کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

بر گرفته ای از سرّ الصلاة حضرت امام خمینی رحمه‌الله

‏ ‏

‏ ‏

برگرفته ای از سرّ الصلاة حضرت امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

سرکار خانم سیّده سعیده بخشیان

مقدمه

‏حمد و سپاس پروردگاری را، که خالق جهان و جهانیان است و آفرینندۀ تمام کائنات.‏

‏روح و حقیقت دین، عشق و ایمان به خدا است و این عشق و ایمان به خدا که سراسر‏‎ ‎‏وجود انسان را فرا می گیرد و او را از تمام علایق مادی و فانی دنیوی دور می سازد و‏‎ ‎‏در  مسیر صحیح زندگی قرار می دهد، جز با اطاعت و پیروی از دستورات الهی میسّر‏‎ ‎‏نیست و سرپیچی و تخلّف از دستورات الهی نشانۀ عدم محبت به پروردگار و عدم ایمان،‏‎ ‎‏به او است.‏

‏نماز، عبادتی بزرگ است که شناخت معبود و آفریدگار و محبت او را در دل ایجاد‏‎ ‎‏می کند و این محبت، انسان را به پرستش و عبادت و اظهار عبودیت و تواضع در برابر‏‎ ‎‏عظمت او وامی دارد.‏

‏نماز جلوه ای از بندگی انسان در پیشگاه خدا و مظهر عبودیت و عبادت است و‏‎ ‎‏آن که  بندۀ آفریدگار است و این بندگی را احساس می کند و آن را باور دارد، در برابر او‏‎ ‎‏مطیع است.‏

‏نماز نور دل، صفای قلب و روح و جان، سلامت روان و فروغ ذات عباد صالح‏‎ ‎‏خدا  است.‏

‏نماز برای جوانان، پناهگاهی است که به وسیلۀ آن، راه عشق و تقرّب را زودتر‏‎ ‎‏می پیمایند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 119
‏نماز خروش دریای درون است در گوش دنیای بیرون.‏

‏نماز تجلّی روح تنها است و تسلّی قلب ناشکیبا.‏

‏نماز جوشش چشمۀ شوق و پویش طریق عشق و شعر بلند رهایی است از محبس و‏‎ ‎‏قفس تنهایی.‏

‏محبوبا! اکنون که از تو دوریم و از جمال جمیلت مهجور، مگر آن که دست کریمانه ات‏‎ ‎‏تصرفی کند و حجاب های ضخیم را از میان بردارد تا در بقیۀ عمر، جبران ماسبق گردد.‏

‏خداوندا! ما را به صراط مستقیم انسانیت هدایت فرما و از جهل و خودپسندی و‏‎ ‎‏ضلالت خودبینی مبرّا کن و به محفل انس ارباب عروج روحانی و مقام قدس اصحاب‏‎ ‎‏قلوب عرفانی بار ده و حجاب های اَنانیت ظلمانی و اِنّیت نورانی را از چشم بصیرت ما‏‎ ‎‏برافکن تا به معراج حقیقی نمازِ اهل نیاز واصل گردیم و چشم ما را از اغیار که شیاطین راه‏‎ ‎‏سلوکند، بپوش و به جمال جمیل خود روشنی بخش. «إنّک ولیّ الهدایة و التوفیق».‏

فصل اول

1. مقامات و مدارج انسان و نماز

‏هستی برای انسان آفریده شده و انسان هم برای پرستش خدای متعال خلق گردیده‏‎ ‎‏است. همان گونه که انسان ها مقامات گوناگونی دارند، عروج ملکوتی و معنوی آن ها نیز بر‏‎ ‎‏حسب مقامشان گوناگون است.‏

‏نماز در بین عبادات، جامع ترین اظهار بندگی به درگاه خدا است و اهل معرفت‏‎ ‎‏برحسب مراتب خود، در نماز سفر معنوی دارند؛ از منتهای نزول عالم خاکی تا‏‎ ‎‏غایة القصوای معراج حقیقی روحانی که وصول به فناء الله است.‏

‏نماز مقامات و مراتبی دارد و در هر مرتبه ای که مصلّی قرار دارد، نمازش با مرتبۀ دیگر‏‎ ‎‏فرق دارد؛ همچنان که مقامش با مقامات دیگر تفاوت دارد.‏

‏پس مادامی که انسان، صورت انسان و انسان صوری است، نماز او نیز نماز صوری و‏‎ ‎‏صورت نماز است و فایدۀ آن نماز، فقط صحت و اِجزای فقهی است، در صورتی که قیام‏‎ ‎‏به جمیع اَجزا و شرایط صحت آن کند؛ ولی مقبول درگاه و پسند خاطر نیست.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 120
‏و اگر از مرتبۀ ظاهر به باطن و از صورت به معنا پی برد، تا هر مرتبه که متحقق شد، نماز‏‎ ‎‏او نیز حقیقت پیدا می کند؛ زیرا نماز مَرکب سلوک و براق سیر الی الله است.‏

‏پس مادامی که نماز انسان، صورت نماز است و به مرتبۀ باطن و سرّ آن انسان متحقّق‏‎ ‎‏نشده، انسان نیز صورت انسان است و به حقیقت آن متحقّق نگردیده است.‏

‏پس میزان در کمال انسانیت و حقیقت آن، عروج به معراج حقیقی و صعود به اوج‏‎ ‎‏کمال و وصول به باب الله با مرقات نماز است.‏

‏بنابراین مؤمن به حق و حقیقت و سالک الی الله به قدم معرفت، باید خود را برای این‏‎ ‎‏سفر معنوی و معراج ایمانی مهیا کند و عوایق و موانع را از سر راه خود دور نماید و با‏‎ ‎‏جنود الهی این راه را طی کند و از شیطان و جنود او که قطّاع طریق راه وصولند، مصون و‏‎ ‎‏محفوظ ماند.‏

‏نماز و بلکه جمیع عبادات، غیر از صورت و اجزای ظاهری، باطن و لُبّ و حقیقتی‏‎ ‎‏دارند که از طریق عقل، معلوم است و از طریق نقل، شواهد بسیاری دارد.‏

‏امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ فرمود:‏

‏مردم عبادت خدای ـ عزّ و جلّ ـ را بر سه گونه کنند: یک طبقه عبادت کنند برای رغبت‏‎ ‎‏ثواب، پس این عبادتِ حریصان است و این طمع است، و یک طایفۀ دیگر عبادت می کنند‏‎ ‎‏برای ترس از آتش و این عبادت بندگان است و این ترس است، ولکن قومی خدا را از روی‏‎ ‎‏محبت (و عشق) به او عبادت کردند و آن عبادت آزادگان است و برترین عبادت است.‏‎[1]‎

‏از رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ حدیث شده:‏

‏همانا دو نفر مرد از امّت من می ایستند به نماز، و رکوع و سجودشان یکی است؛ و حال آن که‏‎ ‎‏مابین نماز آن ها مثل مابین زمین و آسمان است.‏‎[2]‎

‏و از حضرت امیرالمؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏ حدیث است که:‏

‏خوشا به حال آن کس که خالص کند برای خدا عبادت و دعا را و مشغول نشود قلب او‏‎ ‎‏به  آنچه که می بیند چشم او، و نسیان نکند ذکر خدا را به آنچه که گوشش می شنود، و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 121
‏محزون  نشود به آنچه که به غیر او عطا شود.‏‎[3]‎

‏بنابراین از تدبّر در این احادیث شریفه و تفکّر در حال ائمّه هدی ‏‏علیهم السلام‏‏ ـ که در وقت‏‎ ‎‏ادای این امانت الهیه رنگ بعضی از آن ها متغیّر می شد و پشت بعضی می لرزید و بعضی از‏‎ ‎‏آن ها از خود بی خود می شدند که از ماسِوی الله به کلی غافل می شدند، حتی از مُلک بدن و‏‎ ‎‏مملکت وجود خود غفلت می کردند ـ معلوم می شود که حقیقت این عبادت الهی و نسخۀ‏‎ ‎‏جامعه که برای خلاص این طایرهای قدسی از قفس تنگنای طبیعت به کشف تامّ‏‎ ‎‏محمّدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ ترتیب داده شده و به قلب مقدّسش نازل گردیده، همین صورت دنیاوی و‏‎ ‎‏هیأت ظاهرۀ ملکیه نیست؛ چه که این صورت را هر عالم مسأله دان یا عامّی ابجدخوانی‏‎ ‎‏می تواند به شرایط صحت و کمال صوری آن قیام کند و از عهده به خوبی برآید؛ دیگر این‏‎ ‎‏قدر تغییر اَلوان و خوف و خشیت از قصور و تقصیر معنا ندارد!‏

‏آری همه می توانند به آداب صوریۀ نماز قیام کنند، ولی قطع علاقه از غیر حق و‏‎ ‎‏وفود  به حضرت او نمودن و بذل مهجه در راه او کردن و ترک غیر و غیریت یک سره‏‎ ‎‏نمودن، از اموری است که برای هر کس میسر نشود، جز اهل معارف الهیه و اولیای کُمَّل و‏‎ ‎‏محبّین و مجذوبین.‏

‏ ‏

‏فطوبیٰ لهم ثمّ طوبیٰ لهم‏   ‏و هنیئاً لأرباب النعیم نَعیمهم‏‎[4]‎

‏ ‏

2. وصف نماز سالک و ولیّ کامل

‏بر ارباب معارف الهیه روشن و واضح است که انسان سالک تا در سیر الی الله و سلوک‏‎ ‎‏الی جناب الله است، نماز و دیگر مناسکش فرق بسیار دارد با ولیّ کاملی که سیر را به آخر‏‎ ‎‏رسانده و به غایة القصوای عروج کمالی و معراج روحی ـ معنوی رسیده و قدم به محفل‏‎ ‎‏اُنس «قابَ قوسین» نهاده است؛ زیرا که سالک مادامی که در سلوک و سیر الی الله است‏‎ ‎‏نمازش براق عروج و رفرف وصول است و پس از وصول، نمازش نقشۀ تجلّیات و‏‎ ‎‏صورت مشاهدات جمال محبوب است، بدون آن که اِعمال رویّه ای در ترکیب آن شود؛‏‎ ‎‏بلکه از قبیل سرایت حکم غیب به شهادت و ظهور آثار باطن به ظاهر است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 122
‏بالجمله: مستغرقان در مشاهدۀ جمال جمیل را تجلّیات غیبیه حاصل شود، که حرکات‏‎ ‎‏شوقیه ای در سرّ قلب آن ها حاصل آید، که از آن اهتزازات سرّیۀ قلبیه، آثاری در مُلک‏‎ ‎‏آن ها  حاصل شود، که آن آثار به مناسبت کیفیت تجلّیات، مطابق با یکی از مناسک و‏‎ ‎‏عبادات است.‏

‏رسول ختمی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ در نماز معراج به واسطۀ رؤیت انوار عظمت و تجلّی ذاتی غیبی،‏‎ ‎‏سجده نمود و غشوه ها برای او دست داد. و مَثل این جذبۀ روحی و فنای کلی، مَثل حال‏‎ ‎‏عاشق مجذوب و حرکات عاشقانۀ او، و عدوّ کامل العداوه و حرکات مبغضانۀ او است؛‏‎ ‎‏زیرا که حرکات و رفتار هیچ یک از روی تفکر و رویّه در مقدمات نیست. ‏

‏عاشق نباید در شیوۀ عشق بازی، مقدمات ترتیب دهد و نتیجه بگیرد؛ بلکه خودِ‏‎ ‎‏حقیقت عشق، آتشی  است که از قلب عاشق طلوع می کند و جذوۀ آن به سرّ و علن و باطن‏‎ ‎‏و ظاهرش سرایت می کند و همان تجلّیات حبّی در سرّ قلب به صورت عشق بازی در‏‎ ‎‏ظاهر درمی آید؛ «از کوزه همان برون تراود که  در اوست».‏

‏بنابراین مجذوب مقام احدیّت و عاشق جمال صمدیّت، تجلّیات باطنیۀ محبوب و‏‎ ‎‏تجلّیات حبّیۀ حبیب که در ملک ظاهرش بروز کند و در مملکت شهادتش صورت یابد،‏‎ ‎‏همین نقشۀ نماز را تشکیل می دهد.‏

3. حضور قلب و مراتب آن

‏بر ارباب بصیرت و معرفت و مطّلع بر اسرارِ اخبار اهل بیت عصمت و طهارت ‏‏علیهم السلام‏‎ ‎‏پوشیده نیست که روح عبادت و تمام و کمال آن، به حضور قلب و اقبال آن است؛ که هیچ‏‎ ‎‏عبادتی بدون آن مقبول درگاه احدیّت و مورد نظر لطف و رحمت نشود و از درجۀ اعتبار‏‎ ‎‏ساقط است.‏

‏و چنانچه کمال و نقص و نورانیت و کدورت هر موجودی به صورت نوعیه و کمال‏‎ ‎‏اخیر او است و میزان در کمال و نقص و سعادت و شقاوت انسان، کمال و نقص نفس‏‎ ‎‏ناطقه که نفخۀ الهیه و روح مجردِ امری او است، می باشد، همین طور مطلق عبادات و‏‎ ‎‏خصوصاً نماز ـ که یکی از ترکیبات قدسیه است که بِیَدَیِ الجلال و الجمال فراهم آمده و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 123
‏تصفیه شده ـ کمال و نقص و نورانیت و ظلمانیت آن، بسته به روح غیبی و نفخۀ الهیۀ آن‏‎ ‎‏است که به توسط نفس ناطقۀ انسانیه به آن دمیده می شود و هرچه مرتبۀ اخلاص و حضور‏‎ ‎‏قلب ـ که دو رکن رکین عبادات است ـ کامل تر باشد، روح منفوخ در آن طاهرتر، و کمال‏‎ ‎‏سعادت آن بیش تر و صورت غیبیۀ ملکوتیۀ آن منوّرتر و کامل تر خواهد بود.‏

‏و کمال عمل اولیا ‏‏علیهم السلام‏‏ به واسطۀ جهات باطنیۀ آن بوده، و الاّ صورت عمل چندان‏‎ ‎‏مهم  نیست.‏

‏مثلاً ورود چندین آیۀ شریفه از سورۀ مبارکۀ «هل أتی» در مدح علی ‏‏علیه السلام‏‏ و اهل بیت‏‎ ‎‏طاهرینش ‏‏علیهم السلام‏‏به واسطۀ چند قرص نان و ایثار آن ها نبوده، بلکه برای جهات باطنیه و‏‎ ‎‏نورانیت صورت عمل بوده؛ چنانچه در آیۀ شریفۀ 9 از سورۀ مبارکۀ دهر، اشاره ای به آن‏‎ ‎‏فرموده؛ آن جا که می فرماید:‏

‏«‏إنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ الله ِ لاَنُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلاَ شُکُوراً‏»‏‏.‏‎[5]‎

‏و از برای حضور قلب، مراتب و مقاماتی است بسیار که به طریق اجمال و نمونه،‏‎ ‎‏مراتب کلیۀ آن را بیان  می کنیم.‏

‏باید دانست که عبادات ـ مطلقاً ـ ثنای مقام مقدّس ربوبیت است به مراتب آن، که کلیِ‏‎ ‎‏آن رجوع کند به ثنای ذات یا ثنای اسماء و صفات و یا ثنای تجلّیات، تنزیهاً یا تقدیساً یا‏‎ ‎‏تحمیداً، و هیچ عبادتی به حسب سرّ و حقیقت، خالی از یک مرتبه از ثنای معبود نیست.‏

‏بنابراین اولْ مرتبۀ حضور قلب در باب عبادات، حضور قلب در عبادات است اجمالاً؛‏‎ ‎‏و آن از برای همه کس میسور است؛ و آن، چنان است که انسان به قلب خود بفهماند که‏‎ ‎‏باب عبادات، باب ثنای معبود است و از اول عبادت تا آخر آن، به طور اجمال، قلب را به‏‎ ‎‏این معنا که اشتغال به ثنای معبود دارد متوجه و حاضر کند؛ گرچه خود نمی داند چه ثنایی‏‎ ‎‏می کند و ذات مقدس را به چه و با چه ثنا می کند، ولی اولْ مرتبۀ کمال عبادات آن است که‏‎ ‎‏قلب انسان در عبادت حاضر باشد که ثنای حق می کنم به ثنایی که حق تعالی برای خود‏‎ ‎‏فرموده و خاصّان درگاه به آن رطب اللسان شده اند. ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 124
‏مرتبۀ دوم از حضور قلب، حضور قلب در عبادت است تفصیلاً؛ و آن، چنان است که‏‎ ‎‏قلب عابد در جمیع عبادت حاضر باشد و بداند که حق را به چه توصیف می کند و چطور‏‎ ‎‏مناجات می کند. و از برای آن، مراتب و مقاماتی است بسیار متفاوت، حسب تفاوت‏‎ ‎‏مقامات قلوب و معارف عابدان. ‏

4. کیفیت حصول حضور قلب 

‏پس از آن که مراتب حضور قلب معلوم شد، بهتر و مهم تر آن است که انسان درصدد‏‎ ‎‏معالجۀ نفس برآید و همّت بگمارد که اگر دستش از همۀ مراتب آن کوتاه است، لااقلّ‏‎ ‎‏بعض مراتب آن را که با کم تر از آن، عبادات از درجۀ اعتبار ساقط و مورد قبول درگاه‏‎ ‎‏مقدس نیست، تحصیل کند.‏

‏باید دانست که منشأ حضور قلب در عملی از اعمال، و علّت و سبب اقبال و توجه‏‎ ‎‏نفس به آن، این است که قلب، آن عمل را با عظمت تلقّی کند و از مهمّات شمارد.‏

‏اگر ما مناجات حق تعالی و ولیّ نعم خود را به قدر مکالمه با یک مخلوق عادیِ‏‎ ‎‏ضعیف اهمیت دهیم، هرگز این قدر غفلت و سهو و نسیان نمی کنیم. و پر معلوم است که‏‎ ‎‏این سهل انگاری و مسامحه ناشی از ضعف ایمان به خدای تعالی و رسول و اخبار اهل‏‎ ‎‏بیت عصمت است؛ بلکه این مساهله ناشی از سهل انگاری محضر ربوبیت و مقام مقدس‏‎ ‎‏حق است. ولیّ نعمتی که ما را به لسان انبیا و اولیا، بلکه با قرآن مقدس خود، به مناجات و‏‎ ‎‏حضور خود دعوت فرموده و فتح ابواب مکالمه و مناجات با خود را به روی ما فرموده، با‏‎ ‎‏این وصف ما به قدر مذاکرۀ با یک بندۀ ضعیف، ادب حضور او را نگاه نداریم؛ این را نباید‏‎ ‎‏جز ضعف ایمان به او و ضعف یقین چیز دیگر محسوب داشت. و انسان اگر عواقب و‏‎ ‎‏معایب این سهل انگاری را بداند و به قلب بفهماند، البته در صدد اصلاح برمی آید و خود‏‎ ‎‏را معالجه می کند.‏

‏از حضرت باقر العلوم ‏‏علیه السلام‏‏ منقول است که رسول خدا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ فرمود:‏

‏وقتی که بنده مؤمن در نماز می ایستد، خدای تعالی به او نظر می افکند ـ یا فرمود که خدای‏‎ ‎‏تعالی اقبال بر او می کند ـ تا آن که منصرف شود و رحمت بر او سایه افکند از بالای سرش تا‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 125
‏افق آسمان و ملائکه او را احاطه کنند از اطرافش تا آسمان و خدای تعالی ملکی را موکّل او‏‎ ‎‏کند که بالای سرش بایستد و بگوید: «ای مصلّی اگر بدانی کی نظر می کند به سوی تو و با‏‎ ‎‏کی مناجات می کنی، توجّه به غیر نمی کنی و از این موضع خود مفارقت نمی کنی ابداً».‏‎[6]‎

‏و خدا می داند که در این اقبال حق به بنده چه کرامت ها و انواری است که به عقول بشر‏‎ ‎‏درست نیاید و به قلب احدی خطور نکند.‏

‏و حال، ذکر یک نکته دانستنی و آن این است که یکی از فواید مهمّۀ عبادات که عقل و‏‎ ‎‏نقل بر آن اتفاق دارند و باید آن را یکی از اسرار عبادات به شمار آورد، آن است که از هر‏‎ ‎‏عبادتی در قلب، اثری حاصل شود که از آن در روایات به زیادت یا توسعۀ «نکتۀ بیضاء»‏‎ ‎‏تعبیر شده است.‏

‏و باید دانست که مابین ظاهر و باطن و سرّ و علن انسانی، یک ارتباط و علاقۀ طبیعیه ای‏‎ ‎‏است که آثار هر یک و افعال و حرکات هر یک را در دیگری سرایتی عظیم و تأثیری‏‎ ‎‏غریب است و از این، نتیجه حاصل آید که هر یک از اعمال خیریه یا شرّیه را در نفس‏‎ ‎‏تأثیری است که یا آن را متوجه به دنیا و زخارف آن کند و محجوب از حق و حقیقت نماید‏‎ ‎‏و در سلک حیوانات و شیاطین منسلک کند یا آن را متوجه به آخرت کند و قلب را الهی کند‏‎ ‎‏و کشف سُبُحات جلال و جمال بر او نماید و او را در سلک روحانیین و مقرّبین درگاه‏‎ ‎‏منخرط نماید.‏

‏و هرگاه که زبان، ذکر الهی را تکرار کرد، کم کم زبان قلب هم باز و آن نیز متذکر‏‎ ‎‏می شود؛ چنانچه از تذکر قلب، زبان نیز متذکر می گردد. و این فایده حاصل نشود در‏‎ ‎‏عبادات و این نتیجه گرفته نشود، مگر آن که وقت عبادت و دعا و ذکر، قلب حاضر باشد،‏‎ ‎‏که با غفلت و نسیان قلب، به هیچ وجه اعمال خیریه را در روح تأثیری نیست.‏

‏و اگر انسان مدتی در نماز و اذکار و ادعیه مواظبت کند، به این ترتیب، البته نفس عادی‏‎ ‎‏می شود و اعمال عبادی هم مثل اعمال عادیه می شود که در حضور قلب در آن ها محتاج به‏‎ ‎‏رویّه نیست، بلکه مثل امور طبیعیۀ عادیه می گردد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 126

5. امور مؤثر در تحصیل حضور قلب 

‏به طریق کلی برای مطلق عبادات، ذکر علاجی است و آن این است که انسان باید‏‎ ‎‏شواغل داخلیه و خارجیه ـ که مهم تر از همه، شواغل قلبیه است ـ قطع کند. و شواغل قلبیه‏‎ ‎‏سبب عمده یا منحصرش حبّ دنیا و همّ آن است.‏

‏اگر انسان همّش تحصیل دنیا و مهمّش رسیدن به زخارف آن باشد، البته قلب فطرتاً‏‎ ‎‏متوجه و شغل شاغلش آن می شود و اگر از یکی از امور دنیاوی منصرف شود، به دیگری‏‎ ‎‏متوجه  می گردد.‏

‏و مَثل قلب، مَثل طایری است که دائماً از شاخه ای به شاخه ای پرواز می کند. مادامی که‏‎ ‎‏درخت آرزوی دنیا و حبّ آن در قلب برپا است، طایر قلب بر شاخه های آن متعلّق است؛‏‎ ‎‏و اگر به ریاضات و مجاهدات و تفکر در عواقب و معایب آن و تدبّر در آیات و اخبار و‏‎ ‎‏حالات اولیای خدا، قطع این درخت را نمود، قلب، ساکن و مطمئن می شود و موفق به‏‎ ‎‏کمالات نفسانیه ـ که از آن جمله حصول حضور قلب به همۀ مراتب آن است ـ ممکن‏‎ ‎‏است بشود، و الاّ به هر قدر که موفق شد در کم نمودن آن، موفق به نتیجه می شود.‏

‏اگر کسی اندکی تأمّل کند در عواقب امر اهل دنیا و عشّاق آن و مفاسدی که از آن ها‏‎ ‎‏بروز کرده و ننگ هایی که از آن ها به یادگار مانده که صفحات تاریخ را سیاه و ننگین نموده،‏‎ ‎‏که تمام آن از حبّ جاه و مال و بالجمله حبّ دنیا بوده، و تفکر کند در اخبار و آثاری که از‏‎ ‎‏اهل بیت عصمت و طهارت در مذمّت حبّ دنیا وارد شده و مفاسدی که در دین و دنیا بر‏‎ ‎‏آن مترتب است، تصدیق می کند که با هر قیمت هست و با هر فشار و ریاضتی میسور و‏‎ ‎‏ممکن باشد، قطع این فساد را از صفحۀ قلب بکند و این ظلمت و کدورت را از فضای دل‏‎ ‎‏برکنار کند، لازم است بکند. و این با قدری اقدام و همّت تا اندازه ای ممکن است؛ گرچه‏‎ ‎‏ترک مطلق از عهدۀ هر کس ساخته نیست، ولی کم کردن آن و شاخ و برگ آن را زدن بسیار‏‎ ‎‏ممکن؛ بلکه می توان گفت سهل است.‏

‏بالجمله: آنچه خار طریق وصول به کمالات و شیطان قاطع الطریق مقام قرب و وصول‏‎ ‎‏است و انسان را از حق منصرف می کند و از لذت مناجات با او محروم می نماید و قلب را‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 127
‏ظلمانی وکدر می کند، حبّ به دنیا است که در احادیث شریفه آن را ‏«رأس کلّ خطیئة» ‏و‏‎ ‎«مجتمع کلّ معاصی»‏ شمرده اند. ‏

‏بنابراین انسان باید در موقع عبادات، اشتغالات قلبیه و خواطر آن را کم کند و برای‏‎ ‎‏عبادت، وقتی را اختصاص دهد که مشاغلش کم تر باشد و قلب در آن وقت مطمئن تر و‏‎ ‎‏ساکن تر باشد؛ و این، یکی از اسرار وقت است. ‏

‏و پس از آن که شواغل قلبیه را کم کرد، باید شواغل خارجیه را نیز به اندازۀ ممکن‏‎ ‎‏کم  کند. ‏

‏و بیش تر آداب شرعیه شاید برای این فایدت باشد؛ مثل نهی از التفات به اطراف،‏‎ ‎‏لعب  با دست و ریش، فَرقَعة الاَصابع، مدافعۀ بول و غایط و ریح، مدافعۀ نوم، نظر کردن‏‎ ‎‏به  خاتَم و مصحف و کتاب و گوش کردن به حرف های خارجی و حدیث نفس و دیگر‏‎ ‎‏آداب مکروهه؛ و مثل آداب مستحبۀ کثیره که برای حفظ حضور حضرت باری ـ جلّت‏‎ ‎‏عظمته ـ است.‏

‏و باید دانست که قلوب، بسیار مختلفند و احوال هر یک نیز به حسب اوقات، خیلی‏‎ ‎‏مختلف می شود؛ پس بر انسان لازم است مثل طبیب معالج و پرستار شفیق از قلب خود‏‎ ‎‏نگه داری کند و در احوال آن دقت کند که اگر خلوت با حال او مناسب است، در خلوت‏‎ ‎‏عمل را به جا آورد و اگر در خلوت اشتغال بیش تر می شود، در جلوت به عبادت قیام کند.‏‎ ‎‏والحمد للّٰه أوّلاً وآخراً.‏

فصل دوم مقدمات نماز

1. طهارت و مراتب آن‏: همان طور که قبلاً اشاره شد، نماز مراتبی دارد طبق مراتب و‏‎ ‎‏مقامات مصلّین و سالکین الی الله . همین طور شرایط، آداب، مقدمات و مقارنات نماز را‏‎ ‎‏حسب آن باید دانست که ما در این مقام به طریق اجمال نمونه ای ذکر می کنیم:‏

‏طهارت نماز صوری و صورت نماز، طهارت صوری و صورت طهارت است با آب‏‎ ‎‏مطلق که سرّ حیات است و صعید که منتهای تجلّیات است پیش اصحاب معرفت.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 128
‏و طهارت اهل ایمان، تطهیر ظاهر است از ارجاس معاصی و اطلاق شهوت و غضب. ‏

‏و طهارت اهل باطن، تنزیه از قذارات معنویه و تطهیر از کثافات اخلاق ذمیمه است.‏

‏و طهارت اصحاب حقیقت، تنزیه از خواطر و وساوس شیطانیه و تطهیر از ارجاس‏‎ ‎‏افکار باطله و آراء ضالّۀ مضلّه است.‏

‏و طهارت ارباب قلوب، تنزیه از تلوینات و طهارت از تقلّبات و تطهیر از احتجاب به‏‎ ‎‏علوم رسمیه و اصطلاحات است. ‏

‏و طهارت اصحاب سرّ، تنزیه از احتجاب از مشاهدات است.‏

‏و طهارت اصحاب محبت و مجذوبین، تنزیه از توجه به غیر و غیریت است و تطهیر از‏‎ ‎‏حجب خلقیه  است. ‏

‏و طهارت اصحاب ولایت، تطهیر از رؤیت مقامات و مدارج است و تنزیه از اغراض و‏‎ ‎‏غایات است.‏

‏تا آخر مقام ولایت که طهارت آن ها، تنزیه از تعیّنات تجلّیات اسمائیه وصفاتیه است.‏

‏و طهارت ارباب صحو بعد المحو و تمکینْ، تنزیه از تلوین بعد التمکین است و تطهیر‏‎ ‎‏از غلبۀ تجلّیات بعضی بر بعض که مقام رؤیت مظهریت احدیة الجمع است.‏

‏پس، کُمَّل اولیا را جمیع انواع طهارات محقق است؛ چنانچه ظاهر آن ها طاهر است از‏‎ ‎‏جمیع قذارات صوریه، و حواس آن ها طاهر است از اطلاق در آنچه احتیاج به آن نیست، و‏‎ ‎‏اعضای آن ها طاهر است از تصرف در آنچه بر خلاف رضای حق است، تا آخرین مراتب‏‎ ‎‏طهارت. قال الله تعالی:‏

‏«‏إنَّمَا یُرِیدُ الله ُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً‏»‏‎[7]‎

‏و باید دانست که از برای هر یک از نمازهایی که از برای سالکین الی الله است، طهارتی‏‎ ‎‏شرط است خاصّ به آن، که بدون آن طهارت، ممکن نیست توصّل به آن صلاة؛ چنانچه در‏‎ ‎‏آیۀ شریفۀ 79 از سورۀ مبارکۀ واقعه آمده است:‏

‏«‏لاَ یَمَسُّهُ إلاَّ الْمُطَهَّرُونَ‏»‏‏.‏

‏که می فرماید: مسّ نمی کند ظاهر آن را مگر اهل طهارت ظاهریه، و باطن آن را مگر اهل‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 129
‏طهارت باطنیه، و سرّ آن را مگر اهل طهارت سرّیه.‏

‏پس به نماز اهل باطن نرسد کسی مگر آن که از چشمۀ حیات قلبی دست و روی خود‏‎ ‎‏را شست وشو دهد و به فضل آن، از سرتا قدم را مسّ کند و یک سره پاک و مطهّر خود را‏‎ ‎‏مهیّای کوی دوست نماید.‏

‏خدای تبارک و تعالی که طهور ظاهر و تنظیف قشر و طهارت لباس و بدن را ـ که متعلق‏‎ ‎‏به ادب اهل دنیا و ظاهر است  ـ اهمال نفرموده و نظافت را از ایمان قرار داده و آداب‏‎ ‎‏ظاهره را، چه راجع به معاشرات و معاملات، و چه راجع به آداب ظاهرۀ بدن که قشر‏‎ ‎‏انسان است و در حقیقت انسانیت هیچ مدخلیت ندارد، و چه راجع به ملابسات بدن که‏‎ ‎‏هیچ مربوط به انسانیت نیست، از قبیل لباس و مکان و آب و امثال آن، اهمال نفرموده و‏‎ ‎‏طهارت هر یک را یا شرط تحقّق یا کمال نماز قرارداده، ممکن نیست به طهارت قلب و‏‎ ‎‏تنظیف باطن و تنزیه آن از قذارات معنویه که فساد آن ها با قذارات صوریه طرف نسبت‏‎ ‎‏نیست و اسباب هلاک ابدی و ظلمت و کدورت و فشار دائمی است، و طهارت لباس تقوا‏‎ ‎‏که خیر اَلبسه است، از آلودگی به قذاراتِ تجاوز از حدود، و طهارت عقل را از آلودگی به‏‎ ‎‏قذارات آراء فاسده و عقاید مهلکه، اهمال فرماید.‏

‏با مراجعه به کتاب الهی و اخبار و آثار انبیا و اولیا ‏‏علیهم السلام‏‏ معلوم می شود که اهمیتْ به‏‎ ‎‏تطهیر قلوب، از تطهیر ظواهر بیش تر است؛ بلکه جمیع اعمال و افعال ظاهره، مقدّمۀ تطهیر‏‎ ‎‏قلوب است؛ چنانچه تطهیر قلوب، مقدّمۀ تکمیل آن ها است.‏

‏از کتاب‏‏ مصباح الشریعه‏‏ از امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ روایت شده که فرمود:‏

‏چون آهنگ طهارت و وضو کنی، به سوی آب پیش برو همانند این که به رحمت خدا نزدیک‏‎ ‎‏می شوی؛ که  همانا خداوند تعالی آب را کلید تقرّب به خود و مناجات با خود و راهنمای‏‎ ‎‏وصول به آستانش قرار داده است؛  و همچنان که رحمتش گناهان بندگان را می سترد،‏‎ ‎‏آلودگی های ظاهری را آب پاک می سازد، نه چیز  دیگر.‏

‏پس، انسان باید در وقت تطهیر وجه، وجه قلب را یک سره از غیر شست و شو دهد و‏‎ ‎‏در وقت تطهیر دست، از مرفق آلودگی به دنیا تا منتهای اصابع مباشرتِ آن، تطهیر کند و با‏‎ ‎‏فضل آن اقصای عرشِ توجه به طبیعت و منتهای مشی به سوی حصول آمال را مسح نماید‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 130
‏و از فضول توجه به ملک و بقایای آثار آن خارج شود. ‏

2. ستر عورت‏: و آن نزد عامّه، ستر مقابح بدن است از ناظر محترم و در حال صلاة.‏

‏و در نزد خاصّه، ستر مقابح اعمال است به لباس تقوا که خیر اَلبسه است، مطلقاً، و در‏‎ ‎‏وقت حضور در محضر مقدس بالخصوص.‏

‏و در نزد اخصّ خواصّ، ستر مقابح نفوس است به لباس عفاف.‏

‏و در نزد اهل ایمان، ستر مقابح قلوب است به لباس طمأنینه.‏

‏و در نزد اهل معرفت و کشف، ستر مقابح سرّ است به لباس شهود. ‏

‏و در نزد اهل ولایت، ستر مقابِح سرِّ سرّ است به لباس تمکین.‏

‏و سالک چون بدین مقام رسید، ستر جمیع عورات خود را نموده و لایق محضر شده و‏‎ ‎‏از برای او دوام حضور است.‏

‏و حق تعالی ستّار جمیع عورات و مقابح خلق است به کرامت نمودن این نوعِ بشری را‏‎ ‎‏به اَلبسۀ گوناگون که آن ها را از مقابح ظاهریۀ بدنیه ستر نماید؛ و ستر فرموده مقابح اعمالی‏‎ ‎‏را به پردۀ ملکوت، و اگر این پرده ملکوتیه بر صورت اعمال ما بندگان نبود و صورت غیبیۀ‏‎ ‎‏آن ها ظاهر می شد، در همین عالم خوار و رسوا می شدیم.‏

‏سالک الی الله و مجاهد طریق معرفت باید در هیچ حالی از احوال و طوری از اطوار از‏‎ ‎‏وظیفۀ عبودیت و حفظ محضر ربوبیت غفلت نکند؛ حتی در امور عادیه و آداب معاشرت،‏‎ ‎‏حظّ قلوب و ارواح را عطا کند و حق تعالی و نعم و عطیات او را در هر چیز مشاهده کند؛‏‎ ‎‏پس در وقت پوشیدن لباس ظاهر، از لباس تقوا و ایمان و معرفت ـ که خیرِ اَلبسه هستند ـ‏‎ ‎‏غفلت نکند و چنانچه با لباس ظاهر ستر عورت ظاهری کند، با آن البسه ستر عورات‏‎ ‎‏باطنه، که قباحت و زشتی آن ها بالاتر است، نماید و کرامات حق تعالی و الطاف آن ذات‏‎ ‎‏مقدس را منظور کند؛ و لباس ظاهر را برای ادای وظیفۀ عبودیت و لباس باطن را برای‏‎ ‎‏آداب حضور در محضر ربوبیت بپوشد و در البسۀ ظاهریه و باطنیه بهترین آن ها را آن داند‏‎ ‎‏که او را به یاد حق آورد و از ذکر او غافل نکند. ‏

3. مکان مصلّی و اباحۀ مکان‏: و آن در نزد اهل معرفت، همۀ عالم است و مصلّی،‏‎ ‎‏تمام  موجودات است. جمیع عالم وجود به هویّات وجودیه، حامد و ثناگوی مقام‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 131
‏مقدس  حق تعالی هستند و خاضع و عابد درگاه اویند. ‏

‏و در این جا باید دانست که عرش تحقّق، قبّۀ معبد موجودات است و ارض تعیّن،‏‎ ‎‏سجده گاه آنان است؛ و تمام موجودات در آن معبد در تحت قبّۀ محضر ربوبیت به عبادت‏‎ ‎‏حق مشغولند و حق جو و حق خواه و حق پرستند؛ «دل هر ذرّه را که بشکافی» به واسطۀ نور‏‎ ‎‏فطرت الله که آن ها را دعوت برای خضوع کامل مطلق کند، «آفتابیش در میان بینی».‏

‏و در نزد اهل ولایت، جمیع تعیّنات اسمائی و افعالی، معبد حق تعالی است و مصلّی،‏‎ ‎‏خود ذات مقدس است. پس در تعیّنات اسمائی و صفاتی، مصلّی حقّ است و مکان‏‎ ‎‏صلاتش نفس تعیّنات و تعیّن اسم اعظم، کعبه است.‏

‏در احادیث قدسی آمده است:‏

‏نه زمینِ من، و نه آسمانِ من، گنجایش مرا ندارد؛ اما قلب بندۀ مؤمنم گنجایش مرا دارد.‏‎[8]‎

‏و اما در اباحۀ مکان، و آن نزد خاصّه، خروج از تصرف شیطان است به تعدّی نکردن از‏‎ ‎‏حدود الهیه.‏

‏و پیش اهل معرفت، خروج از تصرف نفس است به عدم رؤیت حول و قوّۀ خود. ‏

‏و در نزد اولیا، خروج از تصرف مطلق است در ذات و اسماء و صفات.‏

‏پس مادامی که اعضا و قلب در تصرف شیطان یا نفس است، معبد حق و جنود الهیه‏‎ ‎‏مغصوب است و  عبادت حق تعالی در آن ها صورت نگیرد و جمیع عبادات برای شیطان یا‏‎ ‎‏نفس واقع شود و به هر اندازه  که از تصرف جنود شیطان خارج شد، مورد تصرف جنود‏‎ ‎‏رحمانی شود تا آن که فتوحات ثلاثه واقع  شود. ‏

‏یعنی «فتح قریب» که پیش ما فتح اَقالیم سبعه است به اخراج جنود شیطانی از آن ها و‏‎ ‎‏نتیجۀ آن، تجلّی به توحید افعالی است:‏‏«‏نَصْرٌ مِنَ الله ِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ‏»‏‏.‏‎[9]‎

‏و «فتح مبین» که فتح کعبۀ قلب است به اخراج شیطان مُوَسوِس از آن: ‏‏«‏إنَّا فَتَحْنَا لَکَ‎ ‎فَتْحاً  مُبِیناً‏»‏‏.‏‎[10]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 132
‏و «فتح مطلق» که ترک رسوم خلقیه و اِفنای تعیّنات شهادتیه و غیبیه است: ‏‏«‏إذَا جَاءَ نَصْرُ‎ ‎الله ِ وَ الْفَتْحُ‏»‏‏.‏‎[11]‎

‏و پس از این، فتح تمام تصرفات الهیه شود و نتیجۀ قرب نوافل حاصل شود.‏

4. اسرار وقت‏: در مسلک اهل عرفان و مشرب اصحاب ایقان، از اول استوای شمسِ‏‎ ‎‏حقیقت است در غایت ظهور آن به احدیّت جمع اسماء، که آن وقت صلاة ظهر است، که‏‎ ‎‏صلاة ربّ است و صلاة رسول الله  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ در معراج است که مظهر استوای نور احدی و جمع‏‎ ‎‏احمدی است که خود، عرش استوای رحمان است: ‏‏«‏اَلرَّحْمٰنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَیٰ‏»‏‎[12]‎

‏و از این جا سرّ وقوع آن در معراج معلوم شود؛ با آن که معراج در شب واقع شده، تا‏‎ ‎‏اول  طلوع شمس مالکیت از افق یوم القیامه که یوم اتیان یقین است: ‏‏«‏وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّیٰ‎ ‎یَأْتِیَکَ  الْیَقِینُ‏»‏‏.‏‎[13]‎

‏پس از اول زوال استوای ظهور، که رو به احتجاب شمس احدیّت در افق تعیّنات و‏‎ ‎‏امتداد اظلال است: ‏‏«‏ألَمْ تَرَ إلَی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ‏»‏‏،‏‎[14]‎‏ تا آن جا که در تحت آفاق اجسام غروب‏‎ ‎‏کند، وقت نماز مقرّبین و اهل سابقۀ حسنی است: «‏إذا زالتِ الشمسُ دَخَل الوقتان‏»؛‏‎[15]‎‏ و آن،‏‎ ‎‏وقت ظهر و عصر است که افضل صلواتند و صلاة وُسطی از آن دو خارج نیست؛ گرچه‏‎ ‎‏اقرب در نظر فقاهت آن است که آن، نماز ظهر است؛ و در مسلک عرفان، هر دو صلاة‏‎ ‎‏است به طریق ظاهریت و مظهریت و اولیت و آخریت. و در اخبار از هر دو به صلاة‏‎ ‎‏وسطی تعبیر شده است.‏

‏و وقت صلاة عصر، هنگام خطیئۀ آدم ‏‏علیه السلام‏‏ به ورود در حجاب تعیّن و میل به شجرۀ‏‎ ‎‏طبیعت است. ‏

‏و اما صلاة عشائین در اوقات ظلمتِ دیجورِ طبیعت و احتجاب تامّ شمس حقیقت‏‎ ‎‏است، برای خروج از این ظلمت به توبۀ صحیحه از خطای غریزی ابوالبشر ‏‏علیه السلام‏‏ به صلاة‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 133
‏مغرب؛ و خروج از ظلمات قبر و صراط و قیامت ـ  که بقایای ظلمت طبیعت است  ـ به‏‎ ‎‏طریق مشایعت؛ چنانچه در حدیث اهل بیت عصمت و طهارت است که مغرب وقتی‏‎ ‎‏است که آدم توبه کرد پس سه رکعت نماز خواند، یکی برای خطیئۀ خود و یکی برای‏‎ ‎‏خطیئۀ حوّاء ‏‏علیهاالسلام‏‏ و یکی برای توبۀ خود.‏

‏و نماز عشاء برای آن است که قبر و قیامت را ظلمتی است که به آن نماز رفع شود و‏‎ ‎‏صراط برای آن ها نورانی گردد.‏

‏و اما صلاة فجر، از اول بروز آثار یوم الجمع است تا طلوع آفتاب حقیقت از افق یوم‏‎ ‎‏القیامة و وقتی طلوع حاصل شد، تکلیف منقطع شود و بساط لیل برچیده گردد و سرِّ ‏‏«‏مَالِکِ‎ ‎یَوْمِ الدِّینِ‏»‏‎[16]‎‏واضح گردد.‏

‏پس از آن که انسان، ایمان به نتایج اعمال و اهمیت آن آورد، البته از اوقات آن‏‎ ‎‏مراقبت  می کند. ‏

‏یکی از اسرار بزرگ عبادات آن است که هر یک را در قلب تأثیر و صورتی است که‏‎ ‎‏آن را نورانی کند و جنبۀ مُلک را خاضع پیش حضرت ملکوت نماید و حالت انقیاد کامل از‏‎ ‎‏برای جنود نفس نسبت به روحانیت پیدا شود و ارادۀ نفسْ مستقل گردد. و هر یکِ این‏‎ ‎‏امور از مهمّات است که در عوالم غیبیه تأثیرها دارد و صورت غیبی بعض از آن ها بهشت‏‎ ‎‏صفات است که از بهشت اعمال بالاتر است.‏

‏و این نتایج بر اعمال ـ و خصوصاً بر نماز که خیر اعمال است ـ مترتّب نشود مگر آن که‏‎ ‎‏انسان آن ها را از روی تفکر و تدبّر و حضور قلب آورد.‏

‏و از اموری که انسان را اعانت کامل کند بر تحصیل حضور قلب، مراقبۀ از وقت است‏‎ ‎‏که عهد معهود و میعاد موعود حق است و شخص سالک الی الله و مجاهد فی سبیل الله اگر‏‎ ‎‏نتوانست تمام اوقات خود را به حق دهد، لااقل این پنج وقت را که حق تعالی به او وقت‏‎ ‎‏داده و دعوت برای ملاقات فرموده، باید مراقبت کند و از حق تعالی به جان و دل تشکر‏‎ ‎‏کند که او را اجازۀ ورود در مناجات داده و بار خدمت در مجلس انس و محفل قدس داده‏‎ ‎‏است؛ پس از آن غفلت نکند و از وعده گاه حق تخلّف نورزد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 134
‏شاید مواظبت بر اوقات و مراقبت از میعاد ملاقات، که در اول امر، بی مغز و صوری‏‎ ‎‏است، به توفیق حق و دستگیری آن ذات مقدس ـ جلّ شأنه ـ حقیقت پیدا کند و با مغز‏‎ ‎‏شود. آن وقت به لذت مناجات و انس با محبوب نایل شود و سرّ حقیقی عبادت را دریابد‏‎ ‎‏و فتح ابواب عبادتِ روح و قلب بر او گردد و رفته رفته جنود الهیه را در مملکت وجود‏‎ ‎‏خود قائم به عبادت حق ببیند و کشف نمونه ای از سُبُحات جمال و جلال بر قلب او شود‏‎ ‎‏و به اول جلوۀ توحید افعالی نایل گردد. و پس از آن برای او راه سلوک الی الله مفتوح شود‏‎ ‎‏و لیاقت ورود در صلاة حقیقی پیدا کند، «بإذن الله تعالی».‏

فصل سوم مقارنات نماز

1. اسرار اذان و اقامه و قیام‏: اذان، پیش اهل معرفت، اعلام قوای ملک و ملکوت در‏‎ ‎‏انسان کبیر و صغیر است برای مهیّا شدن از برای حضور درگاه حق تعالی.‏

‏و اقامه، حاضر نمودن آن ها و به پا داشتن آنان است در محضر قدس کبریا، جلّ وعلا.‏

‏پس با تکبیرات اولیه، اعلان عجز موجودات را از قیام به ثنای حق دهد و اعلام قصور‏‎ ‎‏آن ها را از لیاقت حضور نماید و آن ها را مستعد کند که به تذلّل و خضوع و خشیت و‏‎ ‎‏خوف و خشوع خود تنبّه پیدا کنند؛ شاید مورد توجه شوند.‏

‏و به نفی الوهیّت ذاتیه و نفی الوهیّت فعلیه از غیر، و قصر آن در ذات مقدس کند و به‏‎ ‎‏شهادت به رسالت نبیّ ختمی در غیب و شهادت، توسل جوید به مقام مقدس شفیع مطلق‏‎ ‎‏که به مصاحبت آن ذات مقدس، که مقام ولایت مطلقه است، این سلوک الهی را به آخر‏‎ ‎‏رساند و به معراج وصول مرتقی شود. ‏

‏سپس سالک الی الله اعلان مهیا شدن برای نماز را می دهد و آن را به قوای مُلکیه و‏‎ ‎‏ملکوتیه می خواند. پس از آن، سرّ صلاة را اجمالاً اعلان می کند بقوله: «‏حَیَّ علی الفلاح‏» و‏‎ ‎‏«‏حَیَّ علی خَیرِ العمل‏» و انسان و جنود مُلکی و ملکوتی آن را آگاه می کند به فطرت‏‎ ‎‏آزادی خواهی و کمال طلبی، که هر دو از فطرت های الهیه است که جمیع بشر بر آن‏‎ ‎‏مفطورند. و پس از بیدار نمودن فطرت و مهیّا کردن قوا، تکبیر و تهلیل را تکریر کند تا‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 135
‏اعتراف به عجز و قصور در قلوب، متمکّن شود وسرّ اوّلیت و آخریت هویدا آید.‏

‏و در اقامه، تصفیۀ صفوف و تجییش جیوش ملکیه و ملکوتیه نماید و به تکرار فصول‏‎ ‎‏آن، حقایق سابقه را توثیق کند و استشفاع و توسّل را محکم نماید و فطرت را باز متنبّه نماید.‏

‏و وقتی بنده بدین جا رسید، اعلان حضور دهد؛ «‏قَد قامَتِ الصلاة‏ُ» و قیام، که آن پیش‏‎ ‎‏خاصّه، اقامۀ صُلب است در پیشگاه مقدس حق و تشمیر ذیل است برای اطاعت امر، و‏‎ ‎‏خروج از تدثار و قیام بر اِنذار است؛ ‏‏«‏یَا أیُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأنْذِرْ‏»‏‎[17]‎‏ و استقامت در اخلاق و‏‎ ‎‏عدل در ملکات است و عدم میل به طرف افراط و تفریط.‏

‏و درنزد اهل سلوک، استقامت به مقام انسانیت و خروج از تفریط تهوّد و افراط‏‎ ‎‏تنصّر  است.‏

‏بالجمله: استقامت و عدم خروج از وسطیّت در همۀ مقامات از اشدّ امور است بر‏‎ ‎‏سالک، که باید در حال قیام بین یَدَیِ الله از عدم قیام به امر، چنانچه شاید و باید، شرمگین‏‎ ‎‏شود و سرِ خجلت و انفعال به زیر افکند و چشم را به مورد سجده، که خاک مذلّت است،‏‎ ‎‏بدوزد و متذکّر مقام تذلّل و قصور و تقصیر خویش شود و خود را در محضر مقدس ملک‏‎ ‎‏الملوکی که جمیع ذرات کائنات در تحت حیطۀ سلطنت و قهر و قدرت او هستند، ببیند و‏‎ ‎‏متذکّر مقام قیّومیّت ذات مقدس و قیامِ دارِ تحقّق به او شود. و در قلب، این حیطۀ قیّومیه را‏‎ ‎‏و این تدلّی و فنای عالم را مستقر کند؛ شاید کم کم به سرّ قیام رسد و توحید فعلی را ـ  که‏‎ ‎‏اهل معرفت سرّ آن دانند  ـ دریابد؛ پس مقام ظهور به تجلّی فعلی بر قلب او منکشف شود‏‎ ‎‏و لایق ورود در محضر گردد و بعضی از اسرار تکبیرات افتتاحیه و قرائت و رفع ید در‏‎ ‎‏تکبیرات بر او مکشوف شود.‏

2. اسرار نیّت و قرائت: ‏نیّت پیش عامّه، عزم بر اطاعت است طمَعاً یا خوفاً؛ ‏‏«‏یَدْعُونَ‎ ‎رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً‏»‏‏.‏‎[18]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 136
‏و در نزد اهل معرفت، عزم بر اطاعت است هیبتاً و تعظیماً؛ ‏«فَاعْبُد ربّک کأنّک تَراه و إنْ لم‎ ‎تَکن تَراه فإنّه یَراک»

‏و در نزد اهل جذبه و محبت، عزم بر اطاعت است شوقاً و حُبّاً.‏

‏و در نزد اولیا ‏‏علیهم السلام‏‏عزم بر اطاعت است تبعاً و غیراً، بعد از مشاهدۀ جمال محبوب‏‎ ‎‏استقلالاً و ذاتاً و فنای در حضرت ربوبیّت ذاتاً و صفتاً و فعلاً.‏

‏و باید دانست که نیّت از اهمّ وظایف قلبیه است که صورت کمالیۀ عبادات به آن است.‏‎ ‎‏و نسبت آن به صورت اعمال، نسبت باطن به ظاهر و روح به بدن و قلب به قالب است.‏

‏و از اهمّ وظایف و اشدّ شرایط آن بر عامّه، تخلیص آن است و کمتر نیّتی اخلاص‏‎ ‎‏حقیقی تواند داشت؛ بلکه خلوص مطلق، از اعلی مدارج اولیای کمّل است؛ زیرا که‏‎ ‎‏اخلاص عبارت از تصفیۀ عمل از مطلقِ شوبِ غیر حق است.‏

‏و آن در عبادت عامّه، تصفیه از شرک جلیّ و خفیّ است؛ از قبیل ریا و عجب و افتخار.‏

‏و در عبادت اصحاب قلوب، عبارت است از تصفیۀ از شوب اَنانیت و اِنّیت، که در‏‎ ‎‏مسلک اهل معرفت، شرک اعظم و کفر اکبر است.‏

‏ ‏

‏مادر بتها بت نفس شماست‏   ‏زانکه آن بت مار و این بت اژدهاست‏‎[19]‎

‏ ‏

‏و در عبادت کمّل، عبارت است از تصفیۀ آن از شوب رؤیت عبودیت و عبادت؛ بلکه‏‎ ‎‏رؤیت کون؛ چنانچه امام ‏‏علیه السلام‏‏ فرمود:‏

‏قلب سلیم آن است که ملاقات کند حق را و در آن احدی سوای حق نباشد.‏

‏پس وقتی سالک الی الله قدم بر فرق حظوظ خود، بلکه خود و عالم نهاد وخود را‏‎ ‎‏یک سره خالص کرد از رؤیت غیر و غیریت و در قلب او جز حق جایگزین نشد، دین او و‏‎ ‎‏عمل او و باطن و ظاهر او برای حق خالص شود.‏

‏برای قرائت، مانند سایر اجزای نماز، مراتب و مقاماتی است حسب مقامات اهل‏‎ ‎‏عبادت و سلوک: ‏

‏اول، قرائت عامّه است؛ که اصل آن، تجوید و تصحیح صورت است، و کمال آن تفکر‏‎ ‎‏در معانی و مفاهیم عرفیه است.‏

‏دوم، قرائت خاصّه است؛ و آن احضار حقایق لطایف کلام الهی است در قلب، به قدر‏‎ ‎‏قوّت برهان یا کمال عرفان، و کمال آن به وصول به بعض مراتب اسرار قرائت است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 137
‏سوم، قرائت اصحاب معرفت است؛ و آن ترجمان مشاهدات خویش است پس از‏‎ ‎‏معرفت به حقیقتِ کلام و کتاب الهی.‏

‏چهارم، قرائت اصحاب قلوب است؛ و آن ترجمان حالات قلبیه است پس از تحقّق به‏‎ ‎‏بعض مراتب حقیقت قرآن.‏

‏و پنجم، قرائت اصحاب ولایت است؛ و از برای آن به طریق اجمال سه مقام است:‏

‏اول، مقام ترجمان تجلّیات فعلیه است بر قلب ولیّ؛‏

‏دوم، ترجمان تجلّیات اسمائیه است؛‏

‏سوم، ترجمان تجلّیات ذاتیه.‏

‏مادامی که عبد در کسوۀ عبودیت است، نماز و جمیع اعمال آن از عبد است، و چون‏‎ ‎‏فانی در حق شد، جمیع اعمال او از حق است و خود را تصرفی در آن ها نیست. و نیز تا‏‎ ‎‏سالک است، عبادت از عبد است، و چون واصل شد، عبادت از حق است. و این است‏‎ ‎‏معنای انقطاع عبادت پس از وصول: ‏‏«‏وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ‏»‏‏.‏‎[20]‎

3. اسرار رکوع و سجود: ‏رکوع در نزد خاصّه، خروج از منزل قیام به امر و استقامت در‏‎ ‎‏خدمت است که پیش اهل معرفت مستلزم دعوی است.‏

‏و در نزد اهل محبت، خروج از منزل خیانت و جنایت است و دخول در منزل ذلّ و‏‎ ‎‏افتقار و استکانت و تضرّع است که منزل متوسّطین است.‏

‏و در نزد اصحاب قلوب، خروج از منزل قیام لله به مقام قیام بالله و از مشاهدۀ قیّومیّت‏‎ ‎‏به مشاهدۀ انوار عظمت است، و از مقام توحید افعال به مقام توحید اسماء است، و از مقام‏‎ ‎‏«تدلّی» به مقام «قاب قوسین» است؛ چنانچه سجودْ، مقام «أو أدنیٰ» است. پس حقیقت‏‎ ‎‏قیام، تدلّی به قیّومیت حق و رسیدن به افق مشیّت است و حقیقت رکوع، تمام نمودن‏‎ ‎‏قوس عبودیت و افنای آن در نور عظمت ربوبیت است.‏

‏پس سالک چون به منزل رکوع که منزل فنای اسمائی است رسید، تکبیر گوید و دست‏‎ ‎‏خود را مثل وقت تکبیرات افتتاحیه رفع کند با همان آداب.‏

‏و لسان عبد در این مقام، در تنزیه و تعظیم و تحمید، لسان حق است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 138
‏سالک باید در جمیع منزل رکوع، قلبش خائف و خاشع باشد و در تحت سلطان کبریا‏‎ ‎‏و عظمت، خود را قاصر و مقصّر شمارد؛ شاید عنایت ازلی و رحمت شاملۀ حضرت حق‏‎ ‎‏شامل حالش شود و به شمّه ای از رکوع اهل معرفت و اصحاب قلوب نایل آید.‏

‏و دیگر آن که پشت خود را در حال رکوع مستوی کند و از اِعوجاج سلطان نفس تبرّی‏‎ ‎‏جوید و قدم بر سر همّت و رؤیت آن نهد و آینۀ قلب خود را از زنگار همّت خود بزداید. و‏‎ ‎‏چون قدم بر فرق همّت گذاشت، وارد در تحت عون الهی است.‏

‏و بالجمله: تواضع در تحت سلطان کبریا و خضوع و تذلّل ـ که در هر مقامی به طوری‏‎ ‎‏در قلب سالک نمایش دارد ـ طریق هدایت و سلوک است و هر چه نور عظمت و کبریا در‏‎ ‎‏قلب بیش تر تجلّی کند و انوار تجلّیات غلبه کند بر سرایر قلب، تواضع و خضوع و تذلّل و‏‎ ‎‏عبودیت افزون گردد.‏

‏پس سالک چون مستقیم شد و اقامۀ صُلب نمود، لایق مقام قرب شود و متوجه مقام‏‎ ‎‏انس گردد.‏

‏سجود در نزد اهل سرّ، سرّ تمام صلاة و تمام سرّ صلاة است و آخرین منزل قرب و‏‎ ‎‏منتهی النهایۀ وصول است؛ بلکه آن را از مقامات و منازل نباید شمرد. و از برای اصحاب‏‎ ‎‏آن، حال و وقتی است که جمیع اشارات از آن منقطع است و همۀ زبان ها از آن گنگ و تمام‏‎ ‎‏بیانات از مقام آن کوتاه است و هر کس اشاره ای به آن کند از آن بی خبر است و «آن را که‏‎ ‎‏خبر شد، خبری باز نیامد».‏

‏پس سرّ سجود را ـ که اشاره به آخرین مراتب توحید است و منتهی شود در مرتبۀ‏‎ ‎‏تحقّق به مقام لامقامی، که اشارۀ به آن در مسلک اهل معرفت کلمۀ شریفۀ «أو أدنیٰ» است ـ‏‎ ‎‏کشف نتوان کرد.‏

‏سجده نزد اهل معرفت و اصحاب قلوب، چشم فرو بستن از غیر و رخت بربستن از‏‎ ‎‏جمیع کثرات، حتی کثرت اسماء و صفات، و فنای در حضرت ذات است.‏

‏و در این مقام، نه از سمات عبودیت خبری است و نه از سلطان ربوبیت در قلوب اولیا‏‎ ‎‏اثری؛ و حق تعالی خود در وجود عبد، قائم به امر است.‏

‏برای سجده، به حسب احوال علمای بالله ، مقامات و مراتبی است که به طریق کلّی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 139
‏و  اجمال، اشاره می کنیم:‏

‏یکی، مقام ادراک این مقام است، علماً و فکراً به طریق تفکر و قدم برهان و علم؛ و این‏‎ ‎‏مرتبۀ اصحاب حجاب اعظم است که علما و حکما هستند.‏

‏دوم، مقام ایمان، و کمال آن اطمینان است؛ و این مقام مؤمنین و ارباب یقین است.‏

‏سوم، مقام اهل شهود و اصحاب قلوب است که به نور مشاهده، فنای مطلق را مشاهده‏‎ ‎‏کنند و حضرت توحید تامّ در قلب آن ها تجلّی کند.‏

‏چهارم، مقام اصحاب تحقّق و کمّل اولیا است که متحقّق به مقام وحدت صِرف شوند و‏‎ ‎‏کثرت «قابَ قوسَیْن» از میان برخیزد؛ پس محو مطلق دست دهد و فنای تامّ رخ دهد و‏‎ ‎‏غشوۀ تمام عارض شود و غبار عبودیت از میان برخیزد.‏

‏حقیقت خلوت با حق، ترک غیر است؛ حتی نَفْس که از بزرگ ترین اَغیار و ضخیم ترین‏‎ ‎‏حُجب است. و انسان مادامی که به خود مشغول است از حق غافل است چه جای آن که با‏‎ ‎‏حق خلوت کند؟! و اگر در یک سجده، در جمیع ایام عمر، خلوت حقیقی حاصل شد،‏‎ ‎‏جبران خسارات بقیۀ عمر می شود و عنایت حق از او دستگیری می کند و از دایرۀ دعوت‏‎ ‎‏شیطان خارج می شود.‏

‏و آنچه برای ساجدین کرامت شده، حلاوت انس با محبوب است در دنیا، که برای‏‎ ‎‏اهلش از دنیا و آنچه در آن است بهتر است.‏

‏و به سجدۀ برتراب، تمام شد دایرۀ کمال انسانی. و تمکین این مقام، تمام کمال انسان‏‎ ‎‏کامل است؛ و  آن، حقیقت معراج به جمیع اسماء و اعیان است. و سرّ صلاة حقیقی بر‏‎ ‎‏قلوب اصحاب قلب، این جا ظاهر می شود.‏

4. سرّ تشهّد و سلام‏: چنانچه سجده بر تراب، رجوع به کثرت است بی احتجاب از‏‎ ‎‏وحدت وضعاً و عملاً، تشهّد و سلام رجوع به آن است قولاً و تذکّراً.‏

‏و لهذا در تشهّد اوّلاً شهادت به اُلوهیت و وحدانیّت و نفی شریک در آن است، و‏‎ ‎‏رجوع محامد مطلقاً به ذات مقدس اسم اعظم الله ؛ و پس از آن، توجّه به مقام عبودیت ولیّ‏‎ ‎‏مطلق محمّد ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏و مقام رسالت آن سرور است، و سلام بر آن سرور است؛ پس رجوع‏‎ ‎‏سالک است به خود و طلب سلامت است برای خود و بندگان صالح حق در رجوع از این‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 140
‏سفر پر خطر؛ و پس از آن، توجه به جمیع ملائکة الله و انبیای مرسلین و قوای ملکوتیه ـ که‏‎ ‎‏در این سفر همراه او بودند  ـ نماید و سلامت آن ها را از حق تعالی تقاضا کند در این رجوع‏‎ ‎‏از سفر روحانی.‏

‏حقیقت سلامت در این سفر معراجی، عبارت است از آن که سالک از قدم نفس و‏‎ ‎‏اَنانیّت مبرّی باشد؛ و اگر در این مرحله سلامت شد، در مرحلۀ بعد که به عنایت حق واقع‏‎ ‎‏شود نیز سلامت خواهد بود؛ و آن سلامت، عبارت است از توجه به یمین و عدم توجه به‏‎ ‎‏یسار که اصل احتجاب و اِعوجاج است.‏

‏حقیقت تشهّد ـ بلکه جمیع عبادات ـ ثنای خداوند تعالی است و آداب آن ـ بلکه ادب‏‎ ‎‏جمیع عبادات ـ عمده اش آن است که مواظبت حالات قلبیه و سَرَیان عبودیت در سرّ‏‎ ‎‏باشد.‏

‏و باید انسان سالک جهد کند که اذکار و دعاوی لسانی را به قلب رساند و قلب را متذکّر‏‎ ‎‏و عابد کند که اگر آن قیام به عبودیت کرد، جمیع قوای مملکت و جنود ظاهره و باطنه قیام‏‎ ‎‏به عبودیت کنند. پس در اول امر، قلب متذکّر به ذکر لسان است و در آخر امر، زبان و سایر‏‎ ‎‏جوارح ترجمان قلبند.‏

‏و از آداب مهمّۀ تشهّد و سلام ـ که خاتمۀ صلاة است ـ معرفت حرمت رسول اکرم‏‎ ‎‏ختمی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است که بندۀ سالک باید به قلب بفهماند که اگر کشف تامّ آن سرور نبود، کسی‏‎ ‎‏را راه به عبودیت حق و وصول به مقام قرب و معراج معرفت نبود؛ پس آن چنان که در اول‏‎ ‎‏نماز، رفیق و مصاحب راه معرفت و معراج حقیقت، آن سرور و معصومین از ائمۀ‏‎ ‎‏طاهرین  بودند، منتهای سفر نیز باید تذکّر داشت که آن ها اولیای نعم و وسایل وصول اهل‏‎ ‎‏معرفت و وسایط نزول برکات و تجلّیات حضرت حق هستند؛‏ «لولا هُم ما عُبِد الرحمانُ و ما‎ ‎عُرِف الرحمان».‎[21]‎

‏معنای سلام در پایان هر نماز، درخواست سلامت و امان است. و در رجوع از این سفر‏‎ ‎‏روحانی، با سلامت قلب و امانِ خاطر مراجعت می کند و نظر او نسبت به موجودات، نظر‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 141
‏صفا وسِلم شود و حقیقت اسم «سلام» را در جمیع موجودات ساری بیند و با همۀ آن ها با‏‎ ‎‏تحقّق به حقیقت آن معاشرت کند و عالم را دار السلام و مظهر السلام مشاهده کند و دست‏‎ ‎‏تصرف خیانت خائنین را از جمال جمیل علی الاطلاق کوتاه بیند. پس سرتا پای خود و‏‎ ‎‏عالم را در اسم «السلام» مستغرق بیند و در این مرحله، سرّی کامل از «اسرار قدر» دریابد.‏

‏بارالها! پایان کار ما را به سعادت مقرون فرما و سرانجام رشتۀ معرفت و خداخواهی را‏‎ ‎‏به دست ما بده؛ و دست تطاول شیطان را از قلب ما کوتاه فرما؛ و جذوه ای از آتش محبت‏‎ ‎‏خود در دل ما افکن تا جذبه ای حاصل آید.‏

‏ ‏

‏والسلام‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 142

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏بحار الانوار، ‏‏محمدباقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.‏

‏2. ‏‏الکافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1368 ش.‏

‏3. ‏‏مثنوی معنوی، ‏‏جلال الدین محمد مولوی. ‏

‏4. ‏‏المحجّة البیضاء‏‏، ملامحسن فیض کاشانی، مؤسسه نشر اسلامی، 1383 ق. ‏

‏5. ‏‏من لایحضره الفقیه‏‏، محمد بن علی بن بابویه، شیخ صدوق، تهران، دار الکتب اسلامیه،‏‎ ‎‏1390 ق.‏

‏6. ‏‏وسائل الشیعه‏‏، محمد بن حسن حر عاملی، تصحیح عبدالرحیم ربانی شیرازی، تهران،‏‎ ‎‏مکتبة الاسلامیه، 1403 ق.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 143

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 144

  • )) وسائل الشیعه، ج 1، ص 45.
  • )) بحار الانوار، ج 81، ص 249.
  • )) وسائل الشیعه، ج 1، ص 43.
  • )) خوشا به حال آنان، باز خوشا به حالشان / گوارا باد برای صاحبان نعمت نعمت هایشان.
  • )) ما فقط برای وجه خدا (رضای خدا) شما را اِطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم.
  • )) کافی، ج 3، ص 265، ح 5.
  • )) «همانا خداوند می خواهد پلیدی را از شما خانواده بزداید و از هرگونه عیب و آلودگی پاکتان گرداند». (احزاب: 33)
  • )) محجّة البیضاء، ج 5، ص 26.
  • )) صف (61): 13.
  • )) فتح (48): 1.
  • )) نصر (110): 1.
  • )) طه (20): 5.
  • )) حجر (15): 99.
  • )) فرقان (25): 45.
  • )) من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 140، ح 3.
  • )) حمد (1): 4.
  • )) مدّثر (74): 1 و 2.
  • )) پروردگارشان را از روی ترس (از عذاب) و طمع (به بهشت) می خوانند. (سجده: 16)
  • )) مثنوی معنوی، دفتر اول، ص 22.
  • )) حجر (15): 99.
  • )) «اگر ایشان نبودند، خداوند رحمان پرستش نمی شد و خداوند رحمان شناخته نمی شد».