کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

دسته‌بندی مسائل اخلاقی

‏ ‏

‏ ‏

دسته بندی مسائل اخلاقی

‏ ‏

‏ ‏

حجة الاسلام و المسلمین سید صمصام الدین قوامی

‏ ‏

‏اطلاعاتی که تحت عنوان معارف اسلامی از دو منبع مقدس وحی و عصمت به ما‏‎ ‎‏رسیده است فاقد نظم و دسته بندی است. قرآن و روایات، انبوهی از معارف را ارائه‏‎ ‎‏داده اند و تنظیم این دست یافته ها را عالمان دین انجام داده اند؛ چرا که برای بررسی تعالیم‏‎ ‎‏دینی ناگزیر از گزینش روش خاصی هستیم تا ابتدا و انتهای بحث روشن باشد. مسائل‏‎ ‎‏اخلاقی نیز از امر فوق مستثنا نیست. عالمان اخلاق به پیروی از ارسطو، اخلاق را به‏‎ ‎‏ملکات راسخ شده در نفس آدمی که با تکرار کاری به دست می آید، تفسیر کرده اند. در‏‎ ‎‏این جا سه تقسیم بندی را بیان می کنیم:‏

‏1. تقسیم بندی بر اساس تنوع قوای نفسانی (نطریۀ اعتدال ارسطو)؛‏

‏2. تقسیم بندی بر اساس مبادی نفسانی افعال؛‏

‏3. تقسیم بندی بر اساس متعلقات افعال اخلاقی.‏

تقسیم بندی بر اساس تنوع قوای نفس

‏این تقسیم بندی که بزرگان فلسفۀ اخلاق بر آن اتفاق نظر دارند، حاصل اندیشه‏‎ ‎‏فیلسوف بزرگ یونانی، ارسطو است. وی آن را در کتاب پرآوازۀ خود ‏‏اخلاق نیکوماخُس‏‎ ‎‏طرح کرده و فلاسفۀ اسلامی آن را به کمال رسانده اند. ارسطو بر این باور است که‏‎ ‎‏سه عامل مهم در فضیلت آدمی مؤثرند: 1. طبیعت؛ 2. عادت یا ملکه؛ 3. عقل. در این‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 419
‏میان  عقل حد میانه و اعتدال را پیش می گیرد و طریق صواب را در اعمال آدمی‏‎ ‎‏تشخیص  می دهد.‏

‏از نظر ارسطو فضایل بر دو گونه اند: یکی فضایل اخلاقی مانند شجاعت، میانه روی،‏‎ ‎‏بزرگ دلی و دادگری و دیگری فضایل عقلانی مانند حکمت و تدبّر و تأمل. به نظر او هر‏‎ ‎‏چه میزان خردورزی آدمی افزایش یابد سعادت او نیز بیش تر می شود. سعادت، محصول‏‎ ‎‏فضیلت است و راه دستیابی به فضیلت، میانه روی و اعتدال است.‏

‏پرداختن به دیدگاه ارسطو در باب فلسفۀ اخلاق از حوصلۀ این نوشتار خارج است و‏‎ ‎‏فرصت دیگری می طلبد.‏

تقسیم بندی بر اساس مبادی نفسانی افعال

‏این تقسیم بندی که به برخی از پیروان ارسطو نسبت داده شده است بر این مبنا است که‏‎ ‎‏افعال آدمی گاهی منشأ و خاستگاه غریزی دارد؛ یعنی فعل و انفعالات جسمی به طور‏‎ ‎‏مستقیم منشأ انگیزش آن ها می شود. مانند خوردن و نوشیدن و روابط زناشویی و... که‏‎ ‎‏منشأ آن ها چیزی جز میل جنسی یا خوردن یا نوشیدن نیست و این فعل و انفعالات به‏‎ ‎‏سبب فعل و انفعالات فیزیولوژیک تحقق می یابند.‏

‏گاهی منشأ افعال، تأثرات روحی انسان، نظیر حالات ترس و وحشت و اضطراب‏‎ ‎‏هستند که در روان شناسی با عنوان انفعالات از آن ها یاد می شود.‏

‏برخی دیگر، کارهایی هستند که از تمایلات عالی انسانی و به اصطلاح تمایلات فطری‏‎ ‎‏نظیر حقیقت جویی، کمال طلبی، میل به فضایل اخلاقی و پرستش منشأ می یابند؛ یعنی‏‎ ‎‏تمایلاتی که منشأ بدنی و عضوی ندارند و برخاسته از عوامل مادی و فیزیولوژیک نیستند‏‎ ‎‏و مبدأ و غایت مادی ندارند.‏

‏در مواردی نیز رفتارهای انسانی، منشأ احساسی و عاطفی دارند؛ که این خود به دو‏‎ ‎‏نوع تقسیم می شود: یکی رفتارهایی که عواطف مثبت انسان ـ مثل انس و محبّت ـ را‏‎ ‎‏بر می انگیزد؛ و دوم رفتارهایی که عواطف منفی انسان ـ نظیر حسد و کینه و نفرت ـ را‏‎ ‎‏باعث می شود.‏‎[1]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 420

تقسیم بندی بر اساس متعلقات افعال اخلاقی

‏طبق این سازماندهی، متعلق فعل اختیاری، یا خود فاعل است یا دیگران و یا این که با‏‎ ‎‏خدای متعال ارتباط پیدا می کند. می توان به تناسب هر یک، نام مناسبی نیز بر آن اطلاق‏‎ ‎‏کرد؛ نخستین قسم را«اخلاق فردی»، بخش دوم را«اخلاق اجتماعی» و بخش سوم را‏‎ ‎‏«اخلاق الهی» نام می گذاریم و این تقسیمی دلنشین تر از تقسیمات قبلی خواهد بود.‏

‏اخلاق فردی یعنی کارهایی که به خود شخص مربوط می شود و در انجام آن اصالتاً‏‎ ‎‏رابطه با خدا منظور نیست؛ گو این که ممکن است با خدا و احیاناً با مردم هم ارتباط پیدا‏‎ ‎‏کند ولی در آن بالاصاله فقط رابطه با خود انسان ملحوظ است؛ مثل شکم بارگی و‏‎ ‎‏شهوترانی. چه این که انسان پرخور باشد یا کم غذا و دنبال شهوات برود یا نرود در اصل به‏‎ ‎‏خود شخص مربوط است گرچه به این لحاظ که ممکن است در یک صورت اطاعت خدا‏‎ ‎‏و در صورتی دیگر مخالفت خدا باشد، با خداوند هم ارتباط پیدا می کند و یا مثل ارضای‏‎ ‎‏غریزه جنسی که خاستگاه آن صفت نفسی شهوترانی است و به منظور پاسخ گویی به آن‏‎ ‎‏انجام می شود. پس اصلاً به خود شخص مربوط می شود. ولی این بدیهی است که ناگزیر با‏‎ ‎‏شخص دیگری نیز ارتباط پیدا کند.‏

‏اخلاق اجتماعی که محور اصلیش ارتباط انسان با دیگران است و از معاشرت با‏‎ ‎‏دیگران و زندگی اجتماعی پدید می آید مثل احسان به دیگران، احترام یا توهین به دیگران‏‎ ‎‏که محور اصلی آن ها را روابط اجتماعی تشکیل می دهد.‏‎[2]‎

‏در نقد این اندیشه استاد شهید مطهری‏‎[3]‎‏ در مقایسه بین عرفان و اخلاق نخستین تمایز‏‎ ‎‏بین این دو علم را این می داند که:‏

‏عرفان درباره روابط انسان با خودش و با جهان و با خدا بحث می کند و عمده نظرش دربارۀ‏‎ ‎‏روابط انسان با خدا است و حال آن که همۀ سیستم های اخلاقی ضرورتی نمی بینند که درباره‏‎ ‎‏روابط انسان با خدا بحث کنند. فقط سیستم های اخلاقی ـ مذهبی این جهت را مورد عنایت‏‎ ‎‏و توجه قرار می دهند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 421
‏بر این اساس تقسیم بندی فوق عمدتاً در باب عرفان مناسب تر است تا اخلاق.‏

‏ثانیاً، در این تقسیم بندی از ارتباط انسان با جهان و طبیعت که فصل مشبعی را‏‎ ‎‏می تواند  در اخلاق تشکیل دهد، سخنی نیست، من جمله از حفظ محیط زیست، رعایت‏‎ ‎‏حقوق حیوانات و جز این ها، انحصار روابط به خود و خدا و دیگران حصری غیر قابل‏‎ ‎‏دفاع است.‏

‏ثالثاً، خلط فراوانی در این دسته بندی وجود دارد که مبتکر آن خود در لابه لای بحث‏‎ ‎‏اعتراف دارد. و آن این که حتی خوردن و نوشیدن به عنوان این که فعلی از افعال مکلفین‏‎ ‎‏است، می تواند در عین این که اخلاقی فردی است، اخلاق الهی هم به شمار آید چرا که در‏‎ ‎‏آن اطاعت و عصیان مطرح است و این نقیصه عمده ای است که از ارزش این تقسیم بندی‏‎ ‎‏می کاهد و با توجیهات بالاصاله و بالعرض، تصحیحی صورت نمی گیرد.‏

‏در پایان این دسته بندی ها بد نیست اشاره ای به سخنی از استاد مطهری داشته باشیم که‏‎ ‎‏یکی از تفاوت های عرفان و اخلاق را نظام مند بودن اولی و نامرتب بودن دومی می داند‏‎ ‎‏ایشان می نویسد:‏

‏سیر و سلوک عرفانی همچنان که از مفهوم این دو کلمه پیدا است پویا و متحرک است بر‏‎ ‎‏خلاف اخلاق که ساکن است. یعنی در عرفان سخن از نقطۀ آغاز است و از مقصدی و از‏‎ ‎‏منازل و مراحلی که به ترتیب سالک باید طی کند تا به سرمنزل نهایی برسد، از نظر عارف‏‎ ‎‏واقعاً و بدون هیچ شائبه مجاز برای انسان صراط وجود دارد و آن صراط را باید بپیماید و‏‎ ‎‏مرحله به مرحله و منزل به منزل طی نماید و رسیدن به منزل بعدی بدون گذر کردن از منزل‏‎ ‎‏قبلی ناممکن است... ولی در اخلاق صرفاً سخن از یک سلسله فضایل است از قبیل: راستی،‏‎ ‎‏درستی، عدالت، عفت، احسان، انصاف، ایثار و غیره که روح باید به آن ها مزیّن و متحلّیٰ‏‎ ‎‏گردد. از نظر اخلاق روح انسان مانند خانه ای است که باید با یک سلسله زیورها و زینت ها و‏‎ ‎‏نقاشی ها مزیّن گردد بدون این که ترتیبی در کار باشد که از کجا آغاز شود و به کجا انتها یابد.‏‎ ‎‏مثلاً از سقف شروع شود یا از دیوارها و از کدام دیوار، از بالای دیوار یا از پایین؟‏‎[4]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 422

دسته بندی مسائل اخلاقی از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏در میان کتب اخلاقی امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ کتاب ‏‏اربعین حدیث‏‏ و ‏‏جهاد اکبر‏‏ جلوه ای خاص‏‎ ‎‏دارد. در این میان کتاب اول آشکارا نمایانگر طرز نگرش و نگارش امام در مسائل اخلاقی‏‎ ‎‏است. البته از آن حضرت کتاب اخلاقی منسجمی به سبک ‏‏جامع السعادات ‏‏تنظیم نگردیده‏‎ ‎‏است ولی ایشان نظرگاه های عالمان اخلاق را در دسته بندی و مبانی و مبادی به شکل کلی‏‎ ‎‏پذیرفته است و آن را به عنوان اصل موضوعی تلقی کرده است. امام ‏‏رحمه الله‏‏ به شکل تلویحی‏‎ ‎‏دسته بندی ارسطویی را قبول نموده است.‏

‏ما در این مقال کتاب ‏‏اربعین حدیث ‏‏ایشان را محور قرار می دهیم تا با سازماندهی و‏‎ ‎‏سامان بخشی مباحث اخلاقی توسط ایشان بیش تر آشنا شویم. این کتاب در اصل تقریرات‏‎ ‎‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ بوده که مضامین آن را در مدرسۀ فیضیه و مدرسۀ ملاصادق در قم برای‏‎ ‎‏شاگردان خود باز گفته اند؛ آن گاه تصمیم گرفتند کتابی را در همین زمینه بنگارند و این‏‎ ‎‏کتاب را در 1358 ق به پایان آوردند. جالب است که امام در این سال حدوداً چهل ساله‏‎ ‎‏بوده اند. ایشان در آغاز کتاب می گوید:‏

‏مدتی بود با خود حدیث می کردم که چهل حدیث از احادیث اهل بیت عصمت و طهارت ‏‏علیهم السلام‏‎ ‎‏که در کتب معتبره اصحاب و علما ـ رضوان الله علیهم ـ ثبت است، جمع آوری کرده و هر یک‏‎ ‎‏را به مناسبت شرحی کند.‏‎[5]‎

‏لهذا تأخیری که شده باعث گردید تا در چهل سالگی ‏‏اربعین حدیث‏‏ نگارش گردد.‏

‏سی و سه حدیث از احادیث این دفتر مربوط به اخلاقیات و مهلکات و منجیات و هفت‏‎ ‎‏حدیث آخر در باب اعتقادات و معارف است... مصنف بزرگوار که معلّم بزرگ اخلاق بوده اند،‏‎ ‎‏در این ابواب بیاناتی عالی و قوی و مؤثر دارند که در شدت تأثیر و نفوذ در قلب، می توان‏‎ ‎‏گفت که در وقت تحریر مطالب سرّ ایشان از عالم قدس فایض بوده است.‏‎[6]‎

‏دسته بندی این کتاب بر پایۀ ترتیب خاصی نیست و وجهه همّت ایشان این است که‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 423
‏تمویهات نفس را آشکار کند و مفاسد هر یک از ذمایم اخلاقی، همچون کبر یا غضب یا‏‎ ‎‏حسد را شرح دهند. اکنون به ارتباط نظرگاه اخلاقی ایشان در این کتاب با نظریه منسوب‏‎ ‎‏به ارسطو می پردازیم.‏

1. نظریه اعتدال 

‏گفته شد که ارسطو برای دست یابی به فضیلت نظریه ای را ارائه نموده که به نظریه‏‎ ‎‏اعتدال حکمایی شهرت یافته است و به عقیدۀ وی هر یک از افعال ما ممکن است در یکی‏‎ ‎‏از دو جانب افراط و تفریط قرار داشته باشد که در این حالت رذیلت شمرده می شود و‏‎ ‎‏مذموم است و در صورتی که حد وسط میان افراط و تفریط باشد فضیلت خواهد بود.‏‎[7]‎

‏وی برای این نظریه مثال هایی ذکر کرده است؛‏‎[8]‎‏ مثلاً فضیلتِ شجاعت حد وسط دو‏‎ ‎‏رذیلت تهور و جبن، و تواضع حد وسط تکبر و حقارت است؛ همچنین فضیلت عدالت،‏‎ ‎‏حد وسط ستم کردن و ستم پذیرفتن است.‏

‏امام راحل در شرح حدیث بیست و چهارم صریحاً این نظریه را می پذیرند و‏‎ ‎‏هماهنگی آن را با منبع عصمت نیز اثبات می کنند.‏

‏ترجمه حدیث چنین است: ‏

‏فرمود موسی بن جعفر ‏‏علیهماالسلام‏‏: داخل شد رسول خدا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ به مسجد. ناگاه جماعتی را مشاهده‏‎ ‎‏فرمود که اطراف مردی دور می زنند. فرمود: «چیست این»؟ گفته شد «علاّمه است» فرمود:‏‎ ‎‏«چیست علاّمه»؟ گفتند:«او داناترین مردم است به نسب های عرب و وقایع آن و روزگار‏‎ ‎‏جاهلیت و اشعار عربی». پیغمبر فرمود: «این علمی است که از جهل او ضرر و زیانی نرسد و‏‎ ‎‏از علم او سودی حاصل نشود. همانا علم منحصر است به سه چیز: آیۀ محکمه یا فریضۀ عادله‏‎ ‎‏یا سنت قائمه (نشانه استوار یا واجب راست یا سنت پابرجا) و غیر از این ها زیادت است.‏‎[9]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در شرح این حدیث بر این باورند که انسان به طور کلی سه نشئه و مقام‏‎ ‎‏دارد: نخست نشئۀ آخرت و مقام جهان غیب و عقل است و علم عقاید را که در این‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 424
‏حدیث با ‏«آیةٌ محکمة»‏ مشخص شده است، به این مقام و نشئه نسبت داده اند. دومین عالم‏‎ ‎‏و مقام که با ‏«فریضةٌ عادلة»‏ بیان گشته، مربوط به علم اخلاق می دانند و سومین نشئه و مقام‏‎ ‎‏که با ‏«سُنّةٌ قائمة» ‏بیان شده است، به دانش فقه مربوط می دانند. در ادامۀ سخن برای تطبیق‏‎ ‎‏گزارۀ ‏«فریضةٌ عادلة»‏ بر علم اخلاق چنین گفته اند:‏

‏اما دلیل بر آن که فریضۀ عادله، راجع به علم اخلاق است توصیف فریضه است به «عادله»؛‏‎ ‎‏زیرا که خلق حسن، چنانچه در آن علم مقرّر است. خروج از حد افراط و تفریط است و هر‏‎ ‎‏یک از دو طرف افراط و تفریط مذموم و «عدالت» که حد وسط و «تعدیل» بین آن ها است‏‎ ‎‏مستحسن است مثلاً شجاعت که یکی از اصول و ارکان اخلاق حسنه و ملکۀ فاضله است‏‎ ‎‏عبارت است از حالت متوسطه و معتدله بین افراط که از آن تعبیر شود به تهور ـ و آن عبارت‏‎ ‎‏است از نترسیدن در مواردی که ترس سزاوار است ـ و بین تفریط، که از آن تعبیر شود به‏‎ ‎‏جبن ـ و آن عبارت است از ترسیدن در مواردی که سزاوار ترس نیست. و حکمت که یکی از‏‎ ‎‏ارکان است متوسط بین رذیله «سفه» که از آن تعبیر به جربزه شده است ـ و آن عبارت از‏‎ ‎‏استعمال فکر است در غیر مورد و در مواردی که سزاوار نیست ـ و بین رذیله «بَلَه» که عبارت‏‎ ‎‏است از تعطیل قوه فکریه در مواردی که سزاوار است به کار اندازد و همین طور عفت و‏‎ ‎‏سخاوت وسط بین رذیلۀ شره و خمود و اسراف و بخل است، پس «عادله» بودن فریضه‏‎ ‎‏دلالت کند بر آن که آن منطبق بر علم اخلاق است چنانچه «فریضه» بودن نیز خالی از اشعار‏‎ ‎‏نیست زیرا که «فریضه» در مقابل «سنت» که راجع به قسم سوم است آن است که عقل را‏‎ ‎‏راهی به ادراک آن باشد چنانچه علم اخلاق چنین است به خلاف سنت که راجع به تعبد‏‎ ‎‏صرف است و عقول از ادراک آن عاجزند.‏‎[10]‎

‏در این فرمایش دو نکته جلب توجه می کند یکی این عبارت که «چنانچه در آن علم‏‎ ‎‏مقرر است» که حاکی از پذیرش امام است علم اخلاق را با همه سازماندهی و عرض و‏‎ ‎‏طولش، و یکی این که اصطلاح «عادله» را در حدیث امضا کننده نظر «اعتدال» می دانند و‏‎ ‎‏همان مثال های ارسطویی را می آورند و تکرار می کنند. در حقیقت «اعتدال» را هماهنگ با‏‎ ‎‏عصمت معرفی می کنند و این تأییدی است بر تأییدات علمای اخلاق در پیروی از ارسطو.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 425

سامان دهی مسائل اخلاقی از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏ارسطو، مانند افلاطون معتقد است که نفس دو جزء دارد: یکی متعقل (ناطقه) وآن‏‎ ‎‏دیگری نباتی و حیوانی (غیر متعقل)، و دربارۀ این دو توضیح ها و تفسیرهایی دارد و نفس‏‎ ‎‏غیر متعقل را برخوردار از دو جنبۀ نباتی و شهوانی می داند؛ از نظر او تنها جنبۀ شهوانی‏‎ ‎‏نفس غیر متعقل است که ارتباطی با عقل دارد و از او پیروی می کند.‏

‏تفاوت ارسطو و افلاطون در تقسیم قوای نفس، آنجا است که ارسطو به دو نفس‏‎ ‎‏متعقل و غیر متعقل قائل است ولی افلاطون سه قوۀ عقلانی، عاطفی و شهوانی را قوای‏‎ ‎‏نفس می داند.‏‎[11]‎

‏در اخلاق اسلامی، نفس آدمی گاه دارای چهار قوۀ شهویه، غضبیّه، عامله و عاقله‏‎ ‎‏است‏‎[12]‎‏ و گاه سه قوۀ شهویه، غضبیّه و ناطقه‏‎[13]‎‏. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ قوای نفس انسانی را به قوای‏‎ ‎‏شهویه و غضبیّه و واهمه تقسیم کرده است. ایشان می فرمایند:‏

‏بدان که خداوند تبارک و تعالی به ید قدرت و حکمتش در عالم غیب و باطن نفس قوایی‏‎ ‎‏خلق فرموده، دارای منافع بی شمار، و آنچه مورد بحث ما است در این مورد سه قوه است و‏‎ ‎‏آن واهمه و غضبیه و شهویه است. و هر یک از این قوا منافع کثیره دارند از برای حفظ نوع و‏‎ ‎‏شخص و تعمیر دنیا و آخرت که علما ذکر کرده اند، و اکنون ما را به آن احتیاجی نیست. و‏‎ ‎‏آنچه لازم است در این مقام تنبّه دهم آن است که این سه قوه سرچشمۀ تمام ملکات حسنه‏‎ ‎‏و سیئه و منشأ تمام صور غیبیۀ ملکوتیه است.‏‎[14]‎

‏البته با توجه به این که این تثلیث یا تربیع ریشه در قرآن و روایات ندارد هر چند که‏‎ ‎‏بعضی ها تقسیم نفس به مطمئنه، لوامه و اماره را به نوعی خواسته اند تطبیق دهند ولی‏‎ ‎‏این ها از اوصاف نفس هستند نه این که ناظر به نوعی تقسیم باشند؛ بنابراین این‏‎ ‎‏تقسیم بندی معروف را ـ که با قدری اختلاف رایج شده است ـ می توان لااقل ملهَم و متأثر‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 426
‏از تفکیک ارسطویی دانست که با قدری اعمال سلیقه به این شکل تثلیثی سامان یافته‏‎ ‎‏است. و امام راحل نیز از این ممشای عمومی خود را خارج ندانسته اند .‏

‏ارسطو به پیروی از افلاطون، امیال و خواسته های آدمی را عقلانی و غیر عقلانی‏‎ ‎‏می داند و نگرۀ آن دو آن است که کمال و فضیلت نفس صرفاً در پیروی بخش های‏‎ ‎‏غیر عقلانی از اجزای عقلانی نفس است و باید هماهنگی و همسویی در آن ها لحاظ گردد‏‎ ‎‏و نیازهای عاطفی و شهوانی در حد معقول برآورده شود.‏‎[15]‎

‏به نظر ارسطو سعادت به معنای زندگی موافق و مطابق با عقل سلیم است.‏‎[16]‎‏ امام‏‎ ‎‏خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ برای نفس سه مقام و مرتبه قائل شده اند که مقام اول مقام مُلک و ظاهر و دنیای‏‎ ‎‏نفس است و مقام دوم باطن و ملکوت نفس است و مقام سوم مقام عقل است و‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

‏انسان به طور اجمال و کلی دارای سه نشئه و صاحب سه مقام و عالَم است: اول نشئه آخرت‏‎ ‎‏و عالم غیب و مقام روحانیت و عقل. دوم نشئه برزخ و عالم متوسط بین العالمین و مقام‏‎ ‎‏خیال، سوم نشئه دنیا و مقام مُلک و عالم شهادت.‏‎[17]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در شرح حدیث اول که جهاد اکبر است، در فصل قوای باطنیه، قوای‏‎ ‎‏ثلاثۀ شهویه، غضبیه و واهمه را مربوط و موجود در نشئه دوم یعنی عالم متوسط بین‏‎ ‎‏العالمین می دانند‏‎[18]‎‏ در حقیقت قوای ثلاثه در عالمی بین دو عالم اول و سوم قرار دارند و‏‎ ‎‏عالم اول عالم عقل است.‏

‏با یک دقت می توان سازماندهی اخلاق امام را بر اساس سه تثلیث فرض کرد:‏

تثلیث اول‏: تقسیم علوم بود به آیۀ محکمه و فریضۀ عادله و سنّت قائمه که ضلع وسط‏‎ ‎‏را که فریضه عادله باشد؛ منطبق بر اخلاق نمود و در مطلب قبلی به آن اشارت شد.‏

تثلیث دوم‏: در همین اخلاق، تقسیم مراتب نفس است به ظاهر و باطن و عقل.‏

تثلیث سوم‏: تقسیم قوای نفس به شهویه و غضبیه و واهمه است که جایگاه این تثلیث‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 427
‏در ضلع وسط از تثلیث دوم می باشد و آن عالم باطن که همان عالم برزخ و خیال است.‏

‏بر این اساس عالم عقل فوق عالم قوای ثلاثه است و قوای ثلاثه علی القاعده باید تحت‏‎ ‎‏فرمان عقل باشند که مرتبه ای بالاتر را اشغال کرده است.‏

‏ملاحظه می شود که امام و ارسطو در متبوعیت عقل نسبت به قوا متفق هستند منتها‏‎ ‎‏ارسطو نفس را دارای دو مرتبه متعقل و غیر متعقل می داند که غیر متعقل نباتی و شهوی‏‎ ‎‏است و باید تحت عقل باشند؛ هر چند او قوۀ نباتی را اصولاً تابع عقل نمی شمارد.‏‎[19]‎‏ لذا هم‏‎ ‎‏تقسیم بندی ساده تری دارد و هم همه قوا را تابع عقل نمی شمارد. ولی امام تقسیم بندی‏‎ ‎‏پیچیده تر و عرفانی تری از نفس انسان ارائه می دهند که مثلث در مثلث است.‏

‏امام در شرح حدیث جهاد اکبر، این جهاد را برگرفته از حدیث نبوی جهاد با نفس‏‎ ‎‏می دانند. در حقیقت نفس را محل جهاد می دانند. و تمام مشخصات جهاد اصغر را در‏‎ ‎‏جهاد اکبر جاری می دانند. مثلاً جنگ میدان می خواهد که مراتب سه گانۀ نفس که قبلاً بر‏‎ ‎‏شمردیم میدان های سه گانه است و دو سپاهی که مقابل هم ایستاده اند جنود رحمانی و‏‎ ‎‏جنود شیطانی می باشند.‏‎[20]‎‏ که همان جنود عقل و جهل اند. این دو لشگر دائماً در میدان های‏‎ ‎‏سه گانه در حال مبارزه اند. این مبارزه از میدان اول که مرتبه اول آن، مُلک یا ظاهر است و‏‎ ‎‏محل آن بدن است شروع می شود. و چون هر میدانی سنگر می خواهد امام هفت سنگر را‏‎ ‎‏در این جا بر می شمارند و می گویند:‏

‏بدان که مقام اول نفس و منزل اسفل آن منزل مُلک و ظاهر و دنیای آن است که اشعه و‏‎ ‎‏انوار غیبیۀ آن در این بدن محسوس و بنیۀ ظاهره تابیده و او را زندگانی عَرَضی بخشیده و‏‎ ‎‏تجییش جیوش در این بدن کرده و میدان جنگ آن همین بدن است و قوای ظاهرۀ آن،‏‎ ‎‏لشگر آن است که در اقالیم سبعه ملکیه یعنی گوش و چشم و زبان و شکم و فرج و دست و‏‎ ‎‏پا، بسط پیدا کرده و تمام این قوای منتشره در این ممالک سبعه در تحت تصرّف نفس است‏‎ ‎‏به مقام «وهم» زیرا که وهم سلطان قوای ظاهره و باطنۀ نفس است پس اگر وهم حکومت‏‎ ‎‏نمود در آن ها به تصرّف خود یا شیطان، این قوا جنود شیطان گردند و مملکت در تحت‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 428
‏سلطنت شیطان واقع شود. و لشگر رحمان و جنود عقل مضمحل گردند و شکست خورده‏‎ ‎‏رخت از نشئه ملک و دنیای انسان درکشند و هجرت نمایند و مملکت خاص به شیطان گردد‏‎ ‎‏و اگر وهم در تحت تصرّف عقل و شرع در آن ها تصرّف نماید و حرکات و سکنات آن ها در‏‎ ‎‏تحت نظام عقل و شرع باشد، مملکت رحمانی و عقلانی شود. و شیطان و جنودش از آن‏‎ ‎‏رخت بربندند و دامن درکشند پس جهاد نفس که جهاد بزرگ است و از کشته شدن در راه‏‎ ‎‏حق تعالی بالاتر است در این مقام عبارت است از غلبه کردن انسان بر قوای ظاهرۀ خود و‏‎ ‎‏آن ها را در تحت فرمان خالق قرار دادن و مملکت را از لوث وجود قوای شیطان و جنود آن‏‎ ‎‏خالی نمودن است.‏‎[21]‎

‏ملاحظه می شود که جنگ تمام عیار بین سپاهیان عقل و جهل یا رحمان و شیطان در‏‎ ‎‏مملکت انسان برقرار است و این جهاد اکبر تمام مختصات جهاد اصغر را دارد. میدان اول‏‎ ‎‏که دارای هفت سنگر است به این بستگی دارد که توسط کدام سپاه فتح شوند. هر کدام‏‎ ‎‏فتح کنند بر میدان دوم که میدان باطن است نیز چیره می شوند که محل قوای سه گانه است.‏‎ ‎‏در خصوص آن میدان نبرد امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ می فرماید:‏

‏بدان که از برای نفس انسانی یک مملکت و مقام دیگر است که آن مملکت باطن و نشئۀ‏‎ ‎‏«ملکوت» اوست که جنود نفس در آن جا بیش تر و مهم تر از مملکت ظاهر است. و نزاع و‏‎ ‎‏جدال بین جنود رحمانی و شیطانی در آن جا عظیم تر و مغالبه در آن نشئه بیش تر و با‏‎ ‎‏اهمیت تر است بلکه هرچه در مملکت ظاهر است از آن جا تنزّل کرده و ظهور در «مُلک»‏‎ ‎‏نموده و اگر هر یک از جنود رحمانی و شیطانی در آن مملکت غالب آیند؛ در این مملکت نیز‏‎ ‎‏غالب شوند و جهاد نفس در این مقام پیش مشایخ عظام از اهل سلوک و اخلاق خیلی‏‎ ‎‏اهمیّت دارد. بلکه می توان سرچشمه تمام سعادات و شقاوات و درجات و درکات را آن مقام‏‎ ‎‏دانست. انسان باید خیلی ملتفت خود در این جهاد باشد. ممکن است خدای نخواسته به‏‎ ‎‏واسطۀ مغلوبیت جنود رحمانی در آن مملکت و خالی گذاشتن آن را برای غاصبین و نااهل ها‏‎ ‎‏از جنود شیطان، هلاکت همیشگی از برای انسان پیدا شود که قابل جبران نباشد.‏‎[22]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 429
‏امام از میدان نبرد با عنوان مملکت یاد کرده است. در میدان اول به هفت سنگر و در‏‎ ‎‏میدان دوم به سه قوه حمله شده و مورد توجّه دو لشگر جهل و عقل است. تصرف هفت‏‎ ‎‏سنگر توسط جنود شیطان او را جری می نماید و انگیزه پیش روی به میدان حساس باطن‏‎ ‎‏به هدف تصرف قوای ثلاثه پیدا می کند و همان طور که امام می فرماید نبرد این جبهه‏‎ ‎‏باطنی حساس است و سقوط قوای ثلاثه مساوی است با سقوط رژیم انسانی و تصرف‏‎ ‎‏مملکت نفس توسط جنود شیطان. آن گاه است که نوبت به میدان سوم می رسد و عقل که‏‎ ‎‏رئیس کشور انسانی است در آن جا مستقر است و با سقوط دو میدان قبلی سقوط این‏‎ ‎‏میدان بسیار آسان است و اگر عقل از حکومت بر کشور انسان ساقط شود؛ رژیم شیطانی‏‎ ‎‏به حکومت می پردازد. البته امام خمینی در شرح حدیث جهاد اکبر به شرح نبرد دو سپاه در‏‎ ‎‏میدان سوم نمی پردازند و می گویند:‏

‏ما می خواستیم اشاره به مقام سوم نفس و کیفیت مجاهدۀ آن بنماییم و مکاید شیطان را در‏‎ ‎‏آن مقام نیز خاطر نشان کنیم، لیکن مقام را مناسب ندیدیم. این است که صرف نظر نموده از‏‎ ‎‏خداوند تبارک و تعالی توفیق و تأیید می طلبم که رسالۀ مفرده ای در آن باب بنگارم.‏‎[23]‎

‏به هر حال در این نبرد تمام عیار در سه میدان که مجموعه ای است از هفت سنگر و سه‏‎ ‎‏قوه و یک رئیس، یعنی عقل، ختم می شود. و این همان عقل محوری است که درصدد بیان‏‎ ‎‏آن هستیم. البته عقل ارسطویی و عقل مورد نظر امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ از این نظر که هر دو‏‎ ‎‏محبوب و مقرّب خداوند هستند مشترکند. پیش از این با عبارت ارسطویی آشنا شدیم که‏‎ ‎‏عقل را نزدیک ترینِ امور به خدایان دانسته است.‏‎[24]‎‏ و امام هم که عقل را همواره با شرع نام‏‎ ‎‏می برد‏‎[25]‎‏ و عقل را فرماندۀ رژیم و لشگری می داند که جنود رحمانی نام دارند. پیروزی‏‎ ‎‏جنود رحمانی دست یابی به سعادتی است که از دید ارسطو هم سعادت نام دارد؛ چرا که‏‎ ‎‏او سعادت را زندگی کردن مطابق عقل سلیم می داند.‏‎[26]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 430

تأثیر تقسیم بندی ارسطو در تقسیمات اخلاق اسلامی 

‏گفته شد که ارسطو عیناً به دو جزء نفس یکی غیر متعقل شامل نفس نباتی و نفس‏‎ ‎‏حیوانی و دیگری متعقل قائل است و عقل در اساس و شالوده اخلاق او بسیار مهم است.‏‎ ‎‏او فضایل را هم تقسیم می کند. نوعی از فضایل فضیلت عقلانی است مانند حکمت و‏‎ ‎‏فرزانگی در برابر فضایل اخلاقی مانند شجاعت و عفت. فضایل عقلانی از آموختن و‏‎ ‎‏تفکّر حاصل می شود و فضایل اخلاقی از عادت و ملکه. وی می گوید:‏

‏در بین فضایل بعضی منسوب به عقل (فضایل عقلانی) و برخی مربوط به اخلاق است.‏‎ ‎‏حکمت نظری، عقل و حکمت عملی «تبصّر» را فضایل عقلانی می نامیم و سخاوت و‏‎ ‎‏اعتدال را فضایل اخلاقی.‏‎[27]‎

‏این تقسیم بندی به اخلاق اسلامی نیز سرایت کرده است و اوج آن در ‏‏جامع السعادات‏‎ ‎‏دیده می شود که مرحوم ملامهدی نراقی تقسیم بندی تفصیلی کم سابقه ای را انجام داد و‏‎ ‎‏بیش از سیصد رذیلت و فضیلت را بر اساس قوای عاقله و شهویه و غضبیه و عامله تقسیم‏‎ ‎‏نموده و مدعی شده است که پیش از او هیچ یک از علمای اخلاق چنین نکرده اند.‏‎[28]‎‏ و‏‎ ‎‏فرزندش ملا احمد نراقی می نویسد:‏

‏و چون دانستی که جمع فضایل و رذایل متعلقند به یکی از قوه عاقله یا غضبیه یا شهویه یا به‏‎ ‎‏دو قوه از آن ها یا به سه قوه، بدان که ما در این کتاب چنان که والد ماجد در ‏‏جامع السعادات‏‎ ‎‏ذکر کرده اند اول اوصاف حسنه و صفات رذیله که متعلقند به قوه عاقله بیان می کنیم. پس‏‎ ‎‏آنچه که متعلق است به قوه غضبیه ذکر می نماییم پس اوصافی را که منسوب است به قوه‏‎ ‎‏شهویه شرح می دهیم بعد از آن صفاتی را که متعلقند به دو قوه یا سه قوه از قوا، خود‏‎ ‎‏بیان  می نماییم.‏‎[29]‎

‏امام راحل خود کتاب اخلاقی مستقلی ندارند. کتاب های اخلاقی امام در حقیقت‏‎ ‎‏مجموعه هایی است که طبق ذوق و سلیقه خودشان تقسیم و تنظیم شده است، مثلاً ‏‏اربعین‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 431
‏حدیث‏‏ را که قبلاً شرح دادیم با حدیث جهاد اکبر و سپس ریا و عجب و کبر و حسد و‏‎ ‎‏غضب و غیر ذلک شروع و شرح می کند و در خلال شرح احادیث، مخصوصاً جهاد اکبر‏‎ ‎‏این جمله را تکرار می کنند که «همان طور که علمای اخلاق گفته اند»‏‎[30]‎‏ معلوم می شود که‏‎ ‎‏امام تقسیم بندی علمای اخلاق را پذیرفته اند و خود وارد عمل نشده اند و اثری مستقل که‏‎ ‎‏تمام فضایل و رذایل را تقسیم کند ندارند و خوانندگان ‏‏اربعین حدیث‏‏ را به روش علمای‏‎ ‎‏اخلاق ارجاع می دهند. و در عین حال اشاراتی دارند که حاکی از پذیرش تقسیم بندی‏‎ ‎‏فضایل و رذایل بر اساس قوای سه گانه است مانند این جمله:‏

‏آنچه لازم است در این مقام تنبّه دهم، آن است که این سه قوه سرچشمه تمام ملکات حسنه‏‎ ‎‏و سیئه و منشأ تمام صور غیبیه ملکوتیه است.‏‎[31]‎

‏همچنین در فصلی تحت عنوان موازنه در شرح حدیث جهاد اکبر می نویسند:‏

‏از چیزهایی که انسان را در این سلوک معاونت می کند و انسان باید مواظب آن باشد «موازنه»‏‎ ‎‏است و آن چنان است که انسان عاقل منافع و مضارّ هر یک از اخلاق فاسده و ملکات رذیله‏‎ ‎‏را که زاییده شدۀ شهوت و غضب و واهمه است که سرخودند و در تحت تصرف شیطان،‏‎ ‎‏مقایسه کند با منافع و مضارّ هر یک از اخلاق حسنه و فضایل نفسانیه؛ و ملکات فاضله که‏‎ ‎‏زاییده شدۀ این ها است که در تحت تصرف عقل و شرعند.‏‎[32]‎

‏بنابراین امام در بیانات اجمالی و تفصیلی خود تبعیت خود را از تقسیم بندی مسائل‏‎ ‎‏اخلاقی بر اساس تثلیث قوا و تفکیک قوا می پذیرند. البته ایشان با این که در صدد‏‎ ‎‏مجموعه ای اخلاقی بوده اند امّا چون شوق زیادی به وادی عرفان دارند و حتی هفت‏‎ ‎‏حدیث از چهل حدیث ‏‏اربعین حدیث‏‏ را به عرفان اختصاص داده اند لذا این غور و سیر در‏‎ ‎‏عرفان مانع از تدوین رساله ای مدوّن و منظم در تقسیم بندی فضایل و رذایل شده است. ‏

‏ما در آغاز بحث این تقسیم بندی مطرح کردیم و درباره اش بحث نمودیم و گفتیم که‏‎ ‎‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏، «نظریه اعتدال» ارسطو را با «فریضه عادله» مأخوذ از حدیث نبوی یکی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 432
‏دانستند که تفصیل آن گذشت.‏

‏بر این اساس تقسیم بندی های دیگر ضمن این که در جای خود محترم و مغتنم هستند‏‎ ‎‏ولی فواید و عواید تقسیم بندی ارسطویی را ندارند. و اقبال عموم علمای اخلاق به این‏‎ ‎‏تقسیم بندی خود مؤیدی دیگر بر تطبیق آن بر موازین عترت و فطرت است که چنین‏‎ ‎‏اجماع و توافق رأیی را حاصل کرده است.‏

‏ ‏

‏والعاقبة للمتقین        ‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 433

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏ ‏

‏1. ‏‏اخلاق در قرآن‏‏، محمد تقی مصباح یزدی.‏

‏2. ‏‏اخلاق نیکوماخس، ‏‏ارسطو، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1350 ش.‏

‏3. ‏‏جامع السعادات، ‏‏ملا محمد مهدی نراقی، تصحیح سید محمد کلانتر، بیروت، مؤسسة‏‎ ‎‏الاعلمی.‏

‏4. ‏‏دائرة المعارف فلسفۀ اخلاق،‏‏ ویراستۀ بکر.‏

‏5. ‏‏شرح چهل حدیث، ‏‏امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏6. ‏‏فلسفۀ اخلاق، ‏‏ محمد تقی مصباح یزدی.‏

‏7. ‏‏الکافی، ‏‏محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1367 ش.‏

‏8. ‏‏مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ‏‏تهران، انتشارات صدرا، 1380 ش.‏

‏9. ‏‏معراج السعاده، ‏‏ملا احمد نراقی.‏

‏10. ‏‏المیزان فی تفسیر القرآن، ‏‏سید محمد حسین طباطبائی، بیروت، مؤسسة الاعلمی،‏‎ ‎‏1393 ق.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 434

  • ) اخلاق در قرآن، ص 242.
  • ) همان، ص 241ـ243.
  • ) مجموعه آثار، ج 14، ص 550.
  • ) همان، ص 550 ـ 551.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 1.
  • ) همان، مقدمۀ ناشر.
  • ) اخلاق نیکوماخس، ص 8.
  • ) همان، مقدمه، ص 18.
  • ) ر.ک: کافی، ج 1، ص 32، ح 1.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 391 ـ 392.
  • ) دائرة المعارف فلسفۀ اخلاق، ص 973.
  • ) جامع السعادات.
  • ) المیزان، ج 1، ص 370.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 14.
  • ) فلسفۀ اخلاق، ص 120.
  • ) اخلاق نیکوماخس، ص 19 و مقدمه، ص 23 .
  • ) شرح چهل حدیث، ص 386.
  • ) همان، ص 14.
  • ) اخلاق نیکوماخس، ص 34.
  • ) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 6.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 5 ـ 6.
  • ) همان، ص 12 ـ 13.
  • ) همان، ص 27.
  • ) اخلاق نیکوماخس، ص 8.
  • ) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 5.
  • ) اخلاق نیکوماخس، ص 23.
  • ) همان، ص 35.
  • ) جامع السعادات، ص 106.
  • ) معراج السعاده، ص 31.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 14.
  • ) همان.
  • ) همان، ص 18.