، آن حضرت به پسرش سفارش می کند که حقوق مردم را رعایت کند تا حقی، از کسی پایمال نگردد:
پسرم! سعی کن که با حقّ الناس از این جهان رخت نبندی؛ که کار بسیار مشکل می شود.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 412
سر و کار انسان با خدای تعالی که ارحم الراحمین است، بسیار سهل تر است تا سر و کار با انسان ها. به خداوند تعالی پناه می برم از گرفتاری خود و تو و مؤمنین در حقوق مردم و سر و کار با انسان های گرفتار. و این نه به آن معنا است که در حقوق الله و معاصی، سهل انگاری کنی.
امام رحمه الله در مرحلۀ دوم، روی خدمت و اعانت به خلق تأکید می ورزد.
... و از امور مهمی که لازم است وصیت نمایم، اعانت نمودن به بندگان خدا، خصوصاً محرومان و مستمندان که در جامعه ها مظلوم و بی پناهند و هرچه توان داری در خدمت اینان که بهترین زادِ راه تو است و از بهترین خدمت ها به خدای تعالی و اسلام عزیز است.
پسرم! از زیر بار مسئولیت انسانی ـ که خدمت به حق، در صورت خدمت به خلق است ـ شانه خالی مکن.
امام خمینی رحمه الله خدمت به بندگان خدا را خدمت به حق می داند و معتقد است که چون ما عاجز از شکر او و نعمت های بی منتهای او هستیم، لااقلّ از این رهگذر، به حق خدمت کنیم. حضرت امام سفارش می کند که هیچ گاه در خدمت به خلق، خود را طلبکار ندانیم و بر آنان منّت نگذاریم؛ و در این راه، آنچه برای آنان ـ نه برای خود و خویشاوندان خود ـ منفعت بیش تری دارد را انتخاب کنیم.
در مرحلۀ سوم، محبت به مردم را مورد سفارش قرار می دهد:
پسرم! به همۀ موجودات، به ویژه با نظر رحمت و محبت بنگر؛ چرا که همۀ موجودات، مورد رحمت پروردگار عالمیان می باشند. آنچه و آن کس که مورد عنایات و الطاف و محبت های الهی است، چرا مورد محبت ما نباشد؟! اگر چنین باشد، حاکی از نقص، کوتاه بینی و کوتاه نظری است.
عزیزم! با بندگان خدا که مورد رحمت و نعمت او هستند و مخلّع به خلعت اسلام و ایمانند،
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 413
دوستی پیدا کن و محبت قلبی داشته باش. مبادا به محبوب حق دشمنی داشته باشی، که حق تعالی دشمن دشمن محبوب خود است، و تو را از ساحت رحمت خود طرد می کند. و بندگان خاص خدا در بین بندگان، مخفی هستند و معلوم نیست این دشمنی تو و هتک ستر و کشف عورت این مؤمن، برگشت به هتک ستر خدا نکند.
آن حضرت در آخرین مرحله، ما را به عشق ورزیدن به بندگان خدا دعوت می کند:
... راستی چرا پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله از ایمان نیاوردن مشرکان، آن گونه تأسّف و تأثّر جان فرسا داشت که مخاطب شد به خطاب «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَی آثَارِهِمْ إنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهٰذَا الْحَدِیثِ أسَفاً»، جز آن که به همۀ بندگان عشق می ورزید؛ و عشق به خدا، عشق به جلوه های او است... ما و تو اگر توفیق یابیم که بارقه ای از این عشق به جلوه های حق که در اولیای او است، در خود ایجاد کنیم و خیر همه را بخواهیم، به یک مرتبه از کمال مطلوب رسیده ایم.
علم؛ حجاب اکبر
ارزش و فضیلت علم بر کسی پوشیده نیست. فرا گرفتن علم و دانش نه تنها از نظر علمی، بلکه از جهت روحی و معنوی نیز انسان را به مراتب عالی کمال می رساند. خداوند در قرآن کریم، علم و دانش را از وسایل ارتقا به درجات عالی و وسیلۀ راه یافتن به مراتب بزرگ معنوی می شمارد. و کسانی را که علم و آگاهی به آنان داده شده است، صاحبان درجات عالی می داند و می فرماید:
«یَرْفَعِ الله ُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»؛
خدا درجات آن کسانی را از شما که ایمان آورده اند و آنان که دارای علم و دانش شده اند، بالا می برد.
همچنین در فرازهای مختلف قرآن کریم، عالمان و دانشمندان را در مقایسه با ناآگاهان، می ستاید و می فرماید:
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 414
«قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ»؛
بگو آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند، همسان هستند؟!
از نظر امام رحمه الله علم از همۀ کمالات افضل است؛ از اشرف اسماء الهیه و از صفات «موجود بما هُوَ موجود» است و نظام هستی از برکت علم، منتظم شده و هر موجودی که به این حقیقت نزدیک تر باشد، به مقام قدس ربوبی نزدیک تر است. آن حضرت در کتاب شریف چهل حدیث، روایتی از امام صادق علیه السلامدر فضیلت جست و جوگران دانش بدین مضمون نقل می کند که: فرشتگان بال های خویش را برای طالب علم می گسترانند؛ تمام ساکنان آسمان و زمین برای آنان استغفار می کنند.
بنابراین، از دیدگاه امام رحمه الله عقل و علم در جایگاه خود مقدّس و برای انسان سالک، لازم و ضروری می باشند؛ زیرا پیش زمینه و بستر وصول سالک را فراهم می سازند. و لذا از نظر ایشان، بدون استثنا، همۀ علوم سِمَت مقدّمیت دارند:
پس این که نزد علما مشهور است که یک قسم از علوم که خودش منظور است فی نفسه ـ که در مقابل علوم عملیه است ـ در نظر قاصر درست نیاید، بلکه جمیع علوم معتبره را سِمَت مقدّمیت است؛ منتها هر یک برای چیزی و به طوری مقدّمه است... ای عزیز! جمیع علوم شرعیه، مقدمۀ معرفة الله و حصول حقیقت توحید است.
از دیدگاه ایشان علم، مرتبۀ اول از مراتب چهارگانۀ مقامات اهل سلوک است. سلوک علمی و برهان فلسفی، ذلّت عبودیت و عزّت ربوبیت را ثابت می نماید.
طبق حکمت متعالیه، جمیع دار تحقّق و تمام دایرۀ وجود، صرف ربط و تعلّق و محض فقر است. و عزّت و مُلک و سلطنت، مختص به ذات مقدس کبریا است و احدی را از حظوظ عزّت و کبریا نصیبی نیست، و ذلّت عبودیت در پیشانی همۀ موجودات ثبت شده
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 415
است. اگر سالک راه حقیقت، با قدم سلوک علمی و مرکب سیر فکری، این منزل را طی کند، به مقام اول انسانیت نایل می گردد؛ لیکن در حجاب علم واقع می شود؛ و این حجاب از حجاب غلیظه است که گفته اند «العلم هوالحجاب الاکبر».
امام رحمه الله معتقد است که سالک باید در این مرحله و در حجاب باقی نماند و از آن گذر کند؛ زیرا در این مقام، ذلّت عبودیت و عزّت ربوبیت را با براهین عقلی ثابت می کند ولی مشاهده نمی کند؛ و انسان باید در اثر ریاضت و سلوک، حجاب را از صورت حقیقت بردارد و حقیقت را مشاهده و رؤیت کند. و اگر از مرحلۀ «علم» عبور نکند، از وصول به فنا غافل می شود و صرف عمر در حجاب برهان و شعب آن، حجاب را بزرگ تر و احتجاب از حقیقت را افزون می سازد.
اگرچه، در صورتی که انگیزۀ ما از علم، حقیقت جویی و عشق به خدا باشد، علم، چراغ راه و نور هدایت است، اما امام رحمه اللهدر کتاب های عرفانی و نامه های اخلاقی خویش روی «حجاب بودن» علم تأکید فراوانی دارند. از دیدگاه ایشان، اولین حجاب و مانع رسیدن به حقیقت مطلق، «خود» و اِنّیت انسان است؛ و دومین حجاب و مانعی که می تواند انسان را از مسیر کمال حقیقی دور نگاه دارد، علم است؛ زیرا در عین حال که مقدّس است و نور می باشد، ولی حجاب است.
علت پافشاری امام رحمه الله بر «حجاب بودن» علم این است که اکثر جویندگان علوم، آن را ابزار و وسیله ای برای حق جویی و وصول به مقصد اعلی قرار نمی دهند، بلکه مرادشان انباشتن این اصطلاحات و یادگیری علوم، برای خود علوم است.
امام رحمه الله در نامه های عرفانی ـ اخلاقی خویش به سید احمد خمینی رحمه الله و فاطمه طباطبائی رهنمودهای لازم را برای جلوگیری از افراط و تفریط در باب علم یادآور می شود و به ما گوشزد می کند که علم از جهتی «چراغ راه» است، لذا نباید از آن گریزان شد؛ و از طرف دیگر، «حجاب» است و راه خروج از این حجاب را نیز متذکّر می شود. در یک جمع بندی کلی، این توصیه ها عبارتند از:
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 416
1. از انباشتن اصطلاحات علم رسمی ـ حتی اگر علم عرفان و توحید باشد ـ پرهیز شود؛ که حجاب اکبر است؛ و در رفع این حجاب باید کوشش نمود:
دخترم! سرگرمی به علوم ـ حتی عرفان و توحید ـ اگر برای انباشتن اصطلاحات است ـ که هست ـ و برای خود این علوم است، سالک را به مقصد نزدیک نمی کند، که دور می کند؛ «العلم هو الحجاب الأکبر». و اگر حق جویی و عشق به او انگیزه است ـ که بسیار نادر است ـ چراغ راه است و نور هدایت.
و در فرازهایی از نامۀ خویش به فاطمۀ طباطبائی می نویسد:
دخترم! در رفع حُجب کوش نه در جمع کتب... خداوند ـ عزّ و جلّ ـ برای بیداری علما آیۀ شریفۀ «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ » را آورده تا بدانند انباشتن علوم ـ گرچه علم شرایع و توحید باشد ـ از حُجب نمی کاهد، بلکه افزایش دهد؛ و از حُجب صِغار او را به حُجب کِبار می کشاند.
آن حضرت از این که در دوران جوانی، سرگرم مفاهیم و اصطلاحات پرزرق و برق بوده و در صدد به دست آوردن روح مفاهیم و بر گرداندن آن ها به باطن و ملک آن ها به ملکوت نبوده است، تأسف می خورد و می گوید:
از قیل و قال مدرسه ام حاصلی نشد جز حرف دلخراش پس از این همه خروش
و اشتغال به کتب فلسفی و عرفانی را فرو رفتن در حجاب می داند و می گوید:
نه از فتوحات، فتحی حاصل و نه از فصوص الحکم، حکمتی دست داد؛ چه رسد به غیر آن ها که خود، داستان غم انگیز دارد.
2 و 3. حجاب بودن به معنای گریز از علم و عرفان و فلسفه و قدم گذاشتن در وادی جهل نیست، بلکه به معنای تصحیح انگیزه در فراگیری علم و گذرگاه قرار دادن آن جهت رسیدن به مقصد اصلی است:
... و آنچه گفتم به آن معنا نیست که به فلسفه و علوم برهانی و عقلی نپرداز و از علوم
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 417
استدلالی روی گردان؛ که این خیانت به عقل و استدلال و فلسفه است؛ بلکه به آن معنا است که فلسفه و استدلال، راهی است برای وصول به مقصد اصلی و نباید تو را از مقصد و مقصود و محبوب، محجوب کند. یا بگو این علوم، عبورگاه به سوی مقصد هستند و خود، مقصد نیستند؛ و دنیا مزرعۀ آخرت است و علوم رسمی مزرعۀ وصول به مقصودند.
نمی گویم از علم و عرفان و فلسفه بگریز و با جهل، عمر بگذران؛ که این انحراف است؛ می گویم کوشش و مجاهده کن که انگیزه، الهی و برای دوست باشد و اگر عرضه کنی، برای خدا و تربیت بندگان او باشد، نه برای ریا و خودنمایی؛ که خدای نخواسته جزو علمای سوء شوی که بوی تعفّنشان اهل جهنم را بیازارد. آنان که او را یافتند و عشق او دارند، انگیزه ای جز او ندارند و با این انگیزه همۀ اعمالشان الهی است.
ای عزیز! علاج و کلّ العلاج در این است که انسان که می خواهد علمش الهی باشد، وارد هر علمی که شد، مجاهده کند و با هر ریاضت و جدّیتی شده قصد خود را تخلیص کند. سرمایۀ نجات و سرچشمۀ فیوضات، تخلیص نیت و نیت خالص است؛ «من أخلص لله أربعین صباحاً، جرتْ ینابیعُ الحکمة من قلبه علی لسانه».
از بیانات فوق معلوم می شود که علم، نور است؛ و در این حقیقت، تردیدی نیست که برای عالم، فهم و درک و دریافتی حاصل می شود که هرگز غیر عالم، از آن بهره مند نیست؛ و تا زمانی که این حقایق بر قلب وارد نگشته، علم مبدّل به ایمان و یقین نمی گردد و این حجاب است. اما انسان می تواند قلبش را با ریاضت های قلبی مستعد گرداند تا خداوند آن نور را در قلب بیفکند و این جا است که معنای واقعی حدیث شریف «العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء» روشن می شود؛ یعنی علم، نوری است که خداوند پس از ریاضات قلبی، آن را در قلب سالک الی الله می افکند.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 418
پرهیز از انکار مقامات عارفان
امام خمینی رحمه الله در نامه های عرفانی خود، بر عدم انکار مقامات عارفان و حقایق عرفانی تأکید فراوانی می کنند؛ همچنین در برخی از کتاب های اخلاقی ـ عرفانی خویش نیز این موضوع را یادآوری می کنند و بر آن اصرار می ورزند. و کم ترین هدف ایشان از پافشاری بر این موضوع این است که مقامات اهل الله و معارف حقّه، انکار و استهزا نشود.
مقصود بنده از تأکید بر این مطالب، بیدار کردن دیگران است که لااقل، مقامات اهل الله را منکر نشوند؛ که این انکار، منشأ تمام بدبختی ها و شقاوت ها است.
می خواهم اصل معنا و معنویت را انکار نکنی؛ همان معنویتی که کتاب و سنّت نیز از آن یاد کرده اند و مخالفان، آن یا آن ها را نادیده گرفته و یا به توجیه عامیانه پرداخته اند. و من به تو توصیه می کنم که اول قدم، بیرون آمدن از حجاب ضخیم انکار است؛ که مانع هر رشد و هر قدم مثبت است.
و از سوی دیگر، خطر متظاهران به عرفان را ـ که بهره ای از مقامات روحانی و حالات عرفانی ندارند و در حقیقت، تمام سرمایۀ باطنی ایشان مشتی الفاظ و اصطلاحات بی محتوا می باشد ـ گوشزد می کنند. امام رحمه الله نمی خواهند با اصرار بر مقامات عارفان، همۀ مدعیان را تطهیر نمایند و مُهر تأیید بر اعمال و رفتار آن ها بزنند؛ بلکه یادآور می شوند که عرفان، طریقی بس دشوار است و شناختن عارفان واقعی، از آن دشوارتر:
... من نمی خواهم تطهیر مدعیان را بکنم؛ که «ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد» می خواهم اصل معنا و معنویت را انکار نکنی.
این یک حقیقت تلخ است که در طول تاریخ، در کنار عارفان و سالکان راستین طریق حق، متظاهرانِ به عرفان نیز بوده اند که نه تنها بهره ای از مقامات روحانی و حالات عرفانی نداشته اند، بلکه برخی از آن ها از هر تاریک دلِ در حجاب فرو رفته ای گرفتارتر بوده اند و
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 419
در حقیقت، تمام سرمایۀ باطنی ایشان جز تظاهر و تفوّه به چند اصطلاح بی محتوا و خرقه و کشکول، چیز دیگری نیست. چنین عارف نمایانی، مورد تهاجم عارفان حقیقی ـ چون حکیم صدرالمتألهین شیرازی ـ قرار گرفته اند. این افراد برای توجیه جهل خود، نابخردانه کلام بلند «العلم هو الحجاب الأکبر» را حربۀ خویش ساخته و بی محابا بر عالمان و حکیمان تاخته اند. و از آن طرف نیز شعار انحرافی «اسقاط تکالیف» را سرلوحۀ عمل! قرار داده و بدین سان، خود را از هر عملی منفصل نموده اند؛ غافل از آن که عبادت ـ که نفس اطاعت است ـ لازمۀ عبودیت می باشد. و بدین ترتیب، آسان ترین راه را برای کسب و تحصیل معاش دنیوی انتخاب کرده اند؛ چرا که از سویی ریاضت عمل، و از سوی دیگر، زحمت علم را بر خود هموار نساخته اند.
و دقیقاً یکی از جهات عمده ای که حکیمان و عارفان راستین، اکیداً توصیه بر حفظ اسرار معارف الهی کرده و می کنند و غالباً در قالب های خاص و اصطلاحات مخصوص خویش سخن گفته اند، سدّ کردن باب انتفاع نامحرمانِ محرم نما از این الفاظ و اصطلاحات بوده است. امام خمینی رحمه الله در یکی از نامه های خویش به یکی از شاگردان خود چنین می نویسد:
و اکیداً وصیت می کنم او را (آقا میرزا جواد همدانی) به آنچه اعاظم حکمت و اساتید بزرگوار اهل معرفت ما را به آن وصیت کرده اند که نسبت به عرضۀ اسرار این معارف بر غیر اهلش ـ منکران و بی تدبیران و آنان که از راه حق و انصاف گم گشته اند ـ کاملاً بخل بورزد؛ که آن کوته نظران، ذوقی تار و عقلی کدر دارند و علم و حکمت، جز جهالت و گمراهی بر ایشان نیفزاید و معارف حقّه، جز زیان و حیرت نیندوزد؛ که خداوند عالی مرتبه فرموده: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إلاَّ خَسَاراً»؛ و ما از قرآن آنچه را رحمت و شفای مؤمنین است فرو فرستادیم، و بر ستمگران جز زیان نیفزاید.
و مکرّر می گردانم وصیت خود را به آنچه که مشایخ عظام به ما سفارش کردند و آن، فاش
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 420
نساختن اسرار معارف است مگر به اهلش، و دهان نگشودن به حقایق معارف مگر در محلّش.
لذا نباید به بهانۀ وجود عارف نمایان و دزدان مفاهیم و خرقه پوشان و تاریک دلان، عارفان راستین و حقیقی و مقامات آنان مورد هجمه قرار گیرد. بله شناخت عارفان صاحب دل و عرفان حقیقی، کاری بس دشوار است، ولی این موضوع نباید موجب انکار عرفان و مقامات بلند عرفانی گردد:
مقصود ما آن نیست که اهل الله کیانند، بلکه مقصود آن است که مقامات انکار نشود؛ اما صاحب این مقامات کیست، خدا می داند. و این امری است که کسی را بر آن اطلاعی نیست.
این مدّعیان در طلبش بی خبرانند آن را که خبر شد خبری باز نیامد
درست است که شناختن چنین عارفانی، صعوبت خاص خود را دارد، اما مراجعه به قرآن و روایات می تواند در شناساندن عارفان حقیقی و تفاوت آنان با عارفان رسمی و اسمی کمک قابل توجهی به ما نماید. قرآن در وصف چنین عارفانی می فرماید:
«ألاَ إنَّ أوْلِیَاءَ الله ِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ * الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَی فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الاْخِرَةِ لاَ تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ الله ِ ذٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»؛
آگاه باشید که دوستان خدا هیچ ترس و هیچ اندوهی در دل آنان نیست. آنان ایمان آورده و پرهیزکارند. در زندگانی دنیا و هم در آخرت، برای آنان بشارت است. سخنان خدا را تغییر و تبدیلی نیست؛ و این پیروزی بزرگی است.
و نیز می فرماید:
«یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاْصَالِ * رِجَالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ الله ِ وَ إقَامِ الصَّلَوٰةِ وَ إیتَاءِ الزَّکَوٰةِ یَخَافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأبْصَارُ»؛
صبحگاهان و شامگاهان در آن خانه ها، خدا را تسبیح می کنند. مردانی که هیچ تجارت و داد و ستدی آنان را از یاد خدا و به پا داشتن نماز و دادن زکات، غافل نمی کند؛ و از روزی که
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 421
دل ها و دیده ها در آن روز حیران و مضطربند ترسان و هراسان هستند.
حضرت علی علیه السلام در مورد آنان می فرماید:
«هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة، و باشروا روح الیقین، و استلانوا ما استعوَرَه المترفون، و أنسوا بما استوحش منه الجاهلون، و صحبوا الدنیا بأبدان، أرواحها معلّقةً بالمحلّ الأعلی. اُولئک خلفاء الله فی أرضه و الدعاة الی دینه. آه آه شوقاً إلی رُؤیتهم!»
علم و دانش، با حقیقت و بصیرت به آن ها روی آورده، و روح یقین را لمس کرده اند و آنچه ناز پرورده ها و بهره مندان، سخت می شمرند، بر آنان آسان است؛ آنان به آنچه جاهلان از آن وحشت دارند خو گرفته اند، و در دنیا با بدن هایی به سر می برند که ارواحشان با جهان بالا پیوند دارد. آنان خلفای الهی و دعوت کنندگان به دین خدا در روی زمین هستند. آه آه چقدر مشتاق دیدار آنان هستم!
پرداختن به این موضوع، مجالی بس وسیع می طلبد که در نوشتار مستقلی باید بدان پرداخت.
از دیدگاه امام خمینی رحمه الله منکران مقامات و مدارج معنوی به سه دسته تقسیم می شوند:
1. بی خبران از سفر روحانی: امام خمینی رحمه الله دربارۀ این دسته می فرماید:
این دسته به طور کلی منکر مقامات می باشند و اهل آن را خطاکار و عاطل و باطل می دانند، و کسی را که ذکری از آنان کند یا دعوتی به مقامات آنان نماید، متّهم به کذب و شطح می کنند. دل این بیچاره ها، زنده به حیات معرفت و محبت الهی نیست؛ مردگانی هستند که غبار تن و تنگنای بدنِ مُظلم، آنان را از همۀ عوالم نور محروم نموده است: «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ الله ُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ»؛ کسی که خدا برای او نوری قرار ندهد، او نوری نخواهد داشت.
هرچه از حدیث و قرآن پیرامون محبت و عشق الهی و حبّ لقا و انقطاع به حق، برای این طایفه خوانده شود، به تأویل و توجیه آن می پردازند و مطابق آراء خود، تفسیر می کنند؛ همۀ آیات لقاء الله و حبّ الله را به ملاقات درخت های بهشتی و زن های زیبا توجیه می نمایند.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 422
امیدی به اصلاح و بیدار شدن این گروه از خواب گران و سنگین نیست؛
«إنَّکَ لاَ تَهْدِی مَنْ أحْبَبْتَ»؛
ای پیامبر! تو هر کسی را دوست داری، نمی توانی هدایت بکنی.
«وَ مَا أنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ»؛
و تو به کسانی که در گور هستند نمی توانی (پیام خود را) بشنوانی.
از منظر امام رحمه الله حجاب های ضخیم و جهل مرکّب، یکی از علل انکار مقامات اهل الله و ارباب معرفت است:
و ما در پشت سورها و حجاب های ضخیم واقعیم و آن شهرها و شهریارها را جزو بافته ها گمان می کنیم. من با شیخ عطّار یا میثم تمّار کار ندارم، ولی اصل مقامات را انکار نمی کنم و صاحب آن ها را از جان و دل طلبکارم و در این محبّت امید فرج دارم؛ تو خود هرچه خواهی باش و با هر که خواهی پیوند.
مدّعی خواست که آید به تماشاگه دوست دست غیب آمد و بر سینۀ نامحرم زد
ولی در اخوّت ایمانی و خُلّت روحانی، با احبّاء عرفانی خیانت روا ندارم و از نصیحت ـ که از حقوق مؤمنین است به یکدیگر ـ خودداری ننمایم.
بالاترین قذارات معنویه ـ که تطهیر آن را با هفت دریا نتوان نمود و انبیای عظام علیهم السلام را عاجز نمود ـ قذارات جهل مرکّب است؛ که منشأ داء عضال انکار مقامات اهل الله و ارباب معرفت است، و مبدأ سوء ظن به اصحاب قلوب است.
پسرم! آنچه در درجۀ اول به تو وصیت می کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی؛ که این شیوۀ جهّال است. و از معاشرت با منکرین مقامات اولیا بپرهیزی؛ که اینان قطّاع طریق حق هستند.
2. علاقه مندان به دنیا و لذّات دنیوی: این گروه، مقامات اهل معرفت را منکر نیستند و
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 423
عناد با اهل الله ندارند، ولی اشتغال به دنیا و تحصیل آن و غوطه ور بودن در لذّات جسمانی، آنان را از آموختن مباحث علمی و کسب مقامات روحانی باز داشته است. اینان مانند بیمارانی هستند که بیماری خود را می دانند، ولی شکم پروری شان مانع از معالجۀ خویش گشته است؛ بر خلاف دستۀ اول که از اصل وجود بیماری بی خبرند.
3. اصحاب اصطلاحات و دزدان مفاهیم: اینان به تحصیل معارف اشتغال داشته و مراحل علمی را طی کرده اند، اما از حقایق معارف و مقامات اهل الله ، به اصطلاحات و الفاظ و عبارات اکتفا نموده و عده ای بیچاره را در بند الفاظ و اصطلاحات به زنجیر کشیده و به گفتار قناعت نموده اند.
برخی از این اشخاص، علوم بی مغز خویش را ابزار کسب معیشت قرار داده اند، و با الفاظ فریبنده و نقل اقوال، درصدد جلب قلوب بندگان خدا می باشند؛ غافل از آن که قلوب بندگان خدا منزلگاه خدا است و کسی را حق تصرف در آن نیست. اینان بیمارانی هستند که خویش را به شکل طبیب وا نمود می کنند و مردم را به امراض مهلک گرفتار می سازند.
علامت اساسی این گروه آن است که علاقه مند به ارشاد اغنیا، ثروتمندان و اشراف هستند و به ارشاد فقرا و درویشان توجهی ندارند. بیش تر مریدان این گروه، صاحبان جاه و جلال و مال و منال می باشند. امام صادق علیه السلام دربارۀ این دسته از علما می فرماید:
«... و من العلماء من یری أن یضع العلم عند ذوی الثروة و الشرف، و لا یری فی المساکین وضعاً؛ فذاک فی الدرک الثالث من النار»؛
و گروهی از دانشمندان کسانی هستند که علم را در اختیار اشراف و ثروتمندان قرار می دهند و در میان بینوایان برای علم، جایگاهی قائل نیستند؛ اینان در طبقۀ سوم آتش هستند.
بنابراین، امام رحمه الله در نامه های عرفانی ـ اخلاقی خود، در درجۀ اول تأکید می کند که از انکار مقامات عارفان به شدت پرهیز کنند؛ و نه تنها انکار نکنند، بلکه توصیه می کنند که دوستدار عارفان و صالحان باشند:
پسرم! سعی کن اگر از اهل مقامات معنوی نیستی، انکار مقامات روحانی و عرفانی را نکنی؛
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 424
که از بزرگ ترین حیله های شیطان و نفس امّاره ـ که انسان را از تمام مدارج انسانی و مقامات روحانی باز می دارد ـ واداریِ او است به انکار و احیاناً به استهزای سلوک الی الله ، که منجر به خصومت و ضدّیت با آن شود و...
دخترم! سعی کن اگر اهلش نیستی و نشدی، انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنی و معاندت با آنان را از وظایف دینی نشمری. بسیاری از آنچه آنان گفته اند، در قرآن کریم به طور مرموز و سربسته، و در ادعیه و مناجات اهل عصمت، بازتر، آمده است و چون ما جاهلان از آن ها محرومیم، با آن به معارضه برخاستیم.
گویند صدرالمتألهین دید در جوار حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ شخصی او را لعن می کند. پرسید: چرا صدرا را لعن می کنی؟ جواب داد: قائل به وحدت واجب الوجود است. گفت: پس او را لعن کن!
این امر اگر قصّه هم باشد، حکایت از یک واقعیت دارد؛ واقعیت دردناکی که من خود قصه هایی را دیده یا شنیده ام که در زمان ما بوده است.
از سوی دیگر، امام رحمه الله به اهل عرفان و تصوّف توصیه می کند که دم فرو بندند و به راحتی، ادعای معارف، محبت، فناء فی الله ، بقاء بالله و ولایت امر نکنند؛ که اگر هر طایفه ای از ما به زبان قال و ظهور حال، دعوی مرتبه ای کند و این ظاهر با باطن و این علن با سرّ مطابق و موافق نباشد و از صداقت به دور باشد، از زمرۀ منافقان خواهد بود؛ از این رو انسان باید به معالجۀ خود بپردازد و تا فرصت از دست نرفته، برای حال بدبختی و روز ذلّت و ظلمت خود فکری نماید.
همچنین حضرت امام رحمه الله به عارفان توصیه می کند که نباید به علم عرفان قانع بود و با این علم، نسبت به دیگران فخرفروشی و تکبر نمود و قلب خود را منزلگاه شیطان قرار داد و بندگان خدا و خاصان درگاه را به نظر تحقیر نگریست زیرا دانستن مفاهیم و بافتن اصطلاحات، افتخار نیست. عرفان باید قلب را محل تجلیات اسماء و صفات و جلوۀ ذات
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 425
و محل ورود سلطان حقیقی باشد که آثار را محو و تلوین و تعیّنات را بزداید.
از نظر امام رحمه الله، با این که طیّ مقامات عارفان، سخت و طاقت فرسا است، اما انسان نباید از دخول در مقامات، ترس و وحشتی داشته باشد. در مرحلۀ اول، ورود در هر یک از مقامات و پیمودن هر مرحله از مراحل سلوک، مشکل به نظر می آید و شیطان و نفس نیز سعی می کنند، نگذارند انسان وارد سیر و سلوک گردد، ولی پس از ورود کم کم راه، آسان و پیمودن آن سهل می شود. انسان هر قدمی در راه حق بردارد، برای قدم دیگر، نور هدایت الهی، راه را روشن و سلوک را برای وی آسان می سازد.
جوانی بهترین دوران خودسازی
دوران جوانی دوران تجلّی روح عرفان، اخلاق و معنویت است. جوانان در این دوران، آمادگی بیش تری جهت پذیرش فضیلت ها و ارزش های الهی و کمال طلبی دارند. عشق و شور، طراوت و پاکی، شجاعت و سرسختی، استقلال طلبی و عدالت خواهی، ایثار و از خود گذشتگی، استعداد و توانایی، قدرت و غرور، تربیت و سازندگی روحی، انعطاف پذیری و لطافت روح، قرب به ملکوت و دوری از دنیا و... از ویژگی های خاص جوان می باشد.
جوانی، حساس ترین دوران زندگی، و جوانان امیدبخشان فرداهای جامعۀ بشری هستند. اگر بذر نیکی و پاکی در سرزمین قلب و روح اینان افشانده شود، ثمرات پربهایی را در زندگی آیندۀ خویش و همنوعان خویش به بار خواهند آورد.
در همین راستا از بزرگان و هادیان طریقت، به ویژه انبیا و اولیای خدا، سخنان ارزشمندی به ما رسیده است.
امام خمینی رحمه الله به پیروی از اولیای الهی، از سر سوز و گداز و شوق و محبّت پدرانه، همۀ اقشار جامعه، به ویژه جوانان عزیز را مورد توجه قرار دادند و همواره بر این موضوع پافشاری داشتند. از این رو بخش قابل توجهی از سخنرانی ها و نامه های اخلاقی ـ عرفانی
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 426
امام رحمه الله متوجه این قشر عظیم می باشد. درک و شناخت درست حضرت امام رحمه الله از مراتب و کمالات انسان و نیازهای واقعی جوانان، سبب عنایت و تذکر نکات مورد لزوم به نوجوانان و جوانان جامعه شد.
امام رحمه الله اصرار و تأکید داشتند که جوانان، فرصت جوانی را غنیمت شمرند؛ چرا که جوانی فقط یک بار در آسمان عمر انسان می درخشد و بهاری است که در گذرگاه دوران زندگی انسان، بیش از یک بار مورد تجربه قرار نمی گیرد؛ هشیار و هوشمند کسی است که نگذارد این بهترین دوران عمر و طلایی ترین مراحل زندگی، به سهولت از کف او بیرون رود و قبل از محروم شدن از این دُرّ گران بها، قدر و منزلت آن را بداند و آن را غنیمت بشمارد:
هان ای عزیز! از خواب بیدار شو؛ از غفلت تنبّه پیدا کن و دامن همّت به کمر زن و تا وقت است، فرصت را غنیمت بشمار، و تا عمر باقی است و قوای تو در تحت تصرف تو است و جوانی برقرار است و اخلاق فاسده بر تو غالب نشده و ملکات رذیله بر تو چیره نگردیده، چاره ای کن و دوایی برای رفع اخلاق فاسده و قبیحه پیدا کن و راهی برای اِطفای نایرۀ شهوت و غضب پیدا نما.
و چه زیبا فرموده است امیرالمؤمنین علی علیه السلام:
«شیئان لا یعرف فضلهما إلاّ مَن فقدهما: الشباب و العافیة»؛
دو چیز است که ارزش آن شناخته نمی گردد، مگر وقتی که از دست رود: یکی جوانی و دیگری تندرستی.
امام خمینی رحمه الله در نامه های اخلاقی ـ عرفانی و همچنین در کتاب های عرفانی خویش، دلیل تأکید و اصرار بر تهذیب، اصلاح و سازندگی در دوران جوانی را ـ که فصل شعر و شعور است ـ به روشنی بیان کرده است. ایشان معتقد است که جوان، خصلت ها و ویژگی های خاصی دارد که دیگران این خصوصیات را ندارند.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 427
ویژگی های جوانان از دیدگاه امام خمینی رحمه الله
قرب جوانان به ملکوت: امام رحمه الله جوانان را جلوه و ظهور خدا می داند؛ لذا توصیه می کند که جوانان در خدا محو شوند و از نیستی به هستی مطلق برسند:
... تو نیز مأیوس نباش، که یأس از اَقفال بزرگ است. به قدر میسور در رفع حُجب و شکستن اَقفال برای رسیدن به آب زلال و سرچشمۀ نور، کوشش کن. تا جوانی در دست تو است، کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن اقفال و رفع حُجب؛ که هزاران جوان که به افق ملکوت نزدیک ترند، موفق می شوند و یک پیر موفق نمی شود.قید و بندها و اقفال شیطانی اگر در جوانی غفلت از آن ها شود، هر روز که از عمر بگذرد، ریشه دارتر و قوی تر شوند.
درختی که اکنون گرفته است پای به نیروی شخصی برآید ز جای
گرش همچنان روزگاری هلی به گردونش از بیخ بر نگسلی
سرعت اصلاح قلب جوان: از نظر ایشان، اصلاح نفس و تربیت باطن در جوانان، سریع تر صورت می گیرد؛ زیرا در پیران، هواهای نفسانی، جاه طلبی، مال دوستی و خودبزرگ بینی، بسیار افزون تر از جوانان است و لذا جوان می تواند به آسانی، خود را از شرّ نفس امّاره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند:
شما جوان ها بهتر می توانید تهذیب نفس کنید... در شما آن ریشه های فساد، کم تر است؛ رشدش کم تر است؛ آن طور رشد نکرده. هر روز بماند رشدش زیادتر می شود؛ هر روز تأخیر و تعویق بیندازید مشکل تر می شود؛ یک پیر بخواهد اصلاح بشود بسیار مشکل است؛ جوان زودتر اصلاح می شود. هزاران جوان اصلاح می شوند و یک پیر نمی شود.
همچنین امام رحمه الله معتقدند که توبه در جوانی آسان تر است. ایام جوانی بهار توبه است و شرایط توبه، سهل تر و آسان تر؛ زیرا بار گناهان کم تر و کدورت قلب و ظلمت باطنی
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 428
ناقص تر می باشد. تجربه شده که در پیری، حرص و طمع و حبّ جاه و مال و آرزوها بیش تر است؛ لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
«یهرم ابن آدم و یبقی معه اثنتان: الحرص و الأمل»؛ انسان پیر می شود و دو چیز با او می ماند: حرص و آرزو.
معلوم نیست که انسان به مرحلۀ پیری برسد و بتواند توبه کند؛ پس باید در جوانی اقدام به توبه کرد:
پس ای عزیز! هرچه زودتر دامن [همّت] به کمر بزن و عزم را محکم و اراده را قوی کن، و از گناهان، تا در سنّ جوانی هستی یا در حیات دنیایی می باشی، توبه کن.
انعطاف پذیری و تأثیرپذیری روح جوان: تأثّر قلبی انسان در ایام جوانی بیش تر است؛ زیرا قلب جوان، لطیف تر و ملکوتی تر و صفای باطنی او بیش تر است و واردات و تزاحمات و تراکمات در آن کم تر است؛ پس شدید الانفعال و کثیر القبول است؛ به طوری که بسیار اتفاق می افتد حق یا باطل، زیبایی یا زشتی را به مجرد معاشرت با اهل آن، بدون دلیل و برهان، می پذیرد.
قوی بودن ارادۀ جوان: در جوانی، ارادۀ انسان قوی تر و محکم تر است و ریشۀ گناه و آلودگی ضعیف می باشد؛ عکس پیری که اراده و همّت انسان ضعیف و ریشه های فساد، ثابت و استوار می باشند. انسان در جوانی بر قوای خود مسلّط است؛ ولی در پیری، ضعف، سستی، رخوت و سردی بر جسم و جان انسان مستولی می شود.
تا نیروی جوانی دارید، می توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سازید. انگیزه های فساد در جوان ضعیف است، لیکن هرچه سنّ بالاتر رود، ریشۀ گناه در قلب قوی تر و محکم تر می گردد، تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست.
الآن قوای شما قوی است و شیطان در شما ضعیف. وقتی سنّ شما زیاد شد، قوای شما
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 429
ضعیف می شود، شیطان در شما قوی؛ آن وقت دیگر نمی توانید، شکست می خورید.
امام رحمه الله به عنوان پیر طریقت و عارف دل سوخته ای که همۀ جوانان جامعه را فرزندان خویش می دانست توصیه هایی به عزیزان خود دارد که به صورت فهرست، ذکر می گردد:
1. معاشران و دوستان خویش را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجه به معنویات انتخاب کنید.
2. از قدرت جوانی استفاده کرده و در ملکوت پرواز کنید:
عزیزم! از جوانی به اندازۀ کافی استفاده کن؛ که در پیری همه چیز از دست می رود.
3. از نشاط جوانی بهره گیرید:
شیخ جلیل ما و عارف بزرگوار، آقای شاه آبادی فرمودند که تا قوای جوانی و نشاط آن باقی است، بهتر می توان در مقابل مفاسد اخلاقی مقاومت کرد.
4. از غرور جوانی بپرهیزید.
5. جوانی را جدّی بگیرید.
6. جوانی را غنیمت بشمارید.
7. کاری کنید که از گذشت ایام جوانی تأسف نخورید.
8. جوان باید از دنیا دوری جوید:
پسرم! هیچ گاه دنبال تحصیل دنیا ـ اگرچه حلال او باشد ـ مباش، که حبّ دنیا ـ گرچه حلالش باشد ـ رأس همۀ خطاها است؛ چه خود، حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به دنیای حرام می کشد.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 430
همّت بلند
در فضای عالم معنا باید با همّت بلند و مردانه به فکر پرواز بود. همان گونه که پرندگان با بال های خود به پرواز می آیند، مردان بزرگ نیز با نیروی همّت عالی به سوی آسمان نورانیِ معنویت پرواز می نمایند واز خلق جدا می شوند و به خالق می پیوندند.
«المرءُ یطیر بهمّته»؛ مرد با همّت خود پرواز می کند.
در سیر و سلوک الی الله همّت و استقامت، سرنوشت ساز و ارزشمند است. قرآن مجید می فرماید:
«إنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبٌّنَا الله ُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ»؛
آنان که گفتند خدای ما الله است و استقامت به خرج دادند، ملائکه بر آنان نازل می شوند.
ارزش وجودی هر سالکی را همّت او تعیین می کند؛ «قدر الرجل علی قدر همّته». مؤمنان راستین، همّت های بلندی را در دل می پرورانند؛ «بعیدٌ همّه، کثیرٌ صمته».
مؤمنان بلند همّت، گذشته از آن که توجهی به آیندۀ دور دارند، مقام های بس منیع را نیز در نظر دارند و هرگز به کم تر از «جنّة اللقاء» بسنده نمی کنند و هنگامی که دیگران به خلق وابسته اند، آنان به حق پیوسته اند و جز او را نمی طلبند و برای رسیدن به این مقام رفیع، چون فرشتگان، هیچ نیرنگی را به همت والای خویش راه نمی دهند و پروردگار صاحب عرش را ذخیرۀ روز نیاز قرار می دهند؛ که آن روز همواره حضور داشته و هرگز به روز بی نیازی مبدل نمی گردد.
امام خمینی رحمه الله، این عارف فرزانه، همچنان که خودش دارای اراده، قدرت و همّت وصف ناپذیری بود، شاگردان و پیروان خویش و راهیان الی الله را توصیه می کردند که همّتشان خداوند متعال و ملکوت او باشد و از صرف کوشش در به دست آوردن برخی مقامات حیوانی و شیطانی و ظاهری شدیداً پرهیز کنند. ایشان در نامه ای عرفانی به یکی از
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 431
شاگردان، سفارش می کنند که بپرهیز و بر حذر باش از صرف همّت خویش در امور ذیل:
1. لذّات و شهوات حیوانی که شأن چهار پایان است؛
2. غلبه بر نزدیکان و همنوعان ـ اگرچه غلبه در علوم و معارف باشد ـ که این، منزلتِ درندگان است؛
3. به ریاست های ظاهری دنیایی قانع نباش که مقام شیاطین است؛
4. به عبادات و طاعات ظاهری خرسند مباش؛
5. به حکمت رسمی و شبهات کلامی راضی مباش؛
6. به دعاوی و طامات پر سر و صدای اهل خرقه راه مسپار؛
7. به شیوایی گفتار ارباب تصوّف و عرفان ظاهری و نظم کلام آنان خشنود مباش.
زیرا که صرف همّت در همۀ این ها و تکیه بر آن ها، مرگ و هلاکت است؛ و چنین کاری، زیان آشکار و محرومیت ابدی و ظلمتی است بی پایان.
امام رحمه الله در ادامه می فرماید:
همّت شما باید در همۀ حرکات و سکنات و اندیشه و فکرتان، توجه به خداوند متعال و ملکوت او باشد؛ چرا که به سوی خدا مسافر هستید و با قدم نفس، راه پیمودن در این سفر، ممکن نیست. پس چاره ای نیست جز آن که با قدم خدا و رسول سفر کنی.
و ای نفس!... همت تو در تمامی حرکات و سکنات و افکار و انظار و رهپویی ها باید به سوی الله تعالی، آفریننده و پدید آورنده و بازگرداننده ات، باشد.
حبیبا! همّت بلند دار و از کمال اخلاص بگو:
دوست بگو، دوست بگو، دوست دوست تا نگری هر چه بود اوست اوست
بی اعتنایی به ثنای ثناگویان و استقبال از عیب جویان
تعریف و تمجید از انسان، آغاز حملۀ شیطان است؛ گرچه شیطان هیچ گاه انسان را رها نمی کند، ولی زمانی که از تو به بزرگی یاد کرده و القابی به تو دادند و در مجلسی، از تو
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 432
تمجید و تجلیل به عمل آمد، در آن هنگام و در این مجلس، حملۀ شیطان از خطوط مقدّم جبهه آغاز شده است و او به طور مرتب در حال حمله است؛ لذا کاملاً باید مواظب بود. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلاممی فرماید:
مبادا هرگز دچار خودپسندی گردی و به خوبی های خود اطمینان کنی، و ستایش را دوست داشته باشی! که این ها همه از بهترین فرصت های شیطان برای هجوم آوردن به تو است؛ و کردار نیک، نیکوکاران را نابود سازد.
همچنین حضرت در وصف متقیان راستین می فرماید:
هنگامی که از یکی از آن ها تعریف و تمجید می شود، از آنچه در باره اش گفته شده، ترسیده و می گوید: من نسبت به خود از دیگری آگاه ترم؛ و خداوند نسبت به من از من داناتر است. پروردگارا! مرا به خاطر آنچه درباره ام می گویند مؤاخذه مکن؛ و مرا برتر از آنچه آنان می پندارند قرار بده و آنچه از اعمال من که آن ها نمی دانند (گناهان) بپوشان و مشمول غفران خود قرار بده.
ثنایِ ثناگویان، آثار کشنده و آفات هلاکت باری برای انسان به بار می آورد؛ از جمله این که باعث کبر و خودبینی می گردد. کسی که زبان ها به مدح او گشوده می شوند، خودپسند می گردد و می پندارد به اوج کمال رسیده؛ و این، موجب سستی در عمل می شود. لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله به شخصی که در محضر حضرتش دیگری را مدح کرد، فرمود:
وای بر تو! گردن دوستت را شکستی؛ اگر به آن گوش دهد و باورش آید، رستگار نخواهد شد.
امام خمینی رحمه الله معتقد است که:
اولاً: مدح و ثنا و همچنین عیب جویی، تهمت و افترا در زندگی انسان اجتناب ناپذیر است؛ لذا به فرزندش سید احمد خمینی توصیه می کند که:
از تهمت های ناروا و شایعه پراکنی های دروغین اظهار ناراحتی و نگرانی نکن. تا زنده هستی
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 433
و حرکت می کنی و منشأ اثر هستی، انتقاد، تهمت و شایعه سازی علیه تو اجتناب ناپذیر است. آن کس که فعالیت دارد، هرگز از گزند بدخواهان نمی تواند به دور باشد.
ثانیاً: استقبال از ثناها و مدح ها، و ناراحت شدن از انتقادها و شایعه افکنی ها، ناشی از حبّ نفس است که بزرگ ترین دام ابلیس لعین می باشد.
ثالثاً: مدّاحان و ثناگویان، دشمن ما هستند:
پسرم! چه خوب است به خود تلقین کنی و به باور خود بیاوری یک واقعیت را که مدح مدّاحان و ثنای ثناجویان چه بسا که انسان را به هلاکت برساند و از تهذیب دور و دورتر سازد... آنان که با ثناهای خود، ما را از جوار حق دور می کنند، دوستانی هستند که با دوستی خود به ما دشمنی می کنند.
رابعاً: عیب جویان و انتقاد کنندگان، دوستان ما هستند:
و شاید عیب جویی ها و شایعه پراکنی ها برای علاج معایب نفسانی ما سودمند باشد ـ که هست ـ همچون عمل جرّاحی دردناکی که موجب سلامت مریض می شود... و آنان که پندارند با عیب گویی و فحّاشی و شایعه سازی به ما دشمنی می کنند، دشمنانی هستند که با عمل خود، ما را ـ اگر لایق باشیم ـ اصلاح می کنند و در صورت دشمنی، به ما دوستی می نمایند.
نجات انسان در وارستگی و گسستگی از دنیا
یکی از موانع فهم کمال آدمی، وابستگی و دل بستگی به دنیا است. این حالت اگر بر روح انسان حاکم گردد، تمام ارزش ها را تحت الشعاع قرار می دهد و از فروغ آن می کاهد.
برای رهایی از جلوه های فریبندۀ دنیا و مظاهر مادی، راهی بهتر از زهد و ساده زیستی نیست. نظر به این که جهت گیری اصلی هدف بعثت انبیا، دعوت انسان به عالم آخرت و سوق دادن جامعۀ بشری به سوی سعادت جاودانی است؛ و رسیدن به این هدف،
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 434
ممکن نیست مگر با اِعراض از دنیا و قطع علایق و بیرون کردن محبّت آن از دل؛ لذا به اعتقاد امام رحمه الله:
آنچه مایۀ نجات انسان ها و آرامش قلوب است، وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دایمی خدای تعالی حاصل شود.
دنیا در چشم انداز اولیای خدا
هیچ کس به اندازۀ حضرت علی علیه السلام حقایق جهان و ماهیت دنیا را نشناخته و آن را به مردم معرفی نکرده است؛ و هیچ کس همانند امیرالمؤمنین علیه السلام دنیا را تحقیر و توبیخ و تصغیر ننموده است. آن حضرت دربارۀ دنیا می فرماید:
«فلتکن الدنیا فی أعینکم أصغر من حُثالة القرط و قراضة الجلم»؛
دنیا در نظر شما باید کوچک تر و کم تر از بریدۀ پوست میوه و بریدۀ پشم جدا شده با قیچی باشد.
«و إنّ دنیاکم عندی لأهون من ورقةٍ فی فم جرادةٍ تقضمها»؛
همانا دنیای شما در نزد من از برگی بر دهان ملخ، کم ارزش تر است.
«و الله ِ لدنیاکم هذه أهونُ فی عینی من عراقِ خنزیر فی ید مجذوم»؛
به خدا قسم دنیای شما در نزد من، از استخوان خوک در دست مبتلا به بیماری جذام کم ارزش تر است.
«عباد الله ! اُوصیکم بالرفض لهذه الدنیا التارکة لکم، و إن لم تحبّوا ترکها»؛
شما را وصیت می کنم به ترک این دنیا؛ که شما را ترک خواهد کرد ولو دوست نداشته باشید.
در پستی و فرومایگی دنیا همین بس که در هیچ نشئه ای از نشئات عالم وجود، خداوند متعال معصیت نمی شود، مگر در دنیا؛ و به قدری پست و بی ارزش است که تا
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 435
انسان آن را رها نکند، به چیز ماندنی و پایداری نمی رسد؛ چون آنچه که انسان در این عالم به آن می رسد، پایدار و ماندگار نیست؛ «مَا عِنْدَ کُمْ یَنْفَدُ وَ مَا عِنْدَ الله ِ بَاقٍ».
امام خمینی رحمه الله که وارث حقیقی انبیا و اولیای خدا است، به پیروی از آن بزرگواران، دنیا و وابستگی به دنیا را به شدت مذمّت می کند و به اِعراض از دنیا توصیه می کند و حبّ دنیا را «اُمّ الامراض» معرّفی می نماید:
حبّ دنیا اُمّ الامراض است؛ که اکثر یا جمیع امراض نفسانیه از آن تولید می شود.
چنانچه در روایات شریفه نیز آن را اساس تمام هلاکت ها و بدبختی ها و شقاوت ها دانسته اند.
... ولی باید اول، این امر را بداند که خار طریق انسان در هر مقصد و مقصود دینی، حبّ دنیا و نفس است. اگر از اهل معارف و جذبه و جذوه است، حبّ دنیا و نفس، بزرگ ترین حجاب های رخسار محبوب است.
همچنین امام رحمه الله در یکی از نامه های خود چنین می نویسد:
انسان در این عالم در معرض تحولات است؛ گاهی مصیبت هایی بر او وارد می شود؛ و گاهی دنیا به او رو می آورد و به مقام و جاه و مال و منال و قدرت و نعمت می رسد. و این هر دو پایدار نیست؛ نه آن کم و کاستی ها و مصیبت ها تو را محزون کند که عنان صبر از دستت برود، که گاه شود آنچه مصیبت و کمبود است، برای تو خیر و صلاح باشد؛ «عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ». و در اِقبال دنیا و رسیدن به آنچه شهوات اقتضا می کند خود را مباز و تکبّر و فخر بر بندگان خدا مکن؛ که بسا باشد که آنچه خیر می دانی، شرّ باشد برای تو.
تبیین معنای دنیا
یکی از ابتکارات و نوآوری های امام بزرگوار رحمه الله آن است که تبیین درست و صحیحی
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 436
از دنیا ارائه داده اند. ایشان دربارۀ دنیا معتقدند:
دنیا خود شما هستید، انسان بد، خود دنیا است؛ وگرنه آسمان، زمین، درخت، کوه، صحرا و دریا هیچ کدام دنیا نیست؛ بلکه از «آیات الهی» هستند و خدای سبحان از همۀ آن ها با تجلیل یاد کرده است.
در آیات و روایات، هرگز از آسمان و زمین، کوه ها، معادن دل زمین، دریا و موجودات دریایی، بدگویی نشده است؛ زیرا که این ها دنیا نیستند، بلکه دنیا مجموعه ای از «عناوین اعتباری» است که انسان تبهکار را به خود سرگرم و مشغول کرده است. مجموعۀ خودخواهی ها است که دنیا را تشکیل داده و به جهنّم تبدیل خواهد شد. گاهی انسان، خود هیزم جهنّم است و نمی داند که چه می کند: «وَ أمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً». کسی که ظالم است، هیزم افروختۀ جهنّم است؛ وگرنه شما به آسمان و زمین بروید، دنیا را پیدا نمی کنید؛ زیرا همۀ این ها «آیات الهی» هستند؛ موجوداتی که تسبیح گوی حقّند و مستقیماً برای عبادت خدای سبحان و به طور غیر مستقیم برای نفع ما خلق شده اند.
امام رحمه الله در یکی از نامه های خود به سید احمد خمینی رحمه الله می نویسد:
عالم ملک مورد نکوهش نیست، بلکه مظهر حق و مقام ربوبیت او است، و مهبط ملائکة الله و مسجد و تربیت گاه انبیا و اولیا علیهم السلام است، و عبادت گاه صلحا و محل جلوۀ حق بر قلوب شیفتگان محبوب حقیقی. و حبّ به آن اگر ناشی از حبّ به خدا باشد و به عنوان جلوۀ او ـ جلّ و علا ـ باشد ، مطلوب و موجب کمال است؛ و اگر ناشی از حبّ به نفس باشد، رأس همۀ خطیئه ها است. پس دنیای مذموم در خود تو است، علاقه ها و دلبستگی ها به غیر صاحب دل، موجب سقوط است.
از دیدگاه امام رحمه الله، دنیا به طور مطلق، مذموم نیست؛ بلکه دنیای ممدوح داریم و دنیای مذموم. ایشان در کتاب چهل حدیث می فرماید:
این عالم که محل تغییر و تحوّل است، گرچه ذاتاً ناقص و نازل ترین مرتبۀ وجود به شمار
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 437
می رود، ولی چون مهد تربیت و پرورش نفوس قدسیه و محل تحصیل مقامات عالیه و مزرعۀ آخرت است، پیش اولیا و اهل سلوک، دارای عزّت و از مغتنم ترین عوالم به شمار می رود. اگر خداوند این عالم را خلق نمی کرد، احدی از نفوس ناطقه به حد کمال موعود خود نمی رسید و نقص کلی در ملک و ملکوت وارد می شد.
و آنچه در لسان قرآن و احادیث از مذمّت این عالَم وارد شده، در حقیقت به خود او رجوع نمی کند به حسب نوع و اکثریت، بلکه به توجه به آن و به علاقۀ قلبیه و محبت به آن برمی گردد. پس معلوم شد: برای انسان دو دنیا است: یکی ممدوح، و دیگری مذموم.
تأثیرات منفی حبّ دنیا و مفاسد آن
هر لذتی که انسان از این عالم می برد، تأثیری در قلب او می گذارد و سبب تعلّق قلب به دنیا می شود. التذاذات هرچه بیش تر باشند، قلب تأثیر بیش تری می پذیرد و تعلّق و حبّش بیش تر می شود؛ تا آن که قلب به دنیا و زخارف آن متمایل می گردد؛ و این منشأ مفاسد بسیاری است که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود:
1. حبّ دنیا منشأ تشتّت خیال و مانع از حضور قلب است:
آنان که حبّ مال و ریاست و شرف در دل آن ها است، در خواب نیز مطلوب خود را می بینند و در بیداری به فکر محبوب خود به سر می برند. و مادامی که در اشتغال به دنیا به سر می برند، با محبوب خود هم آغوشند؛ و چون وقت نماز شود دل، حالت فراغتی می یابد و فوراً متعلق به محبوب خود می شود؛ گویی تکبیرة الاحرام؛ کلیدِ درِ دکّان یا رافع حجاب بین او و محبوب او است.
و بالجمله، دل ما چون با حبّ دنیا آمیخته شده و مقصد و مقصودی جز تعمیر آن ندارد، ناچار این حبّ، مانع از فراغت قلب و حضور آن در محضر قدس شود.
2. انسان دارای این حبّ، از جمیع فضایل معنویه به دور است:
الف. سخاوت و عدالت که مبدأ تمام فضایل نفسانیه است، با حبّ دنیا جمع نمی شود.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 438
ب. معارف الهیه، توحید در اسماء و صفات و افعال و ذات، و حق جویی و حق بینی با حبّ دنیا متضادند.
ج. طمأنینۀ نفس، سکونت خاطر و استراحت قلب ـ که روح سعادت دو دنیا است ـ با حبّ دنیا سازگار نیست.
د. غنای قلب و بزرگواری و عزّت نفس و حرّیت و آزادمردی، از لوازم بی اعتنایی به دنیا است.
ه . عطوفت، رحمت، مواصلت، مودّت، محبّت، با حبّ دنیا متخالفند.
و. بغض، کینه، جور، قطع رحم، نفاق و دیگر اخلاق فاسده، از ولیده های این امّ الامراض می باشد.
3. محبت دنیا باعث می شود که عاقبت انسان به خیر ختم نشود و او را منتهی به هلاکت ابدی کند.
امام رحمه الله در نامه ای خطاب به سید احمد خمینی رحمه الله می نویسد:
و هان! آن خطر که در لحظات آخر جدایی از این عالم و کوچ به سوی جایگاه ابدی است، آن است که آن کس که مبتلا به حبّ نفس و دنبال آن حبّ دنیا ـ با ابعاد مختلف آن ـ است که در حال احتضار و کوچ، بعض امور بر انسان ممکن است کشف شود و دریابد که مأمور خداوند او را از محبوب و معشوق او جدا می کند، با دشمنی خدا و غضب و نفرت از او ـ جلّ و علا ـ کوچ کند. و این عاقبت و پی آمد حبّ نفس و دنیا است؛ و در روایات اشارت به آن شده است.
4. از مفاسد حبّ دنیا و تعلق به آن، این است که انسان از مردن بترسد. و این خوف و ترس که از محبّت دنیا و علاقۀ قلبی به آن پیدا می شود، بسیار مذموم است.
5. از مفاسد بزرگ دیگر حبّ دنیا آن است که انسان را از ریاضات شرعیه و عبادات و مناسک باز می دارد و انسان را وادار به انجام محرّمات و ترک واجبات می کند.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 439
6. رغبت به دنیا موجب احتجاب از حق و باز ماندن از سلوک الی الله است.
معالجه و درمان حبّ دنیا
از بین بردن و مبارزه با این مرض مهلک کار آسانی نیست؛ از این رو نباید انسان انتظار داشته باشد که یک باره این مادۀ فساد را از مملکت وجود خویش بیرون کند؛ بلکه این کار باید به تدریج و با صرف کردن وقت و به کار بردن فکر و اندیشه صورت گیرد.
امام رحمه الله در کتب اخلاقی ـ عرفانی خویش راه هایی را جهت تطهیر نفس از حبّ دنیا پیشنهاد کرده اند که به برخی از آن ها اشاره می شود:
1. طریق درمان عملی حبّ دنیا آن است که معامله به ضد کند؛ پس اگر به مال و منال علاقه دارد، با بسط ید و صدقات واجبه و مستحبّه، ریشۀ آن را از دل بکند.
2. یکی از راه های مبارزه با حبّ دنیا، زهد در دنیا است. امام رحمه الله معتقد است که با زهد در دنیا سلامت نفس حاصل می شود و انسان می تواند از دار دنیا سالم خارج شود.
3. برای بیرون کردن حبّ دنیا از قلب، تفکر در احوال گذشتگان و تفکر در قصص قرآن، بهترین درمان است؛ عبرت گرفتن از احوال اشخاصی که دارای سلطنت ها و عظمت ها و مال و منال ها بودند و... .
4. یکی از راه های سریع العلاج این بیماری خطرناک، تذکر مرگ است. محمّد بن یعقوب کلینی رحمه الله در کافی از ابی عبیده روایت می کند که به حضرت باقر علیه السلام عرض کردم:
حدیثی برای من بفرمایید که به حال من سودمند باشد.
فرمود: ای ابو عبیده! مرگ را فراوان یاد کن که به تحقیق، هیچ انسانی مرگ را زیاد یاد نکند مگر آن که نسبت به دنیا زاهد و بی رغبت می شود.
5. از جمله اعمالی که باعث دل سردی از لذایذ دنیا و ضعف علاقه به آن و احیاناً موجب قطع رشتۀ دوستی با دنیا است، رفتن به زیارت اهل قبور می باشد؛ و این از آن
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 440
جهت است که رفتن به گورستان، در تذکر مرگ اثری عمیق دارد.
حضرت امام می فرماید:
پس ای عزیز! اکنون که مفاسد این علقه و محبّت را متذکر شدی و دانستی که انسان را این محبت، به هلاکت دچار می کند و ایمان انسان را از دست او می گیرد و دنیا و آخرت انسان را در هم و آشفته می کند، دامن همّت به کمر زن. و هر قدر توانی بستگی دل را از این دنیا کم کن و ریشۀ محبت را سست کن و این زندگی چند روزه را ناچیز شمار و این نعمت های مشوب به نقمت و رنج و الم را حقیر دان و از خدای تعالی توفیق بخواه که تو را کمک کند و از این رنج و محنت خلاصی دهد و دل تو را مأنوس به دار کرامت خود کند؛ «وَ مَا عِنْدَ الله ِ خَیْرٌ وَ أبْقَی».
مشارطه، مراقبه و محاسبه
از اموری که لازم است از برای مجاهد، مشارطه و مراقبه و محاسبه است. مشارطه آن است که در اول روز ـ مثلاً ـ با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرمودۀ خداوند تبارک و تعالی رفتار نکند. و این مطلب را تصمیم بگیرد. و معلوم است که یک روز خلاف نکردن، امری است خیلی سهل؛ انسان می تواند به آسانی از عهده برآید؛ تو عازم شو و شرط کن و تجربه نما ببین چقدر سهل است...
و پس از این مشارطه، باید وارد مراقبه شوی؛ و آن چنان است که در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشی و خود را ملزم بدانی به عمل کردن به آن. و اگر خدای نخواسته در دلت افتاد که امری را مرتکب شوی که خلاف فرمودۀ خدا است، بدان که این از شیطان و جنود او است که می خواهند تو را از شرطی که کردی باز دارند... و این مراقبه، با هیچ یک از کارهای تو ـ از قبیل کسب و سفر و تحصیل و غیرها ـ منافات ندارد.
و به همین حال باش تا شب که موقع محاسبه است؛ و آن عبارت است از این که حساب نفس را بکشی در این شرطی که با خدای خود کردی که آیا به جا آورد و با ولیّ نعمت خود در
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 441
این معاملۀ جزئی، خیانت نکردی؟
اگر درست وفا کردی، شکر خدا کن در این توفیق، و بدان که یک قدم پیش رفتی و مورد نظر الهی شدی و خداوند ـ ان شاء الله ـ تو را راهنمایی می کند در پیشرفت امور دنیا و آخرت، و کار فردا آسان تر خواهد شد. چندی به این عمل مواظبت کن؛ امید است ملکه گردد از برای تو؛ به طوری که از برای تو کار خیلی سهل و آسان شود. بلکه آن وقت لذت می بری از آن اطاعت فرمان خدا و ترک معاصی در همین عالم؛ با این که این جا عالم جزا نیست لذت می برد، و جزای الهی اثر می کند و تو را ملتذّ می نماید...
و اگر خدای نخواسته در وقت محاسبه دیدی سستی و فتوری شده در شرطی که کردی، از خدای تعالی معذرت بخواه و بنا بگذار که فردا مردانه به عمل شرط قیام کنی. و به این حال باشی تا خدای تعالی ابواب توفیق و سعادت را بر روی تو باز کند و تو را به صراط مستقیم انسانیت برساند.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 442
کتاب نامه
قرآن کریم.
1. آداب الصلاة، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380 ش.
2. آینۀ دانشوران، سیدعلیرضا ریحان یزدی، به اهتمام ناصر باقری بیدهندی، انتشارات کتابخانۀ آیة الله العظمی مرعشی نجفی، 1372 ش.
3. انسان و قرآن، حسن حسن زادۀ آملی، قم، نشر قیام، 1381 ش.
4. بادۀ عشق، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1368 ش.
5. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.
6. بنیان مرصوص (امام خمینی در بیان و بنان آیة الله جوادی آملی)، گردآوری محمدامین شاهجویی، قم، مرکز نشر إسراء، 1378 ش.
7. پا به پای آفتاب، امیر رضا ستوده، نشر پنجره، 1374 ش.
8. پرواز در ملکوت، سید احمد فهری، انتشارات فیض کاشانی.
9. ترجمۀ المیزان، سید محمدحسین طباطبائی، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی.
10. تفسیر سورۀ حمد، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.
11. جوانان از دیدگاه امام خمینی، تبیان، دفتر شانزدهم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
12. جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.
13. چهل مقاله، رضا استادی، کتابخانه آیة الله العظمی مرعشی نجفی.
14. حدیث بیداری، حمید انصاری، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.
15. الخصال، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، انتشارات علمیه اسلامیه.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 443
16. دیوان استاد حسن زاده آملی، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء.
17. دیوان امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377 ش.
18. رسالۀ لقاء الله ، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، به کوشش صادق حسن زاده آملی، انتشارات آل علی علیه السلام، 1380 ش.
19. ره عشق، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.
20. ریحانة الادب، محمد علی مدرّس، کتابفروشی خیام، 1369 ش.
21. سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، امام خمینی، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، 1378 ش.
22. سیری در آثار و تألیفات امام خمینی، محمدحسن احمدی فقیه، تهران، مرکز نشر مدرّس.
23. سیمای جوانان در کلام امام خمینی، ابوالقاسم علیزاده حسن آبادی، قم، انتشارات دارالقلم.
24. سیمای فرزانگان، رضا مختاری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
25. شرح چهل حدیث، امام خمینی، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1368 ش.
26. شرح چهل حدیث، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380 ش.
27. شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380 ش.
28. شرح دعای سحر، امام خمینی، ترجمۀ سید احمد فهری، انتشارات اطلاعات.
29. صحیفۀ امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.
30. عارف کامل، معاونت فرهنگی شهید شاه آبادی، ستاد بزرگداشت مقام عرفان و شهادت، 1380 ش.
31. عرفان و حماسه، عبدالله جوادی آملی، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1372 ش.
32. علم اخلاق اسلامی (ترجمۀ کتاب جامع السعادات)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت.
33. فرهنگ دیوان امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.
34. الکافی، محمّد بن یعقوب کلینی، مکتبة الصدوق.
35. گلستان سعدی، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 444
36. گنجینۀ دانشمندان، محمد شریف رازی، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
37. لطایف ربّانی، امام خمینی، گرد آوری امیررضا ستوده، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر، 1379 ش.
38. مثنوی معنوی، جلال الدین محمد بلخی، تصحیح نیکلسون، انتشارات امیرکبیر، 1362 ش.
39. محرم راز، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.
40. موسوعة اطراف الحدیث النبوی الشریف، محمد سعید بن بیسونی زغلول، بیروت، دارالفکر.
41. نامه ها و برنامه ها، حسن حسن زادۀ آملی، قم، انتشارات قیام، 1381 ش.
42. نقطۀ عطف، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376 ش.
43. نهج البلاغه، ترجمه و شرح سید علینقی فیض الاسلام، تهران، انتشارات فیض الاسلام، 1368 ش.
44. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبائی، قم، انتشارات اسماعیلیان.
45. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حرّ عاملی، تهران، مکتبة الاسلامیه، 1403 ق.
46. وعدۀ دیدار، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376 ش.
47. یک ساغر از هزار، فاطمه طباطبائی، تهران، نشر عروج، 1379 ش.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 445
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 446