کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

روش‌های درمان رذایل اخلاقی از منظر امام خمینی رحمه‌الله

‏ ‏

روش های درمان رذایل اخلاقی از منظر امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

‏ ‏

دکتر محمدرضا فریدونی‎[1]‎

اهمیت تهذیب نفس 

‏تهذیب نفس و اصلاح آن بر طبق شریعت محمّدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ همواره مورد توجه عالمان‏‎ ‎‏اخلاق و عرفان بوده و هست. عالمان بصیرت یافته و بهره مند از علم نافع، به یقین‏‎ ‎‏دریافته اند که رسولان الهی، از آدم تا محمّد ‏‏علیهم السلام‏‏ و اوصیای الهی، از شیث تا مهدی ‏‏علیهم السلام‏‎ ‎‏مردم را متوجه محوری ترین مسأله جهان هستی، که همان «توحید» است، نموده اند.‏‎ ‎‏خاصان درگاه حق همواره از خدا گفته و مردم را دعوت به خداشناسی نموده اند و در‏‎ ‎‏سخنان خود، به مسأله اصلاح نفس و تهذیب آن تأکید بسیاری نموده اند. این تأکیدها‏‎ ‎‏آن  قدر وسیع بوده که آدمی درمی یابد که جز کشیک نفس کشیدن و تربیت آن، هیچ وظیفۀ‏‎ ‎‏مهم دیگری  ندارد.‏

‏حضرت امام هدف از بعثت انبیا را، آدم سازی می داند و می فرماید:‏

‏انبیا ‏‏علیهم السلام‏‏ برای این مبعوث شدند که آدم تربیت کنند، انسان بسازند، بشر را از زشتی ها،‏‎ ‎‏پلیدی ها، فسادها و رذایل اخلاقی دور سازند و با فضایل و آداب حسنه آشنا کنند.‏‎[2]‎

‏امیر مؤمنان ‏‏علیه السلام‏‏ می فرماید:‏

‏ای مردم! خودتان به ادب کردن و اصلاح نفس هایتان بپردازید و نفس را از جرأت و دلیری‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 383
‏بر عادت ها و خوی های ناشایست باز گردانید.‏‎[3]‎

‏و قرآن کریم می فرماید:‏

‏«‏قَدْ أفْلَحَ مَنْ زَکَّیٰهَا * وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّیٰهَا‏»‏‏.‏‎[4]‎

‏نبیّ صادق، محمّد مصطفی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ فرمود:‏

«إنّما بعثتُ لاُتمّم مکارم الأخلاق».‎[5]‎

‏با توجه به این آیات و روایات که نمونه ای از صدها آیه و روایت است، آیا سزاوار‏‎ ‎‏نیست که انسان به فکر اصلاح نفس برآید؟ حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ می فرماید:‏

‏باید دانست که اگر انسان از خود غفلت کند و در صدد اصلاح نفس و تزکیۀ آن برنیاید و نفس‏‎ ‎‏را سرِ خود بار آورد، هر روز، بلکه هر ساعت بر حجاب های آن افزوده شود و از پس هر‏‎ ‎‏حجابی، حجابی، بلکه حجبی برای او پیدا شود؛ تا آن جا که نور فطرت به کلی خاموش و‏‎ ‎‏منطفی شود و از محبت الهیه در آن اثری و خبری باقی نماند؛ بلکه از حق تعالی و آنچه به‏‎ ‎‏او مربوط است، از قرآن شریف و ملائکة الله و انبیای عظام و اولیای کرام ‏‏علیهم السلام‏‏ و دین حق و‏‎ ‎‏جملۀ فضایل، متنفّر گردد و ریشۀ عداوت حق ـ جلّ و علا ـ و مقرّبان درگاه مقدس او در‏‎ ‎‏قلبش محکم و مستحکم گردد؛ تا آن جا که به کلی درهای سعادت بر او بسته شود و راه‏‎ ‎‏آشتی با حق تعالی و شفعا ‏‏علیهم السلام‏‏منسدّ گردد و مخلّد در ارض طبیعت گردد؛ که باطن آن در‏‎ ‎‏عالم دیگر جلوه کند و آن، خلود در عذاب جهنم است.‏‎[6]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ می فرمایند:‏

‏ ‏

‏بیدار شو ای یار از این خواب گران‏   ‏بنگر رخ دوست را به هر ذرّه عیان‏

‏تا خوابی در خودی خود پنهانی‏   ‏خورشید جهان بود ز چشم تو نهان‏‎[7]‎

‏ ‏

‏به این مطلب دقت نماییم که: ‏

‏اگر کودکی پنج ساله و دروغ گو به تو بگوید که در بسترت چیزی همانند عقرب دیدم، با این‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 384
‏خبر چه می کنی؟ واقعاً بیندیش! جز کاوش و جست و جو به کاری نخواهی پرداخت، جز این‏‎ ‎‏است؟! چرا با خود نمی گویی او کودک است! او دروغ گو است! او نمی گوید عقرب، می گوید‏‎ ‎‏همانند عقرب؛ احتمالی اندر احتمال! خوب خطر تا به چند است؟‏

‏ای عزیز! باز هم بیندیش؛ تو را چه شده که از اول آفرینش، رسولان الهی آمده اند و تو را‏‎ ‎‏دعوت به تهذیب نفس و انذار از عقاب ها و عقبه های آخرت نموده اند، ولی ما همچنان هیچ‏‎ ‎‏احتمالی را نمی دهیم؟‏‎[8]‎

‏و باید به نفس نهیب زد که نکند آنچه که انبیا و اولیا ‏‏علیهم السلام‏‏ فرموده اند راست و صادق‏‎ ‎‏باشد و در آن صورت چه باید کرد؟ آیا زمان توجه به نفس و تهذیب آن نرسیده؟ حضرت‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ می فرمایند:‏

‏نگذارید که برای آخر عمر کار خوب کنید؛ این خیالی است که انسان این خیال را ممکن است‏‎ ‎‏بکند؛ ولی از خیال های شیطانی است که می خواهد آدم را نگذارد که کار خیر بکند.‏

‏و سپس می فرماید:‏

‏اگر شما از حالا قیام نکنید بر ضد شهوات فاسده، از شهوات مطلقاً جلوگیری نشده است.‏

روش های معالجۀ رذایل اخلاقی

‏با مطالعۀ کتب اخلاقی و عرفانی و توجه به تجربه های سلوکی انسان های به فعلیت‏‎ ‎‏رسیده، به دست می آید که سه روش، جهت درمان رذایل اخلاقی وجود دارد که عبارت‏‎ ‎‏است از: روش ریاضت و مجاهدت، روش محبت، و روش توحید. دو روش اول، منزل و‏‎ ‎‏نردبان ترقّی انسانند و روش سوم، مقصد است.‏

1. روش ریاضت و مجاهدت

‏خواجه نصیر طوسی گوید:‏

‏«ریاضت» در لغت به معنای جلوگیری چهارپایان است از حرکات آزاد و دلخواهشان و عادت‏‎ ‎‏دادن آن ها است به حرکات دلخواه تعلیم دهنده، تا فراگیرد که از تعلیم دهنده فرمان برد.‏‎[9]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 385
‏جناب شیخ الرئیس سه هدف برای ریاضت ذکر می کند:‏

‏اول، دور ساختن غیر حق از راه حق؛ دوم، تابع ساختن نفس امّاره به نفس مطمئنّه، تا قوای‏‎ ‎‏تخیّل و وهم به سوی توهّمات مناسب با امر قدسی کشیده شوند و از توهّمات مناسب جهان‏‎ ‎‏زیرین و خاکی روی گردان شوند؛ سوم، لطیف ساختن درون برای تنبیه و آگاهی است.‏‎[10]‎

‏مقصود از روش ریاضت و مجاهدت این است که فرد به سیر و سلوک مشغول شود و‏‎ ‎‏نوعاً با اذکار و اوراد و اربعین های پی در پی و عبادت های طاقت فرسا و تحمل فشار مبارزه‏‎ ‎‏و مخالفت با نفس، بکوشد تا با محو نمودن هر یک از رذایل نفسانی، خود را به صفات‏‎ ‎‏حق متخلّق نماید.‏

‏اما از آن جا که انسان خود را دوست دارد و بالتبع هر آنچه را که متعلق به او است نیز‏‎ ‎‏دوست دارد، لذا نفس به سادگی تسلیم ارادۀ عقل نمی شود و با آن درگیر خواهد شد و‏‎ ‎‏برداشتن هر قدمی، به خصوص برای نفوس قوی، چنانچه خلاف طبع و نفس باشد ـ که‏‎ ‎‏معمولاً هست ـ مستلزم مبارزه و مجاهده ای بس عظیم خواهد بود.‏

‏بسیار طبیعی است که انسان، طالب جان و نفس خود است و تحمّل فشارهای کشندۀ‏‎ ‎‏دائمی را نخواهد داشت و بر همین اساس است که کم تر کسی از ملک الموت  ـ که ملک‏‎ ‎‏مقرّب خدا است ـ خوشش می آید و او را دوست دارد؛ چرا که او جان می گیرد و نفس از‏‎ ‎‏جان دادن متنفّر است.‏

‏نفس با ریاضت کشیدن، صفا می یابد و عوالم برین را یکی پس از دیگری پشت سر‏‎ ‎‏می گذارد، تا این که به عالم عقلی می رسد و حقیقت معرفت برای او حاصل می شود.‏‎[11]‎

‏«روش ضد» که در کتب اخلاقی به آن اشارت شده، همین راه ریاضت است؛ یعنی‏‎ ‎‏ـ مثلاً ـ آدم ترسو برای رفع این رذیله باید ریاضت بکشد و به نفس تحمیل کند که بر‏‎ ‎‏ضد  خواستۀ نفس عمل کند و به جاهای هولناک برود تا تدریجاً برای او عادی شود‏‎ ‎‏و  ملکۀ شجاعت را پیدا نماید؛ و یا اگر کسی دچار تکبّر است، ضد آن تواضع می باشد‏‎ ‎‏و  باید به نفس سخت بگیرد و او را وادار به تواضع کند و آن قدر به این عمل بپردازد‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 386
‏تا  برای نفس، متواضع بودن ملکه شود.‏

‏مرحوم نراقی یکی از شیوه های درمان را «روش ضد» دانسته اند، با این توضیح که‏‎ ‎‏گاهی برای زایل شدن یک صفت منفی اخلاقی، باید به یک صفت منفی اخلاقی دیگر‏‎ ‎‏(در حد اعتدال) متوسل شویم. مثلاً برای از بین بردن ترس، باید اعمال متهوّرانه و‏‎ ‎‏جسورانه انجام داد تا ترس زایل شود و حضرت امیر ‏‏علیه السلام‏‏فرموده:‏

‏هرگاه از چیزی ترسیدی، خود را در آن بینداز؛ زیرا گاهی ترس از چیزی از خود آن سخت تر و‏‎ ‎‏ناگوارتر است.‏‎[12]‎

‏حضرت امام نیز در درمان پاره ای از رذایل اخلاقی به همین شیوه تذکر می دهد. ایشان‏‎ ‎‏در درمان رذیلۀ عصبیت می فرماید:‏

‏انسان مدتی با کمال دقت مواظبت کند از حرکات و سکنات خود و کاملاً مداقّه در اعمال‏‎ ‎‏خویش کند و بر خلاف خواهش و آرزوی نفس اقدام کند و مجاهده نماید و اعمال و احوال‏‎ ‎‏خود را در ظاهر و باطن، خوب کند و تظاهرات و تدلیسات را عملاً کنار گذارد.‏‎[13]‎

‏و یا در درمان غیبت به شیوۀ مجاهدت و ریاضت توجه می نماید و می فرماید:‏

‏تا چندی با هر زحمت شده، کفّ نفس را از این معصیت کرده، مهار زبان خود را در دست‏‎ ‎‏گرفته، کاملاً از خود مراقبت کنی و با خود قرارداد کنی که چندی مرتکب این خطیئه نشوی و‏‎ ‎‏از خود، مراقبت و محافظت کنی و حساب خود را بکشی.‏‎[14]‎

‏در کتاب ‏‏اربعین حدیث‏‏ می فرمایند:‏

‏تنها راه غلبه به نفس امّاره و شیطان و راه نجات، بر خلاف میل آن ها رفتار کردن است.‏‎[15]‎

‏چنین شیوه و روشی در درمان رذایل، در متون دینی آمده است؛ لذا معظم کتب اخلاقی‏‎ ‎‏از این روش در درمان رذایل بهره برده اند. در حدیث عنوان بصری به نقل از‏‎ ‎‏امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ آمده که:‏

‏چون کسی تو را گفت که اگر یکی بگویی، ده تا می شنوی، او را بگو که اگر ده تا بگویی، یکی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 387
‏هم نخواهی شنید؛ چون تو را دشنام دهند، او را بگو که اگر در آنچه گفته ای صادقی، از خدا‏‎ ‎‏خواهم که مرا ببخشاید، و اگر کاذب هستی، از خدا خواهم که تو را ببخشاید.‏‎[16]‎

‏با دقت در این حدیث شریف ملاحظه می شود که امام ‏‏علیه السلام‏‏ به عنوان بصری دستور به‏‎ ‎‏کفّ نفس می دهد و صفت حلم را از این راه برای او ممکن الحصول می نماید.‏

‏در روش ریاضت، نکتۀ مهم و اساسی، تمرین و تکرار است؛ یعنی با اتخاذ این شیوه‏‎ ‎‏می توان رذایل را کنار گذاشت و فضایل اخلاقی را نه تنها کسب، بلکه تبدیل به ملکات‏‎ ‎‏نمود؛ چنان که حضرت علی ‏‏علیه السلام‏‏می فرمایند:‏

«العادة طبع ثانٍ»؛‎[17]‎‏ عادت طبیعت و سرشت دوم انسان است.‏

بررسی روش ریاضت

‏به هیچ وجه نمی توان اهمیت روش ریاضت و عمل به ضد را در درمان رذایل اخلاقی‏‎ ‎‏نادیده گرفت.‏

‏سخن در میزان تأثیر و قوّت اثرگذاری آن در درمان رذایل اخلاقی است. در این‏‎ ‎‏روش، آدمی با نفس خود می جنگد و هر جا در نفس خود، ردپای بدی و زشتی دید، بر‏‎ ‎‏ضد آن عمل می نماید و به مبارزه با آن می پردازد و همواره این مبارزه وجود دارد تا سالک‏‎ ‎‏موفق شود رذایل را از خود دور کند و وارد عالم محبت شود و در وادی معرفت حق تعالی‏‎ ‎‏قدم گذارد. هر مسلمان مؤمنی موظف است مجاهده داشته باشد و متحمّل سختی شود؛ که‏‎ ‎‏امید است چنانچه ریاضت به طور صحیح و براساس دستورهای شرع انجام گیرد،‏‎ ‎‏سرانجام به محبت منجر شود.‏

‏اما با تمام ارزش و تعالی ای که راه ریاضت دارد، به این نکته باید توجه داشت که:‏

‏اولاً، این روش متناسب بابرخی نفوس نیست و عین ثابتۀ پاره ای از آدمیان باروش دیگری‏‎ ‎‏اُنس و عُلقه دارد که اگر از راه ریاضت، جهت دفع رذایل قدم بردارند، نتیجه نمی دهد.‏

‏و ثانیاً، این که این راه، بسیار طاقت فرسا و مستلزم صرف عمر بسیار در زدودن‏‎ ‎‏بدی ها  است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 388
‏ثالثاً، به عنوان نمونه، سالیان سال باید به نفس تحمیل کرد که متواضع باشد نه متکبر. به‏‎ ‎‏فرض این که از این وادی بیرون بیاید، دچار مصیبت دیگری به نام «عجب» می شود؛ آن گاه‏‎ ‎‏سالک سال ها باید صرف عمر کند و مجاهده نماید تا رذیلۀ عجب را از بین ببرد. و همین‏‎ ‎‏طور این سیر ادامه دارد تا چه شود؟‏

‏همان گونه که در ابتدا اشاره نمودیم، به هیچ وجه نمی توان این شیوه را نادیده گرفت؛‏‎ ‎‏مخصوصاً این که در متون دینی ما به این مسأله توجه شده است؛ از این رو هر انسان‏‎ ‎‏آرزومند کمال، موظف به انجام ریاضت های شرعی است. اصولاً احکام اسلامی به خوبی‏‎ ‎‏نمود ریاضت و مجاهدت هستند؛ روزه، حج، خمس و... اموری هستند که نفس، میل به‏‎ ‎‏موافقت ندارد و باید با مجاهدت، نفس را وادار به انجام این طاعات نمود.‏

‏و تا بر خلاف نفس عمل نشود، توفیقی حاصل نمی گردد. خداوند متعال می فرماید: ‏‏«‏وَ‎ ‎الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَـنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَـنَا‏»‏‏.‏‎[18]‎

2. روش محبّت

‏در این روش، دعوت به محبت خداوند می شود. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ می فرمایند:‏

‏کمال مطلق، معشوق همه است. تمام موجودات و عایلۀ بشری با زبان فصیح، یک دل و یک‏‎ ‎‏جهت، گویند: ما عاشق کمال مطلق هستیم؛ ما حبّ به جمال و جلال مطلق داریم؛ ما طالب‏‎ ‎‏قدرت مطلقه و علم مطلق هستیم. آیا در جمیع سلسلۀ موجودات در عالم تصور و خیال و در‏‎ ‎‏تجویزات عقلیه و اعتباریه، موجودی که کمال مطلق و جمال مطلق داشته باشد، جز ذات‏‎ ‎‏مقدس، مبدأ عالم ـ جلّت عظمته ـ سراغ دارید؟ و آیا جمیل علی الاطلاق که بی نقص باشد،‏‎ ‎‏جز آن محبوب مطلق هست؟‏‎[19]‎

‏در بیان فوق، حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ وجود محبت به کمال و جمال مطلق را فطری می شمارد‏‎ ‎‏و محبت خداوند را جبلّی موجودات ـ به ویژه آدمیان ـ می داند؛ لذا باید گفت، عشقی که‏‎ ‎‏در وجود انسان نسبت به خالقش وجود دارد، در تمامی اجزای هستی سریان دارد. شیخ‏‎ ‎‏محیی الدین ابن عربی در فصّ موسویه می گوید:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 389
الحرکة التی هی وجود العالم، حرکة الحُبّ؛

‏آن حرکتی که وجود عالم به او برپا است، حرکت حبّی می باشد.‏

‏بزرگان گفته اند:‏

‏اگر حبّ نبود، این عالم در وجود عینی ظاهر نمی شد؛ پس حرکت عالم به سوی وجود،‏‎ ‎‏مشتمل بر حبّ موجد است.‏‎[20]‎

‏این عشق ساری در تمامی افلاک، به برهان و عرفان اثبات شده است. آخوند ملاصدرا‏‎ ‎‏و شیخ الرئیس نیز در تألیفات خویش بر این مطلب تأکید نموده اند. تنها تفاوتی که در بین‏‎ ‎‏این دو مسلک وجود دارد این است که ملاصدرا وجود عشق در موجودات را همراه‏‎ ‎‏علم  و شعور و ادراک می داند؛ در حالی که شیخ الرئیس علم و ادراک را در عشق‏‎ ‎‏متذکر  نمی شود.‏‎[21]‎‏ البته درک این که وجود به همراه این کمالات است، از قبیل حیات، علم‏‎ ‎‏و  ادراک، جز برای اوحدیّ از عالمان که با علم حضوری به این مطالب رسیده اند،‏‎ ‎‏محقق  نیست.‏‎[22]‎

‏حضرت امام در کتاب ‏‏مصباح الهدایه‏‏ می فرمایند:‏

فإنّ بالعشق قامتِ السماوات؛‏ آسمان بر پایۀ عشق استوار است.‏‎[23]‎

‏از دیدگاه حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ عشق، جبلّی موجودات است و از روز ازل، ناف ما را بر مهر‏‎ ‎‏خداوند بریده اند. آری «عشق جانان ریشه دارد در دل از روز الست».‏‎[24]‎‏ و یا:‏

‏ ‏

‏ساکنان در میخانۀ عشقیم مدام‏   ‏از ازل مست از آن طُرفه سبوییم همه‏‎[25]‎

‏ ‏

‏حضرت امام در کتاب شریف ‏‏آداب الصلاة‏‏، با توجه به خلقت نظام وجود بر اساس‏‎ ‎‏عشق و محبت و ایداع و ابداع، حبّ ذاتی و عشق جبلّی در فطرت تمام موجودات، وصول‏‎ ‎‏به مقصد و مقصود را از این طریق اقرب طرق می داند.‏‎[26]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 390
‏در این روش آنچه متعلق محبت واقع می شود، چیزی غیر از «نفس» است. در روش‏‎ ‎‏ریاضت، نفس آدمی درگیر بود، ولی در این جا همین نفس، بدون کم ترین سختی و‏‎ ‎‏فشاری، از همه چیز می گذرد. در این جا مهم این است که جمال و جلال محبوب در قلب‏‎ ‎‏سالک قرار گیرد و محبّ در برابر ابهّت و عظمت حضرت حق خاضع گردد؛ در این‏‎ ‎‏صورت، آدمی بر اساس تجلّی حق، به خضوع و خشوع و عبادت می پردازد و از خدمت‏‎ ‎‏محبوب خسته نمی گردد و تمام دستورهای او را با کمال میل و اشتیاق انجام خواهد داد و‏‎ ‎‏با انعکاس صفات محبوب در محبّ، تمام رذایل، خود به خود، محو و خواسته های او،‏‎ ‎‏خواسته های سالک خواهد گشت.‏

‏در این روش، عالمان اخلاق و مهذّبان نفوس تأکید بر تحصیل محبّت خداوند دارند؛‏‎ ‎‏این محبّت هم مولود معرفت است و معرفت نیز با فکر و ذکر حاصل می شود. وقتی آدمی‏‎ ‎‏به فکر می نشیند، تمامی اسباب دوست داشتن را در حق تعالی می یابد. اگر احسان موجب‏‎ ‎‏محبت است، خداوند متعال «محسن» است؛ اگر جمال سبب عشق ورزیدن است، او خود‏‎ ‎‏اصل جمال است و عالم با تمام زیبایی هایش، ظلّ جمال مطلق است؛ اگر کمال موجب‏‎ ‎‏دوست داشتن است، او اصل تمامی کمالات و مبدأ آن است و هر کمالی در جایی دیده‏‎ ‎‏شود، پرتوی از کمال او است.‏‎[27]‎‏ ‏

‏لذا معرفت، مقدمۀ محبت قرار می گیرد و سپس حالت میل و التذاذ به آن به وجود‏‎ ‎‏می آید هر چه شناخت قوی تر باشد، محبت قوی تر و عمیق تر می گردد.‏‎[28]‎

‏افرادی که در مقابل قدرت و زور، از کم ترین سرمایۀ خود نمی گذرند، با اندکی محبّت،‏‎ ‎‏همۀ دارایی خود را به سادگی و با کمال نشاط و شوق، فدای محبوب می نمایند. لذا‏‎ ‎‏محبّت، نفوس قوی را هم رام می کند؛ حتی حیوانات را می توان با نظر محبّت رام‏‎ ‎‏نمود  برای عبد سالک، حقیقتاً هیچ نهجی شیرین تر از سیر حبّی نیست.‏‎[29]‎‏ ریحانۀ واله در‏‎ ‎‏این باره گوید:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 391

‏أنت اُنسی و همّتی و سروری‏   ‏و قد أبی القلب أن یحبّ سواکا‏

‏یا عزیزی و همّتی و سروری‏   ‏طال شوقی متی یکون لقا کا‏

‏لیس سؤلی من الجنان نعیم‏    ‏غیر أنّی اُرید أن ألقا کا‏‎[30]‎

‏ ‏

‏یعنی: بارالها! شما انس من و تمامی همّت من و شادی من هستید و دل پروا می کند که‏‎ ‎‏جز تو را دوست داشته باشد. ای عزیز من و ای همّت من و ای شادی من! شوق من به‏‎ ‎‏طول انجامید؛ کی شود که تو را ملاقات کنم، هدف من از بهشت، نعمت های آن نیست،‏‎ ‎‏بلکه من هدفی دیگر جز تو ندارم.‏

بررسی

‏روش محبت، روش مناسب و سریعی جهت درمان رذایل اخلاقی است. در این روش‏‎ ‎‏اولاً، هر عملی از سالک سر می زند از محبت و عشق او به خالقش نشأت می گیرد. ثانیاً، در‏‎ ‎‏این جا خستگی و ملالت نیست و سالک با رغبت و اشتیاق کوشش می کند صفات محبوب‏‎ ‎‏را یک جا کسب نماید؛ این گونه نیست که با سختی و مشقت بخواهد رذایل را بزداید، بلکه‏‎ ‎‏چون عاشق جمال و کمال محبوب است، هر آنچه غیر از دوست است یک باره آن ها را‏‎ ‎‏کنار می گذارد و بساط غیر را از صفحۀ قلب برمی چیند. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ می فرمایند:‏

‏اگر درصدد ایجاد محبت برآمد زود موفق می شود؛ زیرا که نور محبت قاهر است بر ظلمت‏‎ ‎‏و  کدورت.‏‎[31]‎

‏حضرت امام در درمان رذیلۀ عجب پس از این که راه اصلاح مفاسد را اقبال به حق‏‎ ‎‏می دانند، اشاره می فرمایند:‏

‏معرفت خدا، حب خدا می آورد؛ و این محبت چون کامل شد، انسان از خود منقطع می شود؛ و‏‎ ‎‏چون از خود منقطع شد، از همۀ عالم منقطع می شود و چشم طمع خود به دیگران می بندد و‏‎ ‎‏نور ازل در قلب و باطن او تابیدن می گیرد و از باطن به ظاهر سرایت نموده و تمامی کارهای‏‎ ‎‏او نورانی می شود.‏‎[32]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 392
‏یکی از سخنان بزرگ ابن مسکویه در کتاب شریف ‏‏تهذیب الاخلاق‏‏ این سخن است:‏

‏اگر محبت و صداقت کامل در جامعه حاکم باشد، نیازی به عدالت نیست.‏‎[33]‎

‏جناب شیخ الرئیس بوعلی سینا وجود عشق عفیف در انسان را از اسبابی می داند که در‏‎ ‎‏لطیف ساختن درون، برای تنبّه و آگاهی مؤثر است و گویا ایشان عشق عفیف را وسیله ای‏‎ ‎‏می داند که موانع رسیدن به کمال حقیقی را از سر راه برمی دارد.‏‎[34]‎‏ و به تعبیر زیبای عین‏‎ ‎‏القضاة همدانی:‏

‏دریغا! عشق فرض راه است، همه کس را.‏‎[35]‎

‏در اهمیت و ارزش محبت و تحصیل آن جای هیچ تردیدی نیست، به ویژه این که‏‎ ‎‏آیات قرآن و روایات معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏سرشار از چنین مضامینی است. با نگاهی به دعاهایی‏‎ ‎‏که از معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏ وارد شده، حقیقت مطلب بهتر مشخص می شود.‏

‏ولی شایسته است به یک نکته در بررسی محبت توجه نماییم و آن، چگونگی تحصیل‏‎ ‎‏محبت خداوند است. تردیدی در عظمت مسأله نیست، ولی چگونه و از چه راهی باید‏‎ ‎‏رفت تا به محبت خداوند رسید؟‏

‏در جواب به این سؤال، معمولاً این گونه پاسخ داده می شود که باید کسب معرفت نمود‏‎ ‎‏و هر چه این معرفت به خداوند بیش تر شود، محبت افزون تر می گردد.‏

‏در این پاسخ رگه هایی از استقلال و استغنا دیده می شود و سالک می پندارد در صورت‏‎ ‎‏تحصیل معارف عقلی و تفکر در اسماء و صفات، ضرورتاً نتیجۀ آن محبت خداوند‏‎ ‎‏می باشد. ولی در پاره ای از موارد از چنین اثری خبری نیست و چه بسا سالک در عالم وهم‏‎ ‎‏و خیال، خود را محب خداوند بداند. گرداب هولناک خیال و وهم و از آن سخت تر، تجلّی‏‎ ‎‏نفس، از مشکلات جدی سلوک است که جز به نور توحید و عنایت حضرات‏‎ ‎‏معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏ حل نمی شود.‏

‏سخن ما در این جا این نیست که راه محبت مشکل است و نباید آن را طی نمود، بلکه‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 393
‏سخن در این است که با حالت فقر محض باید به سراغ محبت رفت و از کید نفس و‏‎ ‎‏تجلیات آن به هیچ وجه نباید غافل شد؛ در غیر این صورت راه محبت نیز ثمر نمی دهد.‏‎ ‎‏همان گونه که می بینید در میان مدعیان سلوک، آنچه رونق دارد بازار محبت و عشق‏‎ ‎‏خداوند است؛ ولی این چه عشقی است که حتی یک حقیقت از حقایق عالم را برای ما‏‎ ‎‏نگشوده و حجابی از حجب ظلمانی را ندریده تا چه رسد به حجب نورانی؟!‏

‏مرحوم انصاری همدانی فرموده بودند که صدی نود از سالکان، از مرتبۀ نفس عبور‏‎ ‎‏نمی کنند و در این وادی گرفتار می آیند. حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ می فرمایند:‏

‏سر منشأ تمام خطاهای انسانی و رذایل اخلاقی، حب نفس است.‏‎[36]‎

3. روش توحید

‏این که توحید چیست، از یک سو ساده ترین مسأله ای است که انسان به راحتی با فطرت‏‎ ‎‏خود آن را درمی یابد؛ و از سوی دیگر، مشکل ترین و سخت فهم ترین مسائل است. قرآن‏‎ ‎‏کریم می فرماید:‏

‏«‏أفِی الله ِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَوَاتِ وَ الْأرْضِ‏»‏‏.‏‎[37]‎

‏و از سوی دیگر، امام باقر ‏‏علیه السلام‏‏ می فرماید:‏

«کُلّما مَیّزتُمُوهُ بِأوْهَامِکُمْ فِی أدَقِّ مَعَانِیهِ، فَهُوَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مِثْلُکُم، مَرْدُودٌ إلَیْکُمْ»؛

‏هر آنچه با وهم و گمان خویش دربارۀ خداوند، در دقیق ترین معنایش، تصور کنید، ساخته و‏‎ ‎‏پرداختۀ شما است و از نظر حق، مردود است.‏‎[38]‎

‏حقیقت توحید قابل اشاره و بیان نیست.‏

‏ ‏

‏تجولُ عقولُ الخلق حول حمائها‏   ‏و لم یدرکوا من برقها غیر لِمحَةٍ‏

‏ ‏

‏هر کس به مقدار فهم خود به تعریف توحید پرداخته است. گفته اند:‏

التوحید نسیانُ ما سوی التوحید؛ التوحید إسقاط الإضافات؛ التوحید بقاءُ الحقّ و فناءُ ما دونه؛‎ ‎و التوحید إثبات الوجود و نفی الموجود.‎[39]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 394
‏توحید، روشن و واضح است، چون غیر از این نمی تواند باشد و انبیا و اولیا جهت‏‎ ‎‏تبیین و تعریف آن آمده اند. جناب سیدحیدر آملی می گوید:‏

و إنّ جمیع الأنبیاء و الأولیاء ‏علیهم السلام‏‏ ما بُعثوا إلاّ لإظهاره و دعوة الخلق إلیه؛‏‎[40]‎

‏تمام انبیا و اولیا ‏‏علیهم السلام‏‏ مبعوث نشده اند مگر برای آن و دعوت خلق به آن و او همان توحید است.‏

‏سپس ادامه می دهند که:‏

‏اگر توحید و اظهار آن نبود، هیچ گاه انبیا و اولیا ‏‏علیهم السلام‏‏ در این عالم تاریک و آلوده و پست‏‎ ‎‏نمی آمدند؛ حتی برای یک ساعت.‏

‏امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ می فرماید:‏

«اَسألک بتوحیدک الذی فطرت به العقول و اُخذت به المواثیق، اُرسلت به الرسل، و اُنزلت به‎ ‎الکتب، و جعلته أوّل فرائضک و نهایة طاعتک، لم تقبل حسنة إلاّ معه، و لم تغفر سیّئةٌ‎ ‎إلاّ  بعده...».

‏لذا اساس تمامی کمالات و جمیع مقامات، مبنی بر اصل توحید است.‏‎[41]‎

‏و اما این که فهم توحید مشکل و قابل دسترسی برای کسی نیست، جای تردید نیست؛‏‎ ‎‏تا آن جا که نبیّ مکرّم اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏فرمود: ‏«ما عرفناک حقّ معرفتک».‎[42]‎

‏خواجه عبدالله سروده است که:‏

‏ ‏

‏ما وحّدَ الواحدَ من واحدٍ‏    ‏إذ کلّ مَن وحَّدَه جاحِد‏

‏توحیدُ مَن ینطِق عن نعته‏    ‏عاریةٌ أبطلها الواحد‏

‏توحیدُ إیّاه توحیدُه‏   ‏         ‏‏و نعتُ من ینعَتُه لاحد‏‎[43]‎

‏ ‏

‏یعنی: هیچ کس نتوانست به بیان توحید حق تعالی بپردازد و هر کس اراده کرد تا زبان به‏‎ ‎‏توحید او بگشاید، نتوانست حق مطلب را ادا کند. و چون حق تعالی تجلّی کرد، توحیدی که‏‎ ‎‏بیان کرده بودند باطل گشت؛ بلکه توحید حقیقی شناخت ذات حق نسبت به ذات خودش است.‏

‏هیچ علمی به ارزش توحید نمی رسد؛ تمامی کمالات ظاهری و باطنی در آن جمع‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 395
‏است و توحید، مدار و معیار تمامی علوم است و هر چیزی در سایۀ توحید شناخته‏‎ ‎‏می شود. امیرالمؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏ در پاسخ به کسی که از ایشان پرسید: آیا خداوند را به واسطۀ‏‎ ‎‏پیامبر شناختی یا پیامبر را به واسطۀ خدا؟ می فرماید:‏

«ما عرفت الله بمحمّدٍ، و لکن عرفتُ محمّداً بالله ».‎[44]‎

‏این معنا خیلی عجیب است و بیانگر عمق توحید حضرت است؛ نه این که اگر کسی‏‎ ‎‏پیامبر را شناخت و از طریق او به خدا رسید، به خطا رفته، بلکه این راه، عین درستی است؛‏‎ ‎‏بلکه دستور دین همین است:‏

‏«‏قُلْ إنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله َ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ الله ُ‏»‏‏.‏‎[45]‎

‏اما نکتۀ عمیق و فراتر این است که تا نور توحید نباشد، همه چیز در ظلمت و تاریکی تا‏‎ ‎‏ابد خواهد ماند. باید نور توحید تابیدن بگیرد تا در پرتو آن نور، وجود حضرت ختمی‏‎ ‎‏مرتبت شناخته شود. حضرت سیدالشهدا ‏‏علیه السلام‏‏ می فرماید:‏

«أیکون لِغیرک من الظهور ما لیس لک حتّی یکون هو المظهر لک. متی غبتَ حتّی تحتاجَ إلی‎ ‎دلیلٍ یدلُّ علیک؟! و متی بعدت حتّی تکون الآثار هی التی توصل إلیک؟!»‎[46]‎

‏اینک که اندکی به معنای توحید پرداختیم، باید دانست که برای رفع رذایل اخلاقی، راه‏‎ ‎‏توحید، برترین روش ها است. رفع رذایل و تحصیل فضایل را باید از خدا خواست؛ عبد،‏‎ ‎‏فقیر محض است و اگر خدایش عنایت نکند، یک قدم به سوی خوبی بر نخواهد داشت.‏‎ ‎‏قرآن کریم می فرماید:‏

‏«‏یَا أیُّهَا النَّاسُ أنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إلَی الله ِ وَ الله ُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ‏»‏‏.‏‎[47]‎

‏در این آیۀ شریفه، فقر منحصر در مردم، و غنا منحصر در خداوند دانسته شده است؛‏‎ ‎‏آن هم نفرموده که در چه چیزی مردم نیازمندند؛ و این گویای آن است که انسان ها در همه‏‎ ‎‏چیز محتاج اویند.‏‎[48]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 396
‏فقیر کسی است که هیچ خیری را به نفس خود نسبت نمی دهد، بلکه زبان حالش‏‎ ‎‏ـ  گذشته از زبان قال ـ متذکر به ذکر شریفۀ «‏لا حول و لا قوّة إلاّ بالله العلیّ العظیم‏» و «‏لا إله إلاّ‎ ‎الله ‏» و «‏لا إله إلاّ هو‏» است و این فقرها است که سید کائنات به آن افتخار می کند و می فرماید:‏‎ ‎‏«‏الفقر سوادُ الوجه فی الدارین‏» و در دعای شریف جوشن کبیر، با عبارت زیبایی می فرماید:‏‎ ‎‏«‏یا کنز الفقراء‏»؛ خداوند خود را کنز فقیران می داند؛ یعنی فقیر وقتی به فنای خود رسید، هر‏‎ ‎‏آنچه بخواهد از گنجینه الهی برداشت می کند؛‏‎[49]‎‏ و یکی از نفیس ترین مطالبی که از خدا‏‎ ‎‏می خواهد همین رفع رذایل است؛ ریاضت و محبت را هم از خدا می طلبد.‏

‏قرآن کریم می فرماید:‏

‏«‏وَاصْبِرْ وَ مَا صَبْرُکَ إلاَّ بِالله ِ‏»‏‏؛‏‎[50]‎‏ ای پیامبر! شکیبا باش؛ ولی صبر را خداوند عنایت می کند.‏

‏سالکانی که می خواهند در طریق عبودیت و تهذیب نفس قدم بردارند، باید تنها‏‎ ‎‏توحید  را طلب کنند؛ اعتمادشان به حق، بیش از هر چیز دیگری باشد. یکی از اهل‏‎ ‎‏معرفت  می فرمود:‏

‏ای کاش نصف این مقدار که از گمراه کردن شیطان می ترسیدیم، به حفظ و هدایت خدای‏‎ ‎‏متعال وثوق و اعتماد می کردیم.‏

‏بندۀ خاکی ضعیف، وقتی خدا را قصد کند چطور ممکن است ناامید بازگردد؟! شیطان‏‎ ‎‏با آن همه کرّ و فرّ، کیدش ضعیف است؛ ‏‏«‏إنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ‏»‏‏.‏‎[51]‎

بررسی

‏روش ریاضت و روش محبت، از منازل سلوک هستند؛ ولی توحید، مقصد تمامی‏‎ ‎‏منازل است و اگر به عنوان راه از آن یاد می شود، نوعی مسامحه است.‏

‏روش ریاضت، محور دستورهای مرحوم سیدعلی قاضی بوده است و دعوت به‏‎ ‎‏محبت، راه مرحوم میرزا جواد آقا انصاری همدانی. هر چند طریق مرحوم قاضی به محبت‏‎ ‎‏منجر می شد، ولی آنچه در بخش توحید بیان شد، الهام گرفته از فرمایش های یکی از اجلّۀ‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 397
‏شاگردان مرحوم انصاری همدانی است که در عین پذیرش ریاضت و محبت و نقش این‏‎ ‎‏دو در ترقی و تدلّی آدمی، افق توحید را برتر از همۀ این ها می داند. آری آن گاه که سالک،‏‎ ‎‏ملازم باب توحید شد، سایر ابواب نیز بر او گشوده می شود.‏‎[52]‎‏ حافظ ـ علیه الرحمه ـ گوید:‏

‏ ‏

‏در آن چمن که نسیمی وزد ز طُرّۀ دوست‏   ‏چه جای دم زدن نافه های تاتاری است‏‎[53]‎

‏ ‏

‏شخصی که جهت اصلاح نفس خود؛ از توحید کمک می گیرد، این گونه نیست که به‏‎ ‎‏هیچ وجه از ریاضت و محبت بهره نمی برد؛ چنین چیزی امکان ندارد؛ زیرا ریاضت و‏‎ ‎‏مجاهدت یکی از اصول راه است و نیز محبت اساس دین را تشکیل می دهد؛ پس‏‎ ‎‏نمی توان این دو را رها کرد. تنها سخن در روش توحید این است که انسان مجاهد، تنها‏‎ ‎‏توجهش به خدا باشد؛ پس از این که فهمید خدا هست، آن گاه با کمک از اسم «الهادی»‏‎ ‎‏خود را به خدا می سپارد و آنچه خواستۀ حق است به جا می آورد و در خلوات خود،‏‎ ‎‏صفات جمیل حق را می طلبد و از صفات زشت خویش به خدا پناه می برد و خود را‏‎ ‎‏فقیر  محض درگاه ربوبی تلقی می کند و اگر ریاضتی بکشد و محبتی بورزد، جز برای‏‎ ‎‏خدا  نیست.‏

‏مسلک توحید چیزی نیست که خاستگاهش غیر از دین باشد؛ بلکه با دقت در آیات و‏‎ ‎‏روایات و سیرۀ حضرت رسول ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و حضرات معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏ به ویژه در ادعیۀ آن‏‎ ‎‏بزرگواران، به خوبی می توان آن را ادراک کرد.‏‎[54]‎

‏«‏‏[‏‏إلهی!‏‏]‏! فضلُک آنَسنی، و إحسانک دَلّنی؛ فَأسألُک بک و بمحمّدٍ و آله ـ صلواتک علیهم ـ أن‎ ‎لا تَرُدَّنی خائباً».‎[55]‎

‏توجه به نوع گفت وگوی انبیا ‏‏علیهم السلام‏‏ در قرآن کریم و نیایش های ایشان با پروردگار عالم،‏‎ ‎‏وجهه های توحید را به خوبی نشان می دهد.‏

‏یکی از واژه های کلیدی در نیایش انبیا، ذکر نام «رَبّ» است؛ به عنوان مثال، حضرت‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 398
‏آدم و حوا در مقام انابه می فرمایند:‏

‏«‏قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أنْفُسَنَا‏»‏‏.‏‎[56]‎

‏واژۀ «ربّ» به تعبیر علامه طباطبائی، صفتی است که بنده را به خدا ربط می دهد.‏‎[57]‎‏ در‏‎ ‎‏واژۀ «ربّ» معنای تدبیر نهفته است؛ گویا «ربّ»، مالکی است که تدبیر امر مملوکش را به‏‎ ‎‏عهده می گیرد و همیشه نوعی ارتباط و اتصال بین ربّ و مربوب وجود دارد.‏

‏حضرت ابراهیم ‏‏علیه السلام‏‏ در نیایش با خداوند می فرماید:‏

‏«‏رَبَّنَا إنَّکَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِی وَ مَا نُعْلِنُ‏»‏‏؛‏‎[58]‎

‏پروردگارا! تو آگاهی از احوال من و آنچه به صلاح من و یا به زیان من است.‏

‏کمال این جملات توحیدی، در سیرۀ علمی و عملی حضرت ختمی مرتبت، ظهور و‏‎ ‎‏کمال خاص خود را دارد و به تعبیر حضرت علامه طباطبائی در رسالۀ ‏‏التوحید:‏

‏آنچه دین اسلام آورد، آخرین درجه از درجات توحید بود.‏‎[59]‎

‏و نیز مقام توحیدی حضرت ختمی مرتبت و حضرات معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏ که مستجمع‏‎ ‎‏جمیع صفات الهیه هستند، قابل درک برای بشر نیست. حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ می فرماید:‏

‏معرفت پیدا کردن به مقام شامخ نورانیت پیامبر و ائمه ‏‏علیهم السلام‏‏ به قدم فکر و سیر آفاق و انفس‏‎ ‎‏میسّر نمی شود.‏‎[60]‎

‏در متون نیایشی ائمه دین ‏‏علیهم السلام‏‏ یکی از ارکان اساسی مضامین ادعیۀ ایشان، توجه دادن‏‎ ‎‏به فقر و نیازمندی جهانیان، به ویژه آدمیان، به حضرت حق است. قرآن کریم می فرماید:‏

‏«‏یَا أیُّهَا النَّاسُ أنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إلَی الله ِ‏»‏‏.‏‎[61]‎

‏هیچ کس چیزی از خودش ندارد؛ هر چه هست از حضرت حق است.‏

‏حافظ ـ علیه الرحمه ـ گوید:‏

‏ ‏

‏دولت فقر خدایا به من ارزانی دار‏   ‏کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 399

‏در شرح این بیت، جناب آقای بینا می گوید:‏

‏هر مقدار که انسان به فقر و نیازمندی خود توجه نماید، خود را به کمال نزدیک تر کرده است؛‏‎ ‎‏و بر عکس، هر چه خود را بی نیاز بیند، از کمال دورتر گشته است.‏‎[62]‎

‏در روش توحید، اساس بر فقر و فهم این مسأله است؛ تا آدمی خود را فقیر نبیند،‏‎ ‎‏امکان دفع یک رذیله هم برای او امکان ندارد. چه بسا بتوان یک بدی یا چند بدی را از‏‎ ‎‏خود دور نمود و تحصیل فضیلت کرد؛ ولی چنین عملی، اساس و پایۀ صحیحی ندارد.‏‎ ‎‏بارها اتفاق می افتد که نفس جلوه می کند و رذیلت خود را نشان می دهد و یا معلوم‏‎ ‎‏می گردد که فضیلتی آمیخته به نفسانیت است. از مرحوم انصاری همدانی نقل است که از‏‎ ‎‏نسبت دادن کم ترین فعلی به خود هم امتناع می نمود و خداوند را همه کارۀ عالم‏‎ ‎‏می دانسته  است.‏

‏گوهر و صدف روش توحید بر همین فقر نهفته است. امام سجاد ‏‏علیه السلام‏‏ در کتاب شریف‏‎ ‎‏صحیفۀ سجادیه‏‏، آن جا که تمنّا می کند خداوند به او فضیلتی عطا کند، خود را نیازمند محض‏‎ ‎‏فاعلیت خداوند می داند و می فرماید:‏

«وَهبْ لی معالیَ الأخلاق».‎[63]‎

‏و نیز آن جا که رذیلتی را می خواهد دفع نماید، از خداوند کمک می گیرد و خویش را‏‎ ‎‏نیازمند مطلق استعانت ربوبی می داند و می فرماید:‏

«اللهمّ لا تَدَعْ خصلةً تعابُ مِنّی إلاّ أصلحتَها».‎[64]‎

‏در مناجات شعبانیه ـ که به گفتۀ ابن خالویه، مناجات حضرت امیرالمؤمنین و امامان از‏‎ ‎‏فرزندان او ‏‏علیهم السلام‏‏در ماه شعبان بوده است ـ عبارتی توحیدی در معالجۀ رذایل آمده؛ آن جا که‏‎ ‎‏می فرماید:‏

«إلهی لم یکن لی حولٌ فانتقل به عن معصیتک، إلاّ فی وقتٍ أیقظتنی لمحبّتک و کما أردت أن‎ ‎أکون کنتُ فشکرتک بإدخالی فی کرمک و لتطهیر قلبی من أوساخ الغفلة عنک».‎[65]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 400
‏آنچه از این عبارات بسیار زیبا می توان دریافت این است که تا نور توحید بر انسان‏‎ ‎‏نتابد، هیچ رذیله ای را نمی توان ترک کرد و هیچ فضیلتی را نمی توان کسب نمود. فقط خدا‏‎ ‎‏است که مؤثر در وجود است. به نقل یکی از اهل معرفت، پاره ای از ما در مقام نظر‏‎ ‎‏می گوییم: «نه جبر است و نه اختیار؛ بل أمرٌ بین الأمرین» ولی در مقام عمل، خود را‏‎ ‎‏اختیاردار محض می دانیم و گمان می کنیم با پاره ای از ریاضات و مشغول شدن به اذکار،‏‎ ‎‏می توان به کمال رسید و سعادتمند شد، و یا با سخنان جذّاب عارفان و اشعار و متون نثر‏‎ ‎‏عرفانی و حتی به نزد این و آن رفتن، می توان در تحصیل محبت خالق برآمد. غافل از‏‎ ‎‏این که تمامی این ها وقتی اثر می دهد که انسان تکلیف خود را با خالق مشخص نماید و در‏‎ ‎‏خلوات، با زاری و تضرّع، خروج از طبیعت و گرفتاری های نفسانی را بخواهد و تربیت‏‎ ‎‏خویش را از خداوند طلب نماید.‏

اصول حاکم بر اصلاح نفس از نظر امام خمینی رحمه الله

‏حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ جهت تهذیب نفس، بر چند اصل تأکید می کند. این اصول‏‎ ‎‏عبارتند از: اصل تفکر، اصل عزم، اصل مراقبت، اصل تذکر و اصل ولایت. ‏

‏اصول مذکور را از دیدگاه حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ به اختصار توضیح می دهیم.‏

1. اصل تفکر

‏بدان که از برای تفکر، فضیلت بسیار است و تفکر، مفتاح ابواب معارف و کلید خزاین کمالات‏‎ ‎‏و علوم است و مقدمۀ لازمۀ حتمیۀ سلوک انسانیت است و در قرآن شریف و احادیث کریم،‏‎ ‎‏تعظیم بلیغ و تمجید کامل از آن گردیده و از تارک آن تعییر و تکذیب شده و در ‏‏کافی ‏‏شریف‏‎ ‎‏سند به حضرت صادق ‏‏علیه السلام‏‏ رساند که فرمود: ‏«أفضلُ العبادة إدمان التفکّر فی الله و فی قدرته»‎ ‎‏و در حدیث دیگر، یک ساعت تفکر را از عبادت یک شب بهتر دانسته و در حدیث نبوی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‎ ‎‏است که «تفکر یک ساعت، از عبادت یک سال بهتر است» و در حدیث دیگر است که «تفکر‏‎ ‎‏یک ساعت، بهتر است از عبادت شصت سال» و در حدیث دیگر، «هفتاد سال».‏‎[66]‎

‏البته مقصود از یک ساعت تفکر، دقیقاً شصت دقیقۀ زمانی نیست، بلکه مراد چه بسا‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 401
‏این است که اگر لحظه ای هم فکر کنی و بدانی عملی را که انجام می دهی به چه منظور‏‎ ‎‏است، این بهتر است از این که سالیان سال به عبادت بدون تفکر بپردازی.‏

‏ساحت های تفکر از نظر امام عبارت است از: ‏

الف. تفکر در حق و اسماء و صفات و کمالات او‎[67]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ اختلافات انبیا ‏‏علیهم السلام‏‏ را در میزان شناخت آن ها از اسماء و صفات حق‏‎ ‎‏تعالی می داند و می فرماید:‏

‏اختلافاتی که احیاناً در بین انبیا و اولیا ‏‏علیهم السلام‏‏ وجود دارد، از همین درجۀ شناخت و معرفت‏‎ ‎‏آن ها به اسماء و صفات است.‏‎[68]‎

‏وقتی سالک در اسماء و صفات حق تعالی به تفکر پرداخت، توحید او قوّت می گیرد.‏‎ ‎‏همان گونه که تفکر در اسماء و صفات، ممدوح است و درجۀ ایمان توحید آدمی را به‏‎ ‎‏ساحت قدس ربوبی می افزاید؛ از آن سو تفکر در ذات ممنوع است چنانچه در حدیث‏‎ ‎‏شریف ‏‏کافی‏‏ وارد است: ‏«من نظر فی الله کیف هو، هلک»؛‎[69]‎‏ لذا به سبب افق اعلای توحید،‏‎ ‎‏ذات حق نه مشهود شهود عارفان و نه معقول عقل حکیمان قرار می گیرد. آیۀ شریفۀ‏‎ ‎‏«‏وَ لاَ یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً‏»‏‎[70]‎‏ در بیان همین مطلب است.‏

‏جناب محیی الدین در فصّ آدمی می فرماید:‏

فلا یدرک الحقّ إدراکَه نفسه؛ فلا یزال فی حجابٍ لا یُرفع؛‎[71]‎

‏یعنی: عالم با آنچه در آن است ادراک حق نمی کند؛ آن گونه که حق ادراک خویش‏‎ ‎‏می نماید؛ لذا همیشه عالم از کُنه ذات حق در حجاب است و حضرت حق، محاط کسی‏‎ ‎‏واقع نمی شود؛ ‏‏«‏ألاَ إنَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ مُحِیطٌ‏»‏‏.‏‎[72]‎

‏پس معلوم شد که تفکر در ذات ممنوع است. هر چند که حیرت در ذات، مؤدّی به فقر‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 402
‏و تشدید فقر وصفی و ذاتی در انسان می شود، اما مقصود از تفکر دربارۀ خداوند، تفکر در‏‎ ‎‏اسماء و صفات است و حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ جهت درمان رذایل، از این اصل استفاده می نماید.‏

‏حضرت ایشان در درمان حسد می فرمایند:‏

‏آن کس که حسد می ورزد و زایل شدن نعمت غیر را آرزو کند و کینۀ صاحب نعمت را در دل‏‎ ‎‏دارد، بداند که ایمان ندارد که حق تعالی از روی صلاح تام این نعمت را نصیب او کرده و‏‎ ‎‏دست فهم ما از آن کوتاه است؛ و بداند که ایمان ندارد به عدل خدای تعالی و قسمت او را‏‎ ‎‏عادلانه نمی داند. تو در اصول عقاید می گویی خدای تعالی عادل است، این جز لفظ چیز دیگر‏‎ ‎‏نیست! ایمان به عدل با حسد منافی است. تو اگر او را عادل می دانی، تقسیم او را هم‏‎ ‎‏عادلانه بدان.‏‎[73]‎

‏پس اگر انسان در اسم «العادل» خداوند دقت نماید و به آن ایمان بیاورد، ریشۀ حسد‏‎ ‎‏کنده خواهد شد. سایر رذایل نیز همین گونه اند و با تمسک به اسماء و صفات الهی و‏‎ ‎‏متوجه ساختن تمامی وجود به ساحت قدس ربوبی، ریشۀ رذایل کنده می شود.‏

ب. تفکر در لطایف صنع الهی

‏یکی دیگر از درجات تفکر، فکرت در لطایف صنعت، و اتقان آن و دقایق خلقت‏‎ ‎‏است، به قدری که در طاقت بشر است. و نتیجۀ آن، علم به مبدأ کامل و صانع حکیم‏‎ ‎‏است.‏‎[74]‎‏ حافظ ـ علیه الرحمه ـ گوید:‏

‏ ‏

‏مراد ما ز تماشای باغ عالم چیست‏  ‏به دستِ مردم چشم از رُخ تو گُل چیدن‏

‏ ‏

‏کور باد چشم دلی که حق را نبیند و جمال جمیل او را در این موجودات مشاهده نکند! نابود‏‎ ‎‏باد کسی که با این همه آیات و آثار، باز در شک و تردید باشد!‏‎[75]‎

‏حضرت سیدالشهدا ‏‏علیه السلام‏‏ می فرماید:‏

«أنت الذی تعرّفت إلیّ فی کلّ شیءٍ؛ فرأیتُک ظاهراً فی کلّ شیءٍ؛ و أنت الظاهر بکلّ شیءٍ»؛‎[76]‎

‏خدایا تویی که معرفی کردی خودت را به من در هر چیزی؛ پس دیدم تو را آشکارا در‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 403
‏هر  چیز  و تو عیان بر هر چیزی هستی.‏

‏تفکر در لطایف صنع الهی، اعتقاد انسان را تقویت می بخشد و به دنبال اعتقاد صحیح،‏‎ ‎‏عمل صالح می آید و این دو، اسباب سعادت آدمی است. شایان ذکر است، تمامی لطایف و‏‎ ‎‏دقایق مجموعۀ خلقت، با یک امر «کُنْ» تحقق یافته و فکر بسیاری از خردورزان را به‏‎ ‎‏خود  مشغول داشته است؛ تازه این همه لطافت مربوط به ساختار جسمانی و هیأت‏‎ ‎‏صوری موجودات است. در این میان، توجه به روح و لطایف نهفته در آن، آدمی را‏‎ ‎‏شگفت زده می سازد.‏

‏هیچ موجودی عبث نیست و در پی مقصد و هدفی در حرکت است. عاقل زیرک کسی‏‎ ‎‏است که هر چه از مسیر چشم او عبور نمود، دقت نماید و از اثر، پی به مؤثر ببرد و آن گاه‏‎ ‎‏بفهمد که خداوند از هیچ موجودی غافل نیست؛ پس به درگاه حق عرض حال باید برد و‏‎ ‎‏از خزاین جود و کرم الهی، عطایای ربّانی گرفت.‏

ج. تفکر در احوال و اعمال

‏یکی از درجات تفکر، فکر در احوال نفس است و از این تفکر، علم به یوم معاد، علم به بعثت‏‎ ‎‏رسل و انزال کتب حاصل می شود و این همان طریق معرفت نفس است.‏‎[77]‎

‏انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری ـ ولو کم هم باشد ـ فکر کند در این که آیا مولای او‏‎ ‎‏که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را برای او فراهم کرده، و بدن سالم‏‎ ‎‏و قوای صحیحه ـ که هر یک دارای منافعی است که عقل هر کس را حیران می کند ـ به او‏‎ ‎‏عنایت کرده، و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده، و از طرفی هم این همه انبیا‏‎ ‎‏فرستاده، و کتاب ها نازل کرده و راهنمایی ها نموده و دعوت ها کرده، آیا وظیفۀ ما با این‏‎ ‎‏مولای مالک الملوک چیست؟‏‎[78]‎

‏نقش تفکر در سیر و سلوک و تهذیب نفس، بسیار مهم و اساسی است. تفکر، قوۀ‏‎ ‎‏عاقله را تقویت می کند و با تقویت آن، انسان قبل از هر کاری به چرایی آن می اندیشد و‏‎ ‎‏سپس اقدام به عمل می کند. این نکته بسیار مهم است که نفس با عقل قانع می شود و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 404
‏بصیرت می یابد؛ لذا به محض این که نفس تقاضایی کرد، نباید با او مبارزه کرد؛ چون‏‎ ‎‏نتیجه اش عکس است؛ بلکه باید با تعقل به او بفهماند که خواهش او نابجا است. مثلاً اگر‏‎ ‎‏حبّ دنیا در دل وجود دارد، راه درمانش تحمیل زهد بر نفس نیست ـ چون چه بسا نفس‏‎ ‎‏ضربه ببیند و به هیچ وجه تحمل سلوک ننماید ـ بلکه با فکر باید به او فهماند که دنیا این‏‎ ‎‏است؛ تو به دنبال چه هستی؟!‏

‏این که می بینیم به اطاعت از رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ تأکید شده است، چه بسا سرّش این باشد‏‎ ‎‏که ایشان عقل کل هستند و با اطاعت از آن بزرگوار، عقل کامل می شود.‏

‏به هر حال، نکته در این است که تعقل، آدمی را به راه می آورد و در راه نگاه می دارد. و‏‎ ‎‏نکتۀ دیگر این که در همه چیز باید تفکر نمود، نه در مطلب و مورد خاصی. امام کاظم ‏‏علیه السلام‏‎ ‎‏می فرماید:‏

«ما مِن شیءٍ تراهُ عینُک، إلاّ و فیه موعظةٌ»؛‎[79]‎

‏هر چیزی که از مسیر چشمان تو عبور کرد، برای تو در آن ـ به شرط تعقل ـ موعظه ای‏‎ ‎‏وجود  دارد.‏

‏لذا باید در هر چیزی تفکر کرد؛ چرا که تفکر راه توحید را هموار می کند و از این جهت‏‎ ‎‏است که حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در درمان رذایل اخلاقی، تأکید بسیاری بر تفکر دارند.‏

2. اصل عزم

‏منزل دیگری که پس از تفکر برای انسان مجاهد پیش می آید، منزل «عزم» است.‏‎ ‎‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏می فرمایند:‏

‏بعضی از مشایخ ‏‏رحمهم الله‏‏ می فرمودند: که عزم جوهرۀ انسانیت و میزان امتیاز انسان است و تفاوت‏‎ ‎‏درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است. و عزمی که مناسب با این مقام است عبارت‏‎ ‎‏است از بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی و فعل واجبات و جبران آنچه از او فوت شده در‏‎ ‎‏ایام حیات؛ و بالاخره عزم بر این که ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید که‏‎ ‎‏شرع و عقل به حسب ظاهر حکم کنند که این شخص، انسان است. انسان شرعی عبارت از‏‎ ‎‏آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش ظاهر رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏باشد؛ تأسی به‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 405
‏آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک. و این امری است بس‏‎ ‎‏ممکن؛ زیرا که ظاهر را مثل آن سرور کردن، امری است مقدور هر یک از بندگان خدا. و بدان‏‎ ‎‏که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی شود، مگر آن که ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت.‏‎[80]‎

‏با تفکر و دانستن علت عمل، عزم و اراده تقویت می شود و میل به بندگی حق تعالی در‏‎ ‎‏دل به وجود می آید؛ آن گاه پس از این که در قلب سالک میل به بندگی و رغبت به اطاعت از‏‎ ‎‏حق تعالی به وجود آمد، باید بر خدا توکل نماید؛ ‏‏«‏فَإذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی الله ِ‏»‏‎[81]‎‏ و باید قصد‏‎ ‎‏خود را تحقق بخشد. و در این راه وقتی کسی قدم زد، خدا او را یاری می کند؛ ‏‏«‏وَ مَنْ یَخْرُجْ‎ ‎مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِراً إلَی الله ِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی الله ِ‏»‏‏.‏‎[82]‎

‏حضرت امام می فرماید:‏

‏و از خداوند در خلوات بخواه که تو را در این مقصد همراهی کند و رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و اهل‏‎ ‎‏بیت او ‏‏علیهم السلام‏‏ را شفیع قرار ده که خداوند به تو توفیق عنایت فرماید و از تو دستگیری نماید.‏‎[83]‎

‏جناب خواجه عبدالله در ‏‏منازل السائرین‏‏ به قصد و عزم و اراده اشارت می کند و آن ها را‏‎ ‎‏از اصول سیر و سلوک بر می شمارد. او در تعریف «قصد» گوید:‏

‏«قصد» یکی کردن همّ و تصمیم بر بندگی خدا است. و قصد همان «نیّت» است. و اما‏‎ ‎‏«عزم» آغاز شروع در سیر و سلوک است و قصد به واسطۀ عزم محقق می شود. و «اراده» از‏‎ ‎‏قوانین و اصول سیر و سلوک به شمار می آید و سالک باید طلب درونی خود را ظهور دهد و‏‎ ‎‏به آن پاسخ مثبت دهد.‏‎[84]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در درمان حبّ دنیا می فرماید:‏

‏باید با عزم و اراده، قلب را متوجه آخرت، بلکه احسن این است که متوجه به حق نماید.‏‎ ‎‏انسانی که دارای عزم و ارادۀ قوی است، می تواند از طبیعت عبور نموده و مقامات عالی‏‎ ‎‏بهشت را تحصیل کند.‏‎[85]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 406

3. اصل محاسبت و مراقبت

‏یکی دیگر از اصول تهذیب نفس، مراقبت داشتن و حساب نفس کشیدن است.‏‎ ‎‏همواره شرع مقدس بر این مسأله تأکید نموده و عارفان در کتب خویش در تبیین و‏‎ ‎‏تحریض به آن سعی بلیغ نموده اند. قرآن کریم می فرماید:‏

‏«‏یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا الله َ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ...‏»‏‏؛‏‎[86]‎

‏... باید هر کسی بنگرد که برای فردا چه آورده است.‏

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در این باره می فرماید:‏

‏از اموری که لازم است از برای مجاهد، مشارطه و مراقبه و محاسبه است. «مشارطه» آن‏‎ ‎‏است که در اول روز ـ مثلاً ـ با خود شرط کند که امروز بر خلاف خداوند تبارک و تعالی رفتار‏‎ ‎‏نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد...‏

‏و پس از این مشارطه، باید وارد «مراقبه» شوی. و آن، چنان است که در تمام مدت شرط،‏‎ ‎‏متوجه عمل به آن باشی. و خود را ملزم بدانی به عمل کردن به آن...‏

‏و به همین حال باشی تا شب که موقع «محاسبه» است و آن عبارت است از این که حساب‏‎ ‎‏نفس را بکشی در این شرطی که با خدای خود کردی که آیا به جا آوردی و با ولیّ نعمت خود‏‎ ‎‏در این معاملۀ جزئی، خیانت نکردی؟ اگر درست وفا کردی، شکر خدا کن... و اگر خدای‏‎ ‎‏نخواسته در وقت محاسبه دیدی سستی و فتوری شده در شرطی که کردی، از خدای تعالی‏‎ ‎‏معذرت بخواه و بنا بگذار که فردا مردانه به عمل شرط قیام کنی.‏‎[87]‎

‏محاسبه نفس در صفا و طهارت دل بسیار مفید است؛ لذا به تعبیر حضرت امام:‏

‏اگر در شب و روز چند دقیقه ای به حسب اقبال قلب و توجه آن ـ یعنی به مقداری که قلب‏‎ ‎‏حاضر است ـ نفس را محاسبه کند در تحصیل نور ایمان و از آن مطالبۀ نور ایمان کند، و آثار‏‎ ‎‏ایمان را از آن جست و جو کند خیلی زودتر به نتیجه می رسد ان شاء الله .‏‎[88]‎

‏حضرت امام در درمان ریا می فرماید:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 407
‏مدتی مواظبت کن از قلب خود، و اعمال و رفتار و حرکات و سکنات خود را در تحت مداقّه‏‎ ‎‏آورده و خفایای قلب را تفتیش کن و حسابِ شدید از او بکش، مثل این که اهل دنیا از یک‏‎ ‎‏نفر شریک، حساب می کشند؛ هر عملی را که شبهۀ ریا و سالوسی در او است ترک کن، گرچه‏‎ ‎‏عمل خیلی شریفی باشد.‏‎[89]‎

‏و یا در درمان غیبت می فرمایند:‏

‏انسان مدتی با کمال دقت مواظبت کند از حرکات و سکنات خود و کاملاً مداقّه در اعمال‏‎ ‎‏خویش کند و بر خلاف خواهش و آرزوی نفس اقدام کند و مجاهده نماید، و اعمال و اقوال‏‎ ‎‏خود را در ظاهر و باطن، خوب کند و تظاهرات و تدلیسات را عملاً کنار گذارد.‏‎[90]‎

4. اصل تذکر

‏مقصود از «اصل تذکر» این است که بر سالک لازم است به نعمت هایی که خداوند به او‏‎ ‎‏مرحمت فرموده، توجه نماید و شکر آن ها را به جای آورد و مدام، توجهش را به نعمات‏‎ ‎‏حق معطوف بدارد. و از آن جائی که هر نعمتی، پرتوی از اسماء و صفات حضرت منعم‏‎ ‎‏است، لذا توجه به آثار، سالک را منتقل به صاحب نعمت می کند و دل را نورانیت می دهد و‏‎ ‎‏قابلیت تجلیات و عنایات ربوبی را فراهم می آورد. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏، مقصود از تذکر را یاد‏‎ ‎‏خدای تعالی و نعمت هایی که به انسان مرحمت فرموده است، می دانند.‏‎[91]‎‏ و می فرمایند:‏

‏انسان اگر در جمیع احوال و پیشامدها به یاد حق تعالی باشد و خود را در پیشگاه آن ذات‏‎ ‎‏مقدس حاضر ببیند، البته از اموری که خلاف رضای او است خودداری کند و نفس را از‏‎ ‎‏سرکشی جلوگیری کند. این همه مصیبات و گرفتاری به دست نفس امّاره و شیطان رجیم، از‏‎ ‎‏غفلت از یاد حق و عذاب و عقاب او است. غفلت از حق، کدورت قلب را زیاد کند و نفس و‏‎ ‎‏شیطان را بر انسان چیره کند و مفاسد را روز افزون کند. و تذکر و یادآوری از حق دل را صفا‏‎ ‎‏دهد و قلب را صیقلی نماید و جلوه گاه محبوب کند و روح را تصفیه نماید و خالص کند و از‏‎ ‎‏قید اسارت نفس انسان را براند و حبّ دنیا ‏‏[‏‏را که‏‏]‏‏ منشأ خطیئات و سر چشمۀ سیئات است از‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 408
‏دل بیرون کند، و همّ را همّ واحد کند و دل را برای ورود صاحب منزلْ پاک و پاکیزه نماید.‏

‏پس ای عزیز! در راه ذکر و یاد محبوب، تحمل مشاق هر چه بکنی، کم کردی. دل را عادت‏‎ ‎‏بده به یاد محبوب، بلکه به خواست خدا صورت قلبْ صورت ذکر حق شود و کلمه طیّبه ‏«لا‎ ‎إله إلاّ الله »‏ صورت اخیره و کمال اقصای نفس گردد؛ که از این زادی بهتر برای سلوک الی الله ‏‎ ‎‏و مُصلحی نیکوتر برای معایب نفس و راهبری خوب تر در معارف الهیه یافت نشود. پس اگر‏‎ ‎‏طالب کمالات صوریه و معنویه هستی و سالک طریق آخرت و مسافر و مهاجر الی الله ‏‎ ‎‏هستی، قلب را عادت بده به تذکر محبوب و دل را عجین کن با یاد حق تبارک و تعالی.‏‎[92]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ سپس در اهمیت ذکر لسانی می فرماید:‏

‏در ذکر لسانی، زبان به وظیفۀ خود قیام می کند، هر چند از قالب بی روحی تشکیل شده باشد.‏‎ ‎‏و دیگر این که ممکن است این تذکر پس از مداومت و قیام به شرایط آن، اسباب باز شدن‏‎ ‎‏زبان قلب نیز شود. وقتی اذکار بر زبان جاری شود و در آن تفکر شود، دریچه های قلب‏‎ ‎‏گشوده می گردد. وقتی زبان قلب باز شد، آن گاه زبان از او تبعیت می کند.‏‎[93]‎

‏مهم در ذکر حق این است که ذکر را باید برای خدا گفت نه برای تحصیل آثار. فرق‏‎ ‎‏است بین کسی که ذاکر حق است و هدفی جز توحید و معرفت حق ندارد، با کسی که‏‎ ‎‏قصدش از ذکر، رسیدن به آثار و تحصیل کشفیات است. حضرت امام به این مطلب مهم‏‎ ‎‏اشاره می کند و می فرماید:‏

‏در هر حال، از نقص و عجز خود و از رحمت و قدرت حق غافل نباشد و دست حاجت پیش‏‎ ‎‏ذات مقدس او دراز کند و از آن ذات مقدس دستگیری طلب کند. امید است که اگر مدتی‏‎ ‎‏اشتغال به این عمل پیدا کند، نفس به توحید عادت کند و نور توحید در قلب جلوه کند.‏‎[94]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در تأثیر ذکر در خَرق حُجب گوید:‏

‏آری با ذکر حقیقی، حجاب های بین عبد و حق خَرق شود و موانع حضور مرتفع گردد و‏‎ ‎‏قسوت و غفلت قلب برداشته شود و درهای ملکوت اعلی به روی سالک باز شود و ابواب‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 409
‏لطف و رحمت حق به روی او گشوده گردد؛ ولی عمده آن است که قلب در آن ذکر زنده باشد‏‎ ‎‏و مرده نباشد.‏‎[95]‎

‏یکی از اذکار مهم در حیات قلب و خرق حُجب، ذکر «یا حیّ یا قیّوم» است. یکی از‏‎ ‎‏اجلّۀ شاگردان میرزا جواد آقا انصاری همدانی می فرمودند:‏

‏این ذکر را این گونه بگوید: ‏«یا حیّ یا قیوم، برحمتک أسْتغیث»‏ و عدد را در نظر نگیرد.‏

‏یکی دیگر از اذکار، ذکر شریفۀ ‏‏«‏لاَ إلٰهَ إلاَّ أنْتَ سُبْحَانَکَ إنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ‏»‏‎[96]‎‏ است که‏‎ ‎‏برای  ترقّیات روح، بسیار خوب است؛ خصوصاً این که در هر شب و روزی یک مرتبه در‏‎ ‎‏سجده بسیار به آن بپردازد.‏‎[97]‎‏ حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در درمان حبّ دنیا به اصل تذکر و نیایش و‏‎ ‎‏عبادت توجه می نماید و تفکر و انس با ذکر حق و عبادت را راهی جهت توجه به مالک‏‎ ‎‏الملوک می داند.‏‎[98]‎

5. اصل ولایت پذیری حضرات معصومین علیهم السلام

‏جهت درمان رذایل اخلاقی، اعتقاد و پیروی از حضرت رسول و حضرات‏‎ ‎‏معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏ نقش بسیار اساسی دارد و توسل و تمسک به حضرات ایشان، سیر آدمی را‏‎ ‎‏سریع تر می نماید. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏می فرماید:‏

‏و کسی که تسلیم پیش حق و اولیای خدا شود و در مقابل آن ها چون و چرا نکند و با قدم‏‎ ‎‏آن ها سیر ملکوتی کند، زود به مقصد می رسد.‏‎[99]‎

‏وقتی انسان را در قبر می گذارند ـ طبق روایات ـ سؤال می کنند که «مَنْ ربّک؟» معنایش‏‎ ‎‏این است که ای انسان! خود را تحت تربیت چه کسی قرار داده بودی؟ یکی گوید: «ربّی‏‎ ‎‏الرحمن» و دیگری گوید: «ربّی الشیطان».‏‎[100]‎

‏لذا باید کوشید تا طبیب حاذق پیدا کرد؛ چرا که در سیر ملکوتی، آدمی نیازمند به هادی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 410
‏طریق است. وقتی هادی را یافت باید تسلیم او شود و به تعبیر یکی از بزرگان، کسی که‏‎ ‎‏هادی طریق را بیابد و از او تبعیت کند، نیمی از راه را رفته است. انبیا و اولیا ‏‏علیهم السلام‏‏انسان های‏‎ ‎‏کاملی هستند که مظهر تمام نمای اسماء و صفات حق تعالی و همان کلمات تامّات الهیه‏‎ ‎‏می باشند.‏‎[101]‎‏ محیی الدین بن عربی در عظمت انسان کامل گوید: «فهو الحقّ الخلق»؛ یعنی‏‎ ‎‏آدم، حق است به اعتبار ربوبیت او و به اعتبار اتصافش به صفات الهیّه؛ و خلق است به‏‎ ‎‏اعتبار جسدش.‏‎[102]‎

‏انسان کامل برای جهان هستی به منزلۀ نقش نگین است که بر صفحۀ جان او تمامی‏‎ ‎‏اسماء الهیه و حقایق منتقش است.‏

‏تمام اجزای هستی به یُمن وجود او آفریده شده اند و عالَم، تا زمانی محفوظ است که‏‎ ‎‏انسان کامل در آن باشد و اگر لحظه ای انسان کامل در عالَم هستی نباشد، عالم از هم گسسته‏‎ ‎‏و قیامت آغاز می شود. هر رحمتی به عالم می رسد، به واسطۀ انسان کامل است و در جهان‏‎ ‎‏آخرت نیز لطف خداوند به واسطۀ انسان کامل خواهد بود. جناب شیخ اکبر می فرماید:‏

فإنّه به ینظر الحقّ إلی خلقه، فیرحمهم.‎[103]‎

‏لذا چنانچه کسی بخواهد طریق توحید را طی نماید، باید از راه ولایت وارد شود. در‏‎ ‎‏«کتاب الحجّه» کتاب ‏‏کافی‏‏، از امام باقر ‏‏علیه السلام‏‏ روایت شده است که فرمود:‏

«یخرُج أحدکم فراسخ، فیطلب لنفسه دلیلاً؛ و أنت بطریق السماء أجهل منک بطریق الأرض،‎ ‎فاطلب لنفسک دلیلاً»؛‎[104]‎

‏یکی از شما برای مسافرت چند فرسخی خود، راهنما طلب می کند؛ و حال آن که تو از همان‏‎ ‎‏راه های آسمان نسبت به راه های زمین بی اطلاع تری؛ پس برای خود راهنما بطلب.‏

‏ ‏

‏کی شوی واقف تو از اسرار دین‏   ‏کی شود حاصل تو را ذوق یقین‏

‏در طریقت عارف حق کی شوی‏   ‏     ‏‏گر نکردی کاملان را پیروی‏‎[105]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 411

‏جناب حاج ملا هادی سبزواری در شرح عبارت ‏«یا من دلّ علی ذاته بذاته»‏ دعای‏‎ ‎‏شریفۀ صباح می گوید:‏

‏خداوند در نوع بشر، مظاهر و مرائی دارد که اینان مَثَل اعلای خداوند هستند.‏‎[106]‎

‏بدون معرفت به این مظاهر، نه شناخت حقیقی خداوند میسّر است و نه توحید او‏‎ ‎‏مثمر  ثمر.‏‎[107]‎

‏مرحوم قاضی می فرمودند:‏

‏وصول به مقام توحید و سیر صحیح الی الله و عرفان ذات احدیّت ـ عزّ اسمه ـ بدون ولایت‏‎ ‎‏امامان شیعه و خلفای به حق از علی بن ابی طالب و فرزندانش از بتول عذراء ـ صلوات الله ‏‎ ‎‏علیهم ـ محال است.‏‎[108]‎

‏یکی از اجلّۀ شاگردان مرحوم میرزا جواد انصاری همدانی می فرمودند:‏

‏اربعین ما در سیر و سلوک سید الشهدا ‏‏علیه السلام‏‏ است.‏

‏این کلام عمیق و حِکمی، اشارت به نقش ولایت در تطهیر نفوس و ترقّی به مقام‏‎ ‎‏توحید دارد.‏

‏مرحوم قاضی معتقد بود توسل به ابا عبد الله الحسین ‏‏علیه السلام‏‏ عنایتی عظیم است برای‏‎ ‎‏سالکین راه خدا.‏

‏نقل است که مرحوم قاضی، سالیان سال ریاضت می کشد، ولی نتیجۀ مطلوب را‏‎ ‎‏نمی بیند؛ تا این که در حرم اباالفضل العباس ‏‏علیه السلام‏‏درهای رحمت بر او گشوده می شود؛ لذا‏‎ ‎‏ایشان می فرمودند:‏

‏سریان فیوضات و خیرات، از مسیر حضرت سید الشهدا است و پیشکار این فضیلت هم‏‎ ‎‏حضرت قمر بنی هاشم ‏‏علیه السلام‏‏ است.‏‎[109]‎

‏تمام هستی برای معرفت توحیدی است؛ تمامی انبیا و اولیا ‏‏علیهم السلام‏‏ برای این جهت‏‎ ‎‏مبعوث شده اند. وقتی جناب مهدی موعود ‏‏علیه السلام‏‏ ظهور می نماید، به تعبیر شیخ عارف‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 412
‏سعد الدین حمّویه، از تمامی اجزای او اسرار توحید شنیده می شود، حتی از بند‏‎ ‎‏کفش هایش.‏‎[110]‎

‏حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ می فرمایند:‏

‏انسان باید به قلب بفهماند که جز یک سخن در هستی نیست و آن، کلمۀ طیبۀ «لا إله إلاّ‏‎ ‎‏الله » است و این مُهر شریف را باید به قلب زد.‏‎[111]‎

‏و در خلوات از خداوند با تضرع خواست تا نور توحید را بر ما بتاباند و ما را از خودی‏‎ ‎‏خود و رذایل اخلاقی، پاک و تطهیر نماید؛ که این پاکی مقدمۀ توحید است.‏

‏طهارت و پاکی و زدودن رذایل را نیز باید برای خدا خواست؛ و لذا عمده در تصفیۀ‏‎ ‎‏نفس همین است که فکر، توحیدی شود و هیچ مؤثری را جز خدا نبیند؛ ‏‏«‏وَ لَوْلاَ فَضْلُ الله ِ‎ ‎عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ مَا زَکَی مِنْکُمْ مِنْ أحَدٍ أبَداً‏»‏‎[112]‎‏ و به یقین، در سایۀ توحید، تمامی مشکلات رفع و‏‎ ‎‏خوبی ها تحصیل می شود.‏

نتیجه گیری

‏در این مقاله گفته شد که کشیک نفس کشیدن و تهذیب نفس، از اهمّ وظایف آدمی،‏‎ ‎‏به  ویژه یک مسلمان مؤمن است و این سخن به برهان و قرآن ثابت است. اما در‏‎ ‎‏چگونگی  تهذیب نفس، سه روش را عارفان برگزیده اند: روش ریاضت؛ روش محبت و‏‎ ‎‏روش توحید.‏

‏در روش ریاضت، نفس تحمل سختی می کند و مدام درگیر است؛ تا این که بتواند عقل‏‎ ‎‏را حاکم بر نفس کند و شهوات را در بند عقل در آورد. با مداومت بر این روش امید است‏‎ ‎‏که سالک به عالم محبّت وارد شود.‏

‏روش دیگر، طریق محبّت است؛ در این روش آدمی به دنبال کسب محبّت خداوند‏‎ ‎‏می رود و آنچه از ازل در جان او نهاده اند، به ظهور می رساند و عاشق جمال و جلال الهی‏‎ ‎‏می گردد و از تمامی مظاهر اسماء و صفات الهیه لذت می برد و به آن ها محبّت می ورزد. در‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 413
‏این روش، نفس درگیر نیست و سریع تر می توان بدی ها را زدود.‏

‏روش دیگر، روش توحید است. توحید مقصد همگان است و تعبیر به «روش»، نوعی‏‎ ‎‏مسامحه است. هر دو روش پیشین برای وصول به مقام توحید است و توحید، بر تمامی‏‎ ‎‏روش ها برتری دارد. و آن روش این گونه است که وقتی سالک با تفکر دانست که خداوند،‏‎ ‎‏اصل و اساس، بلکه همۀ عالم است، بدون این که با چیزی اتحاد یابد و یا از مقام خود تنزّل‏‎ ‎‏کند، در خلوات با زاری و تضرّع از خداوند می خواهد که او را به مقام توحید برساند و‏‎ ‎‏رذایل را از درونش بزداید؛ حتی ریاضت و محبّت را هم از او می طلبد و خود را فقیر‏‎ ‎‏محض درگاه ربوبی می داند.‏

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در درمان رذایل اخلاقی، به هر سه روش اشاره می کند؛ ولی تأکید‏‎ ‎‏ایشان به روش توحید است و این مطلب به خوبی از کتب ایشان فهمیده می شود.‏

‏در این مقاله سعی شد تصویری از سه روش تهذیب نفس ارائه و مزیّت روش توحید‏‎ ‎‏بر سایر روش ها بیان شود و روش امام ‏‏رحمه الله‏‏ نیز در این مسأله ذکر گردد. امید است که ما از‏‎ ‎‏واصلان به حقایق باشیم، نه از کاتبان و سامعان آن.‏

‏ ‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 414

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏آداب الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.‏

‏2. ‏‏آراء دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن‏‏، محمد بهشتی و دیگران، انتشارات‏‎ ‎‏حوزه و دانشگاه، 1379 ش.‏

‏3. ‏‏اخلاق اسلامی‏‏، احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی، انتشارات معارف.‏

‏4. ‏‏اخلاق‏‏، سید عبدالله شبّر، ترجمه محمدرضا جباریان، انتشارات هجرت، 1378 ش.‏

‏5. ‏‏اسرار التوحید‏‏، محمد بن منور، تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی، انتشارات آگاه،‏‎ ‎‏1371 ش.‏

‏6. ‏‏الاسفار الاربعه‏‏، محمد بن ابراهیم صدر الدین شیرازی، دار احیاء التراث العربی،‏‎ ‎‏1981  م.‏

‏7. ‏‏امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی‏‏، فروغ السادات رحیم پور، مؤسسه تنظیم و نشر‏‎ ‎‏آثار امام خمینی، 1381 ش.‏

‏8. ‏‏بحر المعارف‏‏، ملا عبدالصمد همدانی، ترجمه حسین استادولی، انتشارات حکمت،‏‎ ‎‏1370 ش.‏

‏9. ‏‏پالایش نفس‏‏، تهیه و تنظیم مرکز پژوهش و تحقیقات اداره کل بررسی های اسلامی،‏‎ ‎‏1375 ش.‏

‏10. ‏‏تخلّی‏‏، کریم محمود حقیقی، انتشارات فلاّح، 1378 ش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 415
‏11. ‏‏ترجمه صحیفۀ سجادیه‏‏، حسین انصاریان، انتشارات پیام آزادی، 1369 ش.‏

‏12. ‏‏ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات‏‏، حسن ملکشاهی، انتشارات سروش، 1368 ش.‏

‏13. ‏‏تمهیدات‏‏، عین القضاة همدانی، تصحیح عفیف عسیران، انتشارات منوچهری،‏‎ ‎‏1370 ش.‏

‏14. ‏‏جامع الاسرار و منبع الانوار‏‏، سیدحیدر آملی، تصحیح هانری کربن و عثمان اسماعیل‏‎ ‎‏یحیی، انتشارات علمی، 1368 ش.‏

‏15. ‏‏جمال آفتاب‏‏، علی سعادت پرور، انتشارات حکمت، 1370 ش.‏

‏16. ‏‏جهاد اکبر یا مبارزه با نفس‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.‏

‏17. ‏‏در محضر علامه طباطبائی‏‏، محمدحسین رخشاد، انتشارات نهاوندی، 1380 ش.‏

‏18. ‏‏دریای عرفان‏‏، هادی هاشمیان، مؤسسه فرهنگی طه، 1379 ش.‏

‏19. ‏‏دیوان امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377 ش.‏

‏20. ‏‏الرسائل التوحیدیه‏‏، سید محمدحسین طباطبائی، مؤسسة النشر الاسلامی، 1417 ق.‏

‏21. ‏‏رسالۀ لقاء الله ‏‏، جواد ملکی تبریزی، ترجمه محمد تحریرچی، 1373 ش.‏

‏22. ‏‏رسالۀ لقاءالله ‏‏، حسن حسن زاده آملی، ترجمه ابراهیم احمدیان، انتشارات قیام،‏‎ ‎‏1381 ش.‏

‏23. ‏‏روح مجرد‏‏، سید محمدحسین حسینی تهرانی، انتشارات حکمت، 1414 ق.‏

‏24. ‏‏ریاض السالکین فی شرح صحیفة السجادیه‏‏، سیدعلی خان مدنی شیرازی، انتشارات رسالت.‏

‏25. ‏‏سرّ الصلاة‏‏، امام خمینی، چاپ شده در یادنامۀ شهید مطهری، سازمان انتشارات و‏‎ ‎‏آموزش انقلاب اسلامی، 1360 ش.‏

‏26. ‏‏شرح الاسماء الحسنی‏‏، ملاهادی سبزواری، تحقیق نجفقلی حبیبی، انتشارات دانشگاه‏‎ ‎‏تهران، 1372 ش.‏

‏27. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏28. ‏‏شرح حدیث جنود عقل و جهل‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1377 ش.‏

‏29. ‏‏شرح دعای سحر‏‏، امام خمینی، ترجمه سیداحمد فهری، انتشارات فیض کاشانی،‏‎ ‎‏1363 ش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 416
‏30. ‏‏شرح دعای صباح‏‏، ملاهادی سبزواری، تصحیح نجفقلی حبیبی، انتشارات دانشگاه‏‎ ‎‏تهران، 1372 ش.‏

‏31. ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏، تاج الدین حسین خوارزمی، به اهتمام نجیب مایل هروی،‏‎ ‎‏انتشارات مولی، 1368 ش.‏

‏32. ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏، خواجه محمد پارسا، تصحیح جلیل مسگرنژاد، مرکز نشر‏‎ ‎‏دانشگاهی، 1366 ش.‏

‏33. ‏‏شرح مقدمۀ قیصری‏‏، سید جلال الدین آشتیانی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،‏‎ ‎‏1370 ش.‏

‏34. ‏‏شرح منازل السائرین‏‏، علی شیروانی، انتشارات الزهراء، 1379 ش.‏

‏35. ‏‏صحیفه سجادیه‏‏، ترجمه علینقی فیض الاسلام، 1357 ش.‏

‏36. ‏‏عارف کامل‏‏، معاونت فرهنگی شهید شاه آبادی، ستاد بزرگ داشت مقام عرفان و‏‎ ‎‏شهادت، 1380 ش.‏

‏37. ‏‏عرفان نظری‏‏، سیدیحیی یثربی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1372 ش.‏

‏38. ‏‏فی الالهیات بالمعنی الاخص من کتاب شرح غرر الفوائد‏‏، ملاهادی سبزواری، به اهتمام مهدی‏‎ ‎‏محقق، انتشارات دانشگاه تهران، 1368 ش.‏

‏39. ‏‏فی ظلال القرآن‏‏، سید قطب، انتشارات شروق، 1408 ق.‏

‏40. ‏‏لطایف ربانی‏‏، امیررضا ستوده، نشر ذکر، 1379 ش.‏

‏41. ‏‏مثنوی اسرار الشهود‏‏، محمد اسیری لاهیجی، تصحیح دکتر برات زنجانی، انتشارات‏‎ ‎‏امیرکبیر، 1372 ش.‏

‏42. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه‏‏، امام خمینی، ترجمه سیداحمد فهری، انتشارات پیام‏‎ ‎‏آزادی، 1360  ش.‏

‏43. ‏‏مفاتیح الجنان‏‏، شیخ عباس قمی، انتشارات پیام آزادی، 1371 ش.‏

‏44. ‏‏مفتاح الفلاح‏‏، حسن حسن زاده آملی، انتشارات حکمت، 1361 ش.‏

‏45. ‏‏مقامات معنوی‏‏، محسن بینا، مروی، 1363 ش.‏

‏46. ‏‏منازل السائرین‏‏، عبدالرزاق کاشانی، انتشارات بیدار، 1372 ش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 417
‏47. ‏‏المیزان‏‏، سید محمدحسین طباطبائی، مؤسسة النشر الاسلامی.‏

‏48. ‏‏نبوت و امامت‏‏، علی الله وردی خانی، انتشارات آستان قدس رضوی، 1378 ش.‏

‏49. ‏‏نشان از بی نشان ها‏‏، علی مقدادی، انتشارات جمهوری، 1373 ش.‏

‏50. ‏‏نفحات الانس‏‏، عبدالرحمان جامی، تصحیح مهدی توحیدی پور، انتشارات محمودی.‏

‏51. ‏‏نوادر الاخبار‏‏، ملامحسن فیض کاشانی، تحقیق مهدی انصاری قمی، پژوهشگاه علوم‏‎ ‎‏انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375 ش.‏

‏52. ‏‏نهج البلاغه‏‏، صبحی صالح، انتشارات هجرت، 1395 ق.‏

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 418

  • ) عضو هیأت علمی دانشگاه بوعلی سینا.
  • ) جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، ص 24.
  • ) نهج البلاغه، حکمت 359، ص 538.
  • ) شمس (91): 9 ـ 10.
  • ) اخلاق، ص 34.
  • ) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 83.
  • ) دیوان امام، ص 227.
  • ) تخلّی، ص 19.
  • ) عرفان نظری، ص 455.
  • ) ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات، ج 1، ص 446.
  • ) رسالۀ لقاء الله ، ص 105.
  • ) اخلاق اسلامی، ص 310.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 158.
  • ) همان، ص 313.
  • ) همان، ص 96.
  • ) رسالۀ لقاء الله ، ص 213.
  • ) اخلاق اسلامی، ص 308.
  • ) عنکبوت (29): 69.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 183.
  • ) شرح فصوص الحکم، پارسا، ص 484؛ شرح فصوص الحکم، خوارزمی، ص 742.
  • ) اسفار، ج 2، ص 152.
  • ) فی الالهیات بالمعنی الاخصّ من کتاب شرح غرر الفرائد، ص 259.
  • ) مصباح الهدایه، ص 160.
  • ) دیوان امام، ص 65.
  • ) همان، ص 179.
  • ) آداب الصلاة، ص 288.
  • ) ریاض السالکین، ص 26؛ در محضر علامه طباطبائی، ص 200؛ اخلاق، ص 414.
  • ) اخلاق، ص 406.
  • ) مفتاح الفلاح، ص 81، «رسالۀ نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور».
  • ) نفحات الانس، ص 617.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 114.
  • ) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 338.
  • ) آراء دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، ص 55.
  • ) ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات، ج 2، ص 447.
  • ) تمهیدات، ص 96.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 71.
  • ) ابراهیم (14): 10.
  • ) عرفان نظری، ص 244، به نقل از: کلمات مکنونه، ص 119؛ وافی، ج 1، ص 88.
  • ) جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 70 ـ 76.
  • ) همان، ص 49.
  • ) همان، ص 63.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 70.
  • ) شرح منازل السائرین، ص 69.
  • ) نوادر الاخبار، ص 77.
  • ) آل عمران (3): 31.
  • ) مفاتیح الجنان، ص 451.
  • ) فاطر (35): 15.
  • ) المیزان، ج 17، ص 33.
  • ) شرح الاسماء الحسنی، ص 738 ـ 739.
  • ) نحل (16): 127.
  • ) اسراء (17): 65.
  • ) اسرار التوحید، ج 1، ص 3 ـ 8.
  • ) جمال آفتاب، ج 2، ص 22.
  • ) ترجمه صحیفه سجادیه، دعای 6، ص 66.
  • ) صحیفه سجادیه، دعای 13، ص 84.
  • ) اعراف (7): 23.
  • ) المیزان، ج 6، ص 364.
  • ) ابراهیم (14): 38.
  • ) رسائل توحیدیه، ص 19.
  • ) امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی، ص 113.
  • ) فاطر (35): 15.
  • ) مقامات معنوی، ج 2، ص 139.
  • ) صحیفۀ سجادیه، دعای 20، ص 109.
  • ) همان، ص 110.
  • ) مفاتیح الجنان، ص 282.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 191.
  • ) همان.
  • ) همان، ص 192.
  • ) همان، ص 195.
  • ) طه (20): 110.
  • ) شرح فصوص الحکم، خوارزمی، ص 94.
  • ) فصلت (41): 54.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 113.
  • ) همان، ص 195.
  • ) همان، ص 197.
  • ) مفاتیح الجنان، دعای عرفه، ص 452.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 198.
  • ) همان، ص 6.
  • ) وسائل الشیعه، ج 15، ص 196، ح 6.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 7.
  • ) آل عمران (3): 159.
  • ) نساء (4): 100.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 8.
  • ) منازل السائرین، ص 263 ـ 271.
  • ) ر. ک:شرح چهل حدیث، 124.
  • ) حشر (59): 18.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 9 ـ 10.
  • ) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 107.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 54.
  • ) همان، ص 159.
  • ) همان، ص 10.
  • ) همان، ص 291 ـ 292.
  • ) ر.ک: همان، ص 292 ـ 293.
  • ) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 107.
  • ) همان، ص 124.
  • ) انبیاء (21): 87.
  • ) ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 125.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 126.
  • ) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 402.
  • ) ر.ک: همان، ص 426.
  • ) شرح دعای سحر، ص 137.
  • ) شرح فصوص الحکم، خوارزمی، ص 99.
  • ) همان، ص 68.
  • ) بحر المعارف، ج 1، ص 373.
  • ) مثنوی اسرار الشهود، ص 106.
  • ) شرح دعای صباح، ص 33.
  • ) ر.ک: نبوت و امامت، ص 193.
  • ) روح مجرد، ص 330.
  • ) دریای عرفان، ص 97.
  • ) شرح مقدمۀ قیصری، ص 794.
  • ) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 53.
  • ) نور (24): 21.