کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

تجسم اعمال از منظر عرفانی و اخلاقی امام خمینی رحمه‌الله

‏ ‏

‏ ‏

تجسم اعمال از منظر عرفانی و اخلاقی امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

حجة الاسلام و المسلمین محمدباقر شریعتی سبزواری

مقدمه

‏عده ای می گویند چگونه امکان دارد تمام اعمال و گفتار و اندیشه های انسان در جهان‏‎ ‎‏باقی بماند؟! و چگونه اعمال انسان می تواند تجسم پیدا کند؟‏

‏از دو راه می توان این حقیقت را اثبات کرد؛ اول، از نظر وجود حافظه در انسان و دوم،‏‎ ‎‏از طریق علوم مادی. تجسم عمل را از رهگذر وحی باید شناخت. انسان برای فهم حقایق‏‎ ‎‏و اسرار جهان ـ اگر از وحی صرف نظر کنیم ـ راه و معیاری جز وجود و ابزارهای خود‏‎ ‎‏ندارد. آدمی برای شناخت اشیا، همه چیز را با خودش می سنجد و اندازه گیری می کند؛ با‏‎ ‎‏چشم می بیند و با گوش می شنود و با عقل می اندیشد و اگر جنبه های هستی خود را‏‎ ‎‏بشناسد، همه چیز را شناخته است. هنگامی که از سقراط می پرسند: آیا برای عالم، عقل‏‎ ‎‏خلاّقی وجود دارد، در پاسخ می گوید: چگونه برای بدن که جِرم کوچکی بیش نیست،‏‎ ‎‏روحی است که می بیند و می شنود و می اندیشد، اما برای جهان هستی، روح خَلاّقی نباشد!‏‎ ‎‏یعنی انسان هر چه در خودش می یابد، می تواند آن را در جهان نیز در یابد؛ زیرا انسان‏‎ ‎‏فهرستی از کتاب مفصل آفرینش و عصاره ای از خلقت است. اگر وجود انسان مفصل‏‎ ‎‏شود، عالم می شود و اگر عالم خلاصه گردد، آدم می شود.‏

‏ ‏

‏جهان، انسان شد و انسان جهانی‏   ‏از این پاکیزه تر نبود بیانی‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 219
‏ای قطره! تو غافلی که دریا‏   ‎ ‎‏در جوی تو می رود هویدا‏

‏در برج تو ماه و آفتاب است‏  ‎       ‎‏لیکن پس پردۀ حجاب است‏

‏ ‏

‏آری؛ انسان قطره ای از اقیانوس خروشان هستی و نمونۀ جامع و کامل از جهان است.‏‎ ‎‏اگر بشر امروز بخواهد املاح و خواصی را که در اقیانوس است بشناسد، نمی تواند تمام‏‎ ‎‏اقیانوس را در آزمایشگاهی بریزد، بلکه قطره ای از آب دریا را تجزیه می کند و املاح‏‎ ‎‏موجود را کشف می کند؛ زیرا مشت، نمونۀ خروار است و اندک دلیل بر بسیار. مواد مذاب‏‎ ‎‏و آتشفشانی که در سینۀ آتشین خورشید وجود دارد، از طریق آزمون شعاعی از نور‏‎ ‎‏خورشید به دست می آید؛ هستۀ یک درخت، در بردارندۀ شکل و رنگ و خصوصیات‏‎ ‎‏درخت بزرگی است که در آینده به وجود خواهد آمد و یا الآن موجود است. تمام‏‎ ‎‏ویژگی های غریزی و اخلاقی و شکل چشم و گوش انسان در دل یک سلول نهفته است.‏‎ ‎‏روشن بینی و الهامات روحی، نشانۀ وجود وحی در عالم انسان ها است. نظام تربیت در‏‎ ‎‏طبیعت، دلیل بر وجود و لزوم تربیت در شریعت است. انسان دارای عقل است و جهان نیز‏‎ ‎‏عقل خلاقی دارد. وجدان انسان در مقابل اعمالی که از او سر می زند، واکنشی مناسب‏‎ ‎‏نشان می دهد. محکمه ای نیز برای پاداش اعمال در جهان است. یکی از شاهکارهای‏‎ ‎‏وجود انسان، نیروی حافظه است. این دستگاه دقیق و خودکار، خاطرات و اطلاعات را از‏‎ ‎‏کودکی تا پیری درک و ضبط می کند. گاهی خاطرات غم انگیز و ناراحت کننده را در ذهن‏‎ ‎‏حاضر می کند و زمانی صحنه های شیرین و جالب و تمام حوادث گذشته و اطلاعات و‏‎ ‎‏صورت های ذهنی و ادراکات حسی را جمع کرده و در حوزۀ خود بایگانی می کند. قطعاً‏‎ ‎‏چنین دستگاهی در همۀ عالم باید باشد تا گفته ها و اعمال و اندیشه های انسان را حفظ کند‏‎ ‎‏و در روز واپسین افشا نماید. در قرآن کریم آیاتی در این زمینه موجود است که در این جا‏‎ ‎‏به چند مورد اشاره می کنیم و به آیات دیگر، در هنگام تبیین دیدگاه امام راحل اشاره‏‎ ‎‏خواهیم کرد:‏

‏«‏وَ کُلَّ إنْسَانٍ ألْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَاباً یَلْقَاهُ مَنْشُوراً * إقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَیٰ‎ ‎بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً‏»‏‏؛‏‎[1]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 220
‏اعمالی را که از انسان صادر شده، همچون گردن بندی بر گردنش قرار می دهیم؛ و روز قیامت‏‎ ‎‏از صحیفۀ وجودش به صورت کتابی بیرون کشیده، در مقابلش گشوده خواهد دید. سپس‏‎ ‎‏خطاب می شود: پرونده ات را بخوان و قضاوت کن، کافی است که امروز، خود داور و حسابگر‏‎ ‎‏خود باشی!‏

‏یعنی دیگر برای انکار و دفاع زمینه ای باقی نمانده است. اعمال به گونه ای مشخص و‏‎ ‎‏مجسم می شود که جای هیچ انکاری را باقی نمی گذارد. «طائر» طبق گفتۀ مفردات راغب،‏‎ ‎‏عملی است که از انسان پرواز کرده، چه خیر باشد و چه شر.‏

‏«‏وَ وُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَ یَقُولُونَ یَا وَیْلَـتَنَا مَا لِهَذَا الْکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ‎ ‎صَغِیرَةً وَ لاَ کَبِیرَةً إلاَّ أحْصَاهَا وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَ لاَ یَظْلِمُ رَبُّکَ أحَداً‏»‏‏؛‏‎[2]‎

‏و کارنامۀ ‏‏[‏‏عمل شما در میان‏‏]‏‏ نهاده می شود. آن گاه بزهکاران را از آنچه در آن است، بیمناک‏‎ ‎‏می بینی، و می گویند: «ای وای بر ما! این چه نامه ای است که هیچ ‏‏[‏‏کار‏‏]‏‏ کوچک و بزرگی را‏‎ ‎‏فرو نگذاشته، جز این که همه را به حساب آورده است؟!» و آنچه را انجام داده اند، حاضر یابند،‏‎ ‎‏و پروردگار تو به هیچ کس ستم روا نمی دارد.‏

‏آیا عمل انسان به صورت انرژی در جهان باقی می ماند یا به گونۀ دیگر؟ مکانیسم‏‎ ‎‏باقی ماندن برای ما مجهول است. آیا اعمال و عقاید ما یک صورت مادی و ظاهری دارد که‏‎ ‎‏با تحول جهان طبیعت تغییر پیدا می کند، مثل گفتار و کردار متداول در دنیا و یا یک صورت‏‎ ‎‏غیبی و واقعی دارد که باقی می ماند و در روز قیامت ظاهر می شود و انسان به تناسب آن‏‎ ‎‏کیفر و پاداش می بیند؟ ممکن است چنین باشد که اعمال بد و خوب به صورت مناسبی‏‎ ‎‏تجسم پیدا کند. در روایات ما، شواهدی در تأیید این موضوع وجود دارد. آیا صورت‏‎ ‎‏مجرمان در حال انجام عمل هم باقی است؟ بعید نیست؛ زیرا اعمال ما توسط مأمورین‏‎ ‎‏الهی تحت کنترل و نظارت است و اعمال ما، چه در خواب و چه در بیداری، پیوسته در‏‎ ‎‏حال ثبت شدن است. امروزه، بشر نیز به این قدرت دست یافته که از «نیستی»‏‎ ‎‏عکس برداری کند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 221
‏در استانفورد آمریکا دستگاهی شبیه تلویزیون ساخته اند که قادر است پرتوهای‏‎ ‎‏حرارتی ساطع از موجودات بی جان را ثبت نماید بدین گونه که اگر عده ای روی‏‎ ‎‏صندلی ها  نشسته باشند، سپس حرکت کرده و بروند، به وسیلۀ دستگاه مزبور،‏‎ ‎‏صورت هایی که قبلاً ساطع شده، برداشته می شود. با این عمل، بشر موفق شد که از امور‏‎ ‎‏گذشته عکس برداری کند.‏‎[3]‎

‏صداها و آهنگ ها نیز باقی می مانند. باستان شناسان در مصر کوزه ای پیدا کردند که‏‎ ‎‏وقتی روی دستگاه می گذاشتند، زمزمه های عاشقانۀ کوزه گر مصری را می شنیدند.‏‎[4]‎‏ در‏‎ ‎‏صورتی که کوزه گر مصری در دو هزار و پانصد سال پیش که مشغول ساختن کوزه بود،‏‎ ‎‏فکر نمی کرد که صدایش در لا به لای خطوط کوزه ضبط شود و بشر قرن بیستم آن را‏‎ ‎‏بیرون کشد و با فرهنگ و احساسات کوزه گر آشنا گردد. خیام می گوید:‏

‏ ‏

‏این کوزه چو من عاشق زاری بوده است‏   ‏در بند سر زلف نگاری بوده است‏

‏این دسته که بر گردن او می بینی‏   ‏دستی است که بر گردن یاری بوده است‏

‏ ‏

‏هر چند تجسم اعمال مباحث گسترده ای می طلبد، لیکن این نوشتار محدود به مطالب‏‎ ‎‏ذیل است:‏

‏1. تفسیر و شرح مطالب، عبارات، اشارات و گفته های مدوّن و نوشته های امام راحل‏‎ ‎‏در موضوع تجسم اعمال.‏

‏بسیاری از این مسائل که به شکل پرسش مطرح گردید، عارف بزرگ عصر ما، با رمز و‏‎ ‎‏اشاره به آن ها پاسخ داده اند و روی مبانی خاصی که دارند، آن ها را حل و فصل فرموده اند.‏‎ ‎‏همت و سعی ما بر آن است که نظریات امام فقید را با الهام از گفتارها و نوشتارهای متنوع‏‎ ‎‏و غامض معظم له، به صورت منظم و مبسوط گردآوری کرده و شرح روشنی بر آن ها‏‎ ‎‏بنگاریم تا خوانندگان با آرای عرفانی معظم له که برخواسته از عقل و عشق و کتاب و سنت‏‎ ‎‏است بهتر آشنا شوند.‏

‏2. در این مقال، همت بر آن است که حتی المقدور در طی شرح و بسط و تکمیل‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 222
‏مطالب، از تعبیرات روشنگرانۀ امام راحل نیز استفاده کنیم تا شمه ای از ادبیات شیرین و‏‎ ‎‏نافذ امام را حفظ کرده باشیم و تنها مباحث سنگین و تعبیرات غامض و اصطلاحات فنی‏‎ ‎‏آن حکیم گرانقدر را تبیین و تکمیل نماییم؛ چرا که آن مطالب بلند و آسمانی لازم است در‏‎ ‎‏قالب الفاظ و جملات روشن ریخته شود و به خوانندگان عزیز عرضه گردد تا برای‏‎ ‎‏همگان مفهوم و قابل استفاده باشد.‏

‏3. حضرت امام در خلال مباحث معاد و به ویژه تجسم اعمال، گاهی نصایح مشفقانه و‏‎ ‎‏پندهای خالصانه و پدرانه ای بیان داشته اند که چونان شهاب ثاقب در قلوب مستعد و آماده‏‎ ‎‏نشسته و بر آن ها تأثیری عمیق می گذارد. نگارنده در نظر دارد تا آن نصایح را با مختصر‏‎ ‎‏تغییری بنگارد، تا بر دل های پاک خوانندگان بنشیند. از قدیم گفته اند انسان وجودی در‏‎ ‎‏گفتار و نوشتار دارد:‏

‏ ‏

‏در سخن پنهان شدم چون بوی گُل در برگ گُل‏  ‏هر که می خواهد ببیند در سخن بیند مرا‏

‏ ‏

‏4. سعی بر آن است تا در این مقاله، عین عبارات امام آورده شده و به شرح و تکمیل‏‎ ‎‏جمله ها و مفردات؛ در صورت اختصار، داخل کروشه و در صورتی که شرح مبسوطی‏‎ ‎‏لازم باشد، خارج از آن نگاشته شود.‏

‏5. همت نگارنده بر آن است که حتی المقدور موضوعاتی که در فصل تجسم اعمال و‏‎ ‎‏اخلاق به وسیلۀ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام دربارۀ معاد گردآوری شده، با شرح، تکمیل‏‎ ‎‏و تدوین نماییم تا تجسم اعمال را از دیدگاه عرفانی ـ اخلاقی حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ بررسی کنیم‏‎ ‎‏و آن را به وسیلۀ آیات و روایات تبیین نماییم.‏

‏منبع اصلی نگارنده، کتاب «معاد» است که به وسیلۀ معاونت پژوهشی مؤسسه تنظیم و‏‎ ‎‏نشر آثار امام خمینی به نام تبیان، دفتر سی ام در سال 1378 چاپ و منتشر شده است. این‏‎ ‎‏مجموعه مبارک که محصول زحمات ارزشمند مؤسسه نشر آثار حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ و‏‎ ‎‏گرد آورندگان آن می باشد، بی گمان در شرح و تدوین و تسریع این مقاله بسیار مؤثر بود که‏‎ ‎‏این جانب به نوبۀ خود سپاس گزاری می نمایم.‏‎[5]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 223

فصل اول: اختلاف آراء تجسم اعمال

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در مورد تجسم اعمال می فرماید:‏

‏مسألۀ تجسم اعمال و تجسم اخلاق و ‏‏[‏‏امثال‏‏]‏‏ این ها ‏‏[‏‏یک مسأله است‏‏]‏‏ که در پیش اهل‏‎ ‎‏نظر و محققین مسلم است.‏‎[6]‎

‏موضوع تجسم اعمال انسان در برزخ و قیامت از مسلّمات معارف دینی محسوب‏‎ ‎‏می شود. پیروان تمام مذاهب جهان با قرائت های گوناگونی که از این حقیقت دارند، به این‏‎ ‎‏امر معتقدند. از منظر عارفان، عذاب های گوناگون و نعمت های متنوع در واقع تجلی‏‎ ‎‏مظاهر اسماء و صفات و رحمت و خشم و جلال و جمال الهی به شمار می آید. این باور‏‎ ‎‏دینی سؤالات و اشکالات بسیاری را در گذشته و حال برای هواداران مذهبی و ملحدان‏‎ ‎‏پیش آورده است گاهی عدل الهی را زیر سؤال می برند، زمانی حکمت پروردگار را در‏‎ ‎‏معرض تهاجم قرار می دهند و گاهی اصل دین را غیر قابل قبول می پندارند. بعضی از‏‎ ‎‏مکاتب فکری، عذاب را با رحمت و کرامت خداوندی در تضاد دیده اند، و گروهی دیگر،‏‎ ‎‏عذاب را همچون نعمت گوارا دانسته اند و عده ای عذاب را مطابق ارادۀ الهی دانسته اند که‏‎ ‎‏متمردان را در جهنم، کیفر خواهد داد و بعضی نیز عذاب و جهنم را یک نوع رحمت برای‏‎ ‎‏عاصیان و کافران شمرده اند. گروهی تناسب گناه و کیفر را مطابق عدالت و عقل و حکمت‏‎ ‎‏نیافته اند و جمعی وعید به عذاب را صرفاً یک نوع هشدار و عامل بازدارندگی تلقی کرده و‏‎ ‎‏همچنین نوید به نعمت های بهشتی را صرفاً برای ایجاد انگیزه و تشویق افراد بشر به‏‎ ‎‏کارهای نیک و ترک جنایت ها پنداشته اند، گویی که در ماورای این نوع تهدیدها و‏‎ ‎‏تطمیع ها هیچ خبری نیست! بالاخره بعضی وعده و وعید به نعمت و عذاب را امور فرضی‏‎ ‎‏و قراردادی می شمارند و اصل عفو و بخشش را حاکم بر امور اعتباری کرده و می گویند:‏‎ ‎‏خدا چه نیازی به عبادت و راز و نیاز و اشک و آه ما دارد که اگر غفلت کردیم، شدیدترین‏‎ ‎‏انتقام ها را از ما بگیرد؟! جمعی کیفرها و نعمت ها را به گسترۀ دنیا منحصر کرده اند و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 224
‏عده ای آن را تنها در برزخ و قیامت دیده اند. گروهی نیز جزا و پاداش را بر مبنای تناسخ و‏‎ ‎‏حلول ارواح در ابدان تفسیر و تحلیل و توجیه کرده اند:‏

‏انسان عصیان گر در بدن آدم ضعیفی حلول کند و زجر بکشد و بعضی در کالبد‏‎ ‎‏پادشاهان و یا فقیران در زندگی های بعدی مکافات و پاداش خود را می بینند.‏‎[7]‎

‏ ‏

‏جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه‏  ‎ ‎‏چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند‏

‏ ‏

منشأ پرسش ها و اعتراض ها

‏بسیاری از اشکالات و پرسش ها در این زمینه، تنها در صورتی برطرف خواهد شد که‏‎ ‎‏به دو سؤال اساسی پاسخ داده شود؛‏

‏اول، رابطۀ بین اعمال و کیفر و پاداش چگونه است؟ آیا رابطۀ علت و معلولی است و‏‎ ‎‏یا اعتباری و قراردادی؟ اگر رابطه عمل و جزا بر اساس علت و معلول باشد، اکثر اشکالات‏‎ ‎‏بی اساس خواهد بود.‏

‏دوم، آیا پاداش و ثواب و عقاب انجام تکالیف الهی و عصیان آن چون نماز، روزه،‏‎ ‎‏حج، جهاد و زکات و همچون قراردادها و اعتباریات جعلی و فرضی بشری می باشند که با‏‎ ‎‏اعتبار معتبر از بین می رود یا آمیزه ای از تکوین و تشریع و نتیجۀ قطعی و طبیعی اعمال و‏‎ ‎‏عقاید است. بعضی بر این باورند که عمل نماز، روزه، حج و جهاد یک نوع تأثیر واقعی در‏‎ ‎‏روح انسان دارد و می تواند تحوّلی در خصلت های نفسانی داشته باشد و سرنوشت او را‏‎ ‎‏تغییر دهد. بر فرض این که رابطۀ کیفرها و پاداش ها با کردارها و عقاید و اخلاق، رابطۀ‏‎ ‎‏تکوینی و عِلّی و معلولی داشته باشد، چگونه این مدعا قابل تصویر و تثبیت است؟ آیا این‏‎ ‎‏سخن، تنها ادعایی بیش نیست و یا این که با دلیل و مدرک همراه است؟ مکانیسم این‏‎ ‎‏روابط را چگونه باید تبیین نمود؟ آیا عقل و علم بشر می تواند به ماورای جهان مادی‏‎ ‎‏دست یازد و از این گونه اسرار با خبر گردد و یا علم و عقل با ابزارها و کمک های معرفتی‏‎ ‎‏که دارد تا واپسین مرز ماده و طبیعت پیش می رود و از آن پس، راهی برای حرکت عقلانی‏‎ ‎‏و علمی وجود ندارد و حتی اگر یک میلیمتر بیش از آن پیش رود، بال و پر عقل و علم‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 225
‏می سوزد؟! طبیعی است که ابزارهای علوم مادی نمی تواند حقایق برزخی را روشن نماید‏‎ ‎‏و از این رو، گفته اند علوم درباره این گونه مسائل ساکتند و نمی توانند دربارۀ آن ها نفیاً و‏‎ ‎‏اثباتاً نظری بدهند. لیکن آیا می توان با ابزارهای مناسب علمی و به کمک اطلاعات و‏‎ ‎‏معلومات فلسفی و عرفانی و استمداد از منابع وحی به حقایق ماورای این جهان تا‏‎ ‎‏حدودی دست پیدا کرد و این که فقط باید از وحی کمک گرفت؟ آیا تهذیب و‏‎ ‎‏ریاضت های نفسانی و مکاشفات روحی نیز می تواند اسرار برزخ را برای اهلش بر ملا‏‎ ‎‏سازد و یا چنین کاری ممکن نیست؟ پس چگونه ریاضت کشان هندی به کمک ریاضت ها‏‎ ‎‏و تحمل مشقت های نامشروع و نامعقول توانسته اند حوادث گذشته انسان را بازگو نمایند‏‎ ‎‏و از آنچه در باطن آدمی است؛ گرچه به صورت محدود خبر دهند، ولی یک عارف مهذب‏‎ ‎‏به یاری قواعد فلسفی و عرفانی و مکاشفات رحمانی و ریاضت های مشروع نفسانی‏‎ ‎‏نتواند به گوشه ای از اسرار برزخی دست پیدا کند؟‏

‏پاسخ این پرسش ها در طی مقاله روشن خواهد شد علاوه بر آن، موضوع تجسم‏‎ ‎‏اعمال پیش از طرح اشکالات و پاسخ ها به روشن شدن چند بحث جنبی دیگری نیز‏‎ ‎‏نیازمند است.‏

الف. بقای عمل

‏از روزگاران کهن در زمینۀ اعمال زشت و نیک انسان، پرسش هایی مطرح بوده و‏‎ ‎‏هست. از آن جمله، این که آیا اعمالی که از انسان صادر می شود، در گسترۀ جهان ناپدید‏‎ ‎‏می شود یا اعمال نیک و بد آدمی به مجرد صدور و تحقق باقی می ماند و از بین رفتنی‏‎ ‎‏نیست و چیزی که موجود شد، معدوم نمی شود؟ آن گاه سخن از کیفیت بقای عمل به میان‏‎ ‎‏می آید که آیا عین عمل باقی است و یا عمل در شکل جزا و پاداش باقی می ماند و یا این که‏‎ ‎‏فقط شبحی از عمل باقی و ماندگار است و یا در قالب نیک نامی و بدنامی، عمل انسان باقی‏‎ ‎‏می ماند. سپس بحث می شود که عمل چیست؟ آیا عمل جوهر است یا عرض؟ آیا می توان‏‎ ‎‏گفت «کار» عبارت است از به کار گرفتن ابزارها و اندام های حسی و صَرف انرژی برای‏‎ ‎‏تولید یک «عمل» جدیدی که انسان قصد ایجاد آن را دارد؟ آن گاه انرژی هایی که از انسان‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 226
‏هنگام ساختن یک ساختمان و یا اختراع یک دستگاه و یا انجام عمل عبادی و یا تحقق یک‏‎ ‎‏گناه و ثواب صادر می شود را عین عمل و یا از علل اعدادی تحقق شکل واقعی عمل در‏‎ ‎‏جهان دیگر دانست؟! و بالاخره عمل دزدی، خوردن مال یتیم، غصب و غارت اموال‏‎ ‎‏دیگران و بیت المال، غیبت و بدگویی و قتل و ضرب و شتم مردم که هر کدام دارای انرژی‏‎ ‎‏مصرف شده خاصی است، این اعمال و گفتارها چگونه باقی می ماند؟ آیا فقط تصویری از‏‎ ‎‏آن ها در ظرف جهان باقی خواهد بود، مانند فیلم یا عکسی که در حین انجام عمل نیک و یا‏‎ ‎‏پلید گرفته می شود و یا این که جهان به منزلۀ دوربین فیلم برداری است که تمام حرکات و‏‎ ‎‏گفتارها و حتی فجیع ترین و پلیدترین کارها را به همان صورتی که انجام می شود، به همان‏‎ ‎‏شکل متحرک و زنده، نشان می دهد و یا اصولاً، عمل دو چهره دارد؛ اول، چهرۀ ظاهری و‏‎ ‎‏ملکی؛ دوم، چهرۀ ملکوتی و باطنی که صورت ملکوتی ماندگار است، ولی چهرۀ ملکی‏‎ ‎‏منحل می شود.‏

‏پرسش دیگر این است که آیا در منابع دینی، مانند قرآن و حدیث از بقای عمل سخنی‏‎ ‎‏گفته شده است یا خیر؟ البته پاسخ این سؤال مثبت است؛ چرا که در جای جای قرآن از بقا‏‎ ‎‏و حضور عمل سخن به میان آمده است. قرآن می فرماید:‏

‏«‏وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً‏»‏‏؛‏

‏آنچه را که انجام داده اند، حاضر و آماده می یابند.‏

‏مقصود از این عبارت، دریافت نفس عمل است یا جزای عمل و یا هدف تحقق‏‎ ‎‏صورت واقعی اعمالی است که با عالم برزخ و آخرت متناسب است. بحث ما در این مقاله‏‎ ‎‏دربارۀ تجسم اعمال است که متفرع بر مباحث مختلفی از جمله بقای عمل می باشد؛ چرا‏‎ ‎‏که اگر عمل پس از تحقق، معدوم شود و یا از سنخ عرض باشد با عدم معروض، معدوم‏‎ ‎‏می گردد. در این صورت، این بحث موضوعیتی ندارد، به همین دلیل، عملی باقی نخواهد‏‎ ‎‏ماند تا تجسم پیدا کند.‏

ب. بقای اندیشه ها، عقاید و نیّت ها 

‏آیا علاوه بر اعمال، اندیشه ها، انگیزه ها و نیت ها، سنت های نیک و بد و بدعت های‏‎ ‎‏جاری، عقاید و خصلت های نفسانی و خلق و خوی های انسانی و حیوانی او نیز بر جای‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 227
‏می ماند و تجسم پیدا می کند و یا پاداش و عذابی دارد؟ یا خیر؛ تنها عمل خارجی و‏‎ ‎‏جوارحی به تصویر کشیده می شود و یا این که تجسم اعمال، اعم از اعمال جوانحی و قلبی‏‎ ‎‏و جوارحی است؟‏

‏از منظر اسلام، عمل و تجسم آن مفهوم بسیار گسترده ای دارد، حتی سخن از تجسم‏‎ ‎‏روابط و نسبت ها نیز به میان آمده است. آنچه در دنیا به روابط فرهنگی، اعتقادی و قلبی‏‎ ‎‏و  حب و بغض سیاسی و گروهی و تشکیلاتی تعبیر می شود، در آخرت عینیت پیدا‏‎ ‎‏می کند، چنان که رابطۀ بین امام و امت نیز در قیامت تجسم عینی دارد. آیۀ ‏‏«‏یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ‎ ‎اُنَاسٍ بِإمَامِهِمْ‏»‏‎[8]‎‏ از این گونه روابط حکایت می کند که شفاعت رهبری نیز در همین راستا‏‎ ‎‏قرار دارد.‏

اشکال ها و جواب ها

‏همان طور که گفته شد، مسألۀ چگونگی پاداش های اخروی و مکانیسم تجسم اعمال‏‎ ‎‏در برزخ و رستاخیز از مشکل ترین مسائل معرفت دینی (معاد) در حوزه های‏‎ ‎‏روشن فکری و بعضی از محافل عمومی است. متکلمان خدا را حکیم و عادل می دانند و‏‎ ‎‏بدین جهت اثبات می کنند که اعمال انسان ها بدون محاسبه و کیفر و پاداش نمی ماند.‏‎ ‎‏خداوند اگر ستمگران را مهلت می دهد، به خاطر آن است که بر پروندۀ اعمال جنایی آنان‏‎ ‎‏افزون گردد تا کیفری در خور و مناسب دریافت نمایند. قرآن می فرماید:‏

‏«‏وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأنْفُسِهِمْ إنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إثْماً وَ لَهُمْ‎ ‎عَذَابٌ  مُهِینٌ‏»‏‏؛‏‎[9]‎

‏و گمان نبرند کسانی که کفر ورزیده اند، مهلتی را که به آن ها داده ایم، برای آن ها نیکو است،‏‎ ‎‏بلکه به آنان مهلت داده ایم تا بر جرایم آنان افزوده شود و برای آنان عذابی خوار کننده است.‏

‏امهال و استدراج از سنن الهی است که دربارۀ مجرمان جریان دارد. آن گاه پرسش هایی‏‎ ‎‏مطرح می شود: آیا دوزخ و عذاب های آن، اثر طبیعی گناهان است و یا عقوبت یک امر‏‎ ‎‏اعتباری و قرار دادی است و در اختیار معتبِر است و یا آمیزه ای است از کیفرهای تکوینی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 228
‏و اعتباری؟ وانگهی، خدای متعال چه انگیزه و هدفی از مجازات بندگانش دارد و چه‏‎ ‎‏حکمتی بر آن مترتب است و از جانب دیگر، بین مدت زمان ارتکاب جرم و جریمه با‏‎ ‎‏کیفر چندین هزار ساله و بعضاً ابدی چه تناسبی وجود دارد؟ گناهِ محدود با کیفرِ نامحدود‏‎ ‎‏مناسبتی ندارد و عادلانه نمی باشد!‏

‏پاسخ بخشی از این ایرادات در کلمات امام راحل دیده می شود. لیکن شرح و بسطی‏‎ ‎‏می طلبد و ما در این مقاله در مقام بیان تجسم اعمال از دیدگاه عرفانی امام هستیم و بر این‏‎ ‎‏باوریم که نظریات امام راحل برخواسته از کتاب و سنت است. مرحوم امام با تمام کتمانی‏‎ ‎‏که از اسرار عالم برزخ داشت، موضوعات را آن چنان قاطعانه طرح می فرماید که گویا با‏‎ ‎‏چشم برزخی، همۀ حقایق را دیده و چشیده است. معظم له با الهام از قرآن و عترت به‏‎ ‎‏اضافه عرفان اسلامی و فلسفه متعالی، به شکل عمیق و لطیفی تجسم اعمال، بلکه اخلاق و‏‎ ‎‏عقاید را آن گونه که بایسته است، در نوشته های خود بیان نموده است و آن را یک موضوع‏‎ ‎‏یقینی و قطعی می داند. وی، نه تنها تجسم اعمال را بدیهی می شمارد، بلکه تجسم اخلاق،‏‎ ‎‏عقاید، قصد و انگیزه را نیز از مسائل حتمی و کتمان ناپذیر تلقی نموده است.‏

فصل دوم: اصول تجسم اعمال

‏برای روشن شدن این نوع دیدگاه، به تشریح چند نکته و یا اصولی که از گفتار و‏‎ ‎‏نوشته های امام خمینی استنباط کرده ایم، می پردازیم.‏

اصل علیت و معلولیت

‏اصل علیت ثابت می کند که وجود موجودات بر اساس تصادف و اتفاق نیست، بلکه‏‎ ‎‏هر پدیده ای، اعم از ملکی و ملکوتی، مادی و معنوی، از علت تامه برمی خیزد. چنان که‏‎ ‎‏بیماری سرطان بی علت نیست، ظهور حسد و تکبر نیز بی جهت در نهاد انسان یافت‏‎ ‎‏نمی شود. بنابراین، عملی که از نیّت پاک برخاسته و با انگیزۀ خدایی انجام شده باشد و در‏‎ ‎‏پیشگاه احدیّت مقبول افتد، بدون شک، در عالم ملکوت، یک صورت نورانی، زیبا و‏‎ ‎‏بهجت آوری پیدا می کند و بسا همین اعمال پاک به صورت حور، قصور، غلمان، جنّات‏‎ ‎‏عالی و انهار جاری در آمده و تجسّم عینی پیدا می کند؛ چرا که هیچ موجودی در عرصه‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 229
‏هستی نه به خودی خود و تصادفی موجود می شود و نه از هر علتی، هر معلولی بدون‏‎ ‎‏سنخیت، موجودیت پیدا می کند، بلکه رابطه علیت و معلولیت یک اصل فراگیر و شامل‏‎ ‎‏است و حتی صورت های وهمی و خیالی نیز بدون علت پیدا نمی شوند. در بعضی از‏‎ ‎‏روایات آمده است که اگر کسی «لا إله إلاّ الله » را بر زبان جاری کرده و به مضمون آن عمل‏‎ ‎‏کند، به صورت یک درختی در بهشت سبز می شود و تا عمل زشت دیگری آن را قلع و‏‎ ‎‏قمع نسازد، آن درخت همواره رشد کرده و به برگ و بار می نشیند.‏

‏بنابراین، گفتار و رفتار انسان مطابق نیات درونی و انگیزه های نفسانی و خصلت های‏‎ ‎‏مثبت و منفی روح، صورت مناسبی را در ملکوت می سازد. با این تفاوت که صور ملکی‏‎ ‎‏ماده، مقدار و حجم و سنگینی دارد، اما صورت های ملکوتی فاقد وزن و مقدار است، ولی‏‎ ‎‏واجد شکل و صورت می باشند. لیکن این حقایق را تنها اولیای راستین حق می توانند‏‎ ‎‏کشف نمایند. گر چه این موضوع به نحو اجمال، به کمک برهان عقلی و فلسفی قابل اثبات‏‎ ‎‏است و عقل، قانون علیت را به سادگی درک می کند و می داند که محال است چیزی بدون‏‎ ‎‏علت پیدا شود، چنان که چیزی از «عدم» نمی تواند ایجاد شود و روی تصادف و اتفاق نیز‏‎ ‎‏چیزی پدیدار نمی شود؛ زیرا در تصادف، تکرار نیست و ثانیاً، آنچه را که ما تصادف‏‎ ‎‏می شماریم عین قانون علیت است، منتها از روابط بین آن ها اطلاعی نداریم. دو نفر در‏‎ ‎‏نقطه ای به هم می رسند و گمان می کنند این امر تصادف است، در صورتی که این دو نفر از‏‎ ‎‏مبدأ به مقصدی حرکت کرده اند که به طور قطع، در این نقطه به هم می رسند، منتها چون‏‎ ‎‏هدف این دو رسیدن به یکدیگر نبوده است، گمان می کنند تصادفی رخ داده است.‏‎ ‎‏بنابراین، زندگی اخروی و لذت ها و رنج های آن عالم نیز بستگی به اعمال و عقایدی است‏‎ ‎‏که در دنیا انجام گرفته است. به این دلیل که صورت کمالی و یا حیوانی اعمال به آخرت‏‎ ‎‏منتقل می شود. و آن عبارت است از عباداتی که رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ در شب معراج‏‎ ‎‏صورت های واقعی و ملکوتی آن را رؤیت کرد و در حال مکاشفه، آن ها را مشاهده نمود و‏‎ ‎‏شرایط و ضوابط آن را به امت خود ابلاغ فرمود و کمال و حُسن عمل را به نیّت و اقبال‏‎ ‎‏قلب و حفظ حدود و شرایط آن دانستند که اگر عملی این امور و یا بعضی از آن ها را‏‎ ‎‏نداشته باشد، از درجه اعتبار ساقط شده و در آخرت، صورت زشت و کریهی پیدا می کند‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 230
‏در ادامه، امام می فرماید:‏

‏پس بر هر انسان مؤمن به عالم غیب و اخبار پیامبران و اولیای خدا و ارباب معرفت و‏‎ ‎‏علاقمندان به حیات ابدی و زندگی جاودانی، لازم است که با هر زحمت و ریاضتی که شده‏‎ ‎‏به اصلاح اعمال خود بپردازند.‏

‏پس از آن که صورت ظاهری اعمال خود را مطابق با قواعد اجتهادی دید و اگر مقلد است با‏‎ ‎‏رأی فقها و رسالۀ عملیه آنان به اصلاح سیرت و باطن اعمال خود بکوشد و به میزانی که‏‎ ‎‏می تواند جدّ و جهد کند که لااقل واجبات را با حضور قلب انجام دهد و کاستی های آن را به‏‎ ‎‏کمک نمازهای نافله و سایر مستحبات جبران نماید، چنان که در احادیث شریف آمده است که‏‎ ‎‏نوافل، فرایض را جبران کرده و باعث قبولی آن ها می شود.‏‎[10]‎

صورت مُلکی و ملکوتی اشیا

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ به توجیه عقلانی و عرفانی این حقیقت پرداخته و در جای جای‏‎ ‎‏گفته ها و نوشته های عرفانی، اعتقادی و اخلاقی خود، مانند سایر فیلسوفان و عارفان به‏‎ ‎‏تحلیل می پردازد و معتقد است: برای هر موجودی از موجودات مادی و محسوس، دو‏‎ ‎‏شکل و دو صورت می باشد؛ یکی صورت ظاهری و ملکی و دیگر صورت باطنی و‏‎ ‎‏ملکوتی. برای مثال، انسان که یک نوع از انواع موجودات می باشد، یک چهرۀ ظاهری دارد‏‎ ‎‏که با چشم دیده می شود و با سایر حواس قابل لمس و با ابزارهای علوم مادی قابل‏‎ ‎‏اندازه گیری و ادراک است. علاوه بر آن، تا زمانی که افراد انسان و یا حیوان، در قالب حسی‏‎ ‎‏و ملکی قرار دارند، تمام قوانین عمومی ماده بر آن ها جاری است، مانند قسمت پذیری،‏‎ ‎‏تحوّل و تکامل و عدم انطباق بزرگ تر بر کوچک تر؛ و همچنین هر یک از آن ها به نوبۀ‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 231
‏خود، زمان و مکان خاص خود را دارند.‏

‏بدن عنصری و کالبد مادی از سنخ صورت ملکی آدمی است، اما صورتی در باطن آن‏‎ ‎‏نهفته است که از قلمرو بسیاری از قوانین کلی ماده و مادیات بیرون است و در واقع،‏‎ ‎‏صورت باطنی و ملکوتی انسان است که به آن، صورت برزخی و مثالی نیز می گویند. این‏‎ ‎‏صورت برزخی، شکل و اندازه دارد، لیکن وزن و حجم ندارد و شبیه صورتی است که‏‎ ‎‏انسان در خواب و یا مکاشفه، خود را به آن صورت مشاهده می کند و در حالت رؤیا با آن‏‎ ‎‏به سیر و سفر می پردازد و از بلندی ها سقوط کرده، ولی مانند پر کاه و یا برگ کاغذی، آرام‏‎ ‎‏به زمین می نشیند. نه احساس دردی می کند و نه به زمین می خورد. در همان حال اگر‏‎ ‎‏مورد حملۀ سگ و یا گرگی قرار بگیرد، فرار کرده و با ترس و دلهره از خواب بیدار‏‎ ‎‏می شود، در حالی که قلبش سخت می تپد و رنگش از ترس پریده است.‏

‏این صورت رؤیایی نمونۀ ناقصی از همان صورت تمثل یافتۀ برزخی و چهرۀ ملکوتی‏‎ ‎‏است. اعمال، اخلاق، عقاید و اندیشه ها، تصورات و خیالات انسان نیز از این قاعده و‏‎ ‎‏قانون مستثنا نمی باشند. هر یک از اعمال و خُلقیات، چه خیر باشند و چه شر، در نشئۀ‏‎ ‎‏ملکوت و عالم غیب، صورت ملکوتی و غیبی دارند تا آن جا که اگر اعمال انسان صالح و‏‎ ‎‏نیکو باشد و با عقاید شایسته و منطقی توأم گردد، به صورت یک موجود نیکومنظر و‏‎ ‎‏نورانی در آمده و در همه جا همراه انسان است و اگر اعمال زشت و پلید با عقاید باطل و‏‎ ‎‏قصد و انگیزه های پلید، توأم گردد، به شکل موجود هولناک و تاریک و سیاه نمایان شده و‏‎ ‎‏فاعل و صاحب خود را یا در ابتهاج و سرور قرار می دهد و یا در وحشت و افسردگی و‏‎ ‎‏درد واَلم.‏‎[11]‎

‏در پاسخ به این سؤال که «آیا هر عمل نیکی حیات ملکوتی دارد؟»، مرحوم امام به‏‎ ‎‏نکتۀ  لطیفی اشاره می کنند که مفهوم آن این است که تمام اعمال و کارهای دنیوی انسان،‏‎ ‎‏حیات ملکوتی ندارند، برای مثال، کارهایی که به انگیزه شهرت طلبی و یا برای رسیدن به‏‎ ‎‏مقاصد حیوانی و نفسانی انجام گرفته است، چگونه می تواند از حیات ملکوتی بهره مند‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 232
‏شود. تنها اعمالی که تمام شرایط مقبولیت و محبوبیت را نزد خدا داشته باشد، جایی در‏‎ ‎‏ملکوت اعلا خواهد داشت و اعمالی که مبغوض حق تعالی باشد، از نور ملکوتی تهی‏‎ ‎‏است. البته توجه به این نکته ضروری است که صورت ملکوتی عمل غیر از حیات‏‎ ‎‏ملکوتی است.‏

‏حضرت امام با این جملات، به نکتۀ حساس و ظریفی اشاره می کند که اعمال ظاهری‏‎ ‎‏و صوری به مجرد تحقق و انجام، لایق مقام غیب و شایستۀ حشر در ملکوت نمی باشد،‏‎ ‎‏مگر آن که از باطن روحانیت و اعماق قلب به وسیلۀ نفخه روحانی که «خلوص نیّت» و‏‎ ‎‏«نیّت خالص» صورت او است، حیات نورانی به عمل اعطا گردد تا بدن انسان نیز به برکت‏‎ ‎‏آن نفخه روحانی، در عالم ملکوت محشور شود و لایق قبول درگاه حضرت حق تعالی‏‎ ‎‏گردد. به همین جهت، پیامبر اسلام می فرمایند:‏

«إنّ الله لا ینظر إلی صورکم و أعمالکم و إنّما ینظر إلی قلوبکم»؛

‏تحقیقا خداوند به صورت و اعمالتان نمی نگرد بلکه به دل ها و مقاصد و انگیزه های شما نظر‏‎ ‎‏می کند.‏‎[12]‎

نقش انگیزه و نیّت خالص در عمل

‏مرحوم امام می فرمایند:‏

‏نیّت، صورت فعلیه و جنبۀ ملکوتیۀ عمل است... و در حدیث شریف اشاره به همین مطالب‏‎ ‎‏می نماید؛ آن جا که فرماید: «‏و النیّة أفضلُ من العَمل ألا و إنّ النیّةَ هی العملُ‏»؛‏‎[13]‎

‏نیّت از عمل افضل است بلکه نیّت، تمام حقیقت عمل است. و این مبنی بر مبالغه نیست،‏‎ ‎‏چنانچه بعضی احتمال داده اند. بلکه مبنی بر حقیقت است؛ زیرا نیّت، صورت کاملۀ عمل و‏‎ ‎‏فصل محصل او است.‏‎[14]‎

‏همان گونه که ناطق بودن، فصل محصل انسان است که او را از سایر انواع‏‎ ‎‏حیوانات  ممتاز می سازد، نیّت نیز فصل محصل عمل است و «صحت و فساد و کمال‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 233
‏و  نقص اعمال ‏‏[‏‏بسته‏‏]‏‏ به آن است».‏‎[15]‎

‏از این رو، گاهی عملی از انسان صادر می شود، اما به دلیل نیّت و انگیزۀ آن، گاهی‏‎ ‎‏توهین و زمانی تعظیم و احترام محسوب می گردد. به فرمودۀ امام:‏

‏چنانچه عمل واحد به واسطۀ نیّت، گاهی تعظیم و گاهی توهین است و گاهی تام و گاهی‏‎ ‎‏ناقص است، و گاهی از سنخ ملکوت اعلا و صورت بهیّه جمیله ‏‏[‏‏زیبا و فرح بخش‏‏]‏‏ دارد، و‏‎ ‎‏گاهی از ملکوت اسفل و صورت موحشه و مدهشه ‏‏[‏‏شکل ترسناک و مخوف‏‏]‏‏ دارد.‏‎[16]‎

‏به عنوان مثال، اگر کسی نماز را با نیّت فریب کاری و یا به قصد استهزا و مسخره کردن‏‎ ‎‏بخواند، بی شک این عمل توهین به نماز است و اگر نماز را به انگیزۀ ادای تکلیف و قرب‏‎ ‎‏به خدای متعال به جای آورد، تعظیم آن خواهد بود، چنان که گاهی همان عمل با داعی‏‎ ‎‏تقرب الی الله و با نیّت خالص، کامل بوده و با داعی عادت و انگیزه های دیگر، ناقص‏‎ ‎‏شمرده می شود. فی المثل، اگر جهاد و شرکت در جنگ برای اعلای کلمه حق و محو باطل‏‎ ‎‏باشد، عمل مقدس و مطلوبی است، ولی اگر به قصد اولویت در استخدام یا گرفتن پاداش‏‎ ‎‏یا تظاهر و ریا و جمع غنایم باشد، چنین جهادی منشأ دوری از خدا است، مانند جوانی که‏‎ ‎‏در جنگ احد کشته شد، ولی پیامبر او را «قتیل الحمار»‏‎[17]‎‏ نامید، چون به انگیزۀ گرفتن الاغی‏‎ ‎‏که در دست دشمن بود، حمله کرد.‏

‏در هر صورت، گاهی عمل نیکی به یُمن نیّت پاک و خالص با ملکوت اعلا سنخیت و‏‎ ‎‏شباهت پیدا کرده و صورت نیکو و فرح بخشی به دست می آورد و زمانی به خاطر‏‎ ‎‏انگیزه های پست با ملکوت اسفل هم سنخ شده مشابهت یافته، چهرۀ وحشتناک و مخوفی‏‎ ‎‏پیدا می کند. بنابراین، دو نوع ملکوت داریم؛ ملکوت اعلی و ملکوت اسفل. شاید آیۀ‏‎ ‎‏شریفۀ ‏‏«‏لَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ فِی أحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أسْفَلَ سَافِلِینَ‏»‏‏؛‏‎[18]‎‏ اشاره به ملکوت سفلی‏‎ ‎‏باشد که باعث سقوط در پایین ترین مراتب عذاب جهنم می شود.‏‎[19]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 234
‏نماز علی بن ابی طالب ‏‏علیه السلام‏‏ با نماز ابن ملجم مرادی و یا معاویه در اجزا و شرایط، امتیاز‏‎ ‎‏چندانی ندارد، اما شعاع نورانیت نماز علی ‏‏علیه السلام‏‏ تا عرش بالا می رود و نماز ابن ملجم و‏‎ ‎‏معاویه تا اسفل سافلین سقوط می کند و چهرۀ سیاه و تاریکی دارد. از این رو، امام‏‎ ‎‏خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ می فرماید:‏

‏ظاهر نماز علی بن ابی طالب ‏‏علیه السلام‏‏ و نماز فلان منافق در اجزا و شرایط ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ صورت ظاهری‏‎ ‎‏عمل، هیچ تفاوتی ندارد؛ لیکن آن یک با آن عمل «معراج الی الله » کند و صورتش ملکوت‏‎ ‎‏اعلا است و دیگری، با آن عمل به جهنم سقوط کند و صورتش ملکوت اسفل است و از‏‎ ‎‏شدت ظلمت شبیه ندارد.‏‎[20]‎

‏صورت ظاهری عمل هر دو، نماز است و هیچ تفاوتی ندارد؛ برای هر دو، رکوع و‏‎ ‎‏سجود و قیام و قعود و تکبیر و تهلیلی است، ولی یکی به وسیلۀ نماز به معراج می رود و‏‎ ‎‏صورت عملش از حیات ملکوت اعلا بهره مند است و دیگری، با همان عمل به جهنم‏‎ ‎‏سقوط می کند و صورت عملش ملکوت سفلی است و از شدّت ظلمت و تاریکی، شبیه و‏‎ ‎‏نظیری ندارد؛ چرا که عمل عبادی که قصد قربت از شرایط او است نفاق و ریا ماهیت آن را‏‎ ‎‏دگرگون و سیاه می کند.‏‎[21]‎

‏ ‏

‏هر معرفتی که بوی هستی تو داد‏   ‏دیوی است به ره از آن حذر باید کرد‏‎[22]‎

‏ ‏

نیّت، تعیین کنندۀ سرنوشت انسان

‏انگیزه ها و نیّت ها نه تنها خالق صور ملکوتی هستند، بلکه سرنوشت نهایی انسان را‏‎ ‎‏رقم می زنند؛ چرا که نیّت و انگیزۀ اعمال در حوزۀ باطن، هسته بندی شده، اخلاق و‏‎ ‎‏روحیات خاصی را می سازند و صورت ملکوتی اعمال، مولود و متناسب با نیّت ها و قصد‏‎ ‎‏و انگیزه ها ساخته و پرداخته می شود و به انسان هویت خاصی می بخشد.‏

‏به همین علت، هنگامی که یکی از خلقیات باطنی تغییر نماید، جان انسان به‏‎ ‎‏لب  خواهد رسید. به قول امام راحل: «هیهات از این که ملکات رذیله به سادگی از نفس‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 235
‏انسان پاک شود! به همین جهت، رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ می فرماید: «هر کدام از بهشتیان‏‎ ‎‏و  دوزخیان به واسطۀ نیّت ها و انگیزه های باطنی خویش مخلد می باشند».‏‎[23]‎‏ خلود در‏‎ ‎‏بهشت و جهنم، ثمرۀ نیّت ها، مقاصد و انگیزه های انسان است؛ چون در ظلّ نیّت های پلید‏‎ ‎‏و کارهای مکرر ضد انسانی و الهی، چنین شخصی، طبیعت آتشین و هویت دوزخی‏‎ ‎‏پیدا  کرده است. در روایات آمده است که اگر انسان با نیّت و انگیزۀ شکل یافته و‏‎ ‎‏روحیۀ  متعصب زنده می ماند، تا بی نهایت جنایت کرده و با دین خدا می جنگید، چنان که‏‎ ‎‏انسان صالح با این عقیده و ایمان اگر زنده بود، تا بی نهایت در راه هدایت و تقویت دین‏‎ ‎‏تلاش می کرد.‏

‏پس نیّت ها و مقاصد پلید به اضافۀ اعمال زشت، به نوبۀ خود مولود اخلاق رذیله و‏‎ ‎‏ملکات زشت حیوانی است و چنان در عمق انسان ریشه می کند که ممکن نیست از صفحۀ‏‎ ‎‏وجودی انسان زایل گردد، مگر آن که منشأ و علت آن بر طرف گردد، تا در نتیجۀ آن، نیّت و‏‎ ‎‏انگیزه های پست به نیّات پاک و انگیزه های الهی مبدل شود و خلقیات رذیله به اخلاقیات‏‎ ‎‏پسندیده تغییر ماهیت بدهند؛ چون در آن عالم، ملکات به قدری با شدّت و قوّت ظهور‏‎ ‎‏می کنند که زوالشان امکان پذیر نیست و انسان به واسطۀ آن ها، یا طبیعت ناریه پیدا می کند‏‎ ‎‏و یا طبیعت نوریه. وقتی با ظهور ملکوت باطنی، طبیعت آتشین پیدا کرد، در جهنم مخلد‏‎ ‎‏می شود، و شاید پس از گذشت مدت های دراز و تحمل فشارها و سختی های آتش عذاب‏‎ ‎‏الهی، این شکل ساخته شده زایل شود و از جهنم بیرون آید و به درجات پایین بهشت‏‎ ‎‏وارد گردد. حضرت امام می فرماید: پس بهتر است صورت ناریه در دنیا زایل گردد؛ یعنی‏‎ ‎‏رفع کدورت ها و سیاهی ها با آتش توبه و ندامت و گداختن نفس اماره در کورۀ آتشین‏‎ ‎‏عذاب ملامت و ذوب کردن آن ها به آتش پشیمانی و ریاضت ها و برگشت به سوی خدا،‏‎ ‎‏صورت گیرد.‏

‏باید انسان خودش را این گونه پالایش دهد وگرنه در کورۀ عذاب الهی و ‏‏«‏نَارُ الله ِ‎ ‎الْمُوقَدَةُ‏»‏‎[24]‎‏ قلبت را ذوب می کنند و خدا می داند این نوع اصلاح و پاک سازی چند قرن از‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 236
‏قرن های آخرت طول می کشد،‏‎[25]‎‏ ولی پاک شدن در این عالم سهل و آسان است و تغییرات‏‎ ‎‏و تبدیلات در این نشئه خیلی زود واقع می شود، اما تغییر در آن عالم به گونۀ دیگری است‏‎ ‎‏و زوال یک ملکه از ملکات نفسانی قرن ها به طول می انجامد.‏‎[26]‎

انحصار زوال ملکات به حیات دنیوی

‏بعضی معتقدند که انسان، ساخته و پرداختۀ جبر اجتماعی و محیط خانوادگی است.‏‎ ‎‏پس از این که ملکات و صفات پیدا کرد، به صورت طبیعت ثانویه در آمده و به هیچ وجه از‏‎ ‎‏صفحۀ ذهن و روح، پاک نمی شود، مانند آن که بچه غیر قانونی را جانی بالفطره می دانستند،‏‎ ‎‏لیکن حضرت امام می فرماید: گمان نرود که رذایل نفسانی و اخلاق روحانی ممکن نیست‏‎ ‎‏از صفحۀ روح برطرف شود. انسان تا در این دنیا که دار تغیّر و نشئه تبدّل است، حضور‏‎ ‎‏دارد، می تواند در تمام اوصاف و اخلاق خود تغییراتی بدهد و هر چه ملکات نفسانی از‏‎ ‎‏استحکام و تصلب برخوردار هم باشد، تا در این عالم است، قابل زوال است، منتها به‏‎ ‎‏حسب اختلاف شدت و ضعف ملکات رذیله، زحمت تصفیه و پاک سازی تفاوت می کند.‏‎ ‎‏انسان، هر چه دیرتر به فکر قلع و قمع کردن ریشه های مفاسد روحی بیفتد، به ناچار‏‎ ‎‏زحمت و ریاضتش بیش تر می گردد. انسان عاقل که در مفاسد اخلاقی می اندیشد و پلیدی‏‎ ‎‏آن را ادراک می کند، هرگز گرد آن نمی گردد و خود را آلودۀ آن نمی سازد و اگر خدای‏‎ ‎‏نخواسته خصلت ناپسندی در باطن جانش ریشه کرد، با هر زحمت و مشقتی شده، ریشۀ‏‎ ‎‏آن را می کَنَد، تا مبادا به ثمرۀ برزخی و آخرتی رسیده و میوۀ آن به بار نشیند که اگر با آن‏‎ ‎‏خُلق فاسد، از این عالم که نشئه تبدّلات مادی و هیولانی و تغیّرات مادی است، منتقل شد،‏‎ ‎‏قلع و ریشه کن کردن آن از دست خود او خارج می شود. آری! هیچ مرضی از امراض‏‎ ‎‏نیست، مگر آن که انسان تا در این عالم است به اصلاح آن بپردازد؛ زیرا تا در این عالم‏‎ ‎‏است، توان اصلاح آن را دارد؛ به عبارت دیگر، در نفس هیچ رذیلۀ نفسانیه ای نیست ـ‏‎ ‎‏گرچه در نفس ریشه کرده باشد و به صورت ملکه، در باطن جان رسوخ کرده و مستحکم‏‎ ‎‏گردیده باشد ـ که قابل زوال نباشد. غایت و نهایت امر آن است که زایل کردن کدورت و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 237
‏رذایل، در شدّت و کثرت ریاضات نفسانی فرق می کند و هر چه بیماری مشکل تر و‏‎ ‎‏سخت تر باشد، نیاز بیشتری به ریاضت نفسانی و به مشقت انداختن بدن و منع حوایج‏‎ ‎‏جسمانی دارد و تا زمانی که انسان در نشئه دنیا است، می تواند با اختیار خود، اعمال عبادی‏‎ ‎‏و ریاضت های نفسانی را به انجام رسانده و بیماری های روحی خود را درمان نماید، ولی‏‎ ‎‏خدای نخواسته، اگر انسان با ملکات فاسد و اوصاف پست و پلید به عالم دیگر منتقل‏‎ ‎‏شود، اگر نور فطرت و ایمان در باطن ذاتش محفوظ مانده باشد، در عین حال اصلاح،‏‎ ‎‏تزکیه و تصفیۀ نفس از اختیار او خارج خواهد شد؛ بلکه قبل از خروج روح از بدن نیز‏‎ ‎‏اختیار از انسان سلب می شود، و طرق دیگری برای اصلاح او به کار برده می شود؛ مثل‏‎ ‎‏سختی ها و فشارهای حاصل از حالت احتضار و سکرات موت و قبض روح و‏‎ ‎‏وحشت هایی چون رؤیت ملائکه عذاب و آن ملکی که موکل قبض روح انسان است که‏‎ ‎‏آن ها مأمورین غِلاظ و شِداد حقَ تعالی هستند و نیز مثل ظلمت ها و فشارهای قبر، بلکه‏‎ ‎‏عذاب های گوناگون برزخی که از عوالم غیب و نهان است. چنان که از حضرت‏‎ ‎‏رسول ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ روایت شده است:‏

‏قبر یا باغی از باغستان های بهشت و یا گودالی از گودال های جهنم است.‏‎[27]‎

‏امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ نیز می فرمایند:‏

‏بر کافر مسلط می شود در قبرش نود و نُه اژدها که اگر یکی از آن ها به سوی زمین با دهن‏‎ ‎‏آتشین خود بردمد، هرگز درختی از زمین روییده نشود.‏‎[28]‎

‏اهل معرفت گویند که مارها و عقرب های گزنده و آزاردهنده که در قبر بر انسان مسلّط‏‎ ‎‏می شوند، در حقیقت، ظهور ملکوت اخلاق ذمیمه است.‏‎[29]‎‏ اخلاق ذمیمه در این عالم نیز‏‎ ‎‏انسان را در فشار قرار داده و اذیت می کند، اما چون نفس در غلاف طبیعت است، به‏‎ ‎‏واسطۀ غلبۀ حجاب و موانع طبیعت بر آن، از ملکوت خود غافل است، و قدرت تامۀ‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 238
‏ملکوتیه نیز در آن ظاهر نشده است. از این جهت، از انواع عوامل آزاردهنده و موجود در‏‎ ‎‏باطن نفس خویش غافل است و روشن و شفاف آن ها را احساس نمی کند.‏‎[30]‎

‏ ‏

‏ای دریده پوستین یوسفان‏   ‎ ‎‏گرگ برخیزی از این خواب گران‏

‏گشته گرگان یک به یک خوهای تو‏   ‎  ‎‏می درانند از غضب اعضای تو‏

‏آن سخن های چو مار و کژدمت‏  ‎       ‎‏مار و کژدم گشت و می گیرد دمت‏

‏آنچه کردی اندرین خواب جهان‏   ‏    ‏‎ ‎‏گرددت هنگام بیداری عیان‏‎[31]‎

‏ ‏

عوامل و کیفیت اصلاح در قیامت

‏همانگونه که گفته شد، تهذیب و پاک سازی به حیات دنیوی منحصر است. در برزخ و‏‎ ‎‏قیامت که دار عکس العمل اعمال و ظهور ناپیدایی ها است، خودسازی و اصلاح نفس‏‎ ‎‏منتفی است و انسان باید به طور عِلّی و معلولی، ثمرۀ اعمال خود را مشاهده نماید. به‏‎ ‎‏فرمودۀ امام: چون نشئه ملک به ملکوت عالم قبر و برزخ تبدیل شد، بساط ظاهر برچیده‏‎ ‎‏شود و صفحۀ باطن ظاهر شود، و غیب نفس شهادت شود، و ملکات باطنی محسوس و‏‎ ‎‏ظاهر گردد و به صورت های مناسبی جلوه کند، و انسان خود را در انواع بلیات و عوامل‏‎ ‎‏آزاردهنده مبتلا و محصور ببیند، و انواع ظلمت ها و کدورت ها و وحشت ها بر او احاطه‏‎ ‎‏کند و اگر به وسیلۀ این فشارها و زحمت و ذلت و عذاب های قبر برزخی، رفع‏‎ ‎‏کدورت های نفسانی شد و آنچه از فطرت، بیگانه و اجنبی بود از حوزۀ باطن زایل شد، در‏‎ ‎‏قیامت به سعادت می رسد، و در ظلّ عنایات شافعان، به مقام کریم موعود خود رسد، اما‏‎ ‎‏اگر خدای نخواسته ریشۀ اخلاق فاسد و ظلمات و کدورت های نفسانی به کلی زایل نشد،‏‎ ‎‏ممکن است در اهوال و عذاب های روز قیامت و مواقف پنجاه گانۀ‏‎[32]‎‏ آن واقع شود، و تحت‏‎ ‎‏فشارها و عذاب های بیش تری قرار گیرد، تا مگر سرنوشت او به عذاب سخت جهنم‏‎ ‎‏منتهی نشود. اگر در این مواقف هولناک نیز نور فطرت غلبه نکرد، کارش منتهی به جهنم‏‎ ‎‏شود؛ چنان که گفته اند: ‏«آخر الدواء الکَیّ؛‎[33]‎‏ آخرین معالجه داغ کردن است».‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 239
‏پس در عذاب های گوناگون جهنم و طبقات آن وی را محبوس کنند، تا غلّ و غش از‏‎ ‎‏باطن نفس و فطرت آلوده اش پاک شود، و طلای خالص فطرت الله ـ که لایقِ دار کرامت‏‎ ‎‏حق است ـ در او پیدا شود، و از ناخالصی ها و پلیدی های ضد فطرت خالص گردد؛ ‏‏«‏وَ‎ ‎نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إخْوَاناً عَلَی سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ‏»‏‎[34]‎‏ و کیفیت این نزع، در افراد به حسب‏‎ ‎‏اختلاف کمال و نقص ملکات در اشخاص، مختلف است.‏‎[35]‎

حکمت برزخ و قیامت

‏قبل از پرداختن به برخی از موارد تجسم اعمال و عقاید در عالم دیگر، لازم است‏‎ ‎‏فلسفۀ وجودی برزخ و قیامت روشن شود. امام راحل می فرماید:‏

‏وجود برزخ و قیامت و عذاب الیم آن، از ضروریات جمیع ادیان و از واضحات برهان‏‎ ‎‏شمرده  شده است که همواره ذهن و خاطر انسان را به خود مشغول داشته و از خود هراسناک‏‎ ‎‏ساخته است.‏‎[36]‎

‏برزخ، در لغت به مفهوم حایل و حد فاصل بین دو چیز است، مانند زمین وسیعی که ما‏‎ ‎‏بین دو چیز فاصله ایجاد کرده باشد.‏‎[37]‎‏ کلمۀ برزخ در قرآن کریم سه بار استعمال شده است‏‎ ‎‏که در دو مورد‏‎[38]‎‏ به مفهوم لغوی آن نظر دارد. و در یک مورد‏‎[39]‎‏ به معنای اصطلاحی که همان‏‎ ‎‏عالم برزخ می باشد اشاره دارد.‏

‏برزخ، همان عالم مثال است؛ چون روح در آن شرایط، در قالب مثالی زندگی می کند.‏‎ ‎‏عذاب برزخی برای مردم عادی، حسرت و ندامت را به دنبال دارد و برای مؤمنان و کافران‏‎ ‎‏و منافقان، نوید رحمت و یا وعدۀ عذاب است.‏

‏از نظر روایات، تنها دو گروه فعال و ممحض در کفر و ایمان از نعمت و عذاب برزخی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 240
‏موقت برخوردارند. در قرآن کریم دربارۀ گروه اول عبارت ‏‏«‏عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ‏»‏‎[40]‎‏ و راجع به‏‎ ‎‏گروه دوم ‏‏«‏اَلنَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَ عَشِیّاً‏»‏‎[41]‎‏ استفاده شده است. در ذیل این آیه، حدیثی از‏‎ ‎‏رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ رسیده است که فرمود: ‏«إنّ الکافر إذا مات عرض علی النّار بالغداة و العشی؛‎ ‎ثمّ تلا ‏«‏اَلنَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا‏»‏» ‏و قال: ‏«إنّ المؤمن إذا مات عرض روحه علی الجنّة بالغداة و‎ ‎العشی»؛‎[42]‎

‏هرگاه کافری از دنیا برود، صبح و شام بر آتش عرضه می شود. سپس آیۀ ‏‏«‏اَلنَّارُ یُعْرَضُونَ‎ ‎عَلَیْهَا‏»‏‏ را تلاوت کرده و فرمودند: هرگاه مؤمنی از دنیا برود، روح او بامدادان و شام گاهان بر‏‎ ‎‏بهشت عرضه می شود. و این نوع نعمت و عذاب موقت مربوط به عالم برزخ است؛ چرا که در‏‎ ‎‏قیامت، صبح و شام وجود ندارد لیکن عالم برزخ که بین دنیا و آخرت قرار دارد بامداد و‏‎ ‎‏شامگاه را از دنیا می گیرد و بعضی از آثار و خواص را نیز از آخرت می ستاند.‏

فلسفۀ وجود برزخ

‏انسان پیوسته از خود می پرسد ضرورت و سبب وجود چنین عذاب الیم و آتش‏‎ ‎‏دردناکی چیست؟ عذاب و آتشی که از شدت و سختی حرارت خود به خداوند شکایت‏‎ ‎‏می برد و رسول خدا و جبرییل امین ‏‏علیه السلام‏‏، از شنیدن وصفش محزون و گریان می شوند؟ به‏‎ ‎‏راستی، عارف و فیلسوف الهی که جهان را تجلی گاه رحمت رحمانیه و رحیمیۀ حضرت‏‎ ‎‏حق می داند، بلکه خداوند متعال را «رحمان دنیا و رحیم آخرت» می نامد، چگونه وجود‏‎ ‎‏جهنم و عذاب های آن را تفسیر و توجیه می کند؟! امام خمینی، این تفسیر و توجیه را‏‎ ‎‏این گونه بیان می کنند: جهنم باطنش صورت لطف و رحمت الهی است که برای تخلیص‏‎ ‎‏معصیت کاران از مؤمنان و رساندن آن ها به سعادت ابدی چاره منحصره است ‏‏[‏‏و جز این،‏‎ ‎‏راهی وجود ندارد؛ چرا که‏‏]‏‏ جهنم رحمتی است در صورت غضب، برای کسانی که لیاقت‏‎ ‎‏رسیدن به سعادت ابدی را دارند، چنانچه اگر تخلیصات و تطهیراتی که در جهنم می شود،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 241
‏نبود هرگز این اشخاص روی سعادت را نمی دیدند. آتش جهنم با زدودن و الغای‏‎ ‎‏سیاهی ها و کدورت ها از رخسار فطرت آدمی، گناه کاران اهل ایمان و توحید را قابلیت‏‎ ‎‏دستیابی به شفاعت می بخشد و راهی به سوی جوار قرب الهی می گشاید.‏‎[43]‎‏ چنانچه عالم‏‎ ‎‏برزخ نیز آمادگاه و زمینه ساز ورود انسان ها به قیامت است.‏

برزخ درمانگاه بیماران روحی

‏عالم برزخ و ایستگاه های قیامت نیز همانند دارالشفایی است که در آن، امراض نفسانی‏‎ ‎‏و روحانی مؤمنان معصیت کار با داروی تلخ عذاب و حسرت و ناراحتی های روحی،‏‎ ‎‏درمان می گردد تا ظلمت گناه از لوح ضمیرشان پاک شود و سرانجامشان به آتش پایان‏‎ ‎‏نپذیرد. از این رو، پیاپی انسان را از بیمارستانی به درمانگاه دیگر منتقل می نمایند، چنانچه‏‎ ‎‏با این داروها شفا پیدا نکردند، به ناچار داغ نهادن، آخرین درمان خواهد بود و از دخول‏‎ ‎‏در آتش گریز و چاره نیست، البته در صورتی که امکان پاک شدن در نهادش باقی باشد‏‎ ‎‏وگرنه در آتش عذاب مخلد خواهد بود.‏‎[44]‎

سختی و کندی تغییرات در برزخ

‏مرحوم امام، پند هشداردهنده ای می دهند که انسان تا در دنیا است به آسانی می تواند‏‎ ‎‏نفس خود را تهذیب نماید؛ چون هنوز روح انسان آمادۀ تحول است، ولی در آخرت یا‏‎ ‎‏برزخ مدت زمان طولانی باید بگذرد و یا عذاب های دردناکی را باید تحمّل کرد تا یک‏‎ ‎‏خُلق از اخلاق نفسانی تبدیل شود.‏‎[45]‎

‏از حضرت رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ چنین روایت شده است: «هر یک از اهل بهشت و جهنم،‏‎ ‎‏مخلّدند در آن، به واسطۀ نیّات خود».‏

‏مقاصد و نیّات فاسدی که زاییدۀ اخلاق رذیله است، ممکن نیست زایل شود مگر‏‎ ‎‏آن که منشأ آن زایل گردد؛ تا علت باشد، معلول نیز خواهد بود. در آن عالم، ملکات به‏‎ ‎‏قدری با شدّت و قوّت ظهور می کند که زوال آن، یا ممکن نیست که در این صورت، انسان‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 242
‏مخلّد در جهنم خواهد بود و اگر امکان داشته باشد، پس از گذشت مدت های بسیار‏‎ ‎‏طولانی و با تحمّل فشارها و سختی ها و آتش ها زایل می شود.‏‎[46]‎‏ در هر صورت، فلسفۀ‏‎ ‎‏برزخ و مواقف قیامت برای پاک سازی آنانی است که نور فطرت توحیدی آن ها خاموش‏‎ ‎‏نشده، بلکه در زیر پرده های گناهان مستور است.‏

استفاده از فرصت کنونی

‏بهره برداری از فرصت ها در هر زمان و مکانی مطلوب است؛ فرصت عمر، جوانی و‏‎ ‎‏دیگر نعمتها، اما استفاده از فرصت ها در دنیا برای پاک سازی، حیاتی تر است. حضرت امام‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

‏رفع غش، با آتش توبه و ندامت و گذاشتن نفس در کورۀ عذاب و ملامت، و ذوب کردن آن به‏‎ ‎‏آتش پشیمانی، و برگشت به سوی خدا است. در این عالم خودت ‏‏[‏‏این کار را‏‏]‏‏ بکن، و الا در‏‎ ‎‏کورۀ عذاب الهی و ‏‏«‏نَارُ الله ِ الْمُوقَدَةُ‏»‏‏قلبت را ذوب کنند، و خدا می داند چند قرن از قرن های‏‎ ‎‏آخرت، این اصلاح طول می کشد. پاک شدن در این عالم سهل و آسان است. تغییرات و‏‎ ‎‏تبدیلات در این نشئه خیلی زود واقع می شود، و اما در آن عالم، تغییر به طور دیگری است و‏‎ ‎‏زوال یک ملکه از ملکات نفس، قرن ها طول دارد.‏‎[47]‎

‏در عالم برزخ نیز جسم برزخی گنه کاران بر آتش عرضه می شود، چنان که خداوند در‏‎ ‎‏قرآن کریم می فرماید: ‏‏«‏اَلنَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَ عَشِیّاً‏»‏‏. از امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ پرسیدند که در‏‎ ‎‏قیامت بامداد و شامگاهی وجود ندارد، پس چگونه صبح و شام به دوزخیان عذاب‏‎ ‎‏می چشانند؟ ایشان در پاسخ فرمودند: «این عذاب مخصوص عالم برزخ است و صبح و‏‎ ‎‏شام به مناسبت صبح و شام دنیا است که برزخ بر آن محیط است».‏

‏اگر در بعضی روایات آمده:‏ «یا رحمان الدنیا و الآخرة و رحیمهما»؛‎[48]‎‏ این تعبیر به اعتبار‏‎ ‎‏ایجاد عشق طبیعی در نهاد موجودات و موکول نمودن سیر تکاملی هر یک از آن ها به این‏‎ ‎‏عشق ذاتی است تا به تدریج به جایگاه خود در دنیا و آخرت برسند؛ روزی که باید‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 243
‏محصول بذر اعمالی را که کاشته اند برداشت نمایند و هر موجودی به فعلیت و کمال‏‎ ‎‏وجودی خود برسد. اما نفوس طاهر و پاک به مقام قرب الهی و کرامات و باغ هایی که‏‎ ‎‏وسعتش به گستردگی آسمان ها است.‏‎[49]‎‏ و اما نفوس واژگونه و حیوان صفت و درنده خو و‏‎ ‎‏شیطان منش به آتش و درکات و عقرب ها و مارهای آن برسند. هر یک بر پایۀ آنچه خود‏‎ ‎‏کاشته اند درو خواهند کرد؛ چرا که رسیدن به این مراتب، نسبت به نفوس واژگونه و‏‎ ‎‏منکوس شیطانی و غیر آن، کمال است، هر چند که نسبت به نفوس پاک و مستقیم، نقص و‏‎ ‎‏عذاب است.‏‎[50]‎

دو چهره داشتن انسان

‏برای فهم تجسم اعمال، باید دانست انسان از دیدگاه عارفان دو چهره دارد: صورت‏‎ ‎‏ملکی و دنیوی، و صورت ملکی و برزخی.‏

‏از نظر صورت ظاهری یا ملکی، خالق عالم او را در کمال زیبایی و ترکیب بدیع از‏‎ ‎‏خاک آفریده، سپس به صورت نطفه، علقه و مضغه مبدل ساخته و پس از رویش پوست و‏‎ ‎‏گوشت و استخوان، روح در آن دمیده است. آری؛ خداوند انسان را در کمال حُسن و‏‎ ‎‏نیکویی خلق کرده، به گونه ای که عقل های فیلسوفان و دانشمندان در آن متحیر مانده و‏‎ ‎‏علم فیزیولوژی و معرفت الاعضا تاکنون نتوانسته است معرفت درستی نسبت به آن پیدا‏‎ ‎‏کند. بدین جهت، عنوان «انسان موجود ناشناخته» به محصول علوم طبیعی دربارۀ معرفت‏‎ ‎‏بنی آدم داده شده است و خداوند متعال از آفرینش چنین موجودی به خود تبریک گفته‏‎ ‎‏است: ‏‏«‏فَتَبَارَکَ الله ُ أحْسَنُ الْخَالِقِینَ‏»‏‏.‏‎[51]‎

‏این صورت و کالبد از ترکیب عناصر مادی به گونۀ پیچیده ای تشکیل شده است، ولی‏‎ ‎‏برای انسان غیر از این صورت مادی و ملکی، یک سیمای ملکوتی، غیبی و برزخی نیز‏‎ ‎‏وجود دارد که تابع ملکات نفسانی و خلقیات باطنی و اعمال و عقاید شکل یافتۀ او است.‏‎ ‎‏به هر حال، این صورت پس از مرگ در عالم برزخ و قیامت به شکل مناسب و باطنی خود‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 244
‏با تمام حقیقت خود ظاهر می شود. بدین جهت، صورتی که در قیامت نمایان می شود‏‎ ‎‏کامل تر از صورت برزخی انسان است؛ چرا که عالم برزخ نیز از جهتی دار تکامل است.‏‎ ‎‏غصه ها، حسرت ها، عذاب های روحی و تعلیم و تعلّم معارف الهی بالاخص قرآن کریم،‏‎ ‎‏باعث می شود که چهره و صورت برزخی انسان به تدریج لطیف تر و شفاف تر گردد تا‏‎ ‎‏برای ورود به جهان آخرت آماده و مهیا شود؛ جهانی که قوانین و معیارهای دیگری غیر از‏‎ ‎‏معیارهای دنیوی و برزخی در آن جا حکومت می کند.‏

‏در این مقام، به دو امتیاز اشاره می شود:‏

الف. دنیا دار ستر و پوشش است

‏امام راحل در توجیه این موضوع بیانات جالبی دارد که به چکیدۀ مطالب ایشان اشاره‏‎ ‎‏می کنیم. انسان می تواند در دنیا به واسطۀ ترکیب و اتحاد نفس و بدن و یا شدت توانایی‏‎ ‎‏قوۀ ماسکه، اخلاق و روحیات و آنچه را در باطن دارد، مخفی نگاه دارد و ما فی الضمیر‏‎ ‎‏خود را آشکار نسازد و بدین وسیله چهرۀ باطنی خود را بروز ندهد، ولی این نوع حفظ و‏‎ ‎‏حراست، یک امر قسری و امساک جبری است که مانند تمام حرکات قسری، موقت و بر‏‎ ‎‏خلاف جریان طبیعی عالم است به همین دلیل، دوام ندارد. از قدیم، فیلسوفان گفته اند:‏‎ ‎‏«القسر لا یدوم»؛ حرکت قسری بقا و دوام ندارد.‏

‏تا زمانی که قوۀ ماسکه و نگه دارنده و قدرت قهریه در کار باشد، وحدت نفس و بدن و‏‎ ‎‏قوای امساک نفسانی و چهرۀ باطنی انسان، در پشت پرده غیب می ماند، اما روزی خواهد‏‎ ‎‏رسید که با فرا رسیدن مرگ، انسان از تعلقات طبیعی منقطع می شود. در این حالت است‏‎ ‎‏که عقاید، اخلاقیات و صفات رذیله و ملکات پسندیده ای که سازنده چهرۀ ملکوتی انسان‏‎ ‎‏است، به همان گونه که هست ظاهر می شود، مانند این که ماسک را از چهرۀ ظاهری انسان‏‎ ‎‏بردارند و گریم را برطرف سازند و انسان همان گونه که هست، ظاهر خواهد شد.‏

‏اصولاً عالم برزخ و آخرت، روز ظهور و بروز سرایر و ضمایر است.‏‎[52]‎

ب. با مرگ، قوای نگه دارنده زایل می شود

‏همان گونه که با ظهور فصل بهار اسرار زمین ظاهر می شود و در بهاران رازها پیدا‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 245
‏می شود، با حصول مرگ نیز پرده ها کنار می رود. در این شرایط، قدرت نفسانی بر قوۀ‏‎ ‎‏ماسکه که به صورت قسری و جبری در دنیا شکل و شمایل و هیأت دنیوی انسان را با‏‎ ‎‏پوشش عقاید و نیّات درونی حفظ کرده بود، غالب می گردد و آنچه در باطن و نهان انسان‏‎ ‎‏است، آشکار و علنی می شود. نه به طریق «رشح» و «سرایت»، بلکه به طریق علیت و‏‎ ‎‏معلولیت، این ظهور، عینیت پیدا می کند؛ یعنی تاکنون عوامل سازندۀ صورت ملکوتی و‏‎ ‎‏شخصیت باطنی با موانعی مواجه بود، مانند وحدت نفس و بدن و قوۀ نگه دارنده و اتفاق و‏‎ ‎‏اتقان ترکیب جسم و جان و صورت ملکی و دنیوی، ولی اینک با حصول مرگ، موانع‏‎ ‎‏برطرف شده و علت تامه برای ظهور چهرۀ ملکوتی انسان و اعمال و عقایدش محقق‏‎ ‎‏گردیده است. پس معلول که همان صورت ملکوتی و برزخی است، بی پرده تجلی پیدا‏‎ ‎‏می کند. آری؛ انسان در جهان طبیعت هرگز حاضر نمی شد عقاید درونی و آنچه در دل‏‎ ‎‏داشت، آشکار نماید، بلکه با قدرت ارادۀ خود، آن را مخفی می کرد. اراده یکی از تعلقات‏‎ ‎‏انسان ملکی بود. اینک با مقراض مرگ آن هم گسسته شد و دیگر خودداری و امساک غیر‏‎ ‎‏ممکن می شود و نمی توان جلوی ظهور باطن را گرفت. به همین جهت، در حال سکرات‏‎ ‎‏موت بعضی از افراد، کفر باطنی و عناد خود را بازگو می سازند؛ چرا که خباثت ذاتی و‏‎ ‎‏رذایل باطنی با نزدیک شدن مرگ به تدریج آشکار می گردد؛ موانع و پرده های تزویر یکی‏‎ ‎‏پس از دیگری کنار می رود و صورت ها و چهره های ملکوتی برای ملکوتیان ظاهر‏‎ ‎‏می گردد. در عالم آخرت، وقتی مقام جسمانیت و تصویر ظاهری انسان وارد نشئه ماورای‏‎ ‎‏طبیعت گردید، بدون شک، تابع صورت روحانی و مقام نفس ملکوتی است و قوای غیبی‏‎ ‎‏و باطنی ما (عاقله، واهمه، غضبیه و شهویه)، دست مایه ای برای تکمیل صورت ملکوتی و‏‎ ‎‏منشأ صورت های غیبی می باشند. پس بر حسب غلبۀ هر یک از این قوا بر کشور بدن،‏‎ ‎‏صورت اخروی مناسبی، مشخص و ظاهر می گردد.‏

‏ ‏

‏سیرتی کان بر وجودت غالب است‏   ‏هم بر آن تصویر حشرت واجب است‏

‏ ‏

‏اگر اخلاق باطنی و ملکات روحی، انسانی باشد، در عالم دیگر صورتش تابع آن‏‎ ‎‏سریره خواهد بود و قطعاً به صورت انسانی دنیوی محشور نخواهد شد؛ زیرا این صورت‏‎ ‎‏ملکی است، نه ملکوتی. چون صورت ملکی انسان طبق قانون وراثت و تحت تأثیر محیط‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 246
‏طبیعی و تغذیه و عوامل دیگری ساخته می شود، ولی صورت ملکوتی، ساخته و پرداخته‏‎ ‎‏شدۀ اعمال، نیّات و روحیات است. البته گاهی ممکن است از شکل ترکیب دو و یا چند‏‎ ‎‏قوۀ باطنی، صورتی پیدا شده باشد که در این صورت، چهرۀ ملکوتی انسان، از‏‎ ‎‏صورت های مخصوص و مناسب با هر یک از قوای نفسانی، ترکیب می یابد و حتی ممکن‏‎ ‎‏است در عالم ملکوت، در آنِ واحد بیش از یک صورت داشته باشد، یا به تناسب عروض‏‎ ‎‏حالات مختلف در هر مقطعی، صورت مناسب آن حالت را داشته باشد؛ چرا که عالم‏‎ ‎‏ملکوت مانند جهان ماده و ناسوت، محدودیتی در پذیرش صورت ها ندارد که هر چیزی‏‎ ‎‏بیش از یک صورت را در عرض هم پذیرا نباشد؛ زیرا در جهان طبیعت هر ماده ای‏‎ ‎‏صورتی دارد و مادامی که آن صورت، هویت بخش آن ماده است، محال است صورت‏‎ ‎‏دیگری را قبول کند، مثلاً وقتی نطفه به علقه تبدیل شد، با حفظ این صورت، نمی تواند‏‎ ‎‏صورت مضغه ای پیدا کند.‏‎[53]‎‏ اینک تجسم اعمال از منظر قرآن و سنت را با بهره گیری از‏‎ ‎‏مطالب امام راحل در تشریح و تکمیل آن، مورد بحث قرار می دهیم.‏

فصل سوم: تغییر و تکامل در عوالم سه گانه

‏انسان موجودی است که از نظر صورت و سیرت و روح و جسم، در مسیر تکامل‏‎ ‎‏تدریجی قرار دارد. از هنگامی که در صلب پدر و یا رحم مادر قرار داشته، همواره نهادی‏‎ ‎‏ناآرام داشته است. مجموعه عوالمی که انسان در آن ها در حال تکامل است، به ترتیب،‏‎ ‎‏عبارتند از دنیا، برزخ و آخرت و هر کدام از آن ها قوانینی مخصوص به خود دارد و تکامل‏‎ ‎‏نیز در هر یک از عوالم سه گانه، مفهوم خاص خود را دارد. مجموع مطالبِ امام را در این‏‎ ‎‏بخش، تحت عناوین دنیا و برزخ و آخرت می گنجانیم تا بهتر روشن شده و نتیجه گیری‏‎ ‎‏نیکویی داشته باشیم.‏

یک. حیات دنیا

‏عالم طبیعت همواره در حرکت و تحول است و همه چیز در ظرف دنیا قابل تغییر و‏‎ ‎‏تبدل است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 247
‏به فرمودۀ امام ‏‏رحمه الله‏‏:‏

‏دنیا دار تغییر و تبدل است ‏‏[‏‏بدین جهت، همه پدیده های مادی و روانی در حال حرکت‏‎ ‎‏و  تغییرند. به همین دلیل‏‏]‏‏ هر یک از ملکات و اوصاف و احوال قلبی را می توان در دنیا‏‎ ‎‏تغییر  داد.‏‎[54]‎

‏با این که قانون وراثت در ملکات اخلاقی و اوصاف روحی، مانند شکل و رنگ ظاهری‏‎ ‎‏و خصلت های روانی، تأثیر بسزایی می گذارد و قوانین طبیعت نیز به نوبۀ خود در ساختن‏‎ ‎‏شکل و رنگ و خصوصیات جسمی و روحی بی نصیب نبوده، بلکه دخیل است؛ با وجود‏‎ ‎‏آن، فرزندانی که از پدر و مادرِ ترسو زاده شده اند، می توانند ترس را به شجاعت تبدیل‏‎ ‎‏نمایند و تکبّر را به تواضع، حسد را به غبطه و کفر را به ایمان. آن گونه که همسر فرعون،‏‎ ‎‏الگو و سرمشق مردان مؤمن گردد؛ و به تعبیر عمیق تر، اصولاً دار دنیا مبدأ شجرۀ هیولا و‏‎ ‎‏تغییرات و تبدّلات جوهریه صوریه عرضیه است.‏‎[55]‎‏ مرحوم امام مانند سایر فلاسفه، معتقد‏‎ ‎‏است که مادة المواد یا هیولای اولی، ریشۀ تمام تحوّلات و تبدّلات در پدیده های طبیعت‏‎ ‎‏است. هیولا یک حقیقت بیش نیست که از مرتبه ساده و نازله به سوی مراتب عالی طی‏‎ ‎‏طریق می کند و یک هویت است که همواره در بین مراتب مختلف موجودات، محفوظ و‏‎ ‎‏جلوه گر می باشد. این هویت محفوظ و این امر سیّال، مادامی که در عالم طبیعت است بر‏‎ ‎‏اثر تغییرات و تبدّلات، شئون مختلفی دارد، مثلاً در انسان، ابتدا «علقه» است، سپس‏‎ ‎‏«مضغه» و پس از آن «جنین» تا روح در آن دمیده شده و به صورت نوزادی متولد می شود‏‎ ‎‏و همواره در حرکت و تکامل می باشد و در تمام این مراحل، هیولای اولی محفوظ است و‏‎ ‎‏در واقع، او است که ماده را برای تکامل و تبدیل صورتی به صورت دیگر آماده می سازد و‏‎ ‎‏باعث تبدلات عرضی و جوهری می شود. مطابق این قانون است که نطفه، انسان می گردد‏‎ ‎‏و تخم مرغ به جوجه تبدیل می شود و مواد خاکی به میوه های رنگارنگ مبدل می شود. به‏‎ ‎‏قول مولوی:‏

‏ ‏

‏از جمادی مُردم و نامی شدم‏   ‎ ‎‏وز نما مُردم ز حیوان سر شدم‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 248
‏مُردم از حیوانی و آدم شدم‏   ‎ ‎‏پس چه ترسم کی ز مُردن کم شدم‏

‏ ‏

‏این نوع تحولات صوری و ظاهری و همچنین تحولات ذاتی و جوهری به وسیلۀ‏‎ ‎‏هیولا، این موجود سیال و متحرک انجام می گیرد. تمام تحولاتی که در اعراض صورت‏‎ ‎‏می گیرد، مانند تغییر رنگ ها و طعم ها در نباتات و درختان میوه دار، فربهی و لاغری در‏‎ ‎‏موجودات، همگی به یمن هیولا است، حتی تبدیل سگ در نمک زار به نمک و مس به‏‎ ‎‏طلا، از آثار پر برکت هیولا است. این تحول منحصر در تبدیل اشیاء و مواد نیست، بلکه در‏‎ ‎‏صفات روحی و ملکات اخلاقی نیز قابل تغییر و تبدیل است؛ چون تبدیل کفر به ایمان،‏‎ ‎‏صداقت به نفاق. یکی از معانی بلند آیه: ‏‏«‏یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إلَی النُّورِ‏»‏‏،‏‎[56]‎‏ به همین معنا‏‎ ‎‏اشاره دارد؛ چرا که به کمک حاکمیت ولایت الهی و به وسیلۀ نور توبه و تحوّل ذاتی،‏‎ ‎‏می توان مردم را از ظلمات کفر و الحاد و مکر و نفاق بیرون آورد و همچنین از حیوانیت به‏‎ ‎‏انسانیت تغییر جوهری داد. چنانچه طاغوت ها، انسان ها را از نور توحید و ایمان به شرک‏‎ ‎‏و کفر کشانیده، صورت آنان را مسخ می کنند؛ چرا که در عقیده و انگیزه و نیّت های آن ها‏‎ ‎‏تحول جوهری پیدا می شود. در نتیجه، صورت ملکوتی و باطنی آن ها به کلی تغییر کرده و‏‎ ‎‏خصلت های حیوانی پیدا می کنند؛ ‏‏«‏اُولٰئِکَ کَالْأنْعَامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ‏»‏‏.‏‎[57]‎

‏گاهی از حیوان هم پست تر می شوند، البته به حسب ظاهر و در صورت، مثل انسان‏‎ ‎‏هستند، لیکن در باطن به شکل حیوان می باشند و چون دنیا دار ستر و پوشش است، باطن‏‎ ‎‏آن ها نیز پوشیده است و به مجرد مرگ، چهرۀ واقعی آن ها نمایان می شود.‏

‏ ‏

‏ای دریده پوستین یوسفان‏   ‏گرگ برخیزی از این خواب گران‏

‏گشته گرگان یک به یک خوهای تو‏   ‏می درانند از غضب اعضای تو‏

‏ز آنچه می بافی همه روزه بپوش‏   ‏ز آنچه می کاری همه روزه بنوش‏

‏گر ز خاری خسته ای خود کشته ای‏  ‏ور حریر و قزدری، خود رشته ای‏

‏چون ز دستت زخم بر مظلوم رست‏  ‎ ‎‏آن درختی گشت، ازو زقوم رست‏

‏حشر پر حرص خس مردارخوار‏   ‏صورت خوکی بود روز شمار‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 249
‏زانیان را گنده اندام نهان‏    ‏خمرخواران را بود گنده دهان‏

‏گند مخفی کان به دل ها می رسید‏ ‎   ‎‏گشته اندر حشر محسوس و پدید‏

‏بیشه ای آمد وجود آدمی‏   ‎        ‎‏بر حذر شو زین وجود از آدمی‏

‏ظاهر و باطن اگر باشد یکی‏  ‎   ‎‏نیست کس را در نجات او شکی‏

‏در وجود ما هزاران گرگ و خوک‏  ‎    ‎‏صالح و ناصالح و خوب و خشوک‏

‏ ‏

تغییرات در ملکات اخلاقی

‏تغییر و تحول در حیات دنیوی، اختصاص به پدیده های مادی ندارد، بلکه پدیده های‏‎ ‎‏روحی و اخلاقی نیز دستخوش تغییر و تحول است. برخی گمان کرده اند اگر عقیده و‏‎ ‎‏خصلتی به گونۀ کسبی و یا طبیعی در انسان رسوخ کرده باشد، قابل تغییر نمی باشد؛ چون‏‎ ‎‏ذاتیات قابل تغییر نیست. در صورتی که در شرایط این عالم، همه چیز در حرکت و تحول‏‎ ‎‏است، همان گونه که صورت های ظاهری تغییر می کند، ملکات باطنی نیز قابل تغییر است،‏‎ ‎‏حتی فطریات نیز دستخوش تغییر می باشند. امام خمینی در این زمینه می فرمایند:‏

‏باید دانست که مقصود از طبیعی بودن و فطری بودن خلقی، آن نیست که ذاتی غیر قابل‏‎ ‎‏تغییر است بلکه جمیع ملکات و اخلاق نفسانیه، تا نفس در این عالم حرکت و تغیّر است و در‏‎ ‎‏تحت تصرف زمان و تجدد واقع است و دارای هیولا و قوه است، قابل تغییر است، و انسان‏‎ ‎‏می تواند جمیع اخلاق خود را متبدل به مقابلات آن ها کند. چنانچه دلالت بر این مدعی کند‏‎ ‎‏علاوه بر برهان و تجربه، دعوت انبیا و شرایع حقه به سوی اخلاق کریمه و رَدع آن ها از‏‎ ‎‏مقابل آن ها.‏‎[58]‎

‏پیامبران در میان ملل جاهل و دور از تمدن مبعوث شدند و آنان را از خصلت های‏‎ ‎‏حیوانی به سوی ایمان و فضیلت های اخلاقی سوق دادند. به اعتراف مورخان، مردم‏‎ ‎‏جزیرة العرب پست ترین و وحشی ترین ملت ها بودند، لیکن به یُمن بعثت رسول‏‎ ‎‏اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏، در اندک زمانی قافله سالار علم و تمدن شدند و گفتند:‏

‏ ‏

‏ماییم که از خاک بر افلاک رساندیم‏    ‏نام هنر و رسم و کرم را به سزاوار‏

‏ ‏

‏و مربیان الهی و شرایع آسمانی بودند که ملت ها را از شرک و بت پرستی به توحید و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 250
‏خداپرستی متحول نمودند و جهل آنان را به علم تبدیل کردند و ملت ها را از صفات رذیله‏‎ ‎‏بازداشتند و آنان را به سوی صفات کریمه سوق دادند.‏

صفات رذیله ذاتی نیست

‏آنچه در انسان، ذاتی و فطری است فضایل است. رذایل اخلاقی و عادات زشت و پست،‏‎ ‎‏در آدمیان اکتسابی و عارضی است. چنانچه از حضرت رسول چنین روایت شده است:‏

‏هر مولودی بر فطرت توحیدی و گرایش به مذهب حق ساخته می شود، جز این که پدر و مادر‏‎ ‎‏و محیط خانه و اجتماع، او را به مذاهب انحرافی می کشاند.‏‎[59]‎

‏بنابراین، توحید، یک امر فطری و ذاتی است و شرک، یک امر عارضی و کسبی‏‎ ‎‏می باشد. به همین دلیل، در هر مقطعی از مقاطع تاریخ که بنگریم، پیامبران مردم را به‏‎ ‎‏توحید و یکتاپرستی دعوت کرده اند، اما با گذشت زمان و فاصله گرفتن از منادیان توحید و‏‎ ‎‏تلاش ملحدان، بدعت گذاران و جاه طلبان، مذاهب شرک و انحراف پدید آمده است.‏

‏موسی مردم را به توحید آورد، اما سامری آنان را به گوساله پرستی دعوت کرد. البته‏‎ ‎‏پیش از موسی پیامبران بنی اسراییل آنان را به توحید دعوت کرده بودند، ولی با توجه به‏‎ ‎‏نقش گاو در زندگی بنی اسراییل و حرمتی که برای خیل گاوها می گذاشتند، به تدریج‏‎ ‎‏گاوپرستی رایج شد و سردمداران آن ها از این موقعیت سوء استفاده کرده و آنان را در‏‎ ‎‏این  عقیده راسخ کردند تا آدم پرستی را به سهولت ترویج نمایند. در هر صورت، به گفتۀ‏‎ ‎‏امام راحل:‏

‏آن‏‏] ‏‏دنیا‏‏]‏‏ است که انسان می تواند نشئه خود را تبدیل کند و مظهریّت ابلیسیه را به مظهریّت‏‎ ‎‏آدمیه مبدل نماید؛ زیرا که انسان تا در عالم طبیعت ـ که دار تغیّر و تبّدل و نشئه تصرُّم و‏‎ ‎‏هیولَویّت است ـ واقع است، به واسطۀ قوۀ منفعله که حق تعالی به او عنایت نموده و راه‏‎ ‎‏سعادت و شقاوت را واضح فرموده، می تواند نقایص خود را مبدَّل به کمالات، و رذایل خویش‏‎ ‎‏را تبدیل به خصایص حمیده، و سیّئات خود را مبدَّل به حسنات نماید. و این که معروف است:‏‎ ‎‏«فلان خلق زشت یا فلان صفت رذیله از ذاتیات است و قابل تغییر نیست»، اصلی ندارد و‏‎ ‎‏حرفی بی اساس و ناشی از قِلّت تدبّر است و عدم تغییر و تبدیل ذاتیات را به این باب ربطی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 251
‏نیست، بلکه با ریاضات و مجاهدات، تمام صفات نفسانیه را می توان تبدیل ‏‏[‏‏نمود‏‏]‏‏ و تغییر‏‎ ‎‏داد، حتی جُبن و بُخل و حرص و طمع را می توان مبدل به شجاعت و کرم و قناعت و عزت‏‎ ‎‏نفس نمود.‏‎[60]‎

ماده؛ عامل اصلی حرکت و تکامل

‏حضرت امام در کلمات خود به اصل دیگری اشاره دارند؛ موجود مادامی که در‏‎ ‎‏طبیعت است، حقیقتاً در حرکت است؛ چون ماده دارد و هر چیزی که مشغول حرکت‏‎ ‎‏است و در فعلیتی ثابت نشده، نمی توان گفت از کدام نوع از انواع موجودات است. بدن که‏‎ ‎‏همان هیولا است، به واسطۀ ترقی و تکامل ذاتی، مراحل پایین را طی کرده و فعلیات‏‎ ‎‏جسمیت، جمادیت، عنصریت و معدنیت را پشت سر گذاشته است و فعلاً صورتی دارد به‏‎ ‎‏نام «نفس».‏

‏نفس هم چون صورت است و تعلق ذاتی به بدن دارد و با مادۀ خود ـ بدون این که‏‎ ‎‏اثنینیّتی در کار باشد ـ متحد است؛ در اصل یک حقیقت است که قوّۀ تبدیل شدن به‏‎ ‎‏حقیقت دیگر را دارد. از این حقیقتی که دارای قوّۀ تبدل است، «جنس» اخذ می شود و از‏‎ ‎‏حقیقتی که فعلاً به آن متبدل شده، «فصل». در واقع، باید گفت که جنس و فصل مضمّن در‏‎ ‎‏یکدیگر هستند. پس این شی ء، امری واحد است که مرتبۀ فعلیتش، مرتبۀ کامل تر شی ء‏‎ ‎‏ناقص می باشد. و به این نحو صعود کرده و سپس نفس و روح به تدریج، تجرد پیدا می کند‏‎ ‎‏و دیگر قوّه و استعداد فعلیت دیگر را ندارد، بلکه به فعلیت خالص منهای عوارض ماده‏‎ ‎‏دست پیدا می کند.‏

‏از این رو، عالم مجردات، فعلیت محضه است و دیگر حرکت و تکاملی در کار نیست؛‏‎ ‎‏تمام نقص ها و کاستی های عالم ماده بر طرف شده است و به کمال محض رسیده است و‏‎ ‎‏تمام نقصی که ممکن بود زایل شود، زایل می گردد و تمام قوّه ای که می توانست متبدل به‏‎ ‎‏فعلیت شود ـ که در اثر آن، فعلیتی بعد از فعلیت دیگر واقع گردد و وجود از یک مرتبۀ‏‎ ‎‏کمال، به مرتبۀ بالاتر ترقی کرده و به مرتبۀ دیگر کمال برسد ـ متبدل می شود؛ تا وقتی که‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 252
‏تمام قوّه های قابل فعلیت، فعلیت یابند؛ یعنی موجود، دیگر قوّه ای نداشته باشد که به‏‎ ‎‏واسطۀ آن، این حقیقت بتواند متبدل به حقیقت دیگر شود و در این صورت، ماده انسانی‏‎ ‎‏پس از طی مدارج نهایی به کمال مطلوب می رسد. چنین صورتی مستقل است، و چون‏‎ ‎‏مستقل شده از طبیعت بیرون می رود. و معنای این که از طبیعت بیرون می رود، این است که‏‎ ‎‏به هیچ روی، شائبه باقی ماندن جهتِ بالقوّه ای در آن وجود ندارد. پس موجودی می شود‏‎ ‎‏بدون ماده؛ یعنی بدون قوّۀ سیر به سوی کمال. و این موجود که صورت محض بدون ماده‏‎ ‎‏شده، همان صورتی است که از بدن انسانی جدا شده و به واسطۀ استغنای از ماده، غیر‏‎ ‎‏مادی گردیده است. پس تنزل و ترقی در چنین موجودی، دیگر محال است؛ زیرا جهت‏‎ ‎‏قوّه ندارد و وجودش فعلیت محض است.‏‎[61]‎

ضرورت وجود ماده در حرکات جوهری

‏حضرت امام در این رابطه می فرماید:‏

‏ماده از اولین منزل طبیعت حرکت می کند (و «ما فیه الحرکه» صورت است) و تا مرتبه ای‏‎ ‎‏می آید که در آن مرتبه، صورت بدن و مصاحب ماده بوده و «نفس» نامیده می شود؛ و چون‏‎ ‎‏این مرتبه آخرین نقطۀ عالم طبیعت است، حرکتِ ماده صورت را از طبیعت رهایی می دهد.‏‎ ‎‏ماده با تمام حقیقت و جوهر خود حرکت می کند و لیکن صورت، وقتی از اختلاط با ماده‏‎ ‎‏خلاص شد، دیگر حرکتی نخواهد داشت (چون ماده ندارد).‏

‏وقتی ماده شروع به حرکت کرد و به مرور، حرکت جوهری خود را به پایان رساند، می میرد.‏‎ ‎‏وسعت و دامنۀ حرکتش هم تا آن جا است که ماده می تواند تا آن جا برود. ماده تا آخرین نقطه‏‎ ‎‏طبیعت که رفت، دیگر نمی تواند قدمی بالاتر بگذارد، پس وقتی تا افق اعلای طبیعت حرکت‏‎ ‎‏کرد، صورت را به ماورای طبیعت تحویل می دهد، و صورت از ماده تخلص پیدا می کند. وقتی‏‎ ‎‏ماده، تکلیف خود را که تحویل دادن صورت به ماورای طبیعت، در سر حد عالم طبیعت بوده،‏‎ ‎‏انجام داد، در پُست طبیعی خود می ایستد و متوقف می شود. پس وقتی صورت در آن عالم‏‎ ‎‏قرار گرفت، دیگر حرکت ندارد؛ چون ماده ندارد. تا ماده هست، حرکت هست و چون ماده‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 253
‏مُرد، حرکت هم می میرد و برای صورت، توقف حاصل می شود.‏‎[62]‎

‏اینک «نفس» به آخرین مرحله حرکت رسیده و از هیولا و استعداد و ماده خبری‏‎ ‎‏نیست، بلکه فعلیت، خالص و بدون ماده باقی مانده و حرکت تکاملی به اتمام می رسد.‏

‏ ‏

‏افسوس که عمر در بطالت بگذشت‏   ‏با بار گنه بدون طاعت بگذشت‏

‏فردا که به صحنۀ مجازات رویم‏    ‏گویند که هنگام ندامت بگذشت‏

‏ ‏

دو. عالم برزخ و تکامل

‏در این زمینه حضرت امام معتقدند که:‏

‏موجودی که از حرکت جوهری فارغ شده، فقط از وجود برزخی برخوردار است و همه جهات‏‎ ‎‏کمالی ای که در طبیعت داشته، در عالم برزخ هم دارد، مثلاً ذائقه، شامّه، لامسه، جسم و بدن‏‎ ‎‏دارد؛ مادامی که وجودِ خارج شده از طبیعت، صورت برزخی نگرفته است، ماده دارد و به‏‎ ‎‏همین دلیل هم قابلیت ارتقا دارد. این موجود پله پله و به تدریج هم ترقی می کند و به عالم‏‎ ‎‏برزخیت و متوسطیت بین عالم طبیعت و عقل می رسد و سپس عالم عقل در او پیدا‏‎ ‎‏می شود. پس مادامی که موجود، ماده دارد، ترقی برایش امکان پذیر است و می تواند با‏‎ ‎‏حرکت  جوهریه، ارتقای ذاتی پیدا کند و ملکاتی را هم با اختیار پیدا کند، ولی هنگامی که‏‎ ‎‏عالم طبیعت را رها کرده و از آن جدا شد، چون مستقل می شود، حرکت برایش محال‏‎ ‎‏می شود؛ زیرا که دیگر واجد صورت مستقل است؛ یعنی بدون ماده است و جسمش جسم‏‎ ‎‏برزخی شده است.‏

‏وجود تا زمانی که در طبیعت است، حرکت دارد؛ وقتی که به عالم برزخ وارد شد، حرکتش‏‎ ‎‏متوقف می شود. عالم برزخ بین عالم ماده (طبیعت) و عالم عقل (تجرد خالص) قرار دارد، و‏‎ ‎‏چون در برزخ، قوه و هیولا نیست تا حرکت باشد، لذا آن جا محل توقف جسم طبیعی در‏‎ ‎‏جسمیت است و دیگر ممکن نیست از حدی که داشته فراتر رود و تبدیل به مجرد عقلانی‏‎ ‎‏بشود؛ یعنی نمی تواند مثل وقتی که وارد عالم برزخ شد و هیولا را رفض نمود، جسمیتش را‏‎ ‎‏هم با سیر در عالم برزخ، رفض کند و وارد عالم عقل شود.‏‎[63]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 254
تحوّل و تکامل در عالم برزخ

‏امام راحل در مورد تکامل در عالم برزخ می فرماید:‏

‏ترقّی و تکامل در عالم برزخ و سرای آخرت، از سنخ تحول و تکامل دنیوی نمی باشد؛ چرا که‏‎ ‎‏دنیا، دار هیولا و استعداد است و به یاری آن هیولا و مادة المواد است که تکامل جوهری و‏‎ ‎‏ذاتی و نفسانی انجام می گردد، ولی ترقیات عالم آخرت که از آن به فزونی درجات، مثلاً تعبیر‏‎ ‎‏می شود و همچنین تکاملی که در عالم برزخ و منازل آن صورت می گیرد، در واقع پاک شدن‏‎ ‎‏سیاهی ها، حجاب ها و کدورت های روحی و صورت های سیاه و تجسم یافته است که آن هم‏‎ ‎‏به وسیلۀ فشار قبر و انواع شکنجه ها ـ پناه به خدا ـ صورت می گیرد.‏‎[64]‎

‏[‏‏دلیل و حکمت آن، این است که‏‏]‏‏ انسان وقتی که از طبیعت بیرون می رود یا مجرد عقلانی‏‎ ‎‏است و یا مجرد شیطانی. در نتیجه، انسان یا مجرد سعید می شود و یا مجرد شقی. رفتن به‏‎ ‎‏عالم تجرد، قهری است، منتها در این مسافرت غیر اختیاری، ممکن است کسی بالاختیار‏‎ ‎‏سود ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ یا ضرر کند و لذا یا شیطان مجرد شود ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ یا انسان مجرد. معنای آیۀ شریفه ‏‏«‏إنَّا‎ ‎هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إمَّا شَاکِراً وَ إمَّا کَفُوراً‏»‏‎[65]‎‏ هم همین است؛ یعنی ما به راه قهری تجردی، به‏‎ ‎‏حرکت جوهریه، هدایتشان کردیم، یا «کفوراً و شیطاناً» می آیند و یا «انساناً و شکوراً و‏‎ ‎‏مؤمناً»  راه را طی می کنند. ناگفته نماند که با بیرون رفتن از دار طبیعت، تجرد عقلانی کامل‏‎ ‎‏کامل نیست، بلکه باید از عالم برزخ هم به حرکت جوهریه گذشت و به تجرد عقلانی‏‎ ‎‏صرف  رسید. برزخ برای همه هست و اهل برزخ، وجودِ برزخی (بین وجود تجردی عقلانی و‏‎ ‎‏وجود جسمانی طبیعی) دارند. لذا بهشت سُعدا، بهشت برزخی و جهنم اشقیا، دوزخ برزخی‏‎ ‎‏خواهد بود.‏‎[66]‎

‏هر کدام از آن ها نیز شرایط و ضوابط خاص خود را دارند.‏

نقش عالم برزخ در حصول تجرد عقلانی

‏در این زمینه، مرحوم امام می فرماید:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 255
‏عالم برزخ هم یک مرحله قهری از مراتب وجود است. لذا عبور از آن برای همه، قهری و‏‎ ‎‏ضروری است، منتها کسانی که در این عالم مطالب عقلانی و فضایل کسب کرده اند، راه‏‎ ‎‏برزخیشان کوتاه است و زودتر به عالم تجرد عقلانی می رسند و سیر برزخی آن ها کم تر‏‎ ‎‏می باشد و حرکت جوهری برزخیه شان تندتر و سریع تر می گردد.‏

‏چون به معاونت کسب فضایل عقلانی برای نیل به خلعت تجرد عقلانی، مستعدتر شده اند و‏‎ ‎‏همچنین کسانی که کسب رذایل کرده اند، دوزخ تجردی کامل، زودتر نصیبشان می شود، و در‏‎ ‎‏دوزخ برزخی، زیاد معطلی ندارند و به همین جهت است که آن مرد گفت: «از نردبان که‏‎ ‎‏افتادم به جهنم سقوط کردم». پناه به خدا از آن.‏‎[67]‎

‏مقصود حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ از تجرد عقلانی، عالم آخرت است. گرچه معاد از دیدگاه امام،‏‎ ‎‏جسمانی و روحانی است، لیکن جسمی است که قوانین عمومی ماده و طبیعت بر آن‏‎ ‎‏جاری نیست و هرگز تحوّل نمی پذیرد.‏

سه. عالم آخرت

‏آخرت منتها الیه برزخ و آغاز قیامت است. گرچه تکامل در عالم برزخ به مفهوم‏‎ ‎‏حیات  دنیوی نیست، لیکن نیکی هایی که انسان در دنیا از خود به یادگار گذاشته، مانند‏‎ ‎‏ساختن مسجد و انجام کارهای عام المنفعه، اولاد صالح و خیراتی که از ناحیه بازماندگان‏‎ ‎‏برای متوفی اهدا می شود، وصیت میت نسبت به ثلث مال برای انجام کارهای خیر و‏‎ ‎‏به  جا  آوردن روزه ها و نمازهای فوت شدۀ او توسط بازماندگان و سایر اعمال نیک،‏‎ ‎‏باعث  آمرزش و ترفیع درجه و مقام و عفو برخی از گناهان می شود، چنان که اگر‏‎ ‎‏سنت های پلیدی از وی به یادگار مانده باشد، باعث انحطاط و تشدید عذاب او‏‎ ‎‏می شود.  اما به مجرد تحقق قیامت، پروندۀ انسان ها به طور کلی بسته می شود، و تنها‏‎ ‎‏با  عذاب های دردناک و شکننده، روان آنان پاک سازی شده و پس از گذشت مدت های‏‎ ‎‏بسیار طولانی، وارد بهشت شوند؛ چرا که قیامت دار عکس العمل است، نه عمل و‏‎ ‎‏انسان  در رستاخیز به صورت های واقعی خود تجسم پیدا می کند که امام بزرگوار‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 256
‏مجموعۀ  صورت های تجسم یافته را در هشت صورت منحصر دانسته اند.‏

تجسم صورت های هشت گانه انسان در آخرت

‏امام راحل در این باره می فرمایند:‏

‏صورت انسانی در عالم آخرت ـ که یوم بروز صور غیبیه و ملکات نفسانیه است ـ به طور کلی‏‎ ‎‏از هشت صورت خارج نیست؛‏‎[68]‎‏ زیرا که مقام جسمانیت و صورت ظاهرۀ انسان در عالم آخرت‏‎ ‎‏و نشئه ماورای طبیعت، تابع صورت روحانیه و مقام نفس است و قوای غیبیه و باطنیه‏‎ ‎‏نفس... سرچشمۀ تمام ملکات حسنه و سیئه و منشأ تمام صور غیبیۀ ملکوتیه اند. پس بر‏‎ ‎‏حسب غلبه هر یک از این قوا بر مملکت بدن، صورت اخروی مناسب آن تعیّن یابد، چنانچه‏‎ ‎‏انسان اگر خلق باطن و ملکه سریره اش انسانی باشد، صورت ملکوتی او نیز صورت انسانی‏‎ ‎‏است، ولی اگر ملکاتش غیر ملکات انسانی باشد، صورتش انسانی نیست، بلکه تابع آن‏‎ ‎‏سریره است. البته گاه نیز ممکن است به طریق ترکیب دو یا چند قوه، منشأ صورت ملکوتی‏‎ ‎‏شوند و صورتی پیدا شود مرکب از صور مخصوص و مناسب با هر یک از قوا، نیز ممکن‏‎ ‎‏است انسان در آن عالم، در آنِ واحد بیش تر از یک صورت داشته باشد یا در هر حال، یک‏‎ ‎‏صورت... داشته باشد؛ زیرا آن عالم مثل این عالم نیست که یک چیز بیش از یک صورت‏‎ ‎‏قبول نکند.‏‎[69]‎

‏پس اگر انسان در این عالم سیر به طریق مستقیم انسانیت کرد و تعدیل آن سه قوه را کرد؛ و‏‎ ‎‏آن ها را تابع روحانیت و عقل کرد، و سیر باطن و ظاهر تحت میزان شریعت الهیه شد، باطن‏‎ ‎‏او ملکه استقامت پیدا کند و صورت روح و باطن، صورت مستقیم انسانیت شود. پس صورت‏‎ ‎‏جسمانی و ظاهر او در آن عالم مستقیم و به صورت جمیله انسانیت است و اگر مقام‏‎ ‎‏روحانیت نفس و نشئه عقلیه آن تابع یکی از سه قوۀ دیگر شد، پس هر یک از این سه قوه‏‎ ‎‏غلبه کرد و دیگر قوا را در تحت نفوذ خود قرار داد، و ظاهر و باطن مملکت انسانی را به حکم‏‎ ‎‏خود اداره کرد، صورت باطن ملکوتی تابع آن شود. پس صورت غیبیه ملکوتیه یا به شکل‏‎ ‎‏سبعی از سباع شود؛ اگر غلبه با قوه غضبیه شد، به شکل بهیمه ای از بهایم شود و اگر غلبه با‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 257
‏شهوت شد و مملکت بدن انسان زیر سلطه و حکومت شهوت، مملکت شهوی شد، به شکل‏‎ ‎‏شیطانی از شیاطین در آید ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ اگر غلبه با واهمه شیطانیه شد و مملکت به تصرف شیطان‏‎ ‎‏درآمد، صورتی مناسب با اوهام شیطانی پیدا کند. این ها صور بسیطه ملکوتیه است؛ چون‏‎ ‎‏دیگر از هیولا و ماده خبری نیست تا صورتی مرکب از ماده و هیولا در کار باشد.‏

‏و گاه شود دو قوه از این سه قوه، حکمران در مملکت و انسان در عین حالی که در کمال‏‎ ‎‏غضب است، در کمال شهوت نیز هست؛ یا با کمال شیطنت و کمال شهوت، یا کمال غضب‏‎ ‎‏نیز دارد. پس، از ازدواج هر یک از این دو قوه، صورت مزدوجۀ ملکوتیه پیدا شود که نه سبع‏‎ ‎‏محض و نه بهیمه محض است و نه شیطان محض. و از ترکیب هر دو قوه، سه صورت‏‎ ‎‏حاصل شود. و گاه شود که هر سه قوه در انسان به کمال مطلوب رسیده است. پس باطن،‏‎ ‎‏تابع هر سه شود، و از آن، یک صورت مزدوجه از هر سه پیدا شود. و ممکن است که انسان‏‎ ‎‏در آن عالم، در آنِ واحد بیش تر از یک صورت داشته باشد، یا در هر حال، یک صورت داشته‏‎ ‎‏باشد؛ گاهی سبع و گاهی بهیمه و گاهی شیطان شود. پس معلوم شد که صورت انسانی یکی‏‎ ‎‏از این هشت صورت است و بقیه، صورت غیر انسانی است.‏‎[70]‎

‏پس خلاصۀ صورت های هشت گانۀ مذکور عبارت است از: ‏

‏1. صورت انسانی که مولود غلبۀ عقل و معنویت است؛‏

‏2. صورت سَبُعیت که بر اثر غلبه قوۀ غضبیه است؛‏

‏3. صورت بهیمیت که مولود غلبه قوۀ شهویه است؛‏

‏4. صورت شیطانی که در اثر غلبۀ قوه واهمه پدید می آید؛‏

‏5. صورت مرکب از قوۀ غضبیه و شهویه؛‏

‏6. صورت مرکب از قوۀ شهویه و واهمه؛‏

‏7. صورت مرکب از قوۀ غضبیه و واهمه؛‏

‏8. صورتی مرکب از قوای سه گانه.‏

‏به گفته امام: «گاهی ممکن است از طریق ترکیب دو یا چند ملکه با هم، صورتی‏‎ ‎‏ملکوتی به وجود آید که به صورت هیچ یک از حیوانات نمی باشد، بلکه صورت عجیب و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 258
‏غریبی پیدا می کند که آن صورت مدهش و موحش و بد ترکیب، در این عالم سابقه ندارد.‏‎ ‎‏از پیامبر خدا نقل شده که بعضی از مردم در قیامت به صورت هایی محشور می شوند که‏‎ ‎‏میمون ها و بوزینه ها از آن ها بهترند. بلکه ممکن است از برای یک نفر در آن عالم چند‏‎ ‎‏صورت باشد؛ زیرا آن عالم، مثل این عالم نیست که هر چیز در زمان واحد بیش از یک‏‎ ‎‏صورت قبول نکند و این مطلب مطابق با برهان نیز هست که در محل خود ثابت و مقرر‏‎ ‎‏شده است».‏‎[71]‎

‏ایشان در ادامه می فرماید:‏

‏از یکی از اهل نظر شنیدم که می فرمود مقتضای تجسم و ظهور ملکات در جهان آخرت، این‏‎ ‎‏است که برخی با داشتن صورت های متعدد محشور می شوند و در آنِ واحد، مثلاً به صورت‏‎ ‎‏خوک و موش و سگ و غیره می باشند.‏‎[72]‎

‏یعنی با نگاه برزخی که یک نگاه نافذ و عجیبی است تمام این اَشکال در چنین آدمیانی‏‎ ‎‏مشاهده می شود؛ چرا که قرآن می فرماید:‏

‏«‏لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هٰذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ‏»‏‏.‏‎[73]‎

‏و تو (ای انسان) از این روز سختِ مرگ در غفلت بودی تا آن که ما پرده از کارت بر انداختیم و چشم‏‎ ‎‏بصیرتت بیناتر گردید (و بر احوال و منازل بعد از مرگ که شک و انکار داشتی یقین  یافتی).‏

‏آری؛ برزخیان با چنین چشمی صورت واقعی آدمیان را پس از مرگ می بینند.‏

حشر انسان با آخرین صورت دنیایی

‏آدمی به مجرد این که می میرد با آخرین صورت ملکوتی که در سایۀ عقیده و ایمان و‏‎ ‎‏قصد و عمل، برای خود ساخته و پرداخته است، محشور می گردد؛ چرا که ممکن است در‏‎ ‎‏گذشته، ملکات حیوانی را در خود پرورش داده باشد، اما پیش از مرگ با اشک و آه و توبه،‏‎ ‎‏آثار و عوارض ملکات روحی را پاک کرده و صورت و سیمای باطنی خود را دگرگون‏‎ ‎‏ساخته باشد و نزد خدا، ملاک، سیرت واقعی انسان است. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ می فرمایند:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 259
‏بدان که میزان در این صور مختلفه ـ که یکی از آن ها انسان است، و باقی چیزهای دیگر ـ‏‎ ‎‏وقت خروج نفس است از این بدن و پیدا شدن مملکت برزخ و غلبه سلطان آخرت که اولش‏‎ ‎‏در برزخ است. در وقت خروج از بدن با هر ملکه ای از دنیا رفت، با آن ملکه صورت آخرتی‏‎ ‎‏می گیرد و چشم ملکوتی برزخی، او را می بیند و خود او هم وقت گشودن چشم برزخی، خود‏‎ ‎‏را به هر صورتی هست می بیند، اگر چشم داشته باشد.‏‎[74]‎

‏به عبارت علمی تر:‏

‏انسان را از اول نشو طبیعی پس از قوۀ عاقله، سه قوه ملازم است: یکی، قوۀ واهمه که آن را‏‎ ‎‏«قوۀ شیطنت» گوییم، و این قوه در بچۀ کوچک از اول امر موجود است و به ‏‏[‏‏واسطۀ آن‏‏]‏‎ ‎‏دروغ گوید و خدعه کند و مکر و حیلت نماید. ‏‏[‏‏اگر چه کودک مکر و خدعه را از دیگران‏‎ ‎‏می آموزد، اما اگر استعداد شیطنت و قوه واهمه را نداشت، نمی توانست آن را بیاموزد.‏‏]‏

‏دوم، قوۀ غضبیه که آن را «نفس سبعی» گویند و آن برای رفع مضار و دفع موانع از‏‎ ‎‏استفادات  است.‏

‏سوم، قوۀ شهویه که آن را «نفس بهیمی» گویند و آن مبدأ شهوات و جلب منافع و مستلذات‏‎ ‎‏در مأکل و مشرب و منکح است ‏‏[‏‏که همۀ این ها از خواسته های نفس بهیمی و حیوانی است‏‏]‏‎ ‎‏و این سه قوه به حسب سنین عمر متفاوت شوند و هر چه انسان رشد طبیعی کند، این سه‏‎ ‎‏قوه در او کامل تر گردد و ترقیات روز افزون کند. و ممکن است در انسان هر یک از این سه‏‎ ‎‏قوه در حد کمال رسد، به طوری که هیچ یک بر دیگری غلبه نکند، و ممکن است یکی از‏‎ ‎‏آن ها بر دو ‏‏[‏‏قوۀ‏‏]‏‏ دیگر غلبه کند، و ممکن است دو تای از آن ها بر دیگری غالب شود. از این‏‎ ‎‏جهت، اصول ممسوخات ملکوتیه به هفت صورت بالغ شود.‏‎[75]‎

‏یعنی صورت هایی که مطابق مسخ ملکوتی که زاییده غلبه حیوانیت و یا معنویت است،‏‎ ‎‏در این بخش به هفت صورت می رسد:‏

‏یکی، صورت بهیمی. اگر صورت باطن نفس متصور به صورت بهیمی باشد و نفس بهیمی‏‎ ‎‏غالب شود؛ ‏‏[‏‏یعنی نفس انسان بر اثر غلبه روح حیوانی، به شکل حیوان تمثل و تجسم پیدا‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 260
‏می کند و به همان صورت ملکوتی حیوانی، نمایان خواهد شد.‏‏]‏

‏پس انسان در صورت ملکوتی غیبیِ آخرتی به شکل یکی از بهایم مناسبه در آید؛ چون گاو و‏‎ ‎‏خر و امثال آن. و چون آخر فعلیت انسان، سبعی باشد ـ یعنی نفس سبعی غالب گردد ـ‏‎ ‎‏صورت غیبی ملکوتی به شکل یکی از سباع شود؛ چون پلنگ و گرگ و امثال آن. و چون‏‎ ‎‏قوۀ شیطنت بر سایر قوا غلبه کند و فعلیت شیطانیه آخرین فعلیات باشد، باطن ملکوتی به‏‎ ‎‏صورت یکی از شیاطین باشد، و این، اصل اصول مسخ ملکوتی است.‏

‏و از ازدواج دو ‏‏[‏‏قوه‏‏]‏‏ از این سه ‏‏[‏‏قوۀ مذکور‏‏]‏‏ نیز، سه صورت حاصل شود: گاوْ پلنگ، گاوْ‏‎ ‎‏شیطان و پلنگ شیطان. و از ازدواج هر سه، یک صورت مخلوطه مزدوجه حاصل آید؛ چون‏‎ ‎‏«گاوْ شیطانْ پلنگ».‏‎[76]‎

جلوۀ انسان با صورت ملکوتی

‏دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، عالمی است که در آن سعادت و شقاوت، حق و‏‎ ‎‏باطل، دروغ و راست، کفر و نفاق، و ایمان و خلوص و ریا در هم آمیخته است، اما عالم‏‎ ‎‏برزخ، صدق محض و واقعیت خالص است و فریب کاری، تدلیس و مخفی کاری در آن راه‏‎ ‎‏ندارد؛ حقایق اشیاء به گونه ای بایسته و آن چنان که هست ظهور پیدا می کند. در آن شرایط،‏‎ ‎‏هیچ کس نمی تواند به غیر از آنچه که هست، خود را معرفی کرده و جلوه دهد. ذات انسان‏‎ ‎‏به تناسب اعمال، ملکات و اخلاقی که کسب و طبق آن عمل کرده، به صورت واقعی خود‏‎ ‎‏جلوه می کند. در حقیقت، بین ظاهر و باطن، وحدت حقیقی وجود دارد، گویی همه ظاهر‏‎ ‎‏است و باطنی نیست و همه باطن است و ظاهری در کار نمی باشد.‏

‏راه سعادت و شقاوت در دنیا آن چنان که بایسته است، شفاف نیست، ولی به مجرد‏‎ ‎‏حصول مرگ، راه انسان یکسره و مشخص می گردد. چنانچه اعمالی را که از روی عقیده و‏‎ ‎‏برخاسته از خصلت های اخلاقی انجام داده باشد به صورت های واقعی ملکوتی برای‏‎ ‎‏انسان تجلی و تجسم پیدا می کنند. در برزخ، ملکات و خصلت هایی که در انسان نهادینه‏‎ ‎‏شده و اخلاقی را که بدان متخلق گردیده، به صورت واقعی و ملکوتی، مشهود و معلوم‏‎ ‎‏است. انسان در این دنیا می تواند به خوبی بفهمد که اعمالی که از او سر می زند، دو روی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 261
‏دارد، یکی وجهه ظاهری که همان پیکره و جسد عمل است، مانند اعمال خیری که در این‏‎ ‎‏دنیا انجام داده است و دیگری وجهه باطنی که همان روح و جان عمل است. جان عمل،‏‎ ‎‏عبارت است از خلوص و نیّت پاک و یا ریا و خودنمایی و تظاهر غلط. اگر عمل از روی‏‎ ‎‏خلوص نیّت و به قصد تقرب الهی انجام گیرد، صورت برزخی زیبا و شکل ملکوتی و‏‎ ‎‏نورانی پیدا خواهد کرد. در غیر این صورت، به شکل موجودی سیاه و ظلمانی جلوه‏‎ ‎‏خواهد کرد. جز خدا کسی از روح و باطن اعمال انسان ها خبر ندارد؛ چه بسا نمازهایی که‏‎ ‎‏برای ریا و فریب خوانده می شوند.‏

‏هم اکنون افرادی در جامعه حضور دارند که با استفادۀ ابزاری از مسائل اخلاقی و سوء‏‎ ‎‏استفاده از نیّت پاک مردم، عدۀ زیادی را فریب داده اند.‏

‏ ‏

‏ای بسا ابلیس آدم روی هست‏    ‏پس به هر دستی نباید داد دست‏

‏ ‏

‏آری؛ در دنیا که عالم ستر و حجاب است از این قبیل اشخاص و اعمال، فراوان ظهور‏‎ ‎‏می کنند و جز خدای متعال، کسی از اسرار درون افراد خبر ندارد؛ زیرا حب جاه و شهرت،‏‎ ‎‏اهرم بسیار نیرومندی است برای وا داشتن انسان ها به تدلیس و تلبیس و مکر و تزویر.‏‎ ‎‏ممکن است ظاهر انسانی آراسته باشد، ولی باطن زشتی در زیر آراستگی ظاهر او پنهان‏‎ ‎‏باشد. اعمال زشت روح را افسرده و سنگین می کند و قدرت پرواز به سوی عالم قدس را‏‎ ‎‏از وی سلب می کند، چنان که از عمل پسندیده و خالص، روح مبتهج و مسرور شده و به‏‎ ‎‏طرف عالم ملکوت پر می کشد و زبان حال آن چنین است:‏

‏ ‏

‏مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک‏    ‏چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم‏

‏ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست‏   ‎ ‎‏به هوای سر کویش پر و بالی بزنم‏

‏بیا کزین قفس تنگ خاکدان برویم‏    ‎ ‎‏گشوده پر به تماشای گلستان برویم‏

‏برای پرورش روح ما مکان تنگ است‏   ‎ ‎‏بیا به عرصۀ میدان لا مکان برویم‏

‏ ‏

شبهه عدم تناسب پاداش و کیفر با عمل

‏برای روشن شدن پاسخ امام خمینی به این شبهه، توضیح چند نکته لازم است. اول،‏‎ ‎‏آن که در کیفر و مجازات، کیفیت جرم ملاک است، نه کمّیت و مقدار زمان؛ چون ممکن‏‎ ‎‏است کسی هزاران مرتبه چشم چرانی کرده باشد، ولی مجازاتش پنج دقیقه حبس و یا‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 262
‏شلاق باشد و از سوی دیگر، ممکن است فردی با انجام معصیتی که مدت زمان کوتاهی‏‎ ‎‏طول می کشد، تعداد زیادی را برای مدت طولانی گرفتار کرده باشد. و دوم، این که انواع‏‎ ‎‏کیفرها و مجازات ها از سه نوع خارج نیست:‏

‏1. مجازات و پاداش قراردادی که برای تنبیه و یا تشویق و عبرت دیگران وضع شده‏‎ ‎‏و  به مسئولان مربوطه جهت اجرا ابلاغ می شود و طبعاً با لغو و وضع قانون جدید،‏‎ ‎‏باطل  می شود؛‏

‏2. مجازات و پاداش با جرم و عمل نیک یک نوع رابطه تکوینی و طبیعی دارد، مانند‏‎ ‎‏تخلف از قانون جاذبه و سقوط از بلندی یا تخلف از قانون الهی صلۀ رحم که باعث‏‎ ‎‏کوتاهی عمر شده و علت طبیعی آن روشن نیست؛‏

‏3. مجازات ها و پاداش هایی که تجسم عین جریمه و پاداش است و چیزی جدای از‏‎ ‎‏آن نیست، بلکه غیر از رابطه علّی و معلولی، بین آن ها «عینیت» و «اتحاد» برقرار است.‏

‏خداوند در قرآن کریم نیز به این حقیقت اشاره کرده است:‏

‏«‏إنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أنْزَلَ الله ُ مِنَ الْکِتَابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً اُولٰئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ‎ ‎إلاَّ  النَّارَ...‏»‏‏؛‏‎[77]‎

‏آنان که (از یهود و غیره) پنهان داشتند آیاتی از کتاب آسمانی را که خدا در بعثت محمّد ‏‏صلی الله علیه و آله‏‎ ‎‏فرستاده بود و آن را به بهای اندک فروختند جز آتش جهنم نصیب آن ها نباشد.‏

‏این نوع مجازات، تجسم حقیقت و ملکوت عمل است که در دنیا به وجود می آید و در‏‎ ‎‏آخرت به شکل عذاب پدیدار می گردد. بنابراین، مکافات های اخروی را نمی توان با‏‎ ‎‏مکافات های دنیوی مقایسه نمود. پس ثواب و عقاب اخروی، حاصل اعمال دنیوی‏‎ ‎‏خواهد بود. حضرت امام در این زمینه می فرمایند:‏

‏هرچه در عالم آخرت واقع می شود، یک چیزی است که از این جا ما تهیه کرده ایم و وارد‏‎ ‎‏می کنیم در عالم آخرت. به ما یک چیزی خارج از عملمان نمی دهند؛ اعمال ما است این ها.‏

‏ایشان در جای دیگر می فرماید:‏‎[78]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 263
‏اساس عذاب الهی بر اعمال ما است. هر عملی که از ما صادر می شود در آن عالم یک‏‎ ‎‏صورت دارد که رد بر انسان می شود. این طور نیست که عذاب آخرت شبیه عذاب های دنیایی‏‎ ‎‏باشد که مأمورین بیایند بکشندش و ببرندش؛ از باطن ذات انسان آتش طلوع می کند. اساس‏‎ ‎‏جهنم، انسان است و هر عملی که از انسان صادر می شود، شدّت و مدت عمل، بر شدّت و‏‎ ‎‏مدت عذاب می افزاید. می دانیم که هر چه در این جا باشد، صورت غیبی اش در آن جا به ما‏‎ ‎‏می رسد. ما گرفتار اعمال خودمان هستیم در آن عالم؛ از خارج چیزی به ما نمی دهند. ما‏‎ ‎‏هستیم که بنا می کنیم اساس آن عالم را. این همه اعمال شما است که به شما رد می شود؛‏‎ ‎«إنّما هی أعمالکم ترد إلیکم»‏. ‏‏[‏‏در قرآن می فرماید:‏‏]‏‏ ‏‏«‏فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ‏»‏‏؛‏‎[79]‎‏ نه‏‎ ‎‏این که ثوابش را می برد؛ خودش را می بیند ‏‏«‏وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ‏»‏‏؛‏‎[80]‎‏ خود شر را‏‎ ‎‏می بیند؛ خود آن عمل را در آن جا می بیند. کارهای ما، عقاید ما، اخلاق ما تمام این ها در‏‎ ‎‏آن جا منعکس است.‏

‏جملۀ ‏‏«‏وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ‏»‏‎[81]‎‏ تحذیر از پیامدهای اعمال ما است و شاهد است بر آن که‏‎ ‎‏آنچه عمل می کنیم خود آن ها به صورت مناسب در نشئه دیگر وارد می شوند و به ما خواهند‏‎ ‎‏رسید. وقتی انسان از این جهان به جهان دیگر رخت بربندد، و پرده ها پس برود... ‏‏[‏‏اعمالش‏‎ ‎‏را حاضر و آماده مشاهده می کند.‏‏]‏‏ تمام اعمالی که در این دنیا از انسان سر می زند، در آن‏‎ ‎‏جهان دیده می شود، در برابر وی مجسم می گردد... تمام اعمال و کردار و گفتار انسان در‏‎ ‎‏جهان دیگر منعکس می گردد. گویی از زندگی ما فیلم برداری می شود و در آن جهان نشان‏‎ ‎‏داده خواهد شد و قابل انکار نخواهد بود. همۀ اعمال و حرکات ما را علاوه بر شهادت اعضا و‏‎ ‎‏جوارح، به ما نشان خواهند داد؛ ‏‏«‏قَالُوا أنْطَقَنَا الله ُ الَّذِی أنْطَقَ کُلُّ شَیْ ءٍ‏»‏‏.‏‎[82]‎

بهشت و جهنم اعمال و اخلاق

‏مرحوم امام در ادامۀ پاسخ شبهه عدم تناسب پاداش و کیفر با عمل می فرمایند:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 264
‏اصولاً بهشت و جهنم ساخته و پرداخته شدۀ اعمال انسان است، بلکه صورت تجسم یافته‏‎ ‎‏کردار، اندیشه ها و خصلت ها است. بنابراین، اشکال عدم تناسب بی اساس است؛ زیرا در این‏‎ ‎‏فرض، کردارها، اعمال و اخلاق زشت و پسندیده است که بهشت و جهنم انسان ها را‏‎ ‎‏می سازد. این نوع مجازات، همان عمل و صفات رذیله و فضایل روحانی است، منتهای‏‎ ‎‏مراتب، چهره ملکوتی آن ها است، نه چهرۀ ناسوتی آن ها.‏

‏لذا می فرماید:‏

‏بهشت و دوزخ از کار انسان پیدا شده است، در کار انسان است که یا عمل صالح است، یا کار‏‎ ‎‏خوب است که مبدأ تحقق بهشت است، یا اعمال غیر صالح و فاسد که مبدأ دوزخ است.‏‎[83]‎

‏ایشان در قسمتی دیگر می فرمایند:‏

‏جهنم و عذاب های گوناگون عالم ملکوت و قیامت، صورت های عمل و اخلاق خود تو است.‏‎ ‎‏تو به دست خود، خویشتن را دچار ذلّت و زحمت کردی و می کنی؛ تو با پای خود به جهنم‏‎ ‎‏می روی و به عمل خود، جهنم درست می کنی. جهنم نیست جز باطن عمل های ناهنجار تو،‏‎ ‎‏[‏‏چنانچه‏‏]‏‏ ظلمت ها و وحشت های برزخ و قبر و قیامت نیست جز ظلّ ظلمانی اخلاق فاسده‏‎ ‎‏و عقاید باطلۀ بنی الانسان... اگر اعمال بنی الانسان نبود و صورت های غیبی عمل های‏‎ ‎‏زشت ما نبود، جهنمی نبود و همۀ عالم غیب بَرْد و سلامت بود.‏

‏شما با دست خویش آتش روشن نکنید. آتش جهنم را شعله ور نسازید. جهنم با اعمال و‏‎ ‎‏کردار انسان روشن می گردد. این اعمال بشر چموش است که آتش افروزی می کند. فرموده:‏‎ ‎«جزنا و هی خامدة‏؛ از جهنم گذشتیم، در حالی که خاموش بود.» اگر بشر با اعمال و کردار‏‎ ‎‏خویش آتش نیفروزد، جهنم خاموش است.‏‎[84]‎

‏در هر صورت، امام خمینی بر این اعتقاد است که:‏

‏از برای هر یک از اعمال حسنه و افعال عبادیه، صورتی است باطنی ملکوتی، و اثری است‏‎ ‎‏در قلب عابد. اما صورت باطنیۀ آن، همان است که تعمیر عوالم برزخ و بهشت جسمانی به‏‎ ‎‏آن است؛ زیرا که ارض بهشت، قیعان و خالی از هر چیز است، چنانچه در روایت است، و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 265
‏اذکار و اعمال، ماده تعمیر و بنای آن است، چنانچه در حدیث است.‏‎[85]‎

انواع بهشت و جهنم

‏برای دفع شبهه، لازم است کمی دربارۀ انواع بهشت و جهنم توضیح داده شود تا‏‎ ‎‏شبهه ای ایجاد نگردد. از مجموع دیدگاه های امام راحل چنین بر می آید که سه نوع بهشت‏‎ ‎‏و جهنم داریم:‏

‏اول، بهشت و جهنم اخروی و موعود است که حضرت امام از بعضی از عرفا و‏‎ ‎‏محققان نقل می کند:‏

‏بدان... که جهنم از اعظم مخلوقات است و آن زندان خداوند است در آخرت، و او را جهنم‏‎ ‎‏گویند برای بعید بودن قعر آن.‏‎[86]‎

‏ایشان دربارۀ بهشت می فرماید:‏

‏عالم ملکوت اعلا، عالم بهشت است که خود عالم مستقلی است و نفوس سعیده سوق‏‎ ‎‏[‏‏داده‏‏]‏‏ می شود به سوی آن.‏‎[87]‎

‏دوم، بهشت و جهنم برزخی است که مؤمنان و اخیار و ابرار در آن جا ماندگارند مادامی‏‎ ‎‏که آسمان و زمین برپا است. کلیۀ آیاتی که در قرآن کریم بعد از جملۀ ‏‏«‏خَالِدِینَ فِیهَا‏»‏‏،‏‎ ‎‏عبارت ‏‏«‏مَا دَامَتِ السَّمٰوَاتُ وَ الْأرْضُ‏»‏‎[88]‎‏ آمده است، مقصودش بهشت و جهنم برزخی است؛‏‎ ‎‏زیرا در بهشت و جهنم اخروی، آسمان و زمینی در کار نیست‏‎[89]‎‏ که احادیث بر این مطلب‏‎ ‎‏گواهی می دهند.‏

‏سوم، بهشت و جهنم عقاید و اعمال و اخلاق است که بحث آن گذشت.‏

‏اعتقاد به چنین بهشت و دوزخی پاسخ گوی عدم تناسب کیفر و عذاب و پاداش با‏‎ ‎‏مجموعۀ اعمال، اخلاق و صفات رذیله و خصلت های نیکو و عرشی است. اثبات این‏‎ ‎‏موضوعات، مجال و مقال دیگری را می طلبد؛ این سخن بگذار تا وقت دگر.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 266

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏بحار الانوار‏‏، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.‏

‏2. ‏‏البرهان فی تفسیر القرآن‏‏، سیدهاشم بحرانی، قم، انتشارات اسماعیلیان.‏

‏3. ‏‏الجامع لاحکام القرآن‏‏، محمد بن احمد انصاری قرطبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی،‏‎ ‎‏1405 ق.‏

‏4. ‏‏جامع السعادات‏‏، محمدمهدی نراقی، تحقیق سیدمحمد کلانتر، بیروت، مؤسسه اعلمی.‏

‏5. ‏‏الدرّ المنثور‏‏، جلال الدین سیوطی، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، 1404 ق.‏

‏6. ‏‏دیوان امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377 ش.‏

‏7. ‏‏روح المعانی‏‏، شهاب الدین محمود آلوسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405 ق.‏

‏8. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏9. ‏‏شرح نهج البلاغه‏‏، ابن ابی الحدید، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، 1404 ق.‏

‏10. ‏‏علل الشرائع‏‏، محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، بیروت، دارالبلاغه.‏

‏11. ‏‏علم الیقین‏‏، ملامحسن فیض کاشانی، قم، انتشارات بیدار، 1358 ش.‏

‏12. ‏‏الکافی‏‏، محمدبن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367 ش.‏

‏13. ‏‏مثنوی معنوی‏‏، جلال الدین محمد مولوی، انتشارات اقبال.‏

‏14. ‏‏معاد از دیدگاه امام خمینی‏‏، تبیان، دفتر سی ام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1378  ش.‏

‏15. ‏‏معاد از نظر عقل و دین‏‏، محمدباقر شریعتی سبزواری، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 267
‏16. ‏‏معجم مقاییس اللغه‏‏، احمد بن فارس بن زکریا، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، مکتبة‏‎ ‎‏الاعلام الاسلامی، 1404 ق.‏

‏17. ‏‏نهج البلاغه‏‏، ترجمه و شرح علینقی فیض الاسلام، انتشارات فیض الاسلام، 1368 ش.‏

‏18. ‏‏وسائل الشیعه‏‏، محمد بن حسن حر عاملی، تصحیح عبدالرحیم ربانی شیرازی، تهران،‏‎ ‎‏مکتبة الاسلامیه، 1402 ق.‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 268

  • )) اسراء (17): 13 ـ 14.
  • )) کهف (18): 49.
  • )) روزنامۀ اطلاعات، ش 1212.
  • )) راه طی شده.
  • )) در ضمن، نگارندۀ این نوشتار در صدد تدوین و شرح و تنظیم کتاب معاد از دیدگاه امام خمینی است. از این رو،بحث های مهم معاد به استثنای تجسم اعمال، در آن تبیین خواهد شد. گرچه تجسم اعمال به بحث گسترده تری نیازمند است که باید به هنگام تدوین آن، تصمیم گرفت.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 333.
  • )) ر. ک: همان، ص 95 ـ 114 و نیز: معاد از نظر عقل و دین، ص 119 و 132.
  • )) اسراء (17): 71.
  • )) آل عمران (3): 178.
  • )) برای تأکید و تثبیت در ذهن خواننده به دو نمونه اکتفا می شود:     در علل الشرایع از امام صادق علیه السلام بازگو شده است که فرمود: «إنّما جعلت النافلة لیتمّ بها ما یفسد من الفریضة»؛ نماز نافله بدان جهت تشریع شده است تا به وسیلۀ آن، کاستی ها و آنچه از واجبات ضایع شده جبران گردد. (علل الشرایع، ج 2، ص 329، باب 24، ح 4؛ وسائل الشیعه، ج 3، ص 54، ح 10)     شیخ طوسی به اسناد خود از ابی بصیر روایت می کند: قال ابو عبد الله علیه السلام: «یرفع للرجل من الصلاة ربعها أو ثمنها أو نصفها أو أکثر بقدر ماسها و لکنّ الله یتمّ بالنوافل»؛ برای انسان از نماز، یک چهارم یا یک هشتم و یا نصف و یا بیش تر آن، بالا می رود. (معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 337 و 338)
  • )) ر.ک: معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 354.
  • )) بحار الانوار، ج 67، ص 248، ح 22.
  • )) کافی، ج 2، ص 16، ح 4.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 339.
  • )) همان.
  • )) همان.
  • )) جامع السعادات، ج 2، ص 113.
  • )) تین (95): 4 ـ 5.
  • )) ر.ک: معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 339.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 339.
  • )) ر.ک: همان.
  • )) دیوان امام، ص 203.
  • )) ر.ک: معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 375.
  • )) همزه (104): 6.
  • )) همان، ص 376؛ و نیز ر.ک: بحار الانوار، ج 67، ص 199.
  • )) ر.ک: معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 376.
  • )) «القبر إما روضةٌ من ریاض الجنّة أو حفرةٌ من حفر النّیران». (بحار الانوار، ج 6، ص 205)
  • )) «أنّه یسلّط علی الکافر فی قبره تسعةٌ و تسعون تنیناً لو أنّ تنیناً منها نفخ فی الأرض لم تنبت زرعاً». (همان، ج 6، ص  218، ح 13)
  • )) علم الیقین، ج 2، ص 876 و 883. این مطلب از بعضی روایات نیز استفاده می شود. ر.ک: بحار الانوار، ج 6، ص 224، ح  25 و 26.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 374.
  • )) مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ص 720.
  • )) ر.ک: بحار الانوار، ج 7، ص 126، ح 3 و 5.
  • )) نهج البلاغه، خطبۀ 167؛ شرح و برداشتی از معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 374 ـ 375.
  • )) «و ما آینۀ دل های پاک آن ها را از کدورت کینه و حسد و هر خُلق ناپسندی به کلی پاک و پاکیزه سازیم تا همه با هم برادر و دوستدار هم شوند و رو به روی یکدیگر بر تخت عزّت بنشینند». حجر: 47
  • )) ر.ک: معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 375.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 15.
  • )) ر. ک: معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 333.
  • )) «بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لاَ یَبْغِیَانِ» (الرحمن: 20) و «وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَ هٰذَا مِلْحٌ اُجَاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً»(فرقان: 53)
  • )) «وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» (مؤمنون: 100)
  • )) آل عمران (3): 169.
  • )) غافر (40): 46.
  • )) الجامع لاحکام القرآن، ج 15، ص 318؛ روح المعانی، ج 24، ص 74؛ الدرّ المنثور، ج 5، ص 351؛ تفسیر برهان، ج 4، ص  99.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 375.
  • )) ر ک: همان، ص 16.
  • )) همان، ص 375.
  • )) همان، ص 376.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 376.
  • )) بحار الانوار، ج 94، ص 294.
  • )) اشاره است به آیه «وَ سَارِعُوا إلَی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمٰوَاتِ وَ الْأرْضِ». (آل عمران: 133)
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 376.
  • )) مؤمنون (23): 14.
  • )) ر.ک: معاد از دیدگاه امام خمینی، مقدمه.
  • )) همان، ص 355 و 356.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 367.
  • )) ر.ک: همان.
  • )) بقره (2): 257.
  • )) اعراف (7): 179.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 510.
  • )) کافی، ج 2، ص 12؛ بحار الانوار، ج 3، ص 279؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 114.
  • )) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 51.
  • )) ر.ک: معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 368 ـ 369.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 369 ـ 370.
  • )) همان، ص 370 ـ 371.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 170 ـ 171.
  • )) انسان (76): 3.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 371 ـ 372.
  • )) همان، ص 372.
  • )) همان، ص 355.
  • )) همان، مقدمه، ص 18 ـ 19.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 355 ـ 357.
  • )) ر.ک: همان، ص 357 ـ 358.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 358.
  • )) ق (50): 22.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 359.
  • )) همان، ص 359 ـ 360.
  • )) همان، ص 360.
  • )) بقره (2): 174.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 347 ـ 348.
  • )) زلزله (99): 7.
  • )) زلزله (99): 8.
  • )) حشر (59): 18.
  • )) «گفتند: ما را خداوندی که همه چیز را به سخن درآورده، ناطق نموده است». (فصلت: 21)
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 349.
  • )) همان.
  • )) همان، ص 294.
  • )) همان، ص 322.
  • )) همان.
  • )) هود (11): 107 ـ 108.
  • )) ر.ک: معاد در نگاه عقل و دین، ص 317.