کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

پایه‌های نظری اخلاق کارگزاران

‏ ‏

‏ ‏

پایه های نظری اخلاق کارگزاران

‏ ‏

‏ ‏

حجة الاسلام و المسلمین محمود حکمت نیا‎[1]‎

مقدمه

‏«‏لَقَدْ مَنَّ اللّٰهُ عَلَی الْمُؤْمِنیِنَ إذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ‎ ‎الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ‏»‏‎[2]‎

‏خداوند بر مؤمنان منّت نهاد ‏‏[‏‏و نعمت بزرگی بخشید‏‏]‏‏ هنگامی که در میان آن ها، پیامبری از‏‎ ‎‏خودشان برانگیخت که آیات را بر آن ها بخواند و آن ها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ و‏‎ ‎‏البته پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.‏

‏پیراستن نفوس و آراستن اخلاق، آموزۀ مهم انبیای الهی بوده است. آنان در عین‏‎ ‎‏پرداختن به حیات مادی و دنیوی و تنظیم معاش و مسائل روزمرۀ زندگی، در کوچه های پر‏‎ ‎‏پیچ و خم زندگی با چراغ هدایت، راه سعادت نشان دادند و با تربیت و تزکیه و تعلیم،‏‎ ‎‏انسان را به سر منزلِ مقصود راهنمایی کردند.‏

‏در این رهگذر، قواعد خشک حقوق، لباس زیبای اخلاق به تن می کند و آنچه در ابتدای‏‎ ‎‏امر برای تأمین امنیت و تدبیر معاش جلوه می کند، راهی به سوی سعادت و تدبیر معاد‏‎ ‎‏می گردد؛ دنیا مزرعۀ آخرت می شود؛ چراغ پرفروغ اخلاق، تعدّی نامشروع اما مخفی قانون‏‎ ‎‏را نمایان می سازد و نسیم آن، شعله های مکر و حیلۀ به ظاهر مشروع را خاموش می کند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 263
‏توجه به این رکن رکین هنگامی ضرورت بیش تری می یابد که قدرت سیاسی که بر‏‎ ‎‏تمام نهادها و افراد درون کشور سروری دارد، در دست افرادی قرار گیرد و مفهوم‏‎ ‎‏«زمامداران» و «مردم تحت فرمان» شکل گیرد. این جا است که بیم فسادِ فرد و جامعه‏‎ ‎‏بسیار، و احتمال بی داد و تعدّی فزونی می یابد.‏

‏به این سبب، دانشمندان و اهل خرد در حوزۀ فلسفه، سیاست، حقوق و اخلاق،‏‎ ‎‏راه هایی جهت کنترل قدرت اندیشیده اند. در این میان، باید از امام خمینی، اندیشمندی‏‎ ‎‏بزرگ و مردی متخلّق به اخلاق نام برد که با توجه به آموزه های اسلامی، تلاش نموده‏‎ ‎‏است تا در عین پذیرش و احترام به قواعد و ساختار حقوقی جهت کنترل قدرت، قدمی‏‎ ‎‏بس والاتر بردارد و راهی به سوی تکامل درونی زمامداران باز گشاید تا از طریق آن، هم‏‎ ‎‏زمامداران راه سعادت طی کنند و هم ریشۀ قدرت طلبی و فزون خواهی و سوء استفاده از‏‎ ‎‏مقام، خشکیده شود.‏

‏امام خمینی صرفاً یک نظریه پرداز نیست، بلکه به عنوان والاترین مقام حکومتی و‏‎ ‎‏دارندۀ بیش ترین قدرت سیاسی، آموزه های اخلاقی خود را بیان کرده و در عمل نیز نشان‏‎ ‎‏داده است که خود، اولین اجرا کنندۀ آن ها است.‏

‏نکتۀ دیگر این که وی هنگامی به اخلاقی کردن سیاست و ویژگی های زمامداران‏‎ ‎‏می پردازد که دنیا کم تر به آن توجه دارد و اگر هم در نظریات و اندیشه ها سخنی مطرح‏‎ ‎‏می شود، در صحنۀ عمل کم تر به بار می نشیند.‏

‏در این نوشتار تلاش می کنیم پایه های اصلی و بنیان های زیرین اخلاق زمامداران را‏‎ ‎‏مرور کنیم و تا حدودی به آثار و نتایج آن ها اشاره نماییم. بدین منظور، در سه فصل، ابتدا‏‎ ‎‏کلیاتی در باب اخلاق زمامداران مطرح می کنیم، و در مرحلۀ بعد پایه های عمومی، و در‏‎ ‎‏نهایت، پایه های اختصاصی اخلاق زمامداران را مورد توجه قرار خواهیم داد.‏

‏مستند این نوشتار سخنان نوشتاری و گفتاری آن حضرت، به خصوص پس از پیروزی‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی است.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 264

فصل اول: کلیات

1. واژه شناسی

الف. اخلاق: ‏این واژه در لغت به معنای صفات نفسانی پایدار است. صفت نفسانی‏‎ ‎‏هنگامی پایدار تلقی می شود که «انسان را دعوت به عمل می کند بدون رویه و فکر؛ مثلاً‏‎ ‎‏کسی که دارای خُلق سخاوت است، آن خُلق او را وادار به جود و انفاق کند، بدون آن که‏‎ ‎‏مقدماتی تشکیل دهد و به مرجّحاتی فکر کند؛ گویی یکی از افعال طبیعیۀ او است.»‏‎[3]‎‏ یعنی‏‎ ‎‏«ملک بدن و قوای ظاهرۀ ملکیه تابع و مقهور و مسخّر ملکوت گردد؛ به نحوی که‏‎ ‎‏بی مشقّت و تکلّف، هر کاری را بخواهد، انجام دهد.»‏‎[4]‎

‏البته در اصطلاح، گاهی اخلاق به معنای تمام صفات نفسانی است که منشأ کارهای‏‎ ‎‏پسندیده و ناپسند می شود؛ چه آن صفت به صورت پایدار و یا زودگذر باشد. طبق این‏‎ ‎‏اصطلاح اگر شخص بخیل، بر خلاف طبیعت معمول خود، گاهی بذل و بخشش نماید، در‏‎ ‎‏آن موارد دارای خلق بخشش و سخاوت به حساب می آید.‏

‏همچنین گاهی اخلاق در مورد صفات و افعال نیک و پسندیده به کار می رود. مثلاً‏‎ ‎‏ایثارگری یک صفت اخلاقی، و عمل دزدی یک فعل غیر اخلاقی محسوب می شود.‏

‏همان طور که اشاره شد از دیدگاه امام خمینی اخلاق مربوط به صفات نفسانی‏‎ ‎‏پایدار  است.‏

ب. علم اخلاق: ‏در تعریف علم اخلاق، دو رویکرد وجود دارد:‏

‏پاره ای از دانشمندان به خصوص اندیشمندان مسلمان، با توجه به صفات نفسانی‏‎ ‎‏دست به تعریف زده اند. در این رویکرد، علم اخلاق، علمی است که صفات نفسانی‏‎ ‎‏خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آن ها را معرفی می کند و شیوۀ تحصیل‏‎ ‎‏صفات نفسانی خوب و انجام دادن اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال‏‎ ‎‏ناپسند را نشان می دهد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 265
‏در برابر این دیدگاه، برخی عالمان مغرب زمین، علم اخلاق را مربوط به رفتار آدمی‏‎ ‎‏دانسته اند، نه سجایا و صفات باطنی؛ در نتیجۀ چنین نگرشی، پیرامون ماهیت قواعد‏‎ ‎‏اخلاقی، وجه ممیّزۀ آن از قواعد حقوقی، مبنای الزام و مانند آن به بحث نشسته اند.‏‎[5]‎

2. کارگزاران

‏منظور از «کارگزاران»، هیأت حاکمه و مقامات و مأموران اداری است. «هیأت حاکمه»‏‎ ‎‏همان مقامات سیاسی هستند که اصول سیاست و خط مشی عمومی دولت را طرح و‏‎ ‎‏تعیین می کنند؛ مانند رهبر، رؤسای سه قوّه (قضائیه، مقنّنه و اجرائیه)، وزیران و نمایندگان‏‎ ‎‏مجلس. «مأموران اداری» افرادی هستند که اصول و خط مشی عمومی دولت را به اجرا در‏‎ ‎‏می آورند.‏

‏«کارگزاران» در این نوشتار دارای معنایی عام است و شامل هیأت حاکمه و مقامات‏‎ ‎‏اداری می شود.‏‎[6]‎

3. اخلاق کارگزاران

‏اخلاق کارگزاران، بخشی از اخلاق است که صفات نفسانی و افعال فرد و شیوۀ‏‎ ‎‏متصف شدن به صفات فرد را از حیث این که دارای قدرت است، بررسی می کند. هدف از‏‎ ‎‏این بخش اخلاق، آراستن نفس مقامات سیاسی و اداری به خُلق های پسندیده و زدودن‏‎ ‎‏خُلق های ناپسند است. همچنین بررسی افعال پسندیده و ناپسند و شیوۀ کسب خلق‏‎ ‎‏پسندیده، هدف دیگر اخلاق زمامداران است.‏

4. اهمیت اخلاق زمامداران

‏عنصر قدرت، رکن اصلی در مقام دولتی، به خصوص در هیأت حاکمه است. اقتضای‏‎ ‎‏قدرت، وجود حوزۀ وسیع اختیارات و صلاحیت تصمیم گیری و الزام به اجرای‏‎ ‎‏تصمیمات توسط مردم و نهادها است؛ به همین دلیل، تصمیم های مقامات سیاسی‏‎ ‎‏می تواند بر آحاد مردم تأثیر بسیار زیادی داشته باشد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 266
‏از طرف دیگر، گرایش به قدرت آثار بدی بر روح و روان زمامداران دارد؛ به‏‎ ‎‏طوری  که  می تواند آن ها را به ورطۀ نابودی اخلاقی بکشاند. برای جلوگیری از این‏‎ ‎‏انحطاط و به  خصوص برای پیش گیری از آثار نامطلوب قدرت طلبی بر سطوح‏‎ ‎‏مختلف  جامعه،  تمهیداتی چون تفکیک قوا، نظارت بر قدرت و مانند آن اندیشیده‏‎ ‎‏شده  است.‏

‏اما به خوبی روشن است که تحدید حقوقی قدرت به تنهایی کافی و کارساز نیست؛‏‎ ‎‏زیرا چه بسا حاکمان فاسد در چهارچوبۀ حقوقی تعیین شده، اسیر هوای نفسانی خود‏‎ ‎‏گردند و عملاً اِعمال قدرت را در مسیر ناصحیح قرار دهند. همچنین ممکن است آنان در‏‎ ‎‏حوزۀ داخلی و ملی و بر اثر فشار افکار عمومی و یا حتی اعتقاد به مبانی، کم تر به فکر‏‎ ‎‏تخطّی افتند؛ اما در حوزۀ روابط خارجی، به راحتی گرایش به ظلم بر دیگر ملت ها و‏‎ ‎‏استعمار و استثمار پیدا کنند.‏

‏علاوه بر این ها، در حوزۀ حقوق اسلامی، اخلاق و متصف بودن به پاره ای صفات،‏‎ ‎‏چون عد الت، نقش مهمی در حقّانیت و مشروعیت زمامدار در برخی سطوح‏‎ ‎‏حکومت  دارد.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ به این نکته توجه فراوان داشته و در موارد متعددی به عدالت زمامداران‏‎ ‎‏اشاره کرده  است:‏

‏آنچه مربوط به خلافت است و در زمان رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و ائمه ما ‏‏علیهم السلام‏‏ دربارۀ آن صحبت و‏‎ ‎‏بحث شده و بین مسلمانان هم مسلّم بوده، این است که حاکم... اولاً باید احکام اسلام را‏‎ ‎‏بداند، یعنی قانوندان باشد و ثانیاً عدالت داشته، از کمال اعتقادی و اخلاقی برخوردار باشد.‏‎[7]‎

‏همچنین در دورۀ غیبت و بر اساس تئوری ولایت فقیه، «فقیه اگر... یک گناه صغیره هم‏‎ ‎‏بکند، از ولایت ساقط است؛ مگر ولایت یک چیز آسانی است که بدهند دست هر‏‎ ‎‏کس!؟»‏‎[8]‎‏ از این رو توجه به ابعاد اخلاقی، در مشروعیت و مقبولیت و کارآمدی نقش‏‎ ‎‏برجسته ای دارد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 267

5. متدولوژی اخلاق اسلامی و متدولوژی امام  رحمه الله

‏اندیشمندان علم اخلاق اسلامی شیوه های گوناگونی را در نگرش به اخلاق به کار‏‎ ‎‏گرفته اند:‏

‏بعضی چون خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب ارجمند ‏‏اخلاق ناصری ‏‏و محمد مهدی‏‎ ‎‏نراقی در کتاب پر ارزش ‏‏جامع السعادات‏‏، مفاهیم اخلاقی را بر پایۀ نظریۀ حد وسط‏‎ ‎‏ارسطویی، و تطبیق آن با آموزه های اسلامی و تبیین وجود شناسانۀ درونی انسان‏‎ ‎‏پایه گذاری کرده اند.‏

‏روش دیگر، جا دادن مفاهیم اخلاقی در دسته های مختلف، بسان طبقه بندی‏‎ ‎‏نوشته های فقهی است. مرحوم فیض کاشانی در کتاب ‏‏محجّة البیضاء‏‏ از این شیوه پیروی‏‎ ‎‏کرده است.‏

‏روش سوم، گرایش به اخلاق تربیتی است؛ در این روش ساختار اخلاق بر اساس‏‎ ‎‏مراحل سلوک معنوی قرارداده می شود.‏‎[9]‎‏ کتاب ‏‏اوصاف الاشراف‏‏، اثر دیگر خواجه‏‎ ‎‏نصیرالدین طوسی، از این دسته محسوب می شود.‏

‏به نظر می رسد روش اخلاقی امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ به گونه ای است که تا حدود زیادی از‏‎ ‎‏شیوۀ اول بهره برده است. نمونۀ این روش در کتاب ‏‏شرح چهل حدیث‏‏ به خوبی نمایان است.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ چه در باب اخلاق عمومی و چه در حوزۀ اخلاق زمامداران، در راستای‏‎ ‎‏شیوۀ تربیتی، از متد «موازنه» به خوبی استفاده می کند. ایشان دربارۀ «موازنه» می نویسد:‏

‏از چیزهایی که انسان را در این سلوک معاونت می کند و انسان باید مواظب آن باشد «موازنه»‏‎ ‎‏است؛ و آن چنان است که انسان عاقل، منافع و مضارّ هر یک از اخلاق فاسده و ملکات رذیله‏‎ ‎‏را که زاییده شدۀ شهوت و غضب و واهمه است، که سرخودند و در تحت تصرف شیطان،‏‎ ‎‏مقایسه کند با منافع و مضارّ هر یک از اخلاق حسنه و فضایل نفسانیه و ملکات فاضله که‏‎ ‎‏زاییده شدۀ این ها است که در تحت تصرف عقل و شرعند؛ و ملاحظه کند آیا کدام یک را‏‎ ‎‏خوب است اقدام کند.‏‎[10]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 268

فصل دوم: پایه های عمومی

‏همان طور که اشاره شد، در نگاه عالمان اسلامی، اخلاق با صفات نفسانی ارتباطی‏‎ ‎‏وثیق دارد. چنین نگرشی به اخلاق، ریشه در دیدگاه آنان نسبت به انسان دارد. بدین خاطر‏‎ ‎‏انسان شناسی، پایۀ محکم اخلاق محسوب می شود. ما در ادامۀ این نوشتار به ابعاد مختلف‏‎ ‎‏انسان شناسی اشاره می کنیم.‏

1. ماهیت انسان

‏شاید هیچ موجودی در عالم طبیعت پیچیده تر از خود انسان نباشد. عالمان بسیاری در‏‎ ‎‏طول تاریخ تلاش کرده اند از ماهیت این موجود عجیب پرده بردارند و هر کس جهتی را‏‎ ‎‏نگریسته و به بُعدی از ابعاد انسان توجه کرده است.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ با توجه به آموزه های اسلامی، انسان را موجودی مرکب از نفس و بدن‏‎ ‎‏دانسته اند. بُعد روحی انسان، مجرد و حقیقتی پایدار است، و بُعد جسمانی او ناپایدار. امام‏‎ ‎‏در پاره ای از سخنان خود با اشاره به این دو بُعد، از تعابیر مختلفی از قبیل «نشئه»، «عالَم» و‏‎ ‎‏«مقام» استفاده می کنند.‏

‏نشئۀ دنیا، نشئۀ مُلکیه، نشئۀ فانیه، نشئۀ ظاهره، نشئۀ مظلمۀ ملکیه، نشئۀ ظاهرۀ ملکیۀ‏‎ ‎‏دنیویه و نشئۀ ملکیۀ طبیعیه، همچنین عالم اجسام، عالم جسم و جسمانی، عالم دنیا و عالم‏‎ ‎‏ظاهر، و علاوه بر این ها، مقام حیوانی، مقام حیوانیت، مقام خیال،‏‎[11]‎‏ همه حکایت از بُعد‏‎ ‎‏جسمانی انسان دارد.‏

‏از طرف دیگر، نشئۀ آخرت، نشئۀ باطنۀ ملکوتیه، نشئۀ باقیه، نشئۀ ملکوت، نشئۀ باطنۀ‏‎ ‎‏غیبیۀ ملکوتیه و مقامات انسانیه، مقامات روحانی، مقام ملکوت و عالم شهادت‏‎[12]‎‏ که به‏‎ ‎‏طور مکرر در کلمات امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ به کار رفته است، حکایت از بُعد روحانی انسان دارد.‏

2. کمال پذیری و کمال خواهی انسان

‏دومین پایۀ اخلاق، کمال پذیری انسان است. «انسان به حسب فطرت اصلی و جبلّت‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 269
‏ذاتی، عاشق کمال تام مطلق است و شطر قلبش متوجه به جمیل علی الاطلاق و کامل من‏‎ ‎‏جمیع الوجوه است».‏‎[13]‎

‏بدین خاطر کمال خواهی ریشه در عمق وجود انسان دارد؛ به طوری که «اگر در تمام‏‎ ‎‏دوره های زندگانی بشر قدم زنی و هر یک از افراد... طوایف و ملل را استنطاق کنی، این‏‎ ‎‏عشق و محبت را در خمیرۀ او می یابی و قلب او را متوجه کمال می بینی».‏‎[14]‎

‏عشق به کمال، تمام شئون زندگی را در بر می گیرد و محرک اصلی تمام تلاش ها و‏‎ ‎‏کوشش ها است؛ به طوری که اگر در افکار و کردار بشر نیک بنگریم، خواهیم دید که «در‏‎ ‎‏تمام حرکات و سکنات و زحمات و جدیت های طاقت فرسا که هر یک از افراد این نوع‏‎ ‎‏در هر رشته ای واردند ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ مشغولند، عشق به کمال، آن ها را به آن وا داشته»‏‎[15]‎‏ است.‏

‏آنچه بر انسان مشتبه می شود، یافتن مصداق کمال و تمییز کمال واقعی از امور واهی‏‎ ‎‏است؛ به همین دلیل است که «در تشخیص کمال و آن که کمال در چیست و محبوب و‏‎ ‎‏معشوق در کجا است، مردم کمالِ اختلاف را دارند؛ هر یک معشوق خود را در چیزی‏‎ ‎‏یافته و گمان کرده و کعبۀ آمال خود را در چیزی توهّم کرده و متوجه به آن شده، از دل و‏‎ ‎‏جان آن را خواهان است.»‏‎[16]‎

‏اکنون سؤال این است که چرا اینچنین است؟ و چرا اشتباه در مصداق و تمییز کمال‏‎ ‎‏واقعی از امور واهی پیش می آید؟ و راه درمان آن چیست؟‏

‏جهت پاسخ به این مسائل دو نکتۀ دیگر را باید مورد توجه قرار داد: یکی دنیاشناسی و‏‎ ‎‏دیگری حب نفس. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در موارد زیادی بر این دو محور و شناخت دقیق و‏‎ ‎‏ظریف آن دو تأکید می ورزند.‏

3. دنیا شناسی

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ با توجه به آموزه های دینی، با ظرافت هر چه تمام تر، به دنیا نگاه می کند؛‏‎ ‎‏در دیدگاه ایشان:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 270
‏... عالم دنیا برای نقص و قصور و ضعفی که در آن است، نه دار کرامت و جای ثواب حق‏‎ ‎‏تعالی است، و نه محل عذاب و عقاب است... دار تزاحم است و به هر نعمتی، انواع رنج و‏‎ ‎‏زحمت و نقمت اختلاط دارد... بلکه مادۀ این عالم تعصّی دارد از قبول رحمت خالص و نعمت‏‎ ‎‏غیر مشوب.‏‎[17]‎

‏و انسان «در چاه ظلمانی عالم مُلک مسجون»‏‎[18]‎‏ است.‏

‏ایشان درباره دنیا می فرماید:‏

‏نشئۀ نازلۀ دنیاویه گرچه خود بذاته ناقص و اخیرۀ مراتب وجود است، ولی چون مهد تربیت‏‎ ‎‏نفوس قدسیه و دار التحصیل مقامات عالیه و مزرعۀ آخرت است، از احسن مشاهد وجودیه و‏‎ ‎‏اعزّ نشئات و مغتنم ترین عوالم است پیش اولیا و اهل سلوک آخرت.‏‎[19]‎

‏علی ‏‏علیه السلام‏‏ دنیای به این معنا را این گونه توصیف می فرماید:‏

«إنّ الدنیا دار صدق لمَن صدقها؛ و دار عافیة لمن فَهِم عنها؛ و دار غنی لمن تزوّد منها؛ و دار‎ ‎موعظة لمَن اتّعظ بها؛ مسجد أحبّاء اللّٰه و مصلّی ملائکة الله و مهبط وحی الله و متجر أولیاء‎ ‎الله.  اکتسبوا فیها الرحمة، و ربحوا فیها الجنّة»‎[20]‎

‏دنیا خانۀ راستی است برای کسی که آن را راستگو انگاشت، و خانۀ تندرستی است آن را که‏‎ ‎‏شناختش و باور داشت، و خانۀ بی نیازی است برای کسی که از آن توشه اندوخت، و خانۀ پند‏‎ ‎‏است برای آن که از آن پند آموخت. مسجد محبان خدا است، و نمازگاه فرشتگان او، و‏‎ ‎‏فرود آمد نگاه وحی خدا و تجارت جای دوستان او. در آن آمرزش خدا را به دست آورند و در‏‎ ‎‏آن جا بهشت را سود برند.‏

‏این حقیقت دنیا است؛  اما نکته این است که انسان در درون خویش دلبستگی و‏‎ ‎‏محبت به آن پیدا می کند و این دلبستگی و محبت، منشأ تمام مفاسد و خطاهای قلبی و‏‎ ‎‏قالبی است.‏‎[21]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 271
‏هرچه دلبستگی به آن زیادتر باشد، حجاب بین انسان و دار کرامت او و پردۀ مابین قلب و‏‎ ‎‏حق بیش تر و غلیظ تر شود.‏‎[22]‎

‏هر قدر تعلقات بیش تر باشد، حجاب ها زیادتر است؛ و هر چه تعلق شدیدتر باشد، حجاب‏‎ ‎‏غلیظ تر و خرق آن مشکل تر است.‏‎[23]‎

‏امام علت ملازمۀ فوق را تولد انسان در عالم طبیعت دانسته است؛ زیرا از یک سو از‏‎ ‎‏ابتدا پا به طبیعت می گذارد، از سوی دیگر خداوند برای حفظ شخص و نوع، قوای شهویه‏‎ ‎‏و آلات التذاذیه به او داده است. این جا است که آدمی «این عالم را محل التذاذات و‏‎ ‎‏تعیّشات خود می پندارد و مردن را اسباب انقطاع از آن ها می داند و اگر به حسب برهان‏‎ ‎‏حکما یا اخبار انبیا ـ صلوات الله علیهم ـ عقیده مند به عالم آخرت شده باشد و به کیفیات و‏‎ ‎‏حیات و کمالات آن، قلبش باز از آن بی خبر است و قبول ننموده؛ چه رسد به آن که به مقام‏‎ ‎‏اطمینان رسیده باشد؛ لهذا حبّش به این عالم خیلی زیاد می شود».‏‎[24]‎

‏حال اگر این نکته را هم اضافه کنیم که «فطرتاً انسان حب بقا دارد و از فنا و زوال‏‎ ‎‏متنفر  و گریزان است و مردن را فنا گمان می کند»‏‎[25]‎‏ به خوبی ریشۀ دلبستگی او به دنیا‏‎ ‎‏روشن می شود.‏

‏نتیجه روشن است:‏

‏نفس در هر حظّی که از این عالم می برد، در قلب اثری از آن واقع می شود که آن تأثّر از ملک‏‎ ‎‏و طبیعت است و سبب تعلق آن است به دنیا. و التذاذات هر چه بیش تر باشد، قلب از آن‏‎ ‎‏بیش تر تأثّر پیدا می کند و تعلق و حبّش بیش تر می گردد؛ تا آن که تمام وجهۀ قلب به دنیا و‏‎ ‎‏زخارف آن گردد و این، منشأ مفاسد بسیاری است.‏‎[26]‎

‏این نکته در کلام بلند امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ آمده است:‏

«مَثَل الدنیا کمثل ماء البحر؛ کلّما شرب منه العطشان، ازداد عطشاً حتّی یقتله».‎[27]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 272

4. حبّ نفس

‏حبّ نفس و نقش آن در اعمال اخلاقی، جایگاه مهمی دارد. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ به طور مکرر‏‎ ‎‏پیرامون حبّ نفس سخن گفته و خطرات آن را متذکر گردیده اند. خاستگاه حبّ نفس،‏‎ ‎‏فطرت انسان است.‏‎[28]‎‏ بروز آن، صورت های گوناگونی دارد؛ به طوری که جلوه ها و مظاهر‏‎ ‎‏آن را می توان در حبّ ریاست، حبّ جاه، حبّ غلبه، حبّ قدرت و مانند آن مشاهده کرد.‏‎ ‎‏به دلیل تنوع و تعدد مظاهر آن، ریشۀ بسیاری از مفاسد و رذایل اخلاقی به شمار می آید.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ با توجه به این نکته، حبّ نفس را سرمنشأ همۀ خطاها،‏‎[29]‎‏ اساس‏‎ ‎‏گرفتاری های بشر و سرمنشأ تمام فسادها و ظلم ها‏‎[30]‎‏ معرفی می کند. به باور ایشان، همین‏‎ ‎‏حبّ، موجب خود خواهی می شود و به واسطه خودخواهی، همۀ این معایب بر خطاکار‏‎ ‎‏پوشیده می ماند،‏‎[31]‎‏ اعمال کوچک در نظر انسان بزرگ می نماید، گناهان و بدی های سرزده‏‎ ‎‏از شخص در نظر او نیکو جلوه می کند،‏‎[32]‎‏ حتی گاهی عیب را حُسن می بیند،‏‎[33]‎‏ نسبت به‏‎ ‎‏خلق خدا بدبین و نسبت به خودش خوشبین است،‏‎[34]‎‏ شعلۀ کبر و خود بزرگ بینی را در‏‎ ‎‏درون انسان شعله ور می کند،‏‎[35]‎‏ آتش غضب را برافروخته می کند.‏‎[36]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 273
‏همین است که امام میان ترک خودخواهی و خداخواهی ملازمه می بیند و می فرماید:‏

‏اولْ قدم سفر الی الله ترک حبّ نفس است و قدم بر انانیت و فرق خود گذاشتن است.‏‎[37]‎

‏مقدار این سفر و مسافت طی شده نیز بر اساس همین میزان سنجیده می شود؛‏‎[38]‎‏ بنابراین‏‎ ‎‏اصلاح نفس، «سرچشمۀ تمام اصلاحات و منشأ جمیع مدارج و کمالات است.»‏‎[39]‎‎ ‎‏ایشان  می فرمایند:‏

‏بعضی گویند یکی از معانی آیۀ شریفه ‏‏«‏وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِراً إلَی اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ‎ ‎الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی اللّٰهِ‏»‏‎[40]‎‏ این است که کسی که خارج شد از بیت نفس و هجرت به‏‎ ‎‏سوی حق کرد به سفر معنوی، پس از آن او را فنای تام ادراک کرد، اجر او بر خدای تعالی‏‎ ‎‏است و معلوم است برای چنین مسافری جز مشاهدۀ ذات مقدس و وصول به فنای‏‎ ‎‏حضرتش، اجری لایق نیست؛ چنان چه از زبان آن ها گفته شده:‏

‏ ‏

‏در ضمیر ما نمی گنجد به غیر دوست کس‏  ‏هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس‏‎[41]‎‎ ‎

‏آنچه گذشت، خلاصه ای از پایه های عمومی اخلاق بود. این پایه های عمومی در بررسی‏‎ ‎‏اخلاق کارگزاران نقش زیادی دارد.‏

‏در فصل بعد پایه های اختصاصی اخلاق کارگزاران را بررسی می کنیم. برخی از آن ها‏‎ ‎‏تطبیق همین مفاهیم عمومی بر خصوص کارگزاران است و برخی دیگر ناشی از امور‏‎ ‎‏دیگری چون شناخت حکومت و ماهیت حقوقی آن است.‏

فصل سوم: پایه های اختصاصی اخلاق کارگزاران

‏دانایان حقوق و سیاست به خوبی به این نکته پرداخته اند که دولت ـ کشور دارای سه‏‎ ‎‏عنصر اساسی است. هر کشوری دارای گروه انسانی، سرزمین و قدرت سیاسی است. در‏‎ ‎‏این میان، از جهت قواعد حقوقی و اخلاقی، قدرت سیاسی از اهمیت فوق العاده ای‏‎ ‎‏برخوردار است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 274
‏قدرت سیاسی همان نیروی اراده ای است که نزد مسئولان فرمانروایی بر یک گروه‏‎ ‎‏انسانی وجود دارد و زمامداران حکومت به برکت آن می توانند از رهگذر صلاحیت، بر‏‎ ‎‏کلیۀ قدرت های موجود در جامعه تحمیل شوند.‏‎[42]‎

‏از طرف دیگر، قدرت، نیروی سرکشی است که اگر رها شود طغیان می کند و صاحبش‏‎ ‎‏را به فساد می کشاند و جهان را تباه می سازد و کار به جایی می رسد که شخص در خود،‏‎ ‎‏احساس خدایی می کند و سخن فرعون سر می دهد که:‏

‏«‏یَا قَوْمِ ألَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هٰذِهِ الْأنْهَارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی أفَلاَ تُبْصِرُونَ‏»‏‏.‏‎[43]‎

‏و سپس احساس خدایی خود را بدون پرده و آشکارا بیان می کند:‏

‏«‏یَا أیُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إلٰهٍ غَیْرِی‏»‏‏.‏‎[44]‎

‏و در نهایت، برای پرستش غیر خود ضمانت اجرای حقوقی مقرر می دارد:‏

‏«‏لَئِنِ اتَّخَذْتَ إلٰهاً غَیْرِی لَأجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ‏»‏‏.‏‎[45]‎

‏آری قدرت این چنین است و در قرآن، نماد قدرت طلبی فرعون معرفی شده است.‏‎ ‎‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ به خوبی این حقیقت را یافته و با تمثیلی به نقل از مرحوم مدرس و از زبان‏‎ ‎‏حکیم فرزانۀ آشنای با قدرت، شیخ الرئیس می گوید:‏

‏من از گاو می ترسم؛ برای این که شاخ دارد و عقل ندارد.‏‎[46]‎

‏اکنون باید دید راه چاره چیست؟‏

‏از جهت اخلاقی، یک راه این است که از قدرت باید چشم پوشید و هر چه ممکن‏‎ ‎‏است از دیو قدرت فاصله گرفت و در نتیجه، خط قرمزی میان حکومت و اخلاق کشید.‏‎ ‎‏این روش به وضوح با آموزه های اسلامی ناسازگار است؛ زیرا بسیاری از نهادهای دینی‏‎ ‎‏که رنگ و بوی اخلاقی دارد دارای بُعد سیاسی و حقوقی است.‏

‏راه دیگر آن است که با پذیرش قدرت، به مهار آن پرداخت.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 275
‏آنچه از دیدگاه امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ به دست می آید، روش دوم است. امام راه نجات را در‏‎ ‎‏چشم پوشی از زمامداری نمی بیند، بلکه تلاش می کند تا با بیان ماهیت قدرت و ذکر‏‎ ‎‏عوارض آن و با تربیت اخلاقی، عقل را بر مرکب قدرتْ سوار کند و لجام آن را به دست‏‎ ‎‏گیرد. البته منظور از «عقل»، قدرت توجیه گری و خدعه و نیرنگ بازی نیست، که تاریخ از‏‎ ‎‏این روش خاطرات تلخی دارد، بلکه مراد آن عقلی است که «ما  عُبدَ به الرحمن»‏‎[47]‎‏.‏‎[48]‎

1. خاستگاه قدرت طلبی

‏قدرت خواهی ریشه در فطرت کمال جویی انسان دارد؛ «انسان به حسب فطرت اصلی‏‎ ‎‏و جبلّت ذاتی، عاشق کمال تام مطلق است و شطر قلبش متوجه به جمیل علی الاطلاق و‏‎ ‎‏کامل من جمیع الوجوه است.»‏‎[49]‎‏ از طرف دیگر، وی از نقص و عجز تنفر دارد و از هر آنچه‏‎ ‎‏موجب نقص است گریزان است.‏‎[50]‎‏ یکی از جلوه های این دو امر فطری، قدرت جویی‏‎ ‎‏است؛ لذا انسان در درون خود، قدرت را دوست دارد و از عجز روی گردان است.‏‎[51]‎

‏اگر فردی در تطبیق دچار اشتباه شود و تصور کند که خود باید قدرت به دست آورد و‏‎ ‎‏بر دیگران اِعمال کند، به وادی خطرناکی کشیده می شود؛ زیرا «هر چه انسان از ملک و‏‎ ‎‏ملکوت دارا شود و هر چه کمالات نفسانی یا کنوز دنیایی یا سلطنت و ریاست پیدا کند،‏‎ ‎‏اشتیاقش روز افزون گردد»؛‏‎[52]‎‏ به طوری که آنان که «کمال را در سلطنت و نفوذ قدرت و‏‎ ‎‏بسط ملک دانسته اند و اشتیاق به آن پیدا کرده اند، اگر چنانچه سلطنت یک مملکت را دارا‏‎ ‎‏شوند متوجه مملکت دیگر شوند، و اگر آن مملکت را در تحت نفوذ و سلطه در آورند به‏‎ ‎‏بالاتر از آن متوجه شوند، و اگر یک قطری را بگیرند به اقطار دیگر مایل گردند؛ بلکه آتش‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 276
‏اشتیاق آن ها روز افزون گردد، و اگر تمام روی زمین را در تحت سلطنت بیاورند و احتمال‏‎ ‎‏دهند در کرات دیگر بساط سلطنتی هست، قلب آن ها متوجه شود که ای کاش ممکن بود‏‎ ‎‏پرواز به سوی آن عوالم کنیم و آن ها را تحت سلطنت در آوریم».‏‎[53]‎

‏امام این قدرت طلبی را مذموم می شمارد و راه نجات را تربیت اخلاقی صحیح‏‎ ‎‏می داند؛ زیرا «هیچ چیز انسان را سیر نمی کند؛ مگر این که تربیت بشود... ‏‏[‏‏و با آن تربیت به‏‎ ‎‏کمال مطلق برسد.‏‏]‏‏ اگر رسید این طمأنینه برایش حاصل می شود. اطمینان قلوب، به‏‎ ‎‏رسیدن به خدا است؛ به غیر او هیچ آرام نیست  قلوب.»‏‎[54]‎

‏از این رو ایشان، زمامداران را تشویق به ریشه کن کردن قدرت خواهی می کند. از طرف‏‎ ‎‏دیگر، با بیان ماهیت قدرت سیاسی که لازمۀ حکومت است، تلاش می کند آن را به عنوان‏‎ ‎‏ابزاری در خدمت خدا و خلق به کار گیرد.‏

‏اولین رهنمود امام این است که با تحصیل قدرت، باید تواضع پیشه کرد. در این راستا‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏وقتی قدرت دستتان آمد، بیش تر مواظب باشید که متواضع بشوید.‏‎[55]‎

‏این سخن، ریشه در آموزه های مکتب علوی دارد. علی ‏‏علیه السلام‏‏ در نامه ای به مالک اشتر با‏‎ ‎‏دو بیان سلبی و ایجابی این نکته را گوشزد می کند:‏

«إیّاک و مساماة اللّٰه فی عظمته، و التشبّه به فی جبروته؛ فإنّ اللّٰه یذلّ کلّ جبّار، و یهین‎ ‎کلّ  مختال»؛‎[56]‎

‏بپرهیز که با بزرگی فروختن، خدا را هم نبرد خوانی و در کبریا و عظمت، خود را همانند او‏‎ ‎‏دانی که خدا هر سرکشی را خوار می سازد و هر خود بینی را بی مقدار.‏

‏در سخن دیگر، به لزوم تواضع در برابر نیازمندان سفارش می کند:‏

«واجعل لذوی الحاجات منک قسماً، تفرغ لهم فیه شخصک، و تجلس لهم مجلساً عامّاً،‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 277
فتتواضع فیه للّٰه الذی خلقک»؛‎[57]‎

‏و بخشی از وقت خود را خاص کسانی کن که به تو نیاز دارند؛ خود را برای کار آنان فارغ دار و‏‎ ‎‏در مجلس عمومی بنشین تا در آن خدایی را که تو را آفرید فروتنی کنی.‏

‏البته روشن است که تواضع با چاپلوسی متفاوت است؛ اگر «حبّ دنیا و جذبه طلب‏‎ ‎‏شرف و جاه، انسان را به تواضع وا می دارد، این خلقْ تواضع نیست؛ این تملّق و چاپلوسی‏‎ ‎‏است و از رذایل نفسانیه  است».‏‎[58]‎

‏تملّق و چاپلوسی لازم نیست نسبت به مقام مافوق انجام گیرد؛ «صاحب این خلق‏‎ ‎‏(تملّق) از فقرا تواضع نکند مگر آن که در آن ها طمعی داشته باشد یا طعمه سراغ کند.»‏‎[59]‎

‏با این حال، «تمییز بین تواضع و تملّق، و تکبر و تأبّی نفس گاهی به غایت مشکل شود‏‎ ‎‏و باید انسان به خدای تعالی پناه برد تا او را هدایت بنماید.»‏‎[60]‎

‏روشن است که این تشخیص دقیق مربوط به خود شخص است، نه قضاوت دیگران‏‎ ‎‏دربارۀ او.‏

2. وظیفه انگاری حکومت

‏ماهیت زمامداری در اسلام وظیفه ای الهی تلقّی می شود؛ حضرت امام در این باره‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏اساساً حکومت کردن و زمامداری در اسلام یک تکلیف و وظیفۀ الهی است که یک فرد، در‏‎ ‎‏مقام حکومت و زمامداری، گذشته از وظایفی که بر همۀ مسلمین واجب است، یک سلسله‏‎ ‎‏تکالیف سنگین دیگری نیز بر عهدۀ او است که باید انجام دهد. حکومت و زمامداری در‏‎ ‎‏دست فرد یا افراد، وسیلۀ فخر و بزرگی بر دیگران نیست که از این مقام بخواهد به نفع خود،‏‎ ‎‏حقوق ملتی را پایمال کند؛ هر فردی از افراد ملت حق دارد.‏‎[61]‎

‏این نگاه به حکومت ممکن است این شبهه را به ذهن آورد که امکان سوء استفاده از‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 278
‏قدرت میسر است؛ زیرا چنین زمامداری، خود را مکلف و موظف در برابر خداوند‏‎ ‎‏می داند، نه پاسخگوی مردم؛ در نتیجه او به نام انجام وظیفه، به حقوق مردم تعدّی می کند.‏

‏برای جلوگیری از این شبهه، امام خمینی در ادامۀ سخن فوق صریحاً به عدم تنافی بین‏‎ ‎‏وظیفۀ الهی بودن حکومت و ضرورت پاسخ گویی زمامداران در مقابل مردم اشاره می کند‏‎ ‎‏و می گوید:‏

‏هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را‏‎ ‎‏استیضاح  کند.‏‎[62]‎

‏این نگاه به قدرت سیاسی، به مردم شجاعت و توانایی برخورد با انحرافات می دهد؛‏‎ ‎‏آنان می توانند با حاکمان سوء استفاده کننده از قدرت برخورد کنند:‏

‏اگر یک فردِ خیلی به نظر مردم مثلاً پایین، یک فردی که به نظر مردم خیلی اعلا رتبه هم‏‎ ‎‏هست، اگر از او یک انحرافی دید، بیاید ـ اسلام گفته برو به او بگو: نکن ـ بایستد در مقابلش‏‎ ‎‏بگوید: این کارت انحراف بود، نکن. می گویند: عمر گفت (در وقتی که خلیفه بود) که من اگر‏‎ ‎‏چنانچه خلافی کردم، به من مثلاً بگویید و چه بکنید. یک عربی شمشیرش را کشید، گفت: ما‏‎ ‎‏با این مقابل تو می ایستیم اگر تو بخواهی خلاف کنی ما با این شمشیر مقابلت می ایستیم.‏‎[63]‎

3. ماهیت حکومت

‏حکومت به خودی خود دارای ارزش نیست؛ زمامداری هنگامی ارزشمند می شود که‏‎ ‎‏در مسیر اهداف الهی قرار گیرد. علی ‏‏علیه السلام‏‏ در سخنی پر ارج می فرماید:‏

«اللهمّ إنّک تعلم أنّی لم أرد الآمرة و لا علوّ الملک و الریاسة؛ و إنّما أردت القیام بحدودک، و‎ ‎الأداء لشرعک، و وضع الاُمور فی مواضعها، و توفیر الحقوق علی أهلها، و المضیّ علی‎ ‎منهاج نبیّک، و إرشاد الضالّ إلی أنوار هدایتک»؛‎[64]‎

‏خدایا! تو می دانی که من حکومت و ملک و ریاست را نخواستم؛ بلکه قیام به حدود تو و‏‎ ‎‏پاسداری از شرع و قراردادن امور بر سر جای خود و رساندن حقوق به اهلش، پیروی روش‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 279
‏پیامبرت و ارشاد گمراه، به نور هدایت تو را خواهانم.‏

‏و یا می فرماید:‏

«اللهمّ إنّک تعلم أنّه لم یکن الذی منّا منافسة فی سلطان، ولا التماس شیء من فضول الحُطام؛‎ ‎و لکن لنردّ المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک؛ فیأمن المظلومون من عبادک و تقام‎ ‎المعطّلة من حدودک».‎[65]‎

‏این بیانات نشان می دهد که حکمران متعهد است آثار دین را در جامعه زنده کند و‏‎ ‎‏دامنۀ اصلاح را در شهرها بگستراند، تا بندگان ستمدیدۀ خدا امنیت و آسایش یابند و‏‎ ‎‏احکام الهی از تعطیلی و توقف بیرون  آید.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ با الهام از آموزه های علوی، این گونه می گوید:‏

‏عهده دار شدن حکومت فی حدّ ذاته شأن و مقامی نیست، بلکه وسیلۀ انجام وظیفۀ اجرای‏‎ ‎‏احکام و برقراری نظام عادلانه اسلام است. حضرت امیرالمؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏ دربارۀ نفس حکومت‏‎ ‎‏و فرماندهی به ابن عباس فرمود: «این کفش چقدر می ارزد؟ گفت: هیچ. فرمود: فرماندهی بر‏‎ ‎‏شما نزد من از این هم کم ارزش تر است؛ مگر این که به وسیلۀ فرماندهی و حکومت بر شما‏‎ ‎‏بتوانم حق (یعنی قانون و نظام اسلام) را برقرار سازم و باطل (یعنی قانون و نظامات ناروا و‏‎ ‎‏ظالمانه) را از میان بردارم».‏‎[66]‎

‏مصداق مهم انجام وظیفۀ زمامداران، خدمت به خلق خدا است. امام در وصیت به‏‎ ‎‏فرزند خویش دربارۀ قبول مقام می گوید:‏

‏خدمت به خلق را برای آن که خلق خدا هستند بنمای.‏‎[67]‎

‏و در جهت سلبی می فرماید:‏

‏اگر خدای نخواسته برای هواهای نفسانی و ارضای شهوات است، از آن اجتناب کن که‏‎ ‎‏مقامات دنیوی ارزش آن را ندارد که خود را در راه آنها تباه کنی.‏‎[68]‎

‏این بُعد، در کلمات امام برجستگی خاصی دارد که در بحث بعد به آن اشاره می کنیم.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 280

4. خدمت به مردم

‏همان طور که اشاره شد، امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ زمامداران را تشویق به خدمت به مردم،‏‎ ‎‏مخصوصاً قشر محروم می کند. نکتۀ بارز این سفارش ها این است که امام، مردم و قشر‏‎ ‎‏محروم را ذی حق، و حکومت را مکلف به خدمت گزاری به آنان می داند، نه این که‏‎ ‎‏پرداختن به امور مردم، تفضّل زمامداران و موجب منّت آنان گردد. این تلقّی، ریشه در‏‎ ‎‏سیرۀ گفتاری و کرداری علی ‏‏علیه السلام‏‏ دارد. علی ‏‏علیه السلام‏‏ در فرمان به مالک اشتر توجه به عامۀ مردم‏‎ ‎‏را در سرلوحۀ برنامۀ حکومت اسلامی اعلام می دارد:‏

«و لیکن أحبُّ الاُمور إلیک أوسطها فی الحقّ، و أعمّها فی العدل، و أجمعها لرضی الرعیة؛ فإنّ‎ ‎سُخْط العامّة یُجْحِف برضی الخاصّة، و إنّ سُخْط الخاصَّةِ یغتفر مع رضی العامّة.»‎[69]‎

‏و آنچه باید بیش از کارهای دیگر دوست داشته باشی، میانه روی در حق و همگانی کردن‏‎ ‎‏برابری و دادگری است که بیش از هر چیز دیگر، سبب خشنودی مردم می گردد؛ زیرا خشم‏‎ ‎‏همگان، رضا و خشنودی چند تن را پایمال می سازد، و خشم چند تن در برابر خشنودی‏‎ ‎‏همگان اهمیت ندارد.‏

‏علی ‏‏علیه السلام‏‏ مردم را ستون دین می داند و انبوهی مسلمان ها و آمادگی آن ها در برابر‏‎ ‎‏دشمنان را ارج می نهد و به مالک سفارش می کند:‏

‏پس باید با آنان همراه بود و میل و رغبت تو با آن ها باشد.‏‎[70]‎

‏نگاه زمامداران به مردم، نگاهی از روی تفضّل نیست؛ بلکه مردم صاحب حق هستند:‏

«و کلّ قد استرعیتَ حقّه»؛‎[71]‎

‏آنچه بر عهدۀ تو نهاده اند، رعایت حق ایشان است.‏

‏پرداختن به امور مردم و به خصوص مستمندان، چنان اهمیت دارد که می فرماید:‏

«ثمّ الله الله ! فی الطبقة السُفلیٰ من الذین لا حیلة لهم؛ من المساکین و المحتاجین و أهل‎ ‎البؤسی و الزمنی؛ فإنّ فی هذه الطبقة قانعاً و معتراً.»‎[72]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 281
‏سپس خدا را! خدا را! در طبقۀ فرودین از مردم؛ آنان که راه چاره ندانند و از درویشان و‏‎ ‎‏نیازمندان و از بیماری بر جای ماندگانند؛ که در این طبقه، مستمندی است خواهنده و‏‎ ‎‏مستحق عطایی است به روی خود نیاورنده.‏

‏امیر المؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏ به حاکمان گوشزد می کند که کارهای خُرد را به بهانۀ انجام کارهای‏‎ ‎‏بزرگ بر زمین نگذارند.‏‎[73]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ با توجه به این روی کرد، خدمت به محرومین را جلوۀ ولایت حضرت‏‎ ‎‏امیر ‏‏علیه السلام‏‏می داند.‏‎[74]‎‏ علاوه بر این، ایشان ماهیت حکومت بی توجه به مردم و محرومان را‏‎ ‎‏حکومت اشرافی و مذموم می شمارد. ایشان می فرماید:‏

‏اصل جنس اسکلت حکومت اشرافی این است که به مردم نرسند.‏‎[75]‎

‏امام، مردم را ولیّ نعمت زمامداران می داند‏‎[76]‎‏ و دلیل سخن خویش را این گونه‏‎ ‎‏بیان  می کند:‏

‏اگر این ها نبودند ما یا در تبعید بودیم یا در حبس بودیم یا در انزوا.‏‎[77]‎

‏علاوه بر این، بر اساس دیدگاه امام «همه چیز، مردم هستند»؛‏‎[78]‎‏ زیرا «تا ملت در کار‏‎ ‎‏نباشد، نه از دولت و نه از استانداران کاری نمی آید... از این جهت... همه باید کوشش‏‎ ‎‏بکنید که رضایت مردم را جلب بکنید، در همۀ امور.»‏‎[79]‎

‏باید قدمی فراتر نهاد، «آن که همه چیز است، به دست آوردن رضای خداست و آن به‏‎ ‎‏این است که رضای مخلوق خدا را به دست بیاورید.»‏‎[80]‎

‏چه بسا افرادی بسان ماکیاول به زمامداری نگاه کنند؛ شعار مردم و مردم داری دهند‏‎ ‎‏ولی ایمان به آن نداشته باشند؛ لذا امام به زمامداران سفارش می کند:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 282
‏توجه بکنند که خدمت گزارند. در دل خودشان این مطلب را ایمان بیاورند به آن که ما خدمت‏‎ ‎‏می خواهیم به این مردم بکنیم.‏‎[81]‎

‏خدمت به خلق به انسان شرافت می دهد. امام ‏‏رحمه الله‏‏ این نکتۀ مهم را در جلسه تنفیذ حکم‏‎ ‎‏ریاست جمهوری شهید رجایی بیان کردند:‏

‏شرافت همۀ ما به این است که خدمت به خلق خدا بکنیم. این ها بندگان خدا هستند.‏‎[82]‎

‏و نهایت این که کمک به محرومان و مظلومان جامعه، از اموری است که در بردارندۀ‏‎ ‎‏نصرت خدا است و کسی که نصرت خدا نکند، نباید در انتظار نصر خدا باشد.‏‎[83]‎

‏آنچه آمد، تنها گوشه هایی از بیانات امام ‏‏رحمه الله‏‏ پیرامون خدمت گزاری به مردم بود. علاوه‏‎ ‎‏بر این، پایۀ مهم حق مداری نیز رکنی دیگر در اخلاق زمامداران است. و نقش مهمی در‏‎ ‎‏روابط میان کارگزاران حکومت ایفا می کند که در مبحث آتی به بررسی بیش تر آن‏‎ ‎‏خواهیم  پرداخت.‏

5. حق مداری توأم با مهربانی

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏به کارگزاران حکومت سفارش های اکید می کند که در عین حق مدار‏‎ ‎‏بودن، مسائل را با مهربانی و عطوفت و به صورت برادرانه حل کنند. در راستای همین مبنا‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏خدمت گزار حق باشیم.‏‎[84]‎

‏نتیجه این است که: «اگر قبلاً اشتباه کرده باشیم، باید صریحاً بگوییم اشتباه نموده ایم.»‏‎[85]‎‎ ‎‏اشتباه از هر شخص و یا نهادی ممکن است صورت گیرد؛ شامخ بودن جایگاه یک نهاد‏‎ ‎‏نباید مانع اعلان اشتباه شود. مثلاً در یکی از بیانات امام آمده است:‏

‏فقهای شورای نگهبان و اعضای شورای عالی قضایی هم باید این طور باشند که اگر در‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 283
‏مسأله ای اشتباه کردند، صریحاً بگویند... و حرف خود را پس بگیرند. ما که معصوم نیستیم!‏‎[86]‎

‏مانع مهم حق مداری «عصبیت» است. عصبیت یعنی حق مدار نبودن، بلکه بدون‏‎ ‎‏چون و چرا طرفداری کردن از بستگان و هم مسلکان خود.‏

‏عصبیت دارای دو چهره است: گاهی حمایت ناصحیح از بستگان است که مذموم‏‎ ‎‏بودن آن بسیار روشن است. چهرۀ دیگر آن، جایی است که موضوع مورد حمایت حق‏‎ ‎‏است ولی انگیزه و جهت حمایت، به خاطر حق بودن موضوع نیست، بلکه منظور غلبۀ‏‎ ‎‏خود و یا هم مسلکان خود است. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ با حساسیت ویژه ای این گونه عمل را‏‎ ‎‏حق مداری نمی شمارند و آن را از موارد عصبیت می دانند:‏

‏عصبیت... فی نفسه مذموم است، گر چه برای حق باشد یا در امر دینی باشد و منظور اظهار‏‎ ‎‏حق نباشد، بلکه منظور غلبۀ خود یا هم مسلک خود یا بستگان خود باشد.‏‎[87]‎

‏امام، حق مداری را بر انتخابات مجلس تطبیق داده، می فرماید:‏

‏اگر کسی یا کسانی را در غیر گروه یا صنف خود یافتند که از افراد گروهشان لایق تر است، او‏‎ ‎‏را کاندیدا کنند.‏‎[88]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ چون طبیبی حاذق، با موشکافی، امور مشابه ولی در واقع مختلف را از هم جدا‏‎ ‎‏می کند. مثلاً ایشان اختلاف میان کارگزاران را که ریشه در هوای نفس دارد و مانع‏‎ ‎‏حق مداری است، ناپسند می شمارد؛ ولی هنگامی که درون یکی از تشکیلات سیاسی مهم‏‎ ‎‏انشعابی به وجود آمد، فرمود:‏

‏انشعاب از تشکیلاتی برای اظهار عقیدۀ مستقل و ایجاد تشکیلات جدید، به معنای اختلاف‏‎ ‎‏نیست؛ اختلاف در آن موقعی است که خدا ناکرده هر کس برای پیشبرد نظرات خود، به‏‎ ‎‏دیگری پرخاش کند.‏‎[89]‎

‏از این بیان روشن می شود که امام تفاوت دیدگاه ها را به راحتی می پذیرد؛ آنچه اهمیت‏‎ ‎‏دارد شیوۀ برخورد با دیگران است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 284
‏به همین سبب به نمایندگان سفارش اکید می کند که:‏

‏مجلس، باب مباحثه است و باید مثل مباحثۀ طلبه ها باشد که با هم دوست هستند و با‏‎ ‎‏یکدیگر بحث و  گفت وگو می کنند.‏‎[90]‎

‏مباحثه، بررسی دیدگاه های دیگری است برای رسیدن به حق، نه انتقام جویی؛ از‏‎ ‎‏این رو حضرت امام در عین حال که از انتقاد سازنده و به دور از انتقام جویی استقبال‏‎ ‎‏می کند، به نمایندگان توصیه می نماید تا در نطق خویش به کسی توهین نکنند و حرمت ها‏‎ ‎‏را پاس دارند.‏‎[91]‎‏ این امر سبب می شود که مباحثات به مناقشات تبدیل نگردد.‏‎[92]‎

‏نکتۀ بسیار مهمی که این جا وجود دارد این است که ممکن است انتقاد شوندگان با‏‎ ‎‏استناد به انگیزه های درونی انتقاد کنندگان و طرح مسائلی چون عدم حق مداری و عصبیت،‏‎ ‎‏از پاسخ گویی امتناع ورزند و خود همین مسأله، سبب بحران در روابط سیاسی گردد.‏

‏امام به دقت به پیامدهای موضوع توجه می کند و به کارگزاران سفارش می نماید که‏‎ ‎‏تحمل شنیدن انتقاد را داشته باشند؛ خواه انتقاد حق باشد و یا باطل.‏‎[93]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ با چنین رویکردی تلاش می کند در عین اخلاقی کردن رفتار کارگزاران، تبعات‏‎ ‎‏منفی حقوقی آن را بزداید.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در عین حق مداری، توصیه می کند که افراد با عطوفت و مهربانی و برادرانه با‏‎ ‎‏هم رفتار کنند؛ زیرا:‏

‏برادری از اموری است که هم قرآن کریم فرموده است که ‏‏[‏‏مؤمنان‏‏]‏‏ در این عالم برادرند و هم‏‎ ‎‏فرموده است که در بهشت برادر هستند و در سریرها در روبه روی هم می نشینند و  برادرند.‏‎[94]‎

‏برادری در دنیا و آخرت ناشی از پیوند وثیق اعمال دنیا و بروز آن در آخرت است؛‏

‏«‏فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ‏»‏‏.‏‎[95]‎

‏در مقابل:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 285
‏یکی از مصیبت هایی که اهل جهنم مبتلا هستند، همین خصامی است که با هم دارند؛ جنگ‏‎ ‎‏و نزاعی است که به هم دارند.‏‎[96]‎

‏البته نظر رحمت و عطوفت داشتن، به معنای دست کشیدن از مبانی و حق مداری‏‎ ‎‏نیست، بلکه وسیلۀ مناسبی جهت اجرای حق است. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ به این نکتۀ ظریف‏‎ ‎‏توجه داده، می فرماید:‏

‏در مسائل، ملایمت و جهت رحمت، بیش تر از جهت خشونت تأثیر می کند.‏‎[97]‎

‏همچنین در ارتباط با مباحثه های مجلس می گوید:‏

‏انتقاد و استیضاح حق مجلس است، اما برخورد با متخلّف با آرامی و طرح مسائل اخلاقی،‏‎ ‎‏بهتر رفع اختلاف می کند تا با الفاظ نیش دار و مقابله کردن با یکدیگر.‏‎[98]‎

‏تأثیر چنین رفتاری در اخلاق عمومی جامعه بسیار است؛ مردم از رفتارهای اخلاقی‏‎ ‎‏زمامداران الگوبرداری می کنند؛ در نتیجه به سرعت شیوۀ رفتاری مسئولان در میان مردم‏‎ ‎‏شیوع پیدا می کند. به همین جهت امام دربارۀ مجلس می فرماید:‏

‏مجلسی که اساس یک کشور است باید محلی برای بحث و ساختن اخلاق جامعه باشد.‏‎[99]‎

‏همچنین می فرماید:‏

‏باید نطق های قبل از دستور یا مسائلی که در مجلس واقع می شود، همانند خطبه های‏‎ ‎‏نهج البلاغه و خُطَب ائمۀ اطهار، مردم را رو به صلاح ببرد و آقایان... خودشان را یک واعظ‏‎ ‎‏حساب بکنند که می خواهند مردم را موعظه کنند.‏‎[100]‎

‏رفتار عطوفانه منحصر در رفتار با دوستان نیست و حوزۀ آن وسیع است؛ تا جایی که‏‎ ‎‏اسیران، زندانیان، محکومان به حدود الهی را هم در بر می گیرد:‏

‏با اسرای خود... رئوف و مهربان باشید و برادرانه رفتار کنید و زندان ها را به یک مدرسۀ آموزش‏‎ ‎‏و تربیت اخلاقی مبدّل کنید... تا منحرفان و گناه کاران، شیرینی عدالت اسلامی را بچشند...‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 286
‏باب رحمت، گنه کاران را بهتر جذب می کند؛ حتی آن کس که مستحق حدود الهی است، از‏‎ ‎‏قتل و دیگر جزاها، باید از عطوفت مأموران تا پای دار و محل مجازات برخوردار باشند.‏‎[101]‎

‏مرحلۀ دشوارتر، اعتقاد قلبی است. امام در نصیحت به فرزند خود می گوید:‏

‏پسرم! اگر می توانی با تفکر و تلقین، نظر خود را نسبت به همۀ موجودات، به ویژه انسان ها،‏‎ ‎‏نظر رحمت و محبت کن. مگر نه این است که کافّۀ موجودات، از جهات عدیده که به احصا در‏‎ ‎‏نیاید، مورد رحمت پروردگار عالمیان می باشند!؟‏‎[102]‎

‏البته این نگاه، نه به معنای نداشتن شدت و قاطعیت در اجرای حدود الهی است، بلکه‏‎ ‎‏اگر با تفکر و همه جانبه نگری نگاه شود، به تعبیر حضرت امام روشن خواهد شد که:‏

‏شدّت بر کفّار که از صفات مؤمنین است و قتال با آنان نیز رحمتی است.‏‎[103]‎

‏تمام حدود و قصاص و تعزیرات، از طرف «ارحم الراحمین» رحمتی است بر مرتکب و‏‎ ‎‏رحمتی است بر جامعه.‏‎[104]‎

خلاصه و نتیجه گیری

‏آنچه گذشت شمّه ای کوتاه از بیانات بزرگ مردی بود که علم و عمل را توأم ساخته‏‎ ‎‏بود. امام تلاش کرد با پیوند اخلاق، سیاست و حقوق، رفتار زمامداران را مورد توجه قرار‏‎ ‎‏دهد و آنان را به سوی قله های کمال انسانیت راهنمایی کند. ایشان در عین احترام به‏‎ ‎‏حقوق و قواعد و مقررات، روح معنوی در کالبد امور جاری کرد و چون طبیبی حاذق،‏‎ ‎‏تلاش نمود تا ریشه های درد فقدان معنویت و اخلاق را بیابد و راه درمانی ارائه دهد.‏

‏همان طور که اشاره شد، استفاده از بیانات و سیرۀ رفتاری آن حضرت، نیاز به شناخت‏‎ ‎‏مبانی و پایه های نظری دیدگاه ایشان دارد. در صورت فقدان شناخت این پایه ها، چه بسا‏‎ ‎‏تفسیرهای ناروا و استفاده های بی جا از سیرۀ ایشان شود.‏

‏روشن است که یافتن همۀ زوایا و پی بردن به اصول حاکم بر رفتار زمامداران و تطبیق‏‎ ‎‏آن بر موارد خاص، نیاز به وقت وسیع و مطالعۀ عمیق تری دارد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 287

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏اخلاق و دین‏‏، رونالد م. گرین، ترجمه صادق لاریجانی.‏

‏2. ‏‏البرهان فی تفسیر القرآن‏‏، سید هاشم حسینی بحرانی، قم، مؤسسة البعثة، 1415 ق.‏

‏3. ‏‏تفسیر الصافی‏‏، ملا محسن فیض کاشانی، قم، دار المرتضی للنشر، 1399 ق.‏

‏4. ‏‏تفسیر العیاشی‏‏، محمد بن عیاشی سمرقندی، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیه، 1380 ق.‏

‏5. ‏‏تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضمّ‏‏، سید حیدر آملی، قم، مؤسسه فرهنگی و نشر نور‏‎ ‎‏علی نور، 1380 ش.‏

‏6. ‏‏حقوق اداری‏‏، منوچهر طباطبایی مؤتمنی.‏

‏7. ‏‏حقوق اساسی و نهادهای سیاسی‏‏، ابوالفضل قاضی.‏

‏8. ‏‏دانشنامه امام علی ‏‏علیه السلام‏‏، پژوهش گاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی، تهران، سازمان چاپ و‏‎ ‎‏انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380 ش.‏

‏9. ‏‏الدرجات الرفیعه‏‏، سیدعلی خان مدنی.‏

‏10. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1371 ش.‏

‏11. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379 ش.‏

‏12. ‏‏الکافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1367 ش.‏

‏13. ‏‏کشف الاسرار و عدّة الابرار‏‏، ابوالفضل رشید الدین میبدی، تهران، انتشارات امیرکبیر،‏‎ ‎‏1361 ش.‏

‏14. ‏‏مبانی و نظام اخلاق‏‏، احمد دیلمی.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 288
‏15. ‏‏المحاسن‏‏، احمد بن خالد برقی، قم، دار الکتب الاسلامیه.‏

‏16. ‏‏معانی الاخبار‏‏، شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی،‏‎ ‎‏1361 ش.‏

‏17. ‏‏نهج البلاغه‏‏، صبحی صالح، قم، انتشارات هجرت، 1395 ق.‏

‏18. ‏‏وسائل الشیعه‏‏، محمد حرّ عاملی، تصحیح عبدالرحیم ربانی شیرازی، تهران، مکتبة‏‎ ‎‏الاسلامیه.‏

‏19. ‏‏ولایت فقیه‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377 ش.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 289

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 290

  • ) عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
  • ) آل عمران (3): 164.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 510.
  • ) همان، ص 125.
  • ) ر.ک: اخلاق و دین، ص 10 ـ 36.
  • ) حقوق اداری، ص 4.
  • ) ولایت فقیه، ص 38.
  • ) صحیفۀ امام، ج 11، ص 306.
  • ) ر.ک: دانشنامه امام علی علیه السلام، «مبانی و نظام اخلاق»، ج 4، ص 131 ـ 133.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 18.
  • ) به ترتیب، ر.ک: همان، ص 307، 343، 324، 386، 359، 323، 363، 94، 199، 128، 16، 92، 169، 386.
  • ) به ترتیب، ر.ک: همان، ص 95، 323، 511، 12، 5، 92، 96، 12، 138.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 127.
  • ) همان، ص 182.
  • ) همان.
  • ) همان.
  • ) همان، ص 245.
  • ) همان، ص 455.
  • ) همان، ص 120.
  • ) نهج البلاغه، حکمت 131، ص 493.
  • ) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 121.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 121.
  • ) همان، ص 121 و نیز ر.ک: همان، ص 239.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 122.
  • ) همان.
  • ) همان، ص 123.
  • ) کافی، ج 2، ص 136، ح 24.
  • ) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 48.
  • ) همان، ص 71.
  • ) صحیفۀ امام، ج 16، ص 458.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 48.
  • ) همان، ص 71.
  • ) صحیفۀ امام، ج 14، ص 9.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 71.
  • ) همان، ص 82.
  • ) ر.ک: همان، ص 141. امام در توضیح مطلب می نویسند: از معالجات اساسی غضب، قلع مادۀ آن است به برطرف کردن اسباب مهیّجۀ آن. و آن امور بسیاری است... یکی از آن ها حبّ نفس است که از آن، حبّ مال و جاه و شرف و حبّ نفوذ اراده و بسط قدرت تولید شود و این ها نوعاً اسباب هیجان آتش غضب شود؛ زیرا که انسانِ دارای این محبت ها به این امور خیلی اهمیت دهد و موقعیت این ها در قلبش بزرگ است و اگر فی الجمله مزاحمتی در یکی از این ها برایش پیش آمد کند و یا احتمال مزاحمت دهد، بی موقع غضب کند و جوش و خروش نماید و متملّک نفس خود نشود و طمع و حرص و سایر مفسدات که از حبّ نفس و جاه در دل پیدا شده، عنان را از دست او بگیرد و کارهای نفس را از جادۀ عقل و شرع خارج کند. ولی اگر حبّش شدید نباشد، به امور اهمیت کم دهد و سکونت نفس و طمأنینۀ حاصله از ترک حبّ جاه و شرف و سایر شعبات آن نگذارد نفس بر خلاف رویه و عدالت قدمی گذارد.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 332.
  • ) ر.ک: همان، ص 333.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 332
  • ) نساء (4): 100.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 333.
  • ) حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، ج 1، ص 217.
  • ) زخرف (43): 51.
  • ) قصص (28): 38.
  • ) شعراء (26): 29.
  • ) صحیفۀ امام، ج 18، ص 207.
  • ) اشاره به روایتی است که در آن از امام صادق علیه السلام معنای عقل پرسیده شد. امام علیه السلام فرمود: «ما عُبد به الرحمن و اکتُسِب به الجنان». سپس سائل پرسید: فالذی کان فی معاویة؟ امام علیه السلام پاسخ داد: «تلک النکرا؛ تلک الشیطنة؛ و هی شبیهة بالعقل و لیست بالعقل». ر.ک: وسائل الشیعه، ج 11، ص 161؛ المحاسن، ج 1، ص 195؛ کافی، ج 1، ص 11؛ معانی  الاخبار، ص 240؛ بحار الانوار، ج 1، ص 116؛ ج 33، ص 170؛ ج 108، ص 11.
  • ) ر.ک: صحیفۀ امام، ج 18، ص 207.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 127.
  • ) ر.ک: همان، ص 185.
  • ) ر.ک: همان، ص 127 ـ 183.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 127.
  • ) همان، ص 183.
  • ) صحیفۀ امام، ج 12، ص 505.
  • ) همان، ج 18، ص 209.
  • ) نهج البلاغه، نامۀ 53، ص 428.
  • ) همان، ص 439.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 100.
  • ) همان.
  • ) همان، ص 82.
  • ) صحیفۀ امام، ج 5، ص 409.
  • ) همان.
  • ) همان، ج 10، ص 110.
  • ) درجات الرفیعه، ص 38.
  • ) نهج البلاغه، خطبۀ 131، ص 189.
  • ) ولایت فقیه، ص 44.
  • ) صحیفۀ امام، ج 19، ص 119.
  • ) همان، ص 120.
  • ) نهج البلاغه، نامۀ 53، ص 429.
  • ) همان.
  • ) همان.
  • ) همان.
  • ) همان؛ «فإنّک لاتعذر بتضییعک التافِهَ لإحکامک الکثیر المهمّ.»
  • ) صحیفۀ امام، ج 18، ص 158.
  • ) همان، ص 28.
  • ) همان، ص 280.
  • ) همان، ج 16، ص 24.
  • ) ر.ک: همان، ص 412.
  • ) همان، ج 18، ص 378.
  • ) همان، ص 280.
  • ) همان، ج 16، ص 23.
  • ) همان، ج 15، ص 76.
  • ) همان، ج 16، ص 44.
  • ) همان، ج 12، ص 354.
  • ) همان، ج 18، ص 241.
  • ) همان.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 146.
  • ) صحیفۀ امام، ج 18، ص 336.
  • ) همان، ج 21، ص 28.
  • ) همان، ج 18، ص 202.
  • ) ر.ک: همان، ج 19، ص 153.
  • ) همان، ص 44.
  • ) همان، ج 21، ص 20.
  • ) صحیفۀ امام، ج 16، ص 140.
  • ) زلزله (99): 7.
  • ) صحیفۀ امام، ج 16، ص 140.
  • ) همان، ج 18، ص 202.
  • ) همان، ص 43.
  • ) همان.
  • ) همان.
  • ) همان، ص 343 ـ 344.
  • ) همان، ج 16، ص 217 ـ 218.
  • ) همان، ص 217.
  • ) همان.