کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

مبانی و اهداف تربیتی

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مبانی و اهداف تربیتی

از منظر مکتب تربیتی امام خمینی ‏رحمه الله‏‏ و دیگر مکاتب‏

‏ ‏

حجة الاسلام حسنعلی نوریها

پیش گفتار

‏هر چند به نظر می رسد با توجه به این که حضرت امام خمینی در زمینۀ تعلیم و تربیت‏‎ ‎‏به صورت درس و بحث رسمی سخن نگفته اند، دارای مکتب و یا دیدگاه های تربیتی ویژه‏‎ ‎‏و منحصر به فرد نمی باشند، اما با توجه به این که ایشان از یک سو، پرورش یافتۀ مکتب‏‎ ‎‏اسلام بوده و از سرچشمۀ جوشان و زلال عرفان اسلامی سیراب شده اند؛ و از سوی دیگر،‏‎ ‎‏در بیانات و نوشته های خود، به فلسفۀ تعلیم و تربیت و اهداف آن عنایت ویژه ای‏‎ ‎‏داشته اند، می توان به مقایسۀ دیدگاه های ایشان با دیگر مکاتب تربیتی در زمینه های فوق‏‎ ‎‏پرداخت و ویژگی های مکتب تربیتی آن حضرت را ـ که در حقیقت ویژگی های تربیت‏‎ ‎‏اسلامی است ـ نشان داد.‏

‏البته باید توجه داشت که گسترۀ بحث، بسیار فراگیرتر از آن است که در این مقاله‏‎ ‎‏مورد  کاوش قرار گیرد و شامل همۀ مکاتب تربیتی در زمینۀ مبانی، روش ها و اهداف‏‎ ‎‏تربیتی شود؛ لذا با در نظر گرفتن ظرفیت محدود این مقاله، تنها به مقایسۀ دیدگاه های‏‎ ‎‏حضرت امام با مبانی و اهداف تربیتی مکاتبی می پردازیم که احیاناً نمود و ظهور‏‎ ‎‏بیش تری  دارند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 571

واژگان

‏با توجه به این که در هر بحثی، ابتدا باید موضوع و واژگان آن روشن و شفاف باشد، در‏‎ ‎‏این جا برخی از واژگان کلیدی موضوع را تبیین خواهیم کرد.‏

تربیت

‏تربیت (‏‎Education‎‏) در لغت به معنای نشو و نما دادن، زیاد کردن، بر کشیدن و مرغوب‏‎ ‎‏یا قیمتی ساختن است. در معنای اخیر، «تربیت» از حد افراط و تفریط بیرون آوردن و به‏‎ ‎‏حد اعتدال سوق دادن می باشد‏‎[1]‎‏.‏

ربا: ربا الشی ء، یربو، ربواً و رباءً: زاد و نما.‎[2]‎

‏در قرآن کریم نیز «ربا» به این معنی آمده است:‏

‏«‏وَ تَرَی الْأرْضَ هَامِدَةً فَإذَا أنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَآءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ...‏»‏‏؛‏‎[3]‎

‏و زمین را بنگری وقتی خشک و بی گیاه باشد. آن گاه باران بر آن فرو باریم تا سبز و خرّم شود‏‎ ‎‏و (تخم های آن) نمو کند و از هر نوع گیاه زیبا برویاند.‏

تربیت یا تزکیه و تطهیر

‏در کتب لغت، واژۀ «زکات» مانند تربیت، به معنای رشد و نمو آمده است:‏

زکا: الزکاء، ممدود: النماء و الریع...‎[4]‎‏ و فی حدیث علیّ ـ کرّم الله وجهه ـ «المال تنقصه النفقة،‏‎ ‎و العلم یزکو علی الإنفاق...»؛‎[5]‎

‏بخشش، مال را کم می کند، ولی علم بر اثر انفاق رشد می کند.‏

‏آنچه که ما آن را به عنوان «تربیت»، «پرورش»، «خود سازی» و «جهاد اکبر»‏‎ ‎‏مطرح  می کنیم، در قرآن کریم با عنوان «تزکیه» و «تطهیر» مطرح شده است. آیات‏‎ ‎‏متعددی  وجود دارد که این دو واژه در آن ها به کار رفته است و مقصود از آن، تربیت‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 572
‏(به  معنای خاص قرآنی آن) می باشد.‏‎[6]‎

‏با توجه به معنای لغوی «تربیت» و استعمال واژۀ زیبای «تزکیه» و «تطهیر» در قرآن،‏‎ ‎‏درک معنا و مفهوم تربیت مستلزم تصور چند چیز است:‏

‏الف. تصور چیزی که موضوع تربیت واقع شود و نشو و نما یا به طورکلی، تغییر هیأت‏‎ ‎‏آن مورد نظر باشد.‏

‏ب. قابلیت یا استعدادی که مترصّد فرصتی برای ظهور و بروز و تجلّی باشد.‏

‏ج. شرایطی که پدید آمدن آن ها، برای آغاز تحوّل مورد انتظار، لازم و کافی باشد و‏‎ ‎‏فرصت لازم را فراهم آورد.‏

‏د. اصول شناخته شده ای که با اتکای به آن ها بتوان شرایط مساعدی برای رشد فراهم‏‎ ‎‏آورد و ادامۀ آن ها را میسّر ساخت.‏‎[7]‎

تربیت و ربوبیت 

‏کلمۀ «ربّ» به معنای مالک، صاحب و اصلاح کننده است:‏

الربّ فی الأصل التربیة؛ و هو إنشاء الشیء حالاً فحالاً إلی حدّ التمام؛‎[8]‎

‏«ربّ» در اصل، همان تربیت است که تربیت نیز ایجاد شی ء و کامل کردن آن است.‏

‏«ربّ» با «تربیت» از لحاظ ریشه و اشتقاق یکی نیست؛ کلمۀ «ربّ» مضاعف «رَبَبَ»‏‎ ‎‏است؛ در صورتی که «تربیت» مصدر باب تفعیل و مصدر ثلاثی مجرد آن «رَبَوَ» و یا‏‎ ‎‏«ربوه»  می باشد که کلمۀ «ربا» نیز از همین ریشه است و به معنای زیاد شدن پول و‏‎ ‎‏سرمایه  می باشد.‏

‏البته گرچه از حیث ریشه و اشتقاق بین این دو کلمه ارتباطی نیست، اما در کلمۀ «ربّ»‏‎ ‎‏معنای اصلاح و تربیت نیز نهفته است؛‏‎[9]‎‏ زیرا مالک و ربّ نمی تواند نسبت به مربوب و‏‎ ‎‏مملوک خود عنایت و علاقه نداشته باشد و او را تحت تربیت خود نگیرد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 573
تعلیم و تربیت و رابطۀ آن دو

‏مشخص کردن حدود و مرزهای تعلیم (آموزش) و تربیت (پرورش) و بیان قلمرو هر‏‎ ‎‏کدام از آن ها، در عمل، چندان ساده نیست؛ زیرا هر عمل تربیتی مستلزم تعلیمی است و هر‏‎ ‎‏تعلیمی، به تربیتی خاص نیازمند است. با این وجود، از نظر مفهومی می توان بین آن دو به‏‎ ‎‏این شکل تفاوت قائل شد که مفهوم تربیت دارای معنای گسترده تر و فراگیرتری است و‏‎ ‎‏همۀ جنبه های وجودی انسان را در بر می گیرد؛ در صورتی که تعلیم، تنها در مورد استعداد‏‎ ‎‏علمی، ذهنی و توان فکری انسان مطرح است. به همین دلیل، تربیت شامل تعلیم نیز‏‎ ‎‏هست و میان آن دو، رابطۀ عام و خاص مطلق برقرار می باشد و تعلیم انسان، تنها تربیت‏‎ ‎‏بُعد فکری و علمی و شناختی او به شمار می آید.‏‎[10]‎

دیدگاه های تربیتی‎[11]‎

‏به مجموع نگرش ها و نظریاتی که یک صاحب نظر تربیتی در مورد مسائل آن ـ نظیر‏‎ ‎‏اهداف، برنامه ها، روش ها، محتوای تربیت و... ـ ارائه می دهد، دیدگاه های تربیتی گفته‏‎ ‎‏می شود.‏

اصول تربیتی‎[12]‎

‏مقصود از «اصل»، بُن، اساس و ریشۀ چیزی می باشد. معنای اصطلاحی آن را می توان‏‎ ‎‏به منزلۀ  دستور العمل های کلی در نظر گرفت که از آن ها به عنوان راهنمای عمل در تدابیر‏‎ ‎‏تربیتی استفاده می شود.‏

هدف های تربیتی‎[13]‎

‏«هدف» در لغت به معنای نشانۀ تیر و چیز بلند و برافراشته است؛ و در اصطلاح، غایت‏‎ ‎‏و مقصودی است که انسان برای نیل به آن می کوشد.‏‎[14]‎‏ هدف، نقطه ای است که انسان به‏‎ ‎‏طرف آن حرکت می کند و جهت زندگی و جهت کوشش های او را روشن می سازد. به‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 574
‏دیگر سخن، اهداف نشانگر وضعیت هایی هستند که آدمی درصدد تحقق آن ها است. ‏

‏بنابراین هدف های تربیتی، بیانگر وضعیت هایی هستند که ضمن مشخص کردن جهت‏‎ ‎‏فعالیت های تربیتی، باید آن ها را نیز تحقق بخشید.‏

روش های تربیتی‎[15]‎

‏مراد از «روش»، راه و طریقه ای است که اعمال و بررسی های تربیتی را منظم و متصل‏‎ ‎‏به هدف تربیتی می کند. اهداف تربیتی از طریق روش های تربیتی تحقق پیدا می کنند.‏‎[16]‎

مبانی تربیت

‏تربیت انسان باید بر چه اساسی پایه گذاری شود؟ آیا تعیین و تبیین هدف های تربیتی‏‎ ‎‏در این زمینه کافی است؟‏

‏به نظر می رسد روشن ساختن هدف های تربیتی، کمک مهمی در این مورد باشد؛‏‎ ‎‏گرچه کافی نیست؛ زیرا مبانی تربیت، از جایگاه و امکانات و محدودیت های انسان و‏‎ ‎‏ضرورت هایی که حیات آدمی همواره تحت تأثیر آن ها است، بحث می نماید.‏

‏مبانی تعلیم و تربیت را به طور کلی می توان به دو دسته تقسیم کرد: مبانی علمی، و‏‎ ‎‏مبانی فلسفی.‏

‏مبانی علمی آموزش و پرورش با توجه به جنبه های زیستی، اجتماعی و روانیِ مورد‏‎ ‎‏تربیت مشخص می شود.‏

‏مبانی فلسفی، از ملاحظات اخلاقی و فلسفی مربوط به طبیعت آدمی و هدف های‏‎ ‎‏تربیت افراد، نتیجه گرفته می شود.‏

‏در بررسی مبانی مختلف تربیت، تقریباً سه مبنا اهمیت بیش تری یافته است که در‏‎ ‎‏این جا به بیان و ارزیابی آن ها می پردازیم:‏

الف. تربیت طبیعی

‏تربیت انسان، بدون در نظر گرفتن ساختمان و شکل خاص جسمانی اش، خصوصیات‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 575
‏و وظایف اعضا و... امکان پذیر نیست؛ زیرا قوانین زیست شناسی عمومی و خصوصی‏‎ ‎‏دربارۀ وی، مانند هر موجود دیگری صادق است.‏

‏اگر تربیت را مجموعۀ اعمالی بدانیم که روی موجود زنده اِعمال می شود تا او را در‏‎ ‎‏رسیدن به هدفی ـ که در سرنوشتش مقدّر است ـ یاری کند، و هدف نیز در درون ذات و‏‎ ‎‏طبیعتش موجود می باشد، هدف از اقدامات تربیتی، ظهور و تحقق این اهداف می باشد. با‏‎ ‎‏این فرض، تربیت سعی خواهد کرد خود را با قوانین طبیعت منطبق سازد و از مخالفت با‏‎ ‎‏این قوانین بپرهیزد.‏

‏البته باید توجه داشت که تربیت طبیعی، معانی و یا اَشکال متعددی دارد؛ که مهم ترین‏‎ ‎‏آن، تعلیم و تربیت منفی است. در این شکل از تربیت طبیعی، به طبیعت اعتماد کامل‏‎ ‎‏می شود و همۀ تمایلات انسان، اعم از فکری، اجتماعی، هنری و... شکوفا می گردد.‏

‏تصور "روسو" از تربیت چنین است:‏

‏اگر آدمی خوب است، همچنان خوب باقی می ماند... پس راه ورود بر معایب را ببندید؛ در‏‎ ‎‏نتیجه، قلب انسان برای همیشه پاک و صاف خواهد ماند. روی این اصل، من تعلیم و تربیت‏‎ ‎‏منفی را بهترین نوع تعلیم و تربیت، یا بهتر بگویم: تنها تعلیم و تربیت مفید می شناسم...‏‎ ‎‏تعلیم و تربیت منفی به کسی اخلاق نمی دهد، ولی از معایب جلوگیری می نماید؛ حقیقت‏‎ ‎‏نمی آموزد، اما  از اشتباه حفظ می کند. باید همچون خدمتکار باغبان ‏‏[‏‏گل ها‏‏]‏‏ بود که وظیفه ای‏‎ ‎‏جز ریشه کن کردن علف های هرز ندارد.‏‎[17]‎

ارزیابی مبنای تربیت طبیعی

‏دو اندیشۀ پربار را مدیون نظریه پردازان طرفدار تربیت طبیعی می باشیم: یکی اندیشۀ‏‎ ‎‏مطابقت دادن تربیت با پیشرفت رشد جسمی و مغزی موجود؛ و دیگری اندیشۀ استفاده‏‎ ‎‏از همۀ یافته های علوم برای دست یافتن بر این انطباق.‏

‏با صرف نظر از این دو نکته، مبنای تربیت طبیعی، نامفهوم و غیر قابل قبول است؛ زیرا‏‎ ‎‏نفس انسان دارای مراحلی است که تنها در مراحل بسیار ابتدایی و رشد نایافته، تحت تأثیر‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 576
‏طبیعت قرار دارد؛ و در مراحل بعدی و با رشد بیش تر (و به نسبت های مختلف) از این‏‎ ‎‏جبر آزاد می شود.‏

‏با توجه به این که قرآن از تربیت، تعبیر به «تزکیه» و «تطهیر» فرموده است، اساساً باید‏‎ ‎‏کوشش انسان در تربیت، مصروف این آزادی و مبارزه با هوا و هوس شود؛ که در حقیقت‏‎ ‎‏چیزی جز تعدیل غرایز یا تعدیل نیازهای طبیعی انسان نمی باشد.‏

‏به دیگر سخن، انسان دارای طبیعتی مادی، اجتماعی، انسانی و الهی است؛ سؤال این‏‎ ‎‏است که ضرورت های مربوط به کدام یک از این طبایع را باید مبنای تربیت طبیعی قرار داد؟‏

‏کوتاه سخن آن که موجود زنده ـ و به ویژه انسان ـ نمی تواند به مدارج عالی تر خود‏‎ ‎‏نایل گردد، مگر این که مدارج پایین را پشت سر گذارد یا به گونه ای آن ها را فدا کند. به‏‎ ‎‏همین دلیل، تربیت هرگاه طبیعی باقی بماند به دشواری می تواند اجتماعی باشد. افزون بر‏‎ ‎‏آن، بین طبیعت و انسانیت ـ یعنی صفات خاص انسانی ـ نیز تناقض وجود دارد. بدین‏‎ ‎‏ترتیب، تربیت اگر کاملاً طبیعی باشد، تربیت نیست و اگر تربیت (واقعی) است، نمی تواند‏‎ ‎‏کاملاً طبیعی باشد.‏

ب. تربیت اجتماعی

‏تعلیم و تربیت، در حقیقت مجموعۀ اعمالی است که از طریق محیط اجتماعی، روی‏‎ ‎‏افراد تأثیر می گذارد تا سازگاری آنان را با وضع موجود، تسهیل و تسریع و یا بهتر و کامل تر‏‎ ‎‏سازد. تعلیم و تربیت به یک اعتبار، تدابیری است که برای اجتماعی بار آوردن نسل جوان‏‎ ‎‏اتخاذ می شود. تربیت اجتماعی در واقع کوششی است برای این که فرد را با اصولی آشنا‏‎ ‎‏سازد که رعایت آن ها، فرد را به عنوان تکمیل کنندۀ گروه و اجتماع می گرداند.‏

ارزیابی تربیت اجتماعی

‏در این که تربیت، وسیلۀ تکامل اجتماعی است و پیوستن فرد به گروه را ممکن‏‎ ‎‏می سازد، چنان که وسیلۀ سازگاری با محیط مادی نیز می باشد، جای تردید نیست و مطلبی‏‎ ‎‏است مورد قبول؛ اما آیا می توان ادعا کرد که تربیت همین است و بس؟ افزون بر آن،‏‎ ‎‏مشخصۀ تربیت اجتماعی چه خواهد بود؟‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 577
‏اگر مطلب را دقیق تر مورد ملاحظه قرار دهیم مشاهده می کنیم که تربیت اجتماعی به‏‎ ‎‏این معنا، چندان تفاوتی با پرورش حیوانات ندارد و با توجه به شناختی که از روح انسان و‏‎ ‎‏درجات و مقامات آن و لزوم رشد و رهایی از گرفتاری ها و بندهای طبیعت و اجتماع‏‎ ‎‏داریم، نمی توانیم تربیت واقعی را به عنوان پرورش شبه حیوانی خادم جامعه بدانیم.‏

‏بدین ترتیب، این جا نیز خود را در مقابل تناقض مهمی (نظیر آنچه در تربیت بر‏‎ ‎‏مبنای  طبیعت با آن مواجه شدیم) می یابیم. یا تربیت کاملاً و منحصراً اجتماعی است و‏‎ ‎‏تربیت واقعی نیست؛ یا تربیت واقعی است؛ که در این صورت، نمی تواند منحصراً‏‎ ‎‏اجتماعی باشد؛ زیرا انسان در آنچه از راه ملحق شدن به جامعه در او تحقق می یابد‏‎ ‎‏خلاصه نمی شود.‏

ج. تربیت انسانی ـ الهی

‏با توجه به ویژگی های روح و روان انسان و نیز با عنایت به نارسایی های تربیت طبیعی‏‎ ‎‏و تربیت اجتماعی، به این نتیجه می رسیم که هدف و مبنای تربیت نمی تواند منحصر به‏‎ ‎‏تأمین غرایز طبیعی و وسیله ای برای شکوفایی آن ها باشد؛ بلکه باید از طبیعت و ارضای‏‎ ‎‏غرایز طبیعی او فراتر رود و اهداف او را محقق سازد؛ زیرا طبیعت و اجتماع، تنها وسیله ای‏‎ ‎‏جهت رشد و شکوفایی انسان هستند و مانند هر وسیلۀ دیگر، محدودیت هایی دارند و در‏‎ ‎‏مقابل تعالی مقاومت می کنند.‏

‏آدمی از طبیعت خود، از جسم و از تمایلات خود، و نیز از اجتماع یا نهادهای آن، برای‏‎ ‎‏آنچه قرار است بشود، به عنوان وسیله استفاده می کند. بنابراین باید ابزار طبیعی، صورتی‏‎ ‎‏مطلوب داشته باشد تا با ابزار اجتماعی انطباق کامل پیدا کند و بتواند از هر یک از این دو،‏‎ ‎‏حداکثر استفاده را بنماید. همچنین باید مقاومت ها و محدودیت هایی که به آن ها اشاره‏‎ ‎‏شد، از میان برداشته شوند و نقش وسیله بودن آن ها همواره مورد نظر باشد.‏

‏با این توضیح، تناقض اصلی تعلیم و تربیت ـ که همۀ تناقضات دیگر منشعب از آن‏‎ ‎‏است ـ آشکار و حل می شود و روشن می گردد که مسأله اساسی تربیت، بازگشت به‏‎ ‎‏خویشتن است؛ بازگشتی که مستلزم گذشتن از طبیعت ساخته و پرداخته و تا حدی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 578
‏خارجی، به مقتضیات درونی انسان است که موجب می شود وجدان معنوی شکل گیرد.‏‎ ‎‏این امر، جز با زیر فرمان آوردن طبیعت و سازش متقابل با آن امکان پذیر نیست. مسأله‏‎ ‎‏تربیت، مسأله تأثیر گذاشتن بر روی طبیعت به منظور تبدیل آن به صورتی روحانی و‏‎ ‎‏معنوی است.‏

‏از آنچه گفته شد چنین نتیجه می گیریم که مسأله بازگشت به خود، در عین حال، مسأله‏‎ ‎‏رهایی از خویشتن هم می باشد. به دیگر سخن، تربیت و تزکیه چیزی جز حرکت در‏‎ ‎‏مراتب وجودی و مراتب ذات خود نیست؛ فرار از خود، برای رسیدن به خود؛ یا نجات‏‎ ‎‏یافتن از خودِ نازل (خود طبیعی، اجتماعی و...) و رسیدن به خودِ برتر.‏

‏کوتاه سخن این که تربیت می تواند طبیعی خوانده شود؛ ولی نه از آن جهت که‏‎ ‎‏هدف های طبیعت را پذیرفته است، بلکه از آن روی که جریان سیر و تربیت خود را با‏‎ ‎‏رشد، وفق می دهد و به اقتضای آن تنظیم  می نماید.‏

‏همچنین، تربیت می تواند اجتماعی نامیده شود؛ زیرا ملحق شدن به زندگی‏‎ ‎‏اجتماعی،  وسیله ای است که از طریق آن، انسان به ارزش های  والاتر پی می برد و آن ها را‏‎ ‎‏تقویت می کند.‏

‏اما تربیت به همین جا خاتمه نمی یابد؛ بلکه به تربیت انسانی می رسد که هدف آن به‏‎ ‎‏دست آوردن استقلال معنوی و اخلاقی است. و تربیت انسانی (یا الهی) هم محدود به یک‏‎ ‎‏یا چند مرتبه نیست، بلکه با نایل شدن به هر مرتبه، افق های پهناور و روشن تری مقابل‏‎ ‎‏دیدگان انسان جلوه گر می شود و بنابراین، سیر و حرکت ادامه می یابد.‏‎[18]‎

مبانی تربیتی امام خمینی رحمه الله

‏برای شناخت مبانی تربیتی امام خمینی، ابتدا باید به این نکته عنایت داشت که اساس و‏‎ ‎‏پایۀ هر سیستم تربیتی، بر سه موضوع خدا، جهان و انسان مبتنی است. به دیگر سخن،‏‎ ‎‏اتخاذ تدابیر تربیتی، مبانی، تعیین اهداف و روش های تربیتی در هر مکتبی، بر اساس‏‎ ‎‏دیدگاه های صاحب نظران آن مکتب نسبت به جهان و انسان پایه گذاری می شود. بنابراین،‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 579
‏برای شناخت مبانی و فلسفۀ تربیتی امام خمینی، باید دیدگاه های آن حضرت را در مورد‏‎ ‎‏سه موضوع فوق بررسی کنیم؛ که در این جا تنها به اشاره ای مختصر بسنده می کنیم.‏

خداوند از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏دیدگاه امام خمینی دربارۀ خداوند برگرفته از اسلام می باشد. البته با توجه به این که‏‎ ‎‏دیدگاه های مذاهب و فِرَق اسلام نسبت به خداوند، گوناگون و متفاوت است، می توان‏‎ ‎‏گفت که دیدگاه حضرت امام در این زمینه، دیدگاهی فلسفی ـ عرفانی است. از نظر آن‏‎ ‎‏حضرت، خداوند مبدأ و مقصد همۀ موجودات  است:‏

‏ما از خدا هستیم همه. همۀ عالم از خدا است؛ جلوۀ خدا است و همۀ عالم به سوی او‏‎ ‎‏بر خواهد گشت.‏‎[19]‎

‏امام خدا را حاضر و ناظر و مراقب همه چیز و همه کس می داند و می فرماید:‏

‏خدا هست؛ غفلت نکنید از او! خدا حاضر است؛ همۀ ما تحت مراقبت هستیم.‏‎[20]‎

‏همۀ عالم محضر خدا است؛ هر چه واقع می شود در حضور خدا است.‏‎[21]‎

‏از دیدگاه او همۀ جهان و هستی(ما سوی الله ) جلوۀ حضرت حق و عین فقر و‏‎ ‎‏وابستگی به او است:‏

‏به قلوب محجوب و منکوس خود برسانید که عالَم، از اعلی علّیین تا اسفل سافلین، جلوۀ حق‏‎ ‎‏ـ جلّ و علا ـ و در قبضۀ قدرت او است.‏‎[22]‎

جهان از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏از دیدگاه حضرت امام ـ همچون اکثر بزرگان فلسفه و عرفای اسلامی ـ جهان هستی‏‎ ‎‏(ما سوی الله ) هرمی است که رأس آن واجب الوجود (خدا) است و همۀ آنچه در مراتب‏‎ ‎‏بعدی قرار گرفته اند موجودات ممکنی هستند که نه تنها فقیرند، بلکه عین فقر و نیاز و‏‎ ‎‏جلوۀ آن ذات می باشند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 580
‏البته از نظر فلاسفه، عرفای اسلامی و حضرت امام، جهان مراتبی دارد که از خداوند به‏‎ ‎‏عنوان مبدأ هستی شروع شده و در نهایت، به عالم طبیعت منتهی شده است؛ که از آن تعبیر‏‎ ‎‏به «قوس نزول» می نمایند و معتقدند که عالم طبیعت و موجودات آن، به اقتضای رحمت‏‎ ‎‏خداوندی، حرکت تکاملی خود را بی وقفه ادامه می دهند تا به مبدأ و مقصد‏‎ ‎‏نهایی(خداوند) برسند؛ و از این سیر تکاملی، تعبیر به حرکت در «قوس صعود» می نمایند.‏

‏از دیدگاه این بزرگان، مراحل سیر و حرکت موجودات و مراتب عالم هستی عبارتند‏‎ ‎‏از: عالم عقل، عالم مثال (نفس) و عالم طبیعت. البته از نظر این بزرگان، انسان در بین‏‎ ‎‏موجودات عالم هستی، دارای امتیاز و ویژگی خاصی است که در ذیل بیان می شود.‏

انسان از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏انسان از دیدگاه فلاسفه و عرفای اسلامی و نیز حضرت امام، دارای امتیازات و‏‎ ‎‏ویژگی هایی است که در مکاتب تربیتی دیگر، با این عمق و گستره، کم تر به آن اشاره شده‏‎ ‎‏است. به عنوان نمونه، با یک نظر اجمالی در کلمات و نوشته های حضرت امام در مورد‏‎ ‎‏انسان، با این ویژگی ها مواجه می شویم:‏

‏1. انسان موجودی است دارای دو جنبۀ مادی و معنوی. ‏

‏ایشان می فرمایند:‏

‏انسان دو جنبه دارد: یکی جنبۀ معنوی، و یکی جنبۀ ظاهری و مادی. انسان ها در جنبه های‏‎ ‎‏معنوی یک نحو تعلیمات دارند، و در جنبه های مادی یک نحو دیگر؛ و اگر این دو با هم جمع‏‎ ‎‏شوند، یک انسان به تمام معنا به وجود خواهد آمد.‏‎[23]‎

‏2. یگانگی و اتحاد جسم و روح در انسان‏

‏انسان موجودی است دارای دو بُعد جسمی و روحی؛ ولی باید توجه داشت که این دو‏‎ ‎‏بُعد، از هم جدا و مباین نیستند، بلکه تکمیل کنندۀ یکدیگر می باشند. بنابراین در تربیت نیز‏‎ ‎‏باید به نیازهای هر دو بُعد توجه شود. حضرت امام می فرمایند:‏

‏روح و جسم با هم وحدت دارند، جسم ظلّ روح است، روح باطن جسم است. جسم ظاهر‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 581
‏روح است. این ها با هم یکی هستند؛ جدایی از هم ندارند... .‏‎[24]‎

‏3. دارای فطرت توحیدی و الهی‏

‏انسان از اول این طور نیست که فاسد به دنیا آمده باشد؛ از اول با فطرت خوب به دنیا آمده؛ با‏‎ ‎‏فطرت الهی به دنیا آمده؛ ‏«کلّ مولود یولد علی الفطرة»‏ که همان فطرت انسانیت، فطرت‏‎ ‎‏صراط مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است. این تربیت ها است که یا همین فطرت را‏‎ ‎‏شکوفا می کنند و یا جلوی شکوفایی فطرت را  می گیرند.‏‎[25]‎

‏4. طالب بی نهایت و کمال مطلق‏

‏انسان موجودی است که در هر مسیری که حرکت کند، به اندک و یا فراوان قانع‏‎ ‎‏نمی شود و بلکه طالب بی نهایت است. امام خمینی در این باره می فرمایند:‏

‏و این بشر یک خاصیت هایی دارد که در هیچ موجودی نیست؛ من جمله این است که در‏‎ ‎‏فطرت بشر، طلب قدرت مطلق است نه قدرت محدود؛ طلب کمال مطلق است نه کمال‏‎ ‎‏محدود؛ علم مطلق را می خواهد؛ قدرت مطلقه را می خواهد... اگر تمام عالم را، تمام این‏‎ ‎‏کهکشان ها و تمام این سیارات و ثوابت و هر چه هست، در تحت سلطۀ یک نفر بیاید، باز‏‎ ‎‏قانع نمی شود؛ برای این که این ها کمال مطلق نیست. تا نرسد به آن جایی که اتصال به‏‎ ‎‏دریای کمال مطلق پیدا بکند و فانی در آن جا بشود، برایش اطمینان حاصل نمی شود.‏‎[26]‎

‏5. موجود مسئول و انتخابگر‏

‏انسان موجودی است مستقل، آزاد، انتخابگر و امانت دار خداوند. او می تواند هر کدام‏‎ ‎‏از راه های سعادت و یا شقاوت را انتخاب کند؛ و این قدرت انتخاب او را مسئول اعمال‏‎ ‎‏خود خواهد کرد. حضرت امام در این مورد می فرماید:‏

‏هر کاری را که انسان عهده دار شد ‏‏[‏‏انتخاب کرد‏‏]‏‏ مسئول آن کار است؛ مسئول است در‏‎ ‎‏این که به راستی و امانت عمل کند و... .‏‎[27]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 582
‏6. خلیفۀ الهی‏

‏ویژگی ها و امتیازات و تفاوت های انسان با دیگر موجودات جهان هستی از نظر‏‎ ‎‏فلاسفه و عرفای مسلمان و نیز حضرت امام بسیار و متعدد می باشد. ولی آنچه از همه‏‎ ‎‏مهم تر است و در حقیقت، می توان گفت با شناخت و درک این ویژگی، دیگر امتیازات‏‎ ‎‏انسان هم شناخته می شود، این است که انسان خلیفۀ خداوند در زمین است. به همین‏‎ ‎‏جهت حضرت امام از انسان، تعبیر به «عصارۀ همۀ موجودات عالم»‏‎[28]‎‏ می کند و علاوه بر آن‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏انسان یک موجود عجیبی است در جمیع طبقاتِ موجودات و مخلوقات باری تعالی، هیچ‏‎ ‎‏موجودی مثل انسان  نیست... .‏‎[29]‎

‏با توجه به این ویژگی انسان است که عرفا از او تعبیر به «کَوْن جامع» کرده اند و معتقدند‏‎ ‎‏که انسان، هم عالم طبیعت است و هم عالم مثال و هم عالم عقل. به این معنا که محدود به‏‎ ‎‏یکی از عوامل سه گانه نمی باشد، بلکه ویژگی های همۀ این عوالم را بالقوّه دارا می باشد و‏‎ ‎‏انسان می تواند و باید با یک حرکت تکاملی، از جنبۀ طبیعت خود عبور کند و به عالم مثال‏‎ ‎‏و سپس عالم عقل برسد و به این صورت، هستی را در نوردد و آینۀ تمام نمای جمال و‏‎ ‎‏جلال حضرت حق شود.‏

‏حضرت امام این ویژگی ها را مبنای تربیت انسان می دانند. بنابراین، نمی توان گفت که‏‎ ‎‏ایشان به مبنای تربیت طبیعی، اجتماعی و یا حتی انسانی به معنای اومانیستی آن معتقدند،‏‎ ‎‏بلکه حضرت امام، مبنای تربیت را همان استعداد بالقوّۀ نامتناهیِ انسان می دانند که باید با‏‎ ‎‏تربیت صحیح، او را خلیفه خداوند و آینۀ تمام نمای جمال و جلال الهی نماید.‏

‏البته این مبنا را می توان همان مبنای تربیت انسانی ـ الهی دانست، ولی با این قرائت‏‎ ‎‏که  در مورد دیدگاه عرفا و حضرت امام نسبت به انسان و توانایی های شگرف او‏‎ ‎‏توضیح  دادیم.‏

‏نتیجه این که محدودۀ تربیت نباید تنها به همین عالم طبیعت منحصر گردد، بلکه انسان‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 583
‏باید عوالم دیگر را بشناسد و در آن ها نیز سیر نماید تا بتواند استعدادهای همه جانبۀ خود‏‎ ‎‏را شکوفا سازد.‏

‏البته باید توجه داشت که مربی و یا کسی که می خواهد از راه تربیت، دیگران را رشد‏‎ ‎‏دهد، باید خود، بهره ای از این عوالم برده باشد؛ از این رو، هدایت و تربیتِ راستین، کار هر‏‎ ‎‏کسی نیست، بلکه در درجۀ اول پیامبر عظیم الشأن اسلام و ائمۀ معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ هستند که‏‎ ‎‏با سیر در مراتب بالای انسانیت می توانند از دیگران دستگیری کنند و به آن عوالم هدایت‏‎ ‎‏نمایند و به واسطۀ دستگیری و هدایت آن ها، دیگران نیز ممکن است تا حدودی‏‎ ‎‏شایستگی هدایت و مربی گری را بیابند.‏

اهداف تربیتی

‏پیش از پرداختن به اهداف تربیتی اسلام و برخی مکاتب دیگر و بررسی دیدگاه امام‏‎ ‎‏خمینی در این زمینه، یادآوری دو نکته مفید است:‏

‏1. اهداف تربیتی در یک تقسیم بندی کلی به دو بخش تجزیه می شوند:‏

‏الف. اهداف واسطه ای و مرحله ای؛‏

‏ب. هدف نهایی یا برترین هدف.‏

‏اگر مکتب تربیتی، خط سیر و حرکت انسان را تا نهایت و رسیدن به مقصود پایانی‏‎ ‎‏ترسیم کند و نشان دهد، در این صورت هدف قصوای تربیت را مشخص کرده است؛ که‏‎ ‎‏البته برای رسیدن به آن هدف، می تواند اهداف ریز و درشتی را نیز(به عنوان اهداف‏‎ ‎‏مرحله ای) تبیین و تعیین نماید. البته لازم نیست اهداف مرحله ای چندان دقیق و‏‎ ‎‏تغییرناپذیر باشند؛ زیرا بر اساس شرایط و موقعیت های متفاوت، این اهداف واسطه ای‏‎ ‎‏می توانند تغییر یابند و دگرگون شوند.‏

‏در مقابل، اگر مکتب تربیتی مورد نظر، از ارائه و یا تعیین هدف نهایی عاجز باشد،‏‎ ‎‏نمی تواند اهداف  مرحله ای را نیز به گونه ای دقیق، حساب شده و در طول یکدیگر ارائه‏‎ ‎‏نماید. این حقیقت که  برخی مکاتب تربیتی از ارائه و تعیین هدف نهایی عاجزند، ریشه در‏‎ ‎‏مبانی آن ها و نشناختن نیروهای  شگرف و عظیم درونی انسان دارد؛ که در مباحث اهداف‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 584
‏تربیتی به برخی از آن ها برخورد خواهیم کرد.‏

‏2. تعیین هدف نهایی و اهداف مرحله ای گرچه ضروری و لازم است، ولی جایگزین‏‎ ‎‏برنامه ها و شیوه های تربیتی نمی شود. تعیین هدف یا اهداف، همانند علامت، نور و یا‏‎ ‎‏جهتی است که مسیر را نشان می دهد، ولی علاوه بر آن، باید مشخص شود که مورد تربیت‏‎ ‎‏در چه مرحله ای از رشد قرار دارد، و تاکنون چه مراحلی را طی نموده است، و‏‎ ‎‏استعدادهای مختلف او چگونه است، و این مسیر را تا این مرحله به چه صورت و چگونه‏‎ ‎‏پیموده است. به هر حال، تعیین هدف یا اهداف تربیتی، گرچه کافی نیست، ولی‏‎ ‎‏لازم  می باشد.‏

‏در این جا ابتدا و به طور مختصر، نگاهی داریم به هدف یا اهداف تربیتی برخی مکاتب‏‎ ‎‏و پس از آن، دیدگاه اسلام را به طور کلی و دیدگاه حضرت امام را به طور خاص مورد‏‎ ‎‏بررسی قرار خواهیم داد.‏

رئالیسم[30]

‏باید توجه داشت برخی مکاتب تربیتی، آن گونه که ما انتظار داریم، در صدد ارائه و یا‏‎ ‎‏مشخص کردن هدف غایی و یا اهداف مرحله ای تربیت نیستند و یا در این جهت موفق‏‎ ‎‏نبوده اند. برخی از آن ها به جای تعیین هدف های تربیتی، به شرایط آن و یا به تشریح‏‎ ‎‏شرایط رشد(که لازمۀ عمل تربیتی است) بسنده کرده اند.‏

‏به عنوان نمونه، آقای پرفسور "برودی" نمایندۀ مکتب تربیتی رئالیسم، زندگی خوب را‏‎ ‎‏هدف اساسی تعلیم و تربیت تلقّی می کند. ولی خود، اعتراف دارد که نظر مربیان دربارۀ‏‎ ‎‏آنچه زندگی خوب را می سازد یکسان نیست. بنابراین، برای حل این مشکل، خصوصیاتی‏‎ ‎‏را برای زندگی خوب تعیین می کند و چهار جنبه را به عنوان جنبه های شخصی زندگی‏‎ ‎‏خوب ارائه می نماید:‏

‏1. برخورداری از سلامت بدنی؛‏

‏2. برخورداری از امنیت عاطفی؛‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 585
‏3. احساس قدرت و احترام؛‏

‏4. بیم و امید نسبت به آینده.‏

‏به نظر "برودی" شخصیت انسان از سه بُعد یا خصوصیت عمده تشکیل شده است:‏

‏1. رشد و تحقق خود؛‏

‏2. آزادی خود؛‏

‏3. وحدت خود.‏

‏به نظر او چون این خصوصیات اساسی، شخصیت هر فرد را تشکیل می دهند، بنابراین‏‎ ‎‏آنچه برای یک فرد، اساسی یا خوب تلقّی می شود، برای دیگران نیز خوب می باشد، روی‏‎ ‎‏این اصل، ابهام مفهوم «خوب» نیز از میان می رود.‏‎[31]‎

‏ایشان با مطرح کردن سه بُعد شخصیت هر فرد، به ویژه با توضیحاتی که در مورد‏‎ ‎‏«رشد خود» و «آزادی خود» می دهند، مقداری به رفع تناقضات نزدیک شده اند؛ ولی به‏‎ ‎‏هیچ وجه نتوانسته اند مشکلات را حل نمایند و مثلاً توضیح دهند که مقصود از «رشد‏‎ ‎‏خود» کدام «خود» می باشد و تا چه حد می توان آن را رشد داد و یا...‏

اگز یستانسیالیسم[32]

‏این لغت که به معنای «وجودگرایی» می باشد از مشرب فلسفی و دیدگاه فیلسوف‏‎ ‎‏معروف دانمارکی "سورن کیرککارد"‏‎[33]‎‏ نشأت گرفته است. این مکتب فلسفی، دو مفهومآزادی و مسئولیت را پایۀ فلسفۀ خود قرار می دهد و معتقد است که کودک را باید طوری‏‎ ‎‏تربیت کرد که از آزادی لازم بهره مند باشد و خود را مسئول کیفیت زندگی خویش بداند.‏

‏تمام شاهکار آقای "سارتر" و دیگران در مطرح کردن مکتب «اگزیستانسیالیسم» این‏‎ ‎‏بود که با جهان غرب ـ که با فراموشی انسان، شخصیت او را وسیله ای برای پیشرفت‏‎ ‎‏ماشینیزم کر و کور قرار داد ـ مبارزه کرد و تلاش نمود تا شخصیت، ارزش و اختیار انسان‏‎ ‎‏را در مقابل قربانی شدنش به پای بت ماشین، به او بازگرداند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 586
‏اما با انکار خدا، تکیه گاه و نقطۀ امید انسان را از او گرفت و او را تنها، مأیوس و نا امید‏‎ ‎‏به حال خود رها کرد و در این تنهایی و نا امیدی، بار سنگین همۀ اعمالش را بر دوشش‏‎ ‎‏نهاد؛ و افزون بر آن، مسئول سرنوشت همۀ انسان ها قرارش داد.‏

‏آقای "وان کلیو موریس" جنبه های تربیتی این فلسفه را مورد بحث قرار می دهد‏‎ ‎‏و  می گوید:‏

‏اگر تعلیم و تربیت بنا باشد واقعاً جنبۀ انسانی داشته باشد، باید آگاهی را در فرد بیدار کند. این‏‎ ‎‏آگاهی مربوط به آگاهی از هستی خود، به عنوان فردی که در دنیا حضور دارد، می باشد.‏‎[34]‎

‏همان گونه که ملاحظه می فرمایید در این مکتب، جز به بیداری آگاهی در فرد و یا‏‎ ‎‏این که انسان، مسئول ساختن ماهیت خود می باشد، به اهداف مرحله ای یا هدف نهایی‏‎ ‎‏تربیتی اشاره نشده است و موارد فوق، به ویژه با توجه به انکار خداوند و عدم شناخت و‏‎ ‎‏ارتباط با او، نمی تواند هدف مطلوب تربیت انسان تلقّی شود.‏

پوزیتیویسم

‏این مکتب نیز ارائه اهداف تربیتی را به معنایی که ما انتظار داریم، نمی پذیرد. به عقیدۀ‏‎ ‎‏"هانری دویدایکن" در جریان تربیتی نباید به هدف، قصد و نیز به جنبۀ عقلانی، بیش از‏‎ ‎‏حد اهمیت داد. بسیاری از آنچه فرد در جریان فرهنگی شدن می آموزد، بدون هدف و‏‎ ‎‏نقشه و فاقد جنبۀ عقلانی می باشد.‏‎[35]‎

‏به نظر ما اگر تربیت به جنبۀ عقلانی اهمیت ندهد، اساساً معنای خود را از دست‏‎ ‎‏می دهد؛ زیرا آنچه او به عنوان تربیت مطرح می کند، خود به خود و بدون برنامه صورت‏‎ ‎‏می گیرد. شکی نیست که انسان از محیط و شرایط آن تأثّر می پذیرد؛ با این وجود، هر نوع‏‎ ‎‏تأثیری را نمی توان تربیت گفت، بلکه تربیت به معنای خلق شرایطِ طبیعی، اجتماعی،‏‎ ‎‏خانوادگی و روانیِ رسیدن به نقطۀ مطلوب، یا متأثّر شدن از این شرایط برای حرکت به‏‎ ‎‏طرف نقطۀ مطلوب می باشد. و در جایی که استعدادهای شگرف انسانی شناخته نشود و‏‎ ‎‏نقطۀ مطلوبی به عنوان هدف ارائه نگردد، به کار بردن واژۀ «تربیت» بی مورد است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 587

جان دیویی

‏"جان دیویی" از مربیان و استادان برجستۀ تربیتی و نظریه پردازان آمریکایی، به جای‏‎ ‎‏ارائه هدف یا اهداف تربیتی، تنها به ارائه اصول هدف های تربیتی صحیح بسنده می کند.‏‎ ‎‏این اصول عبارتند از:‏

‏1. هدف های تربیتی باید با توجه به معنی رشد و ترقّی بیان شوند؛‏

‏2. هدف های تربیتی باید با توجه به افکار، عقاید، عادات، تمایلات و اعمال فرد تهیه و‏‎ ‎‏تنظیم گردند؛‏

‏3. هدف های تربیتی باید موافق با اید آل های اجتماعی جامعه باشند؛‏

‏4. هدف های تربیتی باید مؤید یکدیگر باشند؛‏

‏5. هدف های تربیتی باید قابل اجرا، جامع و قابل فهم باشند؛‏

‏6. هدف های تربیتی باید متغیّر باشند. به نظر ایشان نظر به این که احتیاجات جامعه،‏‎ ‎‏افراد و مبانی تربیتی در حال تغییر هستند، هدف های تربیتی نیز باید متغیّر و با احتیاجات‏‎ ‎‏جامعه و افراد سازش داشته باشند.‏‎[36]‎

‏ارائه شرایط و خصوصیات اهداف تربیتی، اگر چه مفید و در ارائه اهداف مرحله ای‏‎ ‎‏ضروری است، ولی از طرف دیگر، می تواند به خاطر فرار از ارائه یک هدف غایی تربیتی‏‎ ‎‏و انتقاداتی که بر آن و بر مبانی اولیۀ آن وارد است، اتخاذ شده باشد؛ که البته این مطلب در‏‎ ‎‏مورد "جان دیویی" نیز صادق است. به نظر می رسد دلیل این که ایشان موفق به ارائه اهداف‏‎ ‎‏تربیتی و دفاع شفاف از آن نشده اند، این است که او و امثال او در پی انتخاب یک مبنای‏‎ ‎‏تربیتی نبوده و یا این که خود، متوجه تناقضات و اشکالات مبنای خود شده اند.‏

اهداف برگرفته از مبانی تربیتی

‏در یک تقسیم بندی دیگر، می توان اهداف تربیتی مکتب های مختلف را بر اساس‏‎ ‎‏مبانی آن ها به سه گروه تقسیم کرد:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 588
‏1. گروه نخست کسانی هستند که در اهداف تربیتی، تنها نظر به نیازهای طبیعی و‏‎ ‎‏برآورده شدن آن ها  دارند.‏

‏بسیاری از مکتب ها، اعم از این که تصریح کرده یا نکرده باشند، تنها توجه به غرایز و‏‎ ‎‏نیازهای طبیعی انسان دارند و مقصودشان از تعلیم و تربیت، چیزی جز آموزش‏‎ ‎‏روش هایی برای سیر کردن شکم، ارضای غریزۀ جنسی و رشد و سلامت جسمی‏‎ ‎‏نمی باشد. در نتیجه، بالاتر از این ها اهدافی را نمی شناسند و نمی پذیرند.‏

‏2. گروه دوم کسانی هستند که اهداف اولیه شان چیزی جز همان ارضای غرایز و‏‎ ‎‏نیازهای طبیعی نیست، ولی برای رسیدن همۀ افراد (به عنوان جامعه) اهداف دیگری را‏‎ ‎‏نیز، مانند آزادی، احترام به قانون، انسان دوستی و... مطرح می نمایند. در این صورت نیز‏‎ ‎‏انسان، حیوانی فرض شده است با همۀ نیازها و غرایزش؛ البته حیوانی اجتماعی و تا‏‎ ‎‏حدی  پیچیده. براساس این فرض، می توان پذیرفت که تربیت به تدریج، مفهوم خود را‏‎ ‎‏باز  می یابد.‏

‏3. گروه سوم اهدافی مانند آزادی، عدالت، نوع دوستی، وطن پرستی و... را به عنوان‏‎ ‎‏اهداف انسانی مطرح می نمایند؛ که اغلب، همان هدف های اجتماعی تلطیف شده‏‎ ‎‏می باشند. در این صورت، نمی توان آن ها را با گروه دوم متفاوت دانست.‏

‏البته در صورتی که در تعیین و تبیین اهداف، یک تحول و نگرش کیفی لحاظ شده و با‏‎ ‎‏توجه به استعدادهای بالقوّه و شگرف انسان و اعتقاد به خدا، ارزش هایی مانند ایثار،‏‎ ‎‏شهادت، تقوا، قرب به خدا و... مطرح شوند، می توان گفت که اهداف تربیتی واقعاً به‏‎ ‎‏صورت انسانی ـ الهی در آمده است. که در این فرض هم، مراتب مختلفی از ارزش های‏‎ ‎‏انسانی ـ الهی به تناسب رشد روحی افراد وجود دارد که در پرتو آن اهداف، مفاهیمی‏‎ ‎‏مانند خلوص، ایثار، تقوا و مراتب مختلف آن ها معنا می یابند.‏

‏در این جا باید یادآوری کنیم اگر مکتبی اهداف انسانی ـ الهی را توصیه کند، در حقیقت‏‎ ‎‏اهداف اجتماعی و طبیعی را نیز به نوعی تلطیف شده و کامل تر، پذیرفته است؛ ولی‏‎ ‎‏مکتب هایی که از محدودۀ اهداف طبیعی یا اجتماعی بالاتر نرفته اند، توان درک و فهم آن‏‎ ‎‏اهداف والا و در نتیجه، توان رسیدن به آن ها را ندارند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 589
‏در ادامۀ بحث می توان اهداف تربیتی کمونیسم، پراگماتیسم، ایدآلیسم، ناتورالیسم و...‏‎ ‎‏را نیز مطرح کرد که به لحاظ محدودیت مقاله و نیز به علت این که اهداف کلی این مکاتب،‏‎ ‎‏به نوعی در بحث اهداف برگرفته از مبانی تربیتی آمده است، به همین مقدار بسنده می کنیم.‏

اسلام و هدف های تربیتی

‏با توجه به بحث اهداف مرحله ای و هدف غایی تربیتی هر مکتب، می توان این دو را از‏‎ ‎‏دیدگاه اسلام به طور جداگانه مورد بحث قرار داد.‏

‏معمولاً در مباحث نظری، ابتدا برترین هدف تربیتی اسلام مطرح و پس از آن به تناسب‏‎ ‎‏شرایط، از اهداف مرحله ای سخن گفته می شود. این شیوه گرچه با توجه به اهمیت و‏‎ ‎‏ارزش هدف نهایی، مطلوب به نظر می رسد، ولی با توجه به مبانی تربیتی، بهتر آن است‏‎ ‎‏که  ابتدا از اهداف طبیعی سخن گفته شود و پس از آن به مرحلۀ سیر تبیین هدف ها‏‎ ‎‏پرداخته  شود، تا به برترین هدف برسد. از این رو در این جا دو بحث را به طور جداگانه‏‎ ‎‏مطرح می کنیم:‏

اهداف واسطه ای یا مرحله ای

‏باید توجه داشت که همۀ آنچه به عنوان اهداف تربیت طبیعی، اجتماعی و یا انسانی، به‏‎ ‎‏معنای اومانیسمی آن وجود دارد، به یک معنی می تواند اهداف مرحله ای اسلام به شمار‏‎ ‎‏آید؛ زیرا اسلام نه تنها غرایز و نیازهای طبیعی و اجتماعی انسان  را انکار نکرده است،‏‎ ‎‏بلکه اهدافی مانند رشد و سلامت جسم، رعایت بهداشت فردی و عمومی، مبارزه با فقر،‏‎ ‎‏آماده کردن شرایط ارضای صحیح غریزۀ جنسی و... را توصیه کرده و آن ها را مطلوب‏‎ ‎‏شمرده است؛ که می توان آن ها را از اولین اهداف مرحله ای اسلام به شمار آورد. در مرحلۀ‏‎ ‎‏بعد، نیازهای  جامعه مانند رعایت مساوات، دوستی با مردم و با ملل دیگر جهان، رعایت‏‎ ‎‏قانون، رعایت آزادی دیگران، برادری و همکاری، عدالت، حقوق بشر، صلح و... مطرح‏‎ ‎‏می شود. این اهداف برای کسانی مطرح است که تا حدودی رشد فکری کرده باشند و‏‎ ‎‏بتوانند از محدودۀ تنگ برآوردن نیازهای فردی خود بیرون آیند و خودخواهی و غرور و‏‎ ‎‏تعصب های فردی را کنار بگذارند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 590
‏توجه به نیازهای اجتماعی انسان و تعیین اهداف مرحله ای در این زمینه، چیزی نیست‏‎ ‎‏که از نظر اسلام، قابل انکار و یا قابل تردید باشد. همۀ دستوراتی که در مورد همکاری و‏‎ ‎‏تعاون اجتماعی، اخوّت اسلامی، رعایت مساوات حقوقی و اقتصادی، خوش اخلاقی،‏‎ ‎‏رعایت حقوق گروه های مختلف اجتماعی وارد شده و صدها آیه و روایت در این زمینه،‏‎ ‎‏می تواند مشخص کنندۀ اهداف تربیتی این مرحله از رشد باشد.‏

‏تنها تفاوت مهمی که در این جا بین اسلام و دیگر مکاتب وجود دارد این است که:‏

‏اولاً: اسلام هیچ کدام از این اهداف را هدف نهایی و برترین هدف نمی داند و همۀ‏‎ ‎‏آن ها را در ردیف اهداف واسطه ای رده بندی می کند.‏

‏ثانیاً: در اسلام راه و ابزار رسیدن به این اهداف به گونه ای تشریح شده است که نه تنها‏‎ ‎‏با اهداف مرحلۀ پیشین و تأمین نیازهای فردی منافات ندارد، بلکه با اهداف والاتر هم‏‎ ‎‏می تواند به طور کامل و شایسته تلفیق و عجین گردد؛ به این معنا که رعایت یک دستور‏‎ ‎‏اسلامی می تواند تأمین کنندۀ چندین هدف در چند مرحله از رشد باشد.‏

‏به هر حال، پس از اهداف واسطه ای گذشته، اهداف انسانی ـ الهی مطرح می گردد که‏‎ ‎‏آن ها نیز به نوبۀ خود دارای مراتبی هستند و تا آن جا که تکامل روحی انسان کشش دارد،‏‎ ‎‏می تواند پیش برود.‏

‏دقت در آیات و روایات، ما را در نام گذاری و تفکیک این هدف ها کمک خواهد کرد؛‏‎ ‎‏که البته بنای تفصیل آن را در این جا نداریم، بلکه تنها به یکی از آن ها که از آیات استفاده‏‎ ‎‏می شود اشاره می کنیم.‏

حیات طیّبه

‏افزون بر این حیاتی که در انسان و سایر موجودات جان دار می شناسیم و آثار آن را‏‎ ‎‏مشاهده می کنیم و در قرآن از آن تعبیر به «حیات دنیوی» شده است، قرآن افق های‏‎ ‎‏گسترده تری را به عنوان «حیات طیّبه» یا «حیات اخروی» در چشم انداز ما نمایان می سازد.‏‎ ‎‏قرآن کریم با صراحت به این حقیقت اشاره می کند که انسان به وسیلۀ ایمان و عمل صالح‏‎ ‎‏و سیر در طریق عبادت می تواند به حیات برتر یا حیات طیّبه نایل آید و باید هدف خود را‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 591
‏حیات طیّبه قرار دهد. قرآن می فرماید:‏

‏«‏مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أوْ اُنْثَیٰ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أجْرَهُمْ بِأحْسَنِ مَا کَانُوا‎ ‎یَعْمَلُونَ‏»‏‏.‏‎[37]‎

‏هر کس از مرد و زن کار نیکی به شرط ایمان به خدا به جای آورد، ما او را در زندگانی خوش‏‎ ‎‏و مورد پسند، زنده می گردانیم و اجری بسیار بهتر از عمل نیکی که کرده به او عطا می کنیم.‏

‏مطابق این آیه، خداوند می فرماید هر کس عمل صالح انجام دهد و مؤمن باشد، به او‏‎ ‎‏زندگی جدیدی به عنوان «زندگی مطبوع و دل پسند» عطا می کنیم. این زندگی جدید و‏‎ ‎‏پاکیزه، در مقایسه با زندگی دنیوی به قدری برتر و دارای ارزش والاتری است که قرآن‏‎ ‎‏از  این زندگی تعبیر به «میّت» (یا مرده) می نماید و از آن زندگی برتر، تعبیر به نور کرده‏‎ ‎‏و  می فرماید: ‏

‏«‏أوَ مَنْ کَانَ مَیْتاً فَأحْیَیْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ‎ ‎مِنْهَا‏»‏‏.‏‎[38]‎

‏آیا کسی که مرده ‏‏[‏‏جهل و ضلالت‏‏]‏‏ بود پس ما او را زنده کردیم و برای او روشنی و نوری‏‎ ‎‏قرار دادیم که با آن میان مردم ‏‏[‏‏سرافراز‏‏]‏‏ رود مَثَل او، مانند کسی است که در تاریکی ها فرو‏‎ ‎‏شده و از آن به در نتواند گشت؟!‏

‏در این آیۀ شریفه، برخورداری از نور خاص الهی را از آثار حیات والاتر بیان می نماید‏‎ ‎‏و با وضوح کامل به آن اشاره می فرماید.‏

‏به هر حال، کسانی که به حیات طیّبه می رسند، در حواس و ادراکات ظاهری و باطنی‏‎ ‎‏خود، نور تازه ای می یابند و با آن به ادراکات برتری می رسند و دریافت های جدیدی‏‎ ‎‏می یابند؛ که البته ظهور نور و دریافت ادراکات جدید هم، مراتب و مراحل بسیار دارد.‏‎ ‎‏مولانا در دفتر دوم ‏‏مثنوی‏‏ می گوید:‏

‏ ‏

‏پنج حسی هست جز این پنج حس‏   ‏آن چو زرّ سرخ و این حس ها چو مس‏

‏اندر آن بازار که اهل محشرند‏    ‏حسّ مس را چون حس زر، کی خرند‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 592
‏حسّ ابدان، قوت ظلمت می خورد‏    ‏حسّ جان از آفتابی می چرد‏

‏ ‏

‏خلاصه آن که اهداف واسطه ای نیز بسیار متنوع و متعددند. برخی از عرفا آن ها را‏‎ ‎‏به  تفکیک تا صد یا هزار منزل رسانده اند؛ که ما در این جا از توضیح بیش تر‏‎ ‎‏خودداری  می کنیم.‏

برترین هدف تربیتی اسلام

‏هر کدام از علمای علم اخلاق، فلاسفه و عرفا، به تناسب موضوع مورد بحث خود،‏‎ ‎‏دربارۀ برترین نقطۀ کمال انسانی یا هدف خلقت ـ که می توان آن را برترین هدف تربیتی‏‎ ‎‏دانست ـ مطالبی ابراز داشته اند.‏

‏البته هر کدام، آن را در ذیل عنوان یا مسأله ای متفاوت با دیگری مطرح نموده اند؛‏‎ ‎‏برخی در بحث «خیر مطلق» آن را عنوان کرده اند، گروه دیگری در مسأله «سعادت و‏‎ ‎‏شقاوت» به آن پرداخته اند، در حالی که عرفا آن را ذیل عناوینی چون «انسان کامل»،‏‎ ‎‏«هدف خلقت» یا «آخرین منزل سلوک» مطرح نموده اند.‏

دیدگاه صدر المتألهین

‏مرحوم صدر المتألهین در بحث سعادت  حقیقی، ابتدا به معنای خیر، لذت و بهجت‏‎ ‎‏می پردازد و پس از آن، بین قوای حواس ظاهره و عقول قدسیه و لذت آن ها، مقایسه ای‏‎ ‎‏صورت می دهد و به این نتیجه می رسد که لذت عقول، همان شناخت است و هر چه‏‎ ‎‏معقول، با ارزش تر و با بهاتر باشد، لذت عقل بیش تر می گردد. بنابراین، نتیجه می گیرد که‏‎ ‎‏شناخت خداوند و صفات او، بزرگ ترین لذت و بهجت برای قوّۀ عاقلۀ انسانی است و‏‎ ‎‏سعادت واقعی او هم، همین است. ایشان می نویسند:‏

‏پس معلوم شد که این سعادت عقلیه و لذت معنویۀ اخرویه، قابل مقایسه با لذّات حسّیۀ‏‎ ‎‏آغشته به نقایص و آفات نخواهد بود؛ و لذا در حدیث نبوی آمده که پیامبر گرامی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ فرمود:‏‎ ‎«لا عیش إلاّ عیش الآخرة»‏؛ عیش و کامرانی نیست مگر عیش و کامرانی آخرت.‏

‏سبب تهی بودن نفس و محرومیت وی از لذت علوم و معارف عقلیه، تا زمانی که متعلق به‏‎ ‎‏بدن و فریفتۀ علایق جسمانی است، تخدیری است از ناحیۀ تعلق به دنیا، نظیر تخدیر قوّۀ‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 593
‏ذائقه از درک لذت طعم غذاها به علت مرض «بولیموس». و اگر ـ بالفرض ـ علوم و معارفی‏‎ ‎‏که مقتضای طبیعت قوّۀ عاقله و شایسته او است، مانند علم به وجود خدا و ملائکه و کتب و‏‎ ‎‏فرستادگان خدا، به حقیقت، حاضر در نفس و معلوم و مشهود او بودند، آن چنان لذتی می برد‏‎ ‎‏که ما فوق تعریف و توصیف است... .‏

‏و همان طور که کراراً گفته ایم، وجودات، دارای مراتب متفاضل و متفاوتند؛ که افضل و اکمل‏‎ ‎‏از همۀ آن ها، مرتبۀ وجود واجب الوجود، و پست ترین آن ها مرتبۀ وجود هیولی و حرکت و‏‎ ‎‏زمان و نظایر آن ها است. بنابراین، سعادت حاصل از درک و مشاهدۀ مراتب متفاضلۀ وجود‏‎ ‎‏نیز دارای مراتب متفاضل و متفاوتی می باشد. پس این لذّات عقلیه از آنِ نفسی است که به‏‎ ‎‏وسیلۀ تحصیل علم حقیقی (یعنی علم به ذات و صفات و افعال خدا در جمیع مراتب وجود)‏‎ ‎‏کامل شده باشد.‏‎[39]‎

‏همان طور که ملاحظه می فرمایید، صدر المتألهین کمال و سعادت نهایی یا برترین‏‎ ‎‏هدف را شناخت خدا و صفات و افعال او در جمیع مراتب وجود می داند. این دیدگاه با‏‎ ‎‏نظر عرفا تفاوت دارد؛ زیرا عرفا، عقل را خادم دل می دانند و مشاهدۀ جمال ربوبی یا‏‎ ‎‏صفات و افعال او را سعادت و کمال می شمارند، نه شناخت عقلی را.‏

دیدگاه محمد غزالی

‏محمد غزالی می گوید:‏‎[40]‎

‏از این جمله که رفت بدانستنی که شهوت و غضب را برای طعام و شراب و نگاه داشتن تن‏‎ ‎‏آفریده اند؛ پس هر دو خادم تنند و طعام و شراب علف تن است. و تن را برای حمّالی حواس‏‎ ‎‏آفریده اند؛ پس تن، خادم حواس است. و حواس را برای جاسوسی عقل آفریده اند تا دام وی‏‎ ‎‏باشد که به وی عجایب صنع خدای تعالی بداند؛ پس حواس، خادم عقلند. و عقل را برای دل‏‎ ‎‏آفریده اند تا شمع و چراغ وی باشد که به نورِ وی، حضرت الوهیت را ببیند که بهشت وی‏‎ ‎‏است؛ پس عقل خادم دل است. و دل را برای نظارۀ جمال حضرت الوهیت آفریده اند، پس‏‎ ‎‏چون بدین مشغول باشد بنده و خادم درگاه حضرت الوهیت است و آنچه حق تعالی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 594
‏گفت:‏‏«‏وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإنْسَ إلاَّ لِیَعْبُدُونِ‏»‏‏.‏‎[41]‎

‏دقت در این دو عبارت ما را به این نتیجه می رساند که هر دو بزرگوار، سعادت و کمال‏‎ ‎‏حقیقی یا برترین هدف تربیتی را افعال، صفات و ذات خداوند می دانند؛ ولی یکی ابزار آن‏‎ ‎‏را «عقل» و سعادت و کمال را شناخت می داند؛ و دیگری ابزار را «دل» و سعادت و کمال‏‎ ‎‏را مشاهده ـ و نه شناخت تنها ـ می داند.‏

‏به تعبیر دیگر، با این که به ظاهر در تبیین هدف نهایی، هر دو به افعال، صفات و ذات‏‎ ‎‏خداوند می رسند، ولی افزون بر تفاوت ابزار و نحوۀ نایل شدن به آن، در واقع، خود کمال‏‎ ‎‏و سعادت نهایی نیز از دیدگاه آن ها متفاوت می باشد و باید به این امر دقت داشت.‏

دیدگاه مهدی نراقی رحمه الله

‏مرحوم محمد مهدی نیز در ‏‏جامع السعادات‏‏ بحث مفصلی در زمینۀ خیر و سعادت مطرح‏‎ ‎‏می کند و پس از نقل اقوال مختلف، نتیجه می گیرد که دوستی با خدا و اُنس با او و‏‎ ‎‏بهجت های عقلانی و لذت های روحانی، همان سعادت و مطلوب برتر است؛ گرچه‏‎ ‎‏فلاسفه، عرفا و اهل ظاهر تعبیرات متفاوتی از این مطلب دارند. ایشان می نویسند:‏

حیث ذهبت الفرقة الاُولی إلی أنّ حقیقة السعادة هو العقل و العلم، و الثانیة إلی أنّها العشق، و‎ ‎الثالثة إلی أنّها الزهد و ترک الدنیا.‎[42]‎

‏تعبیرات این سه گروه «عقل و علم»، «عشق» و «زهد و ترک دنیا» است.‏

اهداف مرحله ای از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏همان گونه که اشاره کردیم، تمامی اهداف تربیت طبیعی، اجتماعی، انسانی و الهی تا به‏‎ ‎‏هدف نهایی نرسیده است می تواند در بخش اهداف مرحله ای یا واسطه ای رده بندی شود؛‏‎ ‎‏زیرا اسلام با هیچ کدام از این اهداف، در جایگاه و شرایط مناسب خود، مخالف نیست؛‏‎ ‎‏بلکه تنها تفاوت اسلام با دیگر مکاتب تربیتی در این زمینه، این است که آن ها خود را‏‎ ‎‏محدود به همین اهداف می نمایند، در صورتی که اسلام آن ها را مقدمه و یا اهداف‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 595
‏مرحله ای می داند و حرکت تربیتی را فراتر از این اهداف ارزیابی می کند و ادامه می دهد، و‏‎ ‎‏هر کدام از اهداف برتر و کامل تر را در طول اهداف قبلی می نشاند، تا قلۀ بلند و رفیع‏‎ ‎‏تربیت اسلامی و الهی همچنان برافراشته تر گردد.‏

‏با این مقدمۀ مختصر، باید گفت که مشخص کردن چند هدف به عنوان اهداف‏‎ ‎‏واسطه ای از دیدگاه حضرت امام، بسیار مشکل و شاید نادرست به نظر آید؛ زیرا اغلب‏‎ ‎‏خواسته های طبیعی، اجتماعی، انسانی و الهی در بیانات و نوشته های ایشان به عنوان‏‎ ‎‏اهداف تربیتی به چشم می خورد؛ در نتیجه نمی توان برخی از آن ها را از برخی دیگر، بدون‏‎ ‎‏معیار و ضابطه ای مشخص، متمایز ساخت.‏

‏البته می توان برخی موارد را که با اهمیت تر به نظر می آیند، به عنوان نمونه در ذیل، مورد‏‎ ‎‏اشاره قرار داد:‏

‏1. رشد جسمی همراه با رشد عقلی:‏

‏عقل سالم در بدن سالم است. ورزش همان طور که بدن را تربیت می کند و سالم می کند،‏‎ ‎‏عقل را هم سالم می کند؛ و اگر عقل سالم شد، تهذیب نفس هم دنبال آن باید باشد.‏‎[43]‎

‏2. محبت به دیگران:‏

‏پسرم! اگر می توانی با تفکر و تلقین، نظر خود را نسبت به همۀ موجودات، به ویژه انسان ها،‏‎ ‎‏نظر رحمت و محبت کن.‏‎[44]‎

‏3. حق طلبی (مبارزه با فقر و ظلم):‏

‏پرورش و ایجاد روحیۀ حق خواهی و ایجاد روحیۀ مبارزه با ظلم و ظالم، یکی از‏‎ ‎‏اهداف تربیتی اسلامی است. سیرۀ انبیا و ائمّه معصوم ‏‏علیهم السلام‏‏ در طول عمر با برکتشان، قیام و‏‎ ‎‏مبارزه علیه ظلم و حکومت های جائر بوده است. یکی از اهداف تربیتی امام در سیرۀ‏‎ ‎‏عملی و نیز در بیاناتشان، مبارزه با ظلم و ستم بوده است. ایشان در این زمینه می فرمایند:‏

‏سیرۀ انبیای عظام ـ صلّی الله علی نبیّنا و علیهم اجمعین ـ و ائمّه اطهار ‏‏علیهم السلام‏‏ که سر آمد‏‎ ‎‏عارفان بالله و رستگان از هر قید و بند و وابستگان به ساحت الهی، در قیام به همۀ قوا علیه‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 596
‏حکومت های طاغوتی و فرعون های زمان بوده و در اجرای عدالت در جهان، رنج ها برده و‏‎ ‎‏کوشش ها کرده اند، به ما درس ها می دهد و اگر چشم بینا و گوش شنوا داشته باشیم‏‎ ‎‏راه گشایمان خواهد بود.‏‎[45]‎

‏4. استقلال فرهنگی، فکری و روحی:‏

‏عمده این است که فرهنگ، یک فرهنگ متحول بشود؛ یک فرهنگی که از آن غرب زدگی‏‎ ‎‏بیرون بیاید. همه چیزمان باید این طور بشود؛ استقلال فکری، استقلال باطنی داشته باشد...‏‎ ‎‏خودش مستقل و آزاد و روی پای خودش باشد.‏‎[46]‎

‏این وابستگی فکری، وابستگی عقلی، وابستگی مغزی به خارج، منشأ اکثر بدبختی های‏‎ ‎‏ملت ها و ملت  ماست.‏‎[47]‎

‏5. اجتماعی کردن انسان:‏

‏تمام انبیا از صدر بشریت، از آن وقتی که آدم ‏‏علیه السلام‏‏ آمده است، تا حضرت خاتم انبیا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ تمام‏‎ ‎‏انبیا برای این بودند که جامعه را اصلاح کنند. فرد را فدای جامعه می کردند. ما افرادی بالاتر از‏‎ ‎‏خود انبیا و ائمّه اطهار ‏‏علیهم السلام‏‏نداریم. این ها خودشان را فدا می کردند برای جامعه، تا جامعه‏‎ ‎‏اصلاح شود.‏‎[48]‎

‏... و این نیز به آن معنی نیست که دست از فعالیت بردار و خود را مهمل بارآور و از همه کس‏‎ ‎‏و همه چیز کناره گیری کن و عُزلت اتّخاذ نما؛ که آن بر خلاف سنّت الهی و سیرۀ عملی‏‎ ‎‏حضرات انبیای عظام و اولیای کرام است.‏‎[49]‎

‏پسرم! از زیر بار مسئولیت انسانی که خدمت به حق در صورتِ خدمت به خلق است، شانه‏‎ ‎‏خالی مکن که تاخت و تاز شیطان در این میدان، کم تر از میدان تاخت و تاز در بین مسئولین‏‎ ‎‏و دست اندرکاران نیست.‏‎[50]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 597
‏6. برادری و روحیۀ سالم اجتماعی:‏

‏یکی دیگر از اهداف تربیت اسلامی، ایجاد روحیۀ برادری و روابط سالم اجتماعی بین‏‎ ‎‏انسان ها در جامعۀ اسلامی است. داشتن روحیۀ برادری، صفای باطن، دوستی، رفاقت و‏‎ ‎‏همدلی در بین انسان ها، از شرایط و عوامل موفقیت و پیروزی یک جامعه در رسیدن به‏‎ ‎‏اهداف خود می باشد. امام خمینی در این زمینه می فرمایند:‏

‏تا همه با هم هستید و همه اسلام را می خواهید، خدا با شماست. و تا خدا با شماست، کسی‏‎ ‎‏با شما نمی تواند معارضه کند... دوستان من، عزیزان من! همه با هم باشید؛ برادر باشید؛ از‏‎ ‎‏تفرقه پرهیز کنید.‏‎[51]‎

‏بین خودتان برادر وار باشید؛ با هم برادری کنید؛ کینه توزی نکنید؛ انتقام جویی نکنید. با‏‎ ‎‏بیداری جلو بروید.‏‎[52]‎

‏با هم برادر باشید. با روح واحد و صفای باطن برای اسلام کار کنید.‏‎[53]‎

‏افزون بر موارد فوق، می توان اهداف ذیل را که از لابه لای بیانات حضرت امام خمینی‏‎ ‎‏به دست می آید، از اهداف واسطه ای تربیت اسلامی از دیدگاه آن حضرت به شمار آورد:‏

‏1. کنترل امیال و غرایز طبیعی انسان و در خدمت گرفتن آن ها در جهت اهداف الهی؛‏

‏2. تربیت انسان خالص؛‏

‏3. تربیت انسان سعادتمند؛‏

‏4. شکوفایی فطرت؛‏

‏5. ایجاد تحول روحی در انسان؛‏

‏6. هدایت انسان به سوی خدا؛‏

‏7. تربیت انسان وظیفه شناس؛‏

‏8. خودشناسی؛‏

‏9. تهذیب انسان؛‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 598
‏10. هدایت انسان از تاریکی به سوی نور؛‏

‏11. شکوفایی استعدادهای بالقوّۀ او؛‏

‏12. پرورش انسانی برخوردار از توازن و هماهنگی روانی.‏

برترین هدف از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏به طور کلی هدف غایی یا برترین هدف از دیدگاه امام خمینی، با دیدگاه های عرفا و‏‎ ‎‏فیلسوفان مسلمان تفاوتی ندارد و همۀ آن ها خدا را نه تنها مبدأ موجودات، بلکه غایت‏‎ ‎‏همه چیز و از جمله هدف نهایی خلقت و تربیت انسان می دانند.‏

‏البته همان گونه که متذکر شدیم، نحوۀ بیان و ورود و خروج در مسأله، و نیز عناوینی که‏‎ ‎‏این مهم ذیل آن بحث شده، متفاوت است. این تفاوت و اختلافِ بیان، در سخنان حضرت‏‎ ‎‏امام خمینی نیز به چشم می خورد؛ به این معنا که ایشان برای نشان دادن هدف و مقصد‏‎ ‎‏نهایی  انسان، گاه به شیوۀ دانشمندان سخن گفته و شناخت خداوند را مطرح می نمایند، و‏‎ ‎‏گاه به شیوۀ عرفا از پرستش و عشق به خدا و یا نایل شدن به کمال انسانی سخن می گویند.‏

‏البته به نظر می رسد بیانات عرفانی امام خمینی در اشعار و سخنان دیگرشان، بسیار‏‎ ‎‏پر جاذبه و شیوا است؛ و گاهی که فارغ از مخاطبان و شرایط محدود کننده، از خدا و‏‎ ‎‏معشوق و معبود حقیقی سخن می گویند، بیاناتشان بسیار باشکوه و در اوج است؛ که باید‏‎ ‎‏به اشعار عرفانی و دیگر نوشته های ایشان در این زمینه مراجعه شود.‏

‏در این جا به دلیل محدودیت مقاله، تنها به برخی از فرازهای بیانات ایشان در ذیل‏‎ ‎‏اشاره خواهیم کرد:‏

‏1. معرفت خدا‏

‏تمام اهداف واسطه ای و مرحله ای که انسان به دنبال آن است، به ویژه اهدافی را که در‏‎ ‎‏رابطه با خود، از جهت شناخت، تهذیب، تزکیه، شکوفایی استعدادها و... پیگیری‏‎ ‎‏می نماید، همه برای این است که زمینۀ شناخت حق تعالی را پیدا کند. امام خمینی‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

‏تمام مقصد انبیا برگشتش به یک کلمه است؛ و آن، معرفة الله ، تمامْ مقدمۀ این است. اگر‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 599
‏دعوت به عمل صالح شده است، اگر دعوت به تهذیب نفس شده است، اگر دعوت به معارف‏‎ ‎‏شده است، تمام برگشتش به این است که آن نقطۀ اصلی را که در فطرت همۀ انسان ها‏‎ ‎‏هست، حجاب را ازش بردارند تا انسان برسد به او، و او معرفت حق است. مقصد  عالی‏‎ ‎‏همین است.‏‎[54]‎

‏2. پرستش حق‏

‏به نظر می رسد که شناخت حق، پرستش او را نیز به دنبال دارد و به یک معنا می تواند‏‎ ‎‏یک هدف تلقی شود؛ ولی به معنای دیگر، می توان گفت: پرستش در طول شناخت قرار‏‎ ‎‏دارد و بالاتر از آن می باشد؛ بلکه می توان گفت: شناخت، مقدمۀ پرستش است. به هر حال،‏‎ ‎‏حضرت امام می فرمایند:‏

‏تمام انبیا که مبعوث شدند، تمام کتب آسمانی که آمده اند، برای این است که این انسان را از‏‎ ‎‏این بتخانه بیرونش بیاورند تا این بت را بشکند و خدا پرست بشود. همۀ انبیا آمدند برای‏‎ ‎‏این که این عالم را یک عالم الهی اش کنند، بعد از این که یک عالم شیطانی است.‏‎[55]‎

‏همین یک آیه شریفه را اگر آدم باورش بیاید (اشکال سر باور است) اگر انسان باورش بیاید‏‎ ‎‏که همۀ حمدها مال اوست، همین یک کلمه اگر باور آمد، تمام شرک ها از قلب انسان‏‎ ‎‏می ریزد... براهین این قدر نمی تواند هنر داشته باشد؛ خوب است، نمی گویم برهان خوب‏‎ ‎‏نیست، برهان باید باشد؛ اما برهان وسیله است؛ برهان وسیلۀ این است که شما به حسب‏‎ ‎‏عقلتان یک مسأله ای را ادراک کنید و با مجاهده، ایمان به آن بیاورید.‏‎[56]‎

‏3. عشق به حق‏

‏پرستش یک نوع کُرنش و تواضع در مقابل یک موجود با عظمت است؛ که البته‏‎ ‎‏می تواند همراه با محبت و عشق باشد، یا تنها از سر حیرت و احساس ضعف در مقابل آن‏‎ ‎‏عظمت بی نهایت انجام گیرد.‏

‏به هر حال، ما در صدد بیان تفاوت دقیق پرستش و عشق نمی باشیم، اما به نظر می رسد‏‎ ‎‏که اگر پرستش عمق گرفت و ریشه در جان آدمی یافت و جلوه ها و زیبایی های معبود به‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 600
‏چشم عابد نشست، در این جا افزون بر عابد و معبود، تعبیر به محبّ و محبوب (یا عاشق و‏‎ ‎‏معشوق) هم می شود. عرفا، و از جمله حضرت امام خمینی، نه تنها شناخت و پرستش‏‎ ‎‏خداوند را لازم می دانند، بلکه این رابطه را به عشق و عاشقی در والاترین معنای آن، ارتقا‏‎ ‎‏می دهند و هدف اساسی خلقت و یا هدف نهایی تربیت انسان را رسیدن به این مرحله و‏‎ ‎‏پاک شدن از اَنانیّت خود و فنا شدن در خداوند و صفات او می دانند.‏

‏دیوان امام خمینی سرشار از تعبیراتی چون عشق، دوست، یار و... می باشد که همه‏‎ ‎‏قابل انطباق بر خط سیر نهایی سلوک و مقصد نهایی استعدادهای بالقوّۀ انسان می باشد. در‏‎ ‎‏این جا تنها به چند شعر پراکنده به عنوان نمونه اشاره می شود:‏

‏ ‏

‏ـ فاطی! به سوی دوست سفر باید کرد‏

‏از خویشتن خویش گذر باید کرد‏

‏هر معرفتی که بوی هستی تو داد‏

‏دیوی است به ره، از آن حذر باید کرد‏‎[57]‎

‏ـ به تو دل بستم و غیر تو کسی نیست مرا‏

‏جز تو ای جان جهان دادرسی نیست مرا‏

‏عاشق روی توام، ای گُل بی مثل و مثال!‏

‏به خدا غیر تو هرگز هوسی نیست مرا‏‎[58]‎

‏ـ جز عشق تو هیچ نیست اندر دل ما‏

‏عشق تو سرشته گشته اندر گِل ما‏‎[59]‎

‏ـ آنچه روح افزاست جام باده از دست نگار است‏

‏نی مدرّس، نی مربّی، نی حکیم و نی خطیب است‏

‏سرّ عشقم، رمز دردم در خم گیسوی یار است‏

‏کی به جمعِ حلقۀ صوفی و اصحاب صلیب است‏‎[60]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 601
‏ـ عاشقم عاشق و جز وصل تو درمانش نیست‏

‏کیست کاین آتش افروخته در جانش نیست‏‎[61]‎

‏ـ آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست‏

‏قلبی که به عشقت نطپد جز گِل نیست‏

‏آن کس که ندارد به سر کوی تو راه‏

‏از زندگی بی ثمرش حاصل نیست‏‎[62]‎

‏ ‏

‏4. انسان کامل، جامع همۀ ابعاد وجودی‏

‏اگر انسان پس از برآوردن نیازهای طبیعی خود به اندازۀ ضرورت، حرکت خود را‏‎ ‎‏مرحله به مرحله ادامه دهد و به اهداف انسانی ـ الهی خویش نایل شود، می تواند همۀ ابعاد‏‎ ‎‏و جنبه های وجودی خود را پرورش دهد و به مرحلۀ «انسان کامل» برسد.‏

‏البته از این نظر که برخی از ابعاد و جنبه های وجودی خود را مهمل و بی مصرف و یا‏‎ ‎‏بالقوّه رها نکرده است، انسان کامل و همه جانبه به شمار می آید، و الاّ کامل شدن نیز‏‎ ‎‏مراتبی دارد که به برخی از مراحل والای آن، تنها پیامبران و اولیای الهی می توانند نایل‏‎ ‎‏گردند. حضرت امام در این زمینه می فرمایند:‏

‏اسلام نه دعوتش به خصوص معنویات است، و نه دعوتش به خصوص مادیات است؛ هر دو‏‎ ‎‏را دارد؛ یعنی اسلام و قرآن کریم آمده است که انسان را به همۀ ابعادی که انسان دارد بسازند‏‎ ‎‏او را، تربیت کنند او را.‏‎[63]‎

‏اسلام می خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع؛ یعنی رشد به آن طور که هست بدهد،‏‎ ‎‏حظّ  طبیعت دارد رشد طبیعی به او بدهد؛ حظّ برزخیت دارد رشد برزخیت به او بدهد؛‏‎ ‎‏حظّ  روحانیت دارد رشد روحانیت به او بدهد؛ حظّ عقلانیت دارد رشد عقلانیت به او‏‎ ‎‏بدهد؛  حظّ الاهیت دارد رشد الاهیت به او بدهد. همۀ حظوظی که انسان دارد و به طور‏‎ ‎‏نقص  است، الآن نرسیده است، ادیان آمده اند که این میوۀ نارس را رسیده اش کنند؛ این‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 602
‏میوۀ  ناقص را کاملش کنند.‏‎[64]‎

‏خلاصه آن که هدف نهایی یا برترین هدف تربیتی از دیدگاه امام خمینی، نایل شدن به‏‎ ‎‏کمال انسانی است؛ که در پرتو شناخت خداوند، اخلاص برای او، پرستش و در نهایت‏‎ ‎‏عشق راستین و شورانگیز نسبت به او حاصل می شود.‏

‏ ‏

‏اللهم ارزقنا           ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 603

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏اصول و فلسفه تعلیم و تربیت‏‏، علی شریعتمداری، تهران، انتشارات امیرکبیر.‏

‏2. ‏‏تعلیم و تربیت و مراحل آن‏‏، غلامحسین شکوهی.‏

‏3. ‏‏تفسیر سورۀ حمد‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.‏

‏4. ‏‏جامع السعادات‏‏، محمد مهدی نراقی، تصحیح سید محمد کلانتر، بیروت، مؤسسة‏‎ ‎‏الاعلمی.‏

‏5. ‏‏جلوه های رحمانی‏‏، نامه عرفانی امام، معاونت فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی،‏‎ ‎‏1371 ش.‏

‏6. ‏‏دیوان امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.‏

‏7. ‏‏الشواهد الربوبیه‏‏، محمد بن ابراهیم صدر الدین شیرازی، ترجمۀ جواد مصلح،‏‎ ‎‏انتشارات  سروش.‏

‏8. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏9. ‏‏کلمات قصار‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏10. ‏‏کیمیای سعادت‏‏، محمد غزالی، انتشارات طلوع و زرین، 1364 ش.‏

‏11. ‏‏لسان العرب‏‏، جمال الدین محمدبن مکرم بن منظور، دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.‏

‏12. ‏‏لغت نامه دهخدا‏‏، علی اکبر دهخدا و دیگران.‏

‏13. ‏‏مربیان بزرگ‏‏، ژان ـ شاتر، ترجمۀ غلامحسین شکوهی، تهران، انتشارات دانشگاه.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 604
‏14. ‏‏المفردات فی غریب القرآن‏‏، راغب اصفهانی، تهران، المکتبة المرتضویه.‏

‏15. ‏‏مقایسه دیدگاه های تربیتی امام خمینی و مرحوم علامه طباطبائی‏‏، منوچهر نعلبندی.‏

‏16. ‏‏المنجد‏‏، فردینال توتل الیسوعی، بیروت، دارالمشرق، 1986 م.‏

‏17. ‏‏نقطۀ عطف‏‏، اشعار عارفانۀ امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1376 ش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 605

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 606

  • ) المنجد، مادۀ «ربو».
  • ) لسان العرب، مادۀ «ربا».
  • ) حج (22): 5.
  • ) الریع: جمع شدن و افزون گردیدن.
  • ) لسان العرب، مادۀ «زکا».
  • ) به عنوان نمونه ر.ک: آل عمران (3): 164؛ توبه (9): 103 ـ 108.
  • ) تعلیم و تربیت و مراحل آن، ص 2.
  • ) مفردات راغب، مادۀ «ربّ».
  • ) همان طور که از مفردات راغب در معنای کلمۀ «ربّ» نقل کردیم.
  • ) مقایسه دیدگاه های تربیتی امام خمینی و مرحوم علامه طباطبائی، ص 27.
  • 1. Educational View Points.
  • 2. Educational principles.
  • 3. Educational Objectives.
  • ) لغت نامه دهخدا.
  • 1. Educational Methods.
  • ) مقایسه دیدگاه های امام خمینی و مرحوم علامه طباطبائی، ص 15.
  • ) مربیان بزرگ، ص 196ـ197.
  • ) تعلیم و تربیت و مراحل آن، ص 75 ـ 76 و نیز ر.ک: مربیان بزرگ؛ جامعه و تعلیم و تربیت.
  • ) کلمات قصار، ص 17.
  • ) همان، ص 19.
  • ) همان.
  • ) همان، ص 20.
  • ) صحیفۀ امام، ج 8، ص 222.
  • ) همان، ج 6، ص 344.
  • ) همان، ج 14، ص 33.
  • ) همان، ص 205 و 206.
  • ) همان، ج 17، ص 237.
  • ) کلمات قصار، ص 173.
  • ) همان.
  • 1. Realism.
  • ) اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، ص 184 ـ 185.
  • 1. Existentialism.
  • 2. S.Kierkekaard.
  • ) اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، ص 239.
  • ) همان، ص 226.
  • ) همان، ص 32 ـ 33.
  • ) نحل (16): 97.
  • ) انعام (6): 122.
  • ) شواهد الربوبیه، ص 367.
  • ) کیمیای سعادت، ج 1، ص 20.
  • ) ذاریات(51): 56.
  • ) جامع السعادات، ج 1، ص 72.
  • ) صحیفۀ امام، ج 7، ص 261.
  • ) جلوه های رحمانی، ص 35.
  • ) نقطۀ عطف، ص 14.
  • ) صحیفۀ امام، ج 9، ص 75.
  • ) کلمات قصار، ص 114.
  • ) در جست و جوی راه از کلام امام، ص 81.
  • ) نقطۀ عطف، ص 27.
  • ) همان.
  • ) صحیفۀ امام، ج 7، ص 115.
  • ) همان، ص 158.
  • ) همان، ج 1، ص 182.
  • ) صحیفۀ امام، ج 20، ص 16 ـ 17.
  • ) تفسیر سورۀ حمد، ص 125.
  • ) همان، ص 112.
  • ) دیوان امام، ص 203.
  • ) همان، ص 41.
  • ) همان، ص 44.
  • ) همان، ص 51.
  • ) همان، ص 66.
  • ) همان، ص 199.
  • ) صحیفۀ امام، ج 4، ص 184.
  • ) همان، ص 9.